وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

به چه دلایلی در انتخابات شرکت نمیکنم

جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۸، ۰۱:۱۸ ق.ظ

 

1-  قانون اساسی ایران پارادوکسیکال یا دچار تعارض است واژه های ولایت مطلقه و امامت امت که در اصل 57 آمده با تفاسیری که در نزد صنف روحانیت از آن وجود دارد تمام اصول دیگر را تحت‌الشعاع قرار می دهد و نوعی حکومت خلیفهای با قدرت متمرکز را بوجود می آورد. چهل سال تجربه نشان داده است که در عمل هم همین اتفاق افتاده است. علاوه بر این، پدیده ای به نام شورای نگهبان و نظارت استصوابی آن بر انتخابات، به ضامن ساختاردهی این حکومت خلیفه ای و مطلقه تبدیل شده است. شش نفر عضو کلیدی شورای نگهبان که فقها هستند مستقیم توسط رهبر انتخاب می شوند و آنها هستند که افراد را برای حضور در مجلس یا ریاست جمهوری تائید صلاحیت می کنند و با ابزار تائید صلاحیت به تدریج کار را به جائی رسانده اند که عملا تنها کسانی را که مصلحت بدانند تائید صلاحیت و بقیه را بصورت فله ای رد می کنند طبعا اغلب قریب به اتفاق نمایندگانی که دل ایشان را بدست آورده اند تا تائید صلاحیت شوند برای انتخاب حقوقدانان عضو شورای نگهبان نیز رای و نظر این شورا را لحاظ می کنند.

اعضاء خبرگان رهبری نیز باید صلاحیتشان مورد تائید شورای نگهبان باشد و طبیعتا کسانی تائید صلاحیت می شوند که تابع رهبری باشند بخش قابل توجهی از این افراد از بین علمای مواجب بگیر رهبری در سمت های مختلف امام جمعه گی و نمایندگی رهبری در سازمان ها و نهادهای مختلف هستند و عملا در تائید و تبعیت از رهبری ذینفع هستند ولذا مسلم است که قادر به انجام وظیفه خود در مورد نظارت بر رهبری نخواهند بود. در عمل هم چهل سال شاهدیم که هر ساله اعضاء خبرگان در موضعی پائینتر از رهبری در مقابل او قرار می گیرند و بجای حساب کشی از او دلالت و هدایت می شوند!

بنابراین تا اتفاقات حداقلی زیر واقع نشود عملا انتخاب مردم معنا و مفهومی نخواهد داشت:

الف- حذف موقعیت و موضع مطلقه بودن و امام امت بودن از ولایت فقیه و رهبری و مقید شدن اختیارات ولی فقیه به قانون اساسی و زمانمند شدن دوره رهبری او به حداکثر ده سال با توجه به این که تجربه جوامع بشری نشان داده است که تداوم قدرت زمینه حامی پروری و ایجاد انحصار را فراهم می کند.

ب- حذف دخالت شورای نگهبان در انتخابات و محدود شدن رد صلاحیت ها به موارد قانونی که توسط یک مجلس منتخب مردم تعیین می شود (مانند نداشتن سابقه کیفری و جنحه و جنایت )

ج- اعمال قانون منع مداخله در مورد اعضاء مجلس خبرگان رهبری به این معنا که خبرگان رهبری نباید به هیچ وجه در اعمال وظایفشان ذینفع باشند و کوچکترین منفعتی در حفظ و تداوم حضور یک رهبر داشته باشند.

د- خروج کامل نظامیان از عرصه های سیاسی و اقتصادی

 

2-  اولا- این که عده ای تحت عنوان شورای نگهبان یا هر عنوان دیگری بصورت فراقانونی انتخاب مردم را محدود کنند نوعی برتری جوئی، صغیر دانستن مردم  و درنتیجه اهانت به آحاد جامعه است که زیر بار چنین توهینی نباید رفت

 ثانیا - تجربه حداقل بیش از سی سال نشان داده است که با توجه به ساختاری که قبلا اشاره شد مصلحت سنجی و استصواب ایشان در محدود کردن انتخاب مردم کاملا جهت گیرانه و جناحی در راستای انحصاری کردن قدرت بوده است و به نظر میرسد اگر مواردی را هم به صورت استثنائی و یک اقلیت محدود خارج از جناح خود به مجلس راه داده اند به نوعی برای فریب دادن مردم  و کشاندن آنها در پای صندوق های رای و مردمی جلوه دادن انتخابات و خصوصا انداختن بار مسئولیت همه ناکارآمدی های منتخبین بر دوش مردم  بوده است ثالثا- اگر در تجربه انتخابات ها و خصوصا انتخابات ریاست جمهوری دقت شود خود اعضاء شورای نگهبان و هم جناحی های ایشان بیش و حتی پیش از همه صلاحیت خود را در نظارت استصوابی و تائید صلاحیت منتخبین زیر علامت سوال برده اند، به این صورت که  ((غیر از یک رئیس جمهور(احمدی نژاد) آنهم در دوره اول صدارتش)) همه روسای جمهور تائید صلاحیت شده توسط ایشان مورد نقدهای و حتی تقابلها و برخوردهای جدی خود ایشان و هم جناحی های ایشان قرار گرفته اند در مورد بسیاری از نمایندگان مجلس هم چنین بوده است. جالب تر این که بعضا با وقاحت تمام مردم را سرزنش می کنند که مشکل از انتخاب ایشان است یعنی لابد مردم نتوانسته اند در انتخاب محدود و همیشگی خود بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنند و یا به میزان بدی درست امتیاز بدهند!!!

تاکی میتوان این توهین را تحمل کرد که عده ای نادان که عقل و تشخیصشان از متوسط مردم پائینتر است انتخاب مردم را محدود کنند.

3-  نظر به این که خصوصا با عطف توجه به مفاد بند یک فوق، بیش از نیمی از قدرت (نیروهای مسلح، قوه قضائیه، مجمع تشخیص مصلحت نظام، نهادهای گسترده سیاسی و اقتصادی ویژه ) مستقیما و بقیه عوامل قدرت (قوای مجریه و مقننه) بصورت غیر مستقیم (از طریق اعمال نفوذ نیمه اول و از طریق نظارت استصوابی) در کنترل یک قدرت مطلقه فائقه است، یک انتخاب حد زده شده و منفعلانه هیچ تاثیری در اصلاح ساختارها نداشته و ندارد و در عمل هم بارها تجربه شده است و آزموده را آزمودن خطاست.

 

4-  حضور و شرکت مردم در انتخابات مصنوعی، بارها و بارها صراحتا به عنوان تائید نظام به معنای تائید کامل آن با تمام اجزائش قلمداد و مصادره به مطلوب شده است و این فرصت را برای نظام ایجاد کرده است که با اتکاء به این حضور، به این وضعیت نامطلوب ادامه دهد و با تبدیل آراء مردم به سوخت، در مسیر قهقرائی خود که میتواند به فروپاشی کشور منتهی شود ادامه حرکت دهد.

اینهمه تلاش و خدعه برای گرم نگهداشتن همیشگی تنور انتخابات بی دلیل نیست.

 

5-  اما شاید از همه مهمتر؛ به نظر نگارنده بزرگترین مشکل نظام ناکارآمدی در همه عرصه ها و عدم توانائی نظام در حل مشکلات زندگی آبرومندانه و حل مشکلات و معیشت و اشتغال و حداقل آسایش و رفاه مردم است و این آن چیزی است که کشور را در آستانه فروپاشی بسیار خطرناک قرار داده است.  اگر این نظام  به رغم همه اشکالات در ساختار سیاسی از کارائی نسبی در امور اجرایی و مسائلی که ذکر شد برخوردار بود شاید بسیاری از روشنفکران و نخبگان که امور معیشت و زندگی اکثریت مردم را حل شده می دیدند در شرایط امروز منطقه و جهان، از پیگیری خواستهای به حق سیاسی خود صرفنظر می کردند. در بسیاری از کشورها این اتفاق افتاده است البته قبول دارم که قابل تحقق بودن چنین چیزی (دیکتاتوری کارآمد) در ساختار سیاسی ایران قابل بحث است.

 

اما مساله‌ای که امروز به شدّت با آن مواجه هستیم این است که این ساختار مردمسالاری تصنعی  و رای دهی منفعلانه و حد زده شده بر مساله کارائی اثر منفی داشته است خصوصا که کشور چهل سال است که در برهه حساس است! و برهه حساس تمرکز و انسجام بیشتری را در مدیریت کشور می طلبد. در همه مسائل کلیدی و از جمله در بحران بنیان کن آبانماه 98 بوضوح ملاحظه میشود که هیچکس هیچ مسئولتی را نمیپذیرد و عملا ساختار به گونه ایست که همه میتوانند از زیر بار مسئولیت فرار کنند و پاسخگو نباشند و همانطور که اشاره شد اخیرا همه چیز هم ناجوانمردانه و وقیحانه به حساب مردم و انتخاب غلط ایشان گذاشته می شود، انتخابی که تنها صورتی از انتخاب را داشته و دارد. این لوث مسئولیت وضعیت کارآمدی را به حضیض کشانده است و نتایج خطرناکی خواهد داشت . گرچه جناح تمامیت خواه حاکم بارها ناتوانی خود را به معرض نمایش گذاشته است اما به هر حال روشن شدن مسئولیت ها بهتر از تداوم وضعیت فعلی است.

مردم باید بدانند با چه کسانی در ساختار قدرت طرف هستند. شرکت در انتخابات به تشدید این بحران کارائی و تشدید جنگ قدرت و اتلاف منابع کشور در مسیر این جنگ و تشدید بی مسئولیتی که نه فقط نظام حاکم بلکه متاسفانه کشور را به سمت فروپاشی میبرد کمک خواهد کرد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۰/۱۳
سید غلامحسین حسن‌تاش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی