وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۸۷ مطلب با موضوع «انرژی :: ژئوپلتیک انرژی» ثبت شده است

بنا به درخواست سایت مرکز بین المللی مطالعات صلح مصاحبه ای با ایشان انجام شد که به دلیل طولانی شدن، آن را به دو قسمت تقسیم کردند و نیمی را به صورت یادداشت در یک نوبت و نیم دیگر را به صورت مصاحبه در نوبت دوم انتشار دادند هر دو قسمت ذیلا عیننا از سایت مذکور نقل شده است.

 

 

وضعیت و اهمیت جایگاه گازی اسرائیل

نگارش  در آبان ۲۸, ۱۳۹۵ – ۱۱:۳۷ ب.ظ
 

غلامحسین حسنتاش

کارشناس مسائل انرژی

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 

جایگاه رژیم اسرائیل در حوزه واردات و صادرات انرژی

 

در حال حاضر حدود 99 درصد انرژی مورد نیاز اسرائیل از سوخت‌های فسیلی  تامین می‌شود. در سال 2015 ترکیب این سوخت‌ها 43 درصد نفت،  30 درصد گازطبیعی  و 26 درصد ذغال سنگ بوده است. این کشور تا سال 2005 میلادی تمامی سوخت‌های مورد نیاز خود را وارد می‌کرد و در واقع از نظر انرژی حدود صد درصد به واردات وابسته بود اما از سال 2005 با کشف ذخائر گازی تولید داخلی این کشور افزایش یافت و در سال 2015 حدود یک سوم از انرژی مورد نیاز این کشور از داخل تامین و دو سوم وارد شده است . در طی ده سال اخیر اسرائیل گاز تولیدی داخلی را عمدتا جایگزین ذغال‌سنگ که الایندگی بالائی دارد کرده است و طی این دوره 15 درصد از مصرف ذغال‌سنگ این کشور کاهش یافته است.

رژیم اشغالگر قدس از سال 2008 از طریق خط‌لوله دریائی موسوم به آریش- اشکلون به طول حدود صد کیلومتر ، نیمی از گاز مورد نیاز خود را از کشور مصر وارد می‌کند میزان گاز وارداتی از این خط‌لوله 1.7 میلیارد مترمکعب در سال است و در زمان حسنی مبارک قرار بوده است که این حجم با توسعه خط‌لوله به 2.1 میلیارد مترمکعب در سال برسد. اما با وقوع تحولات موسوم به بهار عربی و برکناری مبارک ریسک واردات گاز از مصر برای اسرائیل افزایش یافته است.

 اسرائیل سالانه حجم عظیمی ذغال‌سنگ را از مسافت بسیار دور از ایالات متحده امریکا وارد می‌کند، در سال 2007 بیشترین تولید برق  در مجموع 21 نیروگاه اسرائیل، با استفاده از ذغال‌سنگ بوده است. اما در سال‌های اخیر با افزایش تولید گاز در فلات‌قاره این کشور،  سهم گاز در تولید برق این کشور به حدود 37 درصد در سال 2012 افزایش یافته است. اسرائیل در سال 2012، حدود 15.4 میلیون تن ذغال‌سنگ وارد کرده است، با افزایش تولید گاز در سال‌های 2008 تا 2010، واردات ذغال‌سنگ ابتدا رو به کاهش گذاشت اما با قطع مکرر گاز وارداتی از مصر در چند سال اخیر که بدنبال تحولات سیاسی مصر رخ داد، مجددا مجبور به افزایش واردات ذغال سنگ شد، پیش‌بینی می‌شود با افزایش تولید داخلی گاز خصوصا از میدان “تامار” مجددا میزان واردات ذغال‌سنگ این کشور کاهش یابد. افزایش تولید داخلی برای اسرائیل نجات بخش بود، چراکه همانطور که اشاره شد، تحولات مصر نشان داد که تامین انرژی از منطقه، برای اسرائیل خطرناک است، در سال 2011، خط‌لوله انتقال گاز مصر به اسرائیل چندین بار مورد حمله جناح‌های مذهبی تند روی مصری  قرار گرفت و جریان گاز قطع شد.

اسرائیل در سال 2012 حدود 298 هزار بشکه در روز نفت‌ مصرف کرده است، البته ظرفیت پالایشی این کشور 220 هزار بشکه در روز است که این مقدار نفت‌خام برای خوراک پالایشگاه‌ها وارد شده و بقیه بصورت واردات فراورده‌های نفتی بوده است. تولید هیدروکربن‌های مایع در اسرائیل کمتر از 6000 بشکه در روز و عمدتا از محل میعانات گازی بوده است. البته به دنبال افزایش تولید گاز میزان تولید میعانات گازی هم افزایش خواهد یافت که بخشی از نیاز اسرائیل به سوخت مایع را بر طرف خواهد نمود. همچنین یک میدان نفتی کشف شده در حاشیه بحرالمیت نیز در حال تکمیل مطالعات اکتشافی است.

 

انرژی اسرائیل و پشتیبانی اتحادیه اروپا و امریکا

به نتیجه رسیدن بعضی از فعالیت‌های اکتشافی در فلات‌قاره اسرائیل و قبرس در سال‌های آخر قرن گذشته، نشان داد که حوضه رسوبی موسوم به “لِوانت”  (Levant) واقع در مدیترانه‌شرقی که کشورهای قبرس، سوریه، لبنان، اسرائیل و منطقه تحت کنترل فلسطینی‌ها، در اطراف آن قرارگرفته‌اند، می‌تواند سرشار از  هیدروکربن و خصوصا گاز  باشد. با گسترش فعالیت‌های اکتشافی، تا کنون بیش از 35 تریلیون فوت‌مکعب گازطبیعی در این حوضه رسوبی کشف شده است اما گزارش مرکز مطالعات زمین‌شناسی امریکا در سال 2010 نشان داد که پتانسیل ذخائر هیدروکربنی و خصوصا گازطبیعی در این حوضه رسوبی، بسیار فراتر از این است. گزارش مذکور  ذخائر نفت این حوضه را 1.7 میلیارد بشکه و پتانسیل ذخانر اکتشاف نشده گازی را  3.1 تریلیون مترمکعب و پتانسیل میعانات گازی (NGL) این حوضه را 3.1 میلیارد بشکه اعلام نموده است.

حوضه رسوبی لوانت  از انتهای حوزه رسوبی دلتای نیل در امتداد مرزهای مصر و اسرائیل در صحرای سینا  شروع می‌شود و تا نزدیکی‌ مرزهای آبی ترکیه امتداد می‌یابد. حوضه رسوبی دلتای نیل نیز دارای ذخائر گازطبیعی بوده است که توسط کشور مصر بهره‌برداری می‌شود.

انتشار گزارش مرکز مطالعات زمین‌شناسی امریکا  در کنار نتایج اکتشافات جدید گازی در این منطقه، چشم‌انداز انرژی مدیترانه شرقی را کاملا متحول نموده و بر چشم‌انداز جهانی انرژی نیز تاثیرگذاشته است. توسعه این ذخائر می‌تواند رژیم اشغالگر را از نظر انرژی خودکفا کند و وضعیت اقتصادی آنها را متحول کند و منابعی که قبلا به این کشورها صادر می‌شد را به بازارهای دیگر منتقل نماید. بدنبال کشف این ذخائر این کشور صادرات گاز را نیز در برنامه خود قرارداده است. از یازده میدان گازی که تاکنون در حوضه رسوبی لوانت کشف شده است، نه میدان آن و بزرگترین آن به نام میدان لویاتان، در محدوده آبهای اسرائیل است.

با آغاز به تولید میدان تامار (Tamar) از نیمه سال 2013 میلادی، آرامش خاطر اسرائیلی‌ها بیشتر شده است خصوصا که تولید میدان مورد بهره‌بردرای قبلی(Mari-B)  روبه کاهش گذاشته بود.  اطلاعی در دست نیست که میدان تامار  کی به اوج تولید خود برسد اما آنچه که مسلم است با فرارسیدن این اوج تولید و نیز با تولید گاز از میدان کوچکتر دالیت(Dalit)، رژیم اشغالگر قدس از واردات گازطبیعی بی‌نیاز گردیده و بخش بیشتری از سوخت ذغال‌سنگ نیروگاه‌ها را نیز با گازطبیعی جایگزین خواهد کرد. این دو عامل چندین میلیارد دلار در سال هزینه واردات انرژی اسرائیل را کاهش خواهد داد و همچنین موجب کاهش حجم قابل‌توجهی از انتشارات آلاینده‌های کربن خواهد شد. طبق برنامه اسرائیل سهم گاز در تولید برق این کشور به 60 درصد خواهد رسید.

اسرائیل فعالیت‌های وسیع اکتشافی بیشتری را نیز در حوزه رسوبی “لِوانت”  در دست اقدام دارد که با توجه به بررسی موسسه امریکائی که قبلا به آن اشاره شد، احتمال کشف میادین بیشتر نیز کم نیست.

اطلاعی از  نوع قرارداد گازی مصر و اسرائیل در دست نیست اما اگر این قرارداد طولانی مدت باشد و مصر تعهدات خود را انجام دهد، آنگاه قدرت صادراتی گاز اسرائیل افزایش خواهد یافت.

اسرائیلی‌ها کشف میدان بزرگ “لویاتان” در سال 2010 را یک موهبت الهی تلقی کردند باتوجه به تامین کامل گاز مورد نیاز داخلی از میادین  قبل‌الذکر، میدان لویاتان برای صادرات گاز در نظر گرفته شده است. ضمنا دولت اسرائیل برنامه‌هائی را برای مایع‌سازی گازطبیعی (تولیدLNG)، برای مواجهه با اوج و فرود مصرف گاز، در برنامه دارد. اگر اسرائیل موفق به صادرات 7.6 میلیارد مترمکعب گاز به اروپا شود ممکن است این عدد در مقایسه با 130 میلیارد مترمکعب گازی که اروپا  از روسیه گاز وارد وارد می‌کند عدد قابل‌توجهی نباشد اما در مقایسه با اعداد واردات گاز اروپا از مدیترانه‌غربی، نسبتا قابل توجه است. ضمن اینکه هرگونه تنوع بخشی به بازار گاز اروپا  فشار روسیه بر اروپا را کاهش داده و قدرت مانور اروپا در مقابل روسیه و امنیت انرژی اروپا را افزایش می‌دهد و اروپائی‌ها همواره از تنوع بخشی استقبال داشته‌اند. امتیاز دیگر گاز کشورهای جنوب مدیترانه برای اروپا این‌است که زمان‌های اوج‌ و فرود مصرف داخلی‌شان با اروپا متفاوت است و امکان قطع گاز صادراتی‌شان به اروپا در اوج مصرف اروپا که زمستان است، کمتر است.

بر اساس مطالعه انجام شده توسط موسسه مطالعات انرژی دانشگاه آکسفورد، تولید گاز اسرائیل در سال 2020 بین 15 تا 20 میلیارد مترمکعب در سال و مصرف آن 12.5 میلیارد مترمکعب و بنابراین صادرات آن بین 2.5 تا 7.5 میلیارد متر مکعب خواهد بود. اما اسرائیل در مسیر اکتشافات جدید و نیز در مسیر توسعه میادین گازی خود و از جمله میدان گازی لویاتان با مشکلاتی نیز روبروست و در عین حال آثار ژئوپلتیکی وضعیت جدید اسرائیل نیز قابل بررسی است.

 

 

هداف دیپلماسی انرژی اسرائیل و تاثیر آن بر ایران – گفتگو با غلامحسین حسنتاش

نگارش  در آذر ۱۳, ۱۳۹۵ – ۴:۳۱ ق.ظ

 

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 

دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه ای و بین المللی زمینه لازم برای کاهش محدودیتهای بین المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و به افزایش قدرت ملی کشور کمک شایانی میکند. در این حال با توجه به وجود ذخایر نفت و گاز در اسرائیل برای بررسی دیپلماسی انرژی این کشور و نقش نفت و گاز در آینده:

 

واژگان کلیدی: رژیم اسرائیل ، واردات و صادرات انرژی دیپلماسی انرژی ، اهداف دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل، نقش، اروپا، روسیه،  ترکیه، اسرائیل

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: مهمترین اهداف دیپلماسی انرژی اسرائیل در شرایط کنونی چیست؟

رژیم اشغالگر قدس با وجود این که در میانه یک منطقه سرشار از نفت و گاز یعنی خاورمیانه و شمال افریقا قرار گرفته است اما بدلیل اشغالگر بودن و اسلام و عرب ستیز بودنش همواره از نظر دسترسی به منابع انرژی و خصوصا نفت و گاز در معرض تهدید و خطر قرار داشته است. دولت‌های نفتی منطقه اگر هم در خفا با این رژیم دوستی و مراوده داشته باشند از ترس افکار عمومی مردمشان و مردم منطقه عربی و اسلامی نمی‌توانند نفت و گاز اسرائیل را تامین کنند چون به راحتی قابل پنهان کردن نیست بنابراین اسرائیل مجبور بوده است که نفت و گاز و ذغال سنگ مورد نیاز خود را از روسیه، آسیای میانه و ایالات‌متحده امریکا و امریکای لاتین وارد کند. در این شرایط اسرائیل مانند هر کشور مصرف‌کننده و به دلایلی که ذکر شد حتی خیلی بیشتر از آنها،  چند سیاست را دنبال می‌کند که عبارتند از : الف- متنوع سازی سبد انرژی مصرفی و کاهش وابستگی به سوخت‌های فسیلی ، تشویق و ترغیب تولید انرژی داخلی ، ارتقاء کارائی و بهره‌وری انرژی و برپا کردن ذخائر استراتژیک نفتی برای شرایط خاص.

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: در دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل، همکاری با بازیگران هیدروکربنی در بخش انرژی یعنی نفت و گاز چه نقشی دارد ؟

اگر این رژیم اشغالگر نبود و وضعیت متفاوتی در منطقه داشت باتوجه به موقعیت جغرافیائی خود، بالقوه می‌توانست که یک مرکز لجستیک برای انتقال نفت و گاز منطقه به مدیترانه و از آنجا به اروپا باشد اما روابط سیاسی این رژیم با کشورهای عربی مانع به فعلیت درآمدن این پتانسیل است و تا این مسائل حل نشود اسرائیل نقشی در این رابطه نخواهد داشت.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: اسرائیل در مسیر اکتشافات جدید و نیز در مسیر توسعه میادین گازی خود و از جمله میدان گازی لویاتان با مشکلاتی نیز روبروست ؟

 آب‌های سرزمینی کشور کوچک اسرائیل با دو کشور لبنان و قبرس فاصله بسیار کمی دارد. اسرائیل و قبرس(یونانی) در دسامبر سال 2010 در مورد مرزهای آبی خود به توافق رسیده و قرارداد منعقد نموده‌اند البته با توجه به قرارداشتن بخش شمالی قبرس در کنترل کشور ترکیه،  دولت ترکیه در این مورد نارضایتی خود را اعلام نموده است. اما در مورد مرزهای آبی میان دو کشور لبنان و اسرائیل توافقنامه‌ای وجود ندارد. رئیس جمهور لبنان در مقاطعی نگرانی خود را از فعالیت‌های اکتشافی و توسعه‌ای اسرائیل اعلام کرده و به این کشور هشدار داده است و مراتب اعتراض خود را به اطلاع سازمان ملل رسانده است و حسن نصرالله، رئیس حزب‌الله لبنان نیز تهدید کرده است که اجازه تصرف در منابع متعلق به لبنان را به اسرائیل نخواهد داد، به همین دلیل فعالیت‌های اکتشافی و حفاری اسرائیل با حفاظت نیروی دریائی این کشور دنبال می‌شود و نیروی دریائی برای این منظور توسعه داده شده است. دولت اسرائیل در چارچوب قوانین بین‌المللی حقوق دریاها، مربوط به تقسیم آبهای ساحلی و بین‌المللی و در راستای توافقات به‌عمل آمده با دولت قبرس، چارچوبی حقوقی را برای توافق با دولت لبنان تنظیم کرده و به سازمان ملل ارائه نموده است و در تلاش حل موضوع است. بنظر می‌رسد که وضعیت سوریه در سال‌های اخیر و تاثیر پذیری لبنان و حزب‌الله از این وضعیت، فرصت مناسبی و مغتنمی را برای توسعه فعالیت‌های هیدروکربنی اسرائیل در آبهای خود فراهم نموده است.  بنیامین نتانیاهو، اولین نخست وزیر اسرائیل بود که در فوریه سال 2012 از نیکوزیا پایتخت قبرس بازدید نمود و تفاهنمامه‌ای را برای فعالیت‌های اکتشافی در آبهای مشترک مرزی دو کشور با مقامات قبرس به امضاء رساند. همچنین دو کشور تفاهم نموده‌اند که بخشی از گاز صادراتی اسرائیل به جزیره قبرس منتقل شود و در آنجا با سرمایه‌گذاری مشترک دو کشور تبدیل به LNG برای صدور به نقاط مختلف شود. علاوه بر کاهش وابستگی به انرژی وارداتی، وابسته شدن اروپا به گاز اسرائیل و تاثیر آن بر امنیت ملی اسرائیل نیز از اهمیت برخوردار خواهد بود. کاهش هزینه‌های ارزی و افزایش درآمد صادراتی نیز طبعا بر امنیت اسرائیل بی‌تاثیر نخواهد بود و نیز فعالیت‌های اکتشافی و توسعه‌ای حضور و نفود اسرائیل در آبهای مدیترانه را افزایش خواهد داد.

در هر حال مساعی دیپلماسی انرژی اسرائیل در سال‌های اخیر متوجه حل مسائل مربوط به توسعه میادین گازی دریائی و تبدیل شدن به یک صادرکننده گاز است.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به نقش ترکیه در طرح های نفتی و گازی رژیم اسرائیل آینده همکاری های دو کشور در حوزه دیپلماسی انرژی چگونه خواهد بود؟

توافقات اسرائیل و قبرس مورد اعتراض دولت ترکیه بوده است و شاید به همین دلیل و برای جلب رضایت ترکیه است که دولت اسرائیل خط‌لوله جدیدی را پیشنهاد داده است که منابع گازی صادراتی اسرائیل را به  بندر سیحان ترکیه منتقل کند که از آنجا از طریق خطوط‌لوله ترکیه به اروپا (که در برنامه‌است)، به اروپا صادر شود. همچنین اسرائیلی‌ها حاضرشده‌اند که اجرای این خط‌لوله را به شرکت‌های ترک بسپارند. ترکیه علاقه دارد که به هاب گازی تبدیل شود و گاز اروپا از طریق این کشور منتقل شود اگر اسرائیل بتواند نظر ترکیه را تامین کند مشکل چندانی از ناحیه این کشور نخواهد داشت.

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: جایگاه ایران در دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل در منطقه چیست؟

 رژیم گذشته ایران همکاری‌های نسبتا وسیعی را با رژیم اشغالگر قدس در زمینه انرژی و خصوصا لجستیک نفت آغاز کرده بود. خط‌لوله موسوم به ایلات-اشکلون که نفت را از بندر ایلات اسرائیل در خلیج عقبه به بندر اشکلون در مدیترانه منتقل می‌کرد یک  جایگزین برای کانال سوئز بود که با سرمایه‌گذاری ایران انجام شد و منافع زیادی را برای اسرائیل بوجود می‌آورد . اما این فعالیت‌ها با وقوع انقلاب متوقف شد. اما خوب است بدانیم که یکی از اهداف دیپلماسی بین‌المللی انرژی اسرائیل این است که ایالات‌متحده‌امریکا و اروپا را تشویق به قطع وابستگی از نفت و گاز خاورمیانه و خلیج‌فارس و خصوصا ایران نماید، چون فکر می‌کند که در اینصورت اهمیت حفظ امنیت کشورهای منطقه خاورمیانه و خلیج‌فارس برای غرب کمتر خواهد شد.

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: دیپلماسی انرژی رژیم اسرائیل چه پیامدهایی بر روی منافع ملی و اقتصادی ایران خواهد داشت ؟

 

در صورتی که رژیم اشغالکر بتواند به صادر کننده گاز به اروپا تبدیل شود از نظر اقتصادی فرصت برای ورود ایران به بازار گاز اروپا محدودتر خواهد شد و از نظر سیاسی امنیت اسرائیل اهمیت بیشتری برای اروپا پیدا خواهد کرد.

 

 
Emai
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۸:۲۳
سید غلامحسین حسن‌تاش


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۵ ، ۰۹:۵۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

آیا ایران به سوریه بدهی نفتی دارد؟

کسانی که در تلاش توجیه حمایت ایران از رژیم بشار اسد در سوریه و موجه دانستن هزینه‌های بسیار سنگین مادی و معنی آن هستند. دلایل مختلفی را در این زمینه مطرح می‌کنند که می توان آنها را به شرح زیر خلاصه نمود:

1-   محور مقاومت بودن سوریه چه در زمان حافظ اسد و چه در زمان بشار اسد، در مقابل رژیم اشغالگر قدس.

2-   علوی بودن هیئت حاکمه سوریه و نزدیک‌تر بودن به شیعه .

3-   حمایت دولت سوریه از حزب‌الله لبنان.

4-   مقابله با داعش به عنوان یک خطر امنیتی برای کل کشورهای منطقه و از جمله ایران در خارج از مرزهای خود.

5-   اتحاد استراتژیک رژیم سوریه با ایران و قطع رابطه با عراق صدام حسین در جریان جنگ عراق بر علیه ایران و همکاری‌های مربوطه.

6-   قطع‌کردن خط‌لوله نفت‌خام کرکوک/بانیاس که بخشی از نفت صادارتی عراق را به مدیترانه منتقل می‌کرد، در جریان جنگ ایران و عراق که موجب فشار به عراق شد.

نقد و بررسی موارد 1 تا 4 در تخصص نگارنده نیست اما تنها سوالاتی را در این زمینه می‌توان مطرح نمود:

الف- نقش سوریه در جریان جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1973 چه بوده است؟ سوریه برای بازپس‌گیری بلندی‌های جولان که در جنگ 67 از دست داده بود تا چه حد تمام قد وارد جنگ شد و بعد از آن چه خطراتی را برای رژیم  اشغالگر ایجاد کرد؟

ب- دولت سوریه  از زمان حاکمیت خانواده اسد بعنوان یک اقلیت حداکثر 13 درصدی علوی که بر یک اکثریت حداقل 74 درصدی اهل سنت (بقیه 10 درصد مسیحی و 3 درصد دَروزی و غیره)، سلطه مطلقه داشته است چه راه دیگری برای حفظ خود داشته است و با چه کشورهائی می‌توانسته نزدیک باشد؟ روابط رژیم اسد با حکومت گذشته (قبل از انقلاب) ایران چگونه بوده است؟

ج- ریشه‌های اولیه و اصلی شکل‌گیری القاعده و طالبانیسم و داعش به کجا بر می‌گردد؟ رقابت‌های اسلام سیاسی با گرایش شیعی و سنی چه  تاثیری در آن داشته است؟

د- هرچند بپذیریم که در شرایط فعلی و در مسیر و روندی  که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران طی کرده است، مقابله با داعش در بیرون مرزها اجتناب ناپذیر باشد، اما آیا این مسیر سیاست خارجی بی‌بدیل بوده است؟ و آیا در هر مسیر دیگری لزوما در چنین مقابله قرار می‌گرفتیم؟ چه چیزی بیشتر امنیت ملی کشورها را تهدید می‌کند، بحران‌های درونی یا تهدیدهای بیرونی؟ آیا تهدیدهای بیرونی بدون سوار شدن بر بحران‌های درونی و در یک جامعه منسجم و مقتدر، می‌توانند کاری از پیش ببرند؟

و اما بعد از طرح این سوالات که تنها زمینه‌ای را برای تحقیق و تامل و گفتگو و بررسی فراهم می‌کند، هدف این نوشته عمدتا بررسی موارد 5 و 6 فوق‌الذکر به عنوان دلایل حمایت از حکومت آل‌ اسد است.

بعضی این تلقی را القاء می‌کنند که گویا دو حکومت‌ بعثی سوریه و عراق در زمان حافظ‌ اسد و صدام‌حسین روابط حسنه‌ای با یکدیگر  داشته‌اند و دولت اسد صرفا در دفاع از ایران در جریان جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، این روابط را قطع کرده و از منافع آن چشم پوشیده است و در این راستا خصوصا از منافع ترانزیتی انتقال نفت عراق محروم شده ولذا دولت ایران به سوریه مدیون و بدهکار است.

در این رابطه باید دانست که تنش و چالش در روابط دو رژیم بعثی از بسیار قبل‌تر از جنگ ایران و عراق وجود داشته  است. صرفنطر از این که رابطه تاریخی دو منطقه عراق و شام هرگز حسنه نبوده است در دوران جدید در سال 1966 وقتی هر دو کشور تحت حکومت بعث قرار گرفتند، رقابت و تنش میان دو دولت بالا گرفت. در سال 1973 با شروع جنگ اعراب و اسرائیل این روابط قدری بهبود یافت اما بدنبال موافقت سوریه با آتش‌بس سازمان ملل، مجددا تنش بالاگرفت، تلاش‌های ژنرال حافظ‌اسد برای بهبودی روابط دو کشور در سال‌های 1974 و 1975 بی‌نتیجه ماند و در 1978 مذاکراتی برای ایجاد اتحاد بین دو کشور فی‌مابین حافظ اسد و حسن‌البکر (رئیس جمهور وقت عراق) آغاز شد که نهایتا با بروز اختلافات میان دوکشور و خصوصا با روی کار آمدن صدام‌حسین بی نتیجه ماند و در نوامبر 1979 دو کشور روابط با یکدیگر را قطع و تلاش‌های دیپلماتیک را متوقف کردند و با شروع جنگ ایران و عراق در سپتامبر 1980 و حمایت حافظ اسد از ایران، مرزهای عراق و سوریه نیز در ژانویه 1982 بسته شد و تجارت میان دو کشور کاملا متوقف شد و از جمله سوری‌ها انتقال نفت عراق از طریق خط‌لوله کرکوک بانیاس را نیز متوقف کردند. بنظر می‌رسد که سوری‌ها دولت عراق خصوصا با روی کار آمدن صدام حسین را یک تهدید جدی برای خود می‌دانستند و فکر می کردند که صدام می‌خواهد به بهانه مقابله  با اسرائیل نیروهای نظامی خود را وارد سوریه نماید و سوریه را به اتحادی بکشاند که به ادغام کامل دو کشور تحت سلطه حزب بعث عراق ختم شود.

پس همانطور که ملاحظه شد روابط سوریه و عراق قبل از آغاز جنگ عراق با ایران نیز تیره و در حال اغما بوده است و حمایت سوریه از ایران تنها تیر خلاص را به آن زده است. نکته جالب‌تر در این رابطه  این است که پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران در سال 1988 و با وجود هشت سال جنگ و خون میان دو کشور، روابط ایران با عراق به طور نسبی، بسیار سریعتر از روابط سوریه و عراق، بهبود یافت و روابط سوریه و عراق تا سقوط رژیم صدام ، سرد باقی ماند در صورتی که اگر مانع عمده روابط دو کشور، مساله ایران بود، باید عکس این اتفاق می‌افتاد.

اما در مورد خط‌لوله کرکوک/بانیاس باید دانست که این خط‌لوله برای صادرات بخشی از نفت عراق به منطقه مدیترانه از طریق بندر بانیاس سوریه، به طول حدود 800 کیلومتر در سال 1952 به بهره‌برداری رسیده بود یعنی زمانی که دولت سوریه در حمایت از ایران در سال 1982 فعالیت این خط‌لوله را متوقف کرد دقیقا 30 سال از عمر این خط‌لوله سپری شده بود. این خط‌لوله فرسوده، تا قبل از توقف، حداکثر 300 هزار بشکه در روز از نفت عراق را به بندر بانیاس منتقل می‌کرده است و بررس‌هائی که بعدا انجام شد نشان داد که در همان زمان خط‌لوله نشتی فراوانی داشته و ادامه کار آن برای مدت طولانی مقدور نبوده است. شاید فرسودگی و محدودیت  این خط‌لوله و روابط متزلزل سوریه و عراق موجب شده بود که دولت عراق با همکاری ترکیه در سال 1970، خط‌لوله کرکوک‌‌/سیحان را برای جایگزینی آن احداث کردند.  البته توقف فعالیت کرکوک‌/بانیاس  در کنار دشوار شدن فعالیت بنادر جنوبی عراق و اسکله‌های نفتی الامیه و البکر در اثر جنگ، مشکلاتی را برای صادرات نفت عراق بوجود آورد، اما به نظر می‌رسد که سوری‌ها از ابتدا هم ارزش قطع روابطشان با عراق و هم متوقف کردن این خط‌لوله و هم میزان مقاومتشان در مقابل رژیم اشغالگر قدس را بسیار گران‌تر از آنچه بود به ایران فروختند.


بررسی شرکت‌های خارجی که سال‌ها بعد از پایان جنگ ایران و عراق بر روی خط‌لوله کرکوک/بانیاس انجام شدف نشان  داد که هزینه ساخت خط‌لوله جدید، کمتر از هزینه تعمیر و بازسازی آن است.

در طول جنگ ایران و عراق حکومت ایران همه ساله مقادیر متنابهی نفت‌خام  را بصورت رایگان برای جبران ضرر  کرکوک/بانیاس به سوریه تحویل می‌داد و مقادیر متنابهی هم با تخفیف قابل توجه به این کشور فروخته می‌شد که وجه آن نیز نقدا دریافت نمی‌شد بلکه مقرر بود که ایران در مقابل آن کالا و خدمات از این کشور دریافت نماید که این دو سویه به نفع سوریه بود. و با توجه به این که کالاها و خدمات قابل استفاده و بدرد بخور سوری‌ها نمی‌توانست بدهی نفتی ایشان را جبران کند سفرهای زیارتی یارانه‌ای به سوریه توسط حکومت ایران تشویق می‌شد که توریسم زیارتی بخشی از بدهی‌های سوریه را جبران کند.

اصولا آل اسد تا قبل از درگیر شدن به جنگ داخلی در سال 2011 ، تبحر  خاصی در گران‌فروشی سیاسی و کاسبی از طریق دیپلماسی داشتند. به عنوان نمونه به خاطر دارم که دولت سوریه بارها از شورای همکاری خلیج‌فارس دعوت می‌کرد که جلسات خود را در دمشق برگزار کنند و از مصر هم دعوت می‌کردند و اجلاس 6 کشور شورای همکاری خلیج‌فارس به اجلاس 6+2 تبدیل می‌شد و بُرد و بازتاب بسیار بیشتری پیدا می‌کرد، و لابد سوریه از این دعوت منافعی داشت، در چنین اجلاسی بیانیه‌ای برعلیه ایران در مورد جزایر سه‌گانه یا غیر آن، صادر می‌شد و بلافاصله بعد از اجلاس فاروغ‌الشرع یا عبدالحلیم خدام (وزیر خارجه و معاون رئیس جمهور وقت) به ایران می‌آمدند و به ما می‌فروختند که که: اگر اجلاس در سوریه نبود و ما کنترل نکرده بودیم بیانه بدتری صادر می‌شد! و از ما طلب‌کار هم می‌شدند در صورتی‌ که اگر اجلاس در یکی از کشورهای عضو شور تشکیل شده بود اهمیت بسیار کمتری داشت.

در هر حال ملاحظه می‌شود که برخلاف آنچه که برخی گفته‌اند و می‌گویند، هزینه‌هائی که در سوریه می‌شود را حداقل نمی‌توان به عنوان جبران هزینه‌هائی که این کشور در زمان جنگ ایران و عراق در دفاع از ایران پرداخته است توجیه کرد گرچه توجیهات دیگر نیز جای بررسی و تامل جدی دارد.

 

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۵ ، ۱۷:۲۸
سید غلامحسین حسن‌تاش


لینک نسخه متنی: 

http://hassantash.blogfa.com/post-473.aspx


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۴۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

این مصاحبه سال گذشته با مجله بیست انجام شده ولی چون نسخه‌ای از آن را برایم نفرستادند از انتشار قطعی آن بی‌خبرم


مقایسه اقتصاد دوران جنگ با امروز

-        اساسا نفت و قدرت نفتی ایران چقدر در آغاز و ادامه جنگ موثر بود؟ آیا بین جنگ و نفت رابطه ای وجود دارد؟

پاسخ- به هرحال ایران هم یک کشور نفتی است و هم در یک منطقه نفتی قرار گرفته است و این مسئله بر همه مسائل کشور سایه می‌اندازد. متاسفانه اقتصاد ایران یک اقتصاد وابسته به نفت است. صدام حسین فکر می کرد اگر بتواند خوزستان را از ایران جدا کند و به خاک عراق منضم کند کشور خودش به بزرگترین کشور نفتی دنیا بدل می‌شود و از عربستان سعودی جلو می‌افتد و ایران بدون انرژی و بدون درآمد ارزی می‌ماند و از پا در می‌آید.

-        گروهی معتقدند برای تبیین رابطه نفت و جنگ میتوان این نظریه را مطرح کردکه یکی از دلایل طولانی شدن جنگ نفتخیز بودن دوکشور ایران و عراق بود. نظر شما در مورد این تئوری چیست؟

پاسخ- این مسئله نمی‌تواند بی‌تاثیر باشد به هر حال اگر عراق متکی به درآمد نفت نبود هم دیکتاتوری صدام حسین نمی‌توانست تامین مالی شود و اینقدر قدرت پیدا کند و هم نمی‌توانست جنگ را تا این حد ادامه دهد و اصولا شاید سرنوشت هر دو کشور بسیار تغییر می‌کرد.

-        وضعیت اقتصادی ایران در سال‌های اول جنگ چگونه بود؟( گروهی معتقدند در سال اول جنگ ایران با خفگی اقتصاد تنها چند گام فاصله داشت)

پاسخ- قطعا اگر مدیریت اقتصادی کشور در زمان جنگ توان اداره اقتصاد را نداشت و اقتصاد با خفگی چند گام فاصله داشت، نمی‌توانست هشت سال با دشمنی که مورد حمایت همه قدرت‌های جهان بود مقابله کند و همه خاکش را پس بگیرد.

-        گفته می‌شود به دلیل شوک معکوس نفتی از سال 65 به بعد فشارهای اقتصادی ایران بیشتر شد و همین امر باعث شد استراتژی عراق بر اندام تاسیسات نفتی ، صنعتی و اقتصادی ایران متمرکز شود. به نظر شما این کاهش بهای نفت چه تاثیری بر نحوه جنگ و ادامه جنگ بین  ایران و عراق داشت؟

 

پاسخ-  حملات صدام به تاسیسات نفتی کشور از همان اوایل جنگ شروع شد و از سال 63 به بعد بسیار شدیدتر شد. اما عراق علیرغم همه حملات بر روی تاسیسات نفتی و کشتی‌های صادراتی نفت ایران، هرگز نتوانست جریان نفت ایران را متوقف کند و دولت مهندس موسوی پافشاری خارق‌العاده‌ای بر بازسازی مستمر و مقاومت داشت ولذا نهایتا  امریکائی‌ها و متحدین منطقه‌ای‌شان مجبور شدند با توطئه‌ای که منجر به شوک معکوس نفتی شد، در سال‌های 65 و 66 قیمت نفت را سقوط دهند که  مقاومت ایران را بشکنند و  اگر رژیم گذشته اقتصاد ایران را وابسته به تک محصولی نکرده بود طبیعتا این توطئه هم اثرگذار نمی‌بود.

 

-        براساس بهای نفت پیش بینی میشد که سال 65 بحرانی ترین سال اقتصاد ایران باشد، دولت چگونه توانست در این سال را بدون بحران سپری کند؟

پاسخ- به نظر من مهمترین عامل، سلامت بسیار بالا و نیز دلسوزی بسیار بالا در دولت بود که اعتماد مردم را جلب کرده بود و لذا شاید برای اولین بار در طول تاریخ کشور رابطه بسیار خوبی میان دولت و ملت بوجود آمده بود و این رابطه انرژی بزرگی را بوجود آورده بود که امکان فائق آمدن بر مشکلات را فراهم می‌کرد ولی به هرحال این بحران در کاهش توان نظامی ایران برای ادامه جنگ بی‌تاثیر نبود.

 

-        وضعیت تولیدو صادرات نفت ایران در سال‌های جنگ چگونه بود؟

پاسخ- هم تولید و هم صادرات نفت تحت فشار زیادی بود. دشمن منظمنا به  تاسیسات استخراج و تولید نفت حمله می‌کرد و نیز به جزیره صادراتی خارک و اسکله‌های آن و همچنین به کشتی‌های حمل نفت حمله می‌کرد و از طرفی بعضی تحریم‌های جهانی هم صادرات ایران را دچار  مشکل می‌کرد ولی پای‌مردی دولت و مردم و خصوصا کارکنان صنعت نفت موجب شد که استخراج و صادرات نفت هرگز متوقف نشود. متوسط صادرات نفت‌خام کشور در دوران جنگ کمتر از یک میلیون بشکه در روز بوده است.  بدلیل این که آبهای ایران در خلیج‌فارس منطقه جنگی اعلام شده بود کشتی‌های خریدار نفت ایران حاضر نبودند به جزیره خارک بیایند و لذا ناوگان نفتکش ایران در این سال‌ها توسعه یافت و مجبور بودیم نفت را خودمان حمل کنیم و در خارج از منطقه جنگی، ابتدا در اطراف جزیره سیری و بعدا در اطراف جزیره هرمز به خریداران تحویل دهیم.

 

-        اقتصاد ایران در همه دورانها وابسته به نفت بوده ؛اما در سالهای جنگ ایران با محدودیت فروش و کاهش بهای نفت  مواجه بوده است. دلارهای نفتی چقدر در اقتصاد جنگ موثر بود؟

پاسخ- مدیریت بی‌نظیر اقتصاد کشور در دوران جنگ موجب شد که ایران بتواند با کمترین درآمد نفتی به حیات خود ادامه دهد  و حداقل نیارهای مردم را تحت هرشرایطی تامین کند و وابستگی اقتصاد به نفت را  نیز بطور نسبی کاهش دهد.

 

-        اقتصاد ایران در سالهای پایانی جنگ چقدر وابسته به دلارهای نفت بود؟

پاسخ- همانطور که اشاره کردم متاسفانه عملکرد غلط یا جهت‌دار رژیم گذشته خصوصا در طول برنامه پنجم  آن رژیم، وابستگی اقتصاد را  به نفت تشدید کرده بود و قطع این وابستگی مستلزم برنامه‌ریزی توسعه است که آنهم در شرایط جنگ بصورت کامل امکان‌پذیر نیست. اما فشارهای اقتصادی خود باوری و انرژی عظیم ناشی از انقلاب مردمی و تعامل  مثبت دولت و ملت موجب شد که کشور حرکت مثبتی در این جهت داشته باشد. باید توجه داشت که بیش از 50 درصد درآمد ارزی کشور فقط صرف هزینه‌های جنگی می‌شد  ولذا اگر این وابستگی کاهش نیافته بود طبیعتا اقتصاد خیلی زودتر از آن از پای در می‌آمد.

 

-        تفاوتها و شباهتهای اقتصاد سالهای جنگ با اقتصاد امروز در چیست؟( جایگاه نفت در اقتصاد این دو دوره زمانی)

پاسخ- متاسفانه عملکرد غلط اقتصادی خصوصا در دو دولت هشتم و نهم موجب صدمه بسیار سنگین به پیکره تولید ملی شد و هرچه تولید ملی تضعیف شود وابستگی به نفت تشدید می‌شود. ما از تجربیات استفاده نکردیم و این وابستگی متاسفانه بسیار تشدید شده است. یعنی کشوری که در  سال‌های جنگ با صادرات پانصد، ششصدهزار بشکه‌ای و با درآمد ارزی10 تا 15 میلیارد دلاری  با وجود هزینه‌های سنگین جنگ، اداره می‌شد در سال‌های اخیر با درآمد متوسط سالانه بیش از 100 میلیارد دلاری هم اداره نشد.

-        گروهی براین باورند که اقتصاد امروز اگربدتر از دوران جنگ نباشد،کمتر از آنهم نیست. اگر بخواهید اقتصاد ایران سال‌های جنگ رابا اقتصاد امروز مقایسه کنید،‌نظرتان از ارزیابی این قیاس چیست؟

پاسخ-  از نظر بعضی شاخص‌ها کلیدی مثل اشتغال، مثل وابستگی به واردات کالا و مثل ضریب جینی که منعکس کننده فاصله طبقاتی و عدالت اجتماعی است، به نظر من وضع بدتر است.

 

-        همواره یکی از مشکلات گریبانگیر ایران بحران بهره‌وری بوده که همواره اقتصادایران را تحت شعاع قرارداده است. این بحران در دوران جنگ بیشتر بود یا امروز؟

پاسخ-  آخرین گزارش بهره‌وری که در سال آخر حیات سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و قبل از انحلال این سازمان در سال 84 تهیه شده است نشان می‌دهد که شاخص بهره‌وری تک تک و کل عوامل تولید  در اغلب قریب به اتفاق سال‌های بعد از 1352 منفی بوده است و تنها در سال‌های جنگ این شاخص‌ها مثبت شده است و این دست‌آورد جنگ است. افت بهره‌وری اثر سرمایه‌گذاری را خنثی می‌کند و مانع رشد اقتصادی می‌شود و در دوران جنگ این مسیر عکس شده بود که متاسفانه بعد از جنگ بخوبی از دست‌آورد جنگ صیانت نکردیم.

-        عقلانیت در مدیریت کلان درآمدهای نفتی چقدر دردوران جنگ وجود داشته ،آیا میتوان گفت این عقلانیت همان معجزه ادره کشور در دوران جنگ بوده؟

پاسخ- قطعا این‌طور است، مکانیزم‌هائی مثل کمیته تخصیص ارز و مراکز تهیه و توزیع در این مسیر بود که  اولا متناسب با درآمد ارزی هزینه شود ثانیا واردات به ضروری‌ترین نیازها محدود شود و ثالثا از تولید ملی حمایت شود یعنی آنچه که در داخل قابل ساخت و تامین است وارد نشود.

-        در پایان جنگ و پذیرش قطعنامه بحران و مشکلات  اقتصادی کشور بیشتر موثر بود یا کاستی های نظامی؟

پاسخ- قطعا هر دو موثر بوده است اما من فکر می‌کنم مدیریت نظامی کشور اگر واقع‌گراتر و دقیق‌تر عمل‌کرده بود نتایج بهتری می‌گرفت.

 

-        آیا رانت نفتی در دوران جنگ وجود داشت؟

پاسخ- به‌هرحال یکی از ویژگی‌ها اقتصاد‌های نفتی رانتی بودن است اما قطعا رانت‌جوئی و رانت‌خواری در دوران جنگ به حداقل رسیده بود چون دولت حاضر نبود نقش توزیع کنندگی رانت به نفع رانت‌جویان را  ایفا کند و به فکر اداره جنگ و منافع مردم بود. من فکر می‌کنم علت اصلی نارضایتی بعضی جریانات از دولت هم همین بود.

-        دیپلماسی نفتی ایران در سال‌های جنگ چه بود؟ این دیپلماسی نفتی در این سالها چیست؟ این دو نقشه راه چه شباهتها و تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟

پاسخ- البته بنده در مجموع با این واژه دیپلماسی نفتی مشکل دارم و  آنرا واژه  چندان دقیق نمی‌‌دانم اما اگر منظور تعامل فعال و قوی  دستگاه‌های نفت و سیاست‌خارجی  در جهت استفاده از نفت بعنوان ابزار و اهرم سیاست‌خارجی و استفاده از دیپلماسی برای حل مشکلات صنعت نفت باشد فکر می‌کنم قوی‌ترین ارتباط در این زمینه در سال ‌های جنگ تجربه شده است.

-        به نظر شما چه آیتمی در سال‌های جنگ بر موفقیت دولت برای اداره کشور موثرتر بود(افراد؟برنامه؟همدلی مردم؟)

پاسخ-  رابطه بسیار مثبت دولت و ملت ناشی از سلامت دولت و اعتماد مردم به دولت.

 

-        در تمام این سالها در چه دوره ‌ای، ایران بیشترین ثبات را در هزینه کرد درآمدهای نفتی داشته و دلارهای نفتی صرف سرمایه گذاری‌های مولد شده است؟

پاسخ- فکر می‌کنم دولت زمان جنگ و بعد از آن دولت اصلاحات بهترین کارنامه را در این زمینه داشته‌اند.

 

-        در بعد کلان تاثیر جنگ و حملات نظامی عراق بر مناطق نفت خیز ایران  بر امنیت انرژی و اقتصاد منطقه چگونه بود؟

پاسخ- طبعا امنیت انرژی ایران قویا به خطر افتاده بود چون سبد انرژی ایران متنوع نبود و وابسته به نفت و گاز و البته آن زمان عمدتا نفت بود و متاسفانه الان هم همچنین است. کشورهای جنوب خلیج فارس از جنگ منتفع شدند چون هم فرصت پیدا کردند که از میادین مشترک نفتی یکجانبه بهره برداری کنند و هم  تجارتشان را رونق بدهند.

 

-        جنگ ایران و عراق  چه تاثیری بر استراتژی های نفتی اوپک داشت؟

پاسخ-  اوپک هیچ‌وقت استراتژی نداشته است و طبعا این جنگ هم تاثیری بر استراتژی نداشته اوپک نداشته است. اما سیاست سهم بازار عربستان که در سال 65 مطرح شد و بعدا معلوم شد که توطئه غرب است، موجب  شوک معکوس و سقوط قیمت نفت شد و اوپک را وارد یک دوران پرچالش کرد.

 

-        بررسی سهم تولید نفت ایران در اوپک و تاثیر آن بر آغاز جنگ و بالعکس(یعنی تاثیر جنگ بر سهم تولید نفت ایران در اوپک)

پاسخ- اصولا بنظر من این مسئله آنقدر مهم نیست که بعضی با هر انگیزه‌ای بزرگش می‌کنند. آنچه مهم است منافع ملی است و میزان استخراج و تولید و درآمد نفتی باید بر مبنای منافع همه‌جانبه ملی باشد و نه فقط سهم تولید در اوپک. فکر نمی‌کنم سهم تولید ایران تاثیری در جنگ داشته است و مسئله اصلی وقوع یک انقلاب ضد استعماری و ضد نظام سلطه در ایران بود و فرصت‌طلبی عراق از آن برای توسعه طلبی. اما طبعا جنگ و کاهش تولید ایران در جریان جنگ، سهم تولید ایران را کاهش داد.

 

 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۳۶
سید غلامحسین حسن‌تاش

مهمترین چالش‌های جهانی انرژی

شورای جهانی انرژی  (World Energy Council) یک مرجع مهم بین‌المللی و بی طرف (از نظر سیاسی) است. که شبکه‌ای گسترده از کارشناسان و مدیران انرژی جهان را گرد هم آورده است. این شورا از سال 1923 آغاز به فعالیت نموده و مرجع معتبر از نظر سازمان ملل متحد در مباحث انرژی شناخته می‌شود. شورا دارای 3000 عضو از سازمان‌ها، دانشگاه‌ها، شرکت‌ها و انجمن‌های دولتی و غیر دولتی  از 90 کشور جهان می‌باشد که در حل معضلات انرژی همفکری می‌کنند. کنگره جهانی انرژی که یکی از بزرگترین همایش‌های انرژی جهان است، هر چند سال یکبار در یکی از کشورهای جهان برگزار می‌شود و بیست و سومین همایش آن در ماه اکتبر سال آینده (2016) میلادی در استامبول ترکیه برگزار خواهد شد.

شورای جهانی انرژی اخیرا برای سومین با گزارش جالبی را تحت عنوان "رصد موضوعات انرژی" تهیه و منتشر نموده است که ذیلا به تبیین آن پرداخته شده است.

گزراش رصد موضوعات انرژی، در تلاش است که مهمترین عوامل مختلف تاثیرگذار بر مسئله انرژی را وزن‌دهی کند و  میزان اهمیت آن را از دیدگاه مدیران‌، دست‌اندرکاران و کارشناسان انرژی مشخص نماید.

این گزارش ابتدا توضیح می‌دهد که همه دست‌اندرکارن انرژی بدنبال خلق سیاست‌هائی برای حل معمای سه‌گانه انرژی هستند و  بدنبال چارچوبی هستند که بتوانند بصورت همزمان و همسنگ و متعادل، امنیت عرضه‌انرژی، دسترسی عموم مردم به حامل‌های مناسب انرژی با قیمت‌های قابل تحمل، را فراهم کنند بطوری که محیط‌زیست نیز کمترین صدمه‌ را ببیند.

منظور از امنیت انرژی؛ مدیریت موثر بر تامین و عرضه انرژی اولیه از منابع داخلی و یا خارجی است به نحوی که این اطمینان نسبت به زیرساخت‌ها و نیز توانائی‌های تامین‌کننده‌گان انرژی وجود داشته باشد که به تقاضای امروز و آینده انرژی پاسخ خواهند داد.

منظور از عدالت انرژی؛ دسترسی همه مردم به انرژی مناسب با قیمت‌های قابل قبول و قابل تحمل و رفع فقر انرژی است. هنوز بسیاری از مردم جهان خصوصا در روستاها از داشتن انرژی مناسب محرومند 1.2 میلیارد نفر از جمعیت جهان فاقد برق هستند که 87 درصد آنها در روستاها زندگی می‌کنند.

منظور از حفاظت محیط‌زیست؛ این است که کل جریان عرضه و تقاضای انرژی با اتکاء به حداکثر کردن راندمان انرژی و با اتکاء بیشتر به انرژی‌هائی که آلاینده‌های کربن کمتری را منتشر می‌کنند، به گونه‌ای تنظیم شود که کمترین لطمه به محیط زیست وارد شود.

و این سه ضلع مسئله انرژی، باید هماهنگ با هم و موزون حرکت کنند.

شورا در گزارش سال 2015 خود، در مسیر بررسی این که خطیرترین مسائل در مسیر حل معمای سه‌گانه فوق چیست؟ و یا مهمترین چالش‌های پیش‌روی تامین مستمر انرژی برای عموم مردم با کمترین لطمه به محیط زیست کدام است؟ از نظرات 1045 مدیر و کارشناس انرژی در سطوح وزیر و مسئولین مختلف و کارشناسان عالی رتبه از حدود 80کشور جهان استفاده کرده است و از این جهت این گزارش نسبت به بررسی‌های قبلی برتری دارد. در گزارش سال 2014 از افراد کمتری از 24 کشور جهان نظرخواهی شده بود.

شورا 40موضوع کلیدی تاثیرگذار بر انرژی را در چهار محور دسته‌بندی کرده و نظرات مدیران و کارشناسان را در مورد این 40 موضوع  وزن‌دهی و با روش‌های کمی همسنگ کرده و نتایج آن را در یک نمودار خلاصه کرده است. چهار محور عبارت از موارد زیر هستند:

ریسک‌ها و آسیب‌هائی که از طریق اقتصاد کلان بر انرژی تاثیر می‌گذارند؛ شامل 15 موضوع مانند این که توافقات بین‌المللی آتی در مورد مباحث زیست‌محیطی و کاهش آلاینده‌ها چه خواهد بود و چه تاثیری بر مسائل انرژی خواهد داشت. سوانح طبیعی (مانند فاجعه فوکوشیما) چه تاثیراتی خواهند داشت، دسترسی به منابع مالی برای توسعه زیرساخت‌های انرژی و یا رکود و رونق جهانی چه تاثیری بر بخش انرژی خواهد داشت و از همه مهمتر قیمت حامل های انرژی و نوسانات این قیمت‌ها چه تاثیراتی خواهند گذاشت.

سیاست‌های انرژی و فضای تجاری (یا فضای کسب و کار) انرژی؛ این محور پنج موضوع سوبسیدهای انرژی، همکاری‌های منطقه‌ای، موانع تجاری، ابداع‌ها و سیاست‌ها در طراحی بازار حامل‌های انرژی و  تمرکز‌زدائی را شامل شده است.

چشم‌انداز و فناوری‌های انرژی؛ شامل 14 موضوع مانند فناوری‌های شبکه‌های هوشمند، فناوری نوین جمع‌آوری و ذخیره کربن (CCS) ، فناوری‌های ذخیره برق و اتومبیل‌های برقی می‌باشد.

ژئوپلتیک انرژی و مسائل منطقه‌ای؛ شامل شش موضوع رشد اقتصادی چین و هند، توان برزیل در به فعلیت درآوردن پتانسیل‌های انرژی خود، دیپلماسی انرژی روسیه، انتخاب‌ها و سیاست‌های انرژی اتحادیه اروپا، آسیب‌پذیری منطقه خاورمیانه وشمال آفریقا و تاثیر سیاست‌های انرژی ایالات‌متحده بر بازارهای جهانی انرژی.

نموداری که نتایج این مطالعه در آن خلاصه شده بر روی محورهای مختصات قرار گرفته است. محور افقی میزان تاثیر هر عامل را نشان می‌دهد و محور عمودی میزان عدم‌اطمینان عامل را نشان می‌دهد و قطر دایره‌ای که هر عامل (بار رنگ‌های مختلف) با آن نمایش داده شده است میزان فوریت و اهمیت هر عامل را با دیگری مقایسه می‌کند.

همانطور که در نمودار ملاحظه می‌شود قیمت‌های انرژی تاثیرگذارترین و در عین‌ حال ریسکی‌ترین عامل تاثیرگذار بر تحولات انرژی است یا بیشترین عدم‌اطمینان را دارد و به تعبیر گزارش شورای جهانی انرژی هراس‌انگیز است و خواب را از چشم مدیران و دست‌اندرکاران انرژی می‌رباید. در این رابطه توجه به این نکته بسیار مهم است که در بین حامل‌های انرژی قیمت ‌نفتخام از همه با اهمیت‌تر است و به عبارتی میزان‌الحراره اقتصادی بودن و یا نبودن سرمایه‌گذاری بر روی سایر حامل‌های انرژی و بر روی نفت و گازهای غیرمرسوم و حتی سرمایه‌گذاری بر روی افزایش راندمان انرژی است. بعد از قیمت‌های انرژی که یک عامل تاثیرگذار اقتصادی است، افزایش کارائی انرژی و به عبارتی اقدامات منتج به کاهش شاخص شدت انرژی، و در درجه بعد از آن  فناوری‌های انرژی‌های تجدیدپذیر دو عامل فنی یا تکنولوژیکی تاثیرگذار هستند که البته درجه عدم‌اطمینانشان (خصوصا در مورد کارائی انرژی) چندان بالا نیست. در بین عوامل مربوط به محور فضای تجاری یا فضای کسب و کار، سوبسیدهای انرژی تاثیرگذارترین عامل با عدم اطمینان بالا هستند که بسیاری از دولت‌های جهان گرفتار آن هستند. و در بین عوامل ژئوپلتکی و منطقه‌ای رشد اقتصادی چین و هند بیشترین تاثیر را دارند و البته درجه عدم اطمینان بالائی ندارند این به آن معناست که تردید زیادی در تداوم این رشد وجود ندارد ولی این رشد عامل بسیار تاثیرگذاری بر بازار و تحولات انرژی خواهد بود.  همچنین در بین عوامل منطقه‌ای و در عین حال در میان کل عوامل چهل‌گانه، میزان توانائی برزیل در به‌ فعلیت درآوردن پتانسیل‌های انرژی خود، در مجموع کمترین تاثیرگذاری و عدم اطمینان را دارا می‌باشد و به عبارتی سیگنال قوی‌ای را نمی‌دهد. اما چندان هم کم اهمیت نیست.

در بخشی از گزارش مقایسه‌ای هم میان نتایج گزارش اخیر (2015) با گزارشات سنوات قبل انجام شده است و خصوصا چند عامل که دیدگاه‌ها در مورد آنها بسیار تغییر کرده است گزارش شده است. مثلا در گزارشات قبلی تاثیر بسیار بیشتری برای فناوری جدید جمع‌آوری و ذخیره کربن (CCS) لحاظ شده است که این در گزارش جدید کاهش یافته است و تاثیر کمتری برای کارائی انرژی و انرژی‌های تجدید‌پذیر در نظر گرفته شده بوده است که در گزارش اخیر افزایش یافته است. این دو مورد می‌تواند تحت تاثیر رویکرد جدید به  دوعامل کارائی و انرژی‌های نو، بعد از افزایش قیمت‌های جهانی نفت باشد اما از آنجا که تعداد کشورها و تعداد افراد مورد نظرخواهی بسیار افزایش یافته‌اند نمی‌توان تحلیل دقیقی از این تغییر‌ها ارائه نمود.

در پایان باید توجه داشت نمودار مورد بحث فوق‌الذکر، جمعبندی جهانی است اما شورای جهانی انرژی در گزارش خود این نمودار را برای بسیاری از کشورها و نیز اتحادیه اروپا تهیه کرده است و وزن عوامل برای همه کشورها یکسان نیست، مثلا در نمودار اتحادیه اروپا، بحرانی‌ترین عامل که درجه ریسک و عدم اطمینان آن از عامل قیمت انرژی نیز  بالاتر است و خواب را بیش از هر چیز از چشمان مسئولین انرژی دور می‌کند، عامل دیپلماسی انرژی روسیه است، اروپا گروگان گاز وارداتی روسیه است و وقتی خواب به چشمان مدیران انرژی اروپا بر خواهد گشت که خود را از این وابستگی برهانند که  مستلزم متنوع‌سازی مبادی تامین گاز است و این مسئله از نظر کشور ما می‌تواند قابل تامل باشد.

انجام چنین بررسی برای ایران با استفاده از متدولوژی تجربه شده شورا جهانی انرژی و در تعامل با این شورا، می‌تواند برای انتخاب جهت‌گیری‌های آینده کشور، مفید باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۱۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

دانلود فایل پی دی اف مصاحبه 


دریافت فایل مصاحبه 

حجم: 3.52 مگابایت



لینک نسخه متنی

http://hassantash.blogfa.com/post-479.aspx


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۳۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۳۲
سید غلامحسین حسن‌تاش


مقاله اوکراین در چشم‌انداز ایران


فایل PDF متن کامل مقاله را از لینک زیر دانلود کنید


دانلود فایل
حجم: 716 کیلوبایت
توضیحات: مقاله در چشم‌انداز ایران تیر و مرداد 93



چشم انداز ایران - شماره 86 تیر و مرداد 1393

 

بحران اوکراین از نظر انرژی

مقدمه

بحران اوکراین از سوی بسیاری از تحلیلگران، بزرگترین چالش بین شرق و غرب بعد از دوران موسوم به جنگ سرد (که با فروپاشی شوروی پایان یافت)، شناخته شده است همان‌گونه که هر جابه‌جایی و نقل و انتقالی نیاز به سوخت و انرژی دارد گویا  تحولات سیاسی و حداقل بسیاری از این تحولات نیز نیاز به سوخت و انرژی دارند. به عبارت دیگر مسائل انرژی موتور محرکه بسیاری از تحولات سیاسی هستند. قصد ندارم  چالش مهم اوکراین را به مسائل انرژی تقلیل دهم اما تردید هم نباید کرد که ربط وثیقی میان این بحران و مسائل انرژی و خصوصاً گاز اروپا وجود دارد که  مورد توجه قرار گرفته است.

مسیرهای جایگزین برای گاز اروپا

اولین جنبش گرایش به غرب و ضد وابستگی به روسیه در اوکراین در سال 2004 میلادی شکل گرفت و به انقلاب نارنجی موسوم شد. این جنبش مورد حمایت امریکا و اروپای غربی بود ولی شدت این حمایت مانند حمایت از جنبش اخیر که از ماه نوامبر سال گذشته میلادی (2013) آغاز شد و ادامه دارد، نبود. جنبش اخیر از اولین روزها مورد حمایت شدید، آشکار و علنی غرب و به‌ویژه ایالات‌متحده قرار گرفت تا حدی که برخی از سناتورهای امریکایی و مقامات غربی از روزهای اول علناً در جمع تظاهرکنندگان حضور یافتند و به تشویق و دلگرمی آنها پرداختند. شاید یکی از دلایل این میزان تفاوت در حمایت در این دو مقطع را بتوان در مسیرهای گاز  انتقالی از روسیه به اروپا جست‌وجو کرد.

بیش از 30 درصد از گاز وارداتی اتحادیه اروپا  از کشور روسیه تأمین می‌شود، در  زمان وقوع انقلاب نارنجی بیشترین مقدار  این گاز از کشور اوکراین عبور می‌کرد و مسیر جایگزین  مهمی وجود نداشت اما در سال‌ 2012 میلادی خط‌لوله موسوم به «جریان شمالی» (Nord Stream) به بهره‌برداری رسید. این خط لوله 48 اینچی از بستر دریای بالتیک عبور می‌کند و در مسیر 1222 کیلومتری خود گاز را از بندر «وایبورگ» (Vyborg)  روسیه مستقیماً به بندر «گریفس‌والد»(Greifswald) در آلمان منتقل می‌کند و کشورهای مسیر را دور می‌زند. ظرفیت این خط‌ لوله 55 میلیارد مترمکعب در سال است که می‌تواند نیمی از گاز صادراتی روسیه به کل اروپا را تأمین ‌کند و فازهای توسعه‌ای نیز برای آن در نظر گرفته شده است.

همچنین در سال 2005 خط‌ لوله موسوم به «بلو ‌استریم» که از بستر دریای سیاه  گاز روسیه را به کشور ترکیه منتقل می‌کند به ظرفیت 16 میلیارد مترمکعب به بهره‌برداری رسید.

بنابراین ملاحظه می‌شود که در جریان جنبش اخیر ریسک قطع گاز اروپا  ناشی از بحران اوکراین بسیار کمتر شده است.

شیل‌های گازی در اوکراین

پدیده شیل‌های گازی  به‌عنوان منابع غیرمتعارف گازی و توسعه فناوری بهره‌برداری از آن، پدیده جدیدی است و در سال 2004 به هیچ وجه به شکل فعلی مطرح نبود. ایالات‌متحده در چند سال اخیر تولید گاز خود از این منابع را به شدت افزایش داده است و شاید مهمتر اینکه سرمایه‌گذاری عظیمی روی توسعه این فناوری در امریکا انجام شده است و توسعه‌دهندگان این فناوری به دنبال بازارهای جدید و کسب درآمد  از آن هستند. بسیاری از کشورهای اروپایی برخلاف اینکه فاقد منابع متعارف گاز هستند، از ذخایر فراوان شیل‌های گازی برخوردارند. البته بهره‌برداری از این منابع نیازمند استحصال اراضی گسترده (گسترده‌تر از منابع متعارف) و نیز دارای تبعات زیست‌محیطی است در کشور ایالات‌متحده که تراکم جمعیتی بسیار کمتر از اروپا است این دو مشکل کمتر خودنمایی می‌کند اما در آنجا هم مخالفت گسترده‌ای در این زمینه خصوصاً از طرف حامیان محیط‌زیست وجود دارد و طبعاً در اروپا این مشکلات و مخالفت‌ها بسیار شدیدتر است. اما تنگنا، اجبار و نیاز می‌تواند راه را برای توسعه این منابع در اروپا باز کند و اروپا را به بازار گسترده‌ای برای فناوری امریکایی استخراج شیل‌های گازی تبدیل کند.

نقشه زیر که توسط اداره اطلاعات انرژی ایالات‌متحده امریکا منتشر شده است پتانسیل‌ شیل‌های نفتی و گازی را در سطح کره زمین در مناطقی که تاکنون مورد بررسی قرار گرفته است، نشان می‌دهد. گزارش اداره اطلاعات انرژی امریکا (2013)، نشان می‌دهد که در مجموع اروپای غربی و شرقی حدود 137 تریلیون مترمکعب ذخایر «درجای» شیل‌گاز وجود دارد که حدود 25 تریلیون مترمکعب آن قابل برداشت است. فرانسه و انگلستان در اروپای غربی و کشورهای لهستان، اوکراین و رومانی در اروپای ‌شرقی، بالاترین پتانسیل شیل‌گاز را دارا هستند.

بنابراین کشور اوکراین از جمله کشورهایی است که از منابع قابل‌توجه شیل‌های گازی برخوردار است و فشارهای گازی روسیه به این کشور که به‌دنبال بحران اخیر واقع شده است می‌تواند اوکراین را به دروازه ورود فناوری گاز شیل به اروپا تبدیل‌ کند. طی همین چند ماهی که از آغاز بحران می‌گذرد، چندین مقاله در نشریات امریکایی به این مضمون انتشار یافته است که تحول انرژی موسوم به انقلاب شیل‌های گازی که در ایالات‌متحده رخ داده،  می‌تواند در اوکراین تکرار شود.

نیاز اروپا به واردات گاز

 مواضع اروپا و خصوصاً آلمان در مقابل روسیه در جریان تحولات اوکراین قدری ملایم‌تر از مواضع ایالات‌متحده است. دقت در این چالش مهم جهانی نوعی تعارض یا حداقل تفاوت منافع میان اتحادیه اروپا و ایالات‌متحده  در این بحران  و خصوصاً در زمینه مسئله گاز و تجارت آن را آشکار می‌سازد.  این تفاوت منافع، ریشه دیرینه‌تری دارد. از ابتدای تجارت‌ گاز میان اروپای غربی و روسیه که در دوران قبل از فروپاشی شوروی آغاز شد، ایالات‌متحده با خرید گاز روسیه توسط آلمان و اروپا مخالف بود و آن را عامل وابستگی اروپا به شوروی می‌دانست که در بلندمدت به یک اهرم فشار سیاسی برای شوروی روی اروپا تبدیل خواهد شد. ولی اروپایی‌ها که به سهم خود نیازمند متنوع‌سازی مبادی و مسیرهای تأمین ‌انرژی خود بودند زیر بار فشار امریکایی نرفتند و حرکت اتحاد شوروی به سمت فروپاشی نیز مجال بهره‌گیری از  اهرم گازی را به آن کشور نداد. امریکایی‌ها از دیرباز مشوق  توسعه تجارت گاز از طریق مایع‌سازی(LNG) در مقابل تجارت از طریق خط ‌لوله بوده‌اند تا  اگر نمی‌توانند  امتیاز ذخایر عظیم را از روسیه بگیرند حداقل امتیاز پهناوری این کشور برای توسعه خطوط‌ لوله را کاهش دهند و در مقابل مسیرهای گاز را نیز روی کشتی‌های LNG  به آب‌ها منتقل کنند که مانند نفت‌ در کنترل خودشان باشد. اما اینک به‌ هر حال اروپا به گاز روسیه وابسته است و در صورت تشدید بحران میان اروپا و روسیه ریسک انرژی برای اروپا بسیار بالاست ولی ممکن است ایالات‌متحده چندان هم  از چنین چیزی ناخشنود نباشد. اولین محموله‌های LNG ایالات‌متحده قرار است از سال آینده (2015) میلادی وارد بازار جهان شود و فناوری امریکایی شیل‌های گازی نیز پشت در اروپا منتظر ورود است. در صورت تشدید بحران، اروپا چندسال فشار و محدودیت را باید تحمل کند و این خصوصاً در شرایط بحرانی و رقابتی  اقتصاد جهان می‌تواند  از همه جهت برای ایالات‌متحده فرصت باشد.

جدول زیر وضعیت واردات گاز اروپا و مبادی آن چه به‌صورت خط لوله و چه به صورت LNG را را نشان می‌دهد. همان‌طور که ملاحظه‌ می‌شود: در سال 2012 میلادی حدود 15 درصد واردات گاز اروپا به صورت LNG و 85 درصد از طریق خط‌ لوله بوده است. کشور روسیه 30 درصد از سهم کل واردات گاز اروپا و حدود 35 درصد از سهم واردات از طریق خط‌ لوله را به خود اختصاص داده‌است.

 

احتمال جایگزین گاز روسیه با LNG

در صورت تشدید بحران احتمالات دیگری نیز قابل مرور و بررسی است:

روسیه اوکراین را تحت فشارگازی قرارداده و تهدید نیز کرده است اما  اروپا را نه و به نظر هم نمی‌رسد که اینکار را انجام دهد چراکه با توجه به آنچه که ذکر شد چنین تهدیدی هرچند در کوتاه‌مدت برای روسیه کارساز باشد و  امتیازی را  از آن بگیرد اما در بلندمدت تماماً به نفع امریکا خواهد بود و بازار انرژی  اروپا را از دسترس روس‌ها دور خواهد کرد و روس‌ها طالب چنین چیزی نیستند. ضمن اینکه در کوتاه‌مدت نیز اقتصاد روسیه وابستگی شدید به درآمد صادارت انرژی دارد و قطع صادرات به اروپا یک شمشیر دولبه است.

جدول زیر ظرفیت ترمینال‌های واردات LNG اروپا را منعکس می‌کند.

همان‌طور که ملاحظه می‌شود در حال حاضر 23 ترمینال فعال واردات LNG در اطراف اروپا وجود دارد و چهار ترمینال نیز به‌‌زودی به بهره‌برداری می‌رسند و علاوه بر اینها یک ترمینال غیرفعال نیز در کشور سوئد وجود دارد و برنامه ساخت چند ترمینال دیگر نیز در ایتالیا، کرواسی، آلبانی و ایرلند وجود دارد و بعضی از ترمینال‌های موجود نیز برنامه افزایش ظرفیت دارند. اما نکته قابل تأمل این است که ظرفیت واردات LNG در اروپا کمتر مورد استفاده قرار گرفته است. اگر دو جدول فوق‌الذکر مورد مقایسه قرارگیرند این مسئله به خوبی مشخص می‌شود. بر اساس گزارش اتحادیه جهانی گاز در سال 2012 به‌طور متوسط کمتر از 30 درصد از ظرفیت ترمینال‌های واردات LNG اروپا مورد استفاده قرار گرفته است که نمودار زیر به‌خوبی این مسئله را  بازتاب می‌دهد.

دقت در اعداد و ارقامی که ذکر شد نشان می‌دهد که حداقل به اندازه کل واردات گاز اروپا از روسیه ظرفیت برای واردات گاز بیشتر بصورت LNG وجود دارد و این در حالی‌است که هم‌اکنون واحدهای تولید LNG به ظرفیت 18 میلیون‌ تن در ایالات‌متحده در حال ساخت است که در دو فاز در سال‌های 2015  و 2016 به بهره‌برداری می‌رسد و پروژه‌هایی به ظرفیت کل حدود 270 میلیون تن در ایالات‌متحده و  حدود 80 میلیون تن در کانادا در دست پیگیری است. مسلم است که بازار اروپا بهترین مقصد صادرات LNG امریکا و کانادا محسوب می‌شود.

به این نکته هم باید توجه کرد که  نگرانی اروپا از تداوم تأمین گاز از روسیه در بلند‌مدت، به تحولات اوکراین محدود نمی‌شود. تولید گاز  در مناطق غربی روسیه در حال کاهش است و اکتشافات و پتانسیل‌های جدید گازی روسیه عمدتاً در شرق این کشور و در سیبری شرقی قرار دارد. قرارداد منعقده اخیر میان چین و روسیه به ارزش 400 میلیارد دلار برای فروش سالانه 38 میلیارد متر‌مکعب گاز روسیه به چین برای مدت 30 ‌سال که بعد از یک مذاکرات 20 ساله تحقق یافت نیز رویکرد روسیه به شرق و ناامیدی و نااطمینانی این کشور از بازار غرب را بازتاب می‌دهد.

تبعات احتمالی تشدید بحران

در نهایت علاوه بر رقابت‌های گازی این احتمال نیز می‌تواند مطرح باشد که اگر شرایط بازار جهانی نفت اجازه دهد امریکایی‌ها از طریق بعضی از متحدین خود نسبت به کاهش قیمت‌های جهانی نفت برای مدتی اقدام نمایند تا درآمدهای روسیه را کاهش داده و اقتصاد این کشور را تحت فشار قرار دهند این تجربه در جریان شوک سوم نفتی یا اولین شوک سقوط قیمت نفت در سال 1986 میلادی وجود دارد که  در ظاهر  از طریق سیاست سهم بازار عربستان و اشباع بازار از نفت توسط این کشور دنبال شد ولی بعدها معلوم شد که این سیاست تنها وسیله‌ای برای ساقط‌کردن قیمت جهانی نفت برای تسریع فروپاشی شوروی (وابسته به درآمد نفت و گاز) و وادارکردن جمهوری اسلامی ایران به پایان‌دادن به جنگ و فشار به لیبی (قذافی) بوده است. البته به‌ نظر می‌رسد  در حال حاضر شرایط بازار نفت اجازه این‌ کار را ندهد. در آن زمان ظرفیت مازاد تولید عربستان که به‌کار گرفته شد و نفت را سرازیر بازار کرد بسیار بیشتر از حالا بود ضمن اینکه اگر اضافه‌ عرضه‌ای نیز در بازار وجود داشته باشد روسیه با کاهش تولید خود به راحتی می‌تواند آن را جبران کرده و قیمت‌ها را حفظ کند.

احتمال کاملاً معکوس، قطع  یا کاهش صادرات نفت و گاز روسیه در صورت تشدید بحران و بروز جنگ است که بازار جهانی نفت را با کمبود مواجه خواهد کرد و قیمت‌ها را به شدت افزایش خواهد داد و در این صورت نیز ایالات‌متحده کمترین آسیب و رقبای عمده اقتصادی آن یعنی اتحادیه اروپا، ژاپن و چین بیشترین آسیب را خواهند دید، به نظر نمی‌رسد که روسیه، چین و اروپا به چنین چیزی تمایل داشته باشند.

گذشت زمان تصویر روشن‌تری از سیاست‌ها و حساسیت‌های انرژی طرفین را آشکار خواهد کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۳ ، ۰۸:۴۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۳ ، ۱۴:۳۲
سید غلامحسین حسن‌تاش