شوک جدید نفتی یا بازآفرینی شوک اول نفتی
اقتصاد انرژی شماره 75-76، مهر و آبان 1384
شوک جدید نفتی یا بازآفرینی شوک اول نفتی
طی دو سال اخیر ما شاهد قیمتهای نسبتا بالای نفتخام هستیم . البته راقم این سطور بر این باور است که اگر از منظر ارزش ذاتی نفت نگاه کنیم و قیمت های واقعی (Real Term) را مورد توجه قرار دهیم این قیمت ها چندان بالا و غیر منطقی نیستند اما به هر حال اگر روند تاریخی قیمت های اسمی را در نظر بگیریم این قیمت ها بالا تلقی میشوند . صرف نظر از اینکه چه جزئیاتی باعث به وقوع پیوستن این قیمتهای بالا شده است درمورد اینکه به نظر میرسد که این قیمتهای بالا ظاهرا به نفع اقتصادهای کشورهای صنعتی نیست و میتواند مشکلات اقتصادی را برای آنهاایجاد کند دو تحلیل متفاوت را می توان ارائه نمود . اولین تحلیل این است که این شوک نتیجه غفلت کشورهای صنعتی از واقعیتهای بازار نفت یا نتیجه به بن بست رسیدن و ناکارآمدی استراتژیها و سیاستهای انرژی کشورهای صنعتی بوده است.
کشورهای صنعتی بعد از وقوع بحران و یا شوک اول نفتی مجموعهای از سیاستها و استراتژیها را به کار گرفتند که جهتگیری نهایی همه آن سیاستها به حداقل رساندن وابستگی نیاز انرژی به نفت، به ویژه به نفت منطقه خاورمیانه و خلیج فارس بوده است. این سیاستها ممکن است به نوعی موجب بی توجهی به نفت و به ویژه نفت منطقه خلیج فارس و خاورمیانه شده باشد و ما امروز شاهد نتایج این بی توجهی بوده باشیم یعنی از آنجا که طی دو سه دهه اخیر به اندازه کافی روی افزایش عرضه نفت سرمایهگذاری نشده و به بازار نفت توجه نشده است ما شاهد این وضعیت هستیم ، در صورت درست بودن این تحلیل معنای آن این است که این سیاستها هرچند در جنبه زیادی موفقیتهایی را به دنبال داشته ولی از این جهت ناکارایی را نشان میدهد .
اما یک تحلیل دومی هم در این زمینه میتواند وجود داشته باشد و آن این است که رسیدن به وضعیتی که بازار نفت در آن قرار دارد برای کشورهای صنعتی چندان غیر مترقبه و پیش بینی نشده نبوده است و به عبارتی این کشورها احتمال وقوع چنین وضعیتی را پیش بینی کرده بودند و نسبت به بوجود آمدن چنین وضعیتی استقبال داشته اند در صورت سئوال مهم این خواهد بود که این استقبال به چه علتی میتواند باشد؟
در پاسخ به این سئوال باید گفت : به همان دلیل که ما معتقدیم کشورهای صنعتی در شوک اول نفتی از قیمتهای بالای نفت استقبال داشتند. به همان دلیل هم میتوانند از قیمتهای بالای فعلی هم استقبال داشته باشند. اگر ما مسائلی که در جریان شوک اول نفتی اتفاق افتاد را بررسی کنیم به این نتیجه میرسیم که کشورهای صنعتی و در راس آنها امریکا در قبل از شوک اول نفتی به این نتیجه رسیده بودند که درمان مسائل انرژی و تحقق مجموعه سیاستهای کنترل تقاضا و سیاستهای تنوع بخشی به عرضه و جایگزین کردن سایر منابع به جای نفتخام ، مستلزم این است که در یک دوره زمانی قیمتهای نفت خام بالا رود تا بسیاری از طرحها و پروژههای انرژی که در قیمتهای پایین نفت خام اقتصادی نیست ارزش اقتصادی پیدا کنند و به اجرا گذاشته شوند.
اینک در شرایط فعلی ممکن است که در یک سطح بالاتری همان داستان تکرار شود ، ممکن است علی رغم تمام تلاشهایی که در دهه هفتاد انجام گرفته شده امروز هم تکنولوژیهای جدیدی برای بهینه کردن تقاضای انرژی و همچنین برای عرضه انرژی از سایر منابع وجود داشته باشد که ÷روژه های تحقق آنها با قیمتهای بالاتر نفت خام اقتصادی شود و در اینصورت اگر مدتی قیمت نفت در سطوح بالاتری قرار گیرد این پروژهها اجرا خواهد شد. در بخش تقاضا ، مصرف باز هم بیشتر از گذشته کنترل خواهد شد و رشد تقاضا کاهش پیدا خواهد کرد و در بخش عرضه منابع جدید انرژی شکوفاتر خواهد شد و سهم بیشتری در سبد انرژی کشورهای عمده مصرف کننده پیدا خواهد کرد.
به همین دلیل عنوان این نوشتار را بازآفرینی شوک اول نفتی گذاشته ایم که نشان دهیم که دراصل تکرار تجربه شوک اول نفتی است و به عبارتی به معنای تغییر استراتژیها و سیاستهای کلان انرژی کشورهای صنعتی نیست بلکه به مفهوم ارتقاء آن سیاستها در یک سطوح کاملا متفاوت و بالاتری است که در قیمتهای بالاتر نفتخام میتواند تحقق یابد.
این تحلیل دوم را حداقل به عنوان یک فرضیه میتوان مطرح کرد و حسن آن این است که برای آزمون این فرضیه کنجکاویهایی به وجود خواهد آمد. فرضا میتوانیم بررسی کنیم که وضعیت GTL در جهان چگونه است ؟
میدانیم که تکنولوژی GTL از جنگ جهانی دوم سابقه دارد و تحقیقات و اصلاحات فرآیندی زیادی روی آن انجام شده است و بسیاری از مسائل فنی آن حل شده اما باتوجه به اینکه تکنولوژی گران قیمتی است و فرآوردههای میان تقطیر و فرآوردههایی که از این طریق به دست میآیند در مقایسه با فرآوردههایی که از پالایشگاههای نفتی به دست میآیند هزینه تمام شده بالاتری دارند ممکن است در شرایط قیمتهای پایین تر نفت خام اقتصادی نباشد و در قیمتهای بالای نفت این تکنولوژی که احتمالا از نظر فنی کاملا امکان پذیر شده ، از نظر اقتصادی هم امکان پذیر شود و دنیای صنعتی شاهد تحولی در ارتقای فنآوری GTL و به عرصه آمدن آن در اسکیلهای صنعتی و خارج شدن آن از سطح نیمه صنعتی و تحقیقاتی باشد.
همچنین در مورد انرژی باد ممکن است که بررسی ها نشان دهد که تکنولوژی جدید توربینهای بادی با ارتفاع بالاتر که پرهها را به ارتفاعی میرساند که در آن ارتفاع جریان باد همواره وجود دارد و با طول پرههای بزرگ تر تکنولوژی گران تری است و در قیمتهای پایین نفت خام ممکن است اقتصادی نباشد ، در سطوح قیمتهای بالاتر ممکن است اقتصادی شود.
همچنین در مورد انرژی خورشید و سایر انرژیها میشود این فرضیه را آزمون کرد. اگر این آزمونها جواب مثبت دهد و اگر تاییدهایی برای این موارد پیدا کنیم، میتوانیم به اثبات این فرضیه نزدیک تر شویم که همانگونه که اشاره شد ، دنیای صنعتی به نوعی از قیمتهای فعلی نفت استقبال دارد.
البته ما در بسیاری از موارد شاهد اظهار نگرانیهای کشورهای صنعتی هستیم که این هم با اتفاقاتی که در جریان شوک اول نفتی افتاد منافاتی ندارد و در همان زمان هم علی رغم اینکه کشورهای صنعتی از قیمتهای بالای نفت استقبال داشتند و استراتژیهای انرژی آنها با بالا رفتن قیمتهای نفت محقق میشد اما در ظاهر هرگز به این مساله اعتراف نداشتند و از طرفی تمام مشکلات اقتصادی را به بالا بودن قیمتهای نفتخام نسبت میدادند و نزد مردمشان به نوعی ناکاراییها و ناکارآمد های خود را از این طریق فرافکنی میکردند و این شیوه در کشورهای صنعتی به یک عادت بدل شده است ولذا نباید آن را جدی گرفت .
بنابراین نگرانیهای ظاهری که کشورهای صنعتی از بالارفتن قیمت نفت دارند و اعلام میکنند نباید باعث شود که ما پشت قضیه را نگاه نکنیم و احتمال استقبال اینها و یا حداقل احتمال استقبال سیاستگذارهای انرژی و استراتژیستهای اینها را از قیمتهای بالای نفت ندهیم .
اگر شواهد و قرائن فرضیه مورد اشاره را تائید نماید و ما به اثبات این فرضیه نزدیک شویم یک معنای بسیار مهم، خصوصا برای کشور نفتی ما وجود خواهد داشت و آن این است که ما باید بدانیم که تداوم این قیمتها در بلندمدت پایداری و استمرار نخواهد داشت و قیمتهای بالای نفت موجب تحولات بزرگی درصحنه انرژی دنیا خواهد شد، در اینصورت بسیاری از منابع جدید اضافه خواهد شد و مصارف کنترل خواهد شد و بویژه تکنولوژی GTL به عنوان یک رقیب بزرگ برای نفتخام به عرصه خواهد آمد.
بنابراین ممکن است که ما با یک وقفه زمانی چند ساله شاهد کاهش جهانی تقاضا برای نفتخام و به طبع آن شاهد کاهش قیمتهای نفتخام باشیم که باز در صورتی که این فرضیه درست باشد ، این نتیجهگیری گیری هم درست خواهد بود ولذا نتیجهای که برای های نفتی و اقتصاد ما خواهد داشت این است که ما باید نسبت به مکانیزم صندوق ذخیره ارزی بسیار با حساسیت برخورد کنیم. یکی دو سال بالا بودن قیمت جهانی نفت نباید کشورهای عضو اوپک را به این وسوسه بیاندازد که میتوانند بی بندو بارانه این ارز را وارد اقتصاد کشور خود کنند و همه آنرا هزینه کنند بلکه باید با حساسیت و نگرانی از احتمال عدم تداوم این قیمتها در میانمدت برنامه ریزی شود و از ذخایر صندوق های ذخیره ارزی هوشمندانه صیانت شود. که اگر در دوره بعدی قیمتهای جهانی نفت مجددا کاهش پیدا کرد و بازار با مازاد عرضه رو به رو شد بتوان با اتکا به منابع این صندوق جریان مستمر رشد اقتصادی و برنامههای توسعه اقتصادی کشور را تداوم داد.