برائت من و محکومیت جناب میرکاظمی
برائت من و محکومیت جناب میرکاظمی
در شهریورماه 1388 تقریبا همزمان با ورود جناب آقای میرکاظمی به وزارت نفت بعنوان وزیر، مصاحبهای با یکی از روزنامه ها انجام دادم که متن آن در وبلاگم موجود است (http://hassantash.blogfa.com/post-17.aspx) در آن مصاحبه بطور خیلی خلاصه گفتم که آقای میرکاظمی از سابقه مدیریت قوی که در سطح وزارت خانه مهمی مانند وزارت نفت باشد برخوردار نیست و عمده تاکیدم در آن مصاحبه این بود که وزیر یک مقام سیاسی است اما باید توجه داشته باشد که حداقل در بنگاههای زیرمجموعه صنعتنفت مدیران حرفهای را بکارگیرد و خصوصا در تغییراتی که خواهد داد به سرمایه انسانی صنعتنفت که مهمترین سرمایه هر سازمان است توجه کند چون جابجائیهای نا مناسب و نابجا به این سرمایه مهم لطمه میزند.
در روز انتشار مصاحبه به محض ورود به محل کارم سه نفر از همکاران بسیار عزیز وارد شدند و اعلام کردند که رئیس از صبح اول وقت تحت فشار وزیر و دفترش قرار گرفته است که با بنده برخورد کند و رئیس هم که به هر دلیلی نخواسته بود مستقیم با من مواجه شود این سه همکار که صمیمیت با من داشتند را واسطه کرده بود که بنده را قانع کنند که از طریق رسانهها عذرخواهی و اعتراف به اشتباه کنم. بسیار متعجب شدم که به این سرعت اینهمه فشار؟ بعدا متوجه شدم که تیمی را مامور کردهاند که از نیمه شب روزنامهها را قبل از انتشار از روی سایتهای اینترنتیشان رصد میکنند و به محض ورود وزیر مطالب مربوطه را به اطلاع ایشان میرسانند و اولین کار روزانه جناب وزیر، برخورد با مطبوعات البته با سعهصدر فراوان است!!
به هرحال به آن دوستان گفتم که بنده چیز بدی نگفتهام و به هیچ وجه حاضر به غلط کردن نیستم اما به احترام ایشان اصلاحیهای را به همان روزنامه خواهم داد. به لطف همکاران آن روزنامه که برای برداشتن فشار از روی من همهگونه همکاری داشتند، اصلاحیهای تلطیف کننده و تعدیل کننده را فردای آن روز در همان روزنامه به چاپ رساندم اما برای راضی کردن جناب وزیر افاقه نکرد و فشارها ادامه یافت. در گفتگوئی با یکی از مسئولین دفتر وزیر متوجه شدم که شخص ایشان هر روز به عنوان اولین کار روزانه، شکاندن شاخ نداشته این حقیر سراپا تقصیر دون پایه را پیگیری میفرمایند! غیر از داستان سعهصدر، بسیار متعجب بودم که چگونه ناآشنائی وارد شده به صنعتی بسیار عظیم و با مشکلاتی بسیار عظیمتر اصولا وقت چنین کاری را پیدا میکند؟ و برایم سئوال ایجاد شد که آیا این عزیز به راستی فهمیده است که به کجا آمده است؟ و با چه مشکلاتی مواجه است؟ و اولویتهایش چیست؟ این باعث شد که چند روز بعد به بهانه نقل یک خاطره تاریخی یادداشتی را بر روی وبلاگم قرار دادم تحت عنوان:"خاطرهای از نفت در جنگ؛ امپراطوری مناطق نفتخیز جنوب" (http://hassantash.blogfa.com/post-9.aspx) قسمت پایانی آن نوشته را اینجا تکرار می کنم: "............ اما من در تحیر ماندم که صرف نظر از جنبه های دیگر موضوع، با آنهمه مشغله و کار و عرض و طول و مشکلات چطور اصلا کسی می تواند به فکر چنین مسائل پیش پا افتادهای باشد؟
بعدها فهمیدم که همین مسائل به ظاهر کوچک و پیش پا افتاده بسیار مهم است و همین هاست که ظرفیت و سعه وجودی آدمها را نشان میدهد. و شاید در اغلب موارد از همان ابتدا از همین شواهد بشود فهمید که عاقبت کار چه خواهد شد. هرکسی نمیتواند هر چیزی را بخواهد و هر کسی نمیتواند هر کاری را انجام دهد.
از بزرگان و صاحبان مقامات بزرگ، بزرگی و پرداختن به امور بزرگ انتظار است. به بزرگان گفتهاند اگر حتی با جاهل برخوردید قالو سلاما و اگر لغو شنیدید مرو کراما (با کرامت عبور کنید). کینهتوزی با مادون و خاک مال کردن ضعیف نه علامت زور است و نه علامت بزرگی، بلکه علامت ضعف است و خدای نکرده، حقارت درون.
با زور نمیشود دیگران را به توانمندی خود قانع کرد، ناتوانی از همین رفتارها فریاد زده میشود، چه بخواهیم و چه نخواهیم. "
در هرحال فشارها کماکان ادامه یافت تا پرونده مصاحبه بنده با فشار جناب میرکاظمی به کمیسیون تخلفات ارجاع شد. البته در درون بسیار مسرور بودم وبه خودم می بالیدم که بعد از سیسال کار در صنعتنفت اگر تخلفی هم دارم حقگوئی است!
به کمیسیون تخلفات اداری احضار شدم، دبیر کمیسیون که بسیار رئیسدوست هم بود در جریان تفهیم اتهام و بازجوئی نهایت تلاش را میکرد که بالاخره چیزی را که مستحق توبیخ باشد از مصاحبه بیرون بکشد اما با وجود این همیت قسمتی، ظاهرا حتی حوصله نکرده بود که متن را دقیق و کامل بخواند. دائما تکرار میکرد که شما گفتهای که میرکاظمی میخواهد دویست نفر از مدیران صنعتنفت را تغییر دهد و به طعنه میگفت که اصلا ما دویست مدیر در صنعتنفت داریم؟ و منظورش این بود که تو خواستهای برعلیه وزیر جوسازی کنی و میخواست مصداق مجرمانه تشویش افکار عمومی را نتیجه بگیرد. در صورتیکه بنده اصلا چنین چیزی در آن مصاحبه نگفته بودم و این شایعهای بود که همزمان با مصاحبه من به شدت مطرح بود و البته چندماه بعد معلوم شد که چندان شایعه هم نبوده است. اعتراف میکنم که در برخورد با این بازجوی محترم، قدری شیطنت کردم و نگفتم که من چنین چیزی نگفتهام و گذاشتم به اینکه موفق به خدمت! شده است دلخوش باشد. آن جوان عزیز را نمیشناختم و من که زمانی خودم رئیس کمیسیون تخلفات اداری شرکت نفت بودم، اولین بار بود که او را میدیدم. اما این بازجوی جوان، شناختی هم از نفت نداشت، چون اگر داشت میدانست که بیش از یکصد شرکت در صنعتنفت هست که اگر بطور متوسط سه نفر عضو هیئت مدیره داشته باشد میشود سیصد نفر و این تازه بجز مدیریتهای ستادی است. به هرحال مدتی بعد از آن تفهیم اتهام، به جلسه کمیسیون تخلفات احضار شدم، بعضی از اعضاء من را میشناختند و سوابقم را میدانستند و اظهار شرمندگی میکردند و جالب بود که بعضی دیگر حتی مرا تشویق میکردند که همین روحیه نقادی را ادامه دهم. در جلسه کمیسیون مذکور آن جوان عزیز دوباره بر همان موضوع دویست تغییر، تاکید کرد و با رجوع به متن مصاحبه معلوم شد که بنده چنین چیزی نگفتهام، دلم برای خامی و باختش سوخت. به اعضاء کمیسیون گفتم که وزیر میخواهد اول کار به اصطلاح قدیمیها، گربهکشی کند اما شما جانب حق را بگیرید و داستانی را نقل کردم که در دوران وزیری دیگر که او هم اول کارش دنبال گربهکشی بود حقیر چگونه جانب حق را گرفتم و فردی را برای صنعتنفت حفظ کردم که امروز مفید فایده است والبته چوبش را هم خوردم. همچنین به ایشان گفتم که تا همینجای کار جناب میرکاظمی در عمل مصاحبه من را تائید فرمودند، که این ظرفیت کسی نیست که میخواهد مهمترین صنعت کشور را اداره کند.
در هرحال پرونده مختومه ماند تا اینکه بعد از دوسال، چند روز پیش از کمیسیون تخلفات اداری تماس گرفتند و گفتند که میخواهند حکم برائت بنده را صادر کنند و سئوالاتی داشتند که حکم را دقیق بنویسند. و من فکر میکنم که این حکم برائت در عین حال حکم محکومیت جناب میرکاظمی است.
اینک با گذشت دوسال و با پایان یافتن دوره جناب میرکاظمی میتوان در مورد آن مصاحبه قضاوت دقیقتری داشت. آقای میرکاظمی قطعا بیش از سیصد مدیر را تغییر داد و لطمه سنگینی را به سرمایه انسانی صنعتنفت وارد کرد و گوئی هیچ ماموریت دیگری غیر از این تغییرات و به تعبیری که دولتی ها در دوره احمدی نژاد بکار میبردند، شخم زدن صنعتنفت، نداشت. ایکاش دستگاهی در کشور وجود داشت که بررسی میکرد که آیا این تغییرات به صواب بوده است یا نه و با شاخصهائی ارزیابی میکرند که آیا جایگزینها افرادی قویتر و با عملکردی بهتر و حتی دلسوزتر به منافع ملی بودهاند یا نه؟ ارزیابی من اینستکه مدیریت صنعتنفت بطور متوسط بسیار بسیار ضعیفتر شده است.
بسیاری و از جمله اعضاء کیمسیون انرژی مجلس، معتقدند که آقای میرکاظمی ضعیفترین مدیر در تاریخ یکصدوچند ساله صنعتنفت بوده است. من هرگز ایشان را از نزدیک ندیدهام و در جلسه مشترکی با ایشان نبودهام و ارزیابی مستقیمی از ایشان ندارم، اما در جائی که کار میکردم متعجب میشدم که بعضی مدیرانی که از قبل با ایشان کار کرده بودند و همراه ایشان به صنعتنفت آمده بودند، در عمل چه ارزیابیای از ایشان داشتند و از این طریق ارزیابی غیر مستقیم پیدا میکردم. این افراد در پاسخ به درخواستهای جناب وزیر، سطحیترین مطالب و حتی مطالب غیر مرتبطی را البته با جلدهای آذین شده و صورت زیبا برای او ارسال میکردند!
توقف پروژههای صنعتنفت و پیچیدهتر شدن مشکلات پروژهها، تاخیر در پیشرفت فازهای مختلف پارسجنوبی و به تبع آن، تاخیر در بهرهبرداری از بسیاری از واحدهای پتروشیمی که باید از محصولات این فازها استفاده کنند و افت ظرفیت تولید نفت، برخی از دست آوردهای دوران ایشان است.
در دوران بعد از فروپاشی شورروی و استقلال یافتن جمهوریهای آسیای میانه، فرصت گستردهای برای ایران در جهت بسط روابط تجاری و اقتصادی در این جمهوریها فراهم شد که به تدریج بخشی با فشار امریکائیها و بخش بیشتری با سوء مدیریت ما از بین رفت و از این میان فقط سوآپ نفت و فراوردههای نفتی برای صنعتنفت ایران باقیمانده بود که با دستور ایشان متوقف ماند و خسارات زیادی وارد شد.
جناب میرکاظمی تزی را در صنعتنفت مطرح کرد که هرچند توجه به آن برای توسعه ملی مهم است اما طرح آن در صنعت نفت بسیار خطرناک بود. در جلسهای مطلع شدم که ایشان گفتهاند که بررسی کنید که اصلا چرا باید اینقدر نفت تولید کنیم و مگر تاکنون با پول نفت در کشور چه شده است که صنعتنفت بیشتر از این برای اقتصاد ملی پول درست کند؟ در همان جلسه گفتم که این حرف درست است اما ربطی به صنعت نفت ندارد و باید در سطح سازمان مرکزی برنامهریزی کشور و در سطح دولت مطرح شود و اشاره کردم که طرح این حرف درصنعت نفت خطرناک است و میتواند رخوت ایجاد کند آنهم در شرایطی که صنعتنفت به اندازه کافی مشکل دارد و حتی برای حفظ ظرفیت تولید نفت باید با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کند تا چه رسد به افزایش آن. بعد از آن جلسه به بعضی دوستان گفتم که طرح این تز به دلیل این است که جناب میرکاظمی با علم حضوری به توانائی خود و تیمش، خوب میداند که قادر به حل مشکلات نیست و این تز را برای توجیه آن پیدا کرده است در غیر اینصورت ایشان از فرصت نفت صد دلاری برای ایجاد حداکثر درآمد برای کشور استفاده میکرد و در عین حال بعنوان یک وزیر مهم کابینه در دولت و شورای اقتصاد و مراجع ذیربط، همت خود را بکار میگرفت که مکانیزمهای ذخیره ارزی جدی گرفته شود و ورود درآمد نفت به اقتصاد کشور بهینه شود. ضمن اینکه عملکرد ایشان در تخلفات بودجهای و عدم واریز بخشی از درآمدهای نفت به خزانه و مصرف آن در امور خارج از قوانین برنامه و بودجه، پایبنیدی به چنین تزی را تداعی نمیکرد.
مهمترین دستآورده جناب میرکاظمی گرفتن ریاست سالانه اجلاس اوپک بود که بصورت سالانه بین وزرای عضو اوپک میچرخد و نوبتی است و البته میتوان آن را نگرفت ولی گرفتنش هیچ کار خاصی نمیخواهد. البته آقایان جوری جلوه دادند و تبلیغات کردند که گویا سمت دبیرکلی اوپک گرفته شده است و شقالقمر کردهاند. من در همان زمان یادداشتی نوشتم که این یک سمت تشریفاتی است مگر برای کسی که یک شخصیت بینالمللی است، زبان انگلیسیاش سلیس و مسلط است و بر تحولات بازارهای جهانی انرژی و نفت مسلط است و در اینصورت میتواند از این موقعیت برای تاثیرگذاری بر بازار نفت به نفع کشورش استفاده کند (http://hassantash.blogfa.com/post-191.aspx ) . متاسفانه خصوصا با برکناری آقای میرکاظمی و بدنبال آن تغییر دو سرپرست در وزارت نفت و نهایتا انتخاب وزیر، عملا ریاست یک ساله اجلاس اوپک چهار تغییر را تجربه کرد و به یک نقطه ضعف و بیاعتباری برای کشور تبدیل شد و ایکاش این ریاست گرفته نمیشد.
جناب میرکاظمی اینک سابقه دو وزارتخانه مهم بازرگانی و نفت را در انبان خود دارد و و در شرایط کشورما لابد با این کارنامه در آینده صلاحیت معاونت ریاست جمهوری یا ریاست جهوری را هم خواهد داشت! اما در دموکراسیهای پیشرفته که احزاب قوی وجود دارند و وزرا و مسئولین از طریق این احزاب وارد صحنه میشوند، عملکردشان در حزب ارزیابی میشود و اگر عملکردی چنین ضعیف داشته باشند برای همیشه از صفحه سیاسی و پستهای کلیدی محو میشوند. ایکاش در این دیار هم راهی پیدا شود که کشور بیشتر از این خسارت نبیند و کسانی بیشتر از این خسارت نزنند.