وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ سید غلامحسین حسنتاش

مقالاتی و یادداشت هائی در زمینه مسائل نفت و انرژی و توسعه؛ استفاده از مطالب صرفا با ذکر منبع مجاز است

وبلاگ  سید غلامحسین حسنتاش

در جستجوی یک جوانه ارجمند

(استفاده از مطالب این وبلاگ صرفا با ذکر منبع مجاز است)

کانال تلگرام : https://t.me/Hasantash
توئیتر : https://twitter.com/SeyedHassantash
وبلاگ دیگر: hassantash.blofa.com
لینکدین : /https://www.linkedin.com/in/seyed-hassantash-8a3165a1

بایگانی

بهینه سازی عرضه انرژی

جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۸۱، ۰۹:۱۴ ب.ظ

سرمقاله ماهنامه اقتصاد انرژی ؛ فروردین و اردیبهشت 1381 - شماره 35 و 36 


طی سالهای اخیر مطالب و مباحث فراوانی در زمینة بهینه‏سازی تقاضا و مصرف انرژی مطرح گردیده است اما موضوع بهینه‏سازی عرضه حاملهای انرژی کمتر مورد توجه و بحث و بررسی قرار گرفته است و لذا در سطور ذیل قصد بر این است که در حد بضاعت به تبیین این مسئله بپردازیم. اما قبل از ورود به این بحث توضیح این نکته نیز ضروری است که در بسیاری از موارد تصور می‏شود که منظور از بهینه‏سازی عرضة انرژی بهینه‏سازی مصرف انرژی در سیستم‏ها و فرآیندهای عرضه‏کنندة انرژی است که این تصور صحیحی نیست و این بحث نیز باید در همان مقولة بهینه‏سازی مصرف مطرح گردد. بدیهی است که سیستم‏های عرضه‏کننده و انتقال دهندة انرژی مانند پالایشگاهها و نیروگاهها، خطوط انتقال و غیره خود مصرف‏کنندگان انرژی نیز هستند و قطعاً باید بیشتر و پیشتر از هر بخش دیگر مصرف انرژی خود را نیز بهینه کنند اما این موضوع در همان چارچوب مباحث بهینه‏سازی و صرفه‏جوئی در مصرف انرژی قابل طرح است و در اینجا بحث ما صرفاً بر روی عرضه متمرکز است.

مسئلة بهره‏وری و بهینه‏سازی عرضه در دو سطح خرد و کلان قابل طرح است. در سطح خرد بهینه‏کردن عرضة حاملها مطرح است که در اینمورد مسائلی چون تلفات تبخیر، تلفات انتقال و بهینه‏کردن عرضة سوختها قابل طرح است که به عنوان مثال MTBE باید جایگزین TEL در بنزین شود تا سوخت مطلوب‏تری ارایه شود و یا کیفیت سوخت برای خودروها باید به نحوی باشد تا بخشی از مشکل پایین بودن راندمان که مربوط به پایین بودن کیفیت سوخت است مرتفع شود و بطور کلی مسایل بسیاری از این قبیل وجود دارد که در بخش خرد می‏توان برای هر یک از حاملهای انرژی مطرح کرد.

در سطح کلان که سطور زیر عمدتاً در این خصوص خواهد بود، سازگاری و هماهنگی بین زیر سیستم‏های انرژی مطرح است به گونه‏ای که مطلوب‏ترین پاسخگویی را به تقاضا داشته باشیم. ارتقاء بهره‏وری در عرضة هر یک از حاملهای انرژی در سیستم‏ها و شرکتهای عرضه‏کنندة انرژی لازم هست ولی به هیچ وجه کافی نیست و لذا توجه به این بحث در سطح کلان ضروری است. شاید بتوان مسایل سطح خرد را عرضة بهینه و مسایل مربوط به سطح کلان را بهینه‏سازی عرضه نامگذاری نمود.

ابتدا لازم است تعریفی از بهینه‏سازی عرضة انرژی ارایه شود، بهینه‏سازی عرضه یعنی: «عرضة بهترین و مناسب‏ترین حامل انرژی در مناسب‏ترین زمان و مکان برای پاسخگویی به تقاضا» که البته ممکن است تعریف کاملی نباشد و امیدواریم به کمک و همت صاحب‏نظران تکامل یابد.

با توجه به این تعریف، اولین نکته‏ای که باید به آن توجه کنیم، بحث تقاضا و شناخت تقاضا است تا بتوانیم بهترین پاسخگویی را در بهترین زمان و بهترین مکان، به آن داشته باشیم. تقاضا به سه گروه قابل تقسیم است:

1-    نیازها و تقاضای بالفعل تأمین شده- برای بهینه‏کردن این دسته از نیازها  با محدودیتهای زیادی مواجه هستیم بطوریکه مثلاً بر روی مکان و یا زمان ایجاد تقاضا نمی‏توانیم تأثیر چندانی بگذاریم. و امکان اثر‏گذاری بسیار محدود و پرهزینه است که  البته غیرممکن نیست. بهترین مثال آن برقی‏کردن چاههای کشاورزی است که در برنامة پنجسالة سوم در دستور کار وزارتخانه‏های نفت و نیرو قرار گرفته است. چاهها در زمان خاصی و در مکانهای خاصی حفر شده‏اند و متقاضی، تجهیزاتی را برای آب‏کشی از چاه فراهم  و برای فرآورده‏های نفتی تقاضا ایجاد کرده است که حالا به منظور جایگزینی حاملها باید از بسیاری از امکانات و تجهیزات صرفنظر شود .

2-    نیازها و تقاضای بالفعل تأمین نشده- بسیاری از روستاها که نیاز به برق دارند ولی هنوز تامین نشده و یا  چاهی که حفر شده ولی هنوز موتوری برای استخراج آب در آنجا نصب نشده و مورد بهره‏برداری قرار نگرفته است و مثالهای دیگر از این دست از جمله مواردی هستند که در این بخش باید مدنظر قرار گیرند. نیازهای این بخش باید سریعاً مورد توجه قرار گیرند و قبل از اینکه تجهیزاتی نصب شود و تقاضائی ایجاد شود باید به آن جهت داده شود زیرا در غیر اینصورت به نیاز و تقاضای بالفعل تأمین شده ، یعنی گروه اول تبدیل می‏شوند و در واقع با یک شرایط تحمیل شده مواجه خواهیم شد.

3-    نیازها و تقاضاهای بالقوه: برای این دسته از نیازها فرصت بیشتری وجود دارد. این نیازها با توجه به برنامة توسعة کشور، رشد جمعیت، تعداد اتومبیلهایی که ساخته خواهد شد و همچنین خانه‏هایی که در آینده ساخته خواهند شد و به طور کلی با توجه به برنامه‏هایی که در کشور وجود دارد، فعلیت پیدا خواهند کرد و برای اینکه بهترین پاسخگویی و مناسب‏ترین عرضه را بدست آورند، باید به موقع برنامه‏ریزی شوند. طبیعتاً در این مورد نیز اگر برنامه‏ریزی قبلی وجود نداشته باشد و یا با تأخیر انجام شود، مجدداً با همان شرایط تحمیل شده مواجه خواهیم بود.

     برای پاسخگویی بهینه به تقاضا، پیش‏نیازهایی وجود دارد. اولین پیش نیاز ، وجود یک سیستم گستردة اطلاعات‏گیری از نیازها، بخصوص در مورد نیازهای بالفعل تأمین نشده است. در ایـن باره تجاربی نیز در دنیا وجود دارد. به عنوان مثال چینی‏ها ابتکاری را به خرج دادند که در حل مشکلات آماری آنها فوق‏العاده مؤثر و موفق بوده است. آنها یک بازار اطلاعات و Data بوجود آوردند. یعنی هرکسی در کنار کار خودش یک جدول اطلاعات و آمار هم تولید می‏کند و تشکیلاتی هم در این خصوص وجود دارد که این آمار و اطلاعات را از آنها خریداری می‏کند. مثلاً به کشاورز می‏گوید که اطلاعات و تجربه‏های سالانة خود از قبیل میزان و تعداد دفعات بارندگی، میزان محصول سال و غیره را ثبت کند و به این بازار بفروشد. اگر چنین سیستمی در سطح ملی پیاده شود به ما کمک می‏کند تا این اطلاعات را به موقع در اختیار داشته باشیم و اگر در سطح ملی هم اتفاق نیافتد، از طریق شبکة گسترده‏ای از واحدهای توزیع که چه در صنعت نفت و چه در صنعت برق وجود دارند می‏توان این اطلاعات و نیازها را جمع‏آوری کرد. این شبکه آماری همراه با جمع آوری و بررسی انتقادات و پیشنهادها و درخواستهایی که مردم دارند و یا فشارهایی که گروههای مردمی یا ارگانها و نهادها به دولت وارد می‏کنند، می‏تواند منعکس‏‏کنندة نیازها و تقاضاها باشد.

در مورد نیازها و تقاضاهای بالقوه باید برنامه‏های بلندمدت مورد توجه قرار گیرند. در این باره باید حتماً مدلهای پیش‏بینی تقاضا داشته باشیم و تقاضا را برای تک‏تک حاملهای انرژی مشخص نموده و همچنین توابع تقاضای انرژی را تخمین زده باشیم. این توابع نشان می‏دهد که تقاضای هر یک از حاملها تحت تأثیر چه عواملی شکل می‏گیرد یعنی تا چه حد تحت تأثیر GDP، تا چه حد تحت تأثیر رشد جمعیت و یا سایر عوامل است. به این ترتیب وقتی تابع تقاضا مشخص شد، با توجه به برنامه‏های بلندمدت کشور و اینکه در برنامة پنجساله، رشد جمعیت و GDP و سایر عوامل چقدر در نظر گرفته شده‏اند و با توجه به اطلاعاتی که مثلاً باید از سازندگان خودرو و برنامه‏های توسعة مسکن و غیره دریافت شود، می‏توان عوامل تأثیرگذار را در این مدل‏ها گنجاند و در این صورت می‏توانیم تقاضا را به موقع و قبل از آنکه خودش را به ما تحمیل کند پیش‏بینی کرده و برای پاسخ دادن به آنها برنامه‏ریزی کنیم.

نکتة بعدی داشتن پیش‏بینی از تقاضای جهانی حاملهای انرژی است. در حال حاضر ایران کشوری است که حاملهای انرژی را بصورت خام صادر می‏کند که امید است اقتصاد کشور چنان توسعه پیدا کند که نیازهای داخلی صنعت و نیازهای توسعة کشور همه 4 میلیون بشکه نفت و تمامی گاز تولیدی را مورد بهره‏برداری و استفاده قرار دهد و چیزی برای صادرات وجود نداشته باشد و به جای آن هزاران قلم کالا و مصنوعات را صادر کنیم. اما متأسفانه در حال حاضر امکان آن وجود ندارد و لذا تقاضای جهانی برای حاملهای انرژی بر روی سیاستگذاری و پاسخگویی به عرضة داخلی بسیار حائز اهمیت است. برای مثال مطالعاتی که به سفارش ایران برای دومین اجلاس وزرای نفت کشورهای صادرکنندة گاز (که اخیراً در کشور الجزایر برگزار گردید) انجام شده است ، نشان می‏دهد که در دهة آینده یعنی حدوداً تا پایان سال 2010 میلادی تقریباً تمامی بازارهای گاز جهان اشباع شده است. البته صدور گاز ایران به ترکیه شروع شده و در حال حاضر تلاشهایی هم برای صدور گاز به هند و یونان و سایر نقاط صورت گرفته است اما به هر حال آن گزارش نشان می‏دهد که بازار گاز تا مدتها محدود است و از سال 2010 به بعد ممکن است در بازار تقاضائی  بصورت LNG و یا از طریق خط‏لوله بوجود آید. حال فرضاً اگر این مطالعه درست باشد با توجه به طرح توسعة فاز های مختلف میدان پارس جنوبی که ما در دست اقدام داریم و به دلیل مشترک بودن این حوزه از اهمیت خاصی نیز برخوردار است ، باید تقاضای داخلی برای گاز ایجاد کنیم و گاز را جایگزین نفت کنیم و در مقابل نفت بیشتری را برای صادرات در بازار نفت که برای ما بیشتر شناخته شده است و تقاضا نیز برای آن وجود خواهد داشت  فراهم کنیم. بنابراین برای پاسخگویی مناسب به تقاضای داخلی، شناخت تقاضای جهانی هم  اهمیت خواهد داشت.

نکتة بعدی تلاش در خصوص جهت دادن به تقاضا است. بعنوان مثال  در چند سال اخیر مشاهده می‏کنیم که در مناطقی مثل استان تهران متوسط دمای هوا به طور محسوسی افزایش پیدا کرده بطوریکه کولرهای آبی دیگر جوابگوی نیازهای سرمایشی مردم نیستند و کولرهای گازی که برق بیشتری را مصرف می‏کنند به سرعت در حال جایگزین شدن هستند . در چنین مواردی بخش انرژی باید بلافاصله واکنش نشان داده و این تقاضا را  مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهد که آیا برای حل این مشکل که بطور طبیعی در حال اتفاق افتادن است، حامل بهینه برای ایجاد سرمایش این است که ما برق را عرضه کنیم؟ اگر چنین است که پس اجازه بدهیم همین روند و اتفاق که بصورت اتوماتیک خود مردم به آن عمل می‏کنند، جلو برود. اما اگر این کار واقعاً از نظر خرد و کلان به صلاح نیست، باید به موقع در مورد آن بررسی و  تصمیم‏گیری شود. در غیر اینصورت اگر تقاضای عظیم فصلی برق برای مصارف کولرهای گازی ایجاد شود و به سرعت این جایگزینی صورت پذیرد، آنگاه با تقاضای غیرمترقبه‏ای برای برق در فصل تابستان مواجه خواهیم شد، در حالیکه همکنون در مورد گاز با عدم بالانس عرضه و تقاضای فصلی مواجه هستیم  و بایستی برای فصل تابستان تقاضا ایجاد کنیم، گاز هم مانند برق با مشکل ذخیره‏سازی روبرو است و برای ذخیره سازی آن مشکلات  زیادی وجود دارد بنابراین اگر بتوانیم تقاضا را به سمتی ببریم که در تابستان مصرف گاز بیشتر شود و مثلا سیستم‏های برودتی را به ویژه در ساختمانهای بزرگ به سمت استفاده از سوخت گاز هدایت کنیم در اینصورت  ممکن است این جایگزینی جوابگو باشد و بنابراین نسبت به این قضیه باید سریعاً واکنش نشان داد. در مورد بالانس عرضه و تقاضا، ذخیره‏سازی گاز در لایه‏های زیرزمینی همانگونه که اشاره شد  بسیار هزینه‏بر است ، بنابر این بجای  این سرمایه‏گذاری آیا بهتر نیست که ما بسیاری از صنایع داخلی خود را دو سوخته کنیم. در حال حاضر به دلیل عدم هماهنگی بین شرکتهای گاز و پخش فرآورده‏های نفتی در مجموعة وزارت نفت، این اتفاق نیافتاده و تقاضای بسیار بزرگ و بالقوه‏ای در صنایع وجود دارد که سوخت خود را به گاز تبدیل کنند. البته ممکن است که در فصل زمستان مشکلاتی داشته باشیم ولی با دو سوخت کردن صنایع می‏توانیم بالانس عرضه و تقاضا را بوجود بیاوریم و در واقع یک هماهنگی و صرفه‏جویی را در سیستم‏های انبارداری و ذخیره‏سازی داشته باشیم.

شناخت امکان‏پذیری فنی جایگزینی حاملهای انرژی، یکی دیگر از پیش‏نیازهاست. در این مرحله باید مطالعه شود که  کدام حاملها برای کدام مصارف و در کدام بخشها جایگزین کامل همدیگر هستند. لذا این مسئله نیز یکی از مقدمات ضروری جهت برنامه‏ریزی است.

نکتة بعدی شناخت پتانسیل‏های عرضه در سطح کلان و در مناطق مختلف است. پس از بحث تقاضا و جمع‏آوری اطلاعات، برای اینکه بتوانیم بهترین عرضه را برای پاسخگوئی به تقاضا داشته باشیم باید تمام پتانسیلهای عرضة انرژی در کل کشور هم در سطح کلان و هم در سطح منطقه‏ای مورد شناسایی قرار گیرد. در اینمورد می‏توان به پتانسیلهای انرژیهای خورشیدی و بادی و سایر پتانسیلهای دیگر که در مناطق مختلف کشور وجود دارد، اشاره نمود.

علاوه بر آن مقایسة دقیق فنی اقتصادی کلیة پتانسیل‏ها با لحاظ کردن هزینه‏های خارجی نیز باید مورد توجه قرار گیرد . بعنوان مثال در سال 73 در یکی از روزنامه‏ها مطلبی درج شده بود که مدیر پخش فرآورده‏های نفتی یکی از مناطق کشور اعلام کرده بود که روستاهای منطقة ما مشکل سوخت دارند و ما برنامه‏ریزی کرده‏ایم که مشکل آنها را با تأمین فرآورده‏های نفتی حل کنیم. بلافاصله این سئوال در ذهن ایجاد شد که آیا کشورهایی هم که نفت ندارند نیز به این راحتی برای حل مشکل سوخت مردم روستاهای خود، جواب پیدا می‏کنند. در این باره میتوان به تجربیات کشورهایی مثل سریلانکا، بنگلادش و هند و غیره اشاره نمود که چگونه با حمایت دو سازمان UNEP و UNDP و با استفاده از حجم وسیعی از اعتبارات بین‏المللی، برنامه‏های گسترده‏ای را برای استفاده از انرژی‏های غیر فسیلی به اجرا گذاشته اند. مثلاً در سریلانکا قبلا مردم برای تامین انرژی مورد نیاز خود از  سوختهای بیولوژیک یا چوب درختان جنگلها استفاده  می‏کردند. مصرف فضولات حیوانی هم مسایل بهداشتی و آلودگی و هم مسئلة از بین رفتن غنای خاک را در برداشت زیرا این فضولات به عنوان کود به خاک برنمی‏گشت و خاک ضعیف می‏شد. علاوه بر آن بخاطر از بین بردن جنگلها، مسئلة بیابانی شدن هم پدید می‏آمد که آن هم خودش به ضعیف شدن خاک کمک می‏کرد و ضعیف شدن خاک هم باعث این می‏شد که میزان محصول در واحد سطح کاهش پیدا کند و مهاجرت از روستا به شهر افزایش پیدا کند. لذا این مسایل مورد توجه قرار گرفت و با حمایت آن دو سازمان پروژه‏های مطالعاتی مختلفی در جهت اینکه همان روش زندگی موجود مردم را بهینه‏ کنند، انجام شد. با توجه به شرایط موجود و فرهنگ مردم راه حل جدیدی را برای افزایش کارائی بخاری‏های چوب‏سوز یافتند و یا در مورد سوختهای بیولوژیک، مخازنی را در خارج از روستا ساختند و فضولات حیوانی را به بیوگاز تبدیل کردند و به این ترتیب ضمن آنکه مسایل بهداشتی آن حل شد ته‏ماندة آن مخازن هم بهترین کود بود برای اینکه غنای خاک از بین نرود. بنابر این  چون کشور نفتی نبودند، نگفتند که گازوئیل و فرآورده‏های نفتی می‏دهند و مثلاً نیامدند بخاری‏های چوب‏سوز را با بخاری‏های نفت‏سوز جایگزین کنند.

معنا و مفهوم واقعی توسعه نیز همین است. یعنی اگر همان شیوة زندگی مردم بهبود و ارتقاء پیدا کند، در آن منطقه توسعه ایجاد می‏شود، اما اگر معاش مردم به مبدایی وصل شود که منتهی به خط‏برق و یا لولة گاز باشد، در واقع راه شهر را به آن اهالی نشان داده‏ایم بجای اینکه توسعه را به مفهوم واقعی آن در آنجا محقق کرده باشیم.

در ایران در زمینة انرژی روستایی فوق‏العاده کم کار شده است و یک سازمان مشخص و متولی در این بخش وجود نداشته است. البته خوشبختانه اخیراً به همت وزارت نیرو و سازمان انرژی اتمی فعالیتهایی برای ایجاد حمام خورشیدی و غیره در بعضی جاها انجام می‏شود که اخبار آن باعث خوشحالی است ولی این کار باید بصورت خیلی گسترده‏تر و سازمان یافته‏تر صورت پذیرد . در حال حاضر ما به  بسیاری از مناطق به راحتی و بدون اینکه پتانسیل‏های دیگر را بررسی کرده باشیم ، برق و یا فرآورده‏های نفتی را منتقل می‏کنیم.  در صورتیکه بهتر است ابتدا یک مطالعه و تجزیه و تحلیل فنی اقتصادی بر اساس قیمتهای واقعی و بین‏المللی فرآورده‏های نفتی صورت پذیرد و همچنین هزینه‏های انتقال در نظر گرفته شود و نیز اشتغال‏زایی و سایر صرفه‏هایی که استفاده از یک پتانسیل محلی می‏تواند در خود آن روستا ایجاد کند مشخص شود و بر این اساس بهترین انتخاب برای تأمین عرضة انرژی انجام پذیرد.

نکتة آخر که فوق‏العاده مهم است، هماهنگی کامل بین دستگاهها و شرکتهای عرضه‏کنندة حاملهای انرژی در سطح برنامه‏ریزی و سیاستگذاری و یا به عبارت دیگر در سطح حاکمیتی است. ما گاهی فکر می‏کنیم اگر بخشهای تصدی نفت و برق را ادغام کنیم، مشکل حل می‏شود. در صورتیکه چنین نیست و مشکل در سیاستگذاری و برنامه‏ریزی است. حتی ادغام بخشهای تصدی ممکن است مشکلات جدید ناشی از ادغام را بوجود آورد که سالها ما را گرفتار کند و سیاستگذاری و برنامه‏ریزی را که اصل مسئله است، تحت‏الشعاع قرار دهد.

مثالهایی که گذشت به روشنی نشان می‏دهند که برای انجام چنین برنامه‏هایی نمی‏توان بدون هماهنگی عمل کرد. همانطور که در مثال فرآورده‏های نفتی و گاز اشاره شد، این دو بخش زیرمجموعة یک دستگاه اجرایی هستند ولی متأسفانه هماهنگی لازم را ندارند بنابراین نباید تصور کرد که با ادغام مشکل حل می‏شود.  متأسفانه در حال حاضر تفکر و سیاست برنامه‏ریزی یکپارچه و واحد وجود ندارد که باید ایجاد شود.

حال سئوال اینجاست که اگر این اقدامات انجام شود چه نتایجی حاصل می‏شود؟ بنظر می‏رسد که در صورت بهینه‏سازی سیستم عرضه نتایج زیر حاصل خواهد شد:

1-    یکی از نتایجی که از این سیستم بدست می‏آید، بهینه‏سازی سیستم‏های ذخیره‏سازی است. همانطور که اشاره شد در مورد فرآورده‏های نفتی به دلیل امکان ذخیره‏سازی مشکل Peak و off-Peak نداریم درحالیکه در مورد برق و گاز به دلیل محدودیت و مشکلات ذخیره‏سازی و پرهزینه بودن آن، مشکل Peak و off-Peak وجود دارد. در برنامه‏ریزی جامع و کلان اگر ذخیره‏سازی را در یک مجموعه بینیم ممکن است ضرورتی برای ذخیره‏سازی برق و گاز وجود نداشته باشد. وقتی در بعضی فصول گاز را به جای فرآورده‏ نفتی جایگزین کردیم، آن فرآوردة نفتی می‏تواند برای استفاده در فصول دیگر ذخیره شود و در واقع سیستم ذخیره‏سازی ما بهینه خواهد شد.

2-    نکتة بعدی بهینه‏سازی شبکه‏های انتقال است. در این باره باید سئوال کرد که آیا لازم است همه حاملهای انرژی را به همه نقاط کشور منتقل کنیم؟ کاری که در حال حاضر انجام می‏شود، یعنی ما در همه جا شبکة انتقال گاز و برق داریم و فرآورده‏های نفتی نیز توزیع می‏شود. در حالیکه ما می‏توانیم شبکه‏های انتقال را در یک نگرش جامع و یکپارچه و با توجه به شناخت پتانسیل‏های فنی جایگزینی، بهینه کنیم و به حداقل هزینه برسانیم.

3-    نتیجة بعدی بهینه‏سازی الگوی مصرف است. در اثر شناخت به موقع تقاضا می‏توانیم الگوی مصرفی را که در حال شکل‏گیری است، جهت بدهیم. گاهی اوقات استفاده از برخی از وسایل مد می‏شود و نمی‏توان با این مد مقابله کرد. معمولاً عرضه‏کنندگان بزرگ در سیستم‏های بازاریابی پیشرفته، با در اختیار داشتن شبکه‏های تلویزیونی، فرهنگ‏سازی می‏کنند. به بیان دیگر  در حال حاضر عرضه‏کنندة موفق کسی است که در واقع فرهنگ تقاضا و الگوی مصرف را برای مردم تنظیم می‏کند و سلیقه‏ها را تغییر می‏دهد. ما نیز باید چنین کاری کنیم و در برخورد با پدیده‏هایی واقعی که راه خودشان را می‏روند،  آنها را بشناسیم و بپذیریم و باید این توانایی را داشته باشیم که یا الگوهای زیباتری را جایگزین آن مد کنیم بطوریکه با سیاست‏های کلان ما همخوانی داشته باشد و یا اینکه مدل کارآتر آن چیزی که مد شده است را طراحی کنیم و در واقع از اینکه یک الگوی مصرف بصورت خودجوش بوجود آید و به شبکة انرژی کشور تحمیل شود، جلوگیری شود.

4-    و نهایتاً آنچه که هدف اصلی این بحث است، بهینه‏سازی سیستم عرضه است که از مجموعة آنچه گفته شد و اقداماتی که اشاره شد، حاصل خواهد آمد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۱/۰۱/۳۰
سید غلامحسین حسن‌تاش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی