وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۲ مطلب در تیر ۱۳۸۱ ثبت شده است

سرمقاله ماهنامه اقتصاد انرژی » تیر 1381 - شماره 38


حامد کرزای رئیس دولت موقت افغانستان اخیراً با رؤسای جمهوری پاکستان و ترکمنستان درباره طرح‏های مربوط به عبور یک خط لوله گاز از مسیر افغانستان و پاکستان برای صدور گاز ترکمنستان به شبه قاره هند ملاقات و گفتگو کرد. در این دیدار که در پاکستان انجام گرفت پس از مذاکرات مفصل در مورد جزئیات طرح یک توافق نهایی حاصل شد. این طرح چند سال پیش نیز توسط شرکت آمریکائی یونوکال مورد بررسی قرار گرفته امّا به دلیل درگیری‏های داخلی افغانستان به حال تعلیق درآمد.

به گفته رویتر در مورد طرح مزبور رقابت جدی میان شرکت آمریکایی یونوکال و شرکت آرژانتینی "بریداس" در طول حکومت پنج ساله طالبان در افغانستان وجود داشته است. ظاهراً "کرزای" در مذاکرات خود پیشنهاد احداث یک جاده به موازات خط لوله مزبور، احداث خط لوله فرعی در دهکده‎های واقع در مسیر خط اصلی و نیز انتقال گاز مناطق شمالی افغانستان از طریق این لوله را نیز مطرح نموده است. در صورت احداث این خط لوله کشور افغانستان از محل حق ترانزیت مربوطه عایدات ارزی خواهد داشت.

به گفته وزیر صنایع و معادن افغانستان این پروژه که بزرگترین پروژه خارجی در تاریخ افغانستان محسوب می‎گردد که برای هزاران نفر شغل ایجاد خواهد کرد. به گفته وی افغانستان امنیت این خط را تأمین نموده و تمام مسئولیت مربوطه را به عهده خواهد گرفت. وی گفت: بانک آسیایی توسعه راه‏های انتقال گاز از نواحی شمال افغانستان به کابل را مورد بررسی قرار داده و به زودی نتایج کار خود را اعلام خواهد کرد. قرار است اعتبار ساخت این خط از جانب کشورهای کمک‎کننده برای بازسازی افغانستان و نیز از محل وام‏های بانک مزبور تأمین شود.

رئیس‏جمهور ترکمنستان نیز خبر انجام مذکرات سه جانبه در اواخر ماه مه سال جاری در پاکستان در مورد پروژه انتقال گاز کشورش به پاکستان مرسوم به (ترانس افغان) را تأیید نمود. وی اظهار داشت که "ترانس افغان" به طول یک‏هزار و پانصد کیلومتر نیازمند دو میلیارد دلار سرمایه‎گذاری است. وی گفت: در نظر دارد همزمان با این خط و خط راه‎آهن و جاده و سپس خط لوله نفت نیز احداث کند که 740 کیلومتر آن در خاک افغانستان و 200 کیلومتر در خاک ترکمنستان و حدود 600 کیلومتر آن در خاک پاکستان خواهد بود. نیازاف خط لوله گاز شوروی سابق را به دلیل کهنه بودن فاقد کارایی لازم دانست و افزود ظرفیت صدور گاز از این مسیر از یکصد میلیارد مترمکعب به 70-65 میلیارد مترمکعب کاهش یافته است. نیازاف از اوکراین نیز دعوت کرده که به طرح احداث "ترانس خزر" بپیوندد.

رویای وصل شدن به اقیانوس هند چندین دهه سابقه دارد یکی از آرزوهای بزرگ دولت‏مردان شوروی سابق دسترسی به آب‏های گرم اقیانوس هند از طریق افغانستان و پاکستان بود همین رویا یکی از انگیزه‏های اصلی اشغال افغانستان توسط رژیم شوروی بود اما ناکام ماندن شوروی در سلطه کامل بر افغانستان در کنار موقعیت پاکستان و ارتباط این کشور با آمریکا هرگز چنین فرصتی را برای  شوروی‏ها فراهم  نکرد. بعد از فروپاشی شوروی همان رویا در  بستری جدید قرار  گرفت  آمریکائی‏ها که خواهان قطع بند ناف‏های ارتباطی جمهوری‏های تازه استقلال یافته جنوبی شوروی سابق از روسیه بوده و هستند طی سال‏های پس از فروپاشی تمام تلاش خود را برای  جایگزین کردن مسیرهای جدید (که البته از کشورهای مخالف آنها عبور نکند) به عمل آورده‏اند.

همانگونه که اشاره شد در دوران حکومت طالبان نز شرکت آمریکائی یونوکال تلاش‏های گسترده‏ای را در این رابطه به عمل آورده و تفاهم‏نامه‏هایی نیز با طرف‏های مسئله به امضاء رسد امّا بدلیل تداوم معضلات سیاسی و ناامنی متوقف ماند. ما قبلاً مشکلات اقتصادی، زیرساختی و امنیتی این طرح را به تفصیل مورد بررسی قرار داده‏ایم (اقتصاد انرژی آبان 1380 مقاله "افغانستان معبر منابع انرژی آسیای میانه از رویا تا واقعیت") اما  اینک می‏خواهیم از منظری دیگر به آن بنگریم.

افغانستان کشوری است که برآن ستم‏ها رفته و اینک به یکی از عقب‏مانده‏ترین کشورهای جهان بدل گردیده است مردم این کشور پس از ده‏ها سال جنگ و رنج و گرسنگی استحقاق شرایط زندگی مناسب‏تری  را دارند علاوه بر این تحقق امنیت پایدار در هر کشوری و از جمله در افغانستان مستلزم توسعه و رفاه اقتصادی است و امنیت این کشور نیز به نفع همه و خصوصاً همسایگان افغانستان است، در جهان امروز ناامنی در هر کشوری به سادگی به همه جا صادر می‏شود و بیشترین سهم را همسایه‏های نزدیک‏تر خواهند داشت.

از سوی دیگر اگر طرح مسیرهای عبور به خط لوله گاز محدود شود و در یک  مجموعه وسیع‏تری در کنار جاده، خطوط ریل آهن، خطوط انتقال برق و .. دیده شود صرفه‏جویی‏های مقیاس خواهد داشت و هزینه‏های مربوط به هر مورد خاص را کاهش خواهد داد. در این صورت افغانستان هم از طریق دریافت حق ترانزیت از موقعیت ژئوپولتیک خود منفعت اقتصادی خواهد برد و هم بخشی از زیرساخت‏های لازم برای رشد اقتصادی این کشور فراهم خواهد شد.

ایران و ترکمنستان روابط دوستانه‏ای داشته و در مسائل دریای  خزر نیز مواضع نزدیکی دارند، همچنین ترکمنستان چندین سال است که گاز خود را به ایران صادر می‏کند و در مسائل نفت و گاز همکاری‏های دیگری نیز بین دو کشور وجود داشته است.

روابط ایران و افغانستان از جایگاه ویژه‏ای برخوردار است، ایران در طول سال‏های جنگ و آوارگی، بیشترین خدمت را به مردم افغانستان کرده است و دولت جدید افغانستان نیز در سیاست‏ خارجی خود جایگاه ویژه‏ای را برای ایران غائل است و مناسب‏ترین زمینه‏ها برای توسعه روابط اقتصادی میان دو کشور وجود دارد.  روابط ایران با پاکستان نیز روابط دوستانه و خوبی است و زمینه‏های همکاری فراوانی خصوصاً در مسائل انرژی میان دو کشور وجود داشته و دارد که بعضی از آنها به فعلیت درآمده و برخی دیگر در حال مذاکره است. علاوه بر این ایران دارای منابع عظیم گاز و توانائی‏های قابل توجه در این بخش مهم است، اتصال شبکه‏های منطقه‏ای به ایران می‏تواند بهینگی اقتصادی بلند مدت این شبکه‏ها را تضمین نماید.

به طور خلاصه، همه چیز نشان‏دهنده آن است که در مورد مسیر مورد بحث هیچ دلیلی وجود ندارد که مانند سایر مسیرهای منطقه که تاکنون مطرح بوده است، کشورهای منطقه رقابت‏جویانه با موضوع برخورد کنند بلکه همه‏ چیز فراهم است که مشارکت جایگزین رقابت گردد در  یک چشم‏انداز گسترده‏تر تحقق عملی اینگونه طرح‏ها می‏تواند به نفع همه باشد صنایع ایران توانائی ساخت بسیاری از تجهیزات و خصوصاً لوله‏های مورد نیاز این طرح را دارند و پیمانکاران ایرانی از تجارب قابل توجهی در احداث خطوط لوله در مسافت‏های طولانی  و با قطر بالا برخوردارند. ایران طرح احداث چندین واحد LNG  بزرگ را پیگیری می‏کند و اگر قرار باشد که گاز ترکمنستان در سواحل پاکستان به LNG تبدیل شود و نیز مشارکت ایران و تجربه مشترکی که می‏تواند در زمینه انتقال فن‏آوری و بازاریابیLNG  وجود داشته باشد، برای همة طرف‏ها راه‏‏گشا خواهد بود.

با توجه به این زمینه‏ها، کشورهای منطقه می‏توانند در یک مشارکت گسترده‏تر اینگونه طرح‏ها را جامعیت بیشتری بخشیده و از مسیر منافع استراتژیک عوامل خارج از منطقه دور نموده و در مسیر منافع استراتژیک خود قرار دهند. امید است که با دوراندیشی همة طرف‏ها زمینة چنین همکاری‏هایی را فراهم آورد و جایگزین کردن مشارکت‏ به جای رقابت موجب شود که این طرح‏ها هرچه زودتر به اجرا درآید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۸۱ ، ۲۲:۰۷
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

 

سرمقاله ماهنامه اقتصاد انرژی ؛ تیر 1381 - شماره 38

 

نسخه متنی

 

مسئله پتروپارس مدتی است ابعاد گسترده ‏ای یافته و رفته‏ رفته به یک مسئله ملی تبدیل گردیده است. در مجله اقتصاد انرژی بارها و بارها نسبت به عدم بومی شدن صنعت نفت با وجود یک فرصت قریب به یکصد ساله اظهار تأسف شده و از اینکه با از دست داد این فرصت‏ها هنوز وابسته به تکنولوژی و مدیریت شرکت‏های خارجی هستیم شکایت شده است. بنابراین طبیعی است که در هرحال یک تجربه ملی به سمت  بوجود آوردن پیمانکاران عمومی و بومی کردن این صنعت را به هر صورت که هست پاس بداریم. از این رو در فضای غبارآلود ایجاد شده در اطراف آن، جهت اجتناب از هم صدا شدن با مخالفان آن، تاکنون سکوت را ترجیح داده و با ملاحظه و تردید با موضوع برخورد کرده ‏ایم. اما به تدریج احساس می‏ کنیم که عدم طرح انتقادهای حرفه‏ ای نیز خود می‏تواند جفا به این تجربه باشد و لذا اینک که سکان پتروپارس در دست یک مدیر با سابقه (البته از نظر سابقه و تجربه مدیریتی) و متعصب قرار گرفته است شاید زمان برای بیان بعضی از واقعیت‏ ها مناسب بوده و طرح انتقادها بتواند راه‏گشا باشد و لذا مواردی را فهرست‏ وار بیان می‏کنیم:

1- بعضی از مدیران سابق و فعلی پتروپارس منتقدان و مخالفان بعضی از رویه ‏ها و اقدامات این شرکت را به ریختن آب به آسیاب شرکت‏ های خارجی متهم می‏کنند و می‏گویند: "طرفداران حضور شرکت‏های خارجی هستند که از  تجربه پتروپارس ناراحتند". تردید نیست که در کشور ما مخالفت‏ها و مقاومت‏هایی در مقابل استقلال در تصمیم‏گیری‏های اقتصادی وجود دارد و گروه‏هایی وجود دارند که با هرگونه تولید کالاها و خدمات جانشین واردات (بعضاً با انگیزه‏های سودجویانه) مخالفت می‏کنند. اما آیا همة مشکلات از ناحیه اینگونه مخالفت‏ها و احیاناً غرض‏ ورزی‏ هاست و یا اشتباهات در تصمیم‏گیری و روش‏هاست که زمینه را برای تحرک مغرضان فراهم می‏کند. متأسفانه ما در بسیاری از موارد شاهد کارهای ماهیتاً خوب و ارزشمندی هستیم که به شکل بد انجام می‏پذیرند و کراراً شاهد تجربه‏هایی هستیم که به دلیل ناپختگی، بی‏برنامگی و  سوء مدیریت، در اجرا به شکست می‏انجامد و این شکست‏های پیاپی یاس و ناامیدی ملی در انجام کارهای بزرگ و امور خطیر را تشدید و تقویت می‏کند. اگر پرونده اینگونه تجربه‏های شکست‏خورده را بررسی و موشکافی کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که نه اهداف مورد نظر آنها غلط و بد بوده و نه ملت ما فاقد  هوشمندی و شایستگی لازم برای تحقق آن بوده‏ است، بلکه بیشترین مسئولیت متوجه مدیریت است. خوبست کسانی که به حق برروی موفقیت تجربه‏ای مانند تجربه پتروپارس تعصب دارند تحقیق کنند که چه کسانی و با در اختیار داشتن چه امکانات و موقعیت‏هایی، بازدید گروه‏های مختلف از عناصر تاثیرگذار در نظام تصمیم‏گیری کشور به مناطق عملیاتی پروژه‏ها را ترتیب می‏دهند و در جریان این بازدیدها قصدشان این است که این افراد را به این جمع‏بندی برسانند که نیروها و شرکت‏های خارجی بهتر از نیروها و شرکت‏های داخلی کار می‏کنند؟ آنگاه درخواهند یافت که تعصب‏ورزی صحیح و منطقی مستلزم برآشفتن از هر انتقادی نیست بلکه با اصلاح شیوه‏های مدیریتی و حرکت منظم برنامه‏ای و با استفاده از دانش و تجربه بشری که در هر زمینه‏ای وجود دارد می‏توان از شکست اینگونه تجربه‏ها و شاد شدن مخالفان آن جلوگیری کرد.

قبلاً در بعضی نوشته‏ها به این مسئله پرداخته‏ایم که یکی از مشکلات مدیریتی مرسوم، شتابزدگی در تصمیم‏گیری‏هاست. مثلاً ممکن است برای تاسیس یک شرکت که بتواند با سرعت و قدرت حرکت کند، یک سال مطالعه و برنامه‏ریزی لازم باشد که در طول آن جزئیات مسائلی چون چارچوب حقوقی شفاف و مناسب، ایجاد سازمان کارآ، نحوة تامین نیروی انسانی مناسب و بسیاری از مسائل دیگر و از جمله حتی نحوة مقابله با مخالفت‏ها و مقاومت‏ها، مورد ملاحظه و بررسی قرار گیرد تا در زمانیکه حرکت آغاز می‏شود، بدلیل پیش‏بینی قبلی همه جزئیات و روشن بودن دستورالعمل‏ها، کار با سرعت به پیش‏‏رود. اما متأسفانه ما نوعاً اینگونه حرکت نمی‏کنیم؛ برای صرفه‏جویی در وقت کار را شتابزده شروع می‏کنیم و پیش‏نیازها را به تعویق می‏اندازیم اما تجربه نشان داده است که در اینگونه حرکت‏ها مشکلات و کندی‏های ناشی از عدم برنامه‏ریزی‏های مذکور در طول راه گریبان ما را می‏گیرد و کار را بسیار طولانی‏تر می‏کند. مثلاً اگر یکسال شروع کار را به تعویق می‏انداختیم و برنامه‏ریزی می‏کردیم ممکن بود که با روشن بودن مسیر، ظرف دو سال بعد کار مورد نظر را به انجام برسانیم اما با شتابزدگی در آغاز کار عملاً بجای مجموعاً سه سال (برنامه‏ریزی و اقدام) تا ده سال گرفتار بوده‏ایم و ملاحظه می‏کنیم که بیشتر انرژی‏مان در اثر آثار و تبعات ناشی از فقدان برنامه و طرح و نقشة مشخص و برخورد آزمون و خطاگونه با آنچه که از ابتدا قابل پیش‏بینی بوده تلف شده است.

     متاسفانه در فرهنگ حاکم بر صحنة سیاسی کشور نیز هنوز عواملی وجود دارد که این نحوه برخورد را تشویق می‏کند. هنوز فعّالیت‏های نرم‏افزاری از نوع مطالعه، برنامه‏ریزی، تجزیه‏وتحلیل فنی و اقتصادی و  … کار و فعّالیت تلقی نمی‏شود و متقابلاً هرگونه تحرک سخت‏افزاری و اجرائی ولو شتاب‏زده و بی‏برنامه ارزش‏گذاری مثبت می‏شود. بنابراین یک مدیر منتخب، احساس می‏کند که اگر وقت خود را مصروف امور نرم‏افزاری مانند اصلاح نظام تصمیم‏گیری، اصلاح سیستم‏های مالی، و ایجاد نظام آماری، اصلاح روش‏های اداری، افزایش بهره‏وری و … بنماید ممکن است نالایق تلقی شده و تعویض گردد و هرگز فرصت نشان دادن نتیجه این اصلاحات را در عرصه اجرا و عمل پیدا نکند. چون این اقدامات نه محسوس و چشم‏ پرکن است و نه در نزد ارزش‏گذاران و ارزش‏یابان بهائی دارد، در حالیکه اگر بدون بررسی و مطالعة کافی اقدامات چشم‏پرکن انجام دهد می‏تواند مدیری توانا (از نظر اجرائی) ارزیابی شود و این اطمینان خاطر را هم دارد که آثار و نتایج واقعی این اقدامات چشم پرکن ارزیابی نخواهد شد و این در حالی است که تقریباً تمامی مشکلات اصلی نظام اداری و اجرائی ما به همان نرم‏افزارها و به ناکارایی نظام تصمیم‏گیری‏ و امثال آن مربوط می‏شود.

     در هر حال مسئولیت کسانی که یک تجربه را با بد انجام دادن آن به بحران می‏کشانند قطعاً بیشتر از کسانی است که از بیرون و از دور کارشکنی می‏کنند.

2- یکی از مدیران سابق پتروپارس که سرنوشت این شرکت با سرنوشت سیاسی او گره‏خورده است، حضور خود در پتروپارس را اینگونه توجیه می‏کند: "به دنبال تجربه مشابهی که در بخش نیرو وجود داشت از من خواسته شد که همان تجربه را در صنعت نفت نیز تکرار کنم"، در این رابطه چندین نکته قابل توجه وجود دارد:

الف- آیا سیاسی کردن یک تجربه اجرائی مهم ملی برخورد صحیحی با این تجربه است؟ زمانی که مدیر مورد بحث درگیر تجربه مورد نظر در بخش نیرو بود، زمانی بود که وی کاملاً در حاشیه‏ سیاست قرار داشت اما تجربه پتروپارس را موقعی شروع کرد که هم از نظر مسئولیت سیاسی و هم از نظر موقعیت حزبی در اوج رقابت‏های سیاسی بود. آنهم در شرایطی که به دنبال تحولات دوم خرداد رقابت‏های سیاسی جامعه به اوج خود رسید و جریانات سیاسی از همان ابتدا نشان دادند که از هیچ اقدامی در مقابله با یکدیگر فروگزار نخواهند نمود. در چنین شرایطی به سادگی قابل پیش‏بینی بود که احتمال گره‏خوردن سرنوشت سیاسی این فرد با سرنوشت این تجربه مهم  ملی وجود دارد و این گره‏خوردن، هم موقعیت سیاسی وی و هم این تجربه ملی را آسیب‏پذیر خواهد نمود. بنابراین سؤال این است که: هنگامی که متولیان امر با چنین تجربه مهمی اینگونه برخورد می‏کنند آیا مسئولیت تاخیرها و آسیب‏های ناشی از این گره‏خوردگی سیاسی را خود باید به عهده گیرند و یا دیگران را متهم نمایند؟ آیا به فرض اینکه تجربه بخش نیرو قابل انتقال به بخش نفت بود، با توجه به شرایط سیاسی مذکور، این انتقال تجربه تنها با حضور مستقیم صاحب آن تجربه ممکن بود؟ آیا امکان‏پذیر نبود که این تجربه تدوین شود و کتباً یا شفاهاً به دیگران منتقل شود؟ آیا صلاحیت علمی اقتضاء نمی‏کند که هر مدیری تجربه مدیریتی خود را مدون و قابل انتقال نماید؟

البته امیدواریم که جناح مقابل سیاسی با درک اهمیت این تجربه و ارزش دادن به آن که یکی از لوازم استقلال فنی و اقتصادی در بخش نفت و گاز کشور است، حساب آن را از گروکشی‏های سیاسی جدا  کرده و جلو لطمه خوردن بیش از پیش به این تجربه را بگیرند.

ب- صاحب این قلم نمی‏داند که آن تجربه در بخش نیرو چگونه بوده و آن شرکت چه می‏کرده است، اما بر این باور است که هیچ تجربه‏ای در هیچ بخشی به  سادگی و بدون مطالعه به یک بخش کاملاً متفاوت دیگر قابل تعمیم نیست. خصوصاً اینکه بخش ‏بالادستی نفت خصوصیات متفاوت و منحصر به خود را داراست، ممکن است در بخش پائین‏دستی نفت بتوان مثلاً پالایشگاه‏های گازی را از نظر آماده‏سازی یک حامل انرژی با نیروگاه‏های برق و خطوط انتقال و شبکه و انشعاب گاز را با خطوط انتقال و شبکه و انشعاب برق قیاس کرد که البته آنهم قیاس مع‏الفارق است اما بخش بالادستی نفت را با هیچ چیز دیگری نمی‏توان مقایسه نمود. اشتباه گرفتن یا مشابه فرض کردن یک مخزن زیرزمینی نفت و گاز با یک سیستم مولد نیرو می‏تواند مشکلات زیادی را برای کشور بوجود آورد (که متاسفانه در بسیاری از موارد نیز آورده است). همراه هر مولد برق کتاب‏هایی وجود دارد که همه مشخصات آن در آن کتاب‏ها مندرج است. عمر مفید، نحوة نگهداری و  ورودی و خروجی و در نتیجه هزینه و فایده آن  مشخص و تعیین و حتی تضمین شده است. اما یک مخزن نفتی زیرزمینی یک مقولة ریسک و عدم اطمینان است و هیچ کس نمی‏تواند هیچ تضمینی در مورد آن بدهد. امروزه سخت‏افزارها و نرم‏افزارهای مربوطه به اکتشاف و مطالعات و شبیه‏سازی مخازن نفت و گاز جزء پیچیده‏ترین تکنولوژی‏های روز دنیا هستند اما با وجود این هیچ قطعیتی در مورد رفتار این مخازن پس از شروع تولید نفت و گاز وجود ندارد و لذا مطالعات مخزن باید دائماً روزآمد شده و تصمیمات متخذه در مورد نحوة رفتار با مخزن نفتی و میزان تولید از آن باید دائماً مورد تجدید نظر قرار گیرد. تجربه بخش بالادستی نفت و کلیه فعالیت‏های مربوط به آن در شرکت‏های نفتی بین‏المللی و در صنعت نفت داخلی وجود دارد.

3- تجربه نشان داده است که شرکت‏های نیمه‏دولتی ـ نیمه‏خصوصی که ماهیت شترمرغی داشته و از رانت‏ها و امتیازات دولتی و از فرصت‏ها و موقعیت‏های بخش خصوصی به صورت توأمان استفاده می‏کنند، مانند درخت‏هایی هستند که در کنار جوی آب روئیده‏اند و هرگز ریشه محکمی نخواهند یافت. علاوه بر این وجود این شرکت‏ها ماهیتاً مغایر توسعه بخش خصوصی و توسعه رقابت است زیرا هیچ شرکت خصوصی قادر به رقابت با آنها نخواهد بود. علاوه بر این در نظام تصمیم‏گیری بالای این شرکت‏ها، نقش و جایگاه کارفرمائی و پیمانکاری درهم می‏آمیزد و این مسئله روائی و صحت تصمیم‏گیری‏ها را زیر  سوال می‏برد. آن کس که با خود شطرنج بازی می‏کند مسلماً در هیچ طرف، بازی خوبی نخواهد کرد!

4- نکته آخر اینکه آیا پارس جنوبی، برای اجرای یک تجربه که عملاً و عمدتاً بر مبنای آزمون و خطا پایه‏گذاری شده، بهترین انتخاب بوده است؟ در میان همة بحث‏ها و نقدهایی که طی چند سال اخیر در رابطه با برنامه توسعه صنعت نفت و جذب سرمایه خارجی در این صنعت مطرح بوده، می‏توان ملاحظه کرد که در رابطه با حوزه‏های مشترک یک توافق ملی بر سر توسعه بهره‏برداری از آنها به هر صورت ممکن وجود داشته و در این میان پارس جنوبی از اهمیت و اولویت ویژه‏ای برخوردار است. کشور مقابل (قطر) بیش از هفت سال است که از این حوزه بهره‏برداری می‏کند و برنامه‏های گسترده‏ای را نیز برای توسعه بهره‏برداری از آن در دست دارد. این در حالیست که تاکنون (شاید از خوش اقبالی ما) طرف مقابل از بازار بسیار محدودی برخوردار بوده است (فقط امکان صادرات  به صورت L.N.G) که با توجه به طرح‏هایی مانند دولفین (شبکه گاز کشورهای شورای همکاری خلیج فارس)  این محدودیت در حال برطرف شدن است. بنابراین شاید پارس جنوبی عرصه مناسبی برای تجربه اندوزی نبوده باشد و شاید (با توجه به آنچه در بند 1 ذکر شد) می‏شد این تجربه را در بعضی از حوزه‏های خشکی با شرایط سهل‏تر و تکنولوژی ساده‏تر اندوخت و سپس با سرعت و قوت بیشتر به پارس جنوبی تعمیم و توسعه داد تا چنین پروژه  مهم و اولیت‏داری دچار چنین تاخیرهایی نشود.

            در هر حال در پایان این نوشتار امیدواریم که مدیریت متعصب تازه ‏نفس  پتروپارس با سیاست‏زدائی از این شرکت و با تلاش در جهت رفع اشکلاتی که مذکور افتاد از شکست این تجربه مهم ملی جلوگیری نماید و امیدواریم که مخالفان سیاسی دولت نیز از این سعة‏صدر برخوردار باشند که حساب یک تجربه مهم ملی را از کشمکش‏ های سیاسی جدا سازند.

 

مدتی بعد از انتشار این مقاله در اقتصاد انرژی، روزنامه تندروی کیهان از آن سوء استفاده نمود و مطلب زیر را منتشر کرد و به گونه ای جلوه داد که نگارنده با این روزنامه مصاحبه داشته ام و نام افراد را ذکر کرد و عکس آنها را آورد و مساله را کاملا سیاسی کرد، در صورتیکه من نام هیچکس را نیاورده بودم و یک نقد حرفه ای کرده بودم و این سوء استفاده کیهان موجب دلخوری بسیاری از اصلاح طلبان شد و برای من بسیار پرهزینه . مدتی بعد از این شیطنت کیهان وقت مصاحبه ای با آقای بهزاد نبوی داشتیم ، ایشان که در آن زمام نایب رئیس مجلس یودند ابتدا معترف بودند که نقد شما فنی و متفاوت بوده و شروع به مصاحبه کردند اما چند دقیقه بعد از بعضی سوالات ما خوششان نیامد و من و همکاران را تقریبا بیرون کردند و نوار مصاحبه را گرفتند . این اولین و آخرین باری نبود که تجربه کردم که در ایران مستقل بودن و مستقل اندیشیدن بسیار پرهزینه و سخت است اگر نه چپ و نه راست و نه اصلاح طلب و نه اصولگرا نباشی و لای تیغه این دو قیچی می شوی و اگر در مجموع اصلاح طلب هم باشی باید یک کاسه تائید کنی و گرنه پذیرفته و حمایت نمی شوی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۸۱ ، ۲۱:۲۱
سید غلامحسین حسن‌تاش