وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

 

بین سالهای 1364 تا 1367 که مدیرکل دفتر وزارتی وزارت نفت بودم . یک روز وزیر من را صدا کرد و نامه ای  با مهر بکلی سری را بدستم داد. نامه به امضاء وزیر وقت اطلاعات آقای ری‌شهری خطاب به سران سه قوه بود  و رونوشتی هم به امام راحل زده شده بود و از کشف یک فساد اقتصادی و سوء استفاده بزرگ در صنعت نفت خبر می داد. نسخه ای که وزیر به دست من داد نسخه نخست وزیر وقت جناب آقای میر حسین موسوی بود ، یعنی به خود وزیر نفت هم رونوشت نداده بودند و نخست وزیر به ایشان داده بود. آن وقت ها که هنوز شور انقلاب زنده بود و زمان جنگ بود و یک رئیس دولت بسیار پاک و سالم و بسیار وسواسی در زمینه ریخت و پاش و فساد هم سرکار بود، انصافا هم در سطح دولت سلامت زیادی وجود داشت و هم در وزارت نفت و خصوصا در شرکت های اصلی زیرمجموعه آن سلامت بالائی وجود داشت. پس این نامه یک شوک بود، دوستان در اطلاعات چه کشف عظیمی از فساد در صنعت نفت کرده اند که شایسته انعکاس به سران سه قوه و رهبر کشور است؟!

وزیر از من خواست مساله را به دقت بررسی کنم. کسانی که دستگیر شده بودند عمدتا از پرسنل دیسپچینگ خطوط لوله تاسیسات ری بودند و متهم بودند که مقادیر زیادی فراورده نفتی را سرقت کرده اند (حال کجا برده اند و چگونه خورده اند هم معلوم نبود) . بررسی های مقدماتی من با مشورت کارشناسان سالم و مطمئن و با حضور در دیسپچسنگ ری نشان داد که در آن اداره اصلا امکان چنین چیزی وجود ندارد. بررس های بعدی نشان داد که کل ماجرا بیشتر به شوخی شبیه است که ذیلا توضیح خواهم داد و دوستان بدون حداقل دقت و کارشناسی چنین بزرگش کرده بودند و البته بعد از نامه بکلی سری و جوسازی فهمیده بودند که چه گافی کرده اند و دستگیر شدگان را  با ضمانت آزاد  کرده بودند و صد البته چنانچه خواهد آمد حاضر به پذیرش اشتباه و اصلاح نامه خود نشده بودند که هیچ دستگیر شدگان را قبل از آزادی چنان آزار داده بودند و تهدید کرده بودند که مبادا گاف آقایان را افشاء کنند.

کل ماجرا این بود : در اثر یک تصمیم و انتخاب غلط فردی نامناسب که تعادل روانی درستی هم نداشت و حتی یک آدم متوسط با یکی دو جلسه می توانست  این عدم تعادل را متوجه شود به مدیریت پخش فرآورده های نفتی یکی از مناطق ( دقیقا یادم نیست به احتمال زیاد شاهرود) انتخاب شده بود. دوستان متخصص می دانند وقتی انبارهای نفت تحویل و تحول می شود یک کسری مجاز وجود دارد به این معنا که  چون فرآورده های نفتی با شدت و ضعف قابل تبخیر هستند اگر موجودی تحویل شده روی کاغذ با موجودی مخازن دقیقا تطبیق نداشته باشد مقداری کسری ( مقدار درصدی با توجه به نوع فرآورده) قابل قبول است البته اگر کسری واقعی وجود داشته باشد .  این آقای اشتباهی وقتی می خواسته مخازن را تحویل بگیرد در مورد بیشتر فرآورده  ها کسری وجود نداشته بود و این فرد به مدیر قبلی تحویل دهند اصرار کرده بود که ما می توانیم این مقدار کسر مجاز را با هم دیگر تقسیم کنیم و برداریم مدیر تحویل دهند که فرد سالمی بود گفته بود که کسری در صورتی که واقعا وجود داشته باشد مجاز است وقتی وجود ندارد که این حق ما نیست اما این فرد لجاجت کرده بود و این را حق خودش و مدیر قبلی می دانست و حاضر به امضاء صورتجلسه تحویل و تحول نمی شد و مدیر قبلی برای تهدید ام مثلا ابتدا رئیس سپاه منطقه را در جریان گذاشته بود و باز این فرد به لجاجت خود ادامه داده بود و او را هم دعوت به شراکت کرده بود و لجاجت را تا جائی ادامه داده بود که منجر به دستگیری او توسط اداره اطلاعات شده بود و او در بازجوئی ها برای تبرئه خود ادعا کرده بود که این در صنعت نفت متداول است و همه اینکار را می کنند و در پاسخ به این که چه کسانی دیگر این کار را کرده اند بی پروا اسامی افرادی را که در ذهنش بود و از محل کار قبلی به یادداشت و یا احیانا خصومت و بغض داشت ذکر کرده بود و دوستان بدون تحقیق و با فرض صحت ادعاهای این فرد نادان ( که عرض کردم درک بیشعوریش کار سختی نبود) حدود پنج/ شش نفر را دستگیرکرده بودند و سعی کرده بودند تحت اذیت و آزار (اگر نامش را شکنجه نگذاریم ) از اینها اعتراف بگیرند وبعد البته بعد از گزارش کذائی به سران قوا و رهبری فهمیده بودند که همه حرف های آن جاهل پوچ است.

اما آنچه در این نوشته مورد تاکید من است این اشتباه نیست، گرچه این اشتباه بسیار بزرگی بود و بازی کردن با آبرو و خانواد و زندگی یک عده ای بود، خصوصا آن زمان که کار اطلاعات حمل بر صحت می شد و کسی که پرونده  پیدا می کرد همه  فکر می کردند که بالاخره مطلبی داشته است در صورتی که این بندگان خدا هیچ مطلبی نداشتند. اما بدتر از این اشتباه پافشاری بر اشتباه و پافشاری بر عدم پذیرش اشتباه بود. من بعد از این که دانستم ماجرا چیست، یک دور این افراد را تک به تک خواستم و ملاقات کردم،  چنان ترسیده بودند و تهدید شده بودند که علیرغم اطمینان و تضمین به حمایت،  حاضر به افشا نبودند و خود را مقصر می‌دانستند تا بالاخره شاید در دور دوم یکی جرات کرد و حاضر به توضیح  ماجرا شد وحتی آثار شلاق را بر بدن خود نشان داد و با مکتوب کردن اظهارت او موفق شدم از چندتای یگر هم  نوشته بگیرم و گزارشی را به اطلاع نخست وزیر برسانیم.

من از همان جا فهمیدم که کار این سیستم اطلاعاتی حساب و کتابی ندارد اما متاسفانه آن پافشاری بر عدم پذیرش اشتباه سنت شد و پیچیده تر هم شد و در پرونده های بسیاری تکرار شد و البته بسیار بچه گانه که به تدریج همه فهمیدند و حالا حتی اگر اشتباهی هم در کار نباشد فریاد چوپان دروغگو باور نمی شود.

شاید آن روز بهانه این بود که افشاء این اشتباهات سیستم اطلاعاتی را تضعیف می کند در صورتی که اعتراف به اشتباه و تصحیح  آن میتوانست اعتماد به این سیستم را افزایش دهد و موجب اصلاح شود ولی امروز این چهره نه تنها تضعیف که تخریب شده است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۱۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی