وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترامپ» ثبت شده است

حسنتاش

تلاش برای تحریم نفتی ایران از طرف امریکا از یک سو و منزوی شدن امریکا با توجه به خروج از برجام از سوی دیگری تهدیدها و فرصتهایی را برای بخش نفتی ایران به وجود آورده است.

به گزارش ایمنا، امریکا در تلاش است تا با مجاب کردن کشورهای همسایه ایران برای کاهش خرید نفت ایران تحریم‌های نفتی ایران را آغاز کند، البته که پیش از این تجربه این تحریم را داشتیم، اما اجماع جهانی بر علیه امریکا هم فرصتی است که می‌توان از آن استفاده کرد.

در این باره گفت و گویی با سید غلامحسین حسنتاش کارشناس ارشد حوزه انرژی انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید:

با توجه به سیاست‌های اخیر امریکا در قبال فروش نفت ایران، بهترین سیاستی که ایران در این دوران میتواند و یا باید در پیش گیرد چیست تا ضرری در این حوزه به کشور وارد نشود؟

احتمالا منظورتان از سیاست‌های اخیر امریکا خروج یک‌جانبه این کشور از برجام و فشار آن در جهت کاهش صادرات نفت ایران است. البته علاوه بر فشار بر صادرات فشار بر سرمایه‌گذاری در صنعت‌نفت ایران نیز مطرح است یعنی امریکائی‌ها سعی می‌کنند مانع شوند که سرمایه‌گذاران خارجی به صنعت‌ نفت ایران ورود کنند.

با توجه به این که متاسفانه اقتصاد ایران هنوز به شدت وابسته به نفت است مسلما از این ناحیه ضرر به صنعت نفت و اقتصاد کشور وارد خواهد شد ولی باید دید چگونه می‌شود ضرر را به حداقل رساند. در این رابطه به نظر من ابتدا هم صنعت نفت و هم دولت باید در برنامه‌های خود تجدید نظر کنند.

واقعیت این است که اقتصاد ایران در حال وارد شدن به یک شرایط ویژه و یک جنگ تمام عیار اقتصادی است و در چنین شرایطی نمی‌توان برنامه‌های عادی قبلی را ادامه داد و باید روی اولویت‌ها و ضرورت‌ها متمرکز شد به عنوان مثال وقتی قرار است ماه به ماه صادرات نفت ایران کاهش یابد در این شرایط توسعه میادین نفتی و به ویژه میادین مستقل معنا ندارد، نفتش را کجا می‌خواهیم ببریم؟ نباید توان مالی، توان پیمانکاری و توان مدیریتی کشور را صرف پروژه‌هایی کنیم که در این شرایط ویژه اولویت ندارند.

نکته بعدی این است که در این شرایط بعد از تعیین اولویت‌ها و ضرورت‌های این شرایط ویژه، باید به توانایی‌های داخلی بها بدهیم و حداکثر استفاده را از آن بکنیم. متاسفانه خصوصا در صنعت نفت به محض امضاء برجام و به امید یا به توهم این که خارجی ها باز خواهند گشت، دوباره نسبت به توانایی‌های داخلی و به پیمانکاران و قطعه‌سازان و سازندگان تجهیزات بی‌مهری شد و این کار درستی نبود.

نکته بعدی این است که چه در سطح دولت و چه در سطح صنعت نفت باید به ارتقاء توان تولید ملی که هم کشور را به سمت خودبسندگی اقتصادی حرکت می‌دهد و هم اشتغال ایجاد می‌کند بهای ویژه داده شود و همه موانع آن برداشته شود. اگر اسناد تحریم‌های دشمنان و خصوصا کتاب "هنر تحریم‌ها" نوشته "ریچارد نفیو" که سال‌ها مسئول تحریم‌های ایران در وزارت‌خارجه امریکا بوده است را بررسی کنیم، روشن می‌شود که بیشترین هدف تحریم‌ها تخریب بخش تولید و به ویژه تولید صنعتی کشور بوده است که متاسفانه در دوره‌هایی سیاست‌های اقتصادی داخلی هم خواسته یا ناخواسته در همین مسیر حرکت کرده است که در این مورد باید تجدید نظر جدی شود.

آیا امریکا می‌تواند مانعی در راه خرید نفت ایران ایجاد کند؟

بله قطعا می‌تواند و قبل از برجام هم این کار را کرده است. یادمان نرفته است که صادرات نفت ایران از بیش از  ۲ میلیون بشکه در روز به کمتر از ۱ میلیون بشکه در روز کاهش یافته بود و اگر برجام تحقق نیافته بود قطعا کاهش بیشتری هم می‌یافت. امریکا از طریق تحریم‌های ثانویه شرکت‌ها را تحت فشار قرار می‌دهد که نفت ایران را نخرند تا تحت تحریم‌های امریکا قرار نگیرند.

اخیرا ریاست جمهوری موضوع بستن تنگه هرمز را در صورت عدم خرید نفت ایران مطرح کردند، در صورتی که ایران مجبور به این اقدام شود چه پیامدهایی را شاهد خواهیم بود.

دونالد ترامپ در خروج از برجام یک سویه عمل کرد و برخلاف دولت اوباما به دنبال اجماع‌سازی بین‌المللی نبود و به هر دلیل این اجماع‌سازی برایش مهم نبوده است و تنها امتیاز ما در این مقطع در مقایسه با شرایط قبل از برجام همین است.

اجماع بین‌المللی بر علیه ما نیست و امریکا به نوعی منزوی شده است و بقیه طرف‌های برجام در حرف هم که شده مدعی هستند که دنبال راه حل هستند، چنین تهدیدهایی به نظر من می‌تواند موجب شود که دوباره آن اجماع بین‌المللی بر علیه ما شکل گیرد، به ویژه که بیش از ۸۰ درصد از نفتی که از تنگه هرمز عبور می‌کند به آسیا به ویژه چین، هند، ژاپن و کره می‌رود و حدود ۱۵ درصد هم به اروپا و آفریقا و کمتر از ۵ درصد به امریکا.

با توجه به اینکه اخیرا موضوع عدم خرید نفت ایران مطرح شده است، آیا این اتفاق عملی خواهد شد و در صورت تحقق چه تبعاتی برای کشور ایجاد می‌شود؟

تجربه قبل از برجام نشان می‌دهد که این اتفاق تا حدود زیادی عملی خواهد شد. البته بنده قبلا در مقاله‌ای توضیح داده‌ام که صادرات ایران را در کوتاه مدت نمی‌توانند به صفر برسانند و شرایط بازار نفت این اجازه را نمی‌دهد ولی این صادرات می‌تواند نصف شود، اما این که چه تبعاتی خواهد داشت بستگی به برنامه دولت و حاکمیت دارد، در قوانین قبلی برنامه، همواره قرار بوده است وابستگی بودجه دولت به درآمد نفت صفر شود که متاسفانه اتفاق نیفتاده و با توجه به وابستگی فعلی بودجه به نفت قطعا در کوتاه مدت مشکلاتی خواهیم داشت.

اما اگر دولت یک برنامه منسجم توسعه با تاکید بر مبارزه جدی با فساد، تقویت حقوق مالکیت و حمایت از تولید ملی و ارتقاء ظرفیت‌های تولید ملی و تسهیل فضای کسب و کار به نفع تولید و به زیان رانت‌جوئی داشته باشد، در بلندمدت نتیجه مثبت خواهد بود. البته به واژه «اگر» خیلی باید دقت کرد.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۲۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

چرائی ادعای ترامپ!

دونالد ترامپ اخیرا چند بار در مورد مقامات ایران گفته است که اینها بزودی خواهند آمد و از من درخواست مذاکره خواهند کرد. ترامپ چرا و با اتکاء به چه تجربه ای و با چه ذهنیتی چنین ادعائی می کند و چنین تمایلی دارد؟

به یاد داریم که وقتی دور جدید تحریم ها در دولت احمدی نژاد آغاز شد وی که نظرش انعکاس نظر نظام و سخنگوی نظام بود تحریم ها را بی اثر و نه تنها قطعنامه های تحریم را کاغذ پاره و غیر موثر می دانست بلکه از آن استقبال داشت و می گفت آنقدر قطعنامه بدهید که قطعنامه دانتان پاره شود و مرتبا با طرح مسائلی مانند هولوکاست و سایر شعارها، فضای بین المللی را بر علیه ایران تحریک می کرد. اما وقتی تحریم ها اجرائی شد و شدت گرفت نظام برای متوقف کردن همان تحریم هائی که بی خاصیت می دانست آماده به مذاکره و تسلیم برجام شد. اما به محض این که شرایط قدری بهتر شد دوباره ترک تازی و شعار شدّت گرفت موشک های جدید با نوشته های عبری شلیک شد و شعارهای جدید آغاز شد در حالی که دشمن با تجربه قبلی آموخته بود که همه این شاخ و شانه کشیدن ها را با فشار تحریم ها می توان جمع کرد و نظام را پای میز مذاکره نشاند.

برخوردهای ترامپ با مسائل جهان چند چیز را نشان می دهد یکی این که  هنوز بخشی از ذهنیت او در فضای جهان دوقطبی قبل از فروپاشی شوروی سیر می کند. در آن فضا دو قطب اصلی بیشتر وجود نداشت: نظام سرمایه داری به محوریت امریکا  و نظام سوسیالیستی به محوریت شوروی و در قطب سرمایه داری همه تابع امریکا بودند و تنها هماوردی که امریکا به رسمیت می شناخت شوروی بود. شاید با همین ذهنیت است که ترامپ در جریان سفر اروپائی اخیر خود می گوید که مذاکره با روسیه سهل تر از مذاکره با اروپائی هاست. ترامپ نمی تواند پنج بعلاوه یک را درک کند یعنی نمی تواند بپذیرد که در دنیای امروز امریکا قطبی باشد در کنار پنج قطب دیگر که سه تای آنها اروپائی و یکی چین است. ترامپ در مواجه با مسائل جهانی اگر مجبور شود حداکثر می تواند یک بعلاوه یک را پذیرد یعنی امریکا در صورت لزوم با همکاری و توافق روسیه یک معظل جهان را حل کند. خروج از برجام و نحوه این خروج را هم در همین راستا می توان تحلیل نمود و در دور جدید تحریم ها و فشارهای علیه ایران  امریکای ترامپ مانند امریکای اوباما نیاز به اجماع سازی بین المللی احساس نمی کند و حداکثر حاضر است در این مورد با روسیه وارد داد وستد شود و از نظر او بقیه باید تسلیم خواسته های امریکا شوند. چیز دیگری که از رفتار ترامپ می توان فهمید توجه ویژه به جنبه های تبلیغاتی اقدامات است. چه بسا نمایش این که یک معضل بین المللی (از نگاه او) حل شده است از حل نهائی و قطعی آن معظل برای او مهم تر است. ترامپ حداقل در این دوره از ریاست جمهوری خود می خواهد نمایش دهد که همه مسائل جهان را حل کرده است، نمایش ملاقات با رهبر کره شمالی که چنین چیزی (حل مشکلات با کره شمالی) را تداعی می کند برای ترامپ بسیار مهم بود در صورتی که حل نهائی ممکن است سال ها بطول انجامد. در نگاهی دیگر و متفاوت با نگرش ترامپ ممکن بود که ملاقات دو رئیس جمهور آخرین اقدامی باشد که انجام می شود، اما این نمایش برای ترامپ مهمتر از همه چیز بود. ترامپ چه در اقتصاد و چه در سیاست درک عمیقی از دنیای جدید و تحولات آن نسبت به دوران جنگ سرد ندارد و واقعیت هائی را که اوباما پذیرفته بود  را  نمی تواند بپذیرد و فکر می کند که می تواند هژمون ایالات متحده در جهان دو قطبی را با این نمایش ها برگرداند. نمایش هائی که شاید بسیاری از رهبران عمیق تر امروز جهان در دل به آن بخندند اما برای ترامپ مهم است.

از یک مساله نیز نباید غافل شد و آن این که گرچه ممکن است اجماع سازی بر علیه ایران برای ترامپ چندان مهم نباشد و نیز به همین دلیل باشد که ترامپ یک سویه از برجام خارج شد و تلاشی برای فعال کردن مکانیزم های درونی برجام برای برگرداندن تحریم ها  (Snap  Back)  ، نکرد اما این مساله برای متحدین ترامپ در مواجهه با ایران، یعنی رژیم های عربستان و خصوصا اسرائیل مهم است. رفتار نتانیاهو و سفرهای او منعکس کننده چنین تلاشی است ولذا باید بسیار هشیار بود که ممکن است این دو به هر توطئه ای برای برگرداندن اجماع بین المللی علیه ایران دست بزنند.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۷ ، ۱۷:۴۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

غلامحسین حسنتاش در گفت‌وگو با پایگاه خبری اتاق ایران عنوان کرد

تاثیر «هیچ» مواضع ترامپ بر بازار نفت

حسنتاش می‌گوید: واکنش اروپایی‌ها در مقابل برخوردهای ترامپ منفی است. در این مقطع دول اروپای نه‌تنها با آمریکا همکاری نخواهند کرد، بلکه در مقابل وضع تحریم‌های جدید مقاومت هم خواهند کرد. 

23 مهر 1396 

 کد خبر : 10561 


 

غلامحسین حسنتاش؛ کارشناس ارشد انرژی 

پایگاه خبری اتاق ایران 


ضرورت آرام نگاه‌ داشتن فضای کسب‌وکار پس از سخنان ترامپ

8 ساعت قبل


تهدیدهای ترامپ نمی‌تواند روابط اقتصادی ایران با دنیا را به انزوا بکشاند

دیروز

روز جمعه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا استراتژی جدید خود را درباره برجام اعلام کرد: «پایبندی ایران به توافق برجام را تأیید نمی‌کنم.» اما بعد از سخنرانی او در ساعت 8 شب به‌وقت‌ایران، فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از پایبندی ایران به برجام گفت. تأثیر مواضع ترامپ بر روابط اقتصادی ایران و اروپا چیست؟ در این رابطه، از غلامحسین حسنتاش، تحلیل‌گر ارشد حوزه نفت، درباره تأثیر مواضع ترامپ بر بازار نفت و قراردادهای نفتی بین ایران و اروپا پرسیدیم؛ این تحلیل را بخوانید.

*سخنان روز جمعه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا درباره عدم پایبندی ایران به برجام چه تأثیری می‌تواند در بازار انرژی، بخصوص بازار نفت دارد؟ آیا ممکن است این مسئله باعث تلاطم‌هایی در آینده بازار نفت شود؟

اگر بخواهیم جایگاه و اثر سخنان یا بیانیه ترامپ را دقیق‌تر بررسی کنیم باید آن را با تهدیدهای قبلی وی و جوی که ساخته بود مقایسه کنیم، ترامپ تهدید به خروج از برجام و تهدید به‌قرار دادن سپاه پاسداران در لیست گروه‌های تروریستی کرده بود اما در بیانیه خود از هر دوی این‌ها عدول کرد و این‌یک نوع شکست برای او به‌حساب می‌آید درواقع ترامپ تسلیم‌شده است که خروج امریکا از برجام ممکن نیست. این‌که ترامپ می‌گوید پایبندی ایران به برجام را نمی‌تواند تائید کند نیز مؤید این است که قبول کرده است در چارچوب برجام با ایران برخورد کند. بنابراین به نظر من سخنان ترامپ عملاً تائید حقوقی برجام بود. و بقیه حرف‌های او هم عمدتاً تکراری بود. با توجه به گزارش‌ها مکرر آژانس در مورد پایبندی ایران به تعهدات برجام به نظر می‌رسد ترامپ در این مورد هم نتواند کاری را از پیش ببرد؛ استنادات او هم استنادات قدیمی بود که بعداً حل‌وفصل شده است. من فکر نمی‌کنم این سخنان تأثیر چندانی بر بازار نفت داشته باشد. ممکن است قیمت جهانی نفت قدری کاهش یابد یعنی تلقی بازار نفت از این سخنان برخورد جدی با ایران نخواهد بود و این برای بازار اطمینان خاطر است و می‌تواند موجب کاهش مختصری در قیمت شود.

*آیا ممکن است این تحریم‌هایی که ترامپ از آن می‌گوید، تا بازار نفت دامنه داشته باشد؟

فکر نمی‌کنم به‌سرعت اتفاقی بیافتد. با توجه به این‌که ترامپ تحریم‌های جدید را به عهده کنگره گذاشت، باید دید دولت ترامپ چه تحریم‌های جدیدی را به کنگره می‌برد و کنگره چه تصویب خواهد کرد که نقض برجام هم نباشد.

*به نظر شما ممکن است که اروپا با آمریکا همراهی داشته و صنعت و بازار نفت ایران را تحریم کند؟

بسیار بعید می‌دانم که چنین اتفاقی بیافتد هم‌اکنون نیز واکنش اروپایی‌ها در مقابل برخوردهای ترامپ منفی است. به نظر من در این مقطع دول اروپای نه‌تنها با امریکا همکاری نخواهند کرد بلکه در مقابل وضع تحریم‌های جدید مقاومت هم خواهند کرد. البته ممکن است آمریکائی‌ها با تصمیماتی مانند تشدید تحریم‌های ثانویه و ایجاد محدودیت بیشتر در نقل و انتقالات بانکی شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران اروپائی را دچار تردید کنند.

*آینده سرمایه‌گذاری و تکنولوژی در حوزه نفت ایران چه خواهد شد؟

البته بنده هنوز هم مثل گذشته وضعیت فناوری و سرمایه‌گذاری در نفت را بیش از آنکه گرفتار تحریم و روابط خارجی بدانم گرفتار سرگشتگی صنعت نفت در برنامه‌ها و اولویت‌های خود و نابسامانی مدیریتی در این صنعت می‌دانم. ولی در حد موضع‌گیری اخیر ترامپ، فکر می‌کنم ازنظر تعاملات خارجی صنعت نفت وضع ازآنچه تاکنون (یعنی در شرایط بعد از برجام) بوده است بدتر نخواهد شد.    


      (یک پرسش و پاسخ آخر را دوستان اطاق به مصلحت ندانستند و با اخذ موافقت من حذف کردند ولی از آنجا که فکر می کنم به همه حقایق باید توجه نمود اینجا برای اعضاء کانال می گذارم)                                                             


 5 -آینده توافقات نفتی چه خواهد بود و چقدر پایدار خواهد ماند؟

پاسخ 5 – به هر حال همانطور که عرض کردم ممکن است بعضی از شرکت هائی که در حد یادداشت تفاهم وارد شده اند ، قدری دچار تردید شوند و تبدیل یادداشت تفاهم ها به قرارداد را قدری به تعویق بیندازند تا تصویر برخوردهای آتی ایالات متحده روشن تر شود و فکر می کنم برخوردهای ترامپ هم بیشتر همین هدف را دنبال می کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۶ ، ۱۶:۴۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

 

 

بازتاب این مقاله در دنیای اقتصاد در لینک زیر : 

https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-62/3217138-%D8%AA%D8%A3%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D9%86%D8%AF-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%BE

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۱۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۱۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

از اواخر آذرماه  خبرنگار محترمی از من خواستند که برای نشریه دولت و ملت یادداشت زیر را بنویسم و حتی یکی از دوستان عزیز را واسطه این درخواست کردند و بنده هم وقت گذاشتم و نوشتم و 4 دیماه ارسال کردم اما شماره بعدی نشریه مذکور هنوز منتشر نشده است در حالی که اینگونه مطالب به قول معروف زماندار است و با گذشت چند ماه موضوعیت خود را از دست میدهد. 


توافق اوپک و غیر اوپک و چراغ سبز به ترامپ


وزرای نفت و انرژی سازمان کشورهای صادرکننده نفت ؛ اوپک؛ در آخرین اجلاس خود در وین در 30 نوامبر 2016 توافق کردند که از ابتدای سال جدید (2017) میلادی، تولید نفت خود را به مقدار 1.2 میلیون بشکه در روز کاهش دهند و ده روز بعد از آن جمعی از تولیدکنندگان غیراوپک نیز به این توافق پیوستند و اعلام آمادگی کردند که آنها نیز همزمان با اوپک، حدود 600 هزار بشکه از تولید نفت خود کم کنند. در میان اوپکی‌ها بیشترین کاهش با حدود کمتر از 500 هزار بشکه مربوط به عربستان‌سعودی و در میان غیراوپکی‌ها بیشترین کاهش با حدود 300 هزار بشکه مربوط به روسیه خواهد بود. البته روسها اعلام کرده‌اند که کاهش تولیدشان تدریجی و در صورتی خواهد بود که مسائل فنی اجازه دهد.

حصول توافق برای کاهش تولید و کنترل بازار نفت در میان کشورهای عضو اوپک پس از چندین سال حضور بسیار کم رنگ این سازمان در تنظیم بازار نفت، مساله‌ای قابل توجه و مغتنم است و پیوستن غیراوپکی‌‌ها به توافق اوپک، نشان از جدی گرفته شدن توافق این سازمان دارد. به نظر می‌رسد که حصول به این توافقات بیش از هر چیز تحت تاثیر شلاق مشکلات اقتصادی بر پیکر اقتصاد دولت‌های مشارکت‌کننده و خصوصا بر پیکر اقتصاد دو کشور عربستان و روسیه باشد.

واقعیت این است که بازار جهانی نفت در یکی دو سال گذشته عمدتا با اضافه عرضه یعنی با عرضه بیش از تقاضا روبرو بوده است و منظما بر حجم ذخیره‌سازی‌های نفتی اضافه شده است و با ادامه این وضع اگر چنین توافقی صورت نمی‌گرفت احتمال کاهش بیشتر قیمت‌های جهانی نفت وجود داشت.

احتمال دیگری که در مورد دلیل حصول به این توافق وجود دارد، احتمال چراغ سبز نشان دادن عربستان‌سعودی و شاید حتی روسیه به دونالد ترامپ و حزب جمهوری‌خواه در امریکا است. اینک  جمهوری‌خواهان در سنا و کنگره امریکا اکثریت پیدا کرده‌اند و رئیس‌جمهور جدید نیز جمهوری‌خواه است. می‌دانیم که اصولا جمهوری‌خواهان گرایش نفتی بیشتری نسبت به دموکرات‌ها دارند و توجه‌شان به مسائل زیست‌محیطی کمتر است. سیاست خودکفائی انرژی البته در سطح قاره امریکا، یعنی قطع وابستگی به واردات انرژی از خارج از قاره، سیاست مورد توافق دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات است اما تفاوت این دو حزب  در  جهت‌گیری نحوه تحقق این سیاست است. دموکرات‌ها بیشتر تلاش می‌کنند از انرژی‌های سازگار با محیط‌زیست حمایت کنند اما جمهوری‌خواهان به نفت و گاز و حتی ذغال‌سنگ اهمیت بیشتری می‌دهند. و به همین دلیل برای قیمت نفت هم اهمیت بیشتری قائل هستند.

دونالد‌ترامپ به احتمال قوی بدنبال رونق نفتی در ایالات‌متحده خواهد بود. در قیمت‌های پائین نفت تولید از نفت‌خام‌های غیرمتعارف لایه‌های شِیلی در امریکا  از رونق افتاده بود. ممکن است دولت ترامپ مالیات تولیدکنندگان نفت و گاز شِیلی را کاهش دهد یا اراضی دولتی را با هزینه کمتری در اختیار ایشان قرار دهد تا اقتصاد استخراج از این منابع قوی‌تر شود. اما در هرحال آنچه که تاثیر بیشتری در رونق‌ گرفتن بخش نفت در امریکا دارد افزایش قیمت جهانی نفت است ولذا جناح جمهوری‌خواه و دونالد ترامپ و اطرافیانش از بالا رفتن قیمت نفت خشنود خواهند شد. البته ترامپ غیر از گرایش نفتی‌اش، دنبال ایجاد شغل هم هست و رونق بخش نفت ایالات‌متحده می‌تواند شغل هم ایجاد کند.

اما از آنجا که در آستانه تنظیم بودجه سال 1396 قرار داریم و باید برآورد نسبتا دقیق وقابل تحققی از درآمد نفتی سال آتی داشته باشیم، باید دقت کنیم که با توجه به سوابق اینگونه توافقات و بویژه با توجه به تغییرات اساسی که در ساختار بازار نفت بوجود آمده است، در مورد میزان اثرگذاری این توافق بر قیمت‌های جهانی نفت دچار گزافه و برآوردهای بیش از واقع نگردیم. در این رابطه نکات زیر قابل توجه است:

1-   چه تصمیم اوپک و چه توافق اوپک و جمعی از غیر اوپکی‌ها، فاقد هرگونه ضمانت اجرائی است. سوابق نشان می‌دهد که تعهد اوپکی‌ها به اجرای سهمیه‌هایشان، در بهترین شرایط از 65 درصد فراتر نرفته است علاوه بر این، در این دور دو کشور لیبی و نیجریه به دلیل مشکلاتی که داشته‌اند در سهمیه‌بندی قرار نگرفته‌اند و خصوصا در مورد لیبی با حل نسبی مشکلات این کشور، تولید نفتش در حال افزایش است و ممکن است بخشی از کاهش دیگر اعضاء را خنثی کند. کاهش تولید واقعی غیراوپکی‌ها نیز طبعا متناسب با اوپکی‌ها خواهد بود. با این اوصاف تاثیر روانی این توافقات تا اواسط فوریه سال جدید میلادی بر بازار حاکم خواهد بود اما پس از آن آمار و اطلاعات تولید نفت کشورها و میزان پایبنیدی به توافق به تدریج منتشر خواهد شد. بعید به‌ نظر می‌رسد که از مجموع 1.8 میلیون بشکه توافق کاهش اوپک و غیر اوپک، بیش از حدود 60 درصد یا حدود 1 میلیون بشکه از آن محقق شود.

2-   همانطور که اشاره شد، واقعیت این است که خصوصا پدیده نفت‌ و گازهای غیرمتعارف خصوصا از منابع شِیلی، ساختار بازار نفت را متحول کرده است. تحولات فناروانه هزینه‌های تولید از این منابع را کاهش داده است و به نظر می‌رسد در قیمت‌های نفت‌خام بالاتر از پنجاه دلار در بشکه، تولید از این منابع به سرعت واکنش نشان می‌دهد و افزایش می‌یابد و کاهش تولید دیگران را جبران می‌کند. همکنون تعداد زیادی چاه‌های حفر شده در مناطق نفت شِیل ایالات‌متحده وجود دارد که به سیستم‌های لازم برای استخراج تجهیز نشده‌اند و به محض قابل قبول بودن قیمت، اقتصادی شده و تکمیل و تجهیز خواهند شد.

با توجه به آنچه که ذکر شد گرچه توافق اوپک و غیر اوپک جلوی سقوط بیشتر قیمت را گرفته است اما در ساختار فعلی بازار نفت و حداقل در میان‌مدت انتظار قیمت‌های چندان بالا را نباید داشت و به نظر می‌رسد البته در غیاب تحولات خاص ژئوپلتیکی که قابل پیش‌بینی نیستند، یک دامنه قیمتی 40 تا حداکثر 55 دلاری تا یکی دو سال  سال آینده در بازار حاکم باشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۵۳
سید غلامحسین حسن‌تاش

مقاله زیر در تاریخ 6 ژانویه 2017 (17 دیماه 95) یعنی اوایل فصل زمستان و قبل از استقرار دونالد ترامپ در کاخ سفید نهایی شد و در اختیار فصلنامه نگاه نو قرار گرفت اما شماره 112 نگاه نو اواخر زمستان و در هفته دوم اسفندماه منتشر شد، بعضی از آنچه که در این مقاله پیش بینی شده بود همکنون اتفاق افتاده است







منابع و مآخذ :


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۱۵:۴۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۵ ، ۲۲:۴۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

توّهم آمریکائی

 

 

 

آغاز دوران ریاست جمهوری جرج هربرت واکر بوش معروف به بوش پدر در ایالات‌متحده امریکا با  آغاز روند فروپاشی شوروی مصادف شد. پس از فروپاشی کامل شوروی و بلوک شرق و نظام دوقطبی جهان در سال 1991، بوش پدر دکترینی را منتشر نمود که ایده دهکده جهانی در آن طرح شده بود. دهکده‌ای که آقای بوش ایالات‌متحده را ذیصلاح‌ترین کدخدای آن می‌دانست. استدلال آقای بوش این بود که ایالات‌متحده کشور مهاجرپذیری است که همه اقوام و فرهنگ‌ها را در خود جای داده و همه را هضم کرده و در یک فرهنگ واحد ادغام کرده است و چنین  فرهنگی است که جامعیت دارد و می‌تواند کل دهکده را پوشش دهد.

 

 

امروز خصوصا با انتخاب دونالد ترامپ به ریاست‌جمهوری امریکا و با نیم نگاهی به اوضاع جهان می‌توان پی‌برد که این دکترین تا چه حد ساده‌اندیشان و وهم‌آلود بوده است.

 

 

با پایان یافتن دوران جنگ سرد، ایالات‌متحده عملا نتوانست موقعیت جهانی جدید خود را پیدا کند و یا جایگاه خود را در شرایط جدید جهانی بازتعریف کند. مردم امریکا قانع نبودند که در غیاب بلوک شرق چرا باید این همه برای حضور در جای جای جهان هزینه کرد اما سیاستمداران امریکائی می‌دانستند که اقتصاد امریکا یک اقتصاد وابسته به سلطه است و اگر رانت‌های ناشی از سلطه از زیرپای آن کشیده شود برتری امریکائی تداوم نخواهد یافت. حتی اگر نگوییم که حادثه یازده سپتامبر 2001 میلادی توطئه خود امریکائی‌ها بوده و نپذیریم که القاعده دست‌ساخته امریکائی‌ها بوده است، نمی‌توان انکار کرد که جرج بوش پسر از این حادثه که در اولین ماه‌های ریاست جمهوری‌اش رخ داد، حداکثر بهره‌ را گرفت تا تداوم سلطه‌جوئی ایالات‌متحده در عرصه جهانی را توجیه کند. دولت مردان امریکائی القاعده و سلفی‌گری مذهبی را بجای شوروی نشاندند تا بتوانند نظام دو قطبی کاذبی را بیارایند و مجددا جایگاه سابق خود را در یک نظام دوقطبی جهانی بازیابند و تا شاید از سرگردانی خارج شوند، اما دنیا بیشتر از آن تغییر کرده بود که بشود چنین کرد.

 

 

اوباما با تز تغییر آمد اما شکست این تز و واقعیت‌ها نشان داد که هرگونه تغییری باید ابتدا در درون امریکا رخ دهد. فضای اجتماعی که موجب رای آوردن ترامپ شد نشان داد که فرهنگ یکپارچه و برتر امریکائی آنچنان که بوش پدر تصور یا توهم می‌کرد، هرگز شکل نگرفته است و شاید تضادهای اجتماعی و فرهنگی در زمانهائی که رونق و رفاه باشد خود را نشان ندهد ولی در شرایط سخت ظهور و بروز پیدا می‌کند. امریکا امروز با چالش‌های فراوانی چه در درون مرزهای خود و چه در روابط خود با جهان مواجه است. تفکر امریکائی دچار دوگانه‌ها و تضادهائی است که دونالد ترامپ سادلوحانه یا شاید صادقانه، در تناقض‌گوئی‌های خود آن را بازتاب می‌دهد. امریکائی می‌خواهد ژاندارم و یکه‌تاز جهان باشد و هنوز از رانت‌های سلطه و کنترل گلوگاه‌های لجستیک جهان بهره‌ ببرد ولی نمی‌خواهد هزینه‌ای هم برای آن پرداخت کند!

 

 

در حالی که در طول قرن‌ها، دیکتاتوری در درون کشورهای توسعه یافته امروز و در درون امریکا و در درون مرزهای ملی همه کشورها شکست خورده است و ناکارآمدی خود را نشان داده است و دموکراسی با همه کم و کاستی‌هایش اجتناب ناپذیر بوده و هست، امریکا می‌خواهد دهکده جهانی را با زور و سلطه و بدون حق قائل شدن برای دیگران و حتی قدرت‌های نوظهور جهانی اداره کند و این یک دوگانه دیگر است. اگر دیروز دیکتاتوری در سطوح ملی موجب پدید آمدن تروریزم در درون کشورها می‌شد طبیعی است که در دهکده کوچک شده جهانی نیز دیکتاتوری و تک‌گوئی، موجب بروز و ظهور تروریسم بین‌المللی بشود.

 

 

حمایت کردن از رژیم‌های منسوخه‌ای مانند پادشاهی‌سعودی که هیچ ردی از نقش مردم در آنها نیست و ترویج کننده و تسهیل‌کننده سلفی‌گری است، به خاطر منافع نفتی و اقتصادی، از دیگر تناقضات امریکائی است.

 

 

سهم عمده‌ای از برتری امریکائی مرهون جذب مغزها و استعدادهای برتر از سراسر جهان است. اگر سلطه امریکا از جهان برداشته شود و دخالت‌ها و دستکاری‌های مخرب امریکا خصوصا در جهان توسعه نیافته پایان یابد معلوم نیست که کماکان موج مهاجرت یا فرار مغزها به ایالات‌متحده تداوم یابد اما کسانی که خود را  امریکائی‌الاصل می‌دانند حاضر نیستند مهاجرانی که امریکا را امریکا نگهداشته‌‌اند را به عنوان شهروند درجه اول بپذیرند. اینها هم مغزهای جهان و هم نیروی کار ارزان قیمت را می‌خواهند و هم حفظ مشاغل را برای خود!

 

 

نظام سرمایه‌داری امریکائی سال‌هاست که اقتصاد متکی بر خدمات را به اقتصاد متکی بر صنعت ترجیح داده ‌است، صنایع را به چین برده‌اند تا در یک نظام برده‌داری مدرن، از نیروی کار ارزان آنجا استفاده کنند و سود خود را مضاعف کنند. اما این نظام در مقایسه با نظام برده‌داری قدیم که در داخل امریکا مستقر بود، وضعیت توزیع درآمد و ثروت را در درون امریکا بدتر کرده است و به نظر می‌رسد که رای به ترامپ به نوعی مقابله با این نوع سرمایه‌داری جهانی شده جدید نیز هست.

 

 

درست است که ترامپ خود یک سرمایه‌دار است ولی باید توجه داشت که بر اساس فهرست معتبر فوربز: در حالی که ثروتمندترین امریکائی بیل گیتس با 81 میلیارد دلار ثروت است و مثلا جرج سوروس با حدود 25 میلیارد دلار نفر نوزدهم و رابرت مورداک قول رسانه‌ای دنیا با 11 میلیارد دلار نفر سی و هشتم است ؛ دونالد ترامپ به همراه هجده نفر دیگر که همگی حدود 3.7 میلیارد دلار سرمایه دارند در ردیف صدو سی وششم قرار دارد که یکی  دیگر از آنها اسپیلبرگ کارگردان معروف هالیوود است.  اما یک نکته جالب که شاید قابل تامل باشد این است که عمده ثروت ترامپ در املاک و مستغلات و در داخل امریکا و در اقتصاد داخلی امریکاست است و به نوعی می‌توان گفت که ترامپ جریان سرمایه‌داری فرامرزی امریکائی را که در همه جهان منافع دارند و احتمالا  اقتصاد امریکا را در یک جایگاه و جریان جهانی مورد توجه قرار می‌دهند را نمایندگی نمی‌کند . نکته جالب دیگر این است که از چهارصد نفری که فوربز فهرست کرده است که کمترین آن به 1.7 میلیارد دلار ثروت می‌رسد، اغلب در بخش‌های خدماتی شامل خدمات آی تی و خدمات مالی ، تبلیغات و تجارت و نرم‌افزار و بعضا نفت‌و‌گاز هستند و تولیدکنندگان صنعتی در میان آنها  نادر هستند ولذا این که ترامپ بخواهد امریکا را به دوران برتری صنعتی برگرداند معلوم نیست چقدر در جریان غالب اقتصاد سرمایه‌داری امریکا پذیرفته شود.

 

 

بررسی احسان سلطانی مبتنی بر تحقیقات اخیر کنگره آمریکا نشان می‌دهد که از حدود 67 تریلیون دلار ثروت خانوارهای آمریکایی (در سال 2013) ، سهم 10 درصد بالا درآمدی (ثروتمند) 76 درصد از ثروت، سهم 40درصد بعدی 23 درصد و سهم 50 درصد پایین درآمدی (فقیرترین)، فقط 1 درصد است.نظام سرمایه‌داری نئولیبرال آمریکائی در سه دهه گذشته وضعیت توزیع درآمدی را بسیار بدتر کرده است و طبقه متوسط بسیار ضعیف‌تر شده است بطوری که وضعیت ایالات‌متحده از این جهت از اغلب کشورهای توسعه یافته بسیار بدتر است. ژوزف استیگلیتز اقتصادان امریکائی برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 2001 و یکی از برجسته‌ترین اقتصاد دانان حال حاضر جهان بارها هشدار داده است که سیستم اقتصادی‌ای که چرخ آن برای اکثریت مردم نچرخد یک سیستم اقتصادی شکست خورده است. و به این معنا سیستم اقتصادی امریکا (و هر سیستم اقتصادی مشابه از این جهت)، دچار شکست است. گرچه پیش‌بینی استیگلیتز تحقق پیدا کرد و شعارهای ترامپ دل فقرای امریکائی و حتی بخشی از طبقه متوسط که وضعشان بدتر شده است را بدست آورد، اما برنامه‌های پرتناقض او در مورد سیستم مالیاتی و طرح تامین اجتماعی اوباما، و وابستگی او به طبقه ثروتمند نشان نمی‌دهد که او بتواند تحول لازم را در سیستم اقتصادی بوجود آورد.

 

 

در هرحال امریکا با ادامه وضعیت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی که در آن قرار دارد نه می‌تواند مشکلات درونی خود را حل کند و نه به طریق اولی به حل مشکلات جهانی کمک کند. کدخدائی که از جلب رضایت اهالی ده خود عاجز است و در سطح جهانی هم همه چیز را برای خود می‌خواهد، چگونه صلاحیت خواهد داشت که دهکده جهانی را اداره کند؟ 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۵ ، ۱۲:۰۰
سید غلامحسین حسن‌تاش