نظریه اوج تولید نفت چیست؟ آیا فرصتی برای ما ایجاد میکند؟
در سطور زیر تلاش میشود که ضمن توجه اجمالی به نظریه اوج تولید نفت یا Peak Oil ، عمدتا بررسی شود که آیا این نظریه میتواند فرصتی را برای ایران ایجاد نماید و اگر احیانا پاسخ این سوال مثبت است چنین فرصتی در چه زمانی ممکن است بوجود آید. مطالب بدون مقدمه و فهرستوار ارائه میگردد:
- نفت در نقطه اوج یا Peak Oil به مرحله زمانی گفته میشود که استخراج نفت به حداکثر میزان خود میرسد و در نتیجه پس از این مرحله میزان تولید نفتی که وارد بازار فروش میشود کاهش پیدا میکند. این نظریه در سال ۱۹۵۶ توسط فردی بنام "کینگ هوبرت" ارائه شده است که در آن به اوج رسیدن استخراج نفت از منابع نفتی در آمریکا را بین سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۰ پیش بینی کرد. براساس این نظریه نمودار تولید نفت کل جهان حالت زنگولهشکل دارد و شیب نزولی منحنی تولید نفت پس از به حداکثر رسیدن آن، تند خواهد بود. طرفدارن نظریه هوبرت بعدا در مورد زمان به اوج رسیدن تولید نفت جهان تجدیدنظر کردهاند و در مورد این زمان و شیب منحنی دیدگاه های مختلفی را ارائه نمودهاند.
اما به هرحال شکی نیست که نفت یک منبع استخراجی فناپذیر است که تشکیل آن میلیونها سال به طول انجامیده است و بالاخره روزی تمام خواهد شد اما اطلاع دقیق از زمان پایان یافتن آن مستلزم داشتن آگاهی کامل از تمام ذخائر آن و نیز پیشبینی دقیق از میزان تقاضای آتی آن است. بنابراین این سئوال پیش میآید که آیا تمام ذخائر نفتی جهان اکتشاف شده است؟ و آیا روند تحولات تکنولوژیکی برای اکتشافات جدید و بهرهبرداری از منابع نفتی که امروز امکان استخراج اقتصادی آن فراهم نیست، متوقف شده است. تجربه نشان میدهد که این طور نیست. امروزه با تحولات تکنولوژیکی امکان افزایش ضریب بازیافت از مخازن مرسوم نفتخام فراهم شده و امکان استخراج اقتصادی نفتخام اعماق اقیانوسها بوجود آمده است. همچنین امکان بهرهبرداری اقتصادی از نفتخامهای غیرمرسوم فراهم شده و همین امکان، منحنی نزولی تولید نفت ایالاتمتحده را در سالهای اخیر تغییر مسیر داده و در مسیر صعودی قرار داده است. براساس تخمینهای موجود جمع ذخائر نفتی که تا کنون شناسایی شده است حدود 3/2 تریلیون بشکه است که تا کنون حدود یک تریلیون بشکه آن مصرف شده است از این میزان حجم ذخائر غیر مرسوم باقیمانده که اینک امکان بهرهبرداری از آن فراهم شده بسیار بیشتر از ذخائر مرسوم است. بنابراین بطور خلاصه زمان به اوج رسیدن تولید نفت به این نزدیکیها نخواهد بود. ضمنا باید توجه داشت که بر خلاف نفت، صنعت گاز جهان جوانتر است و تولید گاز در حال افزایش است و در جریان تولید گاز متناسبا میعانات گازی هم تولید میشود که نوعی نفت خیلی سبک است. جدیدترین چشمانداز منتشره توسط آژانس بینالمللی انرژی، حجم ذخائر باقیمانده نفت جهان که به لحاظ تکنولوژیکی قابل باز یافت است، شامل میعانات گازی، نفتخامهای سنگین و غیر مرسوم و غیره را خیلی بیشتر پیشبینی کرده است که به شرح جدول زیر است:
- اما نکته مهم این است که به فرض اینکه عرضه نفت کاهش یابد این به معنی کاهش انرژی نخواهد بود. نفتخام یکی از حامل های انرژی در کنار حاملهای دیگر و البته مهمترین حامل انرژی است، به دلیل اینکه به تنهائی میتواند تمام نیازها انرژی را پاسخ گوید در صورتی که ترکیبی از انرژیهای دیگر میتوانند جایگزین آن شوند. اما سهم نفت در سبد انرژی جهان از 46/1 درصد در سال 1973 به 32/4 درصد در سال 2010 کاهش یافته و در آینده کمتر هم خواهد شد در صورتیکه سهم گازطبیعی و انرژیهای تجدیدپذیر در حال افزایش خواهد بود.
- نکته مهم دیگر اینکه در سال 2010 حدود 62 درصد از مصرف نفت در جهان تنها در بخش حمل و نقل بوده است، حدود 17 درصد آن نیز در مصارف غیر انرژی و تنها حدود 21 درصد در مصارف انرژی صنعتی و خانگی و تجاری بوده است. این 21 درصد میتواند با سایر انرژیها و خصوصا گاز و ذغال سنگ جایگزین شود و عمدتا بخش حمل و نقل جهان است که بیشترین وابستگی را به فرآوردههای نفتی حفظ کرده است. در مورد سوخت حمل و نقل نیز هم تحقیقات وسیعی روی سوختهای جایگزین (خودرو برقی و هیدروژنی، پیل سوختی و غیرو) انجام شده است و هم با تکنولوژی تبدیلات گازی موسوم به GTL امکان بدست آوردن سوختهای سبک (بنزین و گازوئیل ) از گازطبیعی وجود دارد.
- زکی یمانی وزیر نفت اسبق عربستانسعودی اعتقاد داشت که بالابودن قیمت جهانی نفت در بلندمدّت موجب میشود که جامعه بشری هم به فکر صرفهجوئی و بهینهسازی مصرف انرژی و هم به فکر انرژیهای آلترناتیو بیافتد و در این صورت تقاضا برای نفتخام کم شود و اصولا زمانی برسد که نفتخام بیارزش شود. البته او نتایجی را از این بحث میگرفت که نگارنده سالها پیش به آن نقد نوشتهام . اما این درست است که بعد از شوک اول نفتی در سال 1973 کشورهای صنعتی سیاست امنیت انرژی خود را در جهت کاهش وابستگی به انرژی وارداتی و متنوعسازی مبادی وارداتی انرژی قراردادند و در این مسیر سیاستهای افزایش راندمان انرژی، متنوعسازی سبد انرژی (خصوصا با افزایش سهم انرژیهای پاک) را در دستور کار خود قراردادند ولذا برای تحقق این سیاستها که برایشان راهبردی بوده است، طالب قیمتهای خیلی پائین نفت نیز نبودهاند چون همه این سیاستها در قیمتهای بالای نفت محقق میشود و اصولا بررسی دقیقتر نشان میدهد که شوک اول نفتی و تداوم قیمتهای نسبتا بالای نفت بعد از آن شوک، نیز به نوعی با چراغ سبز امریکا و غرب و در جهت تحقق همین سیاستها بوده است (که در اینجا مجال باز کردن آن نیست)، و در سالهای 2008 به بعد نیز علیرغم بحران در اقتصاد جهانی، کشورهای صنعتی با قیمتهای نفتخام 80 تا 100 دلار مشکل و مقابله نداشتهاند و همین قیمتها باعث شده است که روند تولید و مصرف انرژی متحول شود. ضمنا در دو دهه اخیر نگرانی از پدیده تغییر و آب و هوا و سیاستهای زیستمحیطی نیز سیاستهای انرژی کشورهای صنعتی را بیش از پیش تشویق و تقویت کرده است.
البته شاید توجه به این نکته خیلی مهم باشد که اگر سازمان اوپک (به عنوان سازمانی که دارندگان بیشترین ذخائر نفت جهان عضو آن هستند) از دیرباز استراتژی و سیاستهای بلندّمدت و انسجام داخلی برخوردار بود، میتوانست با فراز و فرود کنترل شده تولید و قیمت جهانی نفت و اقدامات دیگر(صرف نظر از جنبههای اخلاقی آن)، سیاستهای کشورهای صنعتی که مذکور افتاد را خنثی کند که متاسفانه اوپک سازمان منفعلی است که بر خلاف آژانس بینالمللی انرژی (سازمان انرژی کشورهای عمده صنعتی) هرگز استراتژی بلندمدّت نداشته است. اما یک کشور خاص به تنهائی نمیتواند روند تحولات جهانی را تغییر دهد.
- آژانس بینالمللی انرژی در جدیدترین چشمانداز خود که بنظر نگارنده در مقایسه با چشماندازهای گذشته نسبتا منطقیتر و دقیقتر و قابل تحققتر شده است، برآورد خود از تولید نفت جهان و تولید نفت اعضاء اوپک را به شرح دو جدول زیر ارائه نموده است:
ملاحظه میشود که در سناریوی جدید این سازمان که بر مبنای کاهش بیشتر در شدت انرژی کشورهای صنعتی، رشد بیشتر در بهرهبرداری از انرژیهای نو و افزایش بیشتر تولید نفت و گاز از منابع غیرمرسوم، استوار است سهم اوپک (شامل نفتخام و میعانات گازی) نسبت به سناریوهای قبلی کمتر شده است.
در نمودار فوق ملاحظه میشود که سهم تولید نفت ایران تا سال 2015 نزولی و بعد از آن تا حدودی افزایشی دیده شده است و البته مقایسه دو جدول نشان میدهد که این سهم، میعانات گازی را هم شامل میشود. در صورت تحقق این سناریو اگر رشد تقاضای داخلی فرآوردههای نفتی را نیز درنظر بگیریم عملا به تدریج از بازار جهانی نفت حذف خواهیم شد و نفتی برای صادر کردن نخواهیم داشت.
نتیجهگیری و جمعبندی:
نفتخام کالائی فناپذیر است و قطعا روزی تولید آن به اوج خواهد رسید و بعد از آن روند تولید کاهشی خواهد بود و روزی هم پایان خواهد یافت. اما با توجه به تحولات تکنولوژیکی، تشخیص زمان به اوج رسیدن تولید نفت و همچنین سرعت نزول آن، به سادگی امکان پذیر نیست. طرفدارن نظریه اوج تولید جدیدترین زمانی را که برای این امر پیشبینی کردهاند سال 2020 میلادی است اما چشماندازهای منتشر شده توسط اداره اطلاعات انرژی امریکا، آژانس بینالمللی انرژی، سازمان اوپک و شرکت بیپی و بعضی مراجع دیگر، روند تولید سوختهای مایع(نفت و مایعات گازی و سوختهای زیستی) را تا سال 2035 افزایشی پیشبینی کردهاند.
تقاضای نفتخام در چهار دهه اخیر روبه کاهش بوده است، بخشی که بیشترین وابستگی را به نفت دارد، بخش حمل و نقل است که جایگزینهای مختلف و متعددی برای تامین تقاضای آن شناسائی شده است و حتی برخی معتقدند که سوختهای آلترناتیو بخش حمل و نقل همکنون نیز پتانسیل بسیار بیشتری برای گسترش دارند که به خاطر منافع صنایع خودرورسازی و یا احیانا بعضی از دولتها، کمتر ظهور و بروز پیدا میکند.
کشورهای صنعتی خصوصا در چهار دهه گذشته به روشنی نشان دادهاند که راهبردها و سیاستهای بلندمدّت و روشنی برای انرژی دارند (برخلاف اوپک که سیاست بلندمدت ندارد و به نفت هم محدود مانده است) و آن را مرتب اصلاح و تعدیل و دنبال میکنند و این سیاستها نیز بر مبنای واقعیتها واطلاعات و از جمله همین ماهیت فناپذیر بودن سوختهای فسیلی و نیز واقعیتهای ژئوپلتیکی، طراحی شده است و لذا غافلگیر کردن آنها در این زمینه کاری بسیار دشوار بنظر میرسد.
توجه به این نکته نیز لازم است که متاسفانه اقتصاد ایران، اقتصادی شدیدا وابسته به نفت است که علیرغم همه تاکیدات منطقی و برنامهای، این وابستگی خصوصا در دهه اخیر به شدّت افزایش یافته است. قدرت مانور داشتن در صحنه جهانی نفت و انرژی، مستلزم قطع این وابستگی و راهبردهای بلندمدّت نفت و انرژی است. متاسفانه بدون قطع این وابستگی استفاده از نفت بعنوان یک سلاح تیغه دولبهای خواهد بود که چه بسا صدمهای که به اقتصاد داخلی وارد میکند بیش از فشاری باشد که میتواند به دیگران وارد کند. البته کشوری که ادعاهای ایدئولوژیک جهانشمول دارد و متعهد به احترام به انسان و اخلاق انسانی است و میخواهد ایدههای جذابی را برای تمام مردم جهان ارائهکند نمیتواند منافعی را برای خود تعریف کند که تنها از مسیر ضرر رساندن به جامعه بشری قابل تحقق باشد.