مصاحبه ای باخودم در مورد وضعیت اسفناک صنعت نفت که البته یک سایت هم استفاده کرد لکن از ترسشان عنوان را انحرافی گذاشتند
وضعیت نامطلوب صنعت نفت
سئوال- آقای حسنتاش. وزیر نفت اخیرا اظهار داشته که در سال گذشته سی میلیارد دلار در صنعتنفت سرمایهگذاری شده و این عدد در سال جاری به 40 میلیارد دلار خواهد رسید، نظر شما در این مورد چیست؟
حسنتاش- با تشکر از شما- من فکر میکنم وزیر محترم نفت یا اشتباه میکنند یا جمع ارقام یادداشت تفاهمها و قردادهای امضاء شده صرفنظر از اینکه تحقق عملی پیدا کرده باشد یا نه را میفرمایند و یا وضعیت برنامهریزی در صنعت نفت بگونهایست که این سرمایهگذاریها در جاهائی شده است که اثر بخشی نداشته است. متاسفانه سالهاست که اعداد و ارقام اینگونهای اعلام میشود ولی مابه ازاء خارجی آن را نمیبینیم.
سئوال- منظورتان چیست؟ چطور اثر بخشی نداشته است.
حسنتاش- ببینید سرمایهگذاری باید منتج به نتایج مشخصی در تولید نفت و گاز و فرآورده یا درصد پیشرفت پروژهها شود. سیمیلیارد دلار رقم کمی نیست، من مابهازایش را روی زمین نمیبینم. باید مشخص شود که کدام میادین نفتی یا گازی توسعه پیدا کردهاند و چقدر به ظرفیت تولید نفت و گاز یا ظرفیت تولید فرآوردههای نفتی اضافه شده است. یا مثلا چقدر از گازهائی که سوزانده میشده جمعآوری شده است و یا پروژههای به اصطلاح صیانتی تزریق گاز چقدر به اجرا رسیده است و چقدر گاز به میادین نفتی تزریق میشود و یا حداقل مشخص شود که پروژههای بزرگ و مهم صنعت نفت روی چند درصد پیشرفت بوده و الان روی چند درصد است. چیزی که بنده میدانم اینستکه در دوسال گذشته گاز جدیدی به تولیدات پارسجنوبی اضافه نشده است البته ممکن است فازهای مختلف پیشرفت داشته باشند و هنوز به تولید نرسیده باشند، عیبی ندارد میشود درصدهای پیشرفت را اعلام کرد تا مردم بتوانند قضاوت کنند که چنین ارقامی را پر می کند یا نه؟ تا جائی که بنده اطلاع دارم هنوز حجم عظیمی گاز غنی در خارک و سیری و مناطقنفتخیز جنوب می سوزد. پالایشگاه ستاره خلیجفارس که باید میعانات نفتی را پارسجنوبی را فرآوری کند، پیشرفت بسیار کندی دارد. و تزریق گاز هم از برنامه بسیار عقب است.
سئوال- واژه گازغنی را بکار بردید می توانید در این رابطه بیشتر توضیح بدهید؟
حسنتاش- بله ببینید گازغنی منظور گازهای همراه نفت هستند که در واحدهای بهرهبرداری نفتخام از نفت جدا شدهاند و شامل اتان و متان و میعاناتگازی هستند که متاسفانه سوزانده میشوند، چون نیاز به تاسیساتی جداسازی دارند که میعانات را از متان و اتان جداکند. این میعانات بسیار ارزشمند هستند و بیش از پنجاه درصد آنها قابل تبدیل به بنزین است، بدلیل اینکه تاسیسات جداسازی موسوم به NGL در خیلی از مناطق ساخته نشده و یا با تاخیر روبرو است این گازغنی سوزانده میشود به جرات تمام میتوانم بگویم که روزانه صدها هزار دلار ارزش گاز و میعاناتی است که سوزانده میشود.
سئوال- ممکن است در مورد پالایشگاه ستاره خلیجفارس نیز توضیح بیشتری بدهید.
حسنتاش- در هر فاز پارسجنوبی علاوه بر گازطبیعی که تولید میشود و به شبکه گاز کشور تزریق میشود، اگراشتباه نکنم روزانه چهلهزار بشکه میعانات گازی تولید میشود، همانطور که اشاره کردم این میعانات بسیار ارزشمند هستند و در واقع هیدروکربنهای در دامنه بنزین هستند بطوری که در بعضی متون قدیمیتر نفتی به اینها بنزینوحشی میگویند، ما الان این میعانات را بصورت خام صادر میکنیم در صورتیکه مقادیر قابل توجهی بنزین وارد میکنیم، پالایشگاه ستاره خلیجفارس در بندرعباس برای این طراحی شده که این میعانات را بگیرد و 55 تا 60 درصد آنرا تبدیل به بنزین کند و بقیه را تبدیل به فراوردههای با ارزش افزوده بالا و این پالایشگاه بسیار از برنامه عقب است.
سئوال- ممکن است واقعا بقول شما سرمایهگذاریهای با اثربخشی کم هم شده باشد.
حسنتاش- بله متاسفانه من موارد فراوانی را میتوانم به شما آدرس بدهم که سرمایهگزاریها بلااستفاده مانده و یا حتی به دلیل ناهماهنگی در بخشهای مختلف یک پروژه، سرمایهگزاری از بین رفته است. مثلا شما ببینید حدود 150 کیلومتر خطلوله زیردریائی که قرار بوده گازهای همراه نفت میدان سلمان را منتقل کند چندسال پیش احداث شده و سالها از آن استفاده نشده است چرا چون گاز آماده نبوده و وقتی گاز را به خطلوله زدهاند خطلوله در اثر فرسودگی و خوردگی در نقاط مختلف نشتی داده است که قابل استفاده نیست و معلوم هم نیست قابل تعمیر باشد و یا اگر باشد با چه هزینهای؟ و پروژه به نتیجه نرسیده است و سرمایهگزاری انجام شده اما بیحاصل. یا بیش از صد کیلومتر خطلوله زیردریائی دیگری که برای انتقال گاز از جزیره سیری به جزیره قشم احداث شده که اولا منطق فنی- اقتصادی احداث آن روشن نیست و بعد از مدتها اگر قرار شود از آن استفاده شود معلوم نیست به سرنوشت همان خطلوله سلمان گرفتار نشود. یا خطلوله دیگری که باز در زیر دریا از عسلویه به جزیره سیری کشیده شده است و بسیاری دیگر تاسیساتی که به دلیل نا هماهنگی بخشهای مختلف طرحها و پروژهها بلااستفاده مانده است. و بنظر من همه اینها منعکس کننده ضعف برنامهریزی و مدیریت در صنعت نفت است.
س- آقای وزیر در همان مطلب و درجاهای دیگری گفتهاند که تمام میادین مشترک تعیینتکلیف شدهاند، با توجه به اینکه ما در اغلب قریب به اتفاق میادین مشترک از رقبا عقب هستیم در این مورد نظر شما چیست؟
حسنتاش- البته باتوجه به همان نکته عقب بودن که گفتید که درست هست، بنده از هر توجهی به میادین مشترک استقبال و به سهم خود قدردانی میکنم اما باید توجه داشت که به عبارتی تکلیف میادین مشترک همیشه روشن بوده است از برنامه اول پنجساله که بعد از پایان جنگ تحمیلی تدوین شد تاکنون همواره تاکید شده است که میادین مشترک در اولویت بهرهبرداری هستند. اما باید دید منظور جناب وزیر چیست، اگر با بستن یک قرارداد HOA با یک شرکت خصوصی یا نیمهدولتی یا دولتی که هیچ تجربهای و سابقهای در بخش بالادستی صنعت نفت (بخش اکتشاف و استخراج) ندارد کار را تعیین تکلیف شده میدانند بنده هم عقیده نیستم.
س – ممکن است در مورد قرارداد HOA توضیح بیشتری بدهید.
حسنتاش- این نوع قرارداد یک نوع قرارداد مقدماتی است و در یکی دوسال اخیر در نفت متداول شده است و به این صورت است که با یک شرکت قرداد بسته میشود که با سرمایه خود یک یا حداکثر دوچاه را در یک میدان نفتی حفر کند و چند کیلومتر هم خطلوله بکشد و نفت آن یکی دوچاه را بعنوان یک تولید اولیه به واحدهای بهرهبرداری شرکت نفت (یا شرکتهای تابعه) تحویل دهد و در کنار این تولید با استفاده از اطلاعات حفاری، استخراج ، تولید و رفتار این چاهها و نیز اطلاعات اکتشافی اولیه که از کارفرما( شرکت نفت) میگیرد طرح توسعه جامع میدان، موسوم به MDP را تهیه و تدوین کند و بعد از آن شرکت نفت تصمیم میگیرد که توسعه میدان را به همین شرکت بدهد و یا با او تصفیه حساب کند و اگر تصمیم گرفت که توسعه را به این شرکت بدهد یک قرارداد اصلی بصورت بیع متقابل برای توسعه میدان بسته میشود و هزینههای انجام شده در مرحله مقدماتی هم در آن محاسبه میشود.
س- خوب این چه اشکالی دارد؟
حسنتاش- این ذاتا اشکالی ندارد و اگر خوب مدیریت شود میتواند مسیر خوبی برای توسعه میادین باشد، اما اشکالی که هست این استکه چون در این مرحله حجم سرمایه مورد نیاز کم است و از آن طرف هم تب و مسابقه قرارداد بستن در وزارت نفت وجود دارد، شرکتهائی که تجربه و صلاحیت کافی ندارند وارد میشوند و بنظر من بسیاری از اینها قادر به انجام اینکار نخواهند بود و در آنصورت یک بار حقوقی هم به میدان نفتی تحمیل میشود که ممکن است تصمیمگیریهای بعدی را مشکل کند.
بنابراین حرف من اینستکه صرف انعقاد چنین قرادادهائی نمیتواند به معنای تعیین تکلیف میادین مشترک باشد، میادین نفتی و گازی انفال و حق عموم مردم هستند و مخصوصا در مورد میادین مشترک حساسیت این حق بیشتر است چون در مورد میادین مستقل اگر کمکاری و تاخیر باشد برای نسلهای آینده باقی میماند ولی ذخیره میدان مشترک را طرف مقابل میبرد، بنابراین حق مردم و نمایندگان مردم است که وزارت نفت برنامه و تعهد روشنی برای زمان و میزان استخراج از میادین مشترک بدهد تا صاحبان حق بتوانند پیشرفت آن را رصد کنند و در صورت لزوم موآخذه کنند.
سئوال- اخیرا شاهد هستیم که در بسیاری از موارد پروژههای صنعت نفت که حالا به هرحال با تاخیر و مشکلات ساخته شدهاند، در مراحل پایانی گیر میکنند و به بهرهبرداری نمیرسند. علت چیست؟
حسنتاش- ببینید متاسفانه چه در صنعتنفت و چه در هرجای دیگر یک واقعیت در مورد پروژههای عمرانی وجود دارد و آن این است که وقتی پروژه به هر دلیل به تاخیر میخورد، خود آن تاخیر موجب تاخیرهای بعدی و بیشتر میشود. مثلا خصوصا در شرایط تورمی یک تاخیر موجب بالارفتن قیمتها میشود و بودجه پروژه مشکل پیدا میکند و یا مشکلی که همکنون پروژههائی که اشاره کردید گرفتار آن هستند بوجود میآید. الان یک مشکل رایج در مورد پروژههای روبه پایان نفت این است که در مرحله نهائی و در آستانه بهرهبرداری یا مرحلهای که اصطلاحا به آن "کامیشنینگ" میگویند سازندگان تجهیزات وارداتی باید طبق قراداد بیایند و دستگاه و تجهیزات نصب شده را تست و راهاندازی کنند و تحویل دهند، اما چون پروژه و نصب تجهیزات آن با تاخیر زیادی همراه بوده اغلب دوره تعهد سازندگان که در قرداد پیشبینی میشود تمام میشود و سازندگان حاضر به آمدن نمیشوند و یا پول اضافهای را برای اینکار طلب میکنند و کسی هم جرات نمیکند که تصمیم بگیرد که برای چیزی که یک بار پولش جزو قرداد خرید حساب شده است دوباره پول بدهد و اینستکه مرحله "کامیشنینگ" گیر میکند و طولانی میشود. خصوصا اینکه معمولا پروژهای صنعتنفت چند بخشی است و یا چند زیر پروژه دارد که باید همزمان پیش بروند. مثلا هر فاز پارس جنوبی یک سری چاهها و سکوهای دریائی دارد و یک سری لوله گذاری دریائی برای انتقال گاز و میعانات گازی به خشکی دارد و یک پالایشگاه در خشکی، حالا اگر مثلا پالایشگاه خشکی به فرض حتی در زمان مقرر آماده باشد ولی بدلیل آماده نبودن سکو یا خطلوله دریائی گاز به پالایشگاه نیاید نمیشود بخش پالایشگاه را به اصطلاح "کامیشن" کرد و وقتی گاز بیاید دوره تعهدات سپری شده است. حتی گاهی بخشهای مختلف یک طرح یا یک پروژه توسط مدیریتهای مختلف صنعتنفت اجرا میشود و اغلب پروژهها هم زمانبر هستند و بنابراین برنامهریزی پروژهها در صنعت نفت باید خیلی دقیق باشد و هماهنگی مدیریتی بالا باشد و تغییرات مدیرتی و ضعف مدیران موجب این اختلالات و تاخیرات و مشکلات تبعی آن میشود.
س- با تشکر از توضیحاتتان و شرکت در این مصاحبه آیا نکته پایانی هست.
حسنتاش- بله من میخواهم از همه این حرفها یک نتیجه مهم را بگیرم که این شاخصِ میزان سرمایهگذاری ومیزان قرارداد سرمایهگذاری که آرام آرام به شاخص عملکرد مقامات نفت و رقابت و مقایسه عملکردشان با مدیران قبل از خودشان تبدیل شده است هم غلط است و هم یواش یواش دارد خطرناک میشود، چرا؟ چون همانگونه که توضیح دادم سرمایهگزاری به فرض تحقق آن ، به صورت غلط و ناهماهنگ و با بهرهوری خیلی کم هم میتواند انجام گیرد و به حساب این شاخص گذاشته شود. شاخص باید چیزهای دیگری باشد و چه بهتر که آن چیزها با سرمایه هرچه کمتر تحقق پیدا کند. شاخص باید میزان افزایش ظرفیت تولید نفت و گاز، میزان تغییر در تولید میادین مشترک، میزان کاهش در گازها و میعانات سوزانده، میزان افزایش در تزریق گاز به مخازن نفتی، میزان بهرهوری از تاسیسات و تجهیزات موجود، میزان برگرداندن ارزش افزوده میعانات به کشور و امثال آن باشد و در اول و آخر دوره هر وزیر رکورد شود. بهرهحال بنده انگیزهای جز دلسوزی و قصدی جز صیانت از منافع ملی ندارم و امیدوارم با سعهصدر با عرایضم برخورد شود. من هم از شما متشکرم.