نامه ای به رئیس جمهور در مورد عملکرد وزیر نفت ایشان در دوره 92 تا 96
بعد از انتحابات ریاست جمهوری سال 1396 و انتخاب مجدد دکتر حسن روحانی و در مرحله معرفی کابینه عده ای زیادی از دوستان و همکاران صنعت نفت نگران انتخاب مجدد مهندس بیژن زنگنه بودند و با توجه به مراجعات این دوستان برای این که به تکلیف خود در قبال شناخت نسبی که از صنعت نفت دارم و برداشتی که از عملکرد و مدیریت مهندس زنگنه داشتم، عمل کرده باشم ، نامه ای را خدمت ریاست محترم جمهوری نوشتم و تلاش کردم آن را از طرق مختلف به دست ایشان برسانم و بعد از چند روز به درخواست بعضی دوستان همان متن را با تغییراتی خدمت جناب دکتر سید محمد خاتمی فرستادم . اینک متن این دو نامه را در این جا قرار می دهم چند سطری که در نامه دوم اضافه شده است را با رنگ قرمز مشخص کرده ام .
عمیقا آرزومندم که برداشت های من اشتباه باشد و در این دوره شاهد عملکردی رضایت بخش از مهندس زنگنه در راستای منافع ملی باشیم.
برادرگرامی جناب آقای دکتر روحانی
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام و احترام
انتخاب مجدد آقای زنگنه به وزارت نفت در سال 1392 متاسفانه بر مبنای ارزیابی و ارزشیابی دقیق رفتار و عملکرد ایشان در مسئولیتهای قبلی و خصوصا در وزارت نفت نبود، بلکه تحت تاثیر وضعیت وخیمی بود که دولت نهم و دهم در سطح کشور و به ویژه در وزارت نفت پدید آورده بود و آن وضعیت وخیم، ناکارائیها و عملکردهای منفی مدیریت وزارت نفت در دوره قبل از آن را نیز تحت الشعاع قرار داده بود. در شرایط بعد از انتخابات 92 در مقابل انتقاداتی که نسبت به عملکرد گذشته آقای زنگنه و فهرست اشتباهات ایشان وجود داشت، گفته میشد که ایشان آن فرد سابق نیستند و تعهد دادهاند که روش و منش گذشته را تکرار نکنند ولی متاسفانه دقیقا همان روش و منش و شاید حتی بدتر از آن تکرار شد.
در دولت یازدهم تنها دو یا سه موفقیت به حساب عملکرد آقای زنگنه ثبت شده است که عبارتند از: 1- پیشرفت بعضی از فازهای پارسجنوبی 2- افزایش سریع تولید نفت و رساندن آن به رکوردهای گذشته بعد از برجام، و رفع محدودیتهای صادرات نفت 3- توافق اوپک برای کنترل تولید بعد از مدتها بی تحرکی اوپک .
اما در حقیقت میتوان تنها بخشی از مورد اول را به حساب کارنامه آقای زنگنه گذاشت. واقعیت این است که به هر حال همه وزرائی که در نفت آمدند و رفتند طرح توسعه پارسجنوبی را در اولویت کاری خود قرارداده و تلاشهائی را در مورد آن انجام داده بودند که وزارت نفت در دولت یازدهم انصافا تلاش بیشتری در آن داشته و قدری هم وارث نتایج تلاشهای گذشته شد و قدری از پیشرفت کار نیز مرهون برجام و رفع موانع تامین تجهیزات بود. مورد دوم عمدتا حاصل زحمت مردان تلاشگر صنعت نفت در مناطق عملیاتی و شرکتهای تولیدی خصوصا در مناطق نفتخیز جنوب بود یعنی همان کسانی که آقای زنگنه هرگز برخورد خوبی با آنها نداشته است و نه تنها هرگز توانائیهای ایشان را به رسمیت نشناخته بلکه همواره در تلاش ناتوان و نا کارآمد نشان دادن ایشان بوده است. واقعیت این است که این مردان بودند که در دوره شدت تحریمها و کاهش تولید و صادرات نفت کشور، طوری با میادین و چاهها و تاسیسات نفتی رفتار کردند که بارفع موانع بلافاصله تولید افزایش یابد و اگر این مردان مورد حمایت و پشتیبانی وزیر قرار گرفته بودند میتوانستد ارزشهای بسیار بیشتری در مسیر توسعه صنعت نفت (که رکورد شش میلیون بشکه تولید را در کارنامه دارد) بیافرینند. در مورد سوم یعنی توافق اوپک نیز قبلا به تفصیل نوشته و استدلال شده است که با توجه به فضای بینالمللی بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ، عربستان سعودی به هر دلیل تصمیم گرفت که از کارشکنی گذشته در اوپک دست بردارد و قدری در جهت کنترل تولید همکاری کند.
اگر از این موارد بگذریم ناکارائی ها و کارهای عقب افتاده در صنعت نفت فراوان است. در مورد امر مهم توسعه میادین و مخصوصا میادین مشترک هنوز هیچ برنامه و تصویر روشنی وجود ندارد. نظام تصمیمگیری وزارت نفت کماکان هیئتی، شتابزده و غیر متکی به فرایند تصمیم سازی و کارشناسی و مطالعه است و حاصل آن بهره وری پائین و اتلاف منابع است. بسیاری از بخش های صنعت نفت یا به کلی رها شده هستند و تنها به یک مرکز هزینه تبدیل شده اند و یا با بهره وری بسیار اندک کار می کنند.
جناب آقای زنگنه کماکان اعتقادی به مطالعات و بررسیهای کارشناسی و اصلاح نظام تصمیمگیری خود ندارند و نیز در شرایطی که با واگذاری پالایشگاهها و پتروشیمیها فعالیت و موضع وزارت نفت در بخش پائیندستی صنعت نفت به حکمرانی محدود شده است، شخص ایشان نه تصویری روشن از حکمرانی داشته و نه باوری به جایگاه آن دارند.
بدترین رفتاری که با کل صنعت نفت کشور (اعم از بخش دولتی و خصوصی و سازندگان تجهیزات و پیمانکاران و غیرو) در دوره قبلی مدیریت جناب آقای زنگنه انجام شد و در این دوره نیز ادامه یافت ناکارا جلوه دادن این صنعت بود. قطعا جذب سرمایه و فناوری خارجی در هر جا که لازم است و منافع ملی ایجاب میکند، ضروری است و باید انجام شود، اما این که مدیری توانائیهای داخلی را تضعیف کند یا نفی کند و یا نادیده بگیرد و یا معطل بگذارد که کشور را به ضرورت جذب همکاری خارجی مجاب کند اصلا کار درستی نبوده است. معطل کردن همه مسائل صنعت نفت و تقلیل دادن همه چیز به این که یک مدل قراردادی تدوین شود که برای شرکتهای خارجی جذاب باشد روشنترین دلیل این مدعاست.
وزیری که بتواند نقش پدری و حمایتی در صنعت نفت کشور ایفا کند، میتواند با تجمیع توانائیهای ملی بسیاری از امور را بسیار بهتر از گذشته به پیش ببرد و نیز با همدلی فرزندان خود در همه بخشهای این صنعت عظیم، خلاءهائی که پر کردن آن نیازمند کمک خارجی است را مشخص کند و با همکاری و همدلی کارکنان خدوم صنعت نفت، این کمکها را جذب کند و آن را در مسیر ارتقاء توانائیهای داخلی قراردهد.
ارزیابی عملکرد وزارت نفت در این دوره باید همه جانبه باشد چه تکالیفی در اسناد برنامهای دولت و در برنامههای مصوب مجلس برای وزارت نفت در زمینه های مختلفی مانند بهره وری انرژی، کاهش آلایندهها ، تزریق کافی گاز به میادین برای افزایش بازیافت، توسعه میادین مشترک و غیرو تعیین شده بوده است و چه میزانش انجام شده است؟ وضعیت نظام تصمیم گیری و بهرهوری در سطح وزارت نفت چگونه بوده است؟ اگر چنین ارزیابیهای دقیقی انجام نشود، تنها آنچه که جلوه داده می شود نمره خواهد گرفت و به خطا خواهیم رفت. با ارزیابی دقیق نمره پائینی به علمکرد وزارت نفت میتوان داد و ادامه مسئولیت آقای زنگنه به ضرر صنعت نفت و کشور خواهد بود.
گرچه کارشناسان نخبه و مدیران فنی برجستهای در صنعت نفت حضور دارند اماشاید بتوان اذعان نمود که مدیری در قامت صنعت عظیم نفت برای اداره وزارت نفت در میان ایشان نباشد، که البته عدم تربیت چنین مدیرانی نیز از قصورهای مدیران گذشته و بیش از همه آقای زنگنه بوده است. باید مدیری را برای اداره وزارت نفت برگزید که با بیطرفی، ظرفیت مدیریتی بالا، روحیه مشورتپذیری، اعتقاد به کارشناسی و توسعه نرمافزاری و باور به استفاده از همه ظرفیتهای صنعتنفت، بتواند توانائیهای این صنعت را به فعلیت درآورد. لذا براساس مطالعه و بررسی و مشورت، فردی مانند آقای دکتر ...........در این رابطه پیشنهاد میشوند. بسته به نظر عالی است.
سید غلامحسین حسنتاش
برادرگرامی جناب آقای سید محمد خاتمی
با سلام و احترام
انتخاب مجدد آقای زنگنه به وزارت نفت در سال 1392 متاسفانه بر مبنای ارزیابی و ارزشیابی دقیق رفتار و عملکرد ایشان در مسئولیتهای قبلی و خصوصا در وزارت نفت نبود، بلکه تحت تاثیر وضعیت وخیمی بود که دولت نهم و دهم در سطح کشور و به ویژه در وزارت نفت پدید آورده بود و آن وضعیت وخیم، ناکارائیها و عملکردهای منفی مدیریت وزارت نفت در دوره قبل از آن را نیز تحت الشعاع قرار داده بود. در شرایط بعد از انتخابات 92 در مقابل انتقاداتی که نسبت به عملکرد گذشته آقای زنگنه و فهرست اشتباهات ایشان وجود داشت، گفته میشد که ایشان آن فرد سابق نیستند و تعهد دادهاند که روش و منش گذشته را تکرار نکنند ولی متاسفانه دقیقا همان روش و منش و شاید حتی بدتر از آن تکرار شد.
اگر حوصله و فراغتی باشد و بررسی دقیقی از عملکرد گذشته ایشان انجام شود، ده ها مورد را می توان ارائه نمود که تصمیمات شتابزده و بی مطالعه و خودرائی چه هزینه هائی را به کشور تحمیل کرده است و حتی می توان نشان داد که بنای بسیاری از اشتباهات دولت نهم دهم در صنعت نفت در دوره ایشان گذاشته شده است.
در دولت یازدهم تنها دو یا سه موفقیت به حساب عملکرد آقای زنگنه ثبت شده است که عبارتند از: 1- پیشرفت بعضی از فازهای پارسجنوبی 2- افزایش سریع تولید نفت و رساندن آن به رکوردهای گذشته بعد از برجام، و رفع محدودیتهای صادرات نفت 3- توافق اوپک برای کنترل تولید بعد از مدتها بی تحرکی اوپک .
اما در حقیقت میتوان تنها بخشی از مورد اول را به حساب کارنامه آقای زنگنه گذاشت. واقعیت این است که به هر حال همه وزرائی که در نفت آمدند و رفتند طرح توسعه پارسجنوبی را در اولویت کاری خود قرارداده و تلاشهائی را در مورد آن انجام داده بودند که وزارت نفت در دولت یازدهم انصافا تلاش بیشتری در آن داشته و قدری هم وارث نتایج تلاشهای گذشته شد و قدری از پیشرفت کار نیز مرهون برجام و رفع موانع تامین تجهیزات بود. مورد دوم عمدتا حاصل زحمت مردان تلاشگر صنعت نفت در مناطق عملیاتی و شرکتهای تولیدی خصوصا در مناطق نفتخیز جنوب بود یعنی همان کسانی که آقای زنگنه هرگز برخورد خوبی با آنها نداشته است و نه تنها هرگز توانائیهای ایشان را به رسمیت نشناخته بلکه همواره در تلاش ناتوان و نا کارآمد نشان دادن ایشان بوده است. واقعیت این است که این مردان بودند که در دوره شدت تحریمها و کاهش تولید و صادرات نفت کشور، طوری با میادین و چاهها و تاسیسات نفتی رفتار کردند که بارفع موانع بلافاصله تولید افزایش یابد و اگر این مردان مورد حمایت و پشتیبانی وزیر قرار گرفته بودند میتوانستد ارزشهای بسیار بیشتری در مسیر توسعه صنعت نفت (که رکورد شش میلیون بشکه تولید را در کارنامه دارد) بیافرینند. در مورد سوم یعنی توافق اوپک نیز قبلا به تفصیل نوشته و استدلال شده است که با توجه به فضای بینالمللی بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ، عربستان سعودی به هر دلیل تصمیم گرفت که از کارشکنی گذشته در اوپک دست بردارد و قدری در جهت کنترل تولید همکاری کند.
اگر از این موارد بگذریم ناکارائی ها و کارهای عقب افتاده در صنعت نفت فراوان است. در مورد امر مهم توسعه میادین و مخصوصا میادین مشترک هنوز هیچ برنامه و تصویر روشنی وجود ندارد. نظام تصمیمگیری وزارت نفت کماکان هیئتی، شتابزده و غیر متکی به فرایند تصمیم سازی و کارشناسی و مطالعه است و حاصل آن بهره وری پائین و اتلاف منابع است. بسیاری از بخش های صنعت نفت یا به کلی رها شده هستند و تنها به یک مرکز هزینه تبدیل شده اند و یا با بهره وری بسیار اندک کار می کنند.
جناب آقای زنگنه کماکان اعتقادی به مطالعات و بررسیهای کارشناسی و اصلاح نظام تصمیمگیری خود ندارند و نیز در شرایطی که با واگذاری پالایشگاهها و پتروشیمیها فعالیت و موضع وزارت نفت در بخش پائیندستی صنعت نفت به حکمرانی محدود شده است، شخص ایشان نه تصویری روشن از حکمرانی داشته و نه باوری به جایگاه آن دارند. میتوان موارد زیادی را ارائه نمود که چگونه کماکان طرح ها و پروژه های بزرگی بدون کمترین مطالعات به مرحله اجرا می رود و چه هزینه ای را به اقتصاد ملی تحمیل می نماید.
بدترین رفتاری که با کل صنعت نفت کشور (اعم از بخش دولتی و خصوصی و سازندگان تجهیزات و پیمانکاران و غیرو) در دوره قبلی مدیریت جناب آقای زنگنه انجام شد و در این دوره نیز ادامه یافت ناکارا جلوه دادن این صنعت بود. قطعا جذب سرمایه و فناوری خارجی در هر جا که لازم است و منافع ملی ایجاب میکند، ضروری است و باید انجام شود، اما این که مدیری توانائیهای داخلی را تضعیف کند یا نفی کند و یا نادیده بگیرید و یا معطل بگذارید که کشور را به ضرورت جذب همکاری خارجی مجاب کند اصلا کار درستی نبوده است. معطل کردن همه مسائل صنعت نفت و تقلیل دادن همه چیز به این که یک مدل قراردادی تدوین شود که برای شرکتهای خارجی جذاب باشد روشنترین دلیل این مدعاست.
وزیری که بتواند نقش پدری و حمایتی در صنعت نفت کشور ایفا کند، میتواند با تجمیع توانائیهای ملی بسیاری از امور را بسیار بهتر از گذشته به پیش ببرد و نیز با همدلی فرزندان خود در همه بخشهای این صنعت عظیم، خلاءهائی که پر کردن آن نیازمند کمک خارجی است را مشخص کند و با همکاری و همدلی کارکنان خدوم صنعت نفت، این کمکها را جذب کند و آن را در مسیر ارتقاء توانائیهای داخلی قراردهد.
ارزیابی عملکرد وزارت نفت در این دوره باید همه جانبه باشد چه تکالیفی در اسناد برنامهای دولت و در برنامههای مصوب مجلس برای وزارت نفت در زمینه های مختلفی مانند بهره وری انرژی، کاهش آلایندهها ، تزریق کافی گاز به میادین برای افزایش بازیافت، توسعه میادین مشترک و غیرو تعیین شده بوده است و چه میزانش انجام شده است؟ وضعیت نظام تصمیم گیری و بهرهوری در سطح وزارت نفت چگونه بوده است؟ انتخاب مدیران بر مبنای شایستگی بوده است یا لابیگری؟ چه برخوردی با نیروی انسانی صنعت نفت بعنوان مهمترین سرمایه سازمان شده است؟ وضعیت فساد مالی و اداری چگونه بوده است؟ اگر چنین ارزیابیهای دقیقی انجام نشود، تنها آنچه که جلوه داده می شود نمره خواهد گرفت و به خطا خواهیم رفت. با ارزیابی دقیق نمره پائینی به علمکرد وزارت نفت میتوان داد و ادامه مسئولیت آقای زنگنه به ضرر صنعت نفت و کشور خواهد بود.
گرچه کارشناسان نخبه و مدیران فنی برجستهای در صنعت نفت حضور دارند اماشاید بتوان اذعان نمود که مدیری در قامت صنعت عظیم نفت برای اداره وزارت نفت در میان ایشان نباشد، که البته عدم تربیت چنین مدیرانی نیز از قصورهای مدیران گذشته و بیش از همه آقای زنگنه بوده است. باید مدیری را برای اداره وزارت نفت برگزید که با بیطرفی، ظرفیت مدیریتی بالا، روحیه مشورتپذیری، اعتقاد به کارشناسی و توسعه نرمافزاری و باور به استفاده از همه ظرفیتهای صنعتنفت، بتواند توانائیهای این صنعت را به فعلیت درآورد.
سید غلامحسین حسنتاش
مطالب مرتبط: