وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۱۲
سید غلامحسین حسن‌تاش
رانت نفت و تأثیر آن بر کشاورزی ایران در گفت‌وگو با غلامحسین حسن‌تاش
شاه و احمدی‌نژاد؛ این دو دولتمرد در زمان ریاست خود بر کشور با درآمدهای بادآورده نفت و تزریق آن به اقتصاد و جامعه، بزرگ‌ترین خسارات را بر منافع ملی وارد کردند. کشاورزی و صنعت خسارات شدیدی متحمل شدند و سود حاصل از درآمد نفت، به جای تقویت بنیان‌های تولید کشاورزی و صنایع مربوط به فرآوری مواد خام در این حوزه، به تقویت نیروهای نوکیسه و صف‌بندی‌های جدید منجر شد. با گذشت زمان روستاهای زیادی نابود شدند .این صف‌بندی‌ها در دوره حاکمیت دولت نهم و دهم در سال‌های ۸۴ تا ۹۲ چه شرایطی را بر کشور تحمیل کرده است؟ و آینده توسعه پایدار دانش‌بنیان در حوزه کشاورزی و صنایع مربوط به آن به چه سرنوشتی دچار خواهد شد؟


خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا) - فروزان آصف‌نخعی:


اشاره: شاه و احمدی‌نژاد؛ این دو دولتمرد در زمان ریاست خود بر کشور با درآمدهای بادآورده نفت و تزریق آن به اقتصاد و جامعه، بزرگ‌ترین خسارات را بر منافع ملی وارد کردند. کشاورزی و صنعت خسارات شدیدی متحمل شدند و سود حاصل از درآمد نفت، به جای تقویت بنیان‌های تولید کشاورزی و صنایع مربوط به فرآوری مواد خام در این حوزه، به تقویت نیروهای نوکیسه و صف‌بندی‌های جدید منجر شد. با گذشت زمان روستاهای زیادی نابود شدند و صف‌بندی تازه می‌رود تا نیروی‌های تازه به دوران رسیده با سرمایه عظیم خود ریشه تولیدات کشاورزی و صنعتی را بزنند. این صف‌بندی‌ها در دوره حاکمیت دولت نهم و دهم در سال‌های ۸۴ تا ۹۲ چه شرایطی را بر کشور تحمیل کرده است؟ و آینده توسعه پایدار دانش‌بنیان در حوزه کشاورزی و صنایع مربوط به آن به چه سرنوشتی دچار خواهد شد؟ در گفت‌وگو با سیدغلامحسین حسن‌تاش، کارشناس ارشد انرژی، نایب‌رئیس و مدیر اجرایی انجمن اقتصاد انرژی ایران این پرسش‌ها را درمیان گذاشتیم:


*******


ایران در دهه‌های ۵۰، ۷۰ و انتهای ۸۰ شوک های نفتی را تجربه کرده است؛ جنابعالی ریشه و علل شوک‌های مربوطه را چه می‌دانید؟

ایران در دهه ۱۳۵۰ دو شوک افزایشی و در اواسط دهه ۱۳۶۰ هجری قمری یک شوک کاهشی در قیمت نفت را تجربه کرده است. داستان شوک نخست نفتی در ۱۳۵۲ قدری پیچیده است، اما علت ظاهری آن تحریم نفتی اعراب علیه اسرائیل و حامیانش در جریان جنگ اعراب و اسرائیل بود که در هر حال باعث کاهش عرضه نفت و افزایش قیمت شد. شوک ۱۳۵۷ دقیقا مربوط به شروع تحولات انقلاب ایران و خارج شدن نفت ایران از بازار جهانی بود و شوک ۱۳۶۶ مربوط به اشباع بازار نفت و اضافه‌تولید عربستان به بهانه گرفتن سهم بازار بود که موجب سقوط قیمت نفت شد.


پس از افزایش درآمدهای نفتی، سیاست درهای بازو نبود کنترل بر روی واردات در پی رشد تقاضای داخلی، سهم ارزش افزوده بخش کشاورزی در طی سال‌های مذکور چه تغییری کرده و این امر نشان‌دهنده چیست؟

پدیده‌ای در اقتصادهای نفتی تئوریزه شده است که تحت عنوان نفرین منابع از آن یاد می‌شود که به باور من اقتصاد ایران از سال ۱۳۵۳ یعنی پس از افزایش درآمدهای نفتی ناشی از اولین شوک مذکور، گرفتار آن شده است یکی از تبعات پدیده نفرین منابع، بیماری هلندی است و دیگری بر هم خوردن تعادل میان تولید و مصرف ملی است که ناشی از پول بادآورده نفت است و در جریان هردو، تولید ملی در همه بخش‌ها اعم از کشاورزی و صنعت تضعیف می‌شود و تنها بخش مستغلات و مسکن قدری رونق پیدا می‌کند.


برخی معتقدند که بر اثر شوک نفتی انتقال مستقیم نیروی کار از بخش کشاورزی به سمت خدمات، مستغلات و بعضاً صنعت بوده است، این امر تا چه اندازه مفید یا مضر به حال اقتصاد کشور بوده است؟

انتقال نیروی کار از بخش کشاورزی به بخش صنعت و خدمات اگر در یک فرایند منطقی توسعه و مدرنیزاسیون شکل بگیرد عیبی ندارد. توسعه از یکسو صنعت مدرن کارخانه‌ای را در شهرها ایجاد و تقاضا برای نیروی کار در صنعت و خدمات را افزایش می‌دهد و همزمان مدرن شدن کشاورزی تقاضا را برای نیروی کار در بخش کشاورزی را کم می‌کند و به عبارتی نیروی کار در این بخش آزاد می‌شود و یک داد و ستد نیروی کار بین بخش‌ها صورت می‌گیرد، اما وقتی الگوی توسعه صنعتی وجود ندارد و بخش کشاورزی هم مدرنیزه نشده است؛ بلکه به دلیل رانت نفتی بخش خدمات کاذب و غیرمولد توسعه پیدا می‌کند و به همان صورتی که توضیح داده شد بخش مستغلات و مسکن توسعه پیدا می‌کند، انتقال نیروی کار جهت توسعه‌ای و منطقی ندارد بلکه روستاها تخریب می‌شود و حاشیه‌نشینی در شهرها به امید درآمد بیشتر (عمدتاً رانتی) گسترش می‌یابد.


از نظر کارشناسان افزایش شدید درآمد نفتی هر بار به کاهش سهم ارزش افزوده بخش کشاورزی و افزایش نسبی قیمت‌ها در سایر بخش‌های اقتصادی انجامیده، دلیل تقریباً ثابت ماندن قیمت‌ها در بخش کشاورزی چیست، و این امر چه پیامدهایی را با خود به همراه داشته است؟

طبعاً با رونق نفتی دولت‌ها برای تبدیل منابع ارزی به ریال مورد نیاز خود، به واردات دامن می‌زنند، از تولید داخلی حمایت نمی‌شود، تولیدکننده داخلی نمی‌تواند با واردات رقابت کند و تولید داخلی تضعیف می‌شود. بنابراین کشاورزی مدرن نشده داخلی نمی‌تواند با کشاورزی مدرن شده خارجی که قیمت تمام شده محصولاتش کمتر است رقابت کند.


افزایش درآمد نفت تغییرات ساختاری عمیقی را ایجاد کرده است. ازجمله بخش کشاورزی سنتی در برابر تقویت مستغلات، همواره رو به افول بوده و افزایش واردات این روند را تشدید کرده است، این موضوع در شکل‌گیری طبقه جدید تجاری در پیوند با جریان تجارت جهانی در برابر رشد کشاورزی مدرن و صنعت و شکل‌گیری سرمایه‌داری ملی چه نقشی داشته است؟

همانطور که عرض کردم پدیده نفرین منابع همه این‌ها را توضیح می‌دهد. ضمناً باید توجه داشت که صرف نظر از مسئله نفت ساختار اقتصاد ایران از دیرباز تجارت محور بوده و تولید محور نبوده است و در آمد نفتی هم به این تجارت محوری اقتصاد دامن زده است. برخی صاحب‌نظران بسیاری از تحولات سیاسی ایران را ناشی از مقاومت طبقه تجار (عمدتاً واردکننده) در مقابل طبقه سرمایه‌داران جدیدی که به دنبال توسعه تولید ملی هستند، می‌دانند. اتکاء طبقه تجار برای انجام واردات به درآمد نفت است شاید اگر درآمد نفت نبود تجار مجبور بودند به تولیدکنندگان داخلی تکیه کنند.


تحقیقات نشان داده که در بلندمدت، درآمد نفتی تأثیر منفی و معنی‌داری بر ارزش افزوده و ازجمله صادرات کشاورزی دارد. این موضوع چه تأثیری روی حرکت جمعیت و صف‌بندی طبقات و لایه‌های جدید درآمدی می‌شود؟

با توجه به پدیده بیماری هلندی، اصولاً درآمد نفتی اثر منفی بر تولیدات قابل مبادله در سطح بین‌المللی دارد و برعکس برای تولیدات غیرقابل مبادله در سطح‌ بین‌المللی (مستغلات) رونق ایجاد می‌شود. اما بیماری دیگری هم هست که این مسئله را بیشتر توضیح می‌دهد: دولت‌های نفتی را دولت‌های رانتیر می‌گویند چون درآمد نفت به‌ویژه در کشورهایی مانند ما که ذخایر پربازده و کم‌هزینه داریم، یک درآمد رانتی است یعنی ناشی از یک امتیاز طبیعی است و نه ناشی از کار و تلاش ملی، در این کشورها توزیع رانت نفتی عملاً به یکی از وظایف مهم دولت‌ها تبدیل می‌شود و این رانت امکان حامی‌پروری را نیز برای دولت‌ها فراهم می‌کند طبقات نوکیسه‌ای که دسترسی بیشتری به رانت دارند پدید می‌آیند و به بخش کشاورزی کمترین دسترسی و به تجار بیشترین دسترسی را به رانت می‌دهد. از این رو، صف‌بندی‌های اقتصادی در این بخش حول منافع نیروهایی که به رانت دسترسی دارند شکل می‌گیرد. تولیدکنندگان صنعتی هم به‌نظر من دو دسته‌اند کسانی که گرایش واقعی به تولید دارند اینها به کشاورزها بیشتر نزدیک می‌شوند و کسانی که از ابتدا تولید و صنعت و کارخانه را محملی برای دسترسی به رانت قرار داده‌اند که به تجار نزدیک می‌شوند.


همان‌طور که فرمودید ارزش درآمدهای حاصل از خام‌فروشی منابع طبیعی در مقایسه با سایر درآمدها تولیدی بیشتر بوده و از این رو به درآمدهای ناشی از این دست محصولات به‌عنوان رانت منابع طبیعی اطلاق می‌شود، اما آیا توزیع ارزش افزوده ناشی از درآمدهای حاصل از خام‌فروشی در حوزه منابع طبیعی و طرح هدفمندی یارانه‌ها، می‌تواند ما را به سوی اقتصاد دانش‌بنیان در حوزه کشاورزی و صنعت رهنمون کند؟

اصولاً رانت ضدتولید و کار و تلاش است و به همین دلیل مزموم است، هرچه رانت در اقتصاد بیشتر باشد کار و تلاش کمتر است و هرکه دسترسی بیشتری به رانت داشته‌ باشد سرورتر.

همچنین تا زمانی که رانت نفتی با قوانین و مقررات و سازوکارهای لازم و کافی کنترل و جهت‌دهی نشود حرکت در مسیر توسعه بسیار مشکل خواهد بود./


لینک در سایت خبرگزاری مربوطه:

http://www.iana.ir/fa/news/30371/%D9%86%D8%A8%D8%B1%D8%AF-%D9%86%D9%88%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D9%81%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7-%D9%88-%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%E2%80%8C%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۲۴
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۱۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

نفت در پساتحریم

 

 

 

 

 

متن سخنرانی در نشست ؛ "نفت ایران، تحریم و پسا تحریم که در روز 13 اردیبهشت 1395 در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد

 

 

دعوت به این نشست را با اکره پذیرفتم. این مطلب را برای جسارت به دعوت‌کنندگان و قدرناشناسی از ایشان عرض نمی‌کنم، دوستان بسیار لطف داشته‌اند که بنده را هم سطح اساتیدی چون دکتر سریع القلم و دکتر عسلی قرارداده‌اند که خود را به هیچ وجه در این سطح نمی‌دانم. اکراهم از این جهت بود که نمی‌دانستم چه باید بگویم ضمن این که از تکرار مکررات تحت سرفصل‌ها و عناوین مختلف هم خوشم نمی‌آید. به هر حال انسان وقتی چنین دعوتی را می‌پذیرد باید در موضوع صحبت کند. چندان متوجه این مفهوم پساتحریم نمی‌شوم. چندی پیش در مصاحبه‌ای عرض کردم که مگر جهان پسا تحریم مثلا جهان پس از مرگ است که همه چیزش با این جهان متفاوت باشد و دیگر نتوان با برنامه‌ها و استراتژی‌ها و ابزارهای این جهان در آن حرکت کرد؟ اگر کشوری از برنامه بلند‌مدت در چارچوب استراتژی‌های مشخص که براساس آینده‌نگری طراحی شده است و جهت توسعه‌ای دارد ، برخوردار است و نحوه تعدیل و اصلاح و بازنگری نیزدر برنامه‌ها و استراتژی‌هایش تعبیه شده است، خوب حالا به دلیل تحریم و به دلیل خراب‌کاری‌های هشت ساله یک دولت اشتباهی، وقفه‌ای در برنامه‌هایش افتاده وتوقفی در مسیرش رخ داده و قدری انحراف در مسیرش بوجود آمده، حالا می‌تواند به مسیر برگردد و مسیر را ادامه دهد پس پسا تحریم بازگشت به مسیر توسعه است و ادامه آن است و مطلب خاصی تحت این سرفصل وجود ندارد کما این که هر وقفه و انحراف دیگری نیز می‌توانست وجود داشته باشد. اگر هم کشوری الگو و استراتژی‌های روشنی ندارد و مسیر توسعه خود را نیافته است که به هر حال گرفتار است، چه پیشا تحریم و چه پسا تحریم و حالا قدری گرفتارتر شده است. در ژاپن چند سال پیش سونامی عظیم غیر قابل پیش‌بینی آمد که خسارات بسیار عظیمی را وارد کرد و هزینه‌های عظیمی را تحمیل کرد من واقعا نمی‌دانم که واقعا در آنجا مباحثی مثل ژاپن پس از سونامی مطرح شد و آیا همه چیز دگرگون شد یا اصولا کشوری که در مسیر توسعه حرکت می‌کند باید بتواند بر چنین وقفه‌ها و مشکلاتی فائق شود و تصحیحاتی را در بعضی اهداف و بخش ها انجام دهد و اگر هم دچار سرگشتگی در تشخیص جایگاه خود در جهان و تشخیص مسیر توسعه خود است که کلاهش پس معرکه است چه پیشاتحریم و پیشا سونامی و چه پسا تحریم.

 

 

البته ممکن است کسی ادعا کند که ما قبلا  مسیر روشنی داشته‌ایم اما تحریم‌ها‌ چنان تحولی در زمین  زمان و کون و مکان ایجاد کرده است که پس از آن وارد جهان جدیدی شده‌ایم وحالا دوباره باید بنشینیم و استراتژی‌های جدیدی تعریف کنیم و طرحی نو دراندازیم که در این صورت باید ادعای خود را ثابت کند. ما در چه مسیر روشنی در حال حرکت بودیم؟ تحریم‌ها چگونه همه چیز را دگرگون کرده است؟ و اصولا اگر در مسیر توسعه با برنامه‌های روشن در حال حرکت بودیم چگونه شد که در ورطه یک دولت مخرب و در ورطه چنین تحریم‌هائی افتادیم؟

 

 

به نظر من اقتصاد کشور و بخش نفت و انرژی کشور با چالش‌های اساسی دست به گریبان است از قبل از تحریم برقرار بوده است و در پساتحریم‌ هم چندان تفاوتی نکرده است. در کلان اقتصاد، پدیده نفرین منابع که اقتصاد و فرهنگ و حتی سیاست کشور ما حداقل از سال 1352 گرفتار آن شده است و تبعات آن فهرست طولانی‌ای دارد، پدیده تئوریزه شده وشناخته شده‌ایست که حتی کشور توسعه یافته‌ای مانند نروژ پس از نفتی شدن در دهه 1970 ، پشتش از آن می‌لرزد ما چه برنامه‌ جدی‌ اساسی‌ای برای رها شدن از آن داشته‌ایم، تنها مکانیزم ذخیره ارزی را بصورت سطحی کپی کردیم که متاسفانه معکوس عمل کرد. در پسا تحریم قرار است این پدیده با استفاده از تجربیات گذشته کنترل شود و یا با صادرات بیشتر نفت و با  سرمایه‌گزاری راحت‌تر بر روی توسعه میادین نفتی، تشدید شود.

 

 

خدا رحمت کند استاد برجسته و ارزشمند فقید مرحوم دکتر حسین عظیمی را که روحش شاد باشد، در زمانی که آن مرحوم مسئولیت "موسسه آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی" را  بر عهده داشت  همایشی تحت عنوان " چالش‌ها و چشم اندازهای توسعه ایران " را در اسفندماه 1381 برگزار نمود، بنده مقاله‌ای را تحت عنوان "چالش‌های اصلی بخش انرژی با تاکید بر زیربخش نفت" برای همایش مذکور تهیه و در آن همایش ارائه نمودم. اینک 14 سال از آن مقاله می‌گذرد و اغلب قریب به اتفاق آن چالش‌ها به قوت خود باقی است ربطی هم به پیش و پس تحریم ندارد. مگر چند بار باید اینها را تحت عناوین مختلف تکرار کرد که گفته‌اند: در خانه اگر کَس است یک حرف بس است اگر هم کَسی نیست که عبث است. در این چهارده سال هیچکس هم به بنده حقیر نگفته است که بی‌ربط گفته‌ای که بنده بروم و تجدید نظر کنم.

 

 

امروز مسائل مهمتری از پسا تحریم داریم که به آن توجهی نداریم . مثلا جهان پس از اقتصادی شدن نفت و گاز متعارف و پس از تحولات فنی-اقتصادی مهمی که دیگر حامل‌های انرژی اتفاق افتاده است به نظر من از هر جهت مهم‌تر از پساتحریم است و چند سالی است که شاهد آثار ژئوپلتیک آن هم هستیم . مزیتی که ممکن بود حاشیه ایمنی اقتصادی و سیاسی/نظامی نسبی برای ما ایجاد کرده باشد به سرعت در حال از دست رفتن است.

 

 

ممکن است بعضی به مساله پسا تحریم از منظر نحوه تعامل با دنیا نگاه کنند. از نظر نحوه تعامل اقتصادی با جهان نیز شاهد دو دیدگاه کاملا حدی متعارض هستیم که هرکدام از یک سر پشت بام در حال سقوط هستند گوئی بنا نیست ما بتوانیم در هیچ مساله‌ای وسط پشت‌بام بایستیم. یک دیدگاه این است که ما برای توسعه صنعت نفتمان هیچ نیازی به خارج نداریم و همه کارهای مربوط به توسعه صنعت نفت را خودمان می‌توانیم انجام دهیم و اگر مشکلی با تحریم داشتیم این بود که پول‌هایمان را نمی‌گذاشتند جا بجا بشود که چیزی بخریم و بفروشیم یا به اندازه کافی نفت بفروشیم. دیدگاه مقابل این است که ما هیچ چیز نمی‌دانیم و نمی‌توانیم و حداقل باید بخش بالادستی و توسعه میادینمان را کامل به دست شرکت‌های خارجی بدهیم البته این دوستان با این پارادوکس مواجه هستند که چرا مهمترین و کلیدی‌ترین بخش کار را که مدیریت کلان همه این‌هاست به خارجی نمی‌دهیم.  دوستانی داریم که یک روز قراردادهای بیع‌متقابل را نسخه بی‌بدیل توسعه میادین نفتی میدانستند و از نقد آن برافروخته می‌شدند و بدون تدوین برنامه‌ جامع توسعه میادین نفتی، عملا انتخاب اولویت‌ها را به عهده شرکت‌های خارجی گذاشتند و همان‌ها امروز منتقد بیع‌متقابل شده‌اند و با همان روش و منش گذشته IPC را نسخه بی‌بدیل می‌دانند.

 

 

دیدگاهی داریم که خیر کشور را در ستیز با نظام بین‌المللی می‌داند و در مقابل دوستانی داریم که در عمل قائل به وجود یک نظام تقسیم‌ کار بین‌المللی هستند و تعامل مثبت با جهان را در تسلیم شدن به آن نظام تقسیم کار جهانی می‌دانند در آن نظام تقسیم کار وظیفه ایران تولید مواد خام اولیه است و اگر به سراغ  یک مرحله فراوری و مثلا توسعه پتروشیمی هم می‌رود باید مواد پایه با هزینه اجتماعی و هزینه زیست‌محیطی بالا و ارزش افزوده کم تولید و صادر کند و محصولات نهائی با ارزش افزوده بالا وارد کند. این دوستان تلاش هم نمی‌کنند که تجربه کنند که آیا می‌توان تعامل با جهان را در راستای اولویت‌های ملی و توسعه‌ای جهت داد یا نه؟ مثلا اگر ثابت شود که بهینه‌سازی و ارتقاء کارائی انرژی و آزاد کردن انرژی از این طریق نسبت به توسعه ظرفیت‌های جدید تولید انرژی اولویت دارد تلاشی نمی‌شود که ببینیم آیا همکاری با شرکت‌های خارجی و جذب سرمایه خارجی را می‌شود در این مسیر هدایت کرد و یا تنها راه جلوگیری از بازگشت تحریم‌ها و Snap Back  این است میادین‌مان را بدست شرکت‌های نفتی بین‌المللی بسپاریم و برای آن‌ها منافع ایجاد کنیم؟‌ دربسیاری از کشورهای حتی ضعیف‌تر از ما برنامه همکاری با شرکت‌های بین‌المللی نفتی را طوری طراحی کرده‌اند که علاوه‌بر ِصرف توسعه یک میدان نفتی یا گازی، منجر به توسعه ظرفیت‌های پیمانکاری و ساخت داخلشان هم بشود.

 

تخصص بنده نیست و اساتید روابط بین‌الملل باید تبیین کنند که ساز و کارهای نظام امروز جهانی چگونه است و چگونه تعاملی را با جهان می‌توان سامان داد که در جهت توسعه ملی و ارتقاء ظرفیت‌های ملی و حل چالش‌های اساسی اقتصادی باشد، نه این که هر روز از یک سر بام سقوط کنیم.

 

در هر حال من فکر می‌کنم که مسائل ما فرا تر از تحریم است.

 

 

 

گزارش روزنامه دنیای اقتصاد از نشست "نفت ایران تحریم و پسا تحریم"

در نشستی با عنوان «نفت ایران، تحریم و پساتحریم» مطرح شد
روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 3757 تاریخ چاپ:1395/02/14 بازدید:1963بار کد خبر: DEN-1051130
عکس: رضا جلالی

برخی صاحب‌نظران بر این باورند که نفت مانند گذشته نمی‌تواند بر اقتصاد و روابط سیاسی ایران اثر‌گذار باشد. به عقیده آنها کاهش اثر نفت به واسطه افت قیمت این محصول در بازارهای جهانی و تنزل سهم آن در اقتصاد ایران رخ داده است. به همین دلیل این کارشناسان توصیه می‌کنند که حوزه مزیت ایران در روابط با جهان از نفت باید به سایر مولفه‌ها تغییر کند. به باور آنان، تحریم‌ها فرصتی را پیش آورد که نشان دهد این مزیت کارآیی قبل را ندارد و نمی‌تواند مانند گذشته ضامن امنیت کشور باشد. به اعتقاد این گروه، در مقطع کنونی موقعیت ژئوپلیتیک ایران است که مزیت محسوب می‌شود؛ زیرا هیچ کشوری به اندازه ایران توان اثرگذاری و ایجاد ثبات در منطقه را ندارد. این رویکرد در نشست تحلیلی «نفت ایران، تحریم و پساتحریم» با حضور دکتر محمود سریع‌القلم، دکتر مهدی عسلی و غلامحسین حسنتاش تبیین شده است.

 

 

گروه نفت و پتروشیمی، نسیم علایی: سال‎‌ها از نفت و گاز به‌عنوان مزیت ایران در روابط خارجی یاد می‌شد؛ اما تحریم‌ها فرصتی را پیش آورد که نشان دهد این مزیت کارآیی قبل را ندارد و نمی‌تواند مانند گذشته ضامن امنیت کشور باشد. عصر دوشنبه نشستی با عنوان «نفت ایران، تحریم و پساتحریم» در دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید‌بهشتی با حضور برخی از استادان این حوزه برگزار شد. دکتر محمود سریع‌القلم، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، دکتر مهدی عسلی، کارشناس ارشد اقتصاد انرژی و غلامحسین حسنتاش، عضو هیات‌ علمی موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی سخنرانان این نشست بودند. این کارشناسان در مجموع بر این باورند که نفت مانند گذشته نمی‌تواند بر اقتصاد و روابط سیاسی ایران اثر‌گذار باشد. به عقیده آنها کاهش اثر نفت در اقتصاد از این‌رو است که از طرفی قیمت نفت کاهش یافته و از طرفی سهم نفت در اقتصاد ایران کم شده است. اما در روابط سیاسی نیز از سویی رقبای ایران در منطقه افزایش یافته و از طرفی ایران در دیگر حوزه‌ها فرصت‌های سرمایه‌گذاری بیشتری دارد. دکتر سریع‌القلم بر این باور است که در شرایط کنونی موقعیت ژئوپلیتیک ماست که مزیت کشور محسوب می‌شود؛ زیرا هیچ کشوری به اندازه ایران توان اثرگذاری و ایجاد ثبات در منطقه را ندارد.

 

کاهش اثر نفت بر اقتصاد ایران

دکتر مهدی عسلی، کارشناس اقتصاد انرژی، به‌عنوان اولین سخنران نشست «نفت ایران، تحریم و پسا تحریم» اظهاراتش را در چند محور اصلی متمرکز کرده بود که برآیند آنها بر این نکته تاکید داشت که نفت نمی‌تواند در پساتحریم تاثیر چشمگیری بر اقتصاد ایران داشته باشد. عسلی در ابتدای اظهارات خود به جایگاه ایران در اقتصاد جهانی اشاره کرد. به باور وی برای برنامه‌ریزی برای جایگاهی که قرار است به آن برسیم ابتدا باید به جایگاه کنونی خود توجه داشته باشیم. به گفته عسلی در چند سال اخیر سهم کشورها در اقتصاد دنیا بسیار تغییر کرده است، 15 سال پیش سهم آمریکا از اقتصاد جهانی حدود 25 درصد و سهم چین حدود 6درصد بود اما در حال حاضر این ارقام به ترتیب به 9/ 15 و بیش از 16 درصد رسیده است یعنی در حال حاضر (بر اساس برابری قدرت خرید) چین آمریکا را پشت سر گذاشته و بزرگ‌ترین‌ اقتصاد جهان محسوب می‌شود. عسلی در ادامه افزود: با این وجود سهم ایران از اقتصاد جهانی تغییری نداشته و در حال حاضر کمتر از 5/ 1 درصد برآورد می‌شود. همچنین کل خاورمیانه و شمال آفریقا کمتر از 6 درصد است.

دومین نکته مورد نظر عسلی کاهش تقاضای نفت بود. به گفته وی، دنیا به سمت اقتصاد کارآمد و کاهش استفاده از سوخت‌های فسیلی پیش می‌رود. وی با بیان اینکه دائما کارآمدی استفاده از نفت و گاز بیشتر می‌شود، افزود: این به معنای این نیست که تقاضا برای نفت و گاز وجود ندارد. اما با توجه به تحولاتی که در سمت عرضه شاهد هستیم، به‌طور مثال اقتصادی شدن تولید از میادین نامتعارف و همین‌طور تحولات سمت تقاضا برای افزایش تقاضا برای خودروهای برقی نمی‌توان انتظار داشت که قیمت نفت رشد چشمگیری داشته باشد. بنابراین جهان از سویی به طرف کاهش تقاضا و از سویی با تنوع منابع در سمت عرضه مواجه است؛ بنابراین نفت وگاز نمی‌تواند همان نقشی که در گذشته داشت را برای ما بازی کند.

این کارشناس انرژی در ادامه با بیان اینکه برخی فکر می‌کنند چون ما منابع عظیم نفت و گاز داریم و از سویی تحریم‌ها نیز برطرف شده است، پس می‌توان با تولید نفت و گاز اقتصاد کشور را در پساتحریم متحول کرد، افزود: باید توجه کرد که در میان کشورهای عضو سازمان کشورهای صادرکننده نفت(اوپک) نفت و گاز سهم کوچک‌تری در اقتصاد کشورمان دارند. به گفته عسلی، آخرین آمار بانک مرکزی نشان می‌دهد نفت و گاز سهمی کمتر از 16درصد در اقتصاد ایران دارد. وی در ادامه افزود: این مایه خوشحالی است اما از سویی باید توجه داشت که افزایش تولید نفت و گاز نمی‌تواند تحول بزرگی در اقتصاد کشور به وجود آورد. عسلی افزود: این موضوع نشان می‌دهد نفت و گاز از این پس نمی‌تواند سهم بالایی در اقتصاد ایران داشته باشد.

این کارشناس انرژی در بخش بعدی اظهارات خود به رشد اقتصاد جهانی اشاره کرد و کاهش رشد اقتصادی را دال بر کاهش تقاضا برای نفت دانست. به گفته وی زمانی که رشد اقتصادی به خصوص در کشورهای در حال توسعه مانند چین و هند در سطح بالایی قرار دارد، می‌توان امید داشت که تقاضای نفت در سطح بالایی قرار داشته باشد. وی با بیان اینکه زمانی بود که رشد تقاضای نفت چین در سال به بیش از 500 هزار بشکه در روز می‌رسید اما در حال حاضر نمی‌توان امید چنین رشد تقاضایی از این کشور داشته باشیم، چراکه رشد اقتصادی این کشور در حال کاهش است.

عسلی در ادامه به گزارشی از اقتصاد جهان اشاره کرد که در آن جایگاه کشورها در مسیر توسعه اقتصادی تعیین شده بود. بر اساس این گزارش، ایران در حال گذر از مرحله اقتصادی برپایه استفاده از منابع(مرحله اول) و ورود به مرحله دوم است. در حالی که ترکیه در حال ورود به مرحله دانش‎‌بنیان(مرحله آخر) است. این در حالی است که به گفته وی حدود 15 سال پیش اقتصاد ایران و ترکیه در یک جایگاه قرار داشت، اما طی این سال‌ها به دلیل از دست دادن فرصت‌ها و همچنین با وجود درآمدهای نفتی که در برخی از سال‌ها بسیار بالا بود، نتوانستیم رشد چندانی داشته باشیم؛ اما اقتصاد ترکیه با رشد قابل توجهی در حال حاضر دو برابر اقتصاد ایران شده است. این کارشناس اقتصاد انرژی با بیان اینکه جایگاه اقتصاد ایران در حال حاضر 74 بین کشورهای جهان است، گفت: اگر ما با رشد اقتصادی که در دهه 40 داشتیم ادامه می‌دادیم، اقتصاد ایران در حال حاضر به اندازه اقتصاد اسپانیا بود.

وی در بخشی دیگر اظهارات خود به گزارش IMF(صندوق بین‌المللی پول) اشاره کرد که در آن اعلام شده ایران حدود 137 میلیارد دلار به دلیل کاهش صادرات نفت از دست داده‌است. عسلی با بیان این نکته افزود: در حال حاضر نیز با وجود رفع تحریم‌ها و افزایش صادرات به دلیل افت قیمت نفت ما نسبت به قبل از تحریم‌ها همان مقدار و حتی بیشتر از دست می‌دهیم. این کارشناس اقتصاد انرژی در ادامه افزود: دوستانی که فکر می‌کنند با رفع تحریم‌ها اقتصاد ایران جهش می‌کند، اشتباه می‌کنند. ما رشد اقتصادی خواهیم داشت اما حدود 3 یا 4 درصد. ایران روی رشد 8 درصدی تا سال 2020 برنامه ریزی کرده‌ است اما موسسات بین‌المللی مختلف برآورد رشد اقتصادی ایران را تا این سال حدود 4 درصد پیش‌بینی کرده‌اند. عسلی با بیان اینکه درآمدهای گازی اصلا با نفت قابل مقایسه نیست، افزود: از سویی تقاضا چه برای نفت و چه گاز کم است و از سویی قیمت گاز پایین است. بنابراین درآمد چندانی از این محل عاید کشور نمی‌شود. به گفته وی، برآوردها نشان می‌دهد در سه ماه اول سال 2016 مازاد عرضه جهانی نفت حدود 5/ 2 میلیون بشکه در روز بوده است، بنابراین نمی‌توان امید داشت که تقاضا برای نفت اوپک و ایران در سال‌های آینده رشد چندانی داشته باشد. وی افزود: البته ما برای اینکه همین تقاضا را هم پاسخگو باشیم، باید پروژه‌هایی تعریف کنیم.

عسلی در ادامه به برنامه وزارت نفت برای رسیدن به تولید 2/ 5 میلیون بشکه‌ای ظرف 5 سال آینده اشاره کرد و افزود: عمر بیشتر میدان‌های نفتی ایران طی شده و نیازمند سرمایه‌گذاری و ریکاوری هستند و ما تکنولوژی آن را نداریم. برای اینکه بتوانیم همین تقاضا را جواب دهیم محتاج سرمایه‌گذاری و تکنولوژی خارجی هستیم. بنابراین رسیدن به این میزان تولید مستلزم انعقاد قراردادهای جدید در 52 پروژه‌ای است که به این منظور تعریف شده است. وی با بیان اینکه ایران در منطقه‌ای با ریسک بالایی قرار گرفته، افزود: داده‌ها و آمار نشان می‌دهد نزاع جهانی رو به کاهش است؛ اما در منطقه خاورمیانه در مسیر افزایشی قرار گرفته است. این موضوع ریسک سرمایه‌گذاری در ایران را افزایش می‌دهد.

عسلی با بیان اینکه محاسبات بین‌المللی ریسک سرمایه‌گذاری در ایران را 7 اعلام کرده‌اند، در حالی که برای قطر حدود 3 و ترکیه 4 است، افزود: این ریسک هزینه تامین سرمایه ایران را افزایش داده و به 14 تا 15 درصد رسانده است. به گفته عسلی، بنابراین شرکتی که می‌خواهد در میادین نفتی ایران سرمایه‌گذاری کند به سود حداقل 20 درصدی نیاز دارد. وی در ادامه افزود: هرچند ما خود این موضوع را قبول نداریم و مدام اعلام می‌کنیم که ریسک سرمایه‌گذاری در ایران کم است؛ بنابراین برخی بر قراردادهای جدید نفتی انتقاد وارد می‌کنند و می‌گویند که ایران امتیاز بالایی برای شرکت‌های خارجی در نظر گرفته است؛ درحالی که به نظر می‌رسد این افراد ریسک بالای سرمایه‌گذاری در ایران را در نظر نمی‌گیرند.

 

مزیت ژئوپلیتیک ایران جایگزین نفت

دیگر سخنران نشست «نفت ایران، تحریم و پساتحریم» دکتر محمود سریع‌القلم بود. این استاد علوم سیاسی بر این باور است که در حال حاضر مهم‌ترین‌ مزیت ما که از سوی آن می‌توانیم امتیاز بگیریم نفت نیست بلکه موقعیت ژئوپلیتیک ما است.

سریع‌القلم در ابتدا به مفهوم واژه «استقلال» اشاره کرد. به گفته وی استقلال یک واژه مهم در فرهنگ ما است. اما تاکنون روی واژه استقلال کار علمی نشده است تا بدانیم این واژه به چه معنا است؟ در دنیای امروز نمی‌توانیم لفظ و عبارت استقلال در فناوری، استقلال اقتصادی یا استقلال در حوزه تولید را به کار ببریم. سریع القلم افزود: به نظر می‌رسد در حوزه تصمیم‌گیری باید به استقلال سیاسی و امنیتی حساسیت نشان بدهیم اما یک استراتژی متفاوتی برای اقتصاد ملی نیاز داریم. این استاد علوم سیاسی در ادامه گفت: ما حدود یک و نیم قرن است که مقدرات کشور را در رده قدرت‌های بزرگ دنیا به حساب آورده‌ایم. اگر قرار باشد درگیری‌های ما با قدرت‌های بزرگ به همین منوال ادامه داشته باشد، انعکاس آن را در اقتصاد ملی مشاهده خواهیم کرد. حالا این سوال را باید از خود بپرسیم که آیا می‌توانیم خارج از آن مدار حکمرانی و زندگی کنیم؟ وی افزود: ما یک نزاع دائمی با یهود آمریکا و اسرائیل داریم. بر همین اساس پیچیده‌ترین رویه‌ها در داخل نظام آمریکا به کار گرفته می‌شود تا ایران ضعیف و منزوی باقی بماند.

به گفته این استاد علوم سیاسی، ما باید از خودمان بپرسیم که آیا آینده ایران و استقلال سیاسی کشور در گرو اقتصاد و تولید ثروت و رساندن مهاجرت به صفر است؟ آیا تولید دائمی ثروت در کشور نیاز به روابط بین‌المللی دیگری دارد، وی افزود: آنها چون نمی‌توانند به ایران حمله نظامی کنند، هدف این است که ایران را ضعیف نگه دارند. این یک استراتژی است که هم عربستان و هم اسرائیل به دنبال آن هستند.

سریع القلم با بیان اینکه اروپایی‌ها در ایران انگیزه‌های سیاسی ندارند، زیرا نه توان آن را دارند و نه انگیزه‌اش را، گفت: آنها عمدتا به دنبال مراودات اقتصادی، تجاری و شاید هم فرهنگی، فناوری و... هستند. وی با بیان اینکه دو سال قبل برای گروهی از شرکت‌های خصوصی در تهران صحبت می‌کردم و پیش‌بینی کردم که روابط خارجی اقتصاد ایران برای مدتی در وزارت خزانه‌داری آمریکا کنترل خواهد شد، گفت: رویه‌هایی وجود دارد که نهایتا آنها باید تایید کنند. در حال حاضر نیز حتی شرکت‌های میانی اروپایی برای اینکه کاری انجام دهند، یادداشتی به وزارت خزانه‌داری آمریکا می‌فرستند تا از آنها برای فعالیت در ایران مجوز مکتوب دریافت کنند.

این استاد علوم سیاسی در ادامه به مذاکرات هسته‌ای ایران و گروه 1+5 اشاره کرد و گفت: مذاکره اصلی بین ایران و آمریکا بود و بقیه صرفا همراهی می‌کردند. من معتقدم نه برنامه هسته‌ای ایران مهم است، نه حضور منطقه‌ای ایران، نه موشک‌های ایران؛ چیزی که مهم است و آن نزاع اصلی ما که در روابط بین‌المللی داریم آن نزاعی است که بین ایران و بخشی از حاکمیت آمریکا که یهود آمریکا باشد، وجود دارد. این نزاع نیز تبدیل به استراتژی ملی آمریکا شده که این پیامدها را به همراه دارد. به گفته سریع‌القلم، در نهایت باید دید ریشه کجاست. آیا آمریکا به‌عنوان حاکمیتی که چند هزار کلاهک هسته‌ای دارد و 600 میلیارد دلار هزینه نظامی می‌کند، با فعالیت هسته‌ای ایران مشکل دارد؟ وی افزود: اگر ما مشکل را تشخیص دادیم بعد از آن می‌توانیم با قدرت‌های بزرگ یک مراوده دو‌طرفه داشته باشیم تا فقط امتیاز ندهیم بلکه امتیاز هم بگیریم. وی با بیان اینکه در حوزه سیاست خارجی مزیت نسبی ما اقتصاد نیست و نفت و گاز هم مزیتی برای ما محسوب نمی‌شود زیرا فرصت‌هایمان برای سرمایه‌گذاری و کار بسیار بیشتر از فرصت‌هایی است که در حوزه انرژی داریم، گفت: برای به دست آوردن امتیازهایی در سطح دنیا، مزیت ایران، ژئوپلیتیک ایران است.

وی در ادامه از ترکیه به‌عنوان کشوری که با استفاده از موقعیت ژئوپلیتیک خود امتیاز‌گیری می‌کند یاد کرد و گفت: ژئوپلیتیک ایران در آسیای مرکزی، قفقاز، خلیج فارس و شرق و غرب کشور می‌تواند مزیت نسبی ما باشد. به گفته سریع‌القلم ما فقط در حوزه ژئوپلیتیک می‌توانیم امتیاز بگیریم، در حوزه اقتصاد نمی‌توانیم امتیاز بگیریم کما اینکه رقبای جدی منطقه‌ای در حوز‌ه‌های اقتصادی و نفت و گاز داریم. وی افزود: ایران در زمره کشورهایی است که ظرفیت اخذ امتیاز دارد، هم در سطح منطقه و هم در سطح دنیا. بر اساس داد و ستد سیاسی و رئالیسم سیاسی، ما می‌توانیم در دنیا امتیازات جدی بگیریم. وی با طرح این سوال که آیا قدرتی مهم‌تر از ایران برای شکل دهی ثبات و پیشرفت اقتصادی افغانستان، عراق یا سوریه وجود دارد، گفت: فکر می‌کنم ایران کشوری است که وقتی می‌خواهد با قدرت‌های بزرگ مذاکره کند، نباید بر اساس یک آیتم مذاکره کند، بلکه باید پکیجی مذاکره کند زیرا مذاکره با یک آیتم انتخاب‌ها را بسیار محدود می‌کند. سریع القلم ادامه داد: ایران به‌عنوان یک قدرت مهم میانی و میان‌پایه خاورمیانه که توانایی ژئوپلیتیک بسیار بالایی دارد و ثبات آن برای قدرت‌های بزرگ بسیار تعیین‌کننده است، باید در یک پکیج ژئوپلیتیک، اقتصادی و سیاسی مذاکره کند. به گفته این استاد علوم سیاسی دکترین سیاست خارجی ما از این به بعد باید مبانی اقتصادی داشته باشد، زیرا شاخص‌های اقتصادی به ما می‌گوید اگر ما ثروت تولید نکنیم حاکمیت، استقلال، آینده نسل جوان ما و بعد از آن اهمیت ما در خاورمیانه دچار تزلزل می‌شود. وی در ادامه از چین به‌عنوان کشوری که سیاست‌های اقتصادی موفقی را اجرا کرده، یاد کرد و گفت: این کشور سیاست خارجی و اقتصادی خود را متنوع کرده است و حالا با اروپا، آمریکای شمالی، ژاپن و استرالیا همکاری دارد. سریع‌القلم افزود: سیاست خارجی ما بر خلاف گذشته باید اقتصادی شود و اگر ما بتوانیم اقتصاد را به ژئوپلیتیک به‌عنوان آن سوی سکه قدرت ملی اضافه کنیم می‌توانیم در صحنه منطقه و بین‌الملل امتیازهای زیادی بگیریم.

 

پساتحریم جهان دیگری نیست

غلامحسین حسنتاش، سخنران دیگر این نشست بود که بر تاکید بر پسا برجام انتقاد داشت و اعلام کرد که برخی جهان پساتحریم را مثل جهان پس از مرگ می‌دانند که همه چیزش باید با این جهان متفاوت است و دیگر نتوانند با برنامه‌ها، استراتژی‌ها و ابزارهای این جهان در آن حرکت کنند.

به گفته وی، اگر کشوری دارای برنامه بلندمدت در چارچوب استراتژی‌های مشخص باشد که براساس آینده‌نگری طراحی شده است و جهت توسعه‌ای دارد، با تحریم یا خرابکاری‌های هشت ساله یک دولت اشتباهی، تنها وقفه‌ای در برنامه‌هایش اتفاق می‌افتد و با رفع تحریم‌ها می‌تواند به مسیر برگردد، بنابراین مطلب خاصی تحت این سرفصل وجود ندارد کما اینکه هر وقفه و انحراف دیگری نیز می‌توانست وجود داشته باشد. حسنتاش در ادامه افزود: اگر هر کشوری الگو و استراتژی‌های روشنی ندارد و مسیر توسعه خود را نیافته است ، به هر حال گرفتار است، چه پیشا تحریم و چه پسا تحریم و حالا قدری گرفتارتر شده است. به گفته این کارشناس اقتصاد انرژی کشورمان، اقتصاد کشور و بخش نفت و انرژی کشور با چالش‌های اساسی دیگری دست به گریبان است که از قبل از تحریم برقرار بوده و در پسا‌تحریم هم چندان تفاوتی نکرده است. وی با اشاره به اینکه در کلان اقتصاد، پدیده نفرین منابع وجود دارد که اقتصاد، فرهنگ و حتی سیاست کشور ما حداقل از سال 1352 گرفتار آن شده است، گفت: ما چه برنامه جدی اساسی‌ای برای رها شدن از آن داشته‌ایم؟ تنها مکانیزم ذخیره ارزی را به‌صورت سطحی کپی کردیم که متاسفانه معکوس عمل کرد. به گفته حسنتاش در حال حاضر نفت با مسائلی مهم‌تر از پساتحریم مواجه است که به آن توجهی نمی‌شود. مثلا جهان پس از اقتصادی شدن نفت و گاز متعارف و پس از تحولات فنی- اقتصادی مهمی که دیگر حامل‌های انرژی اتفاق افتاده از هر جهت مهم‌تر از پساتحریم است و چند سالی است که شاهد آثار ژئوپلیتیک آن هستیم. وی افزود: مزیتی که ممکن بود حاشیه ایمنی اقتصادی، سیاسی و نظامی نسبی برای ما ایجاد کرده باشد، به سرعت در حال از دست رفتن است.

حسنتاش در ادامه اظهاراتش به نگاه دیگری که به پسابرجام می‌شود، اشاره کرد و گفت: بعضی به مساله پساتحریم از منظر نحوه تعامل با دنیا نگاه می‌کنند. وی افزود: از نظر نحوه تعامل اقتصادی با جهان نیز شاهد دو دیدگاه کاملا حدی متعارض هستیم. گویی بنا نیست ما بتوانیم در هیچ مساله‌ای در وسط بایستیم. عضو هیات‌ علمی موسسه بین‌المللی انرژی با بیان اینکه برخی بر این باورند که برای توسعه صنعت نفتمان نیازی به خارج نداریم و همه کارهای مربوط به توسعه صنعت نفت را خودمان می‌توانیم انجام دهیم، گفت: در مقابل عده‌ای بر این باورند که ما هیچ چیز نمی‌دانیم و نمی‌توانیم و حداقل باید بخش بالادستی و توسعه میادین‌مان را کامل به دست شرکت‌های خارجی بدهیم. وی در ادامه یک سوال طرح کرد: این دوستان تلاش هم نمی‌کنند که تجربه کنند که آیا می‌توان تعامل با جهان را در راستای اولویت‌های ملی و توسعه‌ای جهت داد یا نه؟ یا تنها راه جلوگیری از بازگشت تحریم‌ها و Snap Back این است که میادین‌مان را به دست شرکت‌های نفتی بین‌المللی بسپاریم و برای آنها منافع ایجاد کنیم؟

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۰۲
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۱۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

تعامل با فریز نفتی

متن زیر در مورد نحوه برخورد وزارت نفت ایران با اجلاس تولیدکنندگان نفت در دوحه که در تاریخ 17 آوریل 2016 (29 فروردین 95) برگزار شد پیشنهاد گردید. اجلاس مذکور بدون نتیجه پایان یافت و به همین دلیل پس از اجلاس قیمـت‌های جهانی نفت متزلزل‌تر شد و حالا پس از اجلاس شاید بهتر بتوان در مورد این پیشنهاد قضاوت نمود.

-         تجربه جهانی نشان داده است که حفظ و بدست آوردن سهم چه در بازارجهانی نفت و چه در سازمان اوپک از طریق تبلیغات و گفته‌ها میسر نیست بلکه روال عملی، تحمیل توان تولید و ظرفیت است. به این معنا که کشورهائی که  عملا ظرفیت تولید خود را افزایش داده‌اند و تولید خود را روانه بازار کرده‌اند توانسته‌اند خود را تحمیل کنند و سهم لازم را از بازار جهانی و اوپک بگیرند لذا در صحنه بین‌المللی تا قبل از افزایش واقعی تولید و صادرات، تبلیغات بر روی آن خاصیتی ندارد بلکه در شرایط متزلزل بازار این تبلیغات می‌تواند موجب تضعیف بیشتر قیمت‌ها شود. در صحنه داخلی شاید در بعضی مقاطع این تبلیغات ثمر بخش بوده باشد ولی حداقل در مقطع فعلی با توجه به جوسازی‌هائی که بعضا علیه دولت وجود دارد، در صحنه داخلی نیز این تبلیغات کارائی ندارد.

-         این نکته را هم باید مورد توجه قرارداد که نظام سهمیه‌بندی اوپک محدود به نفت‌خام است و میعانات گازی موضوع بحث نیست.

-         چنانچه اجلاس دوحه تشکیل شود که بنظر می‌رسد تشکیل خواهد شد، با توجه به اعلام آمادگی کشورهای عمده اوپک و غیر اوپک، شکست این اجلاس اثرات منفی خواهد داشت و علامت منفی به بازار خواهد داد و در شرایط تغییر فصل می‌تواند موجب یک مرحله سقوط بیشتر قیمت نفت شود. گرچه حداکثر توافق قابل دست‌یابی در اجلاس دوحه همان مساله فریز تولید می‌تواند باشد که اثر بخشی چندانی نخواهد داشت اما به هرحال چنین توافقی از عدم توافق بسیار بهتر خواهد بود و حداقل موجب ثبات نسبی قیمت‌ها خواهد شد.

-         ممکن است بعضی کشورها و خصوصا عربستان‌سعودی در صورت تمایل به شکست اجلاس مساله ضرورت همکاری ایران را بهانه کنند که باید حتی‌المقدور این بهانه را گرفت و در جهت موفقیت نسبی اجلاس تلاش نمود.

-         رسیدن به ارقام تولید و صادرات قبل از تحریم‌های ظالمانه، حق ایران است و همه باید بپذیرند که ایران در شرایط ویژه‌ بوده است و تا رسیدن به حق و سهمیه قبل از تحریم خود، باید از هرگونه سهمیه‌بندی و محدودیت معاف باشد، کما این‌که عراق پس از سال‌ها هنوز از این حق برخوردار است.

با توجه به آنچه ذکر شد بنظر می‌رسد مناسب است که وزارت نفت در اجلاس دوحه شرکت کند و موضع ایران این باشد که ایران آخرین سهمیه قبل از تحریم‌های اخیر خود در نظام سهمیه‌بندی را به عنوان حق خود مطرح نماید و در کنار آن در داخل سیستم مشخص شود که در شش ماهه آینده توان عملی  تولید نفت‌خام ایران چه خواهد بود (که چنین عددی مسلما پائین‌تر از آن سهمیه و حق است) ولذا ایران می‌تواند با نزدیک شدن به اجلاس و در جریان اجلاس، عددی پائین‌تر از حق و سهمیه خود (مثلا در حدود 100 تا 200 هزار بشکه که با توان واقعی نیز مطابقت دارد) را بعنوان همکاری با بازار نفت و اجلاس بپذیرد و از این طریق هم عملا چیزی را از دست نداده و هم همکاری کرده و هم راه بهانه را خواهد گرفت. واقعیت این است که سایر کشورها هم عملا همین کار را می‌کنند و در حالی که توان تولید بیشتری ندارند با پذیرش فریز تولیدشان توان نداشته را خرج تفاهم می‌کنند.

در صورت پذیرش این پیشنها با توجه به  زمان محدود باقی‌مانده لازم است هرچه سریعتر هماهنگی لازم بین وزارت نفت و وزارت امورخارجه برای فعالیت‌های تبلیغاتی و دیپلماتیک مربوطه به عمل آید. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۲۱
سید غلامحسین حسن‌تاش