وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۴۱
سید غلامحسین حسن‌تاش
آیا شراکت نفتی با پیوینگ یانگ به نفع تهران است؟

لزوم حفظ فاصله ایران با کره شمالی

دکتر غلامحسین حسنتاش، کارشناس مسائل اقتصادی و انرژی در گفتگو با دیپلماسی ایرانی با اشاره به اعلام ایران برای فروش نفت به کره شمالی معتقد است ایران باید در ارتباط با کره شمالی کمی بیشتر دقت کند چرا که هنوز ابعاد تحرکات اخیر کره و بحران اخیر مشخص نیست.

دیپلماسی ایرانی: اعلام رستم قاسمی، وزیر نفت ایران برای فروش نفت ایران به کره شمالی مورد توجه رسانه های غربی قرار گرفت. چه این که از نظر آنها ایران و کره شمالی هر دو بازیگری نامطلوب محسوب می شوند و اخیرا اعضای دائم شورای امنیت با صدور بیانیه ای نسبت به فعالیت های هسته ای دو کشور ابراز نگرانی کرده است. ایران و کره شمالی هر دو تحت تحریم های شورای امنیت هستند و مبادلات اقتصادی آنها حساسیت غربی ها را برانگیخته است. در مورد این اعلام وزیر نفت و امکان مبادلات نفتی ایران و کره شمالی با دکتر غلامحسین  حسنتاش، کارشناس مسائل اقتصادی و انرژی گفتگو کرده ایم که در زیر می خوانید:

رستم قاسمی، وزیر نفت کشورمان اعلام کرده است که ایران در حال مذاکره با کره شمالی برای صادرات نفت است و ابراز امیدواری کرده که دو کشور به زودی درباره صادرات نفت ایران به توافق برسند. با توجه به این اظهار نظر شما در حال حاضر وضعیت صادرات نفت ایران را به خصوص در اثر تحریم های اروپا و آمریکا چگونه ارزیابی می کنید و کره شمالی تا چه اندازه می تواند در راستای افزایش صادرات نفت ایران و عبور از تحریم ها موثر باشد؟

قبل از هرچیز خوبست توجه داشته باشیم که کره شمالی یک کشور دارای اقتصاد کاملا بسته می باشد که بازار مهم و بزرگی تلقی نمی شود. تولید ناخالص ملی این کشور در سال 2011  (بر اساس گزارش سازمان سیا) حدود 12.5 میلیارد دلار و درآمد سرانه آن در همان سال 506 دلار بوده است.  البته اطلاعات در مورد این کشور بسته که به یک پادگان بزرگ شبیه است، بسیار کم است؛ اما بررسی ها نشان می دهد که بیش از 83 درصد انرژی این کشور از ذغال سنگ تامین می شود و بقیه نیز عمدتا از برق- آبی، سهم نفت در سبد انرژی این کشور بسیار ناچیز است و این کشور حداکثر 70 هزار بشکه ظرفیت پالایشی دارد و طی ده سال گذشته واردات نفت آن از 25 تا 30 هزار بشکه در روز تجاوز نکرده است و این عدد در سال 2011 بر اساس اطلاعات اداره انرژی امریکا، حداکثر 14 هزار بشکه در روز بوده است که رقم بسیار ناچیزی است .

 ارزیابی شما از توان اقتصادی کره شمالی چیست و آیا این کشور می تواند به پازپرداخت صادرات نفت ایران اقدام کند؟

من اصولا بعید می دانم که چنین اتفاقی بیفتد، ظاهرا در جریان نمایشگاه اخیر نفت و گاز و پتروشیمی، وزیر انرژی کره شمالی در ایران بوده است و وقتی یک وزیر می آید طبیعتا گفتگوها و توافقاتی می شود ولی این توافقات تا اجرا فاصله زیادی دارد. به نظر من اگر هم ایران به کره شمالی نفتی بفرستد عمدتا یک کمک اقتصادی تلقی خواهد شد و این کشور در شرایط کنونی توان  و امکان بازپرداخت نخواهد داشت.

 یکی از مشکلات کنونی در امر فروش نفت ایران تحریم های بانکی است. به نظر شما تا چه اندازه این مشکل بر صادرات نفت ایران موثر بوده است و آیا کره شمالی برای بازپرداخت دچار مشکل نمی شود؟

هم اکنون به دلیل تحریم ها و محدودیت هائی که توسط سیستم بانکی بین المللی، علیه ایران به کار گرفته شده است حتی کشور هائی که تحت تحریم نیستند و مجوز خرید نفت از ایران را هم دارند قادر به پرداخت پول آن به ایران نیستند و مابه ازای پول نفت را به پول ملی شان برای ایران اعتبار نگه می دارند و ایران می تواند کالاهای مجاز را در مقابل آن از این کشورها بخرد. چه رسد به کره شمالی که خودش نیز تحت تحریم است و قطعا امکان پرداخت و انتقال پول رایج بین المللی به ایران را نخواهد داشت و بازار کره شمالی هم بازاری نیست که ما متقابلا بتوانیم کالائی از آنجا وارد کنیم.

هم اکنون به دلیل تحریم ها و محدودیت هائی که توسط سیستم بانکی بین المللی، علیه ایران به کار گرفته شده است حتی کشور هائی که تحت تحریم نیستند و مجوز خرید نفت از ایران را هم دارند قادر به پرداخت پول آن به ایران نیستند و مابه ازای پول نفت را به پول ملی شان برای ایران اعتبار نگه می دارند و ایران می تواند کالاهای مجاز را در مقابل آن از این کشورها بخرد. چه رسد به کره شمالی که خودش نیز تحت تحریم است و قطعا امکان پرداخت و انتقال پول رایج بین المللی به ایران را نخواهد داشت و بازار کره شمالی هم بازاری نیست که ما متقابلا بتوانیم کالائی از آنجا وارد کنیم.

 با توجه به بحران اخیر کره شمالی و تضاد کره شمالی با آمریکا آیا به نظر شما این اقدام ایران برای مذاکره با کره شمالی یک اقدام سیاسی- تبلیغاتی است یا صرفا با انگیزه های اقتصادی صورت می گیرد؟

همانطور که اشاره کردم به نظر من این اقدام بیشتر سیاسی و تبلیغاتی است که با ابتکار عمل کره شمالی شاید برای شکستن انزوای فعلی خود از جامعه جهانی، با حضور در نمایشگاه ایران اتفاق افتاده است و نمی تواند انگیزه اقتصادی داشته باشد. اما به نظر من ایران باید در این مورد کمی بیشتر دقت کند، هنوز ابعاد تحرکات اخیر کره و بحران اخیر مشخص نیست. خیلی ها معتقدند که رهبری جدید کره این بساط را راه انداخته است که از موضع قدرت وارد مذاکره با ایالات متحده و حل و فصل مسائل خود با این کشور، بشود. از آن طرف حتی چینی ها که عمده ترین طرف تجاری کره شمالی هستند، از بحران آفرینی در شرق دور که می تواند به رشد اقتصادی آن منطقه و خصوصا چین لطمه بزند و از این جهت خوشایند آمریکا باشد، راضی نیستند و حتی فیدل کاسترو که کشورش شبیه ترین وضعیت را به کره شمالی دارد به بحران آفرینی آن کشور اعتراض کرده است. بنابراین اقدامات کره شمالی در سطح بین المللی منفی بوده است و بعضی کشورها هم بدشان نمی آید که ایران را شریک این اقدامات بدانند و نباید به آنها فرصت داد و باید با تامل بیشتری رفتار کرد.

تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/ 16

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۹:۲۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

ناراستی بی‌حاصل و اعتبار کشور

دبیرخانه سازمان اوپک همه ماهه گزارشی را از وضعیت بازار نفت منتشر می‌نماید  (Monthly Oil Market Report) که متن آن بر روی سایت سازمان در دسترس همگان است. در این گزارش میزان تولید نفت کشورهای عضو اوپک در دو جدول مشابه لکن به استناد دو مرجع آماری منتشر می‌گردد. یک جدول تولید نفت کشورها را بر مبنای گزارش منابع ثانویه و جدول دیگر همین تولید را بر مبنای اعلام مستقیم کشورهای عضو، منعکس می‌کند. جدول زیر که از جدیدترین گزارش مذکور استخراج شده است، تولید ایران را بر مبنای دو مرجع نشان میدهد:


 

همانطور که ملاحظه می‌شود اختلاف فاحشی میان این دو برآورد از میزان تولید نفت‌خام  ایران وجود دارد که در ژانویه 2013 این اختلاف به بیش از یک میلیون بشکه رسیده است. اعلام میزان تولید کشورهای عضو اوپک بر مبنای منابع ثانویه به سال‌ها پیش بر می‌گردد که در میان کشورهای عضو اوپک بر سر ارقام مربوط به تولید نفت‌خام که مستقیما توسط دولت‌ها (وزارت نفت یا انرژی کشورهای عضو) به دبیرخانه سازمان اعلام می شد، اختلاف افتاد  و در یکی از اجلاسیه های اوپک تصمیم‌گرفته شد که دبیرخانه در کنار اطلاعاتی که از کشورهای عضو دریافت می‌کند، میانگینی از اطلاعات اعلام شده در مورد تولید نفت اعضاء اوپک توسط مراجع معتبر خبری و اطلاع‌رسانی را نیز اعلام کند. برای این منظور شش مرجع اعلام شد که دبیرخانه اوپک همه ماهه آمار منتشره توسط ایشان را دریافت کرده و میانگین آن را بعنوان منابع ثانویه در گزارش خود درج  می‌کند.

البته وجود اختلاف میان آمار مستقیم ارائه شده توسط کشورها و آمار منابع ثانویه در گزارشات اوپک، متداول است اما بدون شک این حد اختلاف بی‌سابقه است.  کشورهای عضو اوپک در مقاطع مختلف و با انگیزه‌های مختلف (مثل پوشاندن تخلفات خود از سهمیه تولید) میزان تولید نفت خود را بیشتر  یا کمتر از واقع اعلام می‌کنند. اما اختلاف اعداد اعلام شده توسط ایشان نمی‌تواند با اعلام منابع ثانویه اختلاف بسیار عمده داشته باشد. نفت‌خام تولیدی اعضاء اوپک یا به پالایشگاه‌های این کشورها رفته و به مصرف داخلی می‌رسد و یا صادر می‌شود. ظرفیت پالایشی و مصرف داخلی کشورها کم و بیش روشن است. ممکن است بعضا کشورها  از ظرفیت پالایشی خود بیشتر یا کمتر استفاده کنند اما دامنه اختلاف حداکثر 5 تا  10 درصد است. در مورد نفت‌خام صادراتی اعضاء اوپک دست منابع ثانویه برای جمع‌آوری اطلاعات  بازتر است چون اطلاعات نفتی که از بنادر صادراتی کشورها بارگیری می‌شود و از مرزها خارج می‌شود  را از کانال‌های مختلف بیمه‌ای، بانکی، حمل‌و‌نقل و پالایشگاه‌های مقصد می‌توان جمع‌آوری  و چک و کنترل کرد. بنابراین اختلاف میان آمار ارائه شده توسط دولت‌ها و منابع ثانویه نمی‌تواند بسیار فاحش باشد و کشور ارائه دهنده آمار اگر نتواند ادعای خود را ثابت کند اعتبار آمارهایش زیر سئوال خواهد رفت. از آنجا که متاسفانه اعضاء اوپک از سال‌ها پیش خودشان اعتبار آمارهای مستقیمشان را زیر سئوال برده‌اند و به منابع ثانویه متوسل شده‌اند، اغلب تحلیلگران و کارشناسان به اعداد منابع ثانویه اتکاء می‌کنند و به اعداد اعلامی توسط کشورهای عضو اوپک وقعی نمی‌نهند، ولذا اعلام  آمارهای نادرست توسط دولت‌ها  تقریبا هیچ‌گونه تاثیری در تحلیل‌های بین‌المللی نخواهد داشت، اما فاحش بودن تفاوت این آمارها می‌تواند اعتبار آمارهای منتشره توسط کشورها را زیر سئوال ببرد وبعد از بر طرف شدن شرایط خاص نیز به سختی می‌توان این اعتبار را احیا کرد.

ضمنا باید توجه داشت که ایران علاوه بر تولید نفت‌خام  مقدار قابل‌توجهی هم میعانات گازی (یاNGL) تولید می‌کند که به عبارتی نوعی نفت‌خام بسیار سبک است. در هر فار پارس‌جنوبی حدود 40 هزار بشکه در روز میعانات تولید می‌شود. بعضی از منابع بجای واژه نفت‌خام واژه سوخـت‌های مایع  را بکار می برند و جمع اینها را اعلام می‌کنند. اما از آنجا که اوپک فقط در محدوده نفت‌خام حرکت می‌کند و نظام سهمیه‌بندی اوپک بر روی تولید نفت‌خام است،  آمار میعانات را با نفت‌خام مخلوط نمی‌کند و کشورها موظف هستند که فقط آمار نفت‌خام خود را اعلام کنند. ضمن اینکه میزان تولید میعانات هر کشور هم کم و بیش روشن است.

 اداره اطلاعات انرژی امریکا از حدود یک سال پیش مامور شده است که هر دو ماه یکبار گزارشی را در مورد وضعیت بالانس عرضه و تقاضای جهانی نفت و در واقع سوخت‌های مایع،  بدون ایران، تهیه کند که تاکنون هفت گزارش از این دست تهیه شده است و آخرین گزارش مربوط به دوماهه ژانویه و فوریه سال جاری میلادی (2013) می‌باشد. از آنجا که این گزارش بسیار هدف‌دار و در جهت محدود کردن صادرات نفت ایران در عین مدیریت بازار جهانی نفت  تهیه می‌شود، سعی دارد که اعداد دقیقی را جمع آوری کند . آخرین نسخه از این گزارش، متوسط تولید روزانه نفت‌خام و میعانات گازی ایران در دو ماهه مذکور را به ترتیب 8/2 میلیون بشکه و 600 هزار بشکه اعلام نموده است (جمعا 4/3 میلیون بشکه در روز)، که مقدار نفت‌خام آن قدری از گزارش منابع ثانویه اوپک بیشتر است ولی حتی جمع آن به عدد اعلامی توسط وزارت نفت ایران نمی‌رسد.

مسئله تحریم‌های  ایران همه روزه در صدر اخبار جهان است و همه و خصوصا تحلیلگران و دست اندرکارن بازار نفت می‌دانند که ایران تحت تحریم نفتی قراردارد و صادراتش محدود شده است و مراجع گوناگون این را رصد می‌کنند. بنابراین ضروری بنظر می‌رسد که در مسیر تصحیح آمارهای اعلامی و حفظ اعتبار کشور اقدام شود و حتی اگر احیانا مراجع ثانویه مورد استناد اوپک، در اشتباه هستند و اعداد نا صحیحی را در مورد تولید ایران اعلام می‌کنند، در این رابطه به دبیرخانه اعتراض و درعین حال جهت تصحیح این مراجع اقدام شود. کما اینکه این مسئله قبلا هم سابقه دارد و حتی در مقاطعی از این مراجع جهت بازدید از ایران و توجیه ایشان جهت اصلاح اطلاعاتشان دعوت شده است. 


(این مطلب تحت عنوان ضرورت اصلاح آمارهای نفتی در هفته نامه تجارت فردا شماره 36 24 فروردین 92 چاپ شده است )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۲ ، ۰۹:۳۰
سید غلامحسین حسن‌تاش

بخش انرژی سختی‌های سال 91  و دشواری‌های پیش‌رو در سال 92

(یادداشتی برای مجله آینده نگر، اتاق بازرگانی تهران)

 

سالی که گذشت برای بخش انرژی و خصوصا صنعت‌نفت کشور سالی دشوار بود. علاوه‌بر ضعف و بی‌تجربگی مدیران و بی‌برنامگی مزمن که همیشه دامنگیر و منشاء مشکلات صنعت نفت بوده‌است، تشدید فشارهای تحریم خصوصا بر صادرات نفت‌خام نیز مزید بر علت شد. تقریبا از اوایل سال، سیاست‌ امریکائی‌ها در این مسیر قرار گرفت که ضمن مدیریت بازار جهانی نفت، فشار خود بر روی تحریم خرید نفت ایران را  بصورت فزاینده، و تا حد ممکن شدیدتر  کنند. تمرکز دور جدید تحریم‌های بین‌المللی برعلیه ایران که از چندسال پیش آغاز شده است، عمدتا بر محدود کردن روزافزون نقل و انتقالات پولی بین‌المللی ایران متمرکز بوده است و از تمام ابزارها و نرم‌افزارهای توسعه یافته برای کنترل پول‌شوئی  و کنترل بنگاه‌های مالی و اقتصادی بین‌المللی برای جلوگیری از حبابی کردن بازارهای مختلف توسط‌ این بنگاه‌ها، نیز در جهت محدود کردن  تحرکات و جابجائی‌های ارزی ایران، استفاده شده است. اما گویا ده‌ها میلیارد دلار حاصل از دومیلیون بشکه صادرات نفت صد دلاری، آنهم در شرایط بحرانی اقتصاد جهان، به اندازه کافی وسوسه انگیز بود که خیلی ها به خاطر منافع خود با دولت ایران در مسیر دور زدن  بسیاری از این محدودیت‌ها همداستان شوند. بنابراین استکبار جهانی لازم دید که در کنار تشدید فشارهای بانکی و بیمه‌ای بین‌المللی بر علیه ایران، تا حد ممکن ایران را از بازار جهانی نفت براند و  از درآمدهای نفتی محروم کند. اما همانطور که اشاره شد، از نظر امریکائی‌ها، این بیرون راند ایران از بازار نفت باید بگونه‌ای مدیریت می‌شد که بازار جهانی نفت را دچار مشکلات حاد نکند و قیمت نفت در همین دامنه موجود (حدود نود تا صد دلاری) نوسان کند.  اداره اطلاعات انرژی ایالات‌متحده، مامور شد که هر دوماه یکبار وضعیت بازارنفت را  بدون ایران بررسی کند و میزان کمبود نفت در چنین شرایطی را مشخص کند تا متناسبا فضا برای نفت ایران بازتر و یا محدودتر شود. رکود در اقتصاد کشورهای صنعتی که کاهش تقاضای انرژی را موجب شده است در کنار افزایش تولید و عرضه نفت در خود ایالات‌متحده و دیگر کشورهای تولیده نفت، امکان تشدید فشار بر نفت ایران را فراهم کرد و بنظر می‌رسد که همین روند نیز در سال آینده تداوم داشته باشد.

از طنزهای تلخ وابستگی اقتصاد کشور به نفت، آنست که کشوری که خط مقدم جبهه مقابله با استکبارجهانی است باید دعا کند که اقتصاد مستکبرین از رکود خارج و دچار رونق شود تا تقاضای نفت بالا رود و کمبود بازار (بدون ایران) بیشتر شود و امکان فشار بر ما کمتر! و یا کشوری که خواهان صلح و آرامش در جهان است، باید دعا کند که بحران و نا امنی در کشورهای تولیدکننده نفت بیشتر شود تا عرضه نفت کمتر شود و بازهم امکان فشار بر ما کمتر. و اینجاست که ربط وثیق اقتصاد داخلی و کارآمدی آن با سیاست خارجی و  ارتباط عمیق استقلال سیاسی با  توسعه یافتگی اقتصادی، روشن می‌شود، بگذریم.

در پروژه‌های توسعه‌ای صنعت‌نفت (اعم از بخش‌بالادستی و پائین‌دستی)، روشن نبودن برنامه‌ها و اولویت‌ها در کنار ضعف‌ها و مشکلات مدیریتی، از یکی دوسال قبل با مشکلات شدید در تامین تجهیزات اصلی فنی و مهندسی همراه شده بود و کار پیشرفت این پروژه‌ها را با مشکلات جدّی‌تری روبرو کرده بود. در سال 91 تنگناهای ارزی ناشی از کاهش صادرات نفت  و سخت‌تر شدن دسترسی و به گردش درآوردن ارز حاصل از آن، نیز مزید بر علت‌های قبلی شد و روند کار پروژه‌ها را با افت و نکث بیشتری مواجه کرد به طوری که شاهد افزایش قابل ذکری در ظرفیت‌های تولید و انتقال و فرآوری نفت وگاز نبودیم. بخش توسعه نیروگاهی نیز کم و بیش با همین مشکلات مواجه بوده است.

درسال گذشته قراردادهای جدیدی تحت عنوان HOA در بخش بالادستی صنعت نفت منعقد شد این نوع قرارداد یک نوع قرارداد مقدماتی است که  با یک شرکت سرمایه‌گذار (عمدتا داخلی) منعقد می‌شود که بر اساس این  شرکت باید با سرمایه خود یک یا حداکثر دوچاه را در یک میدان نفتی حفر کند و چند کیلومتر هم خط‌لوله بکشد و نفت آن یکی دوچاه را بعنوان یک تولید اولیه به واحدهای بهره‌برداری شرکت نفت (یا شرکت‌های تابعه) تحویل دهد و در کنار این تولید، با استفاده از اطلاعات  حفاری، استخراج ، تولید و رفتار این چاه‌ها و نیز اطلاعات اکتشافی اولیه که از کارفرما (شرکت نفت یا شرکت‌های تابعه) دریافت می‌کند طرح توسعه جامع میدان، موسوم به MDP  را تهیه و تدوین کند و بعد از آن کارفرما تصمیم می‌گیرد که توسعه میدان را به همین شرکت بدهد و یا با او تصفیه حساب کند و اگر تصمیم گرفت که توسعه را به این شرکت بدهد یک قرارداد اصلی بصورت بیع متقابل برای توسعه میدان بسته می‌شود و هزینه‌های انجام شده در مرحله مقدماتی هم در آن محاسبه می‌شود و اگر تصمیم به واگذاری توسعه میدان به این شرکت گرفته نشد شرکت هزینه‌ اقدامات خود که رقمش از ابتدا مشخص شده است را دریافت و تصفیه حساب می‌کند.

از آنجا که از یک سو حجم سرمایه‌ مورد نیاز در این نوع قراردادها کم است و از  سوی دیگر تب و مسابقه قرارداد بستن در وزارت نفت وجود داشته و دارد، بعضی شرکت‌هائی که تجربه و صلاحیت کافی در بخش بالادستی نفت ندارند وارد  اینگونه قراردادها شدند و  احتمال دارد که بسیاری از اینها قادر به انجام تعهد خود نباشند و در آنصورت یک بار حقوقی  به میدان نفتی تحمیل می‌شود که ممکن است تصمیم‌گیری‌های بعدی را مشکل کند. ضمن اینکه حتی اگر موفق باشند نیز به هرحال از ظرفیت‌های محدود حفاری و پیمانکاری و مالی و تجهیزاتی کشور استفاده می‌کنند در حالی که این ظرفیت‌ها باید بر میادین مشترک متمرکز شود.

میادین نفتی و گازی انفال و حق عموم مردم هستند و مخصوصا در مورد میادین مشترک حساسیت این حق بیشتر است چون در مورد میادین مستقل اگر کم‌کاری و تاخیری هم باشد ذخائر آن برای نسل‌های آینده باقی می‌ماند ولی ذخیره میدان مشترک را  کشور مقابل می‌برد و تهی می‌کند، بنابراین این میادین در اولویت قراردارند و وزارت نفت باید برنامه و تعهد روشنی برای زمان و میزان استخراج از میادین مشترک داشته باشد.   

در اواخر سال، امکان واگذاری توسعه میادین نفتی و گازی، به سرمایه‌گذاران در قالب قراردادهای مشارکت در تولید مطرح شد، جالب است که موضوع انواع قراردادها و مقایسه جذابیت قراردادهای بیع‌متقابل و مشارکت در تولید  در زمانی مطرح بود که شرکت‌های معتبر خارجی حاضر به سرمایه‌گذاری در ایران بودند اما ادعا (یا بهانه چانه زنی) می‌کردند که روش بیع‌متقابل برایشان جذاب نیست و اگر قراردهای مشارکت در تولید با ایشان منعقد شود علاقه‌مندی بیشتری به سرمایه‌گذاری در میادین نفت و گاز ایران خواهند داشت. معلوم نیست که امروز که شرکت‌های خارجی همه از ایران رخت بسته‌اند، این مباحث برای حل چه مشکلی و با چه نیاتی مطرح می‌شود؟

در سال 91 عده‌ای که از دیرباز علاقمند به ورود به تجارت نفت‌خام بودند بر مبنای عدم درک و شناخت درست از روند و  جهت‌گیری‌های محوری تحریم‌ها و یا برای استفاده از فرصت‌تحریم‌ها، وارد مقوله بازاریابی و تجارت نفت شدند درصورتی‌‌که در واقع مشکلی در زمینه بازاریابی وجود ندارد،  مشکل اینستکه امریکائی‌ها اجازه‌های مشخص و محدودی را برای واردات نفت از ایران (متناسب با همان بحث مدیریت بازار نفت) به بعضی از کشورها داده‌اند که در عین‌حال بازگرداندن وجوه آن نیز با دشواری مواجه است و در شرایطی که همه جهان میدانند که میادین نفتی و تولید نفت در ایران در کنترل انحصاری دولت است، تفاوتی نمی‌کند که نفت ایران توسط شرکت ملی نفت و یا دلال و واسطه صادر شود. ولذا این اقدام کمکی به دور زدن تحریم‌ها نمی‌کند بلکه صادرات و بازار نفت ایران را غیر شفاف می‌کند و می‌تواند مشکلات جدیدی را هم پدید آورد که در مواردی آورده است.

در بخش تامین انرژی و فرآورده‌های نفتی، مصرف حامل‌های انرژی که در سال 1390 به دلیل حذف یارانه‌ها و افزایش قیمت‌ها، بطور نسبی کاهش پیدا کرده بود در سال 91 با کاهش یافتن مجدد قیمت‌های نسبی (و واقعی)، مجددا در مسیر افزایشی قرار گرفت و در این میان خصوصا تامین بنزین مورد نیاز داخلی چالش فراوانی را برای بخش پائین‌دستی صنعت‌نفت  بوجود آورد و این چالش به صنعت پتروشیمی که عمده‌ترین  ارقام صادرات غیرنفتی کشور را حاصل می‌کند نیز سرایت کرد. صنعت‌نفت مجبور شد که برای تامین بنزین از سوئی بخشی از "نفتای" خوراک پتروشیمی‌ها را قطع کند تا آنها را با بنزین دارای اکتان بالا ممزوج کند و از سوی دیگر بسیاری از  تولیدات میانی برخی مجتمع‌های پتروشیمی که دارای اکتان بالا هستند را نیز با بنزین بیامیزد و این هردو  طبعا محصولات نهائی پتروشیمی را کاهش داد.

در فصل آخر سال، افتتاح بهره‌برداری از سه پروژه اعلام شد که از اهمیت زیادی برخوردارند: 1- پروژه تزریق و ذخیره‌سازی گاز در میدان سراجه برای پاسخ‌گوئی به تقاضای فصلی و اوج مصرف، 2- پروژه بهسازی پالایشگاه آبادان در جهت افزایش تولید بنزین و فرآورده‌های با ارزش و 3- پروژه جمع‌آوری گازهای همراه نفت در جزیره سیری که سال‌ها سوزانده می‌شد. البته افتتاح‌های تبلیغاتی زودرس و افتتاح‌های ناقص چندباره در صنعت نفت متداول بوده است، اما اگر این پروژه‌ها واقعا با ظرفیت هدف، به بهره‌برداری رسیده باشند، گرچه این این بهره‌برداری در هر سه مورد با چندین سال تاخیر مواجه است اما به هرحال به نوبه خود ارزشمند است.

در سال 91 اصلاحات ساختاری خاصی در صنعت‌نفت صورت نگرفت. سازمان‌هائی در صنعت نفت وجود دارند که تقریبا فاقد هرگونه کارائی بوده  و صرفا مرکز هزینه هستند که از این میان می‌توان شرکت ملی صادرات گاز و شرکت مایع‌سازی گاز را بعنوان نمونه نام برد که تصمیمی راجع به آنها گرفته نشده است. روند خصوصی‌سازی نیز کندتر از گذشته بود. شنیده شد که وزیر نفت خصوصی‌سازی شرکت‌های پالایشی و شرکت‌‌های استانی گاز را متوقف کرده است که کار درستی هم بنظر می‌رسد چرا که از نظر نگارنده تاسیس شرکت‌های پالایشی و استانی در مجموعه شرکت‌ملی گاز ایران از ابتدا هم کار درستی نبوده و تنها هزینه‌ها و ناهماهنگی را در در صنعت گاز افزایش داده و بهره‌وری را کاهش داده است. چراکه بخش پائین‌دستی گاز که در شرکت‌ملی گاز ایران (و شرکت‌های فرعی آن) متمرکز است اصلا شبیه بخش پائین‌دستی نفت نیست، زنجیره گاز یک زنجیره فرایندی یکپارچه است پالایشگاه‌های گازی مانند پالایشگاه‌های نفتی نیستند که نفت‌خام را به فرآورده‌های مختلف تبدیل می‌کنند بلکه در واقع یک مرحله تصفیه یا فیلتراسیون در فراینده آماده‌سازی گاز هستند. مناطق گاز نیز گاز را از مبداء مشخصی دریافت می‌کنند و به مشتریان مشخص و با نرخ مصوب منتقل می‌کنند و قدرت مانور خاصی ندارند.

شواهد و قرائن نشان‌ میدهد که در صورت تداوم روندهای موجود خصوصا در شرایط بین‌المللی کشور، سال آینده سال دشوارتری برای بخش انرژی و خصوصا صنعت‌نفت خواهد بود. اگر روندهای موجود در اقتصاد جهانی تداوم یابد پتانسیل عرضه نفت‌خام مقداری افزایش خواهد یافت اما میزان تقاضا  خصوصا باتوجه به شرایط بحران در اقتصاد جهانی و بویژه کشورهای صنعتی، رشد قابل‌توجهی نخواهد داشت ولذا ظرفیت مازاد تولید بوجود خواهد آمد و در شرایط سبقت گرفتن ظرفیت تولید و عرضه از تقاضا، امکان فشار امریکا برای محدود کردن صادرات نفت ایران بیشتر خواهد شد و این پدیده ممکن است خصوصا در فصل تابستان که تقاضای فصلی هم کاهش می‌یابد بیشتر خود را  آشکار کند. در کنار کاهش صادرات نفت، با به اجرا درآمدن  تحریم‌های جدید از اواخر بهمن‌ماه 1391 ،  دسترسی ایران به ارز حاصل از فروش نفت محدودتر شده و متناسبا توان تجهیز منابع مالی و سرمایه‌ای و تامین تجهیزات فنی و مهندسی در بخش انرژی محدودتر خواهد شد و بیش از پیش لازم است که صنعت‌نفت برنامه‌ای را برای شرایط ویژه تنظیم کند و اولویت‌های خود را مشخص نماید. به نظر نگارنده اولویت‌هایصنعت‌نفت در این شرایط به شرح زیر است و این اولویت‌بندی بر این فرض استوار است که در شرایط حاضر توان تامین سرمایه، توان پیمانکاری، توان تامین تجهیزات و سایر توانائی‌ها (حتی در شرایط رفع تحریم‌ها) بیش از این نیست و هر اقدامی خارج از این موجب اتلاف توانائی‌ها و به ضرر منافع ملی خواهد بود و هر امکانی که در کشور وجود دارد باید در جهت اولویت‌های زیر تجمیع شود:

 

- توسعه فازهای میدان مشترک پارس‌جنوبی با توجه به تاخیر تاریخی و تجمعی تولید که نسبت به رقیب وجود دارد و با توجه به نیازی که به گاز برای تزریق به میادین نفتی (جهت افزایش بازیافت) ، تامین نیاز داخلی و حفظ تعهدات صادرات گاز به ترکیه وجود دارد. 

در این رابطه باید توجه داشت که: استراتژی تولید صیانتی و مدیریت میادین نفتی به منظور جلوگیری از هرز روی نفت و افزایش ضریب بازیافت و حداکثر کردن امکان استخراج نفت از میادین نفتی، از سا‌لها پیش در دستور کار صنعت نفت قرارداشته و در تمام برنامه‌های پنج‌ساله بر آن تاکید شده است و مهمترین اقدام در این رابطه تزریق میزان گاز کافی به میادین بزرگ و قدیمی نفتی است که به دلیل محدودیت‌ها هرگز در این رابطه طبق برنامه عمل نشده است و بدلیل عدم تحقق پروژه‌های تولید گاز و کمبود گاز،  همواره اولین جائی که گاز آن تامین نشده است میادین نفتی بوده‌اند و نتیجه آن اُفت فشار میادین و تولید غیرصیانتی است. ضمنا برای تزریق گاز در اغلب قریب به اتفاق میادینی که نیازمند تزریق هستند، پروژه‌های مربوطه شامل حفر چاه‌های تزریقی و نصب کمپرسورهای مربوطه و ایستگاه‌های تزریق گاز اجرا شده است و مشکل اصلی همواره کمبود گاز بوده است.

 

- توسعه لایه نفتی پارس‌جنوبی باتوجه به اینکه قطر روزانه از این میدان (در آنطرف بنام الشاهین) حدود 450 تا 500 هزار بشکه در روز نفت تولید می‌کند.

- تمرکز بر سایر میادین مشترک و اولویت‌بندی توسعه این میادین با توجه به وضعیت تولید و پروژه‌ها و فعالیت‌های کشورهای مقابل. به این معنا که با توجه به محدودیت‌ها و واقعیت‌های موجود،  اگر مثلا میدان مشترکی وجود دارد و کشور مقابل ما نیز در آنجا فعال نیست ما هم فعلا توسعه آن را رها کنیم اما مرتبا رصد کنیم و آمادگی داشته باشیم که به محض فعال شدن طرف مقابل ما نیز فعال شویم که عقب نیفتیم.

- در شرایط کاهش تحمیل شده به تولید نفت کشور، حداقل کاری که می‌توان کرد این است که کاهش تولید در درجه اول از میادینی صورت‌ گیرد که از نظر صیانتی و بازدهی، در شرایط مناسبی قرار ندارند و دستخوش افت فشار و تولید غیرصیانیت هستند. همچین باید مدیریت شود که  کاهش تولید به میادین مشترک نفتی منتقل نشود، بنابراین بیشترین تولید باید از میادین مشترک و کمترین تولید از میادین مستقلی  که دچار افت فشار و تولید غیر صیانتی هستند، برنامه‌ریزی شود که البته این امر در تمام برنامه‌های گذشته مورد تاکید بوده است.

- تکمیل پالایشگاه ستاره خلیج فارس- پالایشگاه مذکور در واقع مکمل فازهای پارس‌جنوبی است، در هرفاز در کنار گاز، چندین هزار بشکه میعانات ارزشمند تولید می‌شود که در حال حاضر به صورت خام و با مشکلات زیاد و با ارزش پائین صادر می‌شود. در حالی که همانگونه که ذکر شد متقابلا  تامین بنزین کشور هزینه سنگینی را در شرایط تحریم به کشور (و حتی به تولیدات پتروشیمی) تحمیل نموده است، بیش از 50 درصد این میعانات می‌تواند تبدیل به بنزین شود و مشکل فرآورده را حل کند.

- تکمیل پروژه‌های بهینه‌سازی و توسعه‌ای پالایشگاه‌ها که از سال‌ها پیش آغاز شده است و دچار تاخیر زیاد است.

در سال جدید، تامین انرژی مورد نیاز داخلی کشور نیز خصوصا در مورد برق و گاز با چالش روبرو خواهد بود خصوصا که تورم اثر افزایش قیمت حاصل از مرحله اول هدفمندی یارانه‌ها را کاملا خنثی کرده است و در مورد مرحله دوم هدفمندی‌هم تا زمان نگارش این یادداشت هنوز تصمیمی اتخاذ نشده است. اگر قیمت‌های انرژی تعدیل نشود یکنوع بحران و خصوصا بحران مالی را برای شرکت‌های بخش انرژی در پی خواهد داشت و اگر بشود نیز نوع دیگری از بحران‌ها و مشکلات بر سر راه خواهد بود.

اما در شرایطی که بدلیل تحمیل محدودیت‌های بانکی بین‌المللی، تجارت خارجی کشور دچار محدودیت روزافزون است باید تا حد ممکن به سمت خودکفائی رفت مثلا در چنین شرایطی جایگزین کردن نفت‌کوره بجای گاز در نیروگاه‌ها (که قبلا هم نفت‌کوره مصرف می‌کردند) یا جایگزین کردن گازمایع بجای بنزین، قابل بررسی است چراکه هم نفت‌کوره و هم گازمایع با مشکلات صادر می‌شود و پول آن هم بر نمی‌گردد  و در مقابل وارات بنزین‌ هم بسیار دشوار است و نیز کشور   باید بتواند تنها بازار صادراتی گاز خود یعنی کشور ترکیه را حفظ کند.

با توجه به تورم افسارگسیخته و عدم امکان تعدیل حقوق و مزایای کارکنان در حد تورم،  و کاهش قدرت خرید کارکنان بخش انرژی،  احتمالا در سال پیش رو شاهد خروج بیشتر نیروی انسانی مجرب از این بخش و افت بیشتر کارائی نیروی انسانی هم خواهیم بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۳۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

در گفت‌وگو با غلامحسین حسنتاش مطرح شد
کاهش هزینه‌های دیپلماسی در تعامل نفت و سیاست خارجی

در عرصه دیپلماسی اقتصادی نفت و انرژی یکی از مهم‌ترین مسائلی است که مناسبات بین کشورها را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد، با عنایت به این موضوع برای سوال اول مایل هستم جنابعالی در خصوص ضرورت تعامل دستگاه انرژی با دستگاه دیپلماسی کشور توضیح بفرمایید.

باید توجه داشت که نفت سیاسی‌ترین کالای جهانی است. قرار گرفتن حدود 70 درصد ذخایر نفت جهان در یک منطقه خاص در حالی که بیشترین مصارف آن در مناطق بسیار دورتر از آن قرار دارد، نفت را به یک پدیده ژئوپلتیک تبدیل نموده است. 
در مورد گاز طبیعی نیز گرچه محل ذخایر آن قدری متفاوت و به تبع آن ژئوپلتیک آن نیز با نفت متفاوت است، اما وضعیت کلی آن مشابه نفت است. محوریت نفت و گاز در سبد انرژی جهان با سهمی بیشتر از 60 درصد، به طور کلی مقوله انرژی را به یک مقوله سیاسی تبدیل کرده است.
در کشورهای صنعتی حتی اگر تا قبل از دهه 1970 انرژی را دست کم در ظاهر یک مقوله اقتصادی می‌دانستند و نفت و گاز را کالاهای تجاری می‌شناختند؛ اما بدون شک پس از آن بدون پرده‌پوشی، این مقوله را یک مقوله استراتژیک و نفت و گاز را کالاهایی دانستند که باید تحت کنترل و برنامه‌ریزی کامل درآیند و به هیچ وجه قابل واگذاری به نیروهای بازار نیستند. آژانس بین‌المللی انرژی(IEA) در سال 1975 به‌همین منظور تاسیس شد که راهبردهای انرژی کشورهای صنعتی را هماهنگ کند.
ایران یک کشور صاحب‌ ذخایر عظیم نفت و گاز و علاوه بر آن واقع در مرکز منابع مهم انرژی جهان و یکی از مهم‌ترین مسیرهای انتقال آن است. مرز آبی طولانی در جنوب و مرز خاکی طولانی در شمال با مهم‌ترین کشورهای صاحب ذخایر نفت و گاز، موقعیت ویژه‌ای را برای ایران در ژئوپلتیک انرژی جهان به وجود آورده است؛ به‌طوری که اگر حتی خودمان صاحب ذخایر نفت و گاز نبودیم نیز جایگاه ژئوپلتیک تاثیرگذاری در انرژی 
جهان داشتیم. 
جالب‌تر اینکه ایران فصل مشترک و محل تلاقی ژئوپلتیک نفت و ژئوپلتیک گاز نیز هست؛ چون روسیه و ترکمنستان در شمال ایران مهم‌ترین قطب‌های تولید گاز و صدور آن از طریق خط لوله هستند و قطر در جنوب ایران مهم‌ترین قطب صدور گاز به صورت LNG است که همه تولید و صادرات گازش هم از میدان مشترک با ایران انجام می‌شود.
با توجه به آنچه ذکر کردم، بعید است کسی به جایگیری ایران در نقشه جهان توجه کند؛ بدون آنکه به یاد نفت و گاز و انرژی بیفتد یا کشوری به رابطه با ایران بیندیشد و از نفت و گاز آن غافل باشد. وابستگی اقتصاد داخلی و تجارت خارجی کشور به نفت نیز از جنبه‌ای دیگر سیاست خارجی ایران را به صورتی مضاعف با نفت گره‌زده است.
با توجه به چنین تعاملات گسترده میان نفت، انرژی و سیاست‌خارجی، ارتباط فعال میان صنعت نفت و دستگاه دیپلماسی کشور یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است و در غیر این‌صورت ما نه در عرصه نفت توفیق کامل خواهیم داشت و نه در عرصه سیاست خارجی.
البته اهمیت و محوریت نفت و انرژی در شئون مختلف کشور به سیاست خارجی و دیپلماسی محدود نمی‌شود. نفت با مقولاتی چون توسعه اقتصادی، امنیت ملی و سایر شئون مانند صنعت، سیاست داخلی و حتی جامعه‌شناسی سیاسی نیز ربطی وثیق و تعامل دارد.
اهمیت نفت و گاز در سبد انرژی امروز جهان و اهمیت انرژی در اقتصاد امروز جهان موجب تعاملی گسترده میان انرژی و سیاست شده است. همان‌طور که اشاره کردم، به‌رغم همه تلاش‌های کشورهای صنعتی از دهه 1970 به بعد، هنوز بیش از 60 درصد انرژی مصرفی آنها را نفت و گاز تشکیل می‌دهد. بسیاری از رفاقت‌ها، رقابت‌ها و تحولات سیاسی جهان تحت تاثیر انرژی است و تفوق بر منطقه خلیج‌فارس یعنی منطقه دارای بیشترین ذخایر نفت و بخشی از ذخایر گاز جهان، یکی از مهم‌ترین اهرم‌های سلطه و برتری آمریکا به عنوان بزرگ‌ترین قدرت جهان است.
با وجود چنین تعامل گسترده‌ای میان نفت و سیاست، آن هم برای کشوری که به این زودی‌ها از نفت و گاز گریزی ندارد، نمی‌توان سیاست خارجی کشور را بدون شناخت دقیق از نفت و انرژی ترسیم نمود و دیپلماسی کشور بدون درک عمیق و دقیق از انرژی و تحولات آن نائل به مطلوب نمی‌شود و متقابلا استراتژی‌ها و سیاست‌های بخش انرژی و نفت کشور را نیز بدون تعامل با سیاست خارجی نمی‌توان به‌درستی ترسیم کرد.
با توجه به توضیحات شما نقش دستگاه دیپلماسی خارجی کشورمان را در حفظ ظرفیت‌های انرژی برای بهبود شرایط اقتصادی ایران از طریق تعاملات بین‌المللی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
به نظر من سیاست ایران در این زمینه خیلی موفق نبوده است. برای کشوری مثل ایران که هم نفتی است و هم در یک منطقه و شاهراه مهم نفتی قرار دارد، بدون شک سیاست خارجی و روابط خارجی اش به شدت تحت تاثیر این پدیده ژئوپلتیک است. در این شرایط موفقیت در سیاست خارجی و روابط بین‌المللی مستلزم این است که هم دستگاه سیاست خارجی کشور نسبت به مسائل نفت و انرژی و خصوصا ابعاد ژئوپلتیک آن اِشراف داشته باشد و هم هماهنگی فعالی میان بخش نفت و بخش روابط بین‌المللی وجود داشته باشد.
به نظر من متاسفانه نه آن اشراف وجود دارد و نه این هماهنگی، چون اصولا ما در کارهای بین دستگاهی که مستلزم هماهنگی وزارتخانه‌ها و سازمان‌های مختلف است، ضعیف هستیم. ضمنا موفقیت کامل صنعت نفت در بسیاری از اهداف و برنامه‌ها و وظایف خود نیز مستلزم همین تعامل فعال دو دستگاه است.
به نظر شما موانع این عدم هماهنگی میان بخش نفت و دستگاه دیپلماسی را باید در چه دانست؟ راهکار‌های رفع این موانع از نظر جنابعالی چیست؟ 
برای پاسخگویی به چرایی عدم ایفای نقش مطلوب نفت در سیاست خارجی و دیپلماسی کشور، باید نگاهی گذرا به تاریخچه صنعت‌ نفت در یکصد سال اخیر انداخت و نقش نفت در اقتصاد کشور را به‌صورت ساختاری مورد توجه قرار داد.
واقعیت این است که صنعت نفت در هفتاد سال اول عمر خود و قبل از وقوع انقلاب اسلامی به‌صورت انحصاری توسط خارجی‌ها سیاست‌گذاری و مدیریت می‌شد و در تعامل با اقتصاد و دیگر بخش‌های کشور نبود و در سه دهه اخیر هم اگرچه مدیریت آن را به دست گرفته‌ایم، لیکن موفق به تغییر ساختار کلی اقتصاد و تبیین نقش نفت در آن نشده‌ایم و کماکان اقتصاد کشور که بیش از 80 درصد آن مستقیما متکی به نفت است در حاشیه بیست درصدی دست و پا می‌زند. 
این عدم توفیق در تغییر ساختار را در ترکیب کابینه به‌خوبی می‌توان مورد ملاحظه قرار داد، یک وزیر نفت که 80درصد اقتصاد را نمایندگی می‌کند و حدود بیست وزیر دیگر که نوعا اطلاعاتشان از نفت بسیار اندک است، یعنی از 80درصد اقتصاد کشور بی‌اطلاع هستند، حاشیه بیست درصدی را نمایندگی می‌کنند که طبیعتا تکلیف تصمیمات برآمده از چنین ساختاری را می‌توان از قبل پیش‌بینی کرد. این حاصلی ندارد جز عدم استفاده از این نعمت خدادادی در ساماندهی اقتصاد و تجارت و سایر مقولات خارجی کشور. 
در تلاش بی‌حاصل در ساماندهی مسائل حاشیه‌ای در سیاست‌خارجی نیز همین رویکرد به نحو دیگری حاکم است و تعامل را دشوار می‌کند. بیش از یکصد سفیر و کاردار و نمایندگان بخش سیاست خارجی، بی‌اطلاع از نفت و مسائل انرژی و در تلاش برای ساماندهی بخش حاشیه‌ای اقتصاد کشور و مثلا بازاریابی خودرو پراید یا سمند در «بلاروس» هستند و این درحالی است که بر اساس پیش‌بینی‌ها، کماکان محوریت نفت و گاز در سبد انرژی جهان ادامه داشته و در هزاره سوم سهمی حداقل شصت درصدی خواهد داشت و این خود موید ضرورت ویژه تعامل دستگاه دیپلماسی کشور با بخش انرژی است.
تعامل قوی‌تر میان نفت و سیاست خارجی می‌تواند هزینه‌های دیپلماسی را کاهش داده و حتی دیپلماسی را به ابزاری برای تولید درآمد و ثروت مبدل نماید و لذا راهکارهای این همکاری را باید جست‌وجو و موانع آن را شناسایی کرد و برطرف نمود.
اهمیت این مساله بیشتر از آن است که مثلا با اعزام رایزن‌های نفتی یا انرژی به سفارتخانه‌های ایران در همه یا برخی کشورهای جهان حل شود، گرچه ممکن است وجود چنین رایزنانی نیز در بسیاری موارد ضرورت داشته باشد اما بسنده کردن به آن تقلیل دادن مساله و برخورد سطحی با آن است. یک تعامل قوی میان دو دستگاه مستلزم بوجود آوردن یک ارتباط نهادینه است. علاوه بر آن به نظر می‌رسد حداقل دانش و اطلاع از مسائل نفت و انرژی برای همه مدیران و همه دیپلمات‌های کشور ضرورت دارد.
اگر در کشور ما در انجام کارهای جمعی و روابط و همکاری‌های بین دستگاهی و چند دستگاهی ضعف و ناکارآمدی وجود دارد حداقل در این مورد خاص برای حل این مشکل باید تمرین و تلاش نمود.
گاهی شخصیت‌ها و روحیات انحصار طلبانه مانع تعامل و همکاری بوده است. در اموری که سازوکارهای نهادی وجود ندارد بعضا افراد و سلیقه‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای می‌یابند و اگر کسانی مرکز و محور تعامل باشند که از روحیه انحصار طلبی برخوردار باشند و بخواهند شخص خود را حد فاصل و نقطه اتصال انحصاری یک ارتباط قرار دهند طبعا این تعامل نهادینه نخواهد شد.
اعتماد و اطمینان دو دستگاه نفت و سیاست خارجی نسبت به یکدیگر و خصوصا اعتماد هر یک به درک و شناخت و تشخیص طرف دیگر نیز در شکل‌گیری این تعامل مهم است. اگر تصور هر طرف آن باشد که طرف مقابل درک دقیقی از منافع ملی و نیز اهمیت و وزن ابزارها ندارد بلکه تنها در قالب یک برخورد سطحی می‌خواهد از ابزارهای در اختیار طرف مقابل، برای توفیق حوزه مدیریت خود و احیانا پوشاندن نقاط ضعف خود استفاده نماید، طبعا دو طرف توانایی‌ها و ابزارهای خود را از طرف مقابل پنهان خواهند کرد و تعاملی پدید نخواهد آمد.
برگزاری مستمر همایش‌هایی که این تعامل و موضوعات مشترک را واکاوی می‌کنند با حضور دست‌اندرکاران هردو دستگاه و همکاری موسسات مطالعاتی وابسته به دو دستگاه و انجمن‌های علمی غیردولتی مرتبط با مباحث دو دستگاه، می‌تواند مقدمه و تمرین خوبی در این زمینه باشد و درتداوم خود راهکارهای نهادینه کردن این تعامل را جست‌وجو کند.
شناخت موانع هماهنگی و تعامل نهادینه میان نفت و دستگاه دیپلماسی کشور و راهکارهای رفع این موانع و توسعه این تعامل، دقت و بررسی بیشتری‌ را می‌طلبد.
پیمان‌های انرژی که در دنیا رایج است، چقدر می‌تواند در مناسبات اقتصادی کشورها تاثیر بگذارد؟
منظورتان از پیمان انرژی را نمی‌دانم چیست. اما یکسری سازمان‌های همکاری انرژی در جهان هست که یکی از مهم‌ترین آنها آژانس بین‌المللی انرژی (IEA) است که فقط کشورهای صنعتی عضو آن هستند و همکاری‌های انرژی و سیاست‌های انرژی آنها را هماهنگ می‌کند. یکی اوپک است که صادرکنندگان نفت عضو آن هستند. مجمع کشورهای صادرکننده گاز (GECF) و مجمع جهانی انرژی (IEF) هم هستند که ایران در سه تای اخیرالذکر عضو است. طبیعتا عضویت در این مجامع و سازمان‌ها فرصت بیشتری را برای توسعه روابط دوجانبه و چندجانبه و فرصت بیشتری را برای فعالیت دیپلماتیک و تاثیرگذاری بر فضای بین‌المللی و استفاده از آن در جهت تامین منافع ملی ایجاد می‌کند ولی موفقیت در این مسیر مستلزم همان چیزی است که در پاسخ قبلی اشاره کردم.
البته تشکیلاتی به نام ECT هم در دنیا وجود دارد که به فارسی آن را پیمان منشور انرژی می‌نامیم که ابتدا منشور انرژی اروپا بوده و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیرشورویT اروپایی‌ها سعی کردند آن را به سطح بین‌المللی گسترش دهند که چندان هم موفق نبوده‌اند، اما این منشور در سطح اروپا موفق بوده است، چون همکاری‌های انرژی زیادی در میان کشورهای کوچک اروپا وجود دارد، خطوط‌لوله فرامرزی گاز که کشورهای مختلف اروپایی را در‌می‌نوردد و شبکه‌های گاز را متصل می‌کند یا خطوط انتقال برق که شبکه برق این کشورها را به هم وصل می‌کند و هم رقابت بین تولید و توزیع کننده‌های انرژی را گسترش می‌دهد و هم با یک‌ پارچه کردن شبکه‌های انرژی سیستم انرژی را بهینه می‌کند و مشکلات اوج و فرود مصرف را حل می‌کند. پیمان منشور انرژی مقررات و ضوابط و قواعد اینگونه همکاری‌ها را خصوصا در زمینه ترانزیت و تجارت و انتقال انرژی تعیین می‌کند و طبیعتا تبادلات انرژی میان اعضای آن خیلی سهل‌تر می‌شود. 
یک سری قراردادهای دوجانبه تبادل انرژی هم وجود دارد مثل خط‌لوله صادرات گاز ما به ترکیه یا واردات گازما از ترکمنستان یا صادرات برق به برخی کشورها که می‌تواند در جهت بسط روابط کشورها موثر باشد. مسلما عقد این قراردادها مستلزم سیاست خارجی قوی و همان همکاری است و وقتی منعقد شد در جهت توسعه و تحکیم روابط کشورها موثر است.
جایگاه ایران در اوپک را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا کاهش تولید نفت ایران طی ماه‌های اخیر تاثیری بر مناسبات ایران و اوپک دارد؟
سازمان اوپک دوران‌های سختی را برای حصول به تصمیمات مناسب پشت سر گذاشته است که ممکن است در آینده نیز تکرار شود. گاهی شرایطی وجود داشت که باید به دشواری تصمیمات را به سمتی هدایت می‌کردیم که کمترین خسارت را برای کشور ما به دنبال داشته باشد.
در دوران‌های سخت اجلاس‌های اوپک را می‌توان به صحنه نبردی تشبیه نمود که در آن موفقیت از آن کسی است که قبلاً تمرین‌های لازم را کرده باشد و تجهیزات لازم را فراهم آورده باشد و از لجستیک مناسب برخوردار باشد. در اختیار داشتن حداکثر اطلاعات از حریفان، پیش‌بینی و سناریوسازی از رفتار ایشان و مهم‌تر از آن تاثیر گذاری بر انتخاب آنها، لازمه موفق بازگشتن از اجلاس‌های اوپک است که شاید بتوان نام آن را خدمات متقابل نفت و دیپلماسی نامید.
به نظر شما چه اقداماتی می‌توان برای تقویت جایگاه ایران در اوپک انجام داد؟
در این مورد هم همان تعامل فعال میان دو دستگاه نفت و سیاست‌خارجی مهم است. علاوه‌بر این اگر ایران در زمینه رصد کردن بازارهای جهانی انرژی و نفت فعال باشد و در محافل بین‌المللی نفتی و انرژی حضور فعال و حرف برای زدن داشته باشد نیز در تقویت جایگاهش در اوپک موثر است، متاسفانه این حضور اینک بسیار کم‌رنگ است. هفته‌ای نیست که در گوشه‌ای از جهان یک کنفرانس مهم نفتی یا انرژی برگزار نشود و جای کارشناسان ایرانی در همه آنها خالی است و ما از تحولات جهانی انرژی و نفت دور افتاده‌ایم.
اگر آن رصد کردن اتفاق بیفتد و این حضور فعال باشد به تبع آن نیروهای زبده در استاندارد بین‌المللی نیز تربیت خواهند شد و آنگاه ایران می‌تواند سمت‌های بیشتری را هم در دبیرخانه سازمان اوپک و سایر سازمان‌ها که عضو هستیم، بدست آورد و شانس بیشتری را برای بدست آوردن سمت دبیرکلی اوپک داشته باشد.
البته توفیق ایران در صنعت نفت داخلی خود نیز در این رابطه موثر است، وجود یک صنعت نفت با برنامه و قوی در داخل که توان پیشبرد طرح‌ها و پروژه‌های خود را خصوصا در بخش بالادستی داشته باشد، در جایگاه بین‌المللی کشور نیز تاثیرگذار خواهد بود.
درحالی که این روزها تحریم‌های یکجانبه علیه کشورمان در جریان است و نفت که به عنوان شاهراه حیاتی اقتصاد ما محسوب می‌شود تحت تاثیر این موضوع قرار گرفته، آیا آمریکا و متحدانش می‌توانند با موضوع نفت معامله جدی کنند؟
منظورتان از معامله جدی را متوجه نمی‌شوم اما اگر منظور این باشد که آیا تحریم نفتی بر ما موثر است یا نه، باید بگویم که به نظر من قطعا موثر است. متاسفانه اقتصاد ما هنوز یک اقتصاد وابسته به نفت است و این وابستگی در سال‌های اخیر تشدید هم شده است، بنابراین در چنین اقتصادی، قطع صادرات نفت حداقل در کوتاه مدت و میان مدت تاثیر منفی بر اقتصاد خواهد داشت و ایجاد فشار خواهد کرد هرچند در بلند مدت می‌تواند به نفع اقتصاد باشد، البته به شرط اینکه بتوانیم از فشارهای کوتاه و میان‌مدت عبور کنیم.
البته اگر بسترهای گسترش تولید ملی و قطع وابستگی به تک محصولی تمهید شده بود در میان مدت هم این امر می‌توانست مثبت باشد.
تهدید به عرضه ذخایر استراتژیک به بازار برای تعادل در بازار و جلوگیری از گران شدن نفت،چقدر می‌تواند اجرایی باشد؟
از نظر اجرایی که کاملا امکان پذیر است. وقتی انبار و ذخیره‌ای وجود دارد که از نظر لجستیکی هم به بازار وصل است خوب می‌توان هر زمانی آن را وارد بازار کرد، اما همانطور که از نامش مشخص است این ذخایر استراتژیک است و در شرایط خاص از آن استفاده می‌شود، کشورهای صنعتی بعد از شوک‌های اول و دوم نفتی در دهه 1970 این ذخایر را ایجاد کردند که بازهم اگر جنگ و انقلاب و تحولات ژئوپلتیک ویژه یا حتی حوادث طبیعی استثنایی رخ داد که مانع عرضه کافی نفت به بازار شد بتوانند تا مدتی با استفاده از آن خودشان را اداره کنند و در ماجرای تحولات لیبی و خروج نفت آن کشور از بازار جهانی نفت یا مثلا در جریان توفان کاترینا که موجب توقف تولید نفت منطقه خلیج مکزیک شد نیز از آن استفاده کردند و در هر شرایط ویژه دیگری نیز ممکن است از آن استفاده کنند، البته حجم این ذخایر محدود است و حداکثر تا یکی دو ماه می‌تواند کمبود عرضه را جبران کند.
آیا پیمان منطقه ای مثل اوپک می‌تواند در مناسبات اقتصادی جهانی تاثیرگذار باشد؟چگونه؟
البته اوپک یک سازمان منطقه‌ای نیست و فرامنطقه‌ای است از آسیا و آفریقا و آمریکای جنوبی عضو دارد. 
متاسفانه اوپک دیگر سازمان تاثیرگذاری در جهان و در مناسبات اقتصادی و انرژی جهانی نیست و اگر همین روند ادامه یابد پیش بینی من این است که تاثیرگذاری اوپک کمتر هم خواهد شد. اوپک پنجاه و دو سال پیش در شرایط بسیار متفاوتی با امروز، تاسیس شده و نتوانسته است خود را روزآمد کند. اساسنامه اوپک و سازوکار این سازمان نیز پتانسیل اصلاح و تحول درونی را ندارد.
در حالی که جبهه مقابل اوپک یعنی آژانس بین‌المللی انرژی به عنوان سازمان مصرف‌کنندگان عمده و واردکنندگان نفت و انرژی، کل انرژی را یکپارچه نگاه‌ می‌کنند و نیز برنامه‌های بلندمدت دارند، اوپک در محدوده نفت که تنها یکی از حامل‌های انرژی است باقی مانده و برنامه و استراتژی بلندمدت هم ندارد.
بنابراین تاثیرگذاری اوپک و خروج آن از انفعال، نیازمند یک تحول اساسی است، اما با توجه به ترکیب کشورهای عضو سازمان و وابستگی‌ها و منافع متفاوت و بعضا متضاد آنان و نیز سازوکار و اساسنامه سازمان که اشاره کردم، من امیدی به این تحول ندارم.
البته همه این حرف‌ها به آن معنا نیست که مثلا ما باید از اوپک خارج شویم یا حضورمان را کمرنگ کنیم، چون از نظر من عضویت در سازمان اوپک به‌رغم کم تاثیر بودن یا بی‌تاثیر بودن این سازمان در تحولات جهانی، فرصت‌های جنبی و حاشیه‌ای را برای ما به‌وجود می‌آورد، به عبارت دیگر برای ما به عنوان یک عضو، شاید حاشیه اوپک مهم‌تر از متن آن باشد. کما اینکه در مورد مجمع جهانی گاز و مجمع جهانی انرژی هم همین‌طور است آنها هم حداقل فعلا، تاثیرگذاری چندانی در تحولات جهانی اقتصاد و انرژی، ندارند. 


http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=341694

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۱ ، ۰۹:۴۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۱ ، ۰۹:۵۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۳۲
سید غلامحسین حسن‌تاش
نقد حسن‌تاش بر عملکرد صنعت نفت: 
 
وعده گازی احمدی‌نژاد محقق نشد 
 

 

فرزانه طهرانی: «بدون شک در تمام شاخص‌های عملکرد صنعت نفت از برنامه عقب‌تر هستیم.» این بخشی از انتقادات «سیدغلامحسین حسن‌تاش» عضو انجمن اقتصاد انرژی ایران به عملکرد پارس جنوبی است. او درعین‌حال وعده اخیر رییس‌جمهوری در خصوص دوبرابر شدن برداشت گازی تا پایان دولت دهم را غیرممکن دانسته و آن را یک تبلیغ انتخاباتی می‌داند. حسن‌تاش که عضویت هیات علمی - پژوهشی و تدریس در دانشگاه را نیز در کارنامه خود دارد معتقد است عملکرد دولت نهم و دهم با عملکرد دو دولت قبل از آن در پارس ‌جنوبی به هیچ وجه قابل قیاس نیست و اصولا عملکرد این دولت با دولت‌های قبلی در زمینه عمران و توسعه در همه بخش‌های کشور قیاس مع‌الفارق است. او همچنین درباره برداشت 500‌هزار بشکه‌ در روز قطر از لایه مشترک نفتی و برداشت صفر ایران را به دولتمردان هشدار می‌دهد. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

خبر جدیدی که آقای «احمدی‌نژاد» در ارتباط با تولید پارس جنوبی اعلام کرد شاید بهانه مناسبی برای پرداختن به این میدان مشترک نفت و گاز باشد. به نظر شما وعده دوبرابر شدن برداشت گاز از این میدان تا پایان دولت دهم چقدر عملی است؟

به‌نظر من دوبرابر شدن برداشت از این میدان تا پایان دولت دهم قطعا غیرممکن است. فکر می‌کنم اینها بیشتر تبلیغات انتخاباتی است.

فکر نمی‌کنید عملی نشدن این وعده ممکن است تبدیل به یک ضدتبلیغ شود تا تبلیغات برای یک جناح؟

در بسیاری از موارد این نوع تبلیغات را انجام می‌دهند و هرکس در بخش تخصصی خودش می‌داند واقعیت‌ها چیست.

پیشرفت فازهای پارس جنوبی در این سال‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ چرا دولت در چند ماهه آخر عمر خود تصمیم به توسعه برداشت از این میدان گرفته است؟

وضعیت پیشرفت پروژه‌های مربوطه در دولت‌های نهم و دهم بد بوده است و این در کنار برخی از نقطه‌ضعف‌ها و نمرات منفی در کارنامه این دولت، یک نقطه ضعف برای دولت است چون از دست‌دادن غیرقابل بازگشت منافع ملی است.

از آنجا که تحریم‌ها حضور پیمانکاران خارجی در این میدان را روزبه‌روز کمتر کرده است؛ داخلی‌ها سعی در ربودن گوی سبقت از یکدیگر دارند و هر روز هم شاهد افزایش قراردادهای شرکت‌های داخلی هستیم. صرف‌نظر از اینکه پیمانکاران داخلی دارای چه میزان توانایی برای انجام پروژه‌ها هستند، آیا در شرایط فعلی کشور، توسعه میدان پارس‌ جنوبی جزو طرح‌های اولویت‌دار است؟

بدون‌شک با هر منطقی توسعه میدان مشترک گازی پارس‌ جنوبی مهمترین اولویت صنعت نفت ایران بوده و تا رسیدن به حد تولید مطلوب خواهد بود. تغییرات مکرر مدیریتی در سطح صنعت نفت، به‌کارگیری برخی مدیران ضعیف، عدم تخصیص منابع مالی لازم موجب تاخیر در اجرای فازهای تکمیلی شده است.

یکی از اقداماتی که دولت در این سال‌ها در دستور کار قرار داده همکاری با کشورهایی چون ونزوئلا در پروژه‌های پارس جنوبی است. به‌نظر شما این همکاری‌ها چقدر بر بهبود روند فعالیت تاثیر خواهد داشت؟ تخصص نفتی این کشورها را چگونه می‌بینید؟

به‌نظر من اینها و بسیاری از قراردادهایی که در سوال قبل اشاره کردید، تبلیغاتی است وگرنه ونزوئلا در کار صنعت نفت خود هم مانده است کارجدی نخواهد کرد و متاسفانه این قراردادها می‌تواند یکسری مشکلات حقوقی هم برای هر دولت آتی که احیانا بخواهد برخورد منطقی‌تری با پروژه‌ها داشته باشد، ایجاد کند.

آقای «زنگنه» طی مصاحبه‌ای در مرور خاطرات دوره وزارتش عنوان کرد در یکی از سفرهایش به قطر، امیر این کشور گفته بود:«من به شما در حوزه فعالیت‌های پارس جنوبی حسادت می‌کنم.» در آن روزها برداشت ما از این میدان با کشور قطر برابری می‌کرد اما چندی پیش سازمان بازرسی از برداشت دوبرابری طرف قطری از این میدان مشترک خبر داد. این وضعیت چه آینده‌ای را برای سرمایه ملی ترسیم خواهد کرد؟

من نمی‌دانم امیر قطر در عالم دیپلماسی با چه نیتی این حرف را زده است. اما ما 10 سال از قطری‌ها در تولید گاز از این میدان عقب هستیم ضمن اینکه هرگز هم میزان تولیدمان به حد قطر نرسیده است و قطر از نظر تولید تجمعی شاید تا کنون بیش از سه برابر ما از میدان برداشت کرده باشد. بدون شک عملکرد دولت نهم و دهم با عملکرد دو دولت قبل از آن در پارس‌جنوبی قابل قیاس نیست و اصولا عملکرد این دولت با دولت‌های قبلی در زمینه عمران و توسعه در همه بخش‌های کشور قیاس مع‌الفارق است اما به‌نظر من در آن دوره‌ای هم که شرکـت‌های خارجی می‌آمدند و محدودیت‌ها کمتر بود و گرایش به توسعه وجود داشت، بخش قابل‌توجهی از انرژی و توان و سرمایه صنعت نفت صرف پروژه‌های بسیار کم‌اولویت‌تر و بعضا بی‌برنامه و غلط شد و گرنه پیشرفت پارس‌جنوبی می‌توانست بسیار بهتر باشد.

عدم برداشت ایران از لایه نفتی مشترک پارس جنوبی نیز وضعیت بدتری به‌بار آورده است درحالی که قطر با شتاب از این میدان در حال استخراج است. آیا بهتر نیست دولت اولویت خود را بر فراهم کردن زمینه‌های برداشت هرچه سریع‌‌تر از آن قرار دهد؟

میدان پارس‌جنوبی یک لایه نفتی مشترک دارد که وضع خوبی در آنجا نداریم چراکه هم‌اکنون قطری‌ها 450 تا 500‌هزار بشکه از آن برداشت می‌کنند در حالی که استخراج ما از آن صفر است. قطر این لایه را به‌نام میدان الشاهین می‌نامد و پیشرفته‌ترین فناوری‌ها را در آنجا به‌کار گرفته است، از فناوری چاه‌های افقی استفاده کرده است که بعضا چاه بعد از رسیدن به لایه و افقی شدن تا 10 کیلومتر در لایه به‌صورت افقی جلو رفته است. متاسفانه در طرف ما حتی مطالعات اکتشافی دقیقی هم روی این لایه نشده است اما چرایی آن بسیار مفصل است؛ روشن نبودن اولویت‌ها در صنعت نفت، تغییرات مدیریتی، روشن نبودن متولی کار و تصمیمات اشتباه مدیریتی، مثلا شرکتی که چنین پروژه مهمی را به‌عهده دارد یک دفعه تصمیم به‌خصوصی‌سازی آن یا واگذاری آن به بخش‌خصوصی می‌گیرد بدون توجه به اینکه خود این واگذاری یک تغییر و تحول است که می‌تواند افت و توقف ایجاد کند و به چنین پروژه مهمی لطمه بزند و جالب اینکه بعد هم به نوعی در واگذاری به متقاضی خلف وعده می‌شود و شرکتی که چنین پروژه مهمی را به‌عهده دارد سال‌ها بلاتکلیف ‌مانده و پروژه متوقف شده است.

با توجه به آنکه توسعه میادین در پارس‌جنوبی به عدد 29 فاز تا پایان برنامه پیش‌بینی شده؛ روند فعالیت در این سال‌ها چگونه بوده است؟ آیا با عقب‌ماندگی‌های کنونی به هدف برنامه خواهیم رسید؟

بدون‌شک در تمام شاخص‌های عملکرد صنعت نفت از برنامه عقب‌تر هستیم، در تولید نفت و گاز، در تزریق گاز به میادین نفتی برای افزایش بازیافت (و جلوگیری از افت تولید)، در جمع‌آوری گازهایی که سوزانده می‌شود و غیره. در هیچ‌یک از برنامه‌ها اهداف و شاخص‌های تعیین شده برای صنعت نفت محقق نشده و در برنامه چهارم وضع بدتر بوده است.

همواره یکی از تنگناهای اجرای پروژه‌ها کندبودن جریان نقدینگی عنوان شده، راه‌اندازی صندوق انرژی و اجرای طرح‌هایی مانند فروش اوراق این مشکل را تا چه حد از سر راه برداشته است؟

من نمی‌دانم صندوق انرژی چیست، تا حالا نشنیده‌ام، اما به ‌نظر من اولا تنها مشکل، مشکل مالی نبوده است و در صنعت نفت، تغییرات مدیریتی در این سال‌ها بیداد کرده است و همچنین اصولا اراده توسعه در هیچ بخشی و از جمله این حوزه وجود نداشته است و اگر هم مانوری داده در این حد بوده است که نسبت به عملکرد گذشته‌ها خیلی زیر سوال نرود، خصوصا در جایی مثل میدان مشترک پارس ‌جنوبی که رقیب دارد و سهم ما را برای همیشه می‌برد که به همین دلیل نمی‌شود هیچ مانوری هم نداد و اقدامات در حد مانور و نمایش است.

صرف درآمدهای حاصله از پارس جنوبی برای مقاصدی غیر از توسعه این میدان از جمله انتقادات تحلیلگران حوزه نفت است. دولت حضور شرکت‌های داخلی و خارجی را برای سرمایه‌گذاری در این بخش کافی می‌داند اما آیا بهتر نبود بخشی از درآمدهای نفتی در توسعه این میدان مشترک هزینه می‌شد؟

ببینید اصولا این دولت پایبندی کمتری به بودجه و قوانین آن داشته است حالا اگر در جاهایی هزینه کرد بودجه با مصوبات بودجه هماهنگ بوده نباید این را به حساب تعهد دولت به بودجه گذاشت. گزارشاتی که نشان می‌دهد دولت بیش از 50‌درصد تخلف بودجه‌ای داشته، شاهد بر این مدعای من است. اگر برخورد منسجم و سازمان یافته و درستی با پروژه‌های پارس جنوبی و با صنعت نفت وجود داشت به هرحال می‌شد توانایی‌های داخلی را تجمیع و کاری کرد، بسیار بیشتر از آنچه شده است. اما باید توجه داشت که الان یکی از بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین مشکلات تامین تجهیزات از خارج است که حتی اگر پول هم باشد به دلایل تحریم تامین آن ساده نیست.


 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۱ ، ۱۷:۵۵
سید غلامحسین حسن‌تاش

(توضیح اینکه مطلب زیر تحت عنوان صنعت نفت و شاخص‌های واقعی عملکرد به  روزنامه شرق داده شد و دوستان شرق تیتر پیشنهادی بنده  را عوض کردند و تیتر محتاطانه‌تری را گذاشتند که بنده هم حق می‌دهم اما قدری نقض قرض است)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۱ ، ۱۰:۰۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۱ ، ۱۷:۵۷
سید غلامحسین حسن‌تاش