وابستگی صنعت نفت به خارج (در مصاحبه با مجله تاسیسات دریائی)
نقشه را ه نداشتیم
نامگذاری امسال به عنوان "تولید ملی،حمایت از کار و سرمایه ایرانی نشان از توجه رهبری به مقوله کار و سرمایه گذاری است اما نگاهی اجمالی به این مقوله نشان می دهد که این هدف آن هم درصنعت بزرگی مانند نفت به راحتی قابل دستیابی نیست .به عنوان نمونه فراهم کردن زیر ساختها یا داشتن برنامه استراتژیک تنها بخش کوچکی از پارامترهای لازم جهت نیل به این هدف است .
دستیابی به این هدف به چه پیش زمینه های نیاز دارد و در تحقق این شعار چقدر موفق خواهیم بود دلیل کافی است تا با غلامحسین حسنتاش به گفت و گو بنشینیم و نقطه نظرات وی در این مورد که چه تحولاتی باید در بخش های کارفرمایی،پیمانکاری و شرکتهای سازنده برای تحقق این مهم باید صورت گیرد را جویا شدیم:
1-درحال حاضر جایگاه صنعت نفت در جهان کجاست وبومی سازیسازی دراین صنعت درچه مرحله است؟
به طور کلی ما هنوز در کشور قادر به تامین همه خدمات و تجهیزات مورد نیاز صنعت نفتمان نیستیم. با وجود اینکه در دوره بعد از انقلاب و تحت تاثیر محدودیتها و فشارهای تحریم گامهائی برداشته شده است اما هنوز چه در دریا و چه در خشکی به ویژه از نظر تجهیزات مکانیکی و الکترونیکی، نیازهای بسیار زیادی به خارج داریم . متههای حفاری را باید وارد کنیم، لولههای جداری چاهها را باید وارد کنیم، تجهیزات و شیرآلات سرچاهی و بسیاری از اقلام دیگر را باید وارد کنیم.
2-از نظر تکنولوژی و رعایت استانداردهای تولید چگونه هستیم و تاچه حد توانسته ایم برای کسب جایگاه درست در جهان گام برداریم ؟
ما کشوری هستیم که دقیقا 104 سال است از استخراج اولین چاه نقتیمان در مسجد سلیمان میگذرد، یعنی بیش از یک قرن فرصت داشته ایم تا از 100میدان هیدروکربنی بهره بریم. شاید از کشوری که صنعت نفتش یکی دو دهه سابقه داشته باشد و چند میدان محدود نفتی و گازی هم داشته باشد دوراز انتظار نیست که خودش همه چیز را داشته باشد اما در مورد ما فرق میکند. اگر خودمان را با کشورهائی مثل نروژ یا مالزی مقایسه کنیم، نقیصه روشنتر می شود. کشور نروژ که از دهه 1970 و بعد از شوک اول نفتی در 1973 کشور نفتی شده است. یعنی سابقه نفتیاش حدود 40 سال است و 60 سال از ما کمتر است، میزان ذخائر هیدروکربنیاش هم بسیار از ما کمتر است، اما امروز یکی از شرکتهای مهمی که خود ما نیازمند خدماتش هستیم شرکت استات اویل نروژ است و این کشور درآمد عظیمی از صدور خدمات و تجهیزات نفتی دارد. حالا شاید بگوئید نروژ توسعه یافته و صنعتی است و به ما چکار دارد! مالزی جهان سومی چه؟ مالزی هم از همان سالهای دهه هفتاد، نفتی شده است و میزان ذخائرش اصلا با ما قابل مقایسه نیست ولی ما امروز نیازمند شرکت پتروناس و سایر شرکتهای مالزیائی هستیم. ما متاسفانه نه تنها صدور خدمات و تجهیزات در این بخش نداریم و اگر باشد هم بسیار محدود و استثنائی است، بلکه نیاز شدید به واردات داریم.
3-چه عوامل و مشکلاتی باعث شده تا نتوانیم به این سطح از خودکفایی برسیم و اساسا چه دلایلی را دربر داشته است؟
قبل از اینکه به پردازم به این موضوع که چرا این خود کفائی اتفاق نیفتاده است، لازم است بگویم که من به این بحث در سطح ملی نگاه میکنم، یعنی اینکه چرا اقتصاد ما و صنعت ما و بخش خدمات ما نتوانسته است و نمی تواند نیازهای صنعت نفت را تامین کند. منظورم این است مثلا خود صنعت نفت به معنای وزارت نفت و شرکتهای تابعه لزوما نباید دکل حفاری و لولههای جداری چاه یا سایر تجهیزات را بسازد، و پرسش این است که چرا اقتصاد در این زمینه سرآمد نشده است.؟ ببینید من در این رابطه چندین علت را می توانم ذکر کنم:
نخست اینکه قبل از انقلاب خارجیها بر صنعتنفت ما حاکم بودهاند و آنها نگذاشتند ارتباط میان صنعتنفت با بقیه صنایع و بخشهای کشور برقرار شود. آنها همه کالاها و خدمات مورد نیازشان را به خارج سفارش میدادند. بررسیها نشان میدهد رژیم گذشته بخش نفت را جدا از دیگر بخشهای اقتصاد کشور و به عبارتی بصورت تافتهای جدابافته نگهداشته بود و این عادتی را در صنعت نفت از نظر سفارش دادن نیازهایش به خارج ایجاد کرده بود که در دوره بعد از انقلاب هم کماکان ادامه داشته و اگر هم در مقاطعی تغییر مسیری داده میشود بیشتر در اثر فشارهای ارزی یا محدودیتهای تحریم است و با برطرف شدن فشارها دوباره آب به همان مسیر قبلی بر میگردد . یعنی صنعت نفت بصورت سازمان یافته و مستمر برای دیگر بخشهای کشور سفارش و تقاضا ایجاد نکرده است که بخشهای دیگر و صنایع هم بروند برای تامین آن سرمایهگذاری کنند. در بعضی موارد که اقدامات مستمری شده به همان میزان نیز توفیق یافته است.
نکته دوم اینکه در دوره بعد از انقلاب که بالاخره گرایش به ساخت داخل بیشتر شده است، مشکلی که وجود داشته این بوده که به اعتقاد من صنعت نفت هیچ وقت برنامه بلندمدت روشنی برای توسعه خود نداشته است. چه برای توسعه ذخائر هیدروکربنی یا به عبارتی بخش بالادستی و چه برای بخش پائین دستی که البته آنهم تا حدود زیادی متاثر از بالادستی است. ببنید برنامهریزی سرمایهگذاری برای تولید تجهیزات و خدمات یک برنامهریزی حداقل 15 ساله و بیست ساله است. اگر صنعت نفت برنامه بلندمدت (حداقل15 تا 20 سال) داشته باشد و آنگاه آن برنامه تبدیل به اقلام و تجهیزات شود، یعنی برنامهها ریز شود که برای تحقق آنها مثلا چند چاه باید حفر شود، چند دکل لازم است، چند سکو مورد نیاز است، یا چه میزات تاسیسات سرچاهی یا سطحالرضی باید نصب شود، آنگاه صنایع کشور میتوانند برای تامین و تولید آنها برنامهریزی کنند، ممکن است صنعتنفت اول کار به صنایع بگوید من برنامههایم فوریت دارد و نمیتوانم معطل شوم که شما تجهیزات را ساخت داخل کنید. عیبی ندارد اما اگر یک بخش صنعتی مامور تامین تجهیزات شود ممکن است ابتدا واردات کند اما میتواند با سازنده خارجی طوری تنظیم کند که از واردات شروع شود و به انتقال تکنولوزی ختم شود. پس اینها برنامهریزی بلندمدت و حساب و کتاب میخواهد.
4-همکاری بین بخشی و سازمانی تا چه حدی می تواند در افزایش راندمان و توان تولید تاثیرگذار باشد؟
در مورد قبلی که عرض کردم اگر دقت کنید مشخص میشود که همکاری بین بخشی اهمیت پیدا میکند و متاسفانه ما در همکاریهای بین بخشی یا چند بخشی بسیار ضعیف هستیم. بخش نفت بهانه میکند که کالای داخلی کیفیت ندارد و دوباره سراغ خارجی میرود. بخش صنعت هم تعهداتش را به هنگام و با استاندارد لازم انجام نمیدهد و بهانه را به نفت میدهد. در حالی که اگر همکاری و هماهنگی قوی بین بخشی باشد و برنامه ریزی بلندمدت وجود داشته باشد همانطور که عرض کردم راهکارهای مرحلهای و واسط وجود دارد که هم کار نفت و پروژههای نفت و گاز ، لَنگ نشود و هم به تدریج انتقال ساخت به داخل اتفاق بیفتد. در مور خدمات هم همینطور است در یک برنامه جامع ما میتوانستیم در جائی که از شرکتهای خارجی استفاده میکنیم آنها را وادرار کنیم که از شرکتهای داخلی بعنوان پیمانکار فرعی استفاده کنند و این شرکتها در کنار خارجی و با حفظ یک رابطه بلند مدت با آنها به تدریج کارآموخته بشوند تا روزی خودشان بتوانند مستقل وارد میدان شوند. اگر بررسی بفرمائید میبینید که پتروناس مالزی دقیقا در یک برنامه بلندمدت به همین روش پتروناس امروز شده است.
5-نگاه وزارت نفت به عنوان کارفرما تاچه حد در بخش تولیدات که مربوط به پیمانکاران است،این مساله اثرگذار بوده است و آیا اساسا می توان به این نکته بسنده کرد که دیدگاه وزارت نفت در بهره گیری از کالاهای وارداتی در این صنعت عاملی در عدم ارتقا تولید داخلی به ویژه زیر ساخت ها بوده است؟
اگر بنا باشد مشکل را از سوی نفت که برنامه بلندمدت نداشته و تقاضا برای صنعت داخلی ایجاد نکرده ، نگاه کنم ،واقعیت این است که از آن طرف نیز صنعت ما هم در دوره بعد از انقلاب استراتژی روشنی نداشته است. ما خیلی به جهتگیریهای صنعتی رژیم گذشته نقد کردهایم و میکنیم اما اگر خوب دقت کنیم میبینیم خواسته یا ناخواسته همان روند ها را ادامه دادهایم و حتی خیلی آنها را با تحولات تکنولوژیک هم سازگار نکرده و یا متناسب با این تحولات تجدید نظر نکردهایم. به عنوان مثال اگر برادران خیامی ایرانخودرو را بنیان نگذاشته بودند و دولت وقت هم حمایت نکرده بود و امیرعباس هویدا این جمله را نگفته بود که "به امید روزی که هر ایرانی یک پیکان داشته باشد" و مثلا براداران خیامی بجای آن، کارخانه ساخت واگن و لوکوموتیو تاسیس کرده بودند و هویدا هم از توسعه حمل و نقل عمومی ریلی حمایت کرده بود، شاید امروز صنعت ما سرنوشت دیگری داشت. رشتههای صنعتی که ما بعد از انقلاب توسعه دادهایم اغلب همانهائی است که پایههایش قبل از انقلاب گذاشته است. در استراتژی توسعه صنعتی رشتهای از صنعت که بازار داخلی گسترده و تضمین شده و نیز بازار جهانی و خصوصا منطقهای خوبی داشته باشد و یا به عبارتی (بر اساس ترمینولوژی مربوطه ) هم جانشین واردات باشد و هم پتانسیل صادراتی داشته باشد، یکی از بهترین انتخابهاست. وجود دهها میدان کوچک و بزرگ هیدروکربنی در داخل و قرار گرفتن کشور در یک منطقه ذخائر نفتی (در شمال و جنوب کشور) بهترین فرصت را ایجاد میکند. یعنی اگر ما استراتژی توسعه صنعتیمان را طراحی میکردیم به احتمال بسیار قوی صنایع ساخت و تجهیزات مورد نیاز صنعتنفت یکی از رشتههای صنعتی اولویت دار میشد.
در هرحال همانطور که عرض کردم حرکتهای خوبی شده که نمیتوان نفی کرد ولی به نظر من در چهارچوب یک استراتژی روشن و بلندمدت و برخوردار از یک نقشه راه نبوده است و لازم است که این طراحی صورت گیرد و قطعات پراکندهای که وجود دارد در جای مناسب خود در آن طراحی خورانده شود.
5- باتوجه به نام گذاری امسال از سوی مقام معظم رهبری با عنوان "تولید ملی،حمایت از کار وسرمایه ایرانی " چگونه می توان برای تحقق اهداف پیش روی این شعار قدم های مثبتی برداشت؟
تقویت تولید ملی کار یک سال و دوسال نیست که فکر کنیم یک سال به تولید ملی میپردازیم و سال دیگر سراغ چیز دیگر میرویم. تقویت تولید ملی برنامه بلند مدّت میخواهد. برای ارتقاء سطح تولید ملی باید سرمایهگذاری بشود. تحقق سرمایهگذاری مستلزم ثبات اقتصادی، بازارهای تضمین شده، امنیت سرمایهگذاری، جلوگیری از فعالیتهای رانتی(که با دردسر بسیار کمتر بازگشت سرمایه بسیار بیشتری ایجاد میکنند) و بسیاری از مسائل دیگر است. یکی از نکات بسیار مهم هم در این میان بهرهوری است که به نظر من بحران جدی اقتصاد ماست بهرهوری ما در همه عوامل تولید بسیار پائین است. پائین بودن بهرهوری یعنی بالا بودن قیمت تمام شده و در دنیای پر رقابت فعلی بالارفتن قیمت یا هزینه تمام شده، یعنی واگذار کردن بازارها به رقبا. بنابراین در این سالی که این نام را گرفته فقط میتوان طراحی یک برنامه بلندمدّت برای از بین بردن موانع آن و فراهم کردن زمینههای آن را تمهید کرد. بنظر من تقویت تولید ملی بدون برنامهریزی بلندمدّت و بدون داشتن نگاه و نگرش توسعهای و توجه همزمان به نرمافزارها و سختافزارهای آن، محال است.