وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۷ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

 

آزمونی دیگر برای بعضی مدعیان عدالت اجتماعی

روز گذشته معاون وزارت بهداشت از کاهش ۳۰ درصدی مراجعه مردم به مراکز بهداشتی به دلیل گرانی خبر داد  و گفت پولدارها ۱۷ برابر فقرا برای سلامت‌شان خرج کرده‌اند. این تنها یک نمونه از بی عدالتی های اجتماعی است که بابت آن صدائی از بعضی مدعیان عدالت اجتماعی در نمی آید!

منظورم از این بعضی از مدعیان عدالت اجتماعی کسانی هستند که فقط برای توصیه به گران کردن و بی ثبات کردن اقتصاد به فکر عدالت اجتماعی می افتند! وقتی قرار است بالا بردن قیمت بنزین را توجیه کنند رگ گردنشان از بی عدالتی در یارانه بنزین می ترکد (البته به تعبیر غلط و غیر علمی که خودشان دارند)،  "که مگر نمی بینید که پولدارها و صاحبان اتومبیل های بیشتر و گرانتر، بیشتر از این یارانه استفاده می کنند". این درحالی است که بسیاری مطالعات و حتی بعضی مطالعات جهت دار آقایان نشان داده است که حذف این یارانه ها (البته یارانه به تعبیر ایشان) و گران کردن، همواره به ضرر دهک های پائین درآمدی بوده است.

این عزیزان در بحث گران کردن برای فقرا و طبقات تحت تبعیض، دایه دلسوز تر از مادر می شوند. فقرا که حالفا به اعتراف دولت جمعیتشان به 80 درصد جمعیت  رسیده است می گویند نه گران کنید نه به ما یارانه نقدی بدهید اما اینها بر نمی تابند!  اما به محض این که به توفیق گران کردن نائل آمدند عدالت اجتماعی و عدالت در توزیع درآمدی فراموششان می شود.

شکر خدا همه چیز و همه پارامترهای اقتصاد غیر از قیمت سوخت و انرژی عادلانه است!! و همه مردم بطور یکسان از همه امکانات دیگر بهره مند هستند! (البته از نظر این بزرگوارن).

مردم باید بروند و با بیماری و درد و رنج و فقرشان بسازند.  تا کجا دوباره منافعی در گران کردن و بی ثبات کردن اقتصاد باشد تا غیرت عدالتخواهی دوستان به جنبش درآید!؟

 

لینک مطالب مرتبط : 

فقط بلدند قیمت ها را افزایش دهند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۸ ، ۱۲:۵۷
سید غلامحسین حسن‌تاش

عضو هیئت مدیره انجمن اقتصاد انرژی عنوان کرد؛

تنش در خاورمیانه آثار بلند مدت و کوتاه مدت بر قیمت نفت دارد/ مازاد عرضه نفت خام در سال جدید میلادی

بازار نفت با افزایش تنش‌ها در منطقه ملتهب و با جهش قیمت مواجه شده اما یک عضو هیئت مدیره انجمن اقتصاد انرژی معتقد است واقعه‌ای که در اثر حمله تروریستی آمریکا اتفاق افتاده یک حادثه سیاسی و ژئوپلتیکی است.

«غلامحسین حسن تاش»، عضو هیئت مدیره انجمن اقتصاد انرژی، در گفت و گو با خبرنگار  برنا بازار جهانی نفت را تحت تاثیر چهار دسته عوامل دانست و گفت: دسته اول عوامل اساسی هستند که تاثیر اصلی و بلند مدت‌تر دارند که شامل وضعیت اقتصاد جهانی، عرضه و تقاضای بازار جهانی نفت می‌شوند.

او دسته دوم را عوامل ژئوپلتیکی، سیاسی و با آثار میان مدت یاد کرد و گفت: این عوامل هم می‌توانند آثار فیزیکی داشته‌ باشند و هم آثار روانی؛ به این معنا که اگر عوامل ژئوپلتیکی و سیاسی منتهی به جنگ شوند و در اثر جنگ تولید یا صادرات نفت خام در جایی متوقف شود، طبعا عرضه کم می شود و قیمت بالا می رود. ولی وقتی حتی هنوز اتفاق فیزیکی رخ نداده اما شرایطی بوجود می‌آید که احتمال وقوع درگیری و تنش نظامی و قطع تولید و صادرات بالا می‌رود، باز هم منجر به افزایش قیمت می‌شود. این عوامل آثار میان مدت دارند و تا وقتی تنش ژئوپلتیکی باقی است، اثر‌گذار است.

حسن تاش دسته سوم را عوامل طبیعی و فنی با آثار کوتاه‌مدت دانست و گفت: حوادثی مثل سانحه فنی در تاسیسات نفتی یا سونامی‌ها و طوفان‌هایی که منجر به قطع تولید نفت در جایی یا افزایش تقاضای نفت در جایی می‌شود، در این دسته قرار دارند. مثلا در جریان سونامی ژاپن، نیروگاه‌های هسته‌ای متوقف شدند و برق بیشتری از طریق نیروگاه‌های حرارتی باید تامین می‌شد، لذا تقاضای ژاپن برای نفت خام افزایش پیدا کرد.

او خاطر نشان کرد: دسته چهارم شامل اثرات بورس و معاملات سلف یا آتی نفت است که می‎تواند با یکی از سه مورد فوق در ارتباط باشد یا با هیچکدام در ارتباط نباشد و تحت تاثیر بازارهای مالی قرار بگیرد. به این معنا که مثلا در شرایطی، چون بازارهای دیگر مثل طلا و بورس سهام و... دچار رکود هستند، شرکت‌های سرمایه‌گذاری پول‌هایشان را به بورس‌های نفتی ببرند و به معاملات آتی دامن بزنند. در این شرایط قیمت در بازار آتی افزایش می‌یابد و بر روی بازار فیزیکی هم اثر می‌گذارد.

بیشتر بخوانید:

حسن‌تاش گفت: واقعه‌ای که در اثر حمله تروریستی آمریکا اتفاق افتاده یک حادثه سیاسی و ژئوپلتیکی است. طبعا اثر روانی و انتظاری این حادثه‌ و تنش در منطقه نفتی خاورمیانه، این است که می‎تواند منجر به درگیری گسترده‌تر و قطع احتمالی تولید و صادرات نفت، شود. بنابراین روی قیمت‌ها اثر گذاشته و قیمت افزایش یافته‌است اما اگر چنین اتفاقی نیفتد این اثر، کوتاه‌ مدت خواهد بود چرا که عوامل اساسی بازار به عبارتی مثبت نیستند.

به گفته این تحلیلگر بازار انرژی، بررسی‌ها نشان می‌دهد که در سال جدید میلادی، رشد عرضه جهانی نفت خام از رشد تقاضای آن بیشتر شده و بازار با مازاد عرضه مواجه خواهد بود. طبعا مازاد عرضه، قیمت جهانی نفت را به سمت پایین جهت می‌دهد و به همین دلیل هم «اوپک پلاس» در اجلاس اخیر خود، تصمیم به کاهش تولید گرفت.

عضو هیئت مدیره انجمن اقتصاد انرژی گفت: آینده قیمت بستگی زیادی به روند امور در منطقه دارد. اگر تنش در منطقه خاورمیانه گسترش یابد روند قیمت‌ها افزایشی خواهد بود ولی اگر آرامش نسبی به منطقه برگردد با توجه به ضعف عوامل اساسی، روند قیمت نزولی خواهد بود.

او تاکید کرد: البته به این نکته هم باید توجه کرد که گرچه تنش در خاورمیانه کماکان بر بازار جهانی نفت اثر‌گذار است اما این اثرگذاری، بسیار کمتر از دهه‌های گذشته است. توسعه نفت و گاز غیر متعارف و تکرار حوادث در خاورمیانه، موجب کاهش این اثرگذاری شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۸ ، ۱۸:۴۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

 

مقاله ای در نشریه آینده نگر اطاق بازرگانی . دی ماه 98

 

دریافت فایل مقاله
حجم: 491 کیلوبایت
 

                           
                                                                                   




 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۸ ، ۱۸:۲۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

1-  قانون اساسی ایران پارادوکسیکال یا دچار تعارض است واژه های ولایت مطلقه و امامت امت که در اصل 57 آمده با تفاسیری که در نزد صنف روحانیت از آن وجود دارد تمام اصول دیگر را تحت‌الشعاع قرار می دهد و نوعی حکومت خلیفهای با قدرت متمرکز را بوجود می آورد. چهل سال تجربه نشان داده است که در عمل هم همین اتفاق افتاده است. علاوه بر این، پدیده ای به نام شورای نگهبان و نظارت استصوابی آن بر انتخابات، به ضامن ساختاردهی این حکومت خلیفه ای و مطلقه تبدیل شده است. شش نفر عضو کلیدی شورای نگهبان که فقها هستند مستقیم توسط رهبر انتخاب می شوند و آنها هستند که افراد را برای حضور در مجلس یا ریاست جمهوری تائید صلاحیت می کنند و با ابزار تائید صلاحیت به تدریج کار را به جائی رسانده اند که عملا تنها کسانی را که مصلحت بدانند تائید صلاحیت و بقیه را بصورت فله ای رد می کنند طبعا اغلب قریب به اتفاق نمایندگانی که دل ایشان را بدست آورده اند تا تائید صلاحیت شوند برای انتخاب حقوقدانان عضو شورای نگهبان نیز رای و نظر این شورا را لحاظ می کنند.

اعضاء خبرگان رهبری نیز باید صلاحیتشان مورد تائید شورای نگهبان باشد و طبیعتا کسانی تائید صلاحیت می شوند که تابع رهبری باشند بخش قابل توجهی از این افراد از بین علمای مواجب بگیر رهبری در سمت های مختلف امام جمعه گی و نمایندگی رهبری در سازمان ها و نهادهای مختلف هستند و عملا در تائید و تبعیت از رهبری ذینفع هستند ولذا مسلم است که قادر به انجام وظیفه خود در مورد نظارت بر رهبری نخواهند بود. در عمل هم چهل سال شاهدیم که هر ساله اعضاء خبرگان در موضعی پائینتر از رهبری در مقابل او قرار می گیرند و بجای حساب کشی از او دلالت و هدایت می شوند!

بنابراین تا اتفاقات حداقلی زیر واقع نشود عملا انتخاب مردم معنا و مفهومی نخواهد داشت:

الف- حذف موقعیت و موضع مطلقه بودن و امام امت بودن از ولایت فقیه و رهبری و مقید شدن اختیارات ولی فقیه به قانون اساسی و زمانمند شدن دوره رهبری او به حداکثر ده سال با توجه به این که تجربه جوامع بشری نشان داده است که تداوم قدرت زمینه حامی پروری و ایجاد انحصار را فراهم می کند.

ب- حذف دخالت شورای نگهبان در انتخابات و محدود شدن رد صلاحیت ها به موارد قانونی که توسط یک مجلس منتخب مردم تعیین می شود (مانند نداشتن سابقه کیفری و جنحه و جنایت )

ج- اعمال قانون منع مداخله در مورد اعضاء مجلس خبرگان رهبری به این معنا که خبرگان رهبری نباید به هیچ وجه در اعمال وظایفشان ذینفع باشند و کوچکترین منفعتی در حفظ و تداوم حضور یک رهبر داشته باشند.

د- خروج کامل نظامیان از عرصه های سیاسی و اقتصادی

 

2-  اولا- این که عده ای تحت عنوان شورای نگهبان یا هر عنوان دیگری بصورت فراقانونی انتخاب مردم را محدود کنند نوعی برتری جوئی، صغیر دانستن مردم  و درنتیجه اهانت به آحاد جامعه است که زیر بار چنین توهینی نباید رفت

 ثانیا - تجربه حداقل بیش از سی سال نشان داده است که با توجه به ساختاری که قبلا اشاره شد مصلحت سنجی و استصواب ایشان در محدود کردن انتخاب مردم کاملا جهت گیرانه و جناحی در راستای انحصاری کردن قدرت بوده است و به نظر میرسد اگر مواردی را هم به صورت استثنائی و یک اقلیت محدود خارج از جناح خود به مجلس راه داده اند به نوعی برای فریب دادن مردم  و کشاندن آنها در پای صندوق های رای و مردمی جلوه دادن انتخابات و خصوصا انداختن بار مسئولیت همه ناکارآمدی های منتخبین بر دوش مردم  بوده است ثالثا- اگر در تجربه انتخابات ها و خصوصا انتخابات ریاست جمهوری دقت شود خود اعضاء شورای نگهبان و هم جناحی های ایشان بیش و حتی پیش از همه صلاحیت خود را در نظارت استصوابی و تائید صلاحیت منتخبین زیر علامت سوال برده اند، به این صورت که  ((غیر از یک رئیس جمهور(احمدی نژاد) آنهم در دوره اول صدارتش)) همه روسای جمهور تائید صلاحیت شده توسط ایشان مورد نقدهای و حتی تقابلها و برخوردهای جدی خود ایشان و هم جناحی های ایشان قرار گرفته اند در مورد بسیاری از نمایندگان مجلس هم چنین بوده است. جالب تر این که بعضا با وقاحت تمام مردم را سرزنش می کنند که مشکل از انتخاب ایشان است یعنی لابد مردم نتوانسته اند در انتخاب محدود و همیشگی خود بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنند و یا به میزان بدی درست امتیاز بدهند!!!

تاکی میتوان این توهین را تحمل کرد که عده ای نادان که عقل و تشخیصشان از متوسط مردم پائینتر است انتخاب مردم را محدود کنند.

3-  نظر به این که خصوصا با عطف توجه به مفاد بند یک فوق، بیش از نیمی از قدرت (نیروهای مسلح، قوه قضائیه، مجمع تشخیص مصلحت نظام، نهادهای گسترده سیاسی و اقتصادی ویژه ) مستقیما و بقیه عوامل قدرت (قوای مجریه و مقننه) بصورت غیر مستقیم (از طریق اعمال نفوذ نیمه اول و از طریق نظارت استصوابی) در کنترل یک قدرت مطلقه فائقه است، یک انتخاب حد زده شده و منفعلانه هیچ تاثیری در اصلاح ساختارها نداشته و ندارد و در عمل هم بارها تجربه شده است و آزموده را آزمودن خطاست.

 

4-  حضور و شرکت مردم در انتخابات مصنوعی، بارها و بارها صراحتا به عنوان تائید نظام به معنای تائید کامل آن با تمام اجزائش قلمداد و مصادره به مطلوب شده است و این فرصت را برای نظام ایجاد کرده است که با اتکاء به این حضور، به این وضعیت نامطلوب ادامه دهد و با تبدیل آراء مردم به سوخت، در مسیر قهقرائی خود که میتواند به فروپاشی کشور منتهی شود ادامه حرکت دهد.

اینهمه تلاش و خدعه برای گرم نگهداشتن همیشگی تنور انتخابات بی دلیل نیست.

 

5-  اما شاید از همه مهمتر؛ به نظر نگارنده بزرگترین مشکل نظام ناکارآمدی در همه عرصه ها و عدم توانائی نظام در حل مشکلات زندگی آبرومندانه و حل مشکلات و معیشت و اشتغال و حداقل آسایش و رفاه مردم است و این آن چیزی است که کشور را در آستانه فروپاشی بسیار خطرناک قرار داده است.  اگر این نظام  به رغم همه اشکالات در ساختار سیاسی از کارائی نسبی در امور اجرایی و مسائلی که ذکر شد برخوردار بود شاید بسیاری از روشنفکران و نخبگان که امور معیشت و زندگی اکثریت مردم را حل شده می دیدند در شرایط امروز منطقه و جهان، از پیگیری خواستهای به حق سیاسی خود صرفنظر می کردند. در بسیاری از کشورها این اتفاق افتاده است البته قبول دارم که قابل تحقق بودن چنین چیزی (دیکتاتوری کارآمد) در ساختار سیاسی ایران قابل بحث است.

 

اما مساله‌ای که امروز به شدّت با آن مواجه هستیم این است که این ساختار مردمسالاری تصنعی  و رای دهی منفعلانه و حد زده شده بر مساله کارائی اثر منفی داشته است خصوصا که کشور چهل سال است که در برهه حساس است! و برهه حساس تمرکز و انسجام بیشتری را در مدیریت کشور می طلبد. در همه مسائل کلیدی و از جمله در بحران بنیان کن آبانماه 98 بوضوح ملاحظه میشود که هیچکس هیچ مسئولتی را نمیپذیرد و عملا ساختار به گونه ایست که همه میتوانند از زیر بار مسئولیت فرار کنند و پاسخگو نباشند و همانطور که اشاره شد اخیرا همه چیز هم ناجوانمردانه و وقیحانه به حساب مردم و انتخاب غلط ایشان گذاشته می شود، انتخابی که تنها صورتی از انتخاب را داشته و دارد. این لوث مسئولیت وضعیت کارآمدی را به حضیض کشانده است و نتایج خطرناکی خواهد داشت . گرچه جناح تمامیت خواه حاکم بارها ناتوانی خود را به معرض نمایش گذاشته است اما به هر حال روشن شدن مسئولیت ها بهتر از تداوم وضعیت فعلی است.

مردم باید بدانند با چه کسانی در ساختار قدرت طرف هستند. شرکت در انتخابات به تشدید این بحران کارائی و تشدید جنگ قدرت و اتلاف منابع کشور در مسیر این جنگ و تشدید بی مسئولیتی که نه فقط نظام حاکم بلکه متاسفانه کشور را به سمت فروپاشی میبرد کمک خواهد کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۸ ، ۰۱:۱۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

کسی تردیدی ندارد که عامل اصلی آلودگی هوای تهران و شهرهای بزرگ که خصوصا در زمستان به یک فاجعه تبدیل شده است سوخت و انرژی است. اگر اختلافی وجود دارد بر سر این است که کدام حامل انرژی فسیلی بیشتر نقش دارد، گاز یا نفت کوره  یا گازوئیل و  یا سوخت مصرف کنندگان ثابت مثل خانه‌ها و کارخانه ها بیشتر موثر است یا مصرف  کنندگان متحرک مثل اتومبیل ها و اتوبوس ها و غیرو. توضیح خواهم داد که هرکدام باشد چگونه وزارت نفت مقصر  اصلی است.

در روزهای اخیر کم کم آشکار شده است که ظاهرا اصلی ترین عامل بحران اخیر تهران مصرف سوخت مایع در نیروگاه‌ها و از جمله نیروگاه ری است. که البته این فقط اصلی ترین است و سایر سوخت ها نیز نقش دارند. ما در حال حاضر کمبود ظرفیت تولید گازطبیعی نداریم پس چرا به نیروگاه ها که اکثرا گازی شده اند سوخت مایع یعنی نفت کوره بسیار آلوده ساز تحویل می شود؟ توضیح این است که در تمام میادین گازطبیعی و از جمله میدان گازی پارس جنوبی که بیشترین گاز کشور  را تولید می کند در کنار تولید گاز میعانات گازی تولید می شود،  گفته می شود که  از آنجا که ظاهرا به دلیل تحریم ها امکان صادرات میعانات گازی وجود ندارد مجبور شده اند که تولید را پائین بیاورند که میعانات کمتری تولید شود و طبعا گاز هم کمتر تولید می شود. شاید این مشکل ناشی از تحریم و اجتناب ناپذیر به نظر آید و بتوان آن را نیز به گردن امریکای جهانخوار و دونالد ترامپ انداخت اما چنانچه خواهد آمد اینگونه نیست.

اخیرا در چند مصاحبه و یادداشت دو مطلب تحت عناوین "فقط بلدند قیمت ها را افزایش دهند" و "اثبات ادعای نابلدی" راجع به راه کارهای غیرقیمتی بهینه سازی مصرف انرژی و قوانین مربوط به آن که اجرا نشده است توضیح داده ام و خواننده را به آنها ارجاع می دهم اما در اینجا می خواهم مصادیق قصور و تقصیر صنعت نفت را بیان کنم.

در سال 1392 با روی کار آمدن دولت موسوم به تدبیر و امید !! من و بسیاری از دوستان همکار بازنشسته در صنعت نفت که سال ها در انجمن اقتصاد انرژی برروی اصول و راه کارهای بهره وری انرژی کار و مطالعه کرده بودیم ، بسیار امیدوار شدیم که شاید گوش شنوائی پیدا شده باشد و شاید خلق و خوی مدعیان ژنرالی کمترین تغییری کرده باشد و لذا از هر کوششی برای پیگیری این مساله فروگزار نکردیم .

اگر خواننده محترم یک جستجوی اینترنتی بنماید هنوز می توان شعارهای تعویض 20 میلیون بخاری گازی را در اظهارات وزیر نفت پیدا کرد اما چه شد؟

 متوسط راندمان یا بازدهی حرارتی بخاری های گازی موجود در کشور حداکثر 40 درصد است یعنی 60 درصد انرژی گاز مصرفی در این بخاری ها تلف می شود. هم اینک در جهان بخاری های گازی وجود دارد که راندمان بیش از 90 درصد دارند. حتی اگر این بخاری ها بطور مجانی با بخاری های موجود جایگزین می شد  از محل صرفه جوئی حاصله در گاز، پول این بخاری ها حداکثر یکی دو ساله به کشور باز می گشت خصوصا در آن زمان که کمبود داشتیم و از ترکمنستان گاز وارد می کردیم. در این مورد در سال 93 با شرکت سرمایه گزاری تامین اجتماعی (شستا) وارد گفتگو شدیم و شستا حاضر بود که بعنوان سرمایه گزار وارد شود و ظرف چند سال این بخاری ها را تعویض کند چندین جلسه برگزار شد  مشاور بسیار خوبی توسط شستا استخدام شد و مطالعات خوبی انجام داد و همه جزئیات دیده شد و حتی نحوه انتقال تکنولوژی تولید بخاری های کارآمد در کشور بررسی شد. بخاری کالائی هم نبود که مورد حساسیت و تحت تحریم باشد. تنها نکته کلیدی قضیه این بود که اگر شستا یا هر سرمایه گزار دیگری این کار را انجام دهد وزارت نفت تضمین دهد دو سه سال یعنی تا زمان بازگشت سرمایه و سود عادله گاز صرفه جوئی شده را به قیمتی که گاز را از ترکمنستان وارد می کرد از این سرمایه گزار بخرد. می شد و ی شود محاسبه کرد که اگر بیست میلیون بخاری 50 درصد گاز کمتری برای تولید همان میزان حرارت مصرف کنند در هر زمستان چقدر گاز صرفه جوئی می شود. قوانین و مقررات موجود هم اجازه اعطاء چنین تضمینی و عقد چنین قردادهائی را به وزارت نفت می داد، اما متاسفانه پیگیری های شستا نشان داد که در وزارت نفت گوش شنوائی در این زمینه وجود ندارد و مساله رها شد و خود وزارت نفت هم کاری نکرد و امروز دیگر چیزی راجع به این موضوع شنیده نمی شود.  حالا تصور کنید اگر ظرف پنج/ شش سال گذشته این بخاری ها تعویض شده بودند چقدر کاهش آلاینده در خود بخاری های گازی داشتیم و گاز هم برای نیروگاه ها کم نمی آوردیم.

مورد دیگری که دنبال کردیم تشویق یکی از شرکت‌های بزرگ مهندسی و ساخت به سرمایه گزاری برای بهینه سازی موتورخانه ها و شوفاژخانه ها بود و برنامه این بود که در این شرکت طراحی شود که از طریق آموزش دادن به سرویس کاران مجرب موجود و سازماندهی آنها سرمایه گزاری بر روی هوشمند کردن شوفازخانه ها را سامان دهد که 25 تا 30 درصد راندمان را افزایش می داد و این طرح هم از محل صرفه جوئی گاز به قیمت خریداری از ترکمنستان اقتصادی می شد. مدیران شرکت مذکور هم بعد از استمزاجی فهمیدند که درک و عزمی برای چنین کارهائی در وزارت نفت وجود ندارد.

بد نیست اینجا ماجرای دیگری را هم نقل کنم حدود 17 سال پیش در حدود سال های 1379 تا 1381 مدیرعامل وقت شرکت مپنا من و چند تن از دوستان را به مشاوره دعوت کرد در آن زمان شرکت مپنا هنوز دولتی و وابسته به وزارت نیرو بود و نیز سوخت مصرفی عمده نیروگاه های کشور نفت کوره بود. مدیرعامل وقت بعد از ادای توضیحاتی در مورد موفقیت نسبی آن شرکت در فعالیت هایش، بدنبال توسعه و متنوع سازی فعالیت مپنا بود به ایشان پیشنهاد کردیم وارد فعالیت بهره وری انرژی بشود یکی دو جلسه طول کشید که منطق راه حل های قیمتی و و سرمایه‌گزاری های بهره وری انرژی که از محل بازیافت انرژی بازگشت سرمایه می شود را متوجه شد، یادم هست که بنده بیشتر مثال مرغداری و صنعت آجر و صنعت سیمان را میزدم اما وقتی ایشان متوجه موضوع شد گفت که من اگر وارد این فعالیت شوم چرا سراغ مراغداری و غیرو بروم و توضیح داد که در نیروگاه هائی که خود ما حضور داریم و مدیریت و راهبری می کنیم پتانسیل 10 تا 15 درصد ارتقاء بهره وری انرژی وجود دارد اما بسیار جالب بود که بعد از مکثی طولانی اظهار داشت که اما من چنین سرمایه گزاری (برای ارتقاء بازدهی نیروگاهی) را نمی کنم وقتی چرایش را پرسیدیم گفت که مگر شما نمی گوئید که سرمایه گزاری من باید از طریق بازیافت سوخت بازگشت شود یعنی وزارت نفت به من تضمین بدهد که مثلا تا چند سال و تا زمان بازگشت سرمایه همان سهمیه نفت کوره را با مجوز صادرات میزان صرفه جوئی شده بدهد و اما مطمئنا چنین تضمین معتبری قابل حصول نخواهد بود و سرمایه شرکت مپنا از بین خواهد رفت، شاهد ایشان هم این بود که بر اساس دستورالعمل برنامه سوم بسیاری از چاه‌ های کشاورزی که موتور دیزلی داشتند را برقی کردیم که طبق قانون باید وزارت نفت پولش را پرداخت می کرد (با توجه به صرفه جوئی گازوئیل) اما پرداخت نکرد.

امروز نتیجه این است که بر مبنای آمارهای منتشره خود وزارت نیرو متوسط بازدهی نیروگاهی کشور 34 تا حداکثر 35 درصد است یعنی از 100 درصد انرژی اولیه هیدورکربنی که به نیروگاه ها می رود تنها 35 درصد آن تبدیل به برق و بقیه تلف می شود در صورتی که در دنیا امروز بدنبال راندمان تبدیل بالای 70 درصد هستند.

اینها مواردی بود که شخصا درگیر آن بودم و اگر مرجعی به این مسائل رسیدگی کند می توانم تمام شاهدان را معرفی کنم که ذکر نام آنها در اینجا  ممکن است مورد رضایت ایشان نباشد. موارد بسیار بیشتری را کسانی که سال ها در تلاش اینگونه فعالیت ها بوده اند و نتیجه نگرفته اند، می توانند مطرح کنند.

ژنرال ها بعد از برجام نزدیک دوسال وقت کشور و صنعت نفت و خودشان را تلف کردند که فرمول قراردادی جذابی را برای شرکت های بزرگ نفتی طراحی کنند تا آنها بیایند و نفت و گاز بیشتری تولید کنند تا ذخائر نسل‌های آینده  هم تلف شود، فرمولی که تا هوا شدن برجام کسی از آن سر درنیاورد و شاید هوا شدن برجام و برگشت تحریم ها  از این جهت نیز یک موهبت برای آقایان بود. اما در حالی که ثابت شده است که  هزینه آزاد کردن یک واحد انرژی از طریق بهینه سازی و بهره وری انرژی کمتر از هزینه تولید یک واحد جدید انرژی است، تقریبا هیچ تلاش چشم‌گیری در در وزارت نفت در این رابطه صورت نگرفت. در حالی که هر واحد صرفه جوئی انرژی آثار مثبت زیست محیطی و هر واحد تولید انرژی فسیلی جدید، آثار منفی زیست محیطی نیز دارد.

گویا  ژنرال ها فقط می توانند فیل هوا کنند و فیل هوا کردن صرفا با آوردن توتال و شل و بی پی امثال آنها امکان پذیر است و این کارهای پیش پا افتاده ولو در جهت اشتغال و سلامت نسل فعلی و حفظ ذخائر نسل آینده باشد در شان ایشان نیست.

در مورد مشعل های بی شماری که در خود صنعت نفت در اثر سوء مدیریت، روزانه ده ها بلکه صدها هزار دلار را می سوزاند و آسمان و زمین را آلوده می کند بارها نوشته ام که لازم به تکرار نیست. مساله  کیفیت فرآورده ها و تفاوت آنها با استانداردهای جهانی هم بحث دیگری است.

نکته دیگری که لازم است به آن اشاره کنم این است که صرفنظر از مسائل فوق حتی اگر پیش بینی و برنامه کوتاه مدتی در نفت وجود داشت و مشکل عدم امکان صدور میعانات در زمستان پیش بینی می شد باز هم شاید خیلی تمهیدات می شد اندیشید مثلا شاید می شد با کاهش تولید نفت در بعضی از میادین نفتی و مخلوط کردن میعانات با نفت خام های سنگین خوراک پالایشگاه های داخلی را تامین کرد که تولید میعانات کاهش نیابد و بسیاری از کارهای دیگر. اما متاسفانه تحت مدیریت ژنرال ها اینک صنعت نفت به یک سرزمین سوخته بدل شده است که کار درستی از آن در نمی آید و معلوم نیست دیگر کسی بتواند ان را نجات دهد.

بازهم از سر درد این مطالب را می نویسم گرچه در کشوری که متاسفانه بسیاری از نمایندگان مجلس و مسئولین دستگاه های  نظارتی به گماشتگان ژنرال تبدیل شده اند امید چندانی به اصلاح ندارم .

سید غلامحسین حسن تاش

دهم دی ماه 98

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۸ ، ۰۸:۰۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۸ ، ۱۴:۱۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

آلودگی هوای تهران پایان ندارد هنوز زمستان شروع نشده وضعیت وخیم است. تعطیلی مدارس و کم شدن ترافیک هم بسیار کم اثر است. تردیدی نیست که این آلودگی دلایل عدیده دارد. کانال های طبیعی گردش هوا که ریه های تهران بوده است با ساخت و سازهای بی ضابطه مسدود شده است. عوامل اصلی آلوده ساز حامل های انرژی هستند. میزان ترکیبات سولفور در مازوت و گازوئیل تولیدی پالایشگاه های کشور صدها برابر استاندارد امروز جهان است کیفیت بنزین تولیدی نیز قطعا مشکل دارد. کم و بیش همه به آلاینده های این فرآورده های نفتی و خصوصا مصرف آن در بخش حمل و نقل توجه دارند اما یکی از حامل های انرژی که کمتر کسی به آن توجه دارد گازطبیعی است که به خانه های مردم می رود در موتورخانه ها و شوفاژخانه ها و پکیج های حرارتی می سوزد و حتی در داخل خانه ها در اجاق گازها و بخاری های گازی سوخته می شود. ترکیبات اضافی این گاز چیست؟ آیا سولفور و دیگر ترکیبات مضر آن در حد استاندارد است؟ من اطلاعی ندارم آزمایشگاه هم ندارم، اما یک چیز را می دانم و آن این است که هیچ مرجع مستقلی این را کنترل نمی کند. آیا سازمان استاندارد و تحقیقات صنعتی یا سازمان حفاظت محیط زیست یا هر مرجع دیگری استانداردی را برای این گاز تعریف کرده اند و در نقاط مختلف شبکه گازرسانی کشور و خصوصا در ایستگاه های ورودی گاز به شهرهای بزرگ (موسوم به سیتی گیت) ایستگاه نمونه برداری و آزمایش و کنترل این گاز را دارند؟

به هر حال هر حامل انرژی هیدروکربنی یا فسیلی که می سوزد آلایندگی دارد اما شواهدی وجود دارد که گاز شبکه ممکن است مواد زائد غیر استاندارد داشته باشد و آلایندگی آن بیش از مقدار عادی باشد. یکی از این شواهد شکایت های شرکت بوتاش ترکیه است بخشی از این گاز از همین شبکه به ترکیه صادر می شود و شرکت بوتاش خریدار آن است و تا جائی که اطلاع دارم این شرکت در مقاطع مختلف در مورد کیفیت گاز و تفاوت آن با مشخصاتی که در قرارداد تعیین شده است و از جمله بالا بودن ترکیبات مرکاپتان و گوگردی آن شکایت داشته و دارد.

سه فاز از فازهای مجتمع گازی پارس جنوبی پالایشگاه گوگرد زدائی ندارد چون قرار بوده گاز این فازها به بعضی میادین نفتی که تزریق شود، پروژه ای خطرناک و اشتباه که در اینجا مجال ورود به آن را ندارم اما میدانیم که این پروژه از ابتدا اشتباه به انجام نرسید و ظرف مدت کوتاهی کمپرسورهای تزریق گاز در اثر خورندگی سولفور آسیب دید حال سوال این است که گاز این سه فاز چه می شود؟ آیا در زمستان که اوج مصرف است این گاز که حاوی ترکیبات سولفور است با بقیه گازهای تصفیه شده در پالایشگاه های پارس جنوبی آمیخته نمی شود و به خطوط انتقال و شبکه تزریق نمی شود؟ آیا همه پالایشگاه های پارس جنوبی گاز را در حد استاندارد تصفیه می کنند؟ در بسیاری از فازها تاسیسات لازم برای جداسازی بعضی از مایعات گازی و خصوصا بوتان و پروپان پیش بینی نشده و در فصول دیگر متاسفانه در مشعل های عسلویه سوزانده می شود و آن خود داستانی پرآب چشم دارد که در نوشته های دیگری به آن پرداخته ام و اینجا مجال آن نیست، اما گفته می شود که در فصل اوج مصرف این مایعات نیز به اصطلاح به خط زده می شود یعنی به خطوط لوله و شبکه انتقال گاز تزریق می شود، آلاینده های اینها نیز بالاتر از گاز متان است که باید در شبکه باشد.

همین گاز در ایستگاههای سی ان جی به خودروها نیز منتقل میشود و در خودرو می سوزد ضمن این که اصولا معلوم نیست آلایندگی سی ان جی لزوما خیلی کمتر از بنزین باشد.

هیچ جزمیتی در شواهدی که ذکر کرده ام و در این که گاز شبکه حتما آلوده است ندارم اما آنچه که مسلم است این است که به هرحال یک مرجع مستقل نظارتی و مرجعی مستقل از دستگاه تولیدکننده و ومتولی عرضه گاز یعنی صنعت نفت و زیرمجموعه  های آن،  باید استاندارد زیست  محیطی و ایمنی گاز را تعیین کند و بر آن نظارت داشته باشد و مشکلات را مستمرا گزارش دهد تا اگر مشکلی هست کنترل شود.

برخورد همه جانبه با  مشکل خانمان برانداز آلودگی هوا مستلزم پرداختن و مهم شمردن همه اجزاء آن است.

سید غلامحسین حسنتاش

دوم دی ماه 98

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۸ ، ۱۳:۵۳
سید غلامحسین حسن‌تاش