وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۳۴ مطلب با موضوع «نفت :: نفت و اقتصاد» ثبت شده است

اقدام و سخن شک برانگیز یک عضو مجمع تشخیص مصلحت

روز گذشته آقای علی آقامحمدی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در یک اقدام شبهه برانگیز در آئین بهره برداری از پارک به اصطلاح نوآوری و فناوری صنعت نفت شرکت کردند و سخنان عجیبی را اظهار نمودند.

اما چرا شک برانگیز!  زیرا  تشکیلاتی یا به باور من دکانی که جناب آقامحمدی در افتتاح آن شرکت کرده اند دکانی است که در آخرین ماه های وزارت بیژن زنگنه تاسیس شده است و جناب زنگنه خود و همه هم تیمی های خود را در ارکان آن گنجانده اند و در اساسنامه آن قید کرده اند که دوره حضور خودشان و دوستانشان در این تشکیلات برای مدت نامحدود است. جالب است که تقریبا هیچ یک از افرادی که از میان مدیران فعلی  وزارت نفت برای مدت نامحدود به عنوان ارکان این تشکیلات تعیین شده اند مطلقا صبغه و سابقه فعالیت  های علمی و پژوهشی ندارند.

کسانی که از سوابق برخورد جناب زنگنه در دو دوره وزارتشان با دانش و پژوهش و نهادهای علمی و پژوهشی صنعت نفت مطلع هستند و ترکیب منسوبین و منصوبین جناب زنگنه را در این دکان جدید می بینند هرگز باور نمی کنند که این اقدام تلاشی در جهت ارتقاء علم و فناوری باشد. البته ایشان در برخورد با نهادهای علمی خارج از صنعت نفت هزینه هایی کرده اند و قراردادهائی بسته اند که مطلعین از چگونگی و مکانیزم کنترل و نظارتی آنها و مطلعین از روش های تطمیعی جناب زنگنه، خوب میدانند که اهداف واقعی آن چه بوده است.

جالب است که بدستور زنگنه در واپسین لحظات وزرات،  یکی از بهترین زمین ها و در واقع باغات  صنعت نفت در قیطریه تهران و نیز تاسیساتی پوششی در جنوب تهران در اختیار این دکان قرار گرفته است و پیشاپیش مبالغ عظیمی هم بودجه و اعتبار از منابع صنعت نفت به آن تخصیص یافته است که لابد تا مدت نامحدود برای آقایان کفایت داشته باشد!  این در حالی است که به اندازه کافی نهادها و ارگان های پژوهشی و فناوری و نوآوری در صنعت نفت وجود داشته و دارد که خیلی از آنها را جناب زنگنه با ایجاد مضیقه های مالی به مرز تعطیلی و بحران کشیده اند.

با این اوصاف از نهادهای بازرسی و نظارتی و از دیدهبانان شفافیت و مبارزه کنندگان با پولشوئی و فساد و اختلاس انتظار می رود که بررسی کنند که در شرایطی که همه سرگرمند و در هیاهوی انتخابات به سر می برند چه اتفاقاتی در صنعت نفت در حال رخ دادن است و نیز باید بررسی شود که نقش عضو مجمع در این میان چیست؟ آیا ایشان که گویا در امور مختلف نفت نیز دخالت داشته و دارند، بی اطلاع فریب خورده اند یا خدای ناکرده قرار است بعد از تغییرات دولت و وزارت نفت با حمایت و فشار و مصلحت تشخیصی ایشان این دکان در دستان زنگنه و اعوانش باقی بماند!! و مدیران بعدی صنعت نفت علاوه بر ویرانه ای که به ارث می برند تحت فشارهای حاشیه ای ایشان هم قرار گیرند.

نکته جالب دیگر این که جناب علی آقامحمدی در سخنانشان در این مراسم بار دیگر ادعا های بیژن زنگنه را در مورد امکان رساندن ظرفیت تولید نفت کشور به 6.5 میلیون بشکه در روز تکرار فرمودند بدون این که از جناب زنگنه جویا شوند که چرا خود ایشان در دوره وزارتشان و در حالی که در سال 92 به مجلس گفته بودند حتی در صورت تداوم تحریم ها ظرفیت تولید نفت دو میعانات را به 5.7 میلیون بشکه در روز خواهند رساند، اقدامی برای تحقق این ارقام ادعائی نکرده اند. از آنجا که نگارنده اخیرا در مورد موهومی بودن ادعاهای 6.5 میلیون بشکه ای زنگنه به تفصیل نوشته ام در اینجا بسط بیشتری نمی دهم و خواننده محترم را به آن نوشته ارجاع میدهم.

اما حداقل در این مورد جناب آقامحمدی نشان دادند که فریب خورده ادعاهای زنگنه نیستند چراکه ایشان که کوچکترین تخصصی در زمینه مسائل نفت ندارند، در سخنانشان چند خال بالاتر از زنگنه زدند و گفتند "تحقیقات دیگری امکان تولید 7.4 میلیون بشکه در روز را اثبات کرده است" ، معلوم نیست زنگنه و حامیان ایشان با چه انگیزه هائی این موهومات را در کشور رواج می دهند و چه اهدافی را در نظر دارند اما  جناب زنگنه و به طریق اولی جناب آقامحمدی باید هرچه زودتر مطالعات مورد ادعایشان را منتشر نمایند که مورد نقد و بررسی متخصصین و کارشناسان و مطلعین قرارگیرد و چنین مطالعاتی  علی القاعده باید مبتنی بر یک بررسی میدان به میدان و مخزن به مخزن باشد و مبتنی بر اطلاعات بسیار گسترده اکتشافی و زمین شناسی و مهندسی مخازن نفتی باشد.

در هر حال در اینجا هم از مراجع نظارتی و حکومتی انتظار است که مطالعات ادعائی این آقایان را طلب کنند تا توسط دانشگاه ها و مراکز ذیصلاح بررسی شود و در غیراینصورت اگر چنین مطالعاتی در میان نباشد شبهه نوعی فریبکاری برای منحرف کردن مسیر اقتصاد کشور و افکار عمومی و خصوصی به ذهن متبادر میشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۱۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۹ ، ۱۴:۳۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۸ ، ۱۴:۱۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۸ ، ۱۳:۴۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

فایل سخنرانی در انجمن اسلامی مهندسین در تاریخ 17 مهرماه 1398 تحت عنوان : بررسی پدیده نفرین منابع در اقتصاد ایران و فایل ارائه مربوطه در زیر

 

دریافت
حجم: 3.14 مگابایت

 

 

مطالب مرتبط: 

نفرین منابع (مقاله)

 

استسقای نفتی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۸ ، ۱۶:۳۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۲۳
سید غلامحسین حسن‌تاش

غلامحسین حسن تاش در گفت و گو با جماران:

شوک اول نفتی را آمریکایی ها طراحی کردند نه شاه! 

گناه احمدی نژاد در ایجاد رکود تورمی ، سنگین تر از گناه شاه است

دولت موقت عمداً تولید نفت را کاهش دادند. خیلی جالب است مرحوم عزت الله سحابی در این قضیه بسیار موثر بود. اعتقاد وی این بود که ما اصلاً نباید در این سطح تولید کنیم. اعتقاد من در مقطعی این بود که نفت نعمت خدادادی است و باید آن را استخراج و درست استفاده کرد، اما مرحوم سحابی مفهوم نهادگرایی را بسیار خوب فهمیده بود. او دانسته بود که استفاده درست از درآمد نفتی، در ساختار توسعه نیافته اتفاق نمی افتد. بنابراین اصلاً بهتر است که آن را بیش از حد از زمین درنیاوریم.

دولت موقت عمداً تولید نفت را کاهش دادند. خیلی جالب است مرحوم عزت الله سحابی در این قضیه بسیار موثر بود. اعتقاد وی این بود که ما اصلاً نباید در این سطح تولید کنیم. اعتقاد من در مقطعی این بود که نفت پایگاه خبری جماران: شوک اول نفتی یکی از مبهم ترین تحولات اقتصادی جهان و بازار نفتاست؛ برخی از متون علمی این تحول را به تحریم نفتی اسرائیل از سوی اعراب نسبت می دهند.  اما در تحریم اعراب، کاهش واقعی نفت، هم به میزانی محدود و هم در زمانی کوتاه رخ می دهد؛ و هرگز نمی تواند به تنهایی عامل یک شوک باشد. علاوه بر این که اساسا این تحریمی شکننده بود که با اختلافات زیادی میان اعراب همراه بود و در مقابل نیز ایران به دستور شاه حجم تولید خود را افزایش می دهد. از این رو تحلیل وقوع شوک نفتی موضوع پیچیده ای به نظر می رسد.

 برخی از تحلیل گران و مستندسازان سلطنت طلب به ویژه در مستندی که از یک شبکه تلویزیونی خارج از کشور درباره رژیم شاه و انقلاب 57 پخش شد ادعا دارند که تصمیم شاهقیمت نفت را در آن مقطع افزایش داده است. آن ها دلایل خود را سخنرانی ها و مصاحبه های رژیم شاه در حمایت از این افزایش قیمت می دانند.

غلامحسین حسن تاش، کارشناس برجسته اقتصاد انرژی ایران، با استناد به گزارش های کمیته لینکلن آمریکا، استراتژی های وزارت خارجه آمریکا، کتاب ها و آثار منتشر شده، همچنین گزارش یک کنفرانس بین المللی پراهمیت در آمریکا پس از وقوع شوک نفتی در اوایل دهه 50 شمسی، تحلیل مستند دیگری را ارائه می دهد که در میان تحلیل های موجود می توان برای آن اعتبار علمی ـ پژوهشی جدی ای و منحصر به فردی قائل شد

حسن تاش با استناد به توصیه های سیاستی کمیته لینکلن به نیکسون رییس جمهور وقت آمریکا توضیح می دهد که چگونه این کمیته شوک نخست نفتی را طراحی می کند و چگونه تولید کنندگان نفت آمریکا که به دلیل ساختار خاص منابع نفت آمریکا و پرهزینه بودن استخراج آن توانایی رقابت با نفت ارزان خلیج فارس را نداشتند؛ این سیاست را مطالبه و دنبال می کنند.

حسن تاش همچنین با استناد به گزارش های انتشار یافته یکی از مهمترین کنفرانس های بین المللی پس از شوک نفتی و دیگر مستندات تاریخی نشان می دهد که طبق طراحی های کمیته لینکلن بالابردن هزینه نفت اروپا و دیگر کشورهای صنعتی و بازگرداندن دلارهای نفتی از طریق تعریف پروژه های توسعه برای شرکت های آمریکایی در کشورهای عربی، چگونه ارزش کاهش یافته دلار آمریکا را بالا می برد.

او همچنین به گزارش های موافق وزارت امور خارجه آمریکا اشاره می کند که بالابردن درآمدکشورهای نفتی را، راهبردی برای بازداشتن آن ها از درغلطیدن به دام کمونسیم تلقی می کند.

حسن تاش با استناد به گزارش کتاب تازه انتشاریافته «پادشاهان نفت» توضیح می دهد که اسناد تازه انتشار یافته آمریکا نشان می دهد که نیکسون چگونه از شاه برای مواضعش در قبال افزایش قیمت نفت حمایت می کند .

او همچنین با استناد به سخنان معاون وزارت خارجه وقت آمریکا در گفت و گوی خود باجماران توضیح می دهد که آمریکایی ها چگونه  از طریق عربستان شوک معکوس قیمت نفتی و کاهش قیمت نفت  را همزمان با جنگ ایران و عراق برای شکست ایران، فروپاشی شوروی و کنترل لیبی دنبال کردند.

خلاصه

*برخلاف آنچه که ساده اندیشانه درباره دلایل وقوع شوک اول نفتی بیان شده است، شواهد زیادی وجود دارد که شوک اول نفتی را آمریکایی ها طراحی کردند.   ایالات متحده آمریکا از دیرباز تولیدکننده نفت بوده اما ذخایر نفتی اش به گونه ای است که هزینه تولیدش بسیار بالاتر از منطقه خلیج فارس است. منابع نفتی خلیج فارس طوری است که کم هزینه است.

 اصولاً سیاست های انرژی آمریکا و کشورهای صنعتی، قیمت های خیلی پایین نفت را ساپورت نمی کند. امروز هم در آمریکا بحث شیل اویل و شیل گس مطرح است که استخراج آن ها هزینه های بالایی دارند و آمریکا سیاستش این است که در بحث انرژی خودکفا شود.

اکنون هم اوپکی ها به دنبال این هستند که قیمت نفت از 60 دلار بالاتر نرود، زیرا آمریکائی ها در قیمت های بالاتر از 60 دلار تولید نفت خود را بالا می برند و بازار را از اوپکی ها می گیرند.

در سال 1970، گزارشات مختلفی به نیکسون داده می شود، نیکسون کمیته ای را درست می کند که وظیفه آن نگریستن به این کانتکس از زوایای مختلف و ارائه راه حلی جامع برای آن بود. در آن کمیته که به کمیته لینکلن معروف شد و اسنادش قابل دسترسی است، افزایش قیمت جهانی نفت راه حل بسیاری از مشکلات آمریکا عنوان شد.

گزارش لینکلن می گوید وقتی قیمت نفت بالا رود، کشورهای اروپایی که تا پیش از آن، دو دلار برای هر بشکه نفت می دادند، حالا باید ده دلار پرداخت کنند. این دلارها به جیب کشورهای خلیج فارس و عضو اوپک می رود و بعد ما می توانیم کاری کنیم که این دلارها به اقتصاد آمریکا بازگردد و برای کالاها و خدمات آمریکایی تقاضا ایجاد کنیم و نسبت به رقبای خود تفوق تجاری پیدا کنیم.

کمیته لینکن، چند هدف را با هم دنبال می کند و با جامعیت به مساله نگاه می کند، استراتژی آن ها منافع همه جانبه ای از لحاظ تقویت دلار، تقویت تولید داخلی، هم از نظر کنترل مصرف برای آمریکایی ها داشت. ضمن اینکه تولیدکننده آمریکایی نیز می توانست روی قیمت بالا با تولیدکنندگان خلیج فارس رقابت کند. 

*یکی از کلیدهای سیاست جدید آمریکا در کنفرانس برگزار شده، افزایش راندمان انرژی بود. دوم تولید نفت از سایر مناطق غیر از اوپک و خلیج فارس بود. آنها گفتند که ما وابستگی بسیار زیادی به نفت خلیج فارس پیدا کردیم، این درحالیست که در سایر نقاط دنیا نیز نفت وجود دارد اما تولید آن هزینه بیشتری دارد. سومین کلید سیاست جدید آمریکا، تولید سایر انرژی ها در کنار نفت بود که وابستگی را به نفت کاهش می داد.

*درست در این مقطع بود که شاه هم شعار افزایش قیمت نفت سر می داد هم روی قراردادهای نفتی خود با شرکت های غربی، با سخت گیری بیشتری عمل کرد و از قراردادهای مشارکتی به قراردادهای خدماتی روی آورد

بعد از وقوع شوک نفتی، آمریکا هیچ تلاشی برای پایین آوردن  قیمت نمی کند. گویا خود شاه هم می دانست قیمت نفت، قرار نیست پایین آید و می دانست سطح قیمت ها تغییر کرده است وگرنه دست به تغییر برنامه پنجم نمی زد

البته خود شاه هم در دوره ای دچار این توهم بوده است. شاه دچار دو توهم بود، یکی اینکه قیمت نفت را او بالا  برد و امریکا ناراضی بود و دوم اینکه، او قرارداد مشارکت در تولید نفت را در سال 1953 تبدیل به قراردادی خدماتی کرده است و هفت خواهران نفتی او را بر سر این موضوع زمین زدند.

*البته تغییر نوع قرارداد در مقایسه با پدیده ملی شدن صنعت نفت، گام بزرگی محسوب می شود و منجر به دخالت بیشتر ایرانیان در نفت شده است، منتها به دلیل بدبینی که نسبت به رژیم گذشته وجود داشته است ما خیلی این مساله را مهم نمی بینیم.

*شاید هفت خواهران نفتی ناراحت بودند، اما به طور حتم سیاست آمریکا این بود که هفت خواهران، بساطشان را از کشورهای حوزه خلیج فارس جمع کنند و بروند در دریای شمال، آمریکا یا کانادا و مناطق غیر اوپک سرمایه گذاری کنند

*شاه در کنفرانس رامسر بر تغییر برنامه اصرار می ورزد و حتی می گوید: هر کس که با این ایده هماهنگی ندارد از سازمان برنامه استعفا دهد و هستند کسانی که استعفای خود را نوشتند. شاه پافشاری کرد و سازمان برنامه، در برنامه تجدیدنظر کرد. از آن تاریخ به بعد وارد کردن پول نفت به اقتصاد، چاپ پول، دامن زدن به واردات انبوه کالاهای مصرفی،  کشور ما را وارد فاز رکود تورمی کرد که هنوزم گریبان ایران را رها نکرده است. در اوایل انقلاب، صف عظیمی از کشتی ها در بنادر ما وجود داشت که منتظر نوبت تخلیه کالا بودند.

وقتی به بازار تجریش می رفتم، سردر بسیاری از مغازه ها پارچه خورده بود که به دلیل تخلف  از قیمت این مغازه تعطیل است. وقتی یک هیجان عمومی ایجاد شد و قیمت ها بالا رفت، هویدا استراتژی حمایت از مصرف کننده را برای جلوگیری از تورم ایجاد کرد و پیرو آن مغازه ها را بستند و تعاونی شهر و روستا را به منظور توزیع کالا به دست مردم ایجاد کردند

*درآمد بالای نفت از یک سو عملا کارآمدی دولت را کم کرد و از سوی دیگر  انتظارات مردم افزایش پیدا کرد و به قول مرحوم دکتر عظیمی، فاصله بین انتظارات و میزان تحقق آنها، فاصله بحران است. یعنی شما احساس می کنید که بحران در جامعه تشدید می شود.

*گناه ما در دوره آقای احمدی نژاد، سنگین تر از گناه شاه در سال 1353 است. چرا؟ برای اینکه در آن زمان هنوز  تجربه قوی ای از  پدیده نفرین منابع نبود زیرساخت و آفاتش آنقدر مطرح و روشن نشده بود. یعنی بعد از شوک اول نفتی بود که این اتفاق در کشورهای مختلف تجربه شد و کشورها به این نتیجه رسیدند که اگر مراقب درآمدهای بادآورده نباشند، بیشتر از آنکه نعمت باشد، نقمت می شود.

*دولت موقت عمداً تولید نفت را کاهش داد. خیلی جالب است مرحوم عزت الله سحابی در این قضیه بسیار موثر بود. اعتقاد وی این بود که ما اصلاً نباید در این سطح تولید کنیم. اعتقاد من در مقطعی این بود که نفت نعمت خدادادی است و باید آن را استخراج و درست استفاده کرد، اما مرحوم سحابی مفهوم نهادگرایی را بسیار خوب فهمیده بود. او دانسته بود که استفاده درست از درآمد نفتی، در ساختار توسعه نیافته اتفاق نمی افتد. بنابراین اصلاً بهتر است که آن را از زمین درنیاوریم.

در ادامه متن کامل گفت و گوی جماران با سید غلامحسین حسن تاش تقدیم خوانندگان گرامی می شود.

شوک اول نفتی را آمریکایی ها طراحی کردند نه شاه! گناه احمدی نژاد در  ایجاد رکود تورمی ، سنگین تر از گناه شاه  است

تحلیل شما از شوک اول نفتی چیست؟ ایران، اعضای اوپک یا آمریکا کدام یک  در این شوک موثر بوده؟من در دوره ای روی شوک اول نفتی که در سال 1973 اتفاق افتاده، کار کردم. این حادثه ای بسیار مهم در تاریخ تحولات نفت و انرژی است. این حادثه از دو حیث دارای اهمیت است، یکی اینکه شوک اول نفتی چگونه اتفاق افتاد؟ این پرسش مهمی است که آیا اوپک موثر بود؟ چه کسی موثر بود؟ آیا بنابرآنچه معمولاً در کتاب ها می نویسند، تحریم نفتی اعراب بر علیه اسرائیل تاثیر گذار بود؟

شوک اول نفتی، یکی از این جهت مهم است و یکی از آن جهت دارای اهمیت است که به هر دلیلی که این شوک اتفاق افتاده است، موجب تحول نگرش در مساله انرژی در کشورهای صنعتی شده است. زیرا پس از این شوک، کشورهای صنعتی متوجه شدند که  انرژی مقوله مهمی است و باید برای آن برنامه داشته باشند.

بنابراین بعضی از نویسندگان نوشتند: شوک اول نفتی، شوکی را  هم به مغز مدیران کشورهای صنعتی وارد کرد. به نحوی که باید مواظب این مقوله باشند. پس شوک اول نفتی، از این دو جهت دارای اهمیت است و بسیاری از بحث های اساسی درباره انرژی همیشه از شوک اول نفتی شروع می شود.

اما درباره پرسش نخست گفته می شود که حادثه ای به نام یوم کیپور در سال 1973 اتفاق افتاد که جنگ میان اعراب و اسرائیل را کلید زد و پیرو آن، مصر از کشورهای عرب خواست که اگر به لحاظ نظامی در این جنگ شرکت نمی کنند، لااقل اسرائیل را تحت تحریم نفتی  قرار دهند.

تحلیلی که وجود دارد این است که پس از آنکه کشورهای عربی از فروش نفت به اسرائیل خودداری کردند. عرضه نفت کم شد و شوک نفتی اتفاق افتاد. اما من یک مقدار روشن تر توضیح می دهم که تحلیل این اتفاق به این سادگی نیست. چرا که میان آنچه که در عالم واقع رخ داده است و آنچه که در تحلیل ها آمده است؛ فاصله زیادی وجود دارد و  این شوک یک پدیده مبهم است. در شوک دوم نفتی که سال 1979 با انقلاب ایران اتفاق افتاد، هیچ ابهامی در دلایل وقوعش نیست. زیرا ایران، به عنوان یکی از کشورهای تولیدکننده عمده نفت آنروز، که سهم بالایی در تولید نفت داشت، از بازار نفت خارج شد و دوره خروج آن هم طولانی شده بود. به نحوی که از اعتصابات کارکنان شرکت ملی نفت آغاز می شود و از آنجا که دولت موقت نیز قصدی برای بازگشت به رکوردهای پنج ونیم میلیون بشکه گذشته نداشت، همچنین مسائلی چون اشغال سفارت آمریکا و جنگ تحمیلی موجب شد تا همه این موارد دست به دست هم دهند و چیزی معادل 4 میلیون بشکه نفت از چرخه تولید ایران خارج شود و منجر به شوک نفتی شود.

اما در شوک اول نفتی، چگونه می شود یک دوره کوتاهی که اسرائیل تحریم می شود؛ قیمت بالا رود؟ چون خود اعراب در این زمینه با یکدیگر توافق نداشتند که آیا تنها تولید نفت خود را کم کنند یا فقط به اسرائیل و حامیانش نفت نفروشند. بعضی کشورها گفتند اصلاً ما حاضر نیستیم تولید خود را کم کنیم. ما به مشتریانی که به اسرائیل نفت می دهند، نفت نمی فروشیم به کسانی دیگر می فروشیم. عده ای دیگر می گفتند این کار فایده ندارد. زیرا شما را دور خواهند زد و اسرائیل نفت را اندکی گرانتر از جای دیگر تامین خواهد کرد. این عده معتقد بودند باید از طریق کاهش تولید نفت، فشاری به بازار آن وارد کرد. اما به طور کلی مدت زمانی که وضعیت تحریم اسرائیل ادامه پیدا کرد، کوتاه بود. پس چرا بالابودن قیمت تداوم پیدا کرده است؟ اساساً مفهوم شوک این است که قیمت کالایی بالا رود و این افزایش قیمت تداوم پیدا کند.  برخلاف آنچه که ساده اندیشانه درباره دلایل وقوع شوک اول نفتی بیان شده است، شواهد زیادی وجود دارد که شوک اول نفتی را آمریکایی ها طراحی کردند.

یکی به دلیل اینکه در ایالات متحده آمریکا که از دیرباز تولیدکننده نفت بوده ذخایر نفتی اش به گونه ای است که هزینه تولیدش بسیار بالاتر از منطقه خلیج فارس است. منابع نفتی خلیج فارس طوری است که کم هزینه است.

قبل از انقلاب اسلامی، یک چاه نفتی حدود 100هزار بشکه تولید داشته است. البته امروز چنین نیست، اما در آمریکا از یک چاه مرغوب، نهایتاً 20 بشکه در شبانه روز تولید می شد. تولیدکنندگان داخلی آمریکا، از قدیم می گفتند که نمی توانند با نفت منطقه خلیج فارس رقابت کنند. بنابراین بحث های مختلفی در آمریکا مبنی بر محدودیت واردات نفت یا اخذ تعرفه برای آن وجود داشته تا تولیدکنندگان آمریکایی بتوانند نفس بکشند.

در سالهای 1969 و 1970 نیز دوباره این بحث ها مطرح بود و تولیدکنندگان آمریکایی به دولت خود فشار می آوردند تا از آنها حمایت کند که آنها بتوانند در برابر نفت وارداتی دوام آورند.

 اصولاً سیاست های انرژی آمریکا و کشورهای صنعتی، قیمت های خیلی پایین نفت را ساپورت نمی کند. امروز هم در آمریکا بحث شرکت های شیل اویل و شیل گس مطرح است که استخراج آن ها هزینه های بالایی دارند و آمریکا سیاستش این است که در بحث انرژی خودکفا شود.

الان اوپکی ها به دنبال این هستند که قیمت نفت از 60 دلار بالاتر نرود، زیرا در قیمت های بالاتر از 60 دلار آمریکائی ها تولید نفت از شیل ها را  بالا می برند و بازار را از اوپکی ها می گیرند.

نکته دیگر چالش های انرژی در آمریکا است. مصرف بی رویه و بالای در این کشور، منجر به افزایش میزان واردات شد. قیمت بالای نفت موجب می شد تا آنها بتوانند مصرف بی رویه انرژی را هم کنترل کنند

این مساله تا چه اندازه مهم بوده است؟

فوق العاده مهم بوده است. در ادامه اشاره می کنم که کسینجر در کنفرانسی که بعداز شوک نفتی برگزار می شود در این باره چه می گوید.


چرا افزایش تعرفه را به عنوان راه حل انتخاب نکردند؟

اگر دولت آمریکا می خواست با افزایش تعرفه، مصرف را کاهش دهد، با توجه به افکار عمومی آمریکایی که به مصرف بی بندوبارانه و چرخیدن با ماشین های پرمصرف 12 سیلندر عادت کرده بودند. دولت می خواست این مساله را کنترل کند، اگر خودش قیمت را بالا می برد، افکار عمومی را بر علیه دولت می کرد. بنابراین تمام این مساله را بر گردن اوپک انداخت.

اما همه مسأله این نیست. مشکل دیگر درگیری آمریکا در دو جنگ ویتنام و کره بود و دلار آمریکا با کاهش شدید ارزش روبه رو شده بود.

در سال 1970، گزارشات مختلفی به نیکسون داده می شود، نیکسون می گوید: ماباید مساله نفت و انرژی را با مساله اقتصاد و دلار در یک کانتکس بزرگتر، با توجه به موقعیت جهانی آمریکا که یک اقتصاد بزرگ جهانی است، نگاه کنیم و کمیته ای را درست می کند که وظیفه آن نگریستن به این کانتکس از زوایای مختلف و ارائه راه حلی جامع برای آن بود.

در آن کمیته که به لینکلن معروف شد و اسنادش قابل دسترسی است. افزایش قیمت جهانی نفت، راه حل بسیاری از مشکلات آمریکا عنوان شد.

گزارشی که کمیته لینکن می دهد با این دید است که می گوید وقتی قیمت جهانی نفت بالا می رود، کشورهای صنعتی که اقتصادشان رقیب کشورآمریکاست، ناچارند برای خرید نفت دلار بیشتری پرداخت کنند.

در شرایطی که دلار در حال تضعیف شدن بود و اقتصاد آمریکا رو به نزول است و این کشور دارد بازارهای خود را از دست می دهد. صنایع آمریکا که تا پیش از آن، تنها کالاهای نظامی تولید می کردند، از آن پس قصد تولید کالاهای تجاری داشتند. باید این فضا را در نظر گرفت. گزارش لینکلن می گوید وقتی قیمت نفت بالا رود، کشورهای اروپایی که تا پیش از آن، دو دلار برای هر بشکه نفت می دادند، حالا باید ده دلار پرداخت کنند. این دلارها به جیب کشورهای خلیج فارس و عضو اوپک می رود و بعد ما می توانیم کاری کنیم که این دلارها به اقتصاد آمریکا بازگردد و برای کالاها و خدمات آمریکایی تقاضا ایجاد کنیم و نسبت به رقبای خود تفوق تجاری پیدا کنیم.

کمیته لینکن، چند هدف را با هم دنبال می کرد و با جامعیت به مساله نگاه می کرد، ضمن اینکه تولیدکننده آمریکایی نیز می توانست  در قیمت بالا با تولیدکنندگان خلیج فارس رقابت کند. 

وزارت خارجه آمریکا چه موضعی دارد؟

 اما گزارش دیگری در سال 1970 در وزارت خارجه آمریکا تهیه شد که در آن افزایش قیمت نفت از منظر سیاست بین المللی آمریکا و از منظری کاملاً متفاوت توصیه می شود. دیدگاه این گزارش نشان می دهد: کشورهای نفت خیز، برای ما خیلی مهمند. این ها بیخ گوش شوروی هستند سوسیالسم و کمونیزم برای کشورهای فقیر جذاب است. از این رو، هرآن ممکن است کودتاییکمونیستی در این کشورها اتفاق افتد و ما آنها را از دست دهیم.

ما باید سطحی از رفاه را در این کشورها ایجاد کنیم که آنها به این راحتی طعمه کمونیسم نشوند. آنها می گویند ما برای اینکه چنین کاری کنیم باید درآمد نفتی آنها را بالا بریم که حکومت های آنها بتوانند وضع مردم خود را بهتر کنند و از آن خطر رهایی یابند.

غلامحسین حسن تاش

بنابراین شوک اول نفتی را از سویی باید در دل مسأله کاهش ارزش دلار و رقابت میان آمریکا و اروپا دید و از سوی دیگر آن را در مسأله رقابت میان نفت آمریکا با نفت خلیج فارس تحلیل کرد. علاوه بر اینکه با تقویت متحدان نفتی آمریکا در خلیج فارس، استراتژی آمریکا را در رقابت با بلوک شرق تأمین می کرد. 

 باید گفت در شوک اول نفتی، نه اینکه تحریم نفتی اسرائیل از سوی اعراب موثر نبوده است ولی چراغ سبز آمریکایی وجود داشته است. در غیر این صورت کشورهایی نظیر عربستان سعودی وارد بحث تحریم نمی شدند. چون شما وقتی تصمیم به افزایش قیمت نفت می گیرید، بالاخره باید از طریق عرضه و تقاضا این کار را انجام دهید.

به جز گزارش وزارت خارجه آمریکا و گزارش کمیته لینکلن دلیل مستند دیگری در این باره وجود دارد؟

چندماه بعد از وقوع شوک اول نفتی، کنفرانسی در واشنگتن تشکیل می شود که به همین مناسبت، آمریکایی ها از کشورهای اروپایی و ژاپن برای حضور در این کنفرانس دعوت می کنند. حدود 18 کشور صنعتی در این کنفرانس شرکت می کنند و کسینجر و وزیر خزانه داری آمریکا در آن کنفرانس سخنرانی می کند و اسناد این کنفرانس موجود است. یعنی آنقدر این کنفرانس مهم بود که حدود بیست سال بعد، آمریکایی ها مجموعه سخنرانی های این کنفرانس را به زبان های مختلف ترجمه می کردند.

من دانشجوی دانشکده اقتصاد بودم که آقای دکتر خلیلی عراقی در آن مقطع، از سفری که از آمریکا می آمد، از آنجا که می دانست من در صنعت نفت حضور دارم؛ گزارش انگلیسی فارسی این کنفرانس را برای من آورد و گفت متن این کنفرانس را به همه زبان ها توزیع می کردند. آژانس بین المللی انرژی، از دل این کنفرانس به وجود آمده است. وقتی نطق کسینجر را در آن کنفرانس می خوانید؛ می گوید: ما آمریکایی ها اعتراف می کنیم که یکی از مُصرفانه ترین کشورها در مصرف انرژی هستیم و حالا که قیمت ها بالا رفته است باید خود را کنترل کنیم.

یک نکته کلیدی در این کنفرانس وجود دارد و آن این است که اگر آمریکایی ها از افزایش قیمت نفت ناخشنود بودند، علی القاعده بحث محوری آن کنفرانس باید راه های چگونگی بازگشت به قیمت های سابق را بررسی می کرد؛ زیرا این کشورها قدرت های جهانی بودند و نفوذ استعماری و اقتصادی داشتند، اگر این اتفاق به ضرر آنها بود باید در راستای منافع خود قدم بر می داشتند. اما کاملا برعکس است، یعنی فرض سخنرانان امریکائی در آن کنفرانس، این است که چگونه اقتصادهای خود را با چنین وضعی تطبیق دهند.

راهی برای کاهش قیمت ها از سوی این قدرت ها برای کاهش قیمت وجود داشت؟

قطعا داشتند. برای اینکه اصلاً اتفاق خاصی نیفتاده بود، عربستان سعودی و عراق و... تولید خود را کم کرده بودند، عربستان و عراق در آن زمان دست هفت خواهران نفتی بود. می شد به آنها برای افزایش تولید فشار آورد یا مصارف را کنترل کنند تا بالانس ایجاد شود و شوک برطرف گردد.

پس کاهش تولید نفت اساسا آنچنان جدی نبوده است؟

بله، همینطور است. این دوره بسیار کوتاه بوده و بعد هم بر سر کاهش تولید اجماعی وجود نداشت. تنها کشوری که تولید خود را کم کرد عراق بود و بر سر همین مساله نیز با بقیه کشورها دعوا کرد. ضمن اینکه این دوره بسیار کوتاه بوده است و کل این بحث ها به مدت دو سه ماه اتفاق افتاده است.

جالب اینکه، برای شاه محرز بوده که این سطح قیمت ها ادامه پیدا می کند. برنامه پنجم قبل از شوک نفتی و به منظور تداوم برنامه های سوم و چهارم در رژیم گذشته و برمبنای نفت دو دلاری تدوین شده بود. ماه های اول اجرای برنامه بود که شاه در رامسر کنفرانسی برگزار کرد و مدیران سازمان برنامه را جمع کرد و گفت: حالا دیگر اوضاع عوض شده است و بروید در برنامه پنجم تجدید نظر کنید و حالا دیگر می توانیم یک شبه ره صدساله برویم. گویا خود شاه هم می دانست که این قیمت ها، قرار نیست پایین آید و سطح قیمت ها تغییر کرده است وگرنه دست به تغییر برنامه پنجم نمی زد.

گفتید که کسینجر در  یک کنفرانس همزمان استراتژی ای را درباره کاهش مصرف طرح می کند.

در همان کنفرانس کسینجر می گوید: حالا که قیمت ها بالا رفته است ما برای کنترل مصرف که پرمصرف ترین مردم هستیم فکرهایی داریم و حاضریم آن را با بقیه تبادل کنیم و مصرف را کنترل کنیم.

 کلید بحث صرفه جویی و بالابردن راندمان و کارائی انرژی، چه در خودرو، ساختمان و همه چیز که روز به روز در غرب دنبال شده است، از آنجا زده شده است. دائم به دنبال این بودند که تکنولوژی ها در راستای ارتقای این برنامه ها باشد. 

اما در همین کنفرانس وزیر خزانه داری آمریکا می گوید که حالا که قیمت نفت بالا رفته است، این کشورهای عضو اوپک حالا چندبرابر پول گیرشان می آید، از آنجا که این کشورها ظرفیت جذب این پول را  ندارند و دارای اقتصادهای ضعیفی هستند، این دلارها  که در جیب آنها می رود شریان اقتصاد جهانی است و ما باید آن را به گردش درآوریم.

در عمل هم چنین اتفاقی رخ داد.

یک کتابی به نام خاطرات یک تبهکار اقتصادی با دو ترجمه در ایران وجود دارد که نویسنده آن می گوید: من در همان دوره، ماموریتم این بود که به کشورهای نفتی نظیر عربستان بروم و پروژه تعریف کنم و آنها را سوق دهم به اینکه این پروژه ها را به پیمانکاران آمریکایی بدهند. تا دلارهایی که از طرف آمریکایی ها وارد جیب این ها می شود مجددا به جیب خود آمریکایی ها بازگردد. با این کار هم دلار را یک مقدار جمع کنیم و هم آن را به اقتصاد آمریکا برگردانیم و هم تقاضا برای کالاها و خدمات امریکائی ایجاد می کردیم .

به جز این کتاب گزارش مستندی در این باره وجود دارد؟

همین وزیر خزانه داری آمریکا، سال بعدش گزارشی که برای تقدیم بودجه سال 1975 به مجلس می دهد، ابراز خشنودی می کند و دلار به دلار آدرس می دهد که ما در بازگرداندن دلارها به آمریکا تا چه مقدار موفق بودیم. وی می گوید: کشورهای اوپک نسبت به پیش از گرانی قیمت نفت، چند میلیون دلار درآمد بیشتری کسب کردند که از این مقدار چند میلیون دلارش را از ما کالا و خدمات خریدند، چند میلیون دلارش را با پیمانکاران ما قرارداد بستند، چند میلیون دلارش را از ما اسلحه خریدند و چند میلیون دلارش را سرمایه گذاری کردند و نگرانی ما را به طور کامل برطرف کردند.این مجموعه اتفاقاتی است که رخ می دهد.

در یک جمع بندی بالارفتن قیمت نفت و  این اتفاقات چه منافعی برای آمریکا داشت؟ 

منافع همه جانبه ای از لحاظ تقویت دلار، تقویت تولید داخلی، هم از نظر کنترل مصرف برای آمریکایی ها داشت.

اما امروز برخی می گویند شاه به سراغ افزایش قیمت نفت رفت و آمریکایی ها این را نمی خواستند. اشتباه است.  شاه دچار دو توهم بود، یکی اینکه قیمت نفت را او بالا برده است و دوم اینکه، وقتی او قرارداد مشارکت در تولید نفت را در سال 1953 تبدیل به قراردادی خدماتی کرده است، شرکت‌های موسوم به هفت خواهران نفتی او را برای  این موضوع زمین زدند. این مسائل توهمی بیش نبود زیرا اگر شواهد را نگاه کنیم، بطور روشن نشان می دهد که افزایش قیمت جهانی نفت، خواسته آمریکایی ها بوده است و آنها بهره برداری های خود را از این ماجرا کرده اند.

شما مستندی دارید که نشان دهنده آن باشد؛ آمریکایی ها در نوع مواجهه شان با شاه، از قیمت بالا استقبال کرده باشند.

دو سه سال قبل، کتابی منتشر شد به نام پادشاهان نفت که به فارسی هم ترجمه شده است. این کتاب، بر اساس جدیدترین اسناد منتشر شده است زیرا در آنجا، بعد از 40 سال اسناد آزاد می شوند و مکانیزمی که وجود دارد، اینگونه نیست که این اسناد را یک طرفه یا هرطور که خودشان بخواهند منتشر کنند. بلکه این گونه است که اگر محققی تقاضای دسترسی به این اسناد را کند نمی توانند جلویش را بگیرند.

نویسنده این کتاب اسناد را بررسی کرده و بر اساس آن اسناد، می نویسد: نیکسون به شاه ایران گفته بود که برو درباره اینکه قیمت نفت باید بالا رود، هرچه دلت می خواهد بگو، ولی از من نشنیده بگیر. چنانکه که توضیح دادم کاملا روشن است که بعد از بالاتر رفتن قیمت ها آمریکایی ها هیچ تلاشی برای برگرداندن قیمت ها به قبل از آن گرانی ها نمی کنند و به طور کلی حداقل به دلیل بالابودن هزینه تولید نفت در آمریکا سیاست های انرژی آمریکا از قیمت های خیلی پایین نفت استقبال نمی کند.

شاه در سال 1960 که اوپک تشکیل شد، علاقه ای به حضور در آن  نداشت و در آن دوران حتی خیلی ها می گفتند که آمریکایی ها شاه را تشویق کردند تا به عضویت اوپک درآید و نقش یک نفوذی  را در آن مجموعه ایفا کند. در 10 سال نخست تشکیل اوپک نیز شاه هیچ حرفی از بالابردن قیمت نفت نزد.

در  تحریم نفتی اسرائیل که در برخی از تحلیل ها عامل بالابردن قیمت توضیح داده می شود...

در موضوع تحریم نفتی اسرائیل از سوی کشورهای عربی شاه به صراحت با آن مخالفت می کند می گوید: من تولیدم را بالا می برم تا این تحریم را خنثی کنم و مقداری هم تولید ایران در آن مقطع افزایش پیدا کرده است. باید پرسید چگونه می شود او یک باره افزایش قیمت نفت و ارزش بالای آن سخن می گوید؟ بدین خاطر که از آمریکایی ها چراغ سبز دریافت می کند.

البته خود شاه نیز بدش نمی آمد که قیمت نفت بالا رود، برای اینکه از این افزایش، درآمدهای بیشتری بدست می آورد و می توانست کارهایی را که دنبال می کرد بهتر انجام دهد. اما بدون شک چراغ سبزی برای این قضیه وجود داشته است. یعنی به هر حال این طور نبوده که خصوصا امریکا و انگلیس از این مساله ناراضی بوده باشند که سال ها بعد شاه را به خاطر این سرنگون کرده باشند.

اما چرا وقتی شاه می خواهد قراداد مشارکتی را به قرداد خدماتی تبدیل کند؛ آمریکایی ها قاطعانه مقاومت نمی کنند؟

زمانی که قیمت جهانی نفت بالا رفته است و آمریکایی ها همه را در آن کنفرانس صدا کردند و می گویند حالا که این اتفاق افتاده، باید خود را با شرایط جدید تطبیق دهیم و باید انرژی را تحت کنترل دربیاوریم.

یکی از کلیدهای سیاست جدید آمریکا کنفرانس برگزار شده، افزایش راندمان انرژی بود. اما این همه مسأله نبود. مسأله دوم تولید نفت از سایر مناطق غیر از اوپک و خلیج فارس بود. آنها گفتند که ما وابستگی بسیار زیادی به نفت خلیج فارس پیدا کردیم، این درحالیست که در سایر نقاط دنیا نیز نفت وجود دارد.

 سوال اینجاست؛ چرا در آن زمان از سایر نقاط نفت تولید نمی شد؟ در حالی که در دریای شمال از سال 1965 نفت کشف شد، پاسخ این است، برای اینکه هزینه تولید هر بشکه نفت چند برابر درآمد حاصل از فروش آن بوده است و صرفه اقتصادی نداشته است. اما در آن مقطع که قیمت نفت افزایش پیدا کرد، تولید نفت در آن نقاط دنیا صرفه اقتصادی پیدا کرد.

 محور دیگر سیاست جدید آمریکا، تولید سایر انرژی ها در کنار نفت بود که وابستگی را به نفت کاهش می داد. برای نمونه، انرژی خورشیدی در گذشته با توجه به قیمت دو دلاری نفت، نمی توانست با آن رقابت کند، زیرا استفاده از نفت در برابر آن به صرفه تر بود. درباره سیاست دوم، گرایش آمریکایی ها این بود که شرکت های نفتی این کشور، روی سایر نقاط دنیا سرمایه گذاری کنند ولذا در آن مقطع، دیگر حساسیتی وجود نداشت که کشورهای حوزه خلیج فارس بخواهند آن شرکت ها را بیرون کنند.

درست در این مقطع بود که شاه هم شعار افزایش قیمت نفت سر می داد هم روی قراردادهای نفتی خود با شرکت های غربی، با سخت گیری بیشتری عمل کرد و از قراردادهای مشارکتی به قراردادهای خدماتی روی آورد. از همین رو، در سالهای بعد این توهم را پیدا کرد که به دلیل انجام این کار، از سوی 7خواهران نفتی چوب خورده است.

شاید هفت خواهران نفتی ناراحت بودند، اما به طور حتم سیاست آمریکا این بود که هفت خواهران، بساطشان را از کشورهای حوزه خلیج فارس جمع کنند و بروند در دریای شمال، آمریکا یا کانادا و سایر مناطق غیراوپک سرمایه گذاری کنند.

و این اتفاق در همان مقطع هم افتاد.

بله دقیقا این اتفاق افتاد. یعنی آن پدیده ای که امروز به عنوان کشورهای غیر اوپک خوانده می شوند، از سال 1975 به بعد اتفاق افتاده و حاصل همین سیاست است. بدین معنا که بسیاری از کشورها نفت کشف کرده بودند اما استخراج نمی کردند. مالزی، نروژ، انگلستان و کانادا در زمره کشورهایی بودند که از سال 1975 به بعد شروع به استخراج نفت کردند و تولیدکننده نفت شدند و نفت را از انحصار اوپک خارج کردند.

غلامحسین حسن تاش

توضیح بیشتری درباره تفاوت میان قراردادهای مشارکتی و خدماتی در حوزه نفتی ارائه می دهید؟

قبل از ملی شدن صنعت نفت، ما قرارداد امتیازی با بی پی یا همان شرکت نفت انگلیسی داشتیم که به موجب آن، امتیاز استخراج، اکتشاف و هرکاری که طرف مقابل لازم می دانست را به آن شرکت در منطقه زاگرس داده بودیم و در ازای آن، 16 درصد از سود خالص فروش نفت به همراه بهره مالکانه، نصیب ایران می شد.

دکتر مصدق این قرارداد را ملغی کرد و صنعت نفت را ملی اعلام کرد. اما بعد از کودتا و فروپاشی دولت ملی وی، قرارداد قبلی احیا نشد بلکه یک کنسرسیوم نفتی جدید متشکل از شرکت های آمریکایی و انگلیسی تشکیل شد و با ایران قرارداد مشارکت در تولید امضا کرد. در واقع آمریکایی ها سهم خود را از کودتا علیه دولت مصدق گرفتند و یک باره در نفت ایران  40 درصد سهم پیدا کردند، زیرا 40 درصد سهام این کنسرسیوم جدید، برای شرکت های آمریکایی بود. 40 درصد دیگر آن نیز برای شرکت بی پی بریتانیا و باقی سهام هم برای سایر شرکت ها بود.

این کنسرسیوم دیگر قرارداد امتیازی با ایران امضاء نکرد و این قرارداد تبدیل به قراردادی مشارکتی شد. قرارداد مشارکتی به قرارداد پنجاه پنجاه معروف است. در حالی که قرارداد قبلی 60 ساله بود این قرارداد 25 یا 30 ساله بود و به این شکل بود که شرکت نفت را استخراج می کند و از هر بشکه نفت استخراجی، 50 درصد نفت برای ایران و 50 درصد دیگرش برای شرکت بود، یعنی از هر دو بشکه نفت، یک بشکه متعلق به شرکت می شد.

در همین حال، کلیه عملیات ساخت، تولید و بهره برداری بر مبنای این قرارداد بر عهده کنسرسیوم جدید بود. اما قرارداد خدماتی دارای شرایط متفاوتی است، به این معنا که همه چیز برای شماست و شرکت نفتی تنها خدمات و سرویسی را به شما ارائه می دهد و در ازای آن خدمات، درآمد کسب می کند. در قرارداد مشارکتی، تمام یا بخشی از نفت استخراجی را آن شرکت نفتی می فروخت، اما در قرارداد خدماتی، تمام این روند توسط ایران صورت می گرفت و اراده و قدرت دخالت ایران در این قرارداد بسیار بیشتر است.

شاه فکر می کرد که تغییر قرارداد مشارکتی به خدماتی از سوی او، عدم امتیازی برای شرکت های غربی بوده است. البته این تغییر هم در مقایسه با پدیده ملی شدن صنعت نفت، گام بزرگی محسوب می شود و منجر به دخالت بیشتر ایرانیان در نفت شده است و گام بزرگی بوده، منتها به دلیل بدبینی که نسبت به رژیم گذشته است ما خیلی این مساله را مهم نمی بینیم.

اما علت اینکه آمریکایی ها و انگلیسی ها برای جلوگیری از این اقدام شاه بسیج نشدند، به این دلیل بود که این موضوع اصلا برایشان مهم نبوده است. وگرنه اگر می خواستند به راحتی می توانستند مانع این کار شوند. آنها معتقد بودند که شاه باید این کار را انجام دهد تا شرکت هایی که در این منطقه حضور دارند دیگر صرفه ای برایشان نداشته نباشد و در مناطق دیگری سرمایه گذاری کنند.بنابراین سیاست حاکم بر آمریکا و انگلیس این بوده است.

متاسفانه امروزه، از آنجا که از برخی جنبه ها جمهوری اسلامی از حیث کارآمدی کارنامه خوبی از خود ارائه نداده است، بعضی ها گمان می کنند، حتما رژیم شاه خوب بوده است. این تحلیلی عوامانه و سطحی است، زیرا ناکارآمدی یک سیستم دلیلی برای خوب بودن سیستم قبلی نیست.

متاسفانه این افراد، قسمتی از سخنرانی شاه را درمی آورند و نتیجه می گیرند که شاه، آدم خوبی بود و غربی ها به این دلیل که شاه قیمت نفت را بالا برد، یا قرارداد مشارکتی را به خدماتی تبدیل کرد او را زمین زدند. درصورتی که این تحلیل ها واقعیت ندارد و باید بررسی های دقیق تری صورت گیرد، چرا که شواهد زیادی هست که عکس این موضوع را نشان می دهد و سیاست های آمریکایی ها را در ان مقطع به تصویر می کشد.


در اینجا بررسی تأثیر شوک نفتی بر نابسامانی ها اقتصاد کلان ، تورم و رکود پس از 1352 وتأثیر این نابسامانی ها در فروپاشی رژیم شاه اهمیت دارد. 

بله، این موضوع ما را وارد بحث متفاوتی می کند. برای اینکه، وقتی شوک اول نفتی اتفاق افتاد. رژیم گذشته با افزایش نجومی درآمدهای خود مواجه شد. زیرا نفتی که سی سال زیر دو دلار قیمت داشت، یک دفعه 10 دلار می شود و مسلم است که درآمدهای رژیم به شدت افزایش پیدا می کند.

 به این دلیل که برنامه های اول و دوم عمرانی در رژیم شاه کاربردی نبودند و به ملی شدن صنعت نفت برخورد کردند و اجرایی نشدند. اما برنامه های سوم و چهارم عمرانی رژیم گذشته، به دلیل اینکه رژیم مسلط و اوضاع سیاسی کشور جمع و جور شده بود، از جهت تحقق شاخص هایش بسیار موفق بودند. یعنی اگر مثلا قرار بوده در بخش صنعت، کشور با رشد 10درصدی مواجه شود. ده ونیم درصد رشد اتفاق می افتد.این البته این لزوما بدان معنا نیست که این ها برنامه هایی بودند که کشور را در مسیر توسعه قرار می دادند،از نظر  اهداف توسعه ای دارای نواقصی بودند اما اهداف تعیین شده در آن به خوبی پیاده شدند.

رشد لزوماً ممکن است به توسعه منجر نشود. خیلی ها قبلاً توسعه و رشد را یکی می دانستند اما الان تفکیک قائل می شوند. زیرا مسیر رشد ممکن است مسیری یاری بخش برای توسعه باشد و ممکن است مسیری مغایر با توسعه باشد که بطور قطع، تداوم پیدا نخواهد کرد.  اما آنچه که مسلم است برنامه های سوم و چهارم رژیم شاه در بحث تحقق اهدافش موفق بوده است. تنها بخشی که شاخص هایش در این دو برنامه محقق نشد، بخش کشاورزی بود که این موضوع خود بحث مفصلی را می طلبد. در این زمینه هم دیدگاه های بدبینانه ای وجود دارد که بر مبنای آن گفته می شود که می خواستند بخش کشاورزی را تخریب کنند. هم دیدگاه های خوش بینانه ای هست که می گوید: نمی خواستند تخریب کنند اما اشتباهاتی در بحث اصلاحات ارضی کردند.

چنانکه گفتم برنامه پنجم قبل از شوک نفتی و در جهت تداوم برنامه های سوم و چهارم در رژیم گذشته و برمبنای نفت دو دلاری تدوین شده بود اما با افزایش قیمت نفت شاه در کنفرانس رامسر با این تصور که می تواند یک شبه ره صدساله را برود در ماه های اول اجرای برنامه از مدیران سازمان برنامه می خواهد که در برنامه پنجم تجدید نظر کنند.

در کنفرانس رامسر، بعضی ها مخالف بودند، سازمان برنامه ای ها به چند دلیل مخالف تغییر برنامه بودند و استدلال آنها هم این بود که اقتصاد ایران ظرفیت جذب ندارد و پولهای بی حساب و کتاب، اقتصاد را تخریب می کند. آنها می گفتند باید این برنامه را با همان روند گذشته ادامه داد، زیرا معلوم نیست که این روند قیمت ها تداوم داشته باشد.

بالاخره ممکن است انرژی های دیگر بیایند و قیمت نفت دوباره سقوط کند. ما این درآمدها را برای آن روزهایی که قیمت نفت دوباره کاهش می یابد، ذخیره کنیم که باز در آن زمان نیز بتوانیم روند رشد خود را ادامه دهیم.

شاه در آن کنفرانس بر تغییر برنامه اصرار می ورزد و حتی می گوید: هر کس که با این ایده هماهنگی ندارد، استعفا دهد و هستند کسانی که استعفای خود را نوشتند.

اما شاه پافشاری کرد و سازمان برنامه، در برنامه تجدیدنظر کرد. وارد کردن پول نفت به اقتصاد، چاپ پول، دامن زدن به واردات انبوه کالاهای مصرفی، از آن تاریخ به بعد، کشور ما را وارد فاز رکود تورمی کرد که هنوزم گریبان ایران را رها نکرده است. در اوایل انقلاب، صف عظیمی از کشتی ها در بنادر ما وجود داشت که به مدت سه الی چهار ماه در نوبت تخلیه مانده بودند و معلوم نیست که چه میزان از اقلام مصرفی آنها خراب شد. برای نمونه بار کشتی حامل تخم مرغ خراب شد و ما باید هم هزینه سنگین توقف چندین ماهه کشتی ها را می دادیم هم باید خسارت چنین کشتی هایی را که بارشان خراب می شد را می دادیم تا آنها بروند و آن بار خراب را وسط اقیانوس تخلیه کنند و محیط کشتی را بشویند.

این موضوع باعث شد تا امام(ره) دستور دهند که کامیون داران و تریلی داران هجوم برند و بارها را تخلیه کنند، کارکرد این دستور به دلیل کاریزمایی بود که حضرت امام داشت. این مساله معضل بزرگی برای کشور شده بود و تحولات انقلاب باعث وقفه افتادن در تخلیه این کشتی ها شده بود. حجم عظیمی از کالاها و خدماتی که سفارش داده شده بود با کمبود امکانات و جاده هایی مواجه بود که بتواند آنها را به محل پروژه برساند.

 وقتی به بازار تجریش می رفتم، سردر بسیاری از مغازه ها پارچه خورده بود که به دلیل تخلف  از قیمت این مغازه تعطیل است. وقتی یک هیجان عمومی ایجاد شد و قیمت ها بالا رفت، هویدا استراتژی حمایت از مصرف کننده را برای جلوگیری از تورم ایجاد کرد و پیرو آن مغازه ها را بستند و تعاونی شهر و روستا را به منظور توزیع کالا و رساندن آن به دست مردم ایجاد کردند. این ها شواهد بروز رکود و تورم در اوج قیمت های نفت است.

قطعاً وضعیت رکود تورمی در سقوط رژیم شاه بسیار موثر بود. دلایل انقلاب بسیار متنوع است ولی نارضایتی اقتصادی، در شرایطی که قیمت نفت چند برابر شده است و انتظارات بسیار بالا رفته است، شدیدتر است و یکی از دلایل موثر انقلاب بود. توقع ها چنین بود که با این درآمدها وضع بهتر شود، اما بدتر شد. به دلیل اینکه پول ها را به مسیری بردند که نه تنها تولید کشور توسعه پیدا کرد که با رکود مواجه شد.

چاپ پول و وارد کردن درآمدها به اقتصاد کشور بدون افزایش ظرفیت های تولیدی  همان اتفاقی است که در زمان آقای احمدی نژاد هم افتاد؟

دقیقاً، به این پدیده نفرین منابع می گویند. عین این اتفاق در زمان احمدی نژاد افتاد و ما پیش بینی کرده بودیم و در این زمینه مقاله ای نوشتم و موجود است. بیماری هایی که از نبود زیرساخت حاصل می شود، محدود به این نمی شود. زیرا یکی دیگرش آن است که هر مقدار که این درآمدها(ناشی از فروش نفت) بالاتر می روند، فساد هم بیشتر و دولت ها بزرگتر و ناکارآمدتر می شوند. زیرا دولت ها، پول دستشان می آید و می روند در بخش های تصدی گری سرمایه گذاری می کنند، کارخانه ها و تاسیسات ایجاد می کنند.

با این تصدی گری، مغزشان کوچک و قدرت حکمرانی شان کمتر می شود. زیرا انرژی شان مصروف تصدی گری می شود. رابطه میان دولت و ملت بدتر می شود. زیرا دولت به یک منابعی دست پیدا می کند که ربطی به مردم ندارد و حاصل فعالیت اقتصادی آنها نیست و بنابراین نسبت به معیشت مردم بی تفاوت می شود و از مالیات زندگی نمی کند و نمی فهمد اگر مردم وضع شان بد باشد نمی توانند مالیات دهند.

در صورتی که از طرف دیگر، همچنان که کارآمدی دولت کمتر می شود، انتظارات مردم افزایش پیدا می کند و به قول مرحوم دکتر عظیمی، فاصله بین انتظارات و میزان تحقق آنها، فاصله بحران است. یعنی شما احساس می کنید که بحران در جامعه تشدید می شود.

همه این ها به این خاطر است که پول بادآورده نفت را بیشتر از ظرفیت جذب، وارد اقتصاد می شود.

بله، خود اینکه شما بتوانید تصمیمات درست بگیرید یک نوع ایجاد زیرساخت است. ایا نظام تدبیر شما می تواند تصمیمات درستی درباره این همه منابع بگیرد؟

شاه در آبان سال 55 در پاسخ به سوال خبرنگار کیهان که از او می پرسد: اگر قیمت نفت دوباره بالا رود شما چه کاری می کنید، می گوید: این بار دیگر پول های خود را آتش نمی زنیم.

دقیقاً همین طور است. اما گناه ما در دوره آقای احمدی نژاد، سنگین تر از گناه شاه در سال 1353 است. چرا؟ برای اینکه در آن تجربه، هنوز پدیده نبود زیرساخت و آفاتش انقدر مطرح و روشن نشده بود. یعنی بعد از شوک اول نفتی بود که این اتفاق در کشورهای مختلف تجربه شد  و کشورها به این نتیجه رسیدند که اگر مراقب درآمدهای بادآورده نباشید، بیشتر از آنکه نعمت باشد، نقمت می شود.

کسانی بودند که در همان زمان پیش بینی کردند و هشدار دادند، اما این ادبیات نفرین منابع آن چنان رایج و مطرح نبود. تجربه رژیم شاه و کشورهایی نظیر عربستان باعث گسترش این ادبیاتشد.

دولت موقت  سطح تولید نفت را عمداً کاهش دادند؟

بله، دولت موقت عمداً تولید نفت را کاهش دادند. خیلی جالب است مرحوم عزت الله سحابی در این قضیه بسیار موثر بود. اعتقاد وی این بود که ما اصلاً نباید در این سطح تولید کنیم. اعتقاد من در مقطعی این بود که نفت نعمت خدادادی است و باید آن را استخراج و درست استفاده کرد، اما مرحوم سحابی مفهوم نهادگرایی را بسیار خوب فهمیده بود. او دانسته بود که استفاده درست از درآمد نفتی، در ساختار توسعه نیافته اتفاق نمی افتد. بنابراین اصلاً بهتر است که آن را بیش از حد از زمین درنیاوریم.

بعدها من مطالبی از ایشان خواندم و متوجه شدم که وی این موضوع را خیلی خوب فهمیده بود. در ساختار توسعه نیافته، عملاً استفاده ای درست از این نعمت خدادادی نمی شود. بنابراین ایشان خیلی مصمم بود که رژیم شاه بیخود سقف تولید را به پنچ و نیم میلیون بشکه رسانده است. اصلاً نیازی به این مقدار نیست و ما باید در حد نیازمان استخراج کنیم. من امروز معتقدم که او خیلی خوب فهمیده بود.


لینک مطلب در سایت جماران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۴
سید غلامحسین حسن‌تاش
یگانگی IPC با شکست تحریم ها/ 2

فریب تحریمی برای اجرای IPC

تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۰۸

 


سید غلامحسین حسنتاش/ شاید درک این مساله که  آیا انعقاد قراردادهای جدید نفتی می تواند سد و مانعی  برای بازگشت احتمالی تحریم ها باشد برای کارشناسان  حوزه نفت و انرژی و حتی عالم دیپلماسی دشوار باشد؛ آیا می توان پذیرفت که اگر شرکت های نفتی به ایران بیایند و حتی قراردادهای جذاب تر از IPC منعقد کنند خواهند توانست در مقابل تحریم های احتمالی آینده  صف آرایی کنند و در این رهگذر٬ منافع ایران را تضمین کنند؟

بررسی بعضی شواهد تاریخی به یافتن پاسخ برای این سوال کمک خواهد کرد. بارها در مقالات مختلف نسبت به این موضوع توضیحاتی را ارائه کرده ام که لازم است دقیق تر و جزئی تر نسبت به این موضوع اشاره ای داشته باشم.

قرارداد میدان سیری A و E یکی از قراردادهای پرحاشیه صنعت نفت بود که بعد از پایان جنگ و در دوران بازسازی منعقد شد. به نظر من اولین حاشیه این قرارداد این سوال بود که اگر قرار است پس از سال ها و با پایان جنگ به توسعه بالادستی نفت بپردازیم چرا و چگونه توسعه میادین سیری A و E در اولویت قرار گرفت. به  هر حال در دهه 60 شمسی مناقصه ای برای این دو میدان برگزار شده بود که دو شرکت ژاپنی در صدر لیست  پیشنهاد دهندگان بودند و شرکت توتال فرانسه و کونوکوی آمریکا در رده های بعدی قرار گرفته داشتند.

با توجه به تاکید و اصرار  وزیر وقت نفت برای پیگیری این موضوع قرار شد مناقصه دیگری برگزار نشود و با شرکت  های صدر لیست مناقصه قبلی مذاکره شود. با شروع مذاکرات،دو شرکت ژاپنی با این دلیل که آمریکایی ها فشار می آورند و نمی توانند به توسعه این میادین بپردازند کناره گرفتند پس از مشخص شدن تکلیف دو شرکت ژاپنی مذاکرات با سومین شرکت لیست یعنی توتال آغاز شد اما با نظر مقام بالای نفت به عنوان این که توتال بدنبال کار جدی نیست، توتال هم کنار گذاشته شد و مذاکره با شرکت کونوکو آٰغاز شد و این شرکت آمریکایی برنامه خود را برای توسعه سیری A و E آغاز کرد و  برنامه توسعه اولیه خود و چارچوب قراردادی که بعدها بیع متقابل نام گرفت را ارائه کرد. کار به مرحله ای رسید که مدیرعامل وقت شرکت "کونکو" با هواپیمای شخصی وارد تهران شد و قرارداد توسعه میادین مذکور  را امضا کرد.

پس از امضای این قرارداد٬ کلینتون رئیس جمهور وقت امریکا  اعلام کرد کشورش موافق حضور این شرکت در ایران نیست لذا شرکت کونکو عذرخواهی کرده و قرارداد را کم لم یکن تلقی کردند. این مساله قابل تامل و بررسی است و من معتقدم امریکائی ها یا شرکت کونوکو ایران را بازی دادند. آیا دولت امریکا نمی دانست که کونکو در حال مذاکره با ایران است؟ چرا زودتر جلوی کونکو را نگرفتند و بعد از امضاء قرارداد از خواب بیدار شدند اما به هر حال پس از کونکو شرکت توتال برای توسعه این میادین برگزیده شد که آن هم داستان های خود را دارد.

این ماجرا سوالی را برای بسیاری از کارشناسان ایجاد کرد که چطور شد ژاپنی ها رسما اعلام کردند به دلیل فشارهای آمریکا به ایران نمی آیند ولی شرکت آمریکایی کار را تا مرحله قرارداد پیش برد؟ همانطور که اشاره شد آمریکایی ها بطور دقیق در جریان قرارداد بودند ولی در لحظه آخر از حضور کونوکو ممانعت کردند. پاسخ به این پرسش تحلیل های متفاوتی را به همراه دارد ولی قطعا نمی توان از نقش بازی های سیاسی در سرمایه گذاری های نفتی غافل شد و با خوش خیالی سیاست را دنباله رو اقتصاد دانست.

نیازی به تکرار این واقعیت نیست که شرکت های بزرگ نفتی به کلوپ های سیاسی متصل هستند و چهره های سرشناس سیاسی در پس پرده از فعالیت این شرکت ها سود می برند و با شاقول سیاست های کلان٬ نقشه راه شرکت های نفتی را ترسیم می کنند. ماجرای قرارداد سیری A و E ماجرای عجیبی دارد که  یک روز باید بسیار دقیق بررسی شود.

اما ماجرای جالب دیگر این است که : در سال 2000 میلادی که من رئیس موسسه مطالعات بین المللی انرژی بودم همایشی را با همکاری یک موسسه انگلیسی در لندن برگزار کردیم. در آن روزها٬ بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا بود و شرکت های نفتی نزدیک به جمهوری خواهان به دلیل وضع تحریم ها علیه ایران از وی انتقاد می کردند. دقیقا به یاد دارم  یکی از مدیران شرکت های آمریکایی ( به احتمال زیاد از کونکو)  در آغاز سخنرانی خود٬ صفحه نخست پاورپوینت  خود را به دو عکس از کاخ سفید و کنگره آمریکا اختصاص داده بود.

وی در توضیح این تصویر گفت: «عده ای نادان در این دو ساختمان حضور دارند که موجب دوری ما از ایران و نزدیکی شرکت های اروپایی به نفت این کشور شده اند و تحریم هائی را اعمال می کنند که فایده ای ندارد و فقط نفعش را شرکت های اروپائی می برند» او و سایر مدیران شرکت های نفتی آمریکایی تحریم های این کشور علیه ایران را به ضرر خود می دانستند لذا انجمن بزرگی در امریکا  برای مقابله با ممنوعیت ورود شرکت های امریکائی به ایران  تشکیل شده بود که متحدا به دولت ایالات متحده فشار بیاورند.

این انجمن متشکل از حدود  400 شرکت  کوچک و بزرگ آمریکایی بود که از افراد سرشناس عضو در آن باید به کاندولیزا رایس و دیک چنی اشاره کرد. رایس آن زمان عضو هیئت مدیره  شرکت شورون و چنی رئیس هیئت مدیره شرکت هالیبرتون بود که اتفاقا  هالیبرتون رهبری این گروه فشار را بر عهده داشت. حضور این  دو چهره سرشناس نشان می لذ که فشارها بر دولت  آمریکا بسیار شدید بود.

با این وجود آنها چاره ای جز تبعیت از قوانین نداشتند. گرچه آنها نسبت به این موضوع معترض بودند و در قالب انجمن خود بارها و بارها به دمکرات ها اعتراض می کردند اما در نهایت این سیاست بود که به 400 شرکت و چهره  نفتی آمریکایی تکلیف میکرد چه کنند.

حال شما فرض کنید وقتی شرکت های آمریکایی نمی توانند رضایت دولت خود را برای رفع تحریم های یکجانبه جلب کنند چگونه می توانند مانع بازگشت احتمالی تحریم های شورای امنیت  سازمان ملل شوند؟ جالب تر این که با پایان گرفتن عمر دولت کلینتون جورج بوش (دوم) رئیس جمهور شد و دیک چنی معاون رئیس جمهور و کندلیزا رایس وزیر خارجه شد  یعنی اعضاء گروه فشار نفتی مسئولیت عالی دولتی پیدا کردند، شاید ابتدا تصور می شد که با مسئولیت پیدا کردن این دو حال روند همکاری شرکت های امریکائی با ایران سهل خواهد شد اما دقیقا بر عکس شد و تحریم ها و برخورد دولت امریکا با ایران بدتر شد و اتفاقا همان دو نفر بدترین موضع را نسبت به ایران داشتند.

آیا این ماجراها نشان نمی دهد که اراده سیاسی دولت ها در غرب مقدم بر منافع اقتصادی ذینفعان این کشورها است؟
 
کد مطلب: 14776
 
علی آقا
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۶-۲۴ ۱۱:۲۶:۴۲
بله نشان میدهد. حالا چکار کنیم ، راه حل شما چیست؟؟؟؟
چرا تمام منتقدانی که در عصر نفت انتقاد می کنند، فقط انتقاد می کنند؟!‌ چرا هیچ کدام راه حلی ندارند؟! 
واقعا اینقدر درک این مطلب سخت است که وقتی راه حل بهتری نداری باید سکوت کنی؟! 
در ضمن، برگشتن یا برنگشتن تحریم ها به خود ما بستگی دارد نه به شرکتهای خارجی یا حتی دولتهایشان.
 
سید غلامحسین حسنتاش
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۶-۲۴ ۱۵:۴۲:۵۲
سلام
دوست عزیز اولا زحمت بکشید به وبلاگ بنده مراجعه بفرمایید و خواهید دید که در چندین مصاحبه و مطلبی که راجع به بیع متقابل و ای پی سی داشته ام را حل هایی را ارائه داده ام ثانیا اینکه ما بگوییم اگر کسی را حل ارائه نم کند نقد کارهای غلط را هم نباید بکند و جلوگیری از اشتباهات هم نباید بکند بنظر من این یکجور سانسور است چراکه پیدا کردن راه درست در خیلی زمینه ها بررسی و مطالعه و کارشناسی می خواهد و هزینه دارد و امکانات می خواهد منتقدی که هیچکدام از این امکانات را ندارد آیا در مورد کار غلط باید سکوت کند؟
ضمنا اینجا که بنده چیزی نگفته ام ، آقایان وقتی از همه جهات فنی در مورد کارهایشان کم می آورند می گویند اصلا مساله سیاسی است یعنی می خواهیم در قالب IPC و اینها منافع به شرکتهای بزرگ بدهیم که به دولتهایشان فشار بیاورند که تحریم نکنند یا تحریم ها را احیا نکنند ، بنده با این شواهد می گویم اقایان در این مورد هم اشتباه می کنند !
 
SAM
Netherlands
۱۳۹۵-۰۶-۲۴ ۱۵:۳۰:۱۶
من چون خودمون ایرانی ها رو میشناسم میدونم هیچ قراردادی رو با خارجی ها نمی تونیم ببندیم که ازش سود ببریم و همیشه سرمون کلاه میره.

از الان میگم: انا لله و انا علیه راجعون
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵-۰۶-۲۴ ۱۶:۱۴:۳۰
احسنت بر آقای حسنتاش... با اینکه از نظر سیاسی با شما خیلی فاصله دارم و راهمان از هم جداست ولی باید درودی فرستاد بر شرف شما که هیچگاه منافع ملی را بر منافع گروهی ترجیح ندادید و نقدهایتان همانی است که در دوره های گذشته مطرح شده است. آزادگی شما من را یاد اقایان اعلمی و محتشمی پور می اندازد که در مجلس ششم زبان گویای صنعت نفت بودند. خداوند به شماخیر دهد و امید است ذره ای از شرافت و آزادگی شما به برخی اصولگرایان سرایت کند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۳۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

دوران مزیت ما در نفت و گاز به سرعت در حال سپری شدن است

 

1- همان طور که می دانید بازار نفت در مقاطعی با بحران کاهش قیمت مواجه بوده است، در حال حاضر هم بازار نفت در این شرایط قرار دارد و  قیمت نفت سقوط کرده است. به نظر شما، دلایلی که در مقطع فعلی باعث کاهش قیمت نفت شده است چیست؟ کاهش قیمت نفت در زمان حاضر با دوره های گذشته دارای چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی است؟

 

پاسخ 1- علت اصلی کاهش قیمت فزونی عرضه نسبت به تقاضا و بالا بودن سطح ذخیره‌سازی‌های نفتی خصوصا در کشورهای صنعتی است . از سوئی به دلیل امکان‌پذیر شدن استخراج نفت‌خام‌های غیر متعارف ناشی از  توسعه فناوری و اقتصادی شدن  استخراج این نوع نفت‌خام‌ها، تولید آنها خصوصا در ایالات‌متحده در سال‌های گذشته افزایش یافت  و از سوی دیگر ‌ بدلیل بحران در اقتصاد کشورهای صنعتی تقاضای نفت  متناسب با آن افزایش نیافت ولذا  قیمت رو به کاهش گذاشت.

در گذشته در  بسیاری  از مقاطع بازار نفت با مازاد ظرفیت تولید و مازاد عرضه روبرو بوده است اما در خیلی از این موارد سازمان اوپک به عنوان تنظیم‌ کننده بازار عمل کرده و تولید اعضاء را کاهش داده و بالانس عرضه و تقاضا را برقرار و ثبات نسبی را به قیمت‌ها برگردانده است اما در دوره اخیر کاهش قیمت‌،  اوپک  تا این لحظه حاضر به تاثیرگذاری نبوده و نیست. علت اصلی هم این است که عربستان‌سعودی به عنوان بزرگترین تولید کننده محوری اوپک حاضر به همکاری نیست و از این حیث این دوره را می‌توان با سقوط قیمت نفت در سال 1986 مقایسه نمود ، در آن سال هم عربستان به بهانه کسب سهم بازار ، تولیدش را افزایش داد و حاضر به همکاری در کنترل بازار نشد و بعدها انتشار اسناد سازمان سیا نشان داد که مساله سهم بازار بهانه‌ای بیش نبود و عربستان  می‌خواست با هدایت امریکائی‌ها   از طریق کاهش قیمت نفت درآمد نفتی ایران و شوروی سابق را کاهش دهد و  ایران را وادار به پایان جنگ کند و فرایند فروپاشی شوروی را تسهیل کند. امروز نیز  عربستان همان مساله سهم بازار را مطرح می‌کند و به نظر می‌رسد که می‌خواهد آثار مثبت اقتصادی برجام برای ایران را با کاهش قیمت نفت خنثی کند و بعضی‌ هم معتقدند که فشار به روسیه هم هدف بعدی است .

 

2- در حال حاضر صنعت نفت در دوره پسا برجام قرار دارد، تحریم ها برداشته شده، به نظر جنابعالی دولتمردان در این دوره باید چه رویکردی داشته  باشند واولویت‌هایی که در این زمینه باید مورد توجه قرار دهند، چیست؟

 

پاسخ2- به نظر من صنعت نفت از مشکل  برنامه‌ریزی رنج می‌برد . برنامه‌ جامع توسعه منابع هیدروکربنی روشن نیست و اولویت‌ها تبیین نشده است. بعضا طرح‌هائی بی‌مطالعه و شتابزده مثل پالایشگاه‌های سیراف مطرح می‌شود و  این بی‌برنامه‌گی وشتابزدگی در تعریف طرح‌ها موجب می‌شود که سرمایه‌گذاری‌ها به هدف ننشیند.  متاسفانه صنعت نفت از نظر نرم‌افزاری یعنی  مطالعه و  تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری بسیار تضعیف شده است و برای رسیدن به برنامه‌های درست و استفاده از فضای پس از برجام باید هرچه زودتر این نرم‌افزار‌ها تقویت شود  و استراتژی‌ها و برنامه‌های درستی تدوین شود و اولویت‌ها مشخص شود تا از هرز رفت منابع و سرمایه‌ای که احیانا قابل جذب است جلوگیری شود. سرمایه‌گذاران و عرضه‌کنندگان خارجی علی‌القاعده دنبال منافع خود هستند اما بازار ایران بازاری بزرگ و برای  ایشان غیرقابل صرفنظر کردن است،  لذا  این ما هستیم که باید آنها را به مسیرهائی هدایت کنیم که منافع ملی ما را تضمین کند برنامه صنعت نفت به عنوان یک صنعت مهم و محوری باید بگونه‌ای باشد که علاو‌ه بر افزایش ظرفیت‌های تولید نفت و گاز و فرآورده‌های آن، منجر به توسعه ظرفیت‌های ملی هم بشود.

چندی پیش رئیس جمهور محترم مطلبی را قریب به این مضمون گفتند که:  «شرکت‌های خارجی باید بدانند که این بار ورودشان به ایران باید به گونه‌ای باشد که ظرفیت‌های تولید داخلی ما توسعه یابد نه این‌که بخواهند در اینجا فقط کالایشان را بفروشند»، این حرف رئیس جمهور بسیار مهم است و اگر دولت بتواند ساز و کار این را فراهم کند بسیار اثر بخش خواهد بود.

 

3- همان طور که مستحضر هستید، صنعت نفت در دو مقطع با محدودیت های جدی در زمینه سرمایه‌گذاری مواجه بود، اولین دوره  مربوط به دوران جنگ 8 ساله با عراق است و مقطع دوم تحریم‌های اقتصادی که از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا به صنعت نفت و گاز کشور تحمیل شد. به نظر شما چطور می‌توان از تجربه های به دست آمد در دوران جنگ 8 ساله در شرایط فعلی بهره برد؟

 

پاسخ 3- یکی از بحران‌های ما در کشور بحران تدوین است.  ما در ایران در مدون کردن تجربیاتمان و در تبدیل کردن  تجربه به دانش ضعیف هستیم. قطعا بسیاری تجربیات هست که بتوان از آن استفاده کرد مثلا همانگونه که در پاسخ سوال اول اشاره کردم در سال 1986 که عربستان توطئه کاهش قیمت نفت را  اجرا کرد ما موفق شدیم یک فشار دیپلماتیک را روی عربستان بوجود آوریم و موفق شدیم افکار عمومی جهان عرب و جهان اسلام را بر علیه عربستان بسیج کنیم و این موجب شد که عربستان با تعویض وزیر وقت نفتش یعنی آقای زکی‌یمانی که بیست و چند سال وزیر بود، گناه را بگردن او  انداخت و سیاستش را قدری تعدیل کرد. ما در بدترین شرایط تحریم‌های بین‌المللی توانستیم با هماهنگی  منسجم میان وزات‌خانه‌های نفت و بازرگانی و خارجه  نفتمان را بازاریابی کنیم و از مجموعه ظرفیت‌های صنعت نفت حداکثر بهره‌  را برای سرپا نگهداشتن تولید و صادرات ببریم. متاسفانه این تجارب کمتر ثبت و ضبط شده است.

 

 

4- بازار نفت در حال تغییر است، دو نشانه جدی در این زمینه را می توان حضور  گسترده نفت شیل آمریکا در بازار و همچنین توجه گسترده به  انرژی های نو، دانست. به نظر شما در شرایط فعلی سیاست‌های نفتی باید به چه سمتی برود تا نفت ایران در این شرایط بتواند همچنان برای مشتریان دارای جذابیت باشد؟

 

پاسخ4- من ابتدا می‌خواهم از این سوال خوب شما استفاده کنم و یک نکته بسیار کلیدی را عرض کنم که شاید لازم باشد تیتر شود. واقعیت این است که بطور کل بازار انرژی در حال تغییر جدی‌است نفت شیل و گاز شیل و به عبارت کلی‌تر نفت‌و گاز  غیرمتعارف که بر خلاف ذخائر  متعارف در خیلی از کشورهای جهان وجود دارد جغرافیای ذخائر انرژی را تغییر داده‌اند علاوه بر این  فناوری‌های نوظهوری مانند آنچه شما اشاره کردید و مانند  تولید مصنوعی گازمتان و امثال آن چشم‌اندازهای جهانی را تغییر داده است اگر همه اطلاعات را کنار هم بگذاریم واقعیت این است که دوران نفت‌ و گاز  برای ما به سرعت در حال سپری شدن است. به این معنا که ما شاید روزگاری فکر می‌کردیم که بالاخره هر چه هم بشود دنیا به نفت و گاز نیاز دارد و عمده ذخائر نفت هم در خاورمیانه است و  مجبورند در هر شرایطی نفت ما را ببرند و حداقل درآمدی داشته باشیم و مجبورند حداقل امنیتی را برای منطقه خاورمیانه و خلیج‌فارس حفظ کنند که امنیت انرژی‌شان به خطر نیفتد و بعد هم شاید فکر می‌کردیم که حالا اگر نفتمان هم تمام شد دومین ذخائر گازی جهان را داریم و درآمد گاز را جانشین نفت می‌کنیم . اما امروز این تصور به سرعت در حال تغییر است شاید حداکثر تا ده پانزده‌سال آینده دیگر  کسی نیازی به نفت و گاز ما نداشته باشد و یا آنقدر رقابت در عرضه انرژی زیاد شود که  حداقل دیگر مزیتی در  این زمینه نداشته باشیم . این زمان و فرصت بسیار محدودی است. حالا دیگر مساله خلاص شدن اقتصاد از وابستگی به نفت و گاز تنها مساله اجتناب و گریز از پدیده نفرین منابع و بیماری هلندی و امثال آن (که البته به نوبه خود بسیار مهم وکلیدی بودند) نیست، مساله این است که یک مزیت اقتصادی سیاسی و امنیتی در شرف از دست رفتن است . اگر در این فرصت کوتاه اقتصادمان را متنوع نکنیم اگر ظرفیت‌های تولید ملی را توسعه ندهیم ، اگر بهره‌وری اقتصاد را بالا نبریم در آینده نزدیک با بحران‌های جدی‌تر از امروز روبرو خواهیم بود. من اگر صاحب فتوا بودم می‌گفتم در این فرصت باقی‌مانده آوردن درآمد نفت در بودجه جاری حرام است و درآمد نفت تنها باید صرف توسعه ظرفیت‌های تولید ملی بشود آنهم ظرفیت‌هائی که با بهره‌وری بالا بتواند در صحنه پر رقابت جهانی حضور پیدا کند.  و این بهره‌وری مستلزم مطالعه و دقت فوق‌العاده و ارتقاء نرم‌افزار ها است. شما ببینید بسیاری از سرمایه‌گذاری‌های بزرگ ما فاقد حداقل مطالعات  است و طبعا  در زمان به تولید رسیدن بهره‌ور نخواهد بود. بعنوان مثال همین پالایشگاه‌های سیراف را که قبلا هم اشاره کردم ذکر می‌کنم .چنین سرمایه‌گذاری عظیمی چندین سند مطالعاتی می‌خواهد . شامل: 1- سند تامین خوراک آیا این پالایشگاه در طول عمر مفیدش ماده اولیه یا به اصطلاح خوراک لازم را خواهد داشت ؟ وضعیت تولید خوراکش چه خواهد بود؟ 2-آیا بازار محصولاتش مطالعه شده است؟ مطالعات بازار جزو اولین ضرورت‌های هر سرمایه‌گذاری تولیدی است. 3- اسکیل و سایز اقتصادی یک پالایشگاه میعانات گازی چیست؟ آیا این ظرفیتی که برای هر یک از این پالایشگاه‌ها پیش‌بینی شده است ظرفیت بهینه و اقتصادی است؟ 4- آیا سند زیست‌محیطی و مکان‌یابی وجود دارد؟ مطالعه شده است که آثار زیست‌محیطی ساخت این پالایشگاه خصوصا از نظر میزان مصرف آب و تاثیر بر منابع آبی که مساله بسیار بحرانی کشور است چیست ؟ و مکان مناسب ساخت کجاست؟ 5- آیا سند پدافندی دارد؟ آیا فشرده کردن این‌همه تاسیسات در یک منطقه به مصلحت است؟ 6- آیا سند اجتماعی دارد؟ آثار این پروژه بر  بافت اجتمای منطقه چیست؟ نیروی انسای چگونه باید تامین شود؟   و موارد دیگری که  ممکن است اهل فن اضافه کند. چنین  مطالعاتی برای تک پتروشیمی‌ها  و دیگر پروژه ها نیز لازم است. اگر این بررسی‌ها نشود و در آینده پالایشگاه‌ها و پتروشمی‌ها و غیرو به علت یکی از این مسائل مطالعه نشده زیر ظرفیت کار کنند یعنی سرمایه‌گذاری  تلف شده است.  شما در مورد همین پالایشگاه سیراف این مطالعات را درخواست کنید اگر وجود داشت بنده همه حرف‌هایم را پس‌می‌گیرم.

 

5- یکی از مواردی که  همواره در اسناد بالادستی به آن توجه شده است، کاستن از خام فروشی و تبدیل نفت خام به محصولات با ارزش افزوده بالا  است. به نظر جنابعالی، دلایلی که تا کنون سبب شده تا حرکت در این مسیری با کندی صورت بگیرد، بیشتر ناشی از عدم اراده کافی در بین مدیران نفتی  کشور بوده یا در این زمینه نیاز است تا زیر ساخت‌های حقوقی تغییر کند و قوانین جدیدی در این زمینه ایجاد شود؟

 

پاسخ5-  ابتدا لازم می‌دانم تاکید کنم که گاهی تصور غلطی از  واژه‌ احتراز از خام فروشی وجود دارد، باید از خام‌فروشی تعریف درستی ارائه شود. همانطور که گفتید آنچه مهم است برگردان ارزش افزوده به کشور است و این هم نیاز به مطالعه و بررسی و کارشناسی و آینده‌نگری دارد. مثلا بعضی از پتروشیمی‌های ما   ارزش محصولاتشان  از مواد اولیه‌شان کمتر است، این که فایده ندارد. برای اجتناب از خام‌فروشی ما باید توسعه یافته بشویم، مشکل قوانین و مقررات نیست.  مشکل این است که مسیر توسعه را پیدا نکرده‌ایم . ما باید تبدیل به قدرت اقتصادی بشویم که تولیدات و صادراتمان متنوع باشد و همه نفت و گازمان را به صنایع  دارای ارزش افزوده بالا، ببریم و خودمان مصرف کنیم و در این صورت حتی اگر نفتی هم برای صادر کردن نداشته باشیم یا صادرات محدودی داشته باشیم، هیچ اشکالی ندارد.  مگر کشورهائی مثل چین و کره‌جنوبی که صادارت قوی و متنوع و اقتصاد قوی دارند و  وارد کننده نفت هستند، ضعیف هستند؟  مهم مسیر و برنامه توسعه است که ظاهرا بعضی اصلا اعتقادی به آن ندارند.

 

6- شما در یکی از مصاحبه های خود درباره صنعت نفت اشاره‌ای به دو مقطع مختلف داشتید. ابتدا به سال 76 تا 84 اشاره کردید و گفتید در  این مقطع تغییرات ساختاری بدون مطالعه و بی ضابطه اعمال شده است. مقطع بعدی مربوط به سال 84 تا 92 است. در این دوران معتقد بودید که مدیریت صنعت نفت به شدت تضعیف شده است. به طور کلی نظر شما را درباره آنچه بر صنعت نفت بعد از انقلاب گذشته چیست؟( دوران جنگ 8 ساله با عراق، دوران سازندگی، دوران اصلاحات و دوران عدالت محور آقای احمدی نژاد)

 

پاسخ6- من چهارسال پیش مقاله‌ای تحت عنوان "ساختارسازمانی صنعت نفت ؛ تحولات ومشکلات" نوشتم که روی وبلاگم موجود است و در آنجا عمده‌ترین تحولات ساختاری صنعت‌نفت را  در دوران‌های مختلف توضیح داده‌ام که نیاز به تکرار آن در این جا نیست، اما اگر خلاصه‌کنم: تغییرات ساختاری در  دوران جنگ محدود بود و بنظر من صنعت نفت در آن دوران از نظر بهره‌وری رکورد زد و می‌توان این بهره‌وری را در بازسائی‌های مستمر و سرپانگهداشتن صنعت نفت در شرایطی که هدف محوری دشمن بود، ملاحظه نمود. در دوره 76 تا 84 یک تفکر شرکت‌سازی در صنعت نفت حاکم شد و دیدگاه این بود که تا حد ممکن همه بخش‌ها، مدیریت‌ها و فعالیت‌ها به شرکت‌های جداگانه تبدیل شوند. تا قبل از آن فقط شرکت ملی صنایع پتروشیمی بود که از دیرباز  و  بر اساس طراحی که از ابتدا صورت گرفته بود،  همه واحدهای تولیدی‌اش بصورت شرکت‌های مستقل اداره می‌شدند. اما امروز تعداد شرکت‌های زیر مجموعه صنعت نفت را به دشواری می‌توان شمارش کرد. بخش بالادستی صنعت نفت نیز به شرکت‌های متعددی تقسیم شد. مناطق نفت‌خیز جنوب به شرکت تبدیل شد. در این دوره چندین شرکت کارفرمائی و چندین شرکت پیمانکاری دیگر نیز به جمع شرکت‌های زیر مجموعه صنعت نفت اضافه شد. شرکت‌های متعددی که بعنوان زیر مجموعه بخش سرمایه‌گذاری امور بازنشستگی صنعت‌نفت تاسیس گردیدند را نیز باید به این فهرست اضافه نمود چون تاسیس آن شرکت‌ها نیز خارج از تب شرکت‌سازی این دوره نبوده است.گسترش انفجارگونه سازمانی و شرکت‌سازی اداره صنعت‌نفت و بویژه بخش بالادستی آن را بسیار دشوار نمود و مدیریت بالای صنعت نفت در اواخر دوره برآن شد که از مشاور بین‌المللی برای بررسی و پیشنهاد اصلاح ساختار صنعت‌نفت بهره‌گیرد (که البته بعدا این بررسی به شرکت ملی نفت ایران و در واقع بخش بالادستی محدود شد( ، در گزارش آن مشاور هم بی‌ضابطه بودن و بی‌مطالعه بودن بسیاری از این تغییرات تائید شده است.

سازمان‌های اداری برای انجام و تحقق یک ماموریت و رسیدن به یک رشته اهداف طراحی می‌شوند و تغییرات و تحولات آنها نیز طبعا تابعی از تغییر در آن ماموریت‌ها و اهداف است. تغییر ماموریت می‌تواند ناشی از تغییرات محیطی، تغییرات بازار و فضای کسب و کار ، تغییر در چشم‌اندازهای آتی ویا تغییر در راهبردهای یک سازمان باشد که همه این موراد معمولا در مطالعات راهبردی مورد توجه قرار می‌گیرند. اما اغلب قریب به اتفاق تحولات سازمانی انجام شده در صنعت نفت،  مبتنی بر مطالعات راهبردی نبوده است و طبعا بهره‌وری را کاهش داده است و گردش امور را پیچیده کرده است.

در دولت آقای احمدی‌نژاد ظاهرا عزم و اراده بر این بود که هر کسی که در دولت‌های موسوم به سازندگی و اصلاحات در هر سطحی از مدیریت بوده است برکنار و جایگزین شود در این دوره فکر می‌کنم بیش از دویست و پنجاه  مدیر تغییر کردند و افرادی جایگزین شدند که صلاحیت‌ها وشرایط احراز لازم را نداشتند. من در دوران وزرات آقای میرکاظمی که این سونامی تغییرات شروع شد، در مصاحبه‌ای تذکرات مشفقانه‌ای را راجع به تغییرات مدیریتی و آثار و تبعات آن بر انگیزش نیروی انسانی و ملاحضاتی که باید در تغییرات لحاظ شود دادم ولی ایشان بجای استقبال از آن بنده را به کمیسیون تخلفات اداری فرستادند که نتیجه‌ای هم نگرفتند.

بطور کلی بنظر من ما در دوره  بعد از انقلاب با صنعت نفت رفتار خوب نداشته‌ایم و خصوصا  ساختار و منابع انسانی صنعت را تضعیف کرده‌ایم.

 

7- در دوران پسا برجام بسیاری از اعضای اوپک، ایران را به خویشتن داری درباره افزایش تولید دعوت می‌کنند و از ایران می خواهند تا نفت خود را  در این شرایط به یک باره وارد بازار نکند، استدلال آن ها این است که در این مقطع چنانچه نفت ایران یکباره وارد بازار شود، قیمت نفت باز هم کاهش  خواهد یافت. به نظر شما، ایران در این زمینه باید چه راهکاری را در پیش گیرد. باید راه خود را برود یا با اعضای اوپک وارد تامل شود و به نوعی  نظر اعضای اوپک را لحاظ کند؟

 

پاسخ7- ایران تحت تحریم‌هائی بوده است که بسیاری از آنها نیز عادلانه نبوده و  به هرحال در شرایط ویژه‌ای تولیدش کاهش یافته بوده بنابراین این حق ایران است که تولید خود را افزایش دهد  و کسی نمی‌تواند چنین چیزی از ایران بخواهد. کشور عراق بدنبال سال‌هائی که درگیر جنگ و مناقشات تولیدش کم شده بود، هنوز خود را خارج از نظام سهمیه‌بندی اوپک می‌داند. اما بنظر من  باید همزمان با پیشرفت برجام با هماهنگی وزارتین نفت و خارجه برای باز کردن جای برگشت تولید ایران به بازار نفت تلاش دیپلماتیک می‌شد آنها از موضع طلبکارنه. در عین حال دلیلی نیست که ما در شرایط تزلزل بازار مانور تبلیغاتی روی این مساله بدهیم .

 

8- در دوران پسا تحریم و با توجه به منازعه هایی که در منطقه با برخی از کشورها داریم به نظر شما چه راهکاری باید در رابطه با میادین مشترک در  حوزه نفت و گاز در پیش بگیریم تا منافع حداکثری کشور در این بخش تامین شود؟

 

پاسخ8- تردیدی نیست که میادین مشترک همیشه در اولویت بوده و هستند  و البته با توجه به کثرت میادین مشترک به نظر من خود آنها نیز باید اولویت بندی شوند و میادینی که از کشور رقیب عقب‌تر هستیم و او فعال‌تر است ما هم باید فعال‌تر باشیم . این مساله ربطی هم به منازعات . در مورد برداشت از میادین مشترک  هیدروکربنی قاعده و قانونی وجود ندارد که تحت تاثیر منازعات و دوستی قرار گیرد هر طرف در در قسمت خود می‌تواند هر چه بخواهد برداشت کند که البته طبعا فرصت از دیگری گرفته می‌شود و اتفاقا به همبن دلیل است که باید شتاب کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۰۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۰۲
سید غلامحسین حسن‌تاش