وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۱۱ مطلب با موضوع «پتروشیمی» ثبت شده است

 

اتلاف منابع در طرح اتیلن مرکز

چند ماه پیش به مناسبتی در جریان طرحی تحت عنوان کلی «اتیلن مرکز» قرار گرفتم. داستان این طرح مصداق دیگری از بی‌مطالعه عمل‌کردن و اتلاف منابع یا فراهم‌کردن موجبات اتلاف منابع در مجموعه صنعت نفت است. طرح اتیلن مرکز چیست؟ ازآنجاکه اتیلن پایه بسیاری از محصولات پتروشیمیایی است، ظاهرا بنا بر پیگیری و اعمال فشار نمایندگان استان فارس در مجلس، هیئت وزیران در سال 1386 بدون اتکا به حداقل مطالعات لازم، تصویب می‌کند که خط لوله انتقال اتیلن به طول حدود 600 کیلومتر از عسلویه به شهر فیروزآباد در استان فارس کشیده شود و یک مجتمع پتروشیمی در فیروزآباد تأسیس شود که اتیلن را به الفین تبدیل کند و سه مجتمع پتروشیمی دیگر در شهرهای فسا، جهرم و داراب احداث شود که این الفین را به سایر محصولات پتروشیمیایی تبدیل کنند. پس از حدود شش سال از تأمین زمین و هزینه‌کردن در چهار نقطه در شهرهای یادشده، در نهایت در سال 1395 روشن می‌شود که طرح خط‌ لوله اتیلن مرکز که چهار پتروشیمی پیش‌گفته در قالب آن طرح تعریف شده بوده‌اند، دارای مطالعات جامع به‌ویژه از نظر زیست‌محیطی و تأمین آب نیست و بعد از مقابله با مقاومت‌های موجود به‌ویژه از ناحیه نمایندگان منطقه در مجلس، نهایتا در سال 1396 تصمیم قطعی اتخاذ می‌شود که ادامه فعالیت‌ها در سایت‌های چهارگانه باید متوقف شود و پروژه تولید الفین به کنار دریا در منطقه عسلویه منتقل شود که امکان تأمین آب وجود داشته باشد. به‌دنبال این تصمیم تلاش می‌شود اقدامات نیمه‌کاره در چهار سایت مذکور که نیمه‌تمام‌ماندن آنها می‌تواند موجب تخریب و هدررفت سرمایه‌گذاری شود با حداقل هزینه تکمیل شود و با پیمانکاران تصفیه‌حساب شده و حفاظت و نگهبانی از اموال در این سایت‌ها برقرار شود که طبیعتا شرکت‌هایی که برای تأسیس این چهار پتروشیمی تأسیس شده‌اند و حفظ سایت‌ها هزینه مستمر خواهد داشت. به‌دنبال غیراقتصادی شناخته‌شدن این پروژه‌های چهارگانه، برای گرفتن زمین در منطقه عسلویه اقدام می‌شود و زمینی خریداری می‌شود که البته نیمی از آن تا چند ماه پیش در اشغال کارگاه‌های فازهای در حال تکمیل پارس ‌جنوبی بوده و قرار بوده است با تکمیل آن فازها تخلیه شود که اطلاعی در دست نیست که آیا هنوز این اتفاق افتاده است یا نه. فعلا تصمیم بر این است که در این سایت پروژه مورد نظر در پتروشیمی فیروزآباد برای تولید الفین احداث شود و چند ماه پیش مسئولان مربوطه ادعا داشتند که در حال خرید ماشین‌آلات آن هستند و برآوردشان این بود که 50 درصد ماشین‌آلات خریداری شده است؛ اما نکته جالب این است که در طرح اتیلن مرکز که عملا منتفی شده است، چنانچه ذکر شد قرار بوده که پتروشیمی فیروزآباد، الفین را به‌عنوان ماده اولیه برای سه پتروشیمی دیگر (داراب و جهرم و فسا) تولید کند، درحالی‌که حسب اطلاع هنوز هیچ تصمیمی درباره سه پتروشیمی مذکور اتخاذ نشده است و معلوم نیست که این الفین برای چه باید تولید شود، چون بازار صادراتی مناسبی هم ندارد!؟

ضمن اینکه اتیلن از گاز اتان تولید می‌شود که مقدار گاز اتان در گازهای تولیدی در پارس جنوبی خیلی بالا نیست و در گذشته تعهدات زیادی نیز مانند خط لوله اتیلن غرب و بعضی مجتمع‌های پتروشیمی واقع در عسلویه برای تأمین اتیلن و در واقع اتان ایجاد شده است و هم‌اکنون بسیاری از مجتمع‌های پتروشیمی با کمبود خوراک اتان مواجه هستند؛ بنابراین خوراک یا ماده اولیه مجتمع جایگزین فیروزآباد نیز زیر سؤال است.
در واقع به نظر نگارنده ماجرا این است که مانند بسیار از موارد دیگر، وقتی طرحی شامل پروژه‌های متعدد تعریف می‌شود و شرکت‌هایی برای اجرای آن تأسیس می‌شود و ذی‌نفعانی به وجود می‌آیند، عملا دیگر امکان یا جسارت تعطیل‌کردن آن و جلوی ضرر بیشتر را گرفتن وجود ندارد و خرج‌تراشی ادامه می‌یابد، یک جست‌وجوی اینترنتی نشان می‌دهد که هنوز هم بعضی از نمایندگان آن منطقه دست از فشارهای خود برای تحمیل این طرح غیراقتصادی به اقتصاد ملی برنداشته‌اند.
همچنین جالب این است که در این مورد نیز مانند بسیاری از موارد این‌چنینی دیگر، ورود به سرمایه‌گذاری در آن به بسیاری از صندوق‌های بیمه و بازنشستگی تحمیل شده است و صندوق‌هایی که باید با سرمایه‌گذاری‌های عاقلانه، مطالعه‌شده و سودده، منابع لازم را برای تعهدات پرداختی خود تأمین کنند، پول‌هایشان در این طرح‌های تحمیلی تلف می‌شود.
جالب این است که توجیه بسیاری از این غلط‌کاری‌ها اشتغال‌زایی و محرومیت‌زدایی در یک منطقه است؛ گاهی به‌صراحت گفته می‌شود که «حالا ممکن است این طرح خیلی هم اقتصادی نباشد یا از منظر اقتصادی صِرف دیده نشده باشد، ما به اشتغال‌زایی توجه داشته‌ایم». این حرف انسان را نگران‌تر می‌کند و چندین سؤال به ذهن متبادر می‌شود: آیا در یک اقتصاد پیوسته، لزوما باید شغل را پشت درِ خانه مردم ایجاد کرد یا اقتصاد باید بهره‌ور باشد تا در آن سرمایه‌گذاری صورت گیرد و شغل ایجاد شود. متأسفانه این درک در بعضی وجود ندارد که وقتی اقتصاد غیربهره‌ور باشد و سرمایه‌ها چنین تلف شود، نه سرمایه‌گذاری مفید و مؤثر محقق خواهد شد و نه شغل ایجاد خواهد شد و نه محرومیت‌زدایی اتفاق خواهد افتاد. اگر هدف ایجاد شغل است، آیا مطالعات آمایشی و تطبیقی درباره بهترین و کم‌هزینه‌ترین راه ایجاد شغل در منطقه مورد نظر انجام شده است. واقعیت این است که صنایع بالادستی پتروشیمی اشتغال‌زا نیستند. آیا همه صنایع و بخش کشاورزی و... باهم مقایسه شده‌اند؟ جالب این است که معمولا این‌گونه طرح‌ها زمینه فشار نمایندگان و مقامات محلی و حتی مقامات نفتی بومی همه مناطق مسیر آن را هم فراهم می‌کند؟ مانند خط اتیلن غرب که وزیری چند صباحی آمد و در شهر خود که در مسیر یا نزدیک مسیر اتیلن غرب بود، کلنگ مجتمع جدیدی را زد. نماینده‌ای با وعده پوپولیستی آوردن پتروشیمی از مردم رأی می‌گیرد و وزارت نفت را در فشار قرار می‌دهد و مجتمعی دیگر کلنگ می‌خورد.
آیا اگر پول بادآورده نفت نبود و درآمد یک دولت از مالیات مردم تأمین می‌شد و صنایع و کارخانه‌ها باید کالای قابل رقابت و با بهره‌وری مطلوب و درآمد و سود خوب می‌داشتند که بتوانند مالیات خوب بدهند و کشور اداره شود، بازهم این‌گونه با سرمایه‌گذاری‌ها برخورد و این‌گونه تصمیم‌گیری می‌شد؟ آنچه درباره اتیلن مرکز ذکر شد، فقط یک نمونه و مشت از خروار است.
آیا وقتی نظام تصمیم‌گیری اقتصادی و سرمایه‌گذاری کشور این‌گونه معیوب و منفعل است، این احتمال بسیار تقویت نمی‌شود که رانت‌خواران و ویژه‌خواران و صاحبان منافع خاص یا آنان که منافع خود را بر منافع ملی ترجیح ‌می‌دهند، برای کشور طرح و پروژه تعریف کنند و با اعمال نفوذ آن را ملی کنند؟ یا خارجی‌ها برای ایجاد تقاضا برای نرم‌افزار و سخت‌افزار خود از لایسنس و دانش فنی گرفته تا تجهیزات و خدمات پیمانکاری، برای این کشور پروژه و طرح بنویسند؟
آیا دانشگاه‌های ما و خصوصا دانشکده‌های اقتصاد ما و مطبوعات ما نباید مطالعات فنی- اقتصادی این‌گونه طرح‌ها و پروژه‌ها را مطالبه کنند؟ آیا نباید سازوکاری در کشور فراهم شود درباره طرح‌ها و پروژه‌های بزرگی که ابعاد ملی دارد و توسط دولت و شرکت‌های دولتی و خصولتی‌ها اجرا می‌شود. قبل از نهایی‌شدن و اجرا، سمینارهایی برگزار شود تا همه‌چیز شفاف شود و زمینه نقد و بررسی فراهم شود و معلوم شود که آیا همه‌چیز درست بررسی شده است یا نه؟ مسائل زیست‌محیطی و آب و هزینه‌های فرصت و عدم‌النفع‌های اجتماعی و عمومی بررسی شده است یا نه؟
اگر مدیری این سیستم‌های تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری را اصلاح و شفاف نکند، آیا می‌توان از او پذیرفت که برخورد ریشه‌ای با رانت‌جویی دارد؟
در جهان توسعه‌یافته که همه سرمایه‌گذاری‌ها را بخش‌ خصوصی انجام می‌دهد و بخش‌ خصوصی برای تأمین مالی به بانک مراجعه‌ می‌کند و بانک هم کار خود را بلد است و دستگاه حکمرانی از بنگاه‌ها و بخش تصدی جداست و کنترل و نظارت خود را اعمال می‌کند و پاسدار منافع ملی (در مقابل منافع خصوصی) است، این نگرانی‌ها وجود ندارد ولی در شرایط و فضای کسب‌وکار ایران این نگرانی حتی در مورد سرمایه‌گذاری بخش خصوصی وجود دارد که آیا در جست‌وجوی سود واقعی است یا رانت جانبی؛ چه رسد به سرمایه‌گذاری‌های دولتی و نیمه‌دولتی و خصولتی.
تصمیم‌گیران اقتصادی باید توجه داشته باشند که کشور با هواکردن وبرپاکردن آهن و فولاد بدون توجه به توجیه اقتصادی آن، صنعتی و توسعه‌یافته نمی‌شود. کشور با توسعه‌ نرم‌افزارها و تطابق نرم‌افزار و سخت‌افزار و ارتقای بهره‌وری و انجام سرمایه‌گذاری‌های پربازده و منطقی که ارزش افزوده ایجاد کند، به پیش‌‌می‌رود.
نماینده مجلس توجه ندارد که اگر کشور در مسیر توسعه و پیشرفت قرار نگیرد و اگر در اقتصاد کلان کشور بهره‌وری وجود نداشته باشد، شهر و منطقه او هم هرگز پیشرفت نخواهد کرد.
اگر می‌بینیم این همه دلار نفتی در کشور ریخته می‌شود ولی مابازای آن در زندگی و شغل و معیشت مردم دیده نمی‌شود، آیا نتیجه همین‌گونه برخورد نیست؟
نهایتا آیا اگر وزارت نفت و شرکت ملی صنایع پتروشیمی که اینک عمدتا وظیفه حکمرانی و سیاست‌گذاری و کنترل و نظارت دارد و شورای اقتصاد و هیئت وزیران، مطالعات کافی را طلب می‌کردند و بدون آن وعده تأمین و انتقال اتیلن را نمی‌دادند، چنین منابعی تلف می‌شد؟
چه کسی باید پاسخ‌گوی این ریخت‌و‌پاش‌های ملی باشد؟

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۸ ، ۱۳:۵۰
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۳۳
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۰۹:۱۰
سید غلامحسین حسن‌تاش

[Forwarded from نکونیوز]

🔷بخشی از سخنان غلامحسین حسن‌تاش در میزگرد نکونیوز با موضوع جایگاه شرکت ملی صنایع پتروشیمی پس از خصوصی‌سازی


🔻ما دچار خلا دولت هستیم. شما همه دستگاه‌های ما را اگر ببینید، بیش از آنکه درگیر سیاست‌گذاری و کنترل و نظارت و رگولاتوری باشند درگیر تصدی‌گری هستند. یادم هست آقای نژادحسینیان وزیر صنایع شده بودند و جزء معدود وزرایی بودند که به فکر استراتژی توسعه صنعت و مسایلی از این دست بودند. من در یک ملاقات با ایشان از ایشان پرسیدم از وضعیت سیاست توسعه صنعتی کشور چه خبر؟ ایشان در پاسخ گفتند: تحت الشعاع رب گوجه فرنگی است! آن زمان وضعیت رب گوجه فرنگی خیلی بحرانی شده بود. ایشان می‌گفتند: منِ وزیر باید مدام پیگیری کنم که ورق بیاید و قوطی شود و رب درون آن بریزند. این که کار دولت نیست. اما اتفاقی است که افتاده است. من در خیلی از نوشته‌ها و مصاحبه‌هایم عنوان کرده‌ام که قبل از خصوصی‌سازی یا به تعبیر آقای نجابت واگذاری و یا هر اصطلاح دیگری، نیاز به دولت‌سازی داریم. یعنی ما باید برویم و حکمرانی یاد بگیریم.

🔻من هم معتقدم شرکت ملی صنایع پتروشیمی در شرایط جدید دچار سردرگمی است. یعنی جایگاه خودش را پیدا نکرده است. در شرایطی که دیگر دولت اجازه ندارد در این بخش سرمایه‌گذاری کند و تصدی‌گری کند، حتما این شرکت باید خودش را به سمت جایگاه حاکمیتی هدایت و منتقل کند. اما اینکه جایگاه حاکمیتی در دولت است یا شرکت، به لحاظ عرف حقوقی چه در دنیا و چه در ایران، کار حاکمیتی کار شرکت نیست. شرکت بنگاهی است برای تصدی‌گری و حالا که تصدی گری وجود ندارد ممکن است که این شرکت به یک معاونت وزارت نفت تغییر ساختار سازمانی پیدا کند . 

🔻 به نظر من ما باید افرادی که در NPC بیشترین استعداد و بیشترین تجریه را در نگاه حاکمیتی دارند مثل افرادی که در بخش‌های برنامه‌ریزی بوده اند، جدا کنیم به یک ساختار دیگر مانند یک معاونت در صنعت نفت یا یک سازمان که می‌خواهد کار حکمرانی بخش پتروشیمی را انجام دهد، منتقل نماییم و نیرو‌های دیگری که به منظور سیاست‌گذاری نیاز داریم را هم تربیت کنیم، یعنی بخش حکمرانی را تقویت کنیم و آنچه از NPC بعد از اینکه این بخش‌ها از آن خارج می‌شود باقی می‌ماند را به سمت تصدی‌گری کامل هدایت کنیم و شاید در آینده بتوانیم سهام آن را واگذار کنیم و آن را به یک شرکت که می‌تواند توسعه پتروشیمی را انجام دهد تبدیل کنیم.


🔷متن کامل در لینک زیر:


http://neconews.com/vdchq6n6.23n-wdftt2.html


✅آخرین اخبار نفت، انرژی و اقتصاد در:


🆔 @neconews



صفحه PDF میزگرد در روزنامه مردم سالاری

دریافت
حجم: 564 کیلوبایت


و ادامه آن 

دریافت
حجم: 593 کیلوبایت


صفحه PDF ادامه میزگرد در روزنامه مردم سالاری 30 خرداد 96

دریافت


و ادامه آن 


دریافت



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۵۸
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۳۰
سید غلامحسین حسن‌تاش

توسعه پتروشیمی با برنامه یا  بی‌برنامه

در روز  27 تیرماه 95 در حاشیه سفر ریاست محترم جمهوری به کرمانشاه روزنامه‌ها نوشتند که وزیر محترم نفت در کرمانشاه اعلام کرده است که کرمانشاه به  قطب سوم پتروشیمی کشور  تبدیل خواهد شد (ظاهرا بعد از ماهشهر و عسلویه). با شنیدن این مطلب و خصوصا با مطالبی که قبلا در مورد  صنعت پتروشیمی و شیوه تصمیم‌گیری ایرانی (به شرح لینک‌های زیر) نوشته بودم . سوالات زیادی در ذهنم آغازه به رژه رفتن کرد:

1- آیا این تصمیم خلق‌الساعه و در این سفر گرفته شده و یا از مدتها قبل تحت مطالعه بوده است؟ اگر بررسی و مطالعاتی در این زمینه  انجام شده بود من با  ارتباطاتی که دارم نباید اینقدر بی‌اطلاع می‌ماندم. تا حالا چیزی در این مورد نشنیده بودم.

2- سال گذشته  اعلام شده بود که قطب سوم پتروشیمی در منطقه مکران است و با پیگیری وزیر صنایع (چه از موضع سازمانی ایشان و چه از موضع هولدینگ شخصی ایشان) کارهای زیرساختی هم در آنجا در حال پیگیری است و کلی هزینه شده است؟

3- نقشه راه توسعه صنعت پتروشیمی کشور چیست و قطب کرمانشاه در کجای آن قرار دارد؟

4- مگر طبق سیاست‌های ابلاغی اصل 44 قانون اساسی قرار نبوده است که  دولت و وزارت نفت در صنعت پتروشیمی سرمایه‌گذاری نکند . خوب اگر کرمانشاه استعداد لازم را برای قطب شدن پتروشیمی داشته باشد بخش خصوصی خودش سرمایه‌گذاری خواهد کرد؟ دولت چه تسهیلاتی را قرار است در این زمینه فراهم کند؟

5- آیا از نظر مکان‌یابی و منابع آب و نزدیکی به خوراک نزدیک به بازار محصول و محیط‌زیست و مطالعه شده است که کرمانشاه محل خوبی برای توسعه پتروشیمی است ؟ آیا کرمانشاهی بودن وزیر در این انتخاب نقش داشته است؟

6- اگر هدف توسعه منطقه‌ای استان ویا اشتغال‌زائی است، آیا مطالعات آمایشی انجام شده؟  و تائید کرده است که بهترین گزینه توسعه و اشتغال‌زائی برای این استان پتروشیمی است؟‌

7- آیا اگر این طرح‌ها مطالعه دارد نباید به اطلاع افکار عمومی برسد و مردم به عنوان صاحبان اصلی درآمد نفت و به عنوان پرداخت‌کنندگان مالیات بدانند که چگونه از سرمایه‌های ملی‌شان استفاده بهینه می‌شود؟

 یکی دو روزی درگیر این سوالات بودم که خبر افتتاح واحد سوم اوره‌امونیاک پتروشیمی شیراز در روز 29 تیرماه 95 با حضور معاون محترم رئیس‌جمهور آمد و باز هم سوالات جدید:

 

-        چرا از اول این پتروشیمی که حالا فاز سوم آن افتتاح می‌شود به شیراز رفت؟

-        کشور چقدر اوره و آمونیاک نیاز دارد؟

-        آیا اوره و آمونیاک محصول نهائی با ارزش افزوده بالاست یا باید به صنایع پائین‌دستی پتروشیمی برود و یا با ارزش افزوده کم صادر شود؟

 

در معرض رژه این سوالات روزافزون بودم که دوست عزیز و ارزشمندم  آقای دکتر میکائیل عظیمی سری به من زد و لطف کرد و نسخه‌ای از کتاب بسیار ارزشمندی را که اخیرا ترجمه کرده است برایم آورد.

 

اغلب اعضاء گروه مشاوران دانشگاه هاروارد که طی سال‌های 1338 تا 1341 به دعوت سازمان برنامه و بودجه برای مشاوره در زمینه تدوین برنامه سوم عمرانی به ایران آمده بودند بعد از بازگشت از ایران تجربیاتشان را نوشته‌اند که قبلا نیز بعضی از آنها ترجمه شده است و اینک یک مورد دیگر به همت میکائیل عظیمی عزیز ترجمه شده. بعد از رفتن ایشان با اشتیاق مشغول خواندن شدم کتاب بسیار ارزشمندی است که ارزش خواندن دارد. در صفحات 170 تا 180 کتاب پاسخ بعضی سوالاتم را یافتم. البته پاسخ که نه!  یافتم که کشور ما ظاهرا همیشه اینگونه بوده است و ظاهرا خواهد بود. تصویر دوصفحه از کتاب را (با اجازه میکائیل عزیز) عینا در اینجا می‌گذارم می‌شود خواند و قضاوت کرد.

البته در صفحات قبل نویسنده توضیح می‌دهد که چگونه سازمان برنامه درحال مطالعه و بررسی با استفاده از مشاورین خارجی در زمینه توسعه صنعت پتروشیمی در ایران بود که ناگهان زلزله بی‌برنامگی رخ داد......

 

حالا آن زمان تلاشی برای برنامه‌ریزی بود که ناگهان عده‌ای آن را درو زدند. مردی هم پیدا شد که در اعتراض به این دور زدن برنامه، استعفا کرد. آیا هنوز هم چنین هست یا اصولا بی‌برنامگی نهادینه شده است؟ 


مطالب مرتبط:

- نظام تصمیم‌گیری در ژاپن و ایران و حقوق شهروندی 

- صنعت پتروشیمی نیازمند نقشه راه

- صنعت پتروشیمی؛ متصل به زنجیره ارزش یا متکی بر یارانه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۲
سید غلامحسین حسن‌تاش
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۰۷:۲۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۱۲
سید غلامحسین حسن‌تاش


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۳ ، ۰۰:۳۰
سید غلامحسین حسن‌تاش

( http://www.khabaronline.ir/detail/295321/economy/energy )

صنعت پتروشیمی کشور در وضعیتی نگران کننده

مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی اخیرا گزارشی را در مورد وضعیت صنعت پتروشیمی منتشر نموده است[1] که مطالعه دقیق آن براستی موجب نگرانی می‌شود. این گزارش نشان میدهد که در سال 1390 حدود 18.2 میلیون تن محصولات پتروشیمی به ارزش حدود 14.7  میلیارد دلار صادر شده است که حدود 6.25 میلیارد دلار آن محصولات خام سوختی بوده است. نگارنده قبلا در یادداشتی با استناد به آمار گمرکات و سایر آمارهای کشور توضیح داده‌ام[2]  که این رغم عمدتا مربوط به گازمایع است که در مقابل آن بنزین و سوخت‌های مشابه وارد کشور می‌شود و حداقل در شرایط تحریم و محدود شدن تجارت خارجی کشور، این مسئله قابل بررسی است که بجای واردات گران بنزین و صادرات ارزان گازمایع بهتر است آن را جانشین بنزین برای مصرف داخلی نمائیم. اما به هرحال این محصول را نمی‌توان جزء محصولات با ارزش افزوده پتروشیمی محاسبه نمود. بنابراین اگر گازمایع(LPG) را حذف کنیم میزان صادرات محصولات تبدیل یافته پتروشیمی حدود 11.6 میلیون تن به ارزش حدود 8.5 میلیارد دلار بوده است. نکته قابل تامل تر این ‌است که: گزارش مذکور که بر اساس آمار ارقام منتشره توسط شرکت ملی صنایع پتروشیمی منتشر شده است، متوسط قیمت محصولات صادراتی پتروشیمی را  حدود 806 دلار در هر تن اعلام نموده است. همچنین این گزارش مشخص می‌کند که بیش از 55 درصد خوراک مجتمع‌های  پتروشیمی که تبدیل به محصول شده است، میعانات‌گازی و یا نفتا و بقیه آن گازطبیعی بوده است. نگرانی آنجا مشخص می‌شود که توجه کنیم که در سال 1390 متوسط قیمت میعانات‌گازی و نفتا اگر بیشتر از 806 دلار در تن نبوده باشد کمتر از آن نبوده است. محاسبه سرانگشتی این ادعا نیز بسیار ساده است، در نفت‌خام بشکه‌ای 107 دلار(متوسط قیمت 2011)، هر تن نفت‌خام (هر تن معادل 7.33 بشکه) بیش از 780 دلار ارزش دارد و ارزش نفتا که یک محصول سبک پالایشی است و میعانات‌گازی که نوعی نفت‌خام بسیار سبک تلقی می‌شوند قطعا بسیار بیشتر از 10 درصد، از نفت‌خام بالاتر هستند، بنابراین در واقع ارزش واحد خوراک پتروشیمی از قیمت متوسط صدور محصول آن بیشتر بوده است!

از منظری دیگر بر اساس ترازنامه هیدروکربوری کشور، واحدهای پتروشیمی در سال 1390 حدود 203 میلیون بشکه معادل نفت‌خام، سوخت و خوراک مصرف کرده‌اند که ارزش آن بیشتر از نفت‌خام است ولذا اگر بصورت سرانگشتی بر مبنای نفت‌خام 107 دلاری (با احتساب بالاتر بودن خوراک)، محاسبه کنیم بیست و چند میلیارد دلار ارزش خوراک پتروشیمی بوده است و در مقابل آن همانطور که قبلا نیز ذکر شد حدود 14.7 میلیارد دلار ارزش صادرات محصولات پتروشیمی و حدود 11.8 میلیارد دلار ارزش فروش داخلی محصولات پتروشیمی بوده است. یعنی صنعت پتروشیمی ایران هزینه خوراک خود را به سختی تامین نموده‌است، چه رسد به هزینه‌های سرمایه‌گذاری، هزینه‌های زیست‌محیطی و هزینه سایر نهاده‌ها. اگر توجه کنیم که متوسط قیمت فروش محصولات پایه پتروشیمی 618.5 دلار در تن و متوسط قیمت کود و سموم 398 دلار بوده است، عمق مشکل بیشتر آشکار می‌شود و معنای آن این‌است که بسیاری از واحدهای پتروشیمی کشور در شرایط قطع یارانه‌ها و رانت‌ها، زیان‌ده هستند و صادراتLPG و خصوصا آروماتیک‌ها، زیان کل پتروشیمی را قدری کاهش داده‌اند.

 گزراش مرکز پژوهش‌ها نشان میدهد که: (با حذف LPG که محصول پتروشیمیایی نیست)، کمتر از  12 میلیون تن محصولات پتروشیمی به ارزش حدود 8.5 میلیارد دلار صادر و در مقابل آن کمتر از 2 میلیون تن محصولات نهائی پتروشیمی به ارزش 5.2 میلیارد دلار وارد کشور شده است. جالب است که کشورهایی که محصولات نهائی پتروشیمیائی خود را به ایران صادر کرده‌اند، عمدتا همان کشورهائی هستند که محصولات پایه را از ایران وارد کرده‌اند. به عبارتی صنعت پتروشیمی ایران، یارانه و رانت قابل‌توجهی را به کشورهای خریدار محصولات پایه خود پرداخت می‌کند.

با مرور گزارش مذکور، ممکن است این سئوال مطرح شود که چرا در چنین شرایطی این صنعت پتروشیمی پابرجا مانده و چرا ارزش سهام اغلب واحدهای پتروشیمی درحال افزایش است. پاسخ روشن است: واحدهای پتروشیمی تا قبل از حذف یارانه‌های فرآورده‌های نفتی و گازطبیعی که سوخت و خوراک ایشان را تشکیل می‌دهد، متکی به سوخت و خوراک تقریبا رایگان بودند و بنگاه‌های پتروشیمی به ضرر اقتصاد ملی سود نشان میدادند و بعد از حذف یارانه‌ها و بروز آثار تورمی آن نیز از رانت نرخ ارز برخودار شدند. تورم انباشته و سیاست‌های غلط اقتصادی نهایتا موجب کاهش ارزش پول ملی و جهش قیمت دلار در کشور شد. اینک واحدهای پتروشیمی باید قیمت سوخت و خوراک خود را براساس 75 درصد قیمت فوب خلیج‌فارس پرداخت کنند(یعنی یارانه‌ هم هنوز صفر نشده است) که این قیمت بر اساس ارز مرجع (یا حداکثر ارز مبادله‌ای) با آنها حساب می‌شود، در صورتی‌که می‌توانند ارز حاصل از محصولاتشان را به دلار آزاد تبدیل کنند. بسیاری معتقدند که در یک سال گذشته بیشترین اختلالات در بازار ارز حاصل از عملکرد درآمد ارزی فروش محصولات پتروشیمی در این بازار بوده است. البته پتروشیمی‌ها نسبت به پرداخت همان قیمت یارانه‌ای سوخت و خوراک هم مقاومت دارند و اغلب بابت سوخت و خوراک خود، بدهی انباشته به صنعت‌نفت دارند. بصورت ساده و خلاصه می‌توان عنوان کرد که این صنعت زیان‌ده و وامانده تا قبل از حذف یارانه‌ها به مدد یارانه و امروز به مدد یارانه و رانت چند نرخی ارز، سرپا ایستاده است. و جایگزینی رانت اخیر با بخش حذف شده یارانه،  فرصت افزایش راندمان و بهینه‌سازی و  ارتقاء بهروری را از این صنعت گرفته است.

افزایش ارزش سهام پتروشیمی‌ها علّت دیگری هم دارد، واحدهای پتروشیمی موجود با دلار حداکثر 1000 تومانی و کمتر از آن، سرمایه‌گذاری شده‌اند اما بزودی  با نرخ‌های جدید ارز تجدید تقویم دارائی خواهند شد و اینهم رانتی است که برای سهامدارن بوجود آمده است.

گزارش ارزشمند مرکز پژوهش‌ها، مشکل صنعت پتروشیمی کشور را در نقص حلقه‌های پسینی زنجیره این صنعت یعنی فقدان صنایع پائین‌دستی با ارزش افزوده بسیار بالاتر، می‌داند که کاملا درست هم هست اما همه مشکل را توضیح نمی‌دهد.  اگر چنین باشد معنایش این است که حلقه‌ای از زنجیره صنعت پتروشیمی که در کشور وجود دارد، ذاتا زیان‌ده است و این معنا نمی‌تواند چندان صحیح باشد. مسئله این است که علاوه‌بر حلقه پسینی صنعت، حلقه‌های پیشینی زنجیره ارزش پتروشیمی کشور شامل مطالعات بازار، مطالعات فنی‌اقتصادی، دانش‌فنی و فناوری طراحی پایه و تفصیلی هم  دچار نقصان و مشکل است که در یاداشت دیگری به تفصیل در مورد آن توضیح داده‌ام،[3] و اگر آن حلقه‌های پیشینی وجود داشت، اینک نباید وارث چنین وضعیتی بودیم.

نتیجه این‌که وضعیت موجود صنعت پتروشیمی کشور نیاز به بازنگری اساسی دارد و برنامه‌هائی که در تداوم روند گذشته توسعه این صنعت بوده است باید تا انجام چنین بازنگری اساسی، متوقف شود. در گذشته بعضی تصمیم‌گیران در واکنش به اعتراضاتی که نسبت به غیراقتصادی بودن بسیاری از طرح‌های پتروشیمی و طرح موسوم به اتیلن غرب، مطرح می‌شد، هدف اشتغال‌زائی را بعنوان توجیه تصمیمات خود مطرح می‌کردند در صورتی که از منظر مباحث مربوط به رشد و توسعه اقتصادی، سرمایه‌گذاری‌های با بهره‌وری پائین و افت مستمر کارائی و بهره وری در یک اقتصاد، نهایتا ضد سرمایه‌گذاری و اشتغالزائی، عمل می‌کند. علاوه بر این گزارش مرکز پژوهش‌ها نشان میدهد که در صنایع بالادستی پتروشیمی به ازاء هر 940 هزار دلار سرمایه‌گذاری، تنها یک شغل ایجاد می‌شود در صورتی‌که این میزان در صنایع پائین‌دستی یا محصولات نهائی پتروشیمی، 21 هزار دلار برای ایجاد هر شغل است. بنابراین اشتغالزائی هم نمی‌تواند توجیهی برای ادامه روند اشتباه گذشته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۲ ، ۰۸:۵۶
سید غلامحسین حسن‌تاش