دیپلماسی ایرانی: هفته گذشته عکسی از ملاقات اوباما و امیر قطر در سایت دیپلماسی ایرانی منتشر شده بود که زیر آن نوشته شده بود «اتحاد علیه بشار». دیدن این عکس واقعا دلگیر کننده بود. چرا؟
کشور قطر جزیره ای کوچک با حدود یک ملیون نفر جمعیت به یمن وضعیت سیاسی ایران به چه سطحی رسیده است! وضعیت ایران موجب شده است که قطر سهم مسلم ما از میدان مشترک پارس جنوبی در دو لایه گازی و نفتی را ببرد و غرب هم با توجه به روابطش با ایران ترجیح بدهد که نفت و گاز این میدان مشترک را از آن طرف استخراج کند. اگر وضعیت سیاست خارجی ایران چنین نبود، شرکت های و سرمایه گذاران خارجی استخراج این منابع را از سمت کشور بزرگ ایران با یک بازار بزرگ و ظرفیت جذبی بسیار عظیم تر از قطر ترجیح می دادند. اینک قطر به یمن در آمدی عظیم که عمدتا و عمدتا محصول یکه تازی در میدان مشترک است، به یک قدرت تاثیرگذار سیاسی و فرهنگی و اقتصادی تبدیل شده است؛ با چند کانال تلوزیونی تاثیرگذار بین المللی و یک سیاست خارجی فعال. آیا اگر شرایط ایران طور دیگری بود قطر و امارات و دیگران به چنین موقعیتی می رسیدند؟ آیا به نفع اینهاست که وضعیت سیاسی خارجی ایران متحول شود؟ آیا می توان به این کشورها به عنوان واسطه اعتماد کرد؟ آیا اینها وقتی احساس می کنند که قدم هائی به سمت حل مسائل بین المللی ایران برداشته می شود، خوشحال می شوند و بیکار می نشینند؟ آیا اینها حاضر نیستند که برای تداوم این وضعیت هزینه و تاثیرگذاری کنند؟ اینها سئوالات مهمی است که باید به آن پرداخت. بسیاری از کشورهای دیگر هم منافعشان به همین وضعیت گره خورده است. باید هوشیار بود.
اگر وضعیت سیاست خارجی ایران چنین نبود، شرکت های و سرمایه گذاران خارجی استخراج این منابع را از سمت کشور بزرگ ایران با یک بازار بزرگ و ظرفیت جذبی بسیار عظیم تر از قطر ترجیح می دادند. اینک قطر به یمن در آمدی عظیم که عمدتا و عمدتا محصول یکه تازی در میدان مشترک است، به یک قدرت تاثیرگذار سیاسی و فرهنگی و اقتصادی تبدیل شده است؛ با چند کانال تلوزیونی تاثیرگذار بین المللی و یک سیاست خارجی فعال. آیا اگر شرایط ایران طور دیگری بود قطر و امارات و دیگران به چنین موقعیتی می رسیدند؟
وضعیت و اقدامات قطر بسیار جالب و قابل بررسی و تامل است. (صرفنظر از ماجرای کمپ دیوید و کشور مصر)، قطر اولین کشور عربی بود که با اسرائیل روابطی را برقرار کرد و سعی کرد قبح رابطه داشتن با اسرائیل را در میان اعراب از بین ببرد و در طول سال های گذشته در بین کشورهای عربی بیشترین روابط را با اسرائیل داشته است. از سوی دیگر امیر قطر چند ماه پیش (آبان 91) اولین رئیس دولتی بود که به غزه رفت و کلنگ یک پروژه چند صد میلیون دلاری را بر زمین زد. شبکه تلوزیونی الجزیره متعلق به دولت قطر، تریبون القاعده بوده و همیشه اولین منتشر کننده اخبار و بیانیه های القاعده بوده است و نوارهای ویدئویی سران القاعده و طالبان از این شبکه پخش شده است. طالبان افغانستان در دوحه قطر دفتر دارند و قطر واسطه مذاکرات دولت کرزای و طالبان است. قطر ده ها میلیارد دلار به دولت محمد مرسی کمک مالی کرده است و نیز سعی کرده است با کمک های مالی خود، حماس را از حمایت های ایران بی نیاز نموده و بین حماس و ایران جدایی بیفکند.
به راستی نقش قطر در خریدن و کنترل جریانات سلفی چیست؟ آیا قطر به دنبال این نیست که نوعی همسوئی میان غرب و اسرائیل و سلفی ها علیه هلال شیعی شکل دهد؟ آیا جریانات مختلف سلفی آن میزان تحرک و فعالیتی که بر علیه شیعیان داشته اند بر علیه صهیونیست ها و یهودیان داشته اند؟ بنظر می رسد این سئوالات نیاز به تامل بیشتر را ضروری می کند.
چند سال پیش بخصوص بدنبال بعضی همکاری های غیر مستقیمی که میان ایران و امریکا بر سر سامان دادن به مسائل عراق و افغانستان بوقوع پیوست، بسیاری از امریکائی ها داشتند به این نتیجه می رسیدند که اصولا پتانسیل کنار آمدنشان با جهان شیعه بیشتر از جهان اهل سنت است و این چیزی بود که عرب ها را نگران کرد و بنظر می رسد که بعد از آن لابی عرب ها و خصوصا قطری ها احساس خطر کردند و فعال شدند که این تلقی و جهت گیری را تغییر دهند. به راستی اگر ایران در شرایطی بود که حق و سهم خود را از میدان مشترک برداشت کند، قطری ها توان تامین مالی چنین تحرکاتی را می یافتند؟
غفلت ما از ذخایر مشترکمان تنها منجر به این شده است که سهممان را از دست بدهیم، متاسفانه امروز رقبای ما سهم ما را می برند و بخشی از آن را علیه خود ما هزینه می کنند. /16
لینک در سایت دیپلماسی ایرانی:
http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1915704/%D8%B3%D9%88%D8%AF+%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%86+%D9%82%D8%B7%D8%B1+%D8%A7%D8%B2+%D8%BA%D9%81%D9%84%D8%AA+%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86.html