دعواهای جناحی را در مرز صیانت از منافع ملی محدود کنیم (گفتگو با نکونیوز)
چهارشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۵۲ ب.ظ
دکتر حسنتاش در گفتوگو با "نکونیوز":
دعواهای جناحی را در مرز صیانت از منافع ملی محدود کنیم
از سال 2009، پتانسیل کاهش بهای نفت به وجود آمده بود
اخیراً شاهد حملات سازمانیافته به دستاوردهای دیپلماتیک دولت، این بار از منظر اقتصادی هستیم. در بخشی از این رویکردهای تخریبی، شاهدیم که با بهرهبرداری از گفتههای یکی از نمایندگان پیشین ایران در اوپک، از دو منظر به سخنان رییسجمهوری اسلامی ایران که گفته بود، "اگر برجام نبود، حتی یک بشکه نفت هم نمیتوانستیم صادر کنیم"، تاخته شده است.
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۵۰
اخیراً شاهد حملات سازمانیافته به دستاوردهای دیپلماتیک دولت، این بار از منظر اقتصادی هستیم. در بخشی از این رویکردهای تخریبی، شاهدیم که با بهرهبرداری از گفتههای یکی از نمایندگان پیشین ایران در اوپک، از دو منظر به سخنان رییسجمهوری اسلامی ایران که گفته بود، "اگر برجام نبود، حتی یک بشکه نفت هم نمیتوانستیم صادر کنیم"، تاخته شده است.
این موضوع که این سخنان بر چه مبنا و با چه هدفی گفته میشود، کم و بیش مشخص است. اما این که چه پاسخ قانعکنندهای برای آنانی که همیشه حرفی برای گفتن دارند، از زبان چه کسی گفته شود، شاید تا اندازهای بتواند مسایل را برای همگان و کسانی که از دور، دستی بر آتش داشته و بدون نگاه کارشناسانه، سخن میگویند، روشن سازد.
برآن شدیم با سید غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی، و عضو انجمن اقتصاد انرژی ایران که پیشینه سالها مدیریت در وزارت نفت و پژوهش و تحقیق در این حوزه را دارد، به گفتوگو بنشینیم. گفت و گوی نکونیوز با دکتر حسنتاش را می خوانید:
**********************************
پرسش نخست آن است که به باور جنابعالی به عنوان کارشناس ارشد حوزه اقتصاد انرژی، در صورت تصویب نشدن برجام و عدم الغای قطعنامههای تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد، کنگره ایالات متحده و پارلمان اروپا، تولید و صادرات نفت ایران چه سرنوشتی مییافت؟
باید اشاره کنم که اداره اطلاعات انرژی ایالاتمتحده در سال ۲۰۱۲ بر اساس قانون اجرائی بودجه دفاعی این کشور و در جهت برنامه تحریمهای اعمالشده علیه ایران، موظف شد که هر دو ماه یکبار گزارشی را تحت عنوان "وضعیت دسترسی به نفت و فرآوردههای نفتی و وضعیت قیمت نفت در همه کشورهای بدون ایران" تهیه نماید.
یعنی بطور خلاصه وضعیت بازار نفت، بدون نفت ایران چگونه است. در واقع به وضوح هدف از این گزارش آن بود که فشار بر روی صادرات نفت ایران را به گونهای تنظیم کنند که هم بازار نفت دچار کمبود و مشکل نشود و هم قیمتها بیش از حد زیاد نشود.
این گزارش نشان میداد که آخرین وضعیت بازار چیست و بازار جهانی نفت، بدون ایران چقدر کمبود دارد و آمریکاییها متناسب با آن، در قالب تحریمها، صادرات نفت ایران را به گونهای تنظیم میکردند که بازار دچار کمبود نشود و هرچقدر شرایط بازار اجازه میداد، فشار را بر روی صادرات ایران بیشتر میکردند.
تاکنون
۲۵ شماره از این گزارش منتشر شده و بر روی سایت اداره مذکور در دسترس است. حال توجه بفرمائید که از اواسط سال ۹۳، بازار جهانی نفت با اضافه عرضه روبرو شد و اینجانب در مقالهای که بر روی وبلاگ شخصیام موجود است و در آذرماه ۹۲ نوشته شده، پیشبینی کرده بودم که در سال ۹۳، بازار، با مازاد عرضه روبرو و فشار بر ایران بیشتر میشود.
مازاد عرضه بازار در سال ۹۴ به حدود ۲ میلیون بشکه در روز هم رسید؛ یعنی حدود دو برابر صادرات ایران مازاد عرضه وجود داشت، لذا روشن است که اگر همان روند تحریمها ادامه یافته و مذاکرات برجام و تلاشهای دولت نبود، این زمینه فراهم بود که صادرات نفت ایران را حتی تا حد صفر کردن آن، تحت فشار قرار دهند.
در حملات اخیر به رییسجمهوری اسلامی ایران و وزارت نفت، عنوان شده است که "اگر برجام نبود، نفت ۱۲۰ دلار بود". در این پیوند، بیشتر کارشناسان مستقل صنعت نفت، رکود و کاهش تقاضا در بازارهای جهانی، عدم اجماع اوپک بر سر مسأله کاهش سقف تولید و در سوی دیگر، افزایش تولید عربستان، ایالات متحده و تا حدودی عراق را از جمله دلایل عمده کاهش بهای نفت میدانند، نظر جنابعالی در این خصوص چیست؟
کسانی که چنین میگویند یا واقعا با تحولات بازار نفت آشنا نیستند یا کملطفی میکنند! با توجه به محدود بودن مجال این مصاحبه، توصیه میکنم مقاله مبسوط اینجانب در آخرین شماره فصلنامه "نگاهنو" را تحت عنوان "قیمت نفت؛ دلایل سقوط و چشمانداز آینده" مطالعه بفرمایند.
در آنجا با عدد و رقم و بررسی عرضه و تقاضا و عوامل مختلف توضیح دادهام که پتانسیل فزونی گرفتن عرضه بر تقاضا از سال ۲۰۰۹ میلادی بر بازار مسلط بود و در همان سال متوسط قیمت جهانی نفت حدود ۳۷ درصد کاهش یافت و متوسط قیمت نفتخام برنت دریای شمال از بیش از ۹۷ دلار در سال ۲۰۰۸، به کمتر از ۶۲ دلار هر بشکه در سال ۲۰۰۹ رسید.
درست است که این روند در سالهای بعد قدری تغییر کرد و شاهد افزایش مجدد قیمت بودیم، اما این تغییر مسیر به دلیل قوام گرفتن تقاضا و کنترل شدن عرضه و به عبارتی به واسطه حل ریشهای مساله روند سبقتگیری عرضه بر تقاضا به عنوان عوامل اساسی و میانمدت بازار نبود، بلکه عمدتاً ناشی از عوامل کوتاهمدت؛ شامل تحولات ژئوپلتیکی یا سوانح طبیعی بود. بنابراین قابل پیشبینی بود که با رفع آن عوامل کوتاه مدت، امکان سقوط قیمت نفت وجود دارد.
در بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳، بعضی حوادث مانند شورشهای داخلی در نیجریه، بحران داخلی در کشور لیبی، کشمکشهای میان دو کشور سودان شمالی و جنوبی، بحران سوریه و محتمل بودن امکان گسترش عملیات داعش به مناطق نفتخیز عراق، موجب کاهشهایی (نه چندان قابل توجه) در عرضه نفت شد و سونامی عظیمی که فوکوشیمای ژاپن را درنوردید، موجب افزایش تقاضای نفت گردید، چراکه ژاپنیها مجبور شدند نیروگاههای حرارتی را جایگزین نیروگاههای اتمی نمایند.
اما از سویی، روند فزونی عرضه بر تقاضا همچنان تداوم پیدا کرد و از سوی دیگر برخی از بحرانهای مذکور نیز فروکش کرد و از نیمه دوم سال ۲۰۱۴، قیمتهای جهانی نفت مجددا در مسیر کاهشی قرار گرفت.
در آنجا همچنین اشاره کردهام که سقوط بهای نفت در سال ۲۰۰۹، باید هشدار لازم را به کشورهای صادرکننده نفت میداد و آنان را متوجه مینمود که عوامل اساسی و بلندمدت نامطلوب است و بر عوامل کوتاهمدت نیز نمیتوان دل بست.
حال این که کسی همه این واقعیتها
و پدیده نفتهای غیرمتعارف و اضافه تولید عربستانسعودی و افزایش روزافزون تولید نفت عراق و دو میلیون بشکه عرضه مازاد نفت در بازار را نبیند و سقوط قیمت را به برجام و چهارصد پانصد هزار بشکه افزایش تولید نفت ایران که حق از دست رفته کشورمان بوده است، نسبت دهد، خیلی جالب است!!
روند کاهش تولید نفت و از دست رفتن بازارهای نفتی ایران، عقب افتادن کشور از توسعه صنایع نفتی، کاهش نقش راهبردی ایران در حوزه انرژی، ایجاد فضا برای افزایش توان تولید نفت در عربستان و در نتیجه افزایش قدرت این کشور در منطقه، ارزانفروشی نفت و فروش آن در برابر ارزها و کالاهای کمارزش چینی و هندی در دولت گذشته و سرانجام ایجاد رانت و فسادهای کلان اقتصادی به بهانه و پوشش دور زدن تحریمها، تنها بخشی از چالشهای عمیق تحریم به صنعت نفت ایران به شمار میرود. نظر جنابعالی در این موارد چیست؟
من فکر میکنم هم انصاف و هم عِرق ملی ایجاب میکند که دعواهای جناحی را در حد مرز صیانت از منافع ملی محدود کنیم. این که کسانی بخواهند به بهای صدمه زدن به حقوق و منافع ملی کشور و همسو شدن با بیگانگانی که در راه تحقق برجام تا توانستند کارشکنی کردند و بعد هم در جهت خنثی کردن آن تلاش میکنند، جناح مقابل را بکوبند، شایسته نیست.
علاوه بر آن، اینها، باید تکلیفشان را با خودشان و مردم مشخص کنند که بالاخره تحریمها و آثار و تبعات آن که در سوال شما ذکر شده، خوب بوده یا ظالمانه بوده است؟ آیا این که خصوصاً عربستان و روسیه از تحریمها استفاده کردند و بازارهای نفتی را گرفتند، خوب بوده و به نفع کشور بوده یا بد بوده است و آیا همه باید کمک کنیم که آثار تحریم را بزداییم و منافع ملی را احیاء کنیم؟
شما بارها طرح فریز نفتی را در تولید، بیشتر شبیه یک شوخی قلمداد کردهاید. چرا و چه توضیحی برای آن دارید؟ به نظر شما، سیاست ایران در این زمینه چه باید باشد؟
وقتی چند کشور که توان و ظرفیت تولید بیشتری ندارند، میآیند و مینشینند و توافق میکنند که به خاطر حمایت از بازار و قیمت، تولیدشان را بیشتر از ماه قبل نکنند این شوخی به نظر میرسد! چراکه اگر جدی بودند، توافق میکردند که متناسب با اضافه عرضهای که در بازار وجود دارد، تولید را کاهش دهند!
اما در مورد اجلاس دوحه که قرار است در ۱۷ آوریل (۲۹ فروردین) تشکیل شود، نظر من این است که ایران باید برخورد فعال داشته باشد و نهایت تلاش را برای رسیدن آن به توافق بنماید، چراکه به هرحال، این اجلاس تشکیل خواهد شد و بسیاری از تولیدکنندگان بزرگ اوپک و غیراوپک هم حضور خواهند یافت و اگر توافقی حتی در حد همین شوخی فریز یا تثبیت تولید هم در آن شکل نگیرد، علامت منفی بزرگی به بازار خواهد بود و در آستانه تغییر فصل و با وجود بالا بودن سطح ذخایر، میتواند موجب سقوط قیمت نفت شود.
ایران باید ضمن مطالبه حق خود برای بازپسگیری بازارهای از دست رفتهاش که ناشی از تحریمهای ناعادلانه بوده است، تا حد ممکن همراهی کند که قیمتها بدتر نشود.
با توجه به سابقه شما در این زمینه، کاهش بهای نفت و تداوم سیر نزولی آن در زمان حاضر با دورههای گذشته، چه شباهتها و تفاوتهایی دارد؟
این دوره سقوط قیمتها بیشترین شباهت را به سقوط قیمت در نیمه دهه هشتاد میلادی دارد. در آن زمان، پس از یک دوره چند ساله بالابودن قیمت نفت، تولید غیراوپک توسعه یافت و تقاضا برای نفت اوپک کم شد و در زمان حاضر بدنبال یک دوره بالا بودن قیمت نفت (بین ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸) تولید غیرمتعارفها افزایش یافت و تقاضا برای نفت اوپک کم شد.
رفتار عربستان هم به نظر من، در دو دوره شبیه است؛ در آن سال، برای فشار به ایران در جهت پایان دادن به جنگ، عربستان حاضر به کنترل تولید نبود و در این دوره نیز، شاید به نوعی برای فشار به ایران و خنثی کردن نتایج اقتصادی برجام، باعث سقوط قیمت شد.
این موضوع که این سخنان بر چه مبنا و با چه هدفی گفته میشود، کم و بیش مشخص است. اما این که چه پاسخ قانعکنندهای برای آنانی که همیشه حرفی برای گفتن دارند، از زبان چه کسی گفته شود، شاید تا اندازهای بتواند مسایل را برای همگان و کسانی که از دور، دستی بر آتش داشته و بدون نگاه کارشناسانه، سخن میگویند، روشن سازد.
برآن شدیم با سید غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی، و عضو انجمن اقتصاد انرژی ایران که پیشینه سالها مدیریت در وزارت نفت و پژوهش و تحقیق در این حوزه را دارد، به گفتوگو بنشینیم. گفت و گوی نکونیوز با دکتر حسنتاش را می خوانید:
**********************************
پرسش نخست آن است که به باور جنابعالی به عنوان کارشناس ارشد حوزه اقتصاد انرژی، در صورت تصویب نشدن برجام و عدم الغای قطعنامههای تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد، کنگره ایالات متحده و پارلمان اروپا، تولید و صادرات نفت ایران چه سرنوشتی مییافت؟
باید اشاره کنم که اداره اطلاعات انرژی ایالاتمتحده در سال ۲۰۱۲ بر اساس قانون اجرائی بودجه دفاعی این کشور و در جهت برنامه تحریمهای اعمالشده علیه ایران، موظف شد که هر دو ماه یکبار گزارشی را تحت عنوان "وضعیت دسترسی به نفت و فرآوردههای نفتی و وضعیت قیمت نفت در همه کشورهای بدون ایران" تهیه نماید.
یعنی بطور خلاصه وضعیت بازار نفت، بدون نفت ایران چگونه است. در واقع به وضوح هدف از این گزارش آن بود که فشار بر روی صادرات نفت ایران را به گونهای تنظیم کنند که هم بازار نفت دچار کمبود و مشکل نشود و هم قیمتها بیش از حد زیاد نشود.
این گزارش نشان میداد که آخرین وضعیت بازار چیست و بازار جهانی نفت، بدون ایران چقدر کمبود دارد و آمریکاییها متناسب با آن، در قالب تحریمها، صادرات نفت ایران را به گونهای تنظیم میکردند که بازار دچار کمبود نشود و هرچقدر شرایط بازار اجازه میداد، فشار را بر روی صادرات ایران بیشتر میکردند.
تاکنون
پتانسیل فزونی گرفتن عرضه بر تقاضا از سال 2009 میلادی بر بازار مسلط بود و در همان سال متوسط قیمت جهانی نفت حدود 37 درصد کاهش یافت و متوسط قیمت نفتخام برنت دریای شمال از بیش از 97 دلار در سال 2008، به کمتر از 62 دلار هر بشکه در سال 2009 رسید
مازاد عرضه بازار در سال ۹۴ به حدود ۲ میلیون بشکه در روز هم رسید؛ یعنی حدود دو برابر صادرات ایران مازاد عرضه وجود داشت، لذا روشن است که اگر همان روند تحریمها ادامه یافته و مذاکرات برجام و تلاشهای دولت نبود، این زمینه فراهم بود که صادرات نفت ایران را حتی تا حد صفر کردن آن، تحت فشار قرار دهند.
در حملات اخیر به رییسجمهوری اسلامی ایران و وزارت نفت، عنوان شده است که "اگر برجام نبود، نفت ۱۲۰ دلار بود". در این پیوند، بیشتر کارشناسان مستقل صنعت نفت، رکود و کاهش تقاضا در بازارهای جهانی، عدم اجماع اوپک بر سر مسأله کاهش سقف تولید و در سوی دیگر، افزایش تولید عربستان، ایالات متحده و تا حدودی عراق را از جمله دلایل عمده کاهش بهای نفت میدانند، نظر جنابعالی در این خصوص چیست؟
کسانی که چنین میگویند یا واقعا با تحولات بازار نفت آشنا نیستند یا کملطفی میکنند! با توجه به محدود بودن مجال این مصاحبه، توصیه میکنم مقاله مبسوط اینجانب در آخرین شماره فصلنامه "نگاهنو" را تحت عنوان "قیمت نفت؛ دلایل سقوط و چشمانداز آینده" مطالعه بفرمایند.
در آنجا با عدد و رقم و بررسی عرضه و تقاضا و عوامل مختلف توضیح دادهام که پتانسیل فزونی گرفتن عرضه بر تقاضا از سال ۲۰۰۹ میلادی بر بازار مسلط بود و در همان سال متوسط قیمت جهانی نفت حدود ۳۷ درصد کاهش یافت و متوسط قیمت نفتخام برنت دریای شمال از بیش از ۹۷ دلار در سال ۲۰۰۸، به کمتر از ۶۲ دلار هر بشکه در سال ۲۰۰۹ رسید.
درست است که این روند در سالهای بعد قدری تغییر کرد و شاهد افزایش مجدد قیمت بودیم، اما این تغییر مسیر به دلیل قوام گرفتن تقاضا و کنترل شدن عرضه و به عبارتی به واسطه حل ریشهای مساله روند سبقتگیری عرضه بر تقاضا به عنوان عوامل اساسی و میانمدت بازار نبود، بلکه عمدتاً ناشی از عوامل کوتاهمدت؛ شامل تحولات ژئوپلتیکی یا سوانح طبیعی بود. بنابراین قابل پیشبینی بود که با رفع آن عوامل کوتاه مدت، امکان سقوط قیمت نفت وجود دارد.
در بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳، بعضی حوادث مانند شورشهای داخلی در نیجریه، بحران داخلی در کشور لیبی، کشمکشهای میان دو کشور سودان شمالی و جنوبی، بحران سوریه و محتمل بودن امکان گسترش عملیات داعش به مناطق نفتخیز عراق، موجب کاهشهایی (نه چندان قابل توجه) در عرضه نفت شد و سونامی عظیمی که فوکوشیمای ژاپن را درنوردید، موجب افزایش تقاضای نفت گردید، چراکه ژاپنیها مجبور شدند نیروگاههای حرارتی را جایگزین نیروگاههای اتمی نمایند.
اما از سویی، روند فزونی عرضه بر تقاضا همچنان تداوم پیدا کرد و از سوی دیگر برخی از بحرانهای مذکور نیز فروکش کرد و از نیمه دوم سال ۲۰۱۴، قیمتهای جهانی نفت مجددا در مسیر کاهشی قرار گرفت.
در آنجا همچنین اشاره کردهام که سقوط بهای نفت در سال ۲۰۰۹، باید هشدار لازم را به کشورهای صادرکننده نفت میداد و آنان را متوجه مینمود که عوامل اساسی و بلندمدت نامطلوب است و بر عوامل کوتاهمدت نیز نمیتوان دل بست.
حال این که کسی همه این واقعیتها
این دوره سقوط قیمتها بیشترین شباهت را به سقوط قیمت در نیمه دهه هشتاد میلادی دارد. در آن زمان، پس از یک دوره چند ساله بالابودن قیمت نفت، تولید غیراوپک توسعه یافت و تقاضا برای نفت اوپک کم شد و در زمان حاضر بدنبال یک دوره بالا بودن قیمت نفت (بین 2004 تا 2008) تولید غیرمتعارفها افزایش یافت و تقاضا برای نفت اوپک کم شد
روند کاهش تولید نفت و از دست رفتن بازارهای نفتی ایران، عقب افتادن کشور از توسعه صنایع نفتی، کاهش نقش راهبردی ایران در حوزه انرژی، ایجاد فضا برای افزایش توان تولید نفت در عربستان و در نتیجه افزایش قدرت این کشور در منطقه، ارزانفروشی نفت و فروش آن در برابر ارزها و کالاهای کمارزش چینی و هندی در دولت گذشته و سرانجام ایجاد رانت و فسادهای کلان اقتصادی به بهانه و پوشش دور زدن تحریمها، تنها بخشی از چالشهای عمیق تحریم به صنعت نفت ایران به شمار میرود. نظر جنابعالی در این موارد چیست؟
من فکر میکنم هم انصاف و هم عِرق ملی ایجاب میکند که دعواهای جناحی را در حد مرز صیانت از منافع ملی محدود کنیم. این که کسانی بخواهند به بهای صدمه زدن به حقوق و منافع ملی کشور و همسو شدن با بیگانگانی که در راه تحقق برجام تا توانستند کارشکنی کردند و بعد هم در جهت خنثی کردن آن تلاش میکنند، جناح مقابل را بکوبند، شایسته نیست.
علاوه بر آن، اینها، باید تکلیفشان را با خودشان و مردم مشخص کنند که بالاخره تحریمها و آثار و تبعات آن که در سوال شما ذکر شده، خوب بوده یا ظالمانه بوده است؟ آیا این که خصوصاً عربستان و روسیه از تحریمها استفاده کردند و بازارهای نفتی را گرفتند، خوب بوده و به نفع کشور بوده یا بد بوده است و آیا همه باید کمک کنیم که آثار تحریم را بزداییم و منافع ملی را احیاء کنیم؟
شما بارها طرح فریز نفتی را در تولید، بیشتر شبیه یک شوخی قلمداد کردهاید. چرا و چه توضیحی برای آن دارید؟ به نظر شما، سیاست ایران در این زمینه چه باید باشد؟
وقتی چند کشور که توان و ظرفیت تولید بیشتری ندارند، میآیند و مینشینند و توافق میکنند که به خاطر حمایت از بازار و قیمت، تولیدشان را بیشتر از ماه قبل نکنند این شوخی به نظر میرسد! چراکه اگر جدی بودند، توافق میکردند که متناسب با اضافه عرضهای که در بازار وجود دارد، تولید را کاهش دهند!
اما در مورد اجلاس دوحه که قرار است در ۱۷ آوریل (۲۹ فروردین) تشکیل شود، نظر من این است که ایران باید برخورد فعال داشته باشد و نهایت تلاش را برای رسیدن آن به توافق بنماید، چراکه به هرحال، این اجلاس تشکیل خواهد شد و بسیاری از تولیدکنندگان بزرگ اوپک و غیراوپک هم حضور خواهند یافت و اگر توافقی حتی در حد همین شوخی فریز یا تثبیت تولید هم در آن شکل نگیرد، علامت منفی بزرگی به بازار خواهد بود و در آستانه تغییر فصل و با وجود بالا بودن سطح ذخایر، میتواند موجب سقوط قیمت نفت شود.
ایران باید ضمن مطالبه حق خود برای بازپسگیری بازارهای از دست رفتهاش که ناشی از تحریمهای ناعادلانه بوده است، تا حد ممکن همراهی کند که قیمتها بدتر نشود.
با توجه به سابقه شما در این زمینه، کاهش بهای نفت و تداوم سیر نزولی آن در زمان حاضر با دورههای گذشته، چه شباهتها و تفاوتهایی دارد؟
این دوره سقوط قیمتها بیشترین شباهت را به سقوط قیمت در نیمه دهه هشتاد میلادی دارد. در آن زمان، پس از یک دوره چند ساله بالابودن قیمت نفت، تولید غیراوپک توسعه یافت و تقاضا برای نفت اوپک کم شد و در زمان حاضر بدنبال یک دوره بالا بودن قیمت نفت (بین ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸) تولید غیرمتعارفها افزایش یافت و تقاضا برای نفت اوپک کم شد.
رفتار عربستان هم به نظر من، در دو دوره شبیه است؛ در آن سال، برای فشار به ایران در جهت پایان دادن به جنگ، عربستان حاضر به کنترل تولید نبود و در این دوره نیز، شاید به نوعی برای فشار به ایران و خنثی کردن نتایج اقتصادی برجام، باعث سقوط قیمت شد.
http://www.neconews.com/vdcir3aq.t1a5v2bcct.html
۹۵/۰۱/۲۵