وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

پارس جنوبی ؛ حفر چاه یا فشار افزائی 

چند روز پیش در خبرها آمده بود که مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران گفته است که ظرف سه سال آینده قرار است تعداد 35 حلقه چاه ظرف 3 سال در میدان پارس جنوبی حفر شود همچنین  ایشان گفته بود که هدف از این کار افزایش بهره وری و حفظ و نگهداشت تولید است  و برای آن 1.17 میلیارد دلار تخصیص داده شده است .

سوال مهمی که در اینجا مطرح میشود این است که این اقدام بر اساس کدام مطالعه انجام می شود؟ و اهمیت این سوال در این است که می دانیم میدان پارس جنوبی با افت فشار مواجه است و قرار بوده است که برنامه فشار افزایی در میدان انجام شود و مباحث مفصلی در مورد فشار افزایی مطرح بوده است . همکنون بعضی  از چاه های حفر شده قبلی تولیدشان به صفر رسیده است و مطلعین میدانند که اگر اقدام جدید برای فشار افزایی میدان صورت نپذیرد و حفر چاه های مورد اشاره بر اساس مطالعات جامع و در چارچوب یک طرح جامع مدیریت میدان و افزایش فشار و افزایش بازیافت از میدان و همراه با فشار افزایی نباشد منجر به هدر رفتن منابع خواهد شد چراکه افزایش تعداد چاه ها لزوما منجر به افزایش تولید نمی شود بلکه اگر مشکل فشار مخزن حل نشود ممکن است با حفر چاه های جدید متوسط تولید کل چاه ها کاهش پیدا کند و میزان این کاهش به اندازه ای باشد که عملا اثر افزایش تعداد چاه ها را خنثی کند و در این صورت دقیقا خلاف ارتقاء بهره وری عمل شده است که مدیر عامل شرکت نفت از آن یاد کرده اند .

سوال دیگر این است که بر اساس اعدادی که ایشان اعلام کرده اند متوسط هزینه حفر هریک از این 35 چاه بیش از  33.4 میلیون دلار خواهد بود در صورتی که قبلا برای تولید هر چاه در پارس جنوبی حدود 20 میلیون دلار در نظر می گرفتند ولذا  مدیرعامل شرکت باید توضیح دهد که هزینه حفر این 35 حلقه چاه به تعبیر ایشان درون میدانی، را چگونه محاسبه و برآورد نموده اند.

اگر پاسخ منطقی و قانع کننده به این سوالات داده نشود و نتیجه اتلاف بیشتر منابع و کاهش بهره وری باشد. تصمیم گیران و ناظران باید در آینده پاسخگو باشند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۰۲ ، ۱۲:۵۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

شانزده ماه از امضاء تفاهم نامه 40 میلیارد دلاری ایران و روسیه برای سرمایه گزاری روسیه در صنعت نفت ایران و همکاری دو کشور در امور صنعت نفت گذشت. در 28 تیرماه 1401 یعنی 16 ماه پیش تفاهم‌نامه همکاری راهبردی بین شرکت ملی نفت ایران و شرکت گازپروم توسط مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران و قائم مقام مدیرعامل شرکت گازپروم امضاء شد. مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران در توضیح این تفاهمنامه گفته بود  : "توسعه میدان‌های گازی کیش و پارس شمالی، فشارافزایی میدان پارس جنوبی، توسعه ۶ میدان نفتی، سوآپ گاز و فرآورده، تکمیل طرح‌های ال‌ان‌جی، احداث خطوط لوله صادرات گاز و دیگر همکاری‌های علمی و فناورانه از جمله مهم‌ترین محورهای تفاهم‌نامه بوده است"

سر و صدا و تبلیغات بر روی این تفاهمنامه چند ماه ادامه داشت به طوری که یکی از روزنامه ها چند ماه بعد در آبان 1401 با نگارنده مصاحبه ای انجام داد و در آن مصاحبه توضیح دادم که قبلا هم در دولت های گذشته و در همین دولت از اینگونه تفاهمنامه ها بین دوکشور امضاء شده که تقریبا به هیچ نتیجه ای نرسیده است و فهرستی از آنها را هم به شرح زیر ارائه نمودم:

 در سال 92 یا 93 وزیر وقت نفت اعلام کرد که با روسیه تفاهم شده که روزانه  500  هزار بشکه نفت از ایران برداشت کند و بخشی از وجه آنرا به صورت نقد و بخشی را بصورت تهاتر کالا به ایران بدهد و همان وزیر در 17 خرداد 1394 در بازگشت از اجلاس اوپک در مصاحبه ای اعلام کرد که از یک هفته دیگر صادرات 500 هزار بشکه نفت به روسیه آغاز خواهد شد ولی عملا هیچ اتفاقی نیفتاد. همین مساله در اوایل کار دولت جدید و قبل از حمله روسیه به اوکراین و قبل از تحریم های غرب بر علیه روسیه مطرح شد و بعد از 1 میلیون بشکه در روز که ابتدا مطرح شده بود به 500 هزار بشکه و بعدا به 100 هزار بشکه تقلیل پیدا کرد که ظاهرا قرار بود از مهرماه 1400 عملیاتی شود ولی بازهم اتفاقی نیفتاد . درتیرماه 1397 علی اکبر ولایتی مشاور عالی رهبری پس از سفر به روسیه در مصاحبه ای اعلام کرد که روسیه آمادگی سرمایه‌گذاری 50 میلیارد دلاری در حوزه نفت و گاز ایران را دارد. در دی ماه سال 1400  جواد اوجی وزیر نفت بدنبال سفر به روسیه با اشاره به اینکه در زمینه مشارکت در توسعه میدان‌های نفتی و گازی، احداث پتروپالایشگاه، انتقال فناوری و تجهیزات فناورانه، که به شدت موردنیاز صنعت نفت است، توافق‌های بسیار خوبی انجام شد و اسناد مهمی به امضا رسید، تصریح کرد مردم ایران به‌زودی اثرات این توافق‌ها را در حوزه انرژی خواهند دید، اما ما تا حالا کمتر شاهد تبدیل این تفاهم نامه ها به قرارداد و تحقق این وعده ها بوده ایم . البته چند شرکت کمتر شناخته شده روسی تا کنون برای توسعه چند میدان نفتی کوچک قراردادهایی منعقد کرده اند که عملکرد چندان مطلوبی نداشته اند.

در ادامه مصاحبه مذکور هم توضیح دادم که به چه دلایلی بسیاری از مسائل مطرح شده در این تفاهمنامه مانند سواپ گاز بی معنی و غیرقابل تحقق است.

حالا از این جدیدترین تفاهنامه هم شانزده ماه گذشته است و جالب این است که در هیچ کجا هیچ سخنی از آن نیست. در این مورد هم مانند موارد دیگر معلوم نیست که بعد از 16 ماه چه قراردادهایی در چهارچوب این تفاهنمامه به امضاء رسیده است. معلوم نیست هدف از انعقاد این همه تفاهمنامه های بی حاصل با روس ها چیست ؟

و جالب این است که این همه خبرگزاری و نشریه و روزنامه و سایت های خبری که به محض وقوع رخدادهائی مانند این تفاهمنامه در رقابت تهیه گزارش و انجام مصاحبه در مورد آن هستند هم هیچ تقویمی برای خود ندارند که بعد از گذشت یک زمان قابل توجه، پیگیر شوند و از مقامات سوال کنند که حاصل و نتیجه آن چه شد مگر یک تفاهمنامه 40 میلیارد دلاری بین دو کشور شوخی است یا ملت ایران به شوخی گرفته شده اند!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۰۲ ، ۱۴:۳۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

حسن تاش: شاخص بهره وری انرژی ایران یکی از بدترین های جهان است / هاب انرژی ایران و روسیه معنا ندارد! روی همکاری با روس ها حساب نکنید / برنامه هفتم در بخش بهره وری انرژی بسیار ضعیف است/ افزایش مصرف بنزین بخاطر کیفیت پایین آن است

سید غلامحسین حسن تاش - کارشناس ارشد حوزه انرژی می‌گوید: مهمترین چالش پیش روی بخش انرژی، مساله بهره وری و بهینه سازی است. شاخص «شدت انرژی کشور»، که منعکس کننده وضعیت بهره وری انرژی است، یکی از بدترین ها در جهان است.

 

گروه اقتصاد و درآمد؛ سید غلامحسین حسن تاش - کارشناس ارشد حوزه انرژی و عضو سابق هیات علمی‌موسسه مطالعات بین المللی انرژی، می‌گوید: مهمترین چالش پیش روی بخش انرژی، مساله بهره وری و بهینه سازی است. شاخص «شدت انرژی کشور» که منعکس کننده وضعیت بهره وری انرژی است، یکی از بدترین ها در جهان است.

او در عین حال با اشاره به پروژه های مشترک متعددی که قرار بوده پیش از این در همکاری با روسیه پیش رود، تاکید دارد که نمی‌توان روی همکاری با روسها حساب باز کرد؛ قبلا هم  تفاهمنامه های زیادی در زمینه انرژی بین دوکشور امضاء شده که تقریبا به هیچ نتیجه ای نرسیده است. جریانی در کشور وجود دارد که اصرار دارند با روسیه در برخی زمینه های انرژی، همکاری انجام شود و هر چند وقت یکبار فشار می‌آورند و مقامات هم ناچار اقدامات و مذاکراتی انجام می‌دهند، ولی هیچ جهت روشنی ندارد.

در ادامه، مشروح گفت و گوی جماران با این کارشناس ارشد حوزه انرژی می خوانید:

 

شاخص بهره وری انرژی در ایران، یکی از بدترین ها در جهان

 

** مهمترین و حیاتی ترین چالش های پیش روی کشور در حوزه انرژی را چه می دانید؟

حوزه انرژی با چالش های فراوانی روبروست. حکمرانی واحد و یکپارچه در بخش انرژی وجود ندارد. حرکت بخشِ انرژی بر مبنای یک برنامه جامع بلندمدت نیست؛ مصرف در تک تک حامل های انرژی در حال سبقت گرفتن از تولید و عرضه است. بسیاری از صنایع در زمستان با قطع گاز و در تابستان با قطع برق روبرو هستند و تولید کارخانه ای از این جهت به شدت در معرض آسیب قرارگرفته است.

اما در این میان به نظر من مهمترین چالش پیش روی بخش انرژی، مساله بهره وری و بهینه سازی است. شاخص «شدت انرژی کشور» که منعکس کننده وضعیت بهره وری انرژی است، یکی از بدترینها در جهان است. پتانسیل عظیمی‌ برای ارتقاء بهره وری انرژی در همه بخش ها وجود دارد و باید به طور جدی به حل این مساله پرداخته شود، در غیر این صورت بحران ها در حوزه های مختلف انرژی، سال به سال تشدید می‌شوند.

 

ایجاد هاب انرژی میان ایران و روسیه معنا ندارد!

**مدیرعامل شرکت ملی گاز اخیرا اعلام کرده که روس‌ها به ایران پیشنهاد دادند تا هاب انرژی بین این دو کشور برقرار شود. موافقت هایی نیز در این رابطه صورت گرفته است. ارزیابی شما در خصوص منافعی که چنین اقدامی‌می‌تواند برای ایران تامین کند چیست؟ این اقدام چه پیامدهایی دارد و ابعاد آن را چگونه تحلیل می‌کنید؟

البته این مطلب در رسانه ها به دو صورت منعکس شده است؛ برخی عنوان کرده اند که  "هاب انرژی بین دو کشور برقرار شود" و برخی دیگر نوشته اند "روس ها پیشنهاد داده اند که ایران تبدیل به هاب انرژی "شود. در هر حال، فکر می‌کنم این نقل دوم صحیح تر باشد و در نقل اول احتمالا رسانه ها بیان ایشان را درست منتقل نکرده اند. چراکه هاب یعنی مرکز و مرکز نمی‌تواند در دو جا باشد. قرار گرفتن مرکز، بین دو کشور ایران و روسیه هم معنی ندارد چون مرز مشترکی با هم نداریم و دریای خزر هم که شاید به نوعی بتوان گفت واسطه مشترک بین دو کشور است، چنین ظرفیتی ندارد.

اما در نقل دوم هم من معنای روشنی را پیدا نمی‌کنم. روسیه که مرز مشترک با ایران ندارد نمی‌تواند تصمیم بگیرد که ایران هاب انرژی شود، البته می‌تواند به این مساله کمک کند.

 

فرصت ها برای هاب انرژی بودن ایران، دیری است که از دست رفته

اگر ایران از نظر سیاست خارجی در وضعیت مطلوبی بود و با مساله تحریم هم مواجه نبود، البته چنین پتانسیلی داشت که مثلا آذربایجان و ترکمنستان و سایر کشورهای آسیای میانه که منابع انرژی دارند، نفت و گاز خود را از طریق ایران صادرکنند اما این فرصت دیری است که از دست رفته و همه این کشورها راه های جداگانه ای را پیدا کرده اند که پرداختن به آن، بحث مفصلی می‌طلبد. در واقع آنها عملا ایران را دور زده اند. بنابراین خبرنگاران حاضر باید در حین بیان این مسائل از سوی مسئولان امر، بلافاصله بپرسند که منظور از هاب انرژی چیست؟ کدام حامل های انرژی از کدام کشورها به چه صورت و با کدام امکانات لجستیکی می‌تواند از ایرانی که درگیر تحریم است سوآپ، ترانزیت یا صادر شود؟!

 

روی همکاری با روس ها حساب نکنید

ضمنا باید توجه داشت که اصلا نمی‌توان روی همکاری با روس ها حساب باز کرد؛ قبلا هم  تفاهمنامه های زیادی در زمینه انرژی بین دوکشور امضاء شده که تقریبا به هیچ نتیجه ای نرسیده است. مثلا سال 92 یا 93 وزیر وقت نفت اعلام کرد که با روسیه تفاهم شده که روزانه  500 هزار بشکه نفت از ایران برداشت کند و بخشی از وجه آن را به صورت نقد و بخشی را به صورت تهاتر کالا به ایران بدهند. حتی وزیر در 17خرداد 1394 در بازگشت از اجلاس اوپک در مصاحبه ای اعلام کرد که از یک هفته دیگر صادرات 500هزار بشکه نفت به روسیه آغاز خواهد شد ولی عملا هیچ اتفاقی نیفتاد!

تفاهمنامه های مهم ایران و روسیه به قرارداد نرسیدند 

همین مساله در اوایل کار دولت جدید و قبل از حمله روسیه به اوکراین و قبل از تحریم های غرب بر علیه روسیه مطرح شد و بعد از یک میلیون بشکه در روز که ابتدا مطرح شده بود به 500 هزار بشکه و بعدا به 100 هزار بشکه تقلیل پیدا کرد که ظاهرا قرار بود از مهرماه 1400 عملیاتی شود ولی بازهم اتفاقی نیفتاد!

درتیرماه 1397 آقای ولایتی، مشاور عالی رهبری پس از سفر به روسیه در مصاحبه ای اعلام کرد که روسیه آمادگی سرمایه‌گذاری 50 میلیارد دلاری در حوزه نفت و گاز ایران را دارد. در دی ماه 1400 جواد اوجی وزیر نفت به دنبال سفر به روسیه با اشاره به اینکه در زمینه مشارکت در توسعه میدان‌های نفتی و گازی، احداث پتروپالایشگاه، انتقال فناوری و تجهیزات فناورانه که به شدت مورد نیاز صنعت نفت است، توافق‌های بسیار خوبی انجام شد و اسناد مهمی‌ به امضا رسیده، تصریح کرد که مردم ایران به زودی اثرات این توافق‌ها را در حوزه انرژی خواهند دید!

بنابراین ما کمتر شاهد تبدیل این تفاهم نامه ها به قرارداد و تحقق این وعده ها بوده ایم. البته چند شرکت کمتر شناخته شده روسی تاکنون برای توسعه چند میدان نفتی کوچک قراردادهایی منعقد کرده اند که عملکرد چندان مطلوبی هم نداشته اند!

 

جریانی در کشور اصرار به همکاری با روسیه دارد

برداشت من این است که جریانی در کشور وجود دارد که اصرار دارند با روسیه در این زمینه ها همکاری انجام شود و هر چند وقت یکبار فشار می‌آورند و مقامات هم ناچار اقدامات و مذاکراتی انجام می‌دهند، ولی هیچ جهت روشنی ندارد.

 

 70 درصد گاز ایران از پارس جنوبی استخراج می‌شود که با مشکل افت تولید مواجه است

** در حالی که ایران دومین منبع بزرگ ذخیره گازی شناخته می‌شود، کشور در شرایط کنونی با مشکل کمبود گاز مصرفی مواجه شده است؟ عمده ترین عللی این مشکل را چه می‌دانید و ایران باید چه راهبردهایی برای حل این مساله درنظرداشته باشد؟

صرف داشتن ذخائر کافی نیست. استخراج این ذخائر نیاز به میلیاردها دلار سرمایه گذاری و همچنین فناوری روز دارد که در شرایط فعلی به دلیل تحریم، به آنها دسترسی نداریم. میادین گازی که در حال حاضر از آنها استخراجی می‌کنیم هم با مشکل افت تولید مواجه هستند. نزدیک 70 درصد گاز ایران از میدان گازی پارس جنوبی استخراج می‌شود که با مشکل افت تولید مواجه است. متاسفانه برنامه استخراج از این میدان از ابتدا به علل متعدد، بر مبنای مطالعات جامع و اصولی نبوده و امروز شاهد آثار و نتایج آن هستیم.

 

به گاز رسانی های بی رویه و بدون منطق اقتصادی، افتخار می‌کنند!

از سوی دیگر در حالی که با اُفت تولید مواجه هستیم، مصرف هم در حال افزایش است و بعضا گاز رسانی های بی رویه و بدون منطق اقتصادی انجام می‌شود که مسئولین خیلی هم به آن افتخار می‌کنند و نتیجه همه اینها، می‌شود ناترازی!

ولی باز در این مورد هم به نظر من حتی اگر منابع مالی و تکنولوژی مورد نیاز هم در اختیار باشد  اولویت با  توسعه میادین جدید گازی نیست بلکه اولویت  با ارتقاء بهره وری است. به عنوان نمونه شما ببینید از سال 92 قراربوده  20میلیون بخاری گازی که بازدهی حرارتی متوسط 35 تا حداکثر 40 درصد دارند با بخاری هایی که راندمان بالای 90 درصد دارند جایگزین شوند؛ حالا بررسی کنید ببینید که این هدف ظرف 10 سال چقدر تحقق پیدا کرده؛ به نظر می‌رسد حتی 5 درصد هم تحقق پیدا نکرده باشد!

 

 

 

** به دلیل وجود ناترازی برق در تابستان و قطع برق تولیدکنندگان به ویژه واحدهای بزرگ تولیدی، دولت تلاش می‌کند این واحدهای صنعتی به سمت ساخت نیروگاه برای تأمین برق بروند. این درحالی است که سالانه بیش از ۷۰ میلیارد مترمکعب گاز در نیروگاه‌ها مصرف و ناترازی گاز هر سال بیشتر می‌شود. همچنین طرح‌های بهینه‌سازی نیروگاه‌ها و ساخت نیروگاه‌های تجدیدپذیر که به سوخت جدید نیاز ندارند، با مشکل تأمین مالی مواجه است. از دید جنابعالی، طرح احداث نیروگاه توسط صنایع، چه مزایا و معایبی خواهد داشت؟

البته بنده در زمینه برق متخصص نیستم، ولی باید ببینیم که این تصمیم چقدر از سر مطالعات جامع و برنامه ریزی راهبردی است و چقدر از سر اضطرار. واحدهای بزرگ تولیدی در یکی دو سال گذشته آنقدر از محل قطع برق، زیان دیده اند که ارزش واقعی برق برایشان روشن شده و خیلی هایشان حاضر به سرمایه گزاری در این زمینه شده اند. شاید هم این اقدام بد نباشد؛ ولی باید دید که تامین برق از کدام طریق بهتر، اقتصادی‌تر و در جهت منافع ملی است.  نیروگاه های خورشیدی، بادی یا نیروگاه های مبتنی بر سوخت های فسیلی؟ دستگاه حکمرانی باید بر اساس مطالعات جامع این مسیرها را هدایت کند.

 

اتصال شبکه برق بین کشورها، می‌تواند ناترازی‌ مربوط به زمان‌های اوج مصرف را حل کند

** تفاهم نامه اتصال خطوط برق ایران، روسیه و آذربایجان و گسترش آن به دیگر کشورهای منطقه، چه سهمی‌ در حل مشکلات ناترازی برق ایران ایفا خواهد کرد؟

اصولا اتصال شبکه های برق بین کشورها و خصوصا کشورهایی که نقطه اوج و فرود مصرفشان با هم یکسان نیست، اقدام خوبی است و قدرت مانور شبکه را بالا می‌برد و می‌تواند آن بخش از ناترازی‌ها  که مربوط به زمان‌های اوج مصرف است را حل کند . اگر این اهداف تحقق پیدا کند به نظر گام مثبتی است.

 

** ارزیابی شما از رویکرد برنامه هفتم، نسبت به حل چالش های انرژی در کشور چیست؟ این برنامه تا چه میزان توانسته اولویت های مناسبی برای حل چالش های انرژی کشور طراحی کند و آیا می تواند گامی‌در این راستای بردارد؟

 

برنامه هفتم در امر مهم «بهره وری انرژی» بسیار ضعیف است

تا جایی که بنده بررسی کردم بخش انرژی در برنامه هفتم بسیار ضعیف دیده شده است. به نظر من برنامه هفتم در مقایسه با همه برنامه های گذشته بسیار ضعیف تر است. حتی احکام خوب برنامه های گذشته که تحقق نیافته در این برنامه تکرار نشده است و در زمینه پرداختن به امر مهم «بهره وری انرژی» هم بسیار ضعیف است.

 

تراز عرضه و تقاضای بنزین منفی شده !

افزایش مصرف بنزین بخاطر کیفیت پایین آن است

** با توجه به اخباری که درباره عدم اقبال خریداران خارجی بنزین ایرانی و ناسازگاری آن با سیستم خودروهای نسل امروز منتشر می‌شود، به نظر شما ایران باید چه راهبردی در این رابطه مدنظر داشته باشد؟ اساسا توان ارتقای کیفیت را داریم و چه رویکردی در وضع سیاسی موجود مناسب تر است؟

البته در حال حاضر که قادر به صادرات بنزین نیستیم و متاسفانه تراز عرضه و تقاضای بنزین منفی شده است. اما مساله فقط خریداران خارجی نیستند؛ در مصرف داخلی هم حداقل یکی از دلایل مصرف بالای بنزین پائین بودن کیفیت بنزین است. مسلما پالایشگاه های تولید کننده بنزین باید برای حل آن اقدامات لازم را انجام دهند.  اگر چه تحریم ها در این مورد هم موانعی ایجاد کرده اما وزارت نفت به عنوان دستگاه حکمرانی بخش نفت با همکاری سازمان استاندارد کشور، باید استانداردها را دیکته کنند و به پالایشگرها مهلت دهند و فشار بیاورند که خود را به استانداردهای روز جهان برسانند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۰۲ ، ۱۶:۲۰
سید غلامحسین حسن‌تاش
دسته‌بندی نشده

با افزایش قیمت نمی‌توان مشکل ناترازی انرژی را حل کرد

تصویر از مدیریت مدیریت ارسال به ایمیل2 ساعت پیش

0 زمان تقریبی مطالعه 7 دقیقه

فیسبوک توییتر لینکداین تامبلر پینتریست Reddit VKontakte Odnoklassniki پاکت

 

به گزارش خبرنگار خط انرژی، شدت مصرف انرژی شاخصی برای تعیین کارایی انرژی در سطح اقتصاد ملی هر کشور است که از تقسیم مصرف نهایی انرژی بر تولید ناخالص داخلی محاسبه می‌شود. طبق ترازنامه انرژی سال 99 و گزارش آژانس بین‌المللی انرژی، شدت مصرف انرژی ایران بر اساس برابری قدرت خرید، بیش از دو برابر میانگین جهانی است.

مقایسه شاخص‌های مصرف انرژی در ایران و سایر کشورها نشان می‌دهد که وضعیت کشور در این حوزه چندان جالب نیست. منفی شدن تراز گاز در ماه‌های سرد سال از سال 99 و پیش‌بینی تعمیم آن به کل سال، منفی شدن تراز بنزین و گازوئیل در سال جاری و غیره، همه و همه هشدارهایی است که حاکی از بحران انرژی در آینده ایران است و ضرورت دارد، ریل‌گذاری‌ها در این حوزه تغییر کند.

اما با وجود اهمیت تعریف و اجرای پروژه‌های بهینه‌سازی مصرف سوخت برای حل مشکل ناترازی انرژی، اکنون بیش از یک دهه است که اقدامی جدی در این حوزه صورت نگرفته است و دولت‌ها نسبت به این پروژه‌ها بی‌تفاوت هستند. این بی‌تفاوتی موجب می‌شود که ناترازی انرژی در ایران بیشتر و بیشتر شده و در نهایت در یک اقدام نسنجیده به شوک درمانی ختم شود.

در این راستا برای بررسی وضعیت فعلی ناترازی انرژی در کشور و راهکارهای پیش‌‌رو با «غلامحسین حسن‌تاش کارشناس ارشد حوزه انرژی» به گفتگو نشستیم.

مشروح این مصاحبه به شرح زیر است:

خط انرژی: اخیرا اختلاف نظرهایی درباره وضعیت تراز انرژی در ایران ایجاد شده است، به گونه‌ای که برخی کارشناسان در فضای رسانه‌ای مطرح کرده‌اند که ناترازی انرژی در ایران یک امر موهومی است و صرفا با هدف افزایش قیمت‌ها مطرح می‌شود. می‌خواستم نظر شما را درباره چشم‌انداز تراز انرژی ایران در حامل‌های مختلف مثل گاز، برق، بنزین، گازوئیل و غیره بدانم؟

حسن‌تاش: با تشکر از دعوت اینجانب به مصاحبه، ببینید وقتی از ناترازی صحبت می‌کنیم اگر بخواهیم دقیق حرف بزنیم باید ببینیم که آیا از ناترازی کل انرژی صحبت می‌کنیم یا ناترازی در بعضی از حامل‌های انرژی. ما در ایران بیش از 97 درصد از انرژی اولیه‌مان از نفت خام و گاز طبیعی تامین می‌شود.

درباره نفت خام حدود 3.6 میلیون بشکه ظرفیت تولید داریم که به فرض اینکه در بهترین شرایط بتوانیم در سقف ظرفیت‌مان تولید کنیم، از این تولید نفت خام حدود 1.9 میلیون بشکه آن به پالایشگاه‌های داخلی می‌رود تا به فرآورده‌های مختلف تبدیل شود و به مصرف داخلی برسد و بقیه صادر می‌شود که اگر به دلایل تحریم یا به هر دلیلی نتوانیم صادر کنیم از کل تولید نفت خام ما کسر می‌شود، ولی تاثیری بر نفت خام موردنیاز پالایشگاه‌ها ندارد.

اما درباره گاز طبیعی ما بیش از 95 درصد گاز تولیدی را در داخل مصرف می‌کنیم و سهم بسیار کمی را صادر می‌کنیم که صادرات ما تنها به ترکیه و عراق است و مقداری هم از ترکمنستان گاز وارد می‌کنیم که چند سالی قطع شده بود، ولی ظاهرا دوباره برقرار شده است. البته در کنار تولید گاز، تولید میعانات گازی هم داریم که بخشی از آن مصرف داخلی می‌شود و بخشی از آن صادر می‌شود.

بنابراین اگر درباره کل انرژی صحبت کنیم باید بگوییم خیر هنوز تراز انرژی کل ما منفی نشده چون هنوز می‌توانیم به جای صادارت نفت و گاز، آن را در داخل مصرف کنیم و جایگزین کنیم. البته با این روندی که حرکت می‌کنیم حداکثر تا 10 سال آینده تراز کل انرژی‌مان هم منفی خواهد شد و چیزی برای صادرات باقی نخواهد ماند مگر اینکه فکر اساسی کنیم. بنابراین به طور خلاصه الان تراز انرژی کل منفی نیست و هنوز صادرکننده هستیم و منفی شدن تراز انرژی کل یعنی اینکه به طور خالص واردکننده انرژی باشیم.

حالا یک بخشی از این نفت و گاز مصرف داخلی و عمدتا گاز به نیروگاه‌ها می‌رود و تبدیل به انرژی ثانویه‌ای به نام برق می‌شود. اما وقتی به حامل‌های انرژی می‌رسیم بحث ناترازی مطرح می‌شود. درباره بنزین ما هم در پالایشگاه‌های نفت و هم در پالایشگاه‌های میعانات گازی (پالایشگاه ستاره خلیج فارس) تولید بنزین داریم، با در سرویس قرار گرفتن فازهای جدید پالایشگاه ستاره خلیج فارس چند سالی بالانس بنزین ما مثبت شده بود و ما که تا قبل از آن واردکننده بنزین بودیم خودکفا شدیم و حتی می‌توانستیم مقداری بنزین صادر کنیم، اما با رشد تقاضا، مجددا تقاضا از عرضه سبقت گرفت و دوباره واردکننده بنزین شده‌ایم. البته مقداری بنزین قاچاق می‌شود که مقدار دقیق آن مشخص نیست و اگر این قاچاق را صادرات غیرقانونی یا غیررسمی حساب کنیم ممکن است هنوز واردکننده خالص نشده باشیم.

در مورد گازوئیل فکر نمی‌کنم ناترازی عمده‌ای داشته باشیم. درباره برق متاسفانه در زمان‌های پیک یا اوج مصرف ناترازی داریم که به صورت قطع برق بعضی از صنایع یا محدود کردن صنایع در مصرف و قطع برق در شهرک‌های صنعتی و بعضی مناطق خود را نشان می‌دهد.

درباره گاز هم  خصوصا در اوج مصرف در زمستان ناترازی داریم که مجبور به قطع گاز پتروشیمی‌ها و بعضی صنایع می‌شوند و این ناترازی سال به سال در حال تشدید است، چون مصرف رشد دارد اما تولید به دلیل شرایط مخازن‌مان و به دلیل عدم سرمایه‌گذاری کافی افت دارد.

خط انرژی: به نظر شما ریشه مشکلات مربوط به ناترازی انرژی چیست؟ آیا ما کم تولید می‌کنیم و یا اینکه در حوزه مصرف دچار هدررفت هستیم و شدت مصرف انرژی در ایران بالاست؟ اگر مشکل در حوزه مصرف است راهکار چیست؟ آیا مقصر مردم هستند یا دولت‌ها؟

حسن‌تاش: اولا با وجود آنچه که در پاسخ سوال اول ذکر شد بهتر است بپرسید که ریشه مشکلات در ناترازی بعضی حامل‌های انرژی چیست. اما خیلی روشن است که ریشه ناترازی چیست. کشور با افزایش جمعیت و توسعه گازرسانی و افزایش تعداد اتومبیل و افزایش تجهیزات مصرف‌کننده انرژی، مصرفش افزایش می‌یابد اما تولید حامل‌ها متناسبا افزایش نمی‌یابد، چون در مورد فرآورده‌های نفتی مستلزم افزایش ظرفیت پالایشگاهی، در مورد برق مستلزم افزایش ظرفیت نیروگاهی و در مورد گاز مستلزم  توسعه میادین گازی و افزایش ظرفیت تولید گاز است که اینها هم مستلزم سرمایه‌گذاری سنگین است ولی منابع و پول نیست.

اما  به نظر من مشکل اصلی در مصرف است. ما اگر درست مصرف کنیم همین میزان تولید هم کفایت می‌کند اما در مورد مصرف شاید واژه هدررفت درست نباشد، چون هدررفت مثلا به ذهن متبادر می‌کند که کسی برود بنزین را در بیابان بریزد که کسی این کار را نمی‌کند. مساله، مصرف غیربهینه است. بخاری‌های گازی ما مطابق استانداردهای امروز دنیا تولید نمی‌شود و بیش از دو برابر بخاری‌های پیشرفته امروز دنیا گاز مصرف می‌کند. اتومبیلی که سازنده داخلی تولید می‌کند متناسب استانداردهای روز دنیا نیست و در هر صد کیلومتر بیش از دو برابر اتومبیل‌های استاندارد روز مصرف می‌کند.

نیروگاه‌های ما متناسب استاندارهای روز دنیا نیست و در حالی که در دنیا متوسط راندمان تبدیل نیروگاهی یعنی تبدیل سوخت اولیه نفت و گاز به برق،  بالای 50 درصد و رو به افزایش است، در ایران متوسط راندمان تبدیل انرژی نیروگاه‌ها حدود 35 تا 36 درصد است و در بقیه تجهیزات مصرف‌کننده سوخت و در صنایع هم وضعیت همین است و ما به شدت از تکنولوژی روز دنیا عقب هستیم. البته کیفیت سوخت‌های تولیدی‌مان نیز استاندارد نیست، یعنی مثلا گازوئیل و بنزینی که تولید می‌کنیم مطابق استانداردهای روز دنیا نیست.

مقصر اول و اصلی هم به نظر من دولت است. دولت و حاکمیت است که باید برنامه‌ریزی درست داشته باشد و با ابزارهای خود مصرف را هدایت و کنترل کند و حاکمیت است که باید روابط بین‌المللی را طوری تنظیم کند که ما بتوانیم دسترسی به دانش روز دنیا داشته باشیم. ضمن اینکه توزیع انرژی ما هم بهینه نیست که بحث جدایی دارد.

خط انرژی: چرا پروژه‌های بهینه‌سازی مصرف سوخت در ایران اجرایی نمی‌شود؟ مشکل کجاست؟

حسن‌تاش: اولین مشکل این است که در ایران مصرف و کنترل آن اصلا متولی درستی ندارد. ما دو دستگاه متولی بهینه‌سازی در وزارتین نفت و نیرو داریم که این دو وزارتخانه مسئول تولید انرژی هستند و آنقدر در کار خودشان گرفتارند که به مصرف نمی‌رسند. هرگاه خیلی تحت فشار تامین هستند بهینه‌سازی مصرف یادشان می‌افتد و هرگاه یا هر فصل که کمتر مشکل دارند یادشان می‌رود و برنامه درست و مستمری ندارند.

بنده قبلا دلایل اجرا نشدن پروژه های بهینه‌سازی را آسیب‌شناسی کرده‌ام و هشت مشکل را برشمرده‌ام یکی از آنها همین اشکال ساختاری در بخش انرژی و در جایگاه متولیان بهینه‌سازی انرژی است و یکی ضعف فرهنگ بهره‌وری در کشور و غیره است. اما بنظر من مشکل اصلی این است که دولت‌ها در ایران هیچکدام درک درست و عمیقی از این مقوله نداشته و ندارند و به تبع آن عزم جدی در رفع مشکلات آن وجود نداشته است.

خط انرژی: آیا صرفا با سیاست‌های قیمتی مثل مشابه آنچه در آبان 98 رخ داد، می‌توان مشکل ناترازی انرژی را حل کرد؟ آیا بدون اصلاح قیمت انرژی و در قیمت‌های فعلی می‌توان نسبت به پیشبرد پروژه‌های بهینه‌سازی امیدوار بود؟

حسن‌تاش: به نظر من و با توجه به تجربیات روشنی که در کشور چه در افزایش قیمت حامل‌ها در 89  و 90 و چه در تجربه 98 وجود دارد، در اقتصاد دارای تورم ساختاری ایران، با افزایش قیمت‌ها نمی‌توان مشکل بهره‌وری انرژی را حل کرد که به تبع آن ناترازی هم حل شود. بله به نظر من بدون اصلاح اولیه قیمت‌ها نیز می‌توان پروژه‌های بهینه‌سازی را پیش برد و چندین قانون و دستورالعمل در این رابطه وجود دارد که متاسفانه مانند خیلی از قوانین دیگر و خیلی از احکام دیگر برنامه‌های پنج ساله، اجرایی نشده است و متناسب با افزایش راندمان انرژی می‌توان قیمت حامل‌ها را اصلاح کرد.

خط انرژی: نظر شما درباره شیوه اصلاح قیمت به صورت پلکانی چیست، آیا اقداماتی نظیر اصلاح تعرفه های گاز صحیح است؟

حسن‌تاش: در مورد گاز و برق که کنتور وجود دارد و اطلاعات مصرف‌‎کنندگان کم‌مصرف و پرمصرف قابل احصاء است می‌توان این کار را انجام داد کما این که در حال انجام است.

خط انرژی: به نظر شما راهکار حل بحران بنزین چیست؟ آیا ایجاد سهمیه سوم یا طرح تخصیص بنزین به هر فرد به جای هر خودرو بهتر نیست؟

حسن‌تاش: راه حل بحران بنزین، بهینه‌سازی شبکه حمل و نقل، توسعه و به‌سازی شبکه حمل و نقل عمومی، تحول اساسی در صنعت خودرو و کیفیت خودرو، اصلاح کیفیت سوخت، بهینه‌سازی سبد سوخت خودرو و خیلی اقدامات دیگر است. منطق دنیا خودروی ارزان و سوخت و قطعه و تعمیرات گران است که موجب می‌شود نگهداری خودرو اصطلاحا به خرج افتاده که به دلیل فرسودگی مصرفش هم بالا رفته به صرفه نباشد.

ولی ما کلا خلاف منطق دنیای پیشرفته رفتار می‌کنیم و نمی‌توانیم هم خودروی بی‌کیفیت پرمصرف را بسیار گران به مردم بدهیم و هم سوخت را گران کنیم، اینها به صورت سیستمی باید حل شود. تخصیص بنزین به هر فرد به نظر من هیچ منطقی ندارد و هیچ تجربه‌ای هم در جهان ندارد. ایجاد سهمیه سوم هم عملا یک نوع گران کردن است که به نظر من در شرایط فعلی کشور به صلاح نیست.

خط انرژی: عملکرد دولت سیزدهم و وزارت نفت را در حوزه رفع ناترازی انرژی چگونه ارزیابی می‌کنید؟ (چه در حوزه تولید و چه در حوزه مصرف).

حسن‌تاش: به نظر من همه دولت‌ها در این زمینه بسیار ضعیف عمل کرده‌اند و این دولت هم بدتر از همه. اما من اولویت را در بخش مصرف میدانم. مطالعات نشان داده که هزینه آزاد کردن یک واحد انرژی از طریق سرمایه‌گذاری در بهره‌وری انرژی از هزینه تولید یک واحد انرژی جدید کمتر است، ضمن این که آثار مثبت زیست محیطی نیز دارد و لذا تا به وضعیت بهینه‌ای از این جهت نرسیده‌ایم، قطعا سامان دادن به مصرف اولویت دارد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۲ ، ۱۷:۰۳
سید غلامحسین حسن‌تاش

 

 جمله زیر عین مطلب منعکس در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس تحت عنوان بررسی لایحه برنامه هفتم توسعه (بخش انرژی) می باشد که اخیرا منتشر شده است .

"ارزیابی تحقق شاخصها و اهداف مدون در برنامه ششم توسعه حاکی از آن است که از بین 17 تکلیف قانونی مندرج مرتبط با بخش نفت و گاز در برنامه، بیش از 70 درصد آنها اجرایی نشده و یا به صورت ناقص اجرا شده است"

 

باید توجه داشت که در بسیاری از موارد ناقص اجرا شدن احکام از عدم اجرای  آنها بسیار بدتر است و تنها موجب اتلاف منابع می گردد . همچنین می دانیم که وضعیت تحقق برنامه ها چه در بخش انرزی و چه در سایر بخش ها در سایر برنامه های قبلی هم بهتر از این نبوده است . با این وصف آیا نباید پرسید که این نوع برنامه ریزی اصلا به چه دردی می خورد ؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۲ ، ۱۶:۰۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

بحران روسیه زیر ذره‌بین بازارهای جهانی | "جدی‌تر شود برای ایران هم معنادار خواهد بود"

۴ تیر ۱۴۰۲

۱ زمان تقریبی مطالعه ۲ دقیقه

سرویس اقتصادی، انصاف نیوز: شورش واگنر و زد و خوردهای این شبه نظامیان با ارتش که تازه‌ترین بحران روسیه را در پی حمله به اوکراین پدید آورده است، زیر ذره‌بین بازارهای جهانی قرار گرفته است. یک کارشناس انرژی می‌گوید این بحران اگر پایدار و جدی شود، بازار انرژی و بازیگرانش از جمله ایران را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

شورش واگنر در تعطیلات آخر هفته آغاز شد و بنابراین هنوز واکنش بازارها به آن مشخص نیست. کارشناسان می‌گویند تحولات روز یک‌شنبه برای بازار انرژی و بازار مالی جهانی تعیین‌کننده خواهد بود و بنابراین تحولات روسیه تحت رصد دقیق این بازارها قرار دارند. آخرین خبرها هم حاکی از کاهش دامنه بحران است و گفته می‌شود رهبر شورشیان عازم بلاروس شده است. با این حال شرایط روسیه هنوز عادی نشده است.

سیدغلام‌حسین حسن‌تاش، کارشناس برجسته انرژی درباره تاثیر بحران روسیه بر بازار جهانی نفت و گاز به خبرنگار انصاف نیوز گفت: بحران روسیه در سطح و اندازه فعلی نمی‌تواند بازار انرژی را به شکل معنی‌داری تحت تاثیر قرار دهد اما اگر عمق و دامنه بحران روسیه تا جایی افزایش یابد که تولید این کشور را کاهش دهد، واکنش بازار شدید خواهد بود.

 

او ادامه داد: پس از حمله روسیه به اوکراین، بازار جهانی انرژی شاهد اتفاقات زیادی بود و تغییر و تحولات عمیقی را تجربه کرد. در نتیجه آن حمله، بازارهای روسیه تغییر کرد و اروپا منابع جدیدی را جایگزین انرژی روس‌ها کرد. بنابراین باید اتفاق جدی‌ای رخ بدهد تا بازار واکنش جدی نشان دهد.

این کارشناس انرژی به تاثیرپذیری بازارها از انتظارات اشاره کرد و ادامه داد: وقتی یک تولیدکننده نفت و گاز در ابعاد روسیه دچار بحران می‌شود، انتظارات و احتمالات بر قیمت‌ها تاثیر می‌گذارد اما این تاثیر در حد چند سنت خواهد بود اما اگر بحران ادامه‌دار باشد و روی تولید روسیه اثر بگذارد، حتما تغییر قیمت‌ها قابل توجه خواهد بود.

خبرنگار انصاف نیوز از آقای حسن‌تاش پرسید تحولات بازار جهانی انرژی برای ایران هم معنایی خواهد داشت یا ما به کلی از این بازار حذف شده‌ایم؟ او پاسخ داد: تحریم‌های ناشی از حمله به اوکراین، روسیه را وارد بازارهای قاچاق و بازارهای غیررسمی کرد که به زیان ما تمام شد. یعنی روس‌ها سهمی از ایران را در آن بازارها گرفتند. بنابراین بحران روسیه و تحولات بازار انرژی می‌تواند برای ایران هم معنادار باشد.

این کارشناس اقتصاد انرژی گفت: اگر تولید روسیه کاهش یابد و از بازارهای غیررسمی خارج شود، شرایط برای ما بهتر خواهد شد. ضمن این‌که بازارها تحت فشار تقاضا قرار می‌گیرند و ممکن است غرب مسامحه بیشتری برای فروش نفت ایران نشان دهد، کما این‌که به نظر می‌رسد در یکی دو ماه گذشته هم از فشارها کاسته شده و ایران توانسته است با دست بازتری نفت بفروشد.

حسن‌تاش در پاسخ به این پرسش که بحران روسیه می‌تواند واکنشی از سوی آمریکا به اصرار روس‌ها برای دلارزدایی تعبیر شود، گفت: فکر نمی‌کنم که بین این دو موضع ارتباطی وجود داشته باشد. آمریکایی‌ها البته از بروز بحران در روسیه خوشحال خواهند بود اما نه به این معنی که در بحران اخیر نقش داشته باشند. ضمن این‌که این بحث، بحث جدیدی نیست و غیر از روس‌ها، چینی‌ها و اتحادیه‌های اقتصادی مانند بریکس، دنبال دلارزدایی از مبادلات خود بوده‌اند. بنابراین من ارتباطی بین بحران روسیه و دلارزدایی نمی‌بینم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۰۲ ، ۱۲:۱۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

مصاحبه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۰۲ ، ۱۵:۰۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

حسن‌تاش، کارشناس ارشد حوزه انرژی در گفتگو با فرارو تحلیل کرد

زیر پوست «گران شدن بنزین»

در گذشته و اکنون اهداف روشنی از افزایش قیمت بنزین نداشته‌ایم / افزایش قیمت بنزین دوباره از طریق افزایش نرخ حمل و نقل و تشدید انتظارات تورمی، تورم جدید ایجاد می‌کند / هیچ کجای دنیا سابقه ندارد که به همه شهروندان اعم از اتومبیل‌دار و ندار، بنزین بدهند / باید در مورد سیستم حمل و نقل کشور و هم در مورد سیستم انرژی کشور و هم در مورد تولید خودروی با کیفیت در کشور چاره اندیشی اساسی شود / در ساختار فعلی اقتصاد ایران مشکل حامل‌های انرژی با قیمت حل نمی‌شود

تاریخ انتشار: ۱۶:۲۹ - ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲

  پ

 

فرارو- همزمان با اجرایی شدن طرح محدود کردن کارت‌های سوخت جایگاه‌ها، زمزمه‌هایی مبنی بر امکان افزایش قیمت بنزین مطرح شده است. جواد اوجی وزیر نفت در پایان جلسه هیات دولت در روز چهارشنبه (۶ اردیبهشت) در جمع‌خبرنگاران خاطرنشان کرده بود، هیچ‌گونه برنامه افزایش قیمت بنزین اصلا در دستور کار وزارت نفت و دولت نیست، مردم نیز به شایعات توجهی نداشته باشند.

به گزارش فرارو، با وجود تاکید دولت بر عدم افزایش نرخ بنزین، در سطح عمومی جامعه همچنان نگرانی‌ها نسبت به تعیین تکلیف وضعیت بنزین در سال جاری ادامه دارد. به ویژه در چند وقت اخیر بحث‌هایی در ارتباط با کاهش ذخایر استراتژیک، کاهش کیفیت و احتمال واردات بنزین مطرح شده است. مسئولان وزارت نفت و شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی ایران نیز نسبت به افزایش کم‌سابقه مصرف بنزین در کشور ابراز نگرانی کرده‌اند.

در چنین وضعیتی همانند تمامی سال‌های گذشته به نظر می‌رسد بنزین و مسائل پیرامون آن بار دیگر در مقام مساله‌ای جدی مطرح شده است. این‌که دولت برای مدیریت مساله بنزین می‌بایست چه اقداماتی در پیش بگیرد، یک سوی ماجرا است. سوی دیگر صورت مساله این است که هر گونه تغییر در قیمت یا سیستم عرضه بنزین چه تبعاتی را به همراه خواهد داشت؟ فرارو، در راستای پی‌گیری هر چه بیشتر ابعاد این مساله مهم با سید غلام‌حسین حسن‌تاش، تحلیلگر حوزه انرژی، استاد دانشگاه تهران و عضو انجمن اقتصاد انرژی ایران گفت‌وگویی تفصیلی داشته است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

زیر پوست «گران شدن بنزین»

چرا افزایش قیمت‌های چند باره بنزین در سال‌های گذشته به طور مداوم ناکام مانده و هر بار بعد از گذشت زمان کوتاه مجدد به نرخ واقعی بنزین با نرخ عرضه شده در بازار شکاف پیدا کرده است؟

 

خیلی ممنون از دعوت بنده به این مصاحبه، نمی‌دانم منظورتان از ناکام ماندن چیست. زمانی ما می‌توانیم از ناکامی صحبت کنیم که اهداف روشنی از افزایش قیمت داشته باشیم و با مطالعه و با مدل‌های کاربردی اقتصادی به این نتیجه رسیده باشیم که مثلا با چقدر افزایش قیمت به چقدر کاهش مصرف می‌رسیم و بعد ببینیم که این اتفاق نیفتاده است و بعد صحبت از ناکامی بکنیم. من سراغ ندارم که چنین اهداف روشنی وجود داشته باشد. تنها هدفی که بعضا برای افزایش قیمت بنزین و دیگر حامل‌های انرژی ذکر شده و در برنامه‌ها هم منعکس بوده است رسیدن به قیمت فوب خلیج فارس یا کسری از آن (مثلا ۹۵ درصد فوب) بوده است.

نمی‌دانم منظور شما از قیمت واقعی چیست. شاید منظور شما هم همین مطلبی که عرض کردم یعنی فوب خلیج فارس یا کسری از آن باشد. در دولت معمولا قیمت فوب خلیج فارس را با نرخ تبدیل دلار به ریال (که خودش چندین نرخ است) تبدیل به ریال می‌کنند بعد فاصله آن با قیمت داخلی را به غلط یارانه نام می‌نهند و بعد دنبال این هستند که این یارانه (به تعبیر ایشان) را حذف کنند و این شکاف را پر کنند. دلیل این که چرا این اتفاق نمی‌افتد بسیار روشن است. بنده قبلا گفته ام و نوشته ام که در این ساختار اقتصادی تورمی ما تا ابد الاباد هم به فوب خلیج فارس نخواهیم رسید مگر این فوب خلیج فارس آنقدر پائین بیاید که به ما برسد که البته یکبار در مقطع گسترش جهانی کرونا این اتفاق افتاد. چرا نمی‌رسیم، برای این که ما نرخ تورم وحشتناک و فزاینده داریم و اقتصاد ما در یک لوپ ویرانگر قرار دارد.

سطح عمومی قیمت‌ها دائما با تورم بالا می‌رود بعد یک عده می‌گویند حالا باید نرخ دلار با تورم تعدیل شود دولت هم در مقاطعی انگیزه دارد که برای جبران هزینه‌های خود دلار را بالا ببرد، بعد دوباره نرخ فوب خلیج فارس بنزین را با این دلار جدید ضرب می‌کنند و فاصله قیمت ریالی بدست آمده با قیمت جاری داخلی شگرف می‌شود، بعد هر چند وقت یکبار می‌گویند حالا باید قیمت بنزین را با این تعدیل کنیم بعد بنزین را بالا می‌برند در حالی که قیمت بنزین در اقتصاد ما یک میزان الحراره یا شاخص است لذا افزایش قیمت بنزین دوباره از طریق افزایش نرخ حمل و نقل و تشدید انتظارات تورمی، تورم جدید ایجاد می‌کند عوامل دیگر و سیاست‌های تورم‌زای خود دولت هم که دست اندرکار افزایش سطح عمومی قیمت‌ها و تشدید تورم هستند و باز دوباره همان آش و همان کاسه. پس تا دولت تورم را کنترل نکند و ساختار تورمی اقتصاد را مهار نکند هرگز این معضل حل نخواهد شد.

ضمنا این را هم عرض کنم که به فرض این دولت بتواند تورم را کنترل و مهار کند. تنظیم قیمت بنزین با فوب خلیج فارس منطق روشنی ندارد و معمولا کشور‌های پیشرفته قیمت حامل‌های انرژی را براساس بسته‌های سیاستی و برنامه‌های انرژی خود تعیین می‌کنند و در صورت لزوم یارانه می‌دهند یا مالیات می‌گیرند که به قیمت هدف تحقق برنامه هایشان برسند. در مورد حامل‌های انرژی مورد استفاده در بخش حمل و نقل، مساله پیچیده‌تر هم هست، چون بین سیاست‌ها و برنامه‌های انرژی و حمل و نقل باید هماهنگی شود.

در سال‌های گذشته طرح‌هایی همچون ارائه بنزین با کارت ملی مطرح شده و از  اجرای آن در شهر کیش نیز اطلاع دادند، چرا این طرح بعد اجرایی به خود نگرفت؟

 البته این طرح تا جائی که من می‌دانم در جزیره کیش هم اجرا نشد. قرار بود اجرا شود، ولی نشد. اما این که چرا اجرا نشد به نظر من علت اصلی‌اش این است که هیچ منطقی ندارد و در هیچ کجای دنیا سابقه ندارد که به همه شهروندان اعم از اتومبیل‌دار و ندار، بنزین بدهند. این از کار‌های من درآوردی عده‌ای بود که بجای این که اصل مشکل را حل کنند اصل مشکل را می‌پذیرند و کار‌های عجیب پیشنهاد می‌کنند.

یک مثال برای شما بزنم، فرض کنید اتومبیلی دائم داغ می‌کند و آمپرش بالا می‌رود و جوش می‌آورد مکانیک متخصص و عاقل دنبال این می‌رود که علت را پیدا کند واتر پمپ خراب است یا رادیاتور نشتی دارد یا. اما اگر کار دست یک کارنابلد مدعی مکانیک بودن بیفتد که از اصل مشکل فنی هیچ اطلاعی ندارد ممکن است پیشنهاد بدهد که مثلا باربند روی ماشین بگذاریم و یک کولر آبی روی باربند نصب کنیم و کانال بکشیم که رادیاتور را خنک کند و حال باید یک سیستم آب رسانی به این کولر هم درست کنیم حالا تصور کنید این اتومبیل سابق، تبدیل به چه هیولایی می‌شود آیا چنین اتومبیلی درست کار خواهد کرد و کارائی یک اتومبیل را خواهد داشت؟

این مثال فیزیکی است و این هیولا قابل تصور است، واقعیت این است که بسیاری از کارهایی که ما در اقتصاد انجام می‌دهیم شبیه همین است، ولی هیولای ناشی از آن قابل مشاهده و تصور نیست، ولی عملا روز به روز اقتصاد را پیچیده‌تر و ناکاراتر می‌کند.

 

اخیرا طرح محدود کردن کارت سوخت آزاد از جایگاه‌ها در دستور کار قرار گرفته است آیا چنین طرحی در مصرف روزانه بنزین تاثیر خواهد داشت؟

اگر این به معنای محدود کردن سهمیه باشد طبعا تاثیر خواهد داشت. یعنی اگر جمع سهمیه هر کارت سوخت اعم از بنزین ۱۵۰۰ تومانی و ۳۰۰۰ تومانی محدود باشد طبیعتا افرادی که مصرف بیشتر از آن داشته اند و از کارت سوخت پمپ بنزین‌ها استفاده می‌نموده اند حالا دیگر نمی‌توانند استفاده کنند، اما باید توجه داشت که یک اتفاق دیگر ممکن است بیافتد و آن این است که بسیاری از صاحبان خودرو ممکن است کمتر از جمع سهمیه شان مصرف داشته باشند و بخواهند سهمیه اضافه شان را به کسانی که کمبود دارند بفروشند. آن وقت این خطر وجود دارد که یک بازار سیاه بنزین و یک نرخ سوم هم شکل بگیرد که می‌تواند تبعات منفی داشته باشد.

من آمار کافی ندارم اگر جمع سهمیه‌های دوگانه در کل کارت‌های سوخت موجود کشور به اندازه کل مصرف فعلی باشد آنگاه با جمع کردن کارت‌های آزاد پمپ بنزین‌ها مصرف کاهش پیدا نخواهد کرد بلکه آن بازار سیاه که عرض کردم گسترش خواهد یافت.

یکی دیگر از مسائل جدی در این حوزه بالا بودن میزان مصرف بنزین در ایران است که همین امر مشکلاتی را برای تامین نیاز‌های بازار و مصرف به همراه داشته است، ریشه این مساله را چه می‌دانید و جقدر با آن مواجه هستید؟

اگر منظورتان بالا بودن مصرف بنزین در ایران است. این دلایل متعدد دارد: پیشرفته و کامل نبودن سیستم حمل و نقل عمومی، نامناسب بودن کیفیت جاده‌ها و آسفالت، ناکارا بودن اتومبیل‌های تولید داخل از نظر مصرف بهینه سوخت، پایین بودن کیفیت بنزین تولیدی، محدود بودن و غیرمتنوع بودن سبد سوخت خودرو بعضی از عوامل آن است.

 برخی مسئولان  از کاهش ذخایر بنزین در کشور در مقام چالشی جدی سخن گفته‌اند، آیا واردات بنزین می‌تواند راهگشا باشد؟

به هر حال وقتی کمبود هست شاید در کوتاه مدت چاره‌ای جز واردات نباشد، اما مسلما این چاره اساسی کار نیست چاره کار این است که هم در مورد سیستم حمل و نقل کشور و هم در مورد سیستم انرژی کشور و هم در مورد تولید خودروی با کیفیت در کشور چاره اندیشی اساسی شود، ولی متاسفانه قابلیت چنین چاره اندیشی در دولت دیده نمی‌شود.

 با توجه به وضعیت تورم فعلی در کشور به نظر شما قیمت بنزین باید چقدر باشد که تعادل ایجاد شود؟

اگر منظورتان تعادل بین عرضه و تقاضای بنزین باشد. این چیزی نیست که بنده یا دیگری نظر بدهیم، این مدل می‌خواهد. باید کشش‌های قیمتی تقاضا برای بنزین مطالعه شده باشد کشش‌های درآمدی مطالعه شده باشد. آثار تورمی هرگونه افزایش قیمت مطالعه و مدل شده باشد تا در یک مدل جامع، قیمتی که بتواند تقاضا را محدود کند و با عرضه متعادل کند استخراج شود. البته باید مجددا تاکید کنم که به فرض این که همه این بررسی‌ها بشود دوران تعادل بسیار محدود خواهد بود چرا که همان‌طور که اشاره کردم تورم در ایران ساختاری شده است و بعد از مدت کوتاهی دوباره سطح عمومی قیمت‌ها بالا می‌رود و قیمت حقیقی و یا نسبی بنزین مجددا پائین می‌آید و تقاضا بر می‌گردد و روز از نو و روزی از نو.

افزایش قیمت بنزین چه تبعاتی را می‌تواند داشته باشد، چرا مردم و جامعه نگران این موضوع هستند؟

تجربه افزایش قیمت بنزین در سال ۹۸ در پیش روی ما هست. تازه شرایط اجتماعی و اقتصادی بعد از نارضایتی‌های سال ۱۴۰۱ خیلی بدتر از آن سال است. فشار اقتصادی بر مردم هم بسیار بیشتر از آن زمان است. مردم با گوشت و پوست خود تجربه کرده اند که افزایش قیمت حامل‌های انرژی و از جمله بنزین هم رکود را تشدید می‌کند و هم تورم را و این یعنی فشار مضاعف بیشتر بر اقشار آسیب پذیر.

به نظر من در ساختار فعلی اقتصاد ایران مشکل حامل‌های انرژی با قیمت حل نمی‌شود و عزم ملی و اقدامات گسترده‌ای را می‌طلبد، ولی دولت‌ها که ظاهرا نسبت به ناتوانی خود در اقدامات اساسی و ساختاری علم حضوری دارند، دنبال راه حل‌های ساده می‌گردند و عده‌ای هم این راه حل ساده افزایش قیمت را پوش می‌کنند و حاضر به تعهد دادن در مورد نتیجه بخش بودن این راه حل نیز نیستند و بعدا که جواب نداد می‌گویند که بد اجرا شد و یا می‌گویند اگر چنان و چنین می‌شد نتیجه می‌داد و از این چنان و چنین‌ها هم همیشه در اقتصاد ایران وجود داشته است که از قبل قابل پیش بینی است و در واقع همان مسائل نهادی است که کسانی که اقتصاد را ساده‌سازی می‌کنند قادر یا متمایل به دیدن آن نیستند.

با توجه به اقتصاد تورمی که در کشور شاهد هستیم، حتی اگر افزایش قیمت به ۲۰ هزار تومان برای یک لیترصورت بگیرد، آیا تکراری بر تجربیات  شکست‌خورده گذشته نخواهد بود.

چرا قطعا خواهد بود و آزموده را آزمودن خطاست. ضمنا به نظر من خصوصا در این مقطع هدف از طرح و زمزمه افزایش قیمت سوخت اصلا حل مشکلات اساسی نیست و فقط حل مشکل بودجه دولت است غافل از این که اگر در همین زمینه هم درست مطالعه کنند و تجربیات گذشته را بررسی کنند ممکن است به این نتیجه برسند که تاثیر منفی مجموع خالص آثار تورمی و رکودی این اقدام بر هزینه و درآمد دولت ممکن است از آثار درآمدی آن بیشتر باشد.

کاهش کیفیت بنزین نیز به مساله‌ای جدی تبدیل شده است. این موضوع را چگونه ارزیابی می‌کنید و چرا کیفیت بنزین پایین آمده است؟

این هم دلایل متعددی دارد، به هم ریختگی سیستم اقتصادی و مکانیزم قیمت‌ها، ناکارآمدی مدیریت صنعت نفت و اجزاء آن بطور کلی، ضعف مدیریت در پالایشگاه‌ها از جمله دلایل آن است، ولی یکی از دلایل مهم مشکلات ناشی از تحریم است. تعمیرات و پروژه‌های بهسازی پالایشگاه‌ها به دلیل عدم دسترسی به قطعات و تجهیزات مناسب و گاهی عدم دسترسی به کاتالیست‌های مناسب و به دلیل فشار‌های اقتصادی با مشکل مواجه است و از فناوری روز دنیا به دلایل تحریم عقب هستیم.

راه حل گذار از این بحران چیست؟ آیا بنزین گران شود یا خیر؟ چه اقدامی صورت بگیرد تا تجربیات سال ۹۸ تکرار نشود؟

بنده شخصا با گران کردن بنزین در این مقطع مخالف هستم و تجربه نشان داده است مجلسی‌ها در سال انتخابات مجلس نمی‌گذارند این کار انجام شود. اما این که چه اقدامی باید صورت بگیرد: شما نمی‌توانید در یک سیستم اقتصادی مشکل یک کالا را بدون توجه به کل آن سیستم اقتصادی که بسیار بحران‌های دیگر هم دارد حل و فصل کنید. بنزن از یک سو یک حامل انرژی است و در سیستم انرژی باید دیده شود، از یک سو به بخش حمل و نقل مربوط است و بخش حمل و نقل باید سامان یابد، از یک سو به صنعت خودرو وابسته است که مشکلات آن صنعت باید حل شود همه این‌ها هم در بستر یک اقتصاد در حال توسعه قابل حل تدریجی است.

ضمنا خوب است اشاره کنم که در کشور‌های پیشرفته در سیستم اتومبیل به این منطق رسیده‌اند که خودرو ارزان و کالای مصرفی است و قطعه و تعمیرات و سوخت گران است؛ بنابراین وقتی سن و کیلومتر کارکرد اتومبیل بالا می‌رود مصرف سوختش به دلیل فرسودگی زیاد می‌شود و هزینه تعمیراتش نیز بالا می‌رود و خودبه‌خود غیراقتصادی می‌شود و از چرخه خارج می‌شود و صنعت اتومبیل دائما باید تولید کند و جایگزین کند و با توجه به اشتغال زا بودن این صنعت این به نفع اقتصاد است از طرفی دائما در مورد بهبود سوخت خورو مطالعه و تحقیق می‌شود و هر نسل یا ورژن جدید خودرو بهتر از قبل است. اما وضعیت ما کاملا برعکس است اتومبیل بسیار گران، تعمیرات و قطعه نسبتا ارزان‌تر و سوخت ارزان و ما در واقع پول چندین سال سوخت را در قیمت اتومبیل اضافه از مردم گرفته ایم بنابر این نمی‌توانیم سر مردم منت بگذاریم و اگر می‌خواهیم مثل کشور‌های پیشرفته باشیم نمی‌شود نصفه نیمه باشد.

نکته دیگر این که شما باید قیمت سوخت را در کیلومتر حساب کنید وقتی اتومبیلی در ۱۰۰ کیلومتر دو برابر اتومبیل روز دنیا مصرف می‌کند یعنی هزینه سوخت آن دو برابر قیمت اسمی هر لیتر بنزین است، این‌ها را هم باید در نظر گرفت. ما پراید را از کره جنوبی آوردیم امروز پراید ممکن است تنها در موزه‌های آنجا باشد، اما ما هنوز آن را با جلد‌های مختلف تولید می‌کنم و با قیمت گزاف و با راندمان پائین از نظر سوخت تحویل مردم می‌دهیم که سوخت بی کیفیت هم مزید بر علت می‌شود.

در پایان این را هم بد نیست اشاره کنم که این مطالب و مباحث حداقل نزدیک به سی و پنج سال است که در کشور ما در مقاطعی عینا تکرار می‌شود و به عبارتی مسائل و مشکلات ما حداقل سی و پنج سال است که هیچ تغییری نکرده است و حتی هیچ یک از جزئیاتش حل نشده است. این درجا زدن تاسف برانگیز و خطرناک است در حالی که جهان درگیر پیشرفت و تحول سریع است.

از میان اخبار
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۲:۱۶
سید غلامحسین حسن‌تاش


غلام‌حسین حسن‌تاش، عضو هیئت علمی موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی درباره بهانه‌تراشی‌های وزارت نفت دولت سیزدهم درباره کمبود گاز به هم‌میهن گفت:«ابعاد بحران گاز و به‌طور کلی بحران انرژی در ایران بسیار فراتر از این حرف‌هاست که به انحلال و غیرانحلال شرکت ذخیره‌سازی گاز مربوط باشد و تقلیل داده شود. در واقع‌ این بحران محصول انباشت عملکرد‌های اشتباه همه دولت‌هاست.» این متخصص انرژی با تاکید براینکه ظرفیت ذخیره‌سازی گاز کشور به میزانی نیست که تکافوی بحران گاز فعلی را بکند، ‌تصریح کرد:«علاوه بر این اگر شرکتی تعطیل شده باشد هم وظایف آن تعطیل نشده است و به شرکت مادر یعنی شرکت ملی گاز منتقل شده است.»
حسن‌تاش مهم‌ترین دلایل بحران فعلی گاز کشور را که کار را به تعطیلی شهرها کشانده است، فقدان مدیریت مناسب و سیاست‌گذاری یکپارچه انرژی در کشور دانست. او همچنین فقدان برنامه جامع انرژی و عدم حرکت برنامه‌ای در بخش انرژی و زیربخش‌های آن را نیز از دیگر علل بحران فعلی گاز در کشور عنوان کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۰۱ ، ۱۰:۰۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

مدیر مسئول و سردبیر محترم روزنامه وزین هم میهن

با سلام

امروز تصادفا با مطلبی تحت عنوان " اوج گیری جریان نواصول گرائی نفتی" مواجه شدم که در شماره روز دوشنبه 19 دی 1401 آن نشریه منتشر شده است .

در قسمتی از این نوشته نویسنده نام اینجانب را در کنار نام افرادی دیگر ذکر کرده و در ادامه آن تلویحا مواضعی را به اینجانب نسبت داده اند و اینجانب را در کنار اسامی دیگری مخالف قراردادهای بیع متقابل و مخالف قرارداد بستن با خارجی ها در صنعت نفت وانمود کرده اند . البته نویسنده این بخش از مطالب را قبلا هم در جاهای دیگری نوشته بوده است و تازگی ندارد . قصد ایشان را از نام بردن افراد نمی دانم چون حذف نام افراد خاص هیچ لطمه ای به کلیت نوشته ایشان نمی زد ولذا تداعی می شود که شاید مشکل شخصی با نامبردگان دارند.

نویسنده محترم که گویا نمی تواند ذهن خود را از دوگانه اصولگرائی و اصلاح طلبی خارج کند و هیچ طیف و دیدگاه دیگری را در جامعه به رسمیت بشناسد، حالا که  با جماعتی مواجه شده که گویا هویتی برای آنها نمی یابد حداکثر ابتکارش این است که از ایشان به عنوان نواصولگرایان یاد کند تا بتواند در چارچوب همان دوگانه ذهنی تحلیل کند . ظاهرا از نظر ایشان ممکن نیست که کسی مثلا  در کلیات جهت گیری سیاسی طرفدار و موافق دولت اصلاحات باشد ولی به عملکرد آن دولت در بخش نفت انتقاد داشته باشد.

جالب است که بنده در مورد مواضع خود در آن دوران گفتگوی رو در رو هم با نویسنده محترم داشته ام اما گویا بیان الکن من و یا آن دوگانه ذهنی امکان نداده است که دیدگاه اینجانب درک شود. لذا در این جا لازم می دانم  ذکر کنم که بنده نه مخالف استفاده از شرکت های خارجی بودم و نه مخالف قرارداد بیع متقابل . عملکرد اینجانب در همان دوره قراردادهای بیع متقابل (در دولت اصلاحات) در سمت رئیس موسسه مطالعات بین المللی انرژی، برگزرای چندین (حداقل شش) کنفرانس سطح بالای بین المللی در ایران و خارج از ایران با حضور گسترده مقامات و شرکت های نفتی بین المللی ( خصوصا از اروپا و امریکا ) می باشد.

در آن دوره جو و فضای حاکم این بود که هرکسی که نسبت به عملکرد وزارت نفت در نحوه توسعه منابع هیدروکربنی نقد داشت را عمدا یا سهوا در صف مخالفین بیع متقابل و یا مخالفین حضور شرکت های خارجی جا میدادند و جو را بگونه ای ساخته بودند که به دشواری بتوانی مواضع خود را تبیین کنی. اینجانب ده ها یادداشت و مقاله و مصاحبه در این زمینه دارم که بدون استثنا بر روی وبلاگ من به آدرس hassantash.blog.ir  موجود و قابل دست رسی است و در اینجا بصورت فهرست وار برخی از مهمترین مواضع آن زمان خود در این زمینه را تا حد ممکن خلاصه می کنم :

  1. میادین هیدروکربنی تفاوت و  تنوع بسیار زیاد از جهات مختلف دارند که مهمترین  این تفاوت ها به شرح زیر است:

الف - گازی بودن یا نفتی بودن که اغلب شناخت از میادین نفتی پیچیده تر و ریسک های آن بیشتر است

ب قرار داشتن در خشکی  یا دریا  با توجه به تفاوت زیاد  سرمایه و فناوری مورد نیاز در خشکی و دریا

ج-  مشترک بودن با کشورهای دیگر یا مستقل بودن با توجه به  این که در همه برنامه های توسعه  میادین مشترک  در اولویت بوده اند  تا رقیب از ما جلو نیفتد و سهم ما از بین نرود

د- بزرگ بودن یا کوچک بودن از نظر وسعت میدان و حجم ذخیره با توجه به تفاوت بارز فناوری و پول مورد نیاز برای توسعه این دو دسته

ه- دست نخورده بودن یا تحت بهره برداری بودن یا به اصطلاح فنی Green بودن یا Brown بودن . لازم به توضیح است که در بسیاری موارد ممکن است سرمایه گزرای در افزایش بازیافت یک میدان تحت بهره برداری از سرمایه گزاری در یک میدان جدید مقرون به صرفه تر و دارای بازده بیشتر باشد .

و- کم ریسک بودن و پر ریسک بودن از نظر ساختار زمین شناسی میدان و مشخصات لایه دارای هیدروکربن

 

  1. با توجه به این همه تفاوت نظر بنده این بود که ابتدا باید طرح جامع توسعه منابع هیدروکربنی تهیه شود و در آن طرح اولویت ها مشخص شود و بر اساس اولویت،  قرارداد توسعه بسته شود و وقتی که چنین طرحی وجود ندارد و انتخاب میادین برای توسعه براساس اولویت نیست و به عهده شرکت های خارجی گذاشته می شود (که شد) ، شرکت های خارجی براساس منافع خود میدانی را برای توسعه انتخاب می کنند و نه اولویت ملی ما. و نتیجه این بود که چنانچه بارها گفته و نوشته ام در آن دوره حتی یک میدان مشترک نفتی تحت توسعه در چارچوب قرارداد بیع متقابل قرارد نگرفت ( دقت شود میدان نفتی، مغلطه پارس جنوبی که گازی است مطرح نشود) در صورتی که  در همه برنامه های پنج ساله ذکر شده بود و می شود که میادین مشترک در اولویت توسعه قرار دارند و اینجا مجال نیست که از فاجعه ای که در اثر اولویت ندادن عملی به میادین مشترک بر سر این کشور رفته است بگویم.
  2. با توجه با این همه تفاوت در میادین که ذکر شد، نظر من همواره این بوده است که انتخاب یک روش قراردادی برای توسعه همه میادین با تفاوت های بارز در ریسک و میزان سرمایه و تکنولوژی مورد نیاز کار درستی نیست و مثلا در یک میدان مستقل و کوچک واقع در خشکی که سرمایه زیادی نمی خواهد و ریسک بالائی هم ندارد و نیازمند تکنولوژی پیچیده ای هم نیست شاید دلیلی وجود نداشته باشد که هیچ شرکت دیگری را شریک کنیم ولی در یک میدان مشترک دریائی مانند لایه نفتی پارس جنوبی که  با ریسک بزرگ استخراج پر سرعت رقیب قطری مواجه است و به دلیل ساختار خاص لایه نفتی، تکنولوژی پیچیده ای هم می خواهد و به دلیل دریائی بودن سرمایه بالائی هم می طلبد و هر ساعت عقب افتادن توسعه اش عدم النفع برای کشور دارد، چه بسا باید شرایط جذاب تری از بیع متقابل را برای شرکت های خارجی ایجاد کرد که هرچه زودتر آن را به بهره برداری برسانند ( قصه پر غصه همین میدان بماند برای وقتی دیگر) . جالب این است که همان مدیریت و همان افراد متعصب بر بیع متقابل در دوره ای دیگر  روائی نظر بنده را به اثبات رساندند و  گفتند که بیع متقابل کفایت نمی کند و سراغ IPC رفتند اما  متاسفانه همان اشتباهات را تکرار کردند و بازهم بدون برنامه جامع و تعیین اولویت ها حرکت کردند و باز هم به یک مدل قرارداری چسبیدند فقط IPC ، که بهترین فرصت کشور در دوره کوتاه بعد از برجام  برای تنظیم و تدوین آن از دست رفت و هنوز پر از پیچیدگی و ابهام است.
  3. حرف من  این بود که وقتی شما یک مدل قراردادی را برای این همه میادن متنوع ژنریک می کنید، شرکت خارجی که تجارب گوناگونی در میادین گوناگون در گوشه و کنار جهان دارد متوجه می شود که شما نه برنامه جامع دارید و نه اولویت هایتان مشخص است و نه فهم دقیقی از مساله توسعه میدان دارید و این او را در شرایطی بر تر از شما قرار خواهد داد .
  4. در آن دوره نظر من این بود که برای آوردن خارجی ها دلیلی ندارد که تمام توانائی های داخلی را انکار و تحقیر کنید که متاسفانه به شدّت چنین می شد و نظر من این بود که این همه که توان و وقت می گذارید که جذابیت برای آوردن شرکت های خارجی ایجاد کنید مختصر تلاشی هم بکنید که در این فرایندها انتقال دانش و تجربه و تکنولوژی صورت بگیرد و نیز این که شاید با پیدا کردن راهی برای تامین مالی ، شرکت های داخلی هم بتوانند بعضی میادین کم ریسک و کوچک که فناوری پیچیده ای نمی خواهد را توسعه دهند. خوب است این را هم اشاره کنم که در همان دوره هم تندترین مخالفین حضور شرکت های خارجی و تندترین مخالفین بیع متقابل هم با فرصت دادن به شرکت های خارجی برای توسعه میادین مشترکی مانند لایه نفتی پارس جنوبی موافق بودند.
  5. برای توسعه هر میدان خاص  هیدروکربنی ابتدا یک  (MDP) "طرح محوری توسعه" تهیه می شود ( با طرح جامع توسعه میادین که قبلا ذکر شد اشتباه نشود) . در آن زمان عمدتا MDP پیشنهاد شده توسط شرکت خارجی محور عقد قرارداد بیع متقابل قرار می گرفت. MDP مشخص می کند که میدان قرار است به چه هدفی از تولید برسد و منحنی تولید در طول زمان چه خواهد بود و برای رسیدن به این تولید هدف، چه تعداد چاه باید حفر شود و چه تاسیساتی بنا شود. نظر بنده و بسیاری از کارشناسان برجسته مانند مرحوم دکتر علی محمد سعیدی ( دارای فوق دکترای مهندسی مخازن نفتی) این بود که  نمی توان و نباید به MDP پیشنهادی شرکتی که می خواهد میدان را توسعه دهد اکتفا کرد و باید خود وزارت در تهیه MDP  دقت و تلاش کند چرا که MDP  می تواند یکی از بزنگاه های فریب باشد یعنی شرکت خارجی برای رسیدن به یک منحنی تولید پیشنهادی که غیر واقعی و بیش از واقع باشد  هزینه زیاد تر از نیاز بتراشد  و چاه ها و تاسیسات اضافه ای حفر و احداث کند اما تولید هرگز به آن میزان نرسد و نظر ما این بود که خصوصا در قالب قراردادی بیع متقابل این ریسک بیشتر است چراکه شرکت طرف قرارداد ریسک چندانی در عدم تحقق منحنی تولید هدف ندارد و ظرف چند سال ( و نه در کل دوران تولید هدف) پولش را می گیرد و می رود ولذا به خوبی برای چنین بزرگ نمائی انگیزه دارد. اما پاسخ این بود که ایرانی نمی فهمد و کارشناسان ما صلاحیت تهیه MDP  ندارند و فقط شرکت های خارجی می فهمند و حتی نقد کارشناسی به MDP پیشنهادی شرکت های خارجی هم پذیرفته نمی شد و بعضا سرکوب می شد در حالی که  بعدها  به خوبی نمایان شد که چقدر از این انتقادات و نگرانی ها درست بود و تقریبا هیچ یک از منحنی های تولید هدف ارائه شده توسط  شرکت های طرف قرارداد بیع متقابل تحقق نیافت  یا میدان هرگز به سقف تولید هدف نرسید و یا منحنی تولید خیلی زودتر از آنچه ارائه داده بودند سقوط کرد.

در مقاله اوج گیری جریان نو اصولگرائی نفتی، ادعاهای دیگری مانند این که "بای بک توانست یک میلیون بشکه به تولید نفت ایران اضافه کند" نیز شده است که در این جا بنده در موضع پرداختن به آن نیستم و فقط خواستم از خودم رفع اتهام کنم. در پایان  اشاره می کنم که بنده به هیچ وجه موافق انزوای کشور نبوده و نیستم ولی معتقدم که برای حفظ منافع ملی باید تعادل داشت و وسط پشت بام ایستاد، اگر انزوای کشور و ادعای همه چیز دانی و عدم نیاز به همکاری و تعامل خارجی مذموم است و کشور  را به مسیر فنا می برد که متاسفانه برده است، خود باختگی و تحقیر هرگونه داشته خودی و یک سره اختیار خود را به خارجی دادن هم  سقوط از سمت دیگر پشت بام است و مسیر دیگری برای به فنا رفتن.

نکته جالب این است که نویسنده در پایان مقاله احتمالا بدون این که توجه داشته باشد، تلویحا توضیح داده است که چه کسانی قربانی این دو قطبی سیاسی  یا دوئیت اصلاح طلب و اصولگرا  شده اند و برای این که با نقد کارشناسی خود در فضای سیاست زده، منصوب به هیچ کدام نشوند منزوی شده و کنار کشیده اند تا روزی که بلکه گوش شنوائی باشد.

در پایان اعلام می نمایم که بنده اصراری بر انتشار این پاسخ در آن روزنامه ندارم  و برای ثبت در تاریخ و جلوگیری از تحریف واقعیت ها نوشتم گرچه در  نزدیک سی سال گذشته نتیجه ای هم از این قلمفرسائی ها نگرفته ام و امیدی هم ندارم که خصوصا در این زمینه های تخصصی روزی آفتاب حقیقت شود پدید و موجب شرمندگی عمل کننده بر مجاز شود. ولذا  انتشار این را  به صلاحدید خودتان واگذار می کنم .

موفق باشید

سید غلامحسین حسن تاش

1401/10/27

 

 

بعضی نوشته های مرتبط : 

دیدگاه های مقابل در زمینه بیع متقابل

- اما و اگرهای توسعه میادین نفتی 

- صنعت نفت در چنبره تفکر سنتی و پارادایم شکست خورده

- سایه روشن یک قرارداد 

- ماجرای جلسه جبهه مشارکت در سال 80 (برای ثبت در تاریخ)

-نقد برنامه توسعه صنعت نفت

-صنعت نفت در چنبره تفکر سنتی و پارادایم شکست خورده

-سخنی با جناب زنگنه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۱ ، ۱۷:۳۴
سید غلامحسین حسن‌تاش