وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۲ مطلب در دی ۱۳۷۹ ثبت شده است

دیدگاه های مقابل در زمینه بیع متقابل

 

مصاحبه شونده: سید غلامحسین حسن تاش

 

پیوست(ها):
 20120328143223-2008-260.pdf (نوع: PDF  حجم: 434KB)
 

 

منابع:
این مصاحبه را در لینک زیر بخوانید: 
 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۷۹ ، ۱۹:۴۷
سید غلامحسین حسن‌تاش

یکبار دیگر همراه با مطرح‎شدن بحث بودجه سال 80 در مجلس شورای اسلامی مباحث مربوط به بهینه‎سازی مصرف فرآورده‎های نفتی نیز اوج گرفت. این وضعیت همه ساله در تقاطع ارائه قانون بودجه (یا قانون برنامه) به مجلس شورای اسلامی تکرار می‎شود، ناگهان موجی از نگرانیها در مورد مصرف مصرفانه و غیراستاندارد سوخت در ایران بر می‎خیزد و پس از پایان یافتن مراحل تصویب قانون بودجه مجدداً این موج فرود آمده و تدریجاً همه ‎چیز بدست فراموشی سپرده می‎شود. رسانه‎های گروهی که قوه چهارم نامیده شده‎‎اند و از جمله وظایفشان اینستکه در مقاطع مختلف سایر قوا را از خواب غفلت از مسائل مهم جامعه بیدار کنند نیز متاسفانه صرفاً در همان مقطع فوق‎الذکر، خود از خواب غفلت بیدار می‎شوند و در به در بدنبال مصاحبه شونده و اظهارنظر کننده در باب فاجعه ملی مصرف بی‎رویه     حامل‎های انرژی می‎گردند و سپس مانند دیگران با پایان یافتن مباحث بودجه و با وزش اولین نسیم‎های بهاری مسئله را به وادی فراموشی می‎‎سپارند و سال بعد نیز بدون اینکه حتی به آرشیو سال قبلشان نگاهی بیاندازند مجدداً از نو آغاز می‎کنند و دوباره همان بحث‎ها و نگرانی‎ها تکرار و بدون آنکه نکته جدیدی به آن افزوده شده باشد و باز هم تکرار می‎شود.

به راستی چرا اینگونه است، اگر مسئله بهینه‎سازی انرژی یک مسئله مهم ملی است آیا با این روش و با این نوع برخورد قابل حل است و یا نیازمند یک برخورد مستمر و پیگیر و منجسم می‎باشد. آیا تمام مسئله در قیمت‎‎‎گذاری خلاصه می‎شود و اگر موفق نشدیم که قیمت‎ها را اصلاح کنیم باید مسئله را به دست فراموشی بسپریم و باز سال آینده در مسیر اصلاح قیمتها تلاش کنیم؟ آیا مقوله بهینه‎سازی مصرف انرژی و طرح ابعاد و اهمیت آن بهانه‎ای برای توجیه افزایش قیمت‎هاست؟ و یا (به فرض ضرورت) اصلاح قیمت‎ها وسیله و مقدمه‎ای برای بهینه‎سازی مصرف انرژی است؟ بدون شک اگر پاسخی شایسته و درخور به این سئوالات ندهیم شاید هرگز از این دور بسته خارج نشویم.

 شاید ذکر یک مثال ساده برای اینکه نشان دهیم که مشکل تنها در قیمت‎گذاری خلاصه نمی‎شود بی‎مناسبت نباشد؛ در اغلب ساختمانهای اداری در اغلب روزهای فصول سرما (پائیز و زمستان) پنجره‎ها باز است و اطاقها به قدری گرم است که ورود هوای خنک از پنجره به داخل اطاق (و به عبارت دیگر تلف‎کردن حرارت) بسیار مفرح و لذت‎بخش است. یکی از مدیران اظهار می‎داشت که کسانی که بیشتر وقتشان در دفتر کارشان می‎گذرد در زمستان بیشتر از تابستان عرق می‎کنند و بیشتر نیاز به استحمام دارند و در تابستان بیشتر دچار سرماخوردگی می‎شوند چرا که دفاتر اداری معمولاً در تابستان‎ها بیش از حد سرد و در زمستان‎ها بیش از حد گرم است!! در کشورهای پیشرفته (از نظر نرم‎افزار و مدیریت) این وضعیت مصرفانه را به سادگی حل کرده‎اند کافیست که در شرح وظایف یکی از بخش‎های مربوطه اداری و پشتیبانی گنجانده شود که هر روز وضعیت هوا را پیش‎بینی نموده و موتورخانه (برودتی یا حرارتی) مرکزی را بر اساس یک جدول مشخص تنظیم نمایند تا محیط اداره همواره در یک درجه  حرارت استاندارد تعیین شده قرار داشته باشد. پس از مدتی نظارت و بازرسی و کنترل مدیریت و منوط‎کردن پاداش و تشویق واحد ذیربط به رعایت دقیق این وظیفه، مسئله به تدریج عادت خواهد شد و تحقق آن بصورت غیر مستقیم عادات لباس پوشیدن کارکنان را نیز اصلاح خواهد نمود و در درازمدت این فرهنگ از اداره به منزل نیز منتقل خواهد شد. آیا واقعاً انجام چنین اقدامات ساده‎ای دشوار است؟ و آیا بدون اصلاح قیمت‎ها امکان تحقق آن وجود ندارد؟ و آیا همان سازمانهایی که فغانشان بیش از همه از این فاجعه ملی بلند است این اقدام ساده را در ساختمان‎های اداری خود به اجرا گذاشته‎اند؟

نکته جالب توجه اینستکه در مباحثی که هر سال تکرار می‎شود موضوع قیمت بنزین در راس قرار دارد و به سایر فرآورده‎ها کمتر توجه می‎شود لذا بی‎مناسبت نیست نکاتی را در این رابطه متذکر شویم.

1-     در حال حاضر با توجه به قیمت‎های جهانی نفت‎خام قیمت هر لیتر بنزین در خلیج‎فارس در حدود 20 سنت (یک پنجم دلار) است با توجه به اینکه متاسفانه هزینه تمام شده دقیق تولید فرآورده‎های نفتی در ایران مشخص نیست و ارقامی هم که ارائه می‎شود بسیار خدشه‎پذیر است، شاید یک راه منطقی این باشد که قیمت‎های جهانی را ملاک محاسبه یارانه قرار دهیم یعنی فرض کنیم که اگر تولیدکننده، بنزین را با نرخ 35 تومان به شهروندان ایرانی نفروشد می‎تواند آنرا به بهای 20 سنت در لیتر از خلیج‎فارس به بازارهای جهانی عرضه نماید. در اینصورت اگر ارزش 20 سنت را با دلار 800 تومان محاسبه کنیم به رقم 160 تومان در هر لیتر می‎رسیم که نسبت به نرخ فعلی بنزین از تفاوت بسیار فاحشی برخوردار است، اما خصوصاً با مباحثی که اخیراً در جامعه مطرح گردیده است واضح است که نرخ دلار (800 تومان) واقعی نبوده و حداقل به هیچ وجه منعکس‎کننده قدرت خرید نیست؛ بر اساس مطالعاتی که اخیراً توسط بانک جهانی بر منبای شاخص "برابری قدرت خرید" (Purchasing power parity) به عمل آمده است نرخ برابری موثر دلار در مقابل ریال که منعکس‎کننده قدرت خرید باشد 200 تومان محاسبه گردیده است که در این صورت قیمت بنزین در بازار بین‎المللی خلیج‎فارس بر مبنای فوق‎الذکر 40 تومان خواهد بود که فاصله چندانی با نرخ فعلی بنزین یعنی 35 تومان ندارد بنابراین اگر ارقام واقعی اقتصادی و مسئله قدرت خرید را در نظر بگیریم معلوم نیست که شهروندان ما واقعاً از یارانه قابل توجهی در رابطه با مصرف بنزین برخوردار باشند.

2-     بنظر می‎رسد که در یک اقتصاد برنامه‎ریزی شده چه در رابطه با بنزین و چه سایر حامل‎های انرژی، اصولاً بحث یارانه یک بحث فرعی و فاقد اهمیت است، یارانه و مالیات دو ابزار اقتصادی در دست دولتها هستند که باید در جهت تحقق برنامه‎ها بکار گرفته شوند مهم اینستکه چه برنامه‎ای برای تولید مصرف انرژی وجود دارد و چه قیمت‎هایی این برنامه را محقق می‎کند ممکن است که در جهت تحقق برنامه مشخص و معین مورد نظر، لازم باشد که حتی مقادیر قابل توجهی از هر یک از حاملهای انرژی مالیات اخذ شود کما اینکه در کشورهای اروپای غربی جهت تحقق برنامه‎های انرژی از فرآورده‎های نفتی مالیات سنگین اخذ می‎شود و در مقابل به ذغال‎سنگ یارانه پرداخت می‎شود. بنابراین اگر برنامه‎ریزی دقیق و روشنی وجود داشته باشد مهم اینستکه چه قیمت‎هایی تحقق برنامه را تضمین می‎کند و در این صورت اگر قیمت تمام شده از قیمت مورد نظر برنامه کمتر باشد باید مالیات اخذ شود و اگر بیشتر باشد باید یارانه پرداخت شود. مثلاً در مورد بنزین چنانچه شبکه مترو گسترش یابد و بتواند نیاز حمل و نقل عمومی را تامین نماید لکن شهروندان صرفاً بدلیل عادات خود کماکان از وسیله نقلیه شخصی استفاده نمایند ممکن است در مقطعی لازم باشد که از بنزین یا از خودرو مالیات بیشتری اخذ و به بلیط مترو یارانه پرداخت شود. (متاسفانه در حال حاضر بخش قابل توجهی از حمل و نقل عمومی کماکان به اتومبیل متکی است) البته باید توجه داشت که قیمت‎‎گذاری در چارچوب برنامه‎ریزی فوق‎الذکر نیز باید بر مبنای تخمین توابع تقاضا برای حامل‎های انرژی صورت پذیرد.

3-     اصولاً در حال حاضر فقط همین دستگاه‎های تولیدکننده حامل‎های انرژی دستگاه (ذینفع) هستند که مسئله حذف یارانه‎ها و بهینه‎سازی را با انگیزه پیگیری می‎کنند و اگر یارانه‎ها حذف شود و این دستگاه‎ها متضرر نشوند ممکن است انگیزه‎ای برای پیگیری این موضوع نداشته باشند از سوی دیگر متاسفانه در کشور دستگاه حاکمیتی برای برنامه‎ریزی انرژی وجود ندارد. بنابراین چنانچه یارانه‎ها حذف شوند و بدلیل ساختار تورمی اقتصاد و بدلیل فقدان فرهنگ بهره‎وری، افزایش قیمت حامل‎های انرژی نیز تاثیری بر کنترل مصرف نداشته باشد (چنین چیزی در شرایط اقتصادی ایران کاملاً امکان‎پذیر است و سوابق نیز آنرا تائید می‎کند) ممکن است مقوله بهینه‎سازی انرژی کاملاً بدست فراموشی سپرده شود و هیچ دستگاهی این مقوله را تعقیب ننماید. خصوصاً در مورد بنزین باید توجه داشت که درآمد بنزین اصلی‎ترین و سهل‎الوصول‎ترین درآمد دستگاه تولیدکننده است که افزایش قابل توجه آن می‎تواند مشکل این دستگاه را حل کرده و همان آثار منفی فوق‎الذکر را باقی بگذارد.

 در هر حال همانطور که اشاره شد مقوله بهینه‎سازی و صرفه‎جوئی در مصرف انرژی یک مقوله ملی است که برخورد با آن نیز نیازمند عزم ملی و درگیر شدن همه دستگاه‎ها و نهادهاست اگر چنانچه هر سازمانی بخواهد این مقوله را در چارچوب محدود منافع دستگاهی و سازمانی خود مورد ارزیابی و پیگیری قرار دهد قطعاً مشکل حل نخواهد شد متاسفانه در دوران بعد از جنگ (مشهور به دوران سازندگی) این فرهنگ منفی در کلیه سازمان‎های دولتی (اعم از بنگاه‎های اقتصادی و حتی وزارتخانه‎ها) حاکم گردیده است که منافع بخشی و دستگاهی را به منافع ملی ترجیح می‎دهند و آنجا که ایندو با یکدیگر تعارض پیدا می‎کند اولی را انتخاب می‎کنند، در چنین چارچوب فکری حل معضلات عمومی ملی بسیار دشوار خواهد بود. علاوه بر این حل چنین مشکل ریشه‎داری مستلزم پیگیری مستمر و همه‎جانبه است و نباید بصورت موضعی و مقطعی با آن برخورد شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۷۹ ، ۱۹:۴۳
سید غلامحسین حسن‌تاش