وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «برق هسته ای» ثبت شده است

برق تولیدی نیروگاه هسته‎‌ای به‌صرفه نخواهد بود

حاشیه‌های قطعی برق در ایران تمامی ندارد حتی در روزی که برق هم نمی‌رود همه منتظرند تا ببینند مسولان در این زمینه چه می‌گویند یا چه کاری انجام می‌دهند تا در آینده دور یا نزدیک دیگر دچار این بحران نشویم. یکی از راه‌هایی که می‌توان از طریق آن کمبود تولید برق را حل کرد استفاده از انرژی هسته‌ای است که در سال‌های اخیر بسیار در مورد آن صحبت شده است ولی آیا این انرژی می‌تواند برای آینده کشور مثبت باشد یا خیر؟ در این زمینه با یکی از کارشناسان حوزه انرژی گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

غلامحسین حسنتاش، عضو هیات علمی موسسه مطالعات بین المللی انرژی در مورد اینکه برخی معتقدند انرژی هسته‌ای می‌تواند تولید برق را افزایش دهد و در مقابل عده‌ای دیگری می‌گویند که انرژی هسته‌ای نمی‌تواند کمبود برق را تامین کند در گفت‌وگو با خبرنگار فراز می‌گوید: «می‌توانیم بگوییم هر 2 تئوری درست است اما نمی‌توان از این موضوعات به آسانی گذشت نیاز و به توضیح دارد تا روشن شود کدام یک از این 2 مورد صحیح است. قبل از هرچیز باید بگویم این مسلم است که وقتی یک نیروگاه هسته‌ای ساخته شود و به بهره‌برداری برسد می‌تواند به ظرفیت تولید برق ایران اضافه کند اما با چه قیمتی؟»

او در مورد اینکه بعد از ساخت نیروگاه چه نتیجه‌ای در انتظار است، ادامه می‌دهد: «اگر در پایان کار با همه حاشیه‌ها ساخت این نیروگاه به اتمام برسد و مشخص شود که مثلا یک نیروگاه هزار مگاواتی هسته‌ای نهایتا به اندازه 10 هزار مگاوات «نیروگاه سیکل» ترکیبی یا «نیروگاه‌های خورشیدی» هزینه داشته است آن وقت مشخص خواهد شد که این سرمایه‌گزاری اشتباه و به ضرر کشور و به ضرر تولید برق بوده است.»

 حسنتاش با اشاره به سیاست‌های حکومت پیشین در مورد ساخت نیروگاه اضافه می‌کند: «به‌نظر من رژیم گذشته نیروگاه بوشهر را عمدتا به‌عنوان پوششی برای هسته‌ای شدن و گسترش فعالیت‌های هسته‌ای بنیان‌گذاشته بود ولی شواهدی وجود ندارد که آیا مطالعات جامعی صورت گرفته باشد که اگر واقعا هدف تولید برق است کدام گزینه تولید برق ارزان‌تر است. تازه در آن زمان برق خورشیدی و برق هسته‌ای و برق بادی هم چندان شناخته شده نبود.»

این کارشناس حوزه انرژی در مورد وضعیت انرژی هسته‌ای بعد از انقلاب ادامه می‌دهد: «متاسفانه بعد از انقلاب، سازنده اصلی نیروگاه بوشهر از ایران خارج شد و روس‌ها جایگزین شدند که ظاهرا پول چندین نیروگاه را ظرف سی‌سال از ما گرفته‌اند و ظاهرا مولد مطلوبی هم تحویل نداده‌اند و ظاهرا بازهم با آن‌ها قرارداد جدید بسته شده است.»

او با تاکید بر استفاده از انرژی برق خورشیدی ادامه می‌دهد: «ما در ایران پتانسیل عظیمی برای برق خورشیدی داریم و در مطالعات جامع باید مشخص شود که به لحاظ فنی و اقتصادی کدام گزینه‌های تولید برق برای ما منطقی‌تر و بهینه‌تر و کم هزینه‌تر است و اگر این مقایسه‌ها صورت نگیرد منابع کشور هدر خواهد رفت.»

این کارشناس در همین خصوص اضافه می‌کند: «علاوه بر این راندمان فعلی نیروگاهی ما بسیار پائین است و بر مبنای سند تراز گاز کشور مصوبه شورای‌عالی انرژی که در ۲۹ اسفندماه ۱۳۹۹ ابلاغ شده است متوسط راندمان نیروگاهی کشور ۳۷ درصد ذکر شده این موضوع خوشبینانه است و ارتقاء این راندمان برای ما حتی نسبت به ساخت نیروگاه‌های جدید هم اولویت دارد. تلفات شبکه انتقال هم بسیار زیاد است. قبل از هر چیز باید بهره‌وری را سر لوحه کار‌هایمان قرار دهیم.»

 

مطلب مرتبط :

نکاتی در مورد نگرانی دکتر ولایتی از آینده تامین انرژی کشور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۱۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

سخنی با دکتر محمد فاضلی با ذکر خاطرهای از مشاوره به شرکت مپنا

امروز یادداشتی را از جناب دکتر محمد فاضلی خواندم در زمینه اقتصاد برق. آقای دکتر فاضلی استاد برجسته جامعهشناسی هستند و بنده که تنها دانش محدودی در زمینه اقتصاد انرژی دارم ورودی به عرصه دانشی ایشان ندارم و تنها همیشه از مطالب ایشان در این زمینه استفاده میکنم و لذت میبرم. جناب دکتر در یادداشت خود مشکل قطعی برق و خاموشیهای امسال را عدم توازن در اقتصاد برق دانستهاند و  در ادامه عدم توازن بین قیمت فروش برق و هزینه تمام شده آن  و آثار و تبعاتش را توضیح دادهاند که این مباحث بر اهالی اقتصاد و انرژی پوشیده نبوده و نیست و حداقل از ابتدای دولت موسوم به سازندگی و بیش از سی سال است که مرتبا تکرار شده و میشود.

گرچه جناب دکتر در نتیجهگیری اشاره کردهاند که مساله صرفا با افزایش قیمت برق حل نمیشود اما امیدوارم به عنوان یک دلسوز مردم و طبقات پائین دست،  یادشان باشد که همینقدر که مساله قیمت را مطرح میکنند فضاساز و زمینهساز تفکری میشوند که همیشه به دنبال افزایش قیمت و درگیر کردن دائمی کشور در لوپ تورمی بیثباتی اقتصادی و انتقال مشکل به مردم  و جیب مردم هستند و امتحانشان را هم پس دادهاند، و امیدوارم ایشان توجه داشته باشند آنچه را که من قبلا در یادداشتی نوشتم که بعضی ها فقط بلدند گران کنند و کار دیگری بلد نیستند .  حداقل امروز تجربه آثار و تبعات مخرب اقتصادی و اجتماعی چند دوره فقط گران کردن را در اختیار داریم و گفتهاند که آزموده را آزمودن خطاست.

در یکی از گروههای واتس اپی  که یادداشت ایشان را دیدم نوشتم: گویا الحمدلله اقتصاد همه چیز تعادل دارد غیر از اقتصاد برق ، اقتصاد نرخ دستمزد کارگر و کارمند با هزینه هایشان در تعادل است! اقتصاد خودرو با قیمت جهانی خودرو و ارزش واقعی خودرو تعادل دارد ! اقتصاد مسکن تعادل دارد !اقتصاد معیشت بازنشستگان از نظر دخل و خرج و خصوصا بَرجشان که در سنین بازنشستگی بالا میرود در تعادل است ! اقتصاد سلامت و خصوصا نرخهای خدمات پزشکی در تعادل است ! اقتصاد دخل و خرج تولیدکنندگان گرفتار در تعادل است! اقتصاد نرخ ارز در تعادل است و فقط اقتصاد انرژی در تعادل نیست.

خدمت جناب دکتر عرض میکنم که همین محاسباتی هم که در این یادداشت فرمودهاند باید دید که با چه نرخ ارز تعادلی و منطقیای انجام شده است و ادامه خاطرهای را نقل میکنم که شاید معلوم شود که مشکلات ریشهای کجاست و کار درست چیست.

فکر میکنم سال 1385 یا 1386 بود که مدیرعامل قبلی "شرکت مپنا" از یکی از مدیران با سابقه صنعتنفت و اینجانب که در آن وقت به اتفاق عضو هیئت مدیره انجمن اقتصاد انرژی ایران بودیم،  برای مشاوره دعوت به عمل آورد. وی در ابتدای جلسه توضیح داد که مپنا در آستانه خصوصی شدن و ورود سهام شرکت به بورس قرار دارد و در کار ساخت توربین و ژنراتور موفقیتهائی داشته و توان ارزی و ریالی خوبی پیدا کرده و حالا میخواهد حوزه فعالیت خود را گسترش دهد و در سایر شاخههای بخش انرژی مانند نفت و گاز هم ورود پیدا کند.

من به ایشان توصیه کردم که شما بیائید و با قدرت و توان و تخصصی که دارید به یک شرکت خدمات انرژی یا خدمات بهینهسازی و بهرهوری انرژی تبدیل شوید. در آن زمان این مفاهیم کمتر از امروز شناخته شده و جا افتاده بود ولذا شاید یکی دو جلسه طول کشید که اهمیت و ضرورت و فوریت بهره وری انرژی در ایران و نامطلوب بودن شاخصهای انرژی کشور و از جمله شاخصهای بهرهوری و شدّت انرژی را به ایشان منتقل کنم و سپس چهارچوب خدمات شرکتهای مذکور را  به ایشان توضیح دادم که شرکتهای خدمات انرژی در سطح کشورهای پیشرفته شرکتهائی هستند که به کارخانجات و مجتمعهای مسکونی و تجاری یا هرجایی که مصرف بالا و غیر بهرهور در انرژی دارد ورود میکنند و با مصرف کننده قرارداد میبندند که سرمایهگزاری کنند و با اصلاحات فرایندی مصرف سوخت را کاهش دهند و بهینه کنند و وقتی مثلا مصرف انرژی کارخانهدار برای همان میزان تولید قبلیاش کاهش پیدا کرد و طبعا هزینه انرژیاش کاهش پیدا کرد شرکت خدمات انرژی از محل صرفهجوئی انجام شده در صورتحساب انرژی آن کارخانه سرمایهاش را بازگشت میکند و بعد از بازگشت سرمایه و سود متعلقه منافع کاهش مصرف برای کارخانهدار باقی میمانند و شرکت خدمات انرژی هم سود کرده و آلایندههای زیستمحیطی هم متناسب با کاهش مصرف انرژی کاهش پیدا میکند ولذا هم به نفع صنعت است و هم به نفع اقتصاد ملی و هم به نفع محیطزیست و هم به نفع اشتغال، از طریق شغلهائی که در شرکتهای خدمات انرژی ایجاد میشود.

به هر حال در آن زمان به ایشان توضیح دادم که در ایران مشکل این است که قیمت انرژی پایین و متناسب با قدرت خرید مردم  است و سرمایه شرکت خدمات انرژی ممکن است از طریق صرفهجوئی در صورتحساب انرژی بازگشت نشود ولی همین انرژی بازیافتی برای دولت ارزان نیست و هر چقدر انرژی آزاد شود اگر وزارت نفت مجوز صادرات آن را بدهد ظرف مدت بسیار مطلوب و قابل قبولی سرمایه شرکت خدمات انرژی بازگشت میشود و وزارت نفت و دولت هم سود میبرند و اضافه کردم که شرکت مپنا به عنوان یک شرکت بزرگ شاید بتواند این معضل را حل کند و وزارت نفت را پای میز بیاورد که قراردادهای بهرهوری انرژی سه جانبه باشد و این امر مهم در کشور پیش برود. همچنین برای ایشان استدلال کردم که در شرایط اقتصاد ایران  این معضل با افزایش قیمت حاملهای انرژی هم حل نمیشود چون ساختار اقتصاد تورمی است و افزایش قیمت فقط ما را در یک لوپ جدید تورمی وارد میکند و مشکل حل نمی شود و لذا تنها راه همین راه حل سه جانبه غیرقیمتی است و البته زمانی که بطور گسترده چنین پروژههائی اجرا شد و بهرهوری انرژی ارتقاء پیدا کرد و مصرف انرژی مصرفکنندگان کاهش یافت زمینه تصحیح قیمت هم فراهم میشود. زیرا در صورتحساب انرژی کارخانهدار و مصرفکننده که حاصل ضرب مقدار مصرف در قیمت است تغییر قابل توجهی اتفاق نمیافتد، چون یکی از عوامل زیاد شده و دیگری کم.

آنچه آن زمان به ایشان میگفتم همان چیزی است که سال بعدها و در سال 1394 در "قانون رفع موانع تولید رقابت پذیر و ارتقاء نظام مالی در کشور" گنجانده شد و صد میلیارد دلار در سال پتانسیل سرمایهگزاری برای آن پیشبینی شد و وزارت نفت موظف به همکاری شد اما متاسفانه میزان تحقق آن تا به امروز نزدیک به صفر بوده است.

در آن زمان بعنوان استاد مشاور یا راهنما درگیر چند پایان نامه در زمینه پتانسیل ارتقاء کارائی انرژی در صنایع مختلف بودم و برای مدیرعامل وقت مپنا از مرغداری و صنعت آجر و صنعت سیمان مثال میزدم که بر اساس نتایج آن پایان نامهها، چطور اگر چنین سرمایهگزاریهائی در این صنایع انجام شود و انرژی آزاد شده با قیمت صادراتی فروخته شود، هزینه انجام شده بعضا حتی در کمتر از  یک سال بازگشت میشود و حتی میتوان از اعتبارات بینالمللی مربوط به کاهش آلایندهها هم استفاده کرد که ارزش سرمایهگزاری را بالا میبرد.

وقتی که مدیرعامل مذکور به قول معروف مطلب را گرفت به من گفت چرا از مرغداری و اینها مثال میزنی ما در خودمان در مپنا هم نیروگاه داریم و هم بهرهبرداری بسیاری از نیروگاههای شرکت توانیر را به عهده داریم و به خوبی میدانیم که چه اقداماتی باید انجام دهیم و چه هزینهای بکنیم که راندمان نیروگاهها بالا رود و بازیافت آن اصلا با آنچه میگوئی قابل مقایسه نیست.

در اینجا توجه شود که در سند تراز گاز کشور مصوبه شورایعالی انرژی که در 29 اسفندماه 1399 ابلاغ شده است منوسط راندمان نیروگاهی کشور 37 درصد ذکر شده که به نظر نگارنده خوشبینانه است و در آن زمان که من با مدیرعامل وقت مپنا صحبت می کردم این راندمان حدود 33 یا 34 درصد بود درحالی که در دنیا در سیکل ترکیبی راندمان به 54 درصد رسیده بود و کشورهای پیشرفته با سیستمهای تولید همزمان برق و حرارت به دنبال راندمان بالای 75 درصد بودند.

اما متاسفانه مدیرعامل وقت مپنا بعداز درنگی گفت ولی من این کار را نمیکنم. وقتی پرسیدم چرا گفت فلسفه این جلسه این است که ما بدنبال توسعه کسب کارمان برای ایجاد درآمد و سود بیشتر برای شرکت هستیم و همانطور که میگوئی ارتقاء بهرهوری انرژی نیاز به سرمایهگزاری اولیه دارد که باید از محل انرژی بازیافتی آنهم با قیمت صادراتی بازگشت شود و هیچ تضمینی وجود ندارد که مپنا این سرمایهگزاری را بکند و سرمایهاش بازگشت شود و حتی این تعبیر را بکار برد که اگر رهبر هم امضاء کند مجریان عوض میشوند و اجرا نمیکنند و برای استدلال حرفش موردی از برنامه سوم را شاهد آورد که تازه قانون مصوب هم بود . توضیح داد که در قانون برنامه سوم پیش بینی شده بود که وزارت نیرو برای بهینهسازی چاههای کشاورزی پمپهای گازوئیلی را با الکتروموتور جایگزین کند و بعد هزینهاش را وزرات نفت بدهد و ما اقدام کردیم ولی هرگز پولش را ندادند (البته این فرمایش ایشان بود و من اطلاع چندانی از آن ندارم) و گفت خصوصا اگر این سرمایهگزاری را در نیروگاهها انجام دهیم بعدا ممکن است بگویند چرا قبلا راندمانتان پائین بوده و بدهکار هم بشویم .

امروز به نظر میرسد که ایشان هم حق داشت چون شش سال است قانون هم داریم ولی اتفاقی نمیافتد. اما میتوان فهمید که مشکلات کشور کجاست و کسی دنبال کار سخت نیست و راحت ترین کار دست بردن در جیب خلق مظلوم خداست .

امروز ادعا میشود که ظرفیت نیروگاهی کشور 80 هزار مگاوات است لذا 10 درصد ارتقاء بهرهوری و بازدهی در نیروگاهها یعنی عددی بالاتر از میزان کسری که همکنون در شبکه وجود دارد.

آنچه رخ داده محصول انباشت سوء مدیریتها کم کاریها و عدم تمکین به قانون و تلاش در جهت اجرای آن است.

تا حادثه رخ نداده کسی دنبال این حرفها که بسیاری از دلسوزان بخش انرژی و از جمله نگارنده با اغتنام از هر فرصتی تکرار میکنیم، نیست و وقتی رخ داد همه متخصص میشوند و مردم مستقیم یا غیر مستقیم، متهم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۵۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۸۶ ، ۱۴:۵۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

(ماهنامه اقتصاد انرژی شماره ۶۵ آبان ماه ۱۳۸۳)

 

در کشاکش مباحث مربوط به انرژی اتمی کشور، و در اثر جوسازی‌ها و بهانه‌جوئی‌های ایالات متحده که موجب سیاسی شدن مفرط موضوع گردیده‌است ، اصل نیاز بخش انرژی کشور به برق هسته‌ای در اخبار و تفسیرهای رسانه های خارج از کشور تحت‌الشعاع قرار گرفته و کمتر مورد توجه بوده است. لذا لازم می‌دانیم  توجه جهانیان را به نکات زیر جلب کنیم:

1-  مصرف برق کشور طی دهه گذشته سالانه بیش از 7% رشد داشته و میزان تقاضا ظرف ده سال گذشته به بیش  از دو برابر افزایش یافته‌است و باتوجه به برنامه‌های توسعه کشور کلیه پیش‌بینی‌ها حاکی از آن است که این روند افزایش کماکان ادامه خواهد داشت. از سوی دیگر به دلیل وضعیت اقلیمی کشور و محدودیت‌های پتانسیل‌های برق-آبی  ، علیرغم توسعه گسترده این منابع  ، سهم تولید برق از سدها و منابع آبی کشور ظرف 40 سال گذشته از بیش از 35 در صد  به کمتر از 4 درصد کاهش یافته و تولید برق کشور بیش از بیش به نیروگاه‌های بخاری و گازی و یا سیکل ترکیبی که در هر حال متکی به مصرف گاز طبیعی یا مواد نفتی هستند، وابسته گردیده‌است.

این نکته نیز حائز اهمیت است که به دلیل محدودیت منابع غنی ذغال‌سنگ در کشور ذغال‌سنگ نیز سهمی در تولید برق نداشته و در آینده نیز نمی‌تواند سهم قابل توجهی در این رابطه داشته‌باشد. بنابراین تولید برق در نیروگاه‌های کشور در مقایسه با متوسط جهانی نیز بیش از حد به سوخت‌های ئیدروکربوری وابسته است.

همچنین باید توجه داشت که فرایند تبدیل انرژی اولیه ئیدروکربوری به برق از راندمان نسبتا پائینی برخوردار است و واجد آثار منفی زیست‌محیطی نیز می‌باشد. بنابراین برای تأمین نیاز آینده کشور به نیروی برق روی‌‌آوری به تولید برق هسته‌ای اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد و به همین دلیل حتی در دوران رژیم گذشته تولید برق هسته‌ای در برنامه‌های بلندمدت تأمین برق و انرژی مورد نیاز کشور لحاظ گردیده‌است و لذا متوقف کردن برنامه‌های مذکور به معنای لطمه به فرایند رشد و توسعه اقتصادی کشور خواهدبود.

 

2-  ترکیب سبد انرژی مصرفی کشور در مقایسه با متوسط جهانی بسیار نامتجانس است. در حالی‌که بطور متوسط در سطح جهان سهم نفت و گاز در سبد انرژی  به کمتر از 3/1 درصد محدود می‌شود و سهم نیروی هسته‌ای در سبد انرژی جهان به بیش از 5/6  درصد  افزایش یافته‌است ، سهم نفت و گاز در تأمین انرژی اولیه ایران به بیش از 98 درصد  افزایش یافته‌است و این مسئله باتوجه به فناپذیری منابع ئیدروکربوری و همچنین باتوجه به اصل عقلانی متنوع‌سازی (قرار ندادن همه تخم‌مرغ‌ها در یک سبد) از نظر استراتژیک به مصلحت کشور نیست1 و باتوجه به محدودیت سایر منابع که به آن اشاره شد برای خروج از این محدودیت چاره‌ای جز توسعه نیروگاه‌های هسته‌ای وجود ندارد.

 

3-  از زمان رژیم گذشته سرمایه‌گذاری زیرساختی عظیمی برای تولید برق هسته‌ای در کشور انجام پذیرفته‌است که این امر عملا مورد استقبال و همکاری و همیاری دول صنعتی غرب نیز بوده‌است. چگونه می‌توان ملت ایران را به بهانه‌های غیرواقعی از بهره ‌بردن از این سرمایه‌گذاری‌ها محروم نمود؟

4-  اگر جامعه جهانی و خصوصا دول صنعتی غرب در ادعاهای خود در مباحث مربوط به جهانی شدن و الزامات آن صادق هستند. باید این صداقت را در همه امور نشان دهند . خصوصا اینکه در رابطه با منابع انرژی فسیلی، باتوجه به دو ویژگی مهم این منابع نگرش و برنامه‌ریزی یکپارچه جهانی از اهمیت مضاعفی برخوردار است این دو ویژگی عبارتند از فناپذیر بودن و آلوده‌ساز بودن این منابع. اگر نگاه واقعا جهانی باشد ، منابع محدود فسیلی متعلق به کل جامعه بشری است و آثار و تبعات زیست‌محیطی ناشی از مصرف بی‌رویه آن نیز گریبان کل جامعه بشری را می‌گیرد. بنابراین در یک برنامه‌ریزی منطقی با نگرش جهانی و با فراتر رفتن از نگرش‌های محدود ملی لازم است که در انتخاب ترکیب بهینه‌ استفاده از حامل‌های مختلف انرژی ، منافع کل جامعه بشری مورد توجه قرار گیرد. در این چارچوب آیا منطقی خواهدبود که مثلا در یک کشور، بعضی از حامل‌های انرژی بصورت غیراقتصادی مورد استفاده قرار گیرد و این کشور به هر دلیل با بهانه‌ای از بهینه‌ کردن ترکیب انرژی خود   باز داشته شود و یا در جائیکه که بهینه ملی با بهینه جهانی در تعارض قرار  می گیرد در فرایند جهانی شدن کدام را باید انتخاب نمود؟

کشورهای صنعتی  بعد از دهه هفتاد تمامی تلاش خود را جهت به حداقل رساندن سهم نفت و گاز در سبد انرژی مصرفی خود نموده‌اند. اما سهم این منابع هرگز به صفر نرسیده و نخواهد رسید و بنابراین باید از منابع ئیدروکربوری در سطح جامعه بین‌المللی بصورت بهینه استفاده نمود . استفاده غیربهینه یک کشو رموجب محرومیت کل جامعه بشری خواهدشد. بنابراین منطق جهانی ایجاب می‌کند که جامعه بشری در مقابل وادار کردن یک کشور به استفاده غیربهینه از منابع انرژی خود موضع‌گیری نماید.

باتوجه به آنچه که گفته شد هرگونه همکاری ایران با اتحادیه اروپا در زمینه انرژی اتمی نیز باید در چارچوب یک همکاری گسترده در زمینه کل مقوله انرژی مورد توجه قرار گیرد. در این چارچوب اگر اتحادیه اروپا به موقعیت ، فرصتی و اعتباری در بخش انرژی ایران دست می‌یابد متقابلا ایران نیز باید به موقعیتی در بخش انرژی اروپا دست یابد. بطور ویژه سهم‌یابی ایران در بازار گاز اروپا در این رابطه می‌تواند مورد توجه باشد.



1- رجوع کنید به مقاله ضرورت نگاه استراتژیک به مقوله انرژی، سرمقاله اقتصاد انرژی شماره 62-61

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۸۳ ، ۱۰:۱۱
سید غلامحسین حسن‌تاش