وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

خط‌لوله موسوم به جریان یا مسیر ترکی یا ترکیه (TurkStream) در واقع محور تلاقی یا پیوند استراتژی گازی دو کشور روسیه و ترکیه است. این خط‌لوله جایگزینی برای خط‌لوله موسوم به جریان‌جنوبی است. برای درک جایگاه و اهمیت مساله لازم است کمی به عقب برگردیم و همچنین لازم است بدانیم که حفظ موقعیت انحصاری در بازار گاز اروپا برای روسها از اهمیت راهبردی برخوردار است و از هیچ تلاشی برای تحقق آن فروگذار نمی‌کنند.

صادرات گاز روسیه به اروپا از دوران شوروی آغاز شد اما با فروپاشی شوروی و خصوصا جدا شدن کشور اوکراین، مشکلاتی پیدا شد. مهمترین خطوط‌لوله صادراتی گاز روسیه به اروپا از اوکراین عبور می‌کرد و اختلافات گازی و غیرگازی روسیه و اوکراین در دوران بعد از فروپاشی، موجب شد که جریان گاز صادراتی روسیه یه اروپا سه بار در سال‌های 2006،2008 و 2009، آنهم در فصل سرما قطع شود. بدنبال این مشکلات، اروپائی‌های نیازمند انرژی، تنوع بخشی به مبادی و مسیرهای تامین گاز را در دستور کار راهبردی خود قرار دادند. این راهبرد اروپا برای روس‌ها که حدود 40 درصد از کل گاز وارداتی اروپا را تامین می‌کنند و  بزرگترین سهم را از این نظر دارند، نگران کننده بود. روسها از سوئی تلاش کردند که جلوی مبادی گاز رقیب را سد کنند و از سوی دیگر تلاش داشته و دارند که مسیرهای انتقال گاز خود به اروپا را متنوع کنند و نیز یکپارچگی اروپا در مواجهه با خود را بشکنند.

از نظر مبادی تامین گاز رقیب، تحولات موسوم به بهارعربی خصوصا در شمال افریقا که موجب نا امنی این منطقه و محدود شدن سرمایه‌گزاری در آنجا شده است، نامشخص بودن رژیم حقوقی دریای خزر که مانع تحقق خط‌لوله ترانس کاسپین برای انتقال گاز ترکمنستان به اروپا شده است و تحریم‌های ناعادلانه بر علیه ایران و امتیازگیری‌های روسیه برای همکاری با برجام، هر یک به نوعی به نفع روسیه بوده است و سه جایگزین بالقوه گاز روسیه در اروپا را متوقف کرده است.

از نظر مسیرها، روسها دو مسیر خط‌لوله جدید جایگزین را تحت عنوان "جریان‌شمالی" و "جریان‌جنوبی"، پی‌گرفتند. خط‌لوله جریان شمالی در بستر دریا از مسیر خلیج فنلاند و دریای بالتیک به طول بیش از 1200 کیلومتر و با ظرفیت انتقال 55 میلیارد مترمکعب در سال با همکاری روسیه و اروپا احداث  شد و در سال 2012 به بهره‌برداری رسید. و قرار است با احداث یک یا دو خط‌لوله دیگر درکنار آن، این ظرفیت تا سال 2019 به حدود دو برابر افزایش یابد. در کنار آن روسها مذاکرات خود را برای احداث خط‌لوله جریان‌جنوبی که قرارد بود با گذر از دریای‌سیاه  وارد  بلغارستان شود و  گاز اروپای شرقی را تامین کند را پی‌گرفتند، اما در سال 2014 بدنبال  وقوع بحران "کریمه" فی‌مابین روسیه و اوکراین، اتحادیه اروپا و بلغارستان این مذاکرات را متوقف کردند و موضوع  این خط‌لوله منتفی شد. خط‌لوله جریان‌جنوبی به نوعی رقیب و یا جایگزین طرح خط‌لوله "ناباکو" بود. طرح خطلوله ناباکو قبلا توسط اروپائی‌ها به عنوان جایگزینی برای گاز روسیه ارائه شده بود و ایران نیز یکی از پتانسیل‌های تامین آن شناخته می‌شد.

بدنبال منتفی شدن جریان‌جنوبی و در جریان سفر ولادیمیرپوتین به ترکیه در دسامبر 2014، پیشنهاد خط‌لوله جریان‌ترکی ارائه شد و مورد علاقه دو طرف قرار گرفت. کشور ترکیه در حالی که خود فاقد ذخائر گاز و وارد کننده آن است، سال‌هاست که با استفاده ژئوپلتیکی از موقعیت جغرافیائی خود، راهبرد تبدیل شدن به یک مرکز یا کانون (HUB) گازی را در دستور کار خود قرار داده است. بدنبال تدوین این راهبرد، دولت ترکیه آمادگی داشته است که از هر مبدائی گاز وارد کند و خود به یک صادرکننده  (مجدد) گاز به اروپا تبدیل شود ترک‌ها علاوه‌بر واردات گاز از طریق خط‌لوله از روسیه و آذربایجان و ایران، حتی در بنادر مدیترانه‌ای خود گاز ر بصورت LNG وارد می‌کنند. همکنون حدود 60 درصد از گاز مورد نیاز ترکیه از روسیه وارد می‌شود. گاز وارداتی از روسیه عمدتا از طریق خط‌لوله موسوم به "جریان آبی" (Blue Stream) که از بستر دریای سیاه عبور می‌کند و در سال 2005 میلادی به بهره‌برداری رسیده است، منتقل می‌شود.


با این اوصاف اگر به راهبرد روسیه برای حفظ بازار اروپا و راهبرد ترکیه برای تبدیل شدن به کانون انتقال گاز به اروپا توجه شود، روشن می‌شود که مسیر خط‌لوله جریان‌ترکی این دو راهبرد را بهم پیوند زده است و قطعا ترک‌ها از منتفی شدن مسیر جریان‌جنوبی خشنود هستند. به هر حال بدنبال تشنج در روابط روسیه و ترکیه که در نوامبر سال 2015 با شلیک نظامیان ترکیه به هواپیمای نظامی روسی در مرز سوریه و سقوط هواپیمای روسی رخ داد،  مذاکرات مربوط به خط‌لوله جریان ترکی نیز تعلیق شد ولی با عذرخواهی اردوغان از روسیه و سفر وی به مسکو در اواخر ماه جولای 2016 مجددا این پروژه بر روی میز مذاکرات دو کشور بازگشت. حدود 1000 کیلومتر از این خط‌لوله در بستر دریا خواهد بود و برای انتقال سالانه  63 میلیارد مترمکعب گاز طراحی شده است.

خط‌لوله جریان ترکی از خاک روسیه وارد دریای سیاه خواهد شد و در شبه جزیره بالکان در بخش اروپائی ترکیه، وارد خاک این کشور خواهد شد و از آنجا گاز را به کشور یونان منتقل خواهد کرد. هر دو کشور تجربه همکاری گازی و احداث و مدیریت خط‌لوله دریائی در بستر دریای سیاه را دارند که کار را سهل تر خواهد کرد.

جالب است که ترکیه همزمان روابطش با رژیم اشغالگر قدس را نیز که به تیره‌گی گرائیده بود، تلطیف نموده است. رژیم مذکور نیز در حال توسعه دادن چند میدان گازی و خصوصا میدان گازی موسوم به لویاتان است و در صورت موفقیت، در آینده به صادرکننده گاز تبدیل خواهد شد، ترکیه علاقمند است که گاز این کشور را نیز انتقال دهد و قبلا مذاکراتی در این زمینه انجام شده است.

بنظر می‌رسد که ترکیه به دنبال تحولات موسوم به بهارعربی، ابتدا اغوا شد و احیای امپراطوری عثمانی را در سر می‌پروراند و بعضی منافع اقتصادی را قربانی توسعه‌طلبی سیاسی نمود، اما در ماه‌های اخیر تا حدودی به واقعیت برگشته است.

چنانچه ذکر شد به نظر می‌رسد که هر دو کشور ترکیه و روسیه به اندازه کافی به احداث این خط‌لوله علاقمند هستند اما قطعا این مساله مورد علاقه کشور ایالات‌متحده امریکا نیست. ایالات‌متحده از دیرباز  مخالف وابستگی اروپا به گاز روسیه بوده است . اصولا ترجیح امریکائی‌ها همواره این بوده است که گاز مورد نیاز اروپا بصورت LNG (گازطبیعی مایع شده)، از طریق دریا و آبراه‌هائی که تحت کنترل ایالات‌متحده است، تامین شود. خصوصا این که ایالات‌متحده با توسعه منابع گاز شیلی در حال تبدیل شدن به یک صادرکننده گازطبیعی بصورت LNG می‌باشد که از همین سال جاری میلادی آغاز شده است. نزدیکی بیش از حد ترکیه به روسیه نیز مورد علاقه امریکائی‌ها نخواهد بود بنابراین، خصوصا باید دید که روند تحولات سوریه چگونه پیش خواهد رفت، آنچه در وضعیت و شرایط  بسیار پیچیده شده سوریه می‌گذرد هنوز پتانسیل این را دارد که مواضع و موقعیت کشور ترکیه را یکبار دیگر تغییردهد.

خبر بازگشت موضوع خط‌لوله جریان ترکی بر روی میز روابط ترکیه و روسیه برای جمهوری اسلامی ایران، ترکمنستان، عراق و دیگر رقبای بالقوه روسیه در  تامین گاز اروپا نیز چندان خبر خوشایندی نیست، به هر حال بازار گاز اروپا بازار مهم و معتبر و منظمی است که مزایای ورود به آن تنها به منافع اقتصادی محدود نمی‌شود. باید دید که آیا بستر تاریک یک دریای پرتلاطم، تاب تحمل این لوله را خواهد داشت یا نه!


لینک سایت مرکز مطالعات صلح بین الملل 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۱۰:۴۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۵ ، ۱۶:۳۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

در سال 1376 در اوایل دوران ریاست جمهوری جناب آقای خاتمی، توسط یکی از دوستانی که در امور اطلاعات و انفورماتیک ریاست‌جمهوری فعالیت داشتند به آنجا دعوت شدم و بعد ملاقاتی با معاون خدمات مدیریت دفتر رئیس‌جمهور انجام شد . رئیس دفتر رئیس‌جمهور چهار معاون داشت که شاید معاونت خدمات مدیریت مهمترین آنها بود چون مجرای اطلاع‌رسانی به رئیس‌جمهور و تنظیم کننده کارتابل‌های ایشان بود.

در آن جلسه دوستان گفتند که در دوره رئیس‌جمهور قبلی چندان نظمی در اطلاع‌رسانی به رئیس‌جمهور وجود نداشته است و همه چیز مهم و غیر مهم ، را در کارتابل ایشان قرار میداده‌اند و او هم یک دستوری می‌داده است که چندان مبتنی کارشناسی و طی کردن فرایند تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری نبوده است و حالا جناب آقای خاتمی آمده‌اند و می‌گویند که من همه‌چیزدان نیستم که هر چیز خامی را در کارتابل من بگذارید بلکه باید کارشناسی کنید و گزینه تصمیم‌گیری پیشنهاد کنید. دوستان از من می‌خواستند که در این رابطه بررسی‌ای را انجام دهم که چه سیستمی باید مستقر شود که این نیاز را پاسخ دهد. من به راستی از شنیدن این دیدگاه و این تقاضای رئیس‌جمهور خیلی خوشحال شدم.سابقه کار در مجلس شورا و اداره کردن دفتر وزیر نفت و همکاری با دفتر هیئت دولت را داشتم و  تاملاتی در نظام تصمیم‌‌سازی و تصمیم‌گیری کشور داشتم و باورم این بوده و هست که اکثریت قریب به اتفاق مشکلات کشور از این ناحیه است. ولذا با اشتیاق پذیرفتم و کار را شروع کردیم.

حاصل سه ماه کار، طرحی چند صفحه‌ای بود که در ادامه آمده است. از آنجا که کارشناسان دفتر هم بسیار ضعیف بودند پیش‌بینی جایگزینی و آموزش نیروها نیز در این طرح شده بود. بعد از آماده شدن طرح نظر من این بود که ابتدا باید در جلسه‌ای رئیس دفتر رئیس‌جمهور توجیه شود  و نظراتش را بدهد و بعد خود رئیس‌جمهور و با استفاده از نظرات ایشان طرح  نهائی شود و به اجرا برود.

در جلسه‌ای که با رئیس دفتر رئیس‌جمهور تشکیل شد که در آن زمان  یک نفر روحانی بود. متاسفانه ایشان تحمل نکرد که حتی یک ربع تا بیست دقیقه  طرح را بشنود و جلسه را به بیراهه برد و همین برایم من کافی بود که تا چنین فردی در راس کار است دفتر رئیس‌جمهور سامان نمی‌گیرد ولذا دیگر حاضر به ادامه همکاری نشدم.

 فکر می‌کنم اینها تجربیاتی تاریخی است از این که چرا کشور خوب اداره نمی‌شود. 

و اما طرحی که نوشته بودم.البته آنچه که می‌خوانید با آنچه که مطلوب است بسیار فاصله دارد اما تحقق آن می‌توانست یک گام به جلو باشد.


مطلب مرتبط:

تصمیم‎گیری، تصمیم‎سازی و پژوهش


نظام تصمیم‌گیری در ژاپن و ایران و حقوق شهروندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۷:۴۴
سید غلامحسین حسن‌تاش




بررسی مدیریت صنعت نفت در دولتهای گذشته در گفت و گوی "نکونیوز" با حسنتاش
نظام تصمیم گیری در نفت باید اصلاح شود
وزارت نفت در دولت زمان جنگ کارنامه بهتری دارد
 
تاریخ انتشار : یکشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۰۷
تاثیر تصمیمات و منش سیاسی دولتها بر سمت و سوی اقتصادی کشورها غیر قابل کتمان است. جایگاه این تصمیمات و رویکردهای سیاسی نیز به نوبه خود در کشورهای تک محصولی اهمیتی دو چندان می یابد. در ایران به جهت شرایط سیاسی و نیز تک محصولی بودن، گاه این تصمیمات و نگرشهای سیاسی، تاثیراتی جبران ناپذیر از خود بر جای گذاشته اند؛ نمونه آن در دولت های نهم و دهم، با ریاست دکتر محمود احمدی نژاد بود. به واسطه همین تصمیمات، که بیشتر صبغه سیاسی داشتند، عموم درآمدهای نفتی بر باد رفت. درآمدهایی که از شش دولت آقایان موسوی، هاشمی و خاتمی بیشتر بوده! اینجاست که بحث مدیریت در صنعت نفت و تدبیر در هزینه نمودن این درآمدهای نفتی اهمیتی خاص به خود می گیرد. اهمیت این موضوع ما را بر آن داشت تا گفت و گویی با دکتر سید غلامحسین حسنتاش کارشناس نام آشنا در حوزه نفت و انرژی داشته باشیم. حسنتاش در پاسخ های صریح خود از پایمردی دولت مهندس میرحسین موسوی و زحمات بدنه وزارت نفت در آن دوران سخن گفت. به عقیده او علی‌رغم حملات سنگین و بنیان‌کن دشمن متجاوز به تاسیسات نفتی، صنعت نفت در دوران جنگ توانست به فعالیت خود ادامه دهد و بعد از جنگ هم به سرعت صنعت را بازسازی کند. سید غلامحسین حسنتاش معتقد است که در دوران آقای سید محمد خاتمی، تعامل خردمندانه‌ای با جهان برقرار شد که صنعت نفت هم از آن برای برخی برنامه‌های توسعه‌ای خود استفاده کرد. این کارشناس حوزه نفت و انرژی تصریح می کند که مدیریت حوزه نفت در ایران با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد و به بویژه در دوره وزارت آقای میرکاظمی تغییرات بسیار گسترده ای در حوزه نفتی ایران رخ داد که تماما در جهت تضعیف مدیریت صنعت نفت بود. متن کامل این گفت و گو را بخوانید:



بعد از انقلاب سال ۵۷، مساله ساماندهی به صنعت نفت و مدیریت آن، از جمله مباحثی بوده که در هر دولتی به شکلی خاص و ویژه دنبال شده است. با توجه به منش سیاسی دولتها در دوران بعد از انقلاب و اعمال این سیاست‌ها در حوزه نفتی، به نظر شما کارنامه کدام دولت در عرصه مدیریت صنعت نفت، مقبول تر است؟ 
ابتدا باید عرض کنم که به نظر من به هم ریختگی ساختاری و مدیریتی یکی از جنبه‌های منفی ولی اجتناب ناپذیر انقلاب هاست. سازمان‌های موفق سازما‌ن‌هائی بوده‌ و هستند که از ثبات سازمانی و مدیریتی برخوردار بوده‌اند البته منظورم از ثبات بیشتر ثبات روندها یا قابل پیش‌بینی بودن روند هاست. در سازمان‌های موفق که نظم سازمانی وجود دارد جایگزین یا آلترناتیوهای احتمالی جانشینی مدیران از قبل مشخص‌ هستند و آمادگی‌های لازم را پیدا می‌کنند. البته تحولات و تغییرات ساختاری هم با توجه به تحولات محیطی سازمان‌ها یا تحول در فناوری و بازارها لازم است اما وقتی همراه با کارشناسی و مطالعه و درگیرکردن ذینفعان و مدیران رده‌های مختلف در فرایند بهبود و تغییر باشد، موجب به هم ریختگی نمی‌شود. حالا در دوران بعد از انقلاب اگر ما این جنبه منفی اجتناب ناپذیر را درک کرده‌ بودیم و به اهمیت ثبات روندها در موفقیت سازمان پی برده بودیم، تلاش می کردیم که بعد از یک تحول انقلابی نظم و ثبات جدیدی را برقرار کنیم اما متاسفانه چنین نشد. این مساله 
وزارت نفت در دوران دولت زمان جنگ کارنامه بهتری دارد و شاید به همین دلیل بوده است که علی‌رغم حملات سنگین و بنیان‌کن دشمن متجاوز به تاسیسات نفتی به عنوان جبهه اقتصادی، صنعت نفت توانست به فعالیت خود ادامه دهد و بعد از جنگ هم به سرعت صنعت را بازسازی کند
مختص نفت نیز نبوده و کم و بیش در همه جا وجود داشته است. تغییر دولت‌ها موجب تغییر وزرا و مدیران ارشد شده که سطح سیاسی است اما مدیران ارشد به این سطح قناعت آورده‌اند و تغییرات مدیریتی را گاهی تا پائین‌ترین سطوح سازمانی گسترش نکرده‌اند و به قول معروف اتوبوسی نزدیکان و همفکران خود را داده‌اند و افراد غیرمتخصص و غیرمجرب را به کار گرفته‌اند و به نیروهای درون سازمان توجه نکرده‌اند و نوعی یاس و بی‌انگیزگی را هم در این نیروها بوجود آورده‌اند. علاوه ‌بر این در خیلی از موارد به محض ورود و با کمترین مطالعه دست به تغییرات سازمانی گسترده‌ و سلیقه‌ای زده‌اند. این دو پدیده تغییرات گسترده مدیریتی و سازمانی که عمر کوتاهی هم داشته است، در کنار هم، سازمان‌ها را بی ثبات کرده و با تغییر مکرر روندها، امکان ارزیابی و ارزشیابی را هم از بین برده است. صنعت نفت هم در مجموع از این پدیده مستثنی نبوده است اما در مقام مقایسه و بطور نسبی می‌توان گفت که وزارت نفت در دوران دولت زمان جنگ کارنامه بهتری دارد و شاید بهمین دلیل بوده است که علی‌رغم حملات سنگین و بنیان‌کن دشمن متجاوز به تاسیسات نفتی به عنوان جبهه اقتصادی، صنعت نفت توانست به فعالیت خود ادامه دهد و بعد از جنگ هم به سرعت صنعت را بازسازی کند. 

در زمان ۸ سال جنگ با عراق، با کاهش قیمت نفت و کاهش میزان فروش روزانه آن مواجه بودیم. با توجه به تک محصولی بودن ایران، قاعدتا باید این مساله تامین مخارج جنگ و تامین هزینه های جاری کشور را با مشکلاتی لاینحل مواجه می کرد. مدیریت و نوع نگاه به صنعت نفت در آن دوران را چگونه ارزیابی می کنید که با وصف چنین معضلاتی، با بن بستی سیاسی - اقتصادی مواجه نشدیم؟

حملات ارتش صدام به تاسیسات نفتی کشور از همان اوایل جنگ شروع شد و بخش اعظم تاسیسات نفتی در تیررس مستقیم ارتش عراق بود. این حملات از سال ۶۳ به بعد بسیار شدیدتر شد. اما عراق علیرغم همه حملات بر روی تاسیسات نفتی و کشتی‌های صادراتی نفت ایران، هرگز نتوانست جریان نفت ایران را متوقف کند و دولت مهندس موسوی پافشاری خارق‌العاده‌ای بر بازسازی مستمر و مقاومت داشت ولذا نهایتا امریکائی‌ها و متحدین منطقه‌ای‌شان مجبور شدند با توطئه‌ای که منجر به شوک معکوس نفتی شد، در سال‌های ۶۵ و ۶۶ قیمت نفت را سقوط دهند که مقاومت ایران را بشکنند و اگر رژیم گذشته اقتصاد ایران را وابسته به تک محصولی نکرده بود طبیعتا این توطئه هم اثرگذار نمی‌بود. به نظر من مهمترین عامل این موفقیت‌ها، سلامت بسیار بالا و نیز دلسوزی بسیار بالا در دولت بود که اعتماد مردم را جلب کرده بود و لذا شاید برای اولین بار در طول تاریخ کشور رابطه بسیار خوبی میان دولت و ملت بوجود آمده بود و این رابطه انرژی بزرگی را بوجود آورده بود که امکان فائق آمدن بر مشکلات را فراهم می‌کرد. همچنین دولت با نیروهای بدنه صنعت نفت از موضع اعتماد برخورد کرد و از این اعتماد نتیجه مثبت هم گرفت. 
هم تولید و هم صادرات نفت تحت فشار زیادی بود. دشمن به طور منظم به تاسیسات استخراج و تولید نفت و نیز به جزیره صادراتی خارک و اسکله‌های آن و همچنین به کشتی‌های حمل نفت حمله می‌کرد و از طرفی بعضی تحریم‌های جهانی هم صادرات ایران را دچار مشکل می‌کرد ولی پای‌مردی دولت و مردم و خصوصا کارکنان صنعت نفت موجب شد که استخراج و صادرات نفت هرگز متوقف نشود. متوسط صادرات نفت‌خام کشور در دوران جنگ کمتر از یک میلیون بشکه در روز بوده است. بدلیل این که آبهای ایران در خلیج‌فارس منطقه جنگی اعلام شده بود کشتی‌های خریدار نفت ایران حاضر نبودند به جزیره خارک بیایند و لذا ناوگان نفتکش ایران در این سال‌ها توسعه یافت و مجبور بودیم نفت را خودمان حمل کنیم و در خارج از منطقه جنگی، ابتدا در اطراف جزیره سیری و بعدا در اطراف جزیره هرمز به خریداران تحویل دهیم. 
به نظر شما آیا از شاکله ها و منش سیاسی آن دوران می توان الگویی را برای زمان حال تبیین کرد؛ به گونه ای که سیاستهای نفتی و مدیریتی این حوزه را سر و سامان بخشیم؟ 
مدیریت بی‌نظیر اقتصاد کشور در دوران جنگ موجب شد که ایران بتواند با کمترین درآمد نفتی به حیات خود ادامه دهد و حداقل نیازهای مردم را تحت هر شرایطی تامین کند و وابستگی اقتصاد به نفت را نیز بطور نسبی کاهش دهد. قطعا تجربیات آن دوران می‌تواند درس‌آموز باشد. 

با نگاه به دوران 
به نظر من صنعت نفت در مجموع وضعیت خوبی ندارد. در یک دوره سازمانش صدمه زیادی دیده در دوره دیگر مدیریتش لطمه زیادی خورده به نیروی انسانی به عنوان مهمترین سرمایه سازمانی کم توجهی شده و حرکت نظام‌وار منابع انسانی مخدوش شده است. اگر این روند ادامه یابد چشم‌انداز مطلوبی متصور نیست
دولت اصلاحات و مقایسه آن با دولت محمود احمدی نژاد، خواهیم دید که حد تنش زایی در حوزه نفت در آن زمان، نسبت به هجمه تنش ها و بی انظباطی ها بر بدنه این صنعت در دوران آقای احمدی نژاد کمتر بوده. ماهیت مدیریت در دوران اصلاحات چه خصیصه‌ای داشت که در دوران آقای احمدی نژاد عدم رعایت آن، منجر به بی ثباتی و بی نظمی فراوان تری در حوزه صنعت نفت شد؟ 
البته بنده شخصا عملکرد صنعت نفت در دوره اصلاحات را عملکرد چندان خوبی نمی‌دانم و فکر می کنم مدیریت صنعت نفت اشتباهات زیادی در این دوره داشته است که من در نوشته‌ها و گفته‌های بسیاری متذکر آنها شده‌ام . اما بر این باورم که مقایسه عملکرد هر دولتی با دولت‌ نهم و دهم ظلم به آن دولت است و چنین قیاسی اصلا جائز نیست. در دوران اصلاحات تعامل خردمندانه‌ای با جهان برقرار شد که صنعت نفت هم از آن برای برخی برنامه‌های توسعه‌ای خود استفاده کرد که البته اگر برنامه‌های دقیق‌تری وجود داشت بهتر استفاده می‌شد. در دولت اصلاحات حداقل هشت سال ثبات مدیریتی وجود داشت و منش بزرگوارنه و سلامت نفس رئیس دولت مانع بسیاری از خطاها در دستگاه‌ها بود. در دولت نهم و دهم بدترین رفتارها با صنعت نفت شد. برخورد نابخردانه با جهان، کار را بر صنعت نفت دشوار کرد. ظرف هشت سال مدیریت صنعت نفت شش بار تغییر کرد و خصوصا در دولت دهم افراد بسیار ضعیفی بر کرسی مدیریت نفت تکیه زدند و بویژه در دوره وزارت آقای میرکاظمی تغییرات بسیار گسترده مدیریتی رخ داد که تماما در جهت تضعیف مدیریت صنعت نفت بود. 

وجود مدیرانی که کمترین سابقه¬ای در حوزه مربوطه را دارند، یکی از دلایل هرج و مرج در بخشهای مختلف مدیریتی در کشور است که نمونه آن را می توان در ورزش کشور هم مشاهده کرد. به نظر شما وجود مدیران بی تخصص در صنعت نفت را تا چه میزانی باید از دلایل هرج و مرج در حوزه نفت کشور تلقی کرد؟ 
مسلما بیشترین مشکلات دستگاه‌های کشور از همین ناحیه است. این مشکل وقتی مضاعف می‌شود که مدیران خودرای باشند و مشورت پذیر نباشند. 

از جمله مباحثی که در ازدیاد و بهبود توان مدیریتی صنعت نفت نقش مهمی ایفا می کند، وجود سیاستهای کلان در سوق دادن به حضور فعالانه و پژوهشی پژوهشگاه ها و دانشگاه ها در صنعت نفت است. کیفیت وجود این سیاستها را بعد از انقلاب چگونه تحلیل می کنید؟ 
آنچه مسلم است دنیای امروز دنیای پیچیده ای است و کسانی می‌توانند در آن موفق باشند که قائل به تحقیق و پژوهش و مطالعه و کارشناسی باشند. به نظر من رونق پژوهش و مطالعه هم قبل از هر چیز به تقاضای آن است و به قول معروف مستمع است که صاحب سخن را بر سر شوق می‌آورد. متاسفانه ما اغلب با مدیرانی مواجه بوده‌ایم که خود را همه چیز دان می‌دانسته‌اند و کمتر قائل به مطالعه و پژوهش و تصمیم‌سازی بوده‌اند. 

با وصف اینکه سالهاست در دانشگاه ها، متخصصین صنعت نفت را آموزش می دهیم، اما باز هم هنگام انعقاد قراردادهای نفتی با شرکتهای خارجی، سخن از انتقال "علم روز دنیا" توسط این شرکتها به حوزه نفتی ایران طرح می شود. ایراد کار در کجاست؟ آیا دانشگاه ها توانایی لازم را ندارند یا به توان داخلی اعتمادی نیست؟ 
من هنوز نتوانسته‌ام درست درک کنم که مشکل از کجاست. اگر کسی به توان داخلی اعتماد نداشته باشد دچار یک پارادوکس است که قبل از هر چیز نفی خود کرده است، چراکه خود هم در همین آب و خاک و فرهنگ و نظام آموزشی پرورش یافته است و اگر به توان داخلی بی اعتماد باشد و صادق هم باشد اول باید جای خود را دیگری بدهد. من نمی‌گویم دانشگاه‌ها بالفعل توان لازم را دارند اما اگر کسی باور به این که توانائی داخلی باید ارتقاء داده شود داشته باشد به گونه دیگری عمل می‌کند. 
به نظر شما اگر روال کنونی و حاکم بر مدیریت در صنعت نفت ادامه یابد، آینده صنعت نفت در ایران چگونه خواهد بود؟ 
به نظر من صنعت نفت در مجموع وضعیت خوبی ندارد. در یک دوره سازمانش صدمه زیادی دیده در دوره دیگر مدیریتش لطمه زیادی خورده به نیروی انسانی به عنوان مهمترین سرمایه سازمانی کم توجهی شده و حرکت نظام‌وار منابع انسانی مخدوش شده است. اگر این روند ادامه یابد چشم‌انداز مطلوبی متصور نیست. 
آیا پیشنهادی جهت ارتقاء سطح کیفیتی مدیریت در صنعت نفت را دارید؟ 
به نظر من قبل از هرچیز و به فوریت باید خودرائی پایان یابد و نظام‌ تصمیم‌سازی شکل بگیرد و نظام تصمیم‌گیری اصلاح شود و به مطالعه و پژوهش در همه زمینه‌ها بها داده شود و به نیروی انسانی متخصص توجه و اعتماد شود. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۵ ، ۰۹:۱۵
سید غلامحسین حسن‌تاش