وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۲۵ مطلب با موضوع «گاز :: استراتژی توسعه گاز کشور» ثبت شده است

 

دوشنبه ۰۷ آذر ۱۴۰۱

فرارو- قرارداد ۲۷ سال قطر با چین برای عرضه گاز طبیعی مایع به شرکت سینوپک چین بزرگ‌ترین قرارداد گاز طبیعی تا به امروز است. این قراداد پیام‌های مشخصی برای ایران دارد که مشترکا با قطر از میادین پارس جنوبی برداشت می‌کند.

به گزارش فرارو، بعد از حمله نظامی روسیه به اوکراین رقابت جهانی برای خرید گاز مایع تشدید شده است. اروپا که حدود ۴۰ درصد از گاز مایع مورد نیاز خود را از روسیه می‌خرید، تلاش می‌کند نیاز خود را از کشور‌های دیگر تامین کند. در چنین شرایطی قطر که بزرگترین صادرکننده گاز مایع در جهان است و با توسعه بهره‌برداری از میادین شمالی امکان صادرات بیشتر گاز به اروپا را فراهم می‌کند.

 

 

میادین شمالی یکی از بزرگترین منابع گاز جهان و به طور مشترک در مالکیت قطر و ایران است و سهم ایران از این منابع عظیم، میدان گاز پارس جنوبی است. با این حال طرف قطری قراردادی به مدت ۲۷ سال با چین امضا کرده است که تا سال ۲۰۲۷ حجم تولید گاز این کشور را از حدود ۷۷ میلیون تن به ۱۲۶ میلیون تن در سال افزایش خواهد داد. 

چه خبر است؟

در همین خصوص غلامحسین حسن‌تاش استاد دانشگاه و کارشناس اقتصاد انرژی طی گفتگو با فرارو در خصوص اهمیت این قرارداد عنوان کرد: «دولت قطر با ظرفیت تولید ۷۷ میلیون تن LNG (گاز طبیعی مایع شده)، تا یکی دو سال پیش بزرگترین تولید کننده و صادر کننده گاز طبیعی به‌صورت LNG در جهان بود و در یکی دو سال اخیر استرالیا با ۷۸.۵ میلیون تن تولید سالانه، از قطر سبقت گرفته بود. اینک قطر برنامه‌هایی برای افزایش تولید گازطبیعی از میدان مشترک با ایران که قطری‌ها آن را گنبد شمالی می‌نامند، دارد و نیز قرارداد‌هایی را منعقد کرده است که تا سال ۲۰۲۷ یعنی تا پنج سال دیگر ظرفیت تولید LNG خود را از ۷۷ میلیون تن فعلی به ۱۲۶ میلیون تن برساند و به عبارتی تا پنج سال دیگر بیش از ۶۰ درصد به ظرفیت تولید LNG قطر اضافه خواهد شد و قطر برای تحقق این هدف برای احداث شش واحد جدید LNG با شرکت‌های توانای بین المللی قرارداد بسته است.»

وی ادامه داد: «با این حساب در شرایطی که قطر می‌خواهد ظرف ۵ سال حدود ۴۹ میلیون تن به ظرفیت تولید LNG خود اضافه کند، طبعا تضمین کردن بازار آن برای قطر مهم است. البته بخش قابل توجهی از بازار LNG به صورت تک محموله است، ولی داشتن قرارداد‌های بلندمدت خیال صادرکننده که در حال یک سرمایه گذاری عظیم است را آسوده می‌کند. قرارداد اخیر قطر با شرکت ساینوپک چین برای تحویل سالانه ۴ میلیون تن LNG به چین برای مدت ۲۷ سال منعقد شده است و این تنها ۱۰ درصد از افزایش آتی ظرفیت LNG قطر است.»

این کارشناس حوزه انرژی تاکید کرد: «از سوی دیگر چین هم کشوری است که بزرگترین رشد سالانه تقاضای انرژی را دارد و می‌خواهد تامین بخشی از تقاضای آینده‌اش را تضمین کند. البته همین حالا نیز قطر بزرگترین صادر کننده LNG به چین است و در سال ۲۰۲۱ حدود ۹.۲ میلیون تن LNG به چین صادر کرده است.»

حسن تاش در خصوص پیامد‌ها و تبعات این قرارداد برای ایران عنوان کرد: «آنچه برای ایران تبعات مهمی دارد مسائل قبل از این قرارداد است، یعنی قرارداد‌هایی که قبلا توسط قطر برای توسعه بیشتر میدان گنبد شمالی (که با پارس جنوبی مشترک است)، امضاء شده است. در واقع قطر می‌خواهد ظرف ۵ سال آینده حدود ۵۰ میلیارد متر مکعب در سال به ظرفیت تولید و برداشت خود از میدان مشترک اضافه کند. قطر تاکنون به صورت تجمیعی بیش از ۲.۵ برابر ایران از این میدان مشترک برداشت کرده است. در سال‌های اخیر ایران از نظر میزان برداشت سالانه، مقداری از قطر پیشی گرفته بود، اما با این برنامه‌ها قطر مجددا از ایران سبقت می‌گیرد

این استاد دانشگاه تاکید کرد: «همه این‌ها در حالی رخ داده است که ایران به لحاظ عدم توان سرمایه‌گذاری کافی میزان تولیدش در پارس جنوبی در حال کاهش است و اخیرا مسئولان اعلام کردند که با تداوم روند فعلی سالانه به اندازه یک فاز یعنی بیش از ۸ میلیارد مترمکعب در سال، از تولید فاز‌های مختلف پارس جنوبی کاهش خواهد یافت. در این‌صورت با توجه به رشد تقاضای داخلی، ممکن است ایران بعضی از مشتریان بالفعل گاز خود را هم از دست بدهد. یعنی در حالی که قطر در تلاش توسعه بازار‌های خود است ایران ممکن است بعضی از بازار‌های موجود را نیز از دست بدهد.»

وی با بیان این که این قرارداد بر ایران بی تاثیر نیست، اظهار کرد: «به هر حال چنین قراردادی اهمیت امنیت قطر و منطقه خلیج فارس را برای چین افزایش خواهد داد و رقبای ایران جایگاه مهمتری در اقتصاد چین پیدا خواهند کرد که بر معادلات منطقه‌ای بی تاثیر نخواهد بود. اما این که ایران چه کار باید بکند یا چه راهبرد یا راهبرد‌هایی را در پیش گیرد، فهرستی بلند بالا دارد. از حل مسائل اصلی و اساسی سیاست خارجی و روابط بین المللی به منظور فراهم کردن امکان جذب سرمایه و تکنولوژی و خارج شدن از انفعال در روابط جهانی و منطقه‌ای تا برنامه ریزی‌های اساسی برای توسعه بخش انرژی و نفت و گاز و مدیریت مصرف انرژی، و این مستلزم تغییرات پارادایمی است.»

این اقتصاددان در پاسخ به این سوال که چرا با توجه به رابطه خوب ایران با چین، دولت چین ترجیح می‌دهد با قطر وارد چنین معامله بزرگ و طولانی مدت شود، گفت: «در دنیای امروز هر کشوری به دنبال منافع ملی خودش است. روند‌های ایران مشخص است و قطعا چینی‌ها هم از آن اطلاع دارند. روند‌هایی که بدون تحولات اساسی در آن ایران حتی در میان مدت قادر به تامین گاز مورد نیاز خود هم نخواهد بود چه رسد به این که بتواند صادرات بیشتری داشته باشد.»

حسن تاش در پایان عنوان کرد: «افزایش تولید گاز و تغییر اساسی در روند تراز گاز کشور مستلزم سرمایه گذاری‌های بزرگ در تعامل با جهان است و صادرات گاز از منطقه خلیج فارس به چین مستلزم مایع‌سازی گاز است که فناوری آن در اختیار کشور‌های غربی است. در حالی که آینده سرمایه گذاری‌های لازم در ایران در شرایط کنونی تصویر روشنی ندارد، قطر قرارداد‌های توسعه خود چه در بالادستی گاز و چه در مایع سازی را با شرکت‌های توانای اروپایی و امریکایی منعقد کرده است و تعهدات این شرکت‌ها و زمان بهره برداری‌ها نیز مشخص است.شما اگر بخواهید کالای مورد نیازتان را تهیه کنید کدام عرضه‌کننده را ترجیح می‌دهید، آنکه مطمئن هستید این کالا را در موعد مقرر تحویل خواهد داد یا آن که می‌دانید برای تامین این کالا ده‌ها مشکل دارد؟ به هر حال چین که نمی‌تواند حرکت اقتصاد خود را متوقف کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۱ ، ۱۷:۱۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۱ ، ۱۳:۳۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

در گفت‌وگو با ایلنا مطرح شد:

 

یک کارشناس ارشد حوزه انرژی گفت: صادرات گاز ایران به اروپا مستلزم سه چیز است: الف- تعدیل اساسی روابط ایران با جامعه جهانی و کشورهای غربی و رفع کامل تحریم‌ها، ب-اصلاح و تحول اساسی در سیستم انرژی و خصوصا بکارگیری یک عزم ملی در بهینه‌سازی مصرف سوخت و کنترل تقاضا و ارتقاء بهره‌وری انرژی که در غیر اینصورت با تداوم روند موجود هرگز گازی برای صدور وجود نخواهد داشت، ج- استقلال در سیاست‌گزاری انرژی و سیاست‌های صادراتی انرژی و مقابله با فشارهای احتمالی رقبا و خصوصا روسیه.

غلامحسین حسنتاش در گفت‌وگو با خبرنگار اقتصادی ایلنا، درباره تامین انرژی اروپا از سوی روسیه و از مسیر اوکراین اظهار داشت: در سال گذشته میلادی (2021) که آمار آن قطعیت یافته است، حدود 33 درصد از گاز مورد نیاز اتحادیه اروپا از روسیه تامین شده است که حدود 8 درصد آن از طریق اوکراین منتقل شده بود. البته مقداری از این گاز هم بصورت LNG به اروپا رسیده است. میزان وابستگی کشورهای مختلف عضو اتحادیه اروپا به گاز روسیه خیلی متفاوت است مثلا کشورهای بوسنی‌هرزگوین و مولداوی 100درصد به گاز روسیه وابسته‌اند، میزان وابستگی فرانسه 24 درصد است و آلمان هم 49 درصد گاز مورد نیاز خود را از روسیه تامین می‌کند.

20 درصد نفت‌خام اروپا از روسیه تامین می‌شود

وی افزود: در مورد نفت و فرآوردههای نفتی میزان وابستگی اروپا به روسیه حدود 20 درصد است که در سال 2021 شامل واردات متوسط روزانه حدود 2.6 تا 2.7 میلیون بشکه نفت‌خام و واردات متوسط روزانه بیش از 500 هزار بشکه گازوئیل بوده است.

بحران اوکراین به کمبود عرضه نفت دامن زد

این کارشناس ارشد حوزه انرژی در ادامه به ارزیابی مناقشات اخیر روسیه و اوکراین و تاثیر بر بازار نفت و گاز پرداخت و گفت: این مناقشه تا همین الان تاثیر بسیار قابل توجهی بر بازار نفت و گاز داشته است. البته قبل از این بحران نیز روند قیمت‌های جهانی نفت و گاز به دلیل کمبود عرضه نسبت به تقاضا افزایشی بود که این بحران هم به آن دامن زد، اما اینکه قیمت‌ها تا چه میزان بیشتر از این دستخوش تغییر شود بستگی به میزان گسترش و طولانی شدن بحران خواهد داشت، البته اکنون به سوی فصل گرم می‌رویم که مقداری بحران را کاهش خواهد داد و بهرحال در میان‌مدت جایگزین‌هائی وارد خواهند شد.

تلاش اروپا برای متنوع‌سازی مضاعف شد

وی درباره احتمال تغییر در رویکرد مبادی تامین از سوی انرژی اتحادیه اروپا تصریح کرد: فکر می‌کنم این اتفاق خواهد افتاد، اروپائی‌ها از گذشته و خصوصا از سال 2009 که یکبار روسیه در ابتدای سال نوی میلادی به بهانه‌هایی جریان گاز به اروپا را قطع کرد، به فکر متنوع‌سازی بیشتر مبادی و مسیرهای تامین انرژی افتاده بودند و در سال 2014 در جریان بحران کریمه نیز عزم‌شان جدی‌تر شد و به دنبال این بحران نیز قطعا این تلاش را مضاعف خواهند کرد.

اتحادیه سال‌هاست نگران است

حسنتاش تاکید کرد: اروپا از سال‌ها پیش نگران میزان وابستگی خود به نفت و گاز روسیه بوده که اینک این نگرانی به اوج خود رسیده است و قطعا موجب تجدیدنظر در تامین انرژی خواهد شد، قطعا اروپائی‌ها تلاش‌های خود را برای ارتقاء بهرهوری انرژی گسترش خواهند داد، ممکن است این مساله فرصت‌هائی را برای آن دسته از کشورهای اتحادیه اروپا که از نظر سطح فناوری ضعیف‌تر هستند، فراهم کند و کشورهای پیشرفته‌تر اروپا به ارتقاء فناوری آنها در کنترل و بهینه‌سازی مصرف انرژی کمک کنند. همین اتفاق احتمالا در مورد انرژی‌های تجدیدپذیر هم رخ خواهد داد.

امریکا بدنبال مهار چین

وی گفت: باید توجه داشت با توجه به مخاطراتی که به هرحال در واردات انرژی و همچنین مخاطراتی که در آبراه‌ها و خصوصا در قطب‌های تامین انرژی فسیلی در جهان وجود دارد و با توجه به این که در میان‌مدت و بلندمدت ممکن است امریکائی‌ها بخواهند رقیب اصلی خود یعنی چین را از طریق ناامن‌سازی مبادی و مسیرهای انرژی مهار کنند و اروپائی‌ها هم این مسائل را به خوبی می‌دانند و تجربه کرده‌اند، به نظر من در درجه اول اروپایی‌ها در حد ممکن به سمت خودکفائی انرژی و نیز کاهش وابستگی به واردات حرکت خواهند کرد و این مستلزم ارتقاء بهره‌وری انرژی و توجه بیش از پیش به انرژی‌های تجدیدپذیر است که با تعهدات زیست‌محیطی این کشورها نیز هماهنگ است، در قدم بعدی اروپائی‌ها باید انعطاف در سیستم انرژی و جایگزین‌سازی انواع انرژی‌ها برای مصارف مختلف را تا حد ممکن ارتقاء دهند که در مواقع بحرانی و ضروری سریع‌تر بتوانند از نفت به گاز یا از هردو به برق یا برعکس شیفت کنند که این نیز به نوبه خود منجر به توسعه فناوری خواهد شد اما به هر حال اروپا تا سال‌های سال نخواهد توانست بی‌نیاز از واردات انرژی شود، بنابراین در کنار همه اینها باید مبادی و مسیرهای وارداتی خود را نیز متنوع کند.

اروپا چقدر به روسیه وابسته است؟

این تحلیلگر بازار نفت با بیان اینکه تغییر رویکرد اروپا از روسیه آسان نخواهد بود ولی غیرممکن هم نیست، افزود: البته با اطلاعات و ارقامی که ذکر کردم اکنون هم اینطور نیست که روسیه مبداء اصلی تامین انرژی اروپا باشد، البته یکی از مهمترین مبادی است. در حال حاضر حدود 25 درصد انرژی اروپا از گاز طبیعی، 31 درصد از نفت، 16 درصد از زغال سنگ، 12 درصد از سوخت هسته‌ای و مابقی یعنی حدود 16 درصد از طریق برق‌آبی و سوخت‌های تجدیدپذیر و زیستی تامین میشود، با این حساب در واقع حدود 15 درصد از انرژی اروپا به روسیه وابسته است که البته مارژین مهمی است.

اتحادیه به دنبال LNG

وی درباره گزینه‌های احتمالی اروپا برای دریافت انرژی بیان داشت: در مورد گازطبیعی فکر می‌کنم اروپائی‌ها ظرفیت ترمینال‌های دریافت  LNG خود را افزایش بدهند تا بتوانند گاز بیشتری را بصورت مایع‌شده وارد کنند. تامین‌کنندگان LNG متنوع‌تر هستند. اکنون ایالات‌متحده هم به یک تامین‌کننده عمده LNG برای اروپا تبدیل شده است. همچنین اروپائی‌ها ظرفیت‌های ذخیره‌سازی خود را افزایش خواهند داد تا بتوانند بالانس فصلی بهتری داشته باشند.

تامین گاز از آذربایجان، نروژ و رژیم اشغالگر قدس

حسنتاش اظهار داشت: در مورد خط لوله تنها کشورهائی که شاید اروپا بتوانند در کوتاه‌مدت و میان‌مدت گاز بیشتری از آنها وارد کند، جمهوری آذربایجان و کشور نروژ هستند، فکر نمی‌کنم الجزایر و لیبی که هم‌اکنون از طریق خط لوله بستر دریای مدیترانه به اروپا وصل هستند، بتوانند گاز بیشتری را به این قاره صادر کنند. رژیم‌اشغالگر قدس هم در تلاش است با اتکاء به ذخایر گازی که در بستر مدیترانه کشف کرده است در آینده به اروپا گاز صادر کند.

سه شرط برای اینکه اروپا روی ایران حساب باز کند

وی درباره نقش‌آفرینی ایران در بازار نفت و گاز اروپا گفت: در مورد گاز متاسفانه ایران فرصت‌های گذشته را از دست داده است و به نظر من در کوتاه‌مدت و میان‌مدت اروپائی‌ها روی ایران حسابی باز نکرده‌اند. شاید در بلندمدت فرصت‌هائی برای ایران وجود داشته باشد اما حداقل مستلزم سه چیز است: الف- تعدیل اساسی روابط ایران با جامعه جهانی و کشورهای غربی و رفع کامل تحریم‌ها، ب-اصلاح و تحول اساسی در سیستم انرژی و خصوصا بکارگیری یک عزم ملی در بهینه‌سازی مصرف سوخت و کنترل تقاضا و ارتقاء بهره‌وری انرژی که در غیر اینصورت با تداوم روند موجود هرگز گازی برای صدور وجود نخواهد داشت، ج- استقلال در سیاست‌گزاری انرژی و سیاست‌های صادراتی انرژی و مقابله با فشارهای احتمالی رقبا و خصوصا روسیه.

نفت ایران می‌تواند نیاز اروپا را تامین کند

این کارشناس ارشد حوزه انرژی تاکید کرد: در مورد نفت‌خام وضعیت فرق می‌کند و در صورت به نتیجه رسیدن مذاکرات و بوجود آمدن گشایش در صادرات نفت‌خام و فرآورده‌های نفتی، نفت ایران می‌تواند در کوتاه‌مدت هم بخشی از نیاز اروپا را تامین کند، ولی در بلندمدت همان مواردی که در مورد گاز مطرح کردم در این مورد هم ضرورت دارد.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۰۰ ، ۱۱:۵۷
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

دریافت فایل پی دی اف این مقاله

دریافت
حجم: 1.02 مگابایت
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۴۷
سید غلامحسین حسن‌تاش

بسمه‌تعالی
‏جناب آقای علی اصغر زبردست
‏مدیرمسئول محترم ماهنامه پیشه و تجارت
‏با سلام
‏روز گذشته توفیق پیدا کردم در حاشیه جلسه‌ای با مجله وزین پیشه و تجارت آشنا شدم و شماره 17 آن را دریافت نمودم و مطاللعه بخش‌هائی از آن برایم مغتنم بود .
‏در صفحه 98 مجله مطلبی تحت عنوان سنگ‌اندازی تحریم‌کنندگان داخلی در باره قرارداد LNG درج شده است که حاوی قضاوتی یک سویه و شتابزده در مورد منتقدین قرارداد FLNG است. البته بسیاری از گزاره‌هایی که در این نوشته هست نشان می‌دهد که نگارنده محترم آشنائی کافی با موضوع ندارد. از آنجا که اینجانب نیز در یکی از نوشته‌های خود نقدی در این زمینه داشته‌ام (فرصت سوزی در صادرات گاز به عمان  ) آمادگی دارم که در یک مصاحبه توضیح دهم که چگونه این قضاوت غیرمنصفانه است. گرچه در مصاحبه دیگری هم این در این مورد توضیحاتی داده‌ام ( راهبردهای صادرات گاز / قیمت گاز صادراتی  ) و وبلاگ اینجانب پر است از مطالبی در نقد عملکرد صنعت‌نفت که به باور من قبل و بیش از تحریم‌ و نقد‌های منتقدین، عامل عقب‌افتادگی و واماندگی صنعت نفت و گاز و بخش انرژی کشور است.
‏بسته به نظر عالی است.
‏سید غللامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۵۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

در تاریخ 21 اسفندماه 96 به دعوت انجمن اسلامی مستقل دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران در  پنلی تحت عنوان "نفحات گاز " با موضوع "چالش های صادارات گاز ایران " شرکت کردم . سه فایل صوتی زیر به مدت جمعا حدود 20 دقیقه گفته هایم در آن همایش است .










۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۳۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

1-               چرا قیمت گذاری گاز صادارتی به یک مبحث مناقشه برانگیز در کشور ما تبدیل شده است؟

 

پاسخ 1- متشکرم از شما ؛ سوال جالب و خوبی است. به نظر من دو علت دارد. علت اصلی این است که اصولا گازطبیعی قیمت جهانی ندارد و قیمتهای گاز منطقه‌‍ای است ‍‍و تفاوت زیادی هم بین مناطق مختلف وجود دارد. مثلا در حالی که در همین هفته گذشته قیمت گاز در بازار ایالات متحده 2.5 دلار در هر میلیون بی تی یو بوده است در بازار اروپا حدود 7 دلار یعنی نزدیک به سه برابر بوده و در بازار آسیای غربی باز هم بالاتر. در مورد ایران از آنجا که در موقعیتی قرار گرفته است که به بازارهای مختلف دسترسی دارد مساله پیچیده تر است. ما همکنون به ترکیه گاز صادر می کنیم که نزدیک به بازار اروپا است و هم دسترسی به بازارهای جنوب خلیج فارس داریم که قیمت در آن بسیار متفاوت از اروپاست و  پاکستان متفاوت از خلیج فارس. حال در این شرایط نسبتا پیچیده که ذاتا مناقشه برانگیز است، اگر مطلعین و متخصصین و کارشناسان و ذینفعان نسبت به عملکرد وزارت نفت اعتماد داشته باشند که بهترین بازار و بهترین قیمت را براساس مطالعات جامع انتخاب می‌کند، و وزارت نفت هم با همان مطالعات و بررسی‌ها کار اقناعی کند مناقشه‌ها کمتر و کمتر می‌شود اما متاسفانه عملکرد وزارت نفت به گونه بوده است که به مناقشات دامن زده است و خصوصا اشتباهات اساسی در قیمت گذاری در قرارداد کرسنت و تبعات آن و یا انتخاب پاکستان به عنوان یک بازار هدف، اعتمادها را سلب کرده است. متاسفانه این روال ادامه دارد مثلا در چند ماه گذشته شاهد بودیم که ناگهان بدون اطلاع و درگیر بودن شرکت ملی گاز یا شرکت صادرات گاز که در هرحال بطور نسبی در این زمینه‌ها مطلع تر هستند، قرارداد یا تفاهم‌نامه‌ای  برای فروش گاز به یک سیستم مایع‌سازی شناور (FLNG)، منعقد شده که شبهات زیادی در مورد قیمت آن مطرح شد و وزات نفت عقب نشینی کرد وعقب نشینی وزارت نفت از آن، نشان داد که بی مساله نبوده است.

 

2-               به نظر شما چطور می شود این مشکل را از پیش روی صادارت گاز ایران برداشت؟

 

پاسخ 2- به نظر من با توجه به شرایطی که عرض کردم تا زمانی که قیمت گاز استاندارد و جهانی نشود نمی‌توان این مناقشه را کاملا بر طرف کرد. اما هر چقدر وزارت نفت بتواند جلب اعتماد کند و ذیمدخلان حس کنند که تصمیمات براساس مطالعات جامع اتخاذ می‌شود و قیمت‌گذاری براساس بهترین فرمول‌ها انجام می‌پذیرد و کار در دست خبرگان است این مناقشات فروکش می‌کند و برعکس.

 

3-               قیمت LNG در بازارهای جهان بالا نیست با این حال رقابت فشرده ای میان کشورها برای در دست گرفتن بازار در جریان است   با توجه به قیمت پایین LNG در بازارهای جهانی چه فرمولی در تعیین قیمت خوراک LNG در کشورمان مناسب است؟ اصولا از حیث تامین خوراک چه تفاوتی میان یک واحد پتروشیمی و کارخانه ال ان جی یا اف‌ال‌ان‌جی وجود دارد؟ راهکار مناسب برای جلب نظر بخش خصوصی داخلی و خارجی برای فعالیت در این حوزه چیست؟

 

پاسخ3- باید ببینیم در مورد کدام بازار صحبت می‌کنیم قیمت‌هائی که در پاسخ سوال اول اشاره کردم در واقع مربوط به LNG بود. در روز 18 فوریه سال جاری (2018) قیمت LNG در پایانه‌های اروپا 7 دلار در هر میلیون بی‌تی‌یو و در پایانه‌های ژاپن و چین 10 دلار در همین مقدار بوده است.این تفاوت به هزینه حمل و شرایط هر بازار مربوط می‌شود. تعبییر کلمه خوراک برای LNG تعبییر درستی نیست. این تعبییر مربوط به واحدهای پتروشیمی است که گاز تبدیل به محصولات متفاوتی می‌شود . در واحدهای LNG گاز در شرایط خاصی فشرده و به حدود یک ششصدم حجم خود می‌رسد و در آن شرایط مایع می‌شود این مایع با کشتی‌های مخصوص حمل و در ترمینال‌های مقصد، گاز باز می‌شود و به حالت اولیه برگردانده می‌شود و این روش حمل گاز یک جایگزین برای خطوط‌لوله است در سیستم‌های شناور مایع‌سازی (FLNG)، مایع‌سازی هم بجای یک واحد ساحلی بر روی کشتی انجام می‌شود. بنابراین بستگی دارد که هزینه مایع‌سازی و حمل چقدر است و این گاز (بصورت مایع شده) به کدام بازار می‌رود. قیمت گاز هم در بازارهای مختلف (به تبع قیمت نفت‌خام) در نوسان است ولذا نمی‌توان قیمت را در قرارداد ثابت در نظر گرفت بلکه باید قیمتی باشد که با توجه به نوسانات قیمتی نفت‌خام یا فرآورده‌های نفتی نوسان کند. اگر مالک گاز خودش مایع‌سازی و صادرات را انجام دهد، حتما بررسی اقتصادی کرده است که این روش برایش از فروش بصورت احداث خط‌لوله مقرون به صرفه تر است مثلا کشور قطر که جزیره است اگر می‌خواست گاز را با خط لوله به کشورهای دیگر ببرد باید خط‌لوله دریائی می‌کشید و از کشورهای مختلف عبور می‌کرد که پر ریسک و پر هزینه است ولذا روش مایع‌سازی را انتخاب کرده و LNG را به بازارهای مختلف صادر می‌کند و تنها در شرایطی که قیمت جهانی نفت و به تبع آن گاز خیلی خیلی پائین بیاید ممکن است ضرر کند کما این که در مورد خط‌لوله هم همین است و اینها مطالعاتی است که باید ابتدا انجام شود.

اما اگر واحد LNG یا FLNG متعلق به خود صاحب گاز نباشد مساله قدری پیچیده‌تر است و شاید بهترین روش این باشد که گاز به واحد تحویل شود و LNG تحویل گرفته شود و هزینه تبدیل (Conversion Fee) پرداخت شود. یک راه هم این است که بازار هدف (یا ترکیبی از بازارهای هدف تعیین شود) و قیمت بر اساس آن بازارها  با کسر هزینه تبدیل و سود منطقی تبدیل کننده یا به عبارتی براساس خالص برگشتی (Netback Pricing) ، تعیین شود. اینها باید توسط متخصصین این کار بررسی و انجام شود.

بخش خصوصی نیاز به فضای کسب و کار مناسب، ثبات اقتصادی و ثبات در سیاست‌های دولت، تضمین بلندمدت تامین گاز و شفافیت در فرمول‌ها دارد به هرحال ما که نمی‌توانیم یا دلیلی ندارد چرخ را از نو بسازیم در همه این زمینه‌ها تجربیات و روش‌های جهانی وجود داد. تنظیم مقررات برای بخش خصوصی باید بگونه‌ای باشد که رانت‌جوئی را تشویق نکند بلکه کارآفرینی مولد را تشویق کند.

 

4-               تقریبا واضح است که ریسک سیاسی بالا هموار یکی از موانع توسعه صادرات گاز  ایران به کشورهای همسایه بوده است به نظر شما برای جذب بازارهای مناسب برای گاز ایران در منطقه آیا اهرمی جز قیمت‌گذاری مناسب و منطقی در بازار رقابتی امروز وجود دارد؟ چرا قراداد کرسنت با قراردادهایی نظیر دلفین (صادرات گاز قطر به امارات) که  در همان زمان و با شرایط مشابه کرسنت منعقد شده بود مقایسه نشد؟

 

پاسخ 4- واقعیت این است که در حال حاضر بزرگترین مانع برای صادرات گاز ایران مساله سیاست خارجی و روابط بین‌المللی کشور است. به نظر من حداقل تا ده سال آینده بازارهای معتبر گاز به روی ما بسته است چراکه بازارهای معتبر و منظم برنامه‌های بلندمدت دارند و طبیعت بازار گاز هم مستلزم برنامه‌ریزی‌های بلندمدت است و این بازارها به دلیل طولانی شدن وضعیت بحران روابط خارجی ما و طولانی شدن دوران تحریم‌ها ایران را از برنامه‌های بلندمدت خود حذف کرده‌اند و تا قبل از این که این شرایط فراهم شود صحبت کردن از بقیه مسائل انتزاعی است. اما اگر فرض کنیم که این شرایط حل شود بله طبیعتا مساله قیمت هم بعنوان یک عنصر رقابت مطرح است ولی تنها این نیست مثلا برای خیلی‌ها و خصوصا اروپائی‌ها مساله متنوع‌سازی مبادی تامین گازشان بسیار مهم است که از انحصا روسیه خارج شوند. داستان دلفین قدری متفاوت است قرارداد دلفین در زمان قرارداد کرسنت چندان مطرح نبوده و اطلاعاتی از آن در دسترس نبوده است اولین صادرات گاز قطر به امارات و عمان از طریق خط‌‌لوله دلفین در سال 2007 آغاز شده در حالی که قرارداد کرسنت در سال 2001 منعقد شده است.شرایط قرارداد دلفین نیز مشابه کرسنت نیست و متفاوت است. مساله اصلی کرسنت این چیزها نیست مساله این است که در قرارداد کرسنت قیمت گاز یکبار در همان زمان انعقاد قرارداد براساس قیمت نفت آن زمان تعیین شده ولی در آن قیمت فیکس یا ثابت شده است و امکان نوسان آن متناسب با نوسانات قیمت نفت‌خام پیش‌بینی نشده بوده است، این روش در قراردادهای گازی متداول نیست و مشکل خصوصا وقتی بارز شد که یکی دو سال بعد قیمت جهانی نفت‌خام به شدت افزایش یافت.

 

5-               ارزیابی شما از نحوه قیمت گذاری گاز صاداراتی به کشور ترکیه چیست؟ به نظر شما چه عاملی در افزایش سهم  آذربایجان و روسیه در صادرات به ترکیه در رقابت با کشورمان موثر بوده؟

 

پاسخ 5- قیمت‌گذاری در قرارداد صادرات گاز به ترکیه از ابتدا براساس فرمول‌های متداول بین‌المللی بوده است و اشکالی در آن نیست. در مورد آذربایجان و روسیه اولا تا پایان سال 2016 که اطلاعات قطعی در دسترس است صادرات ما به ترکیه بیشتر از آذربایجان بوده است و فکر نمی‌کنم در 2017 هم تغییری کرده باشد. اما صادرات روسیه حدود سه برابر ما است. در سال 2017 براساس سالنامه آماری  شرکت بی‌پی صادرات ما به ترکیه 7.7 میلیارد مترمکعب آذربایجان 6.5  و روسیه 23.2 میلیارد مترمکعب بوده است. به هرحال برای ترکیه هم می خواهد سبد وارداتش متنوع باشد و شرایط جهانی و تحریم‌ها و نیز میزان مراودات سیاسی و تجاری‌اش با کشورهای مختلف نیز مطرح است.

 

6-               بر اساس قرارداد از نظر حجمی، سقف صادرات ایران به ترکیه، حدود ۱۰ میلیارد متر مکعب در سال پیش بینی شده است. اما آمار صادارت گاز ایران نشان میدهد که صادرات واقعی در بهترین حالت در حدود ۹ میلیون متر مکعب بوده است. کند. در سوابق صادرات به ترکیه  برای هر هزار متر مکعب گاز ایران، قیمت۴۹۰ دلار هم وجود دارد . در حالی که گاز آذربایجان حدود ۱۵۰ دلار و روسیه ۶۵ دلار برای ترکیه ارزان تر بوده است .بسیاری از کارشناسان معتقدند که این قیمت گذاری باعث تضعیف جایگاه ایران در تامین انرژی ترکیه شده است. نظر شما در این مورد چیست؟

 

پاسخ6- چند نکته در ایجا مطرح است اول- این که صادرات گاز به ترکیه در سقف قرارداد محقق نشده است عمدتا ناشی از عدم توانائی ایران در تحویل بیشتر گاز به دلیل محدودیت‌ها بوده است نه به لحاظ قیمت. دوم- در مورد قیمت آذربایجان نمی‌تواند برای ما ملاک باشد چراکه یک کشور بسته است و بازارهای محدودی دارد و ناچار است در قیمت پائین‌تر بفروشد و توان تامین کل نیاز ترکیه را هم ندارد. رقیب اصلی ما در ترکیه روسیه است در همین قرارداد فعلی ما با ترکیه مکانیزم تعدیل قیمت (متناسب با نوسانات قیمت جهانی نفت) پیش‌بینی شده است و در مورد تفاوت قیمت ما با روسیه هم ترک‌ها نهایتا از طریق محاکم بین‌المللی پیگیری کردند و مابه‌التفاوت را پس گرفتند به نظر من اگر ما به موقع فعال برخورد کرده بودیم کار به محاکم بینالمللی نمیکشید البته ترکها شکایات دیگری هم در مورد کیفیت گاز و قطعیهای پیشبینی نشده هم داشتهاند اما در مورد قیمت میشد که از رفتن به محکمه جلوگیری کرد. سوم- این که اگر ترک‌ها متقاضی گاز بیشتر از ایران باشند خوب به هرحال برای قرارداد جدید وارد مذاکره می‌شوند و با تجربه قراردادهای قبلی خود چانه‌زنی می‌کنند. چهارم- در مورد نزدیک شدن گاز ما به اروپا علاوه بر امریکائیها، روسها هم مخالفند و بر روی حفظ انحصار خود در بازار اروپا و بازارهای متصل به آن حساسند و شاید ارادهای برای برانگیختن آنها نباشد. پنجم و شاید از همه مهمتر این است که راهبردها و سیاستهای گازی ما تبیین شده و روشن نیست. ولذا ضمن این که قیمت هم مهمتر نیست اما به نظر من مشکل اول ما در این مورد قیمت نیست و مسائل سیاسی است وگرنه اگر اراده دو طرف بر توسعه تجارت گازی باشد، قیمت قابل توافق است.

 

7-               چرا در حالی که در این قرارداد با طرف مقابل به مشکل خوردهایم هنوز میگوییم سایر قراردادهای گازی هم باید مشابه قرارداد صادارت گاز به ترکیه باشد.

 

پاسخ 7- اولا من معتقد نیستم که ما در این قرارداد به مشکل اساسی خوردهایم کما این که صادرات تداوم دارد. ثانیا بعید است کسی بگوید که قیمت با جاهای دیگر باید مانند ترکیه باشد چون چنانچه عرض کردم قیمت گاز جهانی نیست. قرارداد باید استاندارد باشد و طبق فرمولهای متداول جهان باشد که در مورد ترکیه کم و بیش این گونه است.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۳۷
سید غلامحسین حسن‌تاش

نفت و سیاست در امریکا و در ایران

بیش از یک ماه پیش خبرنگار محترمی تماس گرفت و برای یک سایتی که در شُرف راه اندازی است تقاضای مصاحبه داشت، طبق معمول عرض کردم که مصاحبه شفاهی نمی کنم ولذا ایشان سوالات را فرستاد و دقیقا سی و پنج روز پیش پاسخ ها را فرستادم . ابتدا گفتند سایت تا آخر خرداد بارگذاری می شود ، بعد گفتند بعد از عید سعید فطر و در آخرین پیگیری، آن خبرنگار محترم فرمودند که از آن سایت جدا شده اند، ولذا بنده حق خود میدانم که این مصاحبه را منتشر کنم شاید برای کسانی قابل استفاذه باشد و به آن بزرگوار هم اعلام کردم.

و اما متن مصاحبه :

1-     در کشور آمریکا با وجودی که از سال 2015 قانون منع صادرات نفت خام این کشور (که از سال 1975 تصویب شده بود) توسط اوباما لغو شد و صادرات نفت خام افزایش داد، بودجه اش کشور کاملا بر اساس مالیات تامین می شود. چرا سیاست‌ این کشور بر ذخیره منابع و حتی خرید بیش از حد نیاز نفت از تولیدکنندگان دیگر است؟ ما به عنوان کشوری که مهمترین منابع مان نفت است باید چه برداشتی از این اقدام داشته باشیم؟

 

پاسخ 1- ایالات متحده امریکا اولین یا دومین کشور جهان است که در آن نفت کشف شده است (احتمالا بعد از باکو در جمهوری آذربایجان) و از سال 1859 در این کشور نفت استخراج می شود و همکنون هم یکی از بزرگترین دارندگان ذخائر و تولیدکنندگان نفت و گاز جهان است. بنابراین شاید بتوان سوال شما را بطور جامع تر اینگونه مطرح نمود که چرا اقتصاد چنین کشوری مانند بسیاری از کشورهای نفت خیز خاورمیانه وابسته به نفت نشده است. در پاسخ این سوال که سوال جالبی هم هست باید به دو نکته کلیدی توجه کرد: اول این که درست است که ایالات متحده از ذخائر نفت و گاز برخوردار است اما از رانت نفتی برخوردار نیست. آنچه که اقتصاد کشورهای نفت خیز را دچار مشکل کرده است رانت نفتی است. دقت کنید در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه یا حتی در روسیه و بعضی کشورهای دیگر مثل ونزوئلا و نروژ، ذخائر نفتی پر بازده و کم هزینه وجود دارد در صورتی که ذخائر نفتی ایالات متحده کم بازده و پرهزینه است. در سطح جهانی قیمت نفت خام براساس پرهزینه ترین نفت خام ها تنظیم می شود ولذا  کشورهائی که از منابع پربازده برخوردارند و هزینه تمام شده یک بشکه نفت شان پائین است، در واقع از یک رانت طبیعی برخوردارند . برای روشن شدن موضوع توجه کنید که در ایالات متحده در زمان اوج تولید نفت این کشور از منابع متعارف (غیر از شیل ها)، متوسط تولید هر چاه 10 تا 12 بشکه در روز بوده است اما در ایران ما در اوج تولید نفت مان متوسط تولید هر چاه بیش از 15000 بشکه در روز بوده است و تازه از چاه های امریکا نفت با تلمبه استخراج می شده در صورتی که نفت ما هنوز با فشارطبیعی مخزن استخراج می شود. پس در امریکا زمینه وابسته شدن اقتصاد به رانت نفتی وجود نداشته است. دوم این که اقتصاد ایالات متحده در زمان کشف نفت در این کشور هم یک اقتصاد بزرگ و متنوع بوده است و هرگز صادرکننده خالص نفت خام نبوده است و حتی هنوز هم بصورت خالص وارد کننده است.

داستان صادرات نفتی این کشور این است که بدلیل وسعت این کشور و با توجه به هزینه های حمل و نقل، در گذشته نفت بعضی از مناطق صادر می شده و از جاهای دیگری نفت یا فراورده های نفتی وارد می شده است ولی چنانچه اشاره کردم کل کشور بصورت خالص واردکننده بوده و هست. بعد از وقوع شوک اول نفتی در سال 1973 ، سیاست های انرژی این کشور تدوین شد. شوک اول نفتی حادثه بسیار مهمی بود که به تعبیر بعضی نویسندگان، شوکی را هم به ذهن مدیران و سیاست گزاران امریکا وارد کرد و متوجه و بیدار شدند که مبحث انرژی یک مبحث استراتژیک است و نفت خام بعنوان مهمترین حامل انرژی یک کالای استراتژیک است و لذا سیاست های امنیت انرژی را تدوین کردند که یکی از مهمترین این سیاست ها به حداقل رساندن وابستگی انرژی این کشور به نفت وارداتی بود و در این راستا همانطور که شما اشاره کردید، از سال 1975 صادرات مواد نفتی ممنوع شد. یکی دیگر از سیاست های امنیت انرژی ذخیره سازی استراتژیک نفت بود که در صورت بروز بحران در کشورهای صادر کننده نفت جهان، بتوان از این ذخائر استفاده کرد و بحران را کنترل کرد.

در سال 2015 با توسعه بهره برداری از نفت و گاز شِیلی و قرار گرفتن مجدد تولید نفت و گاز امریکا در مسیر صعودی، تولید بعضی از فراورده های نفتی مثل گازمایع (بوتان و پروپان)، از تقاضای داخلی فزونی گرفت و بعضی موانع صادرات نفتی برداشته شد که عمدتا در جهت تشویق و ترغیب افزایش تولیدات شِیلی بوده است.

در ایران در یکصد و ده سال اخیر رانت نفتی در واقع چرخه های یا مدارهای توسعه نیافتگی ایران را تشدید کرده است. در مورد ایران به نظر من ما باید باور کنیم که دوران اتکاء به نفت و درآمد نفت به سر آمده است و هر چه زودتر باید اقتصاد را از این بلیه نجات دهیم ضمن این که از سیاست های انرژی امریکا و غرب که یکی دیگر از آنها متنوع سازی سبد انرژی و یکی دیگر افزایش مستمر بازدهی و کارائی انرژی است می توانیم درس بگیریم.

2-     نفت شیل آمریکا یکی از عواملی است که با تلاش و سرمایه‌گذاری زیاد به بازارهای جهانی رسید. یکی از تاثیرات این پدیده جلوگیری از بازگشت قیمت نفت به بیش از 60 دلار است. آیا سیاستی در این مسئله نهفته است؟

پاسخ 2- استراتژی ها و سیاست های نفتی ایالات متحده از همان دهه هفتاد یعنی پس از شوک اول نفتی تغییر زیادی پیدا نکرده است . خودکفائی انرژی و به حداقل رساندن وابستگی به انرژی وارداتی هنوز در راس سیاست ها می باشد. در سال های اخیر فناوری های نوین امکان بهره برداری از منابع نفت و گاز شِیلی را فراهم آورده و آن را اقتصادی کرده است. بالا بودن قیمت جهانی نفت در بین سال های 2004 تا 2008 میلادی هم به توسعه شیل ها خیلی کمک کرد. اما همانطور که اشاره شد کاهش نسبی هزینه تولید نفت شیل موجب شده است که تا حدود زیادی کنترل بازار نفت از دست اوپک خارج شود چون به محض این که قیمت کمی بالا می رود تولید نفت شیل افزایش می یابد و قیمت کنترل می شود.

 

3-     بحث را به سمت سیاست های کلان داخلی ببریم. در دولت روحانی با دو پدیده کاهش شدید قیمت نفت و افزایش شدیدتر صادرات نفتی مواجه بودیم. در این دولت اقداماتی مثل کاهش وابستگی بودجه به درآمدهای نفتی انجام شد و قرار بر ادامه آن است. این سیاست را چطور ارزیابی می‌کنید و توفیق در ادامه این سیاست را منوط به چه عواملی می‌دانید؟ آیا ممکن است با تغییر کابینه این روند متوقف شود؟

پاسخ 3- البته این بیشتر یک مبحث اقتصاد کلان است و چندان در تخصص بنده نیست . اما تا جائی که من می دانم تلاش شده درآمدهای مالیاتی افزایش یابد ولی این تلاش چندان با توفیق رفیق نبوده است و علت آن رکود حاکم بر اقتصاد بوده است . در شرایط رکود نمی توان فشار مالیاتی را  زیاد کرد. قطع وابستگی اقتصاد و بودجه به درآمد نفت عزم ملی در سطح همه نهادهای حاکمیتی و برنامه بلندمدت برای دست یابی به توسعه همه جانبه می خواهد. راستش من هنوز چنین چیزی را نمی بینم. بدون داشتن برنامه برای متنوع کردن اقتصاد و بدون استراتژی روشن برای توسعه صنعتی نمی توان اقتصاد را از وابستگی به نفت نجات داد.

 

4-     در کشور و حتی در کابینه افرادی هستند که مایل به استفاده حداکثری از درآمدهای نفتی اند. از یک سو ما یک تجربه‌ منفی در اواخر دوره پهلوی از افزایش درآمد نفتی و تزریق آن به جامعه داشتیم، و از سوی دیگر دولت با کمبود درآمد مواجه است. شما موافق استفاده حداکثری از درآمدهای نفتی و افزایش آن هستید؟

پاسخ 4- آن تجربه منفی در برنامه پنجم تجدید نظر شده رژیم گذشته که به آن اشاره کردید متاسفانه در دولت های نهم و خصوصا دهم تکرار شد و افزایش درآمد نفت و عدم مدیریت صحیح آن بحران های اقتصاد را تشدید کرد و  می توان گفت که این جرمش بسیار سنگین تر از آن خطای رژیم گذشته بود، چون در آن زمان تجربه داخلی و جهانی در مورد آثار خطرناک افزایش درآمد نفتی و مدیریت نکردن درست آن، بسیار کمتر بود و بعد از تجربه شوک اول نفتی در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر بود که ادبیات اقتصادی مربوط به رونق های نفتی و نفرین منابع، توسعه پیدا کرد و این تجربیات و ادبیات پیش روی ما بود ولی همان اشتباهات و بلکه بدتر از آن را تکرار کردیم. اما استفاده  از درآمدهای نفتی اشکالی ندارد به شرطی که بجا و درست باشد . نفت یک سرمایه زیرزمینی است و عقل و منطق ایجاب می کند که یک نوع سرمایه صرفا تبدیل به نوع دیگری از سرمایه شود اگر درآمد نفتی تبدیل به سرمایه گزاری مولد  بر اساس مطالعه و بررسی بشود اشکالی ندارد ولی اگر صرف مصرف و واردات کالاهای مصرفی و بهم زدن تعادل میان تولید و مصرف ملی بشود قطعا اشکال دارد و کشور را از مسیر توسعه دور می کند. اگر در دولت نهم و دهم پایبندی جدی به مکانیزم ذخیره ارزی داشتیم و به ظرفیت جذب اقتصاد برای وارد کردن درآمدهای نفتی توجه کرده بودیم آن فجایع اقتصادی بوجود نمی آمد و فساد و بی بندوباری اقتصادی چنین گسترش نمی یافت.

من با محدود کردن درآمدهای نفتی در حد ظرفیت جذب اقتصاد و کنترل دقیق در مصرف آن و قراردادن اقتصاد در مسیر خلاصی تدریجی از این درآمدها موافق هستم.

 

5-     آخرین سوال اینکه کدام یک از تصمیمات و سیاست‌های کلان دولت در زمینه اقتصاد انرژی را مثبت و کدام را منفی ارزیابی می‌کنید؟

پاسخ 5- شما اگر سیاست های کلان دولت در زمینه اقتصاد انرژی را میدانید فهرست بفرمائید که بنده در مورد آن ها  اظهارنظر کنم من که سیاست روشنی را در این زمینه نمی شناسم و سراغ ندارم. از نظر من متاسفانه بخش انرژی کشور براساس سیاست های روشنی حرکت نمی کند. اما  در مورد تصمیمات از نظر من برخی درست و برخی اشتباه بوده است. تصمیمات درستی در دولت در مورد ارتقاء کارائی و بهره وری انرژی گرفته شده ولی کمتر اجرائی شده است.اقداماتی مثل گازرسانی به همه روستاها و شهرهای کوچک بدون توجه به توجیه اقتصادی آن یا بدون مقایسه فنی اقتصادی با سایر گزینه های تامین انرژی، از نظر من کاری غلط است. توسعه میادین مشترک تصمیم درستی است ولی در میادین مشترک نفتی با تاخیر زیادی روبروست. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۶ ، ۰۰:۳۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

 

نسخه متنی :

 

 

۱۰ وجهی چالش‌های گاز ایران

شماره روزنامه:۴۰۵۱

تاریخ چاپ:

شماره خبر:۱۱۰۱۷۹۱

گروه: نفت-و-پتروشیمی

دنیای اقتصاد: در طول دولت یازدهم، ۱۱ فاز استاندارد میدان گازی پارس‌جنوبی به بهره‌برداری رسیده که به معنای افزایش بیش از ۲۵۰ میلیون مترمکعبی تولید گاز کشور در سال‌های اخیر است. اما در حالی که ایران از لحاظ تولید گاز رتبه سوم جهان را در اختیار دارد، هنوز برنامه شفافی برای مازاد گاز تولیدی کشور تعیین نشده است. به‌طوری‌که همچنان کشور در فصول گرم سال با مازاد عرضه مواجه است و در فصول سرد مازاد تقاضا دارد. غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی می‌گوید از آنجا که گاز طبیعی یک حامل انرژی در کنار حامل‌های دیگر است، بنابراین استراتژی گازی کشور را نمی‌توان بدون برنامه کل انرژی کشور تدوین کرد.

 

دنیای اقتصاد: در طول دولت یازدهم، ۱۱ فاز استاندارد میدان گازی پارس‌جنوبی به بهره‌برداری رسیده که به معنای افزایش بیش از ۲۵۰ میلیون مترمکعبی تولید گاز کشور در سال‌های اخیر است. اما در حالی که ایران از لحاظ تولید گاز رتبه سوم جهان را در اختیار دارد، هنوز برنامه شفافی برای مازاد گاز تولیدی کشور تعیین نشده است. به‌طوری‌که همچنان کشور در فصول گرم سال با مازاد عرضه مواجه است و در فصول سرد مازاد تقاضا دارد. غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی می‌گوید از آنجا که گاز طبیعی یک حامل انرژی در کنار حامل‌های دیگر است، بنابراین استراتژی گازی کشور را نمی‌توان بدون برنامه کل انرژی کشور تدوین کرد. به گفته وی تزریق گاز به میادین بزرگ و فرسوده نفتی کشور و تامین خوراک واحدهای پتروشیمی سودده نسبت به صادرات اولویت بیشتری دارد، هرچند که با صادرات گاز می‌توان اهداف استراتژیک کشور را دنبال کرد.

استراتژی گاز کشور چگونه باید باشد؟

گازطبیعی یک حامل انرژی در کنار حامل‌های دیگر است، بنابراین به نظر من استراتژی گاز کشور را نمی‌توان بدون استراتژی و برنامه‌های کل انرژی کشور تدوین کرد. اما متاسفانه راهبردها و برنامه‌های جامع انرژی کشور که باید همه ملاحظات راهبردی و اقتصادی و... در آن در نظر گرفته شده باشد، روشن نیست و در غیاب آن نمی‌توان برنامه گاز را تبیین کرد. کارهایی که الان انجام می‌شود معلوم نیست چقدر درست باشد. وابسته کردن حدود ۸۰ درصد انرژی کشور به گازطبیعی معلوم نیست از نظر راهبردی با توجه به اصل تنوع، درست باشد. بردن گاز به هر روستای دور افتاده بدون توجه به میزان مصرف آن روستا و بدون توجه به هزینه‌های انتقال و بدون مقایسه با سایر گزینه‌های تامین انرژی مناسب برای آن روستا، معلوم نیست عقلانی و اقتصادی باشد و متاسفانه خیلی وقت‌ها با انگیزه‌های پوپولیستی انجام می‌شود.

به‌نظر شما وضعیت تولید و مصرف گاز کشور در آینده چگونه خواهد بود؟

متوسط رشد مصرف گاز کشور طی ۲۰ سال گذشته کمی کمتر از ۱۰ درصد در سال بوده است. اما قطعا این روند بسیار کندتر خواهد شد، چراکه بخش قابل توجهی از این رشد به واسطه توسعه گازرسانی بوده است که به تدریج متوقف خواهد شد، چون جای زیادی برای رساندن گاز باقی نمانده است. نمی‌توان از رشد مصرف سالانه برآورد دقیقی داشت، زیرا آمار تفکیکی در مورد اینکه چقدر از رشد مصرف گذشته ناشی از اشتراکات جدید است و چقدر ناشی از رشد مصرف اشتراک‌های گذشته است در اختیار ندارم، همچنین راندمان انرژی هم ولو به‌صورت بسیار بطئی در حال افزایش است که آن هم روی کاهش مصرف گاز اثر می‌گذارد.

عرضه و تقاضای گاز در کشور ما با آمدن فازهای جدید پارس جنوبی تنها در یکی، دو سال اخیر تا حدودی متوازن شده است. البته زمستان گذشته یعنی زمستان سال ۹۵ نشان داد که هنوز هم در شرایط اوج مصرف مشکل داریم ولو ممکن است در متوسط مشکلی نداشته باشیم. طبق آمارنامه سالانه شرکت بی‌پی حتی در سال  ۲۰۱۵ میلادی نیز هنوز واردات گاز ما از ترکمنستان بیشتراز صادرات ما به ترکیه بوده است در زمستان گذشته هم با قطع گاز ترکمنستان کلی مشکل پیدا کردیم. باید توجه داشته باشیم که اگر گاز ترکمنستان قطع شود بازهم شاید تا چند سال در ایام اوج مصرف در زمستان مشکل داشته باشیم.

با توجه به شرایط مصرف و تولید در کشور نظرتان درباره تزریق گاز به میادین نفتی چیست؟

بنده تزریق گاز کافی به میادین قدیمی نفتی کشور را که میادین بزرگ و اصلی ما هم هستند بسیار مهم و ضروری می‌دانم، ما سال‌هاست که در این زمینه از برنامه‌ها عقب هستیم و حتی برنامه‌ها در سطح نیاز میادین نفتی نبوده است بلکه در سطح توانایی صنعت نفت برای تزریق محدود شده است. این مساله به ضریب بازیافت این میادین لطمه می‌زند. معتقدم قبل از اینکه به بحث صادرات گاز بپردازیم باید این مساله را تعیین تکلیف کنیم و نیاز میادین را روشن کنیم و بعد ببینیم اصولا گازی برای صادرات باقی می‌ماند یا نه. البته اگر برنامه‌ریزی درستی وجود داشته باشد می‌شود در ۹ تا ۱۰ ماه در سال تزریق تجمعی را تامین کرد که در ایام اوج مصرف خانگی و تجاری مشکلی نداشته باشیم. به نظر من یک مرجع علمی مستقل باید نیاز گاز میادین را بررسی کند، چراکه تجربه نشان داده است وزارت نفت و شرکت ملی نفت ایران تمایل چندانی به تزریق گاز و سرمایه‌گذاری در تاسیسات تزریق گاز نداشته است. به این نکته نیز باید توجه داشت آنچه گفته شد با توجه به الگوی نامناسب مصرف و راندمان پایین انرژی در کشور است. ما از پتانسیل بسیار بزرگی برخوردار هستیم که با بهینه‌سازی مصرف و افزایش راندمان، انرژی و از جمله گاز بیشتری را برای صادارت آزاد کنیم.

نحوه تخصیص گاز به پتروشیمی‌ها گازی چگونه باید باشد؟

متاسفانه صنعت پتروشیمی ما بر مبنای یک نقشه راه درست توسعه نیافته است ما باید این نقشه راه را تهیه کنیم تا بر اساس مطالعات جامع بازار و... مشخص شود که ما کدام زنجیره‌های پتروشیمی را باید توسعه بدهیم. زنجیره‌ای که از متان و اتان شروع می‌شود یا زنجیره‌ای که از میعانات گازی شروع می‌شود؟ اما به هرحال باید گاز مجتمع‌های موجود پتروشیمی را تامین کنیم، البته مجتمع‌هایی که با قیمت‌های منطقی سوخت و خوراک سود‌ده هستند نه آنهایی که در واقع زیان‌ده هستند و می‌خواهند از رانت سوخت و خوراک ارزان استفاده کنند و سود کاذب به ضرر اقتصاد ملی ببرند، برای اینها باید فکر دیگری بکنیم.

آیا برای کشورهای صادرکننده گاز علاوه بر منافع اقتصادی در صادرات گاز منطق ژئوپلیتیک و سیاسی هم مطرح است؟

بله قطعا در طرح‌های صادرات انرژی و از جمله گاز منطق ژئوپلیتیک هم مطرح است. به‌طور مثال عربستان سعودی سال‌ها است که تلاش دارد جهان و خصوصا کشورهای غربی را به نفت خود وابسته نگه دارد تا امنیت سیاسی خود را تامین کند. رژیم عربستان نگران است که اگر این وابستگی نباشد کشورهای غربی دلیلی بر حمایت از این رژیم منسوخه قرون وسطایی نیابند و به همین دلیل می‌کوشد با پایین نگه داشتن قیمت جهانی نفت انرژی‌های رقیب و نفت خام‌های رقیب را غیر‌اقتصادی کند که سهم بازار خود را حفظ کند و بر حفظ سهم بازار هم علنا تاکید دارد. در مورد صادرات گاز نیز وابستگی اروپا به گاز روسیه بهترین مثال است. روس‌ها وابستگی اروپا به گاز خود را یک اهرم سیاسی و استراتژیک می‌دانند و همواره کوشیده‌اند با از میدان به در کردن رقبا این وابستگی را حفظ کنند. البته با توسعه منابع انرژی و بسط فناوری‌های مربوط به انرژی، این اهرم در حال کند شدن است مثلا اروپایی‌ها تلاش دارند که با توسعه ترمینال‌های دریافت LNG یا گاز طبیعی مایع شده، انحصار روسیه را بشکنند و علاوه بر این همین حالا توسعه نفت و گاز شیل در آمریکا هم برای نفت عربستان و هم برای گاز روسیه مشکل و محدودیت ایجاد کرده است.

با توجه به معادلات سیاسی منطقه آیا ایران می‌تواند از صادرات گاز به‌عنوان یک ابزار سیاست خارجه برای افزایش قدرت خود استفاده کند؟

امروزه وابسته کردن دیگران به گاز ایران طبعا می‌تواند در کنار جنبه اقتصادی و تجاری آن به تحکیم روابط با کشورهای دیگر و افزایش قدرت سیاسی کمک کند. البته همان‌طور که عرض کردم با توجه به تنوعی که در بازارها به‌وجود آمده است این مساله در حد گذشته نخواهد بود.

بنا به نظر برخی کارشناسان واردات گاز نیز می‌تواند در شرایطی برای کشور وارد‌کننده قدرت سیاسی به دنبال داشته باشد. به‌عنوان مثال در صادرات گاز ترکمنستان به چین با وجود اینکه ترکمنستان کشور صادر‌کننده است اما این ترکمنستان بوده‌ که از لحاظ درآمدی به چین وابسته شده‌است. حال با توجه به ظرفیت کشور برای واردات گاز، واردات گاز از کشورهای منطقه علاوه بر افزایش ظرفیت صادراتی چه نقشی در راهبرد کشور در تبدیل شدن به هاب انرژی منطقه می‌تواند داشته باشد؟

کشور ما با ۷ کشور مرز خاکی دارد و به حدود ۷کشور هم دسترسی نسبتا نزدیک دارد که بعضی مثل ترکمنستان و قطر منابع غنی گاز دارند و بسیاری مانند افغانستان، پاکستان و ارمنستان و حتی امارات، کویت و عمان نیازمند گاز هستند. ضمن اینکه در ایران شبکه گسترده‌ای از خطوط لوله توسعه پیدا کرده است که غیر از حدود ۹۰ تا ۱۰۰ روز در روزهای اوج تقاضا و مصرف داخلی، در بقیه ایام سال ظرفیت خالی دارد. بنابراین پتانسیل عظیمی هم برای ترانزیت و هم سوآپ وجود دارد که استفاده از آن مستلزم برنامه‌ریزی و نیز همکاری فعال میان دستگاه دیپلماسی کشور و صنعت نفت و برخورد فعال با طرح‌های منطقه‌ای است و من همواره گفته و نوشته‌ام که مثلا ما باید در طرح خط لوله موسوم به TAPIیعنی خط لوله ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند حضور پیدا کنیم و تقاضای مشارکت و لوپ کردن آن با ایران را داشته باشیم. متاسفانه شرایط نامساعد بین‌المللی ایران و ضعف دیپلماسی انرژی ما موجب عدم حضور فعال شده است.

با توجه به اینکه کشورهایی مانند روسیه و ایالات متحده به تجارت گاز به‌عنوان یک ابزار در سیاست خارجی نگاه می‌کنند از جمله روسیه از این ابزار به‌عنوان اهرم فشار بر ضد اروپا استفاده کرده‌است. علت عملکرد منفعل ایران در این حوزه چه بوده است؟

موانع اصلی حضور فعال ایران در حوزه تجارت گاز عبارتند از: شرایط بین‌المللی کشور و خصوصا کارشکنی‌های ایالات متحده، فقدان برنامه جامع در بخش انرژی، مصرف بالا و بی‌رویه انرژی و گاز و نامطلوب بودن شاخص شدت انرژی کشور(میزان مصرف انرژی بر GDP) و ضعف دیپلماسی انرژی. دیپلماسی قوی انرژی مستلزم مطلع بودن کادرهای وزارت خارجه از مسائل انرژی و اهمیت آن در روابط بین‌الملل و نیز مستلزم تعامل فعال میان وزارت‌‌های نفت و امور خارجه است.

با توجه به بازارهای صادراتی ایران خط لوله تا چه مسافتی اقتصادی است؟ به چه مقاصدی می‌توانیم با خط لوله صادرات کنیم؟

مقایسه بین اقتصاد صادرات گاز با خط لوله یا از طریق LNG نیاز به مطالعات و مقایسه‌های فنی اقتصادی با توجه به مبدأ، مقصد و وضعیت مسیر دارد. مثلا اگر مسیر خط لوله دشت هموار باشد شاید تا حدود چهارهزار کیلومتر هم LNG نتواند با خط لوله رقابت کند ولی اگر مسیر عبور خط لوله دریایی باشد و خصوصا از آب‌های عمیق عبور کند یا اگر خط لوله از چند کشور عبور کند که امنیت چندانی هم نداشته باشند، قطعا موضوع فرق می‌کند. ما هم اکنون از طریق خط لوله به ترکیه گاز صادر می‌کنیم و صادرات به عراق هم به‌زودی شروع می‌شود و در مورد این دو کشور قطعا انتقال با خط لوله اقتصادی‌تر است. درخصوص صادرات گاز به عراق به نظر من هرگونه همکاری انرژی میان ایران و این کشور در صورتی که بر‌اساس محاسبات دقیق تجاری و اقتصادی باشد، می‌تواند مثبت باشد. دو کشور مرز طولانی با یکدیگر دارند و امکان تبادلات وسیع و استفاده از امکانات کشور در این زمینه وجود دارد. همچنین مذاکراتی برای صادرات گاز به عمان هم در حال انجام است که قطعا با توجه به مسافت کم گرچه خط لوله دریایی است، اما اقتصادی است پاکستان هم که متاسفانه به تعهدات خود در دریافت گاز از ایران طبق قرارداد عمل نمی‌کند.

با توجه به اینکه در اوج تحریم اداره اطلاعات انرژی آمریکا خط لوله صادرات گاز ایران به ترکیه را تحریم‌ناپذیر عنوان کرده بود همچنین با توجه به عقب نشینی ایالات متحده آمریکا در تحریم خطوط لوله گازی روسیه به اروپا به‌نظر شما تحریم صادرات گاز به روش خط لوله به چه میزان امکان‌پذیر است؟

البته تحریم صادرات گاز هم ممکن است و مهم‌تر از آن فشارهای سیاسی است. مثلا هم روسیه به‌عنوان رقیب و هم آمریکا به‌عنوان خصم، با صادرات گاز ایران به اروپا مخالف هستند و تاکنون نگذاشته‌اند این اتفاق بیفتد. اما تحریم‌ها جلوی صادرات جدید را می‌گیرد ولی وقتی مانند خط لوله ایران به ترکیه یا روسیه به اروپا، گاز از قبل وصل شده باشد، اعمال تحریم بسیار مشکل است چون سیستم انرژی کشور یا کشورهای دریافت‌کننده مختل می‌شود.

یکی از سناریوهای موجود برای صادرات گاز، صادرات به‌صورت برق است. به‌نظر شما ظرفیت‌های این سناریو چیست و چقدر می‌تواند به راهبرد گازی ایران کمک کند؟

در حال حاضر ما با بعضی از کشورهای همسایه داد و ستد برق داریم و خیلی از کشورهای همسایه نیاز به برق دارند و وضعیت فناوری نیروگاهی ما نیز بد نیست، تبدیل گاز به برق در داخل ایران و صادرات برق حتما قابل تامل است. ولی با توجه به هزینه‌های تبدیل و راندمان تبدیل و هزینه‌های انتقال هریک از دو حامل برق و گاز و با توجه به قیمت‌های برق و گاز در بازار‌های مختلف، باید مطالعات دقیق و جامع فنی و اقتصادی انجام شود.

با توجه به اینکه به نظر برخی کارشناسان بازار صادرات گاز به روش LNG طی سال‌های آینده اشباع است و حضور بازیگران بیشتر در این بازار و تغییر بازار گاز به یک بازار جهانی و سیال موجب کاهش قیمت و زمان قراردادها شده ‌است، صادرات گاز به این روش برای ایران چقدر امکان‌پذیر است؟

اولا همان‌طور که عرض کردم ابتدا ما باید به‌صورت واقع‌بینانه و با توجه به پروفایل یا روند آینده تولید منابع گازی‌مان و با توجه به روند مصرف و نیازهای پتروشیمی و تزریق و نیز با توجه به تعهدات صادراتی که تا کنون ایجاد کرده‌ایم، ببینیم گاز بیشتری برای صادرات وجود دارد یا نه. اما اگر وجود داشت علاوه بر بازارهای منطقه‌ای که خوب هم هستند، واقعیت این است که بازارهای بزرگ و مهم گاز در اروپا و ژاپن و چین و (تا حدی) هند هستند. ورود به بازارهای چین و هند و ژاپن از طریق خط لوله مقدور نیست، بنابراین اگر گاز بیشتری برای صدور به خارج از منطقه داشته باشیم بهتر است به سمت LNG برویم. البته بازار LNG هم حداقل تا سال ۲۰۲۰ اشباع است و باید برای بعد از آن برنامه‌ریزی کرد اما نه برنامه‌های توهمی مثل آنچه در دولت هفتم و هشتم تصویب شد و به هیچ جا هم نرسید، بلکه برنامه‌های معقول، منطقی و مطالعه شده. هرچه واحدهای LNG توسعه پیدا کنند و LNG سهم بیشتری از بازار گاز را به خود اختصاص دهد بازار گاز منعطف‌تر می‌شود و به سمت یکپارچه شدن حرکت می‌کند. دقت کنید که سهم LNG از کل تجارت جهانی گاز از ۲۶ درصد در سال ۲۰۰۰میلادی به بیش از ۴۲ درصد در سال ۲۰۱۶ رسیده و پیش‌بینی اتحادیه جهانی گاز این است که این سهم تا سال ۲۰۴۰ از خط لوله سبقت می‌گیرد و به ۵۳ درصد می‌رسد. ناوگان حمل LNG نیز در حال توسعه است و به این دلیل است که بازار گاز روز به روز سیالیت بیشتری پیدا می‌کند و دیفرانسیل یا تفاوت قیمت گاز در مناطق مختلف در حال کاهش است. البته هنوز قیمت جهانی گاز تابعی از قیمت جهانی نفت است و با کاهش قیمت نفت، قیمت گاز نیز کاهش یافته و این مساله به این دلیل است که گاز طبیعی هنوز از نظر کاربردی جانشین کاملی برای نفت خام و فرآورده‌های متنوع آن نیست. البته در این زمینه هم فناوری‌ها رو به پیشرفت است و ممکن است در آینده گاز طبیعی سیستم قیمت‌گذاری مستقلی پیدا کند.

مجموعا با توجه به صحبت‌های انجام شده، راهبرد کلان کشور در حوزه تجارت گاز چه باید باشد؟ در این راهبرد اولویت مقاصد صادراتی گاز ایران از بین شرق آسیا و اروپا و منطقه کدام هستند؟

تبیین راهبرد کلان کشور در مورد مصرف و تجارت گاز از یکسو مستلزم تبیین راهبردها و برنامه جامع و منطقی انرژی کشور است که متاسفانه تبیین نشده یا حداقل می‌توان گفت تصویب و تبدیل به یک سند نشده و از یک طرف مستلزم طراحی نقشه راه توسعه صنعت پتروشیمی کشور است که آن‌هم به نظر من وجود ندارد. گاز از یکسو یکی از حامل‌های انرژی است که در چارچوب برنامه کلان انرژی باید برنامه‌ریزی شود و از یکسو خوراک صنایع پتروشیمی است. اما اگر بعد از روشن شدن اینها گازی برای صدور وجود داشته باشد به نظر من اولویت اول ما بازار کشورهای جنوب خلیج فارس و بعد از آن LNG باید باشد که LNG می‌تواند برای مقاصد مختلف بازاریابی شود. البته همان‌طور که باز هم اشاره کردم این کار، برنامه بلندمدت می‌خواهد.

به عقیده برخی کارشناسان علت سامان نداشتن صادرات گاز کشور و جابه‌جایی مکرر این مسوولیت بین شرکت ملی نفت و گاز و همچنین انحلال شرکت ملی صادرات گاز به تازگی مشخص نبودن متولی این مهم در کشور است، نظر شما در این باره چیست؟

ما ساختار و سازمان کم نداریم که هیچ، زیاد هم داریم. مشکل این است که ما برنامه جامع و ماموریت درستی برای سازمان‌های مربوطه‌مان نداریم. به نظر من این جابه‌جایی‌های سازمانی به دلیل این است که ساختارها با مطالعه و برمبنای استراتژی‌های روشن طراحی نمی‌شوند.

مدل گازپروم و استات‌اویل را در این حوزه چگونه می‌بینید؟

اما داستان گازپروم داستان دیگری است، شما می‌دانید که در حال حاضر بخش بالادستی میادین گازی یعنی بخش اکتشاف و استخراج گاز در کنترل شرکت ملی نفت ایران است و از تصفیه گاز به بعد، در کنترل شرکت ملی گاز است. من سال‌ها پیش در مقاله‌ای پیشنهاد کردم که با توجه به جوان بودن صنعت گاز در مقایسه با نفت و با توجه به عظیم بودن پتانسیل‌های گازی کشور بخش بالادستی گاز یعنی اکتشاف و تولید میادین مستقل گازی نیز به شرکت گاز واگذار شود و شرکت گاز مانند شرکت گازپروم یک شرکت یکپارچه شود. آن‌وقت شرکت نفت هم می‌تواند در بعضی نقاط گاز مورد نیاز برای تزریق را از شرکت گاز بخرد و در بعضی نقاط گاز همراه را به شرکت گاز بفروشد و این شفافیت عملکرد را هم بیشتر می‌کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

گزارش مطالعات گازی انجام شده توسط  شرکت‌های خارجی کجاست؟

در بین سال‌های 1376 تا  1381 که مسئولیت موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی را به عهده داشتم روزهای چهارشنبه جلساتی در فتر وزیر تشکیل می‌شد که به جلسه اوپک و بازار نفت معروف بود اما به تناسب این که ذهن وزیر درگیر چه باشد همه چیز مطرح می‌شد.

در یکی از این جلسات که زمانش را دقیقا به یاد ندارم ولی فکر می کنم سال‌های 78 یا 79 باشد، آقای وزیر بحث نیاز به مطالعات بلند مدت گاز را مطرح کردند . آن روزها با سامان یافتن توسعه بعضی از فازهای پارس‌جنوبی تصور ایشان (والبته به زعم من توهم ایشان)، این بود که به زودی در کشور با زیادی گاز، یعنی بیشتر از نیاز داخلی، مواجه خواهیم بود ولذا باید بازارهای جهانی را مطالعه کنیم که به کدام  بازار بهتر است گاز صادر کنیم و باور ایشان این بود که هرچه زودتر باید به سمت صادرات گاز برویم.

قبل از منصوب شدن من به ریاست موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی و در زمان ریاست قبلی موسسه، مطالعات مفصلی تحت عنوان طرح جامع بیست ساله گاز انجام شده بود که نتایج آن چند ده جلد گزارش بود ولذا اینجانب به اتکاء آن گزراشات در جلسه گفتم که ما می‌توانیم با به روز کردن آن مطالعه، این کار را انجام دهیم اما آقای وزیر با حالت تحقیرآمیزی گفتند که این کارها کارما نیست و باید بدهیم به خارجی مطالعه کند و شاید در همین جلسه بود که با چند مساله همینگونه برخورد کردند به طوری که بنده طاقت نیاوردم و گفتم اگر این خارجی‌ها اینقدر خوب می‌فهمند و ما نمی‌فهمیم چرا جای خودمان را به آنها نمی‌دهیم!!

به هر حال مدیر برنامه‌ریزی تلفیقی شرکت ملی نفت ایران مامور شد که یک شرکت خارجی را برای این مطالعه پیدا کند و بعد از یکی دو هفته در جلسه دیگری اعلام کرد که 7 یا 9 شرکت خارجی (7 قطعی است 9 را تردید دارم)، اعلام کرده‌اند که این مطالعه را رایگان انجام می‌دهند اینها شرکت‌هائی بودند که در ایران فعال شده بودند و بدنبال قرارداد بیع‌متقابل بودن بی‌پی و شل و توتال و انی و چند شرکت دیگر. می‌شد فهمید که چرا علاقمند هستند که این کار را رایگان انجام دهند. در این مورد قدری توضیح می‌دهم:

از سوئی در ایران بیش از نود و پنج درصد انرژی مصرفی از نفت و گاز است و بیش از 85 درصد برق تولیدی هم از نیروگاه‌های گازی یا حرارتی است که در واقع انرژی اولیه هیدروکربنی را به انرژی ثانویه الکتریکی تبدیل میکنند از سوی دیگر تولید گاز دو منشاء دارد یکی گازهای همراه نفت و یکی میادین مستقل گازی همچنین میادین نفتی قدیمی و بزرگ برای حفظ سطح تولید نیاز به تزریق گاز دارند بنابراین انجام مطالعه برای برآورد عرضه و تقاضای بلند مدت داخلی گاز در ایران مستلزم دسترسی به اطلاعات تاریخی تمام شبکه انرژی کشور و تمام میادین نفت و گاز است تا بدانیم روند تقاضای نفت و گاز در کشور چگونه حرکت کرده و خواهد کرد و چه برنامه‌هائی برای نیروگاه‌سازی و گازرسانی و غیره وجود دارد و چه برنامه‌هائی برای توسعه میادین نفتی هست و چقدر نفت تولید خواهد شد و وضعیت میادین نفتی چگونه است تا مشخص شود که چه میزان گازهمراه نفت تولید خواهد شد و چه میزان تقاضای گاز برای تزریق به میادین نفتی وجود دارد و به طریق اولی مشخص شود که وضعیت مخازن گازی و برنامه‌های توسعه و روند تولید آتی آنها چه خواهد بود. بنابراین مسلما دسترسی به چنین اطلاعات گسترده‌ای برای شرکت‌هائی که می‌خواهند در ایران کار کنند بسیار ارزشمند است.

تصمیم وزیر عجیب بود و این شد که همه این شرکت‌ها را کنسرسیوم کنید که این کار را با هم انجام دهند! یعنی این اطلاعات ارزشمند در اختیار همه قرار گیرد. کنسرسیوم  مطالعاتی اگر اشتباه نکنم به محوریت شرکت شِل تشکیل شد و فردی را که اصلا نفتی نبود (و الان هم نیست) و استاد یکی از دانشگاه‌ها بود را ناظر طرح گذاشتند، البته از طریق شرکت مهندسی و ساختمان صنایع نفت (معروف به اویک) یعنی آقای ناظر حقوقش را از اویک بگیرد، کوچکترین نقشی هم به موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی که علی‌القاعده بدنه مطالعاتی صنعت نفت بود و حتی پژوهشگاه صنعت نفت ندادند که حداقل تجربه این مطالعات و نتایج آن در آنجا رسوب کند.

برنامه‌ریزی تلفیقی شرکت ملی نفت یک دوره از گزارش‌های مطالعات طرح جامع بیست ساله گاز (که قبلا اشاره کردم) را از ما گرفتند و این مجموعه که در آن اطلاعات و برنامه تولید تک تک میادین نفت و گاز و برنامه تزریق و اطلاعات روند تقاضا و مصرف انرژی در بخش‌های مختلف کشور و روند آتی آن وجود داشت را در اختیار کنسرسیوم شرکت‌های مذکور قرار دادند.

اما مساله‌ای که مهم است این است که هرگز هیچ گزارشی به صورت چاپی از مطالعه این شرکت‌ها منتشر نشد و گویا گزارش خود را تنها بصورت سی‌دی در تعداد محدود به کارفرما تحویل دادند. لذا معلوم نیست که آنچه که بعدا انجام شد مانند ارائه برنامه تولید 40 میلیون تن LNG به شورای اقتصاد که با کلی هزینه به هیچ کجا هم نرسید، یا صادرات گاز به پاکستان که آنهم با کلی هزینه هنوز بلاتکلیف است(قبلا در این موارد نوشته‌ام کلیک کنید)، بر مبنای گزارش این شرکت‌ها بوده است یا حتی به گزارشات آنها نیز توجه نشده است؟

لازم است وزارت نفت گزارش این مطالعات را در اختیار مردم و محققین قرار دهد این حق مردم است. چیزی که در اختیار 7 یا 9 شرکت خارجی قرارگرفته است علی‌القائده محرمانه هم نمی‌تواند باشد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۹:۴۵
سید غلامحسین حسن‌تاش