از ناترازی به کمبود کامل میرویم
«جهانصنعت»- در ۱۰سال اخیر به صورت متوسط سالانه عرضه انرژی اولیه 4درصد رشد داشته، این درحالی است که مصرف انرژی 5/4درصد رشد را نشان میدهد، آماری که اگرچه در نگاه اول شاید به نظر برسد کشور در مسیر توسعه قرار گرفته و تقاضا برای انرژی در نهایت تبدیل به تولید ناخالص داخلی شده، اما آمار رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی نشان میدهد که هر آنچه بیشتر مصرف شده، تقریبا هدررفته است و تبدیل به تولید ملی نشده است. چنین تصویری بهخصوص بعد از آنکه شیب مصرف انرژی از نیمه دوم دهه9۰ شدت پیدا کرده، نگرانیها درباره هدررفت انرژی را بیشتر کرده است زیرا آمار این شتاب ایران را از متوسط سالانه جهانی که 5/3درصد به ۵/۵درصد رسانده است. آثار مشعلسوزیهای بدون وقفه، پایین بودن راندمان نیروگاهها و ادامه تلفات شبکه انتقال و توزیع. بخاریهای پرمصرف گازی و کولرهای آبی و گازی پرمصرف در دوفصل زمستان و تابستان در کنار هدررفت سوخت در خودروهای فرسوده، کمتر از قاچاق سوخت نیست. بهینهسازی مصرف انرژی مهمترین تصمیمی است که دولت چهاردهم باید در دستور کار قرار دهد، زیرا با این شتاب مصرف مشخص نیست که سال آینده یا سالهای بعد در کجای چرخه شتاب مصرف انرژی ایستادهایم. غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی در گفتوگویی با «جهانصنعت» به عوامل ایجاد ناترازی انرژی و بهینه مصرف نشدن سوخت در کشور پرداخته که حاصل این گفتوگو را میخوانید:
ناترازی انرژی اعم از برق و گاز و اخیرا بنزین برای دولت پزشکیان به عنوان یک میراث مانده است، در حالی که هیچکس کمکاریها و سوءمدیریت را گردن نمیگیرد، در شرایط کنونی چه راهکاری برای جلوگیری از گسترش ناترازیها وجود دارد؟
البته راهکار آسان نیست که بشود در یک جمله گفت که راهکار چیست، ولی به نظر من قبل از هر چیز باید یک آسیبشناسی انجام شود که چه روندهایی ما را به اینجا رسانده است. آیا رسیدن به این وضعیت قابل پیشبینی نبوده است. آیا اگر مدیریتی بر بخش انرژی کشور حاکم بود و این بخش براساس یک برنامه منظم بلندمدت حرکت کرده بود به اینجا میرسیدیم؟ اگر چنین آسیبشناسی انجام ندهیم و روندهای اشتباه گذشته و اشتباهات گذشته را شناسایی نکنیم احتمالا همان روندها و همان اشتباهات تکرار خواهد شد و آینده بدتر از امروز خواهد بود. بنابر پیشبینیای که در سال گذشته ارائه کردم، در صورت تداوم روندهای موجود در بخش انرژی، حداکثر تا سال 1408 از ناترازی یا کمبود در بعضی حاملهای انرژی که ذکر کردهاید، به ناترازی یا کمبود کامل میرسیم به این معنا که یا باید واردکننده خالص انرژی شویم یا باید بسیاری از بخشهای صنعتی را تعطیل کنیم.
برخی پیشنهادها بالا بردن میزان بهرهوری مثل صرفهجویی در مصرف یا جلوگیری از هدررفت منابع را مورد تاکید قرار داده، نظر شما چیست؟ این روش چقدر میتواند راهگشا باشد و چه ابزارهایی لازم دارد؟
البته در این مورد یک توضیح لازم است؛ ارتقای بهرهوری انرژی با صرفهجویی فرق دارد. ما ممکن است تولید ملی یا رفاه عمومی را کاهش دهیم که صرفهجویی کنیم اما ارتقای بهرهوری با صرفهجویی فرق میکند. ارتقای بهرهوری یعنی اینکه بدون کاهش تولید ناخالص ملی و بدون کاهش سطح رفاه، انرژی کمتری مصرف کنیم و این ممکن است. مثال بسیار سادهای بزنم: ما وقتی لامپ الایدی را جایگزین لامپ رشتهای قدیمی میکنیم سطح رفاهمان کم نمیشود و حتی ممکن است بیشتر هم بشود. یک لامپ الایدی همان میزان نور لامپ 100وات رشتهای را با مصرف 20وات یا کمتر از آن تولید میکند و در تابستان به اندازه لامپ 100رشتهای حرارت هم تولید نمیکند که گرمایش ما را اذیت کند و کولر را زیاد کنیم، پس مصرفمان کم میشود ولی نورمان کم نمیشود و حتی رفاهمان زیاد میشود.
ما اگر بخاری خانهمان را در زمستان خاموش کنیم و لباس بیشتری در منزل بپوشیم و از سرما هم بلرزیم صرفهجویی کردهایم، ولی وقتی بخاریای که راندمان حرارتی آن 35درصد است را با بخاریای که راندمان حرارتی آن 95درصد است، تعویض کنیم یعنی با مصرف حدودا یکسوم گازی که قبلا مصرف میکردیم همان میزان حرارت و رفاه را خواهیم داشت. البته وقتی یک چیزی کم است صرفهجویی هم لازم است و باید صرفهجویی کرد ولی ما آنقدر پتانسیل ارتقای بهرهوری داریم که شاید هنوز صرفهجویی هم لازم نباشد. شما یک جستوجوی اینترنتی بکنید با کلیدواژههای «20میلیون بخاری گازی + زنگنه» هنوز هم پیدا میکنید که در سال 1393 یعنی 10سال قبل، وزیر وقت نفت گفته است که «20میلیون بخاری گازی در کشور باید تعویض شود». چرا گفته بود؟ چون راندمان بخاریهای گازی کشور 35درصد است و 65درصد اتلاف دارد، اما شما تحقیق کنید که چه اقدامی در این زمینه صورت گرفت و آن وزیر که تا سال 1400 وزیر بود، در عمل در این زمینه چه کرد؟ حتی سرمایهگذارانی پیدا شدند و گفتند ما سرمایهگذاری میکنیم و این بخاریها را تعویض میکنیم و گازی که در ماههای سرد سال از این طریق آزاد میشود را محاسبه و توافق میکنیم و شمای وزارت نفت که از ترکمنستان گاز وارد میکنی چند سال این گاز آزادشده را به 80درصد قیمت واردات گاز از ترکمنستان از ما بخر تا سرمایه ما بازگشت شود، اما آن وزیر نهتنها خودش و تشکیلات بهینهسازی تحت نظرش اقدامی نکردند، بلکه با چنین سرمایهگذارانی هم همکاری نکردند. اگر این اقدام شده بود شاید بخش قابلتوجهی از مشکل زمان اوج مصرف گاز در زمستان حل میشد و مجبور به قطع گاز صنایع و پتروشیمیها نبودیم و آلودگی محیطزیست زمستانی هم کمتر میشد و آن سرمایهگذاران هم سود میبردند.
ما باید آسیبشناسی کنیم که چرا این اقدامات صورت نگرفته است. حالا این پتانسیلی که در بحث بخاری میبینید در همه بخشهای مصرفی وجود دارد. اغلب قریب به اتفاق صنایع ما میتوانند با استفاده از فناوریهای جدید به ازای همان میزان تولید قبلیشان انرژی بسیار کمتری مصرف کنند یا ما با توسعه صنعت حملونقل ریلی میتوانیم برای همان میزان حمل بار قبلی انرژی کمتری مصرف کنیم و حتی میزان تصادفات جادهایمان و میزان مصرف لاستیک و غیره هم کاهش خواهد یافت. به نظرم ما در اولویت و در درجه اول هیچ راهحل فوریتری نداریم از اینکه در سطح ملی و در ابعاد ملی به مساله بهرهوری انرژی بپردازیم و البته همزمان مساله جلوگیری از اتلاف انرژی در خود شبکه تولید و توزیع انرژی هم بسیار مهم است.
خوشبختانه ابزارهای قانونی بهینهسازی به اندازه کافی وجود دارند و قوانین به وزارتین نفت و نیرو اجازه میدهند که اگر یک سرمایهگذار طرحی آورد که موجب کاهش مصرف یکی از حاملهای انرژی میشود، این وزارتخانهها مجاز هستند که انرژی آزادشده را به کسری از قیمت جهانی (مثلا 90درصد فوب خلیجفارس آن حامل) از او خریداری کنند ولی متاسفانه دولت نتوانسته مکانیسمهای تضمینشدهای را برای خریداری این انرژی آزادشده تمهید کند و سرمایهگذاران طبعا بدون چنین تضمینی نمیتواند سرمایهگذاری کنند و بانکها بدون چنین تضمینی وام نخواهند داد.
دولت در نظر دارد براساس قانون برنامه هفتم سازمانی جدید به نام سازمان بهروری انرژی و مدیریت راهبردی تشکیل دهد با این هدف که به سمت کاهش مصرف انرژی برود، فکر میکنید این سازمان راهگشا باشد؟
یکی از بزرگترین مشکلات بخش انرژی فقدان مدیریت واحد و یکپارچه در این بخش برای مدیریت عرضهوتقاضاست و دولت باید از هر طریقی هست این خلاء سازمانی را حل کند، اما سازمانها زمانی موفق خواهند بود که درک درست و دقیقی از ماموریتشان وجود داشته باشد وگرنه خودشان میتوانند به یک مشکل جدید تبدیل شوند. قبل از هر چیز باید در دولت درک درستی از مدیریت یکپارچه انرژی و برنامهریزی آن و بهینهسازی عرضهوتقاضای انرژی وجود داشته باشد.
در بخش نفت با مشکلاتی در زمینه هدررفت منابع هنگام استخراج با سوختن بیهوده مشعلها روبهرو هستیم، آیا لازم است تصمیمات بخشی و دروندستگاهی گرفته شود؟ موانع از دیدگاه شما کدامند؟
در بخش نفت هماکنون میلیونها مترمکعب گاز در روز در مشعلها سوزانده میشود و سالها بلکه دهههاست که قرار است جمعآوری شود. در بخش نیرو راندمان تبدیل انرژی حرارتی به برق حداکثر 35درصد بوده در صورتی که این در بدترین شرایط در دنیای کنونی بالای 54درصد است و کشورهای پیشرفته دائما به دنبال ارتقای آن هستند. معنی این حرف آن است که ما با همین میزان سوختی که در نیروگاهها (گاز یا فرآودههای نفتی)، مثلا 60هزار مگاوات برق تولید میکنیم باید بتوانیم با اصلاح همین نیروگاههای فعلیمان و تبدیل آنها به سیکل ترکیبی و اقدامات دیگر، حداقل حدود 90هزار مگاوات برق تولید کنیم. دستگاه مدیریت انرژی است که باید وجود داشته باشد و اولویتها را تعیین کند. به نظر من حقیقتا مشکل اول مدیریتی و درک و فهم مساله است.
بد نیست اینجا به یک مشکلی هم اشاره کنم و آن این است که ظاهرا یکی از طبایع ما ایرانیها این است که هر نظریه یا عقیدهای را میگیریم و ترجمه میکنیم، از صاحب آن نظریه نیز نسبت به آن متعصبتر میشویم و به تعبیری وقتی کاتولیک میشویم از پاپ هم کاتولیکتر میشویم.
بعضی از اقتصاددانان ما هم همینطور هستند؛ اگر مثلا بنیانگذاران و صاحبان مکتب بازار و دست نامرئی هم سر از خاک بر آرند و بگویند که آقاجان این حرفهایی که ما گفتیم و شما از ما ترجمه کردی و یاد گرفتی ممکن است در کشور شما و در شرایط فرهنگی و اقتصادی شما مصداق نداشته باشد اینها میگویند نه عزیزم تا آنجا که نظریهات را دادی و ما ترجمه کردیم و یاد گرفتیم عاقل بودی اما حالا عقلت را از دست دادهای! بعضی از اینها هستند که دائما دولتها و دولتمردان را وسوسه میکنند که مثلا همه چیز با مکانیسم بازار و قیمتها حل میشود و تشویق به راهحلهای ظاهرا سادهای میکنند که بارها تجربه شده و در ساختار تورمی و پیچیده اقتصاد ما جواب نداده است. بهعلاوه اینکه باید پرسید: کدام مکانیسم؟ کدام بازار؟
* وقتی بخاریای که راندمان حرارتی آن 35درصد است را با بخاریای که راندمان حرارتی آن 95درصد است، تعویض کنیم یعنی با مصرف حدودا یکسوم گازی که قبلا مصرف میکردیم همان میزان حرارت و رفاه را خواهیم داشت
* یکی از بزرگترین مشکلات بخش انرژی فقدان مدیریت واحد و یکپارچه در این بخش برای مدیریت عرضهوتقاضاست و دولت باید از هر طریقی که هست این خلاء سازمانی را حل کند
* بعضی از اقتصاددانان هستند که دائما دولتها و دولتمردان را وسوسه میکنند که مثلا همهچیز با مکانیسم بازار و قیمتها حل میشود و تشویق به راهحلهای ظاهرا سادهای میکنند که بارها تجربه شده و در ساختار تورمی و پیچیده اقتصاد ما جواب نداده است