نکاتی در مورد نگرانی دکتر ولایتی از آینده تامین انرژی کشور
جناب دکتر ولایتی در مصاحبه اخیر خود که در روز دوشنبه هشتم آبان ماه در روزنامهها انعکاس یافته بود به نکتهای اشاره نموده بودند که از عدم اطلاع ایشان از مسائل انرژی حکایت دارد ولذا بران شدم که توضیحی را در این مورد ارائه نمایم. آقای دکتر ولایتی اظهار داشتهاند که: " انرژی هستهای فقط به این معنا نیست که از اورانیوم 3.5 درصد غنی شده، برق تولید کنیم. به هرحال نفت و گاز روزی به پایان میرسد و آن روز، تنها منبع هستهای برای ما میماند و غرب با علم به این موضوع، میخواهد این امکانات را در اختیار داشته باشد تا در زمان مقرر به شرط اطاعت از دستورات، به صورت قطرهچکانی ما را از این انرژی بهرهمند کند"( روزنامه اعتماد هشتم آبان 91). در مورد این اظهار ایشان چند نکته قابل توجه وجود دارد:
مقامات غربی و امریکائی همواره حداقل در بیان، حق استفاده صلحآمیز ایران از انرژی هستهای بعنوان سوخت را به رسمیت شناختهاند که البته ممکن است در این زمینه صادق نباشند (که این موضوعی سیاسی است و در تخصص نگارنده نیست). اما در مورد انحصار و قطرهچانی کردن امکانات و تکنولوژی هستهای باید دانست که در حال حاضر بیش از بیست و نه کشور جهان برق هستهای تولید میکنند که در میان آنان کشوری مانند آرژانتین هم وجود دارد که جزء کشورهای توسعه یافته نیست و در اغلب حلقه های زنجیره ارزش سوخت هستهای نیز ورود پیدا کرده است. جدول زیر مقدار و سهم تولید برق هستهای کشورهای مختلف در سال 2011 و میزان تغییر آن نسبت به سال 2010 را نشان میدهد.
همانگونه که ملاحظه میشود کشورهائی که بعضا رقبای بالقوه اقتصادی ایالاتمتحده نیز تلقی میشوند در این میان قرار دارند و اتفاقا ایالاتمتحده با بعضی از آنها همکاری نزدیک دارد. مثلا علیرغم اینکه کشور هند عضو انپیتی هم نیست و حتی سلاح هستهای هم دارد و کشور مستقلی هم هست، در زمان جرج بوش قرارداد همکاری در ساخت چندین نیروگاه جدید هستهای میان ایالاتمتحده و هندوستان به امضاء رسید و همانطور که در جدول ملاحظه میشود رشد تولید برقهسته ای در هند در سال 2011 بسیار قابلتوجه بوده است در صورتی که این رقم در بسیاری از کشورهای غربی کاهش داشته است.
اتفاقا بدنبال وقوع حادثه زلزله و سونامی در فوکوشیمای ژاپن در ماه مارس سال 2011 میلادی و فاجعهای که در نیروگاه هستهای آن رخ داد (که آثار و تبعات آن هنوز هم کاملا مهار نشده است)، موج مخالفت با توسعه نیروگاههای هستهای جهان غرب و کشورهای صنعتی را فرا گرفت و بسیاری از طرحها و پروژههای هستهای متوقف شد. در حال حاضر سهم انرژی هستهای در کل سوخت مصرفی جهان کمتر از 6 درصد است و پیشبینیها حاکی از آن است که نرخ رشد سالانه تولید برق هستهای تا سال 2035 بطور متوسط 2.4درصد در سال خواهد بود اما این نرخ رشد در سطح 24 کشور صنعتی ( اعضاء OECD) تنها 1 درصد در سال خواهد بود. افزایش سهم برق هستهای در افق 2035 در کل مصرف انرژی جهان نیز کمتر از یک درصد خواهد بود. پس ملاحظه می شود که نظریه قطرهچکانی، جناب ولایتی مقرون به صحت نیست و با شواهد و تجارب عینی تطبیق ندارد. اتفاقا ممکن است کشورهای صنعتی به این نتیجه رسیده باشند یا برسند که برای تنظیم عرضه و تقاضای انرژی جهان، نیروگاههای هستهای را که خطرناک و نگرانکننده هستند عمدتا در کشورهای درحال توسعه گسترش دهند، کما اینکه در گذشته نیز به تدریج صنایع سنگین آلودهسازی که هزینه فرصت آنها از ارزش افزوده آنها سبقت گرفته است را به کشورهای موسوم به جهان سوم منتقل کردهاند.
اما بههرحال دوراندیشی و نگرانی جناب ولایتی از آینده تامین انرژی کشور پس از پایان پذیرفتن منابع فناپذیر نفت و گاز، قابل ستایش است و هرکشوری که برنامه بلندمدت دارد حتما باید نگران امنیت عرضه و تامین انرژی بلندمدّت خود باشد، اما سئوال اساسی و مهم این است که آیا رفع این نگرانی تنها از طریق برنامه تولید برق هستهای کفایت میکند و یا نه؟ پاسخ این است که بدون شک برنامهریزی انرژی و رفع نگرانی در این زمینه را نمیتوان به این مسئله محدود کرد و مسائل دیگر را نادیده گرفت. در این رابطه تنها به چند مورد مهمتر اشاره میکنم:
1- یکی از مهمترین سیاستهای کشورهائی که در برنامهریزی امنیت عرضه انرژی موفق بودهاند سیاستهای بهینهسازی مصرف و افزایش راندمان انرژی بوده است. ایران کماکان یکی از بدترین مصرفکنندگان انرژی جهان است. شاخص شدّتانرژی ایران بسیار نامطلوب است. در چند سال اخیر با توهم اینکه حذف یارانهها و بالابردن قیمت انرژی بصورت خودکار این مسئله را حل میکند، تلاشهای دولتی در این زمینه بسیار افت کرده است در صورتیکه بدلیل مشکلات نهادی و فقدان سازوکارهای مناسب و مکانیزمهای لازم جنبی و نیز بدلیل در دسترس نبودن فناوریهای مورد نیاز (ناشی از تحریمها)، اثر بخشی سیاست قیمتی بسیار محدود بوده است. معنای این وضعیت مصرف انرژی، این است که منابعی که باید برای نسلهای آینده و رفع نگرانیهای جناب ولایتی، حفظ شود با کارائی و بهرهوری بسیار پائین، اتلاف میشود. اتفاقا درست در مقابل رویکرد هستهای که بدلیل ماهیت کاربرد دوگانه آن، مورد حساسیت جهانی است، رویکرد ملی به ارتقاء بهرهوری انرژی میتواند جلب کننده حمایتهای جهانی و کشورهای صنعتی باشد، چراکه هرگونه کاهش مصرف و اتلاف انرژی، لزوما منجر به کاهش آلایندهها نیز میگردد و به نفع محیطزیست است و این چیزی است که نه تنها کسی نمیتواند با آن مخالفت کند بلکه میتوان از اعتبارات بینالمللی برای آن استفاده نمود.
2- تحریمها (البته در کنار بیبرنامگی مدیران صنعت نفت) موجب شده است که ایران در بهرهبرداری از اغلب قریب به اتفاق میادین مشترک، از رقبای خود عقب بیافتد، اگر ما در میادین مشترک به سهم و حق مسلم خود برسیم و اجازه تخلیه این منابع را به رقبای خود ندهیم، میتوانیم نیازهای امروزمان را از این طریق تامین کنیم و میادین مستقل را برای نسلهای آینده باقیگذاریم و زمان ته کشیدن منابع نفت و گازمان را به تاخیر اندازیم.
3- جناب دکتر فرض کردهاند که انرژیها به نفت و گاز و هستهای محدود هستند درحالی که شواهد و قرائن نشان میدهد که اتفاقا توجه کشورهای صنعتی خصوصا بعد از فاجعه فوکوشیما بیشتر از آنکه به انرژی هستهای معطوف باشد به منابع موسوم به انرژیهای نو یا پاک معطوف شده است. در چشمانداز کشورهای OECD بیشترین رشد سالانه تا افق 2035 با 2.4 درصد درسال مربوط به این منابع انرژی فناناپذیر و عمدتا دو منبع انرژی خورشیدی و بادی است. ایران از پتانسیل عظیمی برای توسعه این دو حامل انرژی و خصوصا انرژی خورشیدی برخوردار است. برخی معتقدند که استفاده از انرژی خورشیدی در کویر لوت ایران میتواند انرژی آینده جامعه بشری را تامین کند. مطالعات نشان میدهد که مینیمم شدت تابش خورشید در ایران (به عنوان یک شاخص) از ماکسیمم تابش در کشوری مانند آلمان بیشتر است و تعداد روزهای دو کشور نیز آفتابی قابل مقایسه نیست، این درحالی است که سهم انرژی خورشیدی درسبد انرژی آلمان قابل توجه بوده و در حال افزایش است و این سهم در ایران نزدیک به صفر است.
درهرحال امیدوارم جناب دکتر ولایتی با جایگاهی که دارند، این دغدغه خود در زمینه امنیت انرژی آینده کشور را دنبال کنند ولکن آنرا در عرصهای جامعتر و گستردهتر با مقایسه دقیق هزینهها و فایدهها مورد بررسی قرار دهند.