وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۶:۳۴
سید غلامحسین حسن‌تاش
شماره 79

گفت‌وگو با غلامحسین حسن‌تاش کارشناس ارشد انرژی  موسسه مطالعات انرژی

 

(دوشنبه ۸ تیر ۱۳۹۴) ۱۲:۳۱

 

صنعت پتروشیمی چه نقشی در توسعه اقتصادی کشور می‌تواند داشته باشد؟ بر اساس برنامه، این رشد باید چگونه باشد و در عمل چه اتفاقاتی در این حوزه افتاده است؟

                                             

دو تفاوت مهم بین صنعت پتروشیمی با سایر صنایع وجود دارد یکی اینکه خوراک این صنعت یا به عبارتی ماده اولیه‌اش هیدروکربن‌ها (نفت و گاز) است که کشور ما در آن دارای مزیت نسبی است و دیگر این‌که فرایند‌های آن از نظر فنی مشابه یا در ادامه فرایند‌های صنعت نفت و خصوصا بخش پایین‌دستی نفت است که به هرحال ما درگیر آن هستیم. بنابراین صنعتی است که می‌تواند یک انتخاب محوری در توسعه‌ صنعتی ما باشد و توسعه صنعتی و تولیدی به توسعه اقتصادی کمک می‌کند. اما  برخورد  با یک صنعت محوری، برخوردی نیست که ما تا حالا داشته‌ایم و این یک برنامه‌ریزی جامع و همه‌جانبه می‌‌خواهد و اتکاء به مفهوم مزیت نسبی نباید مانع برنامه‌ریزی شود.

 

ایران 50 سال است که صنعت پتروشیمی دارد و تعداد زیادی نیز طرح پتروشیمی در دستور کار دولت و بخش خصوصی قرار دارد، اما به نظر می‌رسد تنها در دو محصول اوره و آمونیاک موفقیت‌هایی نصیب ایران شده است. دلیل این موضوع چیست و چه راهکاری برای خروج از این وضعیت باید اندیشیده شود؟

 

برنامه توسعه صنعت پتروشیمی در ایران، عمدتا به دوران برنامه پنجم عمرانی رژیم گذشته یعنی برنامه سال‌های 1352 تا 1356 مربوط می‌شود. بررسی صورت‌مذاکرات جلسات شورای اقتصاد و شورای عالی اقتصاد در  آن سال‌ها که قیمت نفت نیز در اثر وقوع شوک اول نفتی به شدت افزایش یافته بود، نشان می دهد که شاه اصرار ویژه‌ای بر توسعه گسترده صنعت پتروشیمی داشته‌است. توسعه صنعت پتروشیمی از ابتدا با اتکاء به پول نفت و با شتابزدگی دنبال شد. شواهدی در دست نیست که با وجود این نگاه گسترده به توسعه صنعت پتروشیمی، نگاهی وسیع به زنجیره ارزش این صنعت و ورود حساب شده و برنامه‌ریزی شده به همه حلقه‌های این زنجیره ارزش، وجود داشته است. شاید اگر پول نفت نبود و در عین حال، آن اصرار و تاکید بر توسعه مجتمع‌های پتروشیمی وجود داشت، ورود به این صنعت به صورتی هوشمندانه‌تر و برنامه‌ریزی شده تر صورت می‌گرفت. تلقی ساده‌اندیشانه  از مفهوم مزیت نسبی از ابتدا از دقت  در مطالعه و جامع‌بینی در سرمایه‌گزاری‌های این صنعت کاسته‌ است. وضعیت امروز دنیا نشان می دهد که خصوصا در صنایعی مانند پتروشیمی که از نظر فناوری، از پویایی برخوردار هستند، مسئله مهم تر از مزیت خوراک، مزیت در تولید دانش و ایجاد تحول در فرآیندهاست.

بنابر این به نظر من مشکل این است که این صنعت از ابتدا  بر مبنای یک نقشه راه حرکت نکرده است و برای حل مشکل چاره‌ای جز تبیین چنین نقشه‌‌راه و طرح جامعی وجود ندارد.

 

بخش زیادی از پتروشیمی‌های ایران با حداقل ظرفیت کار می‌کنند و معمولا پیش نمی‌آید که مجتمعی با ظرفیت کامل در چرخه تولید قرار داشته باشد. بخشی از این موضوع به خوراک برمی‌گردد و بخشی دیگر نیز دلایل دیگری از جمله معضلات مدیریتی دارد. از نظر شما چه مشکلات دیگری در این راستا وجود دارد؟ و آیا با این وضعیت انتظار سرمایه‌گذاری بخش خصوصی منطقی است؟ یعنی هنوز هم این صنعت پربازده است؟

 

عدم هماهنگی در پیشرفت برنامه‌های پتروشیمی با برنامه‌های صنعت نفت موجب عدم تامین خوراک کافی شده است . مشکلات مدیریتی هم با خصوصی‌سازی شتاب‌زده تشدید شده است و در کنار اینها بهره‌وری پایین بدلیل عدم اشراف فنی نیز وجود دارد.

بخش خصوصی اگر از ابتدا در این بخش سرمایه‌گزاری و ورود کند حتما همه ملاحظات را در نظر می‌گیرد و تا پروژه‌ای اقتصادی نباشد اقدام به سرمایه‌گزاری نمی‌کند که آنهم با تضمین نبودن خوراک و قیمت آن مشکل است. اما وقتی که بخش خصوصی نسبت به خریداری سرمایه‌گزاری انجام شده توسط دولت اقدام می‌کند یعنی از انتها وارد می‌شود و واحد موجود را خریداری می‌کند، عمدتا بدنبال رانت است. رانت نرخ ارز و رانت‌های دیگر و این ارزش ندارد.

 

یک زمانی پتروشیمی برای ایران مزیت نسبی و رقابتی به شمار می‌رفت اما در حال حاضر اوضاع قدری نابسامان است. اگر با این گفته موافق هستید، دلایل آن چیست؟

 

از نظر تئوری همانطور که عرض کردم هنوز هم این مزیت وجود دارداما این مزیت کافی نیست. این مزیت نسبی با اتکاء به دانش فنی و نقشه راه حساب شده باید تبدیل به مزیت مطلق شود.

 

اگر بخواهیم یک ارزیابی از صنعت پتروشیمی داشته باشیم، از دیدگاه شما آیا عملکرد این 50 سال قابل توجه و راضی‌کننده بوده است؟

با توجه به آنچه ذکر شد طبیعتا این عملکرد رضایت بخش نیست.

 

عمده‌ترین چالش‌های این صنعت در شرایط فعلی چیست؟ و برای رفع آنها چه باید کرد؟

به نظر من عمده‌ترین چالش این صنعت نقص در زنجیره ارزش است. دلیل اصلی مشکلات  صنعت پتروشیمی در ایران را  در شناخت زنجیره کامل ارزش این صنعت باید جستجو نمود. زنجیره کامل ارزش در صنعت پتروشیمی از دانشِ فنی در طراحی فرایندهای این صنعت آغاز می‌شود و به تولید محصولات نهایی  مصرفی ختم می‌شود. کشور اگر  می خواست  برنامه‌ای گسترده و بلند مدت  برای ورود به این صنعت داشته باشد، می‌بایست تمامی حلقه‌های زنجیره ارزش این صنعت را به دقت شناسائی و در حد نیاز به آن ورود می‌کرد. متاسفانه ما در حلقه‌های ابتدا و انتهای زنجیره ارزش این صنعت ورود نداریم و تنها بر روی حلقه‌های میانی آن وارد  شده‌ایم. ما دانش فنی  و طراحی را می‌خریم و هیدروکربن ها را به موادی تبدیل می‌کنیم که عمدتا نهائی نیستند، ارزش افزوده بالایی ندارند و خوراک واحدهای پایین‌دستی هستند.

حلقه‌ای از زنجیره ارزش پتروشیمی که ما در آن قرار داریم و بر روی آن سرمایه‌گزاری کرده‌ایم، اتفاقا سنگین‌ترین، کم بازده‌ترین، و آلوده‌سازترین حلقه در کل زنجیره مذکور است. نکته مهم‌تر این است که وقتی این حلقه از حلقه‌های قبلی و بعدی خود منتزع می‌شود، وضعیت بدتری نیز پیدا می‌کند. کشورهای صنعتی که دانش فنی و طراحی پایه و طراحی تفصیلی را تحت عنوان Patent  و یا لیسانس و یا هر عنوان دیگری به قیمت‌های گزاف به ما می‌فروشند، در واقع در سبک‌ترین، کم سرمایه‌برترین و پاک‌ترین حلقه از زنجیره ارزش پتروشیمی وارد شده‌اند. علاوه ‌بر این در شرایط فقدان تسلط ما بر دانش فنی، ممکن است بسیاری از هزینه‌ها وعدم‌النفع‌ها را هم به ما تحمیل کنند. طراحی ممکن است بسیاری از مواد یا تجهیزاتِ گرانترِ متعلق به سازندگان خاص را  به‌لحاظ ترس و نگرانی از گارانتی و تضمین نهائی تولید به ما تحمیل کند.

عدم اشراف بر دانش فنی، اغلب موجب تاخیر در زمان اجرا و هزینه اجرای پروژه‌های پتروشیمی نیز می‌گردد و این افزایش‌ها  (در زمان و هزینه)، اقتصاد اولیه طرح را مخدوش می‌کند و علاوه‌بر این در زمان بهره‌برداری نیز بهره‌وری و بازدهی را پایین می‌آورد و همه این موارد که به معنای عدم تناسب میان سخت‌افزارها و نرم‌افزارهاست و موجب غیر اقتصادی شدن طرح‌ها می‌گردد.

زمانی که یک سرمایه‌گزاری عظیم  به هر دلیل در بهره‌برداری دچار تاخیر شود و در زمان بهره‌برداری نیز با بهره‌وری بسیار پایین کار کند، طبیعی است که حتی اگر از ابتدا هم بر روی کاغذ، از توجیه اقتصادی برخوردار بوده باشد، چارچوب اقتصادی آن  بهم خواهد ریخت، چه رسد به اینکه از ابتدا هم مطالعات فنی-اقتصادی و توجیه اقتصادی دقیقی وجود نداشته باشد. در کنار حلقه‌های مفقوده فوقانی زنجیره ارزش پتروشیمی که ذکر آن رفت، در حلقه‌های تحتانی این زنجیره هم مشکل داریم. صنایع پایین‌دستی پتروشیمی متناسبا گسترش پیدا نکرده‌اند. در حالی‌که بعضی محصولات میانی پتروشیمی را با ارزش افزوده کم و محدود صادر می‌کنیم، بسیاری از محصولات نهایی که ارزش افزوده بسیار بالایی  دارند را به شکل‌های مختلف وارد می‌کنیم.

بخش زیادی از صادرات غیرنفتی ایران را محصولات پتروشیمی تشکیل می دهد که در واقع پایه نفتی دارد و با ارزش افزوده تقریبا پائین صادر می‌شود. آیا این مساله موضوعی هست که این صنعت به آن افتخار کند؟ 

حرفتان صحیح است بعنوان مثال در سال 1390 حدود 18.2 میلیون تن محصولات پتروشیمی به ارزش حدود 14.7  میلیارد دلار صادر شده است که حدود 6.25 میلیارد دلار آن محصولات خام سوختی و عمدتا گازمایع  بوده است. این محصول را نمی‌توان جزء محصولات با ارزش افزوده پتروشیمی محاسبه کرد. اگر گازمایع (LPG) را حذف کنیم میزان صادرات محصولات تبدیل یافته پتروشیمی حدود 11.6 میلیون تن به ارزش حدود 8.5 میلیارد دلار بوده است. متوسط قیمت محصولات صادراتی پتروشیمی نیز بسیار پایین بوده است. در همان سال  متوسط قیمت میعانات‌گازی و نفتا که 55 درصد خوراک پتروشیمی‌ها را تشکیل می‌داده است، از متوسط قیمت محصولات بیشتر بوده‌ است. باز در همان سال کمتر از 2 میلیون تن محصولات نهایی پتروشیمی به ارزش 5.2 میلیارد دلار وارد کشور شده است. جالب است که کشورهایی که محصولات نهایی پتروشیمیایی خود را به ایران صادر کرده‌اند، عمدتا همان کشورهایی هستند که محصولات پایه را از ایران وارد کرده‌اند. به عبارتی صنعت پتروشیمی ایران، یارانه و رانت قابل‌توجهی را به کشورهای خریدار محصولات پایه خود پرداخت می‌کند. و این همان نقص در زنجیره ارزش است.

خوشوقتانه مدیریت جدید پتروشیمی کشور در بخش حاکمیتی، توجه بیشتر و دقیق‌تری به این مشکلات پیدا کرده است و خصوصا به صنایع پایین‌دستی توجه دارد که امیدوارم به همان میزان به دانش فنی هم توجه کنند و مشکل به سمت کاهش برود هرچند که گرفتار ارثیه عظیمی از طرح‌های نیمه‌تمام یا پروژه‌های مصوب نادرست هستیم که شاید مجالی به اصلاح ندهد.

 

تعداد بازدید : ۱,۸۲۲

 

 

لینک مصاحبه در سایت مصاحبه کننده :  

https://www.nipna.ir/fa/newsagency/10219/%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D8%B4-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3-%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D8%AF-%D8%A7%D9%86%D8%B1%DA%98%DB%8C-%D9%88-%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%B3%D9%87-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D8%B1%DA%98%DB%8C  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۶
سید غلامحسین حسن‌تاش


1-    یکی از موضوعاتی که در یادداشت‌های فواد روحانی بارها به آن اشاره شده است، تاکید محمدرضاشاه بر اهمیت  اوپک و علاقه او به این سازمان است. دلیل این همه تاکید محمدرضاشاه بر اوپک چه بود؟ آیا صرفا این سازمان برای او اهمیت اقتصادی داشت و می‌توانست از آن به عنوان یک اهرم فشار برای کنترل قیمت نفت استفاده کند یا دلایل دیگری هم در علاقه اش به اوپک تاثیرگذار بود؟

 

پاسخ 1- یادداشت‌های فواد روحانی از تاکید محمدرضا شاه پهلوی بر اهمیت اوپک حکایت نمی‌کند بلکه برعکس از برخورد دوگانه و متزلزل او نسبت به اوپک حکایت می‌کند. در این یادداشت‌ها یکی دوبار به حمایت شاه از اوپک آنهم از زبان دیگران اشاره شده که آنهم بیشتر از موضع نفئی است تا اثباتی ، به این معنا که به قدری تردید نسبت به موضع حکومت در مورد ماندن یا نماندن در اوپک وجود داشته است که مقامات نقل می کنند که شاه هنوز مدافع  ماندن در اوپک است. مطالعه دقیق این یادداشت‌ها گاهی حتی تلویحا این ذهنیت را تداعی می‌کند که حضور ایران در اوپک با حمایت غرب برای مهار کردن اوپک در جهت این که تصمیمات تندی بر علیه شرکت‌های نفتی نگیرند بوده است. بنظر می‌رسد گاهی هم سعی می‌شده از ابزار اوپک برای امتیازگیری از شرکت‌های نفتی (عضو کنسرسیوم) و یا از کشورهای غربی برای جلب سرمایه‌گزاری آنها در ایران استفاده شود.

 

2-    در جایی از یادداشت‌ها، روحانی به نقل از منوچهر اقبال، رئیس هیئت مدیره شرکت نفت نقل می‌کند که علت ورود ایران به سازمان اوپک جلب نظر اعراب و دور کردن آنها از حول محور جمال عبدالناصر بوده است. چقدر با این نظر موافق هستید؟ به طور کلی با توجه به فضای بین‌المللی و منطقه‌ای علت عضویت ایران در اوپک را چه می‌دانید؟

 

پاسخ 2- بنظر من یکی از توضیح دهنده‌ترین مطالبی که موضع شاه را در مورد اوپک را روشن می‌کند همین مطلبی است که روحانی در یادداشت 23 آذر 1342 خود از دکتر اقبال نقل کرده است که می‌گوید: هدف شاه از عضویت ایران در اوپک بیشتر سیاسی بود تا اقتصادی و اینکه ایران با زمامداری این سازمان اعراب را از محور ناصریسم و یا به عبارتی از تند روی در مقابل شرکت‌ها دور نگاه دارد. نکته مهم دیگر این بوده است که شاه که با کودتا برعلیه مصدق ، آنهم کودتایی که با حمایت و دخالت امریکا و انگلستان و حمایت مالی شرکت ها انجام شده بود، به قدرت برگشته بود،  از یک سو نسبت به  امریکا و انگلیس و نسبت به شرکت‌ها بسیار منفعل بود و از سوی دیگر نگران بود که دیگر کشورهای عضو اوپک امتیازاتی از شرکت‌ها بگیرند و در احقاق حقوق خود در مقابل شرکت‌ها  از ایران جلو بیافتند و رژیم ایران که در دوره مصدق در ملی کردن نفت و در مقابله با شرکت‌ها  پیشتاز بوده است از آنها  عقب بماند و در اینصورت فکر می کرد که آبروی رژیمش هم در داخل و نزد افکار عمومی داخلی و هم در سطح بین‌المللی و خصوصا در منطقه خواهد رفت، بنابراین بهترین راه ماندن در اوپک برای عقب نیفتادن از قافله و نیز برای مهار اوپک بود. بنظر می‌رسد شخص شاه بر روی این مسئله پرستیژ سیاسی حساس‌تر از بقیه بوده است.

 

3-    فواد روحانی در یادداشت‌های خود اشاره می‌کند که پس از تشکیل اوپک نزدیک به دو سال زمان می برد تا شرکت‌های نفتی و دولت‌های متبوعه شان اوپک را به رسمیت بشناسند و درباره قطعنامه‌های 32، 33 و 34 با کشورهای عضو اوپک به مذاکره بنشینند. نگاه جامعه جهانی به تشکیل اوپک در ابتدای دهه 60 میلادی چه بود و چه شد که بالاخره این نگاه تغییر کرد و شرکت‌های نفتی و دولت‌های متبوعه‌شان به این نتیجه رسیدند که باید با اوپک مذاکره کنند؟ روحانی معتقد است که قاطعیت ایران و ازجمله افرادی مانند عبدالحسین بهنیا در تغییر نظر جامعه جهانی تاثیر داشته است. این نظر را قبول دارید؟

 

پاسخ 3- شرکت‌های نفتی ابتدا اوپک را چندان جدی نمی‌گرفتند و تلاش داشتند که با اعمال نفوذ و فشار، کشورها را از عضویت در اوپک منصرف کنند، اما وقتی موفق نشدند طبعا نگران بودند که اعضاء اوپک یکجانبه تصمیمات جمعی بگیرند و شرایطی را به آنها تحمیل کنند ولذا سعی کردند از طریق مذاکره و کشدار کردن مذاکرات وارد شوند. شرکت‌ها سعی می‌کردند از طریق اعطاء امتیازاتی خارج از قراردادهایشان مثل دادن وام ها و اعتبارات خاص به نوعی بعضی از کشورها را تطمیع کنند و وحدت اوپک را بشکنند و نگذارند که قراردادهای نفتی دست بخورد. طبعا قاطعیت بعضی کشورها مثل ونزوئلا و عراق و بعضی ایرانی‌های وطن دوست هم در این رابطه موثر بوده است که البته شاه بعدا تحت فشار شرکت‌ها این افراد را به تدریج کنار گذاشت.

 

4-    پس از تشکیل اوپک، در ایران دو نظر عمده درباره آن وجود داشت. شخص محمدرضاشاه به شدت به عضویت در اوپک علاقمند بود و بر سختگیری به شرکت‌های نفتی بر سر مذاکرات نفت تاکید داشتند ولی افراد دیگری مانند علم که در آن زمان نخست‌وزیر بود چندان اوپک و مذاکرات نفت را جدی نمی‌گرفتند. روحانی در یادداشت‌هایش دلیل این مخالفت علم را کارشکنی‌های دولت انگلیس و شرکت «بی پی» و وعده مساعدت مالی از جانب آنها به ایران می‌داند. شما این نظر را قبول دارید؟ به طور کلی نقش انگلستان در مذاکرات نفت در این دوره را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

پاسخ 4- برداشت من این نیست که شخص شاه علاقه شدید به اوپک داشته است و همانطور که قبلا توضیح دادم شاه به دلایل سیاسی و حفظ پرسشتیژ سیاسی خود به عبارتی مجبور به عضویت در اوپک بوده است. همانطور که می‌دانید نطفه اولیه اوپک عمدتا با پیگیری ونزوئلا  و همراهی عربستان با ونزوئلا شکل گرفت و بعدا از ایران دعوت شد و اینطور نبوده است که ایران محور باشد، بنابراین اگر ایران این دعوت را نمی‌پذیرفت از غافله عقب می‌ماند . این تزلزل موضع شاه که از ابتدا وجود داشت موجب می‌شد که مخالفین داخلی اوپک بتوانند روی او تاثیر بگذارند ضمن این که  خودش هم به کشورهای عرب بسیار بدبین بود. اما مسئله پرستیژ سیاسی  خیلی برایش اهمیت داشت. افکار عمومی داخلی و منطقه‌ای قضاوت خوبی نمی‌کردند  که کشورهائی جمع شوند و در مقابل اجحافات آشکار شرکت‌ها اقداماتی انجام دهند و ایران جزو آنها نباشد. قطعا نقش انگلستان منفی بوده است و عَلَم گرایش بیشتری به انگلستان داشته است، اما دقت در همین یادداشت‌ها هم نشان می‌دهد که همه مسئله را نمی‌توان به گردن عَلَم انداخت، به نظر من وفاداری به شاه و یا حداقل محذوراتی که برای وفادار نشان دادن خود به شاه وجود داشته، موجب شده است که مشکلات و کارشکنی‌ها به افراد درجه دوم مثل عَلَم و اقبال و فلاح که البته همه منتخب شاه بوده‌اند نسبت داده شود این یعنی همان برخورد عوامانه "خودش خوب بود دورو بری هایش بد بودند" یا "خودش می‌خواست دورو بری هایش نمی گذاشتند" ، شما ملاحظه کنید در همین یادداشت‌ها منعکس است که شاه مرتب می‌پرسید که نظر سفارت انگلستان و سفارت امریکا چیست؟ در حدی که واقعا انسان احساس شرم می کند. حتی روحانی در یاداشت 2 آذر 42 خود اشاره می‌کند که شاه به یمانی (وزیر نفت عربستان) می‌گوید: من  در مورد فلان پیشنهاد با سفرای انگلستان و امریکا مذاکره و توصیه کرده‌ام و خوب است امیرفیصل (پادشاه عربستان) هم از همین قرار مذاکره کنند و یمانی پاسخ می‌دهد که امیر فیصل میل ندارد که در کارهای نفت پای دولت امریکا را به میان بکشد (در عربستان عمدتا شرکت‌های امریکائی حضور داشتند).

 

5-    مذاکراتی که بین اوپک و شرکتهای نفتی درباره قطعنامه شماره 33 صورت گرفت در ابتدا مورد حمایت کامل محمدرضا شاه بود و او حتی به اقدامات سختگیرانه و یکجانبه علیه شرکتهای نفتی درصورت نرسیدن به توافق اعتقاد داشت. اما پس از مدتی به گفته روحانی این حمایت شاه کمرنگ می شود. خود او معتقد است 15 خرداد 1342 و تصور شاه از دست داشتن انگلیسی ها در این رویداد باعث کمرنگ شدن پشتیبانی شاه شده است. به نظر شما دلیل کوتاه آمدن شاه در این دوران چه بود؟ آیا می توان گفت حمایت شاه از مذاکرات نفت براساس رویدادهای سیاسی داخلی دچار فرازونشیب می شد؟ در چه دوره های دیگری شاهد چنین صعود و سقوطی در حمایت شاه از مذاکرات نفتی هستیم؟

 

پاسخ 5- این مسئله را روحانی در مقاله سال 1375 خود مطرح می‌کند و البته در همان جا هم برخورد دوگانه ای را از شاه گزارش می‌کند که شاه نهایتا می‌گوید البته ما نمی‌خواهیم ماجراجویی کنیم.  به نظر من شاه از شرکت‌ها ترس داشته است و ارزیابی می‌کرده است که موضع شرکت‌ها چیست و در جائی که شرکت‌ها سفت و سخت بوده‌اند موضعش را تغییر می‌داده است. در همین یادداشت‌ها منعکس است که شاه مرتبا روحانی و دیگران را به این دعوت می‌کرده که اوپک را به تعادل سوق دهند و در مورد همین قطعنامه 33 وقتی می‌بیند که شرکت‌ها کوتاه نمی‌آیند حتی بحث خروج از اوپک را مطرح می‌کند که اگر عربها تصمیم بگیرند، ممکن است ما از اوپک خارج شویم یا در جلسات شرکت نکنیم. البته شاه بدش نمی‌آمد که خصوصا اگر بتواند پول بیشتری برای تحقق اهدافش از شرکت‌ها بگیرد اما زود هم به اصطلاح جا می‌زد.

البته نکته مهمی این جا وجود دارد که نیاز به تحقیق مستقلی دارد و آن این است که به نظر می‌رسد مواضع امریکائی‌ها قدری با انگلیسی‌ها متفاوت بوده است. در ونزوئلا که شرکت‌های امریکائی حضور داشتد شرایط بسیار بهتری بود و عایدات بسیار بیشتری را به دولت ونزوئلا می‌دادند و کمتر برایشان سخت بود که این را به  کشورهای خلیج فارس هم بدهند، ضمن این که در آن زمان امریکا یک کشور تولید کننده نفت بود و انگلستان نبود و برای امریکائی‌ها قیمت‌های خیلی پائین نفت نیز چندان جذاب نبود و این احتمال هست که شاه در دامنه مواضع این دو کشور نیز بازی می‌کرده است و شواهدی از این مسئله هم در یاداشت های روحانی پیدا می‌شود.

 

6-   روحانی در بخشهایی از یادداشت‌هایش به این نکته اشاره می‌کند که کشورهای عربی نگاه ویژه‌ای به ایران داشتند و در تصمیم‌گیری‌های خود برای ایران و تصمیم آن نقش عمده‌ای قائل بودند. با این عقیده فواد روحانی معتقد هستید که ایران در این دوره جایگاه ویژه‌ای در میان کشورهای عربی در اوپک پیدا می‌کند؟ شما نقش ایران را در اوپک در این دوره و در خلال مذاکرات نفتی این دوره چگونه ارزیابی می کنید؟

 

پاسخ6- این نگاه مرهون دکتر مصدق و نهضت ملی شدن نفت بوده است. به هرحال ایران اولین کشوری بوده که در منطقه خلیج‌فارس و خاورمیانه برای احقاق حقوق نفتی خود قیام کرده و عظمت قیام هم طوری بود که حتی بعد از کودتا هم نتوانستند قرارداد امتیازی را احیاء کنند و قرارداد پنجاه پنجاه بستند. حتی قیام مصر به رهبری جمال عبدالناصر در ملی کردن کانال سوئز،  ملهم از  نهضت ملی نفت ایران بود. و حتی نهضت ملی در ایده‌های اولیه شکل‌گیری اوپک بی‌تاثیر نبود چون کشورهای نفتی متوجه شدند که اگر در مقابل هفت‌خواهران وحدت نداشته‌ باشند، شکست می‌خورند. شما ملاحظه‌می‌کنید که یکی از اهداف  ذکر شده  در اساسنامه اوپک "اتحاد و یکپارچگی اعضاء در هنگام اعمال فشار شرکت‌های نفتی  بر یکی از دولت‌های عضو" می‌باشد که از برخورد شرکت نفت ایران انگلیس با دولت مرحوم دکتر مصدق، الهام گرفته شده است.  بعلاوه اینکه ایران  یک کشور مهم منطقه هم از نظر نفتی و هم از نظر موقعیت ژئوپلتیکی بوده و هست و مسلم است که اینها اثر داشته است و شخصیت و سوابق  روحانی نیز بی‌اثر نبوده است.

 

7-   آنطور که در یادداشت‌های روحانی آمده است پس از برداشته شدن حمایت شاه از مذاکرات نفت و تن دادن او به پذیرفتن پیشنهاد شرکت‌های نفتی بر سر قطعنامه 33 (اخذ بهره مالکانه از شرکت‌های نفتی) مذاکرات نفت به تعبیر روحانی به «شکست» می‌انجامد و موضوع قطعنامه به طور کلی کنار گذاشته می‌شود. آیا شما هم این اتفاق را یک شکست می‌دانید؟ به نظر شما چه دلایلی منجر به این شکست شد؟ نقش فواد روحانی در مذاکرات نفت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

 

پاسخ 7- موضوع قطعنامه 33 این بود که بهره‌مالکانه از مالیاتی که شرکت‌ها باید به دولت‌ها بپردازند کسر نشود، چون شرکت‌ها با این کار در حقیقت بهره‌مالکانه را عملا نمی‌پرداختند. و کنار گذاشته شدن این قطعنامه مسلما یک شکست بوده است، چون این یکی از خواسته‌های دیرینه همه کشورها بود. به نظر من عوامل زیادی موجب این شکست بود. یکی این که کشورها به تکنولوژی و سرمایه شرکت‌ها نیاز داشتند و در این مورد برای جلب شرکت‌ها  در رقابت با هم نیز بودند ولذا  از  استقلال لازم برای برخورد قاطع‌تر بر خوردار نبودند و این مسئله متاسفانه هنوز هم کم و بیش وجود دارد.  واگرائی‌های سیاسی و عدم اعتماد  فی‌مابین کشورهای عضو اوپک نیز مانع  انسجام لازم می‌شد و ایران هم عملا مانع تصمیمات قاطع می‌شد. به نظر من مشکل فواد روحانی این بود که  همزمان دو نقش اوپکی و ایرانی داشت یعنی همزمان به عنوان معاون شرکت نفت مسئول مذاکرات با کنسرسیوم طرف قرارداد ایران بود و از سوی دیگر مسئول مذاکرات مشترک اوپک با هفت‌خواهران نفتی و این موجب لوث مسئولیت و موجب عدم استقلال رای کافی در موضع اوپک می‌شد.

 

8-   فواد روحانی معتقد است نرمش محمدرضاشاه دربرابر شرکت‌های نفتی و استعفای فواد روحانی که پس از آن اتفاق افتاد باعث تغییر نگرش اعضای غیرایرانی اوپک نسبت به ایران شد. به نظر شما تغییر نظر محمدرضاشاه در مذاکرات نفت چه تاثیری بر نگاه کشورهای عضو درباره ایران داشت؟

 

پاسخ 8- البته اول نگرش کشورها برگشت و بعد روحانی دیگر رای نیاورد. در مورد شاه هم من کماکان قائل به تغییر نظر نیستم، همانطور که گفتم تذبذب در برخورد او از اول آشکار بود و  به نظر روشن و قطعی نرسیده بود که از آن بر گردد به قول معروف با پا پس می‌زد و با دست پیش می‌کشید تا هم پرستیژ سیاسی که ذکر شد را حفظ کند و هم ببیند که چه می‌شود. خوب به هرحال تا حدی می‌شد  کش داد و دفع‌الوقت کرد و بالاخره کشورها متوجه شدند. به هرحال روحانی هم گرچه تلاش‌هائی داشته است که مقامات را متقاعد کند ولی عملا نمی‌توانسته خارج از منویات شاه و رژیم حرکت کند. به‌ نظر می‌رسد که کشورها به‌تدریج فهمیدند که اینطوری کاری پیش نمی‌رود یاداشت‌ها نشان می‌دهد که موضع دوگانه و دفع‌الوقت ایران کشورها را بدبین کرده بود.

 

9-   از موضوع اوپک و مذاکرات نفتی که بگذریم به نظر شما انتشار یادداشت‌های فواد روحانی چه اهمیتی می‌تواند داشته باشد؟

 

پاسخ 9- انتشار این یادداشت‌ها از جهات مختلفی مهم است که به بعضی از آنها اشاره می‌کنم.

الف- این یادداشت‌ها اطلاعات نزدیک و ملموسی را از اولین سال‌های تاسیس و تکوین اوپک در اختیار خواننده قرار می‌دهد. بسیاری از کتاب‌هائی که در مورد اوپک نوشته شده است انگیزه تاسیس اوپک را به ناراحتی کشورهای نفت‌خیز  از کاهش قیمت جهانی نفت در سال‌های 1958 و 1959 توسط شرکت‌های موسوم به هفت‌خواهران نفتی که از سال 1928 با هم تبانی و توافق کرده بودند و در واقع یک کارتل نفتی‌ را بوجود آورده بودند، تقلیل داده‌اند، در صورتی که یادداشت‌های فوادروحانی به خوبی نشان می‌دهد که مسئله فراتر از این بوده است و مشکلات مشابه و مشترکی که همه کشورهای نفت‌خیز در قراردادهایشان با یکی از شرکت‌های عضو هفت‌خواهران و یا کنسرسیومی از آنها داشتند، انگیزه تشکیل اوپک بوده است. بعضی کشورها  تدریجا به این نتیجه رسیدند که  کارتل هفت‌خواهران که در همه جا امتیاز و قرارداد دارند متحد عمل می‌کنند و متقابلا اگر کشورها متحد عمل نکنند کاری از پیش نمی‌برند و شما می‌بینید که بیشترین قطعنامه‌ها وتلاش‌های اولیه اوپک معطوف به قراردادها یا مسائل قراردادی و معطوف به اجحافاتی که شرکت‌ها به همه کشورهای نفتی روا می‌داشته، بوده است.

ب- یادداشت‌های روحانی برای تنظیم‌کنندگان و مذاکره‌کنندگان قراردادهای نفتی (قراردادهای توسعه میادین نفتی)  هم می‌تواند درس آموز باشد که چه ظرائفی در قراردادها وجود دارد و چه دقت‌هائی باید صورت گیرد که بعدا شرکت‌ها تفسیرهای مغالطه‌آمیز از مفاد قرارداد نکنند.

ج- صرفنظر از مسئله اوپک، این یادداشت‌ها به درک دقیق‌تر وضعیت کشورهای منطقه و روابط بین‌المللی در مقطع زمانی تاسیس اوپک نیز کمک می‌کند و نیز شناخت دقیق‌تری را از رژیم شاه و روابط درونی آن در اختیار خواننده قرار می‌دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۱۹:۱۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

ا وجود این‌که مدتی است سکوت پیشه کرده‌ام و از مصاحبه و اظهار نظر پرهیز می‌کنم و واقعش هم این است که دیگر فایده‌ای در آن نمی‌بینم، در روز 18 خرداد 94 در یکی از شبکه‌های سیما مصاحبه‌ای را دیدم که تاب سکوت را از دست دادم. جناب بیژن نامدار زنگنه وزیر محترم اصلاح‌طلب! در مصاحبه خود در مورد قیمت بنزین، گمانه‌زنی‌ها  در مورد افزایش احتمالی قیمت بنزین (یا دونرخی شدن مجدد آن در سطوحی بالاتر) در آینده را مصداق تشویش اذهان عمومی و قابل پیگرد دانستند. بسیار جالب است که دولت محترم و جناب وزیر بدون هیچ اطلاع قبلی، ناگهان سهمیه بنزین 700 تومانی را قطع می‌کنند و متوسط هزینه بنزین و سوخت مردم را افزایش می‌دهند و طبعا با این اقدام خود این نگرانی را در مردم بوجود می‌آورند که چنین اقدامات ناغافلی ممکن است هر لحظه تکرار شود، و این اقدامات اذهان عمومی را مشوش نمی‌کند. مردم روز به روز با قیمت‌های بالاتری برای تامین کالاهای ضروری‌شان روبرو می‌شوند و قدرت خریدشان را برای حداقل‌های زندگی و کالری مورد نیازشان از دست می‌دهند و هیچ تشویشی ندارند!  اما اگر تحلیل‌گر و روزنامه‌نگاری آنچه را که دائم در ذهن مردم می‌چرخد و صبح تا شب و شب تا صبح در تاکسی و اتوبوس و مترو و مکان‌های عمومی و خصوصی در مورد آن  صحبت می‌شود را بنویسند، مرتکب تشویش اذهان عمومی شده‌اند. 

جالب است که جناب وزیر در چند جمله قبل‌تر از این فرمایش آزادی‌ بیان خواهانه‌شان!  فرمودند که قیمت فراورده‌های نفتی قرار است تا 90 درصد قیمت فوب خلیج‌فارس افزایش پیدا کند و با توجه با این‌که همکنون  قیمت فوب خلیج‌فارس بنزین (با ارز دولتی)، حدود 1500 تومان است  که 90 درصد آن 1360 تومان در لیتر می‌شود، در واقع در چند جمله بعدتر، خودشان را هم متهم به تشویش اذهان عمومی فرمودند!

خوب است کارشناسان تشویش، بفرمایند که وقتی چند روز پیش، مقامات صنعت نفت اعلام می‌کنند که شرکت ملی نفت ایران 50 میلیارد دلار بدهی دارد آیا این موجب دل‌نگرانی مردم و تشویش اذهانشان نمی‌شود که وقتی گاو شیرده اقتصاد کشور چنین وضعیتی دارد وای به‌حال بخش‌های دیگر؟

و یا وقتی هنوز مسئله رفع تحریم‌ها و امکان افزایش تولید نفت ایران به قول معروف نه به بار است و نه به دار است و  شرایط  بازار نفت نیز بد و متزلزل است، اعلام می‌شود که به  مقامات اوپک نامه نوشته شده  که ایران مصمم به افزایش تولید خود است، آیا این موجب تشویش اذهان عمومی نمی‌شود و اذهان عمومی تلقی نمی‌کنند که قیمت نفت ممکن است پائین‌تر بیاید و همین درآمد ناچیز ارزی کشور نیز بدتر و مشکلاتشان بیشتر شود؟

هر هفته و حتی روزانه ده‌ها و بلکه صدها مورد دیگر از بیانات و اقدامات مقامات محترم را می‌توان فهرست نمود که با این متر و معیار، مصداق بارز تشویش اذهان عمومی است.

چه کسی تشخیص می‌دهد که چه‌ کسی بیشتر نگران اذهان مردم است؟ با این متر و معیار، جا برای چه خبر و تحلیل و نقدی باقی‌ می‌ماند؟ حق مردم از دانستن چیست؟ آیا  این‌ که هیچ نقدی به مسئولین نشود و هر نقادی نگران  مورد پیگرد قرار گرفتن باشد، زمینه خطاهای  بیشتر و سوء مدیریت‌های  بیشتر و تصمیمات غلط‌تر که عامل اصلی مشکلات و نگرانی‌ها و تشویش‌های عموم است را فراهم نمی‌کند؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۳:۲۸
سید غلامحسین حسن‌تاش