وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۲ مطلب در مرداد ۱۳۸۲ ثبت شده است

امنیت عرضه انرژی و معمای خلیج فارس

 

  سرمقاله ماهنامه اقتصاد انرژی » تیر و مرداد 1382 - شماره 50 و 51

تأکید بیش از پیش کشورهای عمده مصرف‎کننده نفت و گاز بر برقراری و افزایش ضریب اطمینان امنیت انرژی بیانگر اهمیت نقش انرژی، بویژه نفت و گاز در اقتصاد جهان است. بررسی شرایط بازا نفت در 3-2  دهه گذشته نشان‎دهنده این واقعیت است که اصولاً مصرف‎کنندگان بزرگ نفت و گاز که قدرتهای بزرگ اقتصادی و سیاسی را نیز تشکیل می‎دهند باید در حفظ صلح و آرامش منطقه خاورمیانه و بویژه خلیج فارس کوشا باشند تا در عرضه نفت و گاز این منطقه خللی وارد نشده و در شرایط مساعد سرمایه‎گذاریهای لازم در صنایع نفت و گاز منطقه صورت گیرد اما با کمال تعجب برخی از این قدرتها (بویژه آمریکا و انگلیس) با اقدامات خود در طول سه دهه اخیر سعی در افزایش التهاب منطقه داشته و با دخالتهای مستقیم و غیرمستقیم جنگ‎های ویرانگری را در منطقه خاورمیانه و خلیج‎فارس سبب شده‎اند به‎گونه‎ای که این منطقه علیرغم دارا بودن پتانسیل‎های فوق‎العاده عظیم نفت و گاز و هزینه‎های تولید اندک از ضریب ریسک بالا برخوردار گشته و سرمایه‎گذاران با احتیاط و محافظه‎کاری به طرح‎های آن می‎نگرند.

            کشورهای غربی از یکسو سعی دارند با استفاده از شیوه‎های مختلف منجمله توسل به زور نفوذ خود را در منطقه افزایش دهند و از طرف دیگر با اتخاذ سیاست کاهش وابستگی به منطقه خاورمیانه و خلیج فارس سعی دارند واردات نفت خود را از آن به حداقل ممکن کاهش دهند. آنان از یک‎سو با ناامن کردن منطقه نه تنها شرایط فعالیت‎های اقتصادی را دشوار می‎کنند بلکه در مواردی با اعمال تحریم‎های سیاسی مانع از توسعه طرحهای صنعت نفت در منطقه می‎شوند در حالیکه به راحتی در طرحهای پرهزینه سرمایه‎گذاری کرده و به توسعه صنعت نفت مناطق دیگر کمک می‎کنند. در واقع سئوال اصلی این است که چنانچه آنان قصد دارند وابستگی خود را از منطقه خاورمیانه و خلیج فارس به حداقل ممکن کاهش دهند چرا روز به روز بر دامنه دخالتهای سیاسی ـ نظامی خود در منطقه افزوده و با تحریک حساسیت‎های خاص منطقه، آتش جنگ و ناآرامیها را بیش از پیش مشتعل می‎سازند؟

            چنانچه آنان آینده امنیت انرژی خود را با امنیت این منطقه در ارتباط می‎دانند بهتر است در جهت برقراری صلح و ثبات در منطقه حرکت نموده و کانون‎های بحران را که خود در ایجاد آن سهم بسزایی داشته‎اند به کانون‎های صلح و دوستی تبدیل نمایند و بجای حمایت‎های غیرمنطقی از دولتهای نامشروع و ضد بشری مساعی خود را در برقراری حکومتهای دموکراتیک بکار بندند تا آرامش و ثبات ریشه‎داری در منطقه حکمفرما شود.

            واقعیت این است؛ طرحهای نفتی که در خارج از منطقه خاورمیانه و خلیج فارس توسط کشورهای صنعتی مورد حمایت قرار می‎گیرند، تا جایگزین عرضه نفت و گاز این منطقه شوند در حد و اندازه‎ای نیستند که بتوانند جایگزین خاورمیانه و حتی خلیج‎فارس شوند بویژه آنکه روند شتابان رشد مصرف نفت و گاز نیز کار را برای کشورهای غربی دشوارتر کرده است به عنوان مثال آمریکا نهایت سعی و تلاش خود را بعمل آورده که واردات نفت خود را از خاورمیانه و خلیج فارس کاهش دهد اما از یکسو روند سریع رشد مصرف نفت این کشور که به مرز 20 میلیون بشکه در روز رسیده است فشار روزافزونی را بر دولتمردان این کشور تحمیل کرده و از سوی دیگر جایگزین‎های خلیج فارس اعم از منطقه آمریکای لاتین، کشورهای آفریقایی و منطقه خزر و روسیه رویهمرفته در اندازه‎ای نیستند که بتوانند از وابستگی آمریکا به منطقه خاورمیانه و خلیج فارس بکاهند. از طرف دیگر رویکرد این کشور به انرژیهای جایگزین و استفاده از نفت غیرمرسوم (نفت سنگین و شن‎های آغشته به نفت) به دلیل هزینه‎های فوق‎العاده آنها از یکسو و محدود بودن بازدهی آنان از سوی دیگر امکان جایگزینی را بسیار دشوار ساخته است.

            بدیهی است کشورهای غربی سعی دارند در اولویت نخست وابستگی خود را به نفت کاهش داده و در اولویت بعد نفت مورد نیاز خود را از مناطقی بجز خاورمیانه و خلیج‎فارس تأمین نمایند. اما سئوال اصلی این است که با اتخاذ این سیاست علی‎القاعده می‎بایست حضور سیاسی ـ نظامی آنان در منطقه کم‎رنگ‎تر شود در حالکیه بالعکس روز به روز شاهد افزایش دخالت‎های سیاسی نظامی آنان هستیم.

            نکته مهم دیگر اینکه علیرغم افزایش وابستگی کشورهای اروپایی و آسیایی (نظیر ژاپن، چین، کره و هند) به نفت و بویژه نفت خاورمیانه و خلیج فارس دخالتهای 
سیاسی ـ نظامی آنان همانند آمریکا در منطقه احساس نمی‎شود البته نیاز آمریکا نیز به نفت این منطقه قابل چشم‎پوشی نیست اما برخی از سیاستمداران آمریکایی نیز عقیده دارند که سربازان آمریکایی نباید در منطقه به بهای تأمین امنیت عرضه انرژی برای اروپا،‌ چین و ژاپن کشته شوند.

            در واقع اگر آمریکا در سیاست کاهش وابستگی خود به نفت خاورمیانه و خلیج‎فارس جدی باشد می‎بایست نقش سایر کشورهایی که به نفت این منطقه نیازمند هستند را پررنگتر نموده و بخشی از وظایف خود را به آنان تفویض نماید. درحالیکه بالعکس روز به روز شاهد افزایش تک‎روی‎های آمریکا در این منطقه هستیم.

 

کاهش وابستگی و چالش‎های پیش‎رو

براساس مطالعه‎ای که کمیسیون اروپایی اخیراً‌ انجام داده است، وابستگی جهانی به اوپک از 40 درصد کنونی به 60 درصد در سال 2030 افزایش خواهد یافت. در این برهه سوخت‎های فسیلی همچنان نقش تعیین‎کننده خود را حفظ خواهند کرد زیرا نفت همچنان به عنوان سوخت برتر سهم 34 درصدی را در بین انرژیهای دیگر به خود اختصاص خواهد داد. به دنبال نفت، زغال سنگ با سهم 28 درصدی قرار خواهد داشت. همچنین سهم گاز در سبد مصرفی انرژیها 25 درصد خواهد بود در حالیکه سهم انرژیهای دیگر اعم از انرژی اتمی و انرژیهای تجدیدشونده در مجموع انرژی مصرفی اروپا کمتر از 20 درصد خواهد بود.

            قابل توجه اینکه وابستگی به نفت خاورمیانه از 27 درصد فعلی به 46 درصد افزایش خواهد یافت. گروه European Commission Green در گزارشی اخطار نموده که اگر اقدامی صورت نگیرد در 30-20 سال آینده بجای 50 درصد کنونی 70 درصد نیازهای انرژی اتحادیه اروپایی از طریق واردات نفت تأمین خواهد شد. هم‎اکنون 40 درصد واردات نفت اتحادیه اروپایی از خاورمیانه و 40 درصد واردات گاز طبیعی از روسیه است. در این گزارش بر تغییر واقعی رفتار مصرف‎کنندگان با توجه بر نقش اقدامات مالیاتی در جهت هدایت تقاضا به سمت مصرف کنترل‎شده تأکید شده است.

            در این گزارش تصریح گردیده، به همان اندازه که نیاز بیشتر به نفت و گاز نگران‎کننده است، واردات آنها هم در حال افزایش است از اینرو یک مکانیسم قوی برای ایجاد ذخایر استراتژیک و پیش‎بینی مسیرهای جدید برای واردات الزامی است. از سوی دیگر انرژیهای سودده نظیر نفت و گاز و انرژی هسته‎ای می‎توانند منابع مالی توسعه انرژیهای تجدیدپذیر را تأمین نمایند. براساس گزارش چشم‎انداز انرژی جهان که توسط آژانس بین‎المللی انرژی تهیه گردیده تقاضای جهانی نفت از 75 میلیون بشکه در سال 2000 به 120 میلیون بشکه در روز در سال 2030 خواهد رسید که در این برهه سهم اوپک از 38.4 درصد به 54.1 درصد و سهم تولیدکنندگان خاورمیانه‎ای اوپک از 28.1 به 42.9 درصد افزایش خواهد یافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۸۲ ، ۲۳:۰۳
سید غلامحسین حسن‌تاش

 اقتصاد انرژی » تیر و مرداد 1382 - شماره 50 و 51


ارقام نادرست  و سرگردانی در بازار  نفت

 

طی یک سال کذشته  و یا شاید کمی بیشتر از آن ، بازار  جهانی نفت در وضعیت عجیب و کم سابقه ای قرار داشته است . بطوریکه  همه تحلیلگران بازار در نوعی سردرگمی  و گیجی بسر میبرند و تقریبا اغلب تحلیل ها و پیش بینی ها غلط از آب در می آید  مثلا در شرایطی که همه  عوامل حاکی از وجود اضافه عرضه نفتخام  در بازار است  و همه سقوط قیمت ها را پیش بینی میکنند  قیمت ها در میان نا باوری همه ، افزایش می یابد  و یا در شرایط دیگری  انتظارات  متفاوتی  در بازار شکل میگیرد ولی بازار به گونه ای دیگر عمل میکند  .

 هرچند  تحلیل  تحولات بازار جهانی  قیمت های   نفت بدلیل تنوع عواملی که  بر روی آن تاثیر می گزارند همواره  امری دشوار بوده   اما بالاخره و علیرغم همه پیچیدگی ها  ،  انجام چنین تحلیل هائی غیر ممکن نبوده است و خصوصا برای  زمانهای نزدیک امکان پیش بینی وجود داشته است  اما  چندی است که تحلیل و پیش بینی دقیق ناممکن بنظر میرسد . شاید  به همین دلیل  هم هست که  اخیرا  فاصله  اجلاسیه های اوپک بیش از پیش کوتاه شده  و  فاصله متوسط آن از شش ماه به دو ماه تقلیل یافته است ، این بدین معناست که  حتی سازمان و مجموعه اعضاء اوپک نیز با وجود سابقه  طولانی و اشراف  گسترده در بازار نفت قادر به تحلیل تحولات بازار و ارائه پیش بینی  حتی برای یک دوره شش ماهه نیستند . درست است که  تحولات  موثر بر بازار نفت  و خصوصا تحولات سیاسی بسیار سریع هستند  اما همانگونه که اشاره شد این پدیده چندان جدیدی نیست  و حداقل از بعد از جنگ خلیج فارس در سال 1991  چنین وضعیتی کم وبیش وجود داشته است . بنابر این بنظر میرسد که باید  به جستجوی دلیل یا دلیل دیگری برآمد .

بنظر میرسد که یک دلیل مهم برای غیر قابل پیش بینی بودن بازار نفت وجود دارد که کمتر به آن توجه  و به آن پرداخته شده است .

طبیعتا  تحلیل بازار جهانی نفت بر مبنای  ارقام و آماری که از عرضه و تقاضا و منابع و ذخائر و غیرو ارائه میشود  شکل میگیرد ، ولی بنظر میرسد که متاسفانه این  ارقام به شدت مخدوش هستند  . شواهد نشان میدهد که چه کشورهای  تولید کننده و چه کشورهای مصرف کننده  نفت   هریک با انگیزه های خاص  خود ارقام و اطلاعات مخدوشی را ارائه میکنند .ارائه چنین اطلاعاتی  دلایل و انگیزه های متفاوتی دارد که  برای روشن شدن اذهان  و  حاصل نمودن نتیجه گیریهای بعدی  صرفا به  برخی از آنها  اشاره می کنیم :

1- برخی از تولیدکنندگان  اوپک  که از سهمیه های تولید خود تخلف میکنند برای اینکه تخلفشان  آشکار   نگردد و مورد بازخواست قرار نگیرند  ، تلاش میکنند که تولید خود را کمتر از واقع نشان دهند  این مسئله در اوپک سابقه طولانی دارد   اما در گذشته برای این منظور عمدتا  از ارائه اعداد جعلی در زمینه مصرف داخلی که کنترل آن برای دیگران  آسان نبود  استفاده می شد  اما بنظر میرسد  که با پیچیده تر شدن  روش های ذخیره سازی  نفتخام این کشورها در مخازن استیجاری یا ملکی در خارج از کشور و یا در مقاطعی بر روی  کشتی ها  و با گسترش بیشتر دادو ستد فرآورده های  مختلف نفتی  و حضور فعال تر در پالایشگاه های خارج از کشور ، این مسئله تدریجا به ارقام صادراتی نیز سرایت  نموده  است .

2- در جهت کاملا مقابل ، برخی از اعضاء اوپک در مقاطعی خاص تلاش میکنند  تولید خود رابیش از واقع نشان دهند  . کشورهائی که نمیتوانند به میزان سهمیه تعیین شده خود نفت تولید کنند  و فکر میکنند که مشکلات تولیدشان موقتی است و در آینده برطرف خواهد شد ، برای اینکه سهمیه  تولید خود را از دست ندهند  برای  مدتی  تولید خود را بالا نشان میدهند .

گاهی نیز بعضی کشورها بر مبنای سرمایه گزاریهای  توسعه ای   که انجام داده اند و با فرض اینکه تولیدشان بزودی  افزایش خواهد یافت   پیشاپیش به استقبال سهم خواهی رفته و برای  کسب سهم جدید توان تولید خود را  بالا تر از آنچه هست نشان میدهند . البته  دولتهای دیگری هم  هستند که  بیشتر  به مصرف داخلی   آمارهائی که میدهند توجه دارند   و  گاهی چنان تحت  بازخواست و فشار مجلس ملی و مقامات داخلی در مورد نتایج  بودجه ایکه  جذب کرده و تعهداتی که ایجاد کرده اند  قرار دارند که  نتایج بیرونی  انتشار  ارقام برایشان  در درجه دوم اهمیت قرار دارد  و تعارض هائی در این میان بوجود می آید .

3- اما در هرحال کشورهای عضو اوپک  کم و بیش اقتصادهای مشابه و مشکلات و مسائل مشابهی دارند که البته در مقاطع زمانی مختلف تنوع پیدا میکند  ولی در مورد تولیدکنندگان  غیر اوپک چنین نیست . بعضی از تولیدکنندگان غیر اوپک مانند عمان و مکزیک  وضعیتی کاملا مشابه اوپک دارند و اقتصادشان  وابسته به نفت است ، اینگونه کشورها از تصمیمات اوپک در زمینه حفظ قیمتهای جهانی نفت منتفع میشوند و به عبارتی  از  ناحیه این تصمیمات  مفت سواری میکنند  ولذا   برای تشویق اوپک سعی میکنند که  خود را همراه و همجهت اوپک نشان دهند و در مقاطعی وانمود میکنند که  در جهت همراهی و همکاری با اوپک   تولید خود را کاهش داده اند .  برخی دیگر از  غیر اوپکی ها در راستای همکاری و هم جهتیشان با کشورهای عمده مصرف کننده  منافع متفاوتی  دارند و گاهی ممکن است برای  آرامش دادن به بازار و  جلوگیری از افزایش قیمتها تولید خود را  بیش از واقع نشان دهند .

4- کشورهای مصرف کننده عمده نفت نیز  بنا به مصالح خود آمارهای مخدوشی را از میزان تقاضا و ذخیره سازیهای خود منتشر میکنند . در میان کشورهای عضو آژانس بین المللی  انرژی   IEA نیز نوعی تخلف از  رعایت میزان ذخیره سازیهائی  ( استراتژیک و تجاری )  که متعهد به نگهداری آن هستند وجود دارد  . در بعضی شرایط و خصوصا در شرایطی که بازار نفت تحت فشار است  کشورهای عمده مصرف کننده احساس میکنند که  اعلام میزان واقعی مصرف  و ذخائر شان  تب بازار را شدت می بخشد و ممکن است   آرقام کمتر از واقعی را از  مصرف و بیشتر از واقعی  را از ذخائرشان انتشار دهند .  مشهور است که  جداول  آماری  منتشره توسط  IEA   با جداولی که مبنای برنامه ریزیها و تصمیم گیریهای آژانس و اعضاء آن است کاملا  متفاوت است . پیش بینی های این آژانس نیز هرگز با واقعیتها انطباق نداشته و همواره بیشتر از واقع بوده است و خصوصا برآوردهائی که برای زمان های نزدیک تر انجام میشود گاهی با ارقام واقعی خلط شده و یا آنها را تحت تاثیر قرار میدهد . در چند سال اخیر از آنجا که  ذخائر استراتژیک به یک تیغ دولبه  تبدیل شده  و کشورهای عضو آژانس متوجه شده اند که بهره گیری از این ذخائر کار چندان ساده ای هم نیست و  چنین  اقدامی میتواند  فی نفسه   شرایط را بحرانی نشان داده و تب بازار را تند تر نماید ،  با اعداد  مربوط به این ذخائر نیز  بیشتر از گذشته بازی میکنند .

 

همه آنچه که ذکر شد یک بلبشوی آماری را  در صنعت جهانی نفت پدید آورده است  به گونه ای که تشخیص سره از ناسره  بسیار دشوار است  و تفاوتهای قابل توجه در ارقام منابع مختلف در سطح جهان و حتی در محدوده  هر کشور خاص ، بهترین دلیل این مدعاست .   استاندارد نبودن تعاریف  نیز  مزید بر علت است مثلا اینکه یک منبع میعاتات گازی   ( condensate )  را جزء نفتخام حساب میکند و منبعی دیگر آنرا  تفکیک می نماید .

همانگونه که ملاحظه شد  زیاد نمائی ها  و کم نمائی ها  وضعیت یکنواخت و مستمر و جهت گیریهای  منظمی هم ندارند که  بتوان با اعمال ضرایبی  آنها را به حساب آورد .

 ممکن است تصور شود  که این مغایرتها  علیرغم همه آنچه گفته شد درصد کوچکی از واقعیت هستند ولذا نمیتوانند اثر بزرگی بر روی تحلیل هاد اشته باشند .  مقدمه این تصور  صحیح است  و سهم این  مغایرتها سهم بزرگی نیست اما نتیجه گیری آن  صحیح نیست ، چراکه نفتخام  یک کالای اساسی است  و تئوری اقتصاد و مطالعات اقتصاد سنجی هردو  تائید میکنند که کشش قیمتی تقاضا برای این کالا بسیار پائین است  و به عبارت دیگر واکنش تقاضا در مقابل تغییرات قیمت ناچیز اما  واکنش قیمت در مقابل تغییرات تقاضا و عرضه شدید است  یعنی ماهیت این کالا بگونه ایست که در بازار هفتادو چند میلیون بشکه ای نفت لازم نیست که  مثلا ده میلیون بشکه اضافه عرضه و یا اضافه تقاضا وجود داشته باشد تا قیمت ها سقوط کنند و یا اوج گیرند  بلکه یک اضافه عرضه و یا یک اضافه تقاضای  دو سه میلیون بشکه ای نیز  چنین اتفاقاتی  روی خواهند داد . آیا  از  مجموعه مغایرتهائی که ذکر شد دو سه میلیون بشکه در نمی آید ؟

در هر حال بنظر میرسد  که حل این مشکل مستلزم یک اقدام رسمی قانونی بین المللی در جهت استاندارد کردن تعاریف و منضبط  و مسئولانه کردن  فرایند تولید و ارائه  ارقام در این صنعت است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۸۲ ، ۲۲:۵۹
سید غلامحسین حسن‌تاش