وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «IPC» ثبت شده است

 

 

فیلم  سخنرانی  در موسسه مطالعات دین و اقتصاد در مورخه 28 اسفندماه 1399 تحت عنوان: نفت و انرژی؛ خودباوری و توسعه ملی 

 

 

 

دریافت
حجم: 419 مگابایت

 

مطالب مرتبط :

- اما و اگرهای توسعه میادین نفتی 

- صنعت نفت در چنبره تفکر سنتی و پارادایم شکست خورده

- سایه روشن یک قرارداد 

- ماجرای جلسه جبهه مشارکت در سال 80 (برای ثبت در تاریخ)

-نقد برنامه توسعه صنعت نفت

-صنعت نفت در چنبره تفکر سنتی و پارادایم شکست خورده

-سخنی با جناب زنگنه

 

 

 

 

انعکاس این سخنرانی در خبرگزاری فارس

 

اقتصادی / نفت و انرژی

۰
 

روایتی از پشت پای ژنرال‌‎های نفتی به توانمندی داخلی/ خود مدیران وزارت نفت نگذاشتند از ظرفیت برجام استفاده شود

تحلیلگر ارشد حوزه انرژی ضمن انتقاد از ایده امتیازدهی به شرکت‌های نفتی غربی برای کاهش فشار تحریم‌ها گفت: در دوران اصلاحات فردی بر مسند وزارت نفت قرار گرفت که شمشیر را علیه توانمندی داخلی از رو بسته بود که با این توانمندی ملی درگیر شود و عزم کرد این توانمندی را متلاشی کند.

روایتی از پشت پای ژنرال‌‎های نفتی به توانمندی داخلی/ خود مدیران وزارت نفت نگذاشتند از ظرفیت برجام استفاده شود

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، سیدغلامحسین حسن‌تاش تحلیلگر ارشد حوزه انرژی در میزگرد موسسه مطالعات دین و اقتصاد با موضوع «نفت و انرژی، توسعه و خودباوری» با اشاره به ضرورت توجه و برنامه‌‌ریزی برای ارتقای توانمندی داخلی در صنعت نفت گفت: با نزدیک شدن به وقوع انقلاب سهم ایرانی‌ها در اداره صنعت نفت ایران مرتبا بیشتر میشد به طوری که ایرانی‌ها ناکارآمدی‌های کنسرسیوم‌ها را به رخشان می‌کشیدند و در تصمیم‌گیری‌های اشتباه در همه عرصه‌های فنی و تجاری نفت دخالت و مجادله می‌کردند. توانمندی مختصصین ایرانی حاضر در صنعت نفت در جریان انقلاب در کنترل صنعت نفت علیه رژیم شاه نیز خودش را بروز داد.

وی افزود: بعد از وقوع انقلاب با وجود بهم‌ریختگی‌های ناشی از انقلاب، صنعت نفت ایران به سرعت سرپا شد و در اختیار نظام قرار گرفت. خیلی جالب است در جریان انقلاب، آن دسته از متخصصین صنعت نفت که به هر دلیل از ایران رفتند، حالا یا انقلاب با آنها نساخت و یا خودشان با انقلاب نساختند، بعدا در بالاترین رده‌های تخصصی در شرکت‌های نفتی بین‌المللی به کار گرفته شدند.

حسن‌تاش گفت: یعنی تا این حد توانمندی فنی در بین ایرانی‌ها به وجود آمده بود که آنها جذب رده‌های بالای مدیریتی و فنی در شرکت‌های نفتی بین‌المللی شوند، درحالیکه قبل از ملی شدن صنعت نفت، انگلیس‌ها اصلا تصور هم نمی‌کردند که ایرانی‌ها بدون کمک آنها بتوانند صنعت نفت را اداره کنند، ولی شواهد تاریخی زیادی از جمله موردی که اشاره شد نشان می‌دهد که ایرانی‌ها توانستند در مسائل تخصصی صنعت نفت یک جهش داشته باشند و به توانمندی‌های قابل ملاحظه‌ای دست پیدا کنند.

*بازی‎گردانی عربستان برای کاهش قیمت جهانی نفت در طول جنگ تحمیلی

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: همچنین در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز توانمندی ایرانی‌ها در صنعت نفت دوباره به نمایش گذاشته شد. در طول جنگ، صنعت نفت ایران به هدف اصلی دشمن برای مختل کردن اقتصاد ایران تبدیل شده بود و به طور مرتب تاسیسات نفتی ایران آماج حملات نیروهای بعثی بود.

وی ادامه داد: از طرفی به طور همزمان آمریکایی‌ها، تحریم‌های زیادی را بر علیه صنعت نفت ایران شکل دادند اما وجود این توانمندی در ایرانی‌ها برای اداره صنعت نفت توانست بر مشکلات فائق آید. البته در دولتِ جنگ نیز از صنعت نفت حمایت میشد. بدین صورت صدام آرزوی اینکه صنعت نفت ایران را منهدم بکند و ناوگان جنگی ایران را به دلیل نرسیدن سوخت متوقف بکند و همچنین آرزوی اینکه به دلیل کمبود انرژی در کشور، مردم و حکومت را بتواند مقابل هم قرار دهد را با خود به گور برد.

حسن‌تاش تاکید کرد: در نتیجه در طول جنگ تحمیلی نیز مشاهده کردیم که توانمندی متخصصین ایرانی باعث شد که به هر شکل ممکن صنعت نفت کشور سر پا باقی بماند و با فروش نفت حداقل ارز موردنیاز برای اداره کشور را تامین کند. بهترین شاهد برای ادعای بنده این است که وقتی صدام و کشورهای غربی دیدند که از طریق حمله نظامی نمی‌توانند صنعت نفت ایران را مختل کنند، سیاست و حربه کاهش قیمت جهانی نفت را به صورت موقت به کار گرفتند تا از این طریق بتوانند اقتصاد ایران را به زانو دربیاورند.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: بعدها در اسنادی که منتشر شد اثبات شد که یکی از دلایل کاهش قیمت نفت در آن بازه زمانی که با طراحی عربستان سعودی مدیریت میشد، تمکین ایران به پذیرش قطعنامه‌ای مبنی بر توقف جنگ بود.

وی اشاره کرد: بعد از جنگ تحمیلی، ما یک دوران 8 ساله بازسازی و نوسازی در صنعت نفت را شاهد بودیم که در این دوران، توانمندی ایرانی‌ها در صنعت نفت دوباره جهش کرد و افزایش یافت. در طول جنگ تاسیسات نفتی ما آسیب زیادی دیده بودند و برخی تاسیسات نیز به دلیل خنثی کردن حملات موشکی و خمپاره در زیر شن قرار گرفته بودند که لازم بودند تمامی این تاسیسات، دوباره نوسازی شوند که در این برهه 8 ساله نیز این توانمندی دوباره خودش را بروز داد و مجدد صنعت نفت ایران را احیا کرد.

حسن‌تاش اظهار داشت: یکی از شواهد توانمندی ایرانی در صنعت نفت مربوط زمانی است که عراق به کویت حمله کرد. بعد از اینکه عراق مجبور شد از کویت عقب نشینی کند، تک تک چاه‌های نفتی کویت را به آتش کشید. سپس گروه‌هایی از کشورهای مختلف برای خاموش کردن این چاه‌ها به کویت اعزام شده بودند.

وی گفت: به اعتراف تمامی محافل نفتی بین‌المللی گروهی که از ایران به کویت اعزام شده بود موفق‌ترین گروهی بود که توانست تعداد چاه‌های بیشتری را در زمان کوتاه‌تر خاموش کند و در اینجا باز این توانمندی خودش را به نمایش گذاشت.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: بعد از گذر از دوران جنگ و بازسازی، اکنون بهترین زمان بود که این توانمندی موردحمایت قرار بگیرد تا یک جهش بسیار بزرگتر در ارتقای توانمندی‌های کشور ایجاد شده و بدین صورت صنعت نفت تبدیل به یک لوکوموتیو توسعه ملی شود. ولی با کمال تاسف ما شاهد دوره‌ای بودیم که سرآغاز برخورد با این توانمندی‌ها بود. نه تنها این توانمندی‌ها موردحمایت قرار نگرفت بلکه تفکری بر صنعت نفت حاکم شد که کاملا در نقطه مقابل قرار داشت و در جهت انکار، تحقیر و تضعیف این توانمندی اقدام کرد.

*پاشنه آشیل دولت اصلاحات، عملکرد وزارت نفت بود

وی خاطرنشان کرد: متاسفانه این دوره با روی کارآمدن اصلاحات در سپهر سیاسی کشور همزمان بوده است. بنده شخصا به جناب آقای خاتمی خیلی ارادت دارم و عملکرد ایشان در شاخص‌های اجتماعی و اقتصادی را بهتر می‌دانم اما پاشنه آشیل ایشان در دوران اصلاحات را مربوط به عملکرد وزارت نفت آن دوران می‌دانم.

حسن‌تاش توضیح داد: بنده در نامه‌ای در اواسط دوره اصلاحات به آقای خاتمی گوشزد کردم که تاریخ درباره اوضاع نفت در دوران اصلاحات قضاوت منفی خواهد کرد و عملکرد وزارت نفت به نقطه ضعف دوران شما تبدیل خواهد شد و دستاوردهای مثبت شما را هم تحت الشعاع قرار خواهد داد و همین اتفاق هم افتاد.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: بنده ادعا نمی‌کنم که این توانمندی که در صنعت نفت وجود دارد و درباره آن توضیح دادم، کامل و بی‌نقص و بی‌نیاز از فناوری‌های روز دنیا است. اما در دوران اصلاحات یک مدیریتی در وزارت نفت بر سر کار آمد که به این توانمندی حمله کرد، درحالیکه که انتظار ما این بود که در جهت حمایت و تقویت این توانمندی برنامه‌ریزی کند و به فکر ارتقای آن باشد و خلاهای آن پوشش داده شود.

*در دوران اصلاحات فردی وزیر نفت شد که شمشیر را علیه توانمندی داخلی از رو بسته بود

وی اظهار داشت: ولی ما شاهد بودیم که فردی بر مسند وزارت نفت قرار گرفت که شمشیر را علیه توانمندی داخلی از رو بسته بود که با این توانمندی درگیر شود و عزم کرد این توانمندی را متلاشی کند. برخورد ناپخته با ساختار صنعت نفت، اقدامات بدون پشتوانه مطالعاتی، شرکت‌سازی‌های بدون توجیه، بسیاری از توانمندی‌های فنی در صنعت نفت را تجزیه و تضعیف کرد.

حسن‌تاش افزود: وقتی در بخش بالادستی صنعت نفت یک هسته‌هایی وجود دارد که به تمام این بخش دارد سرویس می‌دهد و شما بی‌ملاحظه بخش بالادستی را به شرکت‌های متعدد تجزیه می‌کنید، نیروی سینرژی و هم‌افزایی که وجود داشت را از بین می‌برید و آن را به سمت متلاشی شدن این توانمندی سوق می‌دهید.

*حجم آسیب به صنعت نفت به قدری بالا بود که نمی‌توانم آن را از سر جهالت بدانم

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: برخورد با دانشگاه صنعت نفت، برخورد با مراکز فنی و حرفه‌ای، برخورد با نیروهای متخصص صنعت نفت، به کارگیری مدیرانی که از خارج از صنعت نفت آمده‌اند و توانمندی متخصصان ایرانی را به رسمیت نمی‌شناسند و حضور آنها از نظر انگیزشی باعث تضعیف نیروهای متخصص نفتی می‌شود، بهم ریختن انسجام تصمیم‌گیری‌ها در برنامه‌های توسعه میادین نفتی و ... از جمله اقداماتی است که توسط تفکر حاکم بر وزارت نفت انجام شد.

وی گفت: درباره دانشگاه صنعت نفت و مراکز فنی و حرفه‌ای لازم است توضیح بیشتری داده شود. بنده در زمان فعلی ممکن است موافق نباشم که دستگاه‌ها و وزارتخانه‌ها دانشگاه داشته باشند اما اینکه شما در یک فرآیند منطقی بررسی کنید که آیا دانشگاه صنعت نفت باید همچنان در وزارت نفت باقی بماند و یا اینکه به بخش آموزش عالی واگذار شود موضوعی است که به آن توجه نشد.

حسن‌تاش تاکید کرد: اگر بنا به واگذاری دانشگاه صنعت نفت بود، باید ملاحظات لازم در نظر گرفته میشد به طوری که به توانمندی این دانشگاه نه تنها آسیب وارد نشود بلکه ارتقا نیز پیدا کند و پیوندهای فنی این دانشگاه با صنعت نفت حفظ شود. اما کاری که وزارت نفت انجام داد این بود که مرتبا دانشگاه صنعت نفت را سرکوب و تضعیف می‌کرد و اوضاع این دانشگاه را در یک حالت نابسامانی قرار میداد و این برخوردها قابل توجیه نیست.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی افزود: اگر حتی ادعا شود که دانشگاه‌داری، کار صنعت نفت نیست ولی وجود مراکز فنی و حرفه‌ای در سازمان‌ها حتما ضروری است و روی این موضوع دیگر تردیدی وجود ندارد. اما ما شاهد بودیم در آن دوران با مراکز فنی و حرفه‌ای هم برخورد قهری صورت گرفت. حجم آسیب وارد شده به صنعت نفت در دوره وزارت این آقایان (بیژن زنگنه و تیم همراهش) به قدری بالاست که هر فردی هر چقدر بخواهد این اقدامات را به حساب نادانی و جهالت و اشتباه بگذارد واقعا نمی‌تواند خودش را توجیه کند.

*تخریب توانمندی داخلی در صنعت نفت با هدف زمینه سازی برای حضور شرکتهای خارجی بود

وی ادامه داد: در نهایت مشخص شد که این نفی و انکار و تخریب و برخوردها با توانمندی ملی متخصصان صنعت نفت با هدف زمینه‌سازی برای واگذاری میادین نفتی ایران به شرکت‌های بین‌المللی صورت گرفت. بنده نمی‌دانم با این اقدامات قرار بود انتقام چه کسی از صنعت نفت ایران گرفته شود؟

حسن‌تاش اظهار داشت: بنده اذعان می‌کنم که شخصا هیچ حساسیتی نسبت به استفاده از خارجی‌ها در صنعت نفت ندارم، اما از شرکت‌های خارجی‌ باید در جاهایی استفاده شود که در جهت تقویت توانمندی داخلی و در راستای منافع ملی باشد و همچنین به پُر کردن خلاهای فنی و دانشی ما کمک کند به طوری که اختیار و کنترل کار را از ما نگیرد.

*برخورد تند وزارت نفت علیه توانمندی داخلی و رفتار دست و دل بازانه با غربی‌ها

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: در کنار برخورد تند آقایان با توانمندی داخلی در صنعت نفت، یک برخورد بسیار دست و دل بازانه با شرکت‌های خارجی شروع شد و بدون هیچ برنامه جامع توسعه میادین نفتی، تمام میادین کشور بدون هیچ اولویت‌بندی‌ای در معرض انتخاب شرکت‌های خارجی قرار گرفت تا در دوره قراردادهای بیع متقابل این شرکت‌ها هر چیزی را که بیشترین نفع را برایشان داشت انتخاب کنند.

وی توضیح داد: در دوران آقای زنگنه یک فرمول واحد به نام بیع متقابل برای انعقاد قرارداد با شرکت‌های خارجی در دستور کار قرار گرفت، در صورتی که میادین هیدروکربوی از جهات بسیار متعددی با یکدیگر تفاوت دارند و ریسک‌ها و میزان نیاز میادین به فناوری و سرمایه‌گذاری تفاوت‌های بسیار زیادی با یکدیگر دارد.

حسن‌تاش گفت: اصل این موضوع که شما یک روش سرمایه‌گذاری را برای همه میادین مورد استفاده قرار دهید نشان می‌دهد که وزارت نفت برنامه ندارد و شناختی هم از میادین هیدروکربوری ندارد و فقط یک هدف دارد و آن اینکه به هر روش ممکن پای شرکت‌های خارجی را به ایران باز کنید بدون اینکه هزینه و فایده‌ای کرده باشید.

*هدف وزارت نفت باز کردن پای چشم‌آبی‌ها به صنعت نفت به هر قیمتی بود

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: بنده بعضی از تفاوت‌های میادین هیدروکربوری را خدمتتان توضیح می‌دهم. این میادین می‌توانند میادین مستقل یا میادین مشترک بین کشورهای مختلف باشند.  طبیعتا میادین مستقل ریسک سرمایه‌گذاری خیلی پایین‌تری دارند، زیرا هر زمان که بخواهید می‌توانید برای توسعه آنها اقدام کنید و منابع آنها محفوظ خواهد ماند. ولی در میادین مشترک ریسک برداشت منابع توسط کشور رقیب وجود دارد.

وی افزود: میادین گازی و نفتی نیز با یکدیگر بسیار متفاوت هستند. در میادین گازی بحث صیانت، افت تولید یا افزایش ضریب بازیافت خیلی مطرح نیست، ولی درباره میادین نفتی این موضوعات مطرح است. میادین دریایی و خشکی بسیار با یکدیگر متفاوت هستند و طبیعتا در دریا هزینه توسعه میادین بیشتر است و تکنولوژی‌های پیچیده‌تری را می‌طلبد.

حسن‌تاش گفت: همچنین تفاوت‌هایی از لحاظ ضخامت لایه نفتی بین میادین وجود دارد که بسته به شرایط، شیوه حفاری به صورت عمودی یا افقی را تعیین می‌کند. بزرگی وکوچکی و وسعت مخازن، فشردگی و میزان بازدهی سنگ مخزن، عمق قرارگیری لایه نفتی و ... تفاوت‌هایی است که میادین نفتی را از یکدیگر متمایز می‌کند و همه این تفاوت‎ها باید شیوه انعقاد قرارداد تاثیرگذار است.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی اظهار داشت: وقتی می‌بینید که از طرفی برخوردهای تندی با توانمندی داخلی در دوران اصلاحات صورت می‌گیرد و از طرفی بدون هیچ قاعده‌ و شرایطی میادین هیدروکربوری ایران در معرض انتخاب شرکت‌های خارجی قرار می‌گیرند، مشخص می‌شود که هدف وزارت نفت صرفا باز کردن پای خارجی‌ها در صنعت نفت است هر چند که توانمندی داخلی نیز وجود داشته باشد.

* در دوران بیع متقابل حتی یک قرارداد برای توسعه میادین مشترک نفتی منعقد نشد

وی خاطرنشان کرد: در همان دوران یکی از دوستانی که دست اندرکار مذاکرات قراردادهای بیع متقابل در وزارت نفت بود در پیامی که برای بنده فرستاده بود از نظرات بنده گلایه کرد. بنده هم به ایشان گفتم چرا شما صرفا گلایه می‌کنید، خب اگر یک موردی وجود دارد که حرف بنده اشتباه است آن را اعلام کنید.

حسن‌تاش گفت: به جای پیام گلایه‌ای به بنده بگویید که مثلا بر خلاف ادعای شما که گفتید "هیچ میدان مشترکی در دوره بیع متقابل، قراردادِ توسعهِ آن منعقد نشد"،  نخیر مثلا قرارداد فلان میدان مشترک بسته شد. ولی هیچ وقت به ایراداتی که بنده وارد دانستم پاسخی داده نشد و بنده اینجا با قاطعیت عرض می‌کنم که در دوران بیع متقابل، قرارداد توسعه برای حتی یک میدان مشترک نفتی منعقد نشد، درحالیکه ما در میادین مشترک خیلی از رقبا عقب افتاده بودیم و اولویت توسعه ما در میادین مشترک بود.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: این موضوع نشان می‌دهد که وزارت نفت هیچ برنامه جامعی برای توسعه میادین نفتی نداشت. درحالیکه می‌توانست اولویت‌ها را تعیین کند و میادین را دسته‌بندی کند تا مشخص شود برای هر میدان چه نیازهای فنی و سرمایه‌گذاری وجود دارد و چه روشی برای توسعه آنها بهترین روش است.

وی تاکید کرد: در آن دوران دیگر دنیا، دنیای هفت خواهران نفتی نبود، بلکه شرکت‌های نفتی زیادی ظهور کرده‌ بودند که این شرکت‌های کوچک از لحاظ فنی، توانمندی بالایی داشتند و حتی همان هفت خواهران نفتی هم از توانمندی این شرکت‌ها استفاده می‌کردند. ما هم خیلی راحت می‌توانستیم با قراردادهای کوچک که مشمول تحریم‌های آن زمان هم نشود، نیازهای فنی خودمان را از طریق همین شرکت‌ها تامین کنیم. ولی ظاهرا همه چیز در وزارت نفت در توجیه نادیده انگاشتن توانمندی داخلی قرار داشت.

* ادعاهای وزارت نفت مبنی بر تولید 7 میلیون بشکه در روز توهمی بیش نیست

حسن‌تاش گفت: برای توجیه حضور شرکت‌های بزرگ بین‌المللی بعضا توجیه‌تراشی‌هایی نیز توسط وزارت نفت انجام میشد و ادعا می‌کردند که ما پتانسیل تولید 7 میلیون بشکه نفت در روز را داریم و اگر این پتانسیل تحقق پیدا نکرده است به دلیل ناتوانی متخصصان داخلی بوده است و اگر ما میادین نفتی خود را به دست خارجی‌ها دهیم، می‌توانیم تولید روزانه نفت را به 7 میلیون بشکه نفت برسانیم.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: متاسفانه این ادعای نادرست مبنی بر تولید روزانه 7 میلیون بشکه هنوز هم تکرار می‌شود و به محض اینکه آقایان وزارت نفت می‌بینند یک مجلس جدیدی روی کار آمده است که از دانش نفت بی‌اطلاع است، دوباره این ادعاهای واهی را مطرح می‌کنند و حتی درباره ذخایر نفت ایران عددسازی می‌کنند تا ثابت کنند همچنین ظرفیتی برای تولید نفت وجود دارد.

وی افزود: بنده برای اینکه منسوخ بودن این ادعاها را نشان بدهم تنها گریزی به موضوع تولید نفت عراق خواهم زد که حجم ذخایر این کشور یا معادل ایران است یا کمی بیشتر از ایران است. عراق بعد از سقوط صدام حسین و در دوره جدید تمامی درهای صنعت نفت خود را به روی شرکت‌های خارجی باز کرد و تمامی شرکت‌های آمریکایی، اروپایی و چینی نیز در میادین نفتی این کشور مستقر شدند و قراردادهای متعددی در سال‌های 2009-2010 برای توسعه میادین نفتی این کشور منعقد شد.

حسن‌تاش گفت: ادعا میشد که قرار است با این قراردادها میزان تولید نفت عراق به بالای 10 میلیون بشکه در روز برسد، ولی الان ما در سال 2021 هستیم و تولید نفت عراق از حدود 4.5 میلیون بشکه در روز بالاتر نرفته است. در نتیجه در توسعه میادین نفتی عراق مشخص شد که ادعاهای فنی شرکت‌های بین‌المللی چقدر بدون مبنا است و عمدتا هدف این شرکت‌ها این است که با انعقاد هر قرارداد، ارزش سهام خود را بالا ببرند تا صرفا منافع خود را افزایش دهند. لذا ادعاهای وزارت نفت مبنی بر تولید 7 میلیون بشکه در روز از میادین نفت ایران توهمی بیش نیست.

*شکست ایده امتیازدهی به شرکت‌های نفتی غربی برای کاهش فشار تحریم‌ها

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: مجموعه تیم وزارت نفت وقتی در مباحث فنی درباره قراردادهای نفتی به اصطلاح کم می‌آورند و نمی‌توانند در جهت توجیه اقدامات خود در جامعه کارشناسی استدلال کنند، گاها بحث را از مسائل نفتی خارج می‌کنند و اینگونه ادعا می‌کنند که هدف ما از انعقاد این قراردادها این است که با این کار ضامن ایجاد روابط بین ایران و کشورهای خارجی شویم. بعضا هم گفته میشد که وزارت نفت، وزارت خارجه دوم است.

وی گفت: معنی این جملات این بود که ما می‌خواهیم با اعطای امتیاز به غربی‌ها و ایجاد منافع برای آنها، فشار اقتصادی آنها علیه ایران را کم کنیم. من این تحلیل را قبول ندارم و اینکه تقدم و تاخیر روابط سیاسی بین دولت و شرکت‌ها چگونه است را خیلی پیچیده‌تر از این می‌دانم که با ساده‌انگاری درباره آن قضاوت کنم.

حسن‌تاش خاطرنشان کرد: البته به نظر بنده فارغ از صحت و سقم این استدلال، ما حداقل می‌توانستیم منافع شرکت‌های غربی را در توسعه میادین مشترک ایران به خصوص میادین دریایی تعریف کنیم یعنی می‌توانستیم منافع شرکت‌های خارجی در ایران را در راستای منافع ملی خودمان تعریف کنیم، ولی این کار هم انجام نشد. لذا بنده فکر می‌کنم که طرح بحث مربوط به ایجاد منافع برای شرکت‌های خارجی با هدف کاهش فشار تحریمی هم صرفا یک توجیه غیرکارشناسی است.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی افزود: متاسفانه در دوران آقای احمدی‌نژاد هم با هر نیتی که وجود داشت، تضعیف صنعت نفت ادامه پیدا کرد و بهترین شاهد این موضوع حضور 5-6 وزیر نفت متفاوت در دوران 8 ساله ایشان بود. این موضوع باعث شد که صنعت نفت به شدت بی‌ثبات شود. حتی یک دوره‌ای ایشان میگفت که میخواهد مستقیما نفت را اداره کند و شخصا در جلسات هیئت مدیره شرکت ملی نفت حضور پیدا می‌کرد و با ورود شورای نگهبان جلوی این قضیه گرفته شد.

وی توضیح داد: بعد از دوره آقای احمدی‌نژاد نیز، دوباره همان تفکر و رویکرد قبلی بر صنعت نفت حاکم شد و در جهت تضعیف توانمندی داخلی حرکت کرد. شرکت‌های نفتی خارجی در دوره بیع متقابل بعضا برای چانه‌زنی ادعا می‌کردند که قراردادهای بیع متقابل که از نوع خدماتی هستند برای آنها جذاب نیست و آنها در نقاط دیگر دنیا قراردادها مشارکت در تولید منعقد می‌کنند که جذابیت بالاتری دارد. به هر حال طرح این مباحث از طرف شرکت‌های خارجی طبیعی بود، زیرا در مذاکرات قراردادی طبیعتا شما بیشتر چانه‌زنی می‌کنید تا امتیازات بیشتری بگیرید.

*وزارت نفت مدت زیادی در دوره برجام، کشور را سر کار گذاشت

حسن‌تاش گفت: ولی ما می‌دیدیم عده‌ای در ایران خیلی بیشتر از آن شرکت‌ها این موضوع را مطرح و پیگیری می‌کردند که اگر ما می‌خواهیم این شرکت‌ها در ایران حاضر شوند، باید شرایط خیلی جذابی برای آنها ایجاد کنیم. وزارت نفت با همین تفکر مدت زیادی در دوره نسبتا استثنایی برجام، کشور را سر کار گذاشت و همه کارها تعطیل شد و همه بسیج شدند که یک قرارداد جذاب‌تری تدوین کنند.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: در این دوره با هر توانمندی داخلی برخورد شد. در این دوره و تا زمانی که ترامپ از برجام خارج شود ما می‌توانستیم بسیاری از تجهیزاتی که موردنیاز صنعت نفت است را وارد کنیم، ولی همه این کارها متوقف شد. لذا همه ظرفیت‌ها و فرصت‌ها کنار گذاشته شد تا دوباره تجربه قبلی ایران در دوران اصلاحات در باز کردن پای شرکت‌های بزرگ خارجی به میادین نفتی کشور تکرار شود و بدین صورت قراردادهای IPC طراحی شد.

*خودِ مدیران وزارت نفت با اشتباهاتشان نگذاشتند از ظرفیت برجام به درستی استفاده شود

وی تاکید کرد: بنده اخیرا دیدیم آقای ظریف در یک مصاحبه‌ای انتقاد کردند که بعضی‌ها نگذاشتند ما از این دوره استفاده کنیم. نه جناب آقای ظریف بنده با شجاعت و صراحت خدمت شما عرض می‌کنم و حاضرم با هر کسی در این باره مناظره کنم که خود مدیران وزارت نفت نگذاشتند از این دوره استفاده شود و تمام طول این دوره را به اشتباه صرف این کردند که قرارداد جذاب‌تری برای خارجی‌ها طراحی شود که به سرانجام نرسید و وقت صنعت نفت تلف شد.

حسن‌تاش اظهار داشت: بنده در مباحثم بیشتر بر بخش بالادستی متمرکز شدم، ولی با بخش پایین‌دستی صنعت نفت نیز همین برخوردها صورت می‌گرفت و در دوره قراردهای بیع متقابل در دوران اصلاحات تقریبا هیچ توجهی به بخش پایین‌دستی نشد. برنامه‌های توسعه و ارتقای پالایشگاه‌ها با برخورد منفی مواجه میشد.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی گفت: در همین دوره IPC بنده بارها این حرف را زده‌ام که آقایان وزارت نفت، آنقدر که شما تیم گذاشتید و آدم بسیج کردید که یک قرارداد جذاب‌تری را برای شرکت‌های خارجی فراهم کنید، یک تیمی هم ماموریت می‌دادید که بررسی میکرد تا خیلی از مشکلات صنعت نفت با همین توانمندی داخلی حل شود. به هر حال یک عنایت کوچکی هم به توانمندی داخلی می‌کردید ولی انجام نشد.

وی خاطرنشان کرد: اگر روند توجه به توانمندی داخلی همانند دوران ملی شدن صنعت نفت، دولتِ جنگ و دولت اول انقلاب ادامه پیدا می‌کرد واقعا صنعت نفت ایران در این جایگاه نبود. کشور نروژ که از سال 1975 یعنی حدود 70 سال بعد از ایران نفتی شده است ولی الان صادرکننده کالاها و خدمات صنعت نفت است و شاید ارزش صادرات کالاها و خدمات این کشور بیشتر از ارزش صادرات نفت این کشور باشد و سوال اساسی این است که چطور می‌شود که ایران با سابقه بیشتر از نروژ هنوز نیازمند واردات تجهیزات و تکنولوژی است، درحالیکه توانمندی بالقوه و بالفعل قابل ملاحظه‌ای در صنعت نفت داشته است.

*بعد از شکست برجام، توانمندی‌های فنی در صنعت نفت خود را بروز داد

حسن‌تاش گفت: بنده معتقدم این توانمندی‌ها در صنعت نفت ایران بالاخره مسیر خود را باز می‌کنند، هر چند که حمایتی نیز از آنها نشود. مثلا بعد از شکست برجام آقایان مجبور شدند که در جاهایی به دلیل عدم دسترسی به تجهیزات خارجی، برای اینکه کارنامه‌ای هم برای خود درست کنند به اجبار از این توانمندی‌ها استفاده کرده و حتی آنها را تقویت کنند.

این تحلیلگر ارشد حوزه انرژی در پایان اظهار داشت: ولی به هر حال حمایت اجباری از بعضی از توانمندی‌ها با اینکه برای تقویت و ارتقای آنها برنامه جامع داشته باشید خیلی تفاوت دارد. صنعت نفت کشور با این حجم از میادین نفتی و گازی و تجهیزات و کالاهایی که موردنیاز است می‌توانست تبدیل به یک لکوموتیوی برای توسعه کشور شود ولی متاسفانه همانگونه که روایت کردم این اتفاق نیفتاد.

انتهای پیام/

 


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۱۱
سید غلامحسین حسن‌تاش


مطلب مرتبط: 

جلوگیری از آدرس غلط


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۱۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

توضیح: مقامات صنعت نفت در حاشیه بحث مربوط به قراردادهای جدید نفتی موسوم به IPC ، موضوع تاسیس شرکت‌های اکتشاف و تولید (E &P) در بخش خصوصی ایران را مطرح کرده‌اند که در کنار شرکت‌های خارجی قرار گیرند و از این طریق انتقال دانش و فناروی انجام گیرد؛ هفته گذشته هفته‌نامه تجارت فردا مصاحبه‌ مکتوبی را در این ارتباط با اینجانب انجام داد که قسمتی از پاسخ‌ها را در کنار نظرات افراد دیگر بصورت گزارش منتشر کرد. متن مصاحبه مکتوب انجام شده را اینجا قرار می‌دهم و در انتها لینک دسترسی به فایل گزارش نشریه تجارت فردا را در اختیار علاقمندان می‌گذارم.



شرکت‌های E&P به لحاظ تاریخی در ابتدا به چه صورت و با چه هدفی تاسیس شدند؟ هم‌اکنون جایگاه آنها در صنعت نفت جهان چیست؟

پاسخ- تاریخ تاسیس شرکتهای اکتشاف و استخراج به تاریخ صنعت نفت جهان بر می گردد . از ابتدا کسانی یا شرکت هائی که نفت را کشف می کردند شروع به استخراج می کردند. مثلا در ایران وقتی دارسی امتیاز اکتشاف و استخراج نفت را گرفت از سال 1901 تا 1908 مشغول اکتشاف در نقاط مختلف محدوده قرارداد بودند تا اینکه بالاخره نفت دائمی در مسجد سلیمان کشف شد . یکسال بعد شرکت نفت انگلیس و ایران را ثبت دادند که کار اکتشاف و استخراج را دنبال کند. خوب از ابتدا که نمی دانستند نفتی هست یا نه وقتی کشف شد و استخراج شروع شد شرکت ثبت دادند . خیلی جا ها هم همین طی بوده است. شرکت های موسوم به هفت خواهران نفتی که یا به دنبال کشف نفت در ایالات متحده (پنج خواهر امریکائی) یا بدنبال گرفتن امتیازات در در کشورهای (دو خواهر اروپائی) بوجود آمدند همگی شرکت های اکتشاف و استخراج (E&P) بودند که سال ها بر صنعت نفت جهان مسلط بودند بعدها شرکت های دیگری هم بوجود آمدند که با اینها رقابت کنند. یا شرکت های ملی نفت در کشورهائی بوجود آمدند که اکتشاف و استخراج را در کشور خودشان بعهده گیرند مانند استات اویل در نروژ  یا پتروچاینا در چین که البته بعضی از اینها بعدا پارا از کشورهایشان فراتر گذاشتند و رقیب هفت خواهران شدند . البته هم هفت خواهران قدیم و هم رقبای جدیدشان بعدا از اکتشاف و استخراج فراتر رفتند و به  GC تبدیل شدند که شاید ترجمه دقیقی در فارسی نداشته باشد ولی پیمانکار و سرمایه‌گذار جامع در بخش بالا دستی نفت هستند. با توسعه فناوری ها در صنعت نفت جایگاه بسیاری از شرکت های بزرگ رو به ضعف است البته شرکت های ملی که فعالیتشان را در سطح بین المللی گسترش داده اند مثل همان استات اویل یا پتروناس وضعشان بهتر است.

آیا فکر می‌کنید ضرورتی برای ایجاد شرکت‌های E&P در ایران وجود دارد؟ به ویژه در شرایطی که برخی معتقدند شرکت‌های E&P در جهان ممکن است در پی سقوط قیمت نفت به سمت ادغام با شرکت‌های OSC حرکت کنند.

پاسخ- در ایران شرکت ملی نفت در واقع یک شرکت E&P بوده و هست که بعد از ملی شدن نفت برای بعهده گرفتن اکتشاف و تولید نفت بوجود آمد و به تدریج نقش آفرین تر شد . در ایران چون بخش بالادستی نفت (بعنوان دارائی ملی یا انفال) در انحصار دولت بوده و هست ما شرکت اکتشاف و استخراج غیر دولتی نداشته ایم . البته به لحاظ فنی و صرفنظر از جنبه های حقوقی می توانسته این اتفاق بیفتد و شرکت نفت یا دولت تحت قراردادها و قواعدی امتیاز اکتشاف و تولید را به شرکت هائی بدهد که رشد کنند کما اینکه پس از شکست نهضت ملی . شرکت نفت با عقد قرارداد با کنسرسیوم همین امکان را در قالب قرارداد مشارکت در تولید برای کنسرسیوم فراهم کرد. ضمنا توجه داشته باشید که شرکت ها منطقه ای عملیاتی یا بهره بردار، زیرمجموعه شرکت ملی نفت ایران که در دوران دولت هفتم و هشتم تاسیس شدند، شرکت های E&P نیستند و فقط کار استخراج و تولید انجام می دهند چون کار اکتشافی در مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت ایران متمرکز است.

این بحثی که اخیرا در مورد تاسیس شرکت های E&P در ایران مطرح شده ظاهرا به دنبال بحث قراردادهای IPC بوده است به این معنا که ما چنین شرکت هائی را درست کنیم که با شرکت های خارجی مشترکا وارد عقد قرارداد IPC شوند که در طول قرارداد از خارجی بیاموزند تا فناوری منتقل شود و ما تا ابد نیازمند خارجی نباشیم.

اما علت اصلی افول شرکت های بزرگ بین المللی به نظر من قیمت نفت نیست بلکه علت این است که سهم سرمایه در صنعت نفت کاهش و سهم فناوری افزایش یافته است وامکانات تامین سرمایه نیز متنوع شده است ولذا شرکت های کوچکتر صاحب دانش فنی هماورد شرکت های بزرگ شده اند.

شرکت‌های E&P ایرانی عمدتاً دارایی (ذخایر) ثبت شده قابل توجهی ندارند و ضمناً به دلیل عدم وجود یکپارچگی عمودی، از مزیت‌های شرکت‌های خارجی برخوردار نیستند. از سوی دیگر اغلب آنها دولتی/عمومی/شبه دولتی هستند و نه خصوصی. این موضوع چه تاثیری بر عملکرد آنها می‌گذارد؟

پاسخ- همانطور که توضیح دادم ما در ایران اصولا غیر از مجموعه شرکت ملی نفت ایران (یعنی خود این شرکت به همراه شرکت های بهره بردار زیرمجموعه اش) ، به آن معنا شرکت E&P نداریم . کدام شرکت غیر از شرکت نفت ذخائر ثبت شده دارد یا طبق قرارداد مشارکتی یا امتیازی ذخائری را در اختیار دارد، من که سراغ ندارم.  اگر هم شرکت هائی در بخش خصوصی یا نیمه دولتی یا زیرمجموعه بانک ها ، وارد شده اند احیانا به عملیات اکتشاف یا حفاری یا ساخت تاسیسات سطح الارضی بهره  برداری وارد شده اند این با E&P  که ذخائر را در کنترل و مدیریت خود دارد فرق می کند.

چشم‌انداز تاسیس و فعالیت این شرکت‌ها را در ایران به طور کلی چگونه می‌بینید؟

پاسخ- بنظر من ما اگر مسیر درست را طراحی نکنیم این اتفاق نمی افتد باید خبرگان بنشینند و این مسیر را طراحی کنند مثلا ممکن است ما شرکت‌هائی که بیشترین پتانسیل را دارند را مشخص کنیم و بعد بگوییم اگر برود و شریک یا شرکای توانا و مناسب خارجی پیدا کند،  می تواند بیاید و IPC ببندد.


لینک دسترسی به متن گزارش هفته‌نامه تجارت فردا: 

دریافت

حجم: 377 کیلوبایت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۰۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

لینک این مطلب در خبرآنلاین:  http://www.khabaronline.ir/detail/565575/Economy/energy

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۴۷
سید غلامحسین حسن‌تاش

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۴۳
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۵۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

صنعت نفت در چنبره تفکر سنتی و پارادایم شکست خورد

اخیرا بعد از نزدیک دوسال تبلیغات و وعده، از IPC  یا مدل جدید قراردادی ایران برای توسعه میادین هیدروکربنی‌ کشور، رونمایی شد. این قرارداد جایگزین بیع‌متقابل خواهدبود. اینک IPC به یکی از مهمترین مباحث روز تبدیل شده است و همه در مورد خوب بودن و بد بودن آن صحبت می‌کنند و ارائه‌کنندگان آن بر جذاب بودن آن برای سرمایه‌گذاران خارجی (بخوانید شرکت‌های بزرگ نفتی ) تاکید دارند. اما کمتر کسی به تفکر حاکم بر آن که همان تفکر حاکم بر بیع‌متقابل است توجه دارد وگوئی همه (به قول جوان‌های امروز) سرکار رفته‌اند یا سرکار گذاشته‌شده‌اند! و کسی توجه ندارد که اصولا جذب سرمایه‌ خارجی و از جمله عقد قراداد برای جذب سرمایه و فناوری در بخش بالادستی صنعت نفت، علی‌القاعده ابزار و وسیله‌ای برای تحقق اهداف اقتصادی و اهداف نفتی کشور است و علی‌الاصول ابزار باید متناسب با هدف انتخاب شود. بنابراین باید اهداف و برنامه‌ها راشکافت و شناخت تا فهمید که برای تحقق آن چه ابزاری مورد نیاز است و چه چیز کم است و چگونه باید تامین شود. هیچ‌کس در مورد برنامه و نقشه راه توسعه منابع هیدروکربنی صحبتی نمی‌کند در صورتی که در آن برنامه و نقشه راه است که کمبودها و نیازها مشخص می‌شود، و همه شواهد و بویژه مقدم داشتن بحث قرارداد بر موضوع توسعه میادین و نقشه راه آن، گواه بر فقدان چنین نقشه و چنین برنامه‌ای است.

اگر در IPC و نگرش حاکم بر آن نیک نگریسته شود یک تفکر سنتی و دیدگاه قجری در آن ملاحظه می‌شود. در دوران قاجار هنگامی‌که اولین بار خارجی‌ها و طالبین امتیازها و انحصارها، مقامات وقت را متوجه وجود مایع سیاه بد بو کردند. این مقامات به خود زحمت نداند که تلاش کنند که بدانند و بفهمند که این مایع سیاه چیست و چه ارزشی می‌تواند داشته باشد و چرا از آن سوی جهان بدنبال آن هستند. فرض ایشان این بود که خارجی می‌داند و ما نمی‌دانیم. اگر جستجوگر بودند و حال و حوصله‌ و استعدادش  را داشتند و حداقل می‌خواستند که بدانند، حتی می‌توانستند متخصصینی از دیگر بلاد (غیر از طالبین امتیاز) را بکار گیرند و این جعبه سیاه را تا حد مقدور بگشایند و حتی برای اینکه (به نفع جیب هر کسی)، قرارداد بهتری ببندند و امتیاز کمتری بدهند اطلاعات و دانش خود را بالاببرند. امروز هم بعضی نه با خود آن مایع سیاه بد بوی آن روز و  نفت‌خام امروز، بلکه با فناوری‌های اکتشاف و استخراج و تولید آن همان برخورد را دارند و آن را جعبه سیاهی می‌دانند که خارجی درون آن را می‌داند و ما نمی‌دانیم و نمی‌توانیم بدانیم! این‌ها کسانی هستند که از خارج صنعت نفت و یا از بخش‌های دیگر صنعت نفت به بخش بالادستی آن ورود تصمیم‌گیرانه و تاثیرگذار پیدا کرده‌اند اما از ظن خود یار آن شده‌اند و به هر دلیلی نخواسته‌اند که احوال آن را از درون آن بپرسند.

قاجارها نخواستند بدانند که نفت از کجا می‌آید و چندجور نفت داریم و میادین نفتی چه تعداد هستند و چه تفاوت‌هائی با یک‌ دیگر دارند ولذا بصورت فله‌ای همه را در چارچوب یک قرارداد امتیازی منطقه‌ای به شرکت خارجی دادند و امروز هم بعد از یک قرن و یک دهه، کم و بیش همان برخورد فله‌ای با میادین هیدروکربنی انجام می‌شود. میادین گازی و نفتی و مشترک و غیر‌مشترک و بزرگ و کوچک پر ریسک و کم ریسک و دریائی (در آبهای عمیق و غیرعمیق)  و خشکی و دارای نفت سنگین و سبک و دارای لایه‌های فشره و لایه‌های پرتخلخل و با ضخامت لایه زیاد و کم و درحال بهره‌برداری (Brown Field) و بهر‌برداری نشده (Green Field) و کم هزینه و پرهزینه و حتی کشف شده و کشف نشده! از نظر اینها تفاوتی ندارد و همه را با یک فرمول که دیروز بیع‌متقابل بود و امروز IPC است می‌توان قرارداد بست و توسعه داد. باور ایشان این است که ما فاقد مدیریت و سرمایه و فناوری لازم  برای توسعه و بهره‌برداری بهینه از همه این میادین (با این همه تفاوت‌ها) هستیم و فقط باید قرارداد یک‌جا ببندیم و کار را بدست کاردان بدهیم!؛ البته جالب است که در آن نکته فقدان مدیریت پارادوکس ظریفی هم وجود دارد که بگذریم!؛.

جالب و در عین حال شاید طبیعی است که اگر بعد از یکصد و هفت سال تولید و استخراج میلیاردها بشکه نفت‌خام و میلیاردها مترمکعب گازطبیعی، از قرارداد امتیازی به قرارداد خدماتی (بیع‌متقابل) رسیده‌ایم و حالا با این دیدگاه "جعبه‌سیاهی" سیر قهقرائی طی می‌کنیم بعد از تجربه بیع‌متقابل (و البته بدون بررسی و آسیب‌شناسی دقیق عملکردمان در آن)، امروز به این نتیجه رسیده‌ایم که کفایت نمی‌کند که خارجی تنها میدان را توسعه بدهد و تحویل بدهد و برود بلکه  باید در بهره‌برداری هم حضور داشته باشد ولذا داریم به قرارداد تجدید نظر شده کنسرسیوم در سال 1353 بازگشت می‌کنیم و شاید در این مسیر اگر فرصتی برای ایشان باشد، بعدا هم به این نتیجه رسیده شود که باید اختیار بیشتری به خارجی داده شود و به همان قرارداد مشارکت در تولید بعد از شکست نهضت ملی شدن نفت برگردیم و در ادامه آن هم شاید نهایتا به همان قرارداد امتیازی برسیم و زیاد خودمان را خسته نکنیم!

گرچه در IPC شاید برای پاسخ دادن به‌ منتقدین و یا به هر دلیل دیگری حرف‌هائی هم از انتقال تکنولوژی و دانش و مشارکت دادن شرکت‌های داخلی برای این منظور، گفته شده‌ است اما با حاکمیت چنین نگرش و با وجود باور "جعبه‌سیاهی"‌، چگونه می‌توان اطمینان داشت  که در عمل اتفاق جدی‌ای در این زمینه‌ها رخ دهد؟

صاحب این قلم  به هیچ وجه مخالف سرمایه‌گذاری خارجی و تعامل و همکاری با خارجی و مدافع این که خودمان همه چیز داریم و همه کار می‌توانیم و هیچ نیازی به کسی و دانشی نداریم،  نیستم و فکر می‌کنم اگر آن تفکر جعبه‌سیاهی از یک سر پشت‌بام سقوط کرده‌است چنین تفکری هم از سر دیگر پشت‌بام سقوط خواهد کرد. تعادل این است که بتوانیم خودمان را در وسط این بام نگه‌داریم. شاید کسانی که اظهار بی‌نیازی کامل می‌کنند نیز از ظن خود یار بخش بالادستی صنعت نفت شده‌اند.

 تردیدی ندارم در میدانی مانند لایه نفتی پارس‌جنوبی (که قطری‌ها الشاهین می‌نامند) که هم دریائی است و هم ضخامت لایه آن کم است و هم لایه‌سختی است و نیازمند فناوری حفاری افقی و دیگر فناری‌های خاص استخراج و بهره‌برداری است و هم مشترک است و کشور رقیب روزانه چندصد هزار بشکه از آن برداشت می‌کند و تاکنون بیش از یک‌ میلیارد بشکه از آن استخراج کرده‌است و باید پروژه استخراج آن خیلی سریع انجام شود، نیاز همزمان به هر سه مورد "سرمایه و مدیریت پروژه و فناروی" داریم و حتی در صورت لزوم باید شرایطی جذاب‌تر از IPC  را ارائه دهیم که هرچه زودتر به بهره‌برداری برسد که به قول معروف یک مو هم از خرس کنده شود مغتنم است، اما آیا در همه میادین با آنهمه تفاوت‌هائی که ذکر شد، همه این سه نیاز به صورت همزمان وجود دارد؟

در میدانی که سال‌هاست در حال تولید است و تولید صیانتی و افزایش تولید از آن نیازمند تزریق گاز کافی به آن است و هیچگاه گاز کافی تزریق نکرده‌ایم، شرکت‌های خارجی چه معجزه‌ای خواهند کرد؟ دنیای امروز دنیای انفجار اطلاعات است با گشتی در اینترنت می‌توان دریافت که فناوری‌های روز چیست و چه می‌کند به عنوان نمونه چندی پیش یک جزوه کاملا فنی حدود چهل صفحه‌ای را بر روی اینترنت یافتم که تمام جزئیات فنی یک چاه افقی به طول بیش از ده کیلومتری را که شرکت "مرسک" در میدان الشاهین حفر کرده گزارش کرده بود، ویا تمام اطلاعات فنی مربوط به نحوه برداشت از لایه‌های  نفت شیلی در امریکا را حتی بصورت  انیمیشن می‌توان روی اینترنت پیدا کرد. خوب است آقایان "جعبه‌سیاه" را بگشایند و یک همایش برگزار کنند که شرکت‌های خارجی بیایند و معجزاتشان! را توضیح بدهند. اگر عملکرد پروژه‌های بیع‌متقابل نیز خوب آسیب شناسی و بررسی شود، بخشی از این معجزات!  آشکار خواهد شد،  بسی اهداف ادعائی در مورد تولید از بعضی از میدان‌های نفتی تحت قرارداد بیع‌متقابل، که محقق نشد!

فهرست میادین عرضه شده برای توسعه در جریان همایش IPC هم منعکس کننده مشخص نبودن نقشه راه توسعه میادین هیدروکربنی و مشخص نبودن اولویت‌ها است. جالب است که بعضی از میادینی که تجربه توسعه از طریق بیع‌متقابل را دارند نیز مجددا در این فهرست قرار گرفته‌اند! میادینی که بعضا از هیچ‌ جهت نیز اولویتی برای توسعه ندارند. لابد قرار است شرکت‌های خارجی با انتخاب خود از میان دوغ و دوشاب این فهرست، اولویت‌های ما را مشخص نمایند. در غیر اینصورت چرا تا میادین مشترک تعیین تکلیف نشده‌اند، میادین دیگر در این فهرست قرار گرفته است؟

بنظر می‌رسد که دست‌اندرکاران محترم IPC از تحولات صنایع نفت و گاز جهان نیز شناخت روزآمدی ندارند و هنوز در دوران حاکمیت شرکت‌های بزرگ نفتی موسوم به هفت‌خواهران، سیر می‌کنند، که یکی از این هفت‌خواهر  باید بیایند و همه چیز را بعهده بگیرند. امروزه حتی در مقایسه با دوران بیع‌متقابل، نقش‌ها و کارکردها در صنایع نفت جهان بسیار تغییر کرده است.  اگر نقشه راه توسعه میادین نفتی ترسیم شود و در آن نقشه راه، کمبود‌ها و مشکلات توسعه به تفکیک میادین مشخص شود، صدها شرکت تخصصی را می‌توان یافت که شرکت‌های داخلی می‌توانند آنها را به استخدام درآورند و خلاءهای مدیریتی و فنی خود را پرکنند، همچنان که راه‌کارهای تامین مالی نیز بسیار متنوع‌تر شده است.

اگر نقشه راه توسعه ذخائر هیدروکربنی تبیین شود ممکن است نوع قرارداد IPC و حتی فرمول بیع‌متقابل هم برای بعضی از میادن مناسب باشند. مشکل در این نگاه فله‌ای و جعبه‌سیاهی  است.

نهایتا نگرانی‌ای که وجود دارد این است که با این روند و با حاکمیت این نگاه، IPC نیز مانند تجربه بیع‌متقابل، حداکثر منتج به توسعه چند میدان و افزایش محدودی در تولید نفت کشور و وابستگی بیشتر کشور به درآمد نفت خواهد شد و این همان پارادایم شکست خورده در اقتصاد کشور است. از این مسیر صنعت‌نفت به کانونی برای کمک به توسعه ملی تبدیل نخواهد شد.

در بیان ارائه‌کنندگان IPC تعارضات دیگری هم وجود دارد از یک سو دائما ایران را (خصوصا در شرایط حال حاضر صنعت جهانی نفت که سرمایه‌گذاری بر روی تولید نفت‌خام‌های پر هزینه غیر اقتصادی شده است و فرصت‌های چندان دیگری هم برای سرمایه‌گذاری‌های هیدروکربنی وجود ندارد)، مناسب‌ترین و جذاب‌ترین فرصت سرمایه‌گذاری می‌دانند، که چندان هم بی راه نیست، و از سوی دیگر مرتبا ضرورت جذاب بودن ساختار قراردادی را یادآور می‌شوند. اگر بازار ایران به اندازه کافی برای سرمایه‌گذاری جذاب است، ما هستیم که باید خواسته‌ها و الویت‌های خود را مطرح کنیم و تحقق آنها را بخواهیم.

در جزئیات IPC نیز تا حدی که اعلام و رونمائی شده است، ابهامات فراوان و نقد و نظرهای زیادی وجود دارد که دیگران به بخشی از آن پرداخته‌اند و من در اینجا همانطور که ذکر شد عمدتا به ذهنیت حاکم بر IPC پرداختم، اما بعضی ساده‌اندیشی‌ها شنیده می‌شود که در جریان اجرائی کردن و مذاکرات برای هر نوع قراردادی می‌تواند نامطلوب باشد که در این جا به یکی از محوری‌ترین آنها اشاره می‌کنم:

در دوران جذابیت! بیع‌متقابل صاحب این قلم و بعضی دیگر این هشدار را می‌دادیم که تدوین طرح جامع توسعه یک میدان (MDP) و استخراج پروفایل یا برنامه  تولید آن، یک امر بسیار مهم و کلیدی است که اشتباه در آن می‌تواند موجب خسارت  به کشور شود و حتی من معتقد بودم و هستم که این یک امر حاکمیتی است و نمی‌توان آن را به عهده شرکت‌های خارجی گذاشت. ذکر مثالی اهمیت کار را روشن می‌کند: اگر قدرت تولید واقعی یک میدان نفتی بیش از 200 هزار بشکه در روز نباشد و شرکت خارجی پروفایل تولیدی بر اساس دست‌یابی به 300 هزار بشکه تولید از این میدان را پیشنهاد دهد طبعا تعداد چاه‌ها و وسعت تاسیسات به اندازه سیصد هزار بشکه در روز خواهد بود که هزینه را بسیار بالا می‌برد و ممکن است پروفایل تولید بگونه‌ای باشد که مدت کوتاهی به نزدیک این رکورد برسد ولی تولید  به سرعت اُفت کند، در اینصورت هزینه تاسیسات اضافی به کشور تحمیل شده و سرمایه‌گذار هم پول خود را گرفته و رفته است. اگر تجربه تک تک میادین نفتی که تحت قرارداد بیع‌متقابل قرار گرفتند بررسی شود مواردی زیادی از این دست را می‌توان یافت. با این مقدمه حالا دست‌اندرکاران IPC  می‌گویند که در بیع‌متقابل شرکت‌های خارجی به‌ دلیل کوتاه بودن دوران قرارداد و منافع فوری‌شان،  ممکن بود که  MDP  و پروفایل تولید نامناسبی را پیشنهاد کنند اما در IPC به دلیل این که در بهره‌برداری هم حضور دارند و رابطه‌شان طولانی مدت است چنین نخواهند کرد. این تصور ساده‌اندیشانه‌ است. باید توجه داشت که منافع ملی در برداشت از یک میدان با منافع شرکت سرمایه‌گذار در قراردادهای مختلف دور و نزدیک می‌شوند ولی در هیچ‌نوع قراردادی بر هم منطبق نمی‌شوند. به هر حال شرکت‌ها پورتفوئی از منافع مثل ارزش سهام خود، سود سال‌های اولیه و غیرو را در نظر می‌گیرند و  منافعشان را بر مبنای ریسک بلندمدت یک کشور و تصورشان از آینده آن کشور،  تنظیم می‌کنند و ممکن است بخواهند که ظرف چند سال اولیه قرارداد، به اصطلاح  بار خود را ببندند و خود را در حاشیه امن قرار دهند. بنابراین در  چارچوب IPC نیز نمی‌توان طرح توسعه و برنامه تولید را به عهده سرمایه‌گذار گذاشت و با خیال آسوده آرمید. بررسی تجربه قراردادهای عراق که بسیار شبیه به همین IPC می‌باشد و مقایسه وعد‌ه‌هائی که شرکت‌های نفتی داده بودند با آنچه در عمل واقع شده است، به خوبی این مساله را نشان می‌دهد. در صورت تحقق وعده‌های طرف‌های قراردادهای عراق، همکنون تولید نفت این کشور می‌باید حداقل بین  7 تا 8 میلیون بشکه در روز باشد (آنهم عمدتا از 6 میدان) در صورتی‌که بالاترین رکورد تولید عراق در سال جاری میلادی 4.3 میلیون بشکه بوده است.

امید است این نگرش‌ها اصلاح شود و اشتباهات زیانباری که در فرایند عقد قراردادهای بیع‌متقابل رخ داد تکرار نشود.

ای‌کاش دولت محترم قبل از تصویب چهارچوب قراردادی جدید نقشه‌راه توسعه میادین هیدروکربنی و گزارش آسیب‌شناسی بیع‌متقابل را مطالبه می‌کرد.

لینک بعضی نوشته‌های مرتبط نگارنده:

1-   http://hassantash.blogfa.com/post-439.aspx

2-   http://hassantash.blogfa.com/post-421.aspx

3-   http://hassantash.blogfa.com/post-307.aspx

4-   http://www.ensani.ir/storage/Files/20120328143517-2009-28.pdf

 

لینک این مطلب در سایت‌های دیگر: 

http://www.irna.ir/fa/News/81887638/

http://www.khabaronline.ir/detail/490714/Economy/energy

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۴ ، ۱۸:۲۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

نگرانی‌ها در مورد کنفرانس نفتی لندن


لینک نسخه متنی:

http://hassantash.blogfa.com/post-421.aspx


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۵۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

مروری بر فرآیند بازنگری قراردادهای نفتی

 

 

در صدر سخنانم در همایش هم‌اندیشی نظام جدید قراردادهای صنعت نفت در اسفند ماه 92 که در همین وبلاگ قابل دسترسی است، گفتم که ما در موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی به عنوان بدنه مطالعاتی صنعت‌نفت توفیق نداشتیم در فرایند بازنگری چارچوب جذب سرمایه در بخش بالادستی صنعت‌نفت و قرادادهای این بخش مشارکت داشته باشیم.

 

 

بعد از آن برای خیلی‌ها این سئوال بوجود آمد که علّت این حرف چه بود ولذا در این نوشتار برآنم که در این رابطه توضیحی را ارائه نمایم.

 

 

موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی از نظر فلسفه وجودی به نوعی اطاق فکر صنعت‌نفت است که البته همیشه مورد بی‌عنایتی بوده، چراکه به حمدالله و المنه کسی احتیاج به فکر ندارد! موسسه بطور نسبی نسبت به همه جا بیشترین بررسی‌ها و مطالعات را در زمینه جذب سرمایه و قراردادهای مربوط به آن انجام داده است و بطور نسبی بیشترین آمادگی را برای چنین تجدید‌نظری داشته و دارد.

 

 

در نیمه‌های سال 92 در موسسه مطلع شدیم که تیمی به ریاست فردی که بازنشسته صنعت‌نفت و فعال در بخش خصوصی است! برای بازنگری در قراردادهای نفتی مسئول شده است و کمیته‌ای برای بازنگری تشکیل شده است و نیز بنابراین است که پس از این بازنگری همایشی در ایران برای ارائه نتایج آن و سپس همایشی در لندن برای معرفی قرارداد و پروژه‌ها و جذب سرمایه در بخش بالادستی صنعت‌نفت برگزار شود. البته خود این نکته برای من مهم بود که وقتی یک بدنه مطالعاتی در صنعت نفت وجود دارد و مهمترین اولویت مطالعاتی وزارت‌خانه هم چنین بازنگری‌ای‌ است، چرا این کار به موسسه سپرده نمی‌شود و اگر فرد ذیصلاح‌تری از مسئول فعلی موسسه برای این‌کار وجود دارد چرا بر صدر موسسه نشانده نمی‌شود که با امکانات موسسه و در یک کادر درست رسمی و نهادی این کار را انجام دهد. این ها مسائلی است که در کشور ما بسیار عادی شده است و در مقابل عدم شفافیت‌های بزرگتری که در دولت‌های نهم  و دهم بوده است کم اهمیت بنظر می‌رسد  ولی سرمنشاء بسیاری از عدم شفافیت‌ها است.

 

 

جالب‌تر اینکه مطلع شدیم اجرای همایش تهران به مجموعه‌ای خصوصی سپرده شده است که از دیرباز با آن مسئول محترم تیم بازنگری مرتبط هستند و بنا دارند که همایش هم‌اندیشی (که از حمایت وزارت نفت برخوردار است) را به یک همایش درآمدزا مبدل نمایند یعنی با گرفتن اسپانسر از شرکت‌ها و حق ثبت‌نام ایجاد درآمد نمایند.

 

 

در یکی از جلسات هیئت رئیسه موسسه تجربه سال 1377 (یا شاید 1378)، مرور شد که در آن سال همایشی در لندن توسط همین  مسئول بازنگری برگزار شد که طی آن برای اولین بار در دوره بعد از انقلاب بخش بالادستی نفت به روی سرمایه‌گزاران خارجی باز می‌شد. در آن همایش که توسط شرکتی به نام IBC برگزار شد برآورد این بود که شرکت مذکور 400 تا 500 هزار پوند از محل اسپانسر و حق عضویت سود کرده است. این سود چنان به دهان IBC مزه کرده بود که دو سال بعد حاضر شد 10 هزار پوند به موسسه بدهد که موسسه راضی به مذاکره برای برگزاری همایش دیگری در لندن شود و همایشی برگزار شد  بصورت پنجاه/پنجاه که تمام هزینه‌هایش بعهده IBC بود و حدود 150‌هزار پوند برای موسسه درآمد داشت. و این به این معناست که اگر در آن همایش اول یک موسسه ایرانی شریک می‌شد می‌توانست ضمن کسب تجربه بین‌المللی حداقل 200 تا 250‌ هزار پوند از سود IBC را به کشور برگرداند. با این توضیح بحث شد که با توجه به این سابقه خوبست که موسسه در کل این بازنگری و همایشی که درلندن قرار است برگزار شود مشارکت نماید و اصولا با توجه به سابقه موسسه (ولو در ایران این امور عادی است!) اما از منظر خارجی‌ها عدم درگیر بودن بدنه مطالعاتی صنعت‌نفت در این‌کار وجهه خوبی نخواهد داشت. ولذا جمعبندی شد که ریاست موسسه با رئیس کمیته بازنگری قرارداد در این رابطه مذاکره نماید. مذاکره انجام شد و رئیس کمیته بازنگری به جلسه‌ای در موسسه (آذر یا دی 92) دعوت شد و این مباحث با او مطرح شد. در آن جلسه رئیس کمیته مذکور به صراحت اعلام نمود که کنفرانسی که در لندن برگزار خواهد شد اصولا متعلق به من است! و من قبل از تشکیل دولت جدید طرحش را داشتم و همایش تهران هم برگزارکننده‌اش مشخص شده است ولی استقبال می‌کنیم که موسسه کمیته علمی‌اش را بعهده گیرد. کمیته علمی با حضور جمعی از اعضاء موسسه و غیر آن تشکیل شد و در اولین جلسات معلوم شد که بنا نیست در اینجا چارچوب قرارداد بحث شود بلکه بحث‌ها در واقع علمی نبود و معطوف به زمانبندی جلسات و ترکیب سخنرانان و نحوه ارائه‌‌ها بود آنهم نا با فرمت این که یک کنفرانس تخصص باشد که صبح روز اول چارچوب قرارداد ارائه شود و تمام جلسات بعد به نقد و بررسی آن صرف شود بلکه به گونه‌ای طراحی می‌شد که بتواند بیشترین مشارکت شرکت‌ها را برای جلب اسپانسر مالی در بر داشته باشد. بدنبال اولین جلسات برداشت قاطبه اعضاء موسسه، این بود که کل این ماجرا و استقبال از اینکه موسسه کمیته علمی همایش را تشکیل دهد یک نوع بازی برای وانمود کردن این مسئله بوده است که موسسه بعنوان بدنه مطالعاتی صنعت‌نفت نیز در فرآیند بازنگری قرارداد مشارکت داشت است و شاید اصولا همه مراحل برای تظاهر به چنین چیزی بوده است چرا که بعدها مطلع شدیم که بسیاری از اعضاء کمیته بازنگری نیز شکایت دارند که آنچه بعنوان جمعبندی در همایش ارائه شد با جمعبندی کمیته متفاوت بوده است. در هرحال علیرغم پیگیری مصرانه موسسه، متن چارچوب قراردادی تنها یک روز قبل از همایش هم‌اندیشی تهران که در اواخر سال 92 برگزار شد، در اختیار موسسه قرارگرفت که فرصت بررسی آن نبود و چارچوب مذکور در روز دوم همایش ارائه شد.

 

 

بنابراین اینجانب که در آخرین جلسه بعداز‌ظهر روز اول سخنرانی داشتم اولا- واقعا تا آن ساعت از چارچوب قرارداد خبر نداشتم و ثانیا- احساس می‌کردم که به شکل زشتی از موسسه و همه ما سوء استفاده می‌شود و ما شریک در آنچه پخت و پز شده است جلوه داده می‌شویم و این همان‌طور که قبلا هم آمد، تنها برداشت شخص من نبود ولذا این جمله صدر صحبتم حداقلِ چیزی بود که می‌توانستم بگویم.

 

 

همایشی که در تهران برگزار شد قرار بود مرحله‌ای در فرایند نقد و بررسی و نهائی شدن چارچوب قراردادی باشد. برای چنین همایشی باید هزینه بشود، متن‌هائی از قبل منتشر بشود و فرصت کافی برای اخذ نظر همه باشد نه اینکه یک همایش تجاری برگزار شود و در روز دوم آن چارچوب ارائه شود و مجالی برای بررسی هم نباشد. جالب است که بعداز همایش مذکور یکی از همکاران موسسه که صاحب سوابق کم‌نظیری هم در بخش‌های مختلف اجرائی صنعت‌نفت و هم در مطالعه ساختار شرکت ملی نفت ایران می‌باشد نامه‌ای را در نقد چارچوب ارائه شده، برای مسئول بازنگری فرستاد اما پاسخی نگرفت. یکی از همکاران بسیار با سابقه صنعت نفت که نقش محوری را در مذاکرات انعقاد قراردادهای بیع‌متقابل داشته و بیشترین تسلط را در این موارد دارد و البته اکنون بازنشسته است، اصولا در فرایند بازنگری و در همایش هیچ حضوری نداشت در تماسی که با او داشتم از این مسئله اظهار تعجب کردم و سئوال کردم که آیا از شما دعوتی نشده است؟ ایشان گفتند که چرا اما برداشتم این بوده که این فرایند جستجوی حقیقت نیست بلکه تظاهر به مشارکت است ولذا حاضر به همکاری نشدم.

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۱۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

نکاتی در مورد دور جدید جذب سرمایه در بخش بالادستی صنعت نفت

(متن سخنان در  همایش هم‌اندیشی نظام جدید قراردادهای صنعت نفت سوم اسفندماه 92)

ما در موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی به عنوان بدنه مطالعاتی صنعت‌نفت توفیق نداشتیم در فرایند بازنگری چارچوب جذب سرمایه در بخش بالادستی صنعت‌نفت و قرادادهای این بخش مشارکت داشته باشیم. ولذا  بی‌اطلاع از این چارچوب جدید که در این همایش معرفی خواهد شد و با  توجه به این‌که اصل مسئله تلاشی در جهت جذب سرمایه و فناوری خارجی مفید برای توسعه بخش بالادستی است نکاتی را  عرض می‌کنم:

-        جمهوری اسلامی ایران کشوری است با پتانسیل‌های بالقوه و اکتشافات بالفعل از ذخائر عظیم نفت و گاز، کشور ما علاوه‌بر این که خود دارای ذخائر عظیم هیدروکربنی است در منطقه‌ای واقع شده است که به قلب انرژی دنیا موسوم است و این ویژگی‌ها جذابیت‌ها و موقعیت ویژه‌ای را برای کشور بوجود آورده است.

ایران و بخش انرژی آن در مقایسه با بسیاری از کشورهای نفت‌خیز جهان از امتیازات و جذابیت‌های ویژه ‌و شاید کافی، برای جلب و جذب سرمایه‌گزاری در بخش بالادستی صنعت نفت، برخوردار است که در صورت رفع تحریم‌ها خودنمائی می‌کند، بعضی از این ویژگی‌ها به قرار زیر هستند:

1-    وجود میادین متعدد نفت‌و گاز که در مقیاس جهانی اغلب از نظر فنی کم ریسک بوده و هزینه‌استخراجشان پائین است.

2-    وجود زیرساخت‌های ضروری و مناسب در اغلب نقاط کشور در مقایسه با بسیاری از کشورهای نفت‌خیز، که هزینه‌های بالاسری و ریسک‌ها را کاهش می‌دهد.

3-    وجود امنیت در تمام نقاط کشور که ریسک و هزینه‌ای را از این جهت به سرمایه‌گزار تحمیل نمی‌کند.

4-    وجود نیروی انسانی آموزش دیده و توانمند و گستره‌ای از شرکت‌های مهندسی و پیمانکاری که شرکت‌های سرمایه‌گزار نفتی را از اینکه همه چیز را از بیرون تامین کنند بی‌نیاز می‌کند و هزینه‌ها را کاهش می‌دهد. وجود ایرانیان متخصص در جایگاه‌های برجسته در اغلب  شرکت‌های  بزرگ بین‌المللی نفتی، موجب شده که این شرکت‌ها از این ویژگی به خوبی آگاه باشند.

5-    سابقه و تجربه بیش از  یکصد سال همکاری و تعامل با شرکت‌های خارجی.

6-     تحلیل تحولات بین‌المللی نیز نشان می‌دهد که کشورهای صنعتی غرب متوجه شده‌اند که بیش از  حد تخم‌مرغ‌های امنیت انرژی خود را در سبد بعضی از کشورهای خاص گذاشته‌اند و این کشورهای خاص از موقعیت بی‌بدیل خود در بازار انرژی و از منابع درآمدی مربوط به آن سوء‌استفاده کرده و تامین مالی تروریسم بین‌المللی را عهده‌دار شده‌اند و چنین وضعیتی نه تنها  با سیاست‌های امنیت انرژی غرب که متنوع‌سازی منابع و مبادی تامین انرژی از رئوس آن است، تطابق ندارد، بلکه  رفته رفته امنیت ملی آنها را تهدید کرده است. ولذا به نظر می‌رسد که جهان غرب در تلاش برگشتن از این مسیر است که این مستلزم متنوع‌سازی سرمایه‌گزاری‌ها و  بدیل یابی است و  جمهوری اسلامی ایران  از معدود کشورهائی است که از موقعیت ممتازی در این زمینه برخوردار است.

7-    علاوه بر این رقابت‌های اقتصادی نیز در شرایط بحرانی اقتصاد غرب بر سر بدست آوردن بازارهای جدید و فرصت‌های سرمایه‌گزاری وجود دارد. که از هم‌اکنون در اولین گام‌ها از تغییر روند روابط ایران و غرب، می‌توان آن را احساس کرد.

دست‌اندرکارن قراردادها و مذاکرات قراردادی باید این امتیازات را مد نظر داشته باشند. در فرایند چانه‌زنی طبیعی است که طرف‌های مقابل ممکن است مسائلی را مطرح کنند که نباید به سادگی تسلیم آن شد و متقابلا باید امتیازات خود و نقاط ضعف و نیازهای طرف مقابل را دانست. از جمله ادعاهای طرف‌های مقابل برای چاه‌زنی می‌تواند همین جذاب نبودن یک مدل قراردادی باشد.

-        بیش از یکصد و ده سال تعامل با سرمایه‌گزاران و شرکت‌های کوچک و بزرگ نفتی و تجربه انواع قراردادها و همکاری‌ها و خاطره‌های خوش و ناخوش، سوابقی ذهنی را برای مردم و متخصصین هوشمند ما برجای گذاشته است که موفقیت همکاری‌های آتی در گرو آن است که چه دست‌اندرکاران انعقاد قراردادها و چه علاقمندان به سرمایه‌گزاری در ایران باید به آن توجه کنند و در جهت زدودن خاطره‌های ناخوشایند تلاش کنند.

-        برای جامعه‌‌ای هوشمند، خودباور و نیز مشتاق و طالب پیشرفت و توسعه مانند جامعه ایران، مسئله انتقال تکنولوژی مفید و مرتبط  و ورود یافتن به همه حلقه‌های زنجیره ارزش در فعالیت‌های صنعتی و خدماتی،  از اهمیت زیادی برخوردار است و لازم است دست‌اندرکاران دور جدید ایجاد تعامل و همکاری با سرمایه‌گزاران خارجی، به این مهم توجه کنند. خوبست همانگونه که  شورائی برای بازنگری قراردادها در جهت جذاب‌تر کردن  شرایط برای سرمایه گزاران خارجی شکل گرفته است، سازو کاری هم برای تعقیب نهادینه‌سازی این امر مهم تمهید شود. تا نتایج دور جدید همکاری و تعامل با شرکت‌های بین‌المللی نفتی تنها توسعه چند میدان بیشتر برای وابستگی بیشتر به درآمدهای نفتی نباشد بلکه همانطور که در بسیاری از کشورهای با سوابق نفتی بسیار کمتر از ما اتفاق افتاده است، بتوانیم در آینده نزدیک با اتکاء به مزیت‌های ملی خود، صادر کننده دانش و کالا و خدمات در این بخش باشیم و توانائی‌های شرکت‌های خصوصی در این زمینه را ارتقاء دهیم.

تحقق چنین امری قبل از هرچیز  مستلزم ارزش و احترام گذاشتن به توانائی‌های ملی است. احترام گذاشتن به توانائی‌هائی که از فرهنگ و از نظام آموزشی مشترک با ما برخواسته‌اند، احترام به خود ماست و غیر از این عمل کردن نهایتا ما را دچار پارادوکس اعتبار در آنچه تعقیب می‌کنیم می‌نماید.

-        کشور ایران هماگونه که اشاره شد دارای بیش از یکصد میدان هیدروکربنی با تنوع و تفاوت‌های زیاد است. تفاوت‌های نفتی و گازی بودن، بزرگ و کوچک بودن، دارای نفت سبک و سنگین بودن، قرارداشتن در خشکی و دریا و مشترک و غیرمشترک بودن و  نهایتا کم ریسک‌تر و پر ریسک‌تر بودن. نتیجه اینکه اولا- باید نقشه راه و اولویت‌بندی توسعه این ذخائر مشخص باشد و ثانیا- به سرمایه‌گزاران و علاقمندان به حضور بلند‌مدّت در بازار ایران و بهره‌گیری از این بازار، تفهیم شود که منافع بلندمدّشان در گرو همکاری در اولویت‌ها و در مسیر نقشه‌راه ایران است. و ثالثا- توجه شود که میادین مختلف با ریسک‌های متفاوت هر کدام ساز و کار متناسب را برای سرمایه‌گذاری می‌طلبد و این مسئله‌ای است که در همان نقشه راه باید تدوین شود.

-        در دور جدید جذب سرمایه و توسعه بخش بالادستی، گویا مفروض گرفته شده است که اگر مشکلی در این مسیر وجود دارد تنها به چارچوب قراردادی و جذابیت آن مربوط می‌شود، این مفروض می‌تواند ما را از سایر مشکلات احتمالی غافل کند. شاید بهتر بود که مقدم بر بازنگری در قرارداد، یک آسیب‌شناسی دقیق در مورد دوره‌های گذشته جذب سرمایه انجام می‌پذیرفت تا همه مشکلات (نظیر تاثیر مقررات، مدیریت، ساختار اجرائی) و سهم هر یک را مشخص می‌نمود تا هموزن بازنگری در قراردادها در سایر موارد لازم و مرتبط نیز بازنگری می‌شد.

همچنین این آسیب‌شناسی می‌تواند قرارداد‌های قبلی را از نظر میزان دستیابی به اهداف فنی در مدت و در چارچوب هزینه قرارداد ارزیابی شوند و دو طرف قرارداد از این نظر مورد بررسی قرار گیرند و این‌ که میزان تحقق تعهدات شرکتهای نفتی و پیش‌بینی‌های فنی آنها چقدر بوده است.

-        تجربه جهانی و طبیعت منافع متفاوت طرفین قراردادها، نشان می‌دهد که اصولا در هیچ‌ نوع قراردادی لزوما منافع سرمایه‌گزار با منافع صاحب و مالک میدان هیدروکربنی یکسان نمی‌شود. ممکن است در نوعی قرارداد این منافع قدری به هم نزدیک‌تر و در نوعی دیگر قدری از هم دورتر شوند اما هرگز مطابقت پیدا نمی‌کنند. بنابراین کارفرما یا مالک میدان هرگز نمی‌تواند تکالیف خود را رها کرده و از دقت‌های لازم فروگذار کند، بنابراین اگر از دقت در ویژگی‌های فنی و طرح‌های توسعه جامع و دقیق میادین غفلت کنیم در هرنوع قردادی امکان مغبون شدن وجود دارد.

-        بسیاری از نیازهای بخش بالادستی ما لزوما از جنس قرارداد توسعه میدان نیستند. در حال حاضر صدها پروژه در بخش بالادستی نظیر ایجاد کارخانجات نمکزدائی، احداث خطوط‌لوله جدید و بهینه‌سازی و نوسازی تاسیسات بهره‌برداری و غیرو وجود دارند که نباید مورد غفلت قرارگیرند.

 


توضیح در مورد جمله صدر این نوشته را در یادداشت زیر بخوانید:

مروری بر فرآیند بازنگری قراردادهای نفتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۳۰
سید غلامحسین حسن‌تاش