وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

عنوان فوق عنوان گزارشی است که هر دو ماه یک‌بار توسط ادراه اطلاعات انرژی امریکا (EIA) تهیه می‌شود.

EIA از ابتدای سال 2012 میلادی بر اساس قانون اختیار دفاع ملی ایالات‌متحده امریکا، ماموریت یافته است که هر دو ماه یکبار وضعیت بازار جهانی نفت‌خام و کل سوخت‌های مایع را در غیاب  تولیدات ایران بررسی و نتایج را به کنگره ارائه نماید، گزارشی که ذیلا مفاد آن آورده شده است یازدهمین گزارش از این دست و مربوط به ماه‌های سپتامبر و اکتبر 2013 می‌باشد. هدف از تهیه چنین گزارشی تشدید تحریم‌ها علیه ایران در عین مدیریت بازار نفت و یا به عبارتی تنظیم تحریم صادرات نفت ایران در شرایط  مدیریت و کنترل بازار جهانی نفت می‌باشد. به این معنا که فشار بر صادرات نفت ایران به گونه‌ای تنظیم شود که کمبود شدید در بازار رخ نداده و قیمت‌ها از دامنه مورد نظر امریکا خارج نشود. اطلاع از این گزارشات و نحوه نگرش و پیگیری دولت ایالات‌متحده در مورد صادرات نفت ایران برای دست‌اندرکارن، ضروری بنظر می‌رسد. ضمن اینکه اطلاعات و تحولات بازار نیز در آن منعکس است.

مفاد گزارش

·        EIA برآورد می‌کند که مصرف جهانی سوخت‌های مایع (شامل نفت‌خام ، مایعات و میعانات گازی، سوخت‌های زیستی، GTL و CTL)، در ماه‌های سپتامبر و اکتبر، از میزان عرضه آن سبقت گرفته و نتیجه آن برداشت متوسط روزانه به میزان 0.3 میلیون بشکه در روز از ذخائر بوده است (جدول 1، نمودار 1) و این از متوسط برداشت از ذخائر در ماه‌های جولای و اوت (موضوع گزارش قبلی) که 0.5 میلیون بشکه در روز بود، کمتر بوده است.

·        قیمت‌ها در ماه‌های سپتامبر و اکتبر نسبت به دو ماهه قبل از آن کاهش آرامی داشت که از کاهش مصرف همراه با افزایش ظرفیت مازاد تولید، ناشی می‌شد. قیمت‌ نفت برنت در بازار آتی‌ها برای معاملات ماه‌ آینده، در پنج روز منتهی به 29 اکتبر به متوسط 108 دلار در بشکه رسید که 3 دلار در بشکه از متوسط پنج روز منتهی به 27 ماه اوت (گزارش قبلی) پائین‌تر بود(نمودار2). کاهش در قیمت نفت‌خام امریکا در همین دوره بیشتر بود که از افزایش ذخائر تجاری ناشی شد. قیمت ماه آینده نفت‌خام وست تگزاس(WTI)، در پنج روز منتهی به 29 اکتبر به 98 دلار در بشکه رسید که 8 دلار از متوسط پنج روز منتهی به 27 ماه اوت کمتر بود. در سپتامبر و اکتبر قیمت نفت‌خام برنت اندکی بیشتر از 110 دلار در بشکه بود که 2 دلار در بشکه از ماه‌های مشابه در سال گذشته پائین‌تر بود(جدول1).

·        مصرف جهانی سوخت‌های مایع در طول ماه‌های سپتامبر و اکتبربطور متوسط  0.5 میلیون بشکه در روز از متوسط آن در 60 روز قبل از آن (گزارش قبل)، پائین‌تر بود که با روند فصلی آن مطابقت دارد، چرا که ماه‌های سپتامبر و اکتبر، پایان فصل رانندگی در ایالات‌متحده و نیز فصل کاهش تقاضای سوخت نیروگاهی برای تولید برق در منطقه خاورمیانه می‌باشد(جدول2).   کاهش فصلی استفاده از ظرفیت‌های پالایشی موجب برداشت کمتر از ذخائر نفت‌خام در ماه اکتبر در مقایسه با سپتامبر شد و کاهش در وضعیت بک‌وردیشن (وضعیتی که قیمت‌های ماه‌های نزدیک‌تر در بازار آتی‌ها از قیمت ماه‌های دورتر بیشتر است) را برای منحنی قیمت نفت‌خام برنت در بازارهای آتی بدنبال داشت(نمودار3). تفاوت قیمت  آتی برنت بین اولین و سیزدهمین ماه  در متوسط پنج روز تجاری منتهی به 29 اکتبر حدود شش دلار بود که در مقایسه با متوسط پنج روز تجاری منتهی به 27 اوت، 2 دلار کمتر بود و در مقایسه با مدت مشابه در سال گذشته تفاوت قابل‌توجهی نداشت.

·        تولید جهانی سوخـت‌های مایع در دو ماه مورد بررسی نسبت به متوسط دو ماه قبل از آن 0.3 میلیون بشکه در روز کمتر بود. تولید نفت‌ اوپک  0.8 میلیون بشکه در روز نسبت به دوره دوماهه قبل کاهش داشت که ناشی از کاهش تولید غیربرنامه‌ریزی شده عراق و  لیبی و کاهش تولید عربستان به لحاظ کاهش نیاز نیروگاه‌های این کشور(که مستقیم از نفت‌خام استفاده می‌کنند) به نفت بود. در مقابل کشورهای غیراوپک با افزایش تولید 0.5 میلیون بشکه‌ای خود نسبت به دو ماهه گذشته بخش عمده‌ای از کاهش تولید اوپک را جبران کردند(جدول 4).

·        ظرفیت مازاد تولید نفت‌خام در سطح جهان در طول دوماه مورد بررسی 1.8 میلیون بشکه در روز بود که بطور متوسط  از دوماهه قبل از آن 0.2 میلیون بشکه بیشتر بود اما هنوز 0.3 میلیون بشکه در روز از سطح سال گذشته آن پائین‌تر بود(جدول3). تخمین ظرفیت‌های مازاد موثر شامل ظرفیت مازاد موجود در ایران که بدلیل تحریم‌های امریکا و اتحادیه اروپا کمتر از ظرفیت فنی خود تولید می‌کند، نیست.

·        کل تولید کاهش یافته ناشی از توقف‌های غیربرنامه‌ریزی شده اوپک و غیر اوپک در  هر دوماه مورد بررسی 2.9 میلیون بشکه در روز برآورد می‌شود که تفاوت کلی با متوسط دوره شصت روزه قبل از آن نداشته است.  البته این تخمین EIA در سطح اوپک، نفت‌خام  و در غیراوپک، کل سوخت‌های مایع را محاسبه کرده است. همچنین این تخمین کاهش‌های برنامه‌ریزی شده  برای تعمیرات عادی که منعکس کنده سطح  مقدار متوقف شده مرتبط با ارزیابی ظرفیت های موثر است را شامل نمی‌شود. در عراق در ماه سپتامبر حدود 400 هزار بشکه در روز از تولید نفت این کشور بصورت برنامه‌ریزی شده کاهش یافته بود که به خاطر برنامه تعمیرات ترمینال‌های صادراتی جنوب این کشور بود، اما این مقدار جزو تخمین قطعی‌های غیر مترقبه EIA نیست، چرا که بازار از قبل از آن مطلع بوده است.

·        کاهش‌ها در ماه سپتامبر عمدتا ناشی از  قطعی‌های تولیدکنندگان اوپک و در اکتبر عمدتا ناشی از کاهش‌های بیشتر غیراوپک بود. افت تولید اوپک در ماه سپتامبر به 2.3 میلیون بشکه در روز رسید که بیشترین حد آن حداقل از ماه ژانویه 2009  (که EIA کاهش‌های اوپک را رصد می‌کند) بود و در ماه اکتبر هم تقریبا در همین حد باقی‌ماند(نمودار 4). کاهش‌های غیر اوپک در ماه سپتامبر برای دومین ماه متوالی ادامه یافت اما در ماه اکتبر بیشتر شد که ناشی از کاهش‌های جدیدی در تولید ایالات‌متحده، برزیل، کانادا و کلمبیا بود. برآورد می‌شود که در دو ماه مورد بررسی بطور متوسط 2.3 میلیون بشکه کاهش تولید مربوط به اوپک و 0.6 میلیون بشکه مربوط به غیر اوپک بوده‌ است(نمودار 5).

·        در مورد لیبی بدلیل نوسانات شدید در تولید این کشور از ماه ژوئن به بعد، تخمین دقیق میزان کاهش ماهانه مقدور نیست. در اوایل سپتامبر تولید این کشور بسیار کم بود. اما در طول ماه افزایش یافت و در ماه اکتبر بصورت قابل‌توجهی افزایش یافت. نتیجه این شد که تخمین متوسط کاهش تولید لیبی در ماه اکتبر به میزان کاهش آن در ماه اوت نزدیک‌تر باشد تا ماه سپتامبر. گرچه در اواخر ماه سپتامبر تولید لیبی مجددا  کاهش شدیدی پیدا کرد.

·        متوسط تولید سوخت‌های مایع ایران در ماه‌های سپتامبر و اکتبر، 3.5 میلیون بشکه در روز بود که2.8 میلیون بشکه آن نفت‌خام  و بقیه میعانات‌گازی  بود.  میزان تولید سوخت‌های مایع ایران در سطحی کاملا پائین‌تر از متوسط سه سال گذشته آن که 4 میلیون بشکه در روز بود، باقی‌ماند(جدول1). متوسط تولید ایران در این دو ماه  0.2  میلیون بشکه در روز بالاتر از متوسط دوره مشابه در سال گذشته بود و این وضعیت  ناشی از تحریم‌هائی است که از سال 2012 بر صادرات نفت ایران تحمیل شده است. تحریم‌های وضع شده توسط اتحادیه اروپا تنها شامل واردات نفت ایران نمی‌شود، بلکه شرکت‌های بیمه‌ را هم از بیمه کردن کشتی‌هائی که نفت ایران را حمل می‌کنند منع می‌کند و این تحریم‌ها از ماه جولای 2012  به اجرا گذاشته شده است و نتیجه آن کاهش شتابان تولید نفت ایران در ماه‌های بعد از آن بوده است.

·        اصلاحاتی هم در برآوردهای گزارش قبلی EIA (مربوط به ماه‌های جولای و اوت) بعمل آمده است. متوسط تولید سوخت‌های مایع در ماه‌های جولای و اوت با 0.1 میلیون بشکه افزایش به 90.7 میلیون بشکه در روز اصلاح شده و  برآورد از مصرف جهانی در دو ماه مذکور  نیز 0.3 میلیون بشکه در روز افزایش یافته و به 91.1 میلیون بشکه در روز اصلاح شده است. خالص برداشت از ذخیره‌سازی‌ها برای ماه‌های جولای و اوت 0.5 میلیون بشکه برآورد شده که 0.2 میلیون بشکه از برآورد قبلی بیشتر است. متوسط ظرفیت مازاد تولید نیز 1.7 میلیون بشکه در روز برآورد شده که 0.5 میلیون بشکه از برآورد قبلی کمتر است. این تغییر عمدتا ناشی از تجدید نظر افزایشی در تولید اوپک و خصوصا تولید عربستان سعودی بوده است. EIA تائید می‌کند که تولید عربستان در ماه‌های مذکور در سطح بالادی باقی‌مانده بوده است تا  کاهش بیش از حد معمول در عرضه جهانی را خصوصا در ماه اوت جبران کند.

 ?


یک نتیجه‌گیری کوتاه

اگر در مفاد گزارش دوماهانه EIA  دقت شود همه چیز حکایت از دشوارتر شدن وضع بازار در ماه‌های آینده دارد. اگر کاهش‌های غیرمترقبه یاد شده در گزارش و کاهش برنامه ریزی شده عراق به بازار برگردد بازار با مازاد عرضه روبرو خواهد بود و روند قیمت‌های آتی هم حکایت از همین مسئله دارد. بنابراین مدیران محترم صنعت‌نفت و خصوصا دست‌اندرکاران صادارت باید توجه داشته باشند که حتی به فرض کاهش شدت تحریم‌ها بازگشت به بازار دشوار خواهد بود خصوصا که پیش‌بینی آژانس بین‌المللی انرژی برای سال 2014 میلادی که تنها یک ماه تا شروع آن باقیمانده است نیز این است که در این سال تنها کشورهای غیراوپک 1.7 میلیون بشکه در روز افزایش تولید خواهند داشت در صورتیکه رشد تقاضای جهانی تنها 1.1 میلیون بشکه در روز خواهد بود. بنابراین برای یک بازاریابی فعال باید پیش‌بینی‌های لازم بعمل آید.

البته همانطور که  در جدول یک ملاحظه می‌شود، وضعیت صادرات کل سوخت‌های مایع ایران در ماه‌های سپتامبر و اکتبر 2013 نسبت به ماه‌های مشابه در سال 2012 حدود 200 هزار بشکه بهتر بوده است که باید دید که آیا ناشی از کاهش فشار تحریم‌ها  یا افزایش توان مدیریتی صنعت‌نفت بعداز انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری در ایران  و تغییر جهت‌گیری سیاست‌ خارجی کشور می‌باشد و یا  با توجه به کمبود‌های بازار برای اهتراز از بالا رفتن بیش از حد قیمت‌های جهانی نفت، فضای بیشتری برای ایران باز شده بوده است.



خلاصه مطلب 


فایل پی دی اف را از لینک زیر دریافت کنید 

http://www.iies.org/Data/ContentFiles/08-0065.pdf


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۳۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

(منعکس در هفته‌نامه تجارت فردا    مورخ 21 اسفند 1391، شماره 34-35)

افت ظرفیت تولید نفت کشور یکی از چالش‌های پیش روی اقتصاد ایران است. بر اساس آمار سازمان کشورهای صادر‌کننده نفت (اوپک) تولید روزانه نفت ایران تا قبل از سال 2012 حدود 5/3 میلیون بشکه در روز بوده و این رقم دو سه سال تداوم داشته است اما این میزان در سال 2012 در مسیر کاهشی قرار گرفته و نهایتاً در ماه دسامبر این سال به حدود 7/2 میلیون بشکه کاهش یافته است. احتمال می‌رود در سال 2013 نیز از حجم تولید نفت روزانه رقمی بین 100 تا 200 هزار بشکه کاسته شود که در این صورت تولید نفت تا حدود 5/2 میلیون بشکه در روز کاهش خواهد یافت. در این صورت با توجه به اینکه از دو میلیون و 500 هزار بشکه تولید روزانه، 7/1 میلیون بشکه به مصرف داخلی می‌رسد توان صادراتی به حدود 800 تا 900 هزار بشکه در روز خواهد رسید. کاهش تولید سال 2012 عمدتاً به دلیل تشدید تحریم‌های نفتی بوده و لزوماً ناشی از افت در ظرفیت تولید نبوده اما از قبل از سال 2011 فشار تحریم صادرات نفت ایران چندان جدی و شدید نبوده است. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت ظرفیت تولید نفت ایران در طول دولت‌های نهم و دهم از حدود 2/4 میلیون بشکه به حدود 6/3 تا 7/3 میلیون بشکه در روز افت کرده است. اما از سال 2011 به بعد میزان افت و کاهش در ظرفیت تولید چندان قابل احصا و روشن نیست زیرا چنانچه اشاره شد از این پس کاهش تولید ناشی از کاهش ظرفیت نبوده بلکه ناشی از محدود شدن بازار جهانی نفت بر روی نفت‌ خام ایران (به دلیل تحریم) بوده است. اگر زمانی تحریم‌ها برداشته شود و ایران محدودیتی در تولید نداشته باشد، آنگاه ظرفیت واقعی تولید مشخص خواهد شد. 


علل افت تولید
«باید توجه داشت که در میان ده‌ها میدان نفتی موجود در کشور بیش از 60 درصد نفت‌خام کشور از شش میدان و بیش از 80 در‌صد از نفت تنها از 12 میدان بزرگ تولید می‌شود.» اغلب میادین بزرگ نفتی کشور که از سطح تولید بالایی برخوردار هستند و عمده نفت کشور را تولید می‌کنند دوران کهولت را می‌گذرانند و عمر آنها به نیمه دوم رسیده است و منحنی تولید این میادین در ناحیه نزولی قرار دارد. اغلب بیش از 50 سال از زمان اکتشاف و بهره‌برداری از این میادین می‌گذرد. متوسط تولید هر چاه نفت در مناطق خشکی کشور که در اوج خود، بیش از 26 هزار بشکه در روز بوده است اینک به کمتر از دو هزار بشکه در روز کاهش یافته است و تعداد چاه‌های تولیدی که در اوج تولید نفت ایران در سال 1352 حدود 270 چاه بوده است اینک به بیش از 1500 چاه تولیدی رسیده است. بنابراین صنعت نفت ایران از این ناحیه با یک افت طبیعی روبه‌رو است. در چنین شرایطی حفظ سطح تولید نیازمند برنامه‌ریزی، اعمال مدیریت قوی، سرمایه‌گذاری کافی و به‌کارگیری فناوری‌های لازم است. بخشی از جبران افت و تولید میادین نفتی موجود باید از طریق اکتشافات جدید و به بهره‌برداری رساندن میادینی که جدیداً اکتشاف شده صورت می‌گرفت و بخش دیگر و شاید بخش عمده‌تر باید از طریق اجرای طرح‌های توسعه و افزایش بازیافت از میادین موجود نفتی جبران می‌شد. اما در میان اقدامات لازم برای حفظ ظرفیت تولید میادین قدیمی و افزایش بازیافت از آنها و یا حداقل حفظ سطح تولید آنها، هیچ اقدامی مهم‌تر از تزریق کافی گاز به میادین نفتی نیست. بدون تزریق کافی گاز به میادین نفتی علاوه بر افت تولید، لطمات جبران‌ناپذیری نیز به میادین وارد می‌شود و با تداوم آن، تولید نفت این میادین غیرصیانتی خواهد شد. به این معنا که ضریب بازیافت نفت از این میادین کاهش خواهد یافت و به ‌عبارتی بخشی از نفت قابل بازیافت برای همیشه غیرقابل استخراج خواهد شد. متاسفانه در هیچ‌یک از برنامه‌های پنج‌ساله صنعت نفت تعهدات خود را در زمینه تزریق گاز به میادین نفتی انجام نداده است. در طول برنامه چهارم نیز گاز مورد نیاز برای تزریق در میادین نفتی معادل 230 میلیون متر مکعب در روز برآورد شده بود که البته برخی این رقم را بسیار کمتر از نیاز میادین نفتی می‌دانستند و با این وجود، در عمل میزان گاز تزریقی به میادین نفتی هرگز از متوسط 70 میلیون متر مکعب یعنی کمتر از یک‌سوم هدف تعیین‌شده تجاوز نکرد. در مجموع می‌توان گفت فقدان برنامه‌ریزی، عدم تخصیص منابع مالی، نبود مدیریت باثبات و قوی در دولت‌های نهم و دهم و عدم تحقق برنامه‌های توسعه میدان گازی پارس‌ جنوبی و در نتیجه کمبود گاز برای تزریق به میادین نفتی، از علل کاهش تولید نفت کشور بوده است. البته فقدان برنامه جامع و منطقی برای توسعه ذخایر هیدروکربنی کشور، یکی از چالش‌های مشترک تمامی ادوار گذشته بوده است. اما دیگر عوامل در دوره اخیر تشدید شد و تشدید این عوامل به کاهش تولید بیشتر نفت کشور دامن زد. این در حالی است که طبق برنامه چهارم قرار بوده است ظرفیت تولید نفت کشور به حدود پنج میلیون بشکه در روز برسد. باید توجه داشت که غیر از مشکلات استخراج از میادین، تاسیسات روزمینی بهره‌برداری و فرآوری نفت نیز اینک دچار مشکل است. 

چه باید کرد
تصویری که صنعت ‌نفت ایران با آن مواجه است مستقل از دیگر بخش‌های اقتصادی کشور نیست. در این شرایط برخی اقدامات اصلاحی می‌تواند مخرج مشترک امور باشد. ثبات مدیریتی، تقویت توان کارشناسی، تکیه بر موازین علمی و شناخت اقتضائات و شرایط، از جمله اولویت‌های مقطع کنونی است. اما در بخش صنعت ‌نفت به طور خاص تنها توصیه‌ای که می‌تواند کاربرد داشته باشد تمرکز امکانات، سرمایه، توان مدیریتی، توان پیمانکاری و سایر توانایی‌ها بر روی اهداف مشخص و تعریف‌شده است. در این تمرکز توانایی‌ها باید به بخش ‌خصوصی نیز اتکا شود و انرژی این بخش نیز در بهبود وضعیت تولید نفت به کار گرفته شود اما این انرژی باید در جهت اولویت‌ها تجمیع شود. تمرکز امکانات بر روی اولویت‌ها فقط در دوران تحریم هم قابل توصیه نیست بلکه چنین مسیری حتی در شرایط رفع تحریم‌ها نیز تا سال‌ها باید پیموده شود، چرا که حتی اگر تحریم‌ها برداشته شود تا مدت‌ها این ظرفیت وجود ندارد که به صورت همزمان در همه میادین سرمایه‌گذاری انجام شود. در حال حاضر امکانات سرمایه‌ای، امکانات حفاری، امکانات پیمانکاری، امکانات مدیریتی و... محدود است. بنابراین در اولین گام نباید به گونه‌ای عمل شود که این امکانات پراکنده شود. پراکنده شدن امکانات در شرایط کنونی موجب هدر‌روی انرژی، منابع و ناتمام ماندن طرح‌ها می‌شود. تهیه طرح جامعی متناسب با شرایط کنونی و تمرکز بر آن اقدام ضروری و نیاز روز است. در وهله اول برای توسعه میادین و طرح جامع باید میادین مشترک مورد توجه قرار گیرد. تا میادین مشترک به توسعه نرسد، نباید به سراغ سایر میادین رفت. در حال حاضر مرتباً راجع به عقد قرارداد در خصوص برخی میادین مستقل (بعضاً میادین کوچک و با نوع نفت نه‌چندان مرغوب) گزارش‌هایی به گوش می‌رسد. در حالی که در چنین شرایط اصلاً زمان سرمایه‌گذاری روی چنین میادینی نیست و عملاً هم وقتی شما پیگیری می‌کنید می‌بینید اغلب به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسد اما توان و امکانات را متفرق می‌کند. چنین اقداماتی بی‌برنامگی را در صنعت‌ نفت نشان می‌دهد. نکته دیگر آنکه حتی اگر تحریم‌ها نبود برای جبران افت تولید باید اقدامات اساسی انجام می‌شد. به ‌هیچ ‌وجه نباید انتظار داشت که میادین جدید در حد و اندازه میادین قدیمی باشند، چرا که بزرگ‌ترین میادین نفتی کشور در اولین مراحل اکتشافی در شرایطی که امکانات و تجهیزات اکتشافی محدودتر بوده‌اند خود را آشکار کرده‌اند و با پیشرفت فناوری، و به تعبیری با بزرگ شدن ذره‌بین‌ها، میادین کوچک‌تر و با ذخیره محدودتر شناسایی می‌شوند. بنابراین توسعه و بهره‌برداری از میادین جدید هرگز تکافوی افت تولید میادین قدیمی را نخواهد کرد و حتماً باید به توسعه و افزایش بازیافت میادین قدیمی توجه شود. شرایط جدید توجه به میادین قدیمی به خصوص میادین مشترک را ضرورتی‌تر از قبل می‌کند. نکته مهم‌تر آنکه در میادین مشترک نیز باید با اولویت عمل کرد. منطق ‌اولویت‌بندی در میادین مشترک نیز به وضعیت رقیب در این میادین باز‌می‌گردد. در این چارچوپ در میادینی که رقیب از ما جلوتر است و سرمایه‌گذاری‌های کلانی انجام داده است تلاش ما باید بیشتر شود. اگر میدان مشترکی وجود دارد که در آن رقیب به اندازه ما تولید می‌کند و برنامه توسعه هم ندارد، اصل بر حفظ این توازن است. این میدان می‌تواند جزو اولویت‌ها نباشد، البته در این‌گونه میادین باید هوشیار بود و کاملاً فعالیت رقیب را زیر نظر داشت. اگر رقیب شروع به توسعه ظرفیت کرد چنین سیاستی از سوی کشور ما نیز باید پیگیری شود. بر اساس منطق گفته‌شده هیچ اولویتی بالاتر از توسعه میدان گازی پارس ‌جنوبی و به بهره‌برداری رساندن فازهای مختلف آن، برای صنعت‌ نفت و حتی برای کشور وجود ندارد و با این وصف جایز نبود آنگونه که گفته می‌شود در بعضی مقاطع منابع حاصل از فروش اوراق مشارکت برای توسعه 

پارس‌جنوبی، صرف امور دیگری مانند پرداخت یارانه‌ها شود. توسعه میدان گازی پارس ‌جنوبی بزرگ‌ترین مشکل تولید در میادین قدیمی یعنی تزریق گاز را هم حل می‌کند. اما به نظر من از منظر اقتصاد کلان کشور چندان نباید نگران کاهش تولید نفت بود. واقعیت این است که دولت چندان متوجه آفات و بیماری‌های تشدید وابستگی اقتصاد به نفت نبوده و به مباحثی مانند نفرین ‌منابع و بیماری ‌هلندی توجه نداشته و به الزامات پرهیز از آن هم متعهد نبوده است پس چه بهتر که در شرایطی که قیمت جهانی نفت هم بالاست، نفت در همان زیر زمین بماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۹:۰۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

بر اساس آمارهای گزارش ادواری بانک مرکزی، به طور کلی بعد از اوج گرفتن صادرات در اواسط دهه 80 و رسیدن به بیش از 6/2 میلیون بشکه، حتی در سال‌های قبل از تحریم نیز روند صادرات نفت ایران نزولی بوده است. به نظر شما علت کاهش تدریجی صادرات نفت ایران در سال‌های قبل از تحریم چیست؟

بییش از 80 درصد تولید نفت ایران از 12 میدان بزرگ و اصلی انجام می‌شود. این میادین بزرگ، همه در نیمه دوم منحنی تولید هستند. به عبارت دیگر، تولید آنها در یک مسیر نزولی قرار دارد که بخشی از آن، افت تولید طبیعی سالیانه است. حفظ تولید این میادین، نیازمند سرمایه‌گذاری در تعمیر چاه‌ها و افزایش فشار و سایر اقدامات مربوطه است. اگر هم بخواهیم کاهش تولید اینها  را با میادین دیگر جایگزین کنیم، سرمایه‌گذاری باید در میادین جدید صورت گیرد که البته سرمایه‌گذاری در این میادین به نسبت هزینه بیشتری خواهد داشت؛ چرا که این میادین، کوچک‌تر هستند و بازده کمتری نیز دارند. وقتی که سرمایه‌گذاری کافی صورت نگرفته است و به نوعی بی برنامه‌گی  و سرگردانی در صنعت نفت وجود داشته و دارد، نتیجه آن چنین افت تولیدی است.

به جز بحث میادین و چاه‌ها، Surface Facilities (تاسیسات روزمینی) ما که شامل واحدهای تفکیک و بهره‌برداری می‌شود نیز به تدریج دچار اشکال شده‌اند. ظرفیت عظیمی از این تاسیسات پیش از انقلاب وجود داشته است که  با توجه به کاهش تولید بعداز انقلاب تا سالها نیازها را تامین می‌کرد اما به تدریج مستهلک شده است و آنجا هم کمبود وجود دارد.

با توجه به این وضعیت، آیا می‌توان گفت سرمایه‌گذاری باید در میادین در حال تولیدی فعلی انجام شود و نباید به سراغ میادین جدید رفت؟

جواب دادن به این سوال دشوار است. صنعت نفت نیاز به یک Master Development Plan Strategic  یا یک طرح جامع توسعه میادین هیدروکربنی دارد که به صورت راهبردی، برنامه توسعه میادین هیدروکربنی را روشن کند. برای رسیدن به آن وضعیت میادین فعلی و جایگزین باید مطالعه شود. در میادین قدیمی که نیاز به ازدیاد برداشت ثانویه دارند و میادین جدیدی که تولید زودهنگام از آنها صورت می‌گیرد، بایستی هزینه‌های تولید و بازدهی یک دلار سرمایه‌گذاری به طور کامل بررسی و مقایسه شود. با مشخص شدن همه اینها در یک مدل جامع، می‌توان اولویت‌ها و پرتفوی بهینه صنعت نفت را تعیین کرد. صنعت نفت هیچ وقت به دنبال این مساله نبوده است و لذا نوعی سرگردانی در این صنعت وجود داشته است. نمود این مساله را در اظهارات مقامات رسمی وزارت نفت می‌بینیم که مثلا اعلام می‌کنند می‌خواهند همه میادین را تعیین تکلیف کنند. در حالی که در ابتدا باید اولویت‌های توسعه مشخص شود.

اداره اطلاعات انرژی آمریکا نیز متوسط صادرات سال گذشته را حدود 5/1 میلیون بشکه در روز اعلام کرده است. این آمارها تا چه میزان قابل تایید است؟

به نظر می‌رسد آمار منتشر شده در مورد صادرات نفت تا حد زیادی قابل اتکاست. در بحث مصرف داخلی، مراجع بین‌المللی معمولاً کنترل و نظارت زیادی ندارند. اما در صادرات، از آنجا که نفت برای پالایشگاه خاصی و به وسیله تانکر نفتکش و با پوشش بیمه محموله و تانکر حمل می‌شود، همه اینها امکان ردیابی و بررسی دارند. لذا به نظر من این آمارها تا حدودی قابل تایید است.

پیش از تحریم، برخی از عدم امکان تغییر نفت در برخی پالایشگاه‌هایی که طرف قرارداد نفت ایران هستند و در نتیجه بی‌ثباتی در اثر خروج نفت ایران از بازار جهانی سخن می‌گفتند. نظر شما در این باره چیست؟

این حرف در زمان فعلی چندان صحیح نیست. در گذشته‌های دورتر، پالایشگاه‌ها برای نفت‌خام مشخص طراحی می‌شدند. برای مثال پالایشگاه ناتروف آفریقای‌جنوبی، بر مبنای نفت‌خام ایران طراحی شده بود که بعد از قطع رابطه با آفریقای‌جنوبی، این پالایشگاه مدتی دچار مشکل شد. اما پالایشگاه‌های با فناوری جدید، امکان دریافت نفت خام‌های متنوع‌تری را دارند. ضمن اینکه همان پالایشگاه ناتروف هم که برای نوع خاصی از نفت ایران طراحی شده بود، خود ما نیز الان آن نفت را نداریم. چرا که ترکیب نفت‌خام‌ها در طول زمان  تغییر کرده است. به طور خلاصه، دو اتفاق در زمینه پالایشگاه‌ها روی داده است. نخست آنکه تکنولوژی‌ها جدید، امکان انعطاف بیشتری را در نفت‌خام ورودی فراهم کرده‌اند و دیگر اینکه  در  پالایشگاه‌های قدیمی نیز با Blending (آمیختن) نفت‌خام‌های مختلف، نفت قابل استفاده بعنوان خوراک خود را تامین می‌کنند. بنابراین تصور اینکه یک پالایشگاه با نفت خام خاصی طراحی شده است و لذا مجبور هستند همان نفت خام را بخرند، چندان درست نیست. چند سال قبل، اوپک سبد نفت‌خام خود را  تغییر داد. چرا که نفت‌خام‌های تولیدی اعضای اوپک تغییر کرده بود. یا مثلاً نفت‌خام برنت قبلاً از میدان برنت تولید می‌شد، اما الان تولید آن میدان بسیار کم شده و آمیخته‌ای از چند نوع نفت‌خام  را بنام آن عرضه می کنند و صرفاً نام  آن حفظ شده است که این شاخص را از دست ندهند.

گذشته از بحث پالایشگاه‌ها، به طور کلی، خروج نفت ایران از بازار اوپک و نیز جهان چه تبعاتی خواهد داشت؟

آمریکا وقتی از حدود یک سال قبل علاوه بر تحریم‌های مالی وارد تحریم‌های نفتی علیه ایران نیز شد، فشار بر ایران را با تحولات بازار نفت جهانی تنظیم کردند بطوری که محدود کردن صادرات ایران طوری تنظیم و هدایت شود که  بازار نفت نیز دچار بهم‌ریختگی نشود. چرا که بازار نفت یک بازار یکپارچه است و هر کمبودی در هر جا، به جاهای دیگر نیز سرایت می‌کند. اداره اطلاعات انرژی آمریکا گزارش دوماهه‌ای درباره بازار نفت تحت عنوان بازار نفت بدون ایران، تهیه می‌کند که همین مساله را بررسی می‌کند که بازار تا چه میزان اجازه می‌دهد فشار بر ایران کم و زیاد  شود. بنابراین هر چقدر عرضه نفت‌خام در جهان افزایش یابد یا تقاضای جهانی کاهش یابد، امکان فشار بر ایران افزایش می‌یابد و بالعکس کمبود در بازار، امکان فشار بر ایران را کاهش می‌دهد. با این فرض، می‌توان چشم‌اندازی نیز از تحریم‌های نفتی در سال 2013 تصویر کرد. به نظر من در سال جاری میلادی، امکان تشدید تحریم نفتی ایران خصوصا با پایان فصل سرما فراهم خواهد شد، چرا که اقتصادهای دچار رکود بهبهود زیادی نیافته‌اند و در نتیجه تقاضای نفت چندان زیاد نشده است. از سوی دیگر، عرضه از محل منابع جدید نفتی  نیز زیاد شده است. آخرین برآورد آژانس بین‌المللی انرژی نشان می‌دهد تقاضا در سال 2013، نسبت به سال 2012 حدود 800 هزار بشکه در روز افزایش خواهد یافت. در صورتی که تنها عرضه غیراوپک 980 هزار بشکه افزایش می‌یابد و عرضه اوپک نیز زیاد خواهد شد. به طور همزمان، سطح ذخایر نیز بالا است و همه اینها در مجموع بدان معنی است که در سال 2013، امکان اعمال فشار بر ایران بدون به هم ریختن بازار بیشتر خواهد بود.

- همزمان با کاهش صادرات، تولید کشورهایی مثل عراق افزایش یافته است. با کاهش تولید به صورت همزمان آیا می‌توان گفت به تدریج جایگاه ایران در اوپک و قدرت تصمیم‌گیری ایران در این سازمان در حال تضعیف است؟

این اتفاق در حال وقوع است، ولی به نظر می‌رسد اهمیت چندانی ندارد. چرا که اولاً اوپک اهمیت سابق را ندارد و به یک سازمان کم‌اثر در تحولات بازار نفت و انرژی دنیا مبدل شده است. ضمن اینکه جایگاه و سهمیه کشورها در اوپک غیرقابل بازگشت نیست و عملاً هر کشوری که تولید و صادرات خود را افزایش داده، توانسته است خود را به اوپک تحمیل کند؛ به خصوص که تصمیمات اوپک ضمانت اجرایی ندارند. بنابراین می‌تواند گفت ما در حال از دست دادن جایگاه خود در اوپک هستیم، ولی این مساله چندان نگران‌کننده و غیرقابل برگشت نیست.

ایران برای مقابله با تحریم صادرات نفت، از راهکارهایی مثل تهاتر با کشورهای آسیایی و تغییر پرچم نفتکش‌ها و استفاده از نفتکش‌های خارجی استفاده می‌کند. آیا این راهکارها به تدریج قدرت خود را از دست خواهند داد یا صادرات نفت ایران در سطوح فعلی باقی خواهد ماند؟ سیاست آمریکا چه خواهد بود؟

در ابتدا باید توجه داشت ایران چاره‌ای به جز استفاده از این روش‌ها ندارد. از دید تحریم‌کنندگان، ایران دو بازار دارد: بازار مجاز و بازار غیرمجاز. بازار مجاز شامل کشورهایی است که به صورت موقت از معافیت برخوردار هستند و امریکا اجازه واردات نفت از ایران را به ایشان داده است و شش ماه یکبار آن را تمدید می‌کند اما از ایشان می خواهد که به تدریج میزان آن را کاهش دهند. عمده صادرات ایران نیز به سه کشور چین، هند، کره‌جنوبی و ژاپن محدود می‌شود. ژاپن نیز در حال کاهش واردات است و به تدریج به کشورهایی مثل اتحادیه اروپا می‌پیوندد. در مورد بازارهای مجاز، ما چندان نیاز به تغییر پرچم و استفاده از نفتکش‌های خارجی نداریم، ولی مشکل اصلی مربوط به مبادلات بانکی و بیمه است. اما برای صادرات به بازارهای غیرمجاز، نیاز به تغییر پرچم و کارهایی از این دست است.

یکی از بحث‌هایی که اخیراً در کنگره آمریکا مطرح بوده است و آقای جان کری تلاش کرد تا آن را متوقف کند، این بود که به نظر کنگره برای کشورهای واردکننده نفت، توصیه به کاهش واردات از ایران کافی نیست. آنها به دنبال این بودند که میزان واردات را به صورت کمی و با عدد و رقم مشخص کنند تا تمدید معافیت‌ها را منوط به کاهش مشخص و معین، کنند. این بحث هم‌اکنون در سنا مطرح شده و دولت آمریکا با آن مخالفت کرده است.

البته همزمان در قبال ایران، برنامه‌های نفت در برابر کالا و نفت در برابر غذا و دارو نیز پیگیری شده است. مشابه این برنامه توسط سازمان ملل در قبال کشور عراق انجام شده بود. برخی معتقدند با توجه به فراگیر نبودن تحریم‌های نفت در برابر کالا، این برنامه‌ها موفقیت چندانی نخواهند داشت. نظر شما چیست؟

شیوه اجرایی این دو برنامه کاملاً متفاوت است، ولی نتایج عملاً یکسان خواهد بود. امکان اینکه نتایج برنامه نفت در برابر غذا و دارو  برای ایران نامناسب‌تر باشد نیز وجود دارد. برنامه نفت در برابر غذا و داروی در عراق به این شکل بود که دولت این کشور، نفت را می‌فروخت و پول در اختیار سازمان ملل قرار می‌گرفت. سازمان ملل در قبال این پول، غذا و دارو را در اختیار دولت عراق قرار می‌داد که این مساله با مشکل خاصی مواجه نبود. اما در مورد ایران، کشورهائی که از ایران نفت می‌خرند  نمی‌توانند در مقابل آن ارز بین‌المللی به ایران بدهند و بانکی داشته باشند و پول پرداخت کنند. در عمل، تنها پول ملی آن کشور برای خرید در بازار داخلی آن، در دست ماست. برای مثال پول ترکیه، قابل جابجا کردن و تبدیل کردن نیست. در قبال این پول نیز هر کالایی قابل خرید نیست و صرفاً کالاهای مجاز را می‌توان خرید. لذا اگر اجناس مورد نیاز ما در ترکیه نبود، از جای دیگر نمی‌توانیم آن را تهیه کنیم. ضمن اینکه بسیاری از فروشندگان همچون فروشندگان دارو، هر چند اجازه فروش دارند، ولی چون بانک‌ها با تحریم مواجه هستند و بیمه‌ها و حمل کننده‌‌های کالا نیز با ایران کار نمی‌کنند، بسیاری از فروشندگان معتبر معامله (ولو مجاز ) با ایران را دشوار می‌بینند و عطایش را به لقایش می بخشند و  کماکان مشکلات تامین پابرجاست. لذا می‌توان گفت در عمل، برنامه‌های نفت در برابر کالا با در نظر گرفتن تحریم‌های بانکی و بیمه‌ای، نتایج منفی خواهد داشت.

در درازمدت در صورت تداوم تحریم نفت، چه وضعیتی را برای بخش بالادستی نفت و گاز پیش‌بینی می‌کنید؟ با توجه به اینکه گفته می‌شود این بخش نیاز به سرمایه‌گذاری مستمر دارد.

باید توجه داشت که تولید قبلی ما نیز با مشکلات مواجه بوده است و به نوعی «دوپینگی» نفت تولید می‌کردیم. لذا حتی اگر در آینده تحریم‌ها برداشته شوند، بازگشت به شرایط قبلی تولید به راحتی امکان‌پذیر نیست و مشکلات میادین و چاه‌ها و تاسیسات خود را نشان خواهند داد. عدم سرمایه‌گذاری و تزریق گاز و نیز ضعف تجهیزات بهره‌برداری، موجب خواهد شد توان تولید میادین ما کاهش یابند. تحریم‌ها به طور همزمان امکان توسعه میادین را نیز کاهش داده است و لذا ظرفیت تولید ما نیز در حال کاهش است.

میزان این کاهش چقدر است؟

میانگین سالیانه کاهش در ظرفیت تولید نفت، حدود 7 درصد براورد می شود  که با در نظر گرفتن ظرفیت تولید پایه  4 میلیون بشکه در روز، میزان افت تولید طبیعی سالیانه  قابل محاسبه است.

گزارش اخیر اداره اطلاعات انرژی آمریکا نشان می‌دهد تولید ما به سطح 1986 برگشته است. شما در آن زمان، در وزارت نفت حضور داشتید و مدیرکل دفتر وزارتی بودید. شرایط چه بود که تولید آن زمان تا این حد کاهش یافته بود و مدیریت اقتصاد کشور در شرایط جنگ و کاهش صادرات نفت چگونه بود؟ چشم‌انداز اقتصاد را با توجه به کاهش صادرات نفت چگونه می‌بینید؟

ما در آن زمان در شرایط بسیار بحرانی و جنگی بودیم. تاسیسات نفتی و تلمبه‌خانه‌ها در شرایط بسیار بدی بودند. بعنوان نمونه زمانی من در جزیره خارک بودم، کل صادرات نفت ایران از یک شلنگ یا لوله شناور 22 اینچی انجام می‌شد و عملاً اسکله‌‌ای برای پهلو گرفتن تانکرها وجود نداشت و همه چیز آسیب دیده بود. به دلیل شرایط جنگی، کشتی‌های خریدار نفت ایران به خلیج فارس نمی‌آمدند و ما نفت را خودمان حمل می کردیم و در تنگه هرمز تحویل می‌دادیم. از آن سو قیمت‌ها نیز پائین بود و در سال 65، به حدود 6 تا 8 دلار نیز رسید. با این وجود، نسبت به شرایط جنگی و کاهش صادرات نفت، کشور بهتر از الان اداره می‌شد. چراکه مدیریت و برنامه‌ریزی مناسبی وجود داشت و سلامت و دلسوزی بسیار بیشتری در فضای مدیریت حاکم بود. به طور خاص در 7-8 سال اخیر، با لطمات وارد شده بر تولید ملی، واردات بی‌رویه و عدم پرداخت سهم تولید از محل هدفمندسازی و واردات بی رویه و سایر تصمیمات غلط، وابستگی به درآمدهای حاصل از صادرات نفت بسیار تشدید شده است، عملاً تنها راهکار پیش روی دولت  بازی کردن با نسبت تبدیل دلار و ریال است. این مساله نیز خود آثار تورمی زیادی خواهد داشت که نتایج آن قابل مشاهده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۹:۰۱
سید غلامحسین حسن‌تاش
تاریخ انتشار:چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392      11:17
دوحه چگونه به قدرت اقتصادی - سیاسی بدل شد؟

سود کلان قطر از غفلت ایران

دکتر غلامحسین حسنتاش،‌ استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل انرژی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی با اشاره به برداشت قطر از میدان مشترک نفتی با ایران معتقد است غفلت ما از ذخایر مشترکمان تنها منجر به این شده است که سهممان را از دست بدهیم و رقبای ما سهم ما را ببرند و بخشی از آن را علیه خود ما هزینه کنند

دیپلماسی ایرانی:  هفته گذشته عکسی از ملاقات اوباما و امیر قطر در سایت دیپلماسی ایرانی منتشر شده بود که زیر آن نوشته شده بود «اتحاد علیه بشار». دیدن این عکس واقعا دلگیر کننده بود. چرا؟

کشور قطر جزیره ای کوچک با حدود یک ملیون نفر جمعیت به یمن وضعیت سیاسی ایران به چه سطحی رسیده است! وضعیت ایران موجب شده است که قطر سهم مسلم ما از میدان مشترک پارس جنوبی در دو لایه گازی و نفتی را ببرد و غرب هم با توجه به روابطش با ایران ترجیح بدهد که نفت و گاز این میدان مشترک را از آن طرف استخراج کند. اگر وضعیت سیاست خارجی ایران چنین نبود، شرکت های و سرمایه گذاران خارجی استخراج این منابع را از سمت کشور بزرگ ایران با یک بازار بزرگ و ظرفیت جذبی بسیار عظیم تر از قطر ترجیح می دادند. اینک قطر به یمن در آمدی عظیم که عمدتا و عمدتا محصول یکه تازی در میدان مشترک است، به یک قدرت تاثیرگذار سیاسی و فرهنگی و اقتصادی تبدیل شده است؛ با چند کانال تلوزیونی تاثیرگذار بین المللی و یک سیاست خارجی فعال. آیا اگر شرایط ایران طور دیگری بود قطر و امارات و دیگران به چنین موقعیتی می رسیدند؟ آیا به نفع اینهاست که وضعیت سیاسی خارجی ایران متحول شود؟ آیا می توان به این کشورها به عنوان واسطه اعتماد کرد؟ آیا اینها وقتی احساس می کنند که قدم هائی به سمت حل مسائل بین المللی ایران برداشته می شود، خوشحال می شوند و بیکار می نشینند؟ آیا اینها حاضر نیستند که برای تداوم این وضعیت هزینه و تاثیرگذاری کنند؟ اینها سئوالات مهمی است که باید به آن پرداخت. بسیاری از کشورهای دیگر هم منافعشان به همین وضعیت گره خورده است. باید هوشیار بود.

اگر وضعیت سیاست خارجی ایران چنین نبود، شرکت های و سرمایه گذاران خارجی استخراج این منابع را از سمت کشور بزرگ ایران با یک بازار بزرگ و ظرفیت جذبی بسیار عظیم تر از قطر ترجیح می دادند. اینک قطر به یمن در آمدی عظیم که عمدتا و عمدتا محصول یکه تازی در میدان مشترک است، به یک قدرت تاثیرگذار سیاسی و فرهنگی و اقتصادی تبدیل شده است؛ با چند کانال تلوزیونی تاثیرگذار بین المللی و یک سیاست خارجی فعال. آیا اگر شرایط ایران طور دیگری بود قطر و امارات و دیگران به چنین موقعیتی می رسیدند؟

وضعیت و اقدامات قطر بسیار جالب و قابل بررسی و تامل است. (صرفنظر از ماجرای کمپ دیوید و کشور مصر)، قطر اولین کشور عربی بود که با اسرائیل روابطی را برقرار کرد و سعی کرد قبح رابطه داشتن با اسرائیل را در میان اعراب از بین ببرد و در طول سال های گذشته در بین کشورهای عربی بیشترین روابط را با اسرائیل داشته است. از سوی دیگر امیر قطر چند ماه پیش (آبان 91) اولین رئیس دولتی بود که به غزه رفت و کلنگ یک پروژه چند صد میلیون دلاری را بر زمین زد. شبکه تلوزیونی الجزیره متعلق به دولت قطر، تریبون القاعده بوده و همیشه اولین منتشر کننده اخبار و بیانیه های القاعده بوده است و نوارهای ویدئویی سران القاعده و طالبان از این شبکه پخش شده است. طالبان افغانستان در دوحه قطر دفتر دارند و قطر واسطه مذاکرات دولت کرزای و طالبان است. قطر ده ها میلیارد دلار به دولت محمد مرسی کمک مالی کرده است و نیز سعی کرده است با کمک های مالی خود، حماس را از حمایت های ایران بی نیاز نموده و بین حماس و ایران جدایی بیفکند.

به راستی نقش قطر در خریدن و کنترل جریانات سلفی چیست؟ آیا قطر به دنبال این نیست که نوعی همسوئی میان غرب و اسرائیل و سلفی ها علیه هلال شیعی شکل دهد؟ آیا جریانات مختلف سلفی آن میزان تحرک و فعالیتی که بر علیه شیعیان داشته اند بر علیه صهیونیست ها و یهودیان داشته اند؟  بنظر می رسد این سئوالات نیاز به تامل بیشتر را ضروری می کند.

چند سال پیش بخصوص بدنبال بعضی همکاری های غیر مستقیمی که میان ایران و امریکا بر سر سامان دادن به مسائل عراق و افغانستان بوقوع پیوست، بسیاری از امریکائی ها داشتند به این نتیجه می رسیدند که اصولا پتانسیل کنار آمدنشان با جهان شیعه بیشتر از جهان اهل سنت است و این چیزی بود که عرب ها را نگران کرد و بنظر می رسد که بعد از آن لابی عرب ها و خصوصا قطری ها احساس خطر کردند و فعال شدند که این تلقی و جهت گیری را تغییر دهند. به راستی اگر ایران در شرایطی بود که حق و سهم خود را از میدان مشترک برداشت کند، قطری ها توان تامین مالی چنین تحرکاتی را می یافتند؟

غفلت ما از ذخایر مشترکمان تنها منجر به این شده است که سهممان را از دست بدهیم، متاسفانه امروز رقبای ما سهم ما را می برند و بخشی از آن را علیه خود ما هزینه می کنند. /16


لینک در سایت دیپلماسی ایرانی:

http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1915704/%D8%B3%D9%88%D8%AF+%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%86+%D9%82%D8%B7%D8%B1+%D8%A7%D8%B2+%D8%BA%D9%81%D9%84%D8%AA+%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86.html

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۰۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

قطر چگونه قطور شد؟ چه کشورهائی از وضعیت ما منتفع می شوند؟

وقتی عکس ملاقات اوباما و امیر قطر را دیدم که در یکی از سایت‌ها زیر آن نوشته بودند «اتحاد علیه بشار» واقعا دلم گرفت.

کشور قطر جزیره‌ای کوچک با حدود یک ملیون نفر جمعیت به یمن وضعیت سیاسی ایران به چه سطحی رسیده است! وضعیت ایران موجب شده است که قطر سهم مسلم ما از میدان مشترک پارس جنوبی در دو لایه گازی و نفتی را ببرد و غرب هم با توجه به روابطش با ایران ترجیح بدهد که نفت و گاز این میدان مشترک را از آنطرف استخراج کند.  اگر وضعیت سیاست خارجی ایران چنین نبود، مسلما شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران خارجی استخراج این منابع از سمت کشور بزرگ ایران با یک بازار بزرگ و ظرفیت جذبی بسیار عظیم‌تر از قطر را ترجیح می‌دادند. اینک قطر به یمن در آمدی عظیم که عمدتا و عمدتا محصول یکه‌تازی در میدان مشترک است، به یک قدرت تاثیرگذار سیاسی و فرهنگی و اقتصادی تبدیل شده است با چند کانال تلوزیونی تاثیرگذار بین‌المللی و یک سیاست خارجی فعال. آیا اگر شرایط ایران طور دیگری بود قطر و امارات و دیگران به چنین موقعیتی می رسیدند؟ آیا به نفع اینهاست که وضعیت سیاسی خارجی ایران متحول شود؟ آیا می‌توان به اینها بعنوان واسطه اعتماد کرد؟ آیا اینها وقتی احساس می‌کنند که قدم‌هائی به سمت حل مسائل بین‌المللی ایران برداشته می‌شود؟ خوشحال می‌شوند و بیکار می‌نشینند؟ آیا اینها حاضر نیستند که برای تداوم این وضعیت هزینه و تاثیرگذاری کنند؟ اینها سئوالات مهمی است که باید به آن پرداخت. بسیاری از کشورهای دیگر هم منافعشان به همین وضعیت گره خورده است. باید هشیار بود.

وضعیت و اقدامات قطر بسیار جالب و قابل بررسی و تامل است. (صرفنظر از ماجرای کمپ دیوید و کشور مصر)، قطر اولین کشور عربی بود که با اسرائیل روابطی را برقرار کرد و سعی کرد قبح رابطه داشتن با اسرائیل را در میان اعراب از بین ببرد و در طول سال‌های گذشته در بین کشورهای عربی بیشترین روابط را با اسرائیل داشته است. از سوی دیگر امیر قطر چند ماه پیش (آبان 91) اولین رئیس دولتی بود که به غزه رفت و کلنگ یک پروژه چند صد میلیون دلاری را بر زمین زد. شبکه تلوزیونی الجزیره متعلق به دولت قطر، تریبون القاعده بوده و همیشه اولین منتشر کننده اخبار و بیانیه‌های القاعده بوده است و نوارهای ویدئویی سران القاعده و طالبان از این شبکه پخش شده است. طالبان افغانستان در دوحه قطر دفتر دارند و قطر واسطه مذاکرات دولت کرزای و طالبان است. قطر ده‌ها میلیارد دلار به دولت محمد مرصی کمک مالی کرده است و نیز سعی کرده است با کمک‌های مالی خود، حماس را بی‌نیازینموده و بین حماس و ایران جدائی بیفکند.

به راستی نقش قطر در خریدن و کنترل جریانات سلفی چیست؟ آیا قطر بدنبال این نیست که نوعی همسوئی میان غرب و اسرائیل و سلفی‌ها را علیه هلال شیعی شکل دهد؟ آیا جریانات مختلف سلفی آن میزان تحرک و فعالیتی که بر علیه شیعیان داشته‌اند بر علیه صهیونیست‌ها و یهودیان داشته‌اند؟  بنظر می رسد این سئوالات بطور جدی جای فکر کردن دارد.

چند سال پیش بخصوص بدنبال بعضی همکاری‌های غیر مستقیمی که میان ایران و امریکا بر سر سامان دادن به مسائل عراق و افغانستان بوقوع پیوست، بسیاری از امریکائی‌ها داشتند به این نتیجه می‌رسیدند که اصولا پتانسیل کنار آمدنشان با جهان شیعه بیشتر از جهان اهل سنت است و این چیزی بود که عرب‌ها را نگران کرد و بنظر می‌رسد که بعد از آن لابی عرب‌ها و خصوصا قطری‌ها احساس خطر کردند و فعال شدند که این تلقی و جهت‌گیری را تغییر دهند. براستی اگر ایران در شرایطی بود که حق و سهم خود را از میدان مشترک برداشت کند، قطری‌ها توان تامین مالی چنین تحرکاتی را می یافتند؟

غفلت ما از ذخایر مشترکمان تنها منجر یه این نشده است که سهممان را از دست بدهیم، بلکه رقبا سهم ما را می‌برند و بخشی از آن را علیه خود ما هزینه می‌کنند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۹:۰۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۴۱
سید غلامحسین حسن‌تاش
آیا شراکت نفتی با پیوینگ یانگ به نفع تهران است؟

لزوم حفظ فاصله ایران با کره شمالی

دکتر غلامحسین حسنتاش، کارشناس مسائل اقتصادی و انرژی در گفتگو با دیپلماسی ایرانی با اشاره به اعلام ایران برای فروش نفت به کره شمالی معتقد است ایران باید در ارتباط با کره شمالی کمی بیشتر دقت کند چرا که هنوز ابعاد تحرکات اخیر کره و بحران اخیر مشخص نیست.

دیپلماسی ایرانی: اعلام رستم قاسمی، وزیر نفت ایران برای فروش نفت ایران به کره شمالی مورد توجه رسانه های غربی قرار گرفت. چه این که از نظر آنها ایران و کره شمالی هر دو بازیگری نامطلوب محسوب می شوند و اخیرا اعضای دائم شورای امنیت با صدور بیانیه ای نسبت به فعالیت های هسته ای دو کشور ابراز نگرانی کرده است. ایران و کره شمالی هر دو تحت تحریم های شورای امنیت هستند و مبادلات اقتصادی آنها حساسیت غربی ها را برانگیخته است. در مورد این اعلام وزیر نفت و امکان مبادلات نفتی ایران و کره شمالی با دکتر غلامحسین  حسنتاش، کارشناس مسائل اقتصادی و انرژی گفتگو کرده ایم که در زیر می خوانید:

رستم قاسمی، وزیر نفت کشورمان اعلام کرده است که ایران در حال مذاکره با کره شمالی برای صادرات نفت است و ابراز امیدواری کرده که دو کشور به زودی درباره صادرات نفت ایران به توافق برسند. با توجه به این اظهار نظر شما در حال حاضر وضعیت صادرات نفت ایران را به خصوص در اثر تحریم های اروپا و آمریکا چگونه ارزیابی می کنید و کره شمالی تا چه اندازه می تواند در راستای افزایش صادرات نفت ایران و عبور از تحریم ها موثر باشد؟

قبل از هرچیز خوبست توجه داشته باشیم که کره شمالی یک کشور دارای اقتصاد کاملا بسته می باشد که بازار مهم و بزرگی تلقی نمی شود. تولید ناخالص ملی این کشور در سال 2011  (بر اساس گزارش سازمان سیا) حدود 12.5 میلیارد دلار و درآمد سرانه آن در همان سال 506 دلار بوده است.  البته اطلاعات در مورد این کشور بسته که به یک پادگان بزرگ شبیه است، بسیار کم است؛ اما بررسی ها نشان می دهد که بیش از 83 درصد انرژی این کشور از ذغال سنگ تامین می شود و بقیه نیز عمدتا از برق- آبی، سهم نفت در سبد انرژی این کشور بسیار ناچیز است و این کشور حداکثر 70 هزار بشکه ظرفیت پالایشی دارد و طی ده سال گذشته واردات نفت آن از 25 تا 30 هزار بشکه در روز تجاوز نکرده است و این عدد در سال 2011 بر اساس اطلاعات اداره انرژی امریکا، حداکثر 14 هزار بشکه در روز بوده است که رقم بسیار ناچیزی است .

 ارزیابی شما از توان اقتصادی کره شمالی چیست و آیا این کشور می تواند به پازپرداخت صادرات نفت ایران اقدام کند؟

من اصولا بعید می دانم که چنین اتفاقی بیفتد، ظاهرا در جریان نمایشگاه اخیر نفت و گاز و پتروشیمی، وزیر انرژی کره شمالی در ایران بوده است و وقتی یک وزیر می آید طبیعتا گفتگوها و توافقاتی می شود ولی این توافقات تا اجرا فاصله زیادی دارد. به نظر من اگر هم ایران به کره شمالی نفتی بفرستد عمدتا یک کمک اقتصادی تلقی خواهد شد و این کشور در شرایط کنونی توان  و امکان بازپرداخت نخواهد داشت.

 یکی از مشکلات کنونی در امر فروش نفت ایران تحریم های بانکی است. به نظر شما تا چه اندازه این مشکل بر صادرات نفت ایران موثر بوده است و آیا کره شمالی برای بازپرداخت دچار مشکل نمی شود؟

هم اکنون به دلیل تحریم ها و محدودیت هائی که توسط سیستم بانکی بین المللی، علیه ایران به کار گرفته شده است حتی کشور هائی که تحت تحریم نیستند و مجوز خرید نفت از ایران را هم دارند قادر به پرداخت پول آن به ایران نیستند و مابه ازای پول نفت را به پول ملی شان برای ایران اعتبار نگه می دارند و ایران می تواند کالاهای مجاز را در مقابل آن از این کشورها بخرد. چه رسد به کره شمالی که خودش نیز تحت تحریم است و قطعا امکان پرداخت و انتقال پول رایج بین المللی به ایران را نخواهد داشت و بازار کره شمالی هم بازاری نیست که ما متقابلا بتوانیم کالائی از آنجا وارد کنیم.

هم اکنون به دلیل تحریم ها و محدودیت هائی که توسط سیستم بانکی بین المللی، علیه ایران به کار گرفته شده است حتی کشور هائی که تحت تحریم نیستند و مجوز خرید نفت از ایران را هم دارند قادر به پرداخت پول آن به ایران نیستند و مابه ازای پول نفت را به پول ملی شان برای ایران اعتبار نگه می دارند و ایران می تواند کالاهای مجاز را در مقابل آن از این کشورها بخرد. چه رسد به کره شمالی که خودش نیز تحت تحریم است و قطعا امکان پرداخت و انتقال پول رایج بین المللی به ایران را نخواهد داشت و بازار کره شمالی هم بازاری نیست که ما متقابلا بتوانیم کالائی از آنجا وارد کنیم.

 با توجه به بحران اخیر کره شمالی و تضاد کره شمالی با آمریکا آیا به نظر شما این اقدام ایران برای مذاکره با کره شمالی یک اقدام سیاسی- تبلیغاتی است یا صرفا با انگیزه های اقتصادی صورت می گیرد؟

همانطور که اشاره کردم به نظر من این اقدام بیشتر سیاسی و تبلیغاتی است که با ابتکار عمل کره شمالی شاید برای شکستن انزوای فعلی خود از جامعه جهانی، با حضور در نمایشگاه ایران اتفاق افتاده است و نمی تواند انگیزه اقتصادی داشته باشد. اما به نظر من ایران باید در این مورد کمی بیشتر دقت کند، هنوز ابعاد تحرکات اخیر کره و بحران اخیر مشخص نیست. خیلی ها معتقدند که رهبری جدید کره این بساط را راه انداخته است که از موضع قدرت وارد مذاکره با ایالات متحده و حل و فصل مسائل خود با این کشور، بشود. از آن طرف حتی چینی ها که عمده ترین طرف تجاری کره شمالی هستند، از بحران آفرینی در شرق دور که می تواند به رشد اقتصادی آن منطقه و خصوصا چین لطمه بزند و از این جهت خوشایند آمریکا باشد، راضی نیستند و حتی فیدل کاسترو که کشورش شبیه ترین وضعیت را به کره شمالی دارد به بحران آفرینی آن کشور اعتراض کرده است. بنابراین اقدامات کره شمالی در سطح بین المللی منفی بوده است و بعضی کشورها هم بدشان نمی آید که ایران را شریک این اقدامات بدانند و نباید به آنها فرصت داد و باید با تامل بیشتری رفتار کرد.

تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/ 16

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۹:۲۴
سید غلامحسین حسن‌تاش