وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۲ مطلب در آذر ۱۳۸۱ ثبت شده است

جهانی شدن و آثار آن بر نفت و گاز خاورمیانه

 سرمقاله ماهنامه اقتصاد انرژی » آذر 1381 - شماره 43

در همایش "جهانی شدن و آثار آن بر نفت و گاز خاورمیانهکه به مدت دو روز در تهران برگزار می‌شود و انجمن اقتصاد انرژی یکی از برگزارکنندگان آن است، موضوعی بحث انگیز، با تکیه بر زمینه نفت در سخنرانی‌ها و مقالات مطرح خواهد شد.

مقوله جهانی شدن، طی چند سال اخیر در میان تصمیم سازان و متفکران علوم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی از وجوه و ابعاد مختلف و در زمینه‌های متعدد مورد بررسی و بحث است. بخشی از مباحث بر سر آن است که آیا جهانی شدن پدیده جدیدی است؟ آیا واقعا اتفاق می‌افتد؟ آیا تاریخ و زمان دقیقی برای آغاز این فرآیند وجود دارد و اگر آری، آن تاریخ کدام است؟ شاید بتوان پاسخ این سئوال را با تحقیق و بررسی صنعت نفت جهان در تاریخ یافت، زیرا نفت زمینه‌ای است که فعالیت‌های مربوط به آن یک قرن پیش عمدتا جهانی بوده و سود و زیان جهانی شدن در آن به آزمایش گذاشته شده است. اکثریت کشورهای نفت خیز در یک قرن اخیر بیش از آنچه خود نفت مصرف کنند، صادر کرده‌اند  و همواره شرکت‌هایی از شرکت‌های خارجی در عملیات مختلف آن، از اکتشاف و استخراج تا فروش، مشارکت داشته‌اند. احتمالا در بعضی از مقالات همایش خواهیم شنید که آیا می‌توان مسأله نفت را از این که هست باز هم جهانی‌تر گرداند، و اگر چنین باشد، چنان تحولی به سود کیست؟

به این ترتیب همایش "جهانی شدن و آثار آن بر نفت و گاز خاورمیانهفرصتی است که صاحبان نظرهای متفاوت سخنان یکدیگر را بشنوند؛ در گفت و گوها قوت و اعتبار نظرهای خود را بیاموزند؛ و به گوش مردم عادی برسانند. "آمار تیاسن"، برنده نوبل اقتصاد 1998، می‌گوید: "من در سراسر عمرم از مشورت دادن به مقامات پرهیز کرده ام ... ترجیح داده ام که پیشنهادها و انتقادهای خود را در معرض توجه و دید آنهایی که ارزش دارند، یعنی در معرض افکار عمومی قرار دهم." این حرف بیش از آنکه نا امیدی این اقتصاددان از مقامات را مقید و محدود به مقتضیات و مصلحت‌های حکومتی هستند برساند، نمایانگر اهمیت نقشی است که به نظر او افکار عمومی در ترسیم سرنوشت تاریخی ملت‌ها و جهان دارد.

به علاوه از گفته او این نکته برمی‌آید که کارشناسان و متفکران هنگامی که آزاد و مستقل از خواست‌ها و سمت گیری‌های مقامات رسمی می‌اندیشیدند، به نتایج بهتری می‌رسند. همایش‌های تخصصی نیز مجالی است برای‌اند یشمندان که یافته‌های ذهن خود را آزادانه عرضه کنند و "جهانی شدن" از آن موضوع‌هایی است که به علت گستردگی موضوعی و نیز به سبب تاثیر عمیقی که در صورت تحق بر زندگی ملت‌ها می‌گذارد، افکار را به تحرک واداشته است. آری آری

حتی نام‌‌گذاری "جهانی شدن" مناقشه برانگیخته است. عده‌ای به جای اصطلاح "جهانی شدن"، "جهانی‌سازی" را مناسب‌تر می‌دانند، که عامل اراده و تحمیل در آن نمایان‌تر است. درواقع در واژه انگلیسی GLOBALISE پسوند ISE که برای مصدرسازی به GLOBAL (جهانی) افزوده شده است، پسوندی فاعلی، یا در اصطلاح دستور زبان "متعدی" است (ساختن) نه مفعولی یا "لازم" (شدن). آنها می‌گویند جهانی شدن (یا جهانی سازی) با تعریفی که امروز از آن متداول است (و بر سر این تعریف هم مناقشه است)، مسیری نیست که همه مردم جهان آن را آزادانه اختیار کرده باشند.

برخلاف مروجان و مبلغان جهانی‌سازی که آن را نتیجه فرآیندی طبیعی و تاریخی می‌شمارند، مخالفان برآنند که جهانی سازی، ناشی از عمد و اراده صاحبان قدرت است، آن هم به قصد ایجاد فضایی که از قدرت خود استفاده کنند، سود ببرند و میدان عمل خود را بیش از گذشته بگسترانند. آنها می‌گویند به همین دلیل است که دولت‌های ملی، و صنایع ملی، با تردید و نگرانی به این پدیده می‌نگرند و تهدیدهایی در آن می‌یابند. "جهانی شدن" (یا جهانی سازی) فرآیندی است که پیامد گسترش تکنولوژی، جریان بی‌مانع و رداع حرکت اطلاعات، کالا، خدمات، پول و انسان‌ها (مهاجرت) در جهان، است. یکی از صاحب نظران به نام "ائوروگیلن" شش مبحث مجادله کلیدی برای آن برمی شمرد و معتقد است که این شش محور مرکز اصلی مجادلات فکری میان دانشمندان علوم سیاسی و اجتماعی است:

آیا جهانی شدن اتفاق می‌افتد؟

آیا این فرآیند موجب یگانگی و وحدت و همگرایی در همه جهان می‌شود؟

آیا بر اثر این فرآیند، اقتدار دولت‌های ملی کاهش می‌یابد؟

آیا این فرآیند موجب فرسایش کارآیی دولت رفاه می‌شود؟

آیا جهانی شدن با مدرنیته متفاوت است؟

آیا در نتیجه جهانی شدن یک فرهنگ جهانی در حال ساخته شدن است؟

فرآیند موسوم به جهانی شدن به آواردگاهی بین موافقان و مخالفان تبدیل شده است و بعضی از موضع گیری‌های مخالف و موافق تا حدودی به فهم موضوع کمک می‌کند:

- جهانی شدن فرآیندی بی‌پایه و اساس است که در مبارزه اش با دولت و دیگر اشکال اساسی و بنیادین دنیای مدرن شکست خورده است. در تعریف جهانی شدن به عنوان یک فرآیند مبالغه شده است؛ چراکه تجارت و سرمایه‌‌گذاری سه جانبه تاکنون در میان سه منطقه جهان، یعنی اروپای غربی، ژاپن و امریکای شمالی وجود داشته است. البته این بدان معنا نیست که این تجارت جهانی است، بلکه درواقع بیشتر اقتصاد بین‌المللی بوده است تا جهانی (هرست).

- جهانی شدن معنای کلی ندارد، بلکه اشاره می‌کند به نام جدید برای یک پدیده قدیمی (هاملینک)

- جهانی شدن فرآیندی است که باعث فشردگی جهان و افزایش خودآگاهی به عنوان یک کل می‌شود (ورلند رابرتسون).

- اقتصاد جهانی بدان معنی نیست که سراسر کره زمین را دربرمی‌گیرد، بلکه برعکس فقط بخش‌های معینی از فعالیت‌های اقتصادی در کشور پیشرفته و نیز در حال توسعه را شامل می‌شود. (کاستلز)

- دولت‌ها، بر اثر تشدید روند جهانی شدن و ارتباطات و وابستگی متقابل میان ملت‌ها، کنترل بر مرزها و ملت‌ها را از دست داده و می‌دهند و درواقع حاکمیت آنها زیر سئوال رفته است. دولت ملی در محدود کردن زندگی اجتماعی در درون مرزهایش شکست خورده است، با افزایش پیوندها و ارتباطات فراملی، گوناگونی شیوه‌های روابط شخصی و ازدیاد اشکال سازمان‌های اجتماعی، دولت به یکی از پدیده‌های کهنه تبدیل می‌شود. (آلبرو)

- عرصه جهانی میدان بازتری برای دولت‌ها فراهم می‌کند، میدانی که آنها برای تفوق و برتری سیاسی و نظامی و اقتصادی و نیز بقا رقابت می‌کنند. بنابراین سیستم جهانی یا عرصه بین‌المللی جدای از تهدیدی که برای دولت‌ها ایجاد می‌کند، در همان حال به آنها پروبال می‌دهد. (والرستین) یکی از محققان (هاملینک) بخشی از نظرهای موافق و مخالف را این گونه گردآورده است.

- طرفداران می‌گویند که از سال‌های دهه 1980 مردم جهان بیش از پیش تحت تأثیر اقتصاد بازار ازاد بوده‌اند. نظام سرمایه‌داری که سال‌های دهه 1970، فقط 20 درصد جمعیت جهان را دربرمی‌گرفت، در دهه 80، 90 درصد مردم جهان را شامل می‌شود. تعداد زیادی از مردم در داخل اقتصاد سرمایه‌داری بین‌المللی جای گرفته‌اند. مخالفان پاسخ می‌دهند که "اقتصاد جهانی" درواقع عبارت است از اقتصاد معدودی از کشورهای ثروتمند، مخصوصاَ کشورهای عضو "سازمان همکاری و توسعه اقتصادی" (OECD). آنها اضافه می‌کنند که اگر جهان را دهکده‌ای با جمعیت 100 نفر در نظر بگیریم، تنها شش نفر آنها امریکایی هستند. اما این شش نفر نیمی از درآمد کل دهکده را در اختیار دارند و 94 نفر دیگر، نیم دیگر را و در آن نیم دیگر نیز نیمی در اختیار بخش کوچکی از جمعیت کره زمین (مردم اروپای غربی) و مابقی، از آن بقیه است و باز این توزیع نابرابر، در لایه‌های بعدی،د به همین نحو ادامه دارد.

- طرفداران می‌گویند داد و ستد جهانی بیشتر از گذشته شده و افزایش تسهیلات و کاهش هزینه‌های حمل و نقل هوایی و دریایی تجارت خارجی را افزایش داده است. مخالفان می‌گویند بخش اعظم تجارت جهانی درواقع جهانی نیست، بلکه بین مناطق جغرافیایی صورت می‌گیرد. سهم کشورهای در حال توسعه در صادرات جهانی که در 1950، 30 درصد بود، اکنون به 20 درصد رسیده است و سهم کشورهای بسیار فقیر در تجارت جهانی از 6/0 درصد در سال‌های دهه 1970، به کمتر از 3/0 درصد کاهش یافته است.

- طرفداران بر ماهیت جهانی شرکت‌های بزرگ تاکید می‌کنند و می‌گویند نوع جدیدی از بنگاه‌های اقتصادی ظاهر شده‌اند  که به تحقیق و توسعه در سراسر جهان می‌پردازند و سهام دارانی در سراسر جهان دارند. مخالفان می‌گویند از صد شرکت بزرگ جهان، حتی یکی را نمی‌توان به طور جدی "جهانی" دانست.

- طرفداران به گزارش "برنامه توسعه سازمان ملل متحد" (1998) استناد می‌کنند که جهانی شدن، پیوستگی تجارت، سرمایه‌‌گذاری و بازارهای مالی، در عین حال بازار مصرف کننده را نیز پیوند داده است. مردم سراسر جهان از یک استاندارد واحد کالا برخوردار می‌شوند.

مخالفان با اشاره به بخش دیگری از همان گزارش می‌گویند: "این پیوند جهان شکل نابرابری دارد. اکثریت مردم جهان به بازار مصرف کننده جهانی دسترسی ندارد. از معادل 24 تریلیون دلار کالایی که در 1998 در جهان عرضه شد 80 درصد آن توسط 20 درصد مردم جهان خریداری شد." یکی از محققان هندی (وانداناشیوا) پا را فراتر گذاشته و می‌گوید جهانی شدن این واقعیت را که بخش عمده جهان درگیر در جنگی است که بازار جهانی علیه کره زمین و زندگی مردمان به راه‌اند اخته مخفی می‌کند. این جنگ تحت نام رقابت اقتصادی درگرفته است و شرکت‌های بزرگ علیه انسان‌ها به آن دست زده‌اند. او می‌گوید در جریان این جنگ منابع فقیرترین مردمان دزدیده می‌شود تا بر منابع نیرومند بنگاه‌های اقتصادی بیفزاید.

گروه سومی از صاحب نظران برآنند که صرف نظر از مخالفت‌ها و موافقت‌ها، و سودها و زیان‌هایی که بر پدیده جهانی شدن می‌توان برشمرد، نکته مهم تشخیص این امر است که این پدیده تا چه‌اند ازه اجتناب‌ناپذیر است و متناسب با این تشخیص، بررسی جنبه‌های مختلف، در سناریوهای بدیل در میان محافل ذی‌نفع، از سیاستمداران گرفته تا دست‌اند رکاران صنعت و تجارت، ضرورت دارد، همان طور که بررسی عوارض زلزله به قصد آمادگی در برابر احتمال وقوع آن، جدا از موضوع عدم مطلوبیت آن، ضروری است. به عبارت دیگر این گروه، هر چند تهدید آمیز بودن "جهانی شدن" (یا "جهانی‌سازی") را انکار نمی‌کنند، دعوت به نوعی همزیستی، دمسازی، معامله و گردن نهادن به نظامی که گمان می‌کنند قطعا برقرار خواهد شد، می‌کنند.

مبحث مناقشه انگیز دیگر در مورد مقوله جهانی شدن مسأله دولت جهانی یا دولت دولت‌هاست، آیا همه دولت‌ها ملت‌ها به صورت عادلانه و مساوی در چنین دولتی سهم و نقش خواهند داشت و یا شورای امنیت سازمان ملل متحد با مکانیزم تبعیض‌آمیز حق وتو با یک دولت مسلط خاص این نقش را ایفا خواهند کرد. تجربه تاریخی طولانی دولت‌ها نشان داده است تا زمانی که نظام‌های دیکتاتوری حاکم بوده و بحران مشروعیت و مشارکت وجود داشته است، هرگز بحران‌های سیلسی و اجتماعی این دولت‌ها حل نگردیده است. به فرض تحقق جهانی شدن، این پدیده می‌تواند در سطح جهانی تکرار شود بدون شک جهان تحت سلطه دیکتاتوری و بدون مشارکت عادلانه دولت ملت‌ها، روی امن و آرامش را نخواهد دید.

نظرهایی که در همایش با تأکید مشخص بر زمینه نفت مطرح خواهد شد شنیدنی خواهند بود، نه تنها برای پژوهشگران و صاحب نظران علاقمند به زمینه نفت، بلکه برای محققان علوم اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، زیرا یکی از مباحث عمده پدیده جهانی شدن، نقش دولت است که همان طور که دیدیم برخی عقیده دارند در این فرآیند جهانی تضعیف خواهد شد و برخی دیگر برآنند که ممکن است تقویت هم بشود. اهمیت این مبحث از آن رو است که می‌دانیم در بیشتر کشورهای نفت خیز، درآمدهای نفتی، از اهرم‌های سیاسی و اقتصادی تعیین کننده است که اقتدار حکومتی متأثر از آن است. این که پدیده جهانی شدن چه تاثیری بر منابع نفت و گاز خصوصاَ در سطح خاورمیانه خواهد داشت، مستلزم این است که خصوصیات روال‌های حاکم بر انرژی جهان را احصاء کنیم و سپس بررسی کنیم که فرآیند جهانی شدن چه تغییر و تحولی در این خصوصیات ایجاد خواهد کرد و این نکته‌ای است که کنفرانس در تلاش پاسخ‌گویی به آن است.

 

منابع:

1- Albow,Martin,1997 the Global Age, Stanford CA: Stanford University Press.

2- Hirst, Paol & thompson, Grham,1996, Globalization in Question, London, Polity

3- Wallerstein, Immanuel,2001 Global Culture Salvation, Mance or Myth,Taiwan

4-Hamelik, Ceess. 1999. the Elusive Concept of Globalization, Nicosia, Global Dialogue.

5- Shiva, Vandana 1999, Diversity & Democracy: Resisting the Global Economy, Nicosia, Global Dialogue.

6-Castells,Manuel, 1996, the Rise of Networks Society, Cambridge Ma: Blackwell


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۸۱ ، ۲۲:۲۶
سید غلامحسین حسن‌تاش


افسانه سازی از نفت عراق

  سرمقاله ماهنامه اقتصاد انرژی؛  آذر 1381 - شماره 43 

اخیرا  عده ای با فرض اینکه  رژیم فعلی عراق بزودی تغییر خواهد کرد ، به افسانه سازی در زمینه  منابع نفتی عراق پرداخته اند . این نوع افسانه سازی شبیه همان نوع افسانه سازی است که پس از فروپاشی  رژیم شوروی در مورد  منابع نفت و گاز آسیای میانه انجام پذیرفت  ، در آن زمان آمریکا و بعضی دیگر از دول صنعتی غرب  میخواستند  از فرصت  خود مشغولی خرس سفید حد اکثر استفاده را نموده  و حضور و نفوذ خود را در  جمهوری های این منطقه تثبیت کنند  سوژه ای لازم بود تا جذابیت لازم را  برای حضور فوری سرمایه گذاران غربی  فراهم کند  ، منابع نفت و گاز سوژه خوبی بود ، حضور شرکتهای ثروتمند نفتی میتوانست حضور دیگران را نیز در پی داشته باشد . افسانه های عجیبی در زمینه میزان ذخایر نفت و گاز این منطقه ساخته و پرداخته شد ، بعضی از کشورهای منطقه کویت جدید و امثال آن لقب گرفتند اما پس از  فعال شدن شرکتهای نفتی و  تحقق یافت عملیات اکتشافی ، بتدریج مشخص شد که واقعیت چیز دیگری است . ذخائر نفت و گاز وجود داشت ولی بسیار کمتر از آنچیزی بود که تبلیغ میشد . اما این  تبلیغات بسیاری از اهداف آمریکا و غرب را تحقق بخشید. شرکتهای نفتی و خصوصا شرکتهای آمریکائی نیز از این افسانه سازی بی بهره نمانده بلکه بسیار منتفع گردیدند ، این شرکتها پس از یک دوره رکود نسبی در فعالیتهای خود ، از این فرصت استفاده نموده و در چارچوب کنسرسیومهائی که تشکیل شد و در قالب قراردادهای مشارکت در تولید  ، در منابع افسانه ای نفت و گاز آسیای میانه شریک شدند و قبل از آنکه فعالیتی را انجام داده  و هزینه ای را متقبل شوند ،  بر ارزش سهام خود افزودند و از این طریق سودهای سرشاری را عاید خود نمودند .

اینک بنظر میرسد که قرار است تجربه مذکور در عراق  پس از صدام تکرار شود . قابل انکار نیست که عراق صاحب ذخائر ارزشمند و قابل توجه ئیدروکربوری و خصوصا نفت خام است و این نوشته نیز به هیچ وجه قصد انکار واقعیتها را ندارد  اما باید دید که فاصله افسانه تا واقعیت چه قدر است .

کشور عراق از سال 1927 به کشورهای تولید کننده نفت پیوسته  است ، به استناد سالنامه های آماری اوپک ، میزان ذخائر نفتی این کشور که باتوجه به روند اکتشافات جدید یک روند افزایشی تدریجی داشته است در سالهای 1983 تا 1985 به میزان 65 میلیارد بشکه گزارش گردیده است ، اما بدنبال وقوع شوک سوم نفتی  و با توجه به رقابت هائی که در سالهای 1985 و 1986 بر سر سهم بازار بوجود آمد و در میان اعضاء اوپک نیز میزان ذخائر ، شاخص تعیین میزان سهم تولید گردید ، ذخائر اعلام شده نفت عراق در سال 1987 با یک جهش ناگهانی به میزان 100 میلیارد بشکه گزارش گردیده و این  رقم تا سال 1995 نیز تکرار شده است و پس از آن تا رقم 112 میلیارد بشکه نیز گزارش شده است . جالب اینستکه در کل این دوره که رقم اعلام شده ذخائر نفتی عراق به  حدود دوبرابر افزایش یافته است این کشور تماما یا درگیر جنگ بوده  و یا تحت تحریمهای سازمان ملل قرار داشته و انجام فعالیتهای قابل توجه اکتشاف یا توسعه ذخایر نفتی در این کشور امکان پذیر نبوده است .

آمارهای ثبت شده تولید نفت عراق  از سال تاسیس اوپک یعنی سال 1960 به بعد که به صورت منظم در دسترس قرار دارد نیز نشان میدهد که از این سال به بعد کشور عراق حداقل 23 میلیارد بشکه از ذخائر نفتی خود را برداشت نموده است و چنانچه دوره 1927 تا 1960 را نیز به حساب آوریم این رقم به حدود 25 میلیارد بشکه میرسد . با لاترین رکورد ثبت شده تولید نفت عراق در سال 1979 و به میزان قدری کمتر از 3.5 میلیون بشکه در روز میباشد . در این سال خاص کشور عراق با استفاده از خروج نفت ایران از بازار جهانی نفت ( به دلیل وقوع انقلاب اسلامی ) تولید خود را افزایش داده اما قادر به تداوم آن نبوده است ، بالاترین میزان تولید ثبت شده نفت عراق به استثناء  سال مذکور (1979)  از حدود 2.6 میلیون بشکه در روز تجاوز نمی کند  .

برداشت از ذخائر نفتی  عراق در طی دوره طولانی بیش از بیست ساله گذشته  یعنی از پس از جنگ تحمیلی این کشور بر علیه ایران  به شکل کاملا غیر صیانتی و با اعمال فشار بر روی تاسیسات ، چاه ها و حوزه های تولیدی نفت بوده است ، بنابراین  قضاوت در مورد میزان ذخائر باقیمانده قابل بازیافت و توان نهائی تولیدی این کشور نیازمند فراغت لازم و مطالعه دقیق آخرین وضعیت مخازن نفتی این کشور است و لذا بنظر میرسد ادعاهائی که این روزها در این مورد  ارائه میشود  به هیچ وجه از اعتبار علمی برخوردار نبوده و مبتنی بر اهداف سیاسی و اقتصادی است .

شاید به همین دلیل باشد که موضوع نفت از جمله مهمترین موضوعاتی است که در مذاکرات میان اوپوزوسیون عراق و مقامات آمریکائی دنبال میشود و مقامات مذکور در جستجوی پناهندگانی از صنعت نفت عراق هستند  که اطلاعات  روزآمد و دقیق تری را از وضعیت صنعت نفت این کشور در اختیار داشته باشند . در حال حاضر میلیارد ها دلار قرارداد جهت توسعه ذخائر ئیدروکربوری عراق  فی مابین  دولت صدام حسین  و شرکتهای  فرانسوی و روسی وجود دارد  که موثر شدن این قرارداد ها منوط به برقرار شدن شرایط عادی در عراق است ، اما چندی پیش بعضی از اعضاء اوپوزوسیون عراق اعلام کردند که پس از روی کارآمدن ، لزوما متعهد به قراردادهای مذکور نبوده و آنرا بازنگری خواهند نمود و شرایط رقابتی را خصوصا به نفع شرکتهای آمریکائی بوجود خواهند آورد .

البته بنظر میرسد که این افسانه سازیها ، اهداف کوتاه  مدت و میان مدت دیگری نیز دارد : در شرایط معمولی  جو روانی ناشی از حمله آمریکا به عراق  میتواند با آغاز حمله ، منجر به افزایش قیمت جهانی نفت شود  اما  این تبلیغات و افسانه سازی ها در مورد آینده نفت عراق  می رود که این شرایط  را تغییر دهد و تصوری را در عوامل بازار پدید آورد که با سقوط رژیم صدام  امکان افزایش فوری تولید نفت این کشور وجود دارد و از این طریق تلاش میشود که آثار روانی حمله  کاملا معکوس  شود .

علاوه بر این تبلیغات خاصیت دیگری نیز دارد و آن اینستکه  رقابت بر سر جذب سرمایه خارجی را به نفع سرمایه گذاران  تشدید میکند . همچنین آمریکائی ها میتوانند از طریق این افسانه سازی ها  و  خصوصا با مطرح نمودن احتمال تغییر محوریت توجه خود از نفت عربستان به نفت عراق ، بعضی کشورهای  منطقه و خصوصا عربستان را تحت فشار  روانی قرار داده و  امتیازات بیشتری را از این کشور دریافت نمایند . جالب آنستکه مقامات دولت موجود عراق نیز با انگیزه های دیگری که چندان شناخته شده نیست ، همین افسانه ها را ترویج میکنند . به هر حال در آینده همه چیز روشن خواهد شد . 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۸۱ ، ۲۲:۲۴
سید غلامحسین حسن‌تاش