وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۱ مطلب در تیر ۱۳۸۰ ثبت شده است

سرمقاله ماهنامه اقتصاد انرژی شماره تیرماه ۱۳۸۰

تردیدی وجود ندارد که همة مدیران دولت آینده خصوصاً در تیم اقتصادی باید از بین شایسته‎ترین افراد انتخاب شوند کشورهای موفق امروز دنیا خصوصاً در میان کشورهای در حال توسعه کشورهایی هستند که شایسته‎ترین‎ها را به کار گرفته‎اند و ناتوانها را به سرعت دفع می‎کنند. اما تکرار این واقعیت غیرقابل تردید خاصیتی ندارد باید دید که ما چگونه باید نظام شایسته‎سالاری را حاکم کنیم و در این مسیر چه مشکلاتی داریم و مدیر شایسته چه کسی است؟ لذا در سطور زیر تلاش خواهد شد به مشکلات موجود در مسیر شایسته‎سالاری و ویژگیهای یک مدیر شایسته پرداخته شود.

در شرایط کنونی برای انتخاب شایستگان دشواریها و گرفتاری فراوانی داریم متأسفانه در دورانهای گذشته و بدلایل گوناگون که شرح آن خارج از این بحث است، درهای ورود به حوزة مدیریت عالی و سطح کلان کشور بسته بوده است و اجازة ورود و عرض‎اندام به نیروها و استعدادهای جدید داده نشده است. نیروهای موجود نیز متأسفانه از سطح متوسطی برخوردارند و امتحان خود را در سمتهای مختلف پس داده‎اند اگر کماکان سراغ همین حوزه و محدوده برویم امید به تحول قابل توجهی نمی‎توان داشت بالاخره باید یکجا این محدوده شکسته شود و یا لااقل از این میان فرصت به کسانی داده شود که اعتقاد داشته باشند که زمینه را برای رشد نیروهای کارآمد باز کنند.

متأسفانه آنجائی هم که بحث انتخاب شایستگان مطرح می‎شود عمدتاً به شرایط احراز ثانویه توجه می‎شود و شرایط احراز اولیه که مهمتر هستند در نظر گرفته نمی‎شود. داشتن تجربه و دانش در حوزة مدیریت مورد نظر قطعاً بسیار مهم است و باید هم وجود داشته باشد اما شرط ثانویه است. داشتن ضریب هوشی بالا، برخورداری از انسجام ذهنی و دارا بودن ویژگیهایی مانند علم‎باوری و … جزء شرایط اولیه هستند که از اهمیت بیشتری برخوردارند و خصوصاً در سطح وزرا، داشتن ویژگی کلان‎نگری و تشخیص منافع ملی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

 متأسفانه در اکثر وزارتخانه‎های اقتصادی ما تصدی بر اجرا غلبه دارد و در چنین شرایطی وزیری که فاقد ویژگی کلان‎نگری باشد هر چقدر هم مدیرخوب و قوی‎ای باشد این استعداد را خواهد داشت که به یک بنگاهدار اقتصادی تبدیل شود و منافع ملی را به نفع منافع بنگاه تحت تصدی خود مصادره کند و دست آخر هم مدیری موفق ارزیابی شود! بنابراین تنها مدیران کلان‎نگری که بتوانند منافع ملی را تشخیص داده و منافع بنگاههای تحت تصدی خود را با آن هماهنگ و هم‎جهت نمایند می‎توانند اقتصاد کشور را از بن‎بست خارج کنند.

یکی دیگر از مشکلات، فقدان نظام ارزیابی و ارزشیابی است، آیا برای یک مدیری که طی بیست سال گذشته مسئولیتهای مختلفی را به عهده داشته و سازمانهای مختلفی را دور زده است و امروز نیز نام او برای تصدی مسئولیت دیگری مطرح است یک پرونده ارزشیابی در دولت و یا در نهاد ریاست جمهوری وجود دارد که عملکرد او و آثار و تبعات بعدی عملکرد او را نشان بدهد؟ آیا صرف سابقة، قرار داشتن بر روی یک سمت بدون ارزیابی عملکرد در آن سمت شایستگی و صلاحیت احراز سمت بالاتر را ایجاد می‎کند. فالمثل اگر فردی چند صباحی استاندار بوده ‎است، آیا صرفاً به همین دلیل شایستگی معاونت وزارت کشور و یا خود وزارت کشور را پیدا می‎کنم و یا باید عده‎ای بررسی کنند که در آن استان چه کرده‎ است و اگر نمره‎اش پایین بود بطور کلی و حداقل تا زمان احراز شایستگی‎های جدید از شبکة مدیریت کشور حذف شود.

علاوه بر فقدان نظام کارآمد ارزیابی و ارزشیابی، متأسفانه در مواردی هم که ارزیابیهای دم دستی صورت می‎گیرد ملاکهای بسیار غلطی وجود دارد مثلاً یک فردی که بدون داشتن هیچ صلاحیت و دانشی مرتباً اظهارنظرهای اقتصادی می‎کند بعد از مدتی بعنوان یک کارشناس اقتصادی شناخته می‎شود بدون اینکه بررسی شود که آیا اظهارات وی از انسجام برخوردار بوده و مبنای علمی دارد یا نه؟ آیا اصولاً ما حتی یک پروندة ساده از شبکة مدیرانمان داریم که مصاحبه‎ها و مقالات و اظهارنظرات ایشان را در آن گرد آورده باشیم و در مواقع لازم یک تیم با صلاحیت این پرونده را بررسی کنند؟ تا چه رسد به ارزیابی عملکردها. آنچه گفته شد تشخیص و انتخاب شایستگان را بسیار دشوار می‎کنند و باید از شتابزدگی پرهیز نمود.

متأسفانه کشور ما جزء کشورهای توسعه‎نیافته است و مهمترین و خطیرترین مسئله کشور قرار گرفتن در مسیر توسعه است، مدیریت توسعه نیاز به مدیران توسعه یافته دارد. بدون شک مدیران متکی به تفکر و روشهای سنتی قادر نخواهند بود جامعه را در مسیر توسعه قرار دهند. بنابراین ویژگیهای توسعه‎یافتگی و فکر توسعه یافته باید بعنوان شرایط احراز احصاء شود و ویژگیهای شخصی کاندیداهای پستهای مهم باید با آن تطبیق داده شود.

-        مدیری که تحمل شنیدن کوچکترین حرف مخالف را ندارد و از کوچکترین انتقادی به شدت برآشفته می‎شود توسعه یافته نیست.

-        مدیری که فقط می‎خواهد خود بدرخشد و اجازه مطرح شدن و درخشیدن را به هیچ فرد دیگری در سازمان خود نمی‎دهد و عملاً با تنگ‎نظری خود جلوی شکوفائی و رشد استعدادها را می‎گیرد توسعه‎یافته نبوده و از سعة صدر لازم برای ادارة یک سازمان بزرگ برخوردار نیست، آنهم در شرایطی که امروزه هیچ مشکلی را بدون کار تیمی و بدون پشتوانة کارشناسی نمی‎توان بطور اساسی حل نمود و ما تجربة زیادی در این زمینه داریم.

-        مدیری که علم باور نیست و عادت کرده است که هر روز بدون کوچکترین مراجعه و اتکاء به نظام علمی و کارشناسی در همة زمینه‎ها اظهارنظر نموده و روزانه دهها و صدها تصمیم مهم را عجولانه اتخاذ کند دارای ذهن توسعه‎یافته نبوده و صاحب صلاحیت نیست.

-        ما در یک محیط متحول بین‎المللی زندگی می‎کنیم و تحولات جهانی به سرعت و به شدت بر روند تصمیمات و اقدامات ما نقش دارد،مدیری که قادر به تشخیص شرایط متحول بین‎المللی نبوده و از قدرت تجزیه و تحلیل سازمان‎یافته این تحولات برخوردار نباشد فاقد شایستگی لازم است. البته تشخیص شرایط بین‎المللی و جهانی اندیشیدن و وارد کردن شرایط و تحولات بین‎المللی در نظام تصمیم‎گیری سازمان تحت تصدی به معنای تسلیم‎پذیری و مرعوب بودن در مقابل دیگران و خصوصاً دول مسلط جهان نیست.(امروزه حتی دولتهای مسلط و سلطه‎جو نیز به افراد مرعوب و منفعلی که منعکس‎کننده معیارها و دیدگاههای واقعی جامعة خود نیستند، علاقة چندانی ندارند چرا که تجربة استعمار گذشته (به انواع گوناگون آن) به ایشان نشان داده است که همکاری قابل تداوم با کشورهای در حال توسعه مستلزم شناخت همه جانبة این کشورها و تطبیق فعالیتهای خود با برداشتها و تفکرات بطن جامعه است و چنین مدیرانی نمی‎توانند این واقعیتها را به ایشان منعکس نمایند).

-        گشودگی یکی از ویژگیهای کشورهای توسعه‎یافته است بوجود آمدن شبکة جهانی اینترنت محصول این گشودگی و محصول اصرار کشورها و نهادهای توسعه‎یافته بر انتشار اطلاعات است. مدیر بسته و انحصارطلبی که شخصیتش نه به خلاقیت و ابتکار بلکه به در اختیار داشتن انحصاری اطلاعاتی که در اختیار دیگران قرار نمی‎دهد وابسته است فاقد ذهن توسعه‎یافته است.

اصلی‎‎ترین مشکلات اقتصادی کشور به ناشایستگی مدیران و عدم صلاحیت ایشان مربوط می‎شود انبوه پروژه‎های نیمه تمام و طرحهای زیان‎ده و ظرفیتهای خالی که همکنون در بخش تولید وجود دارد دلیل سوء مدیریت و تصمیم‎گیریهای غیرکارشناسی و شتابزده است که آن نیز به مدیریت برمی‎گردد.

اصولاً همة اقتصادها بدنبال مازاد هستند تا این مازاد را صرف رشد و توسعة کشور کنند اینکه ما با عنایت خداوندی در بسیاری از مقاطع چه قبل و بعد از انقلاب دارای مازاد بوده‎ایم و طی سالهای اخیر دارای مازاد قابل توجه هستیم ولی هنوز بحرانهای اساسی در اقتصادمان وجود دارد نشان می‎دهد که مشکل در مدیریت اقتصاد است.

رئیس جمهور نمی‎تواند در انتخاب وزرا آزاد باشد طبق قانون اساسی رئیس جمهور باید نظر مجلس را تأمین کند اما فشار دیگری نباید بر روی رئیس‎جمهور وجود داشته باشد خوشبختانه اکثریت مجلس با رئیس جمهور هماهنگ هستند مجلس بعنوان تنها نهادی که قانوناً باید به وزرای پیشنهادی رئیس جمهور رای اعتماد بدهد نباید هیچ ملاک دیگری را غیر از شایستگی در نظر داشته باشد مقدم داشتن ترجیحات منطقه‎ای بر ترجیحات ملی آفتی است که متأسفانه در تمامی دوره‎های گذشته عارض مجلس بوده است. مجلس باید وزیری را بخواهد و به او رای اعتماد دهد که منافع ملی را در نظر داشته باشد و بر آن پافشاری کند و نه اینکه برای تأمین نظر برخی نمایندگان منافع ملی را فدای اهداف منطقه‎ای نماید. نمایندگان مجلس و خصوصاً نمایندگان شهرستانها و مناطق دورافتاده باید بدانند که بدون توسعة عمومی و حل مشکلات زیرساختی کشور مشکلات منطقه‎ای نیز حل نخواهد شد. مجلس باید بداند که هرچه دست رئیس جمهور را بازتر بگذارد امکان حساب‎کشی و ارزیابی بیشتری را خواهد داشت.

در شرایط کنونی کابینه ائتلافی معنایی نمی‎تواند  داشته باشد بنظر میرسد کسانی این مسئله را مطرح می‎کنند که سهمی از رأی مردم نداشته‎اند و با ارزش‎کردن ائتلاف می‎خواهند سهمی در دولت بدست آورند. اگر برتری آراء نسبی بود و ترجیحات مردم روشن نبود و یا مجلس با دولت هم جهت نبود شاید ائتلاف معنا داشت وقتی که مردم رأی قاطع به یک کاندیدا داده‎اند و رئیس جمهور از اکثریت مطلق آراء برخوردار است و یکسال پیش نیز همین مردم اکثریت مجلس را نیز هم جهت با رئیس جمهور انتخاب کرده‎اند یعنی ترجیحات مردم روشن است و مردم دیدگاه و جهت‌گیری روشنی را انتخاب کرده‎اند و همة مدیران اجرایی باید با این جهتگیریها هماهنگ باشند.

علاوه بر این به فرض اینکه بحث ائتلاف مطرح باشد ائتلاف نمی‎تواند در یک موضوع واحد صورت گیرد فی‌المثل یک دیدگاه فرهنگی می‎تواند با یک دیدگاه اقتصادی ائتلاف کند یعنی مثلاً امور اقتصادی به یک دیدگاه و امور فرهنگی به یک دیدگاه واگذار شود که تازه آنهم بسیار دشوار خواهد بود چون در سطح کلان همة مسائل از یک وحدت و یکپارچگی برخوردار هستند اما اقتصاد را نمی‎توان تجزیه کرد اقتصاد یک کل واحد است.

دخالت ریاست جمهور در انتخاب مدیران دستگاه اجرایی نباید به معرفی وزراء به مجلس محدود شود، وزرای انتخابی نباید این حق را داشته باشند که مجموعة تحت تصدی خود را ملک طلق خود تلقی کرده و در انتخاب مدیران زیر مجموعة خود روابط را بر ضوابط حاکم کنند بلکه باید صلاحیت‌ها و شایستگی‌های این مدیران نیز احراز شود.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۸۰ ، ۱۲:۲۴
سید غلامحسین حسن‌تاش