روابط نفتی ایران و عربستان؛ رقابت یا رفاقت
روابط نفتی ایران و عربستان؛ رقابت یا رفاقت
تاریخچه نفت عربستان
عربستانسعودی در دهه 1970 یعنی تنها 40 سال پس از تاسیس این کشور ، به بازیگری کلیدی در رویدادهای سیاسی و تحولات اقتصادی جهان تبدیل شد. اگرچه عربستان از اواخر دهه 1930 به جرگه تولیدکنندگان نفت جهان پیوست اما اوجگیری جایگاه و موقعیت این کشور زمانی اتفاق افتاد که در سال 1970 تولید نفت ایالاتمتحده به نقطه حداکثر خود رسید و پس از آن وابستگی آن به نفت وارداتی روبه افزایش گذاشت. با سرعت گرفتن رشد تقاضای جهانی نفت و واردات نفت امریکا، عربستان از معدود تولیدکنندگانی بود که میتوانست از عهده اشتهای سیریناپذیر جهان برای نفت برآید. عربستان با استفاده از این فرصت توانست از یک تولیدکننده عمده با تولید حدود 2.5 میلیون بشکه در روز به یک ابر تولیدکننده نفت در سال 1974 تبدیل شود که توان تولید روزانه بیش از 8.5 میلیون بشکه نفت را دارا بود. پس از شوکهای اول و دوم نفتی در دهه 1970 کشورهای صنعتی سیاستهایی را بکارگرفتند که نتیجه آن کاهش روزافزون تقاضا برای نفت اوپک از اوایل دهه 1980 بود. سازمان اوپک متقابلا سیاست کاهش عرضه برای حفظ قیمتها را در پیش گرفت و در میان اعضاء اوپک همواره بیشترین کاهش داوطلبانه مربوط به عربستانسعودی بود. بدین ترتیب تولید نفت عربستان از بیش از 10.2 میلیون بشکه در روز در سال 1980 به کمتر از 3.8 میلیون بشکه در 1985 رسید و عربستانسعودی از این پس به انباره ظرفیت مازاد تولید تبدیل شد که برای غرب اطمینان خاطر و برای ایالاتمتحده قدرت مانور ایجاد میکرد، چراکه هرگاه اراده میکرد میتوانست این ظرفیت را بکارگیرد و چندین میلیون بشکه نفت را وارد بازار نماید. ظرفیت چندین میلیون بشکهای مازاد تولید نفت عربستان، در مقاطع مختلفی ارزش و اهمیت خود را برای ایالاتمتحده نشان داد. در سال 1986 زمانی که ایالاتمتحده اراده کرد که برای فشارآوردن به ایران در جهت پایان دادن به جنگ تحمیلی علیه خود، و در جهت تسهیل فروپاشی شوروی از طریق فشار بر اقتصاد وابسته به نفت این کشور و نیز به منظور فشار به لیبیِ قذافی که درآمد نفت را صرف گسترش نهضتهای آزادیبخش ضد امپریالیستی میکرد، قیمت جهانی نفت را کاهش دهد، این اقدام یعنی سقوط دادن قیمت جهانی نفت، تنها با کمک ظرفیت مازاد تولید نفت عربستان ممکن بود. دولت سعودی ناگهان به بهانه کنارگذاشتن سیاست دفاع از قیمت نفت و جایگزین کردن سیاست سهم بازار، تولید خود را افزایش داد و بازار را از نفت اشباع کرد و قیمتها را به حداقل ممکن رساند.
جنگ بزرگ خلیج فارس در سالهای 1991 و 1992 نیز تنها به مدد ظرفیت مازاد تولید عربستان بود که به یک شوک بزرگ نفتی منجر نشد. حمله عراق به کویت و به آتش کشیدن یک یک چاههای نفتی این کشور و متعاقب آن حمله امریکا و برای آزادسازی کویت، دو کشور عمده نفتی را برای مدتی نسبتا طولانی از بازار جهانی خارج کرد و عربستان بود که جایگزین هردو شد و نیاز بازار را جبران نمود. از آن به بعد نیز عربستان حتی گاهی به سان دایهای دلسوزتر از مادر در تلاش کنترل فیزیکی و روانی بازار نفت به نفع ایالاتمتحده و متحدین صنعتی آن بوده است. حملات هوائی اروپا به لیبی در آغاز تحّول بهار عربی برای کمک به انقلابیون این کشور در جهت ساقط کردن رژیم قذافی که منجربه خروج نفت لیبی از بازار جهانی شد و متعاقب آن تشدید فشار تحریم نفتی غرب علیه ایران نیز بدون استفاده از ظرفیتهای مازاد تولید نفت عربستان و همراهی این کشور به سادگی امکانپذیر نمیشد.
چرا ستاره عربستان رو به افول است؟
اما اینک بنظر میسد که دو عامل زیر ستاره بخت عربستان را رو به افول قرار داده است:
1- در سال 1386 انتشار کتاب "غروب نفت در صحرا" به افسانه لایتناهی بودن ذخائر نفت عربستان پایان داد."متیو سیمونز" در این کتاب به استناد بررسی صدها مقاله علمی در مورد میادین نفتی عربستان در کنار بررسیهای مستقل خود، نشان داد که اولا- برآوردهای ارائه شده از میزان ذخائر باقیمانده نفتی عربستان و نیز اعداد اعلام شده در مورد ضریببازیافت میادین نفتی این کشور، بسیار اغراقآمیز است و ثانیا- بیش از 90 درصد نفت عربستان تنها از هفت میدان قدیمی تولید میشود که این میادین به مرحله نزولی منحنی تولید خود رسیدهاند و تداوم تولید از آنها با دشواریهای زیادی روبروست. بعدها انتشار بعضی از اسناد ویکیلیکس نیز صحت ادعاهای این کتاب را به اثبات رساند. جبران اُفت تولید طبیعی سالانه میادین بزرگ و اصلی نفتی عربستان مستلزم انجام سرمایهگزاریهای زیادی چه بر روی این میادین و چه بر روی میادین جدیدالاکتشاف کوچکتر است که به هیچ وجه با میادین مذکور قابل مقایسه نیستند.
در حالی که تا قبل از انتشار کتاب سیمونز، آژانس بینالمللی انرژی و اداره اطلاعات انرژی امریکا در چشماندازهای خود که سالانه منتشر مینمایند، افزایش ظرفیت تولید نفت عربستان را در افق سال 2030 میلادی، تا 24 میلیون بشکه نیز براورد میکردند، بعد از انتشار این کتاب و روشن شدن واقعیتها، اینک این پیشبینیها از 12 تا 13 میلیون بشکه تجاوز نمیکند که تحقق آن نیز با تردیدهای جدی روبروست. در کنار بررسی سیمونز " کولین کمپبل"، "صمصام بختیاری" و "ممدوح سلامه" نیز وضعیت ذخائر تفتی عربستان را مورد بررسی قرار دادهاند و اعدادی بین 90 تا 145 میلیارد بشکه را برای ذخائر باقیمانده عربستان برآورد کردهاند که با اعداد رسمی این کشور بسیار تفاوت داد. علاوه بر تردید در میزان ذخائر باقیمانده، از سوی دیگر مصرف داخلی نفت عربستان نیز بصورت شتابان روبه افزایش است و به نزدیک 3 میلیون بشکه در روز در سال 2012 رسیده است و این روند ادامه خواهد داشت و از قدرت صادراتی عربستان خواهد کاست.
2- در چند سال گذشته با اقتصادی شدن استخراج نفت و خصوصا گازطبیعی از لایههای سختتر غیرمتعارف هیدروکربنی موسوم به "اویلشیل" و "شیلهایگازی" در ایالات متحده امریکا، وابستگی این کشور به نفت و گاز وارداتی روبه کاهش گذاشته است. سیاست راهبردی انرژی ایالاتمتحده که هر دو جناح جمهوریخواه و دموکرات بر آن توافق دارند، خودکفائی امریکا در سطح قاره و به حداقل رساندن وابستگی انرژی خود به خارج از قاره است. ایالاتمتحده در سال 2015 به صادرکننده گاز تبدیل خواهد شد و وابستگیاش به نفت منطقه خاورمیانه نیز روبه کاهش است.
یک سناریوی محتمل این است که ایالاتمتحده بهدنبال کاهش و قطع وابستگیانرژیاش به منطقه خلیجفارس، توجهش به این منطقه رقیق شود و حضورش را در منطقه کاهش دهد و سناریوی مقابل این است که این بینیازی ممکن است نه تنها موجب کاهش علایق این کشور به منطقه نشود، بلکه این امر میتواند قدرت مانور آمریکا را در منطقه افزایش دهد. سلطه بر مناطق نفتخیز جهان و کنترل آبراهها و معابر عبور انرژی، همواره از اصلیترین ابزارها و اهرمهای قدرت آمریکا و تفوق این کشور بر رقبای اقتصادی خود بوده است و هنگامی که خودش از منابع منطقه بینیاز باشد قدرت مانورش برای فشار بر رقبایی که نیازمند منابع این منطقه هستند بیشتر خواهد شد و هر ناامنی در منطقه تنها امنیت انرژی رقبا را تهدید خواهد نمود. در جریان تحولات موسوم به بهار عربی، آمریکاییها تاکنون اجازه ندادهاند که وزش نسیمهای این بهار از مرزهای عربستانسعودی عبور کند. حتی رژیم حاکم بر بحرین نیز تداوم حیات خود را مرهون عربستانسعودی است. شاید اگر این نگرانی وجود نداشت که موفقیت تحولخواهان در بحرین، موجب تشجیع شیعیان مناطق شرقی و نفتخیز عربستان خواهد شد و دامنه تحولخواهی را به عربستان خواهد کشید، تحولات بحرین به گونه دیگری رقم میخورد و اجازه دخالت عربستان در امور داخلی بحرین داده نمیشد. طبیعی است تا وقتی که نفت عربستان در بازار جهانی نفت غیرقابل جایگزین است و ایالاتمتحده نیز به این بازار نیازمند است، دولت آمریکا نمیتواند ریسک نزدیک شدن جریان بهار عربی و تحولخواهی به مرزهای عربستان را بپذیرد و این تضاد غیرموجه در سیاستخارجی آمریکا تداوم خواهد داشت. اما اگر ایالاتمتحده از این نفتوگاز بینیاز شود، ممکن است اوضاع سیاست و قدرت در کشورهای جنوب خلیجفارس به گونه دیگری رقم بخورد. معلوم نیست که در چنین آیندهای امریکا تا چه حد به متحدش وفادار بماند و یا برعکس تا چه حد حاضر باشد که در بازی شطرنج جهانی این مهرهاش را فدای کنترل رشد اقتصادی رقبای مهمی مانند چین که مهمترین چالش بلندمدت ایالاتمتحده میباشند، کند.
زمینههای توسعه روابط نفتی ایران و عربستان
توجه در آنچه که ذکر شد میتواند بستر مناسبی را برای توسعه روابط ایران و عربستانسعودی، فراهم کند. توسعه روابط صمیمانه با ایران میتواند هم ضریب امنیت منطقهای عربستان و هم حتی ضریب امنیت داخلی آن را ارتقاء دهد و فرصتها و بهانههای ایجاد ناامنی را از قدرتهای خارج از منطقه بگیرد. همچنین درک عربستان از شرایط جدید در حال وقوع، میتواند زمینه همکاری بیشتر دو کشور در طراحی سیاستهای مشترک نفتی و انرژی را نیز فراهم کند و بر انسجام بیشتر سازمان اوپک نیز تاثیر بگذارد. و در صورت حصول به توافقات راهبردیتر طبعا توافق در مسائل جزئیتری مانند دبیرکلی اوپک نیز سهلتر خواهد بود. در چنین شرایطی توجه ویژه رئیسجمهور منتخب، به ارتقاء سطح روابط با عربستانسعودی هوشمندانه است وی میتواند از پتانسیلهای روابط دو کشور در دوران اصلاحات و سازندگی نیز بهرهگیرد.
در چشماندازی که شرح آن رفت جهتگیری رقابتها و رفاقتها نیز میتواند تغییر کند. دو کشور قطر و عربستانسعودی علاوهبر مشکلات و اختلافات مرزی تضادهای دیگری هم با هم دارند. پارهای از اسناد ویکیلیکس نشان داد که تضادهای عمیقی در میان دولتمردان دو کشور وجود دارد. قطر به عنوان کشوری کوچک و کم جمعیت که روزی از ضعیفترین حلقههای شورای همکاری خلیجفارس بود امروز به یُمن درآمد سرسامآور نفت و گاز که تماما از قِبَلِ میادین مشترک با ایران و مشکلات ایران در استخراج و بهرهگیری از سهم خود است، مدعی و متقاضی نقشآفرینی در تحولات منطقهای و جهانی است و این برای عربستان که همواره محور اصلی شورای همکاری خلیجفارس بوده است، چندان پذیرفتنی نیست. همچنین دو کشور ایران و عربستان هرکدام به دلایلی متفاوت، از توسعه بیرویه صنعتنفت عراق چندان خشنود نیستند. در حالیکه عمدهترین میادین نفتی عراق با ایران مشترک است، دولت عراق نیز مانند قطر از شرایط ایران استفاده میکند و از سوی دیگر عراق خصوصا از طریق خطلوله بصره عقبه، که اخیرا قرارداد آن امضاء شد، در تلاش است بخشی از نفتخام خود را به دریای سرخ انتقال دهد و این به معنای تشدید رقابت نفتی این کشور با عربستان است. عربستانسعودی تا قبل از این، یگانه تولید کننده نفت خلیجفارس بوده است که بخشی از نفت خود را خارج از تنگههرمز و در دریای سرخ عرضه میکند.
عربستانسعودی باید درک کند که همکاری این کشور با تحریمهای نفتی غرب بر علیه ایران، گرچه در کوتاهمدّت میتواند از طریق فروش قدری نفت بیشتر به ظاهر به نفع این کشور باشد اما همگامی با سیاستهای نفتی امریکا و فاصله گیری بیشتر از مهمترین قدرت منطقه، در میان مدّت و بلندمدّت به نفع این کشور نخواهد بود و قدرتهای خارج از منطقه تنها تا مرز منافع خود به امنیت و منافع منطقهای اهمیت خواهند داد.