نگاهی دیگر به قراردادهای توسعه منابع نفتی (مصاحبه با هفتهنامه تجارتفردا26 مرداد 92)
آنچه شرکتهای خارجی در مورد قراردادهای نفتی میگویند را به راحتی نپذیریم
با مطرح شدن استفاده از قراردادهای مشارکتی در صنعت نفت، شما مدتی قبل در یادداشتی اشاره کردید که با توجه به عدم حضور شرکتهای خارجی در ایران، مخاطب این قراردادها احتمالاً افراد خاصی هستند. منظور شما از این اشاره دقیقاً چه بوده است؟
طی 3-4 سال اخیر و به عبارت دیگر در دور دوم آقای احمدینژاد، در بخشهایی از سطوح عالی نفت پیگیر بحث قراردادهای مشارکتی شدند. در گذشته اگر این بحثها مطرح بود، شرکتهای خارجی بیشتر از امروز امکان حضور داشتند و سوال این بود که چگونه میتوان سرمایهگذاری خارجی بیشتری را جذب کرد. اما این سئوال برای من بود که الان که ما تحریم هستیم و دفاتر شرکتهای خارجی بسته شده است، طرح این بحث چه ضرورتی دارد. لذا به نظر میرسید این ماجرا، نه برای جذب بیشتر سرمایهگذاری خارجی، که با هدف انعقاد قرارداد با برخی افراد و شرکتهای خاص داخلی مطرح شده است.
یعنی به نظر شما ورود بخشهای خصوصی داخلی در این زمینه ممکن است ایرادی داشته باشد؟
من با این مساله اساساً مخالفتی ندارم. بلکه معتقدم باید معیارها و ضوابطی وضع شود و هر شرکت اعلام کند چه سوابق فنی ، چه میزان توان تامین مالی و چه پیشینهای دارد. هر شرکتی که معیارها و استانداردهای لازم را داشته باشد، وارد قرارداد شود. مساله این است که ما چنین شرکتهایی را نداریم. شرکتهای نفتی بینالمللی که نمیآیند و هفتخواهران جدید (شرکتهای نفتی دولتی که در گستره جهانی کار میکنند) نیز پس کشیدهاند ندارند. لذا با توجه به اینکه امکان حضور شرکتهای بزرگ نیست، به نظر میرسد پروژه «خواصسازی» در جریان است و امیدوارم در دولت یازدهم جلوی آن گرفته شود. من این روند را برای کشور خطرناک میدانم. فرقی ندارد این خواص نظامی باشند یا غیرنظامی. بلکه مهم رانتی است که در این میان وجود دارد و گسترش رانتخواری لذا اگر کسی مطابق ضوابط و معیارهایی صنایع نفت جهان و با توان اجرایی و منابع مالی کافیو نیز با حفظ اصول رقابت و شفافیت وارد زمینه قراردادهای مشارکتی شود، هیچ ایرادی ندارد.
با این تفاسیر، به نظر میرسد شما با اصل قراردادهای مشارکت در تولید به لحاظ اقتصادی و نفتی مخالفتی ندارید. درست است؟
مطرح شدن مباحث مرتبط با قراردادهای مشارکت در تولید، اغلب با ارزیابی دقیق داخلی و مقایسه تطبیقی با درنظر گرفتن منافع ملی همراه نبوده است. بلکه علت اصلی، اظهارات شرکتهای خارجی مبنی بر جذاب نبودن قراردادهای بیع متقابل بوده است. من از ابتدا معتقد بودم چندان نباید به این حرف توجه کرد، چراکه این حرف برای شرکتهای خارجی یک ابزار چانهزنی است. حرف من این بود که نباید این را به سادگی پذیرفت . سوال من این است که اگر بیع متقابل جذاب نبود، چرا خارجیها آن را میپذیرفتند. حتی در زمان بوش، کمپینی از شرکتهای نفتی امریکائی شکل گرفته بود که برای حضور در ایران به دولت آمریکا فشار میآوردند، و میگفتند که اروپاییها حضور دارند و نفعمیبرند و ما عقب افتادهایم . بنابراین حرف من همیشه این بوده است که هر چه غربیها میگویند را به سادگی نپذیریم و برخورد نقاد با آن داشته باشیم. مساله دیگر اینکه شرکتهای خارجی بسته به چشماندازی که از قیمتهای آتی نفت دارند، حتی در برخی موارد ممکن است قراردادهای بیع متقابل را ترجیحدهند. اگر بر اساس چشمانداز، قیمت نفت نزولی باشد، باتوجه به اینکه در قرارداد مشارکتی، شرکت خارجی در مقداری از تولید سهیم است و ارزش این میزان تولید در چشمانداز کاهش مییابد، تمایل به سمت قراردادهای بیع متقابل است. عکس این مساله در صورت وجود افق افزایش قیمت نفت وجود دارد. به ویژه از این رو که با افزایش قیمت نفت، هزینههای توسعه میدان نیز افزایش مییابند، ولی درآمد شرکت در قرارداد بیع متقابل، ثابت است، یعنی طرف خارجی ریسک افزایش هزینه را دارد ولی شانس افزایش درآمد را ندارد با فرض ثابت بودن قیمتها نیز ترجیحی بین دو نوع قرارداد وجود ندارد. مورد دیگر اینکه قراردادهای مشارکتی تنها قرارداد مرسوم در دنیا نیست و مثلاً در کویت یا عراق از انواع دیگر قراردادهای خدماتی استفاده میشود. در نهایت اینکه وقتی ما حرف از میدان نفتی میزنیم، این یک عبارت ژنریک نیست. مخازن نفتی بسته به خصوصیات سنگ و سیال، ضخامت لایه و بسیاری دیگر موارد با هم متفاوت هستند و ریسکهای فنی و اقتصادی و هزینههای متفاوتی دارند ولذا میتوان متناسب با آن ، قراردادهای متفاوتی را منعقد کرد و شیوههای سرمایهگزاری متفاوتی را انتخاب کرد. باید برنامه جامعی برای توسعه میادین داشت و بعد از مطالعه و الویت بندی و دستهبندی، برای هر دسته از میدان یک نوع روش سرمایهگزاری و قراردادی متناسب را درنظر گرفت.
به قراردادهای مشارکتی یک ایراد حقوقی در زمینه مالکیت وارد شده و همین ایراد هم از انعقاد این قراردادها جلوگیری کرده است. نظر شما چیست؟
البته در زمینه حقوقی، من متخصص نیستم ولی به لحاظ فنی میتوان گفت حتی در قرارداهای امتیازی هم که در زمان دارسی داشتیم، چنین چیزی وجود نداشته است و ملی شدن نفت هم خود تا حدودی نشاندهنده این مطلب است. در قرارداد مشارکتی، درصدی از نفت استخراجی که بر سر آن توافق شده است، به طرف مقابل تعلق میگیرد. لذا اینطور نیست که ذخایر نفتی به شرکت خارجی تعلق گیرد.
به نظرم نهایتاً در مورد قراردادهای مشارکت در تولید، شاید بتوان این سبک قرارداد را برای میادین مشترک توصیه کرد. اینطور نیست؟
هرجا که ریسکها بالاست میتوان ریسک را تقسیمکرد و هرجا که شانسها بالاست دلیلی ندارد که شریک بتراشیم. در میادین مشترک یک ریسک اضافه هم وجود دارد و لحظه به لحظه عدمالنفع ما در حال افزایش است. در چنین جایی، باید از هر شیوهای که امکان دارد استفاده کرد تا جلوی این مساله را گرفت. اما در هر نوع قراردادی، هوشمندی و پیشبینیهای صحیح و مطالعات کافی باعث میشود بتوان این قراردادها را به شکل بهینهای منعقد کرد.