وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

رژیم اشغالگر قدس از وابستگی مطلق به واردات انرژی تا صادرات گاز

مقدمه

رژیم اشغالگر قدس از بدو تاسیس تا همین سال‌های اخیر فقیرترین کشور خاورمیانه از نظر منابع سوخت‌های فسیلی و دارای وابستگی کامل به واردات نفت و گاز و ذغال سنگ، شناخته می‌شد. ضرب‌المثل طنزی در میان اسرائیلی‌ها رایج است که: حضرت موسی (ع) چهل سال قوم یهود را چرخاند تا به بخشی از خاورمیانه برساند که فاقد نفت‌وگاز باشد!

شگفت است که مسئله تامین انرژی، در منطقه‌ای سرشار از منابع انرژی همواره یکی از تهدیدهای جدی رژیم صهیونیستی بوده است. اما اینک این تصویر بکلی تغییر کرده است.

بازارجدید گاز در مدیترانه شرقی

به نتیجه رسیدن بعضی از فعالیت‌های اکتشافی در فلات‌قاره اسرائیل و قبرس در سال‌های آخر قرن گذشته، نشان داد که حوضه رسوبی موسوم به "لِوانت"  (Levant) واقع در مدیترانه‌شرقی که کشورهای قبرس، سوریه، لبنان، اسرائیل و منطقه تحت کنترل فلسطینی‌ها، در اطراف آن قرارگرفته‌اند، می‌تواند سرشار از  هیدروکربن و خصوصا گاز  باشد. با گسترش فعالیت‌های اکتشافی، تا کنون بیش از 35 تریلیون فوت‌مکعب گازطبیعی در این حوضه رسوبی کشف شده است اما گزارش مرکز مطالعات زمین‌شناسی امریکا (USGS)در سال 2010 نشان داد که پتانسیل ذخائر هیدروکربنی و خصوصا گازطبیعی در این حوضه رسوبی، بسیار فراتر از این است. گزارش مذکور برآورد میانه از ذخائر نفت این حوضه را 1.7 میلیارد بشکه، برآورد میانه از پتانسیل ذخانر اکتشاف نشده گازی را  112 تریلیون فوت مکعب (3.1 تریلیون مترمکعب) و پتانسیل میعانات گازی (NGL) این حوضه را 3.1 میلیارد بشکه اعلام نموده است.

همانطور که در نقشه زیر مشخص است، حوضه رسوبی لوانت  از انتهای حوزه رسوبی دلتای نیل در امتداد مرزهای مصر و اسرائیل در صحرای سینا  شروع می‌شود و تا نزدیکی‌ مرزهای آبی ترکیه امتداد می‌یابد. حوضه رسوبی دلتای نیل نیز دارای ذخائر گازطبیعی بوده است که توسط کشور مصر بهره‌برداری می‌شود.

انتشار گزارش USGS در کنار نتایج اکتشافات جدید گازی در این منطقه، چشم‌انداز انرژی مدیترانه شرقی را کاملا متحول نموده و بر چشم‌انداز جهانی انرژی نیز تاثیرگذاشته است، خصوصا که همه کشورهای منطقه غیر از سوریه وابسته به واردات انرژی بوده‌اند. توسعه این ذخائر می‌تواند این کشورها را از نظر انرژی خودکفا کند، وضعیت اقتصادی آنها را متحول کند و منابعی که قبلا به این کشورها صادر می‌شد را به بازارهای دیگر منتقل نماید.

اما در این میان ابعاد مسئله درمورد رژیم اشغالگر قدس گسترده‌تر است و این کشور صادرات گاز را نیز در برنامه خود قرارداده است. همانطور که در جدول فوق ملاحظه می‌شود از یازده میدان گازی فهرست شده در جدول  که تاکنون در حوضه رسوبی لوانت کشف شده است، نه میدان آن و بزرگترین آن (میدان لویاتان)، در محدوده آبهای اسرائیل است ولذا در سطور آتی بر روی آن تمرکز شده است.

وضعیت انرژی در اسرائیل

رژیم اشغالگر قدس تا چند سال پیش وارد کننده مطلق نفت و گاز و ذغال سنگ بوده است. این وضعیت همواره یک تهدید برای این کشور به حساب  آمده است. علیرغم قرار داشتن اسرائیل در یک منطقه نفتی که در شرایط عادی می‌توانست با  هزینه اندک انتقال نفت‌ و گاز به این کشور همراه باشد، اما بدلیل روابط خصمانه فی‌مابین این کشور و کشورهای نفت‌خیز منطقه، اسرائیل همیشه نگران تامین انرژی بوده است و بخش عمده‌ای از منابع مور نیاز خود را از خارج از منطقه تامین کرده است. همکنون نیز تولید نفت‌خام و ذغال‌سنگ در این کشور در حد صفر است  اما تولید گاز در سال‌های اخیر افزایش یافته است.

 اسرائیل سالانه حجم عظیمی ذغال‌سنگ را از مسافت بسیار دور از ایالات متحده امریکا وارد می‌کند، نمودار زیر نشان‌ میدهد که در سال 2007 بیشترین تولید برق  در مجموع 21 نیروگاه اسرائیل، با استفاده از ذغال‌سنگ بوده است. اما در سال‌های اخیر با افزایش تولید گاز در فلات‌قاره این کشور،  سهم گاز در تولید برق این کشور به حدود 37 درصد در سال 2012 افزایش یافته است.

اسرائیل در سال 2012، حدود 15.4 میلیون تن ذغال‌سنگ وارد کرده است، البته با افزایش تولید گاز در سال‌های 2008 تا 2010، واردات ذغال‌سنگ ابتدا رو به کاهش گذاشت اما با قطع مکرر گاز وارداتی از مصر در دو سال اخیر که بدنبال تحولات سیاسی مصر رخ داد، مجددا مجبور به افزایش واردات ذغال سنگ شد، پیش‌بینی می‌شود با افزایش تولید داخلی گاز در سال 2013 خصوصا از میدان "تامار" مجددا میزان واردات ذغال‌سنگ این کشور کاهش یابد.

 

اسرائیل در سال 2012 حدود 298 هزار بشکه در روز نفت‌خام مصرف کرده است، البته ظرفیت پالایشی این کشور 220 هزار بشکه در روز است که این مقدار نفت‌خام برای خوراک پالایشگاه‌ها وارد شده و بقیه بصورت واردات فراورده‌های نفتی بوده است. تولید هیدروکربن‌های مایع در اسرائیل کمتر از 6000 بشکه در روز و عمدتا از محل میعانات گازی بوده است. البته به دنبال افزایش تولید گاز میزان تولید میعانات گازی هم افزایش خواهد یافت که بخشی از نیاز اسرائیل به سوخت مایع را بر طرف خواهد نمود.

همانطور که در نمودار فوق ملاحظه شد سهم سایر سوخت‌ها که عمدتا در تولید برق اولیه (برق بادی، برق-آبی، برق خورشیدی و سوخت‌های‌زیستی) انعکاس می‌یابد، بسیار ناچیز است.

بدنبال به نتیجه رسیدن فعالیت‌های اکتشافی و با بهره‌برداری از یکی دو میدان کوچک گازی، تولید گازطبیعی در اسرائیل از سال 2004 میلادی آغاز شده و روند فزاینده داشته است و متناسبا واردات گاز این کشور کاهش یافته است.  مصرف گاز اسرائیل در سال 2011 حدود 3.28 میلیارد متر مکعب بوده است که 2.57 میلیون مترمکعب آن در داخل تولید شده و 0.71 میلیارد مترمکعب آن تماما از کشور مصر وارد شده است. اسرائیل از سال 2008 واردات گاز از مصر را آغاز نمود و این واردات در اوج خود در سال 2010 به بیش از 2 میلیارد مترمکعب رسید. افزایش تولید داخلی برای اسرائیل نجات بخش بود، چراکه همانطور که اشاره شد، تحولات مصر نشان داد که تامین انرژی از منطقه، برای اسرائیل خطرناک است، در سال 2011، خط‌لوله انتقال گاز مصر به اسرائیل چندین بار مورد حمله جناح‌های مذهبی تند روی مصری  قرار گرفت و جریان گاز قطع شد.

با آغاز به تولید میدان تامار (Tamar) از نیمه سال جاری میلادی (2013)، آرامش خاطر اسرائیلی‌ها بیشتر شده است خصوصا که تولید میدان مورد بهره‌بردرای قبلی(Mari-B)  روبه کاهش گذاشته بود.  اطلاعی در دست نیست که میدان تامار  کی به اوج تولید خود برسد اما آنچه که مسلم است با فرارسیدن این اوج تولید و نیز با تولید گاز از میدان کوچکتر دالیت(Dalit)، رژیم اشغالگر قدس از واردات گازطبیعی بی‌نیاز گردیده و بخش قابل‌توجهی از سوخت ذغال‌سنگ نیروگاه‌ها را نیز با گازطبیعی جایگزین خواهد کرد. این دو عامل چندین میلیارد دلار در سال هزینه واردات انرژی اسرائیل را کاهش خواهد داد و همچنین موجب کاهش حجم قابل‌توجهی از انتشارات آلاینده‌های کربن خواهد شد. طبق برنامه اسرائیل سهم گاز در تولید برق این کشور به 60 درصد خواهد رسید.

اسرائیل فعالیت‌های وسیع اکتشافی بیشتری را نیز در حوزه رسوبی "لِوانت"  در دست اقدام دارد که با توجه به بررسی USGS که قبلا به آن اشاره شد، احتمال کشف میادین بیشتر نیز کم نیست.

اطلاعی از  نوع قرارداد گازی مصر و اسرائیل در دست نیست اما اگر این قرارداد طولانی مدت باشد و مصر تعهدات خود را انجام دهد، آنگاه قدرت صادراتی گاز اسرائیل افزایش خواهد یافت.

صادرات گاز

اسرائیلی‌ها کشف میدان بزرگ "لویاتان" در سال 2010 را یک موهبت الهی تلقی کردند باتوجه به تامین کامل گاز مورد نیاز داخلی از میادین  قبل‌الذکر، میدان لویاتان که طبق برنامه‌های موجود تا سال 2016 به بهره‌برداری خواهد رسید، برای  صادرات گاز در نظر گرفته شده است. ضمنا دولت اسرائیل برنامه‌هائی را برای مایع‌سازی گازطبیعی (تولیدLNG)، برای مواجهه با اوج و فرود مصرف گاز، در برنامه دارد. اگر اسرائیل موفق به صادرات 7.6 میلیارد مترمکعب گاز به اروپا شود ممکن است این عدد در مقایسه با 130 میلیارد مترمکعب گازی که اروپا در سال 2012 از روسیه وارد کرده است عدد قابل‌توجهی نباشد اما در مقایسه با اعداد واردات گاز اروپا از مدیترانه‌غربی، نسبتا قابل توجه است، در سال 2012 الجزایر 32.8 میلیارد مترمکعب و لیبی 6.5 میلیارد مترمکعب گاز به اروپا و ایران 7.5 میلیارد مترمکعب گاز به ترکیه صارد کرده‌اند. ضمن اینکه هرگونه تنوع بخشی به بازار گاز اروپا  فشار روسیه بر اروپا را کاهش داده و قدرت مانور اروپا در مقابل روسیه و امنیت انرژی اروپا را افزایش می‌دهد و اروپائی‌ها همواره از تنوع بخشی استقبال داشته‌اند. امتیاز دیگر گاز کشورهای جنوب مدیترانه برای اروپا این‌است که زمان‌های اوج‌ و فرود مصرف داخلی‌شان با اروپا متفاوت است و امکان قطع گاز صادراتی‌شان به اروپا در اوج مصرف اروپا که زمستان است، کمتر است.

بر اساس مطالعه انجام شده توسط موسسه مطالعات انرژی دانشگاه آکسفورد، تولید گاز اسرائیل در سال 2020 بین 15 تا 20 میلیارد مترمکعب در سال و مصرف آن 12.5 میلیارد مترمکعب و بنابراین صادرات آن بین 2.5 تا 7.5 میلیارد متر مکعب خواهد بود.

اما اسرائیل در مسیر اکتشافات جدید و نیز در مسیر توسعه میادین گازی خود و از جمله میدان گازی لویاتان با مشکلاتی نیز روبروست و در عین حال آثار ژئوپلتیکی وضعیت جدید اسرائیل نیز قابل بررسی است:

-       آب‌های سرزمینی کشور کوچک اسرائیل با دو کشور لبنان و قبرس فاصله بسیار کمی دارد. اسرائیل و قبرس(یونانی) در دسامبر سال 2010 در مورد مرزهای آبی خود به توافق رسیده و قرارداد منعقد نموده‌اند البته با توجه به قرارداشتن بخش شمالی قبرس در کنترل کشور ترکیه،  دولت ترکیه در این مورد نارضایتی خود را اعلام نموده است. اما در مورد مرزهای آبی میان دو کشور لبنان و اسرائیل توافقنامه‌ای وجود ندارد. رئیس جمهور لبنان در مقاطعی نگرانی خود را از فعالیت‌های اکتشافی و توسعه‌ای اسرائیل اعلام کرده و به این کشور هشدار داده است و مراتب اعتراض خود را به اطلاع سازمان ملل رسانده است و حسن نصرالله، رئیس حزب‌الله لبنان نیز تهدید کرده است که اجازه تصرف در منابع متعلق به لبنان را به اسرائیل نخواهد داد، به همین دلیل فعالیت‌های اکتشافی و حفاری اسرائیل با حفاظت نیروی دریائی این کشور دنبال می‌شود و نیروی دریائی برای این منظور توسعه داده شده است. دولت اسرائیل در چارچوب قوانین بین‌المللی حقوق دریاها، مربوط به تقسیم آبهای ساحلی و بین‌المللی و در راستای توافقات به‌عمل آمده با دولت قبرس، چارچوبی حقوقی را برای توافق با دولت لبنان تنظیم کرده و به سازمان ملل ارائه نموده است و در تلاش حل موضوع است. بنظر می‌رسد که وضعیت سوریه در دو سال گذشته و تاثیر پذیری لبنان و حزب‌الله از این وضعیت، فرصت مناسبی و مغتنمی را برای توسعه فعالیت‌های هیدروکربنی اسرائیل در آبهای خود فراهم نموده است.

-       بنیامین نتانیاهو، اولین نخست وزیر اسرائیل بود که در فوریه سال 2012 از نیکوزیا پایتخت قبرس بازدید نمود و تفاهنمامه‌ای را برای فعالیت‌های اکتشافی در آبهای مشترک مرزی دو کشور با مقامات قبرس به امضاء رساند. همچنین دو کشور تفاهم نموده‌اند که بخشی از گاز صادراتی اسرائیل به جزیره قبرس منتقل شود و در آنجا با سرمایه‌گذاری مشترک دو کشور تبدیل به LNG برای صدور به نقاط مختلف شود. همانطور که اشاره شد توافقات اسرائیل و قبرس مورد اعتراض دولت ترکیه است و شاید به همین دلیل و برای جلب رضایت ترکیه است که دولت اسرائیل خط‌لوله جدیدی را پیشنهاد داده است که منابع گازی صادراتی اسرائیل را به  بندر سیحان ترکیه منتقل کند که از آنجا از طریق خطوط‌لوله ترکیه به اروپا (که در برنامه‌است)، به اروپا صادر شود. همچنین اسرائیلی‌ها حاضرند که اجرای این خط‌لوله را به شرکت‌های ترک بسپارند.

-       علاوه بر کاهش وابستگی به انرژی وارداتی، وابسته شدن اروپا به گاز اسرائیل و تاثیر آن بر امنیت ملی اسرائیل نیز از اهمیت برخوردار خواهد بود. کاهش هزینه‌های ارزی و افزایش درآمد صادراتی نیز طبعا بر امنیت اسرائیل بی‌تاثیر نخواهد بود و نیز فعالیت‌های اکتشافی و توسعه‌ای حضور و نفود اسرائیل در آبهای مدیترانه را افزایش خواهد داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۲ ، ۱۵:۴۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

بازار و قیمت‌های جهانی نفت در آستانه دور جدیدی از التهاب؛ آیا شوک دیگری در راه است؟

وضعیت فعلی بازار جهانی نفت تا حدودی تداعی کننده وضعیت سال‌های نیمه اول دهه 1980 میلادی است.  قیمت‌های جهانی نفت‌خام از سال 2004 میلادی در سطوح نسبتا بالائی قرارداشته است. متوسط قیمت جهانی نفت که در سال 2003 حدود 28.8 دلار بود از سال 2004 در مسیر افزایشی قرار گرفت و در سال 2008 به بیش از 97 دلار رسید در سال‌های 2009 و 2010 قدری کاهش داشت و با آغاز نا آرامی‌های بهار از سال 2011 عربی به بیش از 110 دلار در بشکه رسید. این دوران طولانی بالا بودن نسبی سطوح قیمت‌های جهانی نفت را می‌توان با شوک‌ قیمتی 1973 مقایسه کرد. در جریان شوک قیمتی 1973، قیمت جهانی نفت از متوسط 3.3 دلار در آن سال به بیش از 11.5 دلار در سال 1974 افزایش یافت و این افزایش آن تا سال‌ها ادامه یافت.

نتیجه بالا رفتن قیمت در دهه 1970 از یک سو برنامه‌ریزی برای ارتقاء بهره‌وری انرژی در کشورهای صنعتی بود که موجب کاهش تقاضای آنها برای همه حامل‌های انرژی و از جمله نفت‌خام شد و از سوی دیگر موجب اقتصادی شدن و افزایش عرضه انرژی‌های رقیب و خصوصا افزایش عرضه نفت‌خام در مناطق غیراوپک بود که موجب کاهش شدید در تقاضای جهانی  برای  نفت اوپک گردید. بسیاری از میادین نفتی در مناطق مختلف جهان تا قبل از دهه 1970 اکتشاف شده‌ بودند  که هزینه تولیدشان  قابل رقابت با ذخائر غنی و ارزان اوپک نبود ولذا در قیمت 2 تا 3 دلاری نفت اقتصادی نبودند، اما با چند برابر شدن قیمت نفت، سرمایه‌گزاری بر روی این میادین رونق گرفت و عرضه نفت‌خام در جهان افزایش یافت.

در سال‌های اخیر نیز مشابه این اتفاق افتاده است، افزایش قیمـت‌های جهانی نفت از یک سو تقاضا را کاهش داده‌است و از سوی دیگر موجب سرمایه‌گزاری‌های جدیدی بر روی انرژی‌های رقیب و خصوصا گازطبیعی گردیده است و از همه مهمتر موجب اقتصادی شدن بهره‌بردرای از ذخائر هیدروکربن‌های غیر مرسوم گردیده‌است. تولید نفت و گاز از ذخائر غیرمرسوم نفت‌وگاز در امریکا  در سال‌های گذشته رشد قابل‌توجهی داشته است. بعلاوه اینکه در دهه 1970  گازطبیعی در سبد انرژی جهان جایگاه امروز را نیافته بود و پتانسیل جایگزینی‌اش با نفت‌خام نیز کمتر بود و یکپارچگی و انعطاف در شبکه انرژی و در میان کل حامل‌های انرژی نیز مانند امروز نبود.

بنابراین با مقایسه افزایش چند برابری قیمت جهانی نفت در دهه اخیر با دهه 1970 می‌توان آثار و تبعات و نتایج آن را نیز تا حدودی شبیه‌سازی کرد:

آثار و تبعات افزایش قیمت نفت در جریان شوک اول نفتی بر تقاضای نفت اوپک که مذکور افتاد، در اواخر آن دهه و درسال‌های 1979 و 1980 ظهور و بروز یافت و اتفاقا این سال‌ها با انقلاب ایران و کاهش شدید در صادرات و عرضه  نفت‌خام ایران مواجه بود که تا حدودی اثرات کاهش تقاضا برای نفت اوپک را خنثی کرد اما کاهش تقاضا  بسیار بیشتر از این بود. اوپک در واکنش به این کاهش تقاضای جهانی برای نفت خود،  که سال به سال نیز بیشتر می‌شد از سال 1981 تا 1986 سیاست کاهش عرضه و تنظیم عرضه خود با تقاضای جهانی به منظور حفظ قیمت را پیش‌گرفت، در این میان عربستان‌سعودی بیش از دیگر اعضاء اوپک تولید خود را کاهش می‌داد و به تولیدکننده شناور بازار برای کنترل و تنظیم بازار تبدیل شد. ادامه این روند موجب شکل گیری یک ظرفیت خالی یا مازادتولید فزاینده در سطح اوپک و خصوصا در عربستان‌سعودی شد که همین ظرفیت مازاد، امکان سقوط قیمت جهانی نفت در سال 1986 و وقوع شوک سوم نفتی یا اولین شوک کاهشی قیمت نفت را فراهم کرد. در این سال عربستان‌سعودی بصورت ناگهانی اعلام  کرد که سیاست دفاع از قیمت را کنار می‌گذارد و برای بدست آوردن سهم بازار عرضه نفتش را افزایش و قیمت نفت را کاهش می‌دهد، که البته اگر چنان ظرفیتی را در اختیار نداشت طبعا امکان طرح چنین رویکردی را هم نداشت.

در شرایط کنونی نیز همان‌گونه که اشاره شد تقاضای روبه کاهش انرژی و تولید روبه افزایش انرژی‌های غیرفسیلی و نفت‌ و گاز غیرمرسوم وضعیت مشابهی را پدید آورده است. شانس اوپک این بوده است که بدنبال وقوع سونامی در فوکوشیمای ژاپن در ماه مارس 2011  و فاجعه نیروگاه اتمی دای‌ایچی در آنجا، بسیاری از نیروگاه‌های هسته‌ای ژاپن از مدار خارج شدند، تقاضای نفت و گاز برای تولید برق  در این کشور افزایش یافت و بسیاری از پروژه‌های اتمی در دیگر کشورهای جهان با فشار طرفدارن محیط زیست، متوقف شد و این قدری از کاهش  تقاضا برای نفت اوپک را  جبران نمود. اگر جهان صنعتی راه‌حل و جایگزینی برای این مسئله پیدا کند دشواری اوپک بیشتر خواهدشد. علاوه‌براین  بر طبق پیش‌بینی آژانس بین‌المللی انرژی در بین سال‌های 2011 تا 2035 حدود  68 درصد از رشد سالانه در تقاضای جهانی انرژی در  میان کشورهای غیرصنعتی تنها به  کشورهای  چین و هند و خاورمیانه تعلق خواهد داشت،  قیمت انرژی در همه این کشورها یارانه‌ای بوده و شاخص شدت انرژی این‌کشورها نامطلوب است و اگر تحت فشارهای زیست‌محیطی بین‌المللی یا محدودیت‌های اقتصادی داخلی، یارانه‌های انرژی در این کشورها کاهش یابد، ممکن است این رشد تقاضا محدودتر گردد.

در هرحال در شرایط حاضر تقاضا برای نفت اوپک البته به صورت بطئی‌تری نسبت به دهه 70، روبه کاهش و ظرفیت مازاد اوپک در حال افزایش است. براساس گزارش آژانس خصوصا با توجه به روند افزایشی تولید نفت عراق،  اوپک بین سالهای 2014 تا 2018 حدود 7 میلیون بشکه ظرفیت مازاد تولید خواهد داشت. این ظرفیت مازاد اوپک شامل ظرفیت تولید ایران و لیبی نیز می‌شود. بر اساس آخرین گزارش ماهانه اوپک میزان تولید نفت ایران در ماه اگوست گذشته 2.638 میلیون بشکه و تولید لیبی 529 هزار بشکه در روز بوده است. ایران به دلیل شرایط تحریم حدود یک و نیم میلیون بشکه و لیبی به دلیل بحران داخلی حدود یک میلیون بشکه از ظرفیت خود را تولید نکرده است. با افزایش تولید گاز در جهان تولید میعانات گازی که نوعی نفت‌خام سبک تلقی می‌شود نیز درحال افزایش است.  با حل مشکلات ایران ولیبی مشکل اوپک بیشتر ظهور و بروز خواهد یافت و به عبارتی در شرایط کنونی مسائل سیاسی و ژئوپلتیکی تعدل بازار را بر روی قیمت‌های فعلی حفظ کرده است. باید دید که آیا عربستان باردیگر حاضر است که مانند دهه هشتاد به تولیدکننده شناور تبدیل شود و برای حفظ قیمت نفت تولید خود را کاهش دهد یا  شوک منفی قیمتی دیگری در راه خواهد بود.

 

البته باید توجه داشت که تفاوت‌هائی  هم میان شرایط امروز  صنعت جهانی نفت با شرایط دهه هشتاد وجود دارد:

الف- در اوایل دهه 80 بازارهای کاغذی یا آتی‌های نفت‌خام تازه در حال شکل‌گیری بود و سفته‌بازی در معاملات نفت به اندازه امروز گسترش نیافته بود. این بازارها به نوبه خود در تشدید نوسانات قیمت نفت بسیار موثر هستند.

ب- در اوایل دهه هشتاد میزان ذخیره‌سازی نفت و فرآورده‌های نفتی چه بصورت  ذخائر استراتژیک در کشورهای صنعتی و اقتصادهای درحال ظهور و چه بصورت ذخائر تجاری، مانند امروز نبود و تجربه امروز در مورد نحوه سامان دهی و بهره‌برداری از آن نیز وجود نداشت.

ج- در دهه 80 واکنش عرضه نفت‌خام به قیمت کمتر بود چراکه بعد از اینکه کشورهای غیر اوپک بر روی میادین نفتی پرهزینه‌تر خود (از نظر هزینه ثابت)، سرمایه‌گزاری کردند می‌توانستند تا مرز رسیدن قیمت نفت به هزینه‌های عملیاتی‌شان (که چندان قابل توجه نیست) تولید نفت خود را ادامه دهند. اما ساختار هزینه تولید در نفت‌خام‌های غیرمرسوم با نفت‌خام‌های مرسوم  متفاوت است و هزینه عملیاتی در بهره‌برداری از این نوع نفت‌خام بسیار بیشتر است ولذا ممکن است واکنش عرضه نهائی نفت به کاهش قیمت‌ها بیشتر از گذشته باشد و به عبارتی با کاهش قیمت نفت، عرضه نفت‌خام در مناطق غیراوپک بیشتر از دهه 80 کاهش یابد. به عبارت دیگر تداوم تولید و رشد تولید از منابع غیر‌مرسوم (لایه‌های فشرده)، نفت‌خام مستلزم باقی‌ماندن قیمت در سطح بالا است.

د- البته کاهش تقاضا در اثر افزایش قیمت نفت و انرژی خصوصا در کشورهای عضو سازمان همکاری‌های اقتصادی (OECD)، به هیچ وجه در حد دهه 1970 نخواهد بود، قبل از آن دهه مصرف انرژی در آن کشورها بسیار مصرفانه و بی‌ضابطه بود و فاصله زیادی میان شدت انرژی موجود و مطلوب وجود داشت. اما بعد از شوک اول نفتی این مسئله تحت کنترل و انضباط درآمد و این کشورها هماره تمام مساعی خود را در جهت بهینه‌سازی مصرف و افزایش راندمان انرژی بکار گرفته‌اند و امروز پتانسیل  ارتقاء کارائی انرژی در این کشورها بسیار کمتر است اما  سایر مناطق با الگوگیری از این کشورها پتانسیل خوبی برای کاهش مصرف دارند.

در هرحال با قرارگرفتن  بازار نفت در شرایط جدیدی که تشریح شد:

 اولا   نقش اوپک حساس‌تر خواهد شد و به تعبیری اوپک وارد دورانی پر رونق‌تر و چالشی‌تر خواهد شد. در دهه اخیر خصوصا با توجه به محدود شدن  ظرفیت مازاد تولید در اوپک نقش اوپک در تنظیم بازار جهانی نفت بسیار کم‌رنگ شده بود. با بازگشت رونق  نسبی به سازمان اوپک و جلسات آن، دیپلماسی نفتی کشور باید متناسبا خود را برای مواجهه با آن آماده نماید. البته ممکن است عربستان‌سعودی داوطلبانه در شرایط لازم، برای حفظ قیمت اقدام به کاهش تولید نماید و مسئله به اوپک کشیده نشود و در اینصورت ظرفیت‌های مازاد تولید به عربستان منتقل خواهد شد.

ثانیا- رفتار عربستان که با توجه به ذخائر و ظرفیت و توان تولید خود، مهمترین عضو اوپک است، بستگی به عوامل مختلفی خواهد داشت. از یک سو اقتصاد عربستان در سال‌های اخیر به نفت گران عادت کرده است و دولت این کشور برای جلوگیری سرایت تحولات  خاورمیانه و شمال آفریقا به درون مرزهای خود متحمل هزینه‌های سنگین داخلی و خارجی بوده است. از سوی دیگر عربستان نمی‌تواند بدون نظر ایالات‌متحده قیمت‌های جهانی نفت را تحت تاثیر قراردهد ولذا باید بررسی دقیقـری انجام داد که پس از تحقق گسترش بهره‌برداری از منابع غیرمرسوم نفت و گاز و عمومی شدن و ارزانتر شدن فناوری‌های مربوط به آن و با توجه به تعامل و نقش و تاثیر قیمت نفت در سایر پارامترهای اقتصادی و رقابت‌های تجاری در سطح جهان، امریکائی‌ها چه قیمت‌هائی را برای نفت‌خام ترجیح میدهند. در داستان سقوط قیمت نفت در سال 1986 میلادی (که قبلا اشاره شد)، بعدها افشا شد که سیاست سهم بازار اوپک بهانه‌ای بیش نبوده است و پشت آن اراده امریکا بر کاهش قیمت نفت برای فشار به ایران، شوروی(سابق) و لیبی قرارداشته است. اما بهره‌حال با وجود ظرفیت مازاد انباشته شده در یک کشور همیشه این پتانسیل وجود خواهد داشت. البته این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که اگر وضعیت کاهش تولید عربستان و ظرفیت مازاد این کشور از حدی فراتر رود ممکن است ابهاماتی را در مورد رفتار این کشور ایجاد کند و برایش دردسر ساز شود.

بنابراین اگر سازمان اوپک مانند نیمه اول دهه هشتاد میلادی در مسیر کاهش تولید در جهت تنظیم بازار قرارگیرد شاید بهتر باشد که از قرارگرفتن عربستان در نقش تولیدکننده شناور و  کاهش دهنده بیشتر نسبت به دیگران، تا حد ممکن جلوگیری شود.  ضمنا در این روند  ارتقاء سطح  دیپلماسی انرژی کشور با عربستان بصورت ویژه، از اهمیت برخوردار است.

ثالثا- با توجه به آنچه گفته شد حتی اگر با سقوط قیمت‌های نفت مواجه نباشیم، دامنه و شدّت نوسانات در قیمت‌های جهانی نفت بیشتر خواهد شد، متناسبا ممکن است ایفای نقش اوپک نیز در این زمینه بیشتر شود و فاصله  برگزرای جلسات اوپک کاهش یابد. جهان غرب هم اگر از این نوسانات استقبال نداشته باشد، باید مقررات سخت‌گیرانه‌تری را برای بازارهای آتی و عملیات سفته‌بازی در این بازارها وضع نماید و سازمان اوپک نیز می‌تواند در این مسیر فعال باشد.

رابعا- بنظر میرسد که ادامه روند حاضر بر دیفرانسیل‌ها و یا تفاوت ‌و فاصله قیمتی انواع نفت‌خام‌ها و فرآورده‌های نفتی نیز تاثیرگذار باشد. بعنوان مثال در سال‌های اخیر با افزایش تولید داخلی نفت ایالات‌متحده، صادرات نیجریه که عمدتا نفت سبک بوده است به این کشور کاهش یافته و صادرات نیجریه و غرب افریقا به آسیا و اروپا بیشتر شده است و این می‌تواند موجب کاهش نسبی قیمت نفت‌خام‌های سبک و کاهش دیفرانسیل قیمتی نفت‌خام‌های سبک و سنگین شود. همچنین افزایش تولید میعانات گازی در کنار تولید گازهای غیر‌مرسوم در امریکا افزایش یافته و این میعاناتهم در صنایع پتروشیمی جایگزین نفتا هستند و هم در پالایش عمدتا تبدیل به بنزین وگازوئیل می‌شوند، بنابراین تقاضای جهانی برای نفتا نیز کم خواهد شد و فاصله قیمتی بنزین با فرآورده‌های سنگین‌تر کاهش خواهد یافت.   

خامسا - با تشدید نوسانات قیمت نفت، تنظیم سیاست‌های پولی و مالی در درون اقتصادهای وابسته به نفت (اعضاء اوپک)، اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد. متنوع‌سازی منابع درآمدی ارزی این کشورها اهمیت فزونتری می‌یابد و تعهد و پافشاری بر مکانیزم‌های ذخیره‌ارزی نیز بیشتر می‌شود. این کشورها باید با پیش‌بینی‌ها و برآوردهای دقیق،  برنامه‌های کوتاه‌مدت و بودجه‌های  سنواتی خود را بر مبنای حداقل دامنه قابل تحقق قیمت نفت تنظیم‌کنند و مازاد را به صندوق‌ذخیره ارزی بسپارند.

در نهایت با توجه به آنچه صاحب این قلم در نوشته‌های گذشته کرارا توجه داده‌ام، حرکت  ایالات‌متحده به سمت خودکفائی انرژی و کاهش وابستگی انرژی خود به خارج از قاره و مارواء دریاها، در کنار این افزایش ظرفیت مازاد اوپک، قدرت مانور این کشور در دخالت‌‌های جهانی را افزایش می‌دهد. اگر امریکائی‌ها طالب حفظ قیمت‌های فعلی نفت برای تداوم روند افزایش تولید نفت و گازهای غیرمرسوم خود (که بسیار اشتغال‌زا هم بوده‌است)، باشند و بالابودن قیمت نفت را به نفع خود و به ضرر رقبای عمده اقتصادی خود بدانند، ممکن است با یک بحران‌آفرینی جدید در منطقه، عرضه را کاهش داده و بالانس بازار نفت را برقرار کنند و اصولا صورت مسئله مورد بحث این نوشتار را پاک کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۲ ، ۱۵:۱۴
سید غلامحسین حسن‌تاش