وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

 

محمد آزاد: «غلامحسین حسن‌تاش» آدم‌ معروف حوزه نفت است. چیزی را که بگوید یا بنویسد خیلی‌ها می‌خوانند، نفتی‌ها که هیچ. اصلاح‌طلبی شناسنامه‌دار است؛ اما از نقد وزیر نفت محبوب اصلاح‌طلبان ابایی ندارد؛ حتی اگر لقب «شیخ‌الوزرایی» داشته باشد. مواضعش را به گفته خود بر‌اساس منافع ملی تعریف می‌کند و از این زاویه به قراردادهای محبوبی که زمانی گفته می‌شد برای نفت مملکت معجزه می‌کند، انتقاد می‌کند تا نحوه پیش‌بینی نفت در بودجه. در انتقاد از اشخاص بسیار محتاط است و می‌گوید کاری به شخص ندارد. حتی انتقادهای پیشین خود به وزیر محبوب اصلاحات را نمی‌خواست بازگو کند و نگران انگیزه این کار بود؛ اما راضی شد دوباره بگوید و خوب هم شد؛ چراکه آن انتقادها در یک قالب واحد و پالایش‌شده درآمد که هرکس می‌تواند به قضاوت آن بنشیند و هم بسیاری مسائل فنی دیگر ضمن آن به میان آمد.

 

  1. اگر اجازه بدهید بحث را از دوگانه تکیه بر توان داخل در برابر همکاری با شرکت‌های بین‌المللی یا به اصطلاح «غول‌ها» آغاز کنیم. شما از ابتدا به شدت مخالف رویکرد آقای زنگنه به مساله بوده‌اید (که اکنون چون سرکار نیستند راحت‌تر می‌شود درباره آن سخن گفت) یعنی لزوم همکاری با بزرگ‌های نفت جهان و سخنان گزنده‌ای به ایشان گفته‌اید. حتی ظاهرا در دوره اصلاحات جهت تذکر نامه‌ای به آقای خاتمی نوشته‌اید که «گوشزد کردم تاریخ درباره اوضاع نفت در دوران اصلاحات قضاوت منفی خواهد کرد و عملکرد وزارت نفت به نقطه ضعف دوران شما تبدیل خواهد شد و دستاوردهای مثبت شما را هم تحت الشعاع قرار خواهد داد».

پاسخ 1- ممنون از این که بنده را به مصاحبه دعوت کرده اید . قبل از هر چیز لازم است اشاره کنم که بنده در  شرایط فعلی علاقه و انگیزه ای به پرداختن به مسائل گذشته که در سوال شما هست ندارم ولی اگر شما و روزنامه شما به هر دلیلی به این مسائل علاقه مند است و آن را لازم می داند من پاسخ می دهم . این سوال شما دو قسمت دارد که به تفکیک پاسخ میدهم

اول بنده هرگز مخالف همکاری با شرکت های خارجی نبوده و جزو کسانی نبوده ام که معتقد باشم ما هیچ نیازی به خارج نداریم و این تفکر را غلط می دانم حرف بنده این بوده است که شرکت های خارجی فقط شرکت هایی که در گذشته به هفت خواهران نفتی معروف بودند و چند شرکت بزرگ که رقیب آنها بودند یا به تعبیر شما غول ها ، نیستند و اصولا سازوکارها در صنعت نفت جهان تغییر کرده است و نیز معتقد بودم که ما باید به توانائی های داخلی مان اهمیت بدهیم و حتی در استفاده از خارجی ها هم قبل از هرچیز یعنی در کنار  توسعه میدان و اجرای پروژه ها، به فکر انتقال دانش و مدیریت باشیم و به نحوی عمل کنیم که توانائی های داخلی را ارتقاء دهیم نه آن که احیانا توانائی های داخلی را سرکوب کنیم که راه را برای غول های خارجی باز کنیم. نظر من این بود که در دنیای امروز استفاده از امکانات خارجی در جاهائی که ضعف و کمبود و خلاء داریم لزوما مستلزم استفاده از شرکت ها یا به قول شما غول هائی که ذکر شد نیست.

دوم – بله بنده نامه ای را به جناب آقای خاتمی نوشتم که البته مضمون آن به این مساله ای که اشاره شد مربوط یا محدود نبود و  ناظر بر کل عملکرد وزیر نفت ایشان بود . اینک 18 سال از تاریخ آن نامه می گذرد و اتفاقا می توان قضاوت کرد که پیش بینی من در آن نامه چقدر درست بوده است. مقایسه تمام شاخص ها نشان می دهد که عملکرد دوره ریاست جمهوری جناب آقای خاتمی از یک دوره قبل از آن و همه دوره های بعد از آن، تا امروز، بهتر بوده است (دوره جنگ را جدا کردم چون شرایط ویژه بوده و مسائل خود را دارد و قابل مقایسه نیست) و سطح فساد هم کمتر بوده است اما اگر روزی بخواهند ایرادی از دوره ایشان پیدا کنند ضعیف ترین حلقه عملکرد ایشان در وزارت نفت است. پرونده های  ارتشاء شرکت های توتال و استات اویل، پرونده زیانبار قرارداد کرسنت، پرونده زیانبار قرارداد صادرات گاز به پاکستان ، طرح های زیانبار مایع سازی گازطبیعی که فقط هزینه به کشور تحمیل کرده است و بسیاری موارد دیگر که می توان روی آن دست گذاشت و اغلب هنوز گریبانگیر کشور هستند.

 

  1. سوال این‌که رویکرد شما به اصطلاحِ فرنگی، «ارتدوکس» نیست، چون عموما اطرافیان اصلاحات به «تعامل با جهان» و درگیر کردن هرچه بیشتر آن در اقتصاد ایران به عنوان رویکردی راهبردی در سیاست نگاه می‌کنند. در این باره به «جلسه جبهه مشارکت» که درباره آن نوشته‌اید هم می‌شود ارجاع داد. شما این رویکرد را قبول ندارید؟ یعنی مساله را صرفا فنی می‌بینید و به استلزامات سیاسی آن کار ندارید؟ یا رویکرد شما پیامدهای سیاسی را هم مدنظر دارد؟

پاسخ2- منظور شما را دقیقا متوجه نمی شوم اما بنده معتقدم همه چیز را باید از ناحیه منافع ملی نگاه کرد. به نظر من توجیهی ندارد که ما مثلا پروژه ها و طرح هائی را تعریف کنیم که احیانا منفعتی و اولویتی  برای کشور ندارد و فقط ما را تبدیل به بازار خوبی برای شرکتهای خارجی می کند تا آنها مثلا بروند و به دولت هایشان فشار بیاورند که روابط با ما را خراب نکنند. ما در سیاست خارجی و سیاست اقتصادی باید در فکر منافع ملی باشیم .

این مساله درست است که روابط اقتصادی خارجی روابط سیاسی را تحکیم می کند ولی معنای روابط اقتصادی ایجاد کردن منفعت یک طرفه برای شرکت ها یا دول خارجی نیست  بلکه باید رابطه به اصطلاح برد برد باشد. اما نکته مهم این است که ببینیم تقدم و تاخر روابط سیاسی و اقتصادی چیست؟ به نظر من ما چندین تجربه داریم که نشان می دهد که روابط سیاسی بر روابط اقتصادی مقدم است. شرکت امریکائی کونکو در زمان ریاست جمهوری کلینتون  به مرحله عقد قرارداد با ایران برای توسعه دو میدان نفتی هم رسید ولی کلینتون مانع اجرای آن شد. در دوره موسوم به اصلاحات بعد از تلطیف روابط بین المللی و بعد از باز شدن فضای سیاسی و در فضای عذرخواهی امریکائی ها از ایران در مورد کودتای 28 مرداد بود که شرکت های اروپائی حاضر شدند قراردادهائی را در ایران ببندند و بعد هم که فضای سیاسی خراب شد دیگر نیامدند. امروز بسیاری از کشورها و شرکت های خارجی از قید منافعی که می توانند از همکاری اقتصادی با ایران داشته باشند گذشته اند که با امریکائی ها دچار چالش نشوند . خیلی ها هم عملا ما را فریب داده اند و به ما برای بعضی از همکاری های اقتصادی نزدیک شده اند که بعد بروند و از امریکائی ها امتیاز بگیرند.

ضمنا باید اشاره کنم که محور جلسه جبهه مشارکت که اشاره کردید این مساله نبود بلکه عملکرد منفی وزیر نفت بود که من قبلا به تفصیل نوشته ام.

 

  1. درباره قراردادها. شما باز به شدت منتقد قراردادهای «بیع متقابل» بوده‌اید. و سپس قراردادهای «آی.پی.سی» را در دوره برجام «سرکاری» دانستید که بحث بر سر آن فقط فرصت‌سوزی کرد. جز آقای زنگنه که وزیر و اجرایی بودند، طراحی و ایده این قراردادها از کجا می‌آمد؟ و این که اصل مخالفت خودتان را ممکن است یک بار دیگر توضیح بدهید و بگویید چه بسته‌ای از قراردادها مطلوب شما است؟ چون به گفته خود حضرتعالی قراردادها باید متناسب با میدان مورد نظر و متنوع باشد. 

پاسخ3- جسارتا برداشت شما از این که بنده مخالف یا منتقد قراردادهای بیع متقابل بوده ام غلط است. بنده چند مساله داشتم که اینجا توضیح می دهم . مساله اول این که میادین هیدروکربنی (نفتی و گازی ) از نظر مشخصات زمین شناسی ، پیچیدگی فنی بهره برداری، میزان سرمایه گزاری مورد نیاز ، ریسک سرمایه گزاری و بسیاری از موارد دیگر با یکدیگر متفاوت هستند ، بنابراین انتخاب یک  شیوه سرمایه گزاری یا یک نوع قرارداد برای این همه تنوع علامت نادانی است. مثال ساده و همه فهمی برای شما بزنم: اگر شما یک قطعه زمین داشته باشید و بخواهید روی ان سرمایه گزاری کنید و به مطالعه کنید و معلوم شود بهترین و پر بازده ترین سرمایه گزاری روی این زمین تبدیل  آن به پارکینگ است که سرمایه گزاری زیادی نمی خواهد یک حصار می خواهد و حداکثر یک اسفالت سرد در کف آن و آنگاه پول پارو خواهید کرد، شما با هیچکس شریک نمی شوید اما اگر مطالعه نشان بدهد که باید در زمینتان برج بسازید و ریسک بگیر و نگیر هم دارد، شما میروید مشارکت در ساخت می کنید که این ریسک را تقسیم کنید. اگر همه نوشته های من را بخوانید و گفته های من را پیگیری کنید من حتی برای بعضی میادین پر ریسک مشترک دریایی، شیوه مشارکت در تولید را که به عبارتی خیلی بازتر از بیع متقابل است توصیه کرده ام. دومین نقد من (که مجبورم خلاصه کنم) این بود که در هیچ نوع قراردادی و خصوصا در قرارداد بیع متقابل با توجه به ویژگی های آن،  نمی توان تهیه طرح جامع توسعه میدان (MDP) را به شرکت خارجی واگذار کرد چون در بیع متقابل شرکت خارجی ظرف چند سال پولش را می گیرد و می رود ولذا اگر برآورد بیش از واقع از امکان تولید میدان انجام دهد و MDP را بر آن اساس تنظیم کند تاسیسات اضافه برای شما می سازد و هزینه اضافه می کند و پولش را می گیرد و میرود و مشکلات میدان روی دست شما می ماند . همین الان در مورد تمام میدان های خصوصا نفتی که قرارداد بیع متقابل بسته شده است می توان تحقیق کرد که این حرف چقدر درست از آب درآمده است و بخش عمده ای از بحث همان جلسه مورد اشاره شما (در جبهه مشارکت)، در همین مورد بود. برگردم به همان مثال زمین، اگر شما در مورد زمینتان مطالعه نکرده باشید که به آن نتیجه برسید که بهترین کار ساخت پارکینگ است بلکه قبل از مطالعه پیمانکار بزرگی را صدا کنید و بگوید من می خواهم با تو قرارداد ببندم که در این زمین یک چیزی بسازی، پیمانکار به شما پیشنهاد پارکینگ نمی دهد بلکه پیشنهاد ساخت یک برج می دهد که کار بزرگ و پردرآمد برای خود ایجاد کند، بعد هم پولش را می گیرد و میرود و برج روی دست شما می ماند که حال واحدهایش را بخرند یا نخرند.  قرارداد بیع متقابل هم در واقع یک قرارداد پیمانکاری است.

نقد سوم من این بود که این درست نیست که شما همه توانائی های داخلی را سرکوب و تخطئه کنید که توجیه کنید که راهی جز آمدن غول های خارجی نیست که متاسفانه این کار می شد در صورتی که خیلی از میادین هم قابل واگذاری به شرکت های داخلی یا ترکیبی از شرکت های داخلی و خارجی بود. این ها عمده ترین نقدها بود.

در مورد IPC  هم بحث من تکرار همان مساله بود که نمی توان یک نوع قرارداد را برای همه میادین استاندارد کرد و همانقدر که استاندارد کردن بیع متقابل غلط بود استاندارد کردن IPC غلط است . نظر من همیشه این بوده و هست که ما با داشتن ده ها میدان بزرگ و کوچک هیدروکربنی قبل از هرچیز باید طرح جامع توسعه میادین هیدروکربنی را تدوین کنیم و داشته باشیم و اولویت ها را مشخص کنیم و بعد نیازهای توسعه آنها را مشخص کنیم و بعد دنبال راه کارهای تامین آن نیازها  اعم از تکنولوژی و سرمایه برویم و در این جهت از ابزارهای لازم استفاده کنیم . همیشه بحثم این بوده است که قرارداد بستن هدف نیست بلکه  ابزار و وسیله ای است برای تامین کمبودها و تامین منافع ملی، و توسعه میادین حسب برنامه و اولویت است اما به نظر من برای آقایان به هر دلیل صرف قرارداد بستن هدف بود یا لااقل عملکردشان این رانشان میدهد ولذا نه برنامه و نه اولویت هایشان مشخص بود و همه اش فقط دنبال این بودند که قراردادی را طراحی کنند که به قول خودشان برای شرکت های بزرگ نفتی جذاب باشد .

در مورد IPC من با این که همه کارها  و توسعه میادین را متوقف کنیم که قرارداد جذاب برای غول ها طراحی شود مخالف بودم ولی عملا این اتفاق افتاد و فرصت هائی را از دست دادیم .

 

  1. سوال دیگر در همین زمینه این‌که شما هم معتقد هستید در دوران برجام « می‌توانستیم بسیاری از تجهیزاتی که موردنیاز صنعت نفت است را وارد کنیم» و دیگر این‌که همکاری با شرکت‌های کوچک را پیشنهاد کرده‌اید. خب اگر قرار به این کار است، چرا سراغ منبع اصلی فن‌آوری نرویم؟ چون تحریم کار با شرکت‌های کوچک را که توصیه شما است هم ناممکن کرده و در قیاس با شرکت‌های بزرگ از این نظر که تفاوتی ندارند. با این حساب حداقل در عالم خیال و با فرض دسترسی به هر دو گزینه، تلاش برای همکاری با ‌«غول‌ها» رویکرد بهتری نیست؟ فعلا که هر دو تعطیل است، اما نهی از این همکاری در نظر شما از کجا می‌آید؟

پاسخ 4- همانطور که در پاسخ سوال قبل تان اشاره کردم همه فعالیت های توسعه میادین متوقف به این شد که IPC طراحی شود در صورتی که از  همان اوایل بعد از برجام  احتمال ریاست جمهوری  ترامپ مطرح شد و شعار ترامپ هم خروج از برجام بود و قابل پیش بینی بود که شرکتهای بزرگ که قبلا صابون جرایم امریکا به تنشان خورده و در امریکا منافع دارند تا این مساله روشن نشود  قرارداد نخواهند بست.  می شد خیلی کار ها کرد که متاسفانه نشد.

در قسمت دیگر سوال شما فرضتان بر این است فناوری فقط در اختیار غول ها به قول شما یا به قول من هفت خواهران قدیم و چند رقیب تاریخی آنهاست، جسارتا این فرض غلط است و این غول ها خودشان در فناوری از بسیاری از شرکت های کوچک استفاده می کنند و اصولا افزایش نقش و اهمیت فناوری و کاهش هزینه ناشی از فناوری بود که موجب کاهش اهمیت سرمایه و افزایش اهمیت فناوری در صنایع نفت جهان شد و ترکیب تاریخی صنعت جهانی نفت را تغییر داد و اهمیت تاریخی غول ها را بسیار کم کرد و اتفاقا یک نقد من این بوده که وزیر وقت نفت در دنیای هفت خواهران  زندگی می کند در صورتی که آن دنیا عوض شده است .

از اینجا می خواهم یک گریز بزنم به این که اصولا به نظر من یکی از مشکلات بسیار بزرگ کشور این است که ما قادر به درک و فهم به هنگام تحولات جهانی و تغییر الزامات جهانی و تطبیق نظام تصمیم گیریمان با تحولات و الزامات جدید نیستیم و به عبارتی گاهی فرزند زمان خودمان نیستیم مثلا بعضی ها که بر روی سیاست خارجی موثرند به نظر من هنوز در دوران جنگ سرد گیر کرده اند .

ضمن این که اگر در جائی منافع ملی ایجاب کند و امکانش هم باشد بنده با حضور غول ها هم مخالفتی ندارم نه این که بگوئیم یا غول یا هیچ .

 

  1. شما با ذکر تجربه عراق- پیشرفت با سرمایه‌گذاری خارجی را «افسانه» خوانده‌اید. برآوردهای پیشرفت عراق را همان موقع هم بسیاری از کارشناسان مثل شما بلندپروازانه می‌دانستند. اما نفت عراق کم هم پیشرفت نکرد یعنی در 7 سال از 2009 تا 2016 از 2.4 میلیون بشکه در روز به 4.55 میلیون بشکه رسید. پس از انقلاب تمام تلاش ما تولید را برای کوتاه‌مدتی به 4 میلیون بشکه در روز رساند. و درباره عراق حرف می‌زنیم. کشوری که در لطمات جنگ با ما شریک است، تازه گرفتار تحریم‌های کمرشکن «نفت در برابر غذا» هم بوده و سپس هدف حمله نظامی که زیرساخت‌های کشور را کاملا از بین برده بود. این‌که برآورد اولیه خیلی اغراق‌آمیز بود دلیل افسانه خواندن این پیشرفت می‌شود؟

 

پاسخ 5- اولا تصحیح کنم که بنده  سرمایه گزاری خارجی را افسانه نخوانده ام و اصلا این معنا ندارد . بنده حرفم این بود که شرکت ها یا سرمایه گزاران  خارجی برای منافع خودشان از نفت عراق افسانه سازی کرده اند. اتفاقا حرف های بنده در مورد عراق کاملا درست از آب درآمده شرکت هائی که در سال های 2009 و 2010 با عراق قرارداد بستند گفته بودند که تولیدنفت عراق را از 6 میدان بزرگ این کشور حداکثر تا سال 2017 به حداقل  10.5 میلیون بشکه در روز خواهند رساند، در آن وقت  نه من بلکه شرکت وود مکنزی گزارشی تهیه کرد که آنچه این شرکت ها گفته اند غیرقابل تحقق است و عدد 7.5 را قابل تحقق دانست من در شهریور 1389 در مقاله مفصلی تحت عنوان "اهداف غیرواقعی و جاه طلبانه برای تولید نفت عراق" گزارش وود مکنزی را ترجمه و تحلیل کردم و به این نتیجه رسیدم که عدد وودمکنزی هم قابل تحقق نیست و با مفروضاتی به عدد 5.4 میلیون بشکه در روز رسیدم و آن را قابل تحقق دانستم و جالب این است که اینک در سال 2021 میلادی هستیم و بالاترین رکورد تولید نفت عراق در اوج خود در سال 2019  حدود 4.7 میلیون بشکه بوده است و الان هم افت دارد. قراردادهای عراق هم به اندازه کافی جذاب بوده است.

 کسی نمی تواند عدد و رقم را منکر شود و بگوید تولید عراق رشد نکرده بنده هم در هیچ جا در این مورد واژه افسانه را بکار نبرده ام، ولی بحث بر سر این است که اگر این شرکت ها اینقدر غول دانش و تکنولوژی و  قابل اعتماد هستند چرا اینقدر خطا کردند. 10.5 کجا 7.5 وودمکنزی کجا و 4.7 تحقق یافته کجا ؟ یک شوخی هم بکنم فکر نمی کنید امروز باید بابت آن پیش بینی و آن مقاله به من جایزه بدهند.

این نکته را هم توجه داشته باشید که ذخائر نفتی عراق تقریبا برابر با ایران است و در 42 سالی که ما 53 میلیارد بشکه تولید کرده ایم عراق به دلیل مشکلاتی که در دوره های مختلف داشته و شما هم ذکر کردید، حدود 33 میلیارد بشکه تولید کرده است یعنی در سال های 2009 و 2010 که قرادادهای عراق منعقد شد، میادین عراق بسیار بکر تر از ایران بوده است.

 

  1. سوال دیگر درباره تجربه همکاری عراق با شرکت‌های بین‌المللی؛ نوشته‌اید که از یک جایی این افزایش تولید متوقف شد. این جایی که می‌گویید یکی از بزرگ‌ترین شوک‌های قیمت نفت است که از 2014 شروع شد و در ژانویه 2016 به کمترین میزان در 13 سال رسید.  اثرات بلندمدت آن را که شما که استاد هستید بهتر می‌دانید؛ کاهش سرمایه‌گذاری در صنعت و کاهش تولید در سطح جهان. روند بهبود آن نیز گرچه آغاز شد اما سریعا به فاجعه کرونا ختم شد.  به داعش نیز اشاره کرده‌اید که به مناطق نفتی دسترسی نداشت، درست است، اما آشفتگی سیاسی به نظر شما روی عملکرد دولت در اقتصاد از جمله در بخش نفت اثر ندارد؟ مثلا نوشته‌اند درگیری بر سر قراردادهای نفتی و بودجه میان اربیل و بغداد بر تولید اثر منفی داشته است. دلایل دیگری هم برای توقف این رشد تولید وجود دارد که نقل آن زیاده‌گویی است. این‌‌ عوامل را در ثابت ماندن رشد تولید عراق دخیل  می‌دانید یا نه؟

 

پاسخ6- همانطور که در پاسخ سوال قبلی توضیح دادم قراردادهائی که قرار بود تولید نفت عراق را به 10.5 میلیون بشکه برساند در سال های 2009 و 2010 منعقد شده بود ولذا ربطی به کاهش قیمت نفت و به کاهش سرمایه گزاری ها در سال 2014 ندارد . بله فرمایش شما درست است ممکن است کاهش های اخیر عراق به خاطر فقدان تقاضا بعد از کرونا باشد اما چنانچه ذکر کردم قرار بود در سال 2017 تولید نفت عراق به 10.5 میلیون بشکه در روز برسد در حالی که آخرین رکورد قبل از کرونای تولید عراق از 4.7 میلیون بشکه در روز تجاوز نکرده است این در حالی است که عراق به دلیل سوابق عقب افتادگی تولیدش مشمول سهمیه بندی اوپک هم نبوده و محدودیتی نداشته است. این 6 میدانی هم که قرار بوده تولیدشان به 10.5 میلیون بشکه در روز برسد همه در جنوب عراق هستند و ربطی به کردستان عراق ندارند و اگر می خواستم دقیق تر بررسی کنم و روی این 6 میدان تمرکز کنم که افسانه سازی های شرکت های نفتی بیشتر آشکار می شد.

البته شرکت های نفتی چنانچه قبلا در یادداشتی تحت عنوان "افسانه سازی از نفت عراق"  توضیح داده ام از  قِبَل این افسانه سازی ها سود خود را برده اند چون وقتی بر اساس این افسانه ها قرداد منعقد کردند  به محض انعقاد قرارداد ارزش سهامشان افزایش یافت ولی ده سال طول کشید تا معلوم شود که به قول معروف خالی بندی بوده علاوه بر این به محض عقد قرارداد قدرت وام گیری شان افزایش یافت. بحث اصلی این است که در این دنیا هر کسی به فکر منافع ملی یا منافع شرکت خود است و نمی توان با طناب دیگران در چاه رفت و باید سفت و سخت مراقب منافع ملی خودمان باشیم .

 7- امروز بحث میادین مشترک در کشور بسیار داغ است. شما هم در مطلبی پیش از این از وضعیت آن در ایران ابراز نگرانی کرده‌اید. اول می‌شود توضیح بدهید سازوکار و نسبت دو کشور در برداشت از میادین مشترک چگونه است؟ تصور بنده این است که این مساله که شکل اشتراک یک میدان چگونه است برای بسیاری از مردم –من‌جمله خود من- روشن نیست. برای روشن شدن سوال بگویم: مثلا محدوده اشتراک در یک میدان با کشور دیگر مثل مرز میان دور کشور که نیست؟

پاسخ7– میادین مشترک هیدروکربنی میادینی هستند که بین دو یا گاهی چند کشور مشترک هستند. در میادین مشترک خشکی در واقع خط مرزی میدان را بین دو کشور تقسیم کرده است ولی در میادین هیدروکربنی دریایی قدری مساله فرق دارد. اگر دقت کنید رژیم حقوقی خلیج فارس و اغلب دریاهای آزاد عملا دوگانه است یعنی خط مرزی از نظر تصرف آبها، با فاصله ای از ساحل تعریف شده و داخل این فاصله جزو آبهای کشورها محسوب می شود  و خارجی بدون اجازه نمی تواند وارد شود و خارج از آن بعنوان آبهای بین المللی شناخته می شود و همه می توانند عبور و مرور کنند.  اما مساله در مورد ذخائر زیر بستر متفاوت است و ذخائر زیر بستر براساس خط القعر دریا یا خط منصف (هر کدام که توافق شده باشد) بین کشورها تقسیم می شود.

در مورد نحوه بهره برداری از ذخائر مشترک هیدروکربنی متاسفانه هیچ قانون بین المللی وجود ندارد یعنی ممکن است مثلا یک سوم وسعت یک میدان درمحدوده تحت مالکیت یک کشور و دو سوم آن در محدوده  کشور همسایه باشد ولی کشوری که یک سوم را دارد خیلی زود بجنبد و در سمت خود چاه های متعدد  بزند و بتواند دو سوم یا بیشتر از ذخیره میدان را برداشت کند، در اینصورت قانونی وجود ندارد که مانع شود . البته ممکن است کشورها خودشان بنشینند و برای این که در رقابت با یکدیگر ذخیره میدان را از بین نبرند یعنی تولید کل میدان غیرصیانتی نشود، توافقاتی را با هم انجام دهند .

8-سپس می‌شود بفرمایید بهترین کار برای بهره‌برداری مناسب از میادین مشترک چیست؟ بسیاری می‌گویند تنها راه این است که مانند رقبا – و این‌جا باز می‌گردیم سروقت مباحث اولی- قرارداد جذاب بست و با غول‌ها معامله کرد تا عقب نمانیم؟ مثلا برای همه میادین مشترک، مانند میادین پرریسک دریایی مشترک که فرمودید قرارداد مشارکت در تولید را پیشنهاد می‌کنید؟ یا بین این‌ میادین هم تفاوت وجود دارد؟ اساسا مشکل ما در میادین مشترک چیست؟

پاسخ8- اولین نکته ای که باید عرض کنم این است که اولویت بهره برداری از یک میدان  مشترک هم وحی منزل نیست به این معنا که اگر مثلا منابع ما محدود بود و امکانات نداشتیم باید نگاه کنیم که بهره برداری کشور رقیب ما از میدان مشترک چیست، خوب اگر مثلا او هم  فعلا بهره برداری نمی کند و ما هم امکانات نداریم ممکن است تا رقیب سراغ آن نرفته ما هم سراغ آن نرویم ولی باید هشیار باشیم و آمادگی داشته باشیم که به موقع فعال شویم البته اگر منابع و امکانات نامحدود داشته باشیم بحث دیگری است. اما وقتی می بینیم که کشور رقیب دارد با سرعت روی میدان کار می کند و چاه می زند و بهره برداری می کند و ممکن است همه ذخیره میدان را تخلیه کند و چیزی عاید ما نشود، باید تسریع کنیم و اگر خودمان امکانات و سرمایه نداریم به هر قیمتی و با هر نوع قراردادی هر چقدر می شود از سهم خودمان را به چنگ بیاوریم،  وقتی حکم  دایر است بین این که هیچ چیز از این میدان گیرمان نیاید یا با امتیاز دادن به یک شرکت قوی نفتی چیزی گیرمان بیاید خوب عقل ایجاب می کند که این دومی منطقی تر است اما در مورد یک میدان مستقل نفتی یا گازی که هر زمان سراغ آن برویم ذخیره اش محفوظ است چنین مساله ای وجود ندارد و دلیلی ندارد امتیازی از این بابت به یک شرکت سرمایه گزار بدهیم  به همین دلایل است که من می گویم نمی توان یک نوع قرارداد و یک روش سرمایه گزاری را برای همه میادین بکار گرفت.

 

- وزیر نفت جدید نیز کار اصلی خود را تمرکز بر میادین مشترک اعلام کرده و این مساله‌ای است که در برنامه 22 صفحه‌ای او پیش از تایید صلاحیت هم به آن اشاره کرده بود. با توجه به حرف‌ها و برنامه وزیر جدید برآورد شما از موفقیت برنامه‌های وزیر جدید در رابطه با میادین مشترک چیست؟

پاسخ9– من از صمیم قلب  آرزو دارم که ایشان در تحقق برنامه ها و اهداف درستشان موفق شوند اما واقعیت این است که توان مدیریتی و امکانات و منابع مالی در شرایط فعلی بسیار محدود است ولذا برنامه ها باید به قوت و شدت اولویت بندی شود تا منابع محدود به مهمترین اولویت ها اختصاص یابد .

 

10- درباره بودجه سال 1400 و پیش‌بینی فروش 2.3 میلیون بشکه‌ای نفت نظر شما چیست؟ این رقم کمی عجیب نیست؟ شما در سال 98 هم مطالبی درباره بودجه فرموده‌اید که ظاهرا درباره وضعیت امسال هم صدق می‌کند. به گزارش کمسیون بودجه مجلس در هفته گذشته از درآمدهای پیش‌بینی شده از محل نفت در پنج‌ماهه نخست سال 8 درصد و نسبت به کل سال 3 درصد محقق شده است. عواقب آن به‌طور کلی چیست؟ و با توجه به این‌که شرط فروش یک میلیون بشکه برای بازپرداخت بدهی دولت (1 میلیون بشکه 20 درصد و بالاتر از آن 38 درصد) به صندوق در نظر گرفته شده، برای صندوق توسعه ملی که مجلس اجازه برداشت 38 هزار میلیارد تومانی از آن را به دولت داده است چه تبعاتی خواهد داشت؟ 

پاسخ10- در صورت عدم حل توافقات بین المللی و مباحث برجام ، تحقق این عدد غیرممکن است و با توجه به گذشت نیمی از سال حتی اگر امروز هم تحریم های نفتی و مالی برداشته شود در نیمه دوم سال رسیدن به این متوسط غیرممکن است ولذا به نظر من اصلا سهمی به صندوق توسعه ملی نخواهد رسید و آن اجازه برداشت هم محقق نخواهد شد و تبدیل به کسر بودجه خواهد شد ضمن این که توان وام دهی صندوق هم کاهش خواهد یافت و در نتیجه  سرمایه گزاری بخش غیر دولتی هم بسیار محدود خواهد شد.

 

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۶/۱۰
سید غلامحسین حسن‌تاش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی