وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

۶۱ مطلب با موضوع «توسعه اقتصادی» ثبت شده است

نقد و بررسی طرح پالایشی میعانات گازی سیراف

 

 

در مصاحبه‌ای با روزنامه اعتماد که در شماره مورخ 25بهمن‌ماه 1395 این روزنامه منتشر شد. اشاره‌ای به طرح پالایشگاه‌های   هشت‌گانه سیراف داشتم که به اعتقاد من بدون حداقل مطالعات کافی آغاز شده است. بدنبال چاپ این مصاحبه، بزرگواری تماس گرفت و بنده را به یک مناظره مکتوب در فضای یک گروه تلگرامی دعوت کرد مطالبی را برای آن مناظره تهیه نمودم. نوشته زیر تکمیل شده آن مطالب  با توجه به بعضی نکاتی که در مناظره دریافت کردم می‌باشد و البته توضیحات مسئولین درجه اول سیراف اصلا قانع‌کننده نبود و در اغلب موارد توضیحی نداشتند و بیش از پیش به بی‌مطالعه بودن این طرح بزرگ مانند اغلب طرح‌های وزارت نفت، باور پیدا کردم.

 

 

اولین نکته من در مورد سیراف مساله خوراک است. اطلاعات تولید پارس‌جنوبی نشان می‌دهد که همین حالا که همه فازها به بهره‌برداری نرسیده‌اند نه تولید گاز همه فازها به اعداد هدف تئوریک رسیده است و نه متوسط تولید میعانات به 40 هزار بشکه هدف تئوریک تولید رسیده است (متوسط میعانات هر فاز همکنون کمتر از 35 هزار بشکه در روز است) ، ضمن اینکه پروفایل تولید هم روند نزولی دارد و با افزایش تعداد فازها با توجه به یکی بودن سفره (مشترک بودن با قطر)، افت فشار بیشتر خواهد شد و متوسط تولید پائین‌تر خواهد آمد از سوی دیگر با احتساب پالایشگاه ستاره خلیج‌فارس، پالایشگاه‌های پارس شیراز و لاوان و بندرعباس و پتروشیمی نوری حدود 650 هزار بشکه تعهد برای میعانات پارس‌جنوبی وجود دارد و بنابراین  با احتساب 480 هزار بشکه خوراک سیراف، باید تولید میعانات به بیش از 1.1 میلیون بشکه در روز برسد که غیر ممکن به نظر می‌رسد در حالی که روند تولید هم به شدت نزولی خواهد بود، بنابراین خوراک برای هشت واحد مورد نظر در طول دوران عمر مفید این پالایشگاه‌ها وجود نخواهد داشت. اما اگر مسئولین مربوطه در این مورد مطمئن هستند و مطالعات جامعی انجام داده‌اند برای اینکه سرمایه‌های کشور تلف نشود و سرمایه‌گزاران مطمئن باشند، خوب است یا گزارش مطالعه خود را منتشر کنند و در معرض نقد و بررسی صاحب‌نظران قرار دهند که در آن روند عرضه با مشخص کردن پروفایل تولید بلندمدت (با احتساب روند برداشت ایران و قطر)  و تقاضا‌های قطعی شده و نهایتا بالانس عرضه و تقاضا، دقیقا بررسی شده باشد و یا اگر مطالعات ندارند یا نمی‌خواهند آنرا منتشر کنند(با توجه به فضای بسته نفت)، اما به کار خود مطمئن هستند،برای اطمینان سرمایه‌گزاران، قراردادهای تامین خوراک را از حالت ترکمانچایی خارج کنند و از زمان به بهره‌برداری رسیدن یعنی مثلا سال 98 ، تا 15 سال خورا ک راتعهد کنند به طوری که اگر شرکت نفت تعهدش را عمل نکردند مجبور به پرداخت خسارت باشد نه اینکه مانند بعضی قراردادهای خوراک که بسته شده، مرجع حل اختلاف و رسیدگی هم امور حقوقی نفت باشد و دوران تعهد از دی ماه 94 به مدت 12 سال باشد که تا زمان بهره‌برداری حداقل چهارسالش گذشته است.

 

 

سرمایه‌گزاران احتمالی در پالایشگاه‌های هشت‌گانه سیراف که متاسفانه بسیاری از آنها صندوق‌های بازنشستگی هستند و پول مردم  را به ریسک می‌اندازند، باید توجه داشته باشند که باید قراردادهای بسیار محکم و تعهد شده‌ای را در مورد تامین خوراک با وزارت نفت منعقد کنند.

 

 

بعد از مساله مهم خوراک،  مساله بعدی مساله بازار محصول است. برای سرمایه‌گذاری‌ جهت تولید یک یا چند محصول،  اولین قدم مطالعات بازار است. عمر مفید پالایشگاه‌ها حداقل بیست سال است و باید مشخص شود که در طول بیست سال آینده روند عرضه و تقاضای جهانی و داخلی فرآورده‌های تولیدی چه خواهد بود؟ روند عرضه و تقاضا و بازار میعانات چه خواهد بود؟ این مساله بسیار مهمی است بیشترین اطلاعاتی که ارائه می‌شود مبتنی بر این است که تقاضا برای محصولات وجود دارد و این به هیچ وجه کافی نیست. معلوم است که تقاضا برای هر کالائی وجود دارد اما مهم این است که تقاضا در چه قیمتی وجود دارد. و آیا در زمان به بهره برداری رسیدن این پالایشگاه ها  مثلا بازار و قیمت خود میعانات بهتر خواهد بود یا  بازار و قیمت محصولات و خصوصا نفتا که عمده‌ترین محصول است.  بنابراین یک مطالعات بازار کامل باید هم روند تقاضا و هم عرضه و هم بالانس عرضه و تقاضا و نهایتا وضعیت بازار و قیمت را نشان دهد. در مورد تقاضا هم شواهد نشان می‌داد که عزیزان بعدا و بعد از انتقادات اطلاعاتی را فراهم نموده‌اند.

 

 

ضمن این که همین حالا هم در مورد وضعیت تولید و بازار نفتا ابهامات جدی وجود دارد. مطالعاتی که در موسسه مطالعات‌بین‌المللی انرژی (وابسته به خود وزارت نفت) انجام شده و همچنین مطالعه اخیری که دوستانی به سفارش باشگاه نفت و نیرو  انجام داده‌اند و من از آن مطلع هستم، ابهامات زیادی را در این موارد مطرح کرده‌اند. مسلما معنای اجتناب از خام‌فروشی این نیست که مثلا برای این که طلا را خام نفروشیم ببریم آنرا فراوری کنیم و تبدیل به مس کنیم! این سرمایه‌گذاری‌ها به هر حال از جیب یک ملت است چه اشکالی دارد که اگر مطالعه قوی‌ای در این مورد وجود  دارد در معرض نقد و بررسی صاحب‌نظران قرار گیرد و حتی سمینار روی آن گذاشته شود و اطمینان حاصل شود.

 

 

بدنبال  کار نسبتا خوبی که سال گذشته در مورد عرضه و تقاضای LPG انجام شد و ارائه شد، مقامات بالا معترف بودند که در مورد چشم‌انداز  آینده همه فراورده‌ها بسیار بی‌اطلاع هستند.

 

 

 

مساله سوم بعد از دو مساله کلیدی فوق، مساله مقیاس اقتصادی و بهینه است. در همان مطالعه‌ای که اشاره کردم نشان داده شده که در شرایطی که بسیاری از پالایشگاه‌های ما زیان‌ده بوده‌اند، پالایشگاه‌های کوچک وضع بسیار بدتری و زیان انباشته بیشتری داشته‌اند (با وجود اینکه سرمایه‌گذاری‌شان هم سال‌ها پیش مستهلک شده است). مدیرعامل شرکت پالایش و پخش فراورده‌های نفتی نیز مدتی پیش در مصاحبه‌ای گفت که (حداقل در شرایط ایران و در جائی که حجم خوراک بزرگ است)، مقیاس پالایشگاهی کمتر از 150 هزار بشکه اقتصادی نیست یا حداقل اقتصاد قوی‌ای ندارد و دوران بازگشت سرمایه طولانی می‌شود. بعد این سوال هم مطرح می‌شود که چرا پالایشگاه ستاره خلیج‌فارس 360 هزار بشکه‌ای و واحدهای آن 120 هزار بشکه ایست و اینجا 60هزار بشکه‌ای؟ در هرحال به نظر من این مقیاس حتی اگر اقتصادی هم باشد بهینه نیست و مقیاس بزرگتر می‌تواند اقتصادی‌تر باشد،  یک پاسخ این است که اگر اقتصادی نیست چرا بانک‌ها و بیمه‌های بین‌المللی آمده‌اند؟  من اطلاع ندارم کدام بانک‌ها و بیمه‌ها آمده‌اند خیلی‌ها می‌آیند، مهم این است چه کسی تا آخر می‌مانند؟ خیلی‌ها را هم مطلعم که آمدند و متاسفانه به خاطر همین ابهامات رفتند، ضمن این‌که اگر سرمایه‌گزاران خارجی می‌آیند چرا مسئولین محترم مرتبا از صندوق ذخیره ارزی برای تامین مالی این پروژه ها صحبت می‌کنند؟ صندوق ذخیره ارزی یا توسعه ملی که متاسفانه بدون بررسی دقیق پروژه‌ها و نهایتا با فشارهای حکومتی پروژه‌ها را تامین مالی می‌کند و بنده مواردی را اطلاع دارم پروژه‌هایی بی سروته با دور زدن قوانین و با خصوصی‌سازی صوری توسط صندوق،  تامین مالی شده است. توضیح دیگری هم ارائه شد که مقیاس پالایشگاه‌های میعانات با مقیاس پالایشگاه‌های نفت متفاوت است و محدودیتی که در مورد پالایشگاه‌های نفتی وجود دارد لزوما در مورد میعانات مصداق ندارد که البته این مطلب قابل تاملی است. مدارکی هم ارائه می شود که در دیگر جاهای دنیا هم پالایشگاه 60 هزار بشکه ای میعانات وجود دارد، ولی این اصلا نمی تواند توجیه خوبی باشد چون تحلیل اقتصادی بسته به شرایط هر منطقه متفاوت است و هنوز این سوال باقی است که در جائی که قرار است 480 هزار بشکه خوراک وجود داشته باشد،چرا این مقیاس انتخاب شده است و چرا مقیاس ستاره خلیج‌فارس متفاوت است.

 

 

گاهی گفته می‌شود که مقیاس کوچک شده است که قابل سرمایه‌گذاری توسط بخش خصوصی داخلی باشد. خوب این نمی‌تواند خیلی منطقی باشد که ما اقتصاد طرح را ضعیف کنیم. برای این کار همین الان هم بعضی که وارد شده‌اند مجموعه‌ای از سهامدارن هستند، می‌شد تلاش کرد که اتحاد‌ها یا کنسرسیوم‌هائی از سهامداران ایجاد کرد که با یک اقتصاد قوی‌تر که مسلما هم به نفع اقتصاد ملی است و هم به نفع سرمایه‌گزاران، کار جلو برود و شاید هنوز هم برای چنین کاری دیر نشده باشد.

 

 

اما من از این بحث می‌خواهم منتقل بشوم به این نکته قابل تامل،  که اصولا به نظر من این شیوه کار نوعی دور زدن قوانین است. روح سیاست‌های ابلاغی اصل 44 این است که دولت دیگر وارد تصدی‌گری نشود و در جایگاه حاکمیتی بنشیند و تصدی‌گری توسط بخش‌خصوصی و خود مردم را تمهید کند، که معنای حکمرانی (Governance) هم همین است.  اما  دوباره یک شرکت دولتی درست می‌‌شود و کار را با کمترین مطالعات شروع می‌کند و سیستمی را شکل می‌دهد که بخش خصوصی به نوعی تحت کنترل کامل خود دولت وارد شود تا صورت ظاهر قانون حفظ شود. بعد هم هنوز این اتفاق نیفتاده از جیب بازنشستگان نفت هزینه می‌شود. بنابراین در واقع تاسیس شرکت زیرساخت سیراف غیر قانونی است. اگر واقعا آقایان فکر می‌کنند که بخش خصوصی نمی‌تواند پالایشگاه بزرگ احداث کند باید قانون را دور بزنند یا  بروند  و قانون‌گذار را قانع و قانون  را اصلاح کنند که دولت سرمایه‌گذاری کند. و کار قانونی کنند ولی اینگونه راه‌کار پیدا کردن برای دور زدن قوانین درست نیست.

 

 

 البته به نظر من اگر دولت سرجای حکمرانی خودش بنشیند و فضای کسب و کار را اصلاح کند و با بخش‌خصوصی رقابت نابرابر نکند بلکه حامی بخش‌خصوصی باشد و جلوی فساد را بگیرد و چنانچه گفته شد، با سرمایه گزارن متعهدانه رفتار کند و سیستم بانکی را اصلاح کند و بسیاری از مشکلات دیگر را حل کند، بخش خصوصی قادر به سرمایه‌گذاری خواهد بود. اما عملا گرایش به تصدی‌گری و بنگاه‌داری در دولت و وزارت نفت غلبه دارد و راهش را  هم برای تداوم این کار با دور زدن قانون پیدا می‌کند!

 

 

 

مساله چهارم من موضوع مطالعات مکان‌یابی است که خودش بسیار با موضوع دوم یعنی مطالعات بازار مرتبط می‌شود. آیا بازار محصولات عمدتا داخل کشور است یا صادراتی است؟ اگر داخل است در کجاست؟ کدام طرح‌ها در منطقه اطراف سیراف قرار است این همه نفتا را جذب کنند؟ اگر صادارتی است که علی‌القاعده باید عمدتا  برای بازارهای شرق آسیا باشد، آیا بهتر نبود این پالایشگاه‌ها در قشم یا بندرعباس یا چابهار اجرا می‌شد؟ آیا هزینه‌های حمل و نقل خوراک و محصولات به مقاصد مربوطه به خوبی بررسی شده است؟

 

 

علاوه بر این از منظر پدافندی هم یک سوال  وجود دارد که برای کشوری که با جامعه جهانی و کشورهای منطقه هم مشکل دارد، آیا تجمیع این همه تاسیسات حساس و آسیب‌پذیر در یک محدوده جغرافیائی به صلاح است؟ در بحث محیط‌زیست هم همین مساله می‌تواند مطرح باشد.

 

 

در مورد مکان توضیحاتی بر روی سایت شرکت سیراف وجود دارد که نشان می‌دهد به دلیل نزدیکی  به خوراک و زیرساخت‌های پارس‌جنوبی هزینه پالایشگاه کاهش می‌یابد اما همانطور که اشاره شد تا مساله بازار هدف مشخص نشود توضیحات ارائه شده در مورد مکان کافی به مقصود نیست. ضمن اینکه مساله زیست‌محیطی و امنیت تراکم تاسیسات نیز مساله است.

 

 

 

اما مساله پنجم و آخر که شاید از یک منظر از همه مهمتر باشد از منظر اقتصاد کلان است. از منظر اقتصاد کلان و ظرفیت ملی با یک نگاه جامع، واقعیت این است که با توجه به شرایط اقتصادی و بین‌المللی کشور ظرف امکانات و سرمایه و جذب سرمایه‌ و توانائی‌های مدیریتی و غیره بسیار محدود است. در شرایطی که صدها و بلکه هزاران طرح و پروژه نیمه‌تمام داریم با زخمی کردن یک مگا پروژه، یک دهان گشاد دیگر نیز  برای این ظرف محدود باز می‌کنیم تجربه مکرر و فراوان نشان می‌دهد که با این کار و روش، نه تنها این پروژه‌مان در زمان مقرر به نتیجه نمی‌رسد بلکه به تعویق بیشتر سایر پروژه‌های نیمه‌تمام نیز کمک می‌کند و مطلعین از مطالعات اقتصادی و مدل‌های مالی پروژه‌ها خوب می‌دانند که تاخیرهای سنگین و طولانی شدن مدت خواب سرمایه، ممکن است پروژه‌ها را برای همیشه غیر اقتصادی کند. از قدیم به ما گفته‌اند یک  دِه آباد به از صد شهر خراب.  آیا اگر همه توانائی‌ها متمرکز می‌شد که مثلا در این بحث، مجموعه ستاره خلیج‌فارس هر چه زودتر به بهره‌برداری می‌رسید بهتر نبود؟

 

 

جمله آخر این که اگر مسئولین مربوطه بتوانند به نگارنده  ثابت کنند که با این شیوه تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی و مدیریت، ما اقتصاد پیشرفته‌ای پیدا کرده‌ایم و در مسیر توسعه قرار داریم و مسائل و مشکلاتمان بصورت فزاینده در مسیر کاهش است، بنده، تمام عرایض خود را پس می‌گیرم و عذرخواهی می‌کنم اما اگر چنین نیست که روندشاخص‌ها این را نشان نمی‌دهد، باید جدا تامل کنیم که اشکال از کجاست؟ این جمله آخر را از این بابت می‌نویسم که سال‌ها پیش  در جلسه‌ای که امثال این نقدها را در مورد دیگری مطرح می‌کردم  آقای محترمی از حلقه دوستان وزیر نفت وقتی یه قول معروف کم آورد، به جای پاسخ منطقی پاسخ سیاسی داد و ما را متهم کرد که  اینها همان هائی هستند که مخالف توسعه کشور هستند! و من عرض کردم که این اتهام خنده داری است که کسی مخالف توسعه کشورش باشد اما اگر این توسعه است، بله من مخالف توسعه‌ام اما اهل فن و شاخص‌ها باید بگویند که توسعه چیست؟ و مسیر توسعه چیست و ما در چه مسیری هستیم.

 

 

چرا شصت درصد ظرفیت صنعتی کشور تعطیل است و بقیه هم پنجاه درصدش زیان ده و غیر بهره‌ور است و با سلام و صلوات و رانت و یارانه سر پا نگهداشته شده است. غیر از این است که  نتیجه این نوع تصمیم‌گیری و مدیریت و زود دست به سخت‌افزار ‌و کلنگ بردن و عدم توجه جدی به نرم‌افزارهائی مثل مطالعات بازار و مطالعات فنی/اقتصادی و مقیاس بهینه اقتصادی و غیره و غیره بوده است؟

 

 

در پایان صادقانه امیدوارم که همه این حرف‌ها و اشکالات، غلط از آب درآید و مگاپروژه سیراف با ارزش افزوده مطلوب و در زمان مناسب به بهره‌برداری برسد و به ده‌ها طرح و پروژه‌ای که صرفا کارهای خاکی و سیویل آن‌ها انجام شده و بلاتکلیف مانده است نپیوندد.

 

 

 

 

 

 

یادداشت‌های من مرتبط با این مطلب:

 

 

1-   تحولات بازار نفت در دوره ترامپ (مصاحبه با روزنامه اعتماد)

 

 

2-   توسعه صنعتی مقهور تفکر سخـت‌افزاری و جاذبه مستغلات

 

 

3-   بورس نفت؛ نمادی از تفکر سخت افزاری

 

 

 

4-   نظام تصمیم‌گیری در ژاپن و ایران و حقوق شهروندی

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۳۴
سید غلامحسین حسن‌تاش

در تاریخ 27 دی ماه 1395 در اندیشکده مطالعات حاکمیت و سیاست گذاری وابسته به دانشگاه صنعتی شریف بحثی را ارائه نمودم  که آن  ارزیابی ارزیابی حکمرانی وزارت نفت وشرکت ملی نفت ایران بود . اما بحث را از وضعیت حکمرانی در دولت آغاز کردم . 

از آنجا که فکر می کنم این یکی از مشکلات بزرگ در ایران است که قدری کمتر به آن توجه شده است لذا نوار صوتی این بحث و فایل ارائه آن را در اینجا می گذارم . بسیار استقبال می نمایم که اگر دوستانی فرصت گوش دادن آن را پیدا کردند به نقد و بررسی و توسعه این بحث کمک کنند.

 

 

 

 

 

 

 

حجم: 591 کیلوبایت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۱۱
سید غلامحسین حسن‌تاش

ارتزاق از تولید ملی یا ذخائر ملی؟  ( با نقل یک خاطره)

 

 

در سال‌های 1377 به بعد تمام تلاش وزیر وقت نفت این بود که تمام مراجع تصمیم‌گیری کشور را قانع کند که هرچه پول در مملکت هست را بدهید در بخش بالادستی نفت سرمایه‌گذاری شود. برای این منظور ارائه‌های مختلفی تهیه می‌شد و استدلال‌های مختلفی می‌شد. یکی از توجیهات این بود که اگر سرمایه‌‌گذاری نکنیم سهم بازارمان را و سهممان در اوپک را از دست می‌دهیم و در این رابطه به چشم‌اندازهای تولید غیرواقعی که آژانس بین‌المللی انرژی و اداره اطلاعات انرژی  امریکا در آن زمان برای خط دادن و ایجاد رقابت بین اوپکی‌ها ارائه می‌دادند، استناد می‌شد.  یکی دیگر از توجیهات این بود که سعی می‌شد القاء شود که ما هنوز ذخائر عظیم بهره‌برداری  نشده و حتی اکتشاف نشده فراوانی داریم و قصد این بود که جا انداخته شود که خیلی پتانسیل داریم و به قول معروف هرچه کشور پول بدهد آش می‌خورد، یعنی آش به اندازه کافی هست و باید پول رو کرد یا اجازه نامحدود برای تامین سرمایه (به روش بیع‌متقابل ) داد. در این رابطه هم به این منظور و هم با اهداف تبلیغاتی، دائما در مورد حجم ذخائر عددسازی می‌شد. با هر اقدام اکتشافی جدیدی بر روی یک میدان نفتی، مثلا حفر یک چاه جدید اکتشافی، این میدان بعنوان یک اکتشاف جدید تبلیغ می‌شد و حتی گاهی میادین تغییر نام داده می‌شد که سابقه‌اش گم شود و بشود یک میدان جدید! مثل میدان نفتی  "نیر‌کبیر" که شد "آزادگان" و بعنوان یک اکتشاف جدید فروخته شد!  در صورتی که نیرکبیر در سال 1356 توسط "آسکو" کشف شده بود و هنگام شروع جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران یک چاه اکتشافی در آن در حال حفر بود که با شروع جنگ متوقف شد و عراقی‌ها دکل آن را سرقت کردند لکن  با تکمیل دومین چاه اکتشافی در سال 1377، نام آن عوض شد. در این مورد کار به جائی رسید که در سال 1378 با زدن چندمین چاه در میدان نفت سنگین " کوه‌موند" آقای وزیر طی مصاحبه‌ای این میدان را یک اکتشاف جدید معرفی کرد که حتی یکی از نمایندگان مجلس دادش درآمد که این از قدیمی‌ترین میدانهای مکشوفه کشور است که به خاطر فوق سنگین بودن نفت آن،  کنار گذاشته شده و توسعه آن اولویت نداشته است.

 

 

باری در چنین فضا و شرایطی یکی از مدیران نزدیک به وزیر و تفکر او در وزارت نفت، جلسه‌ای گذاشته بود که معاون وقت سازمان برنامه را نیز به قول معروف مخ بزند و در رابطه با این که فقط نفت اولویت سرمایه‌گذاری دارد، توجیه کند. نگارنده  هم در آن جلسه حضور داشتم و البته قرار بود مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور هم بیاید و توجیه شود! که نیامد. مدیر نفتی مذکور در راستای این که فقط در نفت باید سرمایه‌گذاری کرد، کار را به جائی رساند که: "اصولا هیچ تولیدی در ایران مزیت ندارد و قابل رقابت با جهان نیست غیر از تولید نفت و بنابراین ما باید فقط نفت تولید کنیم". بنده مجبور شدم که قدری بحث و محاجه کنم که: اولا- نفت کالای تولیدی نیست و استخراجی است و ثانیا این حرف که هیچ تولیدی در ایران مزیت نسبی ندارد ادعای مطالعه نشده است و اگر هم چنین باشد مشکل پائین بودن بهره‌وری است که باید آن را حل کنیم و ثالثا- حالا به فرض این که چنین چیزی هم درست باشد، اگر فقط در استخراج و تولید نفت که اشتغال زا هم نیست سرمایه‌گذای کنیم (آنهم متکی به خارج) ، مساله بیکاری در یک کشور با جمعیت جوان و آثار اجتماعی آن را چگونه باید حل کرد. ایشان در پاسخ این سومی میگفت باید پول نفت بدهیم مردم بخورند و بچرخند که به نظر من بسیار حرف تاسف‌آور و غیر مسئولانه‌ای بود.

 

 

بگذریم.  با عزل و طرد بنده از مسئولیت موسسه مطالعات‌بین‌المللی انرژی در سال 1381 که عمدتا به دلیل ناسازگاری با چنین افکار و اعمالی بود، دیگر آن مدیر محترم را  ندیدم تا این که در زمان دولت دهم در جلسه‌ای در اطاق بازرگانی تهران در کنار هم قرار گرفتیم، برایم جالب بود که ایشان هم مانند بسیاری دیگر، به دولت نهم و دهم  به حق نقد می‌کرد که این چه اقتصادی است که این آقا درست کرده است که به فکر اشتغال‌ و سرمایه‌گذاری اساسی نیست و تولید را نابود کرده است و پول پخش می‌کند . خیلی متعجب شدم که این آقا دیگر چرا این حرف‌ها را می‌زند و با خودم فکر می‌کردم که این کار  که دقیقا همان تزی است که شما در آن جلسه می‌گفتی و محمودجان همان نظرات شما را دارد اجرا می‌کند!!

 

 

اما متاسفانه کم و بیش در بر همان پاشنه‌ها می‌چرخد. بازهم به طور نسبی، سرمایه‌گذاری بر روی استخراج و تولید نفت اولویت اول است. حتی به گسترش توان داخلی در پشتیبانی و خدمات همین استخراج و تولید نفت هم توجه زیادی نمی‌شود که شاید در آینده بتوانیم صادرکننده کالاها و خدمات این بخش باشیم.

 

 

وابستگی به نفت روز به روز بیشتر اقتصاد ما را گرفتار کرده و اقتصاد را به پدیده "نفرین‌منابع" مبتلا کرده است. در مقاله نفرین‌منابع   توضیح داده‌ام  که تمامی کشورهائی که به توسعه دست یافته‌اند در یک دوره طولانی تولید ملی‌ شان بر مصرف ملی شان فزونی داشته است. و کمتر بودن روزافزون  تولید ملی از مصرف ملی و جبران کمبود آن  با صدور سرمایه ملی استخراجی و به عبارتی ارتزاق کردن از نفت، به مفهوم دور شدن از مسیر توسعه است.

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۵ ، ۱۲:۳۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۵ ، ۱۱:۵۵
سید غلامحسین حسن‌تاش


در مورد استسقای نفتی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۵ ، ۲۲:۵۰
سید غلامحسین حسن‌تاش



دریافت متن کامل مقاله
حجم: 4.09 مگابایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۵۹
سید غلامحسین حسن‌تاش

توسعه پتروشیمی با برنامه یا  بی‌برنامه

در روز  27 تیرماه 95 در حاشیه سفر ریاست محترم جمهوری به کرمانشاه روزنامه‌ها نوشتند که وزیر محترم نفت در کرمانشاه اعلام کرده است که کرمانشاه به  قطب سوم پتروشیمی کشور  تبدیل خواهد شد (ظاهرا بعد از ماهشهر و عسلویه). با شنیدن این مطلب و خصوصا با مطالبی که قبلا در مورد  صنعت پتروشیمی و شیوه تصمیم‌گیری ایرانی (به شرح لینک‌های زیر) نوشته بودم . سوالات زیادی در ذهنم آغازه به رژه رفتن کرد:

1- آیا این تصمیم خلق‌الساعه و در این سفر گرفته شده و یا از مدتها قبل تحت مطالعه بوده است؟ اگر بررسی و مطالعاتی در این زمینه  انجام شده بود من با  ارتباطاتی که دارم نباید اینقدر بی‌اطلاع می‌ماندم. تا حالا چیزی در این مورد نشنیده بودم.

2- سال گذشته  اعلام شده بود که قطب سوم پتروشیمی در منطقه مکران است و با پیگیری وزیر صنایع (چه از موضع سازمانی ایشان و چه از موضع هولدینگ شخصی ایشان) کارهای زیرساختی هم در آنجا در حال پیگیری است و کلی هزینه شده است؟

3- نقشه راه توسعه صنعت پتروشیمی کشور چیست و قطب کرمانشاه در کجای آن قرار دارد؟

4- مگر طبق سیاست‌های ابلاغی اصل 44 قانون اساسی قرار نبوده است که  دولت و وزارت نفت در صنعت پتروشیمی سرمایه‌گذاری نکند . خوب اگر کرمانشاه استعداد لازم را برای قطب شدن پتروشیمی داشته باشد بخش خصوصی خودش سرمایه‌گذاری خواهد کرد؟ دولت چه تسهیلاتی را قرار است در این زمینه فراهم کند؟

5- آیا از نظر مکان‌یابی و منابع آب و نزدیکی به خوراک نزدیک به بازار محصول و محیط‌زیست و مطالعه شده است که کرمانشاه محل خوبی برای توسعه پتروشیمی است ؟ آیا کرمانشاهی بودن وزیر در این انتخاب نقش داشته است؟

6- اگر هدف توسعه منطقه‌ای استان ویا اشتغال‌زائی است، آیا مطالعات آمایشی انجام شده؟  و تائید کرده است که بهترین گزینه توسعه و اشتغال‌زائی برای این استان پتروشیمی است؟‌

7- آیا اگر این طرح‌ها مطالعه دارد نباید به اطلاع افکار عمومی برسد و مردم به عنوان صاحبان اصلی درآمد نفت و به عنوان پرداخت‌کنندگان مالیات بدانند که چگونه از سرمایه‌های ملی‌شان استفاده بهینه می‌شود؟

 یکی دو روزی درگیر این سوالات بودم که خبر افتتاح واحد سوم اوره‌امونیاک پتروشیمی شیراز در روز 29 تیرماه 95 با حضور معاون محترم رئیس‌جمهور آمد و باز هم سوالات جدید:

 

-        چرا از اول این پتروشیمی که حالا فاز سوم آن افتتاح می‌شود به شیراز رفت؟

-        کشور چقدر اوره و آمونیاک نیاز دارد؟

-        آیا اوره و آمونیاک محصول نهائی با ارزش افزوده بالاست یا باید به صنایع پائین‌دستی پتروشیمی برود و یا با ارزش افزوده کم صادر شود؟

 

در معرض رژه این سوالات روزافزون بودم که دوست عزیز و ارزشمندم  آقای دکتر میکائیل عظیمی سری به من زد و لطف کرد و نسخه‌ای از کتاب بسیار ارزشمندی را که اخیرا ترجمه کرده است برایم آورد.

 

اغلب اعضاء گروه مشاوران دانشگاه هاروارد که طی سال‌های 1338 تا 1341 به دعوت سازمان برنامه و بودجه برای مشاوره در زمینه تدوین برنامه سوم عمرانی به ایران آمده بودند بعد از بازگشت از ایران تجربیاتشان را نوشته‌اند که قبلا نیز بعضی از آنها ترجمه شده است و اینک یک مورد دیگر به همت میکائیل عظیمی عزیز ترجمه شده. بعد از رفتن ایشان با اشتیاق مشغول خواندن شدم کتاب بسیار ارزشمندی است که ارزش خواندن دارد. در صفحات 170 تا 180 کتاب پاسخ بعضی سوالاتم را یافتم. البته پاسخ که نه!  یافتم که کشور ما ظاهرا همیشه اینگونه بوده است و ظاهرا خواهد بود. تصویر دوصفحه از کتاب را (با اجازه میکائیل عزیز) عینا در اینجا می‌گذارم می‌شود خواند و قضاوت کرد.

البته در صفحات قبل نویسنده توضیح می‌دهد که چگونه سازمان برنامه درحال مطالعه و بررسی با استفاده از مشاورین خارجی در زمینه توسعه صنعت پتروشیمی در ایران بود که ناگهان زلزله بی‌برنامگی رخ داد......

 

حالا آن زمان تلاشی برای برنامه‌ریزی بود که ناگهان عده‌ای آن را درو زدند. مردی هم پیدا شد که در اعتراض به این دور زدن برنامه، استعفا کرد. آیا هنوز هم چنین هست یا اصولا بی‌برنامگی نهادینه شده است؟ 


مطالب مرتبط:

- نظام تصمیم‌گیری در ژاپن و ایران و حقوق شهروندی 

- صنعت پتروشیمی نیازمند نقشه راه

- صنعت پتروشیمی؛ متصل به زنجیره ارزش یا متکی بر یارانه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۲
سید غلامحسین حسن‌تاش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۵:۴۱
سید غلامحسین حسن‌تاش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۲۸
سید غلامحسین حسن‌تاش

بی‌تفاوتی نسبت به حقوق مردم، بی‌توجهی به اتلاف منابع و بهره‌وری و بی‌توجهی به نرم‌افزار

ظرف چند ماه گذشته نقل قولی را از چند نفر آدم موثق از یکی از وزرا شنیدم که در چند جای مختلف هم گفته شده بود، از آنجا که این قول هم به‌تواتر رسید و هم ناقلینش موثق بودند در مورد صحت آن یقین حاصل شد و البته بسیار باعث تعجب و تاسف بود و آن اینکه این وزیر محترم در مورد بعضی از تشکیلات و سازمان‌های تحت مدیریت خود نظرشان این است که: " معتقدم از آنجا چیزی در نمی‌آید ولذا کاری با آنجا ندارم". سازمان و تشکیلاتی دولتی از بودجه دولت و یک وزارت‌خانه و در واقع از جیب مردم، آن هم در این شرایط بسیار سخت اقتصادی، مصرف می‌کند و بالاترین مقام مربوط به این تشکیلات (غلط یا درست) معتقد است که چیزی از آنجا در نمی‌آید! یعنی بازدهی ندارد و در عین حال اعتراف می‌کند که به همین دلیل آنجا را رها کرده‌است و کاری به آن ندارد، یعنی وزیر محترم اجازه می‌فرمایند که این سازمان‌های به اعتقاد ایشان بی‌ثمر، از جیب مردم به هزینه‌سازی‌شان ادامه دهند و نه فکر و تلاشی برای اصلاح آن‌ها دارد و نه برنامه‌ای برای انحلال و آن‌ها این در حالی است که هرجا که دولت کم می‌آورد،  این مردم هستند که باید مالیات بیشتر و هزینه نا کارآمدی و عدم بهره‌وری دستگاه‌های دولتی را بدهند و جالب است که دائم هم منت سر مردم گذاشته می‌شود.

اما خصوصا وقتی تاسف مضاعف می‌شود که یکی از این سازمان‌های مورد بحث و از نظر ایشان بی‌خاصیت،  یک تشکیلات پژوهشی و تصمیم‌سازی است. تاسف مضاعف از این جهت که تبعا ایشان برای تصمیم‌گیری‌های خود نیازی به مطالعه و پژوهش و تصمیم‌سازی حس نمی‌کنند و در واقع وقعی به نرم‌افزارها نمی‌نهند که اگر می‌نهادند لابد رهایش نمی‌کردند و به اصلاح آن مبادرت می‌فرمودند وقت اندکی را مصروف  جهت دادن به آن می‌کردند.  این در حالی است که  اغلب قریب به اتفاق  مشکلات کشور ریشه نرم‌افزای دارد و در همان وزارت‌خانه چه منابعی که به لحاظ فقدان مطالعات و بررسی‌های کارشناسانه  و به لحاظ تصمیمات شتابزده و غلط، اتلاف نمی‌شود.

به راستی که این اوج مدیریت است!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۲۹
سید غلامحسین حسن‌تاش