پارس جنوبی ؛ حفر چاه یا فشار افزائی
چند روز پیش در خبرها آمده بود که مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران گفته است که ظرف سه سال آینده قرار است تعداد 35 حلقه چاه ظرف 3 سال در میدان پارس جنوبی حفر شود همچنین ایشان گفته بود که هدف از این کار افزایش بهره وری و حفظ و نگهداشت تولید است و برای آن 1.17 میلیارد دلار تخصیص داده شده است .
سوال مهمی که در اینجا مطرح میشود این است که این اقدام بر اساس کدام مطالعه انجام می شود؟ و اهمیت این سوال در این است که می دانیم میدان پارس جنوبی با افت فشار مواجه است و قرار بوده است که برنامه فشار افزایی در میدان انجام شود و مباحث مفصلی در مورد فشار افزایی مطرح بوده است . همکنون بعضی از چاه های حفر شده قبلی تولیدشان به صفر رسیده است و مطلعین میدانند که اگر اقدام جدید برای فشار افزایی میدان صورت نپذیرد و حفر چاه های مورد اشاره بر اساس مطالعات جامع و در چارچوب یک طرح جامع مدیریت میدان و افزایش فشار و افزایش بازیافت از میدان و همراه با فشار افزایی نباشد منجر به هدر رفتن منابع خواهد شد چراکه افزایش تعداد چاه ها لزوما منجر به افزایش تولید نمی شود بلکه اگر مشکل فشار مخزن حل نشود ممکن است با حفر چاه های جدید متوسط تولید کل چاه ها کاهش پیدا کند و میزان این کاهش به اندازه ای باشد که عملا اثر افزایش تعداد چاه ها را خنثی کند و در این صورت دقیقا خلاف ارتقاء بهره وری عمل شده است که مدیر عامل شرکت نفت از آن یاد کرده اند .
سوال دیگر این است که بر اساس اعدادی که ایشان اعلام کرده اند متوسط هزینه حفر هریک از این 35 چاه بیش از 33.4 میلیون دلار خواهد بود در صورتی که قبلا برای تولید هر چاه در پارس جنوبی حدود 20 میلیون دلار در نظر می گرفتند ولذا مدیرعامل شرکت باید توضیح دهد که هزینه حفر این 35 حلقه چاه به تعبیر ایشان درون میدانی، را چگونه محاسبه و برآورد نموده اند.
اگر پاسخ منطقی و قانع کننده به این سوالات داده نشود و نتیجه اتلاف بیشتر منابع و کاهش بهره وری باشد. تصمیم گیران و ناظران باید در آینده پاسخگو باشند.
روشنگری در مورد یک گفتگو در زمینه میدان گازی پارس جنوبی
اخیرا بعد از درگذشت مرحوم مغفور آقای اکبر ترکان که از مدیران با سابقه و زحمتکش و فرهیخته کشور بود و عمدتا به جهت گرامی داشت یاد و خاطره ایشان کلیپی در فضای مجازی منتشر شد که از منظر سابقه تحولات صنعت نفت قدری نیاز به توضیح و روشنگری دارد.
در این کلیپ که تقطیعی از یک مناظره است طرف مناظره میگوید که نتیجه سرمایهگزاری خارجی این بوده است که شرکت توتال برای فاز 11 آمده و اطلاعات پارسجنوبی را به توتال دادهاند و رفته است و در این مورد به گفتهای از وزیر نفت استناد میکند که گفته است اطلاعات فنی پارس جنوبی را به توتال دادهایم. مرحوم مهندس ترکان حرف ایشان را رد میکند و توضیح میدهد که : پارسجنوبی در زمان ریاست جمهوری مرحوم رفسنجانی آغاز شد و فاز یک در دوره ایشان آغاز شد و ادامه کار در فاز 2و3 به دوره آقای خاتمی رسید و ادامه میدهند که ابتدا قرار بود با شرکت کونکو-فلیپس قرارداد بسته شود که کونکو در آخرین لحظات نیامد و با توتال قراردادا بسته شد و توتال پیمانکار فاز 2و3 شد و توضیح می دهند که ابتدا تصور می شد که توسعه این میدان در سه فاز است و اصلا نمیدانستیم زیر زمین چه خبر است و توتال اقدام به لرزه نگاری سه بعدی کرد و بعد از این با ارئه نتایج لرزه نگاری توسط توتال، پیبردیم که ابعاد این میدان ده برابر تصور اولیه ما است ، یعنی اطلاعات میدان را ما به توتال ندادیم و توتال به ما داده. در اینجا طرف مناظره اشاره می کند که عرض من بعد از برجام و مربوط به فاز 11 می باشد . بعد مرحوم ترکان گفتههای خود را ادامه میدهند که: بعد از اطلاعات توتال ما یک طراحی جدید کردیم و 28 فاز تعریف شد و هر فاز شد یک میلیون فوت مکعب و در ادامه مرحوم ترکان سایر فازها را تا فاز 24 توضیح می دهند که پیمانکارشان که بوده و مجددا تاکید میکند که ما به توتال اطلاعات میدان را ندادیم و در اینجا ظاهرا بحث وارد صنعت خودرو میشود و کلیپ خاتمه مییابد .
با آرزوی شادی روح مرحوم ترکان ابتدا فهرستوار توضیحاتی را صرفا از منظر شفاف نمودن تاریخ معاصر صنعت نفت و مراحلی که در توسعه میدان پارسجنوبی طی شده است عرضه میکنم و سپس به کلیدیترین نکتهای که در کلیپ مطرح شده است میپردازم:
و حالا توتال دوباره آمده بود که با گرفتن اطلاعات کامل میدان و اطلاعات عملکرد فازها و چاههای آن ظرف بیست سال گذشته، در کنار توسعه فاز 11 ، پیشنهاداتی را برای مدیریت بهینه و برداشت بهینه از میدان ارائه نماید یعنی به عبارتی آب رفته را به جوی بازگرداند در حالی که مدیریت صحیح میدان نفتی یا گازی از همان ابتدای کار و با طراحی دقیق و اصولی طرح جامع و تفصیلی توسعه میدان آغاز میگردد. کما این که هر برنامه توسعهای در هر بخش کشور نیز نیازمند طراحی طرح جامع و تفصیلی در آن بخش است.
فرزانه طهرانی: «بدون شک در تمام شاخصهای عملکرد صنعت نفت از برنامه عقبتر هستیم.» این بخشی از انتقادات «سیدغلامحسین حسنتاش» عضو انجمن اقتصاد انرژی ایران به عملکرد پارس جنوبی است. او درعینحال وعده اخیر رییسجمهوری در خصوص دوبرابر شدن برداشت گازی تا پایان دولت دهم را غیرممکن دانسته و آن را یک تبلیغ انتخاباتی میداند. حسنتاش که عضویت هیات علمی - پژوهشی و تدریس در دانشگاه را نیز در کارنامه خود دارد معتقد است عملکرد دولت نهم و دهم با عملکرد دو دولت قبل از آن در پارس جنوبی به هیچ وجه قابل قیاس نیست و اصولا عملکرد این دولت با دولتهای قبلی در زمینه عمران و توسعه در همه بخشهای کشور قیاس معالفارق است. او همچنین درباره برداشت 500هزار بشکه در روز قطر از لایه مشترک نفتی و برداشت صفر ایران را به دولتمردان هشدار میدهد. مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
خبر جدیدی که آقای «احمدینژاد» در ارتباط با تولید پارس جنوبی اعلام کرد شاید بهانه مناسبی برای پرداختن به این میدان مشترک نفت و گاز باشد. به نظر شما وعده دوبرابر شدن برداشت گاز از این میدان تا پایان دولت دهم چقدر عملی است؟
بهنظر من دوبرابر شدن برداشت از این میدان تا پایان دولت دهم قطعا غیرممکن است. فکر میکنم اینها بیشتر تبلیغات انتخاباتی است.
فکر نمیکنید عملی نشدن این وعده ممکن است تبدیل به یک ضدتبلیغ شود تا تبلیغات برای یک جناح؟
در بسیاری از موارد این نوع تبلیغات را انجام میدهند و هرکس در بخش تخصصی خودش میداند واقعیتها چیست.
پیشرفت فازهای پارس جنوبی در این سالها را چگونه ارزیابی میکنید؟ چرا دولت در چند ماهه آخر عمر خود تصمیم به توسعه برداشت از این میدان گرفته است؟
وضعیت پیشرفت پروژههای مربوطه در دولتهای نهم و دهم بد بوده است و این در کنار برخی از نقطهضعفها و نمرات منفی در کارنامه این دولت، یک نقطه ضعف برای دولت است چون از دستدادن غیرقابل بازگشت منافع ملی است.
از آنجا که تحریمها حضور پیمانکاران خارجی در این میدان را روزبهروز کمتر کرده است؛ داخلیها سعی در ربودن گوی سبقت از یکدیگر دارند و هر روز هم شاهد افزایش قراردادهای شرکتهای داخلی هستیم. صرفنظر از اینکه پیمانکاران داخلی دارای چه میزان توانایی برای انجام پروژهها هستند، آیا در شرایط فعلی کشور، توسعه میدان پارس جنوبی جزو طرحهای اولویتدار است؟
بدونشک با هر منطقی توسعه میدان مشترک گازی پارس جنوبی مهمترین اولویت صنعت نفت ایران بوده و تا رسیدن به حد تولید مطلوب خواهد بود. تغییرات مکرر مدیریتی در سطح صنعت نفت، بهکارگیری برخی مدیران ضعیف، عدم تخصیص منابع مالی لازم موجب تاخیر در اجرای فازهای تکمیلی شده است.
یکی از اقداماتی که دولت در این سالها در دستور کار قرار داده همکاری با کشورهایی چون ونزوئلا در پروژههای پارس جنوبی است. بهنظر شما این همکاریها چقدر بر بهبود روند فعالیت تاثیر خواهد داشت؟ تخصص نفتی این کشورها را چگونه میبینید؟
بهنظر من اینها و بسیاری از قراردادهایی که در سوال قبل اشاره کردید، تبلیغاتی است وگرنه ونزوئلا در کار صنعت نفت خود هم مانده است کارجدی نخواهد کرد و متاسفانه این قراردادها میتواند یکسری مشکلات حقوقی هم برای هر دولت آتی که احیانا بخواهد برخورد منطقیتری با پروژهها داشته باشد، ایجاد کند.
آقای «زنگنه» طی مصاحبهای در مرور خاطرات دوره وزارتش عنوان کرد در یکی از سفرهایش به قطر، امیر این کشور گفته بود:«من به شما در حوزه فعالیتهای پارس جنوبی حسادت میکنم.» در آن روزها برداشت ما از این میدان با کشور قطر برابری میکرد اما چندی پیش سازمان بازرسی از برداشت دوبرابری طرف قطری از این میدان مشترک خبر داد. این وضعیت چه آیندهای را برای سرمایه ملی ترسیم خواهد کرد؟
من نمیدانم امیر قطر در عالم دیپلماسی با چه نیتی این حرف را زده است. اما ما 10 سال از قطریها در تولید گاز از این میدان عقب هستیم ضمن اینکه هرگز هم میزان تولیدمان به حد قطر نرسیده است و قطر از نظر تولید تجمعی شاید تا کنون بیش از سه برابر ما از میدان برداشت کرده باشد. بدون شک عملکرد دولت نهم و دهم با عملکرد دو دولت قبل از آن در پارسجنوبی قابل قیاس نیست و اصولا عملکرد این دولت با دولتهای قبلی در زمینه عمران و توسعه در همه بخشهای کشور قیاس معالفارق است اما بهنظر من در آن دورهای هم که شرکـتهای خارجی میآمدند و محدودیتها کمتر بود و گرایش به توسعه وجود داشت، بخش قابلتوجهی از انرژی و توان و سرمایه صنعت نفت صرف پروژههای بسیار کماولویتتر و بعضا بیبرنامه و غلط شد و گرنه پیشرفت پارسجنوبی میتوانست بسیار بهتر باشد.
عدم برداشت ایران از لایه نفتی مشترک پارس جنوبی نیز وضعیت بدتری بهبار آورده است درحالی که قطر با شتاب از این میدان در حال استخراج است. آیا بهتر نیست دولت اولویت خود را بر فراهم کردن زمینههای برداشت هرچه سریعتر از آن قرار دهد؟
میدان پارسجنوبی یک لایه نفتی مشترک دارد که وضع خوبی در آنجا نداریم چراکه هماکنون قطریها 450 تا 500هزار بشکه از آن برداشت میکنند در حالی که استخراج ما از آن صفر است. قطر این لایه را بهنام میدان الشاهین مینامد و پیشرفتهترین فناوریها را در آنجا بهکار گرفته است، از فناوری چاههای افقی استفاده کرده است که بعضا چاه بعد از رسیدن به لایه و افقی شدن تا 10 کیلومتر در لایه بهصورت افقی جلو رفته است. متاسفانه در طرف ما حتی مطالعات اکتشافی دقیقی هم روی این لایه نشده است اما چرایی آن بسیار مفصل است؛ روشن نبودن اولویتها در صنعت نفت، تغییرات مدیریتی، روشن نبودن متولی کار و تصمیمات اشتباه مدیریتی، مثلا شرکتی که چنین پروژه مهمی را بهعهده دارد یک دفعه تصمیم بهخصوصیسازی آن یا واگذاری آن به بخشخصوصی میگیرد بدون توجه به اینکه خود این واگذاری یک تغییر و تحول است که میتواند افت و توقف ایجاد کند و به چنین پروژه مهمی لطمه بزند و جالب اینکه بعد هم به نوعی در واگذاری به متقاضی خلف وعده میشود و شرکتی که چنین پروژه مهمی را بهعهده دارد سالها بلاتکلیف مانده و پروژه متوقف شده است.
با توجه به آنکه توسعه میادین در پارسجنوبی به عدد 29 فاز تا پایان برنامه پیشبینی شده؛ روند فعالیت در این سالها چگونه بوده است؟ آیا با عقبماندگیهای کنونی به هدف برنامه خواهیم رسید؟
بدونشک در تمام شاخصهای عملکرد صنعت نفت از برنامه عقبتر هستیم، در تولید نفت و گاز، در تزریق گاز به میادین نفتی برای افزایش بازیافت (و جلوگیری از افت تولید)، در جمعآوری گازهایی که سوزانده میشود و غیره. در هیچیک از برنامهها اهداف و شاخصهای تعیین شده برای صنعت نفت محقق نشده و در برنامه چهارم وضع بدتر بوده است.
همواره یکی از تنگناهای اجرای پروژهها کندبودن جریان نقدینگی عنوان شده، راهاندازی صندوق انرژی و اجرای طرحهایی مانند فروش اوراق این مشکل را تا چه حد از سر راه برداشته است؟
من نمیدانم صندوق انرژی چیست، تا حالا نشنیدهام، اما به نظر من اولا تنها مشکل، مشکل مالی نبوده است و در صنعت نفت، تغییرات مدیریتی در این سالها بیداد کرده است و همچنین اصولا اراده توسعه در هیچ بخشی و از جمله این حوزه وجود نداشته است و اگر هم مانوری داده در این حد بوده است که نسبت به عملکرد گذشتهها خیلی زیر سوال نرود، خصوصا در جایی مثل میدان مشترک پارس جنوبی که رقیب دارد و سهم ما را برای همیشه میبرد که به همین دلیل نمیشود هیچ مانوری هم نداد و اقدامات در حد مانور و نمایش است.
صرف درآمدهای حاصله از پارس جنوبی برای مقاصدی غیر از توسعه این میدان از جمله انتقادات تحلیلگران حوزه نفت است. دولت حضور شرکتهای داخلی و خارجی را برای سرمایهگذاری در این بخش کافی میداند اما آیا بهتر نبود بخشی از درآمدهای نفتی در توسعه این میدان مشترک هزینه میشد؟
ببینید اصولا این دولت پایبندی کمتری به بودجه و قوانین آن داشته است حالا اگر در جاهایی هزینه کرد بودجه با مصوبات بودجه هماهنگ بوده نباید این را به حساب تعهد دولت به بودجه گذاشت. گزارشاتی که نشان میدهد دولت بیش از 50درصد تخلف بودجهای داشته، شاهد بر این مدعای من است. اگر برخورد منسجم و سازمان یافته و درستی با پروژههای پارس جنوبی و با صنعت نفت وجود داشت به هرحال میشد تواناییهای داخلی را تجمیع و کاری کرد، بسیار بیشتر از آنچه شده است. اما باید توجه داشت که الان یکی از بزرگترین و اصلیترین مشکلات تامین تجهیزات از خارج است که حتی اگر پول هم باشد به دلایل تحریم تامین آن ساده نیست.