وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۰ ، ۱۶:۵۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

برائت من و محکومیت جناب میرکاظمی

در شهریورماه 1388 تقریبا همزمان با ورود جناب آقای میرکاظمی به وزارت نفت بعنوان وزیر، مصاحبه‌ای با یکی از روزنامه ها انجام دادم که متن آن در وبلاگم موجود است (http://hassantash.blogfa.com/post-17.aspx) در آن مصاحبه بطور خیلی خلاصه گفتم که آقای میرکاظمی از سابقه مدیریت قوی که در سطح وزارت خانه مهمی مانند وزارت نفت باشد برخوردار نیست و عمده تاکیدم در آن مصاحبه این بود که وزیر یک مقام سیاسی است اما باید توجه داشته باشد که حداقل در بنگاه‌های زیرمجموعه صنعت‌نفت مدیران حرفه‌ای را بکارگیرد و خصوصا در تغییراتی که خواهد داد به سرمایه انسانی صنعت‌نفت که مهمترین سرمایه هر سازمان است توجه کند چون جابجائی‌های نا مناسب و نابجا به این سرمایه مهم لطمه می‌زند.

در روز انتشار مصاحبه به محض ورود به محل کارم سه نفر از همکاران بسیار عزیز وارد شدند و اعلام کردند که رئیس از صبح اول وقت تحت فشار وزیر و دفترش قرار گرفته است که با بنده برخورد کند و رئیس هم که به هر دلیلی نخواسته بود مستقیم با من مواجه شود این سه همکار که صمیمیت با من داشتند را واسطه کرده بود که بنده را قانع کنند که از طریق رسانه‌ها عذرخواهی و اعتراف به اشتباه کنم. بسیار متعجب شدم که به این سرعت اینهمه فشار؟ بعدا متوجه شدم که تیمی را مامور کرده‌اند که از نیمه شب روزنامه‌ها را  قبل از انتشار از روی سایت‌های اینترنتی‌شان رصد می‌کنند و به محض ورود وزیر مطالب مربوطه را به اطلاع ایشان می‌رسانند و اولین کار روزانه‌ جناب وزیر، برخورد با مطبوعات البته با سعه‌صدر فراوان است!!

به هرحال به آن دوستان گفتم که بنده چیز بدی نگفته‌ام و به هیچ وجه حاضر به غلط کردن نیستم اما به احترام ایشان اصلاحیه‌ای را به همان روزنامه خواهم داد. به لطف همکاران آن روزنامه که برای برداشتن فشار از روی من همه‌گونه همکاری داشتند، اصلاحیه‌ای تلطیف کننده و تعدیل کننده را فردای آن روز در همان روزنامه به چاپ رساندم اما برای راضی کردن جناب وزیر افاقه نکرد و فشارها ادامه یافت. در گفتگوئی با یکی از مسئولین دفتر وزیر متوجه شدم که شخص ایشان هر روز به عنوان اولین کار روزانه، شکاندن شاخ نداشته این حقیر سراپا تقصیر دون پایه را پیگیری می‌فرمایند! غیر از داستان سعه‌صدر، بسیار متعجب بودم که چگونه نا‌آشنائی وارد شده به صنعتی بسیار عظیم و با مشکلاتی بسیار عظیم‌تر اصولا وقت چنین کاری را  پیدا می‌کند؟ و برایم سئوال ایجاد شد که آیا این عزیز به راستی فهمیده است که به کجا آمده است؟ و با چه مشکلاتی مواجه است؟ و اولویت‌هایش چیست؟ این باعث شد که چند روز بعد به بهانه نقل یک خاطره تاریخی یادداشتی را بر روی وبلاگم قرار دادم تحت عنوان:"خاطره‌ای از نفت در جنگ؛ امپراطوری مناطق نفت‌خیز جنوب" (http://hassantash.blogfa.com/post-9.aspx) قسمت پایانی آن نوشته را اینجا تکرار می کنم: "............ اما من در تحیر ماندم که صرف نظر از جنبه های دیگر موضوع، با آن‌همه مشغله و کار و عرض و طول و مشکلات چطور اصلا کسی می تواند به فکر چنین مسائل پیش پا افتاده‌ای باشد؟

بعدها فهمیدم که همین مسائل به ظاهر کوچک و پیش پا افتاده بسیار مهم است و همین هاست که ظرفیت و سعه وجودی آدم‌ها را نشان میدهد. و شاید در اغلب موارد از همان ابتدا از همین شواهد بشود فهمید که عاقبت کار چه خواهد شد. هرکسی نمیتواند هر چیزی را بخواهد و هر کسی نمی‌تواند هر کاری را انجام دهد.

از بزرگان و صاحبان مقامات بزرگ، بزرگی و پرداختن به امور بزرگ انتظار است. به بزرگان گفته‌اند اگر حتی با جاهل برخوردید قالو سلاما و اگر لغو شنیدید مرو کراما (با کرامت عبور کنید). کینه‌توزی با مادون و خاک مال کردن ضعیف نه علامت زور است و نه علامت بزرگی، بلکه علامت ضعف است و خدای نکرده، حقارت درون.

با زور نمی‌شود دیگران را به توانمندی خود قانع کرد، ناتوانی از همین رفتارها فریاد زده می‌شود، چه بخواهیم و چه نخواهیم. "

در هرحال فشارها کماکان ادامه یافت تا پرونده مصاحبه بنده با فشار جناب میرکاظمی به کمیسیون تخلفات ارجاع شد. البته در درون بسیار مسرور بودم وبه خودم می بالیدم که بعد از سی‌سال کار در صنعت‌نفت اگر تخلفی هم دارم حقگوئی است!

به کمیسیون تخلفات اداری احضار شدم، دبیر کمیسیون که بسیار رئیس‌دوست هم بود در جریان تفهیم اتهام و بازجوئی نهایت تلاش را می‌کرد که بالاخره چیزی را که مستحق توبیخ باشد از مصاحبه بیرون بکشد اما با وجود این همیت قسمتی، ظاهرا حتی حوصله نکرده بود که متن را دقیق و کامل بخواند. دائما تکرار می‌کرد که شما گفته‌ای که میرکاظمی میخواهد دویست نفر از مدیران صنعت‌نفت را تغییر دهد و به طعنه می‌گفت که اصلا ما دویست مدیر در صنعت‌نفت داریم؟ و منظورش این بود که تو خواسته‌ای برعلیه وزیر جوسازی کنی و میخواست مصداق مجرمانه تشویش افکار عمومی را نتیجه بگیرد. در صورتی‌که بنده اصلا چنین چیزی در آن مصاحبه نگفته بودم و این شایعه‌ای بود که همزمان با مصاحبه من به شدت مطرح بود و البته چندماه بعد معلوم شد که چندان شایعه هم نبوده است. اعتراف می‌کنم که در برخورد با این بازجوی محترم، قدری شیطنت کردم و نگفتم که من چنین چیزی نگفته‌ام و گذاشتم به اینکه موفق به خدمت!  شده است دلخوش باشد. آن جوان عزیز را نمی‌شناختم و من که زمانی خودم رئیس کمیسیون تخلفات اداری شرکت نفت بودم، اولین بار بود که او را می‌دیدم. اما این بازجوی جوان، شناختی هم از نفت نداشت، چون اگر داشت می‌دانست که بیش از یکصد شرکت در صنعت‌نفت هست که اگر بطور متوسط سه نفر عضو هیئت مدیره داشته باشد میشود سیصد نفر و این تازه بجز مدیریت‌های ستادی است.  به هرحال مدتی بعد از آن تفهیم اتهام،  به جلسه کمیسیون تخلفات احضار شدم، بعضی از اعضاء من را می‌شناختند و سوابقم را می‌دانستند و اظهار شرمندگی می‌کردند و جالب بود که بعضی دیگر حتی مرا تشویق می‌کردند که همین روحیه نقادی را ادامه دهم. در جلسه کمیسیون مذکور آن جوان عزیز دوباره بر همان موضوع دویست تغییر، تاکید کرد و با رجوع به متن مصاحبه معلوم شد که بنده چنین چیزی نگفته‌ام، دلم برای خامی و باختش سوخت. به اعضاء کمیسیون گفتم که وزیر می‌خواهد اول کار به اصطلاح قدیمی‌ها، گربه‌کشی کند اما شما جانب حق را بگیرید و داستانی را نقل کردم که در دوران وزیری دیگر که او هم اول کارش دنبال گربه‌کشی بود حقیر چگونه جانب حق را گرفتم و فردی را برای صنعت‌نفت حفظ کردم که امروز مفید فایده است والبته چوبش را هم خوردم. همچنین به ایشان گفتم که تا همین‌جای کار جناب میرکاظمی در عمل مصاحبه من را تائید فرمودند، که این ظرفیت کسی نیست که می‌خواهد مهمترین صنعت کشور را اداره کند. 

در هرحال پرونده مختومه ماند تا اینکه بعد از دوسال، چند روز پیش از کمیسیون تخلفات اداری تماس گرفتند و گفتند که می‌خواهند حکم برائت بنده را صادر کنند و سئوالاتی داشتند که حکم را دقیق بنویسند. و من فکر می‌کنم که این حکم برائت در عین حال حکم محکومیت جناب میرکاظمی است.

اینک با گذشت دوسال  و با پایان یافتن دوره جناب میرکاظمی میتوان در مورد آن مصاحبه قضاوت دقیق‌تری داشت. آقای میرکاظمی قطعا بیش از سیصد مدیر را تغییر داد و لطمه سنگینی را به سرمایه انسانی صنعت‌نفت وارد کرد و گوئی هیچ ماموریت دیگری غیر از این تغییرات و به تعبیری که دولتی ها در دوره احمدی نژاد بکار می‌بردند، شخم زدن صنعت‌نفت، نداشت.  ایکاش دستگاهی در کشور وجود داشت که بررسی می‌کرد که آیا این تغییرات به صواب بوده است یا نه و با شاخص‌هائی ارزیابی می‌کرند که آیا جایگزین‌ها افرادی  قوی‌تر و با عملکردی بهتر و حتی دلسوزتر به منافع ملی بوده‌اند یا نه؟ ارزیابی من اینست‌که مدیریت صنعت‌نفت بطور متوسط بسیار بسیار ضعیف‌تر شده است.

بسیاری و از جمله اعضاء کیمسیون انرژی مجلس، معتقدند که آقای میرکاظمی ضعیف‌ترین مدیر در تاریخ یکصدوچند ساله صنعت‌نفت بوده است. من هرگز ایشان را از نزدیک ندیده‌ام و در جلسه مشترکی با ایشان نبوده‌ام و ارزیابی مستقیمی از ایشان ندارم، اما در جائی که کار می‌کردم متعجب می‌شدم که بعضی مدیرانی که از قبل با ایشان کار کرده بودند و همراه ایشان به صنعت‌نفت آمده بودند، در عمل چه ارزیابی‌ای از ایشان داشتند و از این طریق ارزیابی غیر مستقیم پیدا می‌کردم. این افراد در پاسخ به درخواست‌های جناب وزیر، سطحی‌ترین مطالب و حتی مطالب غیر مرتبطی را البته با جلدهای آذین شده و صورت زیبا برای او ارسال می‌کردند!

توقف پروژه‌های صنعت‌نفت و پیچیده‌تر شدن مشکلات پروژه‌ها، تاخیر در پیشرفت فازهای مختلف پارس‌جنوبی و به تبع آن، تاخیر در بهره‌برداری از بسیاری از واحدهای پتروشیمی که باید از محصولات این فازها استفاده کنند و افت ظرفیت تولید نفت، برخی از دست آوردهای دوران ایشان است.

در دوران بعد از فروپاشی شورروی و استقلال یافتن جمهوری‌های آسیای میانه، فرصت گسترده‌ای برای ایران در جهت بسط روابط تجاری و اقتصادی در این جمهوری‌ها فراهم شد که به تدریج بخشی با فشار امریکائی‌ها و بخش بیشتری با سوء مدیریت ما از بین رفت و از این میان فقط سوآپ نفت و فراورده‌های نفتی برای صنعت‌نفت ایران باقیمانده بود که با دستور ایشان متوقف ماند و خسارات زیادی وارد شد.

جناب میرکاظمی تزی  را در صنعت‌نفت مطرح کرد که هرچند توجه به آن برای توسعه ملی مهم است اما طرح آن در صنعت نفت بسیار خطرناک بود. در جلسه‌ای مطلع شدم که ایشان گفته‌اند که بررسی کنید که اصلا چرا باید اینقدر نفت تولید کنیم و مگر تاکنون با پول نفت در کشور چه شده است که صنعت‌نفت بیشتر از این برای اقتصاد ملی پول درست کند؟ در همان جلسه گفتم که این حرف درست است اما ربطی به صنعت نفت ندارد و باید در سطح سازمان مرکزی برنامه‌ریزی کشور و در سطح دولت مطرح شود و اشاره کردم که طرح این حرف درصنعت نفت خطرناک است و می‌تواند رخوت ایجاد کند آنهم در شرایطی که صنعت‌نفت به اندازه کافی مشکل دارد و حتی برای حفظ ظرفیت تولید نفت باید با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کند تا چه رسد به افزایش آن. بعد از آن جلسه به بعضی دوستان گفتم که طرح این تز به دلیل این است که جناب میرکاظمی با علم حضوری به توانائی خود و تیمش، خوب می‌داند که قادر به حل مشکلات نیست و این تز را برای توجیه آن پیدا کرده است در غیر اینصورت ایشان از فرصت نفت صد دلاری برای ایجاد حداکثر درآمد برای کشور استفاده می‌کرد و در عین حال بعنوان یک وزیر مهم کابینه در دولت و شورای اقتصاد و مراجع ذیربط،  همت خود را بکار می‌گرفت که مکانیزم‌های ذخیره ارزی جدی گرفته شود و ورود درآمد نفت به اقتصاد کشور بهینه شود. ضمن اینکه عملکرد ایشان در تخلفات بودجه‌ای و عدم واریز بخشی از درآمدهای نفت به خزانه و مصرف آن در امور خارج از قوانین برنامه و بودجه، پایبنیدی به چنین تزی را تداعی نمی‌کرد.

مهمترین دست‌آورده جناب میرکاظمی گرفتن ریاست سالانه اجلاس‌ اوپک بود که بصورت سالانه بین وزرای عضو اوپک می‌چرخد و نوبتی است و البته می‌توان آن را نگرفت ولی گرفتنش هیچ کار خاصی نمی‌خواهد. البته آقایان جوری جلوه دادند و تبلیغات کردند که گویا سمت دبیرکلی اوپک گرفته شده است و شق‌القمر کرده‌اند. من در همان زمان یادداشتی نوشتم که این یک سمت تشریفاتی است مگر برای کسی که یک شخصیت بین‌المللی است، زبان انگلیسی‌اش سلیس و مسلط است و بر تحولات بازارهای جهانی انرژی و نفت مسلط است و در اینصورت می‌تواند از این موقعیت برای تاثیرگذاری بر بازار نفت به نفع کشورش استفاده کند (http://hassantash.blogfa.com/post-191.aspx ) . متاسفانه خصوصا با برکناری آقای میرکاظمی و بدنبال آن تغییر دو سرپرست در وزارت نفت و نهایتا انتخاب وزیر، عملا ریاست یک ساله اجلاس اوپک چهار تغییر را تجربه کرد و به یک نقطه ضعف و بی‌اعتباری برای کشور تبدیل شد و ایکاش این ریاست گرفته نمی‌شد.

جناب میرکاظمی اینک سابقه دو وزارتخانه مهم بازرگانی و نفت را در انبان خود دارد و و در شرایط کشورما لابد با این کارنامه در آینده صلاحیت معاونت ریاست جمهوری یا ریاست جهوری را هم خواهد داشت! اما در دموکراسی‌های پیشرفته که احزاب قوی وجود دارند و وزرا و مسئولین از طریق این احزاب وارد صحنه می‌شوند، عملکردشان در حزب ارزیابی می‌شود و اگر عملکردی چنین ضعیف داشته باشند برای همیشه از صفحه سیاسی و پست‌های کلیدی محو می‌شوند. ایکاش در این دیار هم راهی پیدا شود که کشور بیشتر از این خسارت نبیند و کسانی بیشتر از این خسارت نزنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۰ ، ۱۹:۲۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

مقاله مندرج در مجله نگاه نو شماره 90 تابستان 1390

 

 

 

 

فایل متن کامل مقاله را از این مسیر دریافت کنید

عنوان: نفرین منابع در نگاه نو شماره 90 تابستان 90

حجم: 2.66 مگابایت

 

مسیر دسترسی به نسخه متنی 

 

 

مطالب مرتبط: 

استسقای نفتی( نگاهی به برخورد دوگانه با نفت در طرح " استراتژی توسعه صنعتی کشور")

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۰ ، ۱۵:۴۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

توضیح ضروری: ماهنامه صنعت و توسعه برای شماره مهرماه ۹۰ خود میزگردی را برگزار کرد . اما متاسفانه طبق روال مطبوعات عمل نکردند و برای ویرایش شرکت کنندگان نفرستادند و با توجه به فاصله گفتگوی شفاهی تا متن کتبی، مخصوصا اگر توسط فرد غیر متخصص پیاده شود، متن منتشر شده در شماره مهرماه صنعت و توسعه که البته در سایت آفتاب هم گزارش شده اشکالات زیادی دارد. اینجانب صاحب این وبلاگ، در متن زیر بخش خودم را ویرایش کرده‌ام و اگر متن دو دوست دیگر اشکالاتی دارد قطعا از بیان آنها نیست بلکه ناشی از ضعف پیاده‌سازی است.

 

باحضور نوذری، نژادحسینیان و حسن‌تاش بررسی شد؛ نفت ازهم پاشیده

 احمدی‌نژاد که از روز نخست پاگذاشتن در رقابت‌های انتخاباتی از مافیای نفتی سخن می‌گفت، اکنون که دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش از نیمه گذشته با وجود تغییر 6 وزیر نفت و به تعبیری شخم زدن وزارتخانه هنوز اطلاعات به درد بخوری از مافیای موهوم اعلام نکرده است. مافیای وجود نداشته‌ای که نزدیک به 300 مدیر ارشد نفتی را به حاشیه برد، تولید نفت ایران را به میزان 300 هزار بشکه در روز کاهش داد و...

آفتاب- محمدصادق جنان صفت-کیوان مهرگان: داستان صنعت نفت ایران در دوران شش ساله ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌ن‍ژاد ویترین دست به نقدی است برای محک زدن شعارهایی که پابرهنه‌ها را به هیجان درآورد تا به شهردار گمنام تهران کلید کاخ پاستور را بدهند. احمدی‌نژاد که از روز نخست پاگذاشتن در رقابت‌های انتخاباتی از مافیای نفتی سخن می‌گفت، اکنون که دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش از نیمه گذشته با وجود تغییر 6 وزیر نفت و به تعبیری شخم زدن وزارتخانه هنوز اطلاعات به درد بخوری از مافیای موهوم اعلام نکرده است. مافیای وجود نداشته‌ای که نزدیک به 300 مدیر ارشد نفتی را به حاشیه برد، تولید نفت ایران را به میزان 300 هزار بشکه در روز کاهش داد و... 

به فهرست ناکامی‌های وزارت نفت خیلی مسایل دیگر می‌توان افزود که البته اگر از دید مردمی که سودای پول نفت در سفره‌هاشان آنها را مشتاق سخنان احمدی‌نژاد کرده بود، پنهان مانده است اما از زیر ذره‌بین کارشناسان این حوزه پنهان نیست.

میزگرد این ماه به مشکلات صنعت نفت ایران اختصاص یافته است. مهمانان این ماه آقایان دکتر‌هادی نژادحسینیان، از باسابقه‌ترین مدیران ارشد وزارت نفت است. مهندس غلامحسین نوذری که به مدت یکسال‌ونیم در دولت احمدی‌نژاد مسئولیت وزارت نفت را به عهده داشت و غلامحسین حسن‌تاش که یکی از کارشناسان خبره حوزه نفت و انرژی است. 

وقتی نحوه تصمیم‌گیری آقای احمدی‌نژاد در حوزه مدیریتی نفت را مرور می‌کنیم، احساس می‌شود نوعی بدبینی یا به تعبیری نوعی بدگمانی در وی به این حوزه وجود دارد. دو گزینه نخست ایشان در دولت قبلی نتوانستند همراهی مجلس اصولگرا را جلب کنند. از طرف دیگر در شش سال گذشته 6 وزیر در این وزارتخانه مهم و استرات‍یک تغییر کرده‌اند. با بیان این مقدمه از سه مهمان عزیز درخواست می‌کنم تصویری که از وضعیت مدیریتی و سیاست‌گذاری حوزه نفت در ذهن دارند بیان کنند تا در ادامه میزگرد پرسش‌ها را به مرور مطرح کنم. در ابتدا از آقای دکتر نژاد حسینیان که سابقه طولانی در حوزه نفت دارند می‌خواهم که آغازگر بحث باشند؟ 

هادی نژاد حسینیان: برای من هم واقعا تعجب آور است که چرا رییس جمهور که بالا‌ترین مقام اجرایی کشور است چنین بدبینی نسبت به کارمندان و متخصصان وزارت نفت دارد. ممکن است عده‌ای؛ قبل از این که پست ریاست‌جمهوری را به عهده بگیرند تصوراتی برایشان ایجاد کرده‌اند، ولی عجیب است کسی در این سمت این قدر به کارشناسان یک کشور بدبین شد، شاید بدترین حالات و بدترین نحوه ارائه این مطلب همان بود که گفتند صنعت نفت را شخم می‌زنیم. این صریح‌ترین بیانی بود که می‌شد در مورد پاکسازی صنعت نفت به کار برد، البته نتیجه چنین دیدگاهی کاملا روشن است. صنعت نفت قبل از آمدن احمدی‌نژاد نیاز به نیروی متخصص داشت و با کمبود نیرو مواجه بود، حالا همان نیروی‌هایی هم که بوده‌اند اخراج شده‌اند مضراتش همین کاهش تولید یا توقف و کاهش سرعت اجرای پروژه‌های صنعت نفت است، به تازگی یک گزارشی به مقام معظم رهبری ارائه کرده‌اند و گفته‌اند در دوران وزارت آقای زنگنه حدود 40 میلیارد دلار در صنعت نفت سرمایه‌گذاری شده‌، اما در زمان آقای احمدی‌نژاد به حدود 130 میلیارد دلار رسیده است، حالا اعداد ممکن است دقیق نباشد اما اختلاف مسلما فاحش است، واقعا آنهایی که دست‌اندرکار هستند می‌دانند که چنین چیزی اصلا امکان پذیر نیست. یک تفاوتی که الان با گذشته دارد این است که زمانی که ما مشغول پروژه‌ها بودیم شرکت‌هایی که با ما کار می‌کردند مخالف تحریم بودند و کوشش می‌کردند که این تحریم‌ها برطرف شود اما الان خود شرکت‌هایی که کار می‌کنند دیگر تمایلی به برگشتن و کار ندارند، من فکر می‌کنم عاملی پشت این بدبینی ایشان هست که من اطلاع ندارم، اما نتیجه این بدبینی یک ضربه بزرگ به صنعت نفت کشور است و جبرانش را هم من نمی‌دانم که کی اتفاق خواهد افتاد. 

آقای مهندس نوذری، شما مدتی کمتر از دو سال وزیر نفت دولت آقای احمدی‌نژاد بوده‌اید. شما در این باره چگونه می‌اندیشید؟ 

نوذری: وزارت نفت، وزارتخانه وسیعی است، هر کدام از کسانی که وارد این وزارتخانه شده‌اند با نگاه‌های متفاوتی داشته‌اند و به دنبال آمدن هر کسی هم، ریزش‌هایی در وزارت نفت ایجاد شده است. این نگاه متفاوت به نفت به نظرم بخشی از برمی‌گردد به قبل از انقلاب و تصوری که از کارکنان شرکت نفت بود، یعنی مردم به دلیل دریافت متفاوتی که نسبت به سایر سازمان‌ها داشتتند، نگاه شان به مجموعه وزارت نفت متفاوت بود. به نظر من این برخورد هم از همین موضوع ناشی می‌شود. آقای احمدی‌نژاد باورش این بود که یک جریان سیاسی خاصی در نفت وجود دارد و نگاه ایشان بیشتر ناظر بر همان باور بود. البته این بیشتر در حوزه مدیریتی بود و نسبت به توده کارکنان مجموعه وزارت نفت نگاه متفاوتی نداشته‌اند اما در مورد مدیران این نبود و این را هم مطرح می‌کردند و ابایی هم از بیان آن نداشتند. مساله دیگر اینکه در بسیاری از مجموعه‌ها خارج از مجموعه وزارت نفت کسی اصلا وارد یا خارج نشده است. اگر جابجایی تا پیش از این دو سال بوده در داخل مجموعه وزارت نفت اتفاق افتاده، بیشترین تغییر افراد در این دوره اخیر دوساله رخ داد و تاثیرش را هم آقای نژادحسینیان اشاره کردند که کاهش تولید و مانند آن بوده است؛ لذا من فکر می‌کنم انتقاد دوستان بیش از همه نسبت به این دو سال اخیر است که انسجام مدیریت در این دوران وجود نداشت چون در دوره وزارت بنده و آقای وزیری گاه مورد نقد هم بودیم که چرا تغییرات در صنعت نفت ایجاد نشده است. 

آقای نوذری! شما معتقد هستید که بیشترین تغییرات در این دو ساله وجود داشته و قبل از آن به‌ویژه در دوران مدیریتی شما و آقای وزیری تغییر خاصی ایجاد نشده است؟ 

نوذری: ببینید این واضح است. عرض هم کردم که از ابتدا یکی از نقد‌ها بر ما این بود که چرا تغییر ایجاد نمی‌کنیم. ما اگر تغییراتی هم انجام دادیم در مجموعه خود بچه‌های نفت بود. البته در مورد شرکت ملی گاز این طور نیست، کسانی که وارد شده‌اند گازی نبوده‌اند، تغییراتی که در پالایش و پخش ایجاد شد و مدیری که آمد از ابتدا در بخش پالایش بود و سایر مدیران هم اغلب تغییرشان به همین شکل بود، مثلا در پتروشیمی، آقای ن‍ژادحسینیان 30 سال در پتروشیمی کار کرده بود. 

آقای حسن تاش شما به عنوان یکی از کارشناسان نفت کشور تا چه اندازه با فضای ترسیم شده، موافقید؟ 

حسن تاش: من خیلی با این حرف آقای نوذری که می‌گوید این بدبینی همان بدبینی از قبل از انقلاب بود موافق نیستم. به نظر من دوره آن بدبینی گذشته است. در دولت‌های فعلی بدبینی نسبت به کل مدیرانی که در دولت‌های اصلاحات و سازندگی کار می‌کردند وجود دارد ، یعنی نگاه این است؛ هر کسی که در آن دو دولت سابقه دارد باید حذف شود. حتی شاید مثلاً مدیرانی را که در آن دولت‌ها برکنار شده بودند ترجیح می‌دادند به آنهایی که با این دولت‌ها کار کرده بودند، من نمی‌دانم ریشه این بدبینی چه بوده به هر حال حداقل به عنوان پرسنل صنعت نفت می‌توانم شهادت دهم که صنعت نفت سیاسی نبود و اگر هم افرادی بوده‌اند که مشی سیاسی داشته‌اند این را وارد کار نمی‌کردند کارکنان و مدیران صنعت نفت کشور تعصبی که به صنعت نفت داشته‌اند، نسبت به جهت‌گیری‌های سیاسی‌شان اولویت داشته است بنابراین فکر می‌کنم این برخورد‌ها به صنعت نفت ضربه زد، البته آقای نوذری هم اشاره کردند که دوره‌های قبلی هم یک سری تغییرات داده شده ولی چندباربوده؟ به هر حال آقای آقازاده مثلا 10 یا 12 سال یا بیشتر وزیر بودند، بعد در دولت آقای خاتمی، مهندس زنگنه کل دوره  را وزیر بود، ولی در دوره آقای احمدی‌نژاد ما چند تا وزیر داشته‌ایم؟ آقای تسلطی و چند نفر دیگر  رای نیاوردند و 4 ماه وزارتخانه بلاتکلیف بود آقای وزیری کمتر از دو سال، آقای‌ نوذری  کمتر  از دو سال، آقای میرکاظمی که فقط ماموریتش این بود که وزارتخانه را شخم بزند و کاری غیر از تغییرات نکرد. شمارش من این است که در زمان ایشان بیش از 300 نفر از مدیران تغییر داده شدند، بعد از آقای میرکاظمی باز خود رئیس جمهور و بعد علی‌آبادی سرپرست شد و حالا هم آقای رستم قاسمی وزیر است. شما میدانید حتی  غالبا انتظار این تحولات هم  در فعالیت‌های وزارتخانه‌ها رکورد ایجاد می‌کند. در شرایطی که ما به اندازه کافی مشکلات بین‌المللی داریم، مشکلات مدیریتی بر صنعت نفت بیش از همه جای دیگر موثر است. من تصور می‌کنم جهت‌گیری‌های تحریم‌های اخیر  در برابر ایران  با تحریم‌های گذشته و تحریم‌های دیگر کشورها تفاوت دارد.  تحریم‌ها سرمایه‌گذاری را هدف گرفته است. و شبیه همان روش نفت در برابر غذا در زمان صدام حسین است البته یک سری تفاوت‌هایی وجود دارد ، در آنجا از طریق سازمان ملل بود در اینجا از طریق سیستم بانکی بین‌المللی  است و بنابراین صنعت نفت که نیاز به سرمایه‌گذاری دارد،  بیشترین ضربه را از تحریم‌های جهانی می‌بیند و باید بیشتر از هر صنعتی هم منسجم باشد.  شاید ما این حق را بدهیم که هر مدیر جدیدی که می آید  با جهت‌گیری‌های سیاسی جدید یک سری مدیران را تغییر دهد ولی شاید نتوانیم این حق را بدهیم که در صنعت نفت کشور که به تعبیری گاو شیرده این مملکت است، این همه تغییرات مستمر اتفاق بیفتد و متوسط عمر وزرا در آن کم تر از دو سال باشد. اگر آن تغییرات را هم بتوانیم توجیه کنیم  این وضعیت را نمی‌توانیم توجیه کنیم، این  نشان‌دهنده بی‌برنامگی دولت برای صنعت نفت است، اگر یک دولت برنامه مشخصی برای یک دستگاه داشت حتی اگر می‌خواست یک تغییرات عمده هم داشته باشد باید در همان ابتدا و طبق یک برنامه، یکبار تغییرات مورد نظرش را اعمال می‌کرد و این همه تغییرات مستمر را ایجاد نمی‌کرد، نکته آخر هم این که در بحث‌های تئوریک در مورد انقلاب و اصلاح، همیشه یکی از جنبه‌‌های منفی انقلاب‌ها به‌هم‌ریختگی نظام اداری است، ولی ما از این خوشمان آمده و فکر کرده ایم که دائما باید این را تکرار کنیم ، این چیزی است که در مورد ما بعد از انقلاب اتفاق افتاده است، نکته دیگر این که دولت نهم وعده‌هایی در مورد جوان‌گرایی داده بود و افراد جوان و کم تجریه و جویای نام هم آمدند. همه انسانها جویای نام و دنبال رشد هستند اما وقتی که ساختار‌های مشخص باشد و مسیر تعالی روشن باشد نیرو‌ها می دانند که اگر بخواهند به مدارج بالا برسند باید یک مسیر درست را طی کنند، این مسیر تجربه‌اندوزی بوده یا چیز دیگر؟ من فکر می‌کنم در این مورد یک مسیر منطقی طی نشده و نیروهای جوان بجای کار و تلاش  و قرار گرفتن در مسیر منطقی فکر کردند که باید آنقدر تغییرات را سرعت دهند  که بالاخره یک روزی نوبت به آنها هم برسد. 

جنان‌صفت: من یادم هست آقای احمدی‌نژاد در جریان انتخابات سال 84 در قم گفتند ما انقلاب سوم خواهیم کرد و این را یکی دوبار هم بعد از انتخاب گفتند، با توجه به صحبت‌های آقای نوذری، در ابتدا ما انقلاب کرده بودیم یعنی همه مدیران نفتی رژیم گذشته یا رفته بودند یا ما آنها را نمی‌خواستیم اما 28 سال پس از انقلاب مدیران نفتی دیگر تربیت شده‌های همین نظام بوده‌اند و آدم احساس می‌کند که یک جوری تشابه دیده می‌شود بین این که گفتند من انقلاب سوم می‌کنم و تمام مدیران نفتی را کنار گذاشتند، حالا در ادامه بحث اگر لازم باشد من راجع به این که به هر حال این تغییر مدیران گسترده به صورت کوتاه تغییراتی بر کیفیت سیاست‌های گذاشته چه بوده است اشاره می‌کنم. من از دوستان می‌خواهم که تاثیر این تغییرات بر سیاستگذاری‌ها را بیان کنند؟ 

نژادحسینیان: اثر این تغییرات در شرکت نفت همین است که کارها متوقف و کارآیی‌ها کم شده است. اصولا نفت صنعتی است که نیاز به سرمایه‌گذاری خارجی دارد و این سرمایه‌گذاران خارجی به هیچ چیز نمی‌توانند اعتماد کنند، به این که این آقا تا کی هست و از کی نیست؟ قبلا شرکتی بود که در ایران موضوع قرارداد‌های خارج را پیگیری می‌کرد و اگر مشکلی پیش می‌آمد آنها را بر طرف می‌کرد، اینها می‌گفتند که کار کردن با این سیستم جدید راحت‌تر است چون بسیاری از مسائلی که ما با مدیران قبلی به چالش می‌خوردیم این مدیران جدید اصلا آنها را نمی‌فهمند و در نتیجه ما مشکلی از این جهت نداریم اما ما نگران این سیستم هستیم که منابع خودش را از دست می‌دهد یعنی کسانی سر کار آمده‌اند که ساده‌ترین اصول مدیریت را هم نمی‌دانند، در مورد یک یادداشت تفاهمی مثلا پیش آمد که یک بند در این یادداشت بود که ال پی جی این شرکت توسط یک شرکت خارجی دیگر کنترل کیفی شود از نظر کیفی، مدت‌ها سر این موضوع بحث بود طرف قرارداد می‌گفت که اگر من این را بپذیریم یعنی خودم شرکت معتبر نیستم و نیاز به تایید یک شرکت دیگرهست، اما بالاخره امضا کرد، چون ما می‌گفتیم که شما تجربه کار ندارید و بالاخره این را قبول کردند، موقع امضای قرارداد اینها با آن شرکت خارجی با هم در جلسات شرکت می‌کردند بعد یکی از مدیران به آن شرکت خارجی که شرکت اروپایی ناظر بر کار آن بود گفته بود که این شرکت اروپایی نباید در مذاکرات همراه شما باشد، چون آن شرکت اروپایی بسیار وارد بود، بعد با آن مدیران که صحبت شد گفتند این شرکت خارجی وارد نیست ما سر اینها را راحت تر می‌توانیم کلاه بگذاریم اما آن شرکت اروپایی کاملا به کار آشنا است، بنابراین ما می‌خواهیم که مذاکرات جداگانه انجام شود، همین‌ها سر پروژه دیگری که قرار بود یک زمین را از مین پاک کنند و بعد بروند آنجا کار را آغاز کنند مشکل داشتند، سر اختلافات داخلی، نه این که تجهیزات نبود بلکه به خاطر اختلافات داخلی این جمع‌آوری مین انجام نشد، حالا در این مورد مدیران ما می‌گفتند که همان شرکت خارجی خودش پاکسازی را انجام دهد، خارجی‌ها هم می‌گفتند که شما که داخلی هستید نتوانسته‌اید این کار را انجام دهید من چه طور پاکسازی کنم؟ یعنی چنین فضا و چنین تفکری حاکم شد و نتیجه اش این است که به نوعی در وزارت نفت جنگ داخلی به جود آمد، حضور این افراد جدید و کم تجربه باعث شد که ما به مشکل بربخوریم و شرکت‌های خارجی از ما در مقابل دولت‌هایشان دفاع نکنند در صورتی که قبلا این شرکت‌ها طرف ما را می‌گرفتند. قرارداد پارس جنوبی 2 و3 را که بستیم، کشور‌هایی دنبال تحریم بودند اما اروپا زیر بار نرفت، یعنی قرارداد را که توتال امضا کرد فرانسه از آن حمایت کرد و عملا تحریم‌ها بی‌اثر شد اینها البته همه یک جنبه از قضیه است جنبه‌های مختلف دیگری هم دارد. 

نوذری: بببینید نه‌تنها در دولت‌ها بلکه در مجلس‌ها هم این نگاه متفاوت به نفت وجود دارد. این نظام هماهنگی که داشت پیگیری می‌شد می‌توانست این موضوع را کم رنگ کند، نفت بالاخره تعداد زیادی شهید داد اینها وقتی اعتصاب کردند دولت پهلوی خوابید. در جنگ هر واحد پالایش یک جبهه بود. وزیری هم داشتیم که می‌گفت حالا که جنگ تمام شده مدیران نفتی زمان جنگ هم باید کنار بروند. حالا این نظام هماهنگ اگر اجرا شود، قطعا می‌تواند در مورد این نگاه موثر باشد. در امور جایگزینی‌ها اگر جایگزنی‌ها منجربه اصلاح نشود، انجام نشود بهتر است، قاعدتا باید جایگزینی منجر به کار بهتر شود، اتفاقاتی که در دو سال گذشته افتاده یک درهم پاشیدگی درونی بود که اثرات درونی آن خیلی بیشتر از اثرات خارجی آن بود. من اعتقادم این است که توسعه را نیروی انسانی ایجاد می‌کند، اما در این شرایط شما می‌بیند که آدم‌هایی در جاهایی قرار گرفته‌اند و تصمیم‌گیری می‌کنند که اطلاع ندارند و این بود که منجر به کاهش تولید شد، تولید این‌طور نیست که شما هر وقت خواستید تولید را افزایش دهید، امروز با این قیمت نفت، باید بدانید آسیب سوء مدیریت‌ها بیش از این اختلاس‌هایی است که این روز‌ها مطرح است و امروز من نمونه‌هایش را می‌بینم. 

حسن‌تاش: من اگر بخواهم دقیق‌تر صحبت کنم، در  نفت یک بخش بالا دستی وجود دارد که الان بیشترین مشکل را در آن داریم، الان بیش از دومیلیون بشکه از تولید ما از 6 میدان است و مجموعا بیش از سه میلیون بشکه از 12 میدان  که همه از میادین بزرگ قدیمی‌اند که در مقطع  نزولی منحنی تولید خود هستند یعنی حتی برای حفظ روند تولید هم نیاز به سرمایه‌گذاری برای حفر چاه‌های جدید و تعمیرات و مانند آن داریم اگر بخواهیم روند را تغییر دهیم و تولید نفت را صعودی کنیم باید اکتشافات جدید صورت بگیرد، میادین جدید پیدا کنیم، در مورد میدان‌های قدیمی هم باید تزریق گاز صورت بگیرد و طرح‌های توسعه‌ای اجرا شود که بتوانیم سطح تولید را حفظ کنیم، صنعت نفت ما با چنین وضعی رو‌به‌رو است. در بخش گاز صنعت ما جوان‌تر است و نیاز به سرمایه‌گذاری متفاوت و بیشتری دارد، بنابراین این که این تغییرات باعث چه چیزی شده، طبیعی است از طرفی بی‌ثباتی در تصمیم‌گیری‌ها و از طرف دیگر فشارهای بین‌المللی باعث شده است که روند تولید ما نزولی شود من فکر می‌کنم که اگر همین روند را طی کنیم و شعارها را کنار نگذاریم،  سرعت افت تولید ما خیلی زیاد خواهد بود. از آن طرف تقاضای داخلی برای انرژی هم در حال افزایش است و اگر همین روند طی شود عملا چیزی برای صادرات باقی نخواهد ماند. البته  من خودم همیشه این ادعا را داشته‌ام که ما طرح جامع برای توسعه میادین نفتی نداشته‌ایم اما با توجه به ظرفیت‌های واقعی کشور و صنعت نفت و مشکلات موجود  اگر بخواهیم یک برنامه قابل تحقق داشته باشیم آن برنامه تمرکز بر میادین مشترک آنهم با اولویت پارس جنوبی است، یعنی ما اگر بخواهیم واقعی نگاه کنیم تا سال‌ها اولویتی به غیر از میادین مشترک نداریم، در پارس جنوبی، قطر حدود 11 سال زودتر از ما شروع کرده، الان هم اگر نگویم دو برابر ولی 70 یا 80 درصد بیشتر از ما تولید می‌کند و به صورت تجمعی شاید دو یا سه برابر بیشتر از ما تولید کرده‌اند، اگر ما بتوانیم فازهای مختلف پارس‌جنوبی را توسعه دهیم طبیعتا گاز کافی برای تزریق به میادین‌مان خواهیم داشت. مهم‌ترین نیازهای میادین ما گاز است، هیچ وقت گاز کافی نداشته‌ایم چون همیشه تولید ما نسبت به مصرف ما  عقب بوده، لوله‌کشی‌ها و گازرسانی‌ها را که پیمانکار داخلی انجام می‌دهد و خیلی هم ارز بری ندارد خوب و سریع انجام می‌شود، همه چیز هم داخل ساخته می‌شد و نماینده‌های مجلس هم پشتش  هستند ولی متناسب با این، بخش بالادستی پیش نمی‌رود طرف تولید، تکنولوژی و سرمایه می‌خواهد که نیست، از آن طرف اگر ما گاز یک شهر یا روستا را قطع کنیم یکی دادش در می‌آید ولی میدان نفتی که زبان ندارد به قطع کردن گازش اعتراض کند، تنها عده معدودی از کارشناسان ما هستند که اگر جرات کنند، گاهی دلشان می‌سوزد و دادشان در می‌آید، بنابراین میادین مشترک اولویت اول ما هستند و پارس جنوبی اولویت ویژه، فکر نمی‌کنم کسی در همین جمع یا هر جمع دیگر در این مورد با این موضوع مخالف باشد حالا اگر ما در یک شرایط ایده‌آل بودیم و همه شرکت‌های اروپایی و آمریکایی به سمت ما هجوم می‌آوردند و می‌خواستند با ما همکاری کنند، شاید می‌توانستیم بیش از این حرف بزنیم و آن وقت می‌رفتیم  سراغ اولویت‌های بعدی، اما حالا که سر آن توافق هست می‌توانیم برویم روی این موضوع میادین مشترک کار کنیم، ببینم که در این میادین وضعیت چگونه است چه حجمی برداشت شده چه حجمی دارد و در چه حجمی کار می‌کند. موضوع مهمی  را هم  بگویم، و آن اینکه  وضعیت لایه گازی پارس جنوبی را همه ما می‌دانیم اما در لایه نفتی، قطری‌ها 450 هزار  بشکه در روز تولید می‌کنند بنام میدان الشاهین که  450 هزار بشکه در روز تولید می‌کند و تا 2012 هم به 525 هزار بشکه در روز می‌رسد و پیشرفته‌ترین تکنولوژی‌های دنیا در آن جا به کار رفته و طولانی‌ترین چاه افقی دنیا در آنجا حفر شده، بیش از 200 چاه در آنجا حفر شده بیش از 50 درصد تولید نفت قطر فقط از این میدان است و به نظر می‌رسد قطر دارد از مشکلات ما استفاده می‌کند که میدان را تخلیه کند و روزی که ما به این کار  برسیم دیگر نفتی نمانده باشد. حالا از نظر فنی که ما عقب هستیم، در مورد شرکتی که قرار بود بهره‌برداری از میدان را آغاز کند هنوز واگذاری‌اش معلوم نیست و اینها همه مسائلی است که به صنعت لطمه زده، ما در اغلب قریب به اتفاق میادین مشترک عقب هستیم در میدان هنگام هم عقب هستیم تنها میادینی که خیلی عقب نبودیم میادین مشترک با عراق بود که در آن مورد هم  الان آن طرف دارند طرح‌های توسعه‌شان را جلو می‌برند و ما هنوز گرفتار هستیم بنابراین اینها قابل ارزیابی و محاسبه است که چقدر به این دلیل ما متحمل ضررشده‌ایم. 

وقتی به وضعیت نفت نگاه می‌کنیم بر ما روشن است که این تغییرات مدیریتی تاثیرات شگرفی در حوزه‌های مختلف گذاشته است. از بحث کاهش 300 هزار بشکه‌ای در روز تا قطع قراردادهای سواپ‌ در بخش فنی وتکنیکی اوضاع را چگونه می‌بینید؟ 

نژادحسینیان: در مورد هنگام مثلا با رقیب مذاکرات مفصل داشته‌ایم که این میدان را به صورت مشترک توسعه دهیم درمرحله اول سهم ایران 80 و عمان 20 درصد باشد بعد از شروع کار سهم را دقیق مشخص کنیم، همان موقع کارشناسان رفتند نامه نوشتند به وزیر گفتند که در میدانی که 80 درصد مال ما است چه لزومی دارد که با خارجی‌ها شریک شویم؟ وزیر هم دستور لغو قرارداد را داده بود 5 سال بعد عمانی‌ها چندین چاه زده‌اند و ما هنوز یک چاه هم نزده‌ایم و منجر شد به این که شرکت پتروایران برود یک سری کارهایی را انجام دهد، اصل قضیه این بود که آیا ما قبول داریم که باید یک کار مشترک را انجام بدهیم یا نه؟ خود باور به این قضیه مشکل است، در مورد عراق اینها از 3-2 سال دیگر با قرارداد‌هایی که بسته‌اند تولیدشان تا 11 و نیم میلیون بشکه در روز می‌رسد. ما مذاکراتی با عراق داشتیم مبنی بر این که پیمانکارخارجی که می‌آید به جای این که روی حوزه عراق کار کند روی کل حوزه کار کند این برای پیمانکارهم بهتر بود، چون پروژه بزرگتری گیرش می‌آید. اگر هر طرف بخواهد برای خودش کار کند بهره‌برداری بهینه به عمل نمی‌آید اگر بیاییم در میدان مشترک با شرکت مشترک کار کنیم صیانت از میدان هم صورت می‌گیرد، اما اینجا کسی در این مورد جوابگو نیست، ما گذاشته‌ایم که عراق 11 میلیون بشکه تولید کند و ما هیچی، سر میدانی که با آذربایجان مشترک داریم، مذاکره کردم که اینها بیایند اکتشاف را انجام دهند اگر به نفت نرسیدیم که ادعایی نداریم اگر باشد هم تا آن موقع در مورد خزر به تفاهم رسیده بودیم که استخراج می‌کنیم اگر نه هم که هرکدام از اینها به اندازه سرمایه خودشان از آن بهره‌برداری می‌کنند. اینها سیاست‌هایی می‌خواهد که راه را باز کند، هر مدیری هم که می‌آید تا وقتی نتواند این تصمیم‌گیری‌ها را داشته باشد دچار مشکل می‌شود، با کویت وضع همین است الدوره یک میدان مشترک است با ایران. خود کویتی‌ها پیشنهاد دادند که بیاییم یک شرکت مشترک تشکیل دهیم و استخراج کنیم. من آن موقع موافقت هیات مدیره را گرفتم برای این امر ولی آنها به یک تفاهمی رسیده بودند که کار بهتری انجام دهند، اگر ما بتوانیم این شرکت‌های مشترک را سامان‌دهی کنیم این به روابط ما در منطقه هم کمک می‌کند اما اگر نه این همیشه یک استخوان لای زخم است و همیشه باعث دعوا و گرفتاری است. 

نوذری: فکر می‌کنم هر برنامه توسعه‌ای به نتیجه نمی‌رسد اگرما موانع را ببینیم می‌فهمیم که این به این راحتی نیست الان با تحریم‌های مالی مواجه هستیم که واردات کالاهای مورد نیاز ما را دچار مشکل می‌کند. این چیز‌هایی را که دوستان می‌گویند من قبول ندارم حالا درمورد پارس‌جنوبی بحث چیز دیگری است اما در مورد این یازده میلیون عراق من قبول ندارم. این بیشتر یک شعار است، در حال حاضر وضعیت ما مشابه عراق است، الان عربستان با داشتن حدود260 میلیارد بشکه ذخایر نفتی تمام تلاشش را کرد که به 12 میلیون تولید برسد اما تمام شواهد ما این را نشان می‌دهد که به 12 میلیون نرسیده است، چه طور ما می‌توانیم بر اساس گزارش یک روزنامه یا خبرگزاری بگوییم عراقی که الان در حدود 120 میلیارد بشکه نفت ذخیره دارد یک برنامه ریزی 11 میلیونی را در دست اقدام دارد؟ 

در همین جریان اخیر اپک که عربستان در پایان جلسه اعلام کرد که من مستقلا می‌روم و افزایش تولید می‌دهم، باز شواهد در بازار نشان می‌دهد که نتوانسته است این کار را انجام دهد، شما می‌بینید که کشور‌های غربی وارد شده‌اند و ذخایر استراتژیک خودشان را وارد کرده‌اند تا بازار را پوشش دهند، لذا من فکر می‌کنم درست است که عربستان به دنبال افزایش تولید است اما باز به دلیل نوع مخازن نمی‌تواند آن افزایش تولید را اجرایی کند. البته این نکته را هم بگوییم که به نظر می‌رسد در حال حاضر عربستان تمام سعی خودش را می‌کند که همین سطح تولید فعلی را حفظ کند، یعنی میدان جدیدی کشف نکرده است، یا به تعبیری در دنیا بعد از میدان آزادگان در حدود 20 سالی هست که هنوز میدان جدی و مهم دیگری کشف نشده در خاورمیانه، لذا من فکر می‌کنم اگر ما امروز یک نگاه این طوری داشته باشیم به مجموعه دولت‌های بعد از انقلاب که یا گرفتار جنگ بوده‌ایم یا در مجموع یک فضایی وجود داشته است که در بحث سرمایه‌گذاری دچار مشکل بوده‌ایم ولی در بخش عمده‌ای از این مدت، یعنی در مجموع در حدود 32 سال ما با بحث تحریم‌ها مواجه بوده‌ایم اگر امروز هم حدود 4 میلیون تولید می‌کنیم این محصول ما نیست ولی در شرایط سختی که داشته‌ایم حفظ همین 4 میلیون هم کار سختی بوده است. در مورد پارس جنوبی من فکر می‌کنم که تا امروز ما 10 فاز را به ثمر رسانده‌ایم و برای بقیه هم قرارداد‌ها بسته شده است، در مورد تامین مالی این یک سوال جدی است که چه کسی قراردادها را تامین می‌کند اما من فکر می‌کنم که با یک مقدار اصلاح ساختار‌ها و عبور از موانعی که ناخواسته سر راه ما قرار گرفته است می‌توانیم به اهدافمان در میان‌های مشترک برسیم. درست است که در مورد گاز و فرار گاز مسائلی مطرح است اما من تصور می‌کنم که اگر توسعه‌های قبلی را هم در مرز‌های مشترک انجام می‌دادیم بخشی از مسائلی که امروز در پارس جنوبی داریم، کاهش پیدا می‌کرد، حالا یک سری جابه‌جایی‌هایی اتفاق افتاد و منجر شد که این مسائلی که امروز در پارس جنوبی داریم ایجاد شود، درباره همین پارس جنوبی من فکر می‌کنم که ما یک سری مذاکرات با عراق و قطر هم داشته‌ایم حتی یک سری قرارداد‌هایی را هم مطرح کرده‌ایم، ولی وقتی بحث میدان‌های جدید مطرح شد جریان متفاوت شد. در مورد میدان‌های جدید ما تلاش‌هایمان را کردیم ولی بعد خیلی واضح به ما گفتند که ما به ادامه همکاری‌ها علاقه نداریم و مشخص بود که در این جریان یک سری فشار‌های خارجی دخیل است. مثلا من یک بار گله کردم از آقای شاهرودی که آقا شما با دوستان عراقی مراوادتی دارید. اینها چرا عقب نشسته‌اند. گفتم ما با هم تفاهم کرده‌ایم که با هم میادین را توسعه دهیم، اما عقب نشستند. یکبار که آقای شهرستانی وزیر نفت عراق به ایران آمد با هم نزد آقای شاهرودی رفتیم و من همان جا گلایه خودم را از عهدشکنی عراقی‌ها مطرح کردم. حتی با چند شرکت هم مذاکره کردیم برخی اعلام آمادگی کرده بودند که وارد شوند این جا دیگر این نبود که دولت نخواهد، ما حتی برای آوردن نفت اینها به پالایشگاه‌های خودمان خط لوله هم طراحی کردیم اما عراق عقب‌نشینی کرد و این دیگر یک بحث داخلی نبود، همه این مسائل را نباید به داخل برگرداند، اگر بخواهیم بحث کنیم باید بدانیم که بحث یک دولت نیست، بحث کل عملکرد‌ها است بالاخره موقعی که پارس جنوبی کشف شد یک نفر می‌توانست بگوید ممکن است ما آنجا گاز داشته باشیم، این سوال مطرح است که چرا 11 سال بعد باید کار حفاری را آغاز می‌کردیم؟ به‌رغم این که من اعتقادم بر این است که وزرای مختلف در شرایط خودشان کار‌های خودشان را کرده‌اند اما سیاستی واحد و یکپارچه وجود نداشته است مثلا درمورد همین میدان هنگام من خودم یک سری مذاکرات در جریان آن کرده‌ام اینها می‌گفتند که نفت را ببریم به یک کشور همسایه دیگر، فکر می‌کنم قرار بود برویم امارات با آنها مذاکره کردیم آنها قبول نکردند یعنی شرایطی گذاشتند که کار را سخت می‌کرد، نکته‌ای که در مورد پارس جنوبی باید بگوییم این است که این میدان میدانی است که از نظر دارا بودن ذخایر گازی یک میدان ویژه است، یعنی این که شما با هر فاز پارس جنوبی 40 هزار بشکه به ظرفیت‌هایت اضافه می‌شود، شما کدام میدان را توسعه بدهید که مشابه این میدان به ظرفیت‌های ما اضافه کند؟ بنابراین برداشت از پارس جنوبی باید در اولویت باشد. فکر می‌کنم که الان مشکلات مشخص و نوع توسعه مشخص است. باید دست به کاری زد باید یک فعالیت ویژه کرد، نگاه قانون‌گذار باید در این بخش تغییر کند این بحثی که الان در مورد تصویب اساس نامه وجود دارد باید نگاهی که در مجلس ما برای این جریان وجود دارد، نگاهی که قبلا در این مورد وجود داشت نگاهی بود که شاید اگر اتفاق می‌افتاد دست و پای ما برای کار از این هم بسته تر می‌شد، کل مجموعه مدیران ما در شرکت نفت به اندازه یک نفر مدیر پتروناس مالزی از خودش اختیار ندارد، زمانی که کار و مسوولیت تعریف می‌شود باید متناسب با آنها اختیار هم تعریف شود اما می‌بینیم که این اختیارات نیست، الان در مورد قرارداد‌های جمع وجور و کوچک که بسته شدن یا به دلیل نوع نگاه دستگاه‌های نظارتی با مشکل مواجه شده‌اند، نوع نگاه دستگاه‌های نظارتی به گونه‌ای است که همه چیز را زیر سوال برد. 

آسیب‌های ما در حوزه مدیریت فقط مربوط به جا به جایی مدیران یا بحث تحریم‌ها نیست ما حق انتخاب و عمل را از مدیران خودمان گرفته‌ایم و آنها را محدود کرده‌ایم. اینها همه عواملی است که توسعه را مختل می‌کند، هر چه من گفتم فرادولتی است یعنی به یک دولت ختم نمی‌شود ما باید ببینیم در مجموعه این بحث سرمایه‌گذاری‌ها در مجموع چقدر قوه قضاییه ورود پیدا کرده است؟ در مورد همین سرمایه‌گذاری‌های داخلی یا اگر سرمایه‌گذار خارجی پیدا شود بعضی جاها واقعا یک فضا سیاسی را ایجاد می‌کنند. همین الان چند تا از مدیران وزارت نفت را مدام می‌برند و می‌آورند که درباره شرکت کرسنت. به اینها اتهام می‌زنند. درحالی که من شاهدم اینها گناهی نداشته‌اند. این دامن باقی مدیران نفت را هم خواهد گرفت. ما باید اول بتوانیم مسائل داخلی خودمان را حل کنیم. این تحریم را می‌شود دور زد ما خودمان باید خودمان را اصلاح کنیم. 

حسن‌تاش: آقای نوذری در مورد عراق هشدارهای کارشناسان را به گزارش رسانه‌ها مستند کردند ولی استناد من  به گزارش نشریات نیست، این جریان 12 و نیم میلیون که مطرح شده است که عراق قرار است تولید کند،  بر اساس تکمیل قراردادهایی است که عراق قبلا بسته است.  که البته  این عملی نیست، من سال گذشته روی گزارشی کار می‌کردم که موسسه وودمکنزی نوشته بود در آن توضیح می‌داد که نوع تشویق‌هایی که عراق برای پیمانکارها قائل شده است آنها را ترغیب کرده است   که ظرفیت‌ها را غیرواقعی اعلام کنند، در حالی که در آن حد جریمه نخواهند شد، بعد وودمکنزی به این نتیجه رسیده بود  که از این پیش‌بینی حدود 7 میلیون قابل دسترسی است، من با نقدی که بر کار آنها  کردم به این تحلیل رسیدم که رسیدن عراق به چیزی حدود 5تا 5. 5 میلیون بشکه ظرفیت تولید نفت قابل تحقق است ، ولی به هر حال این در حال اتفاق افتادن است،  اغلب میدان‌های اصلی که میادین مشترک با ما هستند هم میادینی هستند که در آنها قرارداد بسته شده است و من فکر می‌کنم که اگر در این مورد ورود پیدا نکنیم قطعا با مشکل مواجه می‌شویم. یک نکته دیگر هم که بد نیست به آن اشاره کنیم در مورد افت تولید که گفتید، ما الان مشکلمان فقط توسعه میادین  و مسائلی که قبلا اشاره کرده‌ام نیست، ما مشکل دیگری هم پیدا کرده‌ایم و آن این که در رژیم گذشته بر اساس برنامه‌ای که برای استخراج داشت  و باعث شده بود تا  5.5 میلیون بشکه هم محقق شود، تاسیسات روزمینی گسترده ای بوجود آمده بود و با وجود لطمه‌هایی که در طول جنگ به این زیر ساخت‌ها خورده بود باز هم در مجموع تا تولید 4 میلیون بشکه را می‌توانستیم انجام دهیم ولی الان ما یواش یواش داریم دچار فرسودگی زیرساخت‌ها و تاسیسات روزمینی هم می‌شویم و اگر در آنجا هم فکری نکنیم مشکل پیدا خواهیم کرد، آخرین جمله، با توجه به آنچه آقای نوذری گفتند باز من اشاره کنم به این که من در تمام دوره‌ها منتقد بوده‌ام و فکر می‌کنم عملکرد گذشته هم انتقادهایی به آن هست و بعضی شرکت‌سازی‌های بی‌مطالعه که در واقع همین الان هم مشکل ایجاد  کرده صورت گرفته است، کار پیمانکاری در صنعت نفت تنها کاری بوده است که از گذشته به بیرون صنعت نفت واگذار می‌شده و  دلیلی نداشت که ما این همه شرکت پیمانکاری درست کنیم و  همه اینها الان نظام مدیریتی و تصمیم‌گیری را هم دچار مشکل کرده‌اند. حتی من معتقدم که شرکتی مثل شرکت متن  بیش از این که مثمر ثمر باشد در کار اخلال ایجاد کرده است و  تداخل‌هایی بین حاکمیت و پیمانکاری به وجود آمده که خودش حالامشکل ایجاد کرده است، اما در این شش سال اخیر مشکلات بسیار پیچیده تر شده است. ضمنا باید توجه داشت که البته تحریم هم وجود داشته و مشکلات زیادی را هم برای ما ایجاد کرده است، اما از وقتی که ما با آمریکا دچار مشکل شده‌ایم همیشه این تحریم‌ها وجود داشته است. اما  در دوره‌ای شرکت‌های آمریکایی به رهبری آقای دیک چنی جمع شده بودند و دولت آمریکا را تحت فشار گذاشته بودند که تحریم‌ها را بردارند برای این که منافعاشان به خطر می‌افتاد، تازه آن زمان اقتصاد جهان در رونق بود ولی الان دنیا دچار یک رکود اقتصادی بزرگ  است و طبیعتا در این شرایط شرکت‌ها دنبال راهی هستند که با شکستن یا دور زدن تحریم‌ها بازارهای جدید را برای خودشان فراهم کنند، بنابراین الان به طریق اولی، در این رکود باید این اتفاق بیفتد که شرکت‌ها بخواهند تحریم‌ها را دور بزنند اما ادعایی که من دارم این است که شرکت‌های بزرگ نفتی که قبلا در ایران سابقه داشته‌اند و مثلا  شرکت BP اصلا در ایران متولد شده است،  اینها روانشناسی و شرایط ما را می‌دانند در جاهای دیگر دنیا هم کار کرده‌اند در کشور‌های درحال توسعه و توسعه یافته و همه جا هستند و خوب هم بر شرایط آگاهی دارند، حالا فرض کنید که اینها بخواهند گروه فشار هم درست کنند و تحریم‌ها را به نفع ما وخودشان سوراخ کنند خوب نگاه می‌کنند می‌ببینند  اگر بخواهند  کاری هم بکنند  آیا در  در صنعت نفت ایران کسی هست که  بتوانند  با او وارد مذاکره بشوند  و حرف بزنند  و قرارداد ببندند ؟ آیا در این طرف چنین اراده‌ای و چنین استمراری و چنین نظمی وجود دارد؟ اگر این عزم و اراده را در این طرف ببینند که اگر ورود پیدا کنند منافعشان محقق می‌شود آن وقت اگر این منافع در مقابل ضررهای شکستن تحریم جواب بدهد  خوب آن وقت این کار را می‌کنند. ولی وقتی ببینند که هزینه دور زدن تحریم را باید تحمل کنند و این طرف هم کار پیش نمی رود و معلوم نیست با چه کسی طرف هستند خوب طبعا وارد نخواهند شد. شما یادتان نرود که همین قرارداد‌های سیری A و E  و یا فازهای  دو و سه پارس جنوبی هم زمانی بسته شد که شرکت کونکو  آمده بود قرارداد بسته بود بعد کلینتون گفت شما نباید قرارداد می‌بستید و با ایران نباید کار کرد و اگر کسان دیگر هم بخواهند کار کنند ما با آنها برخورد خواهیم کرد، اما در همان شرایط شرکت  توتال  وارد ایران شد و با رغبت قرارداد بست، بعضی‌ها بعدا  گفتند توتال را ما آوردیم و ما امتیاز دادیم و از این صحبت‌ها در صورتی که من یادم هست توتال وقتی آمد با رغبت آمد، و بعد هم وقتی کونکو  رفت با رغبت اعلام کرد که من هستم چون احساس می‌کرد که کار پیش می رود و برایش منافع دارد ولی اگر این شرکت‌ها آمدند و دیدند برای یک وزراتخانه چهار تا آدم معرفی شد و رای اعتماد نیاورند و  دولت دید منسجمی راجع به آن ندارد و به قول معروف دولت گیوه‌هایش را برای این صنعت‌ ورنکشیده است و نمی‌دانند با کی طرف هستند می‌گویند که ما از این  طرف باید برویم تلاش کنیم که این فشارهای بین‌المللی را کاهش دهیم از آن طرف نمی‌دانیم در اینجا با چه کسی طرف هستیم و معلوم نیست که بتوانیم کاری را پیش ببریم، در نتیجه به قرارداد نمی‌رسیم و بنابراین ول می‌کنند و می‌روند، دوستان می‌دانند که تمام این شرکت‌ها یک دفتر و یک آب باریکه را اینجا حفظ کرده‌اند (اینها مثل ما نیستند)، استراتژی‌های بلند مدت 30، 40 و 50 ساله دارند و صراحتا می گویند ایران در این استراتژی‌ها هست اگر نبود که همان دفتری را که اینجا برایش خرج می‌کنند را هم جمع می‌کردند و می‌رفتند بنابراین من می‌خواهم این را بگویم که اگر ما این همه نوسان نداشتیم، در مورد این شرکت‌ها راحت‌تر به نتیجه می‌رسیدیم، نکته دوم هم در مورد میدان‌های مشترک، من خودم را می‌گذارم جای طرف قطری یک وقت هست که می‌بینم ایران با چنان برنامه‌های منسجم و منظمی دارد حرکت می‌کند که به زودی به من خواهد رسید و از من هم ممکن است که جلو بزند و تاخیر تاریخی را هم جبران کند، در این شرایط ، می‌گویم  بیایید با هم همکاری کنیم که میدان را هم تخریب نکنیم و تولید را با هم پیش ببریم، مذاکره می‌کنم، اما وقتی می‌بینم که اینها به برنامه‌هایی که می‌گویند هم عمل نمی‌کنند در آینده هم تکلیف حرکت‌شان معلوم نیست، تا اینها بخواهند جمع وجور کنند من میدان را تخلیه کرده‌ام و رفته‌ام. نیازی هم به مذاکره نیست، چرا باید حاضر باشند بیایند مذاکره کنند؟ حالا بگذریم از این که دیپلماسی انرژی هم نداریم، این هم خیلی موثر است که چقدر این توانایی را در ما ببیند و اگر بدانند که ما در فلان تاریخ مشخص به این حجم مشخص از تولید می‌رسیم، وارد مذاکره هم می‌شوند، بنابراین به نظر من قطعا تحریم برای ما مشکل ایجاد کرده ولی ما به نوعی رفتار کرده‌ایم که تحریم‌ها را علیه خودمان تشدید کرده‌ایم. اتفاقا  وقتی ما دچار تحریم هستیم باید یک سیستم و سیاست بلندمدت و پایداری داشته باشیم که بتوانیم تحریم‌ها را دور بزنیم و با رقبا به طور جدی‌تری برخورد کنیم. نه اینکه با صنعت تحت تحریم اینگونه رفتار کنیم.

با این توضیحات باید چه کرد؟ راه برون رفت از این وضعیت پیش آمده چیست؟چه راه حل عملی برای برون رفت از این وضعیت وجود دارد. و آیا اساسا راه حل عملیاتی که صنعت نفت را از این وضع خارج کند وجود دارد. اگر وجود دارد کدام است؟ 

نژادحسینیان: من فکر می‌کنم در صنعت نفت مشکلی وجود دارد و آن این که مردم ومجلس آن اعتماد لازم را به مدیران نفتی ندارند، مثلا در مورد تزریق گاز به میادین مثلا آقا سلیمی برای چندین سال می‌آمد در انتقاد در مورد این موضوع صحبت می‌کرد و این باعث شده بود که برای مردم این شائبه ایجاد شود که بالاخره کدام روش درست است؟ در مجلس و بیرون وقتی نگاه می‌کردید می‌دیدید که معیار و دستگاهی وجود نداشت که بیاید بگوید کدام حرف درست است و کدام درست نیست، به نظر من در مورد سیاستگذاری بهترین کاری که صورت گرفته کاری است که نروژی‌ها کرده‌اند، نروژ به نسبت ما مدت کمی است که در این صنعت وارد شده ولی کارها و فعالیتش بسیار منطقی پیش رفته است. آنها یک گروه کارشناسی دارند که توسط دولت به مجلس معرفی می‌شوند و در حقیقت بالاترین سیستم قضاوتی هستند یعنی قراردادها به تایید آنها می‌رسد و آنها مسوول حفظ منابع و منافع ملی هستند، اینها البته گزارش‌هایی که به مجلس می‌دهند از طریق وزیر نفت است، وزیر نفت در جریان هست، در مورد بهره‌برداری و توسعه میادین باز روشی که اینها انتخاب کرده‌اند بهترین کار است یعنی پیمانکار می‌آید در مناقصه میدان را می‌گیرد بعد هر چه می‌خواهد هزینه می‌کند و در نهایت 75 درصد سود متعلق به دولت است حالا اگر همین کار را بخواهیم در ایران اجرا کنیم شاید از نظر منطقی کسی مشکلی نداشته باشد اما در عمل کسی زیر بار آن نمی‌رود، در مورد بقیه کارها هم همین طور بنابراین من فکر می کنم که باید یک مرجع مشخص وجود داشته باشد که دولت و مجلس به آن رجوع کنند، این را البته در اساس‌نامه جدید دیده‌اند اما متاسفانه دولتی دیده‌اند، یعنی دوباره نماینده وزیر نفت و نماینده قوه قضاییه و مانند آن خواهد بود که اصلاً جواب‌گو نیست. 

نکته بعد این که ما باید راه حل را متناسب با پروژه و موقعیت زمانی مشخص کنیم یعنی این طور نیست که یک راه حل برای تمام مشکل‌ها وجود داشته باشد، مثلا من در یکی از پروژه‌هایی که خودم درگیر بودم می‌گویم یک موافقت‌نامه‌ای با یک شرکت چینی بستیم که یک میدان را به آنها بدهیم آنها توسعه دهند و انرژی تولید کنند و بفروشند در بازار خودشان بعد یک درصدی را هم به ایران بدهند که ما هم در بازار انرژی حاضر باشیم، به نظر من این نهایت کاری بود که می‌شد انجام داد و بهترین روشی بود که می‌شد انتخاب کرد، ما مشکل قطعات و واحد‌های پیشرفته داریم حالا اگر این قرارداد شروع و آن شرکت وارد می‌شد اما بعد نمی‌توانست تولید کند ما هیچ تعهدی نسبت به برگرداندن زیر ساخت‌ها و تجهیزات نداشتیم و آن شرکت هم این را قبول کرده بود، در شرایط فعلی این بهترین روش توسعه میدان است اما مساله قیمت گاز مطرح شد که در نهایت ایران پروژه را به هم ریخت. این که چنین پروژه‌ای بر سر یک اختلاف کوچک مالی به هم بریزد مطلوب نیست، یعنی باید افرادی در سیستم باشند که جرات تصمیم‌گیری‌های این چنینی را داشته باشند، آن گروه سیاست‌گذار و کنترل کننده که گفتم آنها این مشکل را برطرف می‌کنند و به نظرم این یک راه حل عملی است که این مشکل را حل کند اگر نه یک قانون و قرارداد کلی راه‌گشا نیست. 

نوذری: زمانی از من پرسیدند راه حل شما برای ازدواج جوانان چیست. گفتم اگر ما مشکل اشتغال جوانان را حل کنیم آنها خودشان مشکل ازدواج را حل می‌کنند. اگر بخواهم از همین مثال بهره بگیرم می‌گویم اگر به جای مدیران فرصت‌طلب، مدیران شایسته در وزارت نفت وجود داشته باشند، آنها براساس شایستگی که دارند راه‌های برون‌رفت از این وضعیت را پیدا خواهند کرد. بنابراین راه درست ترمیم وضع موجود استفاده از مدیران شایسته در وزارت نفت است. علاوه براین به نظر من اصلاح قوانین باید متناسب باشد با نوع فعالیت در صنعت نفت، یعنی با نگاه به رقبا و مسائل بین‌المللی این اساس نامه تدوین، تهیه و مصوب شود که بتواند دست مدیران را در تصمیم‌گیری باز کند، نکته بعدی این که ما زمانی آمده‌ایم یک سری شرکت‌ها را ایجاد کرده‌ایم برای توانمندی بیشتر، حالا در شرایطی هستیم که باید شرکت‌هایی را ادغام کنیم که بتوانیم از همه توانایی آنها استفاده کنیم، اصل 44 به نظرم بخش مهمی است که هنوز به غیر از حفاری شمال به آن صورت اجرایی نشده است به خصوص در مورد حفاری‌ها و شرکت‌های نفت و پالایشگاه‌ها، به نظر من دادن اینها به بخش خصوصی می‌توانست تحول ایجاد کند. پروژه توسعه پالایشگاه اصفهان قطعا می‌توانست در این چارچوب باشد، منظورم البته واگذاری به معنی واقعی است، به نظر من واگذاری به هر مجموعه‌ای که قدرت اداره آن صنعت را نداشته باشد کار را با مشکل مواجه خواهد کرد، شما خیلی از صنایع دیگر را می‌بیند که به عنوان بدهی‌های دولت به تامین اجتماعی یا جاهای دیگر انجام شده است که این ما را دچار مشکلات بعدی خواهد کرد لذا اجرای واقعی اصل 44 یک ضرورت است و کوچک کردن این و پرداختن به مسائل اصلی صنعت نفت مثل بازیابی نفت یا مساله بالادستی صنعت نفت اینها مسائل جدی این صنعت است که امروز به آن توجه نمی‌شود. در مجموع در مورد تامین منابع مالی هم یکی از مشکلات امروز صنعت نفت است، به هر حال قبلا اتفاق افتاده زمان آقای وزیری آغاز شد و بعد‌ها من ادامه دادم بخشی از ذخایر بانکی ما در کشور‌های دیگر با سودی بسیار پایین سرمایه‌گذاری شده است و قابل دسترسی نیست، ما توانستیم البته بخش خیلی کوچکی از اینها را از طریق «نیکو» برگردانیم، و وارد بخش سرمایه‌گذاری نفت کردیم. امروز شاید ضرورت این بیشتر باشد که ذخایرمان را در جایی بگذاریم که سود بهتری داشته باشد فکر نمی‌کنم در تمام صنایع صنعتی مانند نفت ضرورت سرمایه‌گذاری داشته باشد البته من فکر می‌کنم فضایی که الان به وجود آمده یک فضای کلی همدلی است و امید ایجاد شده که اگر آسیب نبیند کمک می‌کند به مسائلی که وجود دارد. 

حسن‌تاش: من فکر می‌کنم قبل از هر چیز مدیران و دولت‌  ما باید به این نتیجه برسند که در صنعت نفت بحران وجود دارد و به اندازه کافی هم مشکلات داریم و در آنصورت به این نتیجه می‌رسیم که برای حل آن باید تواناترین آدمها را با بیشترین تجربیات سر کار بگذاریم، من این را نمی‌فهمم که چه معیاری وجود دارد که نشان دهد که مثلا فلان شخص  از من دل‌سوزتر هست یا از من دلسوزتر نیست.  این عینک‌هایی را که نسبت به هم داریم باید برداریم اگر ما فرض کنیم که همه چیز خوب است و مشکلی وجود ندارد، کاری هم نمی‌کنیم اما آن چیزهایی هم که دوستان در مورد ساختار‌ها گفتند به هرحال مطالعاتی هم شده و باید اعتماد کرد و نتایجش را می‌توان دید.  مثلا الان دو یا سه سال است که وضعیت واگذاری پتروایران معلوم نیست و این به پروژه‌هایی که در دست این شرکت است لطمه می‌زند و عمده  پروژه‌هایی که دستش بوده پروژه‌های میادین مشترک است و همه چیز الان عملا متوقف است، اینگونه  موارد باید تصمیم‌گیری شود و حل شود تا کارها جلو برود. نکته‌ای که من اضافه می‌کنم این است که صنعت نفت طی 100 سال اخیر نتوانسته است یک رابطه قوی  را با سایر صنایع کشور پیدا کند. صنعت نفت اگر به یک سری برنامه‌های چارچوب دار و منسجم برسد واین‌ها را آنالیز کند و به اقلام و کالا‌ها و فعالیت‌ها تجزیه کند آنگاه بخش‌های دیگر و بخش صنعت هم می‌توانند روی تقاضای صنعت نفت حساب کنند و برای تامین آن برنامه‌ریزی کنند.  این حرف را من درابتدای مطرح شدن پروژه پارس جنوبی هم گفتم. این نشان می‌دهد که اگر ما برنامه درستی چیده بودیم که این اقلام و خدمات را مشخص می‌کردیم  و و برای سایر صنایع کشور تقاضا می‌گذاشتیم و صنعت ما می‌دانست که مثلا 30 سال باید  لوله‌های جداری چاه یا فلان تجهیزات را تولید کند  و حتی بعد هم می‌گفتیم که اعتماد به تو نداریم و صنایع را  را با خارج لینک می‌کردیم که اول حتی وارد کنند و بعد یواش یواش بدنبال تولید بروند،  انتقال دانش فنی و خود کفایی هم صورت می‌گرفت اما متاسفانه این برنامه‌ها وجود نداشت و  اگر بود نفت می‌توانست موتور محرک توسعه سایر بخش‌ها باشد، باید واقع‌گرا نگاه می‌کردیم و نه اینکه  که صنعت را دور بزنیم و از خارج وارد کنیم، باید صنعت را لینک و درگیر می‌کردیم که صنعت در فرآیند واردات به انتقال تکنولوژی برسد  و به تدریج خودش تولیدکننده اقلام مورد نیاز صنعت نفت بشود.  باید ببینیم که ما چقدر چاه می‌خواهیم و چقدر تجهیزات لازم داریم، اینها عدد کوچکی نیست، من  محاسبه کردم که  تنها در پارس جنوبی به اندازه کل صنعت نفت ما از ابتدا تا به حال، کار هست  و ما  هزینه‌ می‌کنیم، اما اینها در صنعت ملی ما رسوب نمی‌کند. اگر ما از  قبل  این کار‌ها را کرده بودیم الان از خارجی‌ها بی‌نیاز شده بودیم، البته ماهی را هر وقت از آب بگیریم تازه است. ما در مجموعه ذخایر هیدروکربنی اولین یا دومین در جهان هستیم و هر جای دنیا این را داشتند این گونه با آن برخورد نمی‌کردند. ما در 1908 اولین چاه نفت را در ایران به بهره‌برداری رسانده‌ایم  در حال که مثلا کشورهای نروژ و مالزی در دهه 1970 نفتی شده‌اند بعد پتروناس مالزی باید بیاید این جا برای ما ناز کند این باعث تاسف است، ما نتوانسته‌ایم صنعت نفت را تبدیل به موتور محرکه صنعت کشور کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۰ ، ۰۸:۵۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

دو اولویت وزارت نفت در گفت و گو با غلامحسین حسن تاش


گروه اقتصادی| مهدی افشار نیک

روزی دوستی به طنز و کنایه از  غلامحسین حسن تاش می‌پرسد «در زمان زنگنه هر از گاهی مقاله‌یی و مصاحبه‌یی انتقادی از شما در رسانه‌ها دیده می‌شد اما الان خیلی ساکتی!» حسن تاش در پاسخ می‌گوید در زمان زنگنه یک برنامه و روش وجود داشت که من به آن انتقاد داشتم و می‌گفتم ولی الان برنامه‌یی نیست. هر روز هم که نمی‌شود گفت «برنامه نداریم، برنامه نداریم.» وی معتقد است ارثیه بدی به رستم قاسمی رسیده است. انتخاب‌ها و گزینه‌های وزیر جدید بسیار محدود است، چرا که گره‌ها و پیچ‌های مختلفی بر موضوعات کلان نفتی در این 6 سال خورده است، و باز کردن این گره‌ها نیازمند برنامه‌های بلندمدت است. حسن تاش اما معتقد است با تحریم‌های شدید امروزی، باز می‌توان حرکتی مثبت در نفت رقم‌زد، به شرط آنکه بریک یا دو موضوع تمرکز شود و تمام انرژی وزیر محدود به آن شود، اما رستم قاسمی بیش از دو سال وقت ندارد. سیدغلامحسین حسن‌تاش در حال حاضرعضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، عضو هیات علمی موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی و نایب‌رییس هیات‌مدیره انجمن اقتصاد انرژی است. وی در سوابق کاری خود مدیریت امور اداری شرکت ملی نفت ایران، مشاور وزیر نفت در امور اقتصادی 1369 تا 1374، قائم مقامی رییس موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی، ریاست موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی و مسوول گروه مطالعاتی انرژی و محیط زیست موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی را دارد. گفت‌وگو با این کارشناس شناخته‌شده نفت دو بخش شد؛ یکی به مسائل بای بک و بیع متقابل پرداخت و یکی هم تحلیل وضع فعلی صنعت نفت. بخش اول اما تحلیل وضع فعلی.

این روز‌ها راحت می‌شود از نفت ‌انتقاد کرد، قبول دارید؟

بله. آنقدر که مساله وجود دارد انتقاد هم زیاد است.

به نظر‌شما این انتقادات امروز جوانمردانه است یا خیر؟ اینکه یک وزیری از راه رسیده...

بحث انتقاد به شخص وزیر فعلی هنوز زود است چون عملکردی نداشته است ولی بحث انتقاد به دولت در رابطه با نفت از نظر من مشروع است. این برخوردی که در این 6سال با نفت شده است برخورد درستی نبوده است، معرفی چند آدمی که رای نیاورده‌اند و مورد اعتماد نبوده‌اند تقریبا 4 ماه دولت را بلا‌تکلیف نگه داشت. بعد 3 وزیر عوض شد، بعد از مدتی خود رییس‌جمهور و بعد از مدتی دوباره سرپرست دیگری انتخاب شد.

غیر از شعار مبارزه با مافیای نفتی دولت آقای احمدی‌نژاد با شعار خودکفایی و ایرانی‌سازی صنعت نفت جلو آمد. در سال 88 گفته شد که دولت 66 میلیارد دلار در نفت سرمایه‌گذاری کرده است. این دو سال هم آمارهای مختلفی دادند که در کل 25 تا 30 میلیارد دلار بیان می‌شود. این پروسه به نظرتان موفق بوده؟ یعنی الان صنعت نفت کامل ایرانی داریم؟

این کار اصالتا کار خوبی است اگر شود. مابیش از 100سال سابقه صنعت‌نفت داریم ولی هنوز به خارج وابسته ‌هستیم، در صورتی که الان کشور‌هایی مثل مالزی که ما از آنها خدمات می گیریم تنها 25 سال است وارد این کار شده‌اند.

حالا من مالزی را مثال زدم که خیلی بهتر از ما نیست بنابر این در واقع ما در این زمینه به اصطلاح کار نکردیم. حرف و سخن مسوولان درست، ولی چقدر اتفاق افتاده و چقدر تغییر پیدا کرده است؟ من اعتقادی به ایرانی شدن و خودکفایی در صنعت نفت ندارم. این کار نیاز به برنامه‌ریزی دارد و برنامه‌ریزی بلندمدت می‌خواهد یعنی اول از همه اتفاقی که باید رخ دهد این است که نفت برنامه‌های بلندمدت خود را در بیاورد، حجم خدمات و تجهیزات تقاضا شود و بعد در سطح دولت برنامه‌ریزی شود که خدمات را بخش‌های دیگر بتوانند تولید کنند و در اختیار نفت قرار دهند این کار هم یک‌شبه امکان‌پذیر نیست.

شما100 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری می‌بینید در این عرصه؟ تقریبا رقمی است که دولتی‌ها عنوان می‌کنند.

جواب این سوال شما خیلی سخت است. من که کارشناس خبره نیستم اما این را می‌توانم بگویم که این عدد‌هایی که گفته می‌شود بسیاری از آن تفاهمنامه است که تبدیل به قرارداد نشده است فاصله خیلی زیادی دارد تا تبدیل به قرارداد شود خیلی از قرارداد‌ها تحقق نداشت به اصطلاح کنار کشیدند. همه اینها را باید حساب کنیم ولی من این اعداد را در زمین نمی‌بینم.

یک زمانی کارشناسان برنامه‌ریزی نفت می‌گفتند توسعه هر بشکه نفت (سال 84) تقریبا 10 هزار دلار سرمایه می‌خواهد حالا گویا رقم بین 15 تا 17 هزار دلار است. در واقع با 5 میلیارد دلار می‌شود 300 هزار بشکه تولید نفت ایران را اضافه کرد. با 20 میلیارد دلار می‌شود حداقل یک میلیون ودویست بشکه نفت به تولید اضافه کرد و به همان سقف 5 میلیون بشکه در برنامه چهارم رسید ولی این اتفاق‌ها نیفتاده است.

اگر هم‌چنین سرمایه‌گذاری شده بود نباید شاهد افت تولید در نفت بودیم باید تولید قبلی را به اصطلاح حفظ می‌کردیم. الان تمام تولید ما در حدود 6/3 میلیون بشکه نفت است. در پارس جنوبی تولید قابل توجهی اضافه نشده است یعنی حداکثر 10 فاز است که عمده کار آن از قبل شده بود بنابراین وقتی این مجموعه را کنار همدیگر می‌گذاریم 100 میلیارد روی زمین نمی‌ماند، 100 میلیارد که هیچ 30 میلیارد هم روی زمین نمی‌ماند.

در پتروشیمی بسیاری از پروژه‌ها که از قبل شروع شده بود و سرعت خوبی هم داشت تقریبا در این چند سال بشدت کند و متوقف شده و در بعضی از پروژه‌ها که از قبل به بهره‌برداری رسیده بود در حال حاضر به سقف تولید خود نرسیده به‌خاطر اینکه خوراک نداشته است.

مشکل دولت آقای احمدی‌نژاد در نفت چه چیزی است؟ چرا نتوانسته به این همه سرمایه سامان درستی بدهد؟

یکی از مشکلات تحریم است.

در 4 سال اول تحریم خیلی جدی نبود. توتال در فاز 11به ایران قیمت ‌داد و ایران چون معتقد بود قیمت بالاست قبول نکرد.

درست است، بله. مشکل اول مشکل مدیریتی بود. تغییرات مدیریتی، عدم انتخاب مدیران شایسته.

به نظر من شما یک مقدار دارید کلی توضیح می‌دهید. آقای احمدی‌نژاد با یک تلقی خاصی وارد نفت شد. تغییرات مدیریتی هم بنا بر همان تلقی بود. این به نظرتان مهم‌تر و ریشه‌یی‌تر نیست؟

بگذارید من یک چیز را صریح به شما بگویم. من فکر می‌کنم دولت آقای احمدی‌نژاد دغدغه توسعه ندارد. من کاری به این مفاهیم توسعه و گسترش و اینها ندارم. منظورم سرمایه‌گذاری و پیشرفت است. احداث تاسیسات جاری کارخانه و... فقط هم در بخش نفت نبوده، در بخش‌های دیگر هم همینطور بوده است، شما می‌بینید! نرخ تشکیل سرمایه در این دولت به نسبت دولت‌های قبلی پایین‌تر است.

اتفاقا آقای قاسمی تمرکز خود را گویا بر این موضوع گذاشته. چشم‌انداز موفقی برای ایشان قایلید؟

نمی‌دانم. ببینید متاسفانه در این 6 سال آنقدر مسائل پیچیده شده، آنقدر گره‌های کور خورده، آنقدر تصمیم‌های غلط گرفته شده که ایشان اگر خیلی هم توانایی داشته باشد تا مدت‌ها باید گره‌باز کند. مثلا میدان آزادگان ابتدا به اینپکس داده شد و بعد این شرکت رفت. چرا رفت؟ ما به حساب تحریم گذاشتیم.

ولی مگر آن موقع که آمد تحریم نبود. یکی از دلایل عمده رفتنش این بود که منطقه ومیدان را تحویلش ندادند و مین‌روبی به موقع تمام نشد. بعد بدون اینکه قراردادی آماده شود و با آن قبلی تسویه‌حساب یا تکلیفش را روشن کنیم به پترو ایران گفته‌ایم شما بیا جایگزین. ولی کار جلو نرفته چون پول نبوده و قرارداد مدیریتی نبوده است. بعد بچه‌های مناطق نفت‌خیز که از ابتدا با اینپکس مخالف بودند آمدند گفتند شما اینجا را به ما بدهید تا ما چند چاه بنا کنیم و فاز اول را به فلان مقدار تولید راه می‌اندازیم وبعد از محل درآمد آن صرف توسعه خودش می‌کنیم. بعد آنها هم درست نتیجه نمی‌گیرند.

خب همه اینها الان مساله وگره است. کارهایی که صورت گرفته را با چه صورت وضعیتی باید پرداخت کرد؟ تاخیر‌ها به عهده کدام شرکت و مدیر است؟

اینها تصمیمات غلطی است که گرفته شده است. بازگشت به نقطه اول که یک وزیر یا مدیر بتواند درست و با دست باز گزینه‌های مورد نظر را انتخاب کند کار و زمان می‌برد که فکر کنم بیش از دو سال طول می‌کشد.

این نمونه آزادگان است. در بقیه جاها هم همین است یعنی شما فرض کنید یک وقتی زمان آقای نوذری بود یا آقای میر‌کاظمی که یک سفر آقای چاوز به ایران آمد، گفتند 2 تا فاز پارس جنوبی را می‌خواهیم بدهیم به ونزوئلا. خب ما گفتیم اینها در کار خودشان مانده‌اند، اگر می‌خواهید با آنها دادوستد سیاسی بکنید یک جای دیگر را به آنها بدهید. مثلا پارس شمالی که مشترک نیست. اینها شوخی‌هایی است که با میادین مشترک شده است. این شوخی‌ها با میادین مشترک نباید می‌شد.

الان مهم‌ترین مشکل وزیر نفت تحریم‌هاست یا همین گرفتاری‌های داخلی؟

به نظر من نخستین مساله، همین گرفتاری‌ها است. معتقدم که عملکردخودمان باعث تشدید تحریم می‌شود. تقریبا در 32 سال که از انقلاب اسلامی می‌گذرد همیشه کم و بیش تحریم داشتیم بعضی مواقع شرکت‌های خارجی آماده‌اند، وقتی یک شرکت خارجی می‌آید، می‌خواهد اینجا از رابطه اقتصادی با شما نفعی ببرد البته به‌خاطر تحریم ضرر‌هایی هم می‌برد. این نفع و ضرر را می‌برد محاسبه می‌کند. برخی وقت‌ها به نفع‌شان بود که تحریم‌ها را نادیده بگیرند.

اتفاقا در آن دوره رکود اقتصاد جهانی بودو مثل الان نبود که شرکت‌های بزرگ دنبال کار باشند. ولی حالا چرا نمی‌آیند؟ شرکت‌های نفتی بسیار قهار هستند. برای خود تحلیل دارند. از فضای کسب و کار درهر کشوری که بخواهند همکاری و سرمایه‌گذاری داشته باشند صورت‌بندی دقیق دارند. وقتی وضع مدیریت و نابسامانی و رکود کسب و کار را می‌بینند. وقتی نمی‌دانند با چه کسی طرف هستند و منافع خودشان را مستقل نمی‌دانند و از آن طرف فشار تحریم غلبه می‌کند، تصمیم می‌گیرند که جمع کنند و بروند، یعنی عملکرد‌ما در جریان خنثی کردن تحریم نبوده در جریان تسریع تحریم بوده است.

تولید نفت ما در سال 5/3 میلیون بشکه است که در سال‌های آینده با توجه به افت شدید سالانه‌یی که داریم،کمتر هم خواهد شد. مشکل دیگری که ما داریم و کم کم رخ نمایی می‌کند این است که تاسیسات زمینی صنعت نفت که تا حالا خیلی مشکل نداشت برای اینکه از سال‌های گذشته برای ما ظرفیت خیلی بالایی به ارث رسیده بود؛ تاسیساتی که روزانه 6 میلیون بشکه نفت تولید می‌کرد. ولی آرام‌آرام اینها هم به علت فرسودگی مشکل‌دار شده است.

کشورهای منطقه به سرعت در حال پیشرفت هستند. قطر غیر از گاز از لایه نفتی پارس جنوبی روزانه 450 هزار بشکه نفت تولید می‌کند و ما هیچ.

ولی مهم‌ترین تحولاتی که موقعیت ما را در بازار نفت به خطر می‌اندازد عراق است.

عراق تنها جایی است که پتانسیل چشمگیری دارد. مجموع قرارداد‌هایی که عراق در این مدت بسته 5/11میلیون بشکه است که بررسی‌ها نشان می‌دهد که حداقل 6 میلیون از این مناقصات بیرون می‌آید.

الان صادرات‌شان با ما برابر است؟

بله، چون ما مصرف داخل‌مان بالاست. ولی فکر کنم امسال صادرات‌شان از ما جلو بزند که از نظر صادرات در اوپک خیلی پایین‌تر قرار می‌گیریم.

با این تصویر هیچ حرکت مثبتی برای وزیر جدید متصور نیستید؟

جواب این سوال‌تان خیلی سخت است. به نظر من ایشان باید اولویت‌های خودش را مشخص بکند وعزم و اراده خود را در جهت حل آن بگذارد. الان وقت تمرکز بر یکی دو کار بزرگ است نه کارهای متنوع و کثیر.

دقت داشته باشید که آقای قاسمی فقط دوسال وقت دارد. من دوره آقای میرکاظمی را واقعا بدترین دوره صنعت‌نفت در صد سال اخیر ارزیابی می‌کنم، به دلیل افت و رکودی که در آن ایجاد شد و تغییرات نامناسبی که صورت گرفت.

یکی از گرفتاری‌های آقای قاسمی همین است. ‌اگر بخواهد تغییر ندهد با مدیران از بازرگانی آمده، اصلا کاری پیش نمی‌رود. اگر تغییر هم بدهد روی کارها اثر منفی دارد. اگر تغییری هم ندهد که اصلا کار پیش نمی‌رود. انصافا در این مورد باید به ایشان حق داد. آقای قاسمی با مجموعه این محدودیت‌ها به نظر من تنها راهی که دارد این است که دامنه فعالیت خود را محدود بکند و یک موارد خاصی را هدف‌گیری کند و تمام توانش را برای آن بگذارد.

با این ارثیه و با این امکانات، برنامه‌های گسترده جواب نمی‌دهد، این را امکان‌پذیر نمی‌دانم و تنها راه درست شدن این امر محدود کردن دایره است و بزرگ‌ترین اولویت‌ در این محدودیت عرض کنم که پروژه پارس جنوبی است، چون بزرگ‌ترین مشکل ما در میادین نفتی هم تزریق گاز است که الان روزانه 70 میلیون متر مکعب تزریق داریم که باید در برنامه چهارم به 240 میلیون متر مکعب می‌رسید که نرسید دلیل مهم افت تولید هم همین است.

محدود کردن و تمرکز روی یک کار حتی با وجود این تحریم‌ها موفقیت می‌آورد؟

حتی با وجود این تحریم‌ها. من تاکید می‌کنم که ما الان از نظر اقتصاد جهانی در شرایطی هستیم که شرکت‌ها اگر یک منافعی را برای خودشان متصور باشند حاضر هستند پای تحریم‌ها هم ایستادگی کنند.

با این وضع فکر می‌کنید صدای زنگ خطر و هشدار در صنعت نفت به گوش مسوولان ودولتی‌ها رسیده است؟

نه، دلیل هم دارد. واقعا شما بیایید یک روز در هیات وزیران یک امتحان بگیرید، ببینید کسانی که آنجا نشسته‌اند و حتی نماینده‌‌های مجلس تا چه حد واقعا صنعت نفت را می‌شناسند و چقدر می‌دانند میادین نفتی یعنی چه؟ مخزن یعنی چه؟ محدودیت‌هایی که مخزن دارد یعنی چه؟ تولید اولیه و ثانویه و... ما یک زمانی به بن‌بست می‌خوریم که خدا‌ ‌نکرده قیمت‌های جهانی نفت پایین بیفتد، تازه مصیبت‌های ما شروع می‌شود. این سیاست‌ها برای من خیلی عجیب است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۰ ، ۰۹:۰۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

هرگاه از خیابان‌ها عبور می‌کنم و جدول‌‌گذاری و پیاده‌رو سازی شهرداری را نگاه می‌کنم و خصوصا وقتی حوصله دارم و کمی بیشتر دقت می‌کنم، به فکر فرو می‌روم که چه خوشبختند!! تولیدکنندگان بلوک سیمانی و موزائیک برای شهرداری و نیز پیمانکارن پیاده‌رو‌ساز و بلوک‌گذار.

یک تولیدکننده خوشبخت (البته در فرهنگ ما) چه می‌خواهد؟ بازار تضمین شده و خریداری که توجه به کیفیت ندارد و می‌توان هر آشغالی را با قیمت تمام شده پائین به او فروخت. بلوک‌سازن که بعضی هم با کمال وقاحت روی بلوکشان مُهر زده‌اند "بتنِ ......."، شن و ماسه را به قیمت بتن به شهرداری می‌فروشند ودر واقع به مُلک و ملت میندازند. شن و ماسه‌ای که روی آن یک لایه نازک سیمان کشیده شده است و دو تا چرخ ماشین که به آن بساید شن و ماسه آشکار می‌شود و تخریب آن شروع می‌شود و همین خرابی موجب تضمین شدن بازار است یعنی شش ماه یا حداکثر یک سال دیگر دوباره این بلوک‌ها باید تعویض شود.

و یک پیمانکار خوشبخت (البته در فرهنگ ما) که با استفاده از چند کارگر ساده افغانی که به‌خاطر قاچاقی کارکردن هر بلائی را میتوان به سرشان آورد. با نازل‌ترین کیفیت شن و ماسه و گّردی از سیمان را مخلوط می‌کند و روی خاک آماده نشده و زیر‌سازی نشده، می‌ریزد و بلوک و موزائیک را به آن می‌چسباند و با اولین باران و برف و یخ، گندِ کار در می‌آید. و دوباره شش ماه یا یک‌سال دیگر از نو.

به یکی از دوستان گفتم که من با شناختی که از خودم دارم، اگر خریدار این بلوک‌ها و کارفرمای این پیمانکاران بودم و چنین پولی را از کیسه ملت در جیب اینها می‌ریختم، حتما وسوسه می‌شدم که غیر‌رسمی یا پشت صحنه، حق و حسابم!! را از اینها دریافت کنم. البته مدیران محترم و پاکدامن شهرداری که مثل من نیستند. آن دوست که از من خوشبین‌تر بود!! گفت این بلوک‌گذاری‌ها و پیاده‌روسازی‌ها دزدی آشکار در مقابل چشمان مردم است.

نمیدانم چرا خیلی از جاها که پیاده‌رو و بلوک‌های خوبی هم دارند پیش از موعد تخریب می‌شوند و به دست همین پیمانکاران سپرده می‌شوند. نمی‌فهمم.

نمی‌دانم نمایندگان محترم ما در شورای شهر که ظاهرا منتخب ما هستند، نمی‌توانند استاندارد‌ها و دستورالعمل‌هائی را برای کیفت آسفالت و بلوک و موزائیک و دیگر مصالح و اقلام مورد نیاز شهرداری و نصب و اجرای آن وضع کنند و بر تحقق آن سیستم نظارتی برقرارکنند؟ تا این تولیدکنندگان و پیمانکاران چنین کلاه‌های گشادی را بر سر مدیران پاکدامن و ساده شهرداری نگذارند!؟ نمیدانم. شاید شان آن بزرگواران اجل از آن باشد که به چنین مسائل حقیری بپردازند! یا.............!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۰ ، ۰۹:۰۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

تازه های انرژی شماره 28 مرداد 90

موضوع قراردادهای گازی یکی از مباحث مهم در صنعت نفت محسوب می­شود که همواره موضوعی چالش­ بر­انگیز، میان کارشناسان و منتقدان این حوزه است. تاآنجاکه نظرهای متفاوتی در این زمینه شکل گرفته­ اند. برخی از کارشناسان باسابقۀ نفتی در پاسخ به درخواست گفتگوی «تازه های انرژی»، درخصوص قراردادهای گازی و میزان صادرات گاز، می­ گویند: «مگر ایران، صادرات گاز به مفهوم واقعی دارد یا قراردادی با کشوری منعقد ­است که می­خواهید درخصوص آن بپرسید؟...»

برخی دیگر نیز به همین منوال معتقدند، از دولت نهم تاکنون قرارداد گازی مشخصی با کشوری منعقد نشده و به همین دلیل در این زمینه هیچ پیشرفتی بدست نیامده است.

 سیدغلامحسین حسن­تاش، رئیس اسبق مؤسسه مطالعات بین­المللی انرژی و عضو هیئت ­علمی این مؤسسه، در این خصوص به «تازه­ های انرژی» می­گوید: «ما هنوز برای تأمین گاز مصرف داخل، توانایی لازم را نداریم؛ چه رسد به صادرات بالا و محقق شدن اهداف برنامۀ پنجم توسعه.»

او معتقد است «معدود قراردادهای گازی که تاکنون شکل گرفته ­اند، به دولت­ های پیشین مربوط می­شوند که هیچ یک از آنها به­درستی به­ ثمر نرسیده­ اند. به ­خصوص قرارداد «کرسنت» که سال­هاست به دلیل آنچه از سوی دولت، نقض حقوق ملت ایران خوانده شده، بلاتکلیف مانده و به نتیجۀ مناسب، درخور و رضایت­بخش نرسیده است. ضمن اینکه طرف اماراتی هم در این زمینه حق دارد. دکتر حسن­تاش، سایر قراردادهای گازی ایران را با کشورهای حاشیۀ خلیج ­فارس نیز بررسی کرد که در ادامه می­خوانید.

****************

آقای حسن‌تاش! لطفاً در ابتدای امر بر تاریخچه­ ای از قراردادهای گازی در دولت­های پس از انقلاب مروری داشته باشیم. در بررسی کلی، ایران در این موضوع، در چه موقعیتی است؟

نخستین قرارداد صادرات گاز ایران به سال­های پیش از ­انقلاب بازمی­گردد که گاز با قیمتی نازل به شوروی سابق­ فروخته شده بود و امتیازی بود که رژیم گذشته به آنها داد. درواقع در مقابل این‌که به صورت عمده، نفت را به غربی­ها واگذار کرده بود، گاز هم به شوروی فروخته شده بود. این قرارداد بعد از انقلاب متوقف­ و سپس در اواخر دولت آقای مهندس میرحسین موسوی، نخست­وزیر وقت، مذاکراتی آغاز شد تا آن قرارداد بار دیگر احیا شود. پس از این قرارداد، قدیمی ­ترین قرارداد گازی ما، قرارداد صادرات گاز به ترکیه است که در زمان ریاست­جمهوری آقای نجم ­الدین اربکان شکل گرفت و متأسفانه آن قرارداد هم از ابتدای کار ایرادهایی داشت که آن هم عمدتا به موضوعی مربوط بود که در قراردادهای گازی متداول است و به آن ترمtake or pay می­گویند. این موضوع یا ترم قراردادی بدین­صورت است که هنگامی که با کشوری قراردادی منعقد می­­شود، چنانچه گازی هم دریافت نکند، باید هزینۀ آن را پرداخت نماید، زیرا طرف مقابل سرمایه ­گذاری کرده و هزینه عملیات احداث خط لوله را متحمل شده و گاز را تا لب مرز آورده است و کشور گیرندۀ گاز در این شرایط متعهد است که گاز را برداشت کند و اگر نکرد در واقع خسارت به طرف مقابل وارد کرده است پس باید بخشی از پول ان را بدهد. متأسفانه ترم Take or pay که در قراردادهای گازی متداول است، در این قرارداد در نظر گرفته نشده بود. به همین دلیل، ترکیه نزدیک به دو سال و یا شاید بیشتر در برداشت گاز تأخیر داشت و  ایران نتوانست اقدامی علیه دولت ترکیه انجام دهد. اما ظاهر بعدها در توافقاتی که صورت گرفت، مقرر شد، ترم مذکور در قرارداد گنجانده شود و در مقابل تأخیرها و تخلفات ترکیه بخشوده شود.

 

مذاکرات صادرات گاز به ارمنستان چگونه بود؟

قرارداد صادرات گاز به ارمنستان، اجرایی شد ولی سایر قرارداد­ها در حد مذاکره و تفاهمنامه بوده است. ازجمله مذاکرۀ صادرات گاز به هند و پاکستان، با عنوان خط­لوله صلح که از دولت آقای خاتمی شروع شد. پس از آن مذاکره با سوریه بود که این مذاکره کمی جدیدتر است و به دولت نهم و دهم مربوط می‌شود و هیچ­ یک از این مذاکرات هنوز به­ نتیجه قطعی و روشن نرسیدند و به قرارداد تبدیل نشده‌اند.

 

داستان قرارداد کرسنت چیست؟

 

قرارداد کرسنت در دولت هشتم منعقد شد. مشکل اصلی این قرارداد، قیمت است که براساس رقمی ثابت در نظر گرفته شده است و نشان ­دهندۀ آن است که مذاکره ­کنندگان، با ساختار قراردادهای گازی آشنا نبوده ­اند. زیرا در همه جای دنیا ساختار قراردادهای جدید گازی، بدون استثنا براساس فرمول قیمت­ گذاری است که قیمت گاز را تابعی از قیمت­های جهانی نفت‌خام یا فرآورده‌های نفتی می­کند؛ یعنی چنانچه قیمت‌های جهانی نفت یا فرآورده ­های نفتی، تغییر کند، قیمت قرارداد هم قابل مذاکره می‌شود و تغییر می‌کند، اما در قرارداد کرسنت، ایراد بزرگ ثابت بودن قیمت است که این مسئله در هیچ قراردادهای گازی، متداول نیست.

این نکته زمانی اهمیت بیشتری پیدا می کند که توجه کنیم که: ایران، سابقۀ عقد قراردادهای گازی را پیش از انقلاب، ازجمله با شوروی داشته­ است و پس از انقلاب هم مذاکرات زیادی انجام شد تا قیمت فروش گاز با شوروی‌ها اصلاح شود و نیز قراداد فروش گاز به ترکیه نیز بر اساس فرمول قیمت‌گذاری بوده است و متأسفانه پس از این همه سال تجربه، هنوز فاقد این آمادگی بوده‌ایم که قرارداد درستی منعقد کنیم اما از آن سو صرفنظر از مشکل قیمت تعهدات خود را در مورد تحویل گاز به طرف اماراتی انجام نداده‌ایم و در واقع تأسیسات و امکانات هنوز آماده نیستند.

با وجود اینکه اشاره کردید امکانات و تأسیسات ایران، برای ارسال گاز به طرف اماراتی آماده نیست و آنها هم پس از این میزان تأخیر، نسبت به این مسئله معترضند، تکلیف قرارداد کرسنت چه خواهد شد و طرف مقابل برای معلق ماندن این قرارداد چه اقداماتی می­تواند انجام دهد؟

به محض عقد قرارداد، تعهدات بین ­المللی بوجود می­آید و در صورت عمل نشدن به آنها، کشور خسارت­ هایی خواهد دید و از همه مهمتر این‌که کشور بی­ اعتبار و بدنام می­شود و درواقع کشوری تلقی می‌شود که به تعهدات بین­ المللی خود پایبند نیست. شنیده می‌شود که شرکت اماراتی کرسنت به دیوان لاهه و دادگاه‌های بین ­المللی مراجعه کرده است. ازآنجاکه نهادهای بین ­المللی قرارداد را تأیید کرده ­اند و مستند است، می­تواند علیه کشور اقامۀ دعوی کند. به نظر می­رسد براساس همین اتفاقات و رفتن پرونده این قرارداد به دادگاه لاهه، باید هرچه سریع­تر این مسئله حل­ وفصل شود.

مسئله دیگر نداشتن دانش و آگاهی­های لازم درخصوص قراردادهای بین­ المللی و جزئیات این قراردادهاست که وارثان این قراردادها، به آن دچار هستند.  نمی­دانم که آیا پس از قرارداد کرسنت، قرارداد دیگری در منطقۀ خلیج­ فارس، برای صادرات گاز از یک کشور به کشوری­ دیگر، بسته شده است یا نه چون در قرارداد کرسنت ظاهرا پیش‌بینی شده است که چنانچه قرارداد جدیدی میان کشورهای حاشیۀ خلیج‌فارس منعقد شد و قیمتش بالاتر از قرداد کرسنت بود این قرارداد نیز می‌تواند مورد تجدید نظر قرارگیرد. بنابراین باید تیم حقوقی آشنا به مسایل حقوق بین­ الملل و تیمی اقتصادی که آشنا به مسایل صادرات گاز و قراردادهای گازی باشند بررسی کنند که از آن زمان تا کنون، قرارداد جدیدی در منطقۀ خلیج ­فارس منعقد شده است یا خیر.

علاوه­برآن شاید ­بتوان قراردادهای فروش LNG قطر را با وجود اینکه خط­لوله نیست و به صورتLNG است، ملاک قرارداد و از این طریق فرصتی را بوجود آورد که بتوان قرارداد را اصلاح کرد.

از سویی دیگر، باید تلاش شود تا طرف مقابل هم از تأخیرها صرف­نظر کند تا ایران تعهدات بین‌المللی را محقق سازد. به این نکته نیز باید اشاره کرد که امارات و اصولا جنوب خلیج ­فارس، ­می­توانند بازار خوبی برای گاز ایران باشند. به دلیل اینکه معمولاً اوج مصرف آنها در تابستان است و درست در آن زمان ایران حداقل میزان مصرف را دارد. در این زمینه می­توان به­ گونه ­ای قراردادها را تنظیم کرد که در زمان کاهش و حداقلی مصرف، به آنها گاز بیشتری تحویل شود. آنها در زمستان به گاز کمتری نیاز دارند و در تابستان به صورت عمده از گاز برای سیستم­های آب­شیرین ­کن و نیز تولید برق برای مصارف سرمایشی استفاده می­کنند و به این دلیل اوج مصرف آنها برعکس ایران است و می­توانند در تابستان بازار خوبی برای فروش گاز ایران باشند.

 

با توجه به اینکه مشکل اصلی ایران در این قرارداد، در نظر گرفته نشدن مصالح ملی و قیمت گاز صادراتی است، اگر این مشکل توسط اماراتی­ها حل نشود و رضایت دولت ایران نیز جلب نشود، ارزیابی­تان، به عنوان یک کارشناس از این اتفاق چیست و به اعتقاد شما آیا باید براساس قانون و تعهدات بین­المللی، به هر ترتیب این قرارداد اجرا شود؟

اکنون نمی­توان در این زمینه نظر قطعی داد. در مذاکرات حضور نداشتم تا دربارۀ انعطاف طرف مقابل نظر دهم. درواقع چنانچه کسانی که وارد مذاکره می­شوند هم توان سیاست خارجی را مورد استفاده قراردهند و هم مذاکره­ کنندگانی قوی باشند، این احتمال وجود دارد که بتوان در طرف مقابل نرمش و انعطاف ایجاد کرد تا دوطرف به یکدیگر نزدیک شوند.

 

معدود مذاکراتی با کشورهای حاشیۀ خلیج­فارس، ازجمله کویت در 1386 و عمان در1385، انجام شد که پس از چند بار مذاکره قرار شد از ایران گاز خریداری کنند، اما کمی بعد به دلیل برخی مشکلات، این مذاکرات متوقف شدند و پس از آن نیز دیگر ادامه نیافتند. روند انجام این مذاکرات چگونه پیش رفت که به سرانجام نرسید؟

سال­ها پیش در مؤسسه مطالعات بین ­المللی انرژی، درخصوص گازهای همراه نفت حوزه­ های دریایی که به جزیره خارگ نزدیکند، مطالعاتی انجام شد. به دلیل سوختن گازها در آنجا، موضوع این بود که بتوانند آنها را جمع‌آوری و بهترین گزینه برای استفادۀ بهتر را انتخاب کنند. از بهترین گزینه ­ها، برای استفاده از گازهای همراه نفت میادین نزدیک به جزیره خارگ، صادرات آن به کویت بود. بر همان مبنا مذاکراتی هم با کویت شروع شد، اما اینکه چرا این مذاکرات به نتیجه نرسید، به نظر می­رسد این مسئله به مشکلات و چالش­هایی که در­ شش سال گذشته در صنعت نفت بوجود آمده است، بازمی­گردد. یکی از این مشکلات، تغییرات گسترده و مکرر مدیریتی در وزارتخانۀ نفت است؛ زیرا اقدامات بین ­المللی، انسجام، پیگیری و فراز و نشیب دارد و باید به صورت مستمر و منسجم انجام شوند که تغییرات پی در پی ی مدیریتی و بی ­ثباتی در این زمینه، اجازه این کار را نمی­دهد.

از آن­سو، تغییرات مدیریتی، بر روی پروژه­ های توسعه‌‌ای نیز نتایج منفی دارند. درواقع همان داستانی که هنگام بسته شدن قرارداد کرسنت مطرح بود، در اینجا نیز تکرار شد. از یک­سو باید پروژه ­های جمع ­آوری گازهای همراه خارگ پیشرفت داشته باشند تا با خیال آسوده مطمئن بود که در چه تاریخی آماده می­شوند تا در ادامه، به دنبال مذاکره با کویت برای فروش گاز بود و از سویی دیگر، مذاکره­ کنندگان به این سرعت تغییر نکنند؛ زیرا تا بخواهند با شرایط، طرف مقابل و میزان پیشرفت مذاکره­ کننده قبلی آشنا شوند، چند ماه زمان خواهد بُرد و در فاصله این چندماه به محض اینکه برای مذاکره آماده می­شوند، بار دیگر تغییر می­کنند و جای خود را به فرد دیگری می­دهند. به همین دلیل، مدیری که بداند در سمت خود عمر کوتاهی دارد، هرگز برنامه ­های بلندمدت را دنبال نمی­کند. به دلیل همین نابسامانی­ ها، در شش سال اخیر، قرارداد مناسبی برای فروش گاز منعقد نشده است.

درواقع، اگر شش سال گذشته بررسی شود، مشاهده خواهد ­شد که در همان چهارماه نخست دولت نهم، به دلیل اینکه افراد معرفی­ شده نتوانستند رأی ­اعتماد مجلس را کسب کنند، وزیر نفتی درکابینۀ دولت نبود و بعداز آن وزیر نفت سه بار هم دچار تغییر شده است. بنابراین به نظر می­رسد این عوامل، باعث شده‌اند کار پیگیری نشود. درصورتی­ که اگر مسئله در زمان خود پیگیری می­شد، می­توانست مسئله کرسنت را نیز حل کند. مذاکره با کویت، از راهکارهایی بود که می­شد از طریق آن قرارداد کرسنت را نجات داد: با صادرات گاز به کویت، منافعی بدست می­آمد و مشکل کرسنت نیز برطرف می­شد. چون براساس قیمتی که با کویت توافق می‌شد می‌توانستیم قیمت کرسنت را هم اصلاح کنیم.

 

 درخصوص قرارداد عمان چطور؟

 صحبت­هایی برای صادرت گاز به عمان مطرح شد. داستان بدین شرح است که عمان ظرفیت تولیدLNG، یعنی مایع­ سازی گاز را دارد. گاز خودش اکنون برای مایع ­سازی کاهش یافته، اما برای مصرف داخل خود یا برای تزریق به میادین نفتی (مانند کویت که بیشتر، گاز را برای تزریق به میادین نفتی خود می­خواهد) به گاز ایران نیازی ندارد.

مسئله عمده عمان این است که می­خواهد، با خرید گاز­ از ایران و تبدیل به LNG، از ظرفیت LNGخود و سرمایه­گذاری­هایی که برای تأسیسات آن کرده است، به بهترین نحو استفاده کند. اگر امکان داشت که با عمان، قراردادی منعقد شود که براساسش گاز به آنها تحویل شود و معادل آن LNG دریافت و فقط حق­ الزحمه تبدیل گاز به LNG به آنها پرداخت می­شد و ایران LNG را صادر می­کرد، آنگاه آن قرارداد هم فرصت بسیار خوبی بود که می­توانست ایران را وارد تجربۀ صادرات و بازارهای LNG کند. به‌هرحال ایران در آینده، جزو صادرکنندگان LNG خواهد بود. بنابراین باید بتواند از هم ­اکنون این نوع بازار را تجربه کند و به بازارهایLNG وارد و به مسایل خرید و فروش و قراردادهای این حوزه آشنا شود. متأسفانه در آن مورد هم، به صورت منسجم کار، پیگیری نشد و به نظر می­رسد دلیل نهایی نشدن آن مذاکرات هم مسئله بی­ ثباتی در صنعت‌نفت کشور است.

 

با وضعیتی که چند سال است به دلیل بی­ ثباتی­ های مدیریتی در صنعت نفت و دلایل دیگر، نتوانسته­ ایم آن­گونه که شایسته دارندۀ دومین ذخایر گازی دنیاست رفتار کنیم و صادرات بیشتری از گاز داشته باشیم، عملکرد شرکت ملی صادرات گاز را تاکنون چگونه ارزیابی می­کنید؟

درواقع علاوه ­بر بی ­ثباتی­ های مدیریتی، در بخش صادرات گاز، بی­ ثباتی­ های بیشتری هم هست. بدین­ نحوکه شرکت صادرات گاز ایران، زیرمجموعۀ شرکت ملی نفت ایران بود و این اواخر تصمیم گرفته شد که شرکت ملی صادرات گاز، منحل شود. پس از آن، تصمیم بر آن شد که زیرمجموعۀ شرکت ملی گاز ایران شود. این نابسامانی ­ها و تغییرات مدیریتی که در صنعت نفت بوجود آمده، به طریق اولی در شرکت صادرات گاز هم ایجاد شده است. یک سال پس از اینکه شرکت صادرات گاز، زیرمجموعۀ شرکت ملی گاز ایران شد، هنوز مدیرعامل ندارد. تا مدتی سرپرست هم نداشت و به ­تازگی سرپرستی برایش تعیین کرده ­اند، اما وضعیت همچنان بلاتکلیف است. به همین دلیل باید ثبات مدیریتی وجود داشته و مدیران مطلع حاضر باشند که بتوانند این دست مذاکرات را پیگیری کنند.

به نظر می­رسد، با وضعیتی که در مدیریت صنعت نفت حاکم است و بسیاری از این مدیران، آگاهی و تجربه­ های لازم را ندارند، کارها پیش نخواهد رفت.

 

براساس گفته ­های شما مبنی بر دلایل منعقد نشدن قراردادهای فروش و صادرات گاز، به سایر کشورها و با توجه به اینکه به عنوان دومین دارندۀ ذخایر گازی دنیا، تقریباً هیچ سهمی از بازارهای دنیا دراختیار نداریم و حتی هنوز برای تولید داخل با مشکل روبه‌رو هستیم، ارزیابی ­­تان برای محقق شدن اهداف برنامه پنجم توسعه چیست؟

این اتفاقات چهار دلیل عمده دارند:

1- تحریم که دو نوع تأثیر بر جای می­گذارد. ازجمله، باعث ­می­شود پروژه ­های تولید گاز ایران، طبق برنامه پیش نروند. در 20 سال گذشته، رشد مصرف و تقاضای داخلی، از رشد تولید بیشتر بوده است. درواقع تقاضا و رشد مصرف داخلی، سریع­تر از تولید و عرضۀ گاز حرکت کرده است، به همین دلیل، دائما توازن منفی­ تر شده و گازی برای صادرکردن باقی نمانده است. برای داشتن گاز کافی برای صادرات، باید پروژه‌های تولیدی، به ­خصوص فازهای مختلف پارس­ جنوبی با سرعت بیشتری پیشرفت کنند. این پروژه­ ها تأخیرهای اجرایی زیادی دارند؛

 2- تغییرات مدیریتی؛

3- مدیران نا­آشنا و ناآگاه؛

4- بی‌رویه بودن مصرف داخلی و غلط بودن سیاست‌های داخلی عرضه انرژی

بنابراین زمانی که گازی برای صادر کردن و چشم ­انداز روشنی از افزایش تولید نباشد، در کنار فشارهای تحریم، کسی به­ طورجدی با ایران وارد مذاکره نمی­شود. و متاسفانه طرف ایرانی هم به صورت جدی مذاکرات را ادامه نمی­دهد. برای مثال مذاکره با پاکستان و هند، دچار وقفه ­های طولانی­ مدت می­شود. دلیل آن هم کاملاً مشخص است؛ زیرا می­دانیم که گازی برای صادر کردن وجود ندارد و برنامه­ های تولید مشخص نیست و از سویی دیگر هم تغییرات مدیریتی زیادی در صنعت نفت وجود دارند. اگر گاز ایران برای صادر کردن آماده بود، شاید پاکستانی­ ها و هندی ­ها ایران را جدی­تر می­گرفتند و به مذاکرات خود نیز، سرعت می­دادند.

تجربه نشان داده است اگر مدیریت توانا، منسجم و مستمری بکار گرفته شود، برای تحریم ­ها هم می­توان راه حل پیدا کرد، هرچند که تحریم­ ها به صورت طبیعی هزینه­ ها را افزایش می­دهند.

زمانی که این حجم از تحریم­ ها اعمال و مدیریت­ ها هم تا این میزان دستخوش تغییرات می­شوند و افراد مطلع هم روی کار نیستند، وضعی بوجود می­آید که مشاهده می­شود.

 

طبق برنامۀ پنجم توسعه باید میزان مشخصی گاز، تولید و صادر کرد. با توجه به اینکه مخازن نفتی در نیمۀ دوم عمر خود هستند و افت تولید مشهود است و گازی هم برای تزریق نیست، چه راهکارها و پیش­زمینه­هایی لازم است تا بتوان اهداف برنامه پنجم توسعه را محقق کرد؟

به نظر می­رسد در تولید، برای پارس ­جنوبی باید اهمیت و اولویت بیشتری قائل شد. به دلیل اشتراک این میدان با قطر و تلاش قطری­ ها برای استفاده و بهره­ بردای بیشتر از این میدان، لازم است تا ایران هم تلاش مضاعفی داشته باشد.

نکتۀ بعدی در راستای محقق شدن این هدف، کنترل مصرف داخلی است. درواقع، مصرف داخلی در همۀ زمینه­ ها، از مصرف خانگی گرفته تا بخش­ های صنعتی، بسیار بالاتر از استانداردهای بین ­المللی و بی‌رویه است.

از سویی دیگر باید حذف یارانه­ های انرژی و بالا بردن قیمت سوخت را به نحوی هدایت کرد که با سیاست­ های مکمل همراه باشد و مصرف­ کنندگان را به سمت کنترل مصرف جهت دهد تا بتوان مصرف داخل را کاهش داد و گاز را برای صادرات آزاد کرد. به نظر می­رسد همۀ اقدامات باید به صورت گسترده انجام شوند، یعنی منابع مالی تأمین، مسایل مدیریتی برطرف و فازهای مختلف پارس ­جنوبی پیش برده شوند و همچنین از فرصت حذف یارانه ­ها و افزایش قیمت­ های انرژی به بهترین نحو استفاده شود. سیاست‌های مکمل که بحث مفصلی را نیز می­ طلبند و تاکنون محقق نشده ­اند، اجرایی شوند تا مصرف داخلی کنترل شود و گاز برای صادرات باقی بماند، اما با ادامۀ روند فعلی به نظر می­رسد ایران تا 10 سال آینده، گازی برای صادر کردن نداشته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۰۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

زندگی در تهران به مرگ تدریجی تبدیل شده است. دود و آلودگی، هوا را مسموم کرده و  شهروندان را از مهمترین و اولیه‌ترین نعمت خدا داد که تنفس سالم است، محروم نموده است. ترافیک اعصاب ‌ها را خرد کرده است. غبار آلودگی چنان منافذ برگ‌های گیاهان را پوشانده است که آنها هم تنفس ندارند و رنگشان برگشته است. اگر پیاده باشی که از شدت آلودگی صوت و هوا، چنان در رنجی که اگر زیبائی هم وجود داشته باشد آن را نمی‌بینی و اگر سواره باشی باید دو چشم و گوش اضافه هم قرض کنی که خود را از مهلکه مبداء تا مقصد نجات‌دهی و چشمی برای دیدن زیبائی (اگر هم وجود داشته باشد) نمی‌ماند.

امروز کمتر کسی تردید دارد که راه نجات تهران از آلودگی‌هوا و ترافیک اعصاب خردکن و بنزین تباه‌کن، توسعه شبکه مترو است. شبکه‌ای که یک پوشش کامل در سطح شهر داشته باشد و مردم را از بیرون آوردن اتومبیل بی‌نیاز کند و اتومبیل بماند برای تفریح و خرید آخر هفته و تعطیلات.

شورای شهر و شهردار گله دارند و مینالند که نباید بودجه  مترو  که موضوع منافع ملی است، دستخوش بازی‌های سیاسی بشود و چنین ضرورتی به تاخیر بیفتد و البته در این گلایه محق هم هستند و هرکه در این زمینه کارشکنی می‌کند به همه مردم خیانت می‌کند. اما باید دید که خودشان پول‌ها را کجا خرج می‌کنند؟

میلیاردها تومان از بودجه‌های شهرداری  صرف پیاده روسازی و جدول‌کشی می‌شود. آنهم با چه کیفیتی؟!  هرکسی که کمترین تجربه‌ای را در ساخت و ساز داشته باشد، تنها اگر چند دقیقه به عملیات اجرائی پیمانکارن پیاده روساز و جدول کش، نظاره کند می‌فهمد که چه می‌گذرد. مواد و مصالح از کمترین کیفیت برخوردارند و کیفیت اجرا نیز در نازل‌ترین سطح. و طبیعتا عمر پیاده‌روها و جدول‌ها به یکسال هم نمی‌رسد و از همان بعد از اجرا چنان فراز و نشیب دارد که فقط باید ورزشکار باشی و قوی که بتوانی روی آن راه بروی و بعداز  اندک مدتی دوباره پیمانکار و دوباره پیاده روسازی!


اخیرا میلیاردها تومان دیگر مصروف زیبا سازی! می‌شود. آنهم بروش‌هائی بسیار پرهزینه. زیر بعضی پل‌ها یا دیواره‌های بزرگراه‌ها را با برش بتن طراحی می‌کنند و یا پانل‌های طراحی شده نصب می‌کنند و بعد از گذشته تنها چند هفته، همه اینها چنان از دود سیاه می‌شود که آرزوی همان منظره قبلی را می‌کنی.

ظاهرا از طرفی بالاخره باید چرخه این فعالیت‌ها بچرخد. اگر برای ما امکان پیاده‌روی و لذت از زیبائی فراهم نیست برای عده‌ای نان دارد! از طرفی روی زمین هم باید کار بشود. زیرِ زمین که دیده نمی‌شود، یا ممکن است دیده شدنش به عمر آقای قالیباف وصلت ندهد. آنگاه آقای قالیباف چگونه کاندیدای ریاست جمهوری بشوند؟

داستان دو طبقه کردن بزرگراه صدر هم عین همین ماجراست. آیا بهتر نیست که چنین پول سنگینی در زیر زمین و برای توسعه مترو خرج شود تا حمل و نقل را هرچه بیشتر از روی زمین برچیند؟ یا باید شهر را و آرامش مردم را بیشتر از این تباه کرد تا چشم مردم از توانائیهای کاندیدای ریاست جمهوری دور آینده پر شود!!؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۰۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

در مردادماه 90 سایت دیپلماسی ایرانی میزگردی را در مورد دیپلماسی انرژی برگزار کرد که صاحب این وبلاگ بهمراه آقایان ترکان و عماد حسینی در آن شرکت داشتیم گزارش آن روی سایت دیپلماسی ایرانی به آدرس زیر موجود است 

http://irdiplomacy.ir/fa/files/8/listView

خلاصه سخنان صاحب این وبلاگ در آنجا به شرح زیر خلاصه شده است 


رقیب ما در میدان مشترک نفتی، چاه های افقی حفر کرده است

دیپلماسی ایرانی: در این نشست غلامحسین حسن تاش استاد دانشگاه و کارشناس مسائل انرژی، نفت و گاز را پدیده هایی ژئوپلتیک دانست و گفت: 63 درصد تولید نفت در خاورمیانه و مجموعا بیش از 80 درصد ذخایر گاز در خاورمیانه و روسیه و آسیای میانه قرار دارد. ذغال سنگ نیز سومین سهم را در سبد انرژی دنیا دارد که مناطق مصرف آن با مناطق تولیدش هماهنگی دارد و بنابراین پدیده ژئوپلتیکی را به وجود نمی آورد.

به گفته وی، "در جدیدترین چشم اندازی که منتشر شده است، مشخص شده که جهان به این زودی از مصرف نفت و گاز خلاص نمی شود. پیش بینی می شود سهم خلیج فارس در تامین نفت و گاز جهان طی دهه آتی افزایش پیدا کند. کشور ما صرف نظر از اینکه خودش دارای ذخایر است، در موقعیتی قرار گرفته که اگر نفت و گاز هم نداشت، دارای اهمیت ژئوپلتیک تلقی می شد."

حسن تاش اضافه کرد: کشورهای صنعتی از سال 1973 (دوره شوک نفتی) به بعد، تلاش کرده اند وابستگی خود را به این انرژی ها کم کنند و تمام تلاش خود را برای به حداقل رساندن این نیاز و استفاده از انرژی های هسته ای و ذغال سنگ مصروف داشته اند. کشورهای صنعتی پس از 1973 نفت و انرژی را کالایی استراتژیک خواندند و با آن به عنوان کالای بازار و تجاری برخورد نکردند که این مسئله اهمیت سیاسی انرژی را نشان می دهد.

رئیس سابق موسسه مطالعات بین المللی انرژی افزود: هم ذخایر و هم موقعیت انرژی ایران به گونه ای است که هیچ کشوری بدون توجه به نفت و گاز و موقعیت ژئوپلیتیک با ایران مواجه نخواهد شد و سیاست خارجی ایران ناگزیر با مسئله نفت پیوند خورده است. مهم ترین جنبه روابط ما با قدرت های فرامنطقه ای، نفت بوده است. البته این ذخایر هم تهدید ایجاد می کند و هم فرصت که تهدیدها را در تمایل قدرت ها به تصرف بر ذخایر منطقه می توان ملاحظه کرد.

حسن تاش سپس به تبیین عبارت دیپلماسی انرژی پرداخت و گفت: در ادبیات مربوطه، معمولا دیپلماسی را به معنی ابزار و وسیله ای برای پیشبرد اهداف بین المللی یک کشور مراد می کنند و یا اینکه آن را مرادف و معادل سیاست خارجی می دانند. به همین دلیل من همیشه با ترکیب "دیپلماسی انرژی" مشکل داشته ام چرا که اگر دیپلماسی، ابزار است، معنی دیپلماسی انرژی را نمی فهمم و اگر مراد از آن سیاست خارجی باشد، پس باید بگوییم انرژی و سیاست خارجی. به هرحال آنچه موردنظر من است این است که چگونه باید تعامل میان دستگاه های انرژی و سیاست خارجی را تنظیم کنیم تا از این طریق به اهداف ضروری خود دست یابیم.

وی به تلاش امریکایی ها برای در دست گرفتن امنیت منطقه و موفقیت در رقابت های اقتصادی اشاره کرد و افزود: دولتمردان امریکایی همیشه گفته اند که سیاست انرژی در کانون سیاست هایشان قرار دارد. در روسیه هم در زمان دوره دوم ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین، اهرم های سابق روسیه به کار افتاد و صادرات گاز به اروپا بیش از پیش مورد توجه این کشور قرار گرفت. روسیه نشان داده که دوست دارد انحصار خودش را در بازار اروپا مستحکم کند و از این انحصار به عنوان ابزار سیاسی استفاده کند. می گویند روسیه این اهرم را جایگزین اهرم ایئولوژیک در دوران رژیم شوروی سابق کرده است.

این کارشناس مسائل انرژی اضافه کرد: گاز در دهه آینده اهمیت بیشتری پیدا می کند و از آنجا که روس ها موقعیت برتر را در حجم ذخایر دارند و از جهتی نیز در نقطه اتصال و صادرات گاز به غرب و شرق قرار دارند، امریکایی ها مایل اند که این امتیاز دوم را از روس ها بگیرند تا بازار را همچنان تحت کنترل داشته باشند. امریکا درباره چین نیز نگرانی های خاص خود را دارد و بنابراین سعی می کند موضوع آلاینده ها و محیط زیست را در قبال چین برجسته کند تا وابستگی این کشور به ذغال سنگ و تسلط امریکا بیش شود.

وی با اشاره به تعامل گسترده میان نفت و سیاست گفت: کشور ما چاره ای جز برقراری این تعامل ندارد. نه سیاست خارجی می تواند بدون شناخت انرژی به دیپلماسی موفقی برسد و نه بخش انرژی بدون دیپلماسی، موفق به تعامل گسترده و دستیابی به اهداف موردنظرش خواهد بود. اما آیا ما تاکنون دیپلماسی نفتی موفقی داشته ایم؟ متاسفانه پاسخ من منفی است. ما در میادین مشترک به تعامل میان دستگاه دیپلماسی و دستگاه انرژی نیاز داریم تا بتوانیم با کشورهای همسایه رقابت موفقی داشته باشیم. ما 28 میدان مشترک با کشورهای همسایه داریم. در پارس جنوبی که بزرگ ترین میدان مشترک ماست، رقیبمان روزی 360 میلیون متر مکعب برداشت می کند و ما 210 میلیون. عراقی ها و اماراتی ها هم سهم بسیار بیشتری نسبت به ما دارند. در مورد میدان مشترک با عربستان هم باید بگوییم که آنها روزی 450 هزار بشکه برداشت می کنند و ما 42 هزار بشکه.

این استاد دانشگاه با تاکید بر موضوع رقابت در مسئله میادین مشترک افزود: آیا سفارتخانه های ما کوچک ترین تحرکی در این زمینه داشته اند؟ قبل از انقلاب نشست هایی در کشورهای همسایه برگزار می شد و مسئله صیانت میادین نفتی مورد بررسی قرار می گرفت. امروز نیاز داریم که سطح تعامل و تحرک دیپلماتیک را افزایش دهیم. متاسفانه مشاهده می کنیم که طرف مقابل که میدان مشترک با ما دارد، به بخش و لایه های ما آمده و این موضوع می تواند قابل پیگیری باشد. ما باید مانع حفر چاه های افقی در میادین مشترک شویم.

دکتر حسن تاش با تاکید بر اهمیت شناخت رفتار رقبا و نگاه آنها به تبادلات سیاسی و انرژی گفت: در اجلاس اخیر اوپک سوال بزرگی که برای ما مطرح بود این بود که آیا عربستان توانایی جایگزینی نفت لیبی را خواهد داشت یا خیر. خیلی ها فکر می کردند این توانایی وجود ندارد. چه کسی باید به این سوال پاسخ دهد و دستگاه دیپلماسی ما چقدر این موضوع را دنبال کرده است؟ ما در اوپک با افزایش تولید مخالفت کردیم. من معتقدم اگر مطلع بودیم که امکان تولید بیشتر برای عربستان وجود ندارد، می توانستیم هم چراغ سبزی به اروپا نشان بدهیم و هم سهم تولید در اوپک را آزاد بگذاریم. متاسفانه کمی چشم و گوش بسته در اوپک شرکت می کنیم و مواضع‌مان براساس دیپلماسی فعال نیست.

وی در پایان حجم سرمایه گذاری در صنعت نفت و شناخت نیت برخی کشورها نظیر هند در شروع همکاری های انرژی و سپس سوءاستفاده از همکاری ها را مستلزم تعامل فعال دستگاه های سیاست خارجی و انرژی دانست و گفت: بسیاری از مدیران دیپلماسی ما آشنایی با حوزه نفت و انرژی ندارند. نباید سطح تعاملات انرژی با کشورهای خارجی را به وجود رایزن های انرژی تقلیل دهیم. سفرا و دیپلمات های ما باید از تاثیر و تاثر انرژی بر سیاست خارجی مطلع باشند و ضرورت های لازم را درک کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۰ ، ۰۹:۳۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۰ ، ۱۱:۴۰
سید غلامحسین حسن‌تاش