«جهانصنعت»- در ۱۰سال اخیر به صورت متوسط سالانه عرضه انرژی اولیه 4درصد رشد داشته، این درحالی است که مصرف انرژی 5/4درصد رشد را نشان میدهد، آماری که اگرچه در نگاه اول شاید به نظر برسد کشور در مسیر توسعه قرار گرفته و تقاضا برای انرژی در نهایت تبدیل به تولید ناخالص داخلی شده، اما آمار رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی نشان میدهد که هر آنچه بیشتر مصرف شده، تقریبا هدررفته است و تبدیل به تولید ملی نشده است. چنین تصویری بهخصوص بعد از آنکه شیب مصرف انرژی از نیمه دوم دهه9۰ شدت پیدا کرده، نگرانیها درباره هدررفت انرژی را بیشتر کرده است زیرا آمار این شتاب ایران را از متوسط سالانه جهانی که 5/3درصد به ۵/۵درصد رسانده است. آثار مشعلسوزیهای بدون وقفه، پایین بودن راندمان نیروگاهها و ادامه تلفات شبکه انتقال و توزیع. بخاریهای پرمصرف گازی و کولرهای آبی و گازی پرمصرف در دوفصل زمستان و تابستان در کنار هدررفت سوخت در خودروهای فرسوده، کمتر از قاچاق سوخت نیست. بهینهسازی مصرف انرژی مهمترین تصمیمی است که دولت چهاردهم باید در دستور کار قرار دهد، زیرا با این شتاب مصرف مشخص نیست که سال آینده یا سالهای بعد در کجای چرخه شتاب مصرف انرژی ایستادهایم. غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی در گفتوگویی با «جهانصنعت» به عوامل ایجاد ناترازی انرژی و بهینه مصرف نشدن سوخت در کشور پرداخته که حاصل این گفتوگو را میخوانید: ناترازی انرژی اعم از برق و گاز و اخیرا بنزین برای دولت پزشکیان به عنوان یک میراث مانده است، در حالی که هیچکس کمکاریها و سوءمدیریت را گردن نمیگیرد، در شرایط کنونی چه راهکاری برای جلوگیری از گسترش ناترازیها وجود دارد؟ البته راهکار آسان نیست که بشود در یک جمله گفت که راهکار چیست، ولی به نظر من قبل از هر چیز باید یک آسیبشناسی انجام شود که چه روندهایی ما را به اینجا رسانده است. آیا رسیدن به این وضعیت قابل پیشبینی نبوده است. آیا اگر مدیریتی بر بخش انرژی کشور حاکم بود و این بخش براساس یک برنامه منظم بلندمدت حرکت کرده بود به اینجا میرسیدیم؟ اگر چنین آسیبشناسی انجام ندهیم و روندهای اشتباه گذشته و اشتباهات گذشته را شناسایی نکنیم احتمالا همان روندها و همان اشتباهات تکرار خواهد شد و آینده بدتر از امروز خواهد بود. بنابر پیشبینیای که در سال گذشته ارائه کردم، در صورت تداوم روندهای موجود در بخش انرژی، حداکثر تا سال 1408 از ناترازی یا کمبود در بعضی حاملهای انرژی که ذکر کردهاید، به ناترازی یا کمبود کامل میرسیم به این معنا که یا باید واردکننده خالص انرژی شویم یا باید بسیاری از بخشهای صنعتی را تعطیل کنیم. برخی پیشنهادها بالا بردن میزان بهرهوری مثل صرفهجویی در مصرف یا جلوگیری از هدررفت منابع را مورد تاکید قرار داده، نظر شما چیست؟ این روش چقدر میتواند راهگشا باشد و چه ابزارهایی لازم دارد؟ البته در این مورد یک توضیح لازم است؛ ارتقای بهرهوری انرژی با صرفهجویی فرق دارد. ما ممکن است تولید ملی یا رفاه عمومی را کاهش دهیم که صرفهجویی کنیم اما ارتقای بهرهوری با صرفهجویی فرق میکند. ارتقای بهرهوری یعنی اینکه بدون کاهش تولید ناخالص ملی و بدون کاهش سطح رفاه، انرژی کمتری مصرف کنیم و این ممکن است. مثال بسیار سادهای بزنم: ما وقتی لامپ الایدی را جایگزین لامپ رشتهای قدیمی میکنیم سطح رفاهمان کم نمیشود و حتی ممکن است بیشتر هم بشود. یک لامپ الایدی همان میزان نور لامپ 100وات رشتهای را با مصرف 20وات یا کمتر از آن تولید میکند و در تابستان به اندازه لامپ 100رشتهای حرارت هم تولید نمیکند که گرمایش ما را اذیت کند و کولر را زیاد کنیم، پس مصرفمان کم میشود ولی نورمان کم نمیشود و حتی رفاهمان زیاد میشود. ما اگر بخاری خانهمان را در زمستان خاموش کنیم و لباس بیشتری در منزل بپوشیم و از سرما هم بلرزیم صرفهجویی کردهایم، ولی وقتی بخاریای که راندمان حرارتی آن 35درصد است را با بخاریای که راندمان حرارتی آن 95درصد است، تعویض کنیم یعنی با مصرف حدودا یکسوم گازی که قبلا مصرف میکردیم همان میزان حرارت و رفاه را خواهیم داشت. البته وقتی یک چیزی کم است صرفهجویی هم لازم است و باید صرفهجویی کرد ولی ما آنقدر پتانسیل ارتقای بهرهوری داریم که شاید هنوز صرفهجویی هم لازم نباشد. شما یک جستوجوی اینترنتی بکنید با کلیدواژههای «20میلیون بخاری گازی + زنگنه» هنوز هم پیدا میکنید که در سال 1393 یعنی 10سال قبل، وزیر وقت نفت گفته است که «20میلیون بخاری گازی در کشور باید تعویض شود». چرا گفته بود؟ چون راندمان بخاریهای گازی کشور 35درصد است و 65درصد اتلاف دارد، اما شما تحقیق کنید که چه اقدامی در این زمینه صورت گرفت و آن وزیر که تا سال 1400 وزیر بود، در عمل در این زمینه چه کرد؟ حتی سرمایهگذارانی پیدا شدند و گفتند ما سرمایهگذاری میکنیم و این بخاریها را تعویض میکنیم و گازی که در ماههای سرد سال از این طریق آزاد میشود را محاسبه و توافق میکنیم و شمای وزارت نفت که از ترکمنستان گاز وارد میکنی چند سال این گاز آزادشده را به 80درصد قیمت واردات گاز از ترکمنستان از ما بخر تا سرمایه ما بازگشت شود، اما آن وزیر نهتنها خودش و تشکیلات بهینهسازی تحت نظرش اقدامی نکردند، بلکه با چنین سرمایهگذارانی هم همکاری نکردند. اگر این اقدام شده بود شاید بخش قابلتوجهی از مشکل زمان اوج مصرف گاز در زمستان حل میشد و مجبور به قطع گاز صنایع و پتروشیمیها نبودیم و آلودگی محیطزیست زمستانی هم کمتر میشد و آن سرمایهگذاران هم سود میبردند. ما باید آسیبشناسی کنیم که چرا این اقدامات صورت نگرفته است. حالا این پتانسیلی که در بحث بخاری میبینید در همه بخشهای مصرفی وجود دارد. اغلب قریب به اتفاق صنایع ما میتوانند با استفاده از فناوریهای جدید به ازای همان میزان تولید قبلیشان انرژی بسیار کمتری مصرف کنند یا ما با توسعه صنعت حملونقل ریلی میتوانیم برای همان میزان حمل بار قبلی انرژی کمتری مصرف کنیم و حتی میزان تصادفات جادهایمان و میزان مصرف لاستیک و غیره هم کاهش خواهد یافت. به نظرم ما در اولویت و در درجه اول هیچ راهحل فوریتری نداریم از اینکه در سطح ملی و در ابعاد ملی به مساله بهرهوری انرژی بپردازیم و البته همزمان مساله جلوگیری از اتلاف انرژی در خود شبکه تولید و توزیع انرژی هم بسیار مهم است. خوشبختانه ابزارهای قانونی بهینهسازی به اندازه کافی وجود دارند و قوانین به وزارتین نفت و نیرو اجازه میدهند که اگر یک سرمایهگذار طرحی آورد که موجب کاهش مصرف یکی از حاملهای انرژی میشود، این وزارتخانهها مجاز هستند که انرژی آزادشده را به کسری از قیمت جهانی (مثلا 90درصد فوب خلیجفارس آن حامل) از او خریداری کنند ولی متاسفانه دولت نتوانسته مکانیسمهای تضمینشدهای را برای خریداری این انرژی آزادشده تمهید کند و سرمایهگذاران طبعا بدون چنین تضمینی نمیتواند سرمایهگذاری کنند و بانکها بدون چنین تضمینی وام نخواهند داد. دولت در نظر دارد براساس قانون برنامه هفتم سازمانی جدید به نام سازمان بهروری انرژی و مدیریت راهبردی تشکیل دهد با این هدف که به سمت کاهش مصرف انرژی برود، فکر میکنید این سازمان راهگشا باشد؟ یکی از بزرگترین مشکلات بخش انرژی فقدان مدیریت واحد و یکپارچه در این بخش برای مدیریت عرضهوتقاضاست و دولت باید از هر طریقی هست این خلاء سازمانی را حل کند، اما سازمانها زمانی موفق خواهند بود که درک درست و دقیقی از ماموریتشان وجود داشته باشد وگرنه خودشان میتوانند به یک مشکل جدید تبدیل شوند. قبل از هر چیز باید در دولت درک درستی از مدیریت یکپارچه انرژی و برنامهریزی آن و بهینهسازی عرضهوتقاضای انرژی وجود داشته باشد. در بخش نفت با مشکلاتی در زمینه هدررفت منابع هنگام استخراج با سوختن بیهوده مشعلها روبهرو هستیم، آیا لازم است تصمیمات بخشی و دروندستگاهی گرفته شود؟ موانع از دیدگاه شما کدامند؟ در بخش نفت هماکنون میلیونها مترمکعب گاز در روز در مشعلها سوزانده میشود و سالها بلکه دهههاست که قرار است جمعآوری شود. در بخش نیرو راندمان تبدیل انرژی حرارتی به برق حداکثر 35درصد بوده در صورتی که این در بدترین شرایط در دنیای کنونی بالای 54درصد است و کشورهای پیشرفته دائما به دنبال ارتقای آن هستند. معنی این حرف آن است که ما با همین میزان سوختی که در نیروگاهها (گاز یا فرآودههای نفتی)، مثلا 60هزار مگاوات برق تولید میکنیم باید بتوانیم با اصلاح همین نیروگاههای فعلیمان و تبدیل آنها به سیکل ترکیبی و اقدامات دیگر، حداقل حدود 90هزار مگاوات برق تولید کنیم. دستگاه مدیریت انرژی است که باید وجود داشته باشد و اولویتها را تعیین کند. به نظر من حقیقتا مشکل اول مدیریتی و درک و فهم مساله است. بد نیست اینجا به یک مشکلی هم اشاره کنم و آن این است که ظاهرا یکی از طبایع ما ایرانیها این است که هر نظریه یا عقیدهای را میگیریم و ترجمه میکنیم، از صاحب آن نظریه نیز نسبت به آن متعصبتر میشویم و به تعبیری وقتی کاتولیک میشویم از پاپ هم کاتولیکتر میشویم. بعضی از اقتصاددانان ما هم همینطور هستند؛ اگر مثلا بنیانگذاران و صاحبان مکتب بازار و دست نامرئی هم سر از خاک بر آرند و بگویند که آقاجان این حرفهایی که ما گفتیم و شما از ما ترجمه کردی و یاد گرفتی ممکن است در کشور شما و در شرایط فرهنگی و اقتصادی شما مصداق نداشته باشد اینها میگویند نه عزیزم تا آنجا که نظریهات را دادی و ما ترجمه کردیم و یاد گرفتیم عاقل بودی اما حالا عقلت را از دست دادهای! بعضی از اینها هستند که دائما دولتها و دولتمردان را وسوسه میکنند که مثلا همه چیز با مکانیسم بازار و قیمتها حل میشود و تشویق به راهحلهای ظاهرا سادهای میکنند که بارها تجربه شده و در ساختار تورمی و پیچیده اقتصاد ما جواب نداده است. بهعلاوه اینکه باید پرسید: کدام مکانیسم؟ کدام بازار؟
* وقتی بخاریای که راندمان حرارتی آن 35درصد است را با بخاریای که راندمان حرارتی آن 95درصد است، تعویض کنیم یعنی با مصرف حدودا یکسوم گازی که قبلا مصرف میکردیم همان میزان حرارت و رفاه را خواهیم داشت * یکی از بزرگترین مشکلات بخش انرژی فقدان مدیریت واحد و یکپارچه در این بخش برای مدیریت عرضهوتقاضاست و دولت باید از هر طریقی که هست این خلاء سازمانی را حل کند * بعضی از اقتصاددانان هستند که دائما دولتها و دولتمردان را وسوسه میکنند که مثلا همهچیز با مکانیسم بازار و قیمتها حل میشود و تشویق به راهحلهای ظاهرا سادهای میکنند که بارها تجربه شده و در ساختار تورمی و پیچیده اقتصاد ما جواب نداده است
شرق: تابستان هنوز به نیمه نرسیده که قطع مکرر برق خانگی صدای بسیاری از کاربران را در شبکههای اجتماعی درآورده است. کاربرانی که میگویند در گرمای تابستان با قطع برق مواجه شدهاند، یا قطع برق در کار روزمره آنها اختلال ایجاد کرده است. ماجرا به همینجا محدود نمیشود و کمبود برق موجب تعطیلی ادارات 13 استان در روز پایانی هفته کاری شده است.
این درحالی است که شرکت توانیر اقدام به ارسال حجم انبوهی پیامک برای مشترکان برق کرده و به آنها درباره مصرف برق هشدار داده است. همچنین خبرها حاکی از آن است که قطع برق، فرایند تولید در کارخانه سایپا را مختل کرد و ساعتها کارگران بیکار و بلاتکلیف بودند. قطعی پیاپی برق در قطب صنعتی تهران، جاده مخصوص که محل استقرار بسیاری از صنایع و کارخانههای باسابقه و قدیمی بوده، صنایع را دچار مشکل اساسی کرده است. با اینحال ناترازی تولید و عرضه انرژی تنها به صنعت برق خلاصه نمیشود و کشور در روزهای سرد با ناترازی گاز و در روزهای نزدیک به تعطیلات سال نو با ناترازی بنزین مواجه میشود. هرچند که کارشناسان معتقد هستند سوی خطرناکتر ناترازی انرژی نه مصارف خانگی که مصارف صنعتی است و سبب میشود تولید و اقتصاد کشور تضعیف شود.
قطع گسترده برق
هنوز تابستان به نیمه نرسیده، کمبود برق ادارات 13 استان را در روز پنجشنبه 21 تیر ماه تعطیل کرده است.
ایسنا گزارش داد تقاضای مصرف برق کل کشور به بیش از ۷۷ هزار مگاوات رسید و با توجه به پیشبینی افزایش دما احتمالا همچنان روند مصرف صعودی باشد؛ موضوعی که در روزهای اخیر خاموشیهای پراکنده را رقم زده و حالا وزارت نیرو ناچار شده است برای حفظ پایداری شبکه برق ادارات استانهای سمنان، زنجان، خوزستان، قم، بوشهر، مرکزی، اصفهان، یزد، سیستانوبلوچستان، چهارمحالوبختیاری، کرمان، خراسان جنوبی و لرستان را در روز پنجشنبه تعطیل کند.
همچنین از ابتدای تیرماه بسیاری از شهروندان در نقاط مختلف کشور از تجربه قطعی چندساعته منازل و دفاتر کار خود گزارش دادهاند و بارها کمبود برق در تابستان و کمبود گاز در زمستان خط تولید صنایع را مختل کرده است.
این ماجرا تنها به صنعت برق و گاز خلاصه نمیشود و ناترازی بنزین در مقاطعی از سال خبرساز شده است.
در اینبین اما، نهادهای متولی بهجای پرداختن به واقعیت ناترازی انرژی و علل آن، گاهوبیگاه توپ را به زمین مصرفکنندگان انداختهاند تا از خود سلبمسئولیت کنند و اوضاع هرسال بد و بدتر شده و شرایط به سهمیهبندی انرژی و سوخت رسیده است. چندی پیش غلامرضا دهقانناصرآبادی، نماینده مجلس شورای اسلامی با یادآوری اینکه عدمالنفع حدود ۱.۷ میلیارد دلاری پتروشیمیها و فولادیها در سال گذشته به سبب قطع گاز صنایع عمده یکی از نتایج و پیامدهای مسئله ناترازی گاز در چهارماهه سرد سال است، خبر داد که پیشبینی میشود امسال بیش از دو میلیارد دلار واردات بنزین داشته باشیم که این هزینه بهصورت تقریبی معادل احداث یک پالایشگاه با ظرفیت ۱۰۰ هزار بشکه در روز است.
راه نجات بهینهسازی
حالا در چنین شرایطی سکان اقتصاد و انرژی کشور به دست دولت چهاردهم سپرده شده است. دولتی که وارث ناترازی دستکم ۱۰ هزار مگاواتی برق و کسری گاز روزانه 300 میلیون مترمکعب است اما در این وضعیت، اولویتهای دولت چهاردهم برای رفع ناترازی انرژی چه میتواند باشد؟
آرش نجفی، رئیس کمیسون انرژی اتاق بازرگانی و غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی، پاسخ این پرسش را بهینهسازی میدانند.
نجفی معتقد است برای اینکه بدانیم اولویت دولت چهاردهم در زمینه انرژی چیست؟ ابتدا باید علل ناترازی فعلی بررسی شود. بهگفته او در دولت حسن روحانی و سپس ابراهیم رئیسی سیاستی برای حمایت از تولیدکنندگان برق شکل نگرفت تا تولیدکنندگانی که در گذشته سرمایهگذاری میکردند، بتوانند این مسیر را ادامه دهند تا آنجا که بسیاری از این سرمایهگذاران از صنعت برق خارج شدند و سرمایههایشان را به صنایع دیگر بردند یا از کشور خارج کردند.
او در گفتوگو با «شرق» توضیح میدهد: «دلیل این بود که دولت بهموقع با تولیدکنندگان برق تسویهحساب نکرد و قیمت خرید برق تضمینی را اصلاح نکرد؛ مجموع این شرایط باعث شد سرمایهگذاران زیان ببینند آنهم درحالیکه صنعت نیروگاهداری در جهان بهعنوان صنعتی که انتفاع و بازگشت سرمایه مناسب دارد، شناخته میشود. همین روند باعث شد صنعت نیروگاهداری ایران تنوع و توسعه پیدا نکند و به شرایط فعلی برسد».
نجفی میگوید که تولید برق درحدی در تنگنا قرار دارد که درحالحاضر نمیتوان نیروگاههای برقابی را بهطور کامل مورد بهرهبرداری قرار داد چون ممکن است کشور در شهریور و ابتدای پاییز با کمبود آب مواجه شود. بنابراین دولت ناچار است که ذخایر آبی را برای تأمین آب کشور حفظ کند. علت هم فقط این است که منابع آبی کشور بهدرستی مدیریت نشده است.
او میگوید: «دولت باید چند محور را مورد توجه قرار دهد؛ اول اینکه درحالحاضر شرایط در نیروگاههای فعلی بسیار بد است پس باید حتما نیروگاههای کمکارآمد و ناکارآمد را بهمرور از مدار خارج کنیم، چون این نیروگاهها گاز فراوانی مصرف میکنند ولی راندمان پایین دارند. بنابراین در شرایطی که کشور با کمبود گاز مواجه است، لازم است نیروگاههایی که راندمان زیر 30 درصد دارند در وهله اول و ظرف دو سال از مدار خارج شوند. پس از آن به سراغ نیروگاههایی با راندمان زیر 30 و 40 درصد بازدهی برویم. همزمان باید با سرعت جذب سرمایه صورت بگیرد تا نیروگاهها سیکل ترکیبی شوند و راندمان آنها بالا برود. علاوهبر این، باید سیاست غلطی که طبق آن به واحدهای تولیدی و صنایع اجبار میشود که نیروگاهداری کنند، اصلاح شود. ما باید سرمایه جلب کنیم و با سیاستهای تشویقی تولیدکنندگان برق و نیروگاهداران را به کار بیاوریم نه با اجبار سایر بخشها، چون این یک تخصص مجزاست. اینکه تولیدیها نیروگاهدار شوند موجب میشود نیروگاههایی اکثرا کمراندمان و بیکیفیت داشته باشیم که فقط هزینه تولید را بالا میبرند».
رئیس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی همچنین تأکید دارد که وزارت نیرو باید از کاسبی و بنگاهداری دست بردارد و تنها تنظیمگر فضای توزیع برق کشور باشد و ادامه میدهد: «الان مشخص نیست شرکتهای برق، پول ناشی از فروش برق را چه میکنند و باید دولت چهاردهم تحقیق و تفحصی جدی در این زمینه داشته باشد که شرکتهای برق چگونه منابع مالی خود را توزیع میکنند؟ چراکه درحالحاضر هیچیک از این شرکتها پاسخگوی دولت و یا مجلس نیستند و فقط به هیئت عامل و هیئت مدیره و مجامع خود پاسخ میدهند. این درحالی است که بخش عمدهای از ثروت و منابع مالی کشور اینجا بهطور نامعلوم و غیرهدفمند در راستای توسعه صنعت برق هزینه میشود. به این معنا که خرج حقوق و پاداش و... میشود و اصلا شفاف نیست».
نجفی در ادامه با تأکید بر اینکه «دولت باید سعی کند فضای امن سرمایهگذاری ایجاد کند تا سرمایههای خرد را برای احداث نیروگاههای بزرگ جمع کند» اضافه میکند که همزمان با این مسائل، سیاست کاهش مصرف برق با تغییر تجهیزات خانگی و ادارات بسیار حائز اهمیت است؛ مثلا کشور در زمستان کمبود برق جدی ندارد و علت کمبود برق در تابستان سیستمهای سرمایشی مورد استفاده است. بنابراین باید بازنگری جدی روی ساختمانها از جهت عایقکاری و سیستمهای سرمایشی انجام شود. او معتقد است که دولت باید سرمایهگذاری کند تا سیستمهای سرمایشی جدید و نوین با کارآمدی بالا و مصرف کم را برای مردم فراهم آورد. سپس هزینه آن را بهصورت اقساطی و روی قبوض برق مشترکان بازستاند.
نجفی در پاسخ به اینکه بودجه لازم برای اینکار چطور باید فراهم شود، میگوید: «بخش خصوصی میتواند مدلهای مالی به دولت ارائه کند تا این بودجه را تأمین کند. اینکه میگویند بودجه نداریم بهانه است، چگونه بودجه برای بسیاری از امورات غیرضروری دارند؟ هزینه اصلاح این وضعیت، بهاندازه یکسوم احداث یک نیروگاه نمیشود. ضمن اینکه مگر قانون مولدسازی تعریف نشده است؟ این بهترین راه مولدسازی است که بهینهسازی رخ میدهد و باید توجه کرد که صرفهجویی انرژی نوعی سرمایهگذاری است که ظرف سه چهار سال پول آن به خزانه کشور برمیگردد. دولت باید توجه کند که هر مقدار در بهینهسازی سرمایهگذاری کند یک تجارت پرسود و پرمنفعت است چون بهزودی سرمایه بازمیگردد و از آن به بعد مستمرا سود است».
اولویتگذاری توسعه انرژیهای تجدیدپذیر
او میافزاید: «یکی از پروژههای جدی دیگری که میتواند کشور را از ناترازی انرژی نجات دهد، سرمایهگذاری در پنلهای خورشیدی و ایجاد نیروگاههای تجدیدپذیر است. درحالحاضر مشخص نیست دولت بر چه اساسی ممنوعیت و دستورالعملهای غلط و ناکارآمد در حوزه تجهیزات تجدیدپذیر ابلاغ کرده است. دولت باید هرگونه هزینه گمرکی را برای واردات پنلهای خورشیدی و تجهیزات نیروگاههای تجدیدپذیر حذف کند و سیاست تشویقی بگذارد اما متأسفانه شاهد هستیم که برای واردات این تجهیزات محدودیتهای متعددی ایجاد شده است. بدیهی است که صنعت خورشیدی کشور صنعتی نوپاست پس مسلما هر شرکتی در این صنعت فعالیت میکند هم نوپاست اما گمرک میگوید چون شرکت نوپاست بیشتر از 100 یا 200 هزار دلار اجازه واردات ندارد آن هم درحالیکه احداث هر مگاوات نیروگاه حداقل 600 هزار دلار هزینه دارد و حداقل 350 هزار دلار آن، هزینه تجهیزات وارداتی است. بنابراین دولت چهاردهم باید فوری به این موضوع توجه کند».
بهگفته رئیس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی ایران برای حل مشکل ناترازی گاز هم پیش از هر چیز باید بخاریهای گازی نامناسب تعویض شود و بحث پنجرههای دوجداره به شکل جدیتری در تمام منازل کشور پیگیری شود.
به باور او بهینهسازی مصرف انرژی باید اولویت اول دولت چهاردهم باشد اگر نه با افزایش تولید نمیتوان به شبکه پایدار انرژی رسید چون شدت مصرف همزمان با افزایش تولید، بیشتر میشود؛ بنابراین «اگر تولید میادین گازی را حتی با 60 میلیارد دلار افزایش سرمایه بالا ببریم، شش یا نهایتا هفت سال وضعیت تأمین انرژی در حالت پایدار است و دوباره کشور با ناترازی انرژی مواجه میشود. بنابراین دولت باید به هدررفت انرژی توجه ویژهای داشته باشد».
مدیریت اصولی تقاضا و مصرف
غلامحسین حسنتاش، دیگر کارشناس انرژی در پاسخ به اینکه دولت چهاردهم برای حل مشکل ناترازی انرژی چه باید بکند؟ پاسخی مشابه نجفی دارد. او به «شرق» میگوید: «به نظر من مهمترین اولویت دولت پرداختن به مدیریت تقاضا و مصرف است. براساس بررسیهای انجامشده، برای رسیدن به وضعیت مطلوب از نظر شاخص شدت انرژی باید ارتقای بهرهوری را حتما در دستور کار قرار داد و این مسئله میتواند بهاندازه بیش از 2.5 میلیون بشکه نفت خام انرژی را آزاد کند. مهمتر اینکه، این اقدام آثار مثبت زیستمحیطی دارد و لذا به باور من تا به سطح مطلوبی از این نظر نرسیدهایم تولید بیشتر حاملهای انرژی اولویت ندارد».
این کارشناس تأکید میکند که برای ارتقای بهرهوری انرژی باید از راهکارهای غیرقیمتی استفاده کرد که به مردم فشار نیاید ضمن اینکه به اندازه کافی قوانین و مقررات و تکالیف برنامهای در این رابطه وجود دارد که اجرا نشده است. بنابراین در این راستا دولت باید به صنایع و مردم در جهت ارتقای بهرهوری انرژی کمک کند.
حسنتاش همچنین معتقد است که عرضه بهینه انرژی باید برنامهریزی و مدیریت شود. از جمله اینکه بردن همه حاملهای انرژی به همه مناطق کشور خصوصا با توجه به هزینه زیرساختهای انتقال و توزیع منطقی نیست و باید با توجه به آمایش سرزمین و منطق اقتصادی انجام شود.
او همچنین میگوید: «اقدام ملی جدی در زمینه ارتقای بهرهوری تا سالها میتواند نیازهای جدید و افزایش تقاضای متناسب با رشد اقتصادی را پاسخ دهد ولی در کنار آن اگر تولید بیشتر انرژی لازم باشد، باید اولویت به انرژیهای تجدیدپذیر و خصو
ناترازی انرژی یکی از مسایلی است که ایران را با چالش های فراوانی روبرو کرده و خواهد کرد. وجود ناترازی انرژی، موجبات ناترازی در نظام مالی و بودجه را هم به همراه داشته است. در حقیقت، رشد، توسعه، رفاه و امنیت هر کشوری در گروی تامین انرژی پایدار و مستمر است. برداشتن گام های مسئولان برای جلوگیری از ناترازی انرژی بیشتر، حتی الان هم، بسیار دیر است؛ چالش تامین گاز در زمستانها و تامین برق در تابستانها گواه این ادعاست؛ اما با وجود جالب نبودن وضعیت ناترازی انرژی در ایران، هنوز دولت ها نسبت به این موضوع بااهمیت، بی تفاوت هستند، این در حالی است که هشدارهای کارشناسان امر نشان می دهد که اولویت حکمرانی کشور باید حل مشکلات ناترازی انرژی در ایران باشد. در این باره با سید غلام حسین حسنتاش مشاور اسبق وزیر نفت، عضو هئیت علمی موسسه مطالعات بین المللی انرژی و کارشناس برجسته انرژی گفت و گویی انجام شد که آنچه در ذیل می خوانیم شرحی از این گفتگو است: جنابعالی اخیرا در مجمعی از اقتصاددانان ارایه ای در باره ناترازی انرژی داشته اید، این ارایه شما چه بخش هایی را در بر می گرفت. فهرست نکات جنابعالی چه بود؟ در حال حاضر کم و بیش همه متوجه شده اند که کشور در بعضی از حامل های انرژی و خصوصا در برق، گاز و بنزین گرفتار ناترازی است و نتیجه اش تعطیل شدن پتروشیمی ها و بسیاری از صنایع در زمستان به دلیل کمبود گاز و تعطیلی بسیاری از صنایع در تابستان به دلیل کمبود برق و محدود شدن سهمیه های بنزین است. من در آن ارائه که اشاره کردید، با بررسی روندهای کلان عرضه و تقاضای انرژی در کشور، استدلال کردم و نشان دادم که در صورت تداوم روندهای موجود در کشور، این ناترازی ظرف 5 تا حداکثر 7 سال آینده به ناترازی در کل انرژی تبدیل خواهد شد. وقتی صحبت از ناترازی انرژی در ایران می شود منظور چیست؟ عرضه و تقاضای کدام حامل انرژی ناتراز است؟ عوامل مختلفی مانند رشد جمعیت، به بهره برداری رسیدن صنایع جدید، افزایش تعداد خودروها و گسترش حمل و نقل و رشد اقتصادی طبعا موجب رشد مصرف و رشد تقاضا برای انرژی و حامل های انرژی می شود؛ وقتی که کشور نتواند مصرف را کنترل کند یا متناسبا عرضه را افزایش دهد، ناترازی اجتناب ناپذیر خواهد بود. در حالی که ما سالانه بطور متوسط با حداقل 5 درصد رشد در تقاضای انرژی (بصورت کلان) مواجه هستیم. باید یا بتوانیم این میزان رشد مصرف را با ارتقاء بهره وری کنترل کنیم و یا حداقل به همین میزان عرضه انرژی را رشد دهیم وگرنه ناترازی ها تشدید خواهد شد. در حال حاضر به دلیل تحریم ها و به دلیل نابسامانی مدیریت بخش انرژی و به دلیل عدم سرمایه گذاری کافی، ما نه تنها افزایش رشد در عرضه انرژی نداریم بلکه به دلیل طبیعت میادین هیدروکربنی (شامل نفت و گاز و میعانات گازی ) با افت سالانه عرضه انرژی هم رو برو هستیم و طبعا ناترازی تشدید می شود و به تدریج حامل های بیشتری دچار ناترازی شده و به لیست برق و گاز و بنزین اضافه خواهند شد. از طرفی ضعف مدیریت کشور موجب شده که در کنترل مصرف و ارتقاء بهره وری انرژی هم موفق نباشیم. مردم کمبود بنزین و کیفیت غیر استاندارد آن را احساس می کنند. کمبود گاز، کمبود برق، و کمبود آب از جمله مواردی است که در سطح خانوارها، واحدهای تولیدی و در کشاورزی حس می شود و به همه آنان لطمه زده است؛ در کدام موارد دیگر ناترازی وجود دارد؟ مقدار این ناترازی ها چقدر است؟ فعلا ناترازی در همین مواردی است که ذکر کردید ولی چنانچه توضیح دادم با ادامه روندهای موجود در اقتصاد کشور، ناترازی در موارد مذکور تشدید خواهد شد و به حامل های دیگر انرژی مثل گازوئیل و سوخت هواپیما و نفت کوره هم گسترش پیدا خواهد کرد . چگونه می شود کشوری با اینهمه ذخایر نفت و گاز در انرژی ناتراز باشد؟ دلایل ناترازی در هر بخش را چه می دانید؟ اولا باید توجه داشت که در مورد میزان ذخائر و خصوصا ذخائر نفتی به دلایلی اغراق شده است. اما وجود ذخائر دلیلی بر کفایت انرژی نیست. این ذخائر برای به بهره برداری رسیدن و عرضه به بازار نیازمند سرمایه گذاری سنگینی هستند. اما به نظر من دلیل ناترازی عمدتا به نامطلوب بودن وضعیت مصرف انرژی در کشور بر می گردد که باید مهار شود. منطقی ندارد که ما ذخائر نسل های آینده را چنین بی رویه بسوزانیم و محیط زیست نسل های آینده را هم با آلاینده های آن از بین ببریم . مصرف ما در هر بخش نسبت به استانداردهای جهانی، یعنی متوسط جهان، و نسبت به کشورهای مشابه نظیر ترکیه چقدر است؟ مصرف ما در مقایسه با کشورهای نفتی خلیج فارس نظیر عربستان و امارات، عراق و کویت چقدر است؟ بررسی ها نشان می دهد که شاخص شدّت انرژی ما که بازتاب دهنده میزان مصرف انرژی به ازاء هر هزار دلار تولید ناخالص داخلی است و شاخصی است که کشورها را با یکدیگر مقایسه می کنند، یکی از بدترین ها در جهان است. شاخص شدّت انرژی ما بیش از دو برابر ترکیه، انگلستان، ژاپن و آلمان است. برای تولید اغلب قریب به اتفاق هر واحد از کالاها و خدمات هم بسیار بیشتر از دیگر کشورهای جهان انرژی مصرف می کنیم که ناشی از عقب افتادگی های صنعتی و بی توجهی است. تولید ما چگونه است؟ آیا تولید ما در حد معقول قرار دارد؟ مثلا تولید نفت ما که در حدود ۳ میلیون بشکه در روز است کفاف صادرات مورد نیاز ما و مصرف داخل را می دهد؟ در حال حاضر بیش از 98 درصد از انرژی اولیه کشور از هیدروکربن ها ( نفت و گاز و میعانات) تامین می شود. اگر همه اینها را از نظر ارزش حرارتی با نفت خام معادل سازی کنیم در حال حاضر کل ظرفیت تولید هیدروکربنی ما حدود 9.25میلیون بشکه در روز معادل نفت خام است شامل: حدود 3.7 میلیون بشکه ظرفیت تولید نفت خام 0.85 میلیون بشکه در روز ظرفیت تولید میعانات گازی و حدود 4.7 میلیون بشکه ظرفیت تولید گاز (معادل نفت خام) این ظرفیت اگر حفظ شود می تواند جواب گوی مصرف داخلی و صادرات مورد نیاز باشد اما مشکل این است که حفظ این ظرفیت مستلزم سرمایه گزاری کافی سالیانه است، چون چنانچه عرض کردم سالانه در میادین نفت و گاز افت طبیعی داریم که باید با سرمایه گذاری کافی جبران شود و ظرفیت حفظ شود. از سوی دیگر رشد سالانه تقاضا بسیار زیاد است. در حال حاضر از کل این ظرفیت حدود 6.7 میلیون بشکه معادل نفت خام آن به مصرف داخلی می رسد که سالانه حداقل 5 درصد رشد دارد و از سوی دیگر تحربم ها هم موجب شده که نتوانیم از کل ظرفیت صادراتی مان استفاده کنیم. چرا در بخش نفت و گاز سرمایه گذاری صورت نمی گیرد؟ آیا به اندازه رشد مصرف سالانه ما رشد تولید داریم؟ آیا برای این رشد، سرمایه گذاری لازم صورت می گیرد؟ در حال حاضر به دلیل تحریم های بین المللی علیه ایران و به دلیل مشکلات در در روابط بین المللی و نیز مشکلات در نقل و انتقالات مالی بین المللی که ناشی از هر دو مورد است و نیز به دلیل بحران های موجود در اقتصاد داخلی و مدیریت کشور، سرمایه گذاری در هیچ موردی به حد کفایت نیست و بودجه های عمرانی کشور در چند سال گذشته عملا نزدیک به صفر بوده است. البته بنده قویا معتقدم که تا زمانی که ما از نظر شاخص شدّت انرژی و از نظر بهره وری انرژی به سطح مطلوبی نرسیده ایم اولویت با سرمایه گذاری در تولید نفت و گاز و انرژی جدید نیست. ما در مقایسه با متوسط جهان پتانسیل صرفه جوئی و بهینه سازی مصرف انرژی به میزان 2.5 میلیون بشکه معادل نفت خام را داریم و این اولویت است. نقش تحریم در نابسامانی یا ناترازی نفت و انرژی در کشور چیست؟ تحریم ها و بریدگی از اقتصاد جهان قبل از هر چیز موجب عقب افتادن صنایع ما از تکنولوژی روز دنیا و فرسودگی تجهیزات انرژی بر ما شده است و از سوی دیگر راه تامین سرمایه از خارج برای سرمایه گذاری چه در زمینه تولید انرژی و چه در زمینه ارتقاء بهره وری انرژی را بسته است. نظر شما در باره انرژی های تجدید پذیر چیست؟ چرا با وجود اینهمه سرمایه گذاری روی انرژی های تجدید پذیر در کشورهای همجوار نظیر امارات و عربستان در ایران تلاش چشمگیری به چشم نمی خورد؟ چنانچه عرض کردم در حال حاضر سبد انرژی ایران بسیار غیر متنوع و بیش از حد وابسته به نفت و گاز است و این سبد حتما باید متنوع بشود اما این که چرا نمی شود ناشی از مشکلات پیش گفته و ناشی از بی برنامه بودن بخش انرژی کشور و روشن نبودن راهبردهای بخش و ناشی از فقدان دستگاه حکمرانی در بخش انرژی و نیز ناشی از حاکم نبودن منطق اقتصادی در تولید و توزیع انرژی است. قطعا پس از بهره وری که اولویت اول است اولویت دوم گسترش انرژی های تجدید پذیر است. توجه به این نکته نیز مهم است که ما اگر مشکل بهره وری را حل نکنیم و انرژی های نو را گسترش ندهیم، طبعا انتشار گازهای آلاینده هیدروکربنی ما بسیار زیاد خواهد بود و با توجه به پروتکل های زیست محیطی بین المللی در آینده نزدیک بابت این این آلاینده ها باید به دنیا خسارت بدهیم. آینده تولید و مصرف و نفت در ۱۰ سال آینده ایران را چگونه می بینید؟ آیا ایران به وارد کننده نفت و گاز تبدیل می شود؟ عرض کردم که در حال حاضر بیش از 98درصد انرژی اولیه کشور از هیدروکربن ها تامین می شود که سالانه افت تولید دارند و از سوئی هر ساله رشد تقاضا و مصرف داریم و طبق برآوردهای من نه در ده سال آینده بلکه حداکثر در 8 سال آینده ممکن است ما تبدیل به وارد کننده انرژی شویم. البته دقت کنید که این در صورتی است که بخواهیم همه انرژی مورد نیاز بخش های مختلف و خصوصا صنایع کشور را تامین کنیم، ولی اگر اصرار داشته باشیم که صادرکننده نفت و گاز بمانیم، در این صورت قطعا کشور قادر به تامین انرژی صنایع و خوراک پتروشیمی ها نخواهد بود و نتیجه آن خواهد بود که صادرات غیرنفتی و صادرات پتروشیمی ما به شدت کاهش خواهد یافت و ما بیش از پیش وابسته به صادرات نفت خواهیم شد.