وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

سوال و جواب زیر با هفته نامه تجارت فردا انجام شده که البته برخی از نکات آن در گزارشی در شماره 203 این مجله در 20 آذر 95 ؛ انعکاس یافته است


س1- پس از اجرای برجام و تفاهمنامه های متعددی که امضا شد، به نظر می رسد تنها دو تفاهم اخیر با توتال و شلامبرژر تا حدودی جدی باشند. ارزیابی شما چیست؟ آیا شرکتهای نفتی غربی (شرکتهای شرقی که قبلاً هم حضور داشتند تا حدودی) امکان و قصد ورود به ایران دارند؟

 

پاسخ 1- اقتصاد اروپا در رکود به سر می برد و در این شرایط طبعا گرفتن کار برای شرکت‌ها مهم است ، به نظر من وزارت نفت با چیز مبهمی به نام IPC حدود دوسال وقت کشور را تلف کرد در صورتی که می‌شد با اصلاحات کوچکی در همان بیع متقابل و یا استفاده از روش‌های متنوع حسب شرایط هر میدان،  کار  را پیش برد بعد هم که به انتخابات امریکا نزدیک شدیم و بعد هم به انتخابات ایران نزدیک هستیم و طبیعتا برای شرکت‌ها مهم است که ببینند فضای کسب و کار در دوره سرمایه‌گزاری و بازگشت سرمایه‌شان چگونه خواهد بود.

 

س2- روی کار آمدن ترامپ چقدر می تواند بر تصمیم این شرکت‌ها موثر باشد؟

 

پاسخ 2- مسلما بی‌تاثیر نیست . البته  به نظر من ترامپ نخواهد توانست برجام را منتفی کند و اگر هم این کار را بکند همراهی اروپا را نخواهد داشت و نمی تواند اجماع ایجاد کند . اما شرکت‌ها تجربه تحریم‌های ثانویه را دارند ولذا خصوصا شرکت‌های اروپائی که در امریکا دارائی و منافع  دارند احتمالا دچار تردید می شوند تا ببینند اوضاع چه می‌شود.

 

س3- چارچوب قراردادی جدید، با تغییراتی برای مناطق نفت‌خیز جنوب هم در هیات مدیره شرکت نفت تصویب رسید. این تغییرات چقدر کافی و در راستای تامین منافع ملی هستند؟ آیا تغییر اساسی دیگر مورد نیز است؟

http://www.shana.ir/fa/newsagency/273276

 

پاسخ 3- این طور نیست، چهارچوب قراردادی پیشنهادی مناطق نفت‌خیز ربطی به IPC ندارد و چیز متفاوتی است و برای میادین در حال بهره‌برداری (Brown Fields) و برای افزایش بازیافت از این میادین (IOR & EOR) پیشنهاد شده است و یک قرارداد پنج ساله استفاده از مشاوره شرکت‌ها برای افزایش بازیافت است که از محل بخشی از تولید اضافه شده به میدان نسبت به پروفایل پایه تولید، بازپرداخت می شود. این قرارداد بیشتر برای اینگونه میادین مناسب است و اتفاقا شرکت‌های خدماتی تخصصی زیادی هستند که می‌توان از آنها استفاده نمود و محذورات شرکت‌های بزرگ را هم ندارند.

 

س4- محدودیت های بانکی و تحریم اخیر آمریکا، چقدر بر حضور شرکتهای نفتی تراز اول در ایران موثر است؟

 

پاسخ 4-  مسلما محدودیثت‌های بانکی بیشترین تاثیر منفی را دارد . وقتی نتوان برای دریافت و پرداخت‌ها ، پول جابجا کرد مسلما کار مشکل می‌شود البته در مورد نقل و انتقالات  یوروئی گشایش‌هائی شده است اما هنوز مشکلاتی وجود دارد.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۵ ، ۱۸:۰۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

بنا به درخواست سایت مرکز بین المللی مطالعات صلح مصاحبه ای با ایشان انجام شد که به دلیل طولانی شدن، آن را به دو قسمت تقسیم کردند و نیمی را به صورت یادداشت در یک نوبت و نیم دیگر را به صورت مصاحبه در نوبت دوم انتشار دادند هر دو قسمت ذیلا عیننا از سایت مذکور نقل شده است.

 

 

وضعیت و اهمیت جایگاه گازی اسرائیل

نگارش  در آبان ۲۸, ۱۳۹۵ – ۱۱:۳۷ ب.ظ
 

غلامحسین حسنتاش

کارشناس مسائل انرژی

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 

جایگاه رژیم اسرائیل در حوزه واردات و صادرات انرژی

 

در حال حاضر حدود 99 درصد انرژی مورد نیاز اسرائیل از سوخت‌های فسیلی  تامین می‌شود. در سال 2015 ترکیب این سوخت‌ها 43 درصد نفت،  30 درصد گازطبیعی  و 26 درصد ذغال سنگ بوده است. این کشور تا سال 2005 میلادی تمامی سوخت‌های مورد نیاز خود را وارد می‌کرد و در واقع از نظر انرژی حدود صد درصد به واردات وابسته بود اما از سال 2005 با کشف ذخائر گازی تولید داخلی این کشور افزایش یافت و در سال 2015 حدود یک سوم از انرژی مورد نیاز این کشور از داخل تامین و دو سوم وارد شده است . در طی ده سال اخیر اسرائیل گاز تولیدی داخلی را عمدتا جایگزین ذغال‌سنگ که الایندگی بالائی دارد کرده است و طی این دوره 15 درصد از مصرف ذغال‌سنگ این کشور کاهش یافته است.

رژیم اشغالگر قدس از سال 2008 از طریق خط‌لوله دریائی موسوم به آریش- اشکلون به طول حدود صد کیلومتر ، نیمی از گاز مورد نیاز خود را از کشور مصر وارد می‌کند میزان گاز وارداتی از این خط‌لوله 1.7 میلیارد مترمکعب در سال است و در زمان حسنی مبارک قرار بوده است که این حجم با توسعه خط‌لوله به 2.1 میلیارد مترمکعب در سال برسد. اما با وقوع تحولات موسوم به بهار عربی و برکناری مبارک ریسک واردات گاز از مصر برای اسرائیل افزایش یافته است.

 اسرائیل سالانه حجم عظیمی ذغال‌سنگ را از مسافت بسیار دور از ایالات متحده امریکا وارد می‌کند، در سال 2007 بیشترین تولید برق  در مجموع 21 نیروگاه اسرائیل، با استفاده از ذغال‌سنگ بوده است. اما در سال‌های اخیر با افزایش تولید گاز در فلات‌قاره این کشور،  سهم گاز در تولید برق این کشور به حدود 37 درصد در سال 2012 افزایش یافته است. اسرائیل در سال 2012، حدود 15.4 میلیون تن ذغال‌سنگ وارد کرده است، با افزایش تولید گاز در سال‌های 2008 تا 2010، واردات ذغال‌سنگ ابتدا رو به کاهش گذاشت اما با قطع مکرر گاز وارداتی از مصر در چند سال اخیر که بدنبال تحولات سیاسی مصر رخ داد، مجددا مجبور به افزایش واردات ذغال سنگ شد، پیش‌بینی می‌شود با افزایش تولید داخلی گاز خصوصا از میدان “تامار” مجددا میزان واردات ذغال‌سنگ این کشور کاهش یابد. افزایش تولید داخلی برای اسرائیل نجات بخش بود، چراکه همانطور که اشاره شد، تحولات مصر نشان داد که تامین انرژی از منطقه، برای اسرائیل خطرناک است، در سال 2011، خط‌لوله انتقال گاز مصر به اسرائیل چندین بار مورد حمله جناح‌های مذهبی تند روی مصری  قرار گرفت و جریان گاز قطع شد.

اسرائیل در سال 2012 حدود 298 هزار بشکه در روز نفت‌ مصرف کرده است، البته ظرفیت پالایشی این کشور 220 هزار بشکه در روز است که این مقدار نفت‌خام برای خوراک پالایشگاه‌ها وارد شده و بقیه بصورت واردات فراورده‌های نفتی بوده است. تولید هیدروکربن‌های مایع در اسرائیل کمتر از 6000 بشکه در روز و عمدتا از محل میعانات گازی بوده است. البته به دنبال افزایش تولید گاز میزان تولید میعانات گازی هم افزایش خواهد یافت که بخشی از نیاز اسرائیل به سوخت مایع را بر طرف خواهد نمود. همچنین یک میدان نفتی کشف شده در حاشیه بحرالمیت نیز در حال تکمیل مطالعات اکتشافی است.

 

انرژی اسرائیل و پشتیبانی اتحادیه اروپا و امریکا

به نتیجه رسیدن بعضی از فعالیت‌های اکتشافی در فلات‌قاره اسرائیل و قبرس در سال‌های آخر قرن گذشته، نشان داد که حوضه رسوبی موسوم به “لِوانت”  (Levant) واقع در مدیترانه‌شرقی که کشورهای قبرس، سوریه، لبنان، اسرائیل و منطقه تحت کنترل فلسطینی‌ها، در اطراف آن قرارگرفته‌اند، می‌تواند سرشار از  هیدروکربن و خصوصا گاز  باشد. با گسترش فعالیت‌های اکتشافی، تا کنون بیش از 35 تریلیون فوت‌مکعب گازطبیعی در این حوضه رسوبی کشف شده است اما گزارش مرکز مطالعات زمین‌شناسی امریکا در سال 2010 نشان داد که پتانسیل ذخائر هیدروکربنی و خصوصا گازطبیعی در این حوضه رسوبی، بسیار فراتر از این است. گزارش مذکور  ذخائر نفت این حوضه را 1.7 میلیارد بشکه و پتانسیل ذخانر اکتشاف نشده گازی را  3.1 تریلیون مترمکعب و پتانسیل میعانات گازی (NGL) این حوضه را 3.1 میلیارد بشکه اعلام نموده است.

حوضه رسوبی لوانت  از انتهای حوزه رسوبی دلتای نیل در امتداد مرزهای مصر و اسرائیل در صحرای سینا  شروع می‌شود و تا نزدیکی‌ مرزهای آبی ترکیه امتداد می‌یابد. حوضه رسوبی دلتای نیل نیز دارای ذخائر گازطبیعی بوده است که توسط کشور مصر بهره‌برداری می‌شود.

انتشار گزارش مرکز مطالعات زمین‌شناسی امریکا  در کنار نتایج اکتشافات جدید گازی در این منطقه، چشم‌انداز انرژی مدیترانه شرقی را کاملا متحول نموده و بر چشم‌انداز جهانی انرژی نیز تاثیرگذاشته است. توسعه این ذخائر می‌تواند رژیم اشغالگر را از نظر انرژی خودکفا کند و وضعیت اقتصادی آنها را متحول کند و منابعی که قبلا به این کشورها صادر می‌شد را به بازارهای دیگر منتقل نماید. بدنبال کشف این ذخائر این کشور صادرات گاز را نیز در برنامه خود قرارداده است. از یازده میدان گازی که تاکنون در حوضه رسوبی لوانت کشف شده است، نه میدان آن و بزرگترین آن به نام میدان لویاتان، در محدوده آبهای اسرائیل است.

با آغاز به تولید میدان تامار (Tamar) از نیمه سال 2013 میلادی، آرامش خاطر اسرائیلی‌ها بیشتر شده است خصوصا که تولید میدان مورد بهره‌بردرای قبلی(Mari-B)  روبه کاهش گذاشته بود.  اطلاعی در دست نیست که میدان تامار  کی به اوج تولید خود برسد اما آنچه که مسلم است با فرارسیدن این اوج تولید و نیز با تولید گاز از میدان کوچکتر دالیت(Dalit)، رژیم اشغالگر قدس از واردات گازطبیعی بی‌نیاز گردیده و بخش بیشتری از سوخت ذغال‌سنگ نیروگاه‌ها را نیز با گازطبیعی جایگزین خواهد کرد. این دو عامل چندین میلیارد دلار در سال هزینه واردات انرژی اسرائیل را کاهش خواهد داد و همچنین موجب کاهش حجم قابل‌توجهی از انتشارات آلاینده‌های کربن خواهد شد. طبق برنامه اسرائیل سهم گاز در تولید برق این کشور به 60 درصد خواهد رسید.

اسرائیل فعالیت‌های وسیع اکتشافی بیشتری را نیز در حوزه رسوبی “لِوانت”  در دست اقدام دارد که با توجه به بررسی موسسه امریکائی که قبلا به آن اشاره شد، احتمال کشف میادین بیشتر نیز کم نیست.

اطلاعی از  نوع قرارداد گازی مصر و اسرائیل در دست نیست اما اگر این قرارداد طولانی مدت باشد و مصر تعهدات خود را انجام دهد، آنگاه قدرت صادراتی گاز اسرائیل افزایش خواهد یافت.

اسرائیلی‌ها کشف میدان بزرگ “لویاتان” در سال 2010 را یک موهبت الهی تلقی کردند باتوجه به تامین کامل گاز مورد نیاز داخلی از میادین  قبل‌الذکر، میدان لویاتان برای صادرات گاز در نظر گرفته شده است. ضمنا دولت اسرائیل برنامه‌هائی را برای مایع‌سازی گازطبیعی (تولیدLNG)، برای مواجهه با اوج و فرود مصرف گاز، در برنامه دارد. اگر اسرائیل موفق به صادرات 7.6 میلیارد مترمکعب گاز به اروپا شود ممکن است این عدد در مقایسه با 130 میلیارد مترمکعب گازی که اروپا  از روسیه گاز وارد وارد می‌کند عدد قابل‌توجهی نباشد اما در مقایسه با اعداد واردات گاز اروپا از مدیترانه‌غربی، نسبتا قابل توجه است. ضمن اینکه هرگونه تنوع بخشی به بازار گاز اروپا  فشار روسیه بر اروپا را کاهش داده و قدرت مانور اروپا در مقابل روسیه و امنیت انرژی اروپا را افزایش می‌دهد و اروپائی‌ها همواره از تنوع بخشی استقبال داشته‌اند. امتیاز دیگر گاز کشورهای جنوب مدیترانه برای اروپا این‌است که زمان‌های اوج‌ و فرود مصرف داخلی‌شان با اروپا متفاوت است و امکان قطع گاز صادراتی‌شان به اروپا در اوج مصرف اروپا که زمستان است، کمتر است.

بر اساس مطالعه انجام شده توسط موسسه مطالعات انرژی دانشگاه آکسفورد، تولید گاز اسرائیل در سال 2020 بین 15 تا 20 میلیارد مترمکعب در سال و مصرف آن 12.5 میلیارد مترمکعب و بنابراین صادرات آن بین 2.5 تا 7.5 میلیارد متر مکعب خواهد بود. اما اسرائیل در مسیر اکتشافات جدید و نیز در مسیر توسعه میادین گازی خود و از جمله میدان گازی لویاتان با مشکلاتی نیز روبروست و در عین حال آثار ژئوپلتیکی وضعیت جدید اسرائیل نیز قابل بررسی است.

 

 

هداف دیپلماسی انرژی اسرائیل و تاثیر آن بر ایران – گفتگو با غلامحسین حسنتاش

نگارش  در آذر ۱۳, ۱۳۹۵ – ۴:۳۱ ق.ظ

 

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 

دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه ای و بین المللی زمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و به افزایش قدرت ملی کشور کمک شایانی میکند. در این حال با توجه به وجود ذخایر نفت و گاز در اسرائیل برای بررسی دیپلماسی انرژی این کشور و نقش نفت و گاز در آینده:

 

واژگان کلیدی: رژیم اسرائیل ، واردات و صادرات انرژی دیپلماسی انرژی ، اهداف دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل، نقش، اروپا، روسیه،  ترکیه، اسرائیل

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: مهمترین اهداف دیپلماسی انرژی اسرائیل در شرایط کنونی چیست؟

رژیم اشغالگر قدس با وجود این که در میانه یک منطقه سرشار از نفت و گاز یعنی خاورمیانه و شمال افریقا قرار گرفته است اما بدلیل اشغالگر بودن و اسلام و عرب ستیز بودنش همواره از نظر دسترسی به منابع انرژی و خصوصا نفت و گاز در معرض تهدید و خطر قرار داشته است. دولت‌های نفتی منطقه اگر هم در خفا با این رژیم دوستی و مراوده داشته باشند از ترس افکار عمومی مردمشان و مردم منطقه عربی و اسلامی نمی‌توانند نفت و گاز اسرائیل را تامین کنند چون به راحتی قابل پنهان کردن نیست بنابراین اسرائیل مجبور بوده است که نفت و گاز و ذغال سنگ مورد نیاز خود را از روسیه، آسیای میانه و ایالات‌متحده امریکا و امریکای لاتین وارد کند. در این شرایط اسرائیل مانند هر کشور مصرف‌کننده و به دلایلی که ذکر شد حتی خیلی بیشتر از آنها،  چند سیاست را دنبال می‌کند که عبارتند از : الف- متنوع سازی سبد انرژی مصرفی و کاهش وابستگی به سوخت‌های فسیلی ، تشویق و ترغیب تولید انرژی داخلی ، ارتقاء کارائی و بهره‌وری انرژی و برپا کردن ذخائر استراتژیک نفتی برای شرایط خاص.

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: در دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل، همکاری با بازیگران هیدروکربنی در بخش انرژی یعنی نفت و گاز چه نقشی دارد ؟

اگر این رژیم اشغالگر نبود و وضعیت متفاوتی در منطقه داشت باتوجه به موقعیت جغرافیائی خود، بالقوه می‌توانست که یک مرکز لجستیک برای انتقال نفت و گاز منطقه به مدیترانه و از آنجا به اروپا باشد اما روابط سیاسی این رژیم با کشورهای عربی مانع به فعلیت درآمدن این پتانسیل است و تا این مسائل حل نشود اسرائیل نقشی در این رابطه نخواهد داشت.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: اسرائیل در مسیر اکتشافات جدید و نیز در مسیر توسعه میادین گازی خود و از جمله میدان گازی لویاتان با مشکلاتی نیز روبروست ؟

 آب‌های سرزمینی کشور کوچک اسرائیل با دو کشور لبنان و قبرس فاصله بسیار کمی دارد. اسرائیل و قبرس(یونانی) در دسامبر سال 2010 در مورد مرزهای آبی خود به توافق رسیده و قرارداد منعقد نموده‌اند البته با توجه به قرارداشتن بخش شمالی قبرس در کنترل کشور ترکیه،  دولت ترکیه در این مورد نارضایتی خود را اعلام نموده است. اما در مورد مرزهای آبی میان دو کشور لبنان و اسرائیل توافقنامه‌ای وجود ندارد. رئیس جمهور لبنان در مقاطعی نگرانی خود را از فعالیت‌های اکتشافی و توسعه‌ای اسرائیل اعلام کرده و به این کشور هشدار داده است و مراتب اعتراض خود را به اطلاع سازمان ملل رسانده است و حسن نصرالله، رئیس حزب‌الله لبنان نیز تهدید کرده است که اجازه تصرف در منابع متعلق به لبنان را به اسرائیل نخواهد داد، به همین دلیل فعالیت‌های اکتشافی و حفاری اسرائیل با حفاظت نیروی دریائی این کشور دنبال می‌شود و نیروی دریائی برای این منظور توسعه داده شده است. دولت اسرائیل در چارچوب قوانین بین‌المللی حقوق دریاها، مربوط به تقسیم آبهای ساحلی و بین‌المللی و در راستای توافقات به‌عمل آمده با دولت قبرس، چارچوبی حقوقی را برای توافق با دولت لبنان تنظیم کرده و به سازمان ملل ارائه نموده است و در تلاش حل موضوع است. بنظر می‌رسد که وضعیت سوریه در سال‌های اخیر و تاثیر پذیری لبنان و حزب‌الله از این وضعیت، فرصت مناسبی و مغتنمی را برای توسعه فعالیت‌های هیدروکربنی اسرائیل در آبهای خود فراهم نموده است.  بنیامین نتانیاهو، اولین نخست وزیر اسرائیل بود که در فوریه سال 2012 از نیکوزیا پایتخت قبرس بازدید نمود و تفاهنمامه‌ای را برای فعالیت‌های اکتشافی در آبهای مشترک مرزی دو کشور با مقامات قبرس به امضاء رساند. همچنین دو کشور تفاهم نموده‌اند که بخشی از گاز صادراتی اسرائیل به جزیره قبرس منتقل شود و در آنجا با سرمایه‌گذاری مشترک دو کشور تبدیل به LNG برای صدور به نقاط مختلف شود. علاوه بر کاهش وابستگی به انرژی وارداتی، وابسته شدن اروپا به گاز اسرائیل و تاثیر آن بر امنیت ملی اسرائیل نیز از اهمیت برخوردار خواهد بود. کاهش هزینه‌های ارزی و افزایش درآمد صادراتی نیز طبعا بر امنیت اسرائیل بی‌تاثیر نخواهد بود و نیز فعالیت‌های اکتشافی و توسعه‌ای حضور و نفود اسرائیل در آبهای مدیترانه را افزایش خواهد داد.

در هر حال مساعی دیپلماسی انرژی اسرائیل در سال‌های اخیر متوجه حل مسائل مربوط به توسعه میادین گازی دریائی و تبدیل شدن به یک صادرکننده گاز است.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به نقش ترکیه در طرح های نفتی و گازی رژیم اسرائیل آینده همکاری های دو کشور در حوزه دیپلماسی انرژی چگونه خواهد بود؟

توافقات اسرائیل و قبرس مورد اعتراض دولت ترکیه بوده است و شاید به همین دلیل و برای جلب رضایت ترکیه است که دولت اسرائیل خط‌لوله جدیدی را پیشنهاد داده است که منابع گازی صادراتی اسرائیل را به  بندر سیحان ترکیه منتقل کند که از آنجا از طریق خطوط‌لوله ترکیه به اروپا (که در برنامه‌است)، به اروپا صادر شود. همچنین اسرائیلی‌ها حاضرشده‌اند که اجرای این خط‌لوله را به شرکت‌های ترک بسپارند. ترکیه علاقه دارد که به هاب گازی تبدیل شود و گاز اروپا از طریق این کشور منتقل شود اگر اسرائیل بتواند نظر ترکیه را تامین کند مشکل چندانی از ناحیه این کشور نخواهد داشت.

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: جایگاه ایران در دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل در منطقه چیست؟

 رژیم گذشته ایران همکاری‌های نسبتا وسیعی را با رژیم اشغالگر قدس در زمینه انرژی و خصوصا لجستیک نفت آغاز کرده بود. خط‌لوله موسوم به ایلات-اشکلون که نفت را از بندر ایلات اسرائیل در خلیج عقبه به بندر اشکلون در مدیترانه منتقل می‌کرد یک  جایگزین برای کانال سوئز بود که با سرمایه‌گذاری ایران انجام شد و منافع زیادی را برای اسرائیل بوجود می‌آورد . اما این فعالیت‌ها با وقوع انقلاب متوقف شد. اما خوب است بدانیم که یکی از اهداف دیپلماسی بین‌المللی انرژی اسرائیل این است که ایالات‌متحده‌امریکا و اروپا را تشویق به قطع وابستگی از نفت و گاز خاورمیانه و خلیج‌فارس و خصوصا ایران نماید، چون فکر می‌کند که در اینصورت اهمیت حفظ امنیت کشورهای منطقه خاورمیانه و خلیج‌فارس برای غرب کمتر خواهد شد.

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل چه پیامدهایی بر روی منافع ملی و اقتصادی ایران خواهد داشت ؟

 

در صورتی که رژیم اشغالکر بتواند به صادر کننده گاز به اروپا تبدیل شود از نظر اقتصادی فرصت برای ورود ایران به بازار گاز اروپا محدودتر خواهد شد و از نظر سیاسی امنیت اسرائیل اهمیت بیشتری برای اروپا پیدا خواهد کرد.

 

 
Emai
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۸:۲۳
سید غلامحسین حسن‌تاش

(این یادداشت سه روز قبل از اجلاس اوپک که در دهم آذر تشکیل شد نوشته شده است، اینک بنظر میرسد سناریو اول درست تر بوده)


سناریو‌های محتمل در مورد موضع عربستان در اجلاس آتی اوپک چیست و موضع ایران در هر مورد چه می‌تواند باشد؟

با توجه به مجموعه شرایط جهانی و خصوصا انتخاب ترامپ و مواضع نفتی وی، سه سناریو در مورد برخورد عربستان در اجلاس آتی اوپک محتمل به نظر می‌رسد که ذیلا فهرست‌وار اشاره  می‌گردد و موضع ایران در هر مورد پیشنهاد می‌گردد:

سناریو1- ممکن است عربستان به دلایل : الف- فشارهای مالی و بودجه‌ای  ، ب- مشکلات فنی در تداوم سطح تولید فعلی و ج- انگیزه چراغ سبز نشان دادن به جمهوری‌خواهان و ترامپ و خوش‌خدمتی به ایشان، به دنبال کاهش قابل توجه در سطح تولید و افزایش نسبی قیمت‌ها باشد . بنظر می‌رسد اگر چنین اراده و تصمیمی در مواضع عربستان مشاهده شود دلیلی بر همکاری و انعطاف ایران با فریز یا کاهش تولید وجود ندارد ، چرا که  عربستان در هر حال این کار را پیش خواهد برد و ایران می‌تواند تداوم روند تولید فعلی و حتی افزایش آن تا رسیدن به رکوردهای قبل از تحریم را حق خود بداند.

سناریو2- عربستان می‌داند که امنیت ملی‌اش عمدتا در گرو نقش و جایگاه  فعلی بی‌بدیل‌اش در بازار جهانی نفت است و در بلند مدت  اقتصادی شدن تولید از منابع  نفت شِیلی و رشد تولید نفت ایالات‌متحده  و قطع وابستگی این کشور به نفت عربستان،  می‌تواند امنیت ملی‌اش را به مخاطره اندازد ، بنابراین مجبور است علیرغم همه مشکلات اقتصادی به سیاست سهم بازار ادامه دهد و مانع توسعه تولید نفت از منابع نا متعارف و نیز منابع نوین انرژی شود . در این صورت درست در نقطه مقابل سناریو اول، ممکن است عربستان کماکان هیچ انعطافی در مورد فریز نفتی و یا کاهش تولید نشان ندهد.

 در این صورت نیز دلیلی ندارد که ایران اقدامی بنماید چون بدون همکاری عربستان کاری از پیش نخواهد رفت و شاید سکوت بهترین موضع باشد.

3سناریو- این سناریو مشابه سناریو دوم  است،  با این تفاوت که ممکن است عربستان  ضمن این که کماکان برسر موضع سهم بازار است و حاضر به فریز یا کاهش تولید نیست اما در جهت حساس نکردن ترامپ و جمهوری‌خواهان ، بخواهد  بازی‌ای را تدارک کند و مانوری را بدهد که خود را مدافع فریز و یا  حتی کاهش تولید نشان دهد ولی با فرافکنی، مشکل را به گردن دیگران و عدم همکاری آنها و خصوصا ایران بیندازد.

در این مورد باید هشیار و حساس بود و اجازه چنین مانوری را به عربستان نداد و در صورت نیاز مثلا با اعلام آمادگی برای یک فریز شش ماهه بهانه را از او گرفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۳:۵۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

گزارش مطالعات گازی انجام شده توسط  شرکت‌های خارجی کجاست؟

در بین سال‌های 1376 تا  1381 که مسئولیت موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی را به عهده داشتم روزهای چهارشنبه جلساتی در فتر وزیر تشکیل می‌شد که به جلسه اوپک و بازار نفت معروف بود اما به تناسب این که ذهن وزیر درگیر چه باشد همه چیز مطرح می‌شد.

در یکی از این جلسات که زمانش را دقیقا به یاد ندارم ولی فکر می کنم سال‌های 78 یا 79 باشد، آقای وزیر بحث نیاز به مطالعات بلند مدت گاز را مطرح کردند . آن روزها با سامان یافتن توسعه بعضی از فازهای پارس‌جنوبی تصور ایشان (والبته به زعم من توهم ایشان)، این بود که به زودی در کشور با زیادی گاز، یعنی بیشتر از نیاز داخلی، مواجه خواهیم بود ولذا باید بازارهای جهانی را مطالعه کنیم که به کدام  بازار بهتر است گاز صادر کنیم و باور ایشان این بود که هرچه زودتر باید به سمت صادرات گاز برویم.

قبل از منصوب شدن من به ریاست موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی و در زمان ریاست قبلی موسسه، مطالعات مفصلی تحت عنوان طرح جامع بیست ساله گاز انجام شده بود که نتایج آن چند ده جلد گزارش بود ولذا اینجانب به اتکاء آن گزراشات در جلسه گفتم که ما می‌توانیم با به روز کردن آن مطالعه، این کار را انجام دهیم اما آقای وزیر با حالت تحقیرآمیزی گفتند که این کارها کارما نیست و باید بدهیم به خارجی مطالعه کند و شاید در همین جلسه بود که با چند مساله همینگونه برخورد کردند به طوری که بنده طاقت نیاوردم و گفتم اگر این خارجی‌ها اینقدر خوب می‌فهمند و ما نمی‌فهمیم چرا جای خودمان را به آنها نمی‌دهیم!!

به هر حال مدیر برنامه‌ریزی تلفیقی شرکت ملی نفت ایران مامور شد که یک شرکت خارجی را برای این مطالعه پیدا کند و بعد از یکی دو هفته در جلسه دیگری اعلام کرد که 7 یا 9 شرکت خارجی (7 قطعی است 9 را تردید دارم)، اعلام کرده‌اند که این مطالعه را رایگان انجام می‌دهند اینها شرکت‌هائی بودند که در ایران فعال شده بودند و بدنبال قرارداد بیع‌متقابل بودن بی‌پی و شل و توتال و انی و چند شرکت دیگر. می‌شد فهمید که چرا علاقمند هستند که این کار را رایگان انجام دهند. در این مورد قدری توضیح می‌دهم:

از سوئی در ایران بیش از نود و پنج درصد انرژی مصرفی از نفت و گاز است و بیش از 85 درصد برق تولیدی هم از نیروگاه‌های گازی یا حرارتی است که در واقع انرژی اولیه هیدروکربنی را به انرژی ثانویه الکتریکی تبدیل میکنند از سوی دیگر تولید گاز دو منشاء دارد یکی گازهای همراه نفت و یکی میادین مستقل گازی همچنین میادین نفتی قدیمی و بزرگ برای حفظ سطح تولید نیاز به تزریق گاز دارند بنابراین انجام مطالعه برای برآورد عرضه و تقاضای بلند مدت داخلی گاز در ایران مستلزم دسترسی به اطلاعات تاریخی تمام شبکه انرژی کشور و تمام میادین نفت و گاز است تا بدانیم روند تقاضای نفت و گاز در کشور چگونه حرکت کرده و خواهد کرد و چه برنامه‌هائی برای نیروگاه‌سازی و گازرسانی و غیره وجود دارد و چه برنامه‌هائی برای توسعه میادین نفتی هست و چقدر نفت تولید خواهد شد و وضعیت میادین نفتی چگونه است تا مشخص شود که چه میزان گازهمراه نفت تولید خواهد شد و چه میزان تقاضای گاز برای تزریق به میادین نفتی وجود دارد و به طریق اولی مشخص شود که وضعیت مخازن گازی و برنامه‌های توسعه و روند تولید آتی آنها چه خواهد بود. بنابراین مسلما دسترسی به چنین اطلاعات گسترده‌ای برای شرکت‌هائی که می‌خواهند در ایران کار کنند بسیار ارزشمند است.

تصمیم وزیر عجیب بود و این شد که همه این شرکت‌ها را کنسرسیوم کنید که این کار را با هم انجام دهند! یعنی این اطلاعات ارزشمند در اختیار همه قرار گیرد. کنسرسیوم  مطالعاتی اگر اشتباه نکنم به محوریت شرکت شِل تشکیل شد و فردی را که اصلا نفتی نبود (و الان هم نیست) و استاد یکی از دانشگاه‌ها بود را ناظر طرح گذاشتند، البته از طریق شرکت مهندسی و ساختمان صنایع نفت (معروف به اویک) یعنی آقای ناظر حقوقش را از اویک بگیرد، کوچکترین نقشی هم به موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی که علی‌القاعده بدنه مطالعاتی صنعت نفت بود و حتی پژوهشگاه صنعت نفت ندادند که حداقل تجربه این مطالعات و نتایج آن در آنجا رسوب کند.

برنامه‌ریزی تلفیقی شرکت ملی نفت یک دوره از گزارش‌های مطالعات طرح جامع بیست ساله گاز (که قبلا اشاره کردم) را از ما گرفتند و این مجموعه که در آن اطلاعات و برنامه تولید تک تک میادین نفت و گاز و برنامه تزریق و اطلاعات روند تقاضا و مصرف انرژی در بخش‌های مختلف کشور و روند آتی آن وجود داشت را در اختیار کنسرسیوم شرکت‌های مذکور قرار دادند.

اما مساله‌ای که مهم است این است که هرگز هیچ گزارشی به صورت چاپی از مطالعه این شرکت‌ها منتشر نشد و گویا گزارش خود را تنها بصورت سی‌دی در تعداد محدود به کارفرما تحویل دادند. لذا معلوم نیست که آنچه که بعدا انجام شد مانند ارائه برنامه تولید 40 میلیون تن LNG به شورای اقتصاد که با کلی هزینه به هیچ کجا هم نرسید، یا صادرات گاز به پاکستان که آنهم با کلی هزینه هنوز بلاتکلیف است(قبلا در این موارد نوشته‌ام کلیک کنید)، بر مبنای گزارش این شرکت‌ها بوده است یا حتی به گزارشات آنها نیز توجه نشده است؟

لازم است وزارت نفت گزارش این مطالعات را در اختیار مردم و محققین قرار دهد این حق مردم است. چیزی که در اختیار 7 یا 9 شرکت خارجی قرارگرفته است علی‌القائده محرمانه هم نمی‌تواند باشد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۹:۴۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

توّهم آمریکائی

 

 

 

آغاز دوران ریاست جمهوری جرج هربرت واکر بوش معروف به بوش پدر در ایالات‌متحده امریکا با  آغاز روند فروپاشی شوروی مصادف شد. پس از فروپاشی کامل شوروی و بلوک شرق و نظام دوقطبی جهان در سال 1991، بوش پدر دکترینی را منتشر نمود که ایده دهکده جهانی در آن طرح شده بود. دهکده‌ای که آقای بوش ایالات‌متحده را ذیصلاح‌ترین کدخدای آن می‌دانست. استدلال آقای بوش این بود که ایالات‌متحده کشور مهاجرپذیری است که همه اقوام و فرهنگ‌ها را در خود جای داده و همه را هضم کرده و در یک فرهنگ واحد ادغام کرده است و چنین  فرهنگی است که جامعیت دارد و می‌تواند کل دهکده را پوشش دهد.

 

 

امروز خصوصا با انتخاب دونالد ترامپ به ریاست‌جمهوری امریکا و با نیم نگاهی به اوضاع جهان می‌توان پی‌برد که این دکترین تا چه حد ساده‌اندیشان و وهم‌آلود بوده است.

 

 

با پایان یافتن دوران جنگ سرد، ایالات‌متحده عملا نتوانست موقعیت جهانی جدید خود را پیدا کند و یا جایگاه خود را در شرایط جدید جهانی بازتعریف کند. مردم امریکا قانع نبودند که در غیاب بلوک شرق چرا باید این همه برای حضور در جای جای جهان هزینه کرد اما سیاستمداران امریکائی می‌دانستند که اقتصاد امریکا یک اقتصاد وابسته به سلطه است و اگر رانت‌های ناشی از سلطه از زیرپای آن کشیده شود برتری امریکائی تداوم نخواهد یافت. حتی اگر نگوییم که حادثه یازده سپتامبر 2001 میلادی توطئه خود امریکائی‌ها بوده و نپذیریم که القاعده دست‌ساخته امریکائی‌ها بوده است، نمی‌توان انکار کرد که جرج بوش پسر از این حادثه که در اولین ماه‌های ریاست جمهوری‌اش رخ داد، حداکثر بهره‌ را گرفت تا تداوم سلطه‌جوئی ایالات‌متحده در عرصه جهانی را توجیه کند. دولت مردان امریکائی القاعده و سلفی‌گری مذهبی را بجای شوروی نشاندند تا بتوانند نظام دو قطبی کاذبی را بیارایند و مجددا جایگاه سابق خود را در یک نظام دوقطبی جهانی بازیابند و تا شاید از سرگردانی خارج شوند، اما دنیا بیشتر از آن تغییر کرده بود که بشود چنین کرد.

 

 

اوباما با تز تغییر آمد اما شکست این تز و واقعیت‌ها نشان داد که هرگونه تغییری باید ابتدا در درون امریکا رخ دهد. فضای اجتماعی که موجب رای آوردن ترامپ شد نشان داد که فرهنگ یکپارچه و برتر امریکائی آنچنان که بوش پدر تصور یا توهم می‌کرد، هرگز شکل نگرفته است و شاید تضادهای اجتماعی و فرهنگی در زمانهائی که رونق و رفاه باشد خود را نشان ندهد ولی در شرایط سخت ظهور و بروز پیدا می‌کند. امریکا امروز با چالش‌های فراوانی چه در درون مرزهای خود و چه در روابط خود با جهان مواجه است. تفکر امریکائی دچار دوگانه‌ها و تضادهائی است که دونالد ترامپ سادلوحانه یا شاید صادقانه، در تناقض‌گوئی‌های خود آن را بازتاب می‌دهد. امریکائی می‌خواهد ژاندارم و یکه‌تاز جهان باشد و هنوز از رانت‌های سلطه و کنترل گلوگاه‌های لجستیک جهان بهره‌ ببرد ولی نمی‌خواهد هزینه‌ای هم برای آن پرداخت کند!

 

 

در حالی که در طول قرن‌ها، دیکتاتوری در درون کشورهای توسعه یافته امروز و در درون امریکا و در درون مرزهای ملی همه کشورها شکست خورده است و ناکارآمدی خود را نشان داده است و دموکراسی با همه کم و کاستی‌هایش اجتناب ناپذیر بوده و هست، امریکا می‌خواهد دهکده جهانی را با زور و سلطه و بدون حق قائل شدن برای دیگران و حتی قدرت‌های نوظهور جهانی اداره کند و این یک دوگانه دیگر است. اگر دیروز دیکتاتوری در سطوح ملی موجب پدید آمدن تروریزم در درون کشورها می‌شد طبیعی است که در دهکده کوچک شده جهانی نیز دیکتاتوری و تک‌گوئی، موجب بروز و ظهور تروریسم بین‌المللی بشود.

 

 

حمایت کردن از رژیم‌های منسوخه‌ای مانند پادشاهی‌سعودی که هیچ ردی از نقش مردم در آنها نیست و ترویج کننده و تسهیل‌کننده سلفی‌گری است، به خاطر منافع نفتی و اقتصادی، از دیگر تناقضات امریکائی است.

 

 

سهم عمده‌ای از برتری امریکائی مرهون جذب مغزها و استعدادهای برتر از سراسر جهان است. اگر سلطه امریکا از جهان برداشته شود و دخالت‌ها و دستکاری‌های مخرب امریکا خصوصا در جهان توسعه نیافته پایان یابد معلوم نیست که کماکان موج مهاجرت یا فرار مغزها به ایالات‌متحده تداوم یابد اما کسانی که خود را  امریکائی‌الاصل می‌دانند حاضر نیستند مهاجرانی که امریکا را امریکا نگهداشته‌‌اند را به عنوان شهروند درجه اول بپذیرند. اینها هم مغزهای جهان و هم نیروی کار ارزان قیمت را می‌خواهند و هم حفظ مشاغل را برای خود!

 

 

نظام سرمایه‌داری امریکائی سال‌هاست که اقتصاد متکی بر خدمات را به اقتصاد متکی بر صنعت ترجیح داده ‌است، صنایع را به چین برده‌اند تا در یک نظام برده‌داری مدرن، از نیروی کار ارزان آنجا استفاده کنند و سود خود را مضاعف کنند. اما این نظام در مقایسه با نظام برده‌داری قدیم که در داخل امریکا مستقر بود، وضعیت توزیع درآمد و ثروت را در درون امریکا بدتر کرده است و به نظر می‌رسد که رای به ترامپ به نوعی مقابله با این نوع سرمایه‌داری جهانی شده جدید نیز هست.

 

 

درست است که ترامپ خود یک سرمایه‌دار است ولی باید توجه داشت که بر اساس فهرست معتبر فوربز: در حالی که ثروتمندترین امریکائی بیل گیتس با 81 میلیارد دلار ثروت است و مثلا جرج سوروس با حدود 25 میلیارد دلار نفر نوزدهم و رابرت مورداک قول رسانه‌ای دنیا با 11 میلیارد دلار نفر سی و هشتم است ؛ دونالد ترامپ به همراه هجده نفر دیگر که همگی حدود 3.7 میلیارد دلار سرمایه دارند در ردیف صدو سی وششم قرار دارد که یکی  دیگر از آنها اسپیلبرگ کارگردان معروف هالیوود است.  اما یک نکته جالب که شاید قابل تامل باشد این است که عمده ثروت ترامپ در املاک و مستغلات و در داخل امریکا و در اقتصاد داخلی امریکاست است و به نوعی می‌توان گفت که ترامپ جریان سرمایه‌داری فرامرزی امریکائی را که در همه جهان منافع دارند و احتمالا  اقتصاد امریکا را در یک جایگاه و جریان جهانی مورد توجه قرار می‌دهند را نمایندگی نمی‌کند . نکته جالب دیگر این است که از چهارصد نفری که فوربز فهرست کرده است که کمترین آن به 1.7 میلیارد دلار ثروت می‌رسد، اغلب در بخش‌های خدماتی شامل خدمات آی تی و خدمات مالی ، تبلیغات و تجارت و نرم‌افزار و بعضا نفت‌و‌گاز هستند و تولیدکنندگان صنعتی در میان آنها  نادر هستند ولذا این که ترامپ بخواهد امریکا را به دوران برتری صنعتی برگرداند معلوم نیست چقدر در جریان غالب اقتصاد سرمایه‌داری امریکا پذیرفته شود.

 

 

بررسی احسان سلطانی مبتنی بر تحقیقات اخیر کنگره آمریکا نشان می‌دهد که از حدود 67 تریلیون دلار ثروت خانوارهای آمریکایی (در سال 2013) ، سهم 10 درصد بالا درآمدی (ثروتمند) 76 درصد از ثروت، سهم 40درصد بعدی 23 درصد و سهم 50 درصد پایین درآمدی (فقیرترین)، فقط 1 درصد است.نظام سرمایه‌داری نئولیبرال آمریکائی در سه دهه گذشته وضعیت توزیع درآمدی را بسیار بدتر کرده است و طبقه متوسط بسیار ضعیف‌تر شده است بطوری که وضعیت ایالات‌متحده از این جهت از اغلب کشورهای توسعه یافته بسیار بدتر است. ژوزف استیگلیتز اقتصادان امریکائی برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 2001 و یکی از برجسته‌ترین اقتصاد دانان حال حاضر جهان بارها هشدار داده است که سیستم اقتصادی‌ای که چرخ آن برای اکثریت مردم نچرخد یک سیستم اقتصادی شکست خورده است. و به این معنا سیستم اقتصادی امریکا (و هر سیستم اقتصادی مشابه از این جهت)، دچار شکست است. گرچه پیش‌بینی استیگلیتز تحقق پیدا کرد و شعارهای ترامپ دل فقرای امریکائی و حتی بخشی از طبقه متوسط که وضعشان بدتر شده است را بدست آورد، اما برنامه‌های پرتناقض او در مورد سیستم مالیاتی و طرح تامین اجتماعی اوباما، و وابستگی او به طبقه ثروتمند نشان نمی‌دهد که او بتواند تحول لازم را در سیستم اقتصادی بوجود آورد.

 

 

در هرحال امریکا با ادامه وضعیت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی که در آن قرار دارد نه می‌تواند مشکلات درونی خود را حل کند و نه به طریق اولی به حل مشکلات جهانی کمک کند. کدخدائی که از جلب رضایت اهالی ده خود عاجز است و در سطح جهانی هم همه چیز را برای خود می‌خواهد، چگونه صلاحیت خواهد داشت که دهکده جهانی را اداره کند؟ 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۵ ، ۱۲:۰۰
سید غلامحسین حسن‌تاش


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۵ ، ۰۹:۵۲
سید غلامحسین حسن‌تاش