وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۱۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۳۳
سید غلامحسین حسن‌تاش

نشرنهادگرا منتشر کرد:

 "مناسبات مدیریتی کنسرسیوم و صنعت نفت ایران"

 در قالب هفت گفتگو با مذاکرهکنندگان ایرانی قرداد با کنسرسیوم به کوشش سید غلامحسینحسنتاش وهمکاران 

محسن ایزدخواه مدیر مسئول انتشارات نهادگرا در گفتگو با پایگاه اطلاعرسانی موسسه مطالعات دین و اقتصاد در مورد ویژگیهای این کتاب اظهار داشت:  

نزدیک به یکصدو بیست سال است که سیاست و اقتصاد و بسیاری از تحولات ایران تحت تاثیر پدیده نفت است. علیرغم اهمیت این صنعت عظیم و آثار تعیینکننده آن بر همه شئون کشور،تاریخ این صنعت آن طور که شایسته و بایسته همه این تحولات است ثبت و ضبط و مورد پردازش قرار نگرفته است. شاید سیاستزدگی جامعه ایران موجب شده باشد مواردی که نفت با سیاست ارتباط بسیار نزدیک پیدا کرده است بیشتر مورد توجه مورخین و پژوهشگران قرار گرفته باشد. برای نمونه به نهضت ملی شدن نفت و آثار و تبعات آن بیشتر پرداخته شده اما بسیاری از مسائل مهم این صنعت مورد غفلت قرار گرفته و بسیاری از خاطرات و وقایع و مسائل مهم در این صنعت تنها در سینهها باقی مانده است. نشر نهادگرا به منظور بهرهمندی بیشتر آیندگان از ماجراها و تجربیات تاریخ این صنعت در خصوص روابط میان کنسرسیوم نفتی (بعد از شکست نهضت ملی و سقوط دولت ملی دکتر مصدق) بر این مهم متمرکز شد.

مدیر انتشارات نهادگرا در ادامه اظهار داشت براساس چنین رویکردی  گروه اقتصاد انرژی موسسه مطالعات دین و اقتصاد به سرپرستی جناب آقای دکتر غلامحسین حسنتاش که نزدیک چهار دهه در حوزه مسائل نفت واقتصاد انرژی فعالیت داشته است و از جمله کارشناسان پاکدست و به نام در این صنعت است درخواست نمود که با تجهیز تیمی پر انرژی ومتخصص روند مذاکرات قرارداد کنسرسیوم با دول خارجی را که به قرارداد امینی- پیج نیز معروف شد مورد واکاوی و بررسی کارشناسانه قرار دهد. این فرایند که با تمرکز بر دانش ضمنی و اطلاعات نانوشته هفت تن از افرادی که از زوایای مختلف در جریان ساز و کارهای اداری- فنی مربوط به قرارداد معروف به کنسرسیوم بودند در قالب گفتگویی ساخت یافته با آقایان: دکتر پرویز مینا ، مهندس همایون مطیعی، مهندس محمد همدانی زاده، مهندس قباد فخیمی، مهندس حسینعلی حجاری زاده ، مهندس حسنآگهی، و مهندس تقی بنیریاح (که در متن گفتگو به جایگاه و مسئولیت هریک از این بزرگوران در شرکت ملی نفت وگروه مذاکره کننده اشاره شده است ) به انجام رسید و به خوبی در این گفتگوها نحوه تنظیم روابط میان کنسرسیوم نفتی و طرف ایرانی قرارداد در شرکت ملی نفت که کمتر به آن پرداخته شده است، تبیین و متمرکز شده است. دکتر سید غلامحسینحسنتاش و تیم همراه در بخش پایانی این کتاب در قالب جمعبندی این گفتگوها از ابعاد مختلف سیاسی، بسترهای مذاکره و جایگاه ایران در آن، ویژگ‍یهای تیم مذاکره کننده و عملکرد کنسرسیوم را به خوبی تشریح نمودهاند.

وی در پایان گفت دانش پژویان و تمام افرادی که علاقمند دست یافتن به متن کامل این کتاب هستند میتوانند برای تهیه آن که به زودی در سراسر کشور توزیع خواهد شد به کتاب فروشیهای معتبر مراجعه و یا از طریق شماره تلفن 88905607 ابتیاء فرمایند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۴۱
سید غلامحسین حسن‌تاش


جناب آقای دکتر جلائی پور 

با سلام و عرض ارادت

مطلبتان در پاسخ به جناب احمد زیدآبادی را مطالعه کردم در آنجا دیدیم وزیر شدن جناب آقای مهندس بیژن زنگنه را از دست آوردهای اصلاحات دانسته‌اید . لازم دانستم خدمتتان عرض کنم که اگر جناب ایشان و امثال ایشان اصلاح‌طلب شناخته شوند فاتحه اصلاح‌طلبی را باید خواند. اگر اثبات این مدعای اینجانب را خواستید زمانی حداقل 4 تا 5 ساعته را تعیین بفرمائید که خدمت برسم و توضیح دهم و اگر قابل دانستید سری به وبلاگ اینجانب بزنید که ده‌ها مطلب در مورد سوء عملکرد ایشان در وزارت نفت چه در دولت اصلاحات و چه در دولت فعلی را آنجا پیدا می‌کنید که اغلب انتشار عام داشته و هرگز پاسخی هم به هیچ کدام داده نشده، صحبت شخص نیست مساله این است که بنده قویا بر این باورم که حفظ و بقای مرجعیت جریان اصلاح‌طلبی برای آینده کشور بسیار سرنوشت ساز و مهم است و از بین رفتن این مرجعیت و از بین رفتن موقعیت بدیل بودن آن و عبور جامعه از آن را برای آینده کشور بسیار خطرناک، و حداقل دو عامل را موجب بقای مرجعیت این جریان می‌دانم یکی پالایش و تصفیه شجاعانه و صریح طیف خود و دیگری تجدید نظر اساسی در گفتمانی که دیگر به هیچ وجه جواب نمی‌دهد و طراحی و تنظیم گفتمان جدیدی که بتواند این مرجعیت را برگرداند. و برای آینده کشور و حفظ کیان کشور و جلوگیری از آنارشیسم محتمل در روز حادثه، اگر لازم است این جریان باید برای این هردو هزینه بدهد. 

این نمی‌شود که جریان اصلاح‌طلب متشکل از طیفی از افراد باشد که از رفیق دزد و شریک قافله تا انسانهای شریفی چون مصطفی تاج‌زاده و ابوالفضل قدیانی در آن جای داشته باشند. زیاده جسارت است.

سید غلامحسین حسنتاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۱۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

غلامحسین حسن تاش در گفت و گو با جماران:

شوک اول نفتی را آمریکایی ها طراحی کردند نه شاه! 

گناه احمدی نژاد در ایجاد رکود تورمی ، سنگین تر از گناه شاه است

دولت موقت عمداً تولید نفت را کاهش دادند. خیلی جالب است مرحوم عزت الله سحابی در این قضیه بسیار موثر بود. اعتقاد وی این بود که ما اصلاً نباید در این سطح تولید کنیم. اعتقاد من در مقطعی این بود که نفت نعمت خدادادی است و باید آن را استخراج و درست استفاده کرد، اما مرحوم سحابی مفهوم نهادگرایی را بسیار خوب فهمیده بود. او دانسته بود که استفاده درست از درآمد نفتی، در ساختار توسعه نیافته اتفاق نمی افتد. بنابراین اصلاً بهتر است که آن را بیش از حد از زمین درنیاوریم.

دولت موقت عمداً تولید نفت را کاهش دادند. خیلی جالب است مرحوم عزت الله سحابی در این قضیه بسیار موثر بود. اعتقاد وی این بود که ما اصلاً نباید در این سطح تولید کنیم. اعتقاد من در مقطعی این بود که نفت پایگاه خبری جماران: شوک اول نفتی یکی از مبهم ترین تحولات اقتصادی جهان و بازار نفتاست؛ برخی از متون علمی این تحول را به تحریم نفتی اسرائیل از سوی اعراب نسبت می دهند.  اما در تحریم اعراب، کاهش واقعی نفت، هم به میزانی محدود و هم در زمانی کوتاه رخ می دهد؛ و هرگز نمی تواند به تنهایی عامل یک شوک باشد. علاوه بر این که اساسا این تحریمی شکننده بود که با اختلافات زیادی میان اعراب همراه بود و در مقابل نیز ایران به دستور شاه حجم تولید خود را افزایش می دهد. از این رو تحلیل وقوع شوک نفتی موضوع پیچیده ای به نظر می رسد.

 برخی از تحلیل گران و مستندسازان سلطنت طلب به ویژه در مستندی که از یک شبکه تلویزیونی خارج از کشور درباره رژیم شاه و انقلاب 57 پخش شد ادعا دارند که تصمیم شاهقیمت نفت را در آن مقطع افزایش داده است. آن ها دلایل خود را سخنرانی ها و مصاحبه های رژیم شاه در حمایت از این افزایش قیمت می دانند.

غلامحسین حسن تاش، کارشناس برجسته اقتصاد انرژی ایران، با استناد به گزارش های کمیته لینکلن آمریکا، استراتژی های وزارت خارجه آمریکا، کتاب ها و آثار منتشر شده، همچنین گزارش یک کنفرانس بین المللی پراهمیت در آمریکا پس از وقوع شوک نفتی در اوایل دهه 50 شمسی، تحلیل مستند دیگری را ارائه می دهد که در میان تحلیل های موجود می توان برای آن اعتبار علمی ـ پژوهشی جدی ای و منحصر به فردی قائل شد

حسن تاش با استناد به توصیه های سیاستی کمیته لینکلن به نیکسون رییس جمهور وقت آمریکا توضیح می دهد که چگونه این کمیته شوک نخست نفتی را طراحی می کند و چگونه تولید کنندگان نفت آمریکا که به دلیل ساختار خاص منابع نفت آمریکا و پرهزینه بودن استخراج آن توانایی رقابت با نفت ارزان خلیج فارس را نداشتند؛ این سیاست را مطالبه و دنبال می کنند.

حسن تاش همچنین با استناد به گزارش های انتشار یافته یکی از مهمترین کنفرانس های بین المللی پس از شوک نفتی و دیگر مستندات تاریخی نشان می دهد که طبق طراحی های کمیته لینکلن بالابردن هزینه نفت اروپا و دیگر کشورهای صنعتی و بازگرداندن دلارهای نفتی از طریق تعریف پروژه های توسعه برای شرکت های آمریکایی در کشورهای عربی، چگونه ارزش کاهش یافته دلار آمریکا را بالا می برد.

او همچنین به گزارش های موافق وزارت امور خارجه آمریکا اشاره می کند که بالابردن درآمدکشورهای نفتی را، راهبردی برای بازداشتن آن ها از درغلطیدن به دام کمونسیم تلقی می کند.

حسن تاش با استناد به گزارش کتاب تازه انتشاریافته «پادشاهان نفت» توضیح می دهد که اسناد تازه انتشار یافته آمریکا نشان می دهد که نیکسون چگونه از شاه برای مواضعش در قبال افزایش قیمت نفت حمایت می کند .

او همچنین با استناد به سخنان معاون وزارت خارجه وقت آمریکا در گفت و گوی خود باجماران توضیح می دهد که آمریکایی ها چگونه  از طریق عربستان شوک معکوس قیمت نفتی و کاهش قیمت نفت  را همزمان با جنگ ایران و عراق برای شکست ایران، فروپاشی شوروی و کنترل لیبی دنبال کردند.

خلاصه

*برخلاف آنچه که ساده اندیشانه درباره دلایل وقوع شوک اول نفتی بیان شده است، شواهد زیادی وجود دارد که شوک اول نفتی را آمریکایی ها طراحی کردند.   ایالات متحده آمریکا از دیرباز تولیدکننده نفت بوده اما ذخایر نفتی اش به گونه ای است که هزینه تولیدش بسیار بالاتر از منطقه خلیج فارس است. منابع نفتی خلیج فارس طوری است که کم هزینه است.

 اصولاً سیاست های انرژی آمریکا و کشورهای صنعتی، قیمت های خیلی پایین نفت را ساپورت نمی کند. امروز هم در آمریکا بحث شیل اویل و شیل گس مطرح است که استخراج آن ها هزینه های بالایی دارند و آمریکا سیاستش این است که در بحث انرژی خودکفا شود.

اکنون هم اوپکی ها به دنبال این هستند که قیمت نفت از 60 دلار بالاتر نرود، زیرا آمریکائی ها در قیمت های بالاتر از 60 دلار تولید نفت خود را بالا می برند و بازار را از اوپکی ها می گیرند.

در سال 1970، گزارشات مختلفی به نیکسون داده می شود، نیکسون کمیته ای را درست می کند که وظیفه آن نگریستن به این کانتکس از زوایای مختلف و ارائه راه حلی جامع برای آن بود. در آن کمیته که به کمیته لینکلن معروف شد و اسنادش قابل دسترسی است، افزایش قیمت جهانی نفت راه حل بسیاری از مشکلات آمریکا عنوان شد.

گزارش لینکلن می گوید وقتی قیمت نفت بالا رود، کشورهای اروپایی که تا پیش از آن، دو دلار برای هر بشکه نفت می دادند، حالا باید ده دلار پرداخت کنند. این دلارها به جیب کشورهای خلیج فارس و عضو اوپک می رود و بعد ما می توانیم کاری کنیم که این دلارها به اقتصاد آمریکا بازگردد و برای کالاها و خدمات آمریکایی تقاضا ایجاد کنیم و نسبت به رقبای خود تفوق تجاری پیدا کنیم.

کمیته لینکن، چند هدف را با هم دنبال می کند و با جامعیت به مساله نگاه می کند، استراتژی آن ها منافع همه جانبه ای از لحاظ تقویت دلار، تقویت تولید داخلی، هم از نظر کنترل مصرف برای آمریکایی ها داشت. ضمن اینکه تولیدکننده آمریکایی نیز می توانست روی قیمت بالا با تولیدکنندگان خلیج فارس رقابت کند. 

*یکی از کلیدهای سیاست جدید آمریکا در کنفرانس برگزار شده، افزایش راندمان انرژی بود. دوم تولید نفت از سایر مناطق غیر از اوپک و خلیج فارس بود. آنها گفتند که ما وابستگی بسیار زیادی به نفت خلیج فارس پیدا کردیم، این درحالیست که در سایر نقاط دنیا نیز نفت وجود دارد اما تولید آن هزینه بیشتری دارد. سومین کلید سیاست جدید آمریکا، تولید سایر انرژی ها در کنار نفت بود که وابستگی را به نفت کاهش می داد.

*درست در این مقطع بود که شاه هم شعار افزایش قیمت نفت سر می داد هم روی قراردادهای نفتی خود با شرکت های غربی، با سخت گیری بیشتری عمل کرد و از قراردادهای مشارکتی به قراردادهای خدماتی روی آورد

بعد از وقوع شوک نفتی، آمریکا هیچ تلاشی برای پایین آوردن  قیمت نمی کند. گویا خود شاه هم می دانست قیمت نفت، قرار نیست پایین آید و می دانست سطح قیمت ها تغییر کرده است وگرنه دست به تغییر برنامه پنجم نمی زد

البته خود شاه هم در دوره ای دچار این توهم بوده است. شاه دچار دو توهم بود، یکی اینکه قیمت نفت را او بالا  برد و امریکا ناراضی بود و دوم اینکه، او قرارداد مشارکت در تولید نفت را در سال 1953 تبدیل به قراردادی خدماتی کرده است و هفت خواهران نفتی او را بر سر این موضوع زمین زدند.

*البته تغییر نوع قرارداد در مقایسه با پدیده ملی شدن صنعت نفت، گام بزرگی محسوب می شود و منجر به دخالت بیشتر ایرانیان در نفت شده است، منتها به دلیل بدبینی که نسبت به رژیم گذشته وجود داشته است ما خیلی این مساله را مهم نمی بینیم.

*شاید هفت خواهران نفتی ناراحت بودند، اما به طور حتم سیاست آمریکا این بود که هفت خواهران، بساطشان را از کشورهای حوزه خلیج فارس جمع کنند و بروند در دریای شمال، آمریکا یا کانادا و مناطق غیر اوپک سرمایه گذاری کنند

*شاه در کنفرانس رامسر بر تغییر برنامه اصرار می ورزد و حتی می گوید: هر کس که با این ایده هماهنگی ندارد از سازمان برنامه استعفا دهد و هستند کسانی که استعفای خود را نوشتند. شاه پافشاری کرد و سازمان برنامه، در برنامه تجدیدنظر کرد. از آن تاریخ به بعد وارد کردن پول نفت به اقتصاد، چاپ پول، دامن زدن به واردات انبوه کالاهای مصرفی،  کشور ما را وارد فاز رکود تورمی کرد که هنوزم گریبان ایران را رها نکرده است. در اوایل انقلاب، صف عظیمی از کشتی ها در بنادر ما وجود داشت که منتظر نوبت تخلیه کالا بودند.

وقتی به بازار تجریش می رفتم، سردر بسیاری از مغازه ها پارچه خورده بود که به دلیل تخلف  از قیمت این مغازه تعطیل است. وقتی یک هیجان عمومی ایجاد شد و قیمت ها بالا رفت، هویدا استراتژی حمایت از مصرف کننده را برای جلوگیری از تورم ایجاد کرد و پیرو آن مغازه ها را بستند و تعاونی شهر و روستا را به منظور توزیع کالا به دست مردم ایجاد کردند

*درآمد بالای نفت از یک سو عملا کارآمدی دولت را کم کرد و از سوی دیگر  انتظارات مردم افزایش پیدا کرد و به قول مرحوم دکتر عظیمی، فاصله بین انتظارات و میزان تحقق آنها، فاصله بحران است. یعنی شما احساس می کنید که بحران در جامعه تشدید می شود.

*گناه ما در دوره آقای احمدی نژاد، سنگین تر از گناه شاه در سال 1353 است. چرا؟ برای اینکه در آن زمان هنوز  تجربه قوی ای از  پدیده نفرین منابع نبود زیرساخت و آفاتش آنقدر مطرح و روشن نشده بود. یعنی بعد از شوک اول نفتی بود که این اتفاق در کشورهای مختلف تجربه شد و کشورها به این نتیجه رسیدند که اگر مراقب درآمدهای بادآورده نباشند، بیشتر از آنکه نعمت باشد، نقمت می شود.

*دولت موقت عمداً تولید نفت را کاهش داد. خیلی جالب است مرحوم عزت الله سحابی در این قضیه بسیار موثر بود. اعتقاد وی این بود که ما اصلاً نباید در این سطح تولید کنیم. اعتقاد من در مقطعی این بود که نفت نعمت خدادادی است و باید آن را استخراج و درست استفاده کرد، اما مرحوم سحابی مفهوم نهادگرایی را بسیار خوب فهمیده بود. او دانسته بود که استفاده درست از درآمد نفتی، در ساختار توسعه نیافته اتفاق نمی افتد. بنابراین اصلاً بهتر است که آن را از زمین درنیاوریم.

در ادامه متن کامل گفت و گوی جماران با سید غلامحسین حسن تاش تقدیم خوانندگان گرامی می شود.

شوک اول نفتی را آمریکایی ها طراحی کردند نه شاه! گناه احمدی نژاد در  ایجاد رکود تورمی ، سنگین تر از گناه شاه  است

تحلیل شما از شوک اول نفتی چیست؟ ایران، اعضای اوپک یا آمریکا کدام یک  در این شوک موثر بوده؟من در دوره ای روی شوک اول نفتی که در سال 1973 اتفاق افتاده، کار کردم. این حادثه ای بسیار مهم در تاریخ تحولات نفت و انرژی است. این حادثه از دو حیث دارای اهمیت است، یکی اینکه شوک اول نفتی چگونه اتفاق افتاد؟ این پرسش مهمی است که آیا اوپک موثر بود؟ چه کسی موثر بود؟ آیا بنابرآنچه معمولاً در کتاب ها می نویسند، تحریم نفتی اعراب بر علیه اسرائیل تاثیر گذار بود؟

شوک اول نفتی، یکی از این جهت مهم است و یکی از آن جهت دارای اهمیت است که به هر دلیلی که این شوک اتفاق افتاده است، موجب تحول نگرش در مساله انرژی در کشورهای صنعتی شده است. زیرا پس از این شوک، کشورهای صنعتی متوجه شدند که  انرژی مقوله مهمی است و باید برای آن برنامه داشته باشند.

بنابراین بعضی از نویسندگان نوشتند: شوک اول نفتی، شوکی را  هم به مغز مدیران کشورهای صنعتی وارد کرد. به نحوی که باید مواظب این مقوله باشند. پس شوک اول نفتی، از این دو جهت دارای اهمیت است و بسیاری از بحث های اساسی درباره انرژی همیشه از شوک اول نفتی شروع می شود.

اما درباره پرسش نخست گفته می شود که حادثه ای به نام یوم کیپور در سال 1973 اتفاق افتاد که جنگ میان اعراب و اسرائیل را کلید زد و پیرو آن، مصر از کشورهای عرب خواست که اگر به لحاظ نظامی در این جنگ شرکت نمی کنند، لااقل اسرائیل را تحت تحریم نفتی  قرار دهند.

تحلیلی که وجود دارد این است که پس از آنکه کشورهای عربی از فروش نفت به اسرائیل خودداری کردند. عرضه نفت کم شد و شوک نفتی اتفاق افتاد. اما من یک مقدار روشن تر توضیح می دهم که تحلیل این اتفاق به این سادگی نیست. چرا که میان آنچه که در عالم واقع رخ داده است و آنچه که در تحلیل ها آمده است؛ فاصله زیادی وجود دارد و  این شوک یک پدیده مبهم است. در شوک دوم نفتی که سال 1979 با انقلاب ایران اتفاق افتاد، هیچ ابهامی در دلایل وقوعش نیست. زیرا ایران، به عنوان یکی از کشورهای تولیدکننده عمده نفت آنروز، که سهم بالایی در تولید نفت داشت، از بازار نفت خارج شد و دوره خروج آن هم طولانی شده بود. به نحوی که از اعتصابات کارکنان شرکت ملی نفت آغاز می شود و از آنجا که دولت موقت نیز قصدی برای بازگشت به رکوردهای پنج ونیم میلیون بشکه گذشته نداشت، همچنین مسائلی چون اشغال سفارت آمریکا و جنگ تحمیلی موجب شد تا همه این موارد دست به دست هم دهند و چیزی معادل 4 میلیون بشکه نفت از چرخه تولید ایران خارج شود و منجر به شوک نفتی شود.

اما در شوک اول نفتی، چگونه می شود یک دوره کوتاهی که اسرائیل تحریم می شود؛ قیمت بالا رود؟ چون خود اعراب در این زمینه با یکدیگر توافق نداشتند که آیا تنها تولید نفت خود را کم کنند یا فقط به اسرائیل و حامیانش نفت نفروشند. بعضی کشورها گفتند اصلاً ما حاضر نیستیم تولید خود را کم کنیم. ما به مشتریانی که به اسرائیل نفت می دهند، نفت نمی فروشیم به کسانی دیگر می فروشیم. عده ای دیگر می گفتند این کار فایده ندارد. زیرا شما را دور خواهند زد و اسرائیل نفت را اندکی گرانتر از جای دیگر تامین خواهد کرد. این عده معتقد بودند باید از طریق کاهش تولید نفت، فشاری به بازار آن وارد کرد. اما به طور کلی مدت زمانی که وضعیت تحریم اسرائیل ادامه پیدا کرد، کوتاه بود. پس چرا بالابودن قیمت تداوم پیدا کرده است؟ اساساً مفهوم شوک این است که قیمت کالایی بالا رود و این افزایش قیمت تداوم پیدا کند.  برخلاف آنچه که ساده اندیشانه درباره دلایل وقوع شوک اول نفتی بیان شده است، شواهد زیادی وجود دارد که شوک اول نفتی را آمریکایی ها طراحی کردند.

یکی به دلیل اینکه در ایالات متحده آمریکا که از دیرباز تولیدکننده نفت بوده ذخایر نفتی اش به گونه ای است که هزینه تولیدش بسیار بالاتر از منطقه خلیج فارس است. منابع نفتی خلیج فارس طوری است که کم هزینه است.

قبل از انقلاب اسلامی، یک چاه نفتی حدود 100هزار بشکه تولید داشته است. البته امروز چنین نیست، اما در آمریکا از یک چاه مرغوب، نهایتاً 20 بشکه در شبانه روز تولید می شد. تولیدکنندگان داخلی آمریکا، از قدیم می گفتند که نمی توانند با نفت منطقه خلیج فارس رقابت کنند. بنابراین بحث های مختلفی در آمریکا مبنی بر محدودیت واردات نفت یا اخذ تعرفه برای آن وجود داشته تا تولیدکنندگان آمریکایی بتوانند نفس بکشند.

در سالهای 1969 و 1970 نیز دوباره این بحث ها مطرح بود و تولیدکنندگان آمریکایی به دولت خود فشار می آوردند تا از آنها حمایت کند که آنها بتوانند در برابر نفت وارداتی دوام آورند.

 اصولاً سیاست های انرژی آمریکا و کشورهای صنعتی، قیمت های خیلی پایین نفت را ساپورت نمی کند. امروز هم در آمریکا بحث شرکت های شیل اویل و شیل گس مطرح است که استخراج آن ها هزینه های بالایی دارند و آمریکا سیاستش این است که در بحث انرژی خودکفا شود.

الان اوپکی ها به دنبال این هستند که قیمت نفت از 60 دلار بالاتر نرود، زیرا در قیمت های بالاتر از 60 دلار آمریکائی ها تولید نفت از شیل ها را  بالا می برند و بازار را از اوپکی ها می گیرند.

نکته دیگر چالش های انرژی در آمریکا است. مصرف بی رویه و بالای در این کشور، منجر به افزایش میزان واردات شد. قیمت بالای نفت موجب می شد تا آنها بتوانند مصرف بی رویه انرژی را هم کنترل کنند

این مساله تا چه اندازه مهم بوده است؟

فوق العاده مهم بوده است. در ادامه اشاره می کنم که کسینجر در کنفرانسی که بعداز شوک نفتی برگزار می شود در این باره چه می گوید.


چرا افزایش تعرفه را به عنوان راه حل انتخاب نکردند؟

اگر دولت آمریکا می خواست با افزایش تعرفه، مصرف را کاهش دهد، با توجه به افکار عمومی آمریکایی که به مصرف بی بندوبارانه و چرخیدن با ماشین های پرمصرف 12 سیلندر عادت کرده بودند. دولت می خواست این مساله را کنترل کند، اگر خودش قیمت را بالا می برد، افکار عمومی را بر علیه دولت می کرد. بنابراین تمام این مساله را بر گردن اوپک انداخت.

اما همه مسأله این نیست. مشکل دیگر درگیری آمریکا در دو جنگ ویتنام و کره بود و دلار آمریکا با کاهش شدید ارزش روبه رو شده بود.

در سال 1970، گزارشات مختلفی به نیکسون داده می شود، نیکسون می گوید: ماباید مساله نفت و انرژی را با مساله اقتصاد و دلار در یک کانتکس بزرگتر، با توجه به موقعیت جهانی آمریکا که یک اقتصاد بزرگ جهانی است، نگاه کنیم و کمیته ای را درست می کند که وظیفه آن نگریستن به این کانتکس از زوایای مختلف و ارائه راه حلی جامع برای آن بود.

در آن کمیته که به لینکلن معروف شد و اسنادش قابل دسترسی است. افزایش قیمت جهانی نفت، راه حل بسیاری از مشکلات آمریکا عنوان شد.

گزارشی که کمیته لینکن می دهد با این دید است که می گوید وقتی قیمت جهانی نفت بالا می رود، کشورهای صنعتی که اقتصادشان رقیب کشورآمریکاست، ناچارند برای خرید نفت دلار بیشتری پرداخت کنند.

در شرایطی که دلار در حال تضعیف شدن بود و اقتصاد آمریکا رو به نزول است و این کشور دارد بازارهای خود را از دست می دهد. صنایع آمریکا که تا پیش از آن، تنها کالاهای نظامی تولید می کردند، از آن پس قصد تولید کالاهای تجاری داشتند. باید این فضا را در نظر گرفت. گزارش لینکلن می گوید وقتی قیمت نفت بالا رود، کشورهای اروپایی که تا پیش از آن، دو دلار برای هر بشکه نفت می دادند، حالا باید ده دلار پرداخت کنند. این دلارها به جیب کشورهای خلیج فارس و عضو اوپک می رود و بعد ما می توانیم کاری کنیم که این دلارها به اقتصاد آمریکا بازگردد و برای کالاها و خدمات آمریکایی تقاضا ایجاد کنیم و نسبت به رقبای خود تفوق تجاری پیدا کنیم.

کمیته لینکن، چند هدف را با هم دنبال می کرد و با جامعیت به مساله نگاه می کرد، ضمن اینکه تولیدکننده آمریکایی نیز می توانست  در قیمت بالا با تولیدکنندگان خلیج فارس رقابت کند. 

وزارت خارجه آمریکا چه موضعی دارد؟

 اما گزارش دیگری در سال 1970 در وزارت خارجه آمریکا تهیه شد که در آن افزایش قیمت نفت از منظر سیاست بین المللی آمریکا و از منظری کاملاً متفاوت توصیه می شود. دیدگاه این گزارش نشان می دهد: کشورهای نفت خیز، برای ما خیلی مهمند. این ها بیخ گوش شوروی هستند سوسیالسم و کمونیزم برای کشورهای فقیر جذاب است. از این رو، هرآن ممکن است کودتاییکمونیستی در این کشورها اتفاق افتد و ما آنها را از دست دهیم.

ما باید سطحی از رفاه را در این کشورها ایجاد کنیم که آنها به این راحتی طعمه کمونیسم نشوند. آنها می گویند ما برای اینکه چنین کاری کنیم باید درآمد نفتی آنها را بالا بریم که حکومت های آنها بتوانند وضع مردم خود را بهتر کنند و از آن خطر رهایی یابند.

غلامحسین حسن تاش

بنابراین شوک اول نفتی را از سویی باید در دل مسأله کاهش ارزش دلار و رقابت میان آمریکا و اروپا دید و از سوی دیگر آن را در مسأله رقابت میان نفت آمریکا با نفت خلیج فارس تحلیل کرد. علاوه بر اینکه با تقویت متحدان نفتی آمریکا در خلیج فارس، استراتژی آمریکا را در رقابت با بلوک شرق تأمین می کرد. 

 باید گفت در شوک اول نفتی، نه اینکه تحریم نفتی اسرائیل از سوی اعراب موثر نبوده است ولی چراغ سبز آمریکایی وجود داشته است. در غیر این صورت کشورهایی نظیر عربستان سعودی وارد بحث تحریم نمی شدند. چون شما وقتی تصمیم به افزایش قیمت نفت می گیرید، بالاخره باید از طریق عرضه و تقاضا این کار را انجام دهید.

به جز گزارش وزارت خارجه آمریکا و گزارش کمیته لینکلن دلیل مستند دیگری در این باره وجود دارد؟

چندماه بعد از وقوع شوک اول نفتی، کنفرانسی در واشنگتن تشکیل می شود که به همین مناسبت، آمریکایی ها از کشورهای اروپایی و ژاپن برای حضور در این کنفرانس دعوت می کنند. حدود 18 کشور صنعتی در این کنفرانس شرکت می کنند و کسینجر و وزیر خزانه داری آمریکا در آن کنفرانس سخنرانی می کند و اسناد این کنفرانس موجود است. یعنی آنقدر این کنفرانس مهم بود که حدود بیست سال بعد، آمریکایی ها مجموعه سخنرانی های این کنفرانس را به زبان های مختلف ترجمه می کردند.

من دانشجوی دانشکده اقتصاد بودم که آقای دکتر خلیلی عراقی در آن مقطع، از سفری که از آمریکا می آمد، از آنجا که می دانست من در صنعت نفت حضور دارم؛ گزارش انگلیسی فارسی این کنفرانس را برای من آورد و گفت متن این کنفرانس را به همه زبان ها توزیع می کردند. آژانس بین المللی انرژی، از دل این کنفرانس به وجود آمده است. وقتی نطق کسینجر را در آن کنفرانس می خوانید؛ می گوید: ما آمریکایی ها اعتراف می کنیم که یکی از مُصرفانه ترین کشورها در مصرف انرژی هستیم و حالا که قیمت ها بالا رفته است باید خود را کنترل کنیم.

یک نکته کلیدی در این کنفرانس وجود دارد و آن این است که اگر آمریکایی ها از افزایش قیمت نفت ناخشنود بودند، علی القاعده بحث محوری آن کنفرانس باید راه های چگونگی بازگشت به قیمت های سابق را بررسی می کرد؛ زیرا این کشورها قدرت های جهانی بودند و نفوذ استعماری و اقتصادی داشتند، اگر این اتفاق به ضرر آنها بود باید در راستای منافع خود قدم بر می داشتند. اما کاملا برعکس است، یعنی فرض سخنرانان امریکائی در آن کنفرانس، این است که چگونه اقتصادهای خود را با چنین وضعی تطبیق دهند.

راهی برای کاهش قیمت ها از سوی این قدرت ها برای کاهش قیمت وجود داشت؟

قطعا داشتند. برای اینکه اصلاً اتفاق خاصی نیفتاده بود، عربستان سعودی و عراق و... تولید خود را کم کرده بودند، عربستان و عراق در آن زمان دست هفت خواهران نفتی بود. می شد به آنها برای افزایش تولید فشار آورد یا مصارف را کنترل کنند تا بالانس ایجاد شود و شوک برطرف گردد.

پس کاهش تولید نفت اساسا آنچنان جدی نبوده است؟

بله، همینطور است. این دوره بسیار کوتاه بوده و بعد هم بر سر کاهش تولید اجماعی وجود نداشت. تنها کشوری که تولید خود را کم کرد عراق بود و بر سر همین مساله نیز با بقیه کشورها دعوا کرد. ضمن اینکه این دوره بسیار کوتاه بوده است و کل این بحث ها به مدت دو سه ماه اتفاق افتاده است.

جالب اینکه، برای شاه محرز بوده که این سطح قیمت ها ادامه پیدا می کند. برنامه پنجم قبل از شوک نفتی و به منظور تداوم برنامه های سوم و چهارم در رژیم گذشته و برمبنای نفت دو دلاری تدوین شده بود. ماه های اول اجرای برنامه بود که شاه در رامسر کنفرانسی برگزار کرد و مدیران سازمان برنامه را جمع کرد و گفت: حالا دیگر اوضاع عوض شده است و بروید در برنامه پنجم تجدید نظر کنید و حالا دیگر می توانیم یک شبه ره صدساله برویم. گویا خود شاه هم می دانست که این قیمت ها، قرار نیست پایین آید و سطح قیمت ها تغییر کرده است وگرنه دست به تغییر برنامه پنجم نمی زد.

گفتید که کسینجر در  یک کنفرانس همزمان استراتژی ای را درباره کاهش مصرف طرح می کند.

در همان کنفرانس کسینجر می گوید: حالا که قیمت ها بالا رفته است ما برای کنترل مصرف که پرمصرف ترین مردم هستیم فکرهایی داریم و حاضریم آن را با بقیه تبادل کنیم و مصرف را کنترل کنیم.

 کلید بحث صرفه جویی و بالابردن راندمان و کارائی انرژی، چه در خودرو، ساختمان و همه چیز که روز به روز در غرب دنبال شده است، از آنجا زده شده است. دائم به دنبال این بودند که تکنولوژی ها در راستای ارتقای این برنامه ها باشد. 

اما در همین کنفرانس وزیر خزانه داری آمریکا می گوید که حالا که قیمت نفت بالا رفته است، این کشورهای عضو اوپک حالا چندبرابر پول گیرشان می آید، از آنجا که این کشورها ظرفیت جذب این پول را  ندارند و دارای اقتصادهای ضعیفی هستند، این دلارها  که در جیب آنها می رود شریان اقتصاد جهانی است و ما باید آن را به گردش درآوریم.

در عمل هم چنین اتفاقی رخ داد.

یک کتابی به نام خاطرات یک تبهکار اقتصادی با دو ترجمه در ایران وجود دارد که نویسنده آن می گوید: من در همان دوره، ماموریتم این بود که به کشورهای نفتی نظیر عربستان بروم و پروژه تعریف کنم و آنها را سوق دهم به اینکه این پروژه ها را به پیمانکاران آمریکایی بدهند. تا دلارهایی که از طرف آمریکایی ها وارد جیب این ها می شود مجددا به جیب خود آمریکایی ها بازگردد. با این کار هم دلار را یک مقدار جمع کنیم و هم آن را به اقتصاد آمریکا برگردانیم و هم تقاضا برای کالاها و خدمات امریکائی ایجاد می کردیم .

به جز این کتاب گزارش مستندی در این باره وجود دارد؟

همین وزیر خزانه داری آمریکا، سال بعدش گزارشی که برای تقدیم بودجه سال 1975 به مجلس می دهد، ابراز خشنودی می کند و دلار به دلار آدرس می دهد که ما در بازگرداندن دلارها به آمریکا تا چه مقدار موفق بودیم. وی می گوید: کشورهای اوپک نسبت به پیش از گرانی قیمت نفت، چند میلیون دلار درآمد بیشتری کسب کردند که از این مقدار چند میلیون دلارش را از ما کالا و خدمات خریدند، چند میلیون دلارش را با پیمانکاران ما قرارداد بستند، چند میلیون دلارش را از ما اسلحه خریدند و چند میلیون دلارش را سرمایه گذاری کردند و نگرانی ما را به طور کامل برطرف کردند.این مجموعه اتفاقاتی است که رخ می دهد.

در یک جمع بندی بالارفتن قیمت نفت و  این اتفاقات چه منافعی برای آمریکا داشت؟ 

منافع همه جانبه ای از لحاظ تقویت دلار، تقویت تولید داخلی، هم از نظر کنترل مصرف برای آمریکایی ها داشت.

اما امروز برخی می گویند شاه به سراغ افزایش قیمت نفت رفت و آمریکایی ها این را نمی خواستند. اشتباه است.  شاه دچار دو توهم بود، یکی اینکه قیمت نفت را او بالا برده است و دوم اینکه، وقتی او قرارداد مشارکت در تولید نفت را در سال 1953 تبدیل به قراردادی خدماتی کرده است، شرکت‌های موسوم به هفت خواهران نفتی او را برای  این موضوع زمین زدند. این مسائل توهمی بیش نبود زیرا اگر شواهد را نگاه کنیم، بطور روشن نشان می دهد که افزایش قیمت جهانی نفت، خواسته آمریکایی ها بوده است و آنها بهره برداری های خود را از این ماجرا کرده اند.

شما مستندی دارید که نشان دهنده آن باشد؛ آمریکایی ها در نوع مواجهه شان با شاه، از قیمت بالا استقبال کرده باشند.

دو سه سال قبل، کتابی منتشر شد به نام پادشاهان نفت که به فارسی هم ترجمه شده است. این کتاب، بر اساس جدیدترین اسناد منتشر شده است زیرا در آنجا، بعد از 40 سال اسناد آزاد می شوند و مکانیزمی که وجود دارد، اینگونه نیست که این اسناد را یک طرفه یا هرطور که خودشان بخواهند منتشر کنند. بلکه این گونه است که اگر محققی تقاضای دسترسی به این اسناد را کند نمی توانند جلویش را بگیرند.

نویسنده این کتاب اسناد را بررسی کرده و بر اساس آن اسناد، می نویسد: نیکسون به شاه ایران گفته بود که برو درباره اینکه قیمت نفت باید بالا رود، هرچه دلت می خواهد بگو، ولی از من نشنیده بگیر. چنانکه که توضیح دادم کاملا روشن است که بعد از بالاتر رفتن قیمت ها آمریکایی ها هیچ تلاشی برای برگرداندن قیمت ها به قبل از آن گرانی ها نمی کنند و به طور کلی حداقل به دلیل بالابودن هزینه تولید نفت در آمریکا سیاست های انرژی آمریکا از قیمت های خیلی پایین نفت استقبال نمی کند.

شاه در سال 1960 که اوپک تشکیل شد، علاقه ای به حضور در آن  نداشت و در آن دوران حتی خیلی ها می گفتند که آمریکایی ها شاه را تشویق کردند تا به عضویت اوپک درآید و نقش یک نفوذی  را در آن مجموعه ایفا کند. در 10 سال نخست تشکیل اوپک نیز شاه هیچ حرفی از بالابردن قیمت نفت نزد.

در  تحریم نفتی اسرائیل که در برخی از تحلیل ها عامل بالابردن قیمت توضیح داده می شود...

در موضوع تحریم نفتی اسرائیل از سوی کشورهای عربی شاه به صراحت با آن مخالفت می کند می گوید: من تولیدم را بالا می برم تا این تحریم را خنثی کنم و مقداری هم تولید ایران در آن مقطع افزایش پیدا کرده است. باید پرسید چگونه می شود او یک باره افزایش قیمت نفت و ارزش بالای آن سخن می گوید؟ بدین خاطر که از آمریکایی ها چراغ سبز دریافت می کند.

البته خود شاه نیز بدش نمی آمد که قیمت نفت بالا رود، برای اینکه از این افزایش، درآمدهای بیشتری بدست می آورد و می توانست کارهایی را که دنبال می کرد بهتر انجام دهد. اما بدون شک چراغ سبزی برای این قضیه وجود داشته است. یعنی به هر حال این طور نبوده که خصوصا امریکا و انگلیس از این مساله ناراضی بوده باشند که سال ها بعد شاه را به خاطر این سرنگون کرده باشند.

اما چرا وقتی شاه می خواهد قراداد مشارکتی را به قرداد خدماتی تبدیل کند؛ آمریکایی ها قاطعانه مقاومت نمی کنند؟

زمانی که قیمت جهانی نفت بالا رفته است و آمریکایی ها همه را در آن کنفرانس صدا کردند و می گویند حالا که این اتفاق افتاده، باید خود را با شرایط جدید تطبیق دهیم و باید انرژی را تحت کنترل دربیاوریم.

یکی از کلیدهای سیاست جدید آمریکا کنفرانس برگزار شده، افزایش راندمان انرژی بود. اما این همه مسأله نبود. مسأله دوم تولید نفت از سایر مناطق غیر از اوپک و خلیج فارس بود. آنها گفتند که ما وابستگی بسیار زیادی به نفت خلیج فارس پیدا کردیم، این درحالیست که در سایر نقاط دنیا نیز نفت وجود دارد.

 سوال اینجاست؛ چرا در آن زمان از سایر نقاط نفت تولید نمی شد؟ در حالی که در دریای شمال از سال 1965 نفت کشف شد، پاسخ این است، برای اینکه هزینه تولید هر بشکه نفت چند برابر درآمد حاصل از فروش آن بوده است و صرفه اقتصادی نداشته است. اما در آن مقطع که قیمت نفت افزایش پیدا کرد، تولید نفت در آن نقاط دنیا صرفه اقتصادی پیدا کرد.

 محور دیگر سیاست جدید آمریکا، تولید سایر انرژی ها در کنار نفت بود که وابستگی را به نفت کاهش می داد. برای نمونه، انرژی خورشیدی در گذشته با توجه به قیمت دو دلاری نفت، نمی توانست با آن رقابت کند، زیرا استفاده از نفت در برابر آن به صرفه تر بود. درباره سیاست دوم، گرایش آمریکایی ها این بود که شرکت های نفتی این کشور، روی سایر نقاط دنیا سرمایه گذاری کنند ولذا در آن مقطع، دیگر حساسیتی وجود نداشت که کشورهای حوزه خلیج فارس بخواهند آن شرکت ها را بیرون کنند.

درست در این مقطع بود که شاه هم شعار افزایش قیمت نفت سر می داد هم روی قراردادهای نفتی خود با شرکت های غربی، با سخت گیری بیشتری عمل کرد و از قراردادهای مشارکتی به قراردادهای خدماتی روی آورد. از همین رو، در سالهای بعد این توهم را پیدا کرد که به دلیل انجام این کار، از سوی 7خواهران نفتی چوب خورده است.

شاید هفت خواهران نفتی ناراحت بودند، اما به طور حتم سیاست آمریکا این بود که هفت خواهران، بساطشان را از کشورهای حوزه خلیج فارس جمع کنند و بروند در دریای شمال، آمریکا یا کانادا و سایر مناطق غیراوپک سرمایه گذاری کنند.

و این اتفاق در همان مقطع هم افتاد.

بله دقیقا این اتفاق افتاد. یعنی آن پدیده ای که امروز به عنوان کشورهای غیر اوپک خوانده می شوند، از سال 1975 به بعد اتفاق افتاده و حاصل همین سیاست است. بدین معنا که بسیاری از کشورها نفت کشف کرده بودند اما استخراج نمی کردند. مالزی، نروژ، انگلستان و کانادا در زمره کشورهایی بودند که از سال 1975 به بعد شروع به استخراج نفت کردند و تولیدکننده نفت شدند و نفت را از انحصار اوپک خارج کردند.

غلامحسین حسن تاش

توضیح بیشتری درباره تفاوت میان قراردادهای مشارکتی و خدماتی در حوزه نفتی ارائه می دهید؟

قبل از ملی شدن صنعت نفت، ما قرارداد امتیازی با بی پی یا همان شرکت نفت انگلیسی داشتیم که به موجب آن، امتیاز استخراج، اکتشاف و هرکاری که طرف مقابل لازم می دانست را به آن شرکت در منطقه زاگرس داده بودیم و در ازای آن، 16 درصد از سود خالص فروش نفت به همراه بهره مالکانه، نصیب ایران می شد.

دکتر مصدق این قرارداد را ملغی کرد و صنعت نفت را ملی اعلام کرد. اما بعد از کودتا و فروپاشی دولت ملی وی، قرارداد قبلی احیا نشد بلکه یک کنسرسیوم نفتی جدید متشکل از شرکت های آمریکایی و انگلیسی تشکیل شد و با ایران قرارداد مشارکت در تولید امضا کرد. در واقع آمریکایی ها سهم خود را از کودتا علیه دولت مصدق گرفتند و یک باره در نفت ایران  40 درصد سهم پیدا کردند، زیرا 40 درصد سهام این کنسرسیوم جدید، برای شرکت های آمریکایی بود. 40 درصد دیگر آن نیز برای شرکت بی پی بریتانیا و باقی سهام هم برای سایر شرکت ها بود.

این کنسرسیوم دیگر قرارداد امتیازی با ایران امضاء نکرد و این قرارداد تبدیل به قراردادی مشارکتی شد. قرارداد مشارکتی به قرارداد پنجاه پنجاه معروف است. در حالی که قرارداد قبلی 60 ساله بود این قرارداد 25 یا 30 ساله بود و به این شکل بود که شرکت نفت را استخراج می کند و از هر بشکه نفت استخراجی، 50 درصد نفت برای ایران و 50 درصد دیگرش برای شرکت بود، یعنی از هر دو بشکه نفت، یک بشکه متعلق به شرکت می شد.

در همین حال، کلیه عملیات ساخت، تولید و بهره برداری بر مبنای این قرارداد بر عهده کنسرسیوم جدید بود. اما قرارداد خدماتی دارای شرایط متفاوتی است، به این معنا که همه چیز برای شماست و شرکت نفتی تنها خدمات و سرویسی را به شما ارائه می دهد و در ازای آن خدمات، درآمد کسب می کند. در قرارداد مشارکتی، تمام یا بخشی از نفت استخراجی را آن شرکت نفتی می فروخت، اما در قرارداد خدماتی، تمام این روند توسط ایران صورت می گرفت و اراده و قدرت دخالت ایران در این قرارداد بسیار بیشتر است.

شاه فکر می کرد که تغییر قرارداد مشارکتی به خدماتی از سوی او، عدم امتیازی برای شرکت های غربی بوده است. البته این تغییر هم در مقایسه با پدیده ملی شدن صنعت نفت، گام بزرگی محسوب می شود و منجر به دخالت بیشتر ایرانیان در نفت شده است و گام بزرگی بوده، منتها به دلیل بدبینی که نسبت به رژیم گذشته است ما خیلی این مساله را مهم نمی بینیم.

اما علت اینکه آمریکایی ها و انگلیسی ها برای جلوگیری از این اقدام شاه بسیج نشدند، به این دلیل بود که این موضوع اصلا برایشان مهم نبوده است. وگرنه اگر می خواستند به راحتی می توانستند مانع این کار شوند. آنها معتقد بودند که شاه باید این کار را انجام دهد تا شرکت هایی که در این منطقه حضور دارند دیگر صرفه ای برایشان نداشته نباشد و در مناطق دیگری سرمایه گذاری کنند.بنابراین سیاست حاکم بر آمریکا و انگلیس این بوده است.

متاسفانه امروزه، از آنجا که از برخی جنبه ها جمهوری اسلامی از حیث کارآمدی کارنامه خوبی از خود ارائه نداده است، بعضی ها گمان می کنند، حتما رژیم شاه خوب بوده است. این تحلیلی عوامانه و سطحی است، زیرا ناکارآمدی یک سیستم دلیلی برای خوب بودن سیستم قبلی نیست.

متاسفانه این افراد، قسمتی از سخنرانی شاه را درمی آورند و نتیجه می گیرند که شاه، آدم خوبی بود و غربی ها به این دلیل که شاه قیمت نفت را بالا برد، یا قرارداد مشارکتی را به خدماتی تبدیل کرد او را زمین زدند. درصورتی که این تحلیل ها واقعیت ندارد و باید بررسی های دقیق تری صورت گیرد، چرا که شواهد زیادی هست که عکس این موضوع را نشان می دهد و سیاست های آمریکایی ها را در ان مقطع به تصویر می کشد.


در اینجا بررسی تأثیر شوک نفتی بر نابسامانی ها اقتصاد کلان ، تورم و رکود پس از 1352 وتأثیر این نابسامانی ها در فروپاشی رژیم شاه اهمیت دارد. 

بله، این موضوع ما را وارد بحث متفاوتی می کند. برای اینکه، وقتی شوک اول نفتی اتفاق افتاد. رژیم گذشته با افزایش نجومی درآمدهای خود مواجه شد. زیرا نفتی که سی سال زیر دو دلار قیمت داشت، یک دفعه 10 دلار می شود و مسلم است که درآمدهای رژیم به شدت افزایش پیدا می کند.

 به این دلیل که برنامه های اول و دوم عمرانی در رژیم شاه کاربردی نبودند و به ملی شدن صنعت نفت برخورد کردند و اجرایی نشدند. اما برنامه های سوم و چهارم عمرانی رژیم گذشته، به دلیل اینکه رژیم مسلط و اوضاع سیاسی کشور جمع و جور شده بود، از جهت تحقق شاخص هایش بسیار موفق بودند. یعنی اگر مثلا قرار بوده در بخش صنعت، کشور با رشد 10درصدی مواجه شود. ده ونیم درصد رشد اتفاق می افتد.این البته این لزوما بدان معنا نیست که این ها برنامه هایی بودند که کشور را در مسیر توسعه قرار می دادند،از نظر  اهداف توسعه ای دارای نواقصی بودند اما اهداف تعیین شده در آن به خوبی پیاده شدند.

رشد لزوماً ممکن است به توسعه منجر نشود. خیلی ها قبلاً توسعه و رشد را یکی می دانستند اما الان تفکیک قائل می شوند. زیرا مسیر رشد ممکن است مسیری یاری بخش برای توسعه باشد و ممکن است مسیری مغایر با توسعه باشد که بطور قطع، تداوم پیدا نخواهد کرد.  اما آنچه که مسلم است برنامه های سوم و چهارم رژیم شاه در بحث تحقق اهدافش موفق بوده است. تنها بخشی که شاخص هایش در این دو برنامه محقق نشد، بخش کشاورزی بود که این موضوع خود بحث مفصلی را می طلبد. در این زمینه هم دیدگاه های بدبینانه ای وجود دارد که بر مبنای آن گفته می شود که می خواستند بخش کشاورزی را تخریب کنند. هم دیدگاه های خوش بینانه ای هست که می گوید: نمی خواستند تخریب کنند اما اشتباهاتی در بحث اصلاحات ارضی کردند.

چنانکه گفتم برنامه پنجم قبل از شوک نفتی و در جهت تداوم برنامه های سوم و چهارم در رژیم گذشته و برمبنای نفت دو دلاری تدوین شده بود اما با افزایش قیمت نفت شاه در کنفرانس رامسر با این تصور که می تواند یک شبه ره صدساله را برود در ماه های اول اجرای برنامه از مدیران سازمان برنامه می خواهد که در برنامه پنجم تجدید نظر کنند.

در کنفرانس رامسر، بعضی ها مخالف بودند، سازمان برنامه ای ها به چند دلیل مخالف تغییر برنامه بودند و استدلال آنها هم این بود که اقتصاد ایران ظرفیت جذب ندارد و پولهای بی حساب و کتاب، اقتصاد را تخریب می کند. آنها می گفتند باید این برنامه را با همان روند گذشته ادامه داد، زیرا معلوم نیست که این روند قیمت ها تداوم داشته باشد.

بالاخره ممکن است انرژی های دیگر بیایند و قیمت نفت دوباره سقوط کند. ما این درآمدها را برای آن روزهایی که قیمت نفت دوباره کاهش می یابد، ذخیره کنیم که باز در آن زمان نیز بتوانیم روند رشد خود را ادامه دهیم.

شاه در آن کنفرانس بر تغییر برنامه اصرار می ورزد و حتی می گوید: هر کس که با این ایده هماهنگی ندارد، استعفا دهد و هستند کسانی که استعفای خود را نوشتند.

اما شاه پافشاری کرد و سازمان برنامه، در برنامه تجدیدنظر کرد. وارد کردن پول نفت به اقتصاد، چاپ پول، دامن زدن به واردات انبوه کالاهای مصرفی، از آن تاریخ به بعد، کشور ما را وارد فاز رکود تورمی کرد که هنوزم گریبان ایران را رها نکرده است. در اوایل انقلاب، صف عظیمی از کشتی ها در بنادر ما وجود داشت که به مدت سه الی چهار ماه در نوبت تخلیه مانده بودند و معلوم نیست که چه میزان از اقلام مصرفی آنها خراب شد. برای نمونه بار کشتی حامل تخم مرغ خراب شد و ما باید هم هزینه سنگین توقف چندین ماهه کشتی ها را می دادیم هم باید خسارت چنین کشتی هایی را که بارشان خراب می شد را می دادیم تا آنها بروند و آن بار خراب را وسط اقیانوس تخلیه کنند و محیط کشتی را بشویند.

این موضوع باعث شد تا امام(ره) دستور دهند که کامیون داران و تریلی داران هجوم برند و بارها را تخلیه کنند، کارکرد این دستور به دلیل کاریزمایی بود که حضرت امام داشت. این مساله معضل بزرگی برای کشور شده بود و تحولات انقلاب باعث وقفه افتادن در تخلیه این کشتی ها شده بود. حجم عظیمی از کالاها و خدماتی که سفارش داده شده بود با کمبود امکانات و جاده هایی مواجه بود که بتواند آنها را به محل پروژه برساند.

 وقتی به بازار تجریش می رفتم، سردر بسیاری از مغازه ها پارچه خورده بود که به دلیل تخلف  از قیمت این مغازه تعطیل است. وقتی یک هیجان عمومی ایجاد شد و قیمت ها بالا رفت، هویدا استراتژی حمایت از مصرف کننده را برای جلوگیری از تورم ایجاد کرد و پیرو آن مغازه ها را بستند و تعاونی شهر و روستا را به منظور توزیع کالا و رساندن آن به دست مردم ایجاد کردند. این ها شواهد بروز رکود و تورم در اوج قیمت های نفت است.

قطعاً وضعیت رکود تورمی در سقوط رژیم شاه بسیار موثر بود. دلایل انقلاب بسیار متنوع است ولی نارضایتی اقتصادی، در شرایطی که قیمت نفت چند برابر شده است و انتظارات بسیار بالا رفته است، شدیدتر است و یکی از دلایل موثر انقلاب بود. توقع ها چنین بود که با این درآمدها وضع بهتر شود، اما بدتر شد. به دلیل اینکه پول ها را به مسیری بردند که نه تنها تولید کشور توسعه پیدا کرد که با رکود مواجه شد.

چاپ پول و وارد کردن درآمدها به اقتصاد کشور بدون افزایش ظرفیت های تولیدی  همان اتفاقی است که در زمان آقای احمدی نژاد هم افتاد؟

دقیقاً، به این پدیده نفرین منابع می گویند. عین این اتفاق در زمان احمدی نژاد افتاد و ما پیش بینی کرده بودیم و در این زمینه مقاله ای نوشتم و موجود است. بیماری هایی که از نبود زیرساخت حاصل می شود، محدود به این نمی شود. زیرا یکی دیگرش آن است که هر مقدار که این درآمدها(ناشی از فروش نفت) بالاتر می روند، فساد هم بیشتر و دولت ها بزرگتر و ناکارآمدتر می شوند. زیرا دولت ها، پول دستشان می آید و می روند در بخش های تصدی گری سرمایه گذاری می کنند، کارخانه ها و تاسیسات ایجاد می کنند.

با این تصدی گری، مغزشان کوچک و قدرت حکمرانی شان کمتر می شود. زیرا انرژی شان مصروف تصدی گری می شود. رابطه میان دولت و ملت بدتر می شود. زیرا دولت به یک منابعی دست پیدا می کند که ربطی به مردم ندارد و حاصل فعالیت اقتصادی آنها نیست و بنابراین نسبت به معیشت مردم بی تفاوت می شود و از مالیات زندگی نمی کند و نمی فهمد اگر مردم وضع شان بد باشد نمی توانند مالیات دهند.

در صورتی که از طرف دیگر، همچنان که کارآمدی دولت کمتر می شود، انتظارات مردم افزایش پیدا می کند و به قول مرحوم دکتر عظیمی، فاصله بین انتظارات و میزان تحقق آنها، فاصله بحران است. یعنی شما احساس می کنید که بحران در جامعه تشدید می شود.

همه این ها به این خاطر است که پول بادآورده نفت را بیشتر از ظرفیت جذب، وارد اقتصاد می شود.

بله، خود اینکه شما بتوانید تصمیمات درست بگیرید یک نوع ایجاد زیرساخت است. ایا نظام تدبیر شما می تواند تصمیمات درستی درباره این همه منابع بگیرد؟

شاه در آبان سال 55 در پاسخ به سوال خبرنگار کیهان که از او می پرسد: اگر قیمت نفت دوباره بالا رود شما چه کاری می کنید، می گوید: این بار دیگر پول های خود را آتش نمی زنیم.

دقیقاً همین طور است. اما گناه ما در دوره آقای احمدی نژاد، سنگین تر از گناه شاه در سال 1353 است. چرا؟ برای اینکه در آن تجربه، هنوز پدیده نبود زیرساخت و آفاتش انقدر مطرح و روشن نشده بود. یعنی بعد از شوک اول نفتی بود که این اتفاق در کشورهای مختلف تجربه شد  و کشورها به این نتیجه رسیدند که اگر مراقب درآمدهای بادآورده نباشید، بیشتر از آنکه نعمت باشد، نقمت می شود.

کسانی بودند که در همان زمان پیش بینی کردند و هشدار دادند، اما این ادبیات نفرین منابع آن چنان رایج و مطرح نبود. تجربه رژیم شاه و کشورهایی نظیر عربستان باعث گسترش این ادبیاتشد.

دولت موقت  سطح تولید نفت را عمداً کاهش دادند؟

بله، دولت موقت عمداً تولید نفت را کاهش دادند. خیلی جالب است مرحوم عزت الله سحابی در این قضیه بسیار موثر بود. اعتقاد وی این بود که ما اصلاً نباید در این سطح تولید کنیم. اعتقاد من در مقطعی این بود که نفت نعمت خدادادی است و باید آن را استخراج و درست استفاده کرد، اما مرحوم سحابی مفهوم نهادگرایی را بسیار خوب فهمیده بود. او دانسته بود که استفاده درست از درآمد نفتی، در ساختار توسعه نیافته اتفاق نمی افتد. بنابراین اصلاً بهتر است که آن را بیش از حد از زمین درنیاوریم.

بعدها من مطالبی از ایشان خواندم و متوجه شدم که وی این موضوع را خیلی خوب فهمیده بود. در ساختار توسعه نیافته، عملاً استفاده ای درست از این نعمت خدادادی نمی شود. بنابراین ایشان خیلی مصمم بود که رژیم شاه بیخود سقف تولید را به پنچ و نیم میلیون بشکه رسانده است. اصلاً نیازی به این مقدار نیست و ما باید در حد نیازمان استخراج کنیم. من امروز معتقدم که او خیلی خوب فهمیده بود.


لینک مطلب در سایت جماران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۴
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۳۰
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

آنچه در برنامه نگاه 1 (مورخ 7 بهمن 96) از مهندس زنگنه سوال نشد

 

 

 

1-    مهندس زنگنه به درستی اشاره کرد که پائینآوردن شدّت مصرف انرژی یکی از نشانههای توسعه یافتگی است اما از ایشان سوال نشد که در این رابطه و در مسیر توسعه یافتگی چه اقدامی انجام داده است.

 

 

در حالی که احکام مهمی در قانون برنامه پنجم در این رابطه وجود داشت اینک که گزارش عملکرد برنامه منتشر شده است نشان میدهد که ضعیفترین عملکرد در این بخش بوده است. نگارنده بارها نوشتهام و بررسیهای زیادی در این زمینه شده است که هزینه آزاد کردن  یک واحد انرژی از طریق صرفهجوئی از هزینه تولید یک واحد انرژی جدید کمتر است ضمن این که آثار مثبت زیستمحیطی هم دارد و اشتغالزا هم هست و فرهنگ بهرهوری را هم ترویج میکند. در ابتدای دولت یازدهم حرفهای زیادی در این زمینه زده شد و در اسناد مختلف درج شد ولی اینک همه به فراموشی سپرده شده است.

 

 

2-    مهندس زنگنه از شروع تولید بعضی از میادین نفتی مشترک گفت و اعدادی را اعلام نمود،  اما از ایشان پرسیده نشد که طرف مقابل چه میزان تولید میکند . بعنوان مثال ایشان گفت به تازگی 20 هزار بشکه از لایه نفتی پارسجنوبی برداشت میشود اما پرسیده نشد که چرا قطر نزدیک به بیست سال است از این لایه برداشت میکند و خیلی بیش از یک میلیارد بشکه تاکنون از آن استخراج کرده است و همکنون نیز تولیدش بیش از 300 هزار بشکه در روز است و ما اخیرا شروع کردهایم آنهم با 20 هزار بشکه در روز.

 

 

3-    مهندس زنگنه گفت که در میادین موجود (قدیمی ) افت تولید هم داشتهایم چون کمبود منابع داشتهایم و حتی نتوانستهایم برای جبران افت تولید هم هزینه کنیم. مجری از ایشان پرسید که آیا در بودجه 97 چیزی گذاشتهاند و ایشان جواب داد که نگذاشتهاند اما سوال نشد که پس آن 14.5 درصد سهم نفت از کل درآمد صادرات نفت که اصولا برای بخش بالادستی نفت و حفظ توان تولید است و همه ساله در بودجه دولت لحاظ شده و در بودجه 97هم تداوم دارد، کجا میرود. ارزش این 14.5 درصد با توجه به میزان صادرات و قیمت نفت حداقل در سالهای بعد از برجام بین 6 تا 8 میلیارد دلار برآورد میشود.

 

 

4-    مهندس زنگنه اشاره کرد که تولید گاز ما از میدان پارسجنوبی از قطر پیشی گرفته است و البته این در جای خود قابل تقدیر است. اما سوال نشد که وضعیت تولید تجمعی دو طرف چیست، که تولید تجمعی قطر از این میدان متاسفانه حدود سه برابر ما است.

 

 

5-    در مورد درآمد شرکت ملی گاز از فروش گاز و ادعای دیوان محاسبات بر عدم واریز بیش از  11 هزار میلیارد تومان آن به خزانه ایشان پاسخ هائی دادند ولی از ایشان سوال نشد که کل فروش گاز در سال 95 چه میزان و قیمت آن چه میزان بوده است. نگارنده در این مورد به تفصیل نوشتهام و در اینجا از آن در میگذرم، در مورد بقیه عدد و رقمهای ایشان نیز شبهات جدی وجود دارد.

 

 

6-    در مورد 5 هزار میلیارد تومان اوراق مشارکت هم که دیوان ایراد گرفته بود که چرا اقدام نکردید ایشان به درستی توضیح دادند که ما مجاز بودیم و مخیر و این ایراد نیست اما مجری که خودش چند ماه قبل (12 شهریور 96)  در همین برنامه میزبان زنگنه بود نپرسید که پس چرا شما در برنامه قبل در شهریورماه فرمودید که در این مورد اقدام کردهایم.

 

 

 البته دیوان محاسبات در این مورد اشکال مالی نگرفته بود و بیتوجهی به میادین مشترک را نتیجه گرفته بود که در این مورد هم قبلا به تفصیل نوشتهام و در میگذرم.

 

 

7-    ایشان در مورد اِشکال دیگر دیوان محاسبات به عدم واریز وجوه پرداختی پتروشیمیها بابت میعانات گازی به خزانه چند بار نام ستاد ویژه تدابیر اقتصادی را بردند و ذکر کردند که از این ستاد اجازه گرفتهاند که وجه آنرا صرف واردات بنزین کنند. اما از ایشان سوال نشد که هیئت وزیران در دولت یازدهم در اولین روزهای کاری خود در مرداد 92 طی مصوبهای تمام ستادها و کمیسیونهای ویژه و از جمله ستاد ویژه تدابیر اقتصادی را (غیر از کمیسیونهای دائمی دولت) منحل نمود و لذا منظور ایشان کدام ستاد است و اختیار قانونی این ستاد برای دخالت در ردیف های بودجه چیست؟

 

 

8-    در همین قسمت از مصاحبه و در مورد گزارش تفریغ بودجه دیوان محاسبات ایشان بارها تاکید کردند که در انتشار این مطالب در افکار عمومی باید احتیاط کرد. محدود کردن انتشار اطلاعات صنعت نفت همیشه از حساسیتهای ویژه ایشان در همه دورانهای وزارتشان در نفت بوده است و کسانی که به این مسائل میپردازند و از جمله نگارنده همیشه تحت فشار بودهاند و فضای نفت بسیار بسته است. اما باید از ایشان پرسید که مگر شما نفت را مال و حق عموم مردم نمیدانید چرا نباید مردم از اموالشان با خبر باشند. چه کسی گفته است که شما در اطلاع از وضعیت اموال مردم محقتر و ذیصلاحتر از دیگران هستید؟ مگر شما خود را جزو طیف اصلاحطلب نمیدانید و مگر مشی اصلاحطلبانه باور به آزادی و آزادی بیان و گردش آزاد و شفافیت اطلاعات نیست؟ این بر افروخته شدن از هر نقدی و گزارشی چه دلیلی دارد؟ آیا مدیران زیر مجموعه شما اجازه دارند مصاحبه کنند و پاسخهای دقیقتری فراتر از رفع و رجوع کردن موارد که "نفت در لوله است" ، بدهند و اگر هم دیوان اشتباه کرده است مردم را قانع کنند که چه مشکلاتی در تعاملات و داد و ستد اطلاعات وجود دارد که چنین مغایرتهای بزرگی پیدا میشود.  آیا این نوع رفع و رجوع کردند نوعی توهین به افکار عمومی نیست؟

 

 

جناب وزیر در توجیه این که چرا نباید اینها را در معرض افکار عمومی قرارداد چند بار تکرار کردند که حالا مردم فکر میکنند این پولها یا کسری نفتخام برده شده و خورده شده. اهل فن میدانند گزارشات تفریغ بودجه عمدتا منعکس کننده تخلفات بودجهای و عدم رعایت قوانین و مقررات در واریز و هزینه کرد ردیفهای بودجهای است و البته تخلف از قوانین و مقررات زمینهساز سوء استفاده نیز هست. اما باید دید در چه فضائی است که مستعد این شایعات و بدبینیها است و آن زمینهها را باید از بین برد.

 

 

همچنین ایشان توجیه کردند که این مباحث فنی است در صورتی که اغلب اشکالات دیوان اگر بنا بر شفافیت باشد، در حد چهار عمل اصلی است.

 

 

9-    در مورد اعتراضات اخیر فارغالتحصیلان دانشگاه نفت در مورد استخدامشان، آقای مهندس زنگنه به درستی گفت که صنعت نفت به این میزان فوقلیسانس و دکتری نیاز ندارد بلکه به نیروی فنی و تکنسین کارآزموده نیاز دارد. اما از ایشان پرسیده نشد که اگر چنین است چرا در دوره قبل وزارتتان در نفت به حرف هیچکس گوش نکردید و آموزشگاههای فنی که تکنسینهای درجه یک تربیت میکردند را تعطیل فرمودید و ظرفیتهای آموزشهای آکادمیک منجر به مدارک تحصیلی را توسعه دادید.

 

 

10-                   در بحث دزدی انجام شده در مدیریت اکتشاف جناب وزیر اشاره کردند که سارق فراری در مواردی بر روی یک سند چند بار چک کشیده است. اما کسی از ایشان نپرسید که در حالی که در سیستمهای دولتی هر چک حداقل دو امضاء مدیران بالا را دارد، شما چه مدیران علامه و هوشمندی را گماردهاید که برای یک سند سه بار چک امضا  میکنند و متوجه نمیشوند و خصوصا در این شرایط بیپولی حساب سرانگشتی دخل و خرج سیستم تحت مدیریتشان را هم ندارند.

 

 

جناب وزیر فرمودند ما همیشه نگران فسادهائی بودیم که هیچ جوری نمیشود جلوی آن را گرفت و فهمید و فقط با کار اطلاعاتی میشود فهمید چون پول خارج از سیستم رد و بدل میشود. مانند رشوه گرفتن برای رد کردن صورتوضعیت پیمانکاران یا برنده کردن آنها در مناقصات. بسیار جای تاسف است که ایشان نمیدانند که با سیستمهای پیشرفته مالی و کنترلی و مناقصات که دخالت افراد را کاهش داده و به حداقل میرساند تا حدود زیادی میتوان احتمال این خلافها را کاهش داد و این فرمایش ایشان اعتراف به فرسودگی سیستمهای نفت است که روزگاری در این امور در کل کشور پیشتاز و الگو بود. نکته مهم دیگر این است که خصوصا در مواردی که رشوه عدوانی گرفته میشود اگر حتی یک مرجع قابل اعتماد در کل سازمان وجود داشته باشد که پیمانکاران بتوانند با اطمینان به آن پناه ببرند و مطمئن باشند که به حقشان رسیدگی میشود و گرفتاری بیشتری پیدا نمیکنند، باز بسیاری از موارد کنترل میشود و شاید چیز بسیار کمی برای مراجع اطلاعاتی باقی بماند.

 

 

مطلب مورد تاسف در این مورد هم این بود که با وجود این که جناب وزیر به اعجابآور بودن این نوع دزدی در سیستم دولتی معترف بودند و گفتند در عمر خدمتی سی و چندساله شان در دولت چنین چیزی ندیدهاند حاضر نشدند یک عذرخواهی درست و حسابی از مردم بکنند که کاسههایشان چنین به آبکش تبدیل شده است! و بیشتر از موضع یک شخص ثالث برخورد میکردند. و سعی کردند این را هم به نوعی به گردن مراجع بیرون از نفت بیندازند، در صورتی که اهل فن میدانند که در سیستم بسته نفت که همه نظامات آن داخلی است مراجع بیرونی اگر هم ورود داشته باشند، ورود مبسوطالیدی ندارند.

 

 

11-                   در مورد عدم تعهد پاکستان در مورد قرارداد خرید گازش از ایران، آقای وزیر توضیح دادند که ما میلیاردها دلار خرج کردهایم و خطلوله را تا نزدیک مرز رساندهایم و در واقع معترف بودند که این سرمایهگزاری عظیم عاطل مانده است اما باز از ایشان سوال نشد که در دوره قبلی وزارت شما خیلیها به شما گفتند که گاز بردن به پاکستان توجیه ندارد و شما توجه نکردید. مقصد اصلی بردن گاز به شرق، کشور هندوستان بود و پاکستان تنها کشور واسطی بود که با برداشت مقداری از گاز در مسیر، اقتصاد خطلوله موسوم به صلح را بهتر میکرد ولذا بعد از اعلام خروج هندیها پیگیری کار با پاکستان اصولا موضوعیتی نداشت و عاقبت آن قابل پیشبینی بود اما شما توجه نفرمودید.

 

 

12-                   مهندس زنگنه در جائی از صحبتشان گفتند که صنعت نفت با 70 هزار نفر اداره میشود و الان بیش از دویست هزار نفر پرسنل دارد. اما کسی نپرسید که اگر چنین است چرا شما در دور قبلی وزارتتان 20 تا 30 شرکت در صنعت نفت را با کمترین بررسی و مطالعه به 200 تا 300 شرکت تبدیل کردید و پستهای سازمانی را چند برابر کردید و مکش برای جذب نیرو ایجاد کردید و دولت بعد باکسهای  سازمانی طراحی شده بوسیله شما را پر کردند.

 

 

اما طنز مساله این است که در حالی که صدا و سیما برای تاختن به دولت و مچگیری از دولت چراغ سبز دارد و فارغالبال است در مورد نفت در بدترین شرایط به داد میرسد و در برنامهای با مجری ملایم و نامطلع زمینه رفع و رجوع یک سویه را فراهم میکند. برنامهای که ظاهر آنهم برای پاسخگوئی صِرف به گزارش تفریغ بودجه نبود و با بررسی دستآوردهای صنعت نفت شروع شد اما در میانه کار یک زرنگی دیپلماتیک آقای وزیر با یک فراموشکاری و ناشیگری همراه شد و ایشان فرمودند ما انتظار داشتیم که رئیس دیوان محاسبات و دیگران هم در این برنامه میآمدند!! و مجری محترم هم بعد از گیج شدن از این فرمایش، همراهی کرد که شاید حاضر نباشند بیایند (یعنی کسی حریف جناب وزیر نیست).  گویا نفت به سفره رسانه رسیده است!؟

 

 

آنچه ذکر شد سوالاتی در محدوده همین برنامه نمایشی بود وگرنه در آینده تاریخ کشور جناب وزیر محترم باید پاسخگوی سوالات بسیار مهمتری باشند.

 

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۰۹:۱۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

مطالب مرتبط:

برنامه چهارم: بازهم بر محور نفت  (در مورد مخالفت با نظام بهره مالکانه)


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۰۵
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۵۱
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۰۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۰۵
سید غلامحسین حسن‌تاش