وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

[Forwarded from نکونیوز]

🔷بخشی از سخنان غلامحسین حسن‌تاش در میزگرد نکونیوز با موضوع جایگاه شرکت ملی صنایع پتروشیمی پس از خصوصی‌سازی


🔻ما دچار خلا دولت هستیم. شما همه دستگاه‌های ما را اگر ببینید، بیش از آنکه درگیر سیاست‌گذاری و کنترل و نظارت و رگولاتوری باشند درگیر تصدی‌گری هستند. یادم هست آقای نژادحسینیان وزیر صنایع شده بودند و جزء معدود وزرایی بودند که به فکر استراتژی توسعه صنعت و مسایلی از این دست بودند. من در یک ملاقات با ایشان از ایشان پرسیدم از وضعیت سیاست توسعه صنعتی کشور چه خبر؟ ایشان در پاسخ گفتند: تحت الشعاع رب گوجه فرنگی است! آن زمان وضعیت رب گوجه فرنگی خیلی بحرانی شده بود. ایشان می‌گفتند: منِ وزیر باید مدام پیگیری کنم که ورق بیاید و قوطی شود و رب درون آن بریزند. این که کار دولت نیست. اما اتفاقی است که افتاده است. من در خیلی از نوشته‌ها و مصاحبه‌هایم عنوان کرده‌ام که قبل از خصوصی‌سازی یا به تعبیر آقای نجابت واگذاری و یا هر اصطلاح دیگری، نیاز به دولت‌سازی داریم. یعنی ما باید برویم و حکمرانی یاد بگیریم.

🔻من هم معتقدم شرکت ملی صنایع پتروشیمی در شرایط جدید دچار سردرگمی است. یعنی جایگاه خودش را پیدا نکرده است. در شرایطی که دیگر دولت اجازه ندارد در این بخش سرمایه‌گذاری کند و تصدی‌گری کند، حتما این شرکت باید خودش را به سمت جایگاه حاکمیتی هدایت و منتقل کند. اما اینکه جایگاه حاکمیتی در دولت است یا شرکت، به لحاظ عرف حقوقی چه در دنیا و چه در ایران، کار حاکمیتی کار شرکت نیست. شرکت بنگاهی است برای تصدی‌گری و حالا که تصدی گری وجود ندارد ممکن است که این شرکت به یک معاونت وزارت نفت تغییر ساختار سازمانی پیدا کند . 

🔻 به نظر من ما باید افرادی که در NPC بیشترین استعداد و بیشترین تجریه را در نگاه حاکمیتی دارند مثل افرادی که در بخش‌های برنامه‌ریزی بوده اند، جدا کنیم به یک ساختار دیگر مانند یک معاونت در صنعت نفت یا یک سازمان که می‌خواهد کار حکمرانی بخش پتروشیمی را انجام دهد، منتقل نماییم و نیرو‌های دیگری که به منظور سیاست‌گذاری نیاز داریم را هم تربیت کنیم، یعنی بخش حکمرانی را تقویت کنیم و آنچه از NPC بعد از اینکه این بخش‌ها از آن خارج می‌شود باقی می‌ماند را به سمت تصدی‌گری کامل هدایت کنیم و شاید در آینده بتوانیم سهام آن را واگذار کنیم و آن را به یک شرکت که می‌تواند توسعه پتروشیمی را انجام دهد تبدیل کنیم.


🔷متن کامل در لینک زیر:


http://neconews.com/vdchq6n6.23n-wdftt2.html


✅آخرین اخبار نفت، انرژی و اقتصاد در:


🆔 @neconews



صفحه PDF میزگرد در روزنامه مردم سالاری

دریافت
حجم: 564 کیلوبایت


و ادامه آن 

دریافت
حجم: 593 کیلوبایت


صفحه PDF ادامه میزگرد در روزنامه مردم سالاری 30 خرداد 96

دریافت


و ادامه آن 


دریافت



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۵۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

لایه نفتی پارس جنوبی سرمایه ای که از دست  می رود

حدود دو هفته پیش مدیرعامل محترم شرکت ملی نفت ایران در مصاحبه ای گفت: طرح اولیه شرکت مرسک دانمارک در خصوص فاز دوم لایه نفتی پارس جنوبی رد شده است  این طرح از نظر مدل برداشت از میدان و ضریب بازیافت مورد قبول ما نبود و قرار شد مذاکرات در این زمینه ادامه داشته باشد و طرح جدیدی با اعمال نقطه نظرات شرکت ملی نفت ارائه دهند. همچنین وی در پاسخ به اینکه "آیا فکر می کنید مذاکرات با شرکت مرسک تا پایان امسال به نتیجه برسد"، گفت: بله، باید پیش از پایان امسال به نتیجه برسد و  خاطرنشان کرد: با افزایش آرام آرام میزان تولید نفت از 25 هزار بشکه در روز فعلی، در آینده به تولید 35 هزار بشکه ای خواهیم رسید و بعد از آن با به نتیجه رسیدن مذاکرات فاز دوم، نسبت به افزایش ظرفیت برداشت نفت از لایه های نفتی پارس جنوبی اقدام می کنیم.

صاحب این قلم در بهمن ماه 1394 یعنی حدود یک سال و نیم پیش یادداشتی را تحت عنوان "فاجعه در لایه نفتی پارس جنوبی" نوشتم که بر روی وبلاگ من موجود است مطالب آن را تکرار نمی کنم و فقط می توانم از خوانندگان این مطلب خواهش کنم که آن را مطالعه فرمایند. در آنجا توضیح داده بودم که طرف قطری تا آن زمان یک و نیم میلیارد بشکه از این میدان مشترک استخراج کرده بود و سهم ما صفر بشکه بود و نوشته بودم که قطری ها بیش از 500 هزار بشکه در این میدان ظرفیت تولید ایجاد کرده بوده اند و در هنگام نوشتن آن یادداشت میزان تولید نفتشان از آن میدان حداقل به 270 هزار بشکه در روز می رسید. بعد از آن یادداشت قطری ها حدود یک سال پیش با شرکت توتال قراردادی را برای افزایش تولید میدان الشاهین (نام قطری لایه مشترک نفتی پارس جنوبی) به امضاء رساندند که به موجب آن توتال 2 میلیارد دلار هزینه خواهد کرد و تولید این میدان را بازهم افزایش خواهد داد.

اما در ایران اخبار و گزارشات نشان می دهد که احتمالا از اواخر فروردین ماه سال جاری با بیش از بیست سال تاخیر نسبت به قطر، بهره برداری از لایه نفتی پارس جنوبی با حدود 20 تا 25 هزار بشکه در روز آغاز شده است و به گفته مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران (فوق الذکر)، در آینده به تدریج به 35 هزار بشکه خواهد رسید.

شرکت دانمارکی "مرسک"  که از آن یاد شد شرکتی است که توسعه اولیه میدا ن الشاهین را در قطر بر عهده داشته است این شرکت در سال گذشته در مناقصه ای که توسط قطری ها برگزار شد در رقابت با توتال برای توسعه بیشتر میدان شکست خورد و تقریبا بلافاصله برای کار در طرف ایرانی میدان اعلام آمادگی نمود. نقل قول نسبتا موثق، قابل تامل و البته قابل تحقیقی وجود دارد که شرکت مرسک بعد از مطالعات اولیه این میدان (در سمت قطر) و قبل از آن که قرارداد توسعه گسترده میدان را با قطر منعقد کند، بواسطه عرق ملی یکی از مدیران رده بالای ایرانی خود اعلام آمادگی کرده بوده است که کار را در این سمت دنبال کند و در آن زمان (در دولت هفتم یا هشتم) از طرف ایرانی پاسخ شنیده است که این میدان ساده است و خودمان توسعه می دهیم !! در صورتی که در همان زمان میادین نفتی غیرمشترکی به شرکت های خارجی واگذار شد که نه چندان اولویتی داشتند و نه به هیچ وجه از پیچیدگی و اولویت لایه نفتی پارس جنوبی برخوردار بودند. به هر حال امیدوارم این نقل قول معتبر نباشد.

بنده قبلا در مصاحبه ها و نوشته های خود توضیح داده ام که اگر نقشه راهی برای توسعه  میادین هیدروکربنی کشور وجود داشت قطعا لایه نفتی پارس جنوبی خصوصا در اولویت اول عقد قرارداد توسعه از طریق شرکت های خارجی قرار می گرفت و مطمئن هستم که حتی سرسخت ترین مخالفین قراردادهای بیع متقابل و IPC راضی بوده و هستند که هرنوع قراردادی که لازم و به اندازه کافی جذاب است برای توسعه این میدان منعقد شود که قبل از این که میدان بطور کلی توسط قطری ها تخلیه شود، بخشی از حق ما در این میدان احقاق شود.

اگر یک  بررسی دقیق تاریخی انجام شود، نحوه برخورد صنعت نفت با این میدان چنان خونسردانه و تعجب انگیز است که باور آن دشوار است. گاهی در ذهن خود اینگونه توجیه می کنم که شاید میان دو کشور داد و ستدی شده باشد و سهم ایران از این میدان با یک امتیاز سیاسی تاخت زده شده باشد و مشتاق می شوم که به دانم این امتیاز با کشوری که پایگاه نظامی ایالات متحده در خلیج فارس است، چه ممکن است باشد که ده ها میلیارد دلار ارزش داشته باشد؟!!

از مدیرعامل دلسوز شرکت ملی نفت ایران انتظار می رود برخورد بسیار فعال تری را با این مهمترین اولویت بخش بالادستی صنعت نفت کشور داشته باشند.


لینک مطالب مرتبط با این مطلب روی همین وبلاگ:

- وضعیت بهره برداری قطراز نفت و گاز میادین گنبدشمالی (پارس جنوبی)

قطرچگونه قطور شد چه کشورهایی از وضعیت ما منتفع می شوند

سود کلان قطر از غفلت ایران

- ذخایرمشترک پارس جنوبی و سود کلان قطر

- قطر از بزرگترین تولیدکننده LNG تا بزرگترین تولیدکننده GTL

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۴۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

سئوالاتی از جناب مهندس بیژن زنگنه

 

در سال 92 پس از رای آوردن دکتر حسن روحانی برای ریاست جمهوری، مجددا نام آقای زنگنه برای وزارت نفت مطرح شد بنده هم با همه انتقاداتی که در دولت اصلاحات به عملکرد جناب زنگنه داشتم موافق بودم که در آن مقطع با وضعیت وخیمی که دولت احمدی نژاد در صنعت نفت ایجاد کرده بود شاید بازگشت جناب زنگنه اجتناب ناپذیر باشد. اما طی نامه ای به جناب دکتر روحانی یادآوری کردم که این که وزرای نفت پنج گانه احمدی نژاد صنعت نفت را به مرز اضمحلال کشیده اند لزوما به این معنا نیست که عملکرد دوره قبل از احمدی نژاد در نفت خوب بوده است بلکه مقایسه بین بد و بسیار بدتر است و توصیه کردم که به این مساله توجه جدی بشود و ترتیبی اتخاذ شود که هم آقای زنگنه و هم بعضی وزرای دیگر که سابقه قبلی دارند، اشتباهات گذشته را تکرار نکنند. در کنار آن نامه، 24 سوال زیر را هم مطرح کردم که خوب است آقای زنگنه قبل از بازگشت به وزارت نفت به آنها پاسخ بدهد و در مواردی که پاسخ قانع کننده ندارد تعهد دهد که آن اشتباهات را تکرار نکند. اما در فضا و جوی که بوجود آمده بود نتوانستم این سوالات را رسما منتشر کنم. همانطور که اشاره کردم عملکرد فاجعه بار دولت احمدی نژاد در نفت و تغییر دادن پنج وزیر و سرپرست در طول هشت سال و خصوصا عملکرد بسیار مخرب آقای میرکاظمی در نفت، موجب شده بود که طبق معمول عده ای جوگیر شوند و یادشان برود که درست است که عملکرد وزرای دولت نهم و دهم در نفت بسیار مخرب بوده است ولی این لزوما به معنای خوب بودن عملکرد دوره گذشته نیست. ضمن این که  در آن فضا مطرح می شد که این زنگنه دیگر ان زنگنه قبلی نیست. اما اکنون که خیلی از مسائل روشن تر شده است و در مقطع انتخاب وزیر برای دولت دوازدهم هستیم فکر می کنم یادآوری نامه فوق الذکر و این سوالات بی مناسبت نباشد.

بر این باورم که یکی از بدترین چیزهائی که موجب تکرار مکرر اشتباهات در کشور می شود، فقدان سیستم ارزیابی و ارزشیابی دقیق و جدی مدیران است. مدیری که خیالش راحت است که مورد ارزیابی دقیقی قرار نخواهد گرفت و بعضا خیالش راحت است که بعد از او کسی می آید که بدتر از او عمل می کند و عملکرد بد او را تحت الشعاع قرار می دهد، و مدیری که خیالش راحت است که وقتی به سطحی از مدیریت نائل شد بدون ارزیابی، در همان سطح مدیریتی خواهد چرخید و  حداکثر از دستگاهی به دستگاه دیگر خواهد رفت، طبیعتا به اصلاح خود و عملکرد خود نخواهد پرداخت. سال ها پیش در سفری به کره جنوبی از سفیر وقتمان که آدم فرهیخته ای هم بود پرسیدم از رمز و راز موفقیت اینها چه فهمیدی؟ دو چیز را گفت یکی اش این بود که می گفت: بسیار دقت کرده ام در حکومت اینها فرد ناکارا و نا موفق برای همیشه از صحنه مدیریت حذف میشود ولی در ایران ما، یک جماعتی بدون ارزیابی و ارزشیابی دقیق و درست، همینطور در سیستم می چرخند! و رزومه کاذبشان قوی تر می شود!

 

و اما آن سوالات:

 

از آنجا که آقای مهندس زنگنه قبلا هشت سال وزیر نفت بوده‌اند و در آن دوره نقدهای فراوانی در مورد عملکرد ایشان مطرح بوده است، خوب است قبل از نشستن بر پشت میز وزارت،  برای اعتمادسازی و شفاف‌سازی به سئوال‌های زیر پاسخ بدهند:

1-    آیا در دوره وزارت نفت ایشان اخلاق جائی داشته است.اینکه کوچکترین نقدی را سرکوب کنند و صراحتا تلاش کنند که نقاد را یا تطمیع کنند و یا سرکوب کنند، با اخلاق مطابق بوده؟  یا اینکه با اطلاع غلط همه را به اشتباه بیندازند که کار خود را پیش ببرند و خود را  مدیری موفق جلوه بدهند؛ اخلاقی است؟

2-   آیا آقای زنگنه عملکرد موفقی داشته‌اند؟ آیا ارزیابی کارشناسانه‌ای از عملکرد ایشان در نفت شده است؟ کدام داوری مستقل بین ایشان و ده‌ها نقد جدی به عملکرد ایشان شده است؟ آیا گزارشی وجود دارد؟

3-   منطق شرکت‌سازی‌های آقای زنگنه که صنعت نفت را متلاشی کرد و بیش از دویست شرکت تاسیس کردند، چه بود؟ خوب است آقای زنگنه این منطق را ارائه دهند. آیا مطالعه‌ای صورت گرفته است که این شرکت‌سازی‌ها که هزینه‌های صنعت نفت را چند برابر کرد، متناسبا بهره‌وری صنعت‌نفت را افزایش داد یا کاهش داد؟ آیا بررسی شده است که اگر این تجدید ساختار و شرکت سازی‌ها درست بود، چرا آقای زنگنه خودش هم در اداره صنعت نفت گیر کرد و مشکل پیدا کرد و شرکت "بین" را برای بررسی ساختار آورد؟  آیا گزارشات همان شرکت "بین" که خودشان آوردند را هیچ نهاد مستقلی بررسی کرده است که غلط بودن اقدامات زنگنه از لابلای همان گزراش آشکار شود؟

4-   ماجرای رشوه‌خواهی از شرکت استات‌اویل نروژ چه بود که در نروژ (که مسلمان هم نیستند) منجر به عزل آقای "اولاف فیل" مدیرعامل آن شرکت شد (مدیری که در سال قبل از آن مدیر نمونه شده بود)؟ آقای زنگنه چه توضیحی دارند؟ ماجرای مشابه رشوه‌خواهی از شرکت توتال چه بود که اقای "دومارژری"مدیرعامل توتال بابت آن استیضاح و استنطاق شد؟ آقای زنگنه اعلام کنند که منبعد مواضعشان در مورد اینگونه فسادها چه خواهد بود؟

5-   چرا مدیر فاسدی که کارنامه فسادش  در شرکت هواپیمائی هما روشن بود را به شرکت نفت و گاز پارس آوردند و مدیر حقوقی آن شرکت شد و در دادگاه پرونده اورینتال‌کیش، اعتراف کرد که در ضمن کارفرما بودن، مشاور پیمانکار(اورینتال‌کیش) هم  بوده است! و تنها یک میلیون دلار وجه نقد از خانه این فرد درآمد، غیر از پول‌هائی که به حساب خانمش در امارات ریخته بودند. موضع آقای زنگنه در مورد این پرونده چیست؟ شاید آقای زنگنه در این مورد خود را مبرا بدانند اما نکته مهمتری که در دادگاه افشا شد این بود که در  پروژه‌ها و مناقصه‌های نفت حدود سی درصد به اصطلاح آب وجود دارد یعنی بالاتر از و هزینه‌های واقعی است. توضیح آقای زنگنه در این مورد چیست؟ مدیر حقوقی و قراردادهای نفت و گاز پارس که در عین حال مشاور طرف قرارداد خود یعنی اورینتال‌کیش هم بود!  در دادگاه اعتراف کرد به اینکه اورینتال‌کیش برای مناقصه حفاری بعضی از فازهای پارس‌جنوبی، قیمت را  (با احتساب سود و ریسک و همه چیز که علی‌القاعده پیمانکار به حساب می‌آورد) روی عددی بسته بودند ولی قبل از ارسال پاکت مناقصه از من مشورت خواستند و  من به ایشان توصیه کردم که بالا ببرند و حدود سی درصد بالابردند و برنده هم شدند. براوردها در مناقصات چگونه بوده است که یک شرکت بتواند با سی درصد بالاتر از هزینه واقعی برنده بشود. آقای زنگنه چه توضیحی در مورد مسائل مهم این دادگاه که متن آن قابل دسترس است، دارند؟  و اگر  سلامت و دقت وجود داشت آیا با همان منابعی که در دوره ایشان َصرف شد فازهای بسیار بیشتری جلو نمی‌رفت؟ جناب زنگنه برای اصلاح این سیستم  برآورد و برگزاری مناقصات چه برنامه‌ای دارند؟

6-   ماجرای تصمیم غلط خط‌لوله پانصد کیلومتری انتقال گازترش فازهای 6 و 7 و 8 پارس‌جنوبی برای انتقال به میدان نفتی آغاجاری چه بود که کارشناسان متعددی آنرا  غلط و خطرناک (از نظر ایمنی و زیست‌محیطی می‌دانستند) و گفتند و نوشتند و نوجهی نشد،  نتیجه چه شد؟ آیا بررسی در این مورد شده است؟ از خط‌لوله پرهزینه گازترش چه استفاده‌ای می‌شود سرنوشت کمپرسورهای پرهزینه تزریق گازترش به میدان آغاجاری چه شده است؟ نهایتا چقدر گاز تزریق شد؟ با این‌گونه تصمیمات غیر کارشناسی و غلط چه خساراتی به منابع مالی کشور و صنعت نفت وارد شده است؟ وضعیت سه فاز مذکور از پارس‌جنوبی  چیست؟ آیا جناب زنگنه این نوع تصمیم‌گیری را ادامه خواهند داد؟ چند مورد از این تصمیم‌گیری‌های خسارت بار را می‌توان برشمرد؟

7-   آقای زنگنه بر اساس کدام گزارش کارشناسی و مطالعه، یک شبه تصمیم گرفتند که سوخت گازمایع برای اتومبیل‌ها را متوقف کنند و آثار و تبعات آن چه بوده است؟ گزارش کارشناسی پایه این تصمیم یک شبه را ارائه دهند. مشکلی نیست؟

8-   آقای زنگنه بر پایه چه گزارشی تصمیم گرفتند که ناگهان سوخت همه نیروگاه‌ها را  که بر اساس نفت‌کوره طراحی شده بودند را به گاز تبدیل کنند و در واقع معنای این تصمیم این بود که گازطبیعی که می‌تواند کاربردهای مختلفی داشته باشد جایگزین کم‌ارزش ترین فرآورده که مازاد داریم و صادراتی بود، بشود. آیا هدف این بود که منافع ملی تحقق یابد و بر مبنای یک برنامه جامع انرژی این تصمیم اتخاذ شده بود یا برای دسترسی به ارز ناشی از صادرات نفت‌کوره که در اختیار صنعت‌نفت قرار‌ می‌گرفت و می شد خاصه خرجی کرد؟. این در حالی بود که پالایشگاه‌های قدیمی ایران نیز براساس تولید نفت کوره بالا برای نیروگاه‌ها طراحی شده بودند. آیا بهتر نبود که قبل از این اقدام یا حداقل همزمان فرایندهای پالایشگاهی اصلاح شوند. مشکلی نیست؛ آقای زنگنه مطالعه پشتیبان این تصمیم را ارائه دهند.

9-   آقای زنگنه دائما دم از ضریب بازیافت میادین نفتی  و اهمیت افزایش آن در صیانت از تولید نفت می‌زدند و حرف حق و درستی هم هست، اما همه میدانند که اولین گام آن در ایران، تزریق گاز کافی به میادین نفتی است، برنامه‌های پنج‌ساله زمان ایشان در مورد تزریق گاز نیز روشن است؟ سازمان‌های نظارتی گزارش دهند که چه میزان از این برنامه محقق شده است؟ سازمان نظارتی هم نمی‌خواهد، در گزارشات منتشره خود نفت هم منعکس است؟  آقای زنگنه چه توضیحی دارند؟ آیا این تفاوت حرف و عمل ایشان را نشان نمی‌دهد؟

10-                       در راستای همان مسئله ضریب بازیافت و مدیریت مخزن جناب زنگنه و همکارانشان نسبت به تربیت نیروی انسانی تصمیم‌گیری و اقدام کردند، خدا خیرشان بدهد. اما اقدام چه بود؟ لیسانس‌های نخبه را گرفتند به دانشگاه‌هائی در انگلستان و کانادا فرستادند و هماهنگ کردند که بعد از اخذ فوق‌لیسانس در شرکتهای نفتی دوره ببینند و برگردند. از ابتدا قابل پیش‌بینی بود که این سیستم پرهزینه در واقع نیرو برای شرکت‌های نفتی خارجی تربیت کردن است نه برای ایران. همکاران آقای زنگنه قبول داشتند که ریزش دارد و می‌گفتند ضریب سه در نظر گرفته‌ایم یعنی کشور بسیار ثروتمند ایران! سه برابر هزینه می‌کند که یک سوم برگردند! البته عده زیادی دائما برای سرکشی می رفتند و می‌آمدند و بعضی از دوستان هم که در خارج اقامت داشتند سرپرست این دانشجویان شدند که از اینجا هم درآمدی داشته باشند. اما از این چاه که برای خیلی‌ها نان داشت آیا آبی هم درآمد؟ امروز جناب زنگنه چند درصد از آن افراد اعزامی را می‌توانند در صنعت نفت نشان دهند. آیا راه‌های کم هزینه‌تری و ثمربخش‌تری وجود نداشت؟ آیا جناب زنگنه بازهم اینگونه تصمیم خواهند گرفت؟

11-                       در زمان آقای زنگنه که مشکلات تحریم هم حاد نبود و شرکت‌های خارجی هم می‌آمدند، برای جمع آوری ده‌ها میلیون مترمکعب گاز سوزانده چه اقداماتی شد؟ آیا این اقدامات مطابق برنامه بود. در پایان وزارت ایشان حدود سی و چند میلیون متر مکعب گاز غنی می‌سوخت (بیش از یک فاز پارس جنوبی) و هنوز هم می‌سوزد.

12-                       آقای زنگنه با چه انگیزه‌ای مدیر انرژی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی که باید موضع نظارتی مستقل بر صنعت نفت و پروژه‌های آن داشته باشد را مشاور و و عضو بعضی از هیئت‌مدیره‌ها و مواجب بگیر وزارت نفت کرده بودند. آیا این کار از نظر قانونی و عرفی درست بوده است؟  نیتشان چه بوده توضیح دهند.

13-                       چه شد که آقای زنگنه در حالی که قبلا طرح جامع بیست ساله گاز کشور توسط مرکز بین‌المللی مطالعات انرژیِ شرکت نفت، انجام شده بود، مطالعه مشابه را به کنسرسیومی متشکل از 9 شرکت خارجی دادند؟ چه بود که همة آن 9 شرکت داوطلب بودند که این مطالعه را رایگان انجام دهند و آقای زنگنه همه را کنسرسیوم کردند که با هم شریکی انجام دهند. با توجه به اینکه برای اینکار تمام برنامه‌های مصرف و تقاضا و اطلاعات آن و تمام اطلاعات تولید اعم از  گاز و نفت(باتوجه به گازهای همراه نفت)  و آینده آن و کل اطلاعات میادین نفت و گاز  و غیرو  باید در اختیار این شرکت‌ها قرار می‌گرفت، انگیزه این شرکت‌ها روشن است. اما آقای زنگنه توضیح دهند که آیا حتی نتایج آن  مطالعه را مورد توجه قرار دادند؟ ‌آیا نتایج آن مطالعه سیاست‌ها و تصمیمات گازی ایشان را توجیه می‌کند؟ آیا دلیل خشنودی شرکت‌های نفتی و سطح بین‌اللملی از بازگشت ایشان همین چیزها نیست؟

14-                       جناب زنگنه در اواخر وزارتشان از شرکت بی‌پی خواستند ذخائر واقعی قابل بازیافت باقی‌مانده نفت ایران را مطالعه کند. نتایج آن مطالعه چه بود؟ و کجاست؟ آیا نتایج آن با اعدادی که مرتبا آقای زنگنه در مودر ذخائر نفتی اعلام می‌کردند و افزایش می‌دادند، یکی بود؟

15-                       چرا در زمان ایشان هیچکدام از  حوزه‌های نفتی مشترک ما در خلیج‌فارس توسعه و افزایش تولید پیدا نکرد و بجای آن مثلا میادین سروش و نوروز و درود که مستقل بودند توسعه پیدا کرد که نفت سنگین و پر سولفور سروش‌و نوروز  روی دست صنعت‌نفت ماند و آقای زنگنه برای اینکه با توقف تولید آن زیر سئوال نرود، نفت سروش و نوروز را به پالایشگاه بندرعباس تحمیل کرد که کلی صدمه به پالایشگاه وارد شد. آیا اینها بررسی شده است. آیا این مصداق برنامه‌ریزی و اقدام درست است؟

16-                        آن مقدار از فعالیت و تلاش آقای زنگنه در پارس‌جنوبی را که داشته‌اند قدردان هستیم اما غیر از پارس‌جنوبی کدام میدان مشترک دیگر در زمان ایشان توسعه پیدا کرد؟ و اما  اگر آقای زنگنه توان  صنعت‌نفت را  در طرح‌ها و برنامه‌های غلط و غیر اولویت‌دار خرج و مستهلک نکرده بود الان باید حوزه مهم و مشترک پارس‌جنوبی در چه وضعیت تولیدی بود و الان چه هست؟

17-                       آیا قرارداد فروش گاز بدتر از قرارداد کرسنت در جهان یافت می‌شود؟ که گاز را برای بلندمدت به قیمت ثابت بفروشند؟ همه قراردادهای گازی دنیا  در فرمول قیمت‌گذاری خود یک جزء متغیر دارد که به قیمت نفت‌خام یا یکی از فرآورده‌های نفتی وصل است و به تبع افزایش قیمت نفت‌خام افزایش می‌یابد. آقای میرمعزی (مدیرعامل شرکت نفت در زمان آقای زنگنه)،  بعدها در توجیه قرار داد کرسنت  گفته بود که اگر قیمت جهانی نفت افزایش نمی‌یافت قرارداد کرسنت مشکل پیدا نمی‌کرد؛ عجبا با توضیحی که داده شد آیا این مصداق عذر بدتر از گناه نیست؟ آیا در یک قرارداد پانزده، بیست ساله نباید آینده پیش‌بینی می‌شد؟ و البته اگر قرارداد طبق عرف قراردادهای متداول گازی (که اشاره شد) می‌بود همه چیز حل بود. آیا ایشان و تیمشان قراردادهای گازی را نمی‌شناختند یا مسائل دیگری در کار بوده است؟

18-                       آیا آقای زنگنه هرگز پاسخی حتی به یکی از آیتم‌های نقدی و بررسی عملکرد ایشان که در سال 1379 با امضاء یکصد استاد دانشگاه به برنامه‌ها و عملکرد ایشان  شد داده اند؟ قطعا با گردش در سایت‌ها و روزنامه‌ها آن متن هنوز در دسترس است. جناب ایشان از این پس چه احترامی برای نامه یکصد استاد دانشگاه قائل خواهند بود؟

19-                       هزاران دلاری که آقای زنگنه برای هزینه تحصیل آقای عباس آخوندی در انگلستان پرداختند چه توجیه و مجوزی داشته است؟ پول‌هائی که برای جلب نظر بسیاری از سیاسیون و نمایندگان مجلس دادند که قطعا اسناد آن وجود دارد چه توجیه و مجوزی داشته است؟

20-                       در قراردادهای بیع‌متقابل که در واقع قرداد خدمات است این خطر وجود دارد که شرکت خارجی طرح توسعه‌ای را ارائه بدهد که کار زیادی برایش درست شود و پولش را بگیرد و برود ولی بعدا آن طرح تولید تحقق پیدا نکند و کشور زیان کند. با این وصف چطور آقای مهندس زنگنه برای توسعه میدان نفتی دارخوین از شرکت ایتالیائی انی پیشنهاد و طرح گرفتند و با او قرارداد بستند در حالی‌که  در آن زمان حتی مطالعات اکتشافی این میدان تکمیل نشده بود (و گزارش مطالعات اکتشافی میدان ماه‌ها بعد از قرارداد تکمیل شد)؟ آیا این روال درستی بوده است؟ علاوه‌بر این آقای زنگنه باید توضیح بدهند که اگر یک شرکت بزرگ خارجی مانند انی حاضر به سرمایه‌گذاری در ایران بود چرا او را به یک میدان مشترک نفتی نبردند.  پروسیژر مورد نظر آقای زنگنه برای توسعه یک میدان نفتی چیست؟ چه مراحلی باید طی شود؟ اولویت‌ها چگونه باید تعیین شود؟

مشکلی نیست؛ آقای زنگنه توضیح بدهند که نقشه راهشان برای توسعه میادین نفتی و گازی کشور چه بوده و با چه دلایلی میادینی مثل سروش و نوروز و دارخوین در اولویت قرار گرفتند و مثلا لایه نفتی پارس‌جنوبی یا دیگر میادین نفتی مشترک در خلیج‌فارس یا فازهای بیشتری از لایه گازی پارس‌جنوبی در اولویت قرار نگرفت.

21-                       طرح خط اتیلن غرب و مجتمع‌های پتروشیمی که در مسیر آن باید ساخته شود، یک طرح چند ده میلیارددلاری است، عقل و درایت و برنامه‌ریزی و منافع ملی، ایجاب می‌کند که برای چنین طرحی مطالعات سنگینی انجام شده  باشد و حتی همایش‌هائی برای ارزیابی آن برگزار شود. آقای زنگنه آدرس بدهند که اسناد مطالعاتی و پشتیبان چنین طرحی کجاست؟ ممکن است بگویند این از سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی ابلاغ شده  بوده است.آیا سازمان مدیریت بدون نظر نفت اینرا مطالعه کرده بوده؟ آیا نفت روی این نظر نداشته و نداده بوده؟ آیا نفت اسناد پشتیبان را دریافت ننموده بوده است؟ آقای زنگنه ضمن آدرس دادن به اسناد پشتیبان این طرح، به مجلس توضیح بدهند که برای اجرای چنین طرح‌های عظیمی چه مطالعات و اسنادی را لازم می‌دانند و بر چه مبانی‌ای تصمیم خواهند گرفت؟

22-                       طرح صادرات گاز به هند و پاکستان از ابتدا مخالفین زیادی داشت چه از جهت در دسترس نبودن گاز لازم در حالیکه تزریق به میادین نفتی هرگز طبق برنامه و حتی ثلث برنامه عمل نشده است، و چه از نظر بازار و مقصد که از ابتدا مشخص بود که هندی‌ها بازیگری می‌کنند و جدی نیستند و چه از نظر مذاکرات در مورد قیمت که آقای دکتر نژاد حسینیان و دیگران بارها هشدار دادند.  اما آقای زنگنه به همه این مسائل بی‌توجه بودند امروز با گذشت سالها مسائل آشکار شده است. هندی‌ها کنار کشیده‌اند و ما را بازی دادند و از امریکا امتیاز گرفتند، پاکستان که از نظر حجم بازار و وضعیت انرژی مقصد اصلی نبود بلکه میزان برداشتش می‌توانست اقتصاد طرح را بهتر کند به مقصد اصلی تبدیل شده و اخیرا هم اعلام کرده که خود ایران بیاید بخش خط‌لوله داخل پاکستان را سرمایه‌گزاری و اجرا کند و از همکنون تکلیف بعدش هم معلوم است که به فرض دریافت گاز پول خواهد داد یا نه. امروز بعد از این فراز و نشیب‌ها موضع آقای زنگنه در این مورد چیست؟ آیا هنوز معتقد هستند درست عمل کرده‌اند. از این به بعد در این موارد چگونه عمل خواهند کرد؟

23-                       جناب زنگنه در سال 81 در حالی که در آن زمان کل بازار LNG جهان 110 میلیون تن و در شرایط اشباع بود از شورای اقتصاد درخواست مجوز سرمایه‌گزاری 40 میلیون تن LNG را نمودند، بدون اینکه مطالعات بازار انجام شده باشد و مسائل فنی آن مثل خرید دانش فنی بررسی شده باشد و اقتصاد آن و وجود گاز آن بررسی شده باشد و چهار پروژه LNG تعریف کردند که کلی هزینه تراشید و  امروز تنها نامی از یک پروژه باقی است که به هیچ کجا هم نرسیده، اما یک مرکز هزینه بزرگ برای صنعت نفت بوده است. آقای زنگنه توضیح دهند که از 81 تا پایان وزارتشان در 84 ، کارنامه‌شان در این مورد چه بود و بعد چه شد؟ آیا منبعد نیز همین سیستم تصمیم‌گیری و ایجاد تعهد و هزینه برای کشور را ادامه خواهند داد؟ از این پس نظام تصمیم‌گیری ایشان برای رسیدن به چنین طرح‌ها و تصمیماتی چه خواهد بود؟

24-                       جناب زنگنه با چه انگیزه‌ای دائما با پیشرفت یک مرحله جدید اکتشافی در یک میدان نفتی(مثل حفر یک چاه اکتشافی جدید)  آن را بعنوان یک اکتشاف کاملا جدید اعلام می‌کردند و گاهی حتی اسامی را برای این منظور عوض می‌کردند؟ میدان "نیرکبیر" به آزادگان تغییر نام داده شد (که البته اصل تغییر نام ایرادی ندارد) اما بعنوان یک کشف جدید اعلام شد و این روند به جائی رسید که حتی در مقطعی میدان نفت سنگین کوه‌موند که قبل از قرارداد دارسی کشف شده است نیز به عنوان کشف جدید اعلام شد! تا جائی که صدای بعضی از نمایندگان مجلس هم درآمد. و متاسفانه این سنت در دوره‌های بعدی هم برای اینکه از دوره ایشان کم نیاورند ادامه یافت. جناب زنگنه نیتشان را اعلام کنند.  

 

 

اینها بخشی از ده‌ها سئوالی است که اگر حافظه تاریخی کارشناسان و مطبوعات فعال شود، مطرح خواهد بود. آیا اینکه دولت نهم و دهم با متزلزل کردن مدیریت صنعت‌نفت و گماردن افراد نا‌شایسته ، صنعت‌نفت را به پائین‌ترین و بدترین وضعیت کشاندند که در آن شکی نیست،  به معنای موفقیت و عملکرد خوب جناب زنگنه است؟ اگر چنین منطقی درست است چرا همین آقای رستم قاسمی سرجایشان نمانند، همه شاهد هستند عملکردی در تاریخ صنعت نفت بدتر از دوران آقای میرکاظمی وجود نداشته است.

کسانی که از آقای زنگنه حمایت می‌کنند و ایشان را در اجرا قوی می‌دانند حداقل به آقای احمدی‌نژاد انتقاد نکنند چراکه احمدی‌نژاد هم خیلی دوندگی و کار می‌کرد اما در جهت ضایع کردن منابع کشور و کسی که کار خوب و عقلانی و با مطالعه انجام نمی‌دهد اتفاقا هرچه توان اجرائی‌اش کمتر باشد بهتر است کار بد را خوب انجام دادن بهتر است یا ناقص انجام دادن؟ آیا اگر کسی کارهای بد و زیان‌بار و بدون مطالعه را خوب انجام داد باید تمجید شود؟

امید است جناب آقای زنگنه که البته توانائی‌ها و جنبه‌های مثبتی هم دارند، با پاسخ شفاف و صادقانه به این سئوالات ثابت کنند که تصمیم دارند انشاءالله در این دور جدید، خودرایی و بی‌برنامگی و بی‌مطالعه عمل‌کردن و بی‌تفاوتی نسبت به فساد و حیف و میل دارائی‌های ملی را کنار بگذارند و با اصلاح نظام تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی کارهای خوب را خوب انجام دهند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۰۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۳۰
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

 

 

بازتاب این مقاله در دنیای اقتصاد در لینک زیر : 

https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-62/3217138-%D8%AA%D8%A3%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D9%86%D8%AF-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%BE

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۱۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

رژیم اشغالگر قدس؛ کشف منابع گازی و آثار اقتصادی و ژئوپلتیکی آن


این مقاله را از لینک زیر باز کنید

 دریافت 

حجم: 289 کیلوبایت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۴۹
سید غلامحسین حسن‌تاش


جناب آقای زنگنه وزیر محترم نفت در مصاحبه خود در حاشیه آخرین جلسه هیئت دولت در پاسخ این که "گفته می شود شما در حال برکناری بعضی مدیران هستید". فرموده اند که مدیرانی که دولت را قبول ندارند برای چرا باید بمانند اینها باید خودشان بروند. در مورد این فرمایش چند نکته قابل تامل است.

1-     آیا واقعا این درست است که در هر دولتی کسانی بتوانند مدیر شوند که صد درصد دولت را قبول داشته باشند؟

در شرایطی که در کشور احزاب قوی و فعال وجود ندارد و انتخابات نیز بوسیله شورای نگهبان محدود شده است و رای دهندگان (و از جمله مدیران) به ترجیحات خود رای می دهند و نه لزوما به مطلوب، و ممکن است نقدهائی به دولت داشته باشند ولی آن را به دیگران و دیگر دولت ها ترجیح دهند، آیا می شود کشور را از خدمات مدیرانی که این دولت را ترجیح داده اند ولی صد درصد هم قبول ندارند محروم نمود.

2-     آیا از مدیری که از سلامت اخلاقی و مالی برخوردار است و دلسوز منافع ملی است و منافع ملی را فدای منافع جناحی نمی کند و یا اصولا عضو جناح و دسته ای نیست و اگر هم نقدی و مخالفتی با دولت دارد نقد و مخالفت کارشناسانه است، نباید استفاده کرد؟ و آیا واقعا حتی در دموکراسی های پیشرفته جهان هم همانگونه که ایشان میفرمایند عمل می شود؟ یا حتی گاهی دولت های ائتلافی شکل می گیرد؟

3-     شاخص و محدوده قبول داشتن یا نداشتن دولت چیست و چه کسی آن را تعیین می کند و تشخیص می دهد؟ آیا اگر کسی در جائی نقدی به دولت داشته لزوما مخالف دولت است و اگر دنبال بهانه باشیم نمی توانیم آن نقد را دلیل و ملاک مخالفت با دولت بگیریم.

4-     آیا جناب وزیر خودشان در گذشته به این حرف پایبند بوده اند؟ آیا در دولت اصلاحات همه مدیرانی که ایشان بکار گرفتند و رفقای غیر متخصصی که به قول معروف اتوبوسی با خود از بیرون به نفت آوردند، دولت وقت را قبول داشتند؟ و همچنین آیا در دولت یازدهم نیز ایشان چنین کردند؟ یا بسیاری از مخالفین دولت را حتی بدون صلاحیت های لازم بکارگرفتند؟ و حتی وزیر دولت احمدی نژاد را که اصولگرا و مخالف اصلاحات و دولت یازدهم بود را به قائم مقامی خود برگزیدند؟ و اگر مشی عملی ایشان این نبوده و بسیاری از مدیران ایشان بدون صلاحیت های لازم برای حفظ ارتباطات و لابی با مراکز مختلف قدرت بکار گرفته شده اند، در این مقطع به چه منظوری این فرمایش را می فرمایند؟

5-     بسیاری از مدیران و کارشناسان را در صنعت نفت می شناسم که اگر با دولت یازدهم و یا حتی با اصلاحات، مخالف شدند علت اصلی مخالفتشان عملکرد جناب زنگنه بوده است. گرچه بنده این دیدگاه را قبول ندارم و در یادداشتی که برای تشویق به حضور در انتخابات و رای دادن به دکتر حسن روحانی نوشتم توصیه به کلان نگری کردم، اما به هرحال متاسفانه این یک واقعیت است.

با توجه به آنچه ذکر شد این نگرانی وجود دارد که جناب زنگنه بدنبال بهانه ای برای تصفیه مخالفین خود به بهانه مخالفت ایشان با دولت باشند و دولت محترم اعتدال و امید باید مراقب این گونه مسائل باشد. شرایط خطیر کشور ایجاب می کند که با ملاک بسیار مهم سلامت و فسادستیزی و کارآمدی باور به ترجیح منافع ملی، از همه نیروها استفاده شود.

سید غلامحسین حسنتاش

96/3/13

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۵۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

 

نسخه متنی :

 

 

۱۰ وجهی چالش‌های گاز ایران

شماره روزنامه:۴۰۵۱

تاریخ چاپ:

شماره خبر:۱۱۰۱۷۹۱

گروه: نفت-و-پتروشیمی

دنیای اقتصاد: در طول دولت یازدهم، ۱۱ فاز استاندارد میدان گازی پارس‌جنوبی به بهره‌برداری رسیده که به معنای افزایش بیش از ۲۵۰ میلیون مترمکعبی تولید گاز کشور در سال‌های اخیر است. اما در حالی که ایران از لحاظ تولید گاز رتبه سوم جهان را در اختیار دارد، هنوز برنامه شفافی برای مازاد گاز تولیدی کشور تعیین نشده است. به‌طوری‌که همچنان کشور در فصول گرم سال با مازاد عرضه مواجه است و در فصول سرد مازاد تقاضا دارد. غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی می‌گوید از آنجا که گاز طبیعی یک حامل انرژی در کنار حامل‌های دیگر است، بنابراین استراتژی گازی کشور را نمی‌توان بدون برنامه کل انرژی کشور تدوین کرد.

 

دنیای اقتصاد: در طول دولت یازدهم، ۱۱ فاز استاندارد میدان گازی پارس‌جنوبی به بهره‌برداری رسیده که به معنای افزایش بیش از ۲۵۰ میلیون مترمکعبی تولید گاز کشور در سال‌های اخیر است. اما در حالی که ایران از لحاظ تولید گاز رتبه سوم جهان را در اختیار دارد، هنوز برنامه شفافی برای مازاد گاز تولیدی کشور تعیین نشده است. به‌طوری‌که همچنان کشور در فصول گرم سال با مازاد عرضه مواجه است و در فصول سرد مازاد تقاضا دارد. غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی می‌گوید از آنجا که گاز طبیعی یک حامل انرژی در کنار حامل‌های دیگر است، بنابراین استراتژی گازی کشور را نمی‌توان بدون برنامه کل انرژی کشور تدوین کرد. به گفته وی تزریق گاز به میادین بزرگ و فرسوده نفتی کشور و تامین خوراک واحدهای پتروشیمی سودده نسبت به صادرات اولویت بیشتری دارد، هرچند که با صادرات گاز می‌توان اهداف استراتژیک کشور را دنبال کرد.

استراتژی گاز کشور چگونه باید باشد؟

گازطبیعی یک حامل انرژی در کنار حامل‌های دیگر است، بنابراین به نظر من استراتژی گاز کشور را نمی‌توان بدون استراتژی و برنامه‌های کل انرژی کشور تدوین کرد. اما متاسفانه راهبردها و برنامه‌های جامع انرژی کشور که باید همه ملاحظات راهبردی و اقتصادی و... در آن در نظر گرفته شده باشد، روشن نیست و در غیاب آن نمی‌توان برنامه گاز را تبیین کرد. کارهایی که الان انجام می‌شود معلوم نیست چقدر درست باشد. وابسته کردن حدود ۸۰ درصد انرژی کشور به گازطبیعی معلوم نیست از نظر راهبردی با توجه به اصل تنوع، درست باشد. بردن گاز به هر روستای دور افتاده بدون توجه به میزان مصرف آن روستا و بدون توجه به هزینه‌های انتقال و بدون مقایسه با سایر گزینه‌های تامین انرژی مناسب برای آن روستا، معلوم نیست عقلانی و اقتصادی باشد و متاسفانه خیلی وقت‌ها با انگیزه‌های پوپولیستی انجام می‌شود.

به‌نظر شما وضعیت تولید و مصرف گاز کشور در آینده چگونه خواهد بود؟

متوسط رشد مصرف گاز کشور طی ۲۰ سال گذشته کمی کمتر از ۱۰ درصد در سال بوده است. اما قطعا این روند بسیار کندتر خواهد شد، چراکه بخش قابل توجهی از این رشد به واسطه توسعه گازرسانی بوده است که به تدریج متوقف خواهد شد، چون جای زیادی برای رساندن گاز باقی نمانده است. نمی‌توان از رشد مصرف سالانه برآورد دقیقی داشت، زیرا آمار تفکیکی در مورد اینکه چقدر از رشد مصرف گذشته ناشی از اشتراکات جدید است و چقدر ناشی از رشد مصرف اشتراک‌های گذشته است در اختیار ندارم، همچنین راندمان انرژی هم ولو به‌صورت بسیار بطئی در حال افزایش است که آن هم روی کاهش مصرف گاز اثر می‌گذارد.

عرضه و تقاضای گاز در کشور ما با آمدن فازهای جدید پارس جنوبی تنها در یکی، دو سال اخیر تا حدودی متوازن شده است. البته زمستان گذشته یعنی زمستان سال ۹۵ نشان داد که هنوز هم در شرایط اوج مصرف مشکل داریم ولو ممکن است در متوسط مشکلی نداشته باشیم. طبق آمارنامه سالانه شرکت بی‌پی حتی در سال  ۲۰۱۵ میلادی نیز هنوز واردات گاز ما از ترکمنستان بیشتراز صادرات ما به ترکیه بوده است در زمستان گذشته هم با قطع گاز ترکمنستان کلی مشکل پیدا کردیم. باید توجه داشته باشیم که اگر گاز ترکمنستان قطع شود بازهم شاید تا چند سال در ایام اوج مصرف در زمستان مشکل داشته باشیم.

با توجه به شرایط مصرف و تولید در کشور نظرتان درباره تزریق گاز به میادین نفتی چیست؟

بنده تزریق گاز کافی به میادین قدیمی نفتی کشور را که میادین بزرگ و اصلی ما هم هستند بسیار مهم و ضروری می‌دانم، ما سال‌هاست که در این زمینه از برنامه‌ها عقب هستیم و حتی برنامه‌ها در سطح نیاز میادین نفتی نبوده است بلکه در سطح توانایی صنعت نفت برای تزریق محدود شده است. این مساله به ضریب بازیافت این میادین لطمه می‌زند. معتقدم قبل از اینکه به بحث صادرات گاز بپردازیم باید این مساله را تعیین تکلیف کنیم و نیاز میادین را روشن کنیم و بعد ببینیم اصولا گازی برای صادرات باقی می‌ماند یا نه. البته اگر برنامه‌ریزی درستی وجود داشته باشد می‌شود در ۹ تا ۱۰ ماه در سال تزریق تجمعی را تامین کرد که در ایام اوج مصرف خانگی و تجاری مشکلی نداشته باشیم. به نظر من یک مرجع علمی مستقل باید نیاز گاز میادین را بررسی کند، چراکه تجربه نشان داده است وزارت نفت و شرکت ملی نفت ایران تمایل چندانی به تزریق گاز و سرمایه‌گذاری در تاسیسات تزریق گاز نداشته است. به این نکته نیز باید توجه داشت آنچه گفته شد با توجه به الگوی نامناسب مصرف و راندمان پایین انرژی در کشور است. ما از پتانسیل بسیار بزرگی برخوردار هستیم که با بهینه‌سازی مصرف و افزایش راندمان، انرژی و از جمله گاز بیشتری را برای صادارت آزاد کنیم.

نحوه تخصیص گاز به پتروشیمی‌ها گازی چگونه باید باشد؟

متاسفانه صنعت پتروشیمی ما بر مبنای یک نقشه راه درست توسعه نیافته است ما باید این نقشه راه را تهیه کنیم تا بر اساس مطالعات جامع بازار و... مشخص شود که ما کدام زنجیره‌های پتروشیمی را باید توسعه بدهیم. زنجیره‌ای که از متان و اتان شروع می‌شود یا زنجیره‌ای که از میعانات گازی شروع می‌شود؟ اما به هرحال باید گاز مجتمع‌های موجود پتروشیمی را تامین کنیم، البته مجتمع‌هایی که با قیمت‌های منطقی سوخت و خوراک سود‌ده هستند نه آنهایی که در واقع زیان‌ده هستند و می‌خواهند از رانت سوخت و خوراک ارزان استفاده کنند و سود کاذب به ضرر اقتصاد ملی ببرند، برای اینها باید فکر دیگری بکنیم.

آیا برای کشورهای صادرکننده گاز علاوه بر منافع اقتصادی در صادرات گاز منطق ژئوپلیتیک و سیاسی هم مطرح است؟

بله قطعا در طرح‌های صادرات انرژی و از جمله گاز منطق ژئوپلیتیک هم مطرح است. به‌طور مثال عربستان سعودی سال‌ها است که تلاش دارد جهان و خصوصا کشورهای غربی را به نفت خود وابسته نگه دارد تا امنیت سیاسی خود را تامین کند. رژیم عربستان نگران است که اگر این وابستگی نباشد کشورهای غربی دلیلی بر حمایت از این رژیم منسوخه قرون وسطایی نیابند و به همین دلیل می‌کوشد با پایین نگه داشتن قیمت جهانی نفت انرژی‌های رقیب و نفت خام‌های رقیب را غیر‌اقتصادی کند که سهم بازار خود را حفظ کند و بر حفظ سهم بازار هم علنا تاکید دارد. در مورد صادرات گاز نیز وابستگی اروپا به گاز روسیه بهترین مثال است. روس‌ها وابستگی اروپا به گاز خود را یک اهرم سیاسی و استراتژیک می‌دانند و همواره کوشیده‌اند با از میدان به در کردن رقبا این وابستگی را حفظ کنند. البته با توسعه منابع انرژی و بسط فناوری‌های مربوط به انرژی، این اهرم در حال کند شدن است مثلا اروپایی‌ها تلاش دارند که با توسعه ترمینال‌های دریافت LNG یا گاز طبیعی مایع شده، انحصار روسیه را بشکنند و علاوه بر این همین حالا توسعه نفت و گاز شیل در آمریکا هم برای نفت عربستان و هم برای گاز روسیه مشکل و محدودیت ایجاد کرده است.

با توجه به معادلات سیاسی منطقه آیا ایران می‌تواند از صادرات گاز به‌عنوان یک ابزار سیاست خارجه برای افزایش قدرت خود استفاده کند؟

امروزه وابسته کردن دیگران به گاز ایران طبعا می‌تواند در کنار جنبه اقتصادی و تجاری آن به تحکیم روابط با کشورهای دیگر و افزایش قدرت سیاسی کمک کند. البته همان‌طور که عرض کردم با توجه به تنوعی که در بازارها به‌وجود آمده است این مساله در حد گذشته نخواهد بود.

بنا به نظر برخی کارشناسان واردات گاز نیز می‌تواند در شرایطی برای کشور وارد‌کننده قدرت سیاسی به دنبال داشته باشد. به‌عنوان مثال در صادرات گاز ترکمنستان به چین با وجود اینکه ترکمنستان کشور صادر‌کننده است اما این ترکمنستان بوده‌ که از لحاظ درآمدی به چین وابسته شده‌است. حال با توجه به ظرفیت کشور برای واردات گاز، واردات گاز از کشورهای منطقه علاوه بر افزایش ظرفیت صادراتی چه نقشی در راهبرد کشور در تبدیل شدن به هاب انرژی منطقه می‌تواند داشته باشد؟

کشور ما با ۷ کشور مرز خاکی دارد و به حدود ۷کشور هم دسترسی نسبتا نزدیک دارد که بعضی مثل ترکمنستان و قطر منابع غنی گاز دارند و بسیاری مانند افغانستان، پاکستان و ارمنستان و حتی امارات، کویت و عمان نیازمند گاز هستند. ضمن اینکه در ایران شبکه گسترده‌ای از خطوط لوله توسعه پیدا کرده است که غیر از حدود ۹۰ تا ۱۰۰ روز در روزهای اوج تقاضا و مصرف داخلی، در بقیه ایام سال ظرفیت خالی دارد. بنابراین پتانسیل عظیمی هم برای ترانزیت و هم سوآپ وجود دارد که استفاده از آن مستلزم برنامه‌ریزی و نیز همکاری فعال میان دستگاه دیپلماسی کشور و صنعت نفت و برخورد فعال با طرح‌های منطقه‌ای است و من همواره گفته و نوشته‌ام که مثلا ما باید در طرح خط لوله موسوم به TAPIیعنی خط لوله ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند حضور پیدا کنیم و تقاضای مشارکت و لوپ کردن آن با ایران را داشته باشیم. متاسفانه شرایط نامساعد بین‌المللی ایران و ضعف دیپلماسی انرژی ما موجب عدم حضور فعال شده است.

با توجه به اینکه کشورهایی مانند روسیه و ایالات متحده به تجارت گاز به‌عنوان یک ابزار در سیاست خارجی نگاه می‌کنند از جمله روسیه از این ابزار به‌عنوان اهرم فشار بر ضد اروپا استفاده کرده‌است. علت عملکرد منفعل ایران در این حوزه چه بوده است؟

موانع اصلی حضور فعال ایران در حوزه تجارت گاز عبارتند از: شرایط بین‌المللی کشور و خصوصا کارشکنی‌های ایالات متحده، فقدان برنامه جامع در بخش انرژی، مصرف بالا و بی‌رویه انرژی و گاز و نامطلوب بودن شاخص شدت انرژی کشور(میزان مصرف انرژی بر GDP) و ضعف دیپلماسی انرژی. دیپلماسی قوی انرژی مستلزم مطلع بودن کادرهای وزارت خارجه از مسائل انرژی و اهمیت آن در روابط بین‌الملل و نیز مستلزم تعامل فعال میان وزارت‌‌های نفت و امور خارجه است.

با توجه به بازارهای صادراتی ایران خط لوله تا چه مسافتی اقتصادی است؟ به چه مقاصدی می‌توانیم با خط لوله صادرات کنیم؟

مقایسه بین اقتصاد صادرات گاز با خط لوله یا از طریق LNG نیاز به مطالعات و مقایسه‌های فنی اقتصادی با توجه به مبدأ، مقصد و وضعیت مسیر دارد. مثلا اگر مسیر خط لوله دشت هموار باشد شاید تا حدود چهارهزار کیلومتر هم LNG نتواند با خط لوله رقابت کند ولی اگر مسیر عبور خط لوله دریایی باشد و خصوصا از آب‌های عمیق عبور کند یا اگر خط لوله از چند کشور عبور کند که امنیت چندانی هم نداشته باشند، قطعا موضوع فرق می‌کند. ما هم اکنون از طریق خط لوله به ترکیه گاز صادر می‌کنیم و صادرات به عراق هم به‌زودی شروع می‌شود و در مورد این دو کشور قطعا انتقال با خط لوله اقتصادی‌تر است. درخصوص صادرات گاز به عراق به نظر من هرگونه همکاری انرژی میان ایران و این کشور در صورتی که بر‌اساس محاسبات دقیق تجاری و اقتصادی باشد، می‌تواند مثبت باشد. دو کشور مرز طولانی با یکدیگر دارند و امکان تبادلات وسیع و استفاده از امکانات کشور در این زمینه وجود دارد. همچنین مذاکراتی برای صادرات گاز به عمان هم در حال انجام است که قطعا با توجه به مسافت کم گرچه خط لوله دریایی است، اما اقتصادی است پاکستان هم که متاسفانه به تعهدات خود در دریافت گاز از ایران طبق قرارداد عمل نمی‌کند.

با توجه به اینکه در اوج تحریم اداره اطلاعات انرژی آمریکا خط لوله صادرات گاز ایران به ترکیه را تحریم‌ناپذیر عنوان کرده بود همچنین با توجه به عقب نشینی ایالات متحده آمریکا در تحریم خطوط لوله گازی روسیه به اروپا به‌نظر شما تحریم صادرات گاز به روش خط لوله به چه میزان امکان‌پذیر است؟

البته تحریم صادرات گاز هم ممکن است و مهم‌تر از آن فشارهای سیاسی است. مثلا هم روسیه به‌عنوان رقیب و هم آمریکا به‌عنوان خصم، با صادرات گاز ایران به اروپا مخالف هستند و تاکنون نگذاشته‌اند این اتفاق بیفتد. اما تحریم‌ها جلوی صادرات جدید را می‌گیرد ولی وقتی مانند خط لوله ایران به ترکیه یا روسیه به اروپا، گاز از قبل وصل شده باشد، اعمال تحریم بسیار مشکل است چون سیستم انرژی کشور یا کشورهای دریافت‌کننده مختل می‌شود.

یکی از سناریوهای موجود برای صادرات گاز، صادرات به‌صورت برق است. به‌نظر شما ظرفیت‌های این سناریو چیست و چقدر می‌تواند به راهبرد گازی ایران کمک کند؟

در حال حاضر ما با بعضی از کشورهای همسایه داد و ستد برق داریم و خیلی از کشورهای همسایه نیاز به برق دارند و وضعیت فناوری نیروگاهی ما نیز بد نیست، تبدیل گاز به برق در داخل ایران و صادرات برق حتما قابل تامل است. ولی با توجه به هزینه‌های تبدیل و راندمان تبدیل و هزینه‌های انتقال هریک از دو حامل برق و گاز و با توجه به قیمت‌های برق و گاز در بازار‌های مختلف، باید مطالعات دقیق و جامع فنی و اقتصادی انجام شود.

با توجه به اینکه به نظر برخی کارشناسان بازار صادرات گاز به روش LNG طی سال‌های آینده اشباع است و حضور بازیگران بیشتر در این بازار و تغییر بازار گاز به یک بازار جهانی و سیال موجب کاهش قیمت و زمان قراردادها شده ‌است، صادرات گاز به این روش برای ایران چقدر امکان‌پذیر است؟

اولا همان‌طور که عرض کردم ابتدا ما باید به‌صورت واقع‌بینانه و با توجه به پروفایل یا روند آینده تولید منابع گازی‌مان و با توجه به روند مصرف و نیازهای پتروشیمی و تزریق و نیز با توجه به تعهدات صادراتی که تا کنون ایجاد کرده‌ایم، ببینیم گاز بیشتری برای صادرات وجود دارد یا نه. اما اگر وجود داشت علاوه بر بازارهای منطقه‌ای که خوب هم هستند، واقعیت این است که بازارهای بزرگ و مهم گاز در اروپا و ژاپن و چین و (تا حدی) هند هستند. ورود به بازارهای چین و هند و ژاپن از طریق خط لوله مقدور نیست، بنابراین اگر گاز بیشتری برای صدور به خارج از منطقه داشته باشیم بهتر است به سمت LNG برویم. البته بازار LNG هم حداقل تا سال ۲۰۲۰ اشباع است و باید برای بعد از آن برنامه‌ریزی کرد اما نه برنامه‌های توهمی مثل آنچه در دولت هفتم و هشتم تصویب شد و به هیچ جا هم نرسید، بلکه برنامه‌های معقول، منطقی و مطالعه شده. هرچه واحدهای LNG توسعه پیدا کنند و LNG سهم بیشتری از بازار گاز را به خود اختصاص دهد بازار گاز منعطف‌تر می‌شود و به سمت یکپارچه شدن حرکت می‌کند. دقت کنید که سهم LNG از کل تجارت جهانی گاز از ۲۶ درصد در سال ۲۰۰۰میلادی به بیش از ۴۲ درصد در سال ۲۰۱۶ رسیده و پیش‌بینی اتحادیه جهانی گاز این است که این سهم تا سال ۲۰۴۰ از خط لوله سبقت می‌گیرد و به ۵۳ درصد می‌رسد. ناوگان حمل LNG نیز در حال توسعه است و به این دلیل است که بازار گاز روز به روز سیالیت بیشتری پیدا می‌کند و دیفرانسیل یا تفاوت قیمت گاز در مناطق مختلف در حال کاهش است. البته هنوز قیمت جهانی گاز تابعی از قیمت جهانی نفت است و با کاهش قیمت نفت، قیمت گاز نیز کاهش یافته و این مساله به این دلیل است که گاز طبیعی هنوز از نظر کاربردی جانشین کاملی برای نفت خام و فرآورده‌های متنوع آن نیست. البته در این زمینه هم فناوری‌ها رو به پیشرفت است و ممکن است در آینده گاز طبیعی سیستم قیمت‌گذاری مستقلی پیدا کند.

مجموعا با توجه به صحبت‌های انجام شده، راهبرد کلان کشور در حوزه تجارت گاز چه باید باشد؟ در این راهبرد اولویت مقاصد صادراتی گاز ایران از بین شرق آسیا و اروپا و منطقه کدام هستند؟

تبیین راهبرد کلان کشور در مورد مصرف و تجارت گاز از یکسو مستلزم تبیین راهبردها و برنامه جامع و منطقی انرژی کشور است که متاسفانه تبیین نشده یا حداقل می‌توان گفت تصویب و تبدیل به یک سند نشده و از یک طرف مستلزم طراحی نقشه راه توسعه صنعت پتروشیمی کشور است که آن‌هم به نظر من وجود ندارد. گاز از یکسو یکی از حامل‌های انرژی است که در چارچوب برنامه کلان انرژی باید برنامه‌ریزی شود و از یکسو خوراک صنایع پتروشیمی است. اما اگر بعد از روشن شدن اینها گازی برای صدور وجود داشته باشد به نظر من اولویت اول ما بازار کشورهای جنوب خلیج فارس و بعد از آن LNG باید باشد که LNG می‌تواند برای مقاصد مختلف بازاریابی شود. البته همان‌طور که باز هم اشاره کردم این کار، برنامه بلندمدت می‌خواهد.

به عقیده برخی کارشناسان علت سامان نداشتن صادرات گاز کشور و جابه‌جایی مکرر این مسوولیت بین شرکت ملی نفت و گاز و همچنین انحلال شرکت ملی صادرات گاز به تازگی مشخص نبودن متولی این مهم در کشور است، نظر شما در این باره چیست؟

ما ساختار و سازمان کم نداریم که هیچ، زیاد هم داریم. مشکل این است که ما برنامه جامع و ماموریت درستی برای سازمان‌های مربوطه‌مان نداریم. به نظر من این جابه‌جایی‌های سازمانی به دلیل این است که ساختارها با مطالعه و برمبنای استراتژی‌های روشن طراحی نمی‌شوند.

مدل گازپروم و استات‌اویل را در این حوزه چگونه می‌بینید؟

اما داستان گازپروم داستان دیگری است، شما می‌دانید که در حال حاضر بخش بالادستی میادین گازی یعنی بخش اکتشاف و استخراج گاز در کنترل شرکت ملی نفت ایران است و از تصفیه گاز به بعد، در کنترل شرکت ملی گاز است. من سال‌ها پیش در مقاله‌ای پیشنهاد کردم که با توجه به جوان بودن صنعت گاز در مقایسه با نفت و با توجه به عظیم بودن پتانسیل‌های گازی کشور بخش بالادستی گاز یعنی اکتشاف و تولید میادین مستقل گازی نیز به شرکت گاز واگذار شود و شرکت گاز مانند شرکت گازپروم یک شرکت یکپارچه شود. آن‌وقت شرکت نفت هم می‌تواند در بعضی نقاط گاز مورد نیاز برای تزریق را از شرکت گاز بخرد و در بعضی نقاط گاز همراه را به شرکت گاز بفروشد و این شفافیت عملکرد را هم بیشتر می‌کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۵
سید غلامحسین حسن‌تاش