سئوالاتی از جناب مهندس بیژن زنگنه در مورد عملکرد دوره وزارتشان در دولت اصلاحات
سئوالاتی از جناب مهندس بیژن زنگنه
در سال 92 پس از رای آوردن دکتر حسن روحانی برای ریاست جمهوری، مجددا نام آقای زنگنه برای وزارت نفت مطرح شد بنده هم با همه انتقاداتی که در دولت اصلاحات به عملکرد جناب زنگنه داشتم موافق بودم که در آن مقطع با وضعیت وخیمی که دولت احمدی نژاد در صنعت نفت ایجاد کرده بود شاید بازگشت جناب زنگنه اجتناب ناپذیر باشد. اما طی نامه ای به جناب دکتر روحانی یادآوری کردم که این که وزرای نفت پنج گانه احمدی نژاد صنعت نفت را به مرز اضمحلال کشیده اند لزوما به این معنا نیست که عملکرد دوره قبل از احمدی نژاد در نفت خوب بوده است بلکه مقایسه بین بد و بسیار بدتر است و توصیه کردم که به این مساله توجه جدی بشود و ترتیبی اتخاذ شود که هم آقای زنگنه و هم بعضی وزرای دیگر که سابقه قبلی دارند، اشتباهات گذشته را تکرار نکنند. در کنار آن نامه، 24 سوال زیر را هم مطرح کردم که خوب است آقای زنگنه قبل از بازگشت به وزارت نفت به آنها پاسخ بدهد و در مواردی که پاسخ قانع کننده ندارد تعهد دهد که آن اشتباهات را تکرار نکند. اما در فضا و جوی که بوجود آمده بود نتوانستم این سوالات را رسما منتشر کنم. همانطور که اشاره کردم عملکرد فاجعه بار دولت احمدی نژاد در نفت و تغییر دادن پنج وزیر و سرپرست در طول هشت سال و خصوصا عملکرد بسیار مخرب آقای میرکاظمی در نفت، موجب شده بود که طبق معمول عده ای جوگیر شوند و یادشان برود که درست است که عملکرد وزرای دولت نهم و دهم در نفت بسیار مخرب بوده است ولی این لزوما به معنای خوب بودن عملکرد دوره گذشته نیست. ضمن این که در آن فضا مطرح می شد که این زنگنه دیگر ان زنگنه قبلی نیست. اما اکنون که خیلی از مسائل روشن تر شده است و در مقطع انتخاب وزیر برای دولت دوازدهم هستیم فکر می کنم یادآوری نامه فوق الذکر و این سوالات بی مناسبت نباشد.
بر این باورم که یکی از بدترین چیزهائی که موجب تکرار مکرر اشتباهات در کشور می شود، فقدان سیستم ارزیابی و ارزشیابی دقیق و جدی مدیران است. مدیری که خیالش راحت است که مورد ارزیابی دقیقی قرار نخواهد گرفت و بعضا خیالش راحت است که بعد از او کسی می آید که بدتر از او عمل می کند و عملکرد بد او را تحت الشعاع قرار می دهد، و مدیری که خیالش راحت است که وقتی به سطحی از مدیریت نائل شد بدون ارزیابی، در همان سطح مدیریتی خواهد چرخید و حداکثر از دستگاهی به دستگاه دیگر خواهد رفت، طبیعتا به اصلاح خود و عملکرد خود نخواهد پرداخت. سال ها پیش در سفری به کره جنوبی از سفیر وقتمان که آدم فرهیخته ای هم بود پرسیدم از رمز و راز موفقیت اینها چه فهمیدی؟ دو چیز را گفت یکی اش این بود که می گفت: بسیار دقت کرده ام در حکومت اینها فرد ناکارا و نا موفق برای همیشه از صحنه مدیریت حذف میشود ولی در ایران ما، یک جماعتی بدون ارزیابی و ارزشیابی دقیق و درست، همینطور در سیستم می چرخند! و رزومه کاذبشان قوی تر می شود!
و اما آن سوالات:
از آنجا که آقای مهندس زنگنه قبلا هشت سال وزیر نفت بودهاند و در آن دوره نقدهای فراوانی در مورد عملکرد ایشان مطرح بوده است، خوب است قبل از نشستن بر پشت میز وزارت، برای اعتمادسازی و شفافسازی به سئوالهای زیر پاسخ بدهند:
1- آیا در دوره وزارت نفت ایشان اخلاق جائی داشته است.اینکه کوچکترین نقدی را سرکوب کنند و صراحتا تلاش کنند که نقاد را یا تطمیع کنند و یا سرکوب کنند، با اخلاق مطابق بوده؟ یا اینکه با اطلاع غلط همه را به اشتباه بیندازند که کار خود را پیش ببرند و خود را مدیری موفق جلوه بدهند؛ اخلاقی است؟
2- آیا آقای زنگنه عملکرد موفقی داشتهاند؟ آیا ارزیابی کارشناسانهای از عملکرد ایشان در نفت شده است؟ کدام داوری مستقل بین ایشان و دهها نقد جدی به عملکرد ایشان شده است؟ آیا گزارشی وجود دارد؟
3- منطق شرکتسازیهای آقای زنگنه که صنعت نفت را متلاشی کرد و بیش از دویست شرکت تاسیس کردند، چه بود؟ خوب است آقای زنگنه این منطق را ارائه دهند. آیا مطالعهای صورت گرفته است که این شرکتسازیها که هزینههای صنعت نفت را چند برابر کرد، متناسبا بهرهوری صنعتنفت را افزایش داد یا کاهش داد؟ آیا بررسی شده است که اگر این تجدید ساختار و شرکت سازیها درست بود، چرا آقای زنگنه خودش هم در اداره صنعت نفت گیر کرد و مشکل پیدا کرد و شرکت "بین" را برای بررسی ساختار آورد؟ آیا گزارشات همان شرکت "بین" که خودشان آوردند را هیچ نهاد مستقلی بررسی کرده است که غلط بودن اقدامات زنگنه از لابلای همان گزراش آشکار شود؟
4- ماجرای رشوهخواهی از شرکت استاتاویل نروژ چه بود که در نروژ (که مسلمان هم نیستند) منجر به عزل آقای "اولاف فیل" مدیرعامل آن شرکت شد (مدیری که در سال قبل از آن مدیر نمونه شده بود)؟ آقای زنگنه چه توضیحی دارند؟ ماجرای مشابه رشوهخواهی از شرکت توتال چه بود که اقای "دومارژری"مدیرعامل توتال بابت آن استیضاح و استنطاق شد؟ آقای زنگنه اعلام کنند که منبعد مواضعشان در مورد اینگونه فسادها چه خواهد بود؟
5- چرا مدیر فاسدی که کارنامه فسادش در شرکت هواپیمائی هما روشن بود را به شرکت نفت و گاز پارس آوردند و مدیر حقوقی آن شرکت شد و در دادگاه پرونده اورینتالکیش، اعتراف کرد که در ضمن کارفرما بودن، مشاور پیمانکار(اورینتالکیش) هم بوده است! و تنها یک میلیون دلار وجه نقد از خانه این فرد درآمد، غیر از پولهائی که به حساب خانمش در امارات ریخته بودند. موضع آقای زنگنه در مورد این پرونده چیست؟ شاید آقای زنگنه در این مورد خود را مبرا بدانند اما نکته مهمتری که در دادگاه افشا شد این بود که در پروژهها و مناقصههای نفت حدود سی درصد به اصطلاح آب وجود دارد یعنی بالاتر از و هزینههای واقعی است. توضیح آقای زنگنه در این مورد چیست؟ مدیر حقوقی و قراردادهای نفت و گاز پارس که در عین حال مشاور طرف قرارداد خود یعنی اورینتالکیش هم بود! در دادگاه اعتراف کرد به اینکه اورینتالکیش برای مناقصه حفاری بعضی از فازهای پارسجنوبی، قیمت را (با احتساب سود و ریسک و همه چیز که علیالقاعده پیمانکار به حساب میآورد) روی عددی بسته بودند ولی قبل از ارسال پاکت مناقصه از من مشورت خواستند و من به ایشان توصیه کردم که بالا ببرند و حدود سی درصد بالابردند و برنده هم شدند. براوردها در مناقصات چگونه بوده است که یک شرکت بتواند با سی درصد بالاتر از هزینه واقعی برنده بشود. آقای زنگنه چه توضیحی در مورد مسائل مهم این دادگاه که متن آن قابل دسترس است، دارند؟ و اگر سلامت و دقت وجود داشت آیا با همان منابعی که در دوره ایشان َصرف شد فازهای بسیار بیشتری جلو نمیرفت؟ جناب زنگنه برای اصلاح این سیستم برآورد و برگزاری مناقصات چه برنامهای دارند؟
6- ماجرای تصمیم غلط خطلوله پانصد کیلومتری انتقال گازترش فازهای 6 و 7 و 8 پارسجنوبی برای انتقال به میدان نفتی آغاجاری چه بود که کارشناسان متعددی آنرا غلط و خطرناک (از نظر ایمنی و زیستمحیطی میدانستند) و گفتند و نوشتند و نوجهی نشد، نتیجه چه شد؟ آیا بررسی در این مورد شده است؟ از خطلوله پرهزینه گازترش چه استفادهای میشود سرنوشت کمپرسورهای پرهزینه تزریق گازترش به میدان آغاجاری چه شده است؟ نهایتا چقدر گاز تزریق شد؟ با اینگونه تصمیمات غیر کارشناسی و غلط چه خساراتی به منابع مالی کشور و صنعت نفت وارد شده است؟ وضعیت سه فاز مذکور از پارسجنوبی چیست؟ آیا جناب زنگنه این نوع تصمیمگیری را ادامه خواهند داد؟ چند مورد از این تصمیمگیریهای خسارت بار را میتوان برشمرد؟
7- آقای زنگنه بر اساس کدام گزارش کارشناسی و مطالعه، یک شبه تصمیم گرفتند که سوخت گازمایع برای اتومبیلها را متوقف کنند و آثار و تبعات آن چه بوده است؟ گزارش کارشناسی پایه این تصمیم یک شبه را ارائه دهند. مشکلی نیست؟
8- آقای زنگنه بر پایه چه گزارشی تصمیم گرفتند که ناگهان سوخت همه نیروگاهها را که بر اساس نفتکوره طراحی شده بودند را به گاز تبدیل کنند و در واقع معنای این تصمیم این بود که گازطبیعی که میتواند کاربردهای مختلفی داشته باشد جایگزین کمارزش ترین فرآورده که مازاد داریم و صادراتی بود، بشود. آیا هدف این بود که منافع ملی تحقق یابد و بر مبنای یک برنامه جامع انرژی این تصمیم اتخاذ شده بود یا برای دسترسی به ارز ناشی از صادرات نفتکوره که در اختیار صنعتنفت قرار میگرفت و می شد خاصه خرجی کرد؟. این در حالی بود که پالایشگاههای قدیمی ایران نیز براساس تولید نفت کوره بالا برای نیروگاهها طراحی شده بودند. آیا بهتر نبود که قبل از این اقدام یا حداقل همزمان فرایندهای پالایشگاهی اصلاح شوند. مشکلی نیست؛ آقای زنگنه مطالعه پشتیبان این تصمیم را ارائه دهند.
9- آقای زنگنه دائما دم از ضریب بازیافت میادین نفتی و اهمیت افزایش آن در صیانت از تولید نفت میزدند و حرف حق و درستی هم هست، اما همه میدانند که اولین گام آن در ایران، تزریق گاز کافی به میادین نفتی است، برنامههای پنجساله زمان ایشان در مورد تزریق گاز نیز روشن است؟ سازمانهای نظارتی گزارش دهند که چه میزان از این برنامه محقق شده است؟ سازمان نظارتی هم نمیخواهد، در گزارشات منتشره خود نفت هم منعکس است؟ آقای زنگنه چه توضیحی دارند؟ آیا این تفاوت حرف و عمل ایشان را نشان نمیدهد؟
10- در راستای همان مسئله ضریب بازیافت و مدیریت مخزن جناب زنگنه و همکارانشان نسبت به تربیت نیروی انسانی تصمیمگیری و اقدام کردند، خدا خیرشان بدهد. اما اقدام چه بود؟ لیسانسهای نخبه را گرفتند به دانشگاههائی در انگلستان و کانادا فرستادند و هماهنگ کردند که بعد از اخذ فوقلیسانس در شرکتهای نفتی دوره ببینند و برگردند. از ابتدا قابل پیشبینی بود که این سیستم پرهزینه در واقع نیرو برای شرکتهای نفتی خارجی تربیت کردن است نه برای ایران. همکاران آقای زنگنه قبول داشتند که ریزش دارد و میگفتند ضریب سه در نظر گرفتهایم یعنی کشور بسیار ثروتمند ایران! سه برابر هزینه میکند که یک سوم برگردند! البته عده زیادی دائما برای سرکشی می رفتند و میآمدند و بعضی از دوستان هم که در خارج اقامت داشتند سرپرست این دانشجویان شدند که از اینجا هم درآمدی داشته باشند. اما از این چاه که برای خیلیها نان داشت آیا آبی هم درآمد؟ امروز جناب زنگنه چند درصد از آن افراد اعزامی را میتوانند در صنعت نفت نشان دهند. آیا راههای کم هزینهتری و ثمربخشتری وجود نداشت؟ آیا جناب زنگنه بازهم اینگونه تصمیم خواهند گرفت؟
11- در زمان آقای زنگنه که مشکلات تحریم هم حاد نبود و شرکتهای خارجی هم میآمدند، برای جمع آوری دهها میلیون مترمکعب گاز سوزانده چه اقداماتی شد؟ آیا این اقدامات مطابق برنامه بود. در پایان وزارت ایشان حدود سی و چند میلیون متر مکعب گاز غنی میسوخت (بیش از یک فاز پارس جنوبی) و هنوز هم میسوزد.
12- آقای زنگنه با چه انگیزهای مدیر انرژی سازمان مدیریت و برنامهریزی که باید موضع نظارتی مستقل بر صنعت نفت و پروژههای آن داشته باشد را مشاور و و عضو بعضی از هیئتمدیرهها و مواجب بگیر وزارت نفت کرده بودند. آیا این کار از نظر قانونی و عرفی درست بوده است؟ نیتشان چه بوده توضیح دهند.
13- چه شد که آقای زنگنه در حالی که قبلا طرح جامع بیست ساله گاز کشور توسط مرکز بینالمللی مطالعات انرژیِ شرکت نفت، انجام شده بود، مطالعه مشابه را به کنسرسیومی متشکل از 9 شرکت خارجی دادند؟ چه بود که همة آن 9 شرکت داوطلب بودند که این مطالعه را رایگان انجام دهند و آقای زنگنه همه را کنسرسیوم کردند که با هم شریکی انجام دهند. با توجه به اینکه برای اینکار تمام برنامههای مصرف و تقاضا و اطلاعات آن و تمام اطلاعات تولید اعم از گاز و نفت(باتوجه به گازهای همراه نفت) و آینده آن و کل اطلاعات میادین نفت و گاز و غیرو باید در اختیار این شرکتها قرار میگرفت، انگیزه این شرکتها روشن است. اما آقای زنگنه توضیح دهند که آیا حتی نتایج آن مطالعه را مورد توجه قرار دادند؟ آیا نتایج آن مطالعه سیاستها و تصمیمات گازی ایشان را توجیه میکند؟ آیا دلیل خشنودی شرکتهای نفتی و سطح بیناللملی از بازگشت ایشان همین چیزها نیست؟
14- جناب زنگنه در اواخر وزارتشان از شرکت بیپی خواستند ذخائر واقعی قابل بازیافت باقیمانده نفت ایران را مطالعه کند. نتایج آن مطالعه چه بود؟ و کجاست؟ آیا نتایج آن با اعدادی که مرتبا آقای زنگنه در مودر ذخائر نفتی اعلام میکردند و افزایش میدادند، یکی بود؟
15- چرا در زمان ایشان هیچکدام از حوزههای نفتی مشترک ما در خلیجفارس توسعه و افزایش تولید پیدا نکرد و بجای آن مثلا میادین سروش و نوروز و درود که مستقل بودند توسعه پیدا کرد که نفت سنگین و پر سولفور سروشو نوروز روی دست صنعتنفت ماند و آقای زنگنه برای اینکه با توقف تولید آن زیر سئوال نرود، نفت سروش و نوروز را به پالایشگاه بندرعباس تحمیل کرد که کلی صدمه به پالایشگاه وارد شد. آیا اینها بررسی شده است. آیا این مصداق برنامهریزی و اقدام درست است؟
16- آن مقدار از فعالیت و تلاش آقای زنگنه در پارسجنوبی را که داشتهاند قدردان هستیم اما غیر از پارسجنوبی کدام میدان مشترک دیگر در زمان ایشان توسعه پیدا کرد؟ و اما اگر آقای زنگنه توان صنعتنفت را در طرحها و برنامههای غلط و غیر اولویتدار خرج و مستهلک نکرده بود الان باید حوزه مهم و مشترک پارسجنوبی در چه وضعیت تولیدی بود و الان چه هست؟
17- آیا قرارداد فروش گاز بدتر از قرارداد کرسنت در جهان یافت میشود؟ که گاز را برای بلندمدت به قیمت ثابت بفروشند؟ همه قراردادهای گازی دنیا در فرمول قیمتگذاری خود یک جزء متغیر دارد که به قیمت نفتخام یا یکی از فرآوردههای نفتی وصل است و به تبع افزایش قیمت نفتخام افزایش مییابد. آقای میرمعزی (مدیرعامل شرکت نفت در زمان آقای زنگنه)، بعدها در توجیه قرار داد کرسنت گفته بود که اگر قیمت جهانی نفت افزایش نمییافت قرارداد کرسنت مشکل پیدا نمیکرد؛ عجبا با توضیحی که داده شد آیا این مصداق عذر بدتر از گناه نیست؟ آیا در یک قرارداد پانزده، بیست ساله نباید آینده پیشبینی میشد؟ و البته اگر قرارداد طبق عرف قراردادهای متداول گازی (که اشاره شد) میبود همه چیز حل بود. آیا ایشان و تیمشان قراردادهای گازی را نمیشناختند یا مسائل دیگری در کار بوده است؟
18- آیا آقای زنگنه هرگز پاسخی حتی به یکی از آیتمهای نقدی و بررسی عملکرد ایشان که در سال 1379 با امضاء یکصد استاد دانشگاه به برنامهها و عملکرد ایشان شد داده اند؟ قطعا با گردش در سایتها و روزنامهها آن متن هنوز در دسترس است. جناب ایشان از این پس چه احترامی برای نامه یکصد استاد دانشگاه قائل خواهند بود؟
19- هزاران دلاری که آقای زنگنه برای هزینه تحصیل آقای عباس آخوندی در انگلستان پرداختند چه توجیه و مجوزی داشته است؟ پولهائی که برای جلب نظر بسیاری از سیاسیون و نمایندگان مجلس دادند که قطعا اسناد آن وجود دارد چه توجیه و مجوزی داشته است؟
20- در قراردادهای بیعمتقابل که در واقع قرداد خدمات است این خطر وجود دارد که شرکت خارجی طرح توسعهای را ارائه بدهد که کار زیادی برایش درست شود و پولش را بگیرد و برود ولی بعدا آن طرح تولید تحقق پیدا نکند و کشور زیان کند. با این وصف چطور آقای مهندس زنگنه برای توسعه میدان نفتی دارخوین از شرکت ایتالیائی انی پیشنهاد و طرح گرفتند و با او قرارداد بستند در حالیکه در آن زمان حتی مطالعات اکتشافی این میدان تکمیل نشده بود (و گزارش مطالعات اکتشافی میدان ماهها بعد از قرارداد تکمیل شد)؟ آیا این روال درستی بوده است؟ علاوهبر این آقای زنگنه باید توضیح بدهند که اگر یک شرکت بزرگ خارجی مانند انی حاضر به سرمایهگذاری در ایران بود چرا او را به یک میدان مشترک نفتی نبردند. پروسیژر مورد نظر آقای زنگنه برای توسعه یک میدان نفتی چیست؟ چه مراحلی باید طی شود؟ اولویتها چگونه باید تعیین شود؟
مشکلی نیست؛ آقای زنگنه توضیح بدهند که نقشه راهشان برای توسعه میادین نفتی و گازی کشور چه بوده و با چه دلایلی میادینی مثل سروش و نوروز و دارخوین در اولویت قرار گرفتند و مثلا لایه نفتی پارسجنوبی یا دیگر میادین نفتی مشترک در خلیجفارس یا فازهای بیشتری از لایه گازی پارسجنوبی در اولویت قرار نگرفت.
21- طرح خط اتیلن غرب و مجتمعهای پتروشیمی که در مسیر آن باید ساخته شود، یک طرح چند ده میلیارددلاری است، عقل و درایت و برنامهریزی و منافع ملی، ایجاب میکند که برای چنین طرحی مطالعات سنگینی انجام شده باشد و حتی همایشهائی برای ارزیابی آن برگزار شود. آقای زنگنه آدرس بدهند که اسناد مطالعاتی و پشتیبان چنین طرحی کجاست؟ ممکن است بگویند این از سازمان مدیریت و برنامهریزی ابلاغ شده بوده است.آیا سازمان مدیریت بدون نظر نفت اینرا مطالعه کرده بوده؟ آیا نفت روی این نظر نداشته و نداده بوده؟ آیا نفت اسناد پشتیبان را دریافت ننموده بوده است؟ آقای زنگنه ضمن آدرس دادن به اسناد پشتیبان این طرح، به مجلس توضیح بدهند که برای اجرای چنین طرحهای عظیمی چه مطالعات و اسنادی را لازم میدانند و بر چه مبانیای تصمیم خواهند گرفت؟
22- طرح صادرات گاز به هند و پاکستان از ابتدا مخالفین زیادی داشت چه از جهت در دسترس نبودن گاز لازم در حالیکه تزریق به میادین نفتی هرگز طبق برنامه و حتی ثلث برنامه عمل نشده است، و چه از نظر بازار و مقصد که از ابتدا مشخص بود که هندیها بازیگری میکنند و جدی نیستند و چه از نظر مذاکرات در مورد قیمت که آقای دکتر نژاد حسینیان و دیگران بارها هشدار دادند. اما آقای زنگنه به همه این مسائل بیتوجه بودند امروز با گذشت سالها مسائل آشکار شده است. هندیها کنار کشیدهاند و ما را بازی دادند و از امریکا امتیاز گرفتند، پاکستان که از نظر حجم بازار و وضعیت انرژی مقصد اصلی نبود بلکه میزان برداشتش میتوانست اقتصاد طرح را بهتر کند به مقصد اصلی تبدیل شده و اخیرا هم اعلام کرده که خود ایران بیاید بخش خطلوله داخل پاکستان را سرمایهگزاری و اجرا کند و از همکنون تکلیف بعدش هم معلوم است که به فرض دریافت گاز پول خواهد داد یا نه. امروز بعد از این فراز و نشیبها موضع آقای زنگنه در این مورد چیست؟ آیا هنوز معتقد هستند درست عمل کردهاند. از این به بعد در این موارد چگونه عمل خواهند کرد؟
23- جناب زنگنه در سال 81 در حالی که در آن زمان کل بازار LNG جهان 110 میلیون تن و در شرایط اشباع بود از شورای اقتصاد درخواست مجوز سرمایهگزاری 40 میلیون تن LNG را نمودند، بدون اینکه مطالعات بازار انجام شده باشد و مسائل فنی آن مثل خرید دانش فنی بررسی شده باشد و اقتصاد آن و وجود گاز آن بررسی شده باشد و چهار پروژه LNG تعریف کردند که کلی هزینه تراشید و امروز تنها نامی از یک پروژه باقی است که به هیچ کجا هم نرسیده، اما یک مرکز هزینه بزرگ برای صنعت نفت بوده است. آقای زنگنه توضیح دهند که از 81 تا پایان وزارتشان در 84 ، کارنامهشان در این مورد چه بود و بعد چه شد؟ آیا منبعد نیز همین سیستم تصمیمگیری و ایجاد تعهد و هزینه برای کشور را ادامه خواهند داد؟ از این پس نظام تصمیمگیری ایشان برای رسیدن به چنین طرحها و تصمیماتی چه خواهد بود؟
24- جناب زنگنه با چه انگیزهای دائما با پیشرفت یک مرحله جدید اکتشافی در یک میدان نفتی(مثل حفر یک چاه اکتشافی جدید) آن را بعنوان یک اکتشاف کاملا جدید اعلام میکردند و گاهی حتی اسامی را برای این منظور عوض میکردند؟ میدان "نیرکبیر" به آزادگان تغییر نام داده شد (که البته اصل تغییر نام ایرادی ندارد) اما بعنوان یک کشف جدید اعلام شد و این روند به جائی رسید که حتی در مقطعی میدان نفت سنگین کوهموند که قبل از قرارداد دارسی کشف شده است نیز به عنوان کشف جدید اعلام شد! تا جائی که صدای بعضی از نمایندگان مجلس هم درآمد. و متاسفانه این سنت در دورههای بعدی هم برای اینکه از دوره ایشان کم نیاورند ادامه یافت. جناب زنگنه نیتشان را اعلام کنند.
اینها بخشی از دهها سئوالی است که اگر حافظه تاریخی کارشناسان و مطبوعات فعال شود، مطرح خواهد بود. آیا اینکه دولت نهم و دهم با متزلزل کردن مدیریت صنعتنفت و گماردن افراد ناشایسته ، صنعتنفت را به پائینترین و بدترین وضعیت کشاندند که در آن شکی نیست، به معنای موفقیت و عملکرد خوب جناب زنگنه است؟ اگر چنین منطقی درست است چرا همین آقای رستم قاسمی سرجایشان نمانند، همه شاهد هستند عملکردی در تاریخ صنعت نفت بدتر از دوران آقای میرکاظمی وجود نداشته است.
کسانی که از آقای زنگنه حمایت میکنند و ایشان را در اجرا قوی میدانند حداقل به آقای احمدینژاد انتقاد نکنند چراکه احمدینژاد هم خیلی دوندگی و کار میکرد اما در جهت ضایع کردن منابع کشور و کسی که کار خوب و عقلانی و با مطالعه انجام نمیدهد اتفاقا هرچه توان اجرائیاش کمتر باشد بهتر است کار بد را خوب انجام دادن بهتر است یا ناقص انجام دادن؟ آیا اگر کسی کارهای بد و زیانبار و بدون مطالعه را خوب انجام داد باید تمجید شود؟
امید است جناب آقای زنگنه که البته توانائیها و جنبههای مثبتی هم دارند، با پاسخ شفاف و صادقانه به این سئوالات ثابت کنند که تصمیم دارند انشاءالله در این دور جدید، خودرایی و بیبرنامگی و بیمطالعه عملکردن و بیتفاوتی نسبت به فساد و حیف و میل دارائیهای ملی را کنار بگذارند و با اصلاح نظام تصمیمگیری و برنامهریزی کارهای خوب را خوب انجام دهند.