وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۰ ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۳۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

دوست عزیز جناب اقای حمیدرضا عراقی ، از مدیران برجسته و پرسابقه شرکت ملی گاز ایران زحمت تدوین کتاب ارزشمندی را عهده دار شدند که در آن تجربیات پنج مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران در یک دوره بیست ساله از طریق مصاحبه با ایشان استخراج و مکتوب شده است.  در کنار مدیران مذکور با چند نفر دیگر نیز از جمله اینجانب مصاحبه شده و در این کتاب درج شده است که متن مصاحبه اینجانب در کتاب بیست سال با گاز به شرح زیر است:


 

·                            جناب آقای حسن تاش باتوجه به اینکه جنابعالی از کارشناسان اقتصاد و انرژی 
هستید و در سال های گذشته مقالاتی در مورد سیاست های نفت و گاز داشته اید  می‌خواستم نظر خود را در مورد شرکت ملی گاز و روند کارهای انجام شده در 20 سال گذشته بفرمایید؟

-                                           آنچه مسلم است شرکت ملی گاز در سی سال بعد از انقلاب تحولات وسیعی داشته است. شما می دانید که شرکت ملی گاز به این دلیل تاسیس شد که گاز همراه نفت که به آن By Product می گویند را با یک خط لوله به شوروی سابق صادر کنند و نقشی در گازرسانی به داخل کشور نداشت. شاید یکی دو کارخانه درمسیر خط صادراتی مانند ذوب آهن اصفهان و پتروشیمی در شیراز از آن بهره مند می شدند. یا دو سه شهر که آن هم قسمتی از آنها که توسط خارجی ها طراحی و اجرا شده بود و سهم آن در سبد انرژی کشور کمتر از10% بود  منتفع می شوند. ولی در حال حاضرحدود 62 % سبد انرژی کشور را گازطبیعی تشکیل می دهد و تمامی   نیروگاه ها و600  شهر کشور و تعداد زیادی روستا و صنایع مختلف به گازطبیعی وصل شده اند. بنابراین همین رشد و توسعه و تفاوت سهم آن درسبد انرژی نشان دهنده یک تحول عظیم است و بخصوص در سال های قبل حوزه های مستقل گازی کشف شده به این امر کمک شایانی کرد.  در دنیا هم همین وضع بوده است. گاز نسبت به نفت جوان تر است  و استفاده های بیشتری از آن به عمل      می آید و اینکه شرکت ملی گاز ایران در این امر موفق بوده است انکار ناپذیر است. از طرفی شرکت ملی گاز در این مدت همیشه در شرایط بحران بوده است یا بحران جنگ و یا بحران منابع مالی. بعد از جنگ نیز رشد و توسعه خود را در شرایط بحرانی به پیش برده است. لکن من علاقه دارم موضوع را از منظر دیگری بحث کنم وآن را به عنوان یک بنگاه تجزیه وتحلیل کنم. وقتی یک « بنگاه » را تعریف می کنیم می تواند نقش وظیفه ای برای آن تعریف شود که با توجه به منابع  هدفی برای آن تعریف شده باشد و بایستی تلاش کند تا به آن اهداف تعیین شده برسد. اگر نقش شرکت ملی گاز را این گونه تعریف کنیم می توان گفت موفق بوده است، ولی من می خواهم شرکت را به عنوان یک بنگاه اکتیو و فعال مورد تجزیه و تحلیل قرار دهم که اگر از این منظر نگاه کنیم یک بنگاه موفق بایستی محیط کسب و کار خود را بشناسد و بر آن تاثیر گذار باشد. مثلاً شرکت ملی گاز بایستی جایگاه خود را درانرژی کشور ومنطقه می شناخت و بر شرایط محیطی تاثیر گذار می شد ولی عملاً این گونه عمل نکرده و منفعل برخورد نموده است.  مثالی برای شما می زنم تا قضیه روشن تر شود. بطور مثال می خواهم بگویم که اکثر مدیران و مسئولین شرکت ملی گاز با گازرسانی به روستاها بطور عموم و با هر قیمتی و با هر جمعیتی و با هر فاصله ای طبیعتاً موافق نبودند و من این را می دانم حتی در جلسات مختلف این کار را غیر کارشناسی می دانند، کسی مخالف رفاه روستاییان نیست، کسی مخالف تامین انرژی برای روستاییان با هر مقدار و جمعیت نیست، ولی بایک تحلیل کارشناسی می توان به این نتیجه رسید که       می شد با هزینه کمتر و با انرژی های مختلف روستاییان را تامین نموده و الزاماً نبایستی صرفاً انرژی آنها گاز طبیعی باشد. ولی عملاً شرکت ملی گاز تحت فشارهای سیاسی ناچار این کار را انجام داد و معمولاً به عنوان یک کار مثبت نیز مطرح می شود. د رصورتی که اگر شرکت ملی گاز در این مورد فعال تر برخورد می کرد و تحلیل های اقتصادی و کارشناسی با گزارش های  کامل و مستند با آمار و ارقام و هزینه ها را به نمایندگان مجلس و دولت ارائه می داد و روشن می نمود که می توان از طرق دیگر و ارزانتر این کار را انجام داد، شاید این موضوع بدون دلیل همچنان ادامه پیدا نمی کرد که در بعضی از روستاهای دور دست و با تعداد جمعیت کم هزینه های بالای چند میلیونی برای  هر روستا هزینه شود بدون اینکه غیراز مسائل سیاسی نماینده مشکل حاد دیگری حل شده باشد. به نظرم شرکت ملی گاز در این کار فعال عمل نکرده است و صرفاً در حد اعلام نظر بوده است در صورتی که به عنوان یک بنگاه فعال بایستی با استدلال و تحلیل های قوی اثرگذارتر می بود. این را به عنوان نمونه عرض کردم که از یک بنگاه فعال انتظار این است که مثلاً در بازار انرژی کشور که سیاست مدونی وجود ندارد می توانست با تحلیل های مدیریت بار، پیک و آف پیک جلو خیلی از هزینه های مازاد را         می گرفت. متاسفانه در کشور مدیریت کل انرژی وجود ندارد ومن این گونه         می خواهم مطرح کنم که شرکت ملی گاز نیز در این بازار بی برنامگی انرژی نقش خود را در شناسایی موضوع کل انرژی در سطح کلان نیز انجام نداده است و کار جدی نرم افزاری نیز انجام نداده است.

حال برگردیم به درون شرکت ملی گاز، من همیشه این شبهه برایم وجود داشته است که شرکت ملی گاز صرفنظر از برنامه هایی که از بیرون به او ابلاغ می شده، چقدر در تقاضاهای ایجاد شده در محدوده ای که سرمایه گذاری کرده نیاز متقاضیان را تامین کرده است و بعد به سراغ گسترده شدن شبکه و           سرمایه گذاری جدید رفته است. بطور ساده می خواهم بگویم استفاده بهینه از
سرمایه گذاری های انجام شده به عمل نیاورده و صرفاً به دنبال آمار و ارقام و گسترده شدن نام شهرها و روستاها بوده است و از تمامی ظرفیت سرمایه گذاری خود استفاده مطلوب رانکرده است. مثلاً اگر به شرکت ملی گاز ابلاغ می شد که گازرسانی این تعداد شهر و روستا را بایستی درچند سال انجام دهد، بایستی شرکت ملی گاز با آمار وارقام به روشنی نشان دهد که شهرها و روستاها و محدوده صنایعی که امکانات بالقوه ایجاد کرده است یک روند تکمیلی دارد که ابتدا بایستی این ظرفیت ها تکمیل شود و با کمترین هزینه و بعد به سراغ توسعه برود. یا در بعد رگلاتوری به نظر می رسد شرکت ملی گاز در کنترل گاز      فروخته شده خود دقت کامل را ندارد و مقدار زیادی گاز گم شده وجود دارد که نوعاً ناشی از عدم کنترل سیستم های اندازه گیری است و یا حتی در تحویل گاز از شرکت نفت و فروش آن معمولاً گاز مشخص ومعین و استانداردی وجود ندارد و به نحوی گازهای تحویلی دچار مشکلاتی می شود که بعضی از نیروگاه ها و منازل اعتراض دارند و یا اینکه در دنیا  از گاز طبیعی، اتان آن را که ارزش بیشتری دارد استحصال می کنند ولی در شرکت گاز به دلیل عدم نگاه بنگاه داری این کارانجام نمی شود.

·                            درمصاحبه ای که با مدیران عامل سابق شرکت ملی گاز ایران داشتم استنباط براین است که وزارت نفت در مقطع قانون گذاری و تامین منابع مالی نوعاً موضوع گازرسانی به شهرها وروستاها یک عامل اصلی بوده است. یعنی اگر وزارت نفت برنامه گازرسانی به شهرها و روستاها را ارائه نمی داد و یا حتی تمکین نمی کرد امکان تامین منابع مالی مناسب و یا قوانینی که بتوان توسعه بالادستی را تامین نمود نیز بامشکل روبرو      می شد و هجمه و فشار به شرکت ملی گاز در این چند سال صرفا جهت گازرسانی به شهرها و روستاها بوده است و کمتر موضوع توسعه میادین و خطوط انتقال و      سازی موضوع پیگیری بوده است و اید شرکت گاز چاره ای جز این کارنداشته است، حلیل شما چیست ؟

-                                           من مجدداً باید عرض کنم که علت اینکه شرکت ملی گاز نتوانسته است این وظیفه را به بی انجام دهد این بوده است که در فاز نرم افزاری نتوانسته است خوب عمل کند و عیف عمل کرده است. یعنی در بعد مطالعاتی و برنامه ریزی قوی نبوده است و نتوانسته است این موضوعات و ناهنجاری ها را به صورت فکت و فیگر و آمار و ارقام نشان دهد که می شود انرژی دیگری را با هزینه کمتری به روستاها ارائه داد بخصوص روستاهایی با فاصله زیاد از خط انتقال و جمعیت کم. درصورتی که بر اساس دستور و فشارهای سیاسی و درخواست های غیر منطقی تمکین نموده است و با هزینه بالا خطوط انتقالی را به روستاهایی دور دست و  کم جمعیت انتقال داده است. شاید در مواردی هم مثلاً روستا تخلیه شده است، درصورتی که همین روستاها را که قبلاً برق رسانی شده بود از طریق برق    تامین می کرد و مثلاً با قیمت کمتری به این روستاها برق فروخته می شد. بنابراین شرکت ملی گاز نتوانسته است به خوبی برای تصمیم گیران روشن نماید و بسیارانفعالی برخورد کرده است. صرفاً چیزی را که ابلاغ می شده  سعی می کرده خوب انجام دهد که در این کار هم موفق بوده است.

حتی در برنامه ریزی انرژی کشور، شرکت ملی گاز با توجه به سهم بالای خود در سبد انرژی کشور هنوز هم هیچ تحلیل جدی و اساسی ندارد و برنامه ریزی آن صرفاً انفعالی است و تحلیلی ازآینده گاز در کشور و درمنطقه و نقش آن در بازار جهانی ندارد.

در کشورهای درحال توسعه کم و بیش بحران بهره وری وجود دارد وآن عدم هماهنگی بین واحدهای سخت افزار و نرم افزار است. سوال اینست که چقدر از تاسیسات و سخت افزاری که داریم با راندمان مطلوب استفاده می شود و این برمی گردد که  چقدر نرم افزار را توسعه داده ایم.

قاعده براین است که مثلاً وقتی یک پالایشگاه  ساخته می شود همزمان با شروع کار، استراتژی منابع انسانی آن بایستی دقیقا مشخص شود که مثلا چه تعداد نیرو و با چه تخصص هایی بایستی همزمان با شروع ساخت پالایشگاه جذب شوند. چه آموزش های داخل و خارج بایستی ببینند و کدامیک از آنها بایستی در زمان ساخت در محل حضور داشته باشند. کدام نیروها در آخر ساخت بایستی به جمع اینها بپیوندند. این می شود هماهنگی بین نرم افزار و سخت افزار به نحوی که همزمان با توسعه سخت افزار، نرم افزار متناسب آن بایستی ساخته شود تا بتواند بهره وری بالاتری داشته باشد. با این مثال ها می خواهم بگویم که شرکت ملی گاز همزمان با توسعه گازرسانی در قسمت نرم افزاری، در بخش نیروهای 
تحلیلگر و کارشناس برای استراتژی تداوم نقش خود در بازار انرژی کشور و منطقه موفق نبوده است بخصوص به عنوان یک بنگاه اقتصادی فعال.

·                            همانطور که می دانید با شروع فازهای پارس جنوبی یکی از نگرانی های 
دست اندرکاران این بود که این همه حجم گاز تولیدی را چگونه مصرف کنند، این بود که سیاست توسعه گاز به شهرها و نیروگاه ها و صنایع در دستور کار شرکت گاز قرارگرفت. به تبع آن خطوط انتقال و ایستگاه های تقلیل فشار و غیره مورد توجه    قرار گرفت. عملاً در قسمت توزیع به دلائل مختلف خوب عمل شد و بازار مصرف آماده شد، لکن همزمان توسعه پارس جنوبی با برنامه پیش نرفت و در سال های آتی مواجه با بحران کمبود گاز بخصوص در زمستان خواهیم شد، تحلیل شما چیست و چه راه حلی را متصور می دانید؟

-  فرمایش شما کاملا درست است. با توجه به اینکه میدان کشف شده            پارس جنوبی مشترک با قطر است، بایستی بازار تقاضا پیدا می شد و با این دید بحث توزیع و گازرسانی به شهرها و روستاها و صنایع شدت گرفت. ولی ابهام دیگری مطرح می شود که اگر سیاست استفاده از منبع مشترک با قطر است چرا و به چه دلیل میادین مستقل را توسعه می دهیم؟ و علت اینکه منابع محدود کشور را صرفاً در پارس جنوبی استفاده نمی کنیم  و آن را توزیع می کنیم به میادین 
مستقل چیست؟ مگر میادین مستقل مثلا کیش که حدود 2 میلیارد دلار سرمایه به آن تخصیص داده شده است چه مزیتی با پارس جنوبی دارد که این سرمایه را در پارس جنوبی انجام ندهیم؟ درنتیجه  روز به روز از نظر حجم برداشت از کشور قطر عقب تر بمانیم. نکته بعدی این است که وقتی کشور قطر فاصله حجم برداشت خود را مرتباً نسبت به ما افزایش می دهد امکان مذاکره برای اینکه برداشت صیانتی از مخزن بکنیم را نداریم.  چون در شرایط مساوی می توان مذاکره کرد  و این می شود که کشور قطر با سرعت هر چه بیشتر از مخزن مشترک به صورت 
غیرصیانتی برداشت می کند و ما سرمایه های خود را در جاهای دیگر
سرمایه گذاری می کنیم. البته این یک بحث جداگانه است که ارتباطی به شرکت 
ملی گاز نیز ندارد. ولی می خواهم بگـویـم در بخش تـولیـد بـرنـامه ریزی جامع و خوبی نداشتیم و شاید عدم موفقیت ما در پارس جنوبی نیز در همین باشد که منابع و توان ملی را به جای آنکه در پارس جنوبی مصرف کنیم در میادین مستقل دیگری خرج می کنیم که برای من به عنوان یک کارشناس اقتصاد و انرژی همچنان نامشخص است و این سئوال وجود دارد که چرا زمانی که از 25 فاز پارس جنوبی که مشترک با قطراست صرفاً 9 فاز فعال است، چه دلیلی دارد که در میادین مستقل سرمایه گذاری کنم؟ البته این موضوع را من در مقاله ای جداگانه مطرح کرده ام.

·                            بالاخره با این فاصله ای که بین تولید و مصرف به وجود آمده است و ظاهراً در چند سال آینده تشدید خواهد شد تحلیل شما چیست ؟

- نکته ای ظریف و مهم وجود دارد و آن اینست که در تولید، منابع مالی زیاد، پیمانکاران بزرگ و سرمایه ارزی زیاد و تکنولوژی پیشرفته می خواهد، ولی در قسمت توزیع هم منبع ریالی است و هم با پیمانکاران خرد و کوچک می توان کار را ادامه داد و هم تکنولوژی پیشرفته ای نمی خواهد و هم اینکه اکثر تجهیزات آن در این چند ساله ساخت داخل شده است.  از طرفی دیگر حامیان توزیع یعنی  نمایندگان مجلس و فرمانداران و استانداران  همچنان وجود دارند. ولی با همه این اوصاف شرکت ملی گاز هم بی تقصیر نیست و همانطور که در اول صحبت گفتم بایستی با تحلیل های درست و به موقع و با توانمندی نرم افزاری که عرض کردم این مسائل واتفاقاتی که خواهد افتاد را مرتباً با آمار و ارقام و نمونه و اثراتی که به بار خواهد آورد به اطلاع مسئولین تراز اول کشور برساند اما ظاهراً شرکت ملی گاز در این کار تبحر و مهارت کافی را ندارد. در صورتی که در وزارت نیرو این گونه موارد بسیار شفاف و خوب و با تحلیل به مجلس و دولت ارائه 
می شود.

·                            آیا در این مسأله که شرکت ملی گاز در قسمت نرم افزاری و برنامه ریزی قوی عمل نکرده است علت خاصی را در ذهن دارید؟

- در گذشته  از نظر ساختاری زمانی شرکت ملی نفت بیشترین نقش را در سبد انرژی کشور داشت و شرکت ملی گاز جایگاه مناسب و مطرحی نداشت. اما به مرور زمان شرکت ملی گاز توسعه یافته و بزرگ شده و 62% سبد انرژی را از آن خود کرده است. با این اوصاف بایستی از جایگاه رفیع تری برخوردار می شد  ولی شرکت نفت همچنان به دلائل مختلف آمادگی اینکه جایگاه شرکت ملی گاز را بپذیرد ندارد، اما در این مسأله خود شرکت ملی گاز هم بی تقصیر نیست و به دلائل مختلف نتوانسته است خود را بقبولاند. درست مثل بچه ای است در یک خانواده که پدر و مادر هنوز اعتبار لازم را به این فرزند که حالارشید شده است  نمی دهند و این فرزند رشید بایستی همچنان تحت قیمومت والدین باشد و قبول کند که رشید نشده است و رشد فکری و برنامه ریزی ندارد و بایستی همین  وضع را ادامه دهد. این وضعیت نشان می دهد این فرزند نتوانسته است طوری رفتار کند که اینها را از خواب خرگوشی بیدار و جایگاه خود را پیدا نماید. به نظرم اگر شرکت ملی گاز توان نرم افزاری قوی داشت به هر صورت جایگاه خود را پیدا و به وزارت تحمیل می کرد. به نظر من در جامعه های در حال توسعه هر سازمانی با استدلال و حرف منطقی و داشتن توان برنامه ریزی و مدیریت و در یک کلام ساختار نرم افزاری مناسب می تواند جایگاه خود را پیداکند و اینکه شرکت ملی گاز نتوانسته است جایگاه خود را چه در صنعت نفت و چه در بازار انرژی کشور و منطقه پیدا کند، مسأله ای در خور تأمل است و بایستی به این موضوع بیشتر فکر کند.

·                            البته همچنان سئوال مطروحه که با این فاصله تولید و مصرف چه باید کرد بی جواب ماند ؟

- من ابهام دیگری دارم که علت اینکه همه نیروگاه ها را به گاز وصل کردیم چه بود و شاید هنوز هم احتیاج به مطالعه داشته باشد. اجازه بدهید موضوع را بازتر کنم. همانطور که می دانید نیروگاه های دنیا معمولاً از ذغال سنگ استفاده 
می کنند ولی در ایران به دلیل نبود ذغال سنگ طراحی پالایشگاه های نفت به نحوی انجام شده بود که نفت کوره آن را بالاتر دیده بودند. درسیاست کلان قرار داده شده بود که سوخت نیروگاه ها از محل نفت کوره ها تأمین شود ولی ما   آمده ایم همه نیروگاه ها را به گاز طبیعی وصل کرده ایم و عملاً نفت کوره که قیمت بالایی هم ندارد بلا استفاده شده است. شاید اگر این کار را انجام نمی دادیم امروز کمتر این سئوال مطرح می شد. لذا در کشور سیاست کلان انرژی لازم است که متأسفانه وجود ندارد. چون شرکت ملی گاز هم صرفاً دستورات را اجرا         می کرده تلاش کرده است که همه نیروگاه ها را به گاز وصل نماید. هنوز هم فکر می کنم شرکت گاز بایستی از حالت انفعال خارج شده و فکر نکند که هر چیزی را که برنامه ریزان نفت و یا سایر عوامل تصمیم گیر دیکته کردند درست است و فقط اجرا را وظیفه خود بداند، بلکه بایستی واحد برنامه ریزی و مطالعاتی قوی در درون خود ایجاد کند تا هر گونه تصمیم درباره  انرژی در سطح کشور را در ابعاد مختلف تجزیه و تحلیل نماید و به مسئولین تصمیم گیر ارائه دهد و این اعتماد به نفس را پیدا کند. تاکنون این چنین بوده است که شرکت گاز را تشویق کرده اند که کارت را خوب انجام داده ای و شرکت گاز نیز همان کار را تکرار     کرده است ولی هیچ وقت نتوانسته نظریه های کارشناسی خود را به شرکت نفت بقبولاند. سوال شما را این گونه بایستی جواب دهم که قبلاً مشکل فقط سه ماهه زمستان بود ولی بمرور با توجه به مصرف بالای نیروگاه ها در تابستان عملا در طول سال دچار مشکل خواهد شد. شاید یکی از راه حل های بلند مدت این باشد که شرکت گاز بایستی درسیاست گذاری بالادستی نقش اساسی داشته باشد و اداره و مطالعات و تصمیم گیری در بالادستی در اختیارگاز باشد. زمانی نفت سالاری بود و این ساختار جواب می داد ولی در حال حاضر گازسالاری است و طبیعی است که ساختار قبل جواب نمی دهد و با این شرایط شرکت ملی گاز صرفا بایستی جوابگوی بحران ها باشد، در حالی که اصلی ترین مسأله که تولید و تامین گاز مطمئن است در اختیارنفت است.

نفت درحال سرازیری عمر سازمانی خود است، ولی گاز ابتدای جوانی سازمان خود را طی می کند. جالب است که اکثر میادین اکتشافی جدید نیز میادین مستقل گازی هستند و نه نفتی و اگر شرکت ملی گاز به عنوان یک رقیب نفت در بالادست حضور داشته باشد همین رقابت می تواند شرکت نفت را هم که تاکنون انحصاری بوده است  به تکاپو وا دارد و بهره وری نفت نیز بالاتر رود. لذا رقابت سالم بین نفت و گاز می تواند به سود کشور تمام شود. در حال حاضر مسئولیت بحران مشخص نیست که آیا نفتی ها گاز را تامین نکرده اند و یا اینکه گازی ها قصور کرده اند و خود این قضیه بحران است.

موضوع و مثال در این موارد زیاد است. مثلا شما ببینید سال ها بحث 
Under Ground Storage) UGS ) ذخیره سازی گاز طبیعی مطرح بود و سیاست گذاری و اجرای آن دراختیار نفت بود. در صورتی که ذخیره گاز  برای      پیک مصرف از ابتدایی ترین نیازهای گاز است. بیش از دو دهه نفت کوچکترین اقدامی دراین مورد نکرده و آن را نیز به گاز تحویل نمی داد. نمی خواهم بگویم که شرکت نفت کار خوبی کرده است ولی می خواهم بگویم شرکت ملی گاز هم         بی تقصیرنبوده است. چون به همان دلیل نبود بخش نرم افزاری و برنامه ریزی ادعای جدی برای تحویل این موضوع را نداشته است چون هم مطالعات لازم را نکرده بود و هم اعتماد لازم را نداشت.

عرض من این است که یک بنگاه موفق فعال بنگاهی است که در دراز مدت بتواند روی محیط کسب و کارخود اثر بگذارد. چون یکسری مسائل درون بنگاهی داریم  و یک سری برون بنگاهی و یک بنگاه موفق نمی تواند صرفا مسائل درونی خود را مورد توجه قراردهد و به مسائل بیرونی بی توجه باشد. بطور کلی شرکت ملی گاز در مسائل درون سازمانی و وظایف محوله ماموریت خود را با موفقیت به انجام رسانده ولی به عنوان یک بنگاه فعال در اثر بخشی محیط کسب و کار موفق نبوده است. نتیجه بحثم این است که ابتدا شرکت ملی گاز بایستی خود را باور کند و با تشکیل گروه فکری و مدیریتی شرکت ملی گاز را به مثابه یک بنگاه اقتصادی راهبری کند و با تحلیل های درست جایگاه خود را در درون و بعد در صنعت نفت مشخص نماید ونسبت به سیاست گذاری زنجیره تامین گاز از تولید تا مصرف اثرگذار باشد. اگر این موضوع را اصل قرار دهیم موضوع صادرات گاز که یکی از اصلی ترین مسائل بنگاه خواهد بود نیز مشخص می گردد. یکپارچگی در این کار اجتناب ناپذیر است و شرکت ملی گاز برای صادرات نیز می تواند    نگاه های مختلفی داشته باشد. بطور مثال کشورهای همسایه جنوبی ما نیاز بسیار زیادی درتابستان به گاز دارند. درصورتی که ما می توانیم در تابستان و یا 8 ماه به آنها گاز صادر کنیم.  یا مثلا عمان ظرفیت خالی LNG دارد یعنی تاسیسات LNG را ایجاد کرده است ولی گاز کافی ندارد. ما می توانیم یا در تابستان از طریق خط لوله به آنها گاز بفروشیم و یا اینکه در LNG‌ آنها شریک شویم. درحال حاضر کسانی به این موضوع فکر می کنند وتصمیم گیرند که هیچ اطلاعی ازتوانمندی های شرکت گاز ندارند. یکپارچگی شرکت ملی گاز از تولید تا مصرف نهایی می تواند به این امرکمک کند.

شرکت ملی گاز بایستی شرکت های بزرگ دنیا را به صورت
نمونه و 
Bench marking الگو قرار دهد که درآینده چه نقش مهمی می تواند در منطقه و دنیا داشته باشد.  بطور نمونه می تواند پترونانس مالزی را به عنوان نمونه مطرح کرد که پس از توانمندی داخلی با انسجام و سیاست گذاری مناسب اکنون به یک شرکت بین المللی موفق تبدیل شده است و در مناقصات جهانی جایگاهی دارد و صاحب نظر است.

بایستی ما از همین امروز به دنبال استفاده از این پتانسیل ها باشیم. تا شرکت گاز از درون خود را باور و تقویت نکند، نمی تواند تغییرات بنیادی و اساسی ایجاد کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۰ ، ۱۹:۱۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

چشم انداز ایران - شماره 72 اسفند 90 و فروردین 1391

 

ذخیره‌سازی استراتژیک نفت

گفت‌وگو با غلامحسین حسن‌تاش

 اخبار منتشره در نشریه‌های خارجی حاکی از آن است که ذخیره‌سازی استراتژیک نفتی کشورهای غربی از 90 روز به 125 روز افزایش یافته و این به غیر از ذخایر تجاری شرکت‌های بزرگ نفتی همچون بی‌پی، شل، توتال و... است که در اختیار دارند؛ آیا این امر بیانگر برنامه‌های خطرناکی علیه ایران نیست؟

●● در مورد خبر افزایش میران ذخایر استراتژیک نفتی اطلاعی ندارم، ولی درباره اصل ذخیره‌سازی به چند نکته اشاره می‌کنم. اصولاً‌ ذخیره‌سازی با عنوان ذخایر استراتژیک نفتی (Strategic Petrolume reserve) یا SPR از دهه 1970 به بعد شکل گفت. کشورهای صنعتی برای جلوگیری از تکرار بحران نفتی 1973 و به عبارتی برای این‌که از یک سوراخ دو بار گزیده نشوند مبادرت به تأسیس آژانس بین‌المللی انرژی (IEA) کردند و در کنار مجموعه‌ای از سیاست‌های دیگر تصمیم گرفتند مقداری از نفت مورد نیاز خود را ذخیره کنند تا در روز مبادا از آن استفاده کنند. آژانس بین‌المللی انرژی، کمیته‌ای دارد که ذخیره‌سازی نفت در کشورهای عضو را کنترل می‌کند و علتش این است که کشورهای صنعتی هم درواقع گاهی اوقات از تعهدات خود تخلف می‌کنند، مثلاً زمانی‌که می‌بینند شرایط بین‌المللی آرام است (زیرا موجودی ذخایر استراتژیک مانند نگه‌داشتن پول در حساب جاری است و طبعاً هزینه دارد) نفت را برای آینده نامشخص می‌خرند و راکد نگه‌می‌دارند و هزینه انبارداری و نگه‌داری‌ آن را هم می‌پردازند. تحمل این هزینه سخت است، از این‌رو کمیته مورد نظر در آژانس دائماً کنترل می‌کند که کشورهای عضو از تعهدات خود شانه خالی نکنند و همیشه به میزان کافی و لازم ذخیره نفت وجود داشته باشد.

در مورد حجم ذخیره‌سازی نیز روایت‌های مختلفی وجود دارد و باید اعتراف کنم متأسفانه هیچ‌گاه کار دقیقی روی آن انجام نشده است، اما بحث ذخیره 90 روز واردات و 60 روز مصرف مطرح است و در این معیار هم بین اعضا نظرات متفاوتی وجود دارد، زیرا بعضی از آنها ماندن ژاپن صرفاً‌ واردکننده نفت هستند و بعضی هم خود تولید دارند و کسری مصرف را وارد می‌کنند، بنابراین برخی از کشورها کل مصرف و برخی دیگر کل واردات را ذخیره‌سازی می‌کنند.

در سال 1991 زمانی‌که عراق، کویت را اشغال کرد و امریکایی‌ها برای بازپس‌گیری کویت آماده جنگ می‌شدند حدود سه ماه طول کشید تا جنگ آغاز شود. در این مدت یکی از کارهایی که امریکایی‌ها انجام دادند افزایش ذخایر استراتژیک نفت خود از 750 میلیون بشکه به یک میلیارد بشکه بود.

 ● این اقدام آنها قیمت نفت را هم کمی بالا برد.

●● بله، قیمت نفت شروع به بالارفتن کرد و خیلی‌ها هم که نمی‌دانستند داستان چیست، فکر کردند این افزایش مربوط به تب و تاب روانی جنگ است و فکر کردند وقتی هنوز که جنگ شروع نشده چنین است، با شروع جنگ قیمت نفت به شکل فوق‌العاده‌ای افزایش می‌یابد، اما آن افزایش قیمت ناشی از همین تقاضای ذخیره‌سازی جدید بود و زمانی که عملیات توفان صحرا شروع شد، امریکایی‌ها ذخیره اضافی را وارد بازار کردند و قیمت‌ها کاهش یافت و خیلی از کشورهایی‌که ذخیره‌سازی کرده بودند تا با قیمت‌های بالا نفت را بفروشند با توجه به روند کاهنده قیمت‌ها نگران شده و نفت خود را برای فروش عرضه کردند و بدین‌وسیله باعث افت بیشتر قیمت‌ها شدند، ازجمله خود ما هم همین اشتباه را کردیم. این به خاطر این بود که مکانیزم ذخیره‌سازی را درست درک نکرده بودیم.

به‌تازگی هم در جریان لیبی و توقف تولید نفت آن کشور، طرح آژانس بین‌المللی انرژی یعنی تزریق 60 میلیون بشکه از ذخایر استراتژیک اعضا به بازار به اجرا درآمد.

من خبری را که شما در رابطه با افزایش مدت و میزان ذخیره‌سازی در کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری‌های اقتصادی (OECD) گفتید نشنیدم و البته فکر هم نمی‌کنم که در این حد صحیح باشد، اما همواره در روزهای اخیر در ذهن من بود که چنین اتفاقی یعنی افزایش ذخایر، در حال وقوع است،‌ زیرا درحالی‌که رشد اقتصادی جهان پایین است و غالب پیش‌بینی‌ها هم وضع سال 2012 را بدتر از 2011 می‌دانند و تجدیدنظر و اصلاحاتی هم که صندوق بین‌المللی در ارزیابی‌های خود از وضع اقتصادی ارائه می‌دهد دائماً رو به پایین است و برآورد خود از نرخ رشد اقتصادی دنیا را مرتب کاهش می‌دهد، طبیعی به نظر می‌رسد که به دلیل نرخ پایین رشد اقتصادی، تقاضا برای نفت پایین باشد. ازسوی دیگر هم نفت لیبی که از بازار خارج شده بود دوباره وارد بازار شده است، از این‌رو قیمت‌ها نباید در این حد فعلی بالا باشد و این می‌تواند ناشی از افزایش تقاضا برای ذخیره‌سازی باشد.

 ● میزان تولید نفت لیبی در حال حاضر چقدر است؟

●● رکورد تولید نفت لیبی یک میلیون و شصدهزار بشکه بود که حدود یک میلیون و سیصدو پنجاه تا یک میلیون و چهارصد هزار بشکه آن صادر می‌شد که در اثر درگیری‌های داخلی تقریباً به صفر رسید. اکنون میزان صادرات به بالای یک میلیون بشکه رسیده است و شاید علت این‌که تحریم‌های نفتی علیه ایران را تا جولای 2012 به تعویق انداختند همین مسئله باشد که تا آن زمان تولید نفت لیبی به رکورد پیشین خود بازگشت خواهد کرد.

همان‌طور که اشاره کردم با توجه به کاهش تقاضای جهان و بازگشت نفت لیبی به بازار، قیمت‌های کنونی نفت که از 120 دلار هم بالاتر رفته مقداری غیرمترقبه است و عادی نیست. ممکن است گفته شود افزایش تقاضا به دلیل فصل زمستان و سرمای اروپاست، ولی باید توجه داشت که تقاضای زمستان بیشتر به بخش گاز فشار وارد می‌کند، زیرا مصرف حرارتی در اروپا بیشتر به گاز وابسته است و اکنون هم گاز در بازار جهانی با مازاد عرضه روبه‌روست و محموله‌های LNG بعضاً سرگردان است تا بازاری برای فروش آن پیدا شود. قرار بود امریکا متقاضی عمده LNG باشد و خیلی‌ها هم سرمایه‌گذاری کردند تا آن تقاضا را پاسخ دهند، ولی در مدت چند سال گذشته تولید گاز به‌شدت افزایش یافت و آن چشم‌انداز اولیه به‌طور کل تغییر پیدا کرد، به طوری‌که حتی امریکا عرضه‌کننده LNG هم شد. حال که نفت لیبی وارد بازار می‌شود و نفت ایران هنوز در بازار وجود دارد به نظر می‌رسد قیمت کنونی غیرمنتظره است، مگر این‌که همان پدیده افزایش ذخیره‌سازی اتفاق افتاده باشد تا در تابستان که فصل گرماست و تقاضا کاهش می‌یابد و اعمال تحریم‌های نفتی ایران نیز در ماه جولای 2012 است، بتوانند با ذخیره‌سازی صورت گرفته وضعیت بازار را کنترل کنند.

اگر این امر به‌طور جدی صورت گرفته باشد متأسفانه احتمال گزینه جنگ نیز تا حدودی تقویت می‌شود. من با توضیحی که در رابطه با عرضه و تقاضا و قیمت‌های جاری مطرح کردم احتمال این را زیاد می‌دانم که ذخیره‌سازی صورت گرفته باشد.

خبری که به‌طور مشخص داریم این است که چینی‌ها از این فرصت به شدت استفاده کرده و با تخفیفی که از خرید نفت می‌گیرند ذخیره‌سازی خود را به شدت افزایش داده‌اند. البته چین عضو آژانس بین‌المللی انرژی نیست، ولی آژانس از چند سال پیش به چین فشار آورده و به دلیل اینکه وارد کننده‌ای بسیار بزرگ است، چین را موظف به ذخیره‌سازی کرده و آن کشور هم پذیرفته است.

توجه داشته باشید که ذخیره‌سازی استراتژیک تعهدی است که کشورهای عضو آژانس دارند، اما خود شرکت‌های نفتی هم ذخایر تجاری (Commercial) دارند که با توجه به شرایط بازار و پیش‌بینی قیمت‌های آتی نسبت به ذخیره نفت خود اعمال مدیریت می‌کنند.

 ● آیا نهادی نیست که حساب و کتاب ذخایر تجاری شرکت‌ها را در دست داشته باشد؟

●● البته گاهی اوقات که شرایط حاد می‌شود دولت‌ها طی دستورالعمل‌‌های کاملاً محرمانه شرکت‌ها را هم مجبور می‌کنند ذخایر تجاری خود را افزایش دهند. این امر در دنیا سابقه دارد.

موضوعی که مایلم در اینجا اشاره کنم این است که مؤسسه مطالعات بین‌المللی انرژی در وزارت نفت تشکیل شد تا دقیقاً این‌گونه رصدها و پایش‌‌ها را انجام دهد و این کار نیز قبلاً انجام می‌شد. کارکنانی بودند که براساس شواهد و قراین همواره ذخیره‌سازی‌ها را رصد و ارزیابی می‌کردند و همان‌طور که شما یادآوری کردید در شرایطی که تهدید علیه کشور وجود دارد و بحث تحریم‌ها مطرح است این نوع اطلاعات از قبیل این‌که وضعیت ذخایر دنیا چگونه است؟ آیا ذخایر افزایش می‌یابد و یا کم می‌شود؟ آیا ذخایر موجود اجازه می‌دهد تا تحریم‌ها به‌طور جدی علیه ما اعمال شود؟ وضعیت عرضه و تقاضا چگونه است و در صورت حمله احتمالی علیه ما چه خواهد شد؟ برای ما بسیار مهم است.

باید به‌طور جدی بگویم که متأسفانه در یکی دو سال گذشته بویژه در دوره مدیریت آقای میرکاظمی با توجه به مسئولیتی که به اداره مؤسسه مطالعات محول شد مؤسسه از مسیر اولیه خود خارج شد و از اهداف تأسیس آن فاصله گرفت. دیگر آن رصدکردن انجام نمی‌شود و نه‌تنها در مورد آمار ذخیره‌سازی، بلکه حتی در مورد مسائل مهم دیگری مثل این‌که مثلاً توان واقعی تولید نفت عربستان چقدر است نیز این کار به‌طور جدی دنبال نمی‌شود.

من بارها با توجه به موقعیت کشورمان در بازار نفت پیشنهاد کرده‌ام که یک بانک اطلاعاتی غنی از کل میادین نفت دنیا تهیه شود. حال ممکن است ابتدا آن را از جایی خرید، اما به روزرسانی می‌تواند توسط تیمی داخلی انجام شود، زیرا هر قراردادی که در دنیا بسته می‌شود اطلاعات و اخباری از آن منتشر می‌شود و با پیگیری مستمر می‌توان نتیجه آن قرارداد و تأثیری که در میزان تولید نفت خواهد داشت را دنبال کرد. حتی فراتر از این، پیشنهاد من این بود که ما باید بانک اطلاعاتی‌ای از پالایشگاه‌های دنیا داشته باشیم. پالایشگاه‌های جدیدی که ساخته می‌شود و تغییراتی که در فرایند پالایش آنها اتفاق می‌افتد همه و همه باید رصد شوند، زیرا همه این عوامل بر مسیر تقاضای نفت تأثیرگذارند. اینها کارهایی است که باید در کشور انجام شود و متأسفانه مؤسسه‌ای را هم که وظیفه آن گردآوری و پالایش این‌گونه اطلاعات بوده است به باور من از مسیر کاری خود خارج کرده‌اند.

 ● گویا مسئولان بالای ما هم اطلاع ندارند که این همه ذخیره‌سازی انجام گرفته است؟

 ●● بسیاری درک درستی از ذخیره‌سازی ندارند، زیرا شما باید در یک روند تاریخی نفت بدانید که ذخیره‌سازی چیست و با چه اهدافی انجام می‌شود و اینکه چرا نام آن را ذخایر استراتژیک گذاشته‌اند؟ باید این سوابق را دانست تا متوجه شد که ماجرا چیست و چرا افزایش ذخیره‌سازی استراتژیک نگران‌کننده است. بنابراین معتقدم اشراف و حسی که نسبت به این موارد باید باشد متأسفانه وجود ندارد.

 ● آیا برداشت از ذخایر استراتژیک به دستور عالی‌ترین مقام حکومتی صورت می‌گیرد؟

 ●● بله، در امریکا به دستور رئیس‌جمهور است و معمولاً هم بسیار سخت اجازه برداشت از ذخایر داده می‌شود. مثلاً در توفان کاترینا که چند سال پیش اتفاق افتاد تولید نفت امریکا در خلیج مکزیک متوقف شد. در آن شرایط رئیس‌جمهور امریکا از ذخایر استراتژیک به شرکت‌های نفتی قرض داد تا پس از عادی‌شدن تولید آن را برگردانند.

معمولاً سعی می‌کنند آمار و وضعیت ذخایر استراتژیک را تا حد امکان محرمانه نگاه دارند، زیرا موضوع ذخایر استراتژیک تیغ دو لبه است، یعنی در شرایطی که برداشت از ذخایر صورت می‌گیرد تلقی مردم این می‌شود که روز مبادا فرارسیده و گاهی اوقات تقاضای ناشی از اثر روانی این برداشت در جهت عکس عمل می‌کند، یعنی از یک‌سو ذخایر را وارد بازار می‌کنند تا عرضه زیاد شود، اما اثر روانی آن مصرف‌کنندگان را نگران وجود بحران می‌کند و در عمل تقاضا به‌جای کاهش افزایش می‌یابد. بنابراین قدرت مانور غربی‌ها هم روی این ذخایر بالا نیست، اما در شرایط خاص از این ذخایر برداشت می‌کنند.

 ● آیا ایران نیز ذخیره‌سازی استراتژیک دارد؟

 ●● خیر، ما ذخایر عملیاتی داریم. مثلاً در خارک اگر متوسط بارگیری 2 تا 3 میلیون بشکه باشد طبیعتاً گاهی اوقات به علت توفان و یا عدم ورود کشتی و... وقفه‌ای در کار حاصل می‌شود و برای جبران و حفظ متوسط، مقداری ذخیره‌سازی عملیاتی انجام می‌گیرد، اما به آن معنا ذخیره‌سازی استراتژیک نداریم.

 ● ارزیابی شما از تحریم‌های نفتی علیه ایران چیست؟

 من در مهرماه 1390 در یادداشتی نوشتم که متناسب با تغییر اوضاع در لیبی و بازگشت نفت آن به بازار، به احتمال زیاد تحریم‌های نفتی علیه ایران فعال خواهد شد. البته این مهم است که متوجه باشیم هسته اصلی تحریم‌ها علیه ایران تحریم‌های بین‌المللی بانکی است. این تحریم‌ها باعث می‌شوند نتوانیم به پول نفتی که می‌فروشیم آنچنان‌که باید و شاید دست یابیم و تحریم‌های نفتی اروپا هم از همین جهت مهم است،‌ زیرا با تغییر بازار فروش نفت از اروپا به هندوچین و کشورهایی از این دست، دیگر نمی‌توانیم در مقابل فروش نفت به ارز قوی‌ای مانند یورو و دلار دست یابیم، زیرا هیچ بانکی حاضر به نقل و انتقال ارز برای ما نیست. اما زمانی‌که اروپا از ما نفت می‌خرد مجبور است یورو که ارزی قوی و رایج است بدهد. من فکر می‌کنم تحریم نفتی اروپا مکمل همین تحریم‌های بانکی است و سبب می‌شود که بازار فروش نفت محدود به چین و هند و... شود، چون به نظر می‌رسد که شاید امریکایی‌ها هم نخواهند فروش نفت ما به کلی از بازار حذف شود، بلکه می‌خواهند آن را به صورت کنترل شده به جهتی هدایت کنند که پس از فروش نفت هم نتوانیم پول آن را به دست آوریم.

 ● آیا این روند درنهایت به نفت در برابر غذا نخواهد انجامید؟

 روند حتی بدتر از آن است، چون آن زمان که عراق تحریم ـ‌تحت کنترل سازمان ملل‌ـ بود و پول نفتی که فروخته می‌شد به حساب‌های سازمان ملل واریز می‌شد و سازمان کنترل می‌کرد که آن پول صرف غذا و دارو بشود، ولی اکنون محور فشارها متمرکز بر نقل و انتقال‌های بانکی است که عملاً گریبان همه صنایع حتی دارو و غذا را هم می‌گیرد که بدتر از نفت در برابر غذاست. به‌تازگی شاید مطلع شده باشید که بیش از 20 کشتی غلات که به بنادر ما آمده بودند بیش از دو ماه نمی‌توانستند بار خود را تخلیه کنند، زیرا محدودیت جابه‌جایی ارز توسط بانک‌ها مانع از پرداخت وجه آنان می‌شد تا فروشنده اجازه تخلیه بدهد.

من معتقدم باید در برابر این‌گونه اقدام‌های خصمانه پیگیری‌های حقوقی انجام دهیم. هیلاری کلینتون گفته ما در مورد نیازهای دارویی و غذایی مردم ایران نمی‌خواهیم به ایران فشار آوریم، ولی می‌بینیم تحریم‌های بانکی در همان زمینه‌ها فشار وارد می‌کند.

 ● دارو که مشمول تحریم نیست.

 دارو را به ما می‌دهند، ولی پولش را نمی‌توانیم پرداخت کنیم، یعنی فروشنده به علت تحریم نیست که به ما دارو نمی‌دهد، بلکه عدم تحویل دارو به واسطه عدم توانایی پرداخت پول ازسوی ماست.

 ● در ارتباط با بحث مخازن نفتی مشترک در آخرین شماره نشریه اقتصاد انرژی به نقل از آقای حسینی سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس آمده که از کل 26 مخزن مشترک حدود 290 هزار بشکه نفت در روز و 250 میلیون مترمکعب گاز استخراج می‌شود، درحالی‌که اگر سرمایه‌گذاری لازم صورت گیرد و از این مخازن به صورت درست بهره‌برداری شود می‌توان 2 تا 3 میلیون بشکه نفت در روز و حدود 700 میلیون مترمکعب گاز استحصال نمود. پرسش این است که وقتی همه رقبا به شدت مشغول بهره‌برداری هستند به چه دلیل چنین پتانسیل عظیمی از سوی ما مغفول مانده است؟

 موضوع مخازن مشترک حدیث مکرری است که باید مثل همیشه اظهار تأسف کرد. ما تقریباً در تمامی میادین مشترک از رقبا عقب هستیم، غیر از عراق که سال‌ها درگیر جنگ بود و به‌زودی از آن هم عقب خواهیم افتاد، زیرا به‌شدت شروع به فعالیت و کار کرده‌اند. همان‌طور که گفتید در لایه گازی پارس جنوبی که مهمترین حوزه مشترک ماست از نظر تجمعی، قطری‌ها تاکنون بیش از سه برابر ما برداشت کرده‌اند و در حال حاضر هم دو برابر ما تولید دارند. به‌تازگی معادل تولید دو فاز پارس جنوبی را به بهره‌برداری رساندند، اما چون گاز این دو فاز به GTL (Gas to Liquid)تبدیل می‌شود به همین دلیل خیلی متوجه برداشت گاز آن دو فاز نشدیم. در مورد لایه نفتی هم وضع خیلی بدتر است، سال گذشته تولید قطر از لایه پارس جنوبی 450 هزار بشکه در روز بود و سال جاری به 500 هزار بشکه رسیده است. فکر می‌کنم با این روند تا ما بخواهیم به آن میدان برسیم نفت آن به اتمام رسیده باشد. من کماکان معتقدم مشکل اصلی مشکل مدیریتی و روشن نبودن برنامه‌هاست. اکنون می‌بینیم قراردادهای مختلفی در مورد برخی میادین بسته می‌شود که انسان واقعاً تعجب می‌کند که اینها چه اولویتی دارند؟ در مورد میادین مستقلی مانند زاغه که نفت آن تقریباً‌ فوق‌سنگین است و میدان کوچکی هم است، یا میدان چنگوله و... ، اگر شرکتی وجود دارد که می‌تواند در این میدان‌ها سرمایه‌گذاری کند چرا روی میادین مشترک کار نکند؟ البته این در صورتی است که شرکت توانایی داشته باشد، اگر فاقد توانایی باشد که اصلاً قرارداد بدون هیچ دلیل و توجیهی بسته شده است. متأسفانه وزیر از ابتدا مناقصه را کنار گذاشت، به نظر من این مناقصه قابل دفاع است و من یادداشتی در این باره نوشتم. مناقصه یک ضابطه است و تعیین می‌کند که طرف شما آیا توانایی ارائه ضمانتنامه دارد، سابقه‌اش چیست و... وقتی شما این ضابطه را برمی‌دارید هرکس ادعای توانایی در پروژه‌های صنعت‌نفت را خواهد داشت.

در قراردادهایی هم که با شرکت‌های توانمند بسته می‌شود باز شاهدیم که اولویت‌ها بعضاً در نظر گرفته نمی‌شود، مثلاً شرکت مپنا که یک شرکت قوی است، ولی کارش توربین‌سازی است به‌تازگی قرارداد بزرگی برای توسعه میدان گاز به‌نام فروزB امضا کرده، درحالی‌که هنوز بسیاری از کارهای پارس‌جنوبی بر زمین مانده است. اگر مپنا یا هر شرکت دیگری توانایی کار در دریا را دارد، چرا آن را به پارس جنوبی نمی‌برند؟ درست است که برای همه فازهای پارس جنوبی تفاهم‌نامه امضا کرده‌اند، ولی اینها که واقعاً عملیاتی نشده است. شرکتی توانا مانند مپنا می‌تواند با پیمانکار پارس‌جنوبی کنسرسیوم تشکیل دهد و یا به‌عنوان پیمانکار دست دوم پروژه‌ها وارد کار شود. درنهایت باید توجه داشت در شرایط تحریم، توانایی و بضاعت مدیریتی و تأمین کالا و کنترلی و نظارت مجموعه، محدود است و باید صرف اولویت‌‌ها شود.

از این بحث می‌خواهم نتیجه بگیرم که صنعت نفت و گاز هنوز در عمل اولویت‌های خود را مشخص نکرده و دچار نوعی سرگردانی است. در شرایط کنونی معتقدم کار توسعه در میادین مستقل را اصولاً به‌طور کلی باید کنار بگذاریم و تا زمانی‌که تحریم هستیم فقط باید:

1ـ صرفاً‌ به توسعه و بهره‌برداری از میادین مشترک بپردازیم.

2ـ در میادین مشترک هم اولویت‌بندی کنیم، آن هم متناسب با این‌که رقیب ما چه میزان از میدان بهره‌برداری می‌کند.

ممکن است جایی رقیب روی مخزن کار نکند، ما هم اگر کاری انجام ندهیم عقب نخواهیم افتاد، ولی به محض این‌که رقیب شروع به کار کرد ما هم باید برنامه‌های خود را فعال کنیم. مثلاً ‌در میادین مشترک با عراق سال‌های سال به دلیل جنگ و اشغال عراق کاری ازسوی آنها صورت نمی‌گرفت، ولی اکنون شرکت‌های خارجی مشغول به کار شده‌اند و بیشترین تمرکز را هم نزدیک مرز ما دارند. ما هم طبیعتاً باید تکلیف میادین آزادگان، یادآوران و... را مشخص کنیم.

 ● بعضی‌ها مدعی‌اند به دلیل عدم حضور شرکت‌های بین‌المللی و سوءمدیریت و کار نابلدی شرکت‌ها، هزینه‌های سرمایه‌گذاری برای تولید یک بشکه اضافی نفت چندین برابر یعنی هفت تا ده برابر قراردادهایی است که پیش از این برای افزایش تولید بسته می‌شد، آیا به نظر شما این امر واقعیت دارد؟

 البته در نظر داشته باشید که در سال‌های 2008ـ2004 ـ‌که قیمت جهانی نفت خیلی بالا رفت و در بعضی مقاطع هر بشکه به 147 دلار هم رسید‌ـ هزینه‌های سرمایه‌گذاری در صنعت‌نفت به شدت افزایش یافت و پایین هم نیامد، مثلاً‌ یک پروژه LNG را که توتال آن زمان 2/3 میلیارد دلار قیمت داده بود، پس از بحران 2004 که قیمت را اصلاح کرد تا 8/11 میلیارد دلار و یا شاید حتی بیشتر افزایش یافت، یعنی حدود چهار برابر قیمت اولیه.

مسئله دیگر مسلط‌نبودن شرکت‌هایی است که به کار گرفته می‌شوند و همچنین کمبود سابقه و تجربه آنها و ضعف قدرت دستیابی‌شان به تجهیزات و...، که طبعاً‌ می‌تواند در افزایش قیمت پروژه‌ها تأثیرگذار باشد.

اما موضوع مهمتر در این رابطه این است که یک مسابقه‌ای از پیش شروع شده و ناخواسته تمام وزیران نفت در این مسابقه درگیر شده‌اند، آن هم مسابقه قرارداد بستن است که به نظر من مسابقه کاذبی است و گرفتاری به دست صنعت نفت خواهد داد، یعنی به هر قیمتی می‌خواهند بگویند مثلاً 40 میلیارد دلار قرارداد یا تفاهم‌نامه امضا کردیم. در این مسابقه به‌ناچار شرکت‌هایی وارد می‌شوند که از سابقه و تجربه چندانی برخوردار نیستند. طبیعتاً اینها موفق نخواهند بود و پروژه‌ها عملاً زخمی می‌شوند. اشکال این کار این است که اگر یک روز بخواهید برگردید دیگر به این آسانی نیست. فرض کنید مشکلات کشور حل شد و تحریم هم برداشته شد؛ درباره یک میدان نفتی که دست نخورده به راحتی می‌توانید تصمیم‌ بگیرید و قرارداد توسعه آن را امضا کنید، ولی تصمیم‌گیری در مورد میدانی که چند ذینفع پیدا کرده و یک پرونده پیچیده و نیمه‌کاره قراردادی و حقوقی دارد و برگرداندن آن بر روی ریل، مدت‌ها کار خواهد داشت، این کار امکان‌پذیر نیست. مثلاً میدان آزادگان متأسفانه چنین وضعیتی پیدا کرده، ژاپنی‌ها آمدند و رفتند و هنوز تسویه حساب و تعیین تکلیف نشده «پترو ایران» وارد شد، سپس مناطق نفت‌خیز هم داخل کار شده و همه اینها هم نه براساس یک قرارداد روشن و محکم، بلکه با چند نامه‌نگاری انجام شده و این‌قدر ذینفع و طلبکار در این میدان پیدا شده که اگر یک روزی قوی‌ترین شرکت‌های دنیا هم بیایند و اعلام آمادگی برای قرارداد توسعه‌کنند باید دو سال تلاش کرد تا گره‌های موجود باز شود و با ذینفع‌ها تسویه حساب شود. اینها به نظر من تصمیم‌های مدیریتی نادرستی بوده که گرفته شده و من واقعاً نگران این مسئله هستم.


دانلود صفحات مجله
حجم: 9.8 مگابایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۳۴
سید غلامحسین حسن‌تاش