شهرداری تهران و اتلاف منابع و دوطبقه کردن بزرگراه صدر
زندگی در تهران به مرگ تدریجی تبدیل شده است. دود و آلودگی، هوا را مسموم کرده و شهروندان را از مهمترین و اولیهترین نعمت خدا داد که تنفس سالم است، محروم نموده است. ترافیک اعصاب ها را خرد کرده است. غبار آلودگی چنان منافذ برگهای گیاهان را پوشانده است که آنها هم تنفس ندارند و رنگشان برگشته است. اگر پیاده باشی که از شدت آلودگی صوت و هوا، چنان در رنجی که اگر زیبائی هم وجود داشته باشد آن را نمیبینی و اگر سواره باشی باید دو چشم و گوش اضافه هم قرض کنی که خود را از مهلکه مبداء تا مقصد نجاتدهی و چشمی برای دیدن زیبائی (اگر هم وجود داشته باشد) نمیماند.
امروز کمتر کسی تردید دارد که راه نجات تهران از آلودگیهوا و ترافیک اعصاب خردکن و بنزین تباهکن، توسعه شبکه مترو است. شبکهای که یک پوشش کامل در سطح شهر داشته باشد و مردم را از بیرون آوردن اتومبیل بینیاز کند و اتومبیل بماند برای تفریح و خرید آخر هفته و تعطیلات.
شورای شهر و شهردار گله دارند و مینالند که نباید بودجه مترو که موضوع منافع ملی است، دستخوش بازیهای سیاسی بشود و چنین ضرورتی به تاخیر بیفتد و البته در این گلایه محق هم هستند و هرکه در این زمینه کارشکنی میکند به همه مردم خیانت میکند. اما باید دید که خودشان پولها را کجا خرج میکنند؟
میلیاردها تومان از بودجههای شهرداری صرف پیاده روسازی و جدولکشی میشود. آنهم با چه کیفیتی؟! هرکسی که کمترین تجربهای را در ساخت و ساز داشته باشد، تنها اگر چند دقیقه به عملیات اجرائی پیمانکارن پیاده روساز و جدول کش، نظاره کند میفهمد که چه میگذرد. مواد و مصالح از کمترین کیفیت برخوردارند و کیفیت اجرا نیز در نازلترین سطح. و طبیعتا عمر پیادهروها و جدولها به یکسال هم نمیرسد و از همان بعد از اجرا چنان فراز و نشیب دارد که فقط باید ورزشکار باشی و قوی که بتوانی روی آن راه بروی و بعداز اندک مدتی دوباره پیمانکار و دوباره پیاده روسازی!
اخیرا میلیاردها تومان دیگر مصروف زیبا سازی! میشود. آنهم بروشهائی بسیار پرهزینه. زیر بعضی پلها یا دیوارههای بزرگراهها را با برش بتن طراحی میکنند و یا پانلهای طراحی شده نصب میکنند و بعد از گذشته تنها چند هفته، همه اینها چنان از دود سیاه میشود که آرزوی همان منظره قبلی را میکنی.
ظاهرا از طرفی بالاخره باید چرخه این فعالیتها بچرخد. اگر برای ما امکان پیادهروی و لذت از زیبائی فراهم نیست برای عدهای نان دارد! از طرفی روی زمین هم باید کار بشود. زیرِ زمین که دیده نمیشود، یا ممکن است دیده شدنش به عمر آقای قالیباف وصلت ندهد. آنگاه آقای قالیباف چگونه کاندیدای ریاست جمهوری بشوند؟
داستان دو طبقه کردن بزرگراه صدر هم عین همین ماجراست. آیا بهتر نیست که چنین پول سنگینی در زیر زمین و برای توسعه مترو خرج شود تا حمل و نقل را هرچه بیشتر از روی زمین برچیند؟ یا باید شهر را و آرامش مردم را بیشتر از این تباه کرد تا چشم مردم از توانائیهای کاندیدای ریاست جمهوری دور آینده پر شود!!؟