وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۱۰ مطلب با موضوع «انرژی :: دیپلماسی انرژی» ثبت شده است

روزنامه همشهری به دلیل محدودیت صفحه بندی قدری از مصاحبه را حذف نموده لذا بعد از درج تصویر روزنامه نسخه متنی کامل آن را گذاشته ام

 

 

سوال 1- مقتضیات دنیای نفت و سیاست  با یکدیگر گره خورده است،  نفت با ماهیت اقتصادی‌اش به یک ابزار سیاسی تبدیل شده است. در بسیاری از جنگ‌ها و تحریم‌ها پای نفت در میان است. از نظر شما دلیل این اتفاق چیست و چرا صنعت نفت به ابزار دست سیاسیون تبدیل شده است؟

 

پاسخ1- در این رابطه به چند مطلب باید توجه کرد:

  1. نفت‌خام به عبارتی جامع ترین و کاملترین سوخت و منبع انرژی در جهان است به این معنا که نفت‌خام به فرآورده‌های مختلفی تجزیه می‌شود که هریک می‌توانند بخشی از نیازهای انرژی انسان را تامین کنند نیاز گرمایش، صنعت، حمل و نقل و همه نیازها را ضمن این که بعضی از فراورده‌های نفتی را هم در نیروگاه‌های حرارتی می‌توان به برق تبدیل کرد و نیازهای برقی را هم از این طریق تامین کرد . هیچکدام از سوخت‌های جایگزین اینقدر انعطاف ندارند. یعنی اگر نفت‌خام  نباشد با ترکیبی از سوخت‌های دیگر باید جای آن را پر کرد. البته با تحولات تکنولوژیک انعطاف سوخت‌های دیگر و خصوصا گازطبیعی هم بالا رفته است اما نفت هنوز موقعیت مهمی دارد.
  2. به دلیل همین ویژگی که ذکر شد پس از کشف نفت  که در دوران پس از وقوع انقلاب صنعتی رخ داد . نفت به سرعت جانشین سوخت‌های دیگر شد چون حمل و نقل آن هم از سوختی مانند ذغال‌سنگ (که در آن زمان سوخت غالب شده بود) سهل‌تر بود و فراورده‌های نفتی در مقیاس حجم و وزن، ارزش حرارتی بیشتری هم از ذغال سنگ و سوخت‌های دیگر داشتند. بنابراین نفت به سرعت به موتور محرکه توسعه صنعتی تبدیل شد و همه کشورهای صنعتی و پیشرفته به آن نیاز پیدا کردند و این نفت را به یک کالای استراتژیک تبدیل کرد.
  3. حالا باید توجه کرد که این کالائی که همه کشورها و خصوصا کشورهای صنعتی به آن نیاز دارند و پیشرفت اقتصادشان به آن وابستگی دارد، یک کالای تولیدی نیست بلکه یک منبع طبیعی و یک کالای استخراجی است و ذخائر نفتی در همه جای جهان وجود ندارد و به عبارتی توزیع منابع آن در جهان یک توزیع مساوی نیست. بسیار از کشورهای نیازمند نفت ذخائر نفتی ندارند یا بسیار کم دارند و بعضی کشورهائی که ذخائر عظیم آن را دارند چندان نیازمند آن نیستند. این است که ذخائر نفتی به یک پدیده ژئوپلتیکی تبدیل شده‌ و نفت به یک کالای سیاسی تبدیل شده است.

این فقط نفت نیست که کالائی سیاسی است . هر کالای ضروری و استراتژیکی که محدودیت داشته باشد و تناسب جغرافیائی میان منابع و مصارفش وجود نداشته باشد می‌تواند همین وضعیت را داشته باشد. آب هم همین طور است و روز بروز هم بیشتر با سیاست پیوند پیدا خواهد نمود.

یکی از اولین وقایعی که اهمیت سیاسی نفت را آشکار نمود جنگ جهانی اول بود . قبل از جنگ وینستون چرچیل که در آن زمان در راس  دریانوردی بریتانیا قرار داشت سوخت ناوگان جنگی بریتانیا را از ذغال‌سنگ به نفت تغییر داد و این موجب برتری یافتن ناوگان دریائی بریتانیا نسبت به دیگران شد و با شروع جنگ، نفت به یک کالای راهبردی برای انگلستان تبدیل شد چون برای پیروزی تامین این سوخت اهمیت اساسی داشت و آنجا بود که دولت انگلستان وارد شد و سهام شرکت نفت ایران و انگلیس را از یک تبعه خود خرید تا مستقیما نفت را کنترل کند.

آنچه که اینجا مطرح کردم در سطح بین‌المللی بود اما در داخل کشورهای نفت‌خیز نیز به تدریج  هرچه نفت در جهان مهم تر شد و هرچه قیمتش بالاتر رفت و درآمدش بیشتر شد، با سیاست داخلی این کشورها ارتباط بیشتری پیدا کرد و این مساله دو علت عمده داشت اول این که: اغلب کشورهایی که دارای ذخائر بزرگ نفتی بودند اتفاقا از ساختارهای دموکراتیک برخوردار نبودند در چنین ساختاری وقتی یک فرد یا یک جریان سیاسی  یا یک خاندان به هر صورتی در قدرت قرار می‌گیرد ثروت طبیعی و خدادادی نفت هم در چنگ او قرار می‌گیرد و این ثروت که به عبارتی مستقل از مردم و مالیات مردم است به ابزار حفظ قدرت تبدیل میشود با اتکاء به این ثروت می‌توان حامی پروری کرد و زمینه تداوم قدرت را فراهم کرد. دوم این که: کشورهای نفتی بیش از دیگر کشورها در معرض دخالت خارجی و خصوصا دخالت کشورهای صنعتی نیازمند نفت قرار دارند که امر سیاست را در این کشورها پیچیده‌تر می‌کند تحولات بعد از ملی شدن نفت و آنچه که بر سر یک دولت ملی در ایران آمد و دخالت‌های غیر قابل انکار خارجی در آن، شاهدی بر این مساله است.

 

سوال2-  از نظر شما اقتصاد مقدم بر سیاست است یا این سیاست است که مسیر حرکت اقتصاد را تعیین می‌کند؟ یعنی سیاست‌مداران بر مبنای منافع اقتصادی،‌دیپلماسی یا جنگ‌ها را به راه می‌اندازند یا اهداف قدرت‌طلبانه سیاسی باعث می‌شود از ابزار اقتصادی استفاده کنند؟ رابطه این دو هدف چیست؟

پاسخ2- البته این سال شما لزوما مرتبط با نفت نیست و من هم اشراف کاملی در این مورد ندارم . اما به نظر من این مساله در نظام‌های ایدئولوژیک و غیر ایدئولوژیک متفاوت است. در نظام‌های ایدئولوژیک ممکن است اهدافی مورد نظر باشد که لزوما با منافع ملی هم راستا نباشد و منافع ملی را تحت‌الشعاع قرار دهد، ولی در حکومت‌های غیر ایدئولوژیک معمولا اصل اساسی منافع ملی است. وقتی منافع ملی اصل باشد اهداف سیاسی و اهداف اقتصادی به تدریج در یک راستا قرار می‌گیرند. دگردیسی چین بعد از مائو و خصوصا بعد از روی کار آمدن "دنگ شیائو پینگ" شاید یک نمونه گویا باشد. در زمان مائو یک سلسله اهداف ایدوئولوژیک و تلاش برای تحقق آنها منافع ملی را تحت‌الشعاع قرار داده بود ولی با روی کار آمدن دنگ شیائوپینگ به تدریج منافع ملی در اولویت قرار گرفت. البته حتی در نظام‌های ایدئولوژیک هم گاهی به تدریج آرمان‌های اولیه از محتوای اصلی و اولیه خود خارج می‌شود و به اهرمی در دست حکام برای حفظ و تداوم قدرت خود تبدیل می‌شود و به نوعی هویت و بقایشان با این آرمان‌های بی محتوا شده،گره می‌خورد.  به نظر من در بلندمدت اگر اهداف ایدئولوژیک مورد اقبال اکثریت مردم نباشد حکومت‌های ایدئولوژیک مجبور می‌شوند در راستای خواست مردم و حل مشکلات مردم به سمت در دستور کار قرار دادن منافع ملی تغییر جهت دهند مانند آنچه عملا در چین رخ داد البته اگر خیلی دیر نشده باشد مانند آنچه در شوروی رخ داد.

سوال3- ایران چطور می‌تواند از تعامل سیاست و نفت در جهت رشد و توسعه بهره ببرد؟

پاسخ3- این مساله را در دو سطح داخلی و خارجی می‌توان مورد توجه قرارداد که البته با یکدیگر نیز بی ارتباط نیستند.

در سطح داخلی باید توجه داشت که نفت یک ثروت خدا دادی است. ثروتی که متعلق به حاکمان نیست بلکه متعلق به همه ملت است. برخورد منطقی و عاقلانه به ثروت تبدیل آن به نوع دیگری از ثروت است مثلا اگر کسی منزلش را بعنوان یک ثروت بفروشد و آن را که به نوعی یک ثروت راکد است تبدیل به یک کارخانه کند که بیش از ارزش اجاره آن خانه،  برای او درآمد ایجاد کند و زندگی او را بهبود دهد کار عاقلانه‌ای است. اما اگر خانه را بفروشد و در حساب جاری بگذارد و از آن مصرف کند تا تمام شود هیچ عقلی این را تائید نمی‌کند. نفت یک ثروت ملی زیرزمینی غیرمولد است و تنها تبدیل آن به یک ثروت ملی روزمینی مولد قابل توجیه است.  البته ثروت مولدی که برای همه مردم و اقتصاد ملی ارزش افزوده ایجاد کند و نه برای یک طبقه خاص.

علاوه‌ بر این خود صنعت نفت هم می‌تواند به لوکومتیو توسعه کشور تبدیل شود . یعنی یک وقت هست که ما فقط می‌خواهیم نفت تولید کنیم و یا صادر و مصرف کنیم و ادوات و ابزار و خدمات استخراج و تولید نفت برایمان اهمیتی ندارد و همه را وارد می‌کنیم ولی  یک وقت هست که به عنوان کشوری که بیش از صد میدان نفتی و گازی داریم،  می‌خواهیم خبره و متخصص در همه امور مربوط به اکتشاف و استخراج و بهره‌برداری نفت و گاز بشویم و از این امکان داخلی استفاده کنیم به سمت این که صادرکننده دانش و خدمات و کالاهای مربوط به صنعت نفت هم بشویم یعنی راهی که نروژ و خیلی‌های دیگر رفته‌اند که متاسفانه تاکنون به طور جدی به این گونه نگاه نکرده‌ایم .

در سطح بین‌المللی نیز نفت می‌تواند یکی از اهرم‌ها و ابزارهای سیاست خارجی باشد البته سیاست خارجی‌ای که خودش باید در جهت منافع ملی و تحقق رشد و توسعه باشد به هر حال نیاز همه جهان به نفت و انرژی برای صاحبان ذخائر آن یک امتیاز ایجاد می‌کند که دیگران ندارند و از این امتیاز باید هوشمندانه بهره‌گرفت.

 

مطالب مرتبط :

سخنانی در مورد دیپلماسی انرژی

نفت و سیاست در امریکا و در ایران

کاهش هزینه‌های دیپلماسی در تعامل نفت و سیاست خارجی (مصاحبه با دنیای اقتصاد 28 دی 91)

تعامل نفت و سیاست با نگاه به بحران خاورمیانه و شمال آفریقا

نفت؛سیاست خارجی و دیپلماسی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۸ ، ۱۵:۱۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۵ ، ۱۶:۳۶
سید غلامحسین حسن‌تاش
یگانگی IPC با شکست تحریم ها/ 2

فریب تحریمی برای اجرای IPC

تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۰۸

 


سید غلامحسین حسنتاش/ شاید درک این مساله که  آیا انعقاد قراردادهای جدید نفتی می تواند سد و مانعی  برای بازگشت احتمالی تحریم ها باشد برای کارشناسان  حوزه نفت و انرژی و حتی عالم دیپلماسی دشوار باشد؛ آیا می توان پذیرفت که اگر شرکت های نفتی به ایران بیایند و حتی قراردادهای جذاب تر از IPC منعقد کنند خواهند توانست در مقابل تحریم های احتمالی آینده  صف آرایی کنند و در این رهگذر٬ منافع ایران را تضمین کنند؟

بررسی بعضی شواهد تاریخی به یافتن پاسخ برای این سوال کمک خواهد کرد. بارها در مقالات مختلف نسبت به این موضوع توضیحاتی را ارائه کرده ام که لازم است دقیق تر و جزئی تر نسبت به این موضوع اشاره ای داشته باشم.

قرارداد میدان سیری A و E یکی از قراردادهای پرحاشیه صنعت نفت بود که بعد از پایان جنگ و در دوران بازسازی منعقد شد. به نظر من اولین حاشیه این قرارداد این سوال بود که اگر قرار است پس از سال ها و با پایان جنگ به توسعه بالادستی نفت بپردازیم چرا و چگونه توسعه میادین سیری A و E در اولویت قرار گرفت. به  هر حال در دهه 60 شمسی مناقصه ای برای این دو میدان برگزار شده بود که دو شرکت ژاپنی در صدر لیست  پیشنهاد دهندگان بودند و شرکت توتال فرانسه و کونوکوی آمریکا در رده های بعدی قرار گرفته داشتند.

با توجه به تاکید و اصرار  وزیر وقت نفت برای پیگیری این موضوع قرار شد مناقصه دیگری برگزار نشود و با شرکت  های صدر لیست مناقصه قبلی مذاکره شود. با شروع مذاکرات،دو شرکت ژاپنی با این دلیل که آمریکایی ها فشار می آورند و نمی توانند به توسعه این میادین بپردازند کناره گرفتند پس از مشخص شدن تکلیف دو شرکت ژاپنی مذاکرات با سومین شرکت لیست یعنی توتال آغاز شد اما با نظر مقام بالای نفت به عنوان این که توتال بدنبال کار جدی نیست، توتال هم کنار گذاشته شد و مذاکره با شرکت کونوکو آٰغاز شد و این شرکت آمریکایی برنامه خود را برای توسعه سیری A و E آغاز کرد و  برنامه توسعه اولیه خود و چارچوب قراردادی که بعدها بیع متقابل نام گرفت را ارائه کرد. کار به مرحله ای رسید که مدیرعامل وقت شرکت "کونکو" با هواپیمای شخصی وارد تهران شد و قرارداد توسعه میادین مذکور  را امضا کرد.

پس از امضای این قرارداد٬ کلینتون رئیس جمهور وقت امریکا  اعلام کرد کشورش موافق حضور این شرکت در ایران نیست لذا شرکت کونکو عذرخواهی کرده و قرارداد را کم لم یکن تلقی کردند. این مساله قابل تامل و بررسی است و من معتقدم امریکائی ها یا شرکت کونوکو ایران را بازی دادند. آیا دولت امریکا نمی دانست که کونکو در حال مذاکره با ایران است؟ چرا زودتر جلوی کونکو را نگرفتند و بعد از امضاء قرارداد از خواب بیدار شدند اما به هر حال پس از کونکو شرکت توتال برای توسعه این میادین برگزیده شد که آن هم داستان های خود را دارد.

این ماجرا سوالی را برای بسیاری از کارشناسان ایجاد کرد که چطور شد ژاپنی ها رسما اعلام کردند به دلیل فشارهای آمریکا به ایران نمی آیند ولی شرکت آمریکایی کار را تا مرحله قرارداد پیش برد؟ همانطور که اشاره شد آمریکایی ها بطور دقیق در جریان قرارداد بودند ولی در لحظه آخر از حضور کونوکو ممانعت کردند. پاسخ به این پرسش تحلیل های متفاوتی را به همراه دارد ولی قطعا نمی توان از نقش بازی های سیاسی در سرمایه گذاری های نفتی غافل شد و با خوش خیالی سیاست را دنباله رو اقتصاد دانست.

نیازی به تکرار این واقعیت نیست که شرکت های بزرگ نفتی به کلوپ های سیاسی متصل هستند و چهره های سرشناس سیاسی در پس پرده از فعالیت این شرکت ها سود می برند و با شاقول سیاست های کلان٬ نقشه راه شرکت های نفتی را ترسیم می کنند. ماجرای قرارداد سیری A و E ماجرای عجیبی دارد که  یک روز باید بسیار دقیق بررسی شود.

اما ماجرای جالب دیگر این است که : در سال 2000 میلادی که من رئیس موسسه مطالعات بین المللی انرژی بودم همایشی را با همکاری یک موسسه انگلیسی در لندن برگزار کردیم. در آن روزها٬ بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا بود و شرکت های نفتی نزدیک به جمهوری خواهان به دلیل وضع تحریم ها علیه ایران از وی انتقاد می کردند. دقیقا به یاد دارم  یکی از مدیران شرکت های آمریکایی ( به احتمال زیاد از کونکو)  در آغاز سخنرانی خود٬ صفحه نخست پاورپوینت  خود را به دو عکس از کاخ سفید و کنگره آمریکا اختصاص داده بود.

وی در توضیح این تصویر گفت: «عده ای نادان در این دو ساختمان حضور دارند که موجب دوری ما از ایران و نزدیکی شرکت های اروپایی به نفت این کشور شده اند و تحریم هائی را اعمال می کنند که فایده ای ندارد و فقط نفعش را شرکت های اروپائی می برند» او و سایر مدیران شرکت های نفتی آمریکایی تحریم های این کشور علیه ایران را به ضرر خود می دانستند لذا انجمن بزرگی در امریکا  برای مقابله با ممنوعیت ورود شرکت های امریکائی به ایران  تشکیل شده بود که متحدا به دولت ایالات متحده فشار بیاورند.

این انجمن متشکل از حدود  400 شرکت  کوچک و بزرگ آمریکایی بود که از افراد سرشناس عضو در آن باید به کاندولیزا رایس و دیک چنی اشاره کرد. رایس آن زمان عضو هیئت مدیره  شرکت شورون و چنی رئیس هیئت مدیره شرکت هالیبرتون بود که اتفاقا  هالیبرتون رهبری این گروه فشار را بر عهده داشت. حضور این  دو چهره سرشناس نشان می لذ که فشارها بر دولت  آمریکا بسیار شدید بود.

با این وجود آنها چاره ای جز تبعیت از قوانین نداشتند. گرچه آنها نسبت به این موضوع معترض بودند و در قالب انجمن خود بارها و بارها به دمکرات ها اعتراض می کردند اما در نهایت این سیاست بود که به 400 شرکت و چهره  نفتی آمریکایی تکلیف میکرد چه کنند.

حال شما فرض کنید وقتی شرکت های آمریکایی نمی توانند رضایت دولت خود را برای رفع تحریم های یکجانبه جلب کنند چگونه می توانند مانع بازگشت احتمالی تحریم های شورای امنیت  سازمان ملل شوند؟ جالب تر این که با پایان گرفتن عمر دولت کلینتون جورج بوش (دوم) رئیس جمهور شد و دیک چنی معاون رئیس جمهور و کندلیزا رایس وزیر خارجه شد  یعنی اعضاء گروه فشار نفتی مسئولیت عالی دولتی پیدا کردند، شاید ابتدا تصور می شد که با مسئولیت پیدا کردن این دو حال روند همکاری شرکت های امریکائی با ایران سهل خواهد شد اما دقیقا بر عکس شد و تحریم ها و برخورد دولت امریکا با ایران بدتر شد و اتفاقا همان دو نفر بدترین موضع را نسبت به ایران داشتند.

آیا این ماجراها نشان نمی دهد که اراده سیاسی دولت ها در غرب مقدم بر منافع اقتصادی ذینفعان این کشورها است؟
 
کد مطلب: 14776
 
علی آقا
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۶-۲۴ ۱۱:۲۶:۴۲
بله نشان میدهد. حالا چکار کنیم ، راه حل شما چیست؟؟؟؟
چرا تمام منتقدانی که در عصر نفت انتقاد می کنند، فقط انتقاد می کنند؟!‌ چرا هیچ کدام راه حلی ندارند؟! 
واقعا اینقدر درک این مطلب سخت است که وقتی راه حل بهتری نداری باید سکوت کنی؟! 
در ضمن، برگشتن یا برنگشتن تحریم ها به خود ما بستگی دارد نه به شرکتهای خارجی یا حتی دولتهایشان.
 
سید غلامحسین حسنتاش
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۶-۲۴ ۱۵:۴۲:۵۲
سلام
دوست عزیز اولا زحمت بکشید به وبلاگ بنده مراجعه بفرمایید و خواهید دید که در چندین مصاحبه و مطلبی که راجع به بیع متقابل و ای پی سی داشته ام را حل هایی را ارائه داده ام ثانیا اینکه ما بگوییم اگر کسی را حل ارائه نم کند نقد کارهای غلط را هم نباید بکند و جلوگیری از اشتباهات هم نباید بکند بنظر من این یکجور سانسور است چراکه پیدا کردن راه درست در خیلی زمینه ها بررسی و مطالعه و کارشناسی می خواهد و هزینه دارد و امکانات می خواهد منتقدی که هیچکدام از این امکانات را ندارد آیا در مورد کار غلط باید سکوت کند؟
ضمنا اینجا که بنده چیزی نگفته ام ، آقایان وقتی از همه جهات فنی در مورد کارهایشان کم می آورند می گویند اصلا مساله سیاسی است یعنی می خواهیم در قالب IPC و اینها منافع به شرکتهای بزرگ بدهیم که به دولتهایشان فشار بیاورند که تحریم نکنند یا تحریم ها را احیا نکنند ، بنده با این شواهد می گویم اقایان در این مورد هم اشتباه می کنند !
 
SAM
Netherlands
۱۳۹۵-۰۶-۲۴ ۱۵:۳۰:۱۶
من چون خودمون ایرانی ها رو میشناسم میدونم هیچ قراردادی رو با خارجی ها نمی تونیم ببندیم که ازش سود ببریم و همیشه سرمون کلاه میره.

از الان میگم: انا لله و انا علیه راجعون
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۶-۲۴ ۱۶:۱۴:۳۰
احسنت بر آقای حسنتاش... با اینکه از نظر سیاسی با شما خیلی فاصله دارم و راهمان از هم جداست ولی باید درودی فرستاد بر شرف شما که هیچگاه منافع ملی را بر منافع گروهی ترجیح ندادید و نقدهایتان همانی است که در دوره های گذشته مطرح شده است. آزادگی شما من را یاد اقایان اعلمی و محتشمی پور می اندازد که در مجلس ششم زبان گویای صنعت نفت بودند. خداوند به شماخیر دهد و امید است ذره ای از شرافت و آزادگی شما به برخی اصولگرایان سرایت کند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۳۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

جایگاه ایران در دیپلماسی انرژی ترکمنستان گفتگو با سید غلامحسین حسنتاش

نگارش  در خرداد ۶, ۱۳۹۵ – ۱۲:۰۰ ق.ظ

مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC

بهره گیری از دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه‌ای و بین المللیزمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین‌المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و به افزایش قدرت ملی کشور کمک شایانی میکند. در این حال با توجه به وجود ذخایر گاز در ترکمنستان و افزایش برداشت ها و همچنین رویکرد دیپلماسی انرژی این کشور برای بررسی نقش گاز در آینده سیاسی دیپلماسی انرژی آن در جهان و تاثیرات گوناگون امنیتی اقتصادی وسیاسی آن بر سیاست خارجی ترکمنستان و منافع ملی ایران به سراغ گفتگویی با سید غلامحسین حسنتاش رفته ایم:

واژگان کلیدیاستراتژی گازی، دیپلماسی انرژی، نقش، ترکمنستان، منافع ملی ایران ، اوپک، میدان های مشترک

مرکز بین المللی مطالعات صلحمهمترین اهداف دیپلماسی انرژی ترکمنستان در سالهای اخیر را چگونه مورد بررسی قرار می دهید؟

قبل از هر چیز از لطف شما تشکر می‌کنم . اما شاید تعریف من از دیپلماسی انرژی با تعریف شما تفاوت داشته باشد . من فکر می‌کنم دیپلماسی ابزاری برای تحقق استراتژی‌ها و اهداف است یعنی یک کشور باید ابتدا استراتژی ها کلان انرژی‌اش روشن باشد و بعد مساعی دیپلماتیک را در جهت تحقق آن بکارگیرد. بنابراین هدف دیپلماسی انرژی یک کشور علی‌القاعده تحقق اهداف و استراتژی‌های انرژی آن کشور از طریق تعامل و مذاکره و تاثیرگذاری بر دیگر کشورها یا محافل بین‌المللی ذیربط یا شرکت‌های سرمایه‌گذار خارجی و امثال آن است. ترکمنستان کشوری دارای ذخائر عظیم‌گازی است ولی البته فاقد ذخائر نفتی و ذخائر ذغال‌سنگ قابل توجه است. ذخائر گازی ترکمنستان در سال 2014 حدود 9.5 درصد کل ذخائر گازی متعارف جهان بوده و این کشور از این نظر در رتبه چهارم بعد از ایران و روسیه و قطر قرار دارد. ترکمنستان در سال‌های اخیر سعی کرده است که تا حد ممکن ذخائر گازی خود را توسعه دهد و هم نیاز انرژی خود را و هم نیازهای ارزی خود را از این طریق تامین نماید. حدود 80 درصد از نیاز انرژی داخلی ترکمنستان از گازطبیعی تامین می‌شود و از این جهت در کنار قطر وضعیت منحصر بفردی برخوردارند.

مرکز بین المللی مطالعات صلحدر عرصه گازی دیپلماسی انرژی ترکمنستان چه رویکردهایی در نگاه به صادرات دارد؟

ترکمنستان بعد از جدائی از شوروی درآمد ارزی خود را بر صادرات گاز استوار کرده است و سهم درآمد صادرات گاز در کل درآمد ارزی این کشور بیش از 80 درصد برآورد می‌شود. ترکمنستان یک کشور به‌اصطلاح بسته در خاک است یعنی به آبهای بین‌المللی دسترسی ندارد و به همین دلیل علیرغم ذخائر قابل توجه گازی هنوز نتوانسته است نقش چندان مهمی را در بازارهای انرژی جهان بازی کند. این کشور در تلاش بوده است مسیرهای صادراتی خود را متنوع کند تا صادرات گازش از انحصار روسها خارج شود. ترکمنستان در سال 2014 حدود 41.6 میلیارد مترمکعب گاز را از طریق خط لوله صادر کرده است که مقادیر عمده آن 9 میلیارد متر مکعب به روسیه 6.5 میلیارد به ایران و 25.5 مترمکعب به چین بوده است. صادرات به چین قرار است تا حدود 40یا 50 میلیرد مترمکعب در سال افزایش یابد. اما در مورد این‌که ترکمنستان بتواند به سطحی از تولید برسد که همه تعهداتش را انجام دهد، تردید‌هائی وجود دارد.

مرکز بین المللی مطالعات صلحجایگاه ایران در دیپلماسی انرژی ترکمنستان و موقعیت استراتژیک ایران در منطقه چیست؟

ترکمنستان در بعضی بازارهای نیازمند گاز، رقیب ایران محسوب می‌شود. دو مسیر برای صادرات ترکمنستان مطرح بوده است که به نوعی در رقابت با ایران است یکی خط‌لوله موسوم به تاپی (TAPI) که گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و هندخواهد برد و دیگری خط‌لوله موسوم به ترانس‌کاسپین که در صورت تحقق، گاز را از بستر دریای خزر به جمهوری آذربایجان و از آنجا به ترکیه و نهایتا اروپا منتقل خواهد کرداما هر دوی این مسیرها با مشکلاتی مواجه هستندتاپی عمدتا با مشکل ناامنی افغانستانروبروست و ترانس‌کاسپین با مشکل نا مشخص بودن رژیم حقوقی دریای خزر و مخالفت روس‌ها روبروستروس‌ها اصرار دارند که بازار گاز اروپا را در انحصار خود نگه دارند و این انحصار را اهرم سیاست خارجی خود می‌دانند و با هر رقیبی مخالفت و در مسیر متنوع شدن مبادی تامین گاز اروپا کارشکنی می‌کننداما ایران و ترکمنستان در کنار رقابت در بعضی بازرها پتانسیل همکاری‌ هم دارندترکمنستان بدلیل عدم دسترسی به آبهای آزاد اگر بخواهد وارد صادرات گاز بصورت LNG ، که آلترناتیو خط‌لوله است و بازارش در حال گسترش است، بشودراهی جز ایران و روسیه نخواهد داشت و از آنجا که بدلایل تاریخی و مشخص تمایلی به مسیر روسیه نداردلذا ایران این پتانسیل را دارد گاز ترکمنستان را به سواحل دریای عمان منتقل کند که در آنجا مایع ‌سازی شودالبته خیلی بهتر از آن سواپ است یعنی با توجه به شبکه وسیع ایران، اصولا نیازی به انتقال مستقیم گاز نیست و ایران می‌تواند گاز ترکمنستان را بگیرد و معدل آن را در هرجای دیگری تحویل دهد که حالا یا مایع‌سازی شود و یا از طریق خط‌لوله به کشورهای دیگر تحویل شود.

مرکز بین المللی مطالعات صلحدیپلماسی انرژی ترکمنستان چه پیامدهایی بر روی منافع ملی و اقتصادی ایران داشته است ؟

ایران و ترکمنستان علیرغم این‌که در بعضی بازارها رقیب محسوب می‌شوند، رقابتشان منفی نبوده است و روابط خوبی با یکدیگر دارند و پتانسیل روابط بهتر را هم دارنددر شرایط تحریم‌های ظالمانه تحمیل شده بر کشور و خصوصا فضای بسیار منفی بین‌المللی که به دلیل تحریم‌ها و عملکرد منفی دولت گذشته در سیاست خارجی کشور بوجود آمده بود، توسعه همکاری‌ با این ترکمنستان ممکن به نظر نمی‌رسیداینک به همت دولت و دستگاه سیاست‌خارجی، آن شرایط تغییر کرده است و توطئه ایران‌هراسی خنثی شده و آن تصویر منفی از ایران تا حدودی درحال از بین رفتن است لذا بنظر من باید برخورد فعال‌تری را در این زمینه آغاز کرددر شرایط تاریک مورد اشاره در سیاست خارجی ایران، ممکن بود بسیاری از اقدامات ترکمنستان در رقابت منفی با ایران به‌نظر برسد و تصور شود که قدرت‌های جهانی هم در همین جهت از این اقدامات حمایت می‌کننداما در فضای جدید،  همکاری دو کشور می‌تواند در مقابل سایر رقبا، سینرژی مثبت ایجاد کند و حتی ممکن است مورد حمایت کشورهای با نفوذ غربی نیز قرار گیرد.

ایران در ردیف اول و ترکمنستان در ردیف چهارم از نظر ذخائر گازی جهان قرار دارد و این دو کشور در مجموع 27.5 درصد از ذخائر گازی جهان را در خود جای داده‌اندنزدیک بیست سال از انعقاد قرارداد  گازی بین دو کشور می‌گذرد و 18 سال است ایران از ترکمنستان گاز وارد می‌کندایران با کشور پاکستان قرارداد صادرات گاز منعقد کرده است و با کشور هندوستان نیز سال‌هاست که در حال مذاکره برای صادرات گاز است و با افغانستان نیز در همه زمینه‌ها و از جمله تامین انرژی مورد نیاز این کشور، روابط خوبی داردبنابراین ایران نیز می‌تواند متقاضی پیوستن به تاپی شود و مذاکراتی را با هر چهار کشور و خصوصا با ترکمنستان در این زمنیه آغاز نمایدمتصل شدن خطوط‌لوله گاز پنج کشور می‌تواند قدرت مانور عملیات نقل و انتقال گاز را بالا ببرد و سطح امنیت تامین گاز سه کشور واردکننده را  ارتقاء دهد و در عین حال سطح همکاری‌های چندجانبه و روابط سیاسی پنج‌ کشور ذینفع را تقویت کنداین همکاری می‌تواند در بلند مدت زمینه‌ساز یک لوپ یا اتصال گازی در سطح قاره آسیا باشد که بعضی کشورهای دیگر و خصوصا چین را نیز پوشش دهدضریب امنیت انرژی چین هم از این طریق بالا خواهد رفت و احتمالا حمایت خواهند کرد.

در مورد اروپا نیز اتحادیه اروپا از دیرباز در تلاش متنوع‌سازی مبادی تامین گاز خود است و ذخائر گاز ایران و ترکمنستان به همین منظور همیشه مورد توجه این اتحادیه بوده است.مسیر ایران یکی از بهترین مسیرهای انتقال و حتی سوآپ گاز ترکمنستان به اروپاست.همان‌طور که اشاره شد صادرات گاز هر دو کشور به اروپا با موانع و احیانا کارشکنی‌های دیگری هم روبروست که می‌تواند با مشارکت و حتی ورود مشترک دو کشور به مذاکره با اروپا تسهیل شودزمینه‌های همکاری به حدی است که می‌توان یک اتحاد راهبردی در زمینه همکاری‌های گازی را بین دو کشور پیشنهاد نمود که حتی صرف پیگیری آن فرصت‌هائی را هم برای دستگاه دیپلماسی و هم بخش انرژی کشور فراهم می‌کند.

مرکز بین المللی مطالعات صلحدیپلماسی انرژی ترکمنستان در رابطه با کشورهای صادرکننده گاز را چگونه مورد ارزیابی قرار می دهید؟

ترکمنستان در این رابطه چندان فعال نیست، این کشور به عضویت مجمع‌کشورهای صادرکننده گاز(GECF) در نیامده است و حتی عضو اتحایه بین‌المللی گاز (IGU) که بیشتر جنبه فنی و تکنیکی دارد هم نیستبنظر من ترکمنستان با توجه به موقعیت جغرافیائی و پیشینه تاریخی و روابطی که باروسیه دارد، سعی می‌کند آهسته حرکت کند و حساسیت روسیه را تحریک نکندالبته بدلیل این‌که بازار‌های گاز، منطقه‌ای هستند و بازار گاز مانند بازار نفت هنوز یکپارچه و جهانی نشده است، عضویت در مجمع مذکور چندان خاصیتی هم ندارد، بنابراین شاید به هزینه‌اش برای ترکمنستان نیارزد.

مرکز بین المللی مطالعات صلحدیپلماسی انرژی ترکمنستان چه پیامدهایی بر آینده بازارهای انرژی در جهان و قیمت آنها خواهد داشت ؟

ترکمنستان بدلیل این‌که منابع عمده انرژی‌اش به گازطبیعی محدود می‌شود و نیز کشور بسته است، بیشتر نقش منطقه‌ای دارد و در باره نقشش در بازار جهانی انرژی نباید دچار اغراق شدترکمنستان عمدتا وارد یک رابطه استراتژیک اقتصادی و تجاری مبتنی بر گاز با چین شده است که نوعی امنیت را هم در سطح منطقه برای این کشور ایجاد می‌کنددر مورد قیمت هم در هرحال هرچقدر منابع بیشتری عرضه شود بازار رقابتی‌تر و قیمت‌ها متعادل‌تر (البته به نفع واردکنندگانخواهد بود.


مطالب مرتبط:

  1.   اهداف دیپلماسی انرژی عربستان – گفتگو با سید غلامحسین حسنتاش مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC بهره گیری از دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه ای و بین المللی زمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و به ......
  2. رفع تحریم ها و موانع روابط گازی ایران و اتحادیه اروپا – گفتگو با غلامحسین حسنتاش مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC   در ماه های اخیر جدا از افزایش روابط ایران با اعضای اروپایی موضوع همکاری های گازی پس از رفع تحریم های ایران مد نظر بوده است. در همین راستا ......
  3. جایگاه و منافع ایران در آینده دیپلماسی انرژی امریکا -گفتگو با سید غلامحسین حسنتاش مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC بهره گیری از دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه ای و بین المللی  زمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و به ......
  4. اهداف دیپلماسی انرژی امریکا و آینده بازارهای انرژی جهان -گفتگو با سید غلامحسین حسنتاش مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC بهره گیری از دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه ای و بین المللی  زمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و ......
  5. بازیگران اوپک ، حال و آینده – گفتگو با سید غلامحسین حسن تاش – کارشناس انرژی و رئیس پیشین موسسه مطالعات بین المللی انرژی فرزاد رمضانی بونش مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC   مقدمه: یکصدو پنجاه ونهمین اجلاس اوپک در هجدهم خردادماه سال جاری  در شهر وین کشور  اتریش در اوضاع و احوالی ویژه برگزار شد و به ......

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۲۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۰۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

در گفت‌وگو با غلامحسین حسنتاش مطرح شد
کاهش هزینه‌های دیپلماسی در تعامل نفت و سیاست خارجی

در عرصه دیپلماسی اقتصادی نفت و انرژی یکی از مهم‌ترین مسائلی است که مناسبات بین کشورها را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد، با عنایت به این موضوع برای سوال اول مایل هستم جنابعالی در خصوص ضرورت تعامل دستگاه انرژی با دستگاه دیپلماسی کشور توضیح بفرمایید.

باید توجه داشت که نفت سیاسی‌ترین کالای جهانی است. قرار گرفتن حدود 70 درصد ذخایر نفت جهان در یک منطقه خاص در حالی که بیشترین مصارف آن در مناطق بسیار دورتر از آن قرار دارد، نفت را به یک پدیده ژئوپلتیک تبدیل نموده است. 
در مورد گاز طبیعی نیز گرچه محل ذخایر آن قدری متفاوت و به تبع آن ژئوپلتیک آن نیز با نفت متفاوت است، اما وضعیت کلی آن مشابه نفت است. محوریت نفت و گاز در سبد انرژی جهان با سهمی بیشتر از 60 درصد، به طور کلی مقوله انرژی را به یک مقوله سیاسی تبدیل کرده است.
در کشورهای صنعتی حتی اگر تا قبل از دهه 1970 انرژی را دست کم در ظاهر یک مقوله اقتصادی می‌دانستند و نفت و گاز را کالاهای تجاری می‌شناختند؛ اما بدون شک پس از آن بدون پرده‌پوشی، این مقوله را یک مقوله استراتژیک و نفت و گاز را کالاهایی دانستند که باید تحت کنترل و برنامه‌ریزی کامل درآیند و به هیچ وجه قابل واگذاری به نیروهای بازار نیستند. آژانس بین‌المللی انرژی(IEA) در سال 1975 به‌همین منظور تاسیس شد که راهبردهای انرژی کشورهای صنعتی را هماهنگ کند.
ایران یک کشور صاحب‌ ذخایر عظیم نفت و گاز و علاوه بر آن واقع در مرکز منابع مهم انرژی جهان و یکی از مهم‌ترین مسیرهای انتقال آن است. مرز آبی طولانی در جنوب و مرز خاکی طولانی در شمال با مهم‌ترین کشورهای صاحب ذخایر نفت و گاز، موقعیت ویژه‌ای را برای ایران در ژئوپلتیک انرژی جهان به وجود آورده است؛ به‌طوری که اگر حتی خودمان صاحب ذخایر نفت و گاز نبودیم نیز جایگاه ژئوپلتیک تاثیرگذاری در انرژی 
جهان داشتیم. 
جالب‌تر اینکه ایران فصل مشترک و محل تلاقی ژئوپلتیک نفت و ژئوپلتیک گاز نیز هست؛ چون روسیه و ترکمنستان در شمال ایران مهم‌ترین قطب‌های تولید گاز و صدور آن از طریق خط لوله هستند و قطر در جنوب ایران مهم‌ترین قطب صدور گاز به صورت LNG است که همه تولید و صادرات گازش هم از میدان مشترک با ایران انجام می‌شود.
با توجه به آنچه ذکر کردم، بعید است کسی به جایگیری ایران در نقشه جهان توجه کند؛ بدون آنکه به یاد نفت و گاز و انرژی بیفتد یا کشوری به رابطه با ایران بیندیشد و از نفت و گاز آن غافل باشد. وابستگی اقتصاد داخلی و تجارت خارجی کشور به نفت نیز از جنبه‌ای دیگر سیاست خارجی ایران را به صورتی مضاعف با نفت گره‌زده است.
با توجه به چنین تعاملات گسترده میان نفت، انرژی و سیاست‌خارجی، ارتباط فعال میان صنعت نفت و دستگاه دیپلماسی کشور یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است و در غیر این‌صورت ما نه در عرصه نفت توفیق کامل خواهیم داشت و نه در عرصه سیاست خارجی.
البته اهمیت و محوریت نفت و انرژی در شئون مختلف کشور به سیاست خارجی و دیپلماسی محدود نمی‌شود. نفت با مقولاتی چون توسعه اقتصادی، امنیت ملی و سایر شئون مانند صنعت، سیاست داخلی و حتی جامعه‌شناسی سیاسی نیز ربطی وثیق و تعامل دارد.
اهمیت نفت و گاز در سبد انرژی امروز جهان و اهمیت انرژی در اقتصاد امروز جهان موجب تعاملی گسترده میان انرژی و سیاست شده است. همان‌طور که اشاره کردم، به‌رغم همه تلاش‌های کشورهای صنعتی از دهه 1970 به بعد، هنوز بیش از 60 درصد انرژی مصرفی آنها را نفت و گاز تشکیل می‌دهد. بسیاری از رفاقت‌ها، رقابت‌ها و تحولات سیاسی جهان تحت تاثیر انرژی است و تفوق بر منطقه خلیج‌فارس یعنی منطقه دارای بیشترین ذخایر نفت و بخشی از ذخایر گاز جهان، یکی از مهم‌ترین اهرم‌های سلطه و برتری آمریکا به عنوان بزرگ‌ترین قدرت جهان است.
با وجود چنین تعامل گسترده‌ای میان نفت و سیاست، آن هم برای کشوری که به این زودی‌ها از نفت و گاز گریزی ندارد، نمی‌توان سیاست خارجی کشور را بدون شناخت دقیق از نفت و انرژی ترسیم نمود و دیپلماسی کشور بدون درک عمیق و دقیق از انرژی و تحولات آن نائل به مطلوب نمی‌شود و متقابلا استراتژی‌ها و سیاست‌های بخش انرژی و نفت کشور را نیز بدون تعامل با سیاست خارجی نمی‌توان به‌درستی ترسیم کرد.
با توجه به توضیحات شما نقش دستگاه دیپلماسی خارجی کشورمان را در حفظ ظرفیت‌های انرژی برای بهبود شرایط اقتصادی ایران از طریق تعاملات بین‌المللی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
به نظر من سیاست ایران در این زمینه خیلی موفق نبوده است. برای کشوری مثل ایران که هم نفتی است و هم در یک منطقه و شاهراه مهم نفتی قرار دارد، بدون شک سیاست خارجی و روابط خارجی اش به شدت تحت تاثیر این پدیده ژئوپلتیک است. در این شرایط موفقیت در سیاست خارجی و روابط بین‌المللی مستلزم این است که هم دستگاه سیاست خارجی کشور نسبت به مسائل نفت و انرژی و خصوصا ابعاد ژئوپلتیک آن اِشراف داشته باشد و هم هماهنگی فعالی میان بخش نفت و بخش روابط بین‌المللی وجود داشته باشد.
به نظر من متاسفانه نه آن اشراف وجود دارد و نه این هماهنگی، چون اصولا ما در کارهای بین دستگاهی که مستلزم هماهنگی وزارتخانه‌ها و سازمان‌های مختلف است، ضعیف هستیم. ضمنا موفقیت کامل صنعت نفت در بسیاری از اهداف و برنامه‌ها و وظایف خود نیز مستلزم همین تعامل فعال دو دستگاه است.
به نظر شما موانع این عدم هماهنگی میان بخش نفت و دستگاه دیپلماسی را باید در چه دانست؟ راهکار‌های رفع این موانع از نظر جنابعالی چیست؟ 
برای پاسخگویی به چرایی عدم ایفای نقش مطلوب نفت در سیاست خارجی و دیپلماسی کشور، باید نگاهی گذرا به تاریخچه صنعت‌ نفت در یکصد سال اخیر انداخت و نقش نفت در اقتصاد کشور را به‌صورت ساختاری مورد توجه قرار داد.
واقعیت این است که صنعت نفت در هفتاد سال اول عمر خود و قبل از وقوع انقلاب اسلامی به‌صورت انحصاری توسط خارجی‌ها سیاست‌گذاری و مدیریت می‌شد و در تعامل با اقتصاد و دیگر بخش‌های کشور نبود و در سه دهه اخیر هم اگرچه مدیریت آن را به دست گرفته‌ایم، لیکن موفق به تغییر ساختار کلی اقتصاد و تبیین نقش نفت در آن نشده‌ایم و کماکان اقتصاد کشور که بیش از 80 درصد آن مستقیما متکی به نفت است در حاشیه بیست درصدی دست و پا می‌زند. 
این عدم توفیق در تغییر ساختار را در ترکیب کابینه به‌خوبی می‌توان مورد ملاحظه قرار داد، یک وزیر نفت که 80درصد اقتصاد را نمایندگی می‌کند و حدود بیست وزیر دیگر که نوعا اطلاعاتشان از نفت بسیار اندک است، یعنی از 80درصد اقتصاد کشور بی‌اطلاع هستند، حاشیه بیست درصدی را نمایندگی می‌کنند که طبیعتا تکلیف تصمیمات برآمده از چنین ساختاری را می‌توان از قبل پیش‌بینی کرد. این حاصلی ندارد جز عدم استفاده از این نعمت خدادادی در ساماندهی اقتصاد و تجارت و سایر مقولات خارجی کشور. 
در تلاش بی‌حاصل در ساماندهی مسائل حاشیه‌ای در سیاست‌خارجی نیز همین رویکرد به نحو دیگری حاکم است و تعامل را دشوار می‌کند. بیش از یکصد سفیر و کاردار و نمایندگان بخش سیاست خارجی، بی‌اطلاع از نفت و مسائل انرژی و در تلاش برای ساماندهی بخش حاشیه‌ای اقتصاد کشور و مثلا بازاریابی خودرو پراید یا سمند در «بلاروس» هستند و این درحالی است که بر اساس پیش‌بینی‌ها، کماکان محوریت نفت و گاز در سبد انرژی جهان ادامه داشته و در هزاره سوم سهمی حداقل شصت درصدی خواهد داشت و این خود موید ضرورت ویژه تعامل دستگاه دیپلماسی کشور با بخش انرژی است.
تعامل قوی‌تر میان نفت و سیاست خارجی می‌تواند هزینه‌های دیپلماسی را کاهش داده و حتی دیپلماسی را به ابزاری برای تولید درآمد و ثروت مبدل نماید و لذا راهکارهای این همکاری را باید جست‌وجو و موانع آن را شناسایی کرد و برطرف نمود.
اهمیت این مساله بیشتر از آن است که مثلا با اعزام رایزن‌های نفتی یا انرژی به سفارتخانه‌های ایران در همه یا برخی کشورهای جهان حل شود، گرچه ممکن است وجود چنین رایزنانی نیز در بسیاری موارد ضرورت داشته باشد اما بسنده کردن به آن تقلیل دادن مساله و برخورد سطحی با آن است. یک تعامل قوی میان دو دستگاه مستلزم بوجود آوردن یک ارتباط نهادینه است. علاوه بر آن به نظر می‌رسد حداقل دانش و اطلاع از مسائل نفت و انرژی برای همه مدیران و همه دیپلمات‌های کشور ضرورت دارد.
اگر در کشور ما در انجام کارهای جمعی و روابط و همکاری‌های بین دستگاهی و چند دستگاهی ضعف و ناکارآمدی وجود دارد حداقل در این مورد خاص برای حل این مشکل باید تمرین و تلاش نمود.
گاهی شخصیت‌ها و روحیات انحصار طلبانه مانع تعامل و همکاری بوده است. در اموری که سازوکارهای نهادی وجود ندارد بعضا افراد و سلیقه‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای می‌یابند و اگر کسانی مرکز و محور تعامل باشند که از روحیه انحصار طلبی برخوردار باشند و بخواهند شخص خود را حد فاصل و نقطه اتصال انحصاری یک ارتباط قرار دهند طبعا این تعامل نهادینه نخواهد شد.
اعتماد و اطمینان دو دستگاه نفت و سیاست خارجی نسبت به یکدیگر و خصوصا اعتماد هر یک به درک و شناخت و تشخیص طرف دیگر نیز در شکل‌گیری این تعامل مهم است. اگر تصور هر طرف آن باشد که طرف مقابل درک دقیقی از منافع ملی و نیز اهمیت و وزن ابزارها ندارد بلکه تنها در قالب یک برخورد سطحی می‌خواهد از ابزارهای در اختیار طرف مقابل، برای توفیق حوزه مدیریت خود و احیانا پوشاندن نقاط ضعف خود استفاده نماید، طبعا دو طرف توانایی‌ها و ابزارهای خود را از طرف مقابل پنهان خواهند کرد و تعاملی پدید نخواهد آمد.
برگزاری مستمر همایش‌هایی که این تعامل و موضوعات مشترک را واکاوی می‌کنند با حضور دست‌اندرکاران هردو دستگاه و همکاری موسسات مطالعاتی وابسته به دو دستگاه و انجمن‌های علمی غیردولتی مرتبط با مباحث دو دستگاه، می‌تواند مقدمه و تمرین خوبی در این زمینه باشد و درتداوم خود راهکارهای نهادینه کردن این تعامل را جست‌وجو کند.
شناخت موانع هماهنگی و تعامل نهادینه میان نفت و دستگاه دیپلماسی کشور و راهکارهای رفع این موانع و توسعه این تعامل، دقت و بررسی بیشتری‌ را می‌طلبد.
پیمان‌های انرژی که در دنیا رایج است، چقدر می‌تواند در مناسبات اقتصادی کشورها تاثیر بگذارد؟
منظورتان از پیمان انرژی را نمی‌دانم چیست. اما یکسری سازمان‌های همکاری انرژی در جهان هست که یکی از مهم‌ترین آنها آژانس بین‌المللی انرژی (IEA) است که فقط کشورهای صنعتی عضو آن هستند و همکاری‌های انرژی و سیاست‌های انرژی آنها را هماهنگ می‌کند. یکی اوپک است که صادرکنندگان نفت عضو آن هستند. مجمع کشورهای صادرکننده گاز (GECF) و مجمع جهانی انرژی (IEF) هم هستند که ایران در سه تای اخیرالذکر عضو است. طبیعتا عضویت در این مجامع و سازمان‌ها فرصت بیشتری را برای توسعه روابط دوجانبه و چندجانبه و فرصت بیشتری را برای فعالیت دیپلماتیک و تاثیرگذاری بر فضای بین‌المللی و استفاده از آن در جهت تامین منافع ملی ایجاد می‌کند ولی موفقیت در این مسیر مستلزم همان چیزی است که در پاسخ قبلی اشاره کردم.
البته تشکیلاتی به نام ECT هم در دنیا وجود دارد که به فارسی آن را پیمان منشور انرژی می‌نامیم که ابتدا منشور انرژی اروپا بوده و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیرشورویT اروپایی‌ها سعی کردند آن را به سطح بین‌المللی گسترش دهند که چندان هم موفق نبوده‌اند، اما این منشور در سطح اروپا موفق بوده است، چون همکاری‌های انرژی زیادی در میان کشورهای کوچک اروپا وجود دارد، خطوط‌لوله فرامرزی گاز که کشورهای مختلف اروپایی را در‌می‌نوردد و شبکه‌های گاز را متصل می‌کند یا خطوط انتقال برق که شبکه برق این کشورها را به هم وصل می‌کند و هم رقابت بین تولید و توزیع کننده‌های انرژی را گسترش می‌دهد و هم با یک‌ پارچه کردن شبکه‌های انرژی سیستم انرژی را بهینه می‌کند و مشکلات اوج و فرود مصرف را حل می‌کند. پیمان منشور انرژی مقررات و ضوابط و قواعد اینگونه همکاری‌ها را خصوصا در زمینه ترانزیت و تجارت و انتقال انرژی تعیین می‌کند و طبیعتا تبادلات انرژی میان اعضای آن خیلی سهل‌تر می‌شود. 
یک سری قراردادهای دوجانبه تبادل انرژی هم وجود دارد مثل خط‌لوله صادرات گاز ما به ترکیه یا واردات گازما از ترکمنستان یا صادرات برق به برخی کشورها که می‌تواند در جهت بسط روابط کشورها موثر باشد. مسلما عقد این قراردادها مستلزم سیاست خارجی قوی و همان همکاری است و وقتی منعقد شد در جهت توسعه و تحکیم روابط کشورها موثر است.
جایگاه ایران در اوپک را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا کاهش تولید نفت ایران طی ماه‌های اخیر تاثیری بر مناسبات ایران و اوپک دارد؟
سازمان اوپک دوران‌های سختی را برای حصول به تصمیمات مناسب پشت سر گذاشته است که ممکن است در آینده نیز تکرار شود. گاهی شرایطی وجود داشت که باید به دشواری تصمیمات را به سمتی هدایت می‌کردیم که کمترین خسارت را برای کشور ما به دنبال داشته باشد.
در دوران‌های سخت اجلاس‌های اوپک را می‌توان به صحنه نبردی تشبیه نمود که در آن موفقیت از آن کسی است که قبلاً تمرین‌های لازم را کرده باشد و تجهیزات لازم را فراهم آورده باشد و از لجستیک مناسب برخوردار باشد. در اختیار داشتن حداکثر اطلاعات از حریفان، پیش‌بینی و سناریوسازی از رفتار ایشان و مهم‌تر از آن تاثیر گذاری بر انتخاب آنها، لازمه موفق بازگشتن از اجلاس‌های اوپک است که شاید بتوان نام آن را خدمات متقابل نفت و دیپلماسی نامید.
به نظر شما چه اقداماتی می‌توان برای تقویت جایگاه ایران در اوپک انجام داد؟
در این مورد هم همان تعامل فعال میان دو دستگاه نفت و سیاست‌خارجی مهم است. علاوه‌بر این اگر ایران در زمینه رصد کردن بازارهای جهانی انرژی و نفت فعال باشد و در محافل بین‌المللی نفتی و انرژی حضور فعال و حرف برای زدن داشته باشد نیز در تقویت جایگاهش در اوپک موثر است، متاسفانه این حضور اینک بسیار کم‌رنگ است. هفته‌ای نیست که در گوشه‌ای از جهان یک کنفرانس مهم نفتی یا انرژی برگزار نشود و جای کارشناسان ایرانی در همه آنها خالی است و ما از تحولات جهانی انرژی و نفت دور افتاده‌ایم.
اگر آن رصد کردن اتفاق بیفتد و این حضور فعال باشد به تبع آن نیروهای زبده در استاندارد بین‌المللی نیز تربیت خواهند شد و آنگاه ایران می‌تواند سمت‌های بیشتری را هم در دبیرخانه سازمان اوپک و سایر سازمان‌ها که عضو هستیم، بدست آورد و شانس بیشتری را برای بدست آوردن سمت دبیرکلی اوپک داشته باشد.
البته توفیق ایران در صنعت نفت داخلی خود نیز در این رابطه موثر است، وجود یک صنعت نفت با برنامه و قوی در داخل که توان پیشبرد طرح‌ها و پروژه‌های خود را خصوصا در بخش بالادستی داشته باشد، در جایگاه بین‌المللی کشور نیز تاثیرگذار خواهد بود.
درحالی که این روزها تحریم‌های یکجانبه علیه کشورمان در جریان است و نفت که به عنوان شاهراه حیاتی اقتصاد ما محسوب می‌شود تحت تاثیر این موضوع قرار گرفته، آیا آمریکا و متحدانش می‌توانند با موضوع نفت معامله جدی کنند؟
منظورتان از معامله جدی را متوجه نمی‌شوم اما اگر منظور این باشد که آیا تحریم نفتی بر ما موثر است یا نه، باید بگویم که به نظر من قطعا موثر است. متاسفانه اقتصاد ما هنوز یک اقتصاد وابسته به نفت است و این وابستگی در سال‌های اخیر تشدید هم شده است، بنابراین در چنین اقتصادی، قطع صادرات نفت حداقل در کوتاه مدت و میان مدت تاثیر منفی بر اقتصاد خواهد داشت و ایجاد فشار خواهد کرد هرچند در بلند مدت می‌تواند به نفع اقتصاد باشد، البته به شرط اینکه بتوانیم از فشارهای کوتاه و میان‌مدت عبور کنیم.
البته اگر بسترهای گسترش تولید ملی و قطع وابستگی به تک محصولی تمهید شده بود در میان مدت هم این امر می‌توانست مثبت باشد.
تهدید به عرضه ذخایر استراتژیک به بازار برای تعادل در بازار و جلوگیری از گران شدن نفت،چقدر می‌تواند اجرایی باشد؟
از نظر اجرایی که کاملا امکان پذیر است. وقتی انبار و ذخیره‌ای وجود دارد که از نظر لجستیکی هم به بازار وصل است خوب می‌توان هر زمانی آن را وارد بازار کرد، اما همانطور که از نامش مشخص است این ذخایر استراتژیک است و در شرایط خاص از آن استفاده می‌شود، کشورهای صنعتی بعد از شوک‌های اول و دوم نفتی در دهه 1970 این ذخایر را ایجاد کردند که بازهم اگر جنگ و انقلاب و تحولات ژئوپلتیک ویژه یا حتی حوادث طبیعی استثنایی رخ داد که مانع عرضه کافی نفت به بازار شد بتوانند تا مدتی با استفاده از آن خودشان را اداره کنند و در ماجرای تحولات لیبی و خروج نفت آن کشور از بازار جهانی نفت یا مثلا در جریان توفان کاترینا که موجب توقف تولید نفت منطقه خلیج مکزیک شد نیز از آن استفاده کردند و در هر شرایط ویژه دیگری نیز ممکن است از آن استفاده کنند، البته حجم این ذخایر محدود است و حداکثر تا یکی دو ماه می‌تواند کمبود عرضه را جبران کند.
آیا پیمان منطقه ای مثل اوپک می‌تواند در مناسبات اقتصادی جهانی تاثیرگذار باشد؟چگونه؟
البته اوپک یک سازمان منطقه‌ای نیست و فرامنطقه‌ای است از آسیا و آفریقا و آمریکای جنوبی عضو دارد. 
متاسفانه اوپک دیگر سازمان تاثیرگذاری در جهان و در مناسبات اقتصادی و انرژی جهانی نیست و اگر همین روند ادامه یابد پیش بینی من این است که تاثیرگذاری اوپک کمتر هم خواهد شد. اوپک پنجاه و دو سال پیش در شرایط بسیار متفاوتی با امروز، تاسیس شده و نتوانسته است خود را روزآمد کند. اساسنامه اوپک و سازوکار این سازمان نیز پتانسیل اصلاح و تحول درونی را ندارد.
در حالی که جبهه مقابل اوپک یعنی آژانس بین‌المللی انرژی به عنوان سازمان مصرف‌کنندگان عمده و واردکنندگان نفت و انرژی، کل انرژی را یکپارچه نگاه‌ می‌کنند و نیز برنامه‌های بلندمدت دارند، اوپک در محدوده نفت که تنها یکی از حامل‌های انرژی است باقی مانده و برنامه و استراتژی بلندمدت هم ندارد.
بنابراین تاثیرگذاری اوپک و خروج آن از انفعال، نیازمند یک تحول اساسی است، اما با توجه به ترکیب کشورهای عضو سازمان و وابستگی‌ها و منافع متفاوت و بعضا متضاد آنان و نیز سازوکار و اساسنامه سازمان که اشاره کردم، من امیدی به این تحول ندارم.
البته همه این حرف‌ها به آن معنا نیست که مثلا ما باید از اوپک خارج شویم یا حضورمان را کمرنگ کنیم، چون از نظر من عضویت در سازمان اوپک به‌رغم کم تاثیر بودن یا بی‌تاثیر بودن این سازمان در تحولات جهانی، فرصت‌های جنبی و حاشیه‌ای را برای ما به‌وجود می‌آورد، به عبارت دیگر برای ما به عنوان یک عضو، شاید حاشیه اوپک مهم‌تر از متن آن باشد. کما اینکه در مورد مجمع جهانی گاز و مجمع جهانی انرژی هم همین‌طور است آنها هم حداقل فعلا، تاثیرگذاری چندانی در تحولات جهانی اقتصاد و انرژی، ندارند. 


http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=341694

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۱ ، ۰۹:۴۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

در مردادماه 90 سایت دیپلماسی ایرانی میزگردی را در مورد دیپلماسی انرژی برگزار کرد که صاحب این وبلاگ بهمراه آقایان ترکان و عماد حسینی در آن شرکت داشتیم گزارش آن روی سایت دیپلماسی ایرانی به آدرس زیر موجود است 

http://irdiplomacy.ir/fa/files/8/listView

خلاصه سخنان صاحب این وبلاگ در آنجا به شرح زیر خلاصه شده است 


رقیب ما در میدان مشترک نفتی، چاه های افقی حفر کرده است

دیپلماسی ایرانی: در این نشست غلامحسین حسن تاش استاد دانشگاه و کارشناس مسائل انرژی، نفت و گاز را پدیده هایی ژئوپلتیک دانست و گفت: 63 درصد تولید نفت در خاورمیانه و مجموعا بیش از 80 درصد ذخایر گاز در خاورمیانه و روسیه و آسیای میانه قرار دارد. ذغال سنگ نیز سومین سهم را در سبد انرژی دنیا دارد که مناطق مصرف آن با مناطق تولیدش هماهنگی دارد و بنابراین پدیده ژئوپلتیکی را به وجود نمی آورد.

به گفته وی، "در جدیدترین چشم اندازی که منتشر شده است، مشخص شده که جهان به این زودی از مصرف نفت و گاز خلاص نمی شود. پیش بینی می شود سهم خلیج فارس در تامین نفت و گاز جهان طی دهه آتی افزایش پیدا کند. کشور ما صرف نظر از اینکه خودش دارای ذخایر است، در موقعیتی قرار گرفته که اگر نفت و گاز هم نداشت، دارای اهمیت ژئوپلتیک تلقی می شد."

حسن تاش اضافه کرد: کشورهای صنعتی از سال 1973 (دوره شوک نفتی) به بعد، تلاش کرده اند وابستگی خود را به این انرژی ها کم کنند و تمام تلاش خود را برای به حداقل رساندن این نیاز و استفاده از انرژی های هسته ای و ذغال سنگ مصروف داشته اند. کشورهای صنعتی پس از 1973 نفت و انرژی را کالایی استراتژیک خواندند و با آن به عنوان کالای بازار و تجاری برخورد نکردند که این مسئله اهمیت سیاسی انرژی را نشان می دهد.

رئیس سابق موسسه مطالعات بین المللی انرژی افزود: هم ذخایر و هم موقعیت انرژی ایران به گونه ای است که هیچ کشوری بدون توجه به نفت و گاز و موقعیت ژئوپلیتیک با ایران مواجه نخواهد شد و سیاست خارجی ایران ناگزیر با مسئله نفت پیوند خورده است. مهم ترین جنبه روابط ما با قدرت های فرامنطقه ای، نفت بوده است. البته این ذخایر هم تهدید ایجاد می کند و هم فرصت که تهدیدها را در تمایل قدرت ها به تصرف بر ذخایر منطقه می توان ملاحظه کرد.

حسن تاش سپس به تبیین عبارت دیپلماسی انرژی پرداخت و گفت: در ادبیات مربوطه، معمولا دیپلماسی را به معنی ابزار و وسیله ای برای پیشبرد اهداف بین المللی یک کشور مراد می کنند و یا اینکه آن را مرادف و معادل سیاست خارجی می دانند. به همین دلیل من همیشه با ترکیب "دیپلماسی انرژی" مشکل داشته ام چرا که اگر دیپلماسی، ابزار است، معنی دیپلماسی انرژی را نمی فهمم و اگر مراد از آن سیاست خارجی باشد، پس باید بگوییم انرژی و سیاست خارجی. به هرحال آنچه موردنظر من است این است که چگونه باید تعامل میان دستگاه های انرژی و سیاست خارجی را تنظیم کنیم تا از این طریق به اهداف ضروری خود دست یابیم.

وی به تلاش امریکایی ها برای در دست گرفتن امنیت منطقه و موفقیت در رقابت های اقتصادی اشاره کرد و افزود: دولتمردان امریکایی همیشه گفته اند که سیاست انرژی در کانون سیاست هایشان قرار دارد. در روسیه هم در زمان دوره دوم ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین، اهرم های سابق روسیه به کار افتاد و صادرات گاز به اروپا بیش از پیش مورد توجه این کشور قرار گرفت. روسیه نشان داده که دوست دارد انحصار خودش را در بازار اروپا مستحکم کند و از این انحصار به عنوان ابزار سیاسی استفاده کند. می گویند روسیه این اهرم را جایگزین اهرم ایئولوژیک در دوران رژیم شوروی سابق کرده است.

این کارشناس مسائل انرژی اضافه کرد: گاز در دهه آینده اهمیت بیشتری پیدا می کند و از آنجا که روس ها موقعیت برتر را در حجم ذخایر دارند و از جهتی نیز در نقطه اتصال و صادرات گاز به غرب و شرق قرار دارند، امریکایی ها مایل اند که این امتیاز دوم را از روس ها بگیرند تا بازار را همچنان تحت کنترل داشته باشند. امریکا درباره چین نیز نگرانی های خاص خود را دارد و بنابراین سعی می کند موضوع آلاینده ها و محیط زیست را در قبال چین برجسته کند تا وابستگی این کشور به ذغال سنگ و تسلط امریکا بیش شود.

وی با اشاره به تعامل گسترده میان نفت و سیاست گفت: کشور ما چاره ای جز برقراری این تعامل ندارد. نه سیاست خارجی می تواند بدون شناخت انرژی به دیپلماسی موفقی برسد و نه بخش انرژی بدون دیپلماسی، موفق به تعامل گسترده و دستیابی به اهداف موردنظرش خواهد بود. اما آیا ما تاکنون دیپلماسی نفتی موفقی داشته ایم؟ متاسفانه پاسخ من منفی است. ما در میادین مشترک به تعامل میان دستگاه دیپلماسی و دستگاه انرژی نیاز داریم تا بتوانیم با کشورهای همسایه رقابت موفقی داشته باشیم. ما 28 میدان مشترک با کشورهای همسایه داریم. در پارس جنوبی که بزرگ ترین میدان مشترک ماست، رقیبمان روزی 360 میلیون متر مکعب برداشت می کند و ما 210 میلیون. عراقی ها و اماراتی ها هم سهم بسیار بیشتری نسبت به ما دارند. در مورد میدان مشترک با عربستان هم باید بگوییم که آنها روزی 450 هزار بشکه برداشت می کنند و ما 42 هزار بشکه.

این استاد دانشگاه با تاکید بر موضوع رقابت در مسئله میادین مشترک افزود: آیا سفارتخانه های ما کوچک ترین تحرکی در این زمینه داشته اند؟ قبل از انقلاب نشست هایی در کشورهای همسایه برگزار می شد و مسئله صیانت میادین نفتی مورد بررسی قرار می گرفت. امروز نیاز داریم که سطح تعامل و تحرک دیپلماتیک را افزایش دهیم. متاسفانه مشاهده می کنیم که طرف مقابل که میدان مشترک با ما دارد، به بخش و لایه های ما آمده و این موضوع می تواند قابل پیگیری باشد. ما باید مانع حفر چاه های افقی در میادین مشترک شویم.

دکتر حسن تاش با تاکید بر اهمیت شناخت رفتار رقبا و نگاه آنها به تبادلات سیاسی و انرژی گفت: در اجلاس اخیر اوپک سوال بزرگی که برای ما مطرح بود این بود که آیا عربستان توانایی جایگزینی نفت لیبی را خواهد داشت یا خیر. خیلی ها فکر می کردند این توانایی وجود ندارد. چه کسی باید به این سوال پاسخ دهد و دستگاه دیپلماسی ما چقدر این موضوع را دنبال کرده است؟ ما در اوپک با افزایش تولید مخالفت کردیم. من معتقدم اگر مطلع بودیم که امکان تولید بیشتر برای عربستان وجود ندارد، می توانستیم هم چراغ سبزی به اروپا نشان بدهیم و هم سهم تولید در اوپک را آزاد بگذاریم. متاسفانه کمی چشم و گوش بسته در اوپک شرکت می کنیم و مواضع‌مان براساس دیپلماسی فعال نیست.

وی در پایان حجم سرمایه گذاری در صنعت نفت و شناخت نیت برخی کشورها نظیر هند در شروع همکاری های انرژی و سپس سوءاستفاده از همکاری ها را مستلزم تعامل فعال دستگاه های سیاست خارجی و انرژی دانست و گفت: بسیاری از مدیران دیپلماسی ما آشنایی با حوزه نفت و انرژی ندارند. نباید سطح تعاملات انرژی با کشورهای خارجی را به وجود رایزن های انرژی تقلیل دهیم. سفرا و دیپلمات های ما باید از تاثیر و تاثر انرژی بر سیاست خارجی مطلع باشند و ضرورت های لازم را درک کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۰ ، ۰۹:۳۸
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۸۶ ، ۱۱:۰۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

میزگرد: نفت و دیپلماسی

مصاحبه شونده: علی شمس اردکانی؛

سید غلامحسین حسن تاش، سرمدی راد ، محمد علی خطیبی

پیوست(ها):
 20120328143320-2008-362.pdf (نوع: PDF  حجم: 423KB)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۸۰ ، ۱۲:۳۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۷۰ ، ۱۱:۲۹
سید غلامحسین حسن‌تاش