نگرانی ها در مورد طرح فشار افزایی پارس جنوبی
سید غلامحسین حسنتاش
موضوع فشارافزایی میدان گازی پارس جنوبی به منظور جلوگیری از افت تولید این میدان سال هاست که مطرح شده است و اخیرا طی مراسمی در روز 18 اسفند ماه قرادادهای اجرائی آن به ارزش 17 میلیارد دلار با 4 شرکت داخلی به امضاء رسید .
میدان گازی پارس جنوبی بزرگترین میدان گازی کشور است که با کشور قطر مشترک بوده و بین آبهای سرزمینی ایران و قطر قرار دارد و طرف قطری آن را گنبد شمالی می نامد. این میدان در سال های اخیر حدود 75 درصد از تولید گاز کشور را تامین کرده است. از آنجایی که حدود 75 درصد از سبد انرژی کشور وابسته به گاز است در واقع میدان پارس جنوبی بیش از 50 درصد از سبد انرژی مصرفی کشور را تأمین میکند و از این جهت از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. در مورد هزینه کرد 17 میلیاردی برای فشار افزایی و حفظ و سطح تولید این میدان نگرانی هائی وجود دارد که به شرح زیر اشاره می کنم:
- میادین هیدروکربنی اعم از نفتی و گازی در اعماق چند هزار متری زمین قرار دارند و پدیده های ریسک و عدم اطمینان هستند، به این معنا که هیچ کس نمی تواند پیش بینی های موجود در مورد واکنش های آتی مخزن بر اساس اقداماتی که بر روی مخزن صورت می گیرد را تضمین کند ولی با توسعه دانش و با مطالعات مستمری که باید بر روی مخزن انجام شود می توان تخمین ها و برآوردهائی در این مورد داشت گرچه شناخت مخزن و پیش بینی رفتارهای آن هرگز کاملا دقیق نخواهد بود. در مورد یک مخزن مشترک که طرف مقابل نیز در حال بهره برداری از آن است ریسک ها و نا اطمینانی ها افزون تر می شود.
توسعه منطقی یک مخزن هیدروکربنی و بهره برداری صیانتی و بهینه از ذخیره آن و نیز اجرای هر گونه اقداماتی برای حفظ سطح تولید یا افزایش بازیافت بر روی آن و به عبارتی مدیریت بهینه مخزن برای نائل شدن به حداکثر برداشت ممکن از آن ، قبل از هر چیز مستلزم شناخت هرچه دقیق تر مخزن است شناختی که هرگز ایستا و نهائی نیست و دائما باید با بکارگیری شیوه ها و فناوری های جدید تر اکتشافی ، و با استفاده از فناوری های نوین شبیه سازی و مدل سازی رفتار مخزن و با به روز رسانی این مدل ها بر اساس داده های تاریخی تولید مخزن و چاه های آن ، روزآمد شود.
هر اشتباهی در رفتار با مخزن و اقدامات مربوط به آن می تواند فاجعه بار و خسارت بار باشد و سطح تولید بهینه را کاهش داده و هزینه های بعدی استخراج را افزایش دهد.
اجرای طرح موسوم به فشارافزائی و هر طرح دیگری بر روی مخزن باید مبتنی بر شناخت دقیق مخزن و رفتار آن و مقایسه های فنی و اقتصادی میان گزینه های مختلف تولید و برداشت بهینه باشد.
شواهد زیادی وجود دارد و اشتباهاتی در گذشته صورت گرفته است که صلاحیت های لازم علمی و فنی توسعه دهندگان میدان گازی پارس جنوبی را زیر سوال می برد ولذا احتمال خطا و اشتباه در طرح ارائه شده (فشار افزائی) کم نیست. توسعه ابتدائی میدان بدون شناخت دقیق از آن ، فاز بندی نادرست و غیر دقیق میدان ، اشتباهات فاحش در حفر برخی از چاه ها ، سرعت خشک شدن و توقف تولید برخی از چاه ها ، پیش بینی ها و برآوردهای غلط و غیر واقعی از تولید میدان و فازهای مختلف آن که شواهد و مدارک آن موجود است ، از جمله عواملی هستند که این صلاحیت را زیر سوال می برند و ایجاد نگرانی می کنند . اگر فاجعه لایه نفتی پارس جنوبی را هم به این سیاهه اضافه کنیم ، نگرانی بیشتر می شود.
قبل از هر اقدامی انجام تعمیرات به موقع (WORKOVER) چاه ها جزء اقداماتی است که باید بصورت دوره ای انجام شود و باید از شرکت بهره بردار پرسید که در طول بیست و چند سال که از آغاز بهره برداری میدان می گذرد تا کنون چند چاه تعمیر شده است و آیا تعداد چاه های تعمیر شده از تعداد انگشتان یک دست فراتر می رود؟ با توجه به ملاحظه رفتارهای میدان بعد از بهره بردرای ، چند چاه تحدیدی یا توصیفی جدید حفر شده است؟ و اصولا چند دکل حفاری دریائی عملیاتی و آماده به کار برای این اقدامات وجود داشته و دارد؟ مطالعات اکتشافی میدان آخرین بار چه زمانی بروز شده است؟
با توجه به آنچه ذکر شد قبل از تصویب و نهائی کردن این طرح با این رقم عظیم و عقد قراردادهای مربوط به آن، لازم بود دولت محترم تیمی توانا از متخصصین مخازن هیدروکربنی کشور با ترکیبی از متخصصان دانشگاهی و پژوهشکده های درون و بیرون صنعت نفت را مامور می کرد که در مورد وضعیت مخزن و پیشنهاد ارائه شده نظر بدهند و همه گزینه های جایگزین را بررسی کنند.
- با توجه به مشترک بودن میدان پارس جنوبی و منافع عظیمی که طرف مقابل در این میدان دارد و نیز منافع بزرگی که چندین شرکت نفتی بین المللی درگیر توسعه و بهره برداری در آن طرف میدان دارند و رقابتی که در بهره برداری وجود دارد ، امکان القاء کردن طرح ها و اقداماتی که نتیجه عملی اش به طریقی به نفع طرف مقابل باشد وجود دارد و این مهم نیز اهمیت انجام مطالعات فنی و اقتصادی مستقل را افزون تر می کند.
- اجرای پروژه های بزرگ نفتی و گازی حتی در بهترین شرایط اقتصادی و بین المللی کشور همواره با تاخیرهای فراوان و قابل توجه روبرو بوده است و در شرایط بحران اقتصادی و مالی کشور و تحریم هائی که تامین تجهیزات لازم را با مشکل مواجه می کند ، این تاخیرها دو چندان خواهد بود و قطعا این پروژه که نیازمند سکو ها و تجهیزات خاصی هم هست در زمان پیش بینی شده به نتیجه نخواهد رسید و در بهترین شرایط درصدی یا فازهائی از آن بهره بردرای خواهد شد. بنابراین سوال اساسی این است که حتی به فرض این که این طرح پشتوانه های قوی علمی خصوصا در شناخت رفتار مخزن داشته باشد ، در صورتی که در زمان مقرر به نتیجه نرسد و یا تنها بخش محدودی از آن به نتیجه برسد ، تاثیر عملی آن بر میدان و مخزن که به سان موجودی زنده در حال تغییر و تحول است چه خواهد بود؟ و وضعت آن زمان مخزن چگونه خواهد بود؟ آیا ضرائب واقعی اجرای پروژه یا سناریوهای مختلف در این مورد بررسی شده است؟
- اگر از منظر کل انرژی و بحث ناترازی انرژی به مساله نگاه کنیم مساله ابعاد مهمتری پیدا می کند. نگارنده در گذشته در مطالعه ای تفصیلی نشان دادم که در ایران حدود 2.3 تا 2.5 میلیون بشکه معادل نفت خام (از نظر ارزش حرارتی ) پتانسیل احیاء یا آزاد کردن انرژی از طریق ارتقاء بهره وری انرژی در همه بخش های مصرف کننده وجود دارد و بارها در نوشته ها و گفته های خود تاکید کرده ام تا زمانی که کشور از نظر شاخص شدَت انرژی به وضعیت مطلوبی نرسیده است، در بخش انرژی هیچ اقدامی به اندازه بهینه ساز اولویت ندارد و هیچ پروژه ای مهمتر از پروژه های ارتقاء بهره وری انرژی نیست و البته مخازن مشترک هیدروکربنی و انرژی های تجدیدپذیر در اولویت های بعدی هستند. حال اگر این اولویت را در مقایسه های فنی اقتصادی گزینه های مختلف اقدامات ممکن برای حفظ سطح تولید میدان گازی پارس جنوبی وارد کنیم ابعاد مطالعات لازم بسیار پیچیده تر و وسیع تر می شود. مسلما با این پول اقدامات بسیار گسترده و نجات بخشی در زمینه ارتقاء بهره وری انرژی می توان انجام داد که هم امکان پذیر تر است و هم آثار مثبت زیست محیطی دارد و هم به نوسازی بخش های مختلف کشور کمک می کند.
در پایان صمیمانه امیدوارم این طرح به فهرست طرح ها و پروژه های بی مطالعه ای مانند ایران ال ان جی ، پالایشگاه های هشت گانه سیراف، خط لوله اتیلن مرکز (و پتروشیمی های مربوط به آن) ، خط لوله گوره جاسک و چندین پروژه بی مطالعه دیگری که جز زیان های سنگین دست آورد دیگری برای کشور نداشته است و البته مانند چاه میرزا آقاسی برای عده ای نان داشته است ! اضافه نشود . و امیدوارم حداقل صندوق توسعه ملی که قرار است این طرح را تامین مالی کند به وظایف خود دقیق عمل کند و برای مطمئن شدن از تضمین بازگشت سرمایهاش مطالعات لازم را طلب کند و از صحت و سقم آن مطمئن شود.