اهداف دیپلماسی انرژی امریکا و آینده بازارهای انرژی جهان -گفتگو با سید غلامحسین حسنتاش
بهره گیری از دیپلماسی انرژی، جدا از افزایش توانایی در عرصه منطقه ای و بین المللی زمینة لازم برای کاهش محدودیتهای بین المللی علیه هر کشوری را فراهم میسازد و به افزایش قدرت ملی کشور کمک شایانی میکند. در این حال با توجه به وجود ذخایر نفت و گاز در امریکا و افزایش برداشت ها و همچنین رویکرد دیپلماسی انرژی این کشور برای بررسی نقش نفت و گاز در آینده سیاسی دیپلماسی انرژی آن در جهان و تاثیرات گوناگون امنیتی اقتصادی وسیاسی آن بر سیاست خارجی امریکا و منافع ملی ایران به سراغ گفتگویی با دکتر غلامحسین حسنتاش کارشناس انرژی کشورمان رفته ایم:
واژگان کلیدی: استراتژی نفتی امریکا ، دیپلماسی انرژی امریکا، اهداف دیپلماسی انرژی امریکا ، تکنولوژی های نوین تولید انرژی در امریکا، دیپلماسی انرژی امریکا و بازارهای انرژی جهان
مرکز بین المللی مطالعات صلح: مهمترین اهداف دیپلماسی انرژی امریکا در سالهای اخیر را چگونه مورد بررسی قرار می دهید؟
اولا باید توضیح دهم که در فرهنگهای لغات، واژه دیپلماسی به دو معنا بکار گرفته می شود. یکی به معنای سیاست خارجی یا معادل سیاستخارجی و دیگری به معنای ابزار تحقق سیاست خارجی، بنابراین بنظر میرسد که منظور شما از دیپلماسی انرژی همان راهبردها یا سیاستهای انرژی ایالات متحده است. اما باید گفت که راهبردهای انرژی ایالات متحده بعد از چهل سال تغییر اساسی نکرده است، این راهبردها بعد از شوک اول نفتی در ۱۹۷۳ تعریف شدند و عبارتند از : ارتقاء مستمر بهره وری انرژی به منظور کاهش وابستگی به انرژی بطور کل، افزایش سهم سایر حاملهای انرژی (غیر از نفت) در سبد انرژی مصرفی یا متنوع سازی انرژی، متنوعسازی مبادی تولید و تامین نفت و گاز و خصوصا افزایش تولید نفت و گاز از داخل کشور. که هدف همه اینها یکی ارتقاء امنیت عرضه و تامین انرژی یا در اختیار بودن انرژی کافی به صورت مستمر است و هدف دیگر در همین راستا، به حداقل رساندن وابستگی به انرژی وارداتی و خصوصا انرژی وارداتی از ماوراء بهار یا آنسوی اقیانوسها است. در دهههای اخیر فناوری های نوین امکان بیشتری را برای تحقق این راهبردها فراهم نموده است. اینک سیاست انرژی ایالات متحده این است که در سطح قاره خودکفا شود و نیازی به تامین انرژی از خارج از قاره امریکا نداشته باشد.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: در شرایط کنونی وضعیت تولید نفت و گاز امریکا و بهره وری از تکنولوژی های نوین در تولید چه تاثیری در نقش آفرینی سیاست خارجی این کشور در خاورمیانه و خلیج فارس داشته است؟
توسعه فناوریهای حفاری چاههای نفت و سایر فناوریهای مربوطه در دو دهه اخیر، موجب شده که امکان بهرهبرداری از نفت و گازهای اصطلاحا غیر مرسوم و موجود در لایههای سختتر و لایههار رُسی، فراهم شود و به تبع آن تولید نفت و گاز داخلی ایالات متحده افزایش یافته است. ایالات متحده که تا قبل از توسعه این فناوریها قرار بود به یک واردکننده عمده گاز بصورت مایع شده یا LNG تبدیل شود حالا از نظر گاز خودکفا شده و تا دوسال دیگر صادرکننده گاز (LNG) خواهد شد. روند تولید نفت این کشور نیز در حال افزایش است. کاهش وابستگی امریکا به نفت و گاز خاورمیانه و خلیج فارس در کنار افزایش وابستگی رقبای عمده اقتصادی این کشور به نفت و گاز این منطقه، قدرت مانور امریکا را در این منطقه افزایش میدهد. یعنی همه میدانند که اگر در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس آتشی افروخته شود، حداقل از منظر انرژی، کمترین دود آن به چشم ایالات متحده و بیشترین دود آن به چشم چین و سایر رقبای عمده اقتصادی امریکا خواهد رفت. آنگاه حضور و تفوق نظامی امریکا در خاورمیانه و خلیجفارس عامل تفوق و برتری امریکا بر رقبای اقتصادیاش خواهد بود.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به وابستگی اروپا به صادرات گاز مسکو و بی اعتمادی در روابط روسیه و اتحادیه اروپا در عرصه گازی دیپلماسی انرژی امریکا چه نگاهی به صادرات به اتحادیه اروپا دارد؟
ایالات متحده از ابتدا با وصل شدن گاز روسیه (در زمان شوروی سابق) به اروپا مخالف بود و حتی در سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶ که برای اولین بار خطلوله گاز شوروی سابق به آلمان در حال احداث بود، پروژه احداث آن را مشمول تحریم قرار داد. به نظر من امریکاییها ترجیح میدهند که توسعه واردات گاز اروپا بیشتر از طریق LNG باشد و نه خط لوله چون در این صورت گاز هم مثل نفت از طریق دریا حمل میشود و نیز کشورهایی مثل قطر در بازار گاز تفوق پیدا میکنند و در این صورت هم مبادی تامین و هم آبراهها و مسیرهای عبور آن در کنترل آمریکا است. اما طبیعتا اروپا هم میخواهد متنوعسازی مبادی و مسیرهای تامین انرژی خود را داشته باشد و به قول معروف همه تخممرغهای خود را در سبد امریکاییها نگذارد و به همین دلیل هم در همان زمان هم زیر بار امریکا نرفتند و گاز شوروی را به کشورشان وصل کردند. شما توجه کنید که همین اوضاع شمال افریقا و بحرانهای موجود در مصر و لیبی و تونس آنقدر که از نظر تامین انرژی به ضرر اروپا بوده است به ضرر امریکا نبوده است. تقریبا تمام نفت صادراتی لیبی به بازار اروپا میرود و اروپا از طریق خط لولههای کشیده شده از بستر مدیترانه، از مصر و لیبی گاز وارد میکند که همه اینها دچار مشکل شده است. بدون شک اگر این وضعیت رکود اقتصادی در اروپا که موجب کاهش تقاضای انرژی شده است وجود نداشت، اروپا الان دچار بحران انرژی بود. اروپایی ها طرحی دارند که در صحرای افریقا با پانلهای خورشیدی برق تولید کنند و آنرا با کابل از بستر مدیترانه به اروپا ببرند، خیلیها معتقدند بحران آفرینی القاعده و سلفیها در حواشی صحرای افریقا و در جنوب الجزایر و در مرزهای کشور مالی، به تحریک امریکاییها و برای ناامن کردن و غیر اقتصادی کردن اینگونه طرحها و پروژهها بوده است. ضمن اینکه الجزایر صادرکننده گاز به اروپا است و گروگانگیری در تاسیسات گازی الجزایر و هرگونه کاهش سرمایهگزاری و کاهش تولید گاز در الجزایر دودش به چشم اروپاییها میرود. روسها هم توان تامین گاز بیشتری را برای اروپا ندارند. بنابراین اگر ایالات متحده از نظر انرژی خودکفا باشد و انرژی برایش ارزانتر باشد و اروپا وابسته به واردات باشد و انرژی برایش گرانتر باشد این امر هم تفوق تجاری و اقتصادی برای امریکا نسبت به اروپا ایجاد میکند و هم در بلندمدت اروپا را گروگان سلطه نظامی امریکا بر آبراههای جهان میکند. البته اروپاییها هم قویا بدنبال راهکارهای مستقل خود و خصوصا توسعه انرژیهای نو هستند و البته محدودیتهایی دارند.
ضمنا باید توجه داشت که ذخائر غیر مرسوم گازی (Gas Shale & Thigh Gas) در اروپا هم وجود دارد و شرکتهای اروپایی هم به فناوری آن دسترسی دارند اما بهرهبرداری از آن به سادگی ایالات متحده نیست و عمدهترین دلیل آن بالا بودن تراکم جمیتی در اروپا و دشواری استحصال زمین برای بهرهبرداری از این منابع و مشکلات آثار و تبعات زیست محیطی آن است.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: به نظر دیپلماسی انرژی امریکا چه پیامدهایی بر آینده بازارهای انرژی در جهان و قیمت آنها خواهد داشت ؟
همانطور که اشاره شد سیاست فعلی انرژی امریکا که در انتخابات سال گذشته این کشور هر دو کاندیدای رقیب روی آن توافق داشتند، خودکفا شدن انرژی در سطح قاره و قطع وابستگی انرژی به خارج از قاره است و تحقق این امر آثار ژئوپلتیکی دارد که به آن اشاره کردم. امریکا در آینده نزدیک گاز و ذغالسنگ صادر میکند و در مقابل کسری نفت خود را وارد میکند.
اما من فکر میکنم که امریکاییها بعد از شوک اول نفتی هرگز بدنبال قیمتهای خیلی پایین نفت نبوده و نیستند، امریکا کشوری است که پتانسیلهای زیادی برای تولید حاملهای مختلف انرژی و نفت و گاز دارد ولذا قیمت بالای نفت که شاخص اقتصادی شدن همه پروژههای تولید نفت و انرژی است، در امریکا اشتغال ایجاد میکند. و همین سیاست خودکفایی امریکا که ذکر شد هم با قیمتهای بالای نفت تضمین میشود به عبارت دیگر اگر قیمت جهانی نفت از سال ۲۰۰۴ به بعد به سطوح بالاتر از ۱۰۰ دلار نرفته بود، منابع غیرمرسوم نفت و گاز اقتصادی نشده بود. همین مسئله است که برای امریکا نسبت به رقبای عمده اقتصادیاش تفوق ایجاد میکند یعنی امریکا هم تولید کننده و هم مصرفکننده انرژی و هم صادر کننده خدمات و تجهیزات مربوطه است، اما بسیاری از رقبای اقتصادی امریکا فقط واردکننده و مصرفکننده انرژی هستند.