وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

در دانشگاه امیرکبیر چه گفتم؟

 


دریافت فایل تصویری (قسمت اول)   مدت زمان: 16 دقیقه 22 ثانیه 

 

 در روز 29 مهرماه در دانشگاه امیرکبیر در یک میزگرد علمی در مورد قراردادهای نفتی شرکت کردم که آقایان دکتر فیروزمند رئیس امور حقوقی شرکت ملی نفت ایران و دکتر شکرالله زاده از مدیران مناطق نفت‌خیز جنوب هم در آن شرکت داشتند. از آنجا که متاسفانه خبرگزاری فارس مطالب غلطی را از قول بنده در این نشست نقل کرد برآن شدم که خلاصه‌ای از آنچه در آن همایش گفتم را تا جائی که ذهن یاری می‌کند بنویسم.

1-   گفتم که به نظر من قراداد بستن با شرکت‌های خارجی اصالت ذاتی ندارد بلکه آنچه اصالت دارد منافع ملی و نیازهای واقعی صنعت نفت و توسعه آن است. گفتم بعضی‌ها با اصالت ذاتی دادن به قراردادها جزئیاتش را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. اشاره کردم که بعضی دیگر برای اینکه بحث در مورد جزئیات قراداد‌ها به نوعی دیگر تحت‌الشعاع قرار دهند و کم اهمیت جلوه دهند، قرارداد بستن را به سیاست‌خارجی ربط می‌دهند و آنرا  تاثیرگذار بر توفیقات خارجی می‌‌دانند در صورتی‌که حداقل تجربه دو دهه اخیر کشور نشان‌می‌دهد که تا شرایط سیاسی خارجی کشور و وضعیت تعامل با جهان مناسب نباشد سرمایه گزاران نمی‌آیند ونه بالعکس. و باید گذاشت که قرارداد و ضروت آن و مسائل آن راه خود را برود و نه با این حرف‌ها مخلوط شود.

2-   اظهار تاسف کردم از اینکه بعد از صد و چند سال هنوز وابسته به شرکت‌های خارجی هستیم  در حالی که کشورهائی که هفتاد سال بعد از ما نفتی شده‌اند حالا صادر کننده خدمات نفت هستند و پتروناس مالزی و استات اویل نروژ را در این رابطه مثال زدم که نیازمند خدماتشان هستیم. گفتم البته با جذب سرمایه خارجی و مشارکت و در ریسک و همکاری با شرکت‌های خارجی مخالف نیستم و آن را ضرورت روزآمد بودن می‌داانم اما در شرایط برابر و نه با انفعال و نیاز و وابستگی.

3-   اشاره کردم که  موضوع مورد بحث جلسه انعقاد یک قرارداد نفتی میان یک دولت یا شرکت دولتی و یک شرکت بین‌المللی (IOC) برای توسعه و استخراج و بهره‌برداری از یک میدان نفتی است و در این موضوع باید توجه داشته باشیم که در هیچ نوع قراردادی لزوما منافع این دو طرف کاملا هم سو و هم جهت نمی‌شود، شرکت‌ها همیشه منافع خود را دارند و مسائلی مانند: پورتفوی دارائی، حداکثر کردن منافع آنی، ارزش سهام و حتی موفقیت مدیر در یک دوره خاص و غیرو  ممکن است برایشان مهم باشد، اما دولت‌ها میخواهند مطمئن شوند که از ذخائر خود به صیانتی‌ترین شکلی حداکثر بهره‌برداری را می‌کنند. نوع قرارداد می‌تواند منافع را همسوتر یا دورتر کند  ولی هرگز یکی نمی‌شود ولذا نمی‌توانیم وظایف خود را انجام ندهیم و فکر کنیم که با نوع قرارداد نگرانی‌ها بر طرف می‌شود و در هر نوع قرارداد باید هشیاری لازم را داشته باشیم.

4-   گفتم  کشوری مانند ما که میادین متعدد و متفاوت نفتی و گازی و دریائی و خشکی و مشترک و غیر‌مشترک (آقای شکرالله زاده اشاره کردند بیش از دویست میدان)  با ریسک‌ها متفاوت دارد، وضعش   فرق می‌کند  با کشوری که یکی دو میدان نفتی دارد و  طبعا ممکن نیست که حتی در بهترین شرایط همه میادین را همزمان توسعه دهد بنابراین داشتن نقشه راه یا  طرح جامع  توسعه میادین هیدروکربنی، بسیار مهم است (چون مثلا هزینه افزایش بازیافت یک میدان قدیمی گاهی ممکن است کمتر از هزینه همان میزان تولید از یک میدان جدید باشد) و در این طرح توسعه باید اولویت‌ها مشخص شود و  خود این طرح متاخر بر شناخت دقیق میادین  و شناخت ریسک‌ها، مثل ریسک مشترک بودن یا نبودن آن است و جذب همکار خارجی و حتی نوع مشارکت و قرارداد و انتخاب شرکت خارجی  باید در مسیر نقشه راه ما مشخص شود.

5-   گفتم اگر ما همه میادین را بر روی میز ریختیم و در معرض جلب سرمایه‌گزاری و توسعه قراردادیم، خارجی می‌فهمد که  نقشه راه و برنامه جامعی نداریم و از همین جا نقطه ضعف ما در مقابل او آغاز می‌شود. این سئوال را مطرح کردم که: آنوقتی که شرکت‌های خارجی می‌آمدند. آیا میادین سیری آ و ای یا سروش و نوروز که قرارداد توسعه آنها بسته شد اولویت داشتند؟ بر مبنای کدام نقشه راه؟ آنها که این میادین را  برای توسعه تعیین کردند و قرارداد بستند، نقشه راهشان را به ما نشان بدهند.  و  سئوال کردم که چه برخوردی باید با شرکت‌های نفتی کرد. آیا می‌توان انتخاب میدان برای توسعه را به آنها واگذار نمود. در اینصورت آیا مثلا میادین مشترک را انتخاب می‌کنند؟ و توضیح دادم که اغلب شرکت‌های نفتی در کشورهای مقابل ما در میادین مشترک منافع گسترده‌تری نسبت به ما داشته و دارند و بنابراین اگر انتخاب با آنها باشد میادین مشترک را انتخاب نمی‌کنند.

6-   گفتم که قرارداد توسعه میدان از یک منظر یک فرایند تقسیم و تسهیم ریسک و درآمد است. در میدانی  که شناخت خیلی بالاست و ریسک خیلی کم و بازدهی سریع و مطلوب است و تکنولوژی هم ساده است. آیا باید کسی را شریک کرد؟ در جائی که ریسک بسیار بالاست، تکنولوژی پیچیده است چی؟ و اشاره کردم که چند سال پیش عربستان مناقصه‌ای را برگزار کرد و شرکت‌های بین‌المللی در جریان آن مناقصه  گفتند که دولت عربستان خیلی زرنگ است و میادین با اطلاعات شفاف و ریسک کم را برای توسعه شرکت آرامکو (شرکت نفت عربستان) گذاشته و میادین با ریسک بالا را به مناقصه برده است.

-         با توجه به نکات فوق اشاره کردم که قبل از قرداد وظایفی وجود دارد و باید کارهائی انجام شود گفتم وظایف قبل از قرارداد، شناخت کامل مخزن و انجام مطالعات شبیه‌سازی و غیرو است و در مورد  اهمیت طرح توسعه یک میدان یا MDP و تعیین پروفایل تولید میدان توضیح دادم و در این مورد یک  مثال  حدی زدم که در MDP است که اصولا ممکن است یک میدان غیر اقتصادی، اقتصادی شناخته یا جلوه داده شود و مثال‌هائی را از مرحوم دکتر سعیدی ذکر کردم که حتی شرکت‌های نامدار در اینجا‌ها سر یکدیگر کلاه می‌گذارند و گفتم که  این خطر  مهمترین مسئله در هر نوع قراردادی است و در بیع‌متقابل شدیدتر است چرا چون بیع‌متقابل یک قرداد خدماتی است و اگر MDP  نشان بدهد که میدان غیر‌اقتصادی است اصلا کاری تولید نمی‌شود و قردادی بسته نمی‌شود و اگر MDP به عهده شرکت خارجی باشد آنرا اقتصادی جلوه می‌دهد که قرارداد ببندد و کار را انجام میدهد و پولش را می‌گیرد و می‌رود و مشکلات و افت تولید میدان یا عدم تحقق پروفایل و منحنی تولید،  بعد از رفتن او رخ نشان می‌‌دهد. در بخش دیگری از جلسه اضافه کردم که هزینه‌های مطالعات میدان نفتی و گازی نسبت به هزینه توسعه بسیار ناچیز است و حداکثر شاید از 5 درصد آن تجاوز نکند اما اهمیت آن بسیار زیاد است و بیش از 90 درصد است چون اگر مثلا میدان غیر اقتصادی تشخیص داده شود 5 درصد ضرر کرده‌ایم اما اگر اشتباه‌کنیم تمام سرمایه‌گزاری را ضرر کرده‌ایم. البته در همه سرمایه‌گزاری ها هم همینطور است و مطالعه اولیه اهمیت کلیدی دارد. این‌کارهای نرم‌افزاری را نمی‌توانیم به عهده شرکت‌های بزرگ خارجی که می‌خواهند سرمایه‌گزاری کنند، بگذاریم البته در جهت انجام آنها از افراد و شرکت‌های کوچک  خارجی می‌توانیم استفاده کنیم.

7-   مجددا تاکید کردم که هیچ‌ قردادی بی‌نقص نیست و هرکدام  حسن‌ها و عیب‌هائی دارند اما اینکه خارجی‌ها از ابتدا می‌گفتند که بیع‌متقابل جذاب نیست و قردادهای مشارکتی جذابتر است و اگر ما قرارداد مشارکتی ببندیم بهتر می‌آیند و سرمایه‌ بیشتری می‌آورند، لزوما  نباید این حرف‌های ایشان را پذیرفت چون فرایند مذاکرات قراردادی یک فرایند چانه‌زنی است و بالاخره برای چانة زنی و امتیاز گرفتن باید چیزی بگویند و اشاره کردم که به‌اعتقاد من در همان دوره  اگر ما حاضر به عقد قرداد مشارکتی بودیم شرکت‌ها بر خلاف ادعایشان حاضر به عقد این نوع قراداد نمیشدند، چرا چون قرارداد مشارکتی دوره اش بیست تا بیست و پنج سال است و قرداد خدماتی دوره ‌اش حداکثر هفت تا هشت سال،  و شرکت‌ها  ریسک طولانی مدت را بالا می‌دانستند و حاضر به تععهد بلند‌مدت نبودند ولی برای چانه‌زنی آن حرف‌ها را می‌زدند.  این همه مراکزی که در دنیا وضعیت اقتصاد و کسب و کار و ریسک کشورهای مختلف را مرتبا بررسی و پیش بینی می‌کنند برای همین است  و این شرکت‌ها اول از آنها اطلاعات می‌گیرند. نتایج یک پایان‌نامه را که با هدایت خودم انجام شده بود گزارش کردم که شرکـت‌های بین‌المللی براساس پیش‌بینی شان از قیمـت‌های بلند‌مدت جهانی نفت و ریسک‌ها، حتی ممکن است در بعضی شرایط بیع‌متقابل را ترجیح دهند ولذا نباید نسبت به این ادعاهائی که برای چانه زنی است منفعل شد.

توضیح دادم که قرارداد بیع متقابل یک نوع قرارداد خدماتی است و یکی از تفاوت‌های عمده قراردادهای مشارکت در تولید و قراردادهای خدماتی این است که در قرارداد خدماتی شرکت خارجی بابت هزینه‌ای که کرده است در سر رسید، در واقع پولش را می‌گیرد و در قرارداد بیع‌متقابل این پول با قیمت روز نفت‌خام تبدیل به نفت می‌شود، یعنی اگر مثلا سررسید پولش در زمان طلب، صد دلار باشد و قیمت نفت هم صد دلار،  یک بشکه نفت (از همان میدان) به او تعلق می‌گیرد و اگر نفت مثلا 50 دلار باشد طبعا دو بشکه و اگر دویست دارد باشد نیم بشکه، اما در قرا ردادهای مشارکتی بخشی از نفت استخراجی به شرکت‌خارجی سرمایه‌گزار، تعلق دارد پس در زمان استخراج هرچه قیمت نفت نسبت به زمان عقد قرارداد بالاتر رفته باشد منتفع می‌شوند. اشاره کردم که بعد از سال 2004 که قیمـت‌های جهانی نفت افزایش یافت در خیلی از نقاط دنیا بین دولتها و شرکت‌های بین‌المللی  برروی قراردادهای مشارکتی که قبلا و در شرایط نفت ارزان بسته بودند اختلاف شد. چرا چون در قراردادهای مشارکت در تولید،  شرکت خارجی از هربشکه نفت استخراجی سهم می‌برد و با چند برابر شدن قیمت نفت در واقع درآمد این شرکت‌ها  از سهم نفتشان چند برابر شد و پذیرش این برای دولت‌ها سخت بود چون دولت‌ها در محاسبات خود درآمدی را برای این شرکت‌ها پذیرفته بودند و حالا می‌دیدند که این چند برابر شده است.

8-   اشاره کردم که شرکت‌های خارجی چه ایرادهائی را به قرارداد  بیع‌متقابل می‌گرفتند و توضیحاتی را در مورد این ایرادها  به شرح زیر دادم:

الف- شرکت‌ها می‌گفتند در قراردادهای مشارکت در تولید به محض انعقاد قراداد با توجه به برنامه تولید (یا افزایش تولید در میدان‌های فعال)، سهم نفت ما قابل تخمین است و این بعنوان دارائی بالقوه ما ثبت می‌شود ولذا بلافاصله با انعقاد قرارداد ارزش سهام ما افزایش می‌یابد، افزایش ارزش سهام قدرت وام‌گیری ما را زیاد‌ و در نتیجه هزینه سرمایه‌ را برای ما پائین می‌آورد و این به نفع  کشور میزبان هم هست. توضیح دادم که بعدا ما متوجه شدیم که در قراردادهای بیع‌متقابل هم شرکت‌ها با توجه به پیش‌بینی مراجع بین‌المللی از قیمت‌های جهانی نفت ،  پیش‌بینی از حداقل درآمدهای خود در سررسید را به بشکه نفت  تبدیل می‌کنند و آنرا ثبت می‌کنند و در نهایتا همین کار را می‌کنند ولذا این ادعایشان چندان وجهی ندارد.

ب- یک تفاوت عمده دیگر قردادهای مشارکت در تولید و خدماتی(بیع‌متقابل) این است که اولی طولانی است و یک دوره 20تا 25 ساله دارد و سرمایه‌گزار خارجی در بهره‌برداری هم حضور دارد ولی در بیع‌متقابل پروژه را (چاه‌ها و تاسیسات) را تحویل می‌دهد و می‌رود، ولذا شرکت‌ها می‌گفتند در قرارداهای مشارکت در تولید ما انگیزه داریم که در واقع نوعی تنظیم یا Trade-Off را بین هزینه‌های سرمایه‌گزاری (capex) و هزینه‌های عملیاتی (opex) برقرار کنیم،  یعنی مثلا در جائی هزینه سرمایه‌گزاری را بالاببریم  به نفع اینکه هزینه‌های عملیاتی (و جاری) کاهش یابد (مثال استفاده از آهن گالوانیزه بجای آهن معمولی که گران‌تر است ولی هزینه‌های سندبلاست کردن و رنگ زدن سالانه را کاهش‌می‌دهد)، ولی در بیع‌متقابل چنین انگیزه‌ای نداریم چون قیمت پروژه بالامی‌رود و عقد قرارداد سخت می‌شود. توضیح دادم که اگر MDP میدان و طراحی مقدماتی و تفصیلی درست انجام شده باشد و نیز کمیته‌های مشترک مدیریت پروژه  که در قراردادهای بیع‌متقابل پیش‌بینی شده است کار خود را درست انجام دهند، این مسئله هم تا حدود زیادی در همین قرادادهای بیع‌متقابل قابل تامین است و مهمتر این که این مسئله ما است و نه شرکت خارجی.

ج- شرکت‌ها می‌گفتند حضور ما در بهره‌برداری در قراردادهای مشارکتی موجب می‌شود که ما انگیزه داشته‌باشیم که همواره جدیدترین فناوری‌هایی که توسعه می‌دهیم  را  در میدان بکارگیریم که هزینه پائین بیاید و استخراج بیشتر شود و از هر دو منتفع شویم. توضیح دادم که در این مورد هم مسئله تا حد زیادی با دقت اولیه در طرح توسعه میدان قابل حل است و در بهره برداری هم می‌توان از شرکت‌های کوچک نفتی که توان بالای فنی دارند بعنوان مشاور استفاده کرد که از فناوری‌ها بهره‌مند بشویم  و خود شرکت‌های بزرگ بین‌المللی هم از خدمات همینگونه شرکت‌های تخصصی کوچک استفاده می‌کنند و در قبل از انقلاب هم بعد از لغو قرداد کنسرسیوم و تبدیل آن به قرداد خدماتی در سال 1352، مناطق نفت‌خیز با ده‌ها شرکت کوچک خارجی قرداد خدمات فنی و مشاوره‌ای داشت.

جمعبندی کردم که به‌هرحال هرچه خارجی‌ها برای چانه زنی می‌گویند را نباید به سادگی بپذیریم و باید نقادانه آن را بررسی کنیم و به فکر منافع خود باشیم.

9-   گفتم که اگر نقشه راهی که قبلا اشاره شد روشن باشد و تکالیفمان را درست انجام داده‌باشیم، می‌توانیم خلاء‌ها و کمبودهایمان را  مشخص کنیم و در همان جا ها از خارجی‌ها استفاده کنیم و آنوقت لزوما این نیست که مشکل ما با تنها  با قرارداد با شرکت‌های بزرگ حل شود.

10-                      در بخش دیگری از نشست اشاره کردم که یک قرداد توسعه میدان حداقل چهار  وجه حقوقی، فنی، مالی و اقتصادی دارد و تیم‌های مذاکره کننده باید شامل این چهار وجه باشند و متشکل از افرادی که زبان مشترکی پیدا کرده‌ باشند و این نیاز به آموزش و کار دارد.

11-                      در بخش دیگر از نشست، گفتم که شرکت‌های بزرگ بین‌المللی در واقع از ده‌ها شرکت و سازنده کوچکتر استفاده‌ می‌کنند و کارشان عمدتا دو تاست: 1- تجهیز منابع مالی  و 2- مدیریت پروژه‌های بزرگ، اشاره کردم که واقعیت این است که ما در مدیریت پروژه‌های بزرگ و یا  مگا پروژه‌ها، ضعیف هستیم ولی همه‌اش هم این نیست که آنها خیلی از شرکت‌های ما در این امور قوی‌تر هستند بلکه آنها از امتیازاتی برخوردار می‌شوند که ما عملا به شرکت‌های داخلی نمی‌دهیم. مثلا ساده‌ترینش این است که در سر رسید نمی‌توانیم  صورت‌وضعیت یا حقوق خارجی را نپردازیم یا دیر بپردازیم، چون با قوانین و محاکم بین‌المللی روبرو می‌شویم اما پیمانکار داخلی را می‌دوانیم و هزینه به او تحمیل می‌کنیم. خارجی از تسهیلات گمرکی و غیرو و غیرو عملا برخودار می‌شود که داخلی برخوردار نمی‌شود. پیمانکاران داخلی توانائی وجود دارند که اگر همین شرایط برایشان فراهم شود هم قادر هستنند و هم بلد هستند که  در صورت لزوم با گرفتن شریک خارجی ضعفهای خود را هم پرکنند و حتی پروژه‌های کوچکتر را تامین مالی کنند. شما همان رفتار با خارجی را با آنها بکنید ببینید چگونه رشد می‌کنند. البته توضیح دادم که خیلی از این رفتارها  به قوانین و مقررات و بروکراسی کشور بر می‌گردد و نه به دستگاه خاص نفت. اشاره کردم که خیلی وقت‌ها  بستن  قرداد با خارجی در واقع نوعی خودفریبی ملی برای دور زدن مقررات و بورکراسی  دست‌ و پاگیر کشور است. در این رابطه به خاطره‌ای اشاره کردم که چند ده سال پیش در هیئت مدیره شرکت نفت یکی از مدیران وقت پیشنهادی آورده بود که کل خرید اقلام و تجهیزات خط‌لوله بندرعباس به رفسنجان (برای وصل کردن فرآورده‌های پالایشگاه بندرعباس به شبکه خطوط‌لوله کشور) را یک جا به یک شرکت کره‌ای بدهد که طبعا برای این‌کار درصد بالائی را به خریدها اضافه می‌کرد در صورتی که در آن زمان شرکت عریض و طویل کالای نفت را داشتیم که در  لندن و نقاط دیگر هم دفتر داشت  و برای این کارها تاسیس شده بود. مدیر مربوطه در توجیه این اقدام می‌گفت که به من گفته‌اند که این خط‌لوله فوریت دارد و من با این کار یک‌بار در  سیستم بانکی گشایش اعتبار می‌کنم و یک پرونده خرید را پیگیری می‌کنم ولی اگر چنین نشود به عدد اقلام،  پرونده و دردسر دارم و کار سریع پیش نمی‌رود!

12-                      اشاره کردم که نباید فکر کنیم که یک قرارداد توسعه میدان نفتی یا گازی،  لزوما بین شرکت نفت یا وزارت نفت ما و یک شرکت بین‌المللی مثل شل و توتال و غیرو است. چیزی که الان خیلی متداول است و حتی در قطر و عمان هم انجام می‌شود این است که کنسرسیومی از شرکت‌های خارجی و داخلی درست می‌کنند و با آن کنسرسیوم قرارداد بسته می‌شود (حالا هر نوع قراردادی) و این به انتقال تکنولوژی هم کمک می‌کند.

13-                      اظهار امیدواری کردم که اگر به فضل الهی و با تدبیر دولت جدید، فضای بین‌المللی بهتر شد و دور جدیدی از توسعه صنعت‌نفت و ارتباط با خارجی‌ها برای این منظور، آغاز شد، خوب است از تجربیات گذشته استفاده کنیم، به متخصصین و شرکت‌ها و توان داخلی و رشد آن‌ها  ارزش و اهمیت  دهیم و انتقال دانش و تکنولوژی و سمت‌گیری به سوی صدور خدمات را در دستور کار جدی قرار دهیم. توضیح دادم که وارد شدن به صدور خدمات صنعت‌نفت ممارست و پیگیری و برنامه بلندمدت می‌خواهد و در همین ارتباط‌ها می‌توانیم برای آن برنامه‌ریزی کنیم. به سابقه شرکت پتروناس مالزی اشاره کردم که سال‌ها بعنوان پیمانکار فرعی شرکت‌هائی مثل توتال فرانسه یا شریک آنها، تجربه کسب کرد و رزومه خود را کامل کرد تا  در شرایطی با  استفاده از شرایط مناسب بین‌المللی مستقیم وارد کار شد و امروز یک شرکت بزرگ مستقل شناخته می‌شود. همچنین به تجربه شرکت مهندسی و ساختمان صنایع نفت موسوم به "او-یک"  اشاره  کردم که در دوره‌ای در بخش پائین‌دستی صنعت‌نفت تجارب و رزومه خوبی پیدا کرده بود که می‌توانست صادرکننده خدمات در آن بخش بشود اما با یک تغییر مدیریتی ناگهان ماموریتش به بالادستی عوض شد و آن تجربه از  بین رفت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۲ ، ۱۵:۲۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

بنام خدا

مدیریت محترم خبرگزاری فارس

با سلام

اینجانب در روز 29 مهرماه در دانشگاه امیرکبیر در یک میزگرد علمی در مورد قراردادهای نفتی شرکت کردم و امروز متوجه شدم که در روز 5 آبان ماه در اخبار آن خبرگزاری بدون اشاره به میزگرد و موضوع آن، اخبار ناقص و بسیار نادرستی از عرایض من در آن همابش نقل شده است . در میزگردی که سه نفر در بحث شرکت داشته‌اند و در بخشی از نشست هم به سئوالات حضار جواب داده‌اند، تنها بخش‌هائی از صحبت‌های من بطور گزینشی از قسمت‌های مختلف نشست به هم چسبانده شده و مطالب نادرستی از قول من نقل شده و سعی شده است که جهت خاصی هم به آن داده شود. کل مطلب گزارش شده از بی‌‌دانشی گزارش دهنده از موضوع و عدم درک صحیحش از آنچه گفته شده حکایت دارد و متاسفانه سردبیری هم به بی‌سر و ته بودن مطالب نقل شده توجه نکرده است . اگر منصفانه نوار کل جلسه را  گوش بدهید و با آنچه گزارش شده مقایسه کنید همه چیز روشن خواهد شد. اینجانب ضمن اعتراض شدید به این گزارش و محتوای آن و عدم رعایت اخلاق حرفه‌ای در آن اعلام می‌کنم کهاقداماتی از این دست خواسته یا نا خواسته یک روش پیشرفته سانسور است و نتیجه آن خود سانسوری کسانی است که نمی‌خواهند آبرویشان بازیچه دست یک خبرنگار و گزارشگر کم سواد یا  خدای نکرده مغرض شود و اباطیلی به نام آنها منتشر شود. کما اینکه بنده اگر اطلاع داشتم که خبرنگار در این نشست علمی حضور دارد در آن شرکت نمی‌کردم و من بعد نیز چنین خواهم کرد، باشد اهداف این نوع سانسور پیشرفته محقق شود.

سید غلامحسین حسن‌تاش

12آبان ماه 1392

رونوشت : پانا نیوز 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۲ ، ۱۳:۴۳
سید غلامحسین حسن‌تاش

به استقبال  اجلاس مجمع جهای صادرکنندگاه گاز در تهران

پانزدهمین اجلاس وزارتی مجمع جهانی کشورهای صادرکننده گاز (GECF) در تاریخ  دوازدهم  آبان‌ماه در تهران و به ریاست وزیر نفت ایران برگزار خواهد شد. این دومین باری است که چنین اجلاسی در ایران برگزار می‌شود. جمهوری اسلامی ایران بنیانگذار این مجمع جهانی شناخته می‌شود. اولین اجلاس این مجمع در سال 2001میلادی به دعوت ایران در تهران برگزار شد و مجمع تا سال 2008 حرکتی آرام  در قالبی مشورتی را به سمت شکل دهی یک سازمان هماهنگ کننده کشورهای عضو طی کرد. در سال 2008 میلادی در جریان هفتمین اجلاس مجمع که در روسیه برگزار شد مجمع انسجام بیشتری پیدا کرد، اساسنامه مجمع در این اجلاس به تصویب رسید و مقرر شد که مجمع دارای یک دبیرخانه دائمی شود و توافق شد که این دبیرخانه در شهر دوحه در کشور قطر تاسیس شود. در هشتمین اجلاس مجمع در سال 2009  که در دوحه قطر برگزار شد، به پیشنهاد روسیه "لئونید بوخانوفسکی" به عنوان دبیرکل (مدیر دبیرخانه مجمع)  انتخاب شد  و مسئولیت وی مجددا در جریان  سیزدهمین اجلاس وزارتی در ماه دسامبر 2011 در  دوحه، تمدید شد.

تاکنون 11 کشور اساسنامه مجمع را امضاء کرده و رسما به آن پیوسته‌اند که عبارتند از : ایران، روسیه، قطر، الجزایر، ترنیداد و توباگو، لیبی، نیجریه، ونزوئلا، مصر، گینه و بولیوی. سه کشور نیز بعنوان عضو ناظر در اجلاسیه‌های مجمع شرکت می‌کنند که عبارتند از: قزاقستان، هلند و نروژ. در سال 2013 عمان و امارات متحده عربی نیز عضویت مجمع را پذیرفتند.

مجموعه یازده عضو  مجمع، حدود 70 درصد از ذخائر جهانی گازطبیعی را در کنترل دارند همچنین 38 درصد از تجارت گاز از طریق خط لوله و 85درصد از تولید جهانی گازطبیعی مایع شده (LNG)، مربوط به این کشورهاست.

جلسات مجمع تاکنون 6 بار در قطر، 2 بار در الجزایر،  2 بار در مصر، 1 ‌بار در روسیه، 1 بار در ترینیداد و توباگو و 1 بار در ایران برگزار گردیده است. ایران، قطر و روسیه با در اختیار داشتن حدود 57 درصد از ذخائر گاز جهان تاثیرگذارترین اعضاء مجمع هستند البته کشور قطر در تجارت گاز بصورت LNG و روسیه در تجارت گاز از طریق خط لوله سرآمد هستند و ایران هنوز صادر کننده خالص گاز شناخته نمی‌شود.

در جریان اجلاس‌های گذشته مجمع، مباحثی در زمینه هماهنگی بازارها و بازاریابی گاز و نحوه قیمت‌گذاری عادلانه آن (در مقایسه با نفت‌خام)، مطرح شده است اما بنظر می‌رسد که با توجه به ساختار  صنعت گاز جهان و منطقه‌ای بودن بازارهای آن، هنوز فاصله زیادی تا تبدیل شدن مجمع به سازمانی تاثیرگذار در معادلات انرژی جهان وجود داشته باشد.

البته باید توجه داشت که در اینگونه مجامع و سازمان‌ها، موثر بودن مصوبات و تصمیمات آنها در بازار و صنعت جهانی مربوط، یک بحث است و استفاده هریک از اعضاء برای حضور در بازی و کسب اطلاع از روندهای بازار و صنعت  و برنامه‌های رقبا و استفاده از مطالعات و اطلاعات انباشتی آن، موضوعی دیگر.  هم برای اولی و هم برای دومی یک دیپلماسی فعال و هماهنگی میان دو دستگاه  انرژی و دیپلماسی مورد نیاز است.

سوابق نشان می‌دهد که با توجه به نقش موثر ایران در بنیان‌گذاری این مجمع، پست دبیرکلی مجمع در مقابل واگذاری محل دبیرخانه به قطر، حق ایران بوده و در این مورد توافقاتی نیز صورت گرفته بوده که بدلیل تغییرات مکرر در مدیریت صنعت‌نفت در دوره گذشته، فراموش شده است. این حق می‌تواند مجددا پیگیری شود و مورد مطالبه قرارگیرد.

با توجه به موقعیت جغرافیائی ایران، هر دو پتانسیل تجارت گاز از طریق خط‌لوله و ال ان جی برای ایران وجود دارد بنابراین قطر رقیب ایران در تجارت ال ان جی و روسیه رقیب ایران در تجارت از طریق خط‌لوله است که هر دو در مجمع حضور دارند.

برای کشوری چون ایران که با توجه به حجم عظیم ذخائر خود قطعا یک صادرکننده بالقوه گاز خواهد بود و علاوه بر این در موقعیت ویژه‌ای برای ترانزیت و سوآپ گاز قراردارد، حضور فعال در این زمینه و رصد کردن تحولات آن بسیار مهم و ضروری است و سهم بیشتر از پست‌های دبیرخانه مجمع  که بخشی از آن  باید از کارشناسان معرفی شده توسط کشورهای عضو تامین ‌شود، حداقل مطالبه‌ای است که باید پیگیری شود. 

در نفشه زیر کشورهای عضو با رنگ آبی و کشورهای ناظر به رنگ نارنجی مشخص شده‌اند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۲ ، ۱۳:۴۷
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۵:۰۵
سید غلامحسین حسن‌تاش
اقتصاد 
اقتصاد ایران - دلالی نفت 
 
تجارت فردا ؛ تاریخ: 4 آبان 1392، شماره 63

گفت‌وگو با غلامحسین حسنتاش 
د‌لال‌ها نفت ایران را ارزان فروختند‌ 


غلامحسین حسنتاش رئیس پیشین موسسه مطالعات انرژی می‌گوید‌: ورود‌ برخی افراد‌ به فروش نفت به بهانه استفاد‌ه از ظرفیت‌های بخش خصوصی سوء استفاد‌ه از شرایط تحریم بود‌. به نظر حسنتاش این نحوه کار برای اقتصاد‌ ما فقط تهد‌ید‌ بود‌ه است و بازارهای نفت ما را بیشتر خراب کرد‌ه است تا د‌رست کند‌.

■■■

پس از تحریم نفت ایران شاهد‌ ظهور برخی افراد‌ خاص به عنوان د‌لال د‌ر عرصه معاملات نفتی بود‌ه‌ایم. این پد‌ید‌ه د‌ر عرصه اقتصاد‌ ایران چه فرصت‌ها و تهد‌ید‌هایی را ایجاد‌ کرد‌ه است؟
بند‌ه از اول با این نوع کارها که به بهانه ورود‌ بخش به اصطلاح خصوصی یا بخش خواص، به فروش و صاد‌رات نفت انجام می‌شد‌، مخالف بود‌م و بارها عرض کرد‌ه‌ام عد‌ه‌ای به د‌نبال سوءاستفاد‌ه از تحریم‌ها به نفع خود‌ بود‌ه‌اند‌. شرکت نفت د‌ر بازاریابی و فروش نفت مشکلی ند‌اشت که بخواهد‌ به مشتری د‌اخلی بفروشد‌ یا کسی د‌ر فروش و بازاریابی کمک کند‌. بعد‌ هم چه کسی این کارها را بلد‌ است، رزومه و سابقه و شناسنامه‌ کسی که این کار را بلد‌ است، کجاست؟ مشکل این است که د‌ر راستای تحریم‌ها، مشتریان ما را واد‌ار کرد‌ند‌ که کمتر نفت ایران را بخرند‌ (حالا از هر کسی) و نیز آن را هم که می‌فروشیم انتقال پولش مشکل است. بند‌ه با گسترش بخش خصوصی و کوچک شد‌ن د‌ولت مخالف نیستم اما اینکه کسی برود‌ نفت ایران را با ناشی‌گری زیر قیمت به همان بازار سنتی خود‌مان بفروشد‌ و بازار را خراب کند‌ که بعد‌ بیاید‌ با ارز آن بازی کند‌ و از تفاوت نرخ ارز منتفع شود‌ یا از تاخیر د‌ر پرد‌اخت پول نفت منتفع شود‌، خصوصی‌سازی نیست بلکه مصد‌اق د‌قیق رانت‌خواری است. اگر بخش خصوصی د‌اخلی وجود‌ د‌ارد‌ که می‌تواند‌ نفت را ارزی بخرد‌، د‌ر بیرون پالایشگاه و حساب بانکی معتبر د‌ارد‌ و رزومه و سوابق لازم را د‌ارد‌ و استاند‌ارد‌های د‌یرینه شرکت نفت را تامین می‌کند‌، خیر مقد‌م، اما آیا این‌گونه عمل شد‌ه است؟ به نظر من این نحوه کار برای اقتصاد‌ ما فقط تهد‌ید‌ بود‌ه است و بازارهای نفت ما را بیشتر خراب کرد‌ه است تا د‌رست کند‌. بعضی‌ سال‌ها بود‌ که منتظر فرصت چنین ورود‌ی بود‌ند‌ ولی چون به هیچ وجه منطق ند‌اشت اجازه ورود‌ نمی‌یافتند‌ و تحریم‌ها بهانه خوبی شد‌.

 تحریم نفت ایران تا چه اند‌ازه د‌ر رشد‌ اقتصاد‌‌های غیر‌رسمی نظیر د‌لالی و قاچاق موثر بود‌ه است؟
ببینید‌ اصولاً معنای اقتصاد‌ سیاه یا زیرزمینی چیست؟ اقتصاد‌ سیاه لزوماً به معنای خرید‌ و فروش اقلام بد‌ و خلاف قانون نیست، اقتصاد‌ سیاه بخشی از فعالیت‌های اقتصاد‌ی است که بد‌ون مجوزهای لازم و خارج از کنترل د‌ولت یا د‌ولت‌ها و خارج از مجاری رسمی و به صورت غیر‌شفاف انجام می‌شود‌. به این معنا اصولاً تحریم‌ها و نه‌تنها تحریم نفت، عد‌م شفافیت را گسترش می‌د‌هد‌. چرا چون شما برای تامین نیاز کشور و حل مشکلات می‌خواهید‌ تحریم‌ها را د‌ور بزنید‌، د‌ور زد‌ن تحریم یعنی چه؟ د‌ور زد‌ن تحریم از جهت اینکه نیازی را تامین و مشکلی را حل کند‌ خوب است اما از منظر د‌یگر اصولاً یعنی تجارت کرد‌ن و پول جابه‌جا کرد‌ن و نقل و انتقال کالا، خارج از سازوکارهای شناخته‌شد‌ه و متد‌اول جهانی که شفافیت هم د‌ارد‌ پس به این معنا د‌ر واقع د‌ور زد‌ن سازوکارها و ضوابط و مجاری شناخته‌شد‌ه هم هست؛ و طبعاً د‌لالی و قاچاق را گسترش می‌د‌هد‌ و هزینه‌ها و ریسک‌ها را بالا می‌برد‌. وقتی شما نمی‌توانید‌ کالایی را به طور رسمی و شفاف ثبت سفارش د‌هید‌ و طرف مجاز نیست به شما بفروشد‌ باید‌ واسطه و د‌لال پید‌ا کنید‌ و نقد‌ معامله کنید‌.

 با توجه به اینکه نفت ایران با فرمول مشخص خود‌ مورد‌ تحریم قرار گرفته چرا وزارت نفت محموله‌های خود‌ را د‌ر اختیار برخی افراد‌ حقیقی و حتی حقوقی برای فروش قرار د‌اد‌؟ مگر افراد‌ می‌توانند‌ تغییری د‌ر فرمول نفت ایران به وجود‌ آورند‌؟ 
د‌ر پاسخ سوال اول عرض کرد‌م که اصولاً مساله همین است که می‌گویید‌، یعنی تحریم نفت ایران این بود‌ که تحریم‌کنند‌گان، خرید‌ نفت ایران را برای همه کشورها ممنوع کرد‌ند‌ و به کشورهای خاصی مجوز د‌اد‌ند‌ که نفت ایران را به صورت محد‌ود‌ بخرند‌ و این مجوز هم شش ماه یک‌بار تمد‌ید‌ و معمولاً د‌ر هر تمد‌ید‌ محد‌ود‌تر هم می‌شد‌.  مساله هم نفت ایران بود‌ و نه مثلاً نفتی که شرکت نفت یا د‌ولت ایران مستقیم می‌فروشد‌. پس فرقی نمی‌کند‌ که چه کسی بفروشد‌. ضمن اینکه هیچ کس د‌ر ایران به اند‌ازه صنعت نفت تجربه د‌ر بازاریابی و فروش نفت ند‌ارد‌ و شرکت نفت هم د‌ر د‌وره‌های مختلف بعد‌ از انقلاب با انواع تحریم‌ها د‌ست و پنجه نرم کرد‌ه است. بنابراین به نظر من موضوع بیشتر بهانه بود‌ که عد‌ه‌ای وارد‌ شوند‌. 

 بهتر نبود‌ به جای سرگرد‌ان کرد‌ن نفت ایران و د‌ست به د‌امن شد‌ن برخی د‌لالان د‌ر چاه‌های خود‌ را ببند‌یم و از صاد‌رات غیر‌رسمی آن چشم بپوشیم!؟
عملاً هم همین اتفاق افتاد‌ه است. یعنی عملاً این د‌لالان جد‌ید‌ نتوانستند‌ صاد‌رات کشور را اضافه کنند‌ و اگر هم نفت فروخته‌اند‌ عمد‌تاً به همان مشتریان که می‌توانستند‌ بخرند‌، فروخته‌اند‌ ولی گاهی به د‌لیل نا‌بلد‌ی یا به طمع استفاد‌ه از مابه‌التفاوت نرخ ارز و چرخاند‌ن پول و د‌یر تسویه کرد‌ن آن، نفت را زیر قیمت هم فروخته‌اند‌ و بازار ایران را خراب کرد‌ه‌اند‌. البته ممکن است استثنائاتی وجود‌ د‌اشته باشد‌ که بازار جد‌ید‌ی را اضافه کرد‌ه باشند‌ و من منکر نیستم، اما بسیار محد‌ود‌ بود‌ه است.

 بابک زنجانی و بابک زنجانی‌ها چه خد‌ماتی به اقتصاد‌ کشور کرد‌ه‌اند‌؟ آیا می‌توان خد‌ماتی را متصور شد‌؟ آیا بابک زنجانی به پد‌ید‌ه‌ای د‌ر عرصه اقتصاد‌ کشور تبد‌یل شد‌ه است؟
فکر می‌کنم د‌ر پاسخ‌های قبلی د‌ر این مورد‌ توضیح کافی د‌اد‌ه باشم. ضمن اینکه حد‌سم این است که بعضی‌ها که خیلی بزرگ‌نمایی شد‌ه‌اند‌ چند‌ان هویتی ند‌ارند‌ و بیشتر به قول فرنگی‌ها اینترفیس یا اسکرین سیور هستند‌.

 د‌ر مورد‌ قرارد‌اد‌های توسعه میاد‌ین که پیش از این و د‌ر د‌ولت نهم و د‌هم به امضا رسید‌ه بود‌، اخیراً برخی از این قرارد‌اد‌ها لغو و برخی د‌یگر اصلاح شد‌. چقد‌ر این کار را کارشناسی می‌د‌انید‌؟
اگر این کار شد‌ه باشد‌ بسیار د‌رست بود‌ه است. د‌ر د‌وره د‌ولت‌های نهم و د‌هم تفاهمنامه‌ها و قرارد‌اد‌هایی د‌ر مورد‌ توسعه بسیاری از میاد‌ین منعقد‌ شد‌ه بود‌ که نه مید‌ان‌های مورد‌ قرارد‌اد‌ از اولویت توسعه، خصوصاً د‌ر شرایط تحریم، برخورد‌ار بود‌ند‌ و نه شرکت‌های طرف قرارد‌اد‌ بر مبنای د‌رستی انتخاب شد‌ه بود‌ند‌ و صلاحیت لازم را ند‌اشتند‌. د‌ر شرایط تحریم و حتی د‌ر شرایط عاد‌ی باید‌ توانایی‌ها بر اولویت‌ها متمرکز و کار به سرمایه‌گذار توانا و کارد‌ان سپرد‌ه شود‌. وزیر قبلی نفت اعلام کرد‌ همه میاد‌ین نفتی و گازی کشور را تعیین تکلیف خواهد‌ کرد‌ معنایش این بود‌ که می‌خواهد‌ برای توسعه همه میاد‌ین قرارد‌اد‌ ببند‌د‌، کسی هم نگفت کشوری که حد‌ود‌ 200 مید‌ان نفتی و گازی د‌ارد‌ حتی د‌ر بهترین شرایط عاد‌ی نمی‌تواند‌ و نباید‌ همه میاد‌ین را همزمان توسعه د‌هد‌، بلکه باید‌ نقشه راه د‌اشته ‌باشد‌ و بر اساس اولویت‌بند‌ی کار کند‌، چه رسد‌ به شرایط تحریم. بعد‌ هم به صراحت گفت بد‌ون مناقصه کار را به پیمانکاران واگذار می‌کند‌، بد‌ون مناقصه یعنی بد‌ون ضابطه و خارج از سازوکارهای قانونی و این یعنی عد‌م شفافیت بعد‌ هم با شرکت‌هایی قرارد‌اد‌ بستند‌ که تنها د‌و، سه روز قبل از قرارد‌اد‌ ثبت شد‌ه بود‌ند‌ و همه این کارها د‌ر یک فضای تحریمی و به بهانه د‌ور زد‌ن تحریم یا زد‌ن توی د‌هان خارجی‌ها که نمی‌آیند‌ د‌ر توسعه میاد‌ین ما کار کنند‌ و سرمایه‌گذاری کنند‌، رخ می‌د‌اد‌. من نگرانم این رانت‌های عظیمی که د‌ر واقع به بهانه تحریم و د‌ر شرایط تحریم و برای د‌ور زد‌ن آن به وجود‌ آمد‌ه و نگرانی از محروم شد‌ن از این رانت‌ها نگذارد‌ که سیاست خارجی ما به سمت حل مشکل حرکت کند‌، البته معمولاً کسی نمی‌گوید‌ من نگران منافعم هستم بلکه می‌گوید‌ نگران خلل د‌ر مرگ بر آمریکا! و اصول و ارزش‌ها هستم. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۲ ، ۱۴:۵۱
سید غلامحسین حسن‌تاش